سال تحویل شد.
از آن لحظههای پرهیجان که انگار زندگی از نو شروع میشود. پیامهای تبریک پشت سر هم میرسند.
همه مینویسند:
« سال جدید، حال جدید! » ولی کدام حال؟ همان که پارسال هم قولش را داده بودم و تغییر نکرد؟
سفره هفتسین هنوز روی میز است، اما فکر من جای دیگری پرسه میزند. کجا بودم و کجا باید باشم؟
چند سال است که فقط عدد سنم تغییر میکند اما خودم نه؟
در آینه نگاه میکنم. به چشمی که میداند چند تصمیم بزرگ را به بهانه "وقت نیست" یا "حالا ببینیم چه میشود" عقب انداخته است.
چند بار شده که به جای تغییر، فقط آرزو کردهام که چیزی بیرون از من عوض شود؟
راستش را بخواهی، دیگر به این جمله که « از این ستون به آن ستون فرج است » اعتقادی ندارم. این ستون و آن ستون یکی هستند، مگر اینکه من خودم را از این "من" به "آن من" برسانم. آن کسی که در حرفها و فکرهایش تغییری ایجاد کرده، که دیگر عادتهای قدیمی را توجیه نمیکند، که خودش را تماشاچی زندگی خودش نمیداند.
سفره هفتسین هنوز روی میز است.
شاید امسال، "سین"ی به نام « سعی » را هم باید به آن اضافه کنم.
***
دیدگاه محسن رنانی اقتصاددان نهادگرا در مورد « مبنای تغییر » :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.