صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

نقدی بر مصاحبه های معلمی و کفن مرده در صدای معلم   در آن اتاق بزرگ و پرنور، سکوت سنگینی حکمفرما بود. گویی دیوارها نفس در سینه حبس کرده بودند و منتظر بودند که ببینند چه سرنوشتی در انتظار من، آن نوجوان لرزان، است.

سوال در هوا معلق بود، تیز و برنده: « کفن یک مسلمان چند تکه است؟ »

ذهنم درهم پیچید.

مگر من برای معلم شدن نیامده بودم؟ مگر قرار نبود به کودکان علم و دانش بیاموزم؟ چرا ناگهان در این آزمون غریب، از مرگ و میر و کفن و دفن سوال می شد؟

قلبم تندتر از همیشه می تپید. صورتم از گرما داغ شده بود و عرق سردی بر پیشانی ام نشسته بود.

می خواستم فریاد بزنم:

« من می خواهم به مدرسه بروم، نه غسالخانه! »

اما زبانی برای فریاد زدن نداشتم. ترس و خجالت، قفسی آهنین به دور وجودم تنیده بود و مانع از هرگونه واکنشی می شد.

نگاهم به صورت مصاحبه کننده افتاد. مردی میان سال با چهره ای جدی و موهای جوگندمی که با دقت به من خیره شده بود. گویی منتظر بود که از اعماق وجودم، پاسخی برای سوالش بیرون بکشد.

اما من پاسخی نداشتم. هیچ چیز در مورد کفن و تکه هایش نمی دانستم. فقط می دانستم که آرزوی من معلم شدن بود و بس.

سکوت همچنان ادامه داشت. سنگین و خفه کننده. گویی زمان متوقف شده بود و فقط من و آن سوال در آن اتاق حضور داشتیم.

بالاخره، با صدایی لرزان و ضعیف، گفتم: « من نمی دانم » .

سکوت اتاق را فرا گرفت. مصاحبه کننده ابروهایش را در هم گره زد و به من خیره شد. گویی از پاسخ من شگفت زده شده بود.

من منتظر بودم که او چیزی بگوید، چیزی که سرنوشت من را روشن کند.

اما او سکوت را شکست و گفت: « متاسفم، شما در این آزمون قبول نشدید » .

نقدی بر مصاحبه های معلمی و کفن مرده در صدای معلم

دنیا روی سرم آوار شد. گویی صاعقه ای بر من فرود آمده بود. تمام آرزوهایم در آن لحظه فرو ریخت.

از اتاق مصاحبه بیرون آمدم و در راهرو قدم می‌زدم. بغض گلویم را گرفته بود و اشک در چشمانم حلقه زده بود.

زمانی که معلم شدم، به همه آن استعدادهای نابی فکر می‌کردم که با پرسش‌های عجیب و غریب و بی‌ربط از آرزوی خود محروم شده بودند. جوانانی پرشور و اشتیاق که رؤیای معلم شدن را در سر می‌پروراندند، اما به خاطر عدم آگاهی از مسائل غیرمرتبط، از رسیدن به هدفشان بازمانده بودند.

نقدی بر مصاحبه های معلمی و کفن مرده در صدای معلم

هنوز هم بعد از سال ها، آن سوال در ذهنم باقی مانده است: « کفن یک مسلمان چند تکه است؟ »

سوال مسخره ای که هیچ ارتباطی با معلم شدن نداشت.

( این خاطره مربوط به سال 1364 است »


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر مصاحبه های معلمی و کفن مرده در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
جمعه, 11 مرداد 1403 11:13

سکوت هم هزینه دارد !

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد سکوت و فرهنگ سکوت و رابطه آن با استبداد در جامعه ایرانی

زبان در دهان ای خردمند چیست؟

کلید در گنج صاحب هنر

چو در بسته باشد چه داند کسی

که جوهر فروش است یا پیله ور؟

اگرچه پیش خردمند خامُشی ادب است

به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی

دو چیز طَیرهٔ عقل است؛ دم فرو بستن

به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

( سعدی )

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد سکوت و فرهنگ سکوت و رابطه آن با استبداد در جامعه ایرانی

برخی سخنان و یا امثال به غلط ساخته شده ، به غلط استمرار یافته و البته راهنمای عمل بسیاری در جامعه ی ایرانی قرار گرفته است .

« از ميان انبوه امثال مي توانيم اساسي ترين مفاهيم فرهنـگ سياسـي، اجتمـاعي، اقتصـادي، و آموزشي را استخراج و استنباط كنيم. از اين رو، مطالعة مـردم شناسانه، جامعـه شناختي، و تاريخي امثال، براي محققان اين رشته ها، روشن كنندة بسياري از حقايق خواهد بـود؛ زيرا سال ها بايد از عمر ملتي بگذرد تا آن كه بر زبان مردم جاري شود و بسياري از مثل هاي كهن را مي يابيم كه امروزه نيز جاري است. اين نكته مبین ايـن واقعیت است كه بسياري از عادات و خلقيات امروز مردم ما شبيه به عادات و رسوم قرن ها پيش اسـت (ذوالفقاري، 29 :1386 )

بارها دیده و شنیده و خوانده ایم که :

« سکوت سرشار از ناگفته هاست ».

این جمله هیچ گونه بار علمی ، فلسفی و حتی تاریخی ندارد اما بدون تردید حامل و عامل به دو عنصر مهم است :

« ترس و تایید » .

فردی که کنش خلاف و یا غیرعقلانی انجام می دهد به طور طبیعی منتظر واکنش پیرامون و اطرافیان است .

اگر این فرد متخلف بازخوردی دریافت نکند و کسی حرکت و یا سخن او را زیر ذره بین « نقد » قرار ندهد به صورت کاملا طبیعی در می یاید که کارش درست است و همان رفتار یا کنش را بلکه با شدت و حدت بیشتر ادامه خواهد داد .

این وضعیت اگر در بلند مدت ادامه داشته باشد و مخالفتی از پیرامون خود دریافت نکند ؛ به تدریج به یک « هنجار » و « قانون نانوشته » تبدیل می شود .

مقصران و بازیگران اصلی ترسیم این وضعیت بیمار و پلشت هم کسانی خواهند بود که با « سکوت » خود با نخستین عامل و طراح هم دست بوده اند .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد سکوت و فرهنگ سکوت و رابطه آن با استبداد در جامعه ایرانی

این به معنای دقیق نشانه ی عدم توسعه یافتگی جامعه و رسوخ رفتار توسعه نیافته در رفتار واحدهای سازنده یک جامعه است .

این روزها و در رسانه ها و در فضای مجازی ؛ نام هایی به چشم می خورند که هیچ نام و نشانی از آنان در حوزه « پرسش گری و کنش گری » در عمر دولت سیزدهم ثبت و ضبط نشده اما بر حسب « تغییر شرایط » اکنون آفتابی شده اند .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد سکوت و فرهنگ سکوت و رابطه آن با استبداد در جامعه ایرانی

البته اگر به سراغ این گونه افراد بروی و دلیل سکوت کردن شان را جویا شوی سعی می کنند با کلمات و عبارات عامه پسند و فریبنده ، عمل خود را به گونه ای توجیه کنند و به همان امثال و حکم به غلط باب شده در فرهنگ و منش ایرانی استناد کنند و این که مثلا یک دست صدا ندارد . با یک گل بهار نمی شود .

عملکرد این گونه افراد و جریان ها باید بدون هر گونه تعارف ، ملاحظه و سیاسی کاری مورد نقد بی رحمانه قرار گیرد .

این ها باید بدانند و بفهمند که سکوت هم هزینه دارد و در ترسیم و استمرار وضعیت پیشین نقش اول داشته اند .

بدون تردید ؛ « ساختار درست » توسط « آدم های درست و تربیت یافته » طراحی و اجرا می شود و مهم تر از آن به صورت « درست » نگهداری می شود .

 « خودمداري و مشاركت گريزي، جبرباوري، سنت گرايي، سرسپردگي و نوميدي، توجيه گري، اقتدارگرايي، و هراس افكني از برجسته ترين مؤلفه ها و پيش زمينه هاي استبدادپذيري اند كـه در امثال و حكَم فارسي بسامد فراواني دارنـد و از ژرفناي استبدادزدگي فكري ايرانيان حكايت مي كنند، اما استبداد در تاريخ ايران اغلب داراي زمينه هاي فرهنگي بـوده اسـت و پيش از آنكه اقتدارگرايي خودكامگان در كار باشد، فرهنـگ و بـاور مردمـان زمينـة بروز استبداد را فراهم كرده است. امثال و حكم به عنوان فشرده ترين هنر زبـاني كـه ذهـن تـودة مردم را نمايان مي كنند و كاركرد اقناعي زيادي دارند از مهمترين عوامل پـرورش فرهنـگ استبدادي در ايران بوده اند (پورعظيمي و قهرماني ارشد، :1391 92).

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد سکوت و فرهنگ سکوت و رابطه آن با استبداد در جامعه ایرانی

خوشبختانه و بر خلاف گذشته ؛ « فضای شبکه های اجتماعی » مانند کارکرد « آیینه » طوری است که عملکرد و گفتار اشخاص بلافاصله در آن ضبط و ثبت می شوند و دیگر نمی توان آن را انکار کرد .

کسی که بخواهد به قول معروف « زرنگی » کند و تصویری خلاف آن چه خودش ساخته عمل کند دیریا زود از حوزه عمومی و افکار عمومی خط می خورد و نمی تواند بر محیط و دیگران تاثیرگذار باشد و به طور طبیعی حذف می شود .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد سکوت و فرهنگ سکوت و رابطه آن با استبداد در جامعه ایرانی

هنگام انقلاب مشروطیت افرادی به اسم و رسم « مجاهدان روز شنبه » پیدا شدند که از حاصل کوشش و مجاهدت دیگران بالا رفتند و برای خودشان نام و نانی فراهم کردند اما اکنون اگر نگوییم ناممکن بلکه بسیار دشوار خواهد بود و دیر یا زود واقعیت برای عموم عیان خواهد گردید .

پرسش گری و کنش گری  در « حوزه عمومی » می باید که در این جامعه به یک « فرهنگ غالب و پیش رونده » تبدیل شود .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد سکوت و فرهنگ سکوت و رابطه آن با استبداد در جامعه ایرانی

آن هایی که بحث های انحرافی مانند « تغییر ساختار » را مطرح می کنند ؛ هنوز شناختی از جامعه ایران ندارند اما باید بدانند که در زمان انقلاب مشروطیت ، انقلاب 57 و... ساختار قدرت دچار تغییرات کاملا بنیادین شد اما هنوز جامعه ایرانی به آن تحول لازم دست نیازیده است و وارد الفبای « دموکراسی » هم نشده است .

بدون تردید ؛ « ساختار درست » توسط « آدم های درست و تربیت یافته » طراحی و اجرا می شود و مهم تر از آن به صورت « درست » نگهداری می شود .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد سکوت و فرهنگ سکوت و رابطه آن با استبداد در جامعه ایرانی

آلبرکامو در کتاب « هنرمند و زمان او » چنین می گوید :

« نیروهای استبداد امروزه به راه تکامل رفته‌ اند و در برابر آنها سکوت و حتی بی‌ طرفی درست نیست. باید تکلیف خود را معین کرد، یا با آنها بود یا در برابر آنها.

آزادی‌ ها را یکایک و با تحمل رنج و مشقت باید به چنگ آورد » .

منتشرشده در یادداشت

تسلیت صدای معلم به حمزه علی  نصیری به مناسبت درگذشت مادر

جناب آقای حمزه علی نصیری

درگذشت مادر گرامی تان را تسلیت گفته و برای شما و خانواده محترم صبر آرزومندیم .

پایان پیام/

فرق میان تفکر توسعه یافته و تفکر و جامعه توسعه نیافته  آلودگی هوا نشان می دهد :

ما صاحب « تفکر توسعه نیافته » هستیم نه « توسعه یافته » !

تفکر توسعه نیافته تا مسئله ای به آستانه بحران نرسد به آن واکنش نمی دهد و همیشه مسائل خود را با گران ترین قیمت حل می کند، مثل رسیدگی به دندان ها فقط در زمان پوسیدگی و درد طاقت فرسا !

در جهان امروز کشورهای دنیا با کمک شاخص های مختلف دسته بندی و درجه بندی می شوند . یکی از این موارد توسعه یافتگی و یا عقب ماندگی است.

در این متد، شاخص ها بارها باز تعریف شده اند . ا بتدا شاخص تعداد کارخانه و درآمد ناخالص و... بود اما در مدرن ترین مدل ها، شاخص اصلی بهبود کیفیت زندگی عموم مردم است و اما کیفیت در این عبارت سه موضوع را شامل می شود:

1- کیفیت سلامتی مردم یک جامعه و طول عمر آنها

2- کیفیت نظام آموزشی و میزان شکوفا سازی استعدادها و توانمندی فردی ، اجتماعی و اشتغالی

3- میزان سلامت و موثر عمل کردن سازمانها و نهادهای جامعه به گونه ای که افراد جامعه بتوانند در جامعه خود احساس عزت، امنیت و توانمندی و شکوفایی نمایند.

فرق میان تفکر توسعه یافته و تفکر و جامعه توسعه نیافته

بنابراین مهم ترین خصیصه ای که اینجا به چشم می خورد اهمیت انسان در این نوع نگرش است و این شاخص ها، مدل های برنامه ریزی و هدف گذاری را تعیین می کنند و به همین علت تکلیف تمام نهادهای تصمیم گیر و آینده ساز مشخص است چون محور ارزیابی، دیگر فقط گزارش های متنوع عددی نیست، بلکه حال و روز مردم است.

بنابراین سازمان های تجاری و صنعتی در این مسیر پیش می روند و گاهی از منابع معنوی و گاهی از منابع صنعتی و گاهی از منابع آموزشی برای تحقق اهداف بهره می گیرند. پس این جامعه می داند کجا می خواهد برود.

 بنابراین پژوهش و تحقیق مهمترین ابزار خواهد بود تا بتواند زودتر از تحقق آسیب ها، روش مدیریت و کنترل آن را کشف و با حداقل هزینه جهت پیشگیری آن اقدام کنند.

 از سوی دیگر ، نظام آموزشی توسعه یافته مدام در حال شکوفایی و توانمند سازی نسل جدید به جهت تحقق آینده ای با شاخص های فوق الذکر است.

فرق میان تفکر توسعه یافته و تفکر و جامعه توسعه نیافته
 
 و اما در جامعه توسعه نیافته:

1- موضوعاتی در کانون توجه قرار می گیرند که به بحران تبدیل شوند (دندان ها تا قبل از درد غیر قابل تحمل به دندان پزشک نشان داده نمی شوند، زندگی ها تنها با احتمال فروپاشی با مشاور در تماس قرار نمی گیرند و ...) 

2- جامعه از بحرانی وارد بحران دیگر می شود و کمتر می تواند به رویاها و آرزوهای خود فکر کند.

3- جامعه به علت ترس از گرفتار نشدن به بحران بعدی مدام در حال شتاب واسترس به سر می برد.
 
4- افراد جامعه مدام احساس عقب ماندگی دارند و مرتب دچار « هیجان جبران » هستند چون فکر می کنند هر لحظه احتمال دارد مقابل اتفاقات احتمالی تمام دستاوردهای خود را یا از دست بدهند و یا دستاوردهایشان ارزش خود را از دست بدهد ؛ به همین دلیل فرزندانشان را دچار بیش فعالی آموزشی می کنند و می خواهند فرزندشان از هر انگشتش هزار هنر بریزد تا هر هنری اگر به فردای او کمک نکرد هنر دیگر به مدد او بیاید!

فرق میان تفکر توسعه یافته و تفکر و جامعه توسعه نیافته

۵- درکی از لذت های معنایی ندارند و در به در به دنبال لذت های سریع و با طول عمر کوتاه هستند چون به آینده امیدی ندارند. بنابراین شاید به انواع اعتیادها روی آورند ویا به تباهی اخلاقی کشیده شوند.
 
پی نوشت:

حسی در درونم می گوید : سهیل دیگه ننویس! چون در جامعه توسعه نیافته افراد حوصله کمی برای عمیق خواندن و دقیق شدن در موضوعی دارند ؛ چون مدام دنبال روش های سریع و جادوگرانه و خرافی برای حل مسائل می گردند و اگر شما تا اینجای مطلب را خوانده اید می توانید امیدوار باشید که خیلی هم صاحب سبک تفکر توسعه نیافته نیستید.

فرق میان تفکر توسعه یافته و تفکر و جامعه توسعه نیافته
 
 اما چاره چیست؟

1- اول باید اعتراف کنیم که ما دچار تفکر توسعه یافته نیستیم و ذهن مان در روند رشد تاریخی جهان جا مانده است.

2- به فرایند تفکر خود هشیار شویم تا بفهمیم  اکثر اضطراب ها و انتخاب ها ریشه در عقده و ترس دارند و یا از عمق وجود ما ریشه گرفته اند؟

فرق میان تفکر توسعه یافته و تفکر و جامعه توسعه نیافته

3- آرام آرام ماسک های کاذب خود را کنار بگذاریم تا خود واقعی مان را به محیط نشان دهیم ،چون این تنها راهی است که شاید جهان هم شکل حقیقی و کم اضطراب تر خود را به ما نشان دهد .

4- برای آینده بهتر فرزندان مان بیشتر از آموزش روی پرورش و شکوفایی آنها از طریق فراهم کردن ارتباط اجتماعی بیشتر و مراوده فراوان تر با بخشهای مختلف جامعه و سفرهای گسترده تر بهره بگیرید و از تمام روش های استعداد شناسی نه برای رقابت، بلکه برای کشف مسیر بهتر و مناسب و اختصاصی وی بهره ببرید.

فرق میان تفکر توسعه یافته و تفکر و جامعه توسعه نیافته

5- مطالعه متون عمیق و پیگیری آموزش هایی که می تواند درک موثرتری از زندگی ، روابط و اصول اداره بهتر زندگی به ما بدهد.

6- تنها به بهتر شدن زندگی خودمان فکر نکنیم و بخشی از وقت و درآمد خود را برای بهبود اطرافیان و جامعه اختصاص دهیم تا بفهمیم اگر هوای شهر آلوده باشد شما در خانه خود بمانید آسیبی نمی بینید بیشتر یک طنز است تا یک حقیقت علمی و معنوی.
 
در ضمن، تفکر توسعه یافته متن را بدون ذکر منبع منتشر نمی کند.

( کانال تلگرامی بنیاد فرهنگ زندگی )


فرق میان تفکر توسعه یافته و تفکر و جامعه توسعه نیافته

منتشرشده در آموزش نوین

پیامی به دکتر محمدرضا عارف و وضعیت ضریب هوشی ایرانی ها و ژن مرغوب

۱)  ریچارد لین و گرهارد میشنبرگ در پژوهشی ضریبِ هوشی یا IQ یکصد و هشت ملیت را مورد سنجش قرار داده‌اند. فرازی از آن پژوهش در مجله هوش به‌چاپ رسیده است.

۲) بر پایه یافته‌های آن دو؛ میانگین هوش یا ضریبِ هوشی ایرانیان ۸۴ است (و برای چین، هنگ‌کنگ، سینگاپور و تایوان ۱۰۸ به بالاست)!

پیامی به دکتر محمدرضا عارف و وضعیت ضریب هوشی ایرانی ها و ژن مرغوب

دلیل فرا-اُفت ضریب هوشی ایرانیان در مقایسه با ملیت‌های دیگر نیز با مهاجرت هوش‌ها (و طی چند نسل، با مهاجرت ژن‌ها) به جوامع توسعه‌یافته در رابطه است که همبستگی تنگاتنگی با عملکرد دولتمردانی چون دکتر محمدرضا عارف و دیگران دارد.

۳) در رابطه با برآورد میانگین هوش ملیت‌های گوناگون نظریه «میلِ روند به سمت میانگین» بیان می دارد: مقدار عددیِ هوشِ عقلانیِ هر گروه نسلی در هر جامعه، به سمت میانگین هوش ملیِ نسل های موجود (سه نسل) در آن جامعه میل می کند!

۴) حال فرض شود پدر و مادر پسرکی که خود را ژن برتر می داند از ضریب هوشی ۱۱۰ برخوردار باشند! در این صورت پسرک هیچگاه از ضریب هوشیِ ۱۱۰ یا بیش از آن برخوردار نخواهد بود، حتی اگر در طول تمام دوران تحصیلش شاگرد اول بوده باشد! زیرا حد هوش وی به سمت میانگین هوش ملیِ ایرانیان (۸۴)، میل خواهد کرد نه میانگین هوش پدر و مادرش!

پیامی به دکتر محمدرضا عارف و وضعیت ضریب هوشی ایرانی ها و ژن مرغوب

نتیجه :

۱. افزون بر عامل ژن یا وراثت، محیطی که افراد در آن آموزش می‌بینند نیز در میزان انباشت یا کاهش هوش‌شان موثر است.

۲. مراقب حاشیه‌های آن پسرک غالبا حاشیه‌ساز باشیم. یعنی هم مراقب باشیم و هم مراقبت کنیم!

شایان یادآوری است؛ مسعود پزشکیان امروز محمدرضا عارف را در سِمَت معاون اولی خود منصوب کرد.

 کانال تلگرامی اندیشکده ایران پسامهسا


پیامی به دکتر محمدرضا عارف و وضعیت ضریب هوشی ایرانی ها و ژن مرغوب

منتشرشده در پژوهش

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور