گروه گزارش/
کلیپی در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده که خبر از اخراج دو « معلم بلاگر» به علت فعالیت شان در فضای مجازی می دهد .
این معلمان می گویند :
« این سکوت و بغض یه جایی باید شکسته می شد چون اخراج حکم عادلانه ای نبود .
ما تمام توانمون را گذاشتیم چون عاشق شغل مون بودیم و سعی کردیم متفاوت باشیم و بچه ها را عاشق مدرسه کنیم .
از لحظات تلخ و شیرین معلمی گفتیم تا به همه نشون بدیم که کار ما چقدر سخت و حساسه تا دیگه کسی نگه معلمان که کاری نمی کنند .... »
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش ضمن هشدار به معلم بلاگرها از آنها خواست تا حریم خصوصی دانش آموزان و همچنین نظام تعلیم و تربیت را خدشه دار نکنند؛ چراکه در غیر این صورت، برخوردهای قانونی روی میز وزیر آموزش و پرورش قرار دارد.
در این رابطه ؛ علی فرهادی ، سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در گفت و گو با رکنا در پاسخ به این سوال که رویکرد این وزارتخانه در برابر « معلم بلاگر » ها چیست؟ گفت: به همه این افراد اعلام می کنیم که رسیدگی به این موضوع روی میز وزیر آموزش و پرورش قرار دارد. ما می بایست از حریم خصوصی دانش آموزان صیانت کنیم. اختیار این حریم در دست اولیا و خود دانش آموز است. همچنین نظام تعلیم و تربیت نیز حریمی دارد که اختیار آن در دست وزیر آموزش و پرورش است و می بایست حفظ شود.
وی تاکید کرد: تولید هرگونه فیلم و تصویر از دانش آموزان و انتشار آن در فضای مجازی، ممنوع است. من به همه معلمان عزیز توصیه می کنم و هشدار می دهم که در برابر فضای مجازی و معلم بلاگری محتاط باشند چراکه اگر لازم باشد به جهت حفظ حقوق دانش آموزان برخورد قانونی خواهیم کرد. معلم باید در کلاس و در فرآیند آموزش آزادی و اختیار عمل داشته باشد و البته مکانیسم های نظارتی هم باید توسط نهادهای تخصصی مانند گروه های آموزشی و البته نهاد حرفه ای « سازمان نظام معلمی » بر اساس صلاحیت های حرفه ای و شایستگی های پداگوژیکی اعمال گردد .
فرهادی در پاسخ به اینکه اگر والدین نسبت به فیلم برداری از فرزندانشان مشکلی نداشته باشند، باز هم برخورد صورت خواهد گرفت یا خیر، گفت: ممکن است برخی والدین به ترک تحصیل فرزندانشان نیز رضایت دهند، آیا ما می بایست تابع چنین تصمیم نادرستی باشیم؟ پس حق آن دانش آموز که هنوز به همه حقوق خودش آشنا نیست و توان دفاع از خودش را ندارد چه می شود؟ بنابراین نظام تعلیم و تربیت و خانواده مسئولیت پذیر می بایست در این مسیر کمک کننده باشند.
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه اگر این دسته از معلمان به هشدارها توجهی نکردند، برخوردهای دیگری نیز در دستور کار قرار دارد گفت: ما قانون رسیدگی به تخلفات اداری و آموزشی داریم و از این طریق به این موضوعات رسیدگی خواهد شد » .
پیش از این اظهارات ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « پیش به سوی ابتذال : از " معلم وبلاگ نویس " رسیدیم به " معلم بلاگرها " ؟! » تاکید کرد که کلاس درس حریم خصوصی هیچ کسی نیست .
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران نوشت :
« کلاس درس در حیطه « حوزه عمومی » است و در حیطه مالکیت شخصی کسی تعریف نمی شود .
بارها و به کرات شاهد بوده ایم که گاف های معلمان در کلاس درس ، تمسخر معلمان ، صحنه های تنبیه شدن دانش آموزان و... توسط دانش آموزان و به صورت ناشناس فیلم برداری شده و در شبکه های اجتماعی اشتراک گذاری شده است اما کم تر کسی و یا نهادی اعتراضی در این مورد کرده است ».
وزارت آموزش و پرورش باید بداند که وبلاگ نویسی برای معلمان در جوامع توسعه یافته مسیری کاملا در جهت « توسعه ی حرفه ای » معلمان بوده و به یک رویه ی علمی و قابل قبول تبدیل شده است .
" در « وبلاگ نویسی » معلمان از محیط وبلاگ به منظور انتقال تخصص خود استفاده می کنند ، با سایر همکاران هم رشته ارتباط پیدا می کنند و تجارب یادگیری دانش آموزان شان را بهبود می بخشند .
وبلاگ نویسی به خلق فرصت هایی برای توسعه حرفه ای مستمر از طریق مباحثات هم زمان و تبادل نظرات با سایر معلمان می انجامد .
ارکان و اضلاع آموزش مانند دانش آموزان ، اولیای آنان ، همکاران و حتی جامعه می توانند با مراجعه به وبلاگ معلمان نظرات خود را با راهبر آموزشی و نیر تسهیل گر یادگیری به اشتراک گذاشته و به ارتقای کیفیت آموزشی و سطح یادگیری کمک کنند " . ( 1 )
وزارت آموزش و پرورش نمی توانند و نباید با وبلاگ نویسی معلمان برخورد حذفی و امنیتی داشته و همه چیز را بر اساس سلایق و خوشایندهای ایدئولوژیکی خود تفسیر و توجیه کنند .
آیا مقامات و تصمیم گیرندگان در وزارت آموزش و پرورش نمی دانند که لازمه ی آموزش غیرحضوری و مکمل آن همان محیط وبلاگ معلمان است که متاسفانه در ایران و نظام آموزشی اساسا تعریف نشده و همه چیز در مسیر « روزمرگی و ابتذال » پیش می رود ؟
معلم باید در کلاس و در فرآیند آموزش آزادی و اختیار عمل داشته باشد و البته مکانیسم های نظارتی هم باید توسط نهادهای تخصصی مانند گروه های آموزشی و البته نهاد حرفه ای « سازمان نظام معلمی » بر اساس صلاحیت های حرفه ای و شایستگی های پداگوژیکی اعمال گردد .
قرار نیست سلیقه و یا نگاه واحدی از بالا بر همه چیز حکم فرما باشد و یا به دنبال یکدست سازی و فربه تر کردن محتوای ایدئولوژیکی آموزش باشد .
« صدای معلم » خواهان توضیح و تنویر مسئولان وزارت آموزش و پرورش در مورد اخراج این دو معلم است .
اگر مسئولان وزارت آموزش و پرورش واقعا دلسوز و مدافع حقوق دانش آموزان هستند پیش از همه ، « منشور حقوق دانش آموزان » را که سال هاست در بایگانی خاک می خورد را به « قانون » تبدیل کرده و بر اجرای آن نظارت داشته باشند .
( 1 )
4 Benefits of Making a Teacher Blog (varthana.com)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
خیابانها، پلها، بزرگراهها و بناها شکافته، تخریب شده و فرو میریزند. خطوط آبرسانی و گاز مختل شده و حتی انفجار و آتشسوزی در خطوط انتقال گاز و نفت و جایگاههای سوخترسانی رخ میدهد. از حیث امنیت اجتماعی تنشهای جدی ایجاد شده و مهاجرت گسترده رقم میخورد. این تصویر کوتاه وحشتناکی است که کارشناسان محیط زیست از پیامدهای فرونشست زمین در ایران ارائه و نسبت به تشدید آن هشدار میدهند. آنها فرونشست زمین را نشاندهنده «مرگ یک سرزمین» میدانند :
«بیابان خالی» و «پایان زندگی در شهرها و دشتها».
و این تصویر وقتی وحشتناکتر میشود که به گزارش رسانهها، فرونشست زمین در پایتخت ایران 90 برابر حد بحران اتحادیه اروپا بوده و تهران، رکورددار فرونشست زمین در جهان است.
زنگ خطر سالهاست که به صدا درآمده، برخی مناطق خالی از سکنه شدهاند از جمله یک شهرک شش هزار نفری در اصفهان و در حالیکه فرونشست زمین، شهرها را میبلعد، گزارشها نیز محرمانه است و مردم دسترسی آزاد به این اطلاعات در مناطق محل زندگی خود ندارند.
در این ارتباط، روزبه اسکندری، کارشناس محیط زیست در گفتوگو با خبرنگار آنادولو ضمن ارزیابی علل و ابعاد فرونشست زمین در ایران و محرمانه بودن اطلاعات، به پیامدهای آن پرداخت.
وی درباره اظهارات رئیس سازمان نقشهبرداری ایران که اذعان کرده اطلاعات دقیق فرونشست زمین را بهصورت محرمانه برای مسئولان ارائه میکنند، گفت: علت محرمانه بودن اطلاعات دقیق فرونشست زمین در ایران را دولت با این منظور توجیه میکند که ممکن است آرامش روانی شهروندان را تحت تاثیر قرار دهد. با این استدلال که اگر شما بدانید منطقهای که در آن زندگی میکنید یا کشاورزی میکنید در خطر جدی فرونشست قرار دارد آن وقت ممکن است آرامش روانی شما به هم بخورد و البته نشان میدهد چقدر با توجه به دادههایی که سازمان نقشهبرداری و بقیه نهادها ارائه دادهاند خطر فرونشست در ایران جدی است.
اسکندری ادامه داد: البته مردم از حکمرانان خود میپرسند که دلیل این شرایط بحرانی چیست و چرا دولت اجازه داده که کار به اینجا برسد. بنابراین میشود گفت پاسخ گو نبودن مسئولان، به هم خوردن آرامش روانی مردم و جبران ناکارآمدی، یعنی پوشاندن ناکارآمدی توسط مسئولان را میشود دلیل محرمانه بودن این گزارشها دانست. اما در کشوری که عدالت محیط زیستی در آن نهادینه شده و دولتها به مردم پاسخ گو هستند، چنین چیزی را نمیبینید و دسترسی آزاد به اطلاعات وجود دارد. یکی از مشخصههای حکومتهای توتالیتر که اعتقاد به توسعه آمرانه دارند به جای توسعه پایدار، این است که اطلاعات ضروری و مهم و حیاتی را از جمله اطلاعات درباره فرونشست زمین از مردم پنهان میکنند.
این کارشناس محیط زیست در خصوص علل فرونشست زمین در ایران اظهار داشت: فرونشست زمین به عنوان پدیدهای که به تدریج صورت میگیرد و دلیل آن هم این است که منافذی در خاک که قبلا با آب پر شده و اشباع بودند یا سفرههای زیرزمینی زمانی که از بین میروند، سبب میشود که لایههای خاک روی هم فرونشست کنند و ما شاهد تغییر شکل زمین باشیم. این تغییر شکل گاهی خود را بهصورت فروچاله نشان میدهد و گاهی نشست یک منطقه وسیع. پیامدهای زیادی دارد اول اینکه باعث تغییر شکل زمینهای کشاورزی میشود. در بسیاری از موارد آبخوانها و سفرههای زیرزمینی پر میشوند یا از بین میروند و آن وقت دیگر قابلیت احیا را نخواهند داشت.
اسکندری افزود: فرونشست زمین بر روی سازهها نیز تاثیر زیادی میگذارد. به دلیل اینکه در زیر پی ساختمان جایی که شاهد انتقال نیروهای ساختمان شامل وزن و سایر نیروهای به زمین با بستر سخت هستید وقتی یک خللی ایجاد شود و نشست پیدا کند این سبب میشود که اجزای سازهای تابآوری خود را از دست بدهند و به شدت مستعد شوند برای تخریب. به اصطلاح تخریب پیشرونده در آنها اتفاق خواهد افتاد به همین دلیل است که به فرونشست، زلزله خاموش هم میگویند. بر جادهها و مسیرهای دسترسی نیز تاثیرات گسترده میتواند داشته باشد. میتواند سبب شکستن خطوط انتقال گاز، آب و برق شود و البته تاسیسات زیربنایی مهم مثل سدها، پلها، نیروگاهها را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
نزدیک به نیمی از جمعیت ایران در مناطقی زندگی میکنند که خطر فرونشست زمین در آنها جدی است
وی در ادامه پیرامون اظهارات علی بیتاللهی، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات راه و شهرسازی ایران که گفته نزدیک به 49 درصد جمعیت کل این کشور در معرض فرونشست زمین هستند، تصریح کرد: این نکته نشان میدهد شرایط چقدر بحرانی است. نزدیک به نیمی از جمعیت کشورمان در مناطقی زندگی میکنند که خطر فرونشست زمین در آنها جدی است. این سبب میشود حدودا 11 درصد از مساحت ایران در این پهنه قرار گیرد که زیرساختها و کشاورزی را تحت تاثیر قرار میدهد.
این کارشناس محیط زیست افزود: وقتی با پدیده مثلا لولهزایی چاهها مواجه شوید، یعنی چاهی را که لوله آن را گذاشتهاید به خاطر فرونشست زمینهای اطراف بیرون بیاید، کارکرد آن چاه به مشکل میخورد. زمینها دچار تغییر شکل میشوند و این تغییر شکل زمین سبب میشود کشاورزی تحت تاثیر قرار گیرد و البته نکاتی که درباره تاسیسات زیربنایی اشاره شد.
اسکندری گفت: حال چرا به گفته مسئولان، بیشترین خطر فرونشست زمین متوجه تهران، خراسان رضوی و اصفهان است، به خاطر اینکه بارگذاری اضافهتر از توان سرزمینی در آنها صورت گرفته است.
استان تهران، استانی است که جمعیتی بیش از ظرفیت اکولوژیک خود را جای داده و این باعث شده که ما مجبور باشیم آب را از حوزههای دیگر بیاوریم و به مردم تهران بدهیم. به خاطر جمعیت زیاد آن تمرکز امکانات در شهرهای بزرگ صنعتی مثل اصفهان، تهران و مشهد سبب میشود که جمعیت زیادی به آن مناطق هجوم آورند و نیازهای آبی وقتی بازتعریف نمیشود با کمبود آب مواجه میشویم و مشکلاتی که مواجه هستیم. فلات مرکزی ایران که استانهای اصفهان، کرمان و فارس در آن قرار دارند از لحاظ تاریخی و اجتماعی مناطق مهمی هستند وقتی هجوم جمعیت از حاشیه شهرها و یا شهرستانهای اطراف به آنها صورت میگیرد، نیاز آبی بالا میرود و برای تامین آن مجبور هستید آب را با پروژههایی مخرب مثل انتقال آب بین حوضهای یا امثال آن در اختیار مردم قرار دهید و بهرهبرداری اضافهتری بکنید از آنچه باید از منابع آب زیر زمینی انجام دهید. گفته شده که اگر بیش از 40 درصد از منابع آب تجدیدپذیر در یک کشور استفاده شود آن کشور در مرحله تنش آبی است و میدانیم که این میزان در ایران بیش از 90 درصد است.
- اصفهان با بیشترین خطر فرونشست زمین مواجه است
وی در ادامه تصریح کرد: اصفهان بیشترین ریسک فرونشست زمین را دارد و دلیل عمده این است که در اصفهان صنایع آببر مثل صنایع فولاد مستقر بوده و کشاورزی در استان، کشاورزی نامتوازن است. به همین دلیل فشار بیشتر و بارگذاری بیشتری بر روی سفرههای زیرزمینی اصفهان از جمله حوضه برخوار و میمه صورت گرفته و این باعث شده شرایط آبی به مرحله بسیار پرتنشی برسد. به سازهها، اماکن و بناهای تاریخی اصفهان رسیده و ما این روزها شاهد آن هستیم که گزارشهای زیادی درباره وضعیت بحرانی مدارس استان اصفهان منتشر میشود. بسیاری از آنها ترکهای بزرگ عمدتا 45 درجه را تجربه کردهاند که ناامنی سازه را به همراه دارد و سبب شده که بسیاری از مدارس نیز تعطیل شوند.
اسکندری ادامه داد: وضعیت بسیار نگرانکننده است. از آنجا که سازههای تاریخی اماکن و بناهای تاریخی به روش بنایی اجرا شدهاند و اساسا طراحی نشدهاند برای اینکه زمین در زیر پای آنها خالی شود مشکل زیادی دارند و البته بحث مقاومسازی سازههای تاریخی بسیار سخت است و به راحتی سازههای کلاسیک که دارای ساختار درست هستند نیست.
وی همچنین درباره فرونشست مناطق اطراف دریاچه ارومیه گفت: زمانی که این تعادل بین سفرههای زیرزمینی و رودخانههایی که به دریاچه ارومیه میریختند به هم خورده و البته کشاورزی ناسازگار و ناپایدار و نامتوازنی که پیرامون دریاچه ارومیه انجام میشود سبب شده که چیزی نزدیک به صد هزار حلقه چاه را در اطراف دریاچه داشته باشیم و اینها باعث شده که آبها را از آبخوانهای حوزه دریاچه بیرون بکشند. زمانی که این اتفاق میافتد پدیده فرونشست رخ میدهد و البته این اندرکنش میان سفرههای آب زیرزمینی شیرین و آب شور دریاچه هم یکی دیگر از دلایل مشکلات آبی در آن منطقه است. کما اینکه تونلی که قرار بود برای انتقال آب رودخانه زاب کوچک زده شود از طریق سد کانی سیب، دیدیم مناطقی دچار فرونشست شدند و یکی از دلایلی بود که ستاد احیای دریاچه ارومیه در طرح آب رسانی و رساندن حقابه آن شکست خورد.
این کارشناس محیط زیست همچنین درباره تاثیر فرونشست زمین بر مساله مهاجرت گفت: زمانی که به عنوان یک کشاورز به خاطر کمبود آب، ورشکستگی آبی عملا زمینهای خود را از دست بدهید و شغل دیگری هم نداشته باشید، کمااینکه بسیاری از روستانشینان ما این بلا بر سرشان آمده، نتیجهاش میشود مهاجرت. مهاجرت با توجه به نداشتن امکان تمکن مالی بیشتر در حاشیه شهرها اتفاق میافتد یعنی یک کشاورز و روستایی که زندگی با کرامتی از طریق کشاورزی، باغبانی و دامداری داشته است، مجبور به مهاجرت به حاشیه شهرها میشود و مشکلات اجتماعی در پی آن افزایش مییابد.
به گزارش سازمان بین دولتی تغییر اقلیم (آی پی سی سی)، نزدیک به 60 درصد از مهاجرتهایی که صورت میگیرد به خاطر مسایل محیط زیستی از جمله خشکسالی است. کمااینکه ما حد فاصل سال 2006 تا 2009 در سوریه شاهد آن بودیم و دیدیم که این بحران محیط زیستی و خشکسالی یکی از جرقههایی شد که آتش جنگ داخلی را شعلهور کرد.
اسکندری درباره سیاستها و رویکرد حکومت ایران در خصوص مساله فرونشست زمین اظهار داشت: «حکمرانی ناکارآمد را شاهد بودیم. پنهان کردن اطلاعات مهم را شاهد بودیم و متاسفانه در جمهوری اسلامی همیشه به تامین منبع توجه شده تا اینکه به افزایش میزان بهرهوری در تولید محصولات کشاورزی و اصلاح روشهای مصرف آب و ترویج فرهنگ صرفهجویی پرداخته شود.
ایران با بحران بزرگ فرونشست زمین مواجه است. اگر حکمرانان و کارگزاران میخواهند این بحران را حل کنند باید یک اطلس جامع تهیه کنند از پهنه گسترده فرونشست زمین و اولویتبندی و ردهبندی کنند کجا شرایط بحرانی است کجا شرایط فوق بحرانی است و کجا شرایط کمی بهتر است. یک سیاست بلندمدتی را باید اجرا کنند و طرحهای بالادستی مثل آمایش سرزمینی و برنامههای توسعه را در تطابق با بحران آبی ایران قرار دهند. به تدریج فعالیتهای آبی را بر صرفهجویی متمرکز کنند. خودکفایی کشاورزی را کنار بگذارند و به مردم آموزش دهند که چگونه باید در مصرف آب دقت کنند.»
- اظهارات مسئولان آینده خوبی را برای ایران تصویر نمیکند
وی افزود: بعد بر اساس اولویت بندی و ردهبندی سازههایی که دچار آسیب شدهاند را مقاومسازی کنند. برداشت آب از دشتهای ممنوع بحرانی به سرعت متوقف شود. اگر لازم است چاهها را به صورت دایم یا موقت کور کرده و سعی کنند با روشهایی جدید مثل تغذیه مصنوعی آبخوانها یا روشهای قدیمیتر مثل ابخیزداری از نزولات جوی و بارشها سفرههای زیرزمینی را تا جایی که میشود احیا کنند و اجازه نفس کشیدن به سفرههای آب زیر زمینی و آبخوانها بدهند.
این کارشناس محیط زیست در پایان تاکید کرد: باید بپذیریم که اثرات تغییرات اقلیمی در ایران بسیار زیاد است. کشور ما از نظر تاریخی کشوری نیمه خشک و غیر مولد از لحاظ کشاورزی بوده و البته سیاستهای آبی و نیازهای آبی باید بازتعریف شود و در مواردی که مطرح شد، اصلاح انجام داد. اما متاسفانه اظهارنظرهایی که مسئولان کشور گاه و بیگاه میکنند و خشکسالی و وضعیت اقلیمی را گردن دشمن میاندازند، آینده خوبی را برای ایران تصویر نمیکند.
استانبول/ نرگس رضایی/ خبرگزاری آنادولو
***
- فرونشست خانهای در رباطکریم پرایدی را بلعید
بر اثر ریزش دهانهِ چاه فاضلاب در پارکینگ یک آپارتمان مسکونی در رباطکریم ، یک پراید در این چاله فرو رفت . این حادثه تلفات جانی نداشت .
گروه گزارش/
یکشنبه 30 بهمن 1401 ؛ « صدای معلم » در یادداشتی با عنوان : معلمان نباید راوی و اشاعه گر « پوپولیسم » و « لمپنیسم » با توجیه ایجاد مدرسه شاد باشند - مدرسه نه جای " سلام فرمانده " است ، نه " ساسی مانکن " و " نه گانگستر آمل " ... مدرسه ، مدرسه است ! نوشت : ( این جا )
« هر چه با خود اندیشیدم که پیام این آهنگ که برای دانش آموزان توسط این معلم جوان پخش شده چه بوده و اساسا این معلم با چه انگیزه و قصدی آن را با دانش آموزان اش بازخوانی کرده است ... به آن نرسیدم ؟ واقعا چنین مدلی برای مدرسه شاد را در کدام کشور می توان سراغ گرفت ؟ چرا در ارتقای شغلی معلمان و همان قانون نیم بند و ناقص رتبه بندی معلمان نباید به « تحرک اجتماعی موثر » و « پارامترهای تفکر انتقادی » اهمیت داده شود و معیار برای ارتقا فقط کاغذ بازی و ارائه نمایش های بیهوده باشد ؟
در کشورهای توسعه یافته حتی فیلم ها را هم بر اساس سن کودکان طبقه بندی می کنند و البته والدین هم در این زمینه نظارت لازم را انجام می دهند .
اما وقتی این صحنه ها را در کنار هم قرار می دهیم نخستین نکته ای به ذهن می رسد چه می تواند باشد ؟
جامعه ایران اگر بتوان مختصات یک جامعه را بر آن اطلاق کرد آمیزه ای از « افراط و تفریط » ها شده است .
قابل تامل آن که :
همان موقع ، تعداد قابل توجهی از حرکت این معلم استقبال کرده و برخورد با این معلم را نشانه ی فقدان آزادی بیان و برخورد با مدرسه شاد و با نشاط تلقی کردند .
به تازگی ؛ نظام آموزشی ایران با پدیده ای به نام « معلم بلاگرها » رو به رو شده است .
جوان آنلاین می نویسد : ( این جا )
یک دو سه، صدا دوربین حرکت!
فیلم ضبط میشود؛ فیلمی که سناریوی آن را معلم چیده است، بازیگران هم دانشآموزان هستند که بدون مزد و منت برای معلم شان کار میکنند. سوژه فیلم اما، اشتباهات طنزآمیز، تلفظ اشتباه کلمات و شیطنتهای بچههاست تا در نهایت این کار، تبدیل به کلیپی پربازدید شود، فالوور جذب کند و لایک و کامنت بگیرد. این گونه است که معلم کلاس به یک بلاگر تبدیل میشود و ممکن است با معروف شدن به درآمدی چند برابر درآمد آموزگاری برسد.
چند سالی میشود که تعدادی از معلمان به خودشان اجازه دادهاند دوربین موبایل شان را روشن کنند و به راحتی از اشتباهات و رفتارهای ناهنجار دانشآموزانشان فیلم بگیرند و آن در صفحه اجتماعی خود منتشر کنند؛ آنها اصطلاحاً معلم بلاگر هستند و به راحتی دانشآموزان را به نفع خودشان مصادره میکنند. هر چند قرار بود به عنوان محرم اسرار و معتمد خانوادهها و دانشآموزان به کلاس درس بروند و نقشی در نظام تعلیم و تربیتی کشور داشته باشند، اما حالا با انگیزههای مختلفی مثل درآمدزایی یا شاید هم دیدهشدن، حرمت این حریم امن را شکستهاند » .
در میانه ی این چالش اجتماعی ؛ برخی از « کلاس درس » به عنوان « حریم خصوصی » نام می برند در حالی که چنین نیست .
کلاس درس در حیطه « حوزه عمومی » است و در حیطه مالکیت شخصی کسی تعریف نمی شود .
بارها و به کرات شاهد بوده ایم که گاف های معلمان در کلاس درس ، تمسخر معلمان ، صحنه های تنبیه شدن دانش آموزان و... توسط دانش آموزان و به صورت ناشناس فیلم برداری شده و در شبکه های اجتماعی اشتراک گذاری شده است اما کم تر کسی و یا نهادی اعتراضی در این مورد کرده است .
شنبه 27 فروردین 1401 ؛ « صدای معلم » در یادداشتی با عنوان « «اولویت باید آموزش مهارت های زندگی و شهروندی به دانش آموزان باشد نه فصل رو کم کنی !» - مدیران ، ناظمان و معلمین قیچی به دست مراقب باشند ! " مدارس شیشه ای " در راهند ؛ چنین نوشت : ( این جا )
« پیش از آن که ویروس کوچک کرونا زندگی همه در ابعاد و شئون مختلف را تحت تاثیر و حتا تهدید قرار دهد و در حوزه آموزش ، مدارس را مدیریت کند کم تر کسی فکر می کرد روزی برسد که قبح و ممنوعیت ورود موبایل و یا تبلت به مدارس شکسته شود .
هنوز یادمان نرفته است که در بسیاری از مدارس پیش از کرونا ، اگر در کیف دانش آموزی موبایل یافت می شد با آن دانش آموز مانند " مجرمان و خطاکاران حرفه ای " برخورد می کردند و چه بسا ممکن بود عواقب زیان باری برای دانش آموز حامل موبایل به همراه داشته باشد .
اما در کنار مشکلات ، چالش ها و بحران های ریز و درشتی که این ویروس برای نظام آموزشی ما به ارمغان آورد و مهم ترین عارضه آن ، تعطیلی مدارس و لوث شدن آموزش خاصه در نظام آموزشی ایران بود اما همان گونه که ذکر شد ، موبایل از خط قرمز خودخوانده بسیاری از عوامل اجرایی مدارس رها شد .
در روزهای گذشته ، قیچی کردن موی دانش آموزان در حیاط یک مدرسه توسط ناظم ( معاون ) آن مورد توجه بسیاری قرار گرفت .
هر چند این گونه رفتارها ممکن است به کرات در سایر مدارس و محیط های آموزشی تکرار شوند اما این بار به مدد تکنولوژی عصر ارتباطات از تاریک خانه مدرسه و کلاس به بیرون درز کرد و بخشی از واقعیت های نظام آموزشی ما را نمایان ساخت ... »
بدون تردید ؛ بخش بزرگی از کاستن و یا اصلاح ناهنجاری های فرهنگی از مدرسه می گذرد و در این مسیر استفاده درست ، منطقی همراه با دریافت بازخورد از امکانات و تجهیزات عصر ارتباطات می تواند به ارتقای جامعه و سطح آن کمک کند .
در دهه های گذشته ، برخی از معلمان خوش فکر و خلاق از فضای « وبلاگ » برای بیان تجربیات ، مشاهدات و نیز انتقاد از وضعیت موجود استفاده می کردند اما به تدریج این پدیده ی خوب و تاثیرگذار که می توانست به تعمیق اصلاحات آموزشی در آموزش و پرورش ایدئولوژیک ما کمک کند و روزنه ای برای ورود عنصر « فکر » و « فرآیند اندیشه ورزی » در آن بگشاید جای خود را به برخی نمایش های مضحک ( Fun ) و عوام پسند داده بی آن که آورده و یا برون داد خاصی برای نظام آموزشی بیمار و فشل ما داشته باشد .
نرگس کارگری آموزگار و خبرنگار صدای معلم در این مورد چنین می گوید : بارها و به کرات شاهد بوده ایم که گاف های معلمان در کلاس درس ، تمسخر معلمان ، صحنه های تنبیه شدن دانش آموزان و... توسط دانش آموزان و به صورت ناشناس فیلم برداری شده و در شبکه های اجتماعی اشتراک گذاری شده است اما کم تر کسی و یا نهادی اعتراضی در این مورد کرده است .
« قبلا در یکی از یادداشت هایم تذکر این مورد را داده بودم.
حالا باید معلمان عواقبش را ببینند. بالاخص که برای معلم نمونه شدن و شرکت در انواع جشنواره ها به فیلم و عکس نیاز دارند.
وقتی بخشنامه ای برای تولید محتوا به معلم داده نشده است حالا باید تاوان کج فهمی های دانش آموزان را بدهد » .
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که چرا باید قوانین و آیین نامه ها به گونه ای تنظیم شوند که وضعیت به آن جا برسد که به جای « معلم وبلاگ نویس » ، با انبوهی از « معلم بلاگر ها » مواجه شویم که فقط بیشتر به دنبال « دیده شدن » و « مطرح کردن خود به هر قیمتی » هستند ؟
نتیجه ی این همه سخت گیری و فیلترهای عقیدتی و خودسانسوری در «ساز و کار گزینش » چه بوده است ؟
« صدای معلم » بیش از یک دهه است که نسبت به عواقب فقدان تشکیلات تخصصی و حرفه ای معلمان یعنی « سازمان نظام معلمی » می گوید و می نویسد و هشدار می دهد .
طبیعی است که صلاحیت حرفه ای معلمان باید به طور دائم توسط این نهاد تخصصی مورد ارزیابی قرار گیرد و این وضعیت موجب ایجاد جایگاه و مرجعیت برای معلمان خواهد شد .
چرا در ارتقای شغلی معلمان و همان قانون نیم بند و ناقص رتبه بندی معلمان نباید به « تحرک اجتماعی موثر » و « پارامترهای تفکر انتقادی » اهمیت داده شود و معیار برای ارتقا فقط کاغذ بازی و ارائه نمایش های بیهوده باشد ؟
ممانعت از غلیتدن نظام آموزشی به دامن « ابتذال » نیازمند فکر و دلسوزی است .
پایان گزارش/
* فیلم برداری ( مخفی ) از از واکنش دانش آموزان به یک خانم معلم جذاب
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ما در عصر دیده شدن به هر قیمت زندگی میکنیم.
این زمانهای است که آدمها تقلا میکنند به هر قیمتی توجه بقیه را به خودشان جلب کنند. پیرمردی که اگر همین الان بمیرد روی اعلامیه ترحیمش مینویسند : «بزرگ خاندان» اما جلوی دوربین موبایل با شلیک باد معده فالوور جمع میکند . زن جوانی که با دقت آرایش کرده، از تمام تکنیکها برای عشوهگری استفاده میکند و با رکیکترین شوخیهای جنسی لایک میگیرد . بچههای خردسالی که باید پی بازی یا درس باشند مثل کودکان کار توسط پدرها و مادرها گریم میشوند و جملات عاشقانه یا فلسفی در مورد رابطه میگویند . مردهای گردن کلفتی که توی سطل شربت و معجون درست میکنند و با بیل غذا میخورند ….
این یک جنگ تمام عیار برای دزدیدن توجه و عمر مخاطب است، برای کسب لایک و فالوور، برای تبلیغ، برای فروش … اینجا هیچ خط قرمزی دیگر وجود ندارد. دخترهای نوجوان به واسطه زیبایی چهره یا رقصیدن به شهرت میرسند بعد در مورد زندگی زناشویی یا فلسفه هستی سخنرانی میکنند، پسرهای نوجوان روسری میبندند و شوخیهای ضد زن میکنند و اتفاقاً از «بسیاری» از زنان لایک و دستخوش میگیرند. اینجا هر کس میتواند برای چند دقیقه، چند روز، چند ماه به شهرت برسد، پولی به جیب بزند و بعد حس کند حالا وقتش رسیده خلق خدا را هم نصیحت کند!
این خاصیت عصر فست فودی است . همه چیز باید کوتاه، صریح، رنگیپنگی، همهکس فهم و دم دستی تولید شود وگرنه مخاطب «حوصلهاش» را ندارد. این عصری برای احمق کردن عموم آدمهاست، برای مبتذل کردن سلیقه، ذائقه، هوش … در دراز مدت این ستارههای فعلی چنان محو میشوند که انگار هرگز نبودند اما اثرشان نه!
این عصری است که با یک جمله، با یک حرکت بدن، با یک جدی می فرمایید میتوانید به شهرت برسید، گاهی به نیکنامی و بیشتر اوقات اسباب مضحکه و خنده خلق خدا.
در این عصر به ما یاد دادهاند که «قضاوت نکنید» ؛ «شما هم اگه بلدی تولید محتوا کن دیده بشو حسود پلاستیکی» ؛ «زورت میاد بقیه دیده میشن؟» … این عصری است که پادشاههای لُخت واقعی در خیابان های مجازی راه میروند و بیشتر مردم برای آنها سوت و کف میزنند که چه باشکوه! چه لباس زربافت قشنگی! چه جمال و جلالی …
این زمانهای است که «بسیاری» از آدمهای ارزشآفرین، صاحبان ایده و سلیقه، تولیدکنندگان اندیشه و خرد زیر دست و پا میمانند، له میشوند و از خلق اثرهای ارزشمند خسته و پشیمان میشوند.
به پیش میتازیم، مثل دویدن در سراشیبی .
سرعت میگیریم ولی قطعاً زمین خواهیم خورد. با صورت.
طولی نمیکشد.
( کانال نویسنده )
گروه گزارش/
نخستین بار ؛ « صدای معلم » در هفدهم شهریور 1402 در گزارشی خبر از قطع حداقل 4000 اصله درخت در پارک ملی سرخه حصار داد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
« آن چه مشاهده می کنید انبوه درختان قطع شده ای است که به صورت « الوار " روی هم چیده شده است .
این جا « پارک جنگلی سرخه حصار » است .
یکی از قدیمیترین پارکهای جنگلی تهران که روزگاری شکارگاه شاهان قاجاری بوده است و امروز بهعنوان یکی از پارکهای ملی ایران تحت مدیریت سازمان حفاظت از محیط زیست درآمده است . البته بر اساس تفاهم نامه ای که در سال 1399 میان شهرداری تهران و اداره ی کل منابع طبیعی استان تهران منعقد شد مدیریت پارک جنگلی سرخه حصار به شهرداری تهران واگذار گردید .
و اکنون این وضعیت پارک ملی سرخه حصار است .
چرا این درختان خشک شده اند ؟
آیا اگر رسیدگی لازم و کافی صورت می گرفت ؛ اکنون باید شاهد « مرگ درختان » بودیم ؟
چقدر باید طول بکشد تا نهالی به درختی تبدیل شود ؟
تک تک این درختان نقش « ریه » را برای شهر آلوده ای مانند تهران بازی می کنند اما اکنون کدام مقام و نهاد باید پاسخ گوی این وضعیت باشد ؟
شهرداری تهران که می باید به وظایف ذاتی خود در این گونه موارد و مدیریت علمی شهری عمل کند ؛ دغدغه اش شده برپایی مراسم و مناسک مذهبی و تدارکات عریض و طویل برای آن . در حالی که وظیفۀ شهرداری در هر کشوری در دنیا، ارائۀ خدمات شهری، بهبود حمل و نقل عمومی، توسعۀ پارکها و فضای سبز، نظافت عمومی، ایجاد اماکن گردشگری و توسعۀ پایدار شهری میباشد.
کدام قانون به شهرداری تکلیف کرده است که باید متولی و مبلغ مراسم و مناسک مذهبی باشد و پولش هم از جیب شهروندان پرداخت شود ؟
وظیفه و کارکرد شورای اسلامی شهر تهران به عنوان « نهاد مردمی ناظر » چیست ؟ »
این گزارش انعکاس گسترده ای در سایر رسانه ها و شبکه های اجتماعی داشت .
با انعکاس گسترده این خبر ؛ از سوی مسئولان اعلام شد که دلیل قطع بیش از 4000 اصله درخت در این پارک ملی ؛ « سوسک پوست خوار » بوده که البته با مجوز « سازمان منابع طبیعی » بوده است ! ( این جا )
در اطلاعیه ای چنین اعلام شد : ( این جا )
« « شهروندان گرامی
با توجه به آلودگی بخشی از عرصه ی جنگل کاری این بوستان به آفت سوسک پوست خوار درختان ، عملیات حذف درختان آلوده و اجرای طرح جایگزینی با گونه های مناسب طبق مجوز شماره 1402 / 67 / 8472 سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری به منظور جلوگیری از گسترش و انتشار این آفت به سایر قطعات اجرا می شود ... »
تا امروز یعنی جمعه چهارم اسفند 1402 ؛ هیچ گونه اقدامی از سوی شهرداری تهران برای جایگزینی آن 4000 اصله درخت قطع شده صورت نگرفته است .
با این حال ؛ علی محمد مختاری؛ مدیرعامل سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران خبر از برنامه ریزی و اجرای برنامه های ویژه در طرح موسوم به « پویش درختکاری » می دهد .
تسنیم نوشت :
« علی محمد مختاری؛ مدیرعامل سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران اظهار کرد:
بنابر برنامهریزی انجام شده در هفته درختکاری برنامههای ویژهای از سوی شهرداری تهران برگزار خواهد شد که از آن جمله میتوان به کاشت 2 هزار هکتار درخت در قالب فضای پیرامونی شهر تهران اشاره کرد که در نقاط مختلف پایتخت این طرح عملیاتی خواهد شد.
کاشت نهال رایگان در منازل شهروندان تهرانی از دیگر برنامههای سازمان بوستانها است که از امروز یکم اسفندماه این طرح آغاز و تا پایان اسفندماه ادامه پیدا خواهد کرد. تا امروز یعنی جمعه چهارم اسفند 1402 ؛ هیچ گونه اقدامی از سوی شهرداری تهران برای جایگزینی آن 4000 اصله درخت قطع شده صورت نگرفته است .
مختاری در پاسخ به این سؤال که شهروندان چگونه میتوانند نهال رایگان را از سازمان بوستانها و فضای سبز دریافت کنند، گفت: شهروندان میتوانند درخواست خود را برای کاشت نهال در منازلشان در سامانه 137 شهرداری تهران ثبت کنند و در ادامه نیروهای خدمات شهری در هر منطقه نهال مورد نیاز را به منازل شهروندان تهرانی خواهند برد.
مدیرعامل سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران گفت: نهالهای اشاره شده مثمر هستند و هیچ محدودیتی برای توزیع نهال در بین شهروندان تهرانی وجود ندارد.
مختاری تأکید کرد: باتوجه به اینکه پویش ملی کاشت یک میلیارد درخت در کشور اجرایی شده است ما هم در تهران با جدیت این پویش را اجرا خواهیم کرد.
مدیرعامل سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران پیشتر گفته بود در قالب پویش ملی کاشت یک میلیارد درخت در کشور، 300 اصله نهال هم تا پایان سال در خیابان ولیعصر (عج) کاشته خواهد شد. این نهالها در محدوده مناطق 3، 6 و 11 کاشته خواهد شد » .
چگونه است که در شهر آلوده و دود زده ای مانند تهران که اکثریت روزهای سال از داشتن « هوای پاک » محروم بوده و خبری از اجرای « قانون هوای پاک » نیست و تنفس هوای پاک برای شهروندان آن به یک آرزو مبدل شده است به راحتی هزاران درخت را به بهانه های مختلف قطع می کنند و از سوی دیگر برای انحراف افکار عمومی ، اقدام به کارهای نمایشی ، تکراری و بی حاصل می کنند ؟
لطفا پاسخ گو باشید .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکی از پایه های عقلانیت پرسش گری است.
انسان به اندازه ای که پرسش، نقد و شک می کند خردمند است...
"سقراط"
* اول اسفند 1394 بود که تشکل های فرهنگیان و فعالان صنفی مشتمل بر : سازمان معلمان ایران ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، انجمن اسلامی معلمان ایران ، شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان ، شاخه فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه ،شاخه فرهنگیان حزب اتحاد ملت ، منتخبان فرهنگیان بازنشسته و شاخه فرهنگیان حزب کارگزاران ایران اسلامی ، تعدادی از اعضای معتدل و اصلاح طلب کانون صنفی تهران هم با عنوان فعالان صنفی معلمان گرد هم آمدند تا " میثاق نامه معلمی " را با چند تن از نامزدهای ورود به دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی امضا کنند . ( این جا )
موارد مصرح در « میثاق نامه ی معلمی » عبارت بودند از : ( این جا )
1- تعمیق و توسعه مشارکت معلمان به جهت تامین منزلت آن ها از طریق حمایت از تشکل های معلمی و تشکیل نظام صنفی به منظور نقش آفرینی عینی در اداره امور مدارس ، مناطق ، ادارات کل و حوزه ستادی آموزش و پرورش
2- تلاش برای اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری و افزودن فصل جداگانه ای به منظور همسان سازی نظام حقوق و دستمزد معلمان از جمله با هیات علمی ، دانشگاه ها و ارتقاء معیشت و منزلت اجتماعی – حرفه ای معلمی
3- تلاش به منظور اصلاح نظام پرداخت حقوق و مزایای بازنشستگان آموزش و پرورش به گونه ای که هر گونه افزایش حقوق و مزایای شاغلین در مورد بازنشستگان هم سطح نیز اعمال گردد » .
4 سال گذشت اما خبری از اجرای این تعهدات نشد .
« صدای معلم » در آن دوره گزارش ها ، یادداشت ها و اخبار متعددی را در این مورد منتشر کرد اما از آن خیل افراد و تشکل هایی که امضا و در حقیقت اعتبار خود را پای آن « میثاق نامه » نهادند کسی پاسخ گو نشد و حتی برای این کوتاهی در وفای به عهد خود عذرخواهی هم نکرد .
* پنج شنبه 26 بهمن خانمی صبح تماس می گیرد و از من دعوت می کند تا برای حضور در یک « برنامه ویژه » به شبکه یک صدا و سیما بروم .
موضوع را می پرسم هر چند می دانم برای چه منظوری تماس گرفته است .
او عنوان می کند که موضوع برنامه ، « مجلس آینده و مطالبات فرهنگیان » است .
صریحا به او می گویم که در این برنامه شرکت نمی کنم .
وقتی علت را می پرسد به او می گویم که چرا صدا و سیما در این 4 سال از این نوع برنامه ها نمی گذارد و همین که نزدیک چنین موسم هایی می شود تازه به فکر معلمان و مطالبات آنان می افتند ؟
به او می گویم که این جنس برنامه ها بیش تر تبلیغاتی و نمایشی است و همین که انتخابات تمام شد همه چیز تمام می شود و هر کسی دنبال کار خود می رود . گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است .
تا کی باید این « نگاه ابزاری » و « سیاسی » به نهادی مانند آموزش ساری و جاری باشد ؟ در حال حاضر و در حوزه آموزش و پرورش این نهادی مانند « شورای عالی انقلاب فرهنگی » است که به جای « شورای عالی آموزش و پرورش » و « مجلس » قانون گذاری می کند و آن دو در عمل از حیز انتفاع ساقط شده اند .
تجارب و مشاهدات در این چند دهه چیزی فراتر از این را نشان نمی دهد و یا اثبات نمی کند .
چرا در برنامه های تخصصی صدا و سیما که خود را « رسانه ملی » می نامد نباید از منتقدان دعوت شود ؟
چند گزارش و یادداشت انتقادی در مورد « برنامه پرسشگر » نوشتم ؛ دریغ از یک پاسخ و واکنش .
او می گوید که دیگر این گونه نخواهد بود و اصرار بر « حضور » ...
اما نمی پذیرم .
* در مورد یک موضوع تخصصی در حوزه « انجمن اولیا و مربیان » با آقای محمدرضا شهریاری صحبت می کنم . و اما جایگاه معلم همان جایگاه پیشین است.
وقتی نظراتش را بیان می کند صحبت از انتخابات مجلس می شود .
شهریاری می گوید که او را برای شرکت در انتخابات مجلس رد صلاحیت کرده اند .
وقتی مساله و دلایل را پی گیر شدم علت را همکاری و نوشتن مطالبی در سایت های معاند و مخالف نظام بیان کرد .
شهریاری می گوید که مطالبش فقط در «صدای معلم» منتشر می شوند .
این رسانه هم رسمی است و مجوز دارد .
این کنش گر آموزشی می گوید از هیات مربوطه می خواهد که پاسخ دهند کدام مطلب مکتوب منتشر شده مشکل دارد تا در مورد آن توضیح دهد.
ظاهرا فرد مربوطه پاسخی ندارد و فقط می گوید که در پرونده چنین نوشته اند و مستند و مدرکی هم موجود نیست .
به شهریاری می گویم اگر از نظر آقایان ؛ « صدای معلم » خوشایند آنان نبوده و قابل اعتماد نیست پس چطور است که از مدیر مسئول این رسانه برای حضور و تبیین دیدگاه ها در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی دعوت می کنند ؟
این تناقض ها را چگونه باید پاسخ داد و خود را « اقناع » کرد ؟
« صدای معلم » در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانههای ایران ( امسال ) شرکت نکرد
واقعیت این است که نهادی مانند « مجلس » کارکردهای اصلی خود یعنی « تقنین » و مهم تر از آن « نظارت » را از دست داده است .
در حال حاضر و در حوزه آموزش و پرورش این نهادی مانند « شورای عالی انقلاب فرهنگی » است که به جای « شورای عالی آموزش و پرورش » و « مجلس » قانون گذاری می کند و آن دو در عمل از حیز انتفاع ساقط شده اند .
تفاوت آن این است که ممکن است آن دو نهاد قانونی در مورد عملکرد خود پاسخ گو باشند اما شورای عالی انقلاب فرهنگی نهادی نیست که بخواهد به فرد و یا رسانه و نهادی غیردولتی پاسخ گو باشد .
به تازگی هم مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی از رسیدگی و نقض در دیوان عدالت اداری مستثنی شده اند و به نظر می رسد تنها « روزنه » برای اصلاح در وضعیت موجود هم بسته شده است . ( این جا )
آیا مسئولان نظام جمهوری اسلامی به این مسائل و چالش ها واقف نیستند ؟
آیا نمی دانند که « اعتماد » زیربنای هر چیزی و به ویژه « امنیت » است و وقتی نباشد دیگر چیزی نمی ماند که بتوان در مورد آن گفت و گو و تعامل داشت .
در حال تمام کردن این یادداشت بودم که خبر رسید :
هزار و هفتصد معلم کاندید نمایندگی مجلس شده اند .
« جمعی از آموزگاران عزم عاجل کرده اند
مجلس اینک دفتر حل المسائل کرده اند
بعد حل مشکلات اندر نظام تربیت
عزم بر حل همه دیگر مسائل کرده اند ... » ( این جا )
و اما جایگاه معلم همان جایگاه پیشین است.
و این دور ادامه دارد ....
گروه گزارش/
هفتم اسفند 1393 ؛ « صدای معلم » در مطلبی با عنوان « ضرورت تاسیس یک " هویت جدید " برای نهاد انجمن اولیاء و مربیان » چنین نوشت : ( این جا )
« متاسفانه و طی سالیان متمادی ، کارکرد انجمن اولیا و مربیان به نهادی برای توجیه و اقناع خانواده ها برای پوشش قانونی دادن به اخذ وجه توسط مسئولان مدرسه تبدیل شده است و از آن جا که غالبا و بر طبق شواهد و قرائن این گونه کمک ها داوطلبانه و با رضایت خاطر صورت نمی گیرد ، نوعی فرار و نیز بی اعتمادی نسبت به کارکرد این انجمن شکل گرفته وبه تدریج نهادینه شده است .
مسئولان با سخنرانی ها و مصاحبه های متعدد سعی می کنند که این ذهنیت های غالبا منفی را اصلاح کنند اما تاکنون نتیجه لازم و کافی در این زمینه به دست نیامده است .
در دعوتی که مدیران مدارس از اولیاء برای حضور در نشست ها می کنند استقبال خوبی صورت نمی گیرد و هر سال این « دیوار بی اعتمادی » بلندتر و قطورتر می گردد .
به نظر می رسد مهم ترین اقدامی که می تواند در این زمینه صورت گیرد ، استقلال این نهاد و تبیین یک کارکرد مدنی و مردمی بدون وابستگی های دولتی است .
قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در انجمن اولیا و مربیان در مهر ماه 1389 از تغییر اساسنامه گفته بود و این که سعی شده در اساسنامه جدید نقش همه جانبه و موثری را برای اولیا و مربیان در امور گوناگون تعریف شود .
با این حال از آن زمان تا کنون و با وجود تغییر اساسنامه ، تغییر چندانی در کارکرد و یا رویکرد این نهاد حاصل نشده است .
به عنوان مثال ، در اساسنامه این انجمن ، مدیریت این نهاد تحت عنوان « قائم مقام وزیر آموزش و پرورش » تعریف شده است که توسط وزیر تعیین می شود و شورای عالی این انجمن موضوع ماده 3 اساسنامه که متشکل از 12 نفر ( 11 نفر + یک نفر وزیر ) است باز هم توسط همان منصوب وزیر تعیین می شود .
همان گونه که ذکر شد ، انجمن اولیا و مربیان باید به عنوان نهادی مستقل با کارکردی « مدنی و مردم محور » تعریف شود تا بتواند ضمن تاسیس و توسعه فرآیند اعتماد سازی ، به عنوان بازوی مدرسه به وظایف خویش عمل کند .
چه اشکالی دارد که فرآیند انتخاب برای تشکیل نهاد انجمن اولیاء و مربیان در سطح بالا از سطوح پایین و از مدرسه شروع شود ؟
این استقلال لزوما به معنای مقابله نیست و راه برای تعامل و همکاری فراهم خواهد بود اما تعریف چنین کارکرد تازه ای ، می تواند هویت جدیدی را برای نقش اصلی « خانواده » در فرآیند تعلیم و تربیت بگشاید .
در سایه تعریف این هویت تازه می توان به شروع فرهنگ گفت و گو میان خانه و مدرسه امیدوار بود .
بسیاری از پیش داوری ها و بدبینی ها ، در سایه « ارتباط متقابل و موثر » مرتفع می شود .
پیامدهای چنین تاسیس هویتی می تواند انتقال گفت و گو ها از حوزه « مدرسه – خانواده » به « عرصه عمومی » باشد .
کوتاه سخن این که نهاد خانواده باید در برنامه ریزی ها و تدوین استراتژی به بازی گرفته شوند و تنها اتاق فکر متشکل از خانه و مدرسه است که می تواند در اصلاح زیر ساخت ها و تغییر نگرش موثر و مفید باشد .
با پیگیری چنین فرآیندی می توان امیدوار بود که آموزش و پرورش به یک « موضوع ملی » تبدیل شده و مسیر برای « توسعه پایدار » در جامعه فراهم شود .»
چهارم اردیبهشت 1397 ؛ مدیرکل انجمن اولیاء و مربیان وزارت آموزش و پرورش چنین می گوید : ( این جا )
« این تشکل باید غیردولتی باقی بماند .
عباس پور از نهایی شدن اصلاحیه اساسنامه این انجمن خبر داده و گفت: اداره هیئت امنایی انجمنهای اولیاء و مربیان در اساسنامه جدید قید شده و امیدواریم بتوانیم در طول امسال اساسنامه جدید را اجرایی و در تابستان کنگره هیئتامناء را با حضور منتخبان استانها در تهران برگزار کنیم.
مدیرکل انجمن اولیاء و مربیان وزارت آموزش و پرورش تاکید کرد :
اداره هیئت امنایی انجمنهای اولیاء و مربیان در اساسنامه جدید قید شده است، بر این اساس منتخبان شورای انجمن مدرسه، شورای انجمن منطقه و شورای انجمن منطقه شورای استانی را انتخاب میکنند و در نهایت شورای انجمن استان در مجمعی اعضای هیئت امنای کشوری را در قالب انتخاباتی برمیگزینند. چه اشکالی دارد که فرآیند انتخاب برای تشکیل نهاد انجمن اولیاء و مربیان در سطح بالا از سطوح پایین و از مدرسه شروع شود ؟
انجمن اولیاء و مربیان باید مستقل از آموزش و پرورش باشد تا بتواند مطالبات اولیاء را تا سطح بالای ستادی پیگیری کند و مطمئنا اگر این استقلال به معنای واقعی محقق شود بسیاری از مشکلات کاهش مییابد ».
اساسنامه جدید انجمن اولیا و مربیان بعد از بررسی در کمیسیون اساسنامه ها و مقررات تحصیلی به شورای عالی آموزش و پرورش ارائه و در جلسه 986 به تصویب رسید .
در بند 2 این ماده واحده آمده است « وزارت آموزش و پرورش موظف است ظرف مدت 6 ماه نسبت به تدوین اساسنامه جدید انجمن اولیاء و مربیان متناسب با مفاد اسناد بالادستی به ویژه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اقدام و برای تصویب به شورای عالی آموزش و پرورش ارائه نماید » . ( این جا )
پس از گذشت یک سال و اندی هنوز خبری از اجرای این مصوبه نیست با این حال رضا مرادصحرایی وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در گردهمایی روسای ادارات انجمن اولیا و مربیان که صبح سه شنبه اول اسفند ( امروز ) در اردوگاه فرهنگی تربیتی شهید باهنر برگزارشد چنین می گوید : ( این جا )
موضوع اساسنامه انجمن اولیا و مربیان ضرورتی به تاخیر افتاده است.
صحرایی هیج گونه اشاره به دلایل عدم اجرای قوانین و مصوبات نمی کند و فقط به کلی گویی و ابهام گویی بسنده می کند .
عاطفه سادات مدبرنژاد که حکم سرپرستی خود بر این تشکل غیردولتی را از دستان وزیر گرفته چنین بیان می کند : ( این جا )
« با حضور پیشکسوتان و صاحبنظران در این گردهمایی هم اندیشی هایی شکل خواهد گرفت که در آن بازنمایی اساسنامه انجمن اولیا و مربیان را خواهیم داشت » .
با وجود آن که اساس انجمن اولیا و مربیان در ثبت شرکتها به عنوان یک نهاد غیردولتی در 23 آبان 1346 ثبت شده است ؛ اما خبری و یا نشانه ای از این غیردولتی بودن نیست .
پرسشی که هنوز و پس از گذشت بیش از نیم قرن هنوز به قوت خود باقی است و علایم مطالبه ی جدی و مستمر در مورد اجرای دقیق آن مشاهده نمی شود .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید