افرادی که پس از لذت بردن از طبیعت یا هنگام عبور از طبیعت آشغال های خود را در طبیعت رها می کنند نمی توانند از نظر روانی سالم باشند. حتی کودکان نیز می دانند آشغال هایی از جنس پلاستیک آسیب های جدی به سلامت خاک وارد می کنند و زندگی جانوران را به خطر می اندازند و زیبایی طبیعت را مخدوش می کنند.
بنابراین ریختن آشغال در طبیعت نشان دهنده یک اختلال روانی است.
این عمل زشت در اختلالات زیر دیده می شود:
۱. اختلال شخصیت ضداجتماعی
این بیماران به مقررات و حقوق دیگران ارزشی قائل نیستند.
۲. اختلال شخصیت خودشیفته
این افراد برداشتن آشغال را در شان خود نمی بینند و دیگران را خدمتکار خود می دانند.
۳. اختلالات سایکوتیک
این افراد درکی از آسیب به طبیعت ندارند.
۳. کم هوشی
در ناتوانی عقلانی نمی داند چه وظیفه ای دارد.
راه حل :
۱. نصب دروبین های مدار بسته در طبیعت و برخورد قانونی با افراد متخلف
۲. آموزش همگانی
( کانال نویسنده )
محمدرحیم متقی ایروانی در ۲۱ بهمن سال ۱۲۹۹ خورشیدی در خانواده ای تاجرپیشه در شیراز چشم به جهان گشود . مادرش را در شش سالگی از دست داد و محمدرحیم نزد خاله خود که همسر عمویش بود رفت .
تجارتخانه پدر جایی بود که محمدرحیم در آنجا بزرگ شد و کار کردن را آموخت . دبستان را در مدرسه باقریه بود و زبان انگلیسی را در استوارت کالج اصفهان آموخت . یکی از رسوم کالج ، برگزاری اردوهای پایان سال تحصیلی بود . اردوها مجالی بود برای دانش آموزان تا در بازی های دسته جمعی شرکت و تمدد اعصاب کنند .
جهت تقویت روحیه حسن تفاهم از دانش آموزان خواسته می شد ، با همسالان خود در خارج از کشور نامه نگاری کنند . چنین نامه نگاری هایی نه تنها در یادگیری زبان انگلیسی به آنها کمک می کرد بلکه دریچه هایی به سوی فرهنگ های ناآشنا می گشود و راههای فهم آنها را هموار می ساخت . بدین ترتیب ، سالهای تحصیل در کالج اصفهان فرصتی بود تا رحیم زبان انگلیسی ، تساهل ، دیگرخواهی ، نوع دوستی و راست گویی را به خوبی بیاموزد .
پس از اتمام تحصیلات متوسطه و تجربه کار در شرکت نفت آبادان در سال ۱۳۲۱ در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و برای ادامه تحصیل از شیراز به تهران آمد . در دانشگاه علاوه بر تحصیل ، نشریه ای دانشجویی به صاحب امتیازی محمدتقی مقتدری به نام « آیین دانشجویان » با گرایشی ملی منتشر میشد که اداره نشریه عملا بر عهده محمدرحیم متقی ایروانی و عباس اردوبادی بود .
بر خلاف تجار ، در میان صنعتگران مدرن ایران کمتر می توان سراغ کسی را گرفت که دستی در کار نویسندگی داشته باشد . در این میان رحیم ایروانی از جمله افراد نادری بود که قبل از ورود به صنعت مقالاتی در روزنامه ها چاپ می کرد و در نشریه ای دانشجویی فعالیت داشت و قلم می زد .
محمدرحیم متقی ایروانی و آغاز مکانیزه کردن صنعت کفش در ایران
ایروانی پس از اجاره پمپ بنزین چهارراه وصال شیرازی و خیابان شاهرضا در زمان تحصیل در دانشکده حقوق و سپس کار در بانک شاهنشاهی ایران ، اولین شرکت تجاری خود را در سال ۱۳۲۷ در سرای محمدی واقع در سبزه میدان بازار ثبت کرد . این شرکت که به نام شرکت سهامی باتا به ثبت رسید ، به منظور تجارت و واردات کفش در تیرماه ۱۳۳۰ در همان محل تاسیس شد . قبل از اینکه این شرکت در اردیبهشت سال ۱۳۳۶ منحل گردد ؛ ایروانی شرکتی به نام استاندارد را در سال ۱۳۳۰ به ثبت رسانده بود . ایروانی کارش را با فروش کفش در خیابان خیام آغاز کرد . در آن زمان او کفش هایی به نام گالوش از چکسلواکی به ایران وارد می کرد . مشتریان گالوش عموما از مناطق سردسیر بودند .
در نخستین اقدام رحیم ایروانی در صدد تولید مشابه داخلی گالوش و جایگزینی آن با نمونه وارداتی بر آمد . به همین منظور راهی چکسلواکی شد و به همراه دو کارشناس و یک اتوکلاو ، که از آن برای گرم کردن لاستیک استفاده می شد ، به ایران بازگشت . بدین ترتیب زمینه ساخت اولین محصول ماشینی کفش در ایران فراهم آمد ، تا با آستر کش باف ، لاستیک های تخت و رویه شبیه گالوش های وارداتی در ایران با هزینه تمام شده ای در حدود سه تا چهار تومان در مقابل مشابه خارجی ده تومانی اش ساخته شود . بدین سان نخستین کفش ماشینی ایران ساخته شد که به گالش های تو سرخ مشهور بود . به عبارت دیگر ، نیازهای مردم که با رشد شهرنشینی و پیشرفت اقتصادی متنوع تر شده بود ، ایروانی را به فکر تولید صنعتی انداخت . در حقیقت کارخانه کفش ملی در سال ۱۳۳۴ در محوطه ای به وسعت ۷۰۰ متر مربع با ۳۵ نفر کارگر کار خود را شروع کرد و پس از انتقال کارخانه به مهرآباد ساختمان استاندارد اجاره داده شد .
تولد " کفش ملی "
ایروانی پس از تخلیه ساختمان استاندارد در خیابان خیام تولید کفش را در مهرآباد با شرکت لیبشه آمریکایی از کارخانه کفش ولکو شروع کرد و برای ثبت شرکت ناچار به تغییر نام انگلیسی شرکت شد . نخست نام « شرکت سهامی کفش » را انتخاب کرد ، اما نراقی رییس اداره ثبت شرکت ها آن را نپذیرفت . پس از آن رحیم ایروانی پیشنهاد نام « ملی » را داد ؛ این بار نیز نراقی به دلیل آن که نام ملی به نام های دولتی نزدیک تر است با آن مخالفت کرد . اما علی رغم مخالفت وی ، ایروانی بر نام ملی اصرار کرد و سرانجام موفق شد نام ملی را ثبت کند و « کفش ملی » متولد شد .
نخستین پارک صنعتی ایران
بعد از تجربه موفق تولید کفش در مهرآباد ، مرحله سوم توسعه صنعت کفش ایران در کیلومتر ۱۸ جاده قدیم کرج ، در اسماعیل آباد شروع شد . گروه صنعتی ملی سال ۱۳۴۷ زمینی به مساحت ۴۰۰ هزار متر را خریداری کرد و سال ۱۳۵۰ کارهای ساختمانی پارک صنعتی ملی پایان یافت و شرکت کارش را شروع کرد . در این پارک صنعتی زمینی برای احداث ۴۰۰ خانه سازمانی برای کارگران در نظر گرفته شده بود .
دو خط آهن راه آهن تبریز و خرمشهر نیز از درون زمین و نزدیکی آن می گذشت . در حقیقت ، از آنجایی که ایروانی به کاهش هزینه تمام شده تولید از طریق کاهش هزینه های حمل و نقل اهمیت می داد ، در فکر استفاده از این دو خط در آینده هم بود . همچنین او با احداث خانه های سازمانی در کنار کارخانه ها سعی داشت ، زمان رفت و آمد کارگران و هزینه های نقل و انتقال کارگران را که بر هزینه تولید موثر بود ، کاهش دهد . در نقشه اسماعیل آباد ، کارخانه کفش استاندارد اولین کارخانه ای بود که بعد از زمین فوتبال و تاسیسات جانبی آن قرار داشت . روبه روی کارخانه کفش استاندارد ، کارخانه کفش تاف ، به عنوان دومین کارخانه ایجاد شد که بعدها با نام کفش صنعتی علاوه بر تولید کفش های ایمنی و صنعتی ، نیازهای پرسنل نیروهای سه گانه ارتش ، شهربانی و ژاندارمری را نیز برطرف می کرد . برای ارزیابی ، خاک نمونه آن به آزمایشگاه فرستاده شد . سپس درختانی از ۱۰ تا ۳۰ تومان خریداری و کاشته شدند که اینک تنها شاهدان توسعه تاریخی گروه صنعتی ملی هستند .
برای هر کارخانه به طور مستقل دفتر مرکزی ، رستوران و مهمانسرا و مهد کودک ساخته شد . غذای کارگرها از صبحانه گرفته تا ناهار و شام در آنجا تهیه می شد . کارخانه ها نانوایی بربری یا سنگکی داشتند که برای مصارف مختلف از جمله برای رستوران ها پخت و توزیع می کردند .
شرکت هایی تاسیس شده توسط گروه توسعه صنعتی ملی در راستای توسعه ایران :
بر اساس اسناد موجود در اداره ثبت شرکت ها ، محمدرحیم متقی ایروانی نخستین شرکت خود را به نام شرکت سهامی باتا در تیرماه ۱۳۳۰ و آخرین شرکتش را به نام چرم سازی خسروی نو در سال ۱۳۵۶ به ثبت رسانده است . طی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۷ جمعا بیش از پنجاه شرکت مرتبط با گروه صنعتی ملی به ثبت رسید .
نام شرکت های گروه صنعتی ملی و محمدرحیم متقی ایروانی بدین شرح است :
۱- کفش پویا
۲- کفش فارس
۳- کفش صنعتی
۴- سرپایی ملی
۵- کفش گوستاو هوفمن
۶- کفش گابور
۷- چکمه ملی
۸- کفش گنجه
۹- کفش اتافوکو
۱۰- کفش استاندارد
۱۱- شرکت سهامی نگارستان
۱۲- شرکت کفش ملی
۱۳- شرکت کفش یونایتد
۱۴- سانترال گومی ایران
۱۵- ماشین سازی ملی
۱۶- فالکه ایران
۱۷-شرکت ریسندگی و بافندگی مهرآباد
۱۸- صادراتی ملی
۱۹- شرکت پارسی چاپ
۲۰- شرکت نگهدار
۲۱- دسما ایران
۲۲- گودبلت ایران
۲۳- اسکوماب ایران
۲۴- کائوچوگ ملی
۲۵- شرکت پوشاک عمده
۲۶- تنیس ایران
۲۷- یونیون کمیکال
۲۸- شرکت سرمایه گذاری ملی
۲۹- شرکت سرمایه گذاری آذرین
۳۰- شرکت سرمایه گذاری الوند
۳۱- شرکت سام
۳۲- شرکت سهامی باتا
۳۳- شرکت نخکار
۳۴- شرکت انفر وا - سوتالر - ایران ( اوسیک )
۳۵- شرکت کانون مشاوره اقتصادی
۳۶- شرکت اعتباری و تعاونی کارگران کفش ملی
۳۷- شرکت سهامی تولیدی آذربایجان ( چرم آذر )
۳۸- شرکت کنتینتال گومی ایران
۳۹- شرکت چرم اینترنشنال
۴۰- شرکت دی اف سی کول ایران
۴۱- شرکت دستکش رویش ایران
۴۲- شرکت صنایع پوست و چرم ایران
۴۳- شرکت صنایع پوست و چرم لرستان
۴۴- شرکت چرم خراسان
۴۵- شرکت توسعه و خدمات گروه صنعتی ملی
۴۶- شرکت ریسندگی و بافندگی مهربان
۴۷- شرکت چرم بافته ایران
۴۸- شرکت تهیه مواد ایران
۴۹- شرکت صنایع پوست و چرم آذربایجان شرقی
۵۰- شرکت پوشاک شفیق
شرکت صنایع پوست و چرم آذربایجان غربی
۵۱- شرکت پوشاک عمده
۵۲- شرکت تیس ایران
۵۳- شرکت چرم الوند
۵۴- شرکت چرم خسروی تبریز
۵۵- شرکت صنایع کمکی منجیل
۵۶- شرکت تهیه و توزیع مواد اولیه کفش
۵۷- شرکت تجارتی سیتی
۵۸- شرکت چرم خسروی نو
ورود و بومی سازی فن آوری نوین از جمله اقداماتی بود که در گروه ملی انجام می شد . از میان ۲۵ شرکت عضو گروه صنعتی ملی ، شش شرکت دارای ۵۰ درصد و هفت شرکت دیگر تنها دارای ده درصد سرمایه خارجی بودند . بقیه شرکت ها کاملا ایرانی بودند .
در پی اجرای سیاست های حمایت از صادرات دولت در دهه چهل ، ایروانی قدمهای محکم تری برداشت . بازار خلیج فارس و خاورمیانه در کنار بازار شوروی و اروپای شرقی بیش از سایر بازارهای مصرف مورد توجه قرار داشتند . در ادامه دفتر نمایندگی خود در لندن را افتتاح کرد و این دفتر فعالیت هایش را در کشورهای مختلف اروپایی مانند فرانسه ، بلژیک و کشورهای اسکاندیناوی گسترش داد .
گروه تا نیمه دهه ۱۳۵۰ موفق شد برخی از محصولات خود را به کشورهای اروپایی صادر کند .
ایروانی در قامت یک " معلم توسعه " :
( معلمی که اعلام کرد انتقاد کنید جایزه بگیرید )
تحقق شعار « کفش ملی در خدمت ملت ایران » و « حق با مشتری است »
مدیریت هماهنگی دقیق و فنی ایروانی نه تنها هزینه معاملاتی را برای گروه صنعتی ملی به نحو چشم گیری کاهش داد ، بلکه هزینه های دیگر مانند هزینه مدیریتی را نیز افزایش نداد . در سالهای پایانی دهه ۱۳۵۰ گروه صنعتی ملی گروهی بود که توسعه همه جانبه خود را مرهون مدیریت رحیم ایروانی بود .
گروه مانند قطاری با کوپه های متصل به هم ، سریع السیر و هماهنگ بر ریل تولید و توزیع حرکت می کرد . گروه با نیروی قوی و کارآمد ، با استفاده از بهترین مواد اولیه و تولید مدل های مورد قبول مشتری ، استفاده از تکنولوژی روز دنیا ، مشتری سالاری و احترام کامل به خریدار ، به دنبال عینیت بخشیدن به دو شعار خود یعنی « کفش ملی در خدمت ملت ایران » و «حق با مشتری است » حرکت می کرد و ضمن توجه به کارکنان خود ، ظهور نوعی « فوردیسم ایرانی » را نوید می داد .
تحقیق و توسعه در کفش ملی :
گروه صنعتی ملی دریافته بود که افزایش تولید ، توسعه شرکت ها را می طلبد . اما بدون آموزش و تحقیق ، توسعه شرکت ها ممکن نیست . ایروانی از همان زمانی که نقشه اسماعیل آباد را در سر داشت ، محلی نیز برای احداث مرکز آموزش در نظر گرفته بود . توسعه شرکت بدون آموزش و تحقیق ممکن نبود . تحقیق و آموزش تمامی زمینه ها ، از تحقیق و آموزش در تولید و مدیریت گرفته تا فروش را در بر می گرفت .
در همین راستا در سال ۱۳۳۹ گروه کفش ملی مطالعه ای درباره اندازه و مشخصات پای زن و مرد ایرانی در مناطق مختلف انجام داد . برای تنظیم پای مصرف کنندگان ایرانی ، گروه تحقیقی شامل متخصصین داخلی و خارجی تشکیل شد . گروه های تحقیق کفش ملی به مدارس دخترانه و پسرانه کشور می رفتند . آنها پای دانش آموزان را در سنین مختلف اندازه می گرفتند و بر اساس نتایج به دست آمده قالب های کفش را در سنین مختلف اندازه می گرفتند و بر اساس نتایج به دست آمده قالب های کفش ایرانی را می ساختند . همین امر ثابت کرد که کفش سازی صنعتی بومی است .
همچنین مرکز آموزش گروه صنعتی ملی بر اساس قراردادی که با سازمان مدیریت صنعتی گذاشته بود تجربیات خود را با آنها مبادله می کرد . گروه های مختلفی از سازمان مدیریت صنعتی برای بازدید به این مرکز می آمدند و در مقابل گروه صنعتی ملی نیز مدیران و کارکنان خود را به طور مرتب برای طی دوره های پیشرفته مدیریتی به این مرکز و مرکز مطالعات مدیریت ایران اعزام می کرد .
از سوی دیگر ایروانی هر گونه قوانین به نفع کارگران و کارمندانش را که از سوی دولت اعلام شده بود به اجرا می گذاشت . به طور مثال ساعات کار محدود به ۸ ساعت کار روزانه ، برابری حقوق کار زن و مرد ، ممنوعیت کار کودکان زیر ۱۸ سال در کارهای سخت ، ممنوعیت حق فسخ قراردادهای مدت معین با انجام کار معین توسط هیچ یک از طرفین قرارداد و اجرای طرح طبقه بندی مشاغل ، ایجاد مرکز آموزشی و کارآموزی و سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها و تشکیل سندیکای کارگری که برای خلع سلاح کردن گروه های چپ در کارخانه ها هم مفید و لازم بود .
علاوه بر این ها ایروانی خود خلق و خوی انسانی و اخلاقی و نقش حامی و پدری برای کارکنانش داشت . او در پایان هر سال ساعت ها می ایستاد و با فرد فرد کارگران دست می داد . شخصا به آنها پاداش سالانه شان را تقدیم می کرد . برای آنها پیام تبریک می فرستاد و یا هر هفته آنها را به باغ کفش ملی دعوت می کرد . او گروه صنعتی ملی را به مثابه یک خانواده می نگریست . ایروانی با این کار نوع دوستی را در قالب فوردیسم گسترش می داد . ایروانی به رفاه اجتماعی کارگرانش اعتقاد داشت . در فکر احداث خانه های سازمانی برای کارگران بود و بدان عمل می کرد . وامهای کم بهره برای خرید و اجاره واحد مسکونی به آنان داده می شد . به دلیل شیوه رفتاری ایروانی ، مدیران ، شرکت را جزو اموال خود می دانستند . این جمله بارها از او شنیده شده بود که « این شرکت مال شماست » .برای مدیران فرصت هایی جهت شرکت در سمینارها و برنامه های آموزشی در خارج از کشور فراهم می شد . همچنین بورس های تحصیلی دانشگاهی به مدیران و فرزندان آنان اختصاص می یافت . همچنین در موارد ضروری درمان مدیران ، سرپرستاران و کارگران به مراکز درمانی بزرگ بین المللی و داخلی ارجاع داده می شد و گروه صنعتی ملی تمامی هزینه های آن را می پرداخت .
گروه صنعتی در مجاور هر یک از کارخانه های خود واحدی اجتماعی شامل مسجد ، مهد کودک برای نوزادان و کودکان کارگران زن تاسیس کرده بود . هر واحد رستورانی برای همه کارگران و کارکنان داشت . تشویق کارگران از طریق تشویق و تنبیه در حین تولید ، رسیدگی به خواسته های آنان ،فراهم آوردن امکان آموزش آنها تا مراحل بالا ، فراهم ساختن امکان ارتقا و تغییر شغل کارگران ، رسیدگی به درخواست های انسانی و خانوادگی آنان از جمله روابط جاری میان مدیریت کارخانه ها با کارگران و کارکنان بود .
ایروانی در مورد کارگران خاطی یا کم کار سیاست اخراج را به کار نمی گرفت . او در مرحله اول اقدام به جریمه نقدی می کرد ، سپس با ادامه وضعیت ، در اختیار کارگزینی قرار می داد . در مرحله سوم کارگران خاطی و کم کار تنزل مقام می یافتند . او در سال ۱۳۴۳ شرکت اعتباری و تعاونی کارگران را تاسیس کرد و در سال ۱۳۵۰ نام آن را به شرکت اعتباری و رفاهی کارکنان کفش ملی تغییر داد .
از جمله ماموریت های شرکت تهیه خانه های مسکونی برای کارگران و کارکنان شرکت کفش ملی ، اعطای وام به آنها ،تاسیس فروشگاه تعاونی ، رستوران و نانوایی برای کارگران و انجام کلیه امور رفاهی به نفع کارگران و کارمندان کفش ملی بود . بعد از ابلاغ قانون تقسیم سود ویژه در میان کارگران گروه صنعتی ملی ، هر سال سه ماه سود ویژه به کارگران و دو ماه به مدیران پرداخت می شد . همچنین ۴۹ درصد سهام برخی از واحدهای صنعتی از طریق سازمان گسترش مالکیت واحدهای تولیدی در میان کارگران توزیع و از طریق بورس به عموم متقضیان عرضه شد .
ایروانی با مدیران ، کارمندان و سرکارگران شرکت غذا می خورد و به شکایت های آنان گوش می داد و رسیدگی می کرد . با روش کارفرمایی خود بعد از نماز ، یک ساعت استراحت و خواب اجباری به کارگران داده بود تا از فشار کار بر روی آنان بکاهد .
ایروانی با برخورداری از شخصیتی کاریزماتیک یکی از نادرترین رهبران در اقتصاد بخش خصوصی بود . او همان طور که محکم می نوشت ، آن قدر محکم که برخی اوقات قلم در دستش می شکست ، با قاطعیت تصمیم می گرفت و با قدرت عمل می کرد .
او راست گویی را صفت بارز پدرش می دانست و خود نیز بدان پای بند بود . به حسابداری اهمیت می داد و در بدو استخدام به همه توصیه می کرد که با نوشتن دفتر روزنامه کارآموزی حسابداری را آغاز کنند . به حسابگری و عقلانیت بها می داد . به استراحت و تفریح و مسافرت مدیرانش توجه داشت و با شخصیت کاریزمایش پرسنل خود را از صف و ستاد به طور تام و تمام در خدمت گروه صنعتی ملی در آورده بود و در مقابل تمامی مشکلات شان را بر طرف میکرد . همه چیز آنان از اصلاح سر و صورت تا بهداشت خانواده شان برای او مهم بود . زیرا او نمی خواست مشکلات خانوادگی بر بهره وری مدیران تاثیر گذارد ، بنابراین در مواردی حتی از همسر مدیران می خواست به مجموعه بپیوندند تا عمیقا خود را عضوی از گروه صنعتی ملی بدانند .
" خبرنامه کفش ملی "
خبرنامه کفش ملی طرحی ابتکاری بود که ایروانی آن را به یادگار از دوران دانشجویی داشت . انعکاس اخبار مربوط به کفش ملی و خانواده کفش ملی ، همراه با هر گونه اطلاع رسانی درباره تغییر و تحولات و یا تبریک و شادباش ها و همچنین مشکلات یا حوادث روی داده در مجموعه شرکت های کفش ملی و درخواست از همه کارگران و کارکنان شرکت برای ارائه نظرات ، پیشنهادات و انتقادات از جمله مطالب انعکاس یافته در این خبرنامه بود .
در اقدامی قابل تحسین در خبرنامه کفش ملی اعلام کرد :
" انتقاد کنید جایزه بگیرید " .
بسیار پیشرو بود و هنگامی که شرکت های گروه را به سیستم کامپیوتری مجهز کرد ، کمتر شرکتی در ایران مجهز به چنین سیستمی بود . او حتی به سایر شرکت ها خدمات کامپیوتری می داد . در سال چند بار به مسافرت خارجی می رفت و هر بار در بازگشت به نحو مشهودی نوآوری هایی در تولید و توزیع ارائه می داد . در روز ۱۶ الی ۱۷ ساعت کار مداوم انجام می داد و از کار لذت می برد . محمود مهدوی مدیرعامل شرکت سهامی نگارستان می گوید هنگام انجام کار و یا بستن قراردادی ایروانی می گفت :
« تو برو به حساب من اشتباه کن » . او نمونه یک فوردیسم ایرانی بود .
خدمات نیکوکارانه رحیم ایروانی و تاسیس کانون مشاوره اقتصادی و مسئولیت اجتماعی :
از جمله اقدامات عام المنفعه و خیریه ایروانی کمک به جمعیت بیماران سرطانی ( مرکز سانترال بیمارستان هزار تختخوابی ) ، کمک به نابینایان بیمارستان فارابی ، کمک به احداث آسایشگاه سالمندان کهریزک ، کمک به توسعه ساختمان مرکز سانترال کودکان سرطانی ، کمک به کارگران و نیازمندان مسکن ، اعزام افراد به شهرهای مختلف جهت رفع نیازهای معیشتی افراد نیازمند ، تشویق افراد به ازدواج و تشکیل خانواده و کمک به این افراد ، خرید چرخ ویژه معلولین و ...
کانون مشاوره اقتصادی یکی از شرکتهای زیرمجموعه گروه صنعتی ملی بود . این شرکت می تواند نمایه مسئولیت اجتماعی در ایران دوره پهلوی محسوب شود . کانون در دوم تیر ۱۳۴۳ در مهرآباد جنوبی تاسیس شد و به خانه بزرگ معروف شد . نخست ایروانی و سپس همسرش زینت منتخب رییس هیئت مدیره کانون بود .وظیفه اصلی کانون انجام امور خیریه ، قبول وکالت و نمایندگی از موسسات و اشخاص برای اجرای نیات خیر ، قبول مدیریت موسسات اقتصادی ، صنعتی و بازرگانی ، مشاوره اقتصادی ، صنعتی ، حسابداری و حقوقی ، قبول امانت ، وصیت و وکالت بود .
در سال ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ ایروانی بیست نوزاد هفت ماهه تا یک و نیم ساله را از پرورشگاهی در شیراز به تهران آورد و سرپرستی آنها را پذیرفت . تمامی کارهای ثبتی و دادگاهی توسط محمدعلی کاردان ، یکی از مدیران گروه صنعتی ملی انجام شد . موسسه وسایل بهداشت ، تغذیه و استراحت را برای آنان فراهم نمود و تحت مراقبت پزشک متخصص اطفال ، معلمین و پرستاران شبانه روزی نگاهداری شدند .
تمام امکانات برای تحصیلات آنها فراهم شد و تسهیلات لازم برای ادامه تحصیل شان در دانشگاه های داخل یا خارج مهیا گردید . همچنین هیچ یک از کودکان پس از رسیدن به سن ۱۸ سالگی و خاتمه تحصیلات هیچ گونه تعهدی در مقابل کانون نداشتند و مختار بودند که سرنوشت خود را برگزینند . حتی پس از انقلاب هم علی رغم مشکلات مالی ، ایروانی این کودکان را رها نکرد . ایروانی این بچه های ۱۳ و ۱۴ ساله را با خود به انگلستان برد و وسایل زندگی و تحصیل را برایشان مهیا کرد .
فرجام شرکت کفش ملی و اموال و دارایی های آموزگاری که شیفته توسعه ایران بود
با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ ایروانی نیز مانند اکثر صاحبان صنایع بزرگ و کارآفرینان دوره پهلوی مشمول اتهامات وابستگی به دربار شاه ، حکومت پهلوی و وابسته کردن اقتصاد ایران به کشورهای غربی و امپریالیست ها شد . در تیرماه سال ۱۳۵۸ سهام ایروانی و ۵۱ نفر از صاحبان صنایع بزرگ مصادره شد و طبق قانون حفاظت از صنایع تحت نظارت دولت در آمد . تمامی صاحبان صنایع بزرگ از معاملات اقتصادی در آینده منع شدند .
در فاصله سی ساله پس از مصادره و دولتی شدن ، تلاش های ایروانی برای نجات اموال و سرمایه زندگی و حاصل عمر خود همچون دیگر کارآفرینان بی نتیجه ماند و دارایی های مصادره شده او به طور غیر قانونی ، غیر شرعی ، غیر انسانی و غیر اخلاقی برای همیشه از دست او و خانواده و وارثینش خارج شد . تولید کفش در کلیه کارخانه های کفش ملی متوقف شد و تنها برخی فروشگاه های کفش ملی باقی مانده اند تا محل عرضه تولیدات سایر کارخانه ها و کارگاه های کوچک باشند .
پارک صنعتی کفش ملی در اسماعیل آباد نیز برای انبار به شرکت خودرو سازی اجاره داده شد و تاسیسات گروه در مهرآباد جنوبی کاملا تخریب شدند تا مبدل به پاساژ تجاری گردند .
ایروانی حتی پس از مصادره اموالش در اندیشه کفش ملی و سرنوشت و حیات و استمرار آن بود . هر سال در اواخر اسفندماه طی نامه مفصلی ضمن تبریک سال نو به همه کارکنان سفارش می کرد ، با علاقه مندی و دلسوزی کار کنند و در حفظ گروه صنعتی ملی کوشا باشند ، چون متعلق به خودشان است .
او پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۷۲ از هر فروشگاهی که بازدید می کرد ، به مسئولانش سفارش می کرد که مراقب کفش ملی باشند ، چون سفره ای است که برای همه شما پهن شده است . او در بازدیدی که از کارخانه چرم خراسان کرد ، در مورد آبگیری کارخانه آن قدر نگران بود که در وهله اول ورود ، نحوه آبگیری و خطرات عدم دقت در آن را گوشزد کرد .
هر بار که مدیرعامل جدیدی به کفش ملی وارد می شد ، برای او گل می فرستاد و آمادگی خود را برای کمک به مدیر جدید اعلام می کرد . درخواستی که هیچ گاه از سوی مدیران یا مصادره کنندگان اموالش پاسخی بدان داده نشد .
محمدرحیم متقی ایروانی روز ۱۲ اسفندماه سال ۱۳۸۴ خورشیدی بعد از طی یک روز کامل کاری در اتاق کارش در ضلع غربی ساختمان محل سکونتش در لندن و پس از بازگشت به خانه چشم از جهان فرو بست و بدین سان یکی از کارآفرینان ایران خواه و توسعه گرا و خاطره ساز فرزندان ایران برای همیشه خاموش شد و به تاریخ پیوست .
* منبع این نوشتار کتاب موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی
( زندگی و کارنامه محمدرحیم متقی ایروانی ) نوشته علی اصغر سعیدی و فریدون شیرین کام از انتشارات گام نو چاپ اول سال ۱۳۸۸ می باشد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
- ویژگی ممتاز قوانین راهنمایی و رانندگی، علاوه بر برقراری نظم، غیر ایدئولوژیک و اخلاقی بودن آن است. این قانون که احتمالاً عامترین قانون موجود در جهان است، بر خلاف بسیاری از قوانین موجود در جامعه، در تدوین آن به هیچ ایدئولوژیی استناد نشده است و رعایت آن نیز مستلزم باور به هیچ ایدئولوژیی نیست.
در حقیقت آنچه مبنای اصلی تدوین و تصویب این قوانین است برقراری نظم با در نظر گرفتن تام و تمام حقوق و وضعیت «دیگری» در یک فضای غیر ایدئولوژیک است. بهعبارت دیگر، دیگری در این قوانین، در معنای عام آن – فارغ از مرزبندیها و هویتهای اعتقادی، جنسیتی، ملی، سیاسی و ... از اهمیت برخوردار است، جایگاه منحصربهفردی دارد و همین امر است که آن را بهشدت اخلاقی کرده است. توجه به دیگری و رعایت احوال و موقعیتی که در آن قرار دارد، مبنای «اخلاق اجتماعی» است که در قوانین راهنمایی و رانندگی (از سبقت گرفته تا سرعت و پارک و ...) و حتی در تولید خودروها (آینهها، چراغها و ...) و احداث خیابانها و بزرگراه ها و ... به صورت حداکثری، مورد توجه قانونگذار قرار گرفته است. شاید به همین دلیل است که با کمترین مقاومتی از سوی جوامع مختلف پذیرفته شده و بدون دستکاری و یا کمترین مقاومتی، رعایت آن را اجباری اعلام کردهاند.
- احتمالاً مهمترین و عامترین تعرض به این قانون و نادیده گرفتن کارکردها و ویژگیهای اصلی آن – نظمدهی، غیر ایدئولوژیک و اخلاقی بودن – از سوی مردسالاران بوده است. تمسخر رانندگی زنان و آزار دادن ایشان در خیابانها به هنگام رانندگی، از اصلیترین نمودهای بیتوجهی به دیگری و ایدئولوژیهای جنسیتی را مبنای کنش و رانندگی قرار دادن است.
علاوه بر این مورد، در سالهای اخیر، در ایران نیز تلاشهایی دیده میشود که به صورت رسمی درصدد ایدئولوژیک کردن قوانین راهنمایی و رانندگی هستند. یکی از آنها این است که فرمانده نیروی انتظامی اظهار داشته است: «این وعده را به زائران اربعینی میدهیم که خودروهایی که در راه مسیرهای ۷ گانه مرزهای زمینی و یا فرودگاه هستند به دلیل خلافی بالای ۵ میلیون تومان توقیف نمیشوند».
علاوه بر این، نمودی دیگر از نگاه ایدئولوژیک به قوانین راهنمایی و رانندگی، جریمه کردن راننده خودروها به علت عدم رعایت «حجاب» است که تحت عنوان «تخلف کشف حجاب در خودرو» نام گرفته است، جریمه 5/ 1 میلیونی برای آن در نظر گرفته اند و در صورت تکرار کشف حجاب به 3 و 5 / 4 میلیون نیز افزایش مییابد.
- مشکل ایدئولوژیزه کردن قوانین راهنمایی و رانندگی قبل از هر چیز آن است که اخلاق – در معنای رعایت حقوق دیگری – از آن رخت برمیبندد و تبعیضآمیز میشود. افزون بر آن، کارکرد دیگر این قوانین را نیز تضعیف میکند و برقراری نظم در خیابانها و به تبع آن در جامعه را به نسبت رعایت ایدئولوژی در درجه دوم اهمیت قرار میدهد.
کسی که در شرایط عادی، بالای 5 میلیون خلافی دارد، یعنی هم بهکرات قوانین را زیر پا گذاشته و هم از پذیرش مجازات سرباز زده است، در نتیجه، بیش از هر چیز برای نظم و امنیت جامعه تهدید بهشمار میآید و به جای این که معافیت برای او صادر شود، فوراً باید توقیف گردد (البته این که فرمانده فراجا میتواند، چنین معافیتی صادر کند نیز خود جای سوأل است).
در مورد «کشف حجاب در خودرو» نیز این نکته دارای اهمیت است که رعایت یا عدم رعایت آن ربطی به قوانین راهنمایی و رانندگی و کارکرد اساسی آن که برقراری نظم و رانندگی درست است، ندارد و کشف حجاب موجب تعرض به حقوق دیگری یا بهبود عملکرد رانندگی و ترافیک در خیابانها نمیشود که خودرو توقیف و راننده آن مجازات میشود؛ ضمن این که تبعیضآمیز نیز است، چون، مبتنی بر نگاه جنسیتی و ایدئولوژیک به امر رانندگی است و شامل تمامی سرنشینان و رانندههای خودروها نمیشود.
- نگاه ایدئولوژیک به قوانین راهنمایی و رانندگی، نه تنها گرهی از کار فروبسته ترافیک نمیگشاید و کیفیت رانندگی را بهبود نمیبخشد، بلکه از آنجایی که دیگری را نادیده میگیرد و مبتنی بر تبعیض است، غیر اخلاقی نیز محسوب میشود.
اکنون، آمار تلفات جانی تصادفات جادهای به شکل وحشتناکی افزایش یافته است، خیابانها و جادهها و خودروها ناامن و غیر استاندارد هستند، ابتداییترین قواعد و قوانین راهنمایی و رانندگی رعایت نمیشود، سرعتها و سبقتهای غیر مجاز، شمارههای دستکاریشده خودروها، خودروهای بیشماره، صداهای آلوده اگزوزها، مزاحمتهای خیابانی و ... مردم را بهستوه آورده است.
برای یک نگاه ایدئولوژیک که دیگری را بر اساس مرزبندیهای عقیدتی، جنسیتی و ... تعریف میکند، برخورد با هیچ کدام از این تخلفات در اولویت نیست و ممکن است – در شرایط ویژهای - این متخلفان مورد عفو نیز قرار بگیرند و بدینترتیب قانون عام و جهانشمولی مانند قوانین راهنمایی و رانندگی بومی شود و به صورت محلی اجرا گردد!
کانال دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
گروه رسانه/
« شما مطالبه گرید. مطالبه گری یعنی آدمی بیاید و شما پشت او بایستید و بتواند مطالبات شما را پیگیری کند »
مسعود پزشکیان
ایرانیانی که در چهاردهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و به طور مشخص به « مسعود پزشکیان » رای داده و سعی کردند تا دیگران و به ویژه تحریم کنندگان انتخابات را برای شرکت در آن « اقناع » نمایند در حال حاضر مورد تمسخر و نیز ملامت بسیاری قرار گرفته اند .
ما معلمانی که مجدانه بر باب بسته شده مشارکت سیاسی در انتخابات - به واسطه تل انبار شدن ناکامی ها حاصل از ناکارآمدی های سازمانی و صنفی در میان همکاران - کوبیدیم و با مورد اقبال قرار گرفتن از جانب جامعه فرهنگی توانستیم جمعی از آنان را دوباره با صندوق رای آشتی دهیم ؛ این روزها مورد پرسش همکاران قرار گرفته ایم.
در بیانیه ی ششم نیز تاکید و تصریح کردیم که :
« متاسفانه انتصابات رئیس جمهور منتخب در مجموع و تاکنون نتوانسته رضایت حداقلی پایگاه رای مسعود پزشکیان را تامین کند » .
تصور و ذهنیت افکار عمومی به ویژه در میان « پایگاه رای » پزشکیان در دوران رقابت ها و مناظره ها این بود که دولت چهاردهم کابینه ی « علم و تخصص » خواهد بود و تاکید فراوان پزشکیان بر استفاده از « کار کارشناسی » روزنه ای برای رهایی از وضعیت و بن بست موجود و روزنه و گشایشی برای آینده بهتر و مطمئن تر خواهد بود .
دست بر قضا نهاد آموزش و پرورش و نقد فضای کلی حاکم بر آن بارها و بارها مورد اشاره آقای دکتر پزشکیان قرار گرفت.
ایشان در رویکردشان به آموزش و پرورش با پذیرفتن وجود تبغیض آموزشی بر آمده از عدم تمکین به اصول توسعه پایدار در سیاست گذاری های کلان و طراحی و تدوین برنامه های بر تحقق عدالت آموزشی تاکید ویژه داشتند.
این نگاه ، نوید بخش تحولی عمیق و تغییری اساسی در چهارچوب قوانین بالادستی در آموزش و پرورش بود.
با این حال و بر خلاف خوش بینی هایی که داشتیم ؛ معرفی کابینه در دولت چهاردهم و به ویژه معرفی « علیرضا کاظمی » به عنوان گزینه ی پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش واکنش های منفی بسیاری را در جامعه ی معلمان برانگیخته است .
مروری بر عملکرد کاظمی در دوران مدیریت اش در آموزش و پرورش نشان می دهد که نوع فعالیت ایشان از جنس « تحول خواهانه » نبوده و به نظر نمی رسد با توجه به مدیرانی که در آینده و در صورت گرفتن رای اعتماد توسط مجلس شورای اسلامی به کار خواهد گرفت وضعیت « متفاوتی » نسبت به قبل ایجاد کند . ضمن آن که ایشان بر اساس اظهار نظرهای پیشین ، رویکردی ایدئولوژیک نسبت به چالش های آموزش و تربیت و حل مساله دارند . تصور و ذهنیت افکار عمومی به ویژه در میان « پایگاه رای » پزشکیان در دوران رقابت ها و مناظره ها این بود که دولت چهاردهم کابینه ی « علم و تخصص » خواهد بود و تاکید فراوان پزشکیان بر استفاده از « کار کارشناسی » روزنه ای برای رهایی از وضعیت و بن بست موجود و روزنه و گشایشی برای آینده بهتر و مطمئن تر خواهد بود .
( به عنوان مثال و در پاسخ به واکنش رئیس جمهور در مورد تخصص و سابقه ی گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش در مبارزه با اعتیاد و مواد مخدر می باید اذعان کرد که اعتیاد دانش آموزان هم محصول و دست آورد همین رویکرد ایدئولوژیک و در نظر نگرفتن واقعیت های مدرسه و نیازهای جامعه بوده است )
مطالعه ی برنامه ی منتشر شده توسط علیرضا کاظمی در مواردی مانند « آسیب شناسی وضعیت » و« اهداف و برنامه های پیشنهادی » حاوی نکته و یا نکات جدیدی نبوده و به نوعی « کلی گویی » و تکرار برنامه های وزرای پیشین است .
نمی توان وظایف روزمره و ذاتی آموزش و پرورش را تحت عنوان « برنامه » آورد .
برنامه نقشه راهی است برای حل مساله و طراحی مسیری است که سازمان را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب می رساند نه رویا فروشی و نشان دادن آدرس های غلط و یا غیر مرتبط .
ضمن آن که تجارب و عملکردها در این چند دهه نشان داده آن چه به عنوان « برنامه » نوشته و تصویب می شود با آن چه اجرا می شود تفاوت معناداری داشته و نتوانسته اند گامی در جهت « حل مساله » و « خروج از روزمرگی » بردارند .
نکته ی قابل اعتنا و توجه در این برنامه و در بخش ج ) پرهیز از سیاست زدگی همانا « تاسیس سازمان نظام معلمی » است که به نظر نمی رسد آقای کاظمی به دلایل مختلف امکان و یا توانایی اجرای آن را داشته باشد .
علیرضا کاظمی در گذشته موضع گیری شفاف و یا قابل ذکری در این مورد نداشته و از این جهت نمی تواند اعتماد بخش کنش گر و تحول خواه جامعه ی فرهنگیان را به خود جلب نماید .
ما با عنوان « جمعی از پرسش گران و کنش گران حوزه آموزش » با مطالعه ی جوانب و تحلیل شرایط بر این باوریم که اصرار پزشکیان در معرفی چنین گزینه ای فقط پایگاه اجتماعی و اعتماد عمومی را در میان فرهنگیان متزلزل خواهد کرد پیش از آن که مانند برخی وزرای پیشین که اکنون به حمایت از ایشان برخاسته اند به سرنوشتی مانند « برکناری » و یا استیضاح دچار شود .
تجدید نظر در این تصمیم مطالبه ی ماست .
با توجه با مطالبه مهم و راهبردی « عدالت » انتظار می رود رئیس جمهور منتخب با تعیین یک وزیر زن توان مند برای اولین و آخرین بار به این دور باطل و ذهنیت های غلط و بسته پایان داده و « مشارکت و اعتماد را در جامعه بحران زاده ایران بازآفرینی کند .
جمعی از پرسش گران و کنش گران آموزش و پرورش :
- علی پورسلیمان
- اسماعیل جعفری
- سیدمرتضی حسینی
- محمد حیدری
- سیما زنجانی
- علی زینلی
- مهدی سورگی
- محمدرضا شهریاری
- سیدهادی عظیمی
- رضا قاسم پور
- زهرا قاسم پور دیزجی
- نرگس کارگری
- علیرضا کاشفی
- طهماسب کاوسی
- نرگس ملک زاده
- سعاد موسوی شرقی
- حمزه علی نصیری
- شیرین یوسفی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چکیده
از سنی که بسیار تاثیر پذیر بودیم ، به ما این تفکر القا شده است که مدرسه داور نهایی برای این است که چه کسی موفق خواهد شد و چه کسی قطعا به بیراهه خواهد رفت! در واقع جهان بینی مبتنی بر مدرسه، اول و بیش از هر چیزی این باور را القا می کنند که صاحب منصبان می دانند چه کار می کنند و وظیفه عوام اطاعت است.
به ما یاد داده نشده است که ارزشمندی خود را بدون در نظر گرفتن موفقیت هایمان ارزشیابی کنیم و بدون در نظر گرفتن نظر دیگران در مورد خودمان خود را قضاوت کنیم و یا اینکه چگونه شاد زندگی کنیم و چگونه خلاق باشیم و چگونه سوگواری کنیم؟! چگونه نه بگوییم؟ چگونه تنها باشیم؟ چگونه عذرخواهی کنیم و چگونه ببخشیم؟! (دوباتن،2021)
همه ی این نکات نشان می دهد که ما برای مشکلات، جنگ، قهر، دادگاه ، تنبیه و زندان و شکنجه را بیش از آموزش و پرورش مهم می دانیم! شاید به همین دلیل است که کشور ما از نظر پرونده ی قضایی نسبت به جمعیت، آمار نگران کننده ای دارد (فرهیختگان،1394 وخبرگزاری دولت ایرنا،1398 )!
همچنین از نظر شاخص های فقر و فلاکت که ایران در بین 20 کشور با بدترین وضعیت این شاخص، نوزدهم هست.( به نقل از بورس نیوز،2022) شاید به همین دلیل است که علاوه بر بیکاری 5000 نفر فارغ التحصیل مقطع دکتری هنوز با شدت بیشتر در حال پذیرش دانشجوی دکتری هستیم (اعتماد نیوز،1402).
در این مقاله کوشیده ام به نقش روان شناسی در بهبود و پیشبرد اهداف و روش های زندگی در مدرسه و جامعه بپردازم و راهبردهای اصلاحی ارائه دهم .
کلیدواژگان: روانشناسی تدریس- مهارت های زندگی-معلم یادگیرنده- سوالات کلیدی – قرارداد روانشناسانه
مقدمه
امروزه دانش آموزان در مدارسی زیست می کنند که از آنها انتظار ساکت بودن، اطاعت کردن و در نهایت بهتر شدن آن هم از نظر تحصیلی مد نظر است و شاید معلمان هم در همین نوع نظام آموزشی زندگی می کنند و نظام آموزشی هم در این نوع از نظام حکمرانی تنفس می کند . جالب اینکه از همان نظر تحصیلی هم با توجه به نتایج آزمون های بین المللی (تیمز و پرلز،2019) و معدل های کتبی در دبیرستان (کانال صنفی معلمان ایران،1402)، به توفیق چندانی نرسیده ایم و چه بسا سقوط کرده ایم.
بیشترین چیزی که در روش تدریس های موجود در عمل به چشم می خورد آمادگی برای ارزشیابی و بازرسی و نظارت است تا یادگیری روش های هوشمندانه و مهارت های کیفیت بخش به تحصیل و زندگی . این نوع روش تدریس برخلاف نظام های آموزشی جوامع متمدن و دموکراتیک که آموزش و پرورش در آنها عنصری رهایی بخش است تا ضامن بالندگی و سعادت مردمانش باشد، نه تنها باعث جهالت ملت بلکه باعث متملق و فرصت طلب شدن افراد نیز خواهد شد.(حسینی،2020)
( دانش آموزان در سنگاپور )
با توجه به مدارس کنونی و شرایط منابع درسی و نیروی انسانی و امکانات آموزش، ضروری است نقشه ای برای اصلاح وضعیت سلامتی ، رشد و پایداری روانی اجتماعی دانش آموزان و به تبع آن جامعه طراحی کرد و برای جلوگیری از آسیب های جدی و همچنین رشد و بالندگی بیشتر که قطعا در درازمدت به توسعه خواهد انجامید بهره برد.
امروزه توسعه که همان پیشرفت و تکامل (دهخدا) و در نهایت هماهنگی بین رشد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که موجب کاهش فقر و نابرابری و افزایش مشارکت همه جانبه ملت ها است که مرهون یادگیری فرهنگ توسعه است (رنجه،1401).
یکی از مهمترین و ریشه ای ترین ارکان توسعه در هر کشوری آموزش و پرورش است که می تواند نیروی انسانی توسعه یافته را که مهمترین سرمایه ی هر جامعه است را تربیت کند.از طرفی می دانیم که سهم تولید دانایی در جهان در ایران 5 صدم درصد است در حالی که در آمریکا 36 درصد است (همان).
این آمارهای مستند نشان می دهد کشور ما از نظر توسعه چه در سطح بین المللی و چه در سطح داخلی عقب هست .
- حالا از نظر آموزشی و پرورشی به زعم خود چه کرده ایم تا این عقب ماندگی جبران شود؟
- اسناد بالا دستی طراحی کرده ایم .آیین نامه های اجرایی ابلاغ شده است.
- محتوای درسی را طراحی و بهبود داده ایم.
- جلسات کارگاهی و ضمن خدمت برگزار کرده ایم.
- نظارت ها و ارزشیابی از کلاس های درسی به عمل آورده ایم.
- ارزشیابی کیفی توصیفی را ایجاد و تبیین کرده ایم.
- مراسم ملی و مذهبی را پاس داشته ایم.
- مسابقات قرآن و فرهنگی برگزار کرده ایم.
- مدارس مختلف را تولید کرده ایم.
- شیوه ی برگزاری کنکور و ملاک ها را اصلاح کرده ایم.
- طبق گفته وزیر آموزش و پرورش دهک های پایین هم برای تحصیل در مدارس سمپاد، برای هزینه ی تحصیل، هدیه رهبری و دولتی دریافت خواهند کرد و سهمیه خواهند داشت.(کانال صنفی معلمان،1402)
- طرح نماد را ابلاغ و اجرا کرده ایم .(این طرح بدون اجرایی سیستمی، تخصصی و منسجم به پیگیری آسیب های روانی اجتماعی می پردازد و معمولا بعد از وقوع بحران است تا قبل از وقوع بحران!)
- رتبه بندی را اجرا کرده ایم.( اجرای این طرح بر مبنای ملاک های تعریف شده برخی از معلمان را از گردونه رتبه بندی خارج کرد وبه علت ناهمخوانی آن با تورم، خط فقر و شرایط بغرنج اجتماعی و اقتصادی موجب نارضایتی اکثریت معلمان شد.) (صدای معلم،1402)
نتیجه ی این همه فعالیت از تولید محتوا گرفته تا ارزشیابی های مختلف چه بوده است؟ شهروند خوب ؟ تحصیل با کیفیت و مطبوع؟ کاهش آسیب های روانی اجتماعی ؟ رضایت ارکان آموزش و پرورش از وضعیت این ارگان مهم؟ مشارکت بیشتر سیاسی و اجتماعی مردم؟طبق کدام آمار ؟
به نظر می رسد بی توجهی به کیفیت رابطه در همه ی سطوح آموزش و پررش با همه ی اعضای آن موجب شده تا انتصابات سیاسی، دادن آمار و گزارش نوشتاری و تصویری از گام برداشتن عینی و عملی در مسیر بهبود رفتارهای آموزشی و پرورشی مهمتر باشد. رابطه ی معلم و دانش آموز در انتقال محتوا به دانش آموز و نوع ارزشیابی و روش تدریس نهفته نیست و به نظر مهمترین رکن فراموش شده در نظام آموزشی فعلی ما روانشناسی تدریس معلم و ارکان آموزش و پرورش است که خود را در این بین به وضوح نشان می دهد .
می دانیم مهمترین نکته ی مدیریتی در کلاس درس نسل آلفا توجه به رشد خود مدیریتی در دانش آموزانی است که طبق پژوهش ها بی ثبات ترین نسل را تشکیل می دهند و به طور میانگین در عمر خود 6 شغل را تجربه خواهند کرد.
یورتسون (به نقل از تقی زاده و رمضان نژاد،1402) روان شناسی تدریس یعنی هنگام زندگی، معلم بر مبنای توانمندی های خود بخواهد در جامعه و مدرسه به نیازهای جسمی، روانی و اجتماعی خود، دانش آموزان و والدین توجه کند و طبق میانگین آن، ارتباط، انتخاب ،ارائه و ارزشیابی صورت گیرد ؛ طوری که دانش آموز و والدین در کلاس حس نکنند که این ارتباط فقط با 5 دانش آموز انجام شد و معلم ، معلم 5 دانش آموز است و بقیه نقش سیاه لشگر دارند!
پس ما با سوالاتی مواجه هستیم:
- معلم چگونه رفتار کند تا دانش آموزی که مطلب را نگرفته است این احساس را به راحتی ابراز کند، و در پی اصلاح برآید؟
- معلم چگونه رفتار کند تا دانش آموزی که مطلبی را گرفته است مشتاق یادگیری مطالب بیشتر شود؟
- او چگونه رفتار کند که دانش آموز در برابر مشکلات و آسیب ها سالم ترین واکنش را برگزیند و برای زندگی در جامعه فردا آماده شود؟
- همچنین معلم چگونه رفتار کند که دانش آموز حس کند وجود او در جهان ارزشمند است و موفقیت و شکست او مراحلی از فرایند یادگیری است؟
و در آخر معلم و به نوعی بالا دستی ها چگونه رفتار کنند تا الگوی مناسبی برای شهروند خوب باشند؟
همین سوالات در رابطه ی بین مدیران آموزشی و معلمان هم مطرح است و می بایست پاسخی قانع کننده به آنها داده شود :
* آیا این نیاز در بین معلمان و ارکان آموزشی وجود دارد ؟
* آیا فضا و نگرش رجوع به مشاور در میان معلمان برای کسب مهارت و یا هدایت درست نگرش و احساسات موجود است؟
* در فرم های ارزیابی عملکرد آیا جایی برای روان شناسی تدریس معلمان وجود دارد ؟
* آیا برخوردهای صرفا قانونی و سیاسی با معلمان جو معلمی را سالم تر کرده است یا ناسالم تر؟
* آیا یک معلم به این باور رسیده است که چیزی به نام موفقیت فردی و منافع فردی اساسا وجود ندارد و یک توهم بیش نیست ؟
* آیا این معلم می تواند به دانش آموز بفهماند که اگر دوستت غرق شود تو هم آسیب خواهی دید؟!
* آیا یک معلم راهنمای هیجان شده است؟ اگر نشده است علت در کجاست؟
* آیا در نظام تدبیر آموزش و پرورش ما درکی برای تمایز سهل انگاری اعضا و شرایط بغرنج فرهنگی و اقتصادی وجود دارد؟ که مثلا معلمی بتواند به راحتی بگوید در این مشکل من هم مقصر بوده ام و مسئولیت را می پذیرم؟! یا اینکه چون وضعیت کشور رو به وخامت است پس من به هیچ وجه مسئولیتی در این اوضاع ندارم؟!
در جلسات مشاوره و روان شناسی که جلسات درمانی محسوب می شود راپورت یا همان اتحاد درمانی که با مراجع انجام می شود به اذعان اکثر نظریه پردازان هسته اصلی و ریشه ی مهم درمان محسوب می شود .
اهمیت به باور، احساس و رفتار جمعی :
اروین یالوم در یکی از آثار خود می گوید بیمار و روان درمانگر همسفر هستند و مهمترین بیمار برای درمانگر خودش است. یالوم (ترجمه یاسایی،1387)
به نظر می رسد رسیدن به نتیجه ای مطلوب برای جواب به سوالات بالا مرهون بررسی دقیق باورها ، احساسات و رفتارهای سیستماتیک است . هر فرد می تواند برای خود یک روان شناسی باور در تدریس داشته باشد که به کمک آن بتواند احساسات سالمی در خود ایجاد کند و به دنبال آن رفتارهای کارآمد و مناسبی از خود بروز دهد . در درجه ی اول معلمی که می خواهد رفتاری شفابخش داشته باشد ، خود باید در جاده ی شفا در حرکت باشد و تلاش خود را در این زمینه و در ابعاد مختلف نشان دهد و آن هم میسر نیست جز با ایجاد یک همخوانی گسترده بین شخصیت، ذهنیت و رفتار معلم و این به این مفهوم است که معلم نقش بازی نکند بلکه خودش باشد.
یک معلم قبل از درگیر شدن در تدریس می باید در چارچوب سوالات بالا قرارداد روان شناسانه داشته باشد که بر مبنای آن به احساسات و رفتار خود جهت دهد مثلا در سطح شناختی وقتی یک معلم باور به یادگیرنده بودن در کلاس را در خود به شیوه های مختلف تقویت کند قطعا خشمش به شکل دیگری بروز خواهد کرد . مثلا او برای یادگیرنده بودن گوش دهنده ی فعالی خواهد شد و به همان نسبت در او همدلی تقویت خواهد شد و هنگام خشم برنامه ای ورزشی برای خود دارد و از این رشته برای ورزش و یا یاددادن یک رشته رزمی به دانش آموزانش در بعضی زنگ های تفریح استفاده خواهد کرد همچنین او از مهارت های دانش آموزان با عشق و احترام در کلاس استفاده خواهد کرد . اینجاست که این معلم بیش از احتیاج به کارگاه هایی برای امتیاز رتبه بندی و تقدیرنامه، تلاش خواهد کرد مهارت هایی را کسب کند تا به نگرش او برای بروز سالم احساسات و انجام رفتارهای مناسب کمک کند تا بتواند دانش آموزان را به سمت مردمی سوق دهد که همواره به ساختن و شوق یادگیری فکر می کنند نه به امتیاز و کمالگرایی مطلق.
من در طول تدریس به این رسیده ام که اگر مدارس کارایی لازم را در ساختن جامعه ای مطالبه گر، خلاق ، عاشق و شاد نداشته اند به این دلیل بوده است که احتمالا ما مدرسه نداریم . از امکانات سخت افزاری تا نرم افزاری دچار نقص و کمبود هستیم. وقتی دانش آموزان در زنگ های آخر از مدرسه فرار می کنند ، وقتی هنگام تعطیلات عاشق نیامدن به مدرسه هستند و هنگام مدرسه عاشق نیامدن معلم در واقع ما خود را فریب داده ایم که مدرسه ساخته ایم و حتی با سواد تربیت کرده ایم! وقتی به دانش آموز گفته ایم نظم و ادب یعنی فحش ندادن و سروصدا نکردن در واقع به او به صورت غیر مستقیم گفته ایم چرا هوش زبانی شما بهتر از بقیه است ؟! و به عبارت دیگر من توان هدایت و توسعه هوش خاص شما را ندارم و اعتقادی به تفاوت های فردی هم ندارم!
پگوئت می گوید : « با مردم طوری رفتار کنید که گویی آنان، آنچه باید باشند ، هستند در این صورت به آنان کمک کرده اید تا به آنچه می توانند باشند، تبدیل شوند » . چرا یک معلم در تدریس از ساحت های 6 گانه غافل است ؟ چرا در تدریس نباید هوش های چند گانه مثل هوش موسیقیایی، حرکتی ، منطقی ، کلامی،مکانی،میان فردی،درون فردی ،طبیعت گرا و وجودی که مد نظر گاردنر بود مورد توجه باشد و امکانات و مهمتر از آن مجوزهای مربوط به آن به بن بست شناختی،احساسی و رفتاری رسیده باشد؟! و معلم و دانش آموز در یک محیط تکراری و خسته کننده در کلاس درس و مدرسه زیست کنند .آرمسترانگ (به نقل از صفری،1390)
راهبردهای حل مسئله:
1- پرسشنامه ای برای دانش آموزان به صورت جداگانه لازم است تا آنها بگویند آیا از مدرسه راضی هستند یا خیر ؟؟! اتفاقا در فضای ادارات آموزش و پرورش هم همین پرسش نامه ها باید طراحی شوند که آیا معلمان هم همین احساسات را دارند یا خیر؟! می دانیم مهمترین نکته ی مدیریتی در کلاس درس نسل آلفا توجه به رشد خود مدیریتی در دانش آموزانی است که طبق پژوهش ها بی ثبات ترین نسل را تشکیل می دهند و به طور میانگین در عمر خود 6 شغل را تجربه خواهند کرد.
به نظرم به جای تغییرات ظاهری و مداوم کتب درسی و تقسیمات کلی و افتخار به اول شدن شهرستان ها از نظر آماری در یک ملاک خاص در سطح استان، با دعوت از اساتید برجسته دانشگاهی در زمینه ی روان شناسی و جامعه شناسی که به آمار و روش تحقیق مسلط هستند زمینه طراحی ، اجرا و تفسیر این آزمون ها در سطح صف و ستاد ایجاد شود . هنگام تفسیر این پرسشنامه به بررسی علل و راه حل ها پرداخته شود . به نظر می توان طراحی و اجرای این پرسشنامه را در پروژه مهر هر سال در تابستان اجرا و عملیاتی کرد.
2- در ابتدای گزینش ، آموزش و اشتغال معلمان به دانش و بینش روان شناسی آنها توجه ویژه شود و کارگاه هایی با محتوایی آسیب شناسی روانی کودک و نوجوان و روانشناسی سازمانی و رابطه علاوه بر واحدهای درسی دانشگاهی برگزار گردد.
3- صمیمت معلم با دانش آموزان کلاس و مدرسه بالاترین امتیاز را در بین مولفه های ارزشیابی معلمان داشته باشد و نسبت به سابقه و تقدیرنامه و شرکت در همایش ها و... سهم بیشتری داشته باشد که این هم توسط همان آزمون که در شماره یک آورده شد سنجیده خواهد شد .
4- معلمانی که برای بهبود و درمان های روان شناختی خود اقدام می کنند امتیازی ویژه داشته باشند و بیمه تکمیلی نسبت به این عمل به آنها تعلق بگیرد (پزشک خانواده برای معلمان تعریف شود) . و همچنین در حوزه در حوزه ی پرورشی بودجه ای برای شادی و نشاط روانی جسمانی معلمان تعریف شود و اقدام برای این امر نظارت و بازرسی گردد.
5- هر 3ماه یکبار سمینارهایی برای آموزش و هدایت روان شناسی برای والدین مدارس برگزار شود و والدین موفق و ناموفق در آن به ارائه نظرات و تبادل آرا بپردازند .
6- به جای کتب غیر مفیدی که فقط جنبه ی تجاری دارند، کتبی مثل نظریه انتخاب، مدارس بدون شکست، هر دانش آموزی می تواند موفق شود و مهارت های زندگی در روی میز دفتر همه مدارس وجود داشته باشد و معلمان با خلاقیت مدیر مدرسه در زنگ های تفریح آنها را مرور کنند .
7- کارگاه هایی همچون آموزش معاملات ارزی، تعمیرات گوشی هوشمند و خودرو و...در سطح ادارات منطقه و استان با همکاری فنی حرفه ای برای معلمان برگزار شود تا خلاءهای اقتصادی تا حدودی پوشش داده شود . سامانه ضمن خدمت دانشگاه فرهنگیان از یک طرف در حال تجاری سازی است و از طرف دیگر در حال از دست دادن فایده ی محتوایی است.
8- زنگ های تفریح مدارس نیم ساعته شود و نهایتا دانش آموزان در این مدارس 4 ساعت در کلاس باشند. ساعت شروع کلاس ها 8 و تعطیلی 13:30. پنجشنبه ها هم مدارس باز باشند و فعالیت کنند.
9- صفحه ای آنلاین به صورت وبلاگ یا ویکی در فضای مجازی شاد از مهر هر سال تا آخر اردیبهشت باز باشد و معلمان بتوانند راه حل های موفق یا ناموفق خود را در کلاس درس برای مشکلات در آن یادداشت کنند و در تابستان هرسال تبدیل به کتاب شود و سال بعد در قالب ضمن خدمت برای همه ی معلمان اجرا شود و 500 ساعت تخصیص یابد .
10- معلمان با توجه به اهمیت به روان شناسی تدریس و کلاس های خلاق که از طریق مصاحبه با دانش آموز عالی ، متوسط و ضعیف کلاس و میانگین آن به دست می آید و پرسشنامه ی ابتدایی که در بالا بحث شد تغییر حکم کارگزینی و حقوق و مزایا داشته باشند .
11- طراحی کارنامه والدین برای تقویت مشارکت و اصلاح رفتارهای مداخله ای والدین از ضروریات غفلت شده در آموزش و پرورش فعلی ما است که در زیر مجموعه ی روان شناسی تدریس قرار می گیرد .
12 - ایجاد زنگی به نام مهارت آموزی برای یاددهی مهارت های پایه در مدرسه (تنفس، خوردن، راه رفتن، دوچرخه سواری ذهن آگاهی و همکاری کانون های پرورش فکری کودکان و دارالقرآن و...)
منابع :
1. معلم نسل آلفا ، بورتسون ترجمه تقی زاده –محرم و رمضان نژاد- کیارش، تهران ، موسسه ی مدارس یادگیرنده مرآت،1402)
2. موهبت روان درمانگری، یالوم-اروین د،ترجمه یاسایی-مهشید، انتشارات ققنوس، چاپ ششم، تهران،1398.
3. هوش های چندگانه در کلاس درس ، تامس آمسترانگ، ترجمه صفری-مهشید،زیر نظر انجمن نظارت و برنامه ریزی متون درسی-ویرایش2، تهران موسسه فرهنگی مدرسه برهان(انتشارات مدرسه،1390.
4.آنچه در مدرسه به شما یاد نمی دهند،دوباتن- آلن،ترجمه عالی-توران،تهران، انتشارات کتاب سرای نیک،2021.
4.نظریه آموزشی سیاسی ، حسینی- سید محمد حسن- 2020-
research gate.net
5.نقش آموزش و پرورش در توسعه کشور-رنجه_علی،دوازدهمین کنفرانس بین المللی پژوهش های مدیریت و علوم انسانی در ایران،1401.
6سایت مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری،1400
7.کانال صنفی معلمان،1402
8.سایت خبرگزاری دولت(ایرنا)،1398
9.سایت بورس نیوز،2022
10.خبرگزاری اعتمادنیوز،1402.
11.سایت صدای معلم،1402.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در زمستان ۱۴۰۲ خورشیدی که آفتاب عدالت در اثر پارگی رباط صلیبی، توان کافی برای رقابت با سرمای دوپینگی تبعیض و عدالت گریزی نداشت، سرانجام در اصلاحیه بودجه ۱۴۰۳ برای اجرای متناسب سازی حقوق بازنشستگان، «افزایش یک درصدی مالیات بر ارزش افزوده» به عنوان منبع تامین اعلام شد تا :
۱ـ بندِ ناف اجرای متناسب سازی، دور گلوی معیشت مردم گره بخورد تا آنها ترمیم حقوق بازنشستگان را علت العلل گران تر شدن قیمت نفس کشیدن قلمداد نمایند. (آش نخورده و دهان سوخته)
۲ـ حلوای نقدِ «افزایش درآمد»، نصیب دولت و سرکه نسیه «متناسب سوزی» ، سهم بازنشستگان گردد و از این رهگذر، سهام عدالت برای ازالتِ عطش سیری ناپذیر عاشقان سینه چاک قدرت و شکارچیان زبردست ثروت به مسلخ برود.
۳ـ منبع تامین بودجه رویاپردازی کاخ نشینانِ کوخ ستیز در لفافه قوانینی که روی یخ نوشته می شوند فراهم گردد و همچنان اختلاس مجال کافی برای ربودن گوی سبقت از اختلاص را داشته باشد.
اما بعد ؛
قانون نوشته شده بر روی یخ را مقابل آفتابِ تمـوزِ کویر عدالت سوزی و سوء مدیریت قرار دادند تا لاک پشتِ معیشت بازنشستگان همچنان در سودای رسیدن به سمند تیزتگِ تورم و گرانی، نفس هایش به شماره بیفتد و هرآینه دستان مرگ را لمس کند.
سراسر در زمستان ۱۴۰۲ دولت و مجلس، با موسیقی پس زمینه و جادویی رسانه ملی، برای تصویب متناسب سازی، شاباش گفتند و مژده وصالِ عروسِ عدالت را دادند غافل از اینکه مقرر است عجوزه ای کریه المنظر با هنرمندی مشاطگان سیاست و مستسقیان قدرت به ریش سوخته بازنشستگان بسته شود.
حدود پنج ماه از سال ۱۴۰۳ می گذرد اما اجرای متناسب سازی همچنان در گردنه گردن کشی قانون ستیزانِ عدالت شعار در گروگان به سر می برد.
در گرماگرم انتخابات اخیر ریاست جمهوری، سه میلیون تومان را به صورت «علی الحساب» به حساب بازنشستگان واریز نمودند تا با این پرداخت صدقه گونه و قانون گریزانه، از حقی بدیهی، ابزاری سیاسی و موسمی بسازند و همچنان بر استخوان های پوسیده زندگی بازنشستتگان، اسب چموش سیاست بتازند.(زهی عدالت چپکی و شگفتا از این همه فتح قله های مدیریتی !)
اکنون نیز که سال به نیمه خود نزدیک شده، تلاش برآنست که با خلوص نیت ! واژه ی «خالص» در تعریف متناسب سازی گنجانده شود تا کسور بازنشستگی و مالیات حقوق شاغلان به صورت نامحسوس و چراغ خاموش بر بازنشستگان تحمیل شود و با این شیوه پلشت، جفای مستمر براین آشنایان غریب به کمال برسد.
کدام دشمن خارجی تا این حد بر قومی، ستم روا می دارد که شما بر بازنشستگان روا داشته اید؟ چگونه مردمانی هستید که سنگِ عدالت حقوقی را بسته اما سگ هارِ گرانی و تورم را رها ساخته اید؟
اصل ۵۶ قانون اساسی را بخوانید تا بدانید شما صاحب منصبان و تصمیم سازان، خدای ما نیستید که هرگونه میل داشته باشید تصمیم بگیرید و عمل کنید.
دشمن تر از هر دشمن
مسئول قانون شکن
( کانال خبری انجمن صنفی معلمان کرمانشاه )
تحول به معنای تغییر اساسی و بنیادین در چیزی است. این تغییر نه تنها در ظاهر و شکل، بلکه در ماهیت و هسته اصلی موضوع رخ میدهد. تحول یک فرآیند پویا و مداوم است که منجر به رشد، پیشرفت و نوآوری میشود.
به زبان سادهتر، تحول یعنی از یک حالت یا وضعیت به حالت یا وضعیت بهتر و کاملتری حرکت کردن. این تغییر میتواند در ابعاد مختلفی مانند فردی، اجتماعی، سازمانی و حتی جهانی رخ دهد.
تحول در آموزش و پرورش، فرایندی پیچیده و چندجانبه است که نیازمند فراهم شدن شرایط خاصی است. این شرایط در سطوح مختلفی از جمله فردی، سازمانی و کلان قابل بررسی هستند:
شرایط در سطح فردی (معلم، دانشآموز، والدین):
- تغییر نگرش: همه افراد درگیر در فرآیند آموزش باید نسبت به آموزش و پرورش نگرشی فعال و پویا داشته باشند.
- آمادگی برای یادگیری: همه افراد باید آمادگی لازم برای یادگیری روشهای جدید و پذیرش تغییرات را داشته باشند.
- ارتقای دانش و مهارتها: معلمان باید به طور مستمر دانش و مهارتهای خود را بهروز کنند و دانشآموزان نیز باید مهارتهای یادگیری خود را تقویت کنند.
- مشارکت فعال : همه افراد باید در تصمیمگیریها و اجرای برنامههای آموزشی مشارکت فعال داشته باشند.
شرایط در سطح سازمانی (مدرسه):
- وجود ساختار مدیریتی منعطف: ساختار مدیریتی مدرسه باید به گونهای باشد که امکان نوآوری و تغییر را فراهم کند.
- تامین منابع کافی: مدرسه باید به منابع مالی، انسانی و تجهیزاتی کافی دسترسی داشته باشد.
- فراهم کردن محیط یادگیری مناسب: محیط یادگیری باید جذاب، پویا و مبتنی بر مشارکت باشد.
- ترویج فرهنگ یادگیری مستمر: در مدرسه باید فرهنگ یادگیری مستمر و پژوهشگری ترویج شود.
- ارزیابی مستمر و بهبود عملکرد: عملکرد مدرسه باید به صورت مستمر ارزیابی شود و بر اساس نتایج ارزیابی، بهبودهای لازم صورت گیرد.
شرایط در سطح کلان (سیاستگذاری):
- وجود اراده سیاسی: دولت باید اراده سیاسی لازم برای ایجاد تغییرات بنیادین در نظام آموزشی را داشته باشد.
- تدوین سیاستهای آموزشی جامع: سیاستهای آموزشی باید جامع، روشن و قابل اجرا باشند.
- تامین منابع مالی پایدار: دولت باید منابع مالی پایدار برای اجرای برنامههای آموزشی را تامین کند.
- حمایت از پژوهش و نوآوری: دولت باید از پژوهشهای آموزشی و نوآوری در این حوزه حمایت کند.
- تغییر قوانین و مقررات: قوانین و مقررات آموزشی باید به گونهای اصلاح شوند که مانع تحول نباشند.
سایر شرایط مهم:
- همکاری بین بخشهای مختلف: برای تحقق تحول در آموزش و پرورش، همکاری بین بخشهای مختلف مانند آموزش و پرورش، فرهنگ، رسانه و خانواده ضروری است.
- توجه به نیازهای محلی: برنامههای آموزشی باید با توجه به نیازها و ویژگیهای هر منطقه طراحی شوند.
- استفاده از فن آوریهای نوین: استفاده از فن آوریهای نوین در آموزش و پرورش میتواند به تسریع و بهبود فرآیند تحول کمک کند.
در نهایت ؛ تحول در آموزش و پرورش یک فرآیند پیچیده و تدریجی است که نیازمند تلاش همه جانبه و همکاری همه ذینفعان است.
بیشک تحول در آموزش و پروش با تحول در معلم آغاز میشود. معلمان را میتوان با آموزش مستمر و بهروزرسانی دانش، توسعه مهارتهای آموزشی، توجه به رشد شخصی، ایجاد ارتباط مؤثر با دانشآموزان و ترویج فرهنگ پرسش گری و کنجکاوی و با نگاه ویژه به بحث مقام و جایگاه و معیشت آنها متحول ساخت تا با شرایط بهتری بتوان آموزش و پرورش کشور را متحول ساخت.
دولت چهاردهم باید در انتخاب وزیر آموزش و پرورش به این مهم بپردازد و فردی را به عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی کند که به بحث تحول و تحول آفرینی در آموزش کشور معتقد باشد و بتواند فرایند و زیر ساختهای این تحول را دنبال و پیگیری نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید