صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

" اگر قرار است تاریخ چراغی فرا راه آینده باشد که به واقع نیز چنین باید باشد، تاریخ و هویت برساخته و جعلی، نه تنها چراغی فرا روی هیچ قوم و ملتی نخواهد نهاد بلکه قوم و ملت فریفته به تاریخ و هویت برساخته را به راه و سرانجامی جز خودشیفتگی و خودبرتربینی توخالی، دروغ، انحطاط، گمراهی، بلاتکلیفی، ستیزه‌جویی و نزاع و پراکندگی رهنمون نخواهد شد چنانکه ایرانیان را به این وضعیت انداخته و آثار و نتایج شوم آن هر روز بیش از پیش آشکار می‌گردد "

تکلیف ما و تاریخ برساخته

سید مرتضی حسینی

تکلیف ما و تاریخ برساخته و نگاهی به تاریخ اشکانیان

اخیراً در جایی خواندم؛ «کتاب تاریخ اشکانیان اعتمادالسلطنه به خاطر اینکه تُرک بودن اشکانیان را ثابت کرده است، از طرف پان فارسیست‌ها همواره بایکوت شده است». در اینکه جریان تاریخ‌نگاری ایران به عنوان شاخه‌ای از جریان بسیار بزرگ و سیاسی شرق‌شناسی، یکی از مهم‌ترین عوامل و مراکز تحریف، تخریب و ایجاد اختلال در تاریخو هویت ایرانیان و حتی خود فارسی‌زبان‌ها بوده است، تردیدی وجود ندارد اما نکته‌ی جالب این است که ذهنیت و روح مکاتب تاریخ‌نگاری انتقادی در ایران از جمله مکتب تاریخ‌نگاری آذربایجان، (و همچنین مکتب تاریخ‌نگاری چپ) نیز به شدت تحت تأثیر همین تاریخ برساخته است.

به عبارت دیگر مکتب تاریخ‌نگاری آذربایجان به جای نقد بنیانی و جدی تاریخ ‌نگاری ایرانی- پارسی، تنها سعی کرده و می‌کند که در این مسابقه‌ی تاریخی وارد شده و در این آوردگاه تاریخی که بخش بزرگی از آن به کلی برساخته و تئاترواره است، جای پایی برای خود باز کند. تلاش برای تُرک‌سازی اشکانیان و معرفی کردن این دولت به ظاهر پانصد ساله! به عنوان یک قوم و دولت تُرک، از جمله‌ی این کوشش‌هاست. تلاش برای جست و جوی ریشه‌های تاریخی اجتماعات تُرک ایران از جمله آذربایجانیان فی‌نفسه کاری بسیار مهم و بایسته است اما چگونه؟ بحث و نقد ما در همین روش‌شناسی است. روش مألوف در تاریخ‌نگاری ایران که مکتب تاریخ‌نگاری آذربایجان هم متکی به همین روش‌شناسی و متُد ناقص تاریخ‌نگاری است، این است که محققِ امر و سوژه‌ی تاریخی به کتب گوناگون مراجعه کرده و مطالب مورد نظر و در بسیاری از موارد، مطالب دل‌خواهش را جمع‌آوری کرده و سپس این مطالب را به شکل یک یاداشت، مقاله و یا کتاب (بسته به موضوع) عرضه می‌کند و در میان منابعی که مراجعه می‌کند، منبع هر چه قدیمی‌تر باشد، ارزش و اعتبار مطلب و اخبارش بیشتر خواهد بود! بی‌آنکه محقق به این مسئله‌ی مهم و البته آزار دهنده و مزاحم، توجه داشته باشد که؛ اعتبار این منابع و مطالب موجود در آنها واقعاً چه قدر است؟ اگر چه این روش یکی از قدیمی‌ترین روش‌های تاریخ‌نگاری است اما در عین حال کهنه‌ترین، ناقص‌ترین و کم‌اعتبارترین آنها.

محقق تاریخ باید در عین گوش دل سپردن به زمزمه‌های افسون‌گرانه‌ی تاریخ‌نویسان کهن که در بسیاری از موارد به قصه‌سازی و قصه‌بافی انجامیده است (همچون تواریخ هرودوت)، از غرق شدن و همسو شدن با این روایات بپرهیزد و هر گاه به چنین لغزشی نزدیک شد، با نیش این سؤال تلخ به خود آید که؛ اعتبار این روایات تا چه حد است؟ چه معیار و محکی برای اعتبارسنجی این روایات وجود دارد؟ هر چه موضوع مورد مطالعه و بررسی محقق به زمانه‌ی او نزدیک‌تر باشد، این اعتبارسنجی به سبب اینکه در آنها محکِ نقدِ تاریخ چیزی جز تاریخ نیست، مشکل می‌شود اما هر چه قدر موضوعِ موردِ مطالعه‌ی محقق به دوران‌های قدیم‌تر متعلق باشد، کارش از این جهت راحت‌تر می‌شود که پای دانش بسیار مهم دیگری به میان می‌آید و این دانش، محک و معیاری بسیار توانمندتر از تاریخ برای اعتبارسنجی منابع کهن تاریخی است. این دانش مبارک، علم «باستان‌شناسی» است. یک قصه‌نویس که معمولاً هم عنوان «مورخ» را یدک می‌کشد، می‌تواند در یونانِ دو هزار و پانصد و اندی سال پیش بنشیند و انبوهی از قصه‌ها و داستان‌ها سر هم کند و عده‌ی زیادی نیز که امروز عنوان «مورخ» را یدک می‌کشند، قصه‌های او را با عنوان «تاریخ» به خورد ملت‌ها به ویژه در سرزمین‌های مستعمراتی بدهند (البته با این فرض که کتابی همچون تواریخ هرودوت جعل جدید نبوده و واقعاً متنی کهن باشد و گرنه؛ اگر جعل جدید باشد بحث به کلی منتفی است) اما باستان‌شناسی دانشی است که رد پای اقوام و دولت‌ها را که در عنوان «تمدن» یک کاسه می‌شود، بر روی یا زیر خاک جست و جو کرده و سعی می‌کند تاریخ نوشته شده بر خاک با نمودهای عینی همچون آثار معماری و صنعتی و سایر بایسته‌های ظهور و وجود تمدنرا بیابد زیرا تاریخ نوشتن بر روی پوست، کاغذ یا لوح سنگی از راست و دروغ کاری بسیار ساده و آسان است و ریشه‌ی جعلیات تاریخی در همین آسانی و فریبندگی است اما نوشتن تاریخ بر روی خاک، مستلزم صدها بلکه هزاران سال تجمع، تلاش و بر هم نهادن تجارب، اندوخته‌ها و سرمایه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی است.

دانش باستان‌شناسی خود از آنجا آغاز شده است که یهودیان آگاه و باسوادی که همواره تورات را نه تنها به عنوان یک کتاب دینی بلکه به عنوان متنی تاریخی می‌خواندند، در این کتاب اخباری طولانی درباره‌ی سرگذشت انبوهی از اقوام، دولت‌ها، شهرها و تمدن‌ها با محوریت تاریخ و سرگذشت قوم یهود و شهر اورشلیم مشاهده می‌کردند که امروزه اثری از آنها وجود ندارد. بنابراین با انگیزه‌ی جست و جوی این اقوام، دولت‌ها، شهرها و تمدن‌ها و در رأس آنها رد پای قوم و تمدن یهود، با حمایت مراکز مدیریت مستعمرات از جمله مراکز شرق‌شناسی، گروه گروه از اروپا و بعدها آمریکا به شرق میانه و نزدیک آمدند و خاک مناطق بسیاری را زیر و رو کردند و بخش بزرگی از این تمدن‌ها و شهرها را کشف کرده و به جهان معرفی نمودند و البته همواره و هر زمان منافع مراکز مدیریت مستعمرات و شرق‌شناسی و قوم یهود را مد نظر داشته و دارند. با پیشروی کار باستان‌شناسی در شرق میانه و نزدیک، از جمله مصر، عراق، فلسطین، لبنان، سوریه، ترکیه به ویژه آناتولی، ایران به ویژه خوزستان و آذربایجان، قفقاز و سایر مناطق کم‌اهمیت‌تر، وجود تاریخی بسیاری از اقوام، شهرها و تمدن‎‌های نام برده شده در تورات به اثبات رسید زیرا انبوهی از آثار حیرت‌انگیز تمدن و شهرنشینی به ویژه در بین‌النهرین کشف شد که درجه‌ی ترقی و تمدن آنها هنوز هم خیره کننده و حیرت‌آور است.

تکلیف ما و تاریخ برساخته و نگاهی به تاریخ اشکانیان

 با ادامه‌ی این پروژه‌ی عظیم، همان گونه که بخش بزرگی از مطالب تاریخ تورات تأیید شده و وجود تاریخی بسیاری از اقوام و تمدن‌های نام برده شده در تورات به عنوان واقعیت‌های بزرگ و کهن تاریخی به جهان امروز ثابت شد، اما عکس آن نیز اتفاق افتاد یعنی بخش بزرگی از مطالب تاریخی منسوب به متون کهن از جمله تواریخ هرودوت، تبدیل به قصه شد زیرا باستان‌شناسی هیچ اثری از آنها بر رو یا در زیر خاک شرق میانه و نزدیک نیافت. اصلی‌ترین بخش این تواریخ خالی از دستاورد تمدنی که باستان‌شناسی چیز قابل توجهی از آنها به ویژه در آذربایجان نیافت، مقطع تاریخی- باستانی پس از پایان عصر آهن است که طبق متون تاریخی، با دوره‌های موسوم به هخامنشی، اشکانی و ساسانی منطبق است. یعنی یک دوره‌ی 1200 ساله که ناصر پورپیرار آن را «دوازده قرن سکوت نامید» و به صورتی مفصل و موشکافانه به بررسی انتقادی مطالب تاریخی منسوب به این دوازده قرن پرداخت. 

نکته‌ی جالب اینجاست که باستان‌شناسان با پی بردن به این رکود و انحطاط تمدنی که رد پای آن به صورت یک انهدام سراسری به ویژه در قفقاز (مهم‌ترین نمونه؛ محوطه‌ی تَزه کند یا همان کارمیربلور در ارمنستان)، آناتولی (مهم‌ترین نمونه؛ توپراق قالا)، آذربایجان (مهم‌ترین نمونه؛ محوطه‌ی حسنلو) و بین‌النهرین به وضوح مشاهده می‌شود، به لاپوشانی این انحطاط تمدنی کوشیده و سکوت کردند و سررشته‌ی کار را به دست مورخان دادند تا با به روز کردن، بازنویسی و تألیف و تدوین مطالب قصه‌وار متون تاریخی از جمله تواریخ هرودوت و افزودن انبوهی از روایات راست و دروغ بر آنها، این انحطاط تمدنی را از چشم اقوام و ملل ساکن این مناطق دور نگه داشته، این دوران و خلأ تاریک را با انبوهی از تواریخ و دولت‌های شکوهمند پر کنند که دستاورد این کوشش تاریخ‌نگارانه در تاریخ ایران، تواریخ دوره‌های هخامنشی، اشکانی و ساسانی است. نمونه‌های زیادی از آثار تاریخ‌نگارانه برای این دوران تاریک نوشته شده و می‌توان در اینجا معرفی کرد. مشهورترین این آثار؛ تاریخ ایران باستان؛ اثر مشیرالدوله‌ی پیرنیاست که به 3 جلد پیرنیا مشهور است. درباره‌ی دوره‌ی موسوم به اشکانی نیز کتاب هزاره‌های گم شده؛ اثر پرویز رجبی را می‌توان معرفی کرد که آش شله قلمکاری است از روایات درهم و برهم تاریخی- افسانوی با چاشنی خیال‌پردازی‌های خنده‌دار و روده‌درازی‌های بی‌اساس چرا که نویسنده واقعاً دست خالی بوده و ناگزیر از هر وجیزه‌ای موضوعی بزرگ ساخته و داستان پرداخته برای پر کردن هزاره‌های گم شده و تاریکی که قرار بود با یک تاریخ مشعشع پر شود.

نکته‌ی مهم و جالب دیگر اینکه تاریخ‌نویسان ایرانی هیچ گاه این سؤال را پیش نکشیدند و نمی‌کشند که چرا باستان‌شناسی درباره‌ی دوران  طولانی منسوب به این سه دولت، کار قابل توجهی انجام نداده و نمی‌دهد، نه مطالعه و کاوشی جدی انجام می‌دهد و نه به صراحت اعلام موضع می‌کند؟ و بدین ترتیب هر سال انبوهی از مطالب به روز شده و البته تکراری درباره‌ی این دوران طولانی تنها از سوی مورخین با رنگ و لعاب جدید عرضه می‌شود و انبوهی از تحصیل‌کردگان تاریخ در این وادی مشغول‌اند بدون آنکه نتیجه‌ی کارآمدی از آنها حاصل شود.

اکنون به آغاز سخن بازمی‌گردم، در وضعیتی که باستان‌شناسی قادر نبوده و نیست که از یک دوره‌ی پانصد ساله‌ی منسوب به دولتی به نام اشکانیان، هیچ اثر قابل توجهی به ویژه در آذربایجان کشف و معرفی کند، این روایات و داستان‌های تاریخی در آثار هرودوت یا پیرنیا یا اعتمادالسلطنه، چه قدر اعتبار و سندیت دارد؟ تا چه رسد به اینکه اعتمادالسلطنه تُرک بودن آنان را نیز ثابت کرده باشد!! من کاری به تاریخ‌نگاری ایرانی و مکتب پان ایرانیسم ندارم که کارش از بی‌خردی گذشته و به سفاهت کشیده است و امیدی به افلاحش نیست، اما از دوستان و محققینِ منتقد از جمله آذربایجانی که می‌توانم آنها را به مکتب تاریخ‌نگاری آذربایجان منسوب کنم (این مکتب به صورت جدی با محمدتقی زهتابی و 2 جلد پر اشکال او آغاز می‌شود) این تمنا را دارم که به این مسئله‌ی مهم تاریخ شرق میانه، ایران و آذربایجان توجه جدی داشته و به جای وارد شدن به یک مسابقه‌ی تاریخی و رقابت کور با مکتب پان ایرانیسم و مبتلا شدن به بیماری ارتجاع تاریخی‌گری، روش‌شناسی به کلی متفاوت و بنیان‌اندیشانه‌تری را پیش بگیرند. زیرا ورود در این مسابقه‌ی تاریخی، سرانجامی جز سقوط در چاه ویل تاریخ‌سازی و هویت‌تراشی دروغین همانند تاریخ و هویت پراختلال ایرانی، نخواهد داشت. اگر قرار است تاریخ چراغی فرا راه آینده باشد که به واقع نیز چنین باید باشد، تاریخ و هویت برساخته و جعلی، نه تنها چراغی فرا روی هیچ قوم و ملتی نخواهد نهاد بلکه قوم و ملت فریفته به تاریخ و هویت برساخته را به راه و سرانجامی جز خودشیفتگی و خودبرتربینی توخالی، دروغ، انحطاط، گمراهی، بلاتکلیفی، ستیزه‌جویی و نزاع و پراکندگی رهنمون نخواهد شد چنانکه ایرانیان را به این وضعیت انداخته و آثار و نتایج شوم آن هر روز بیش از پیش آشکار می‌گردد.

در این نوشته‌ها مفاهیمی به کار رفته که نیاز به توضیح دارد. از جمله مکاتب تاریخ‌نگاری موجود در ایران (مکتب تاریخ‌نگاری ایرانی-پارسی یا پان ایرانیسم، مکتب تاریخ‌نگاری چپ و مکتب تاریخ‌نگاری آذربایجان)، همچنین دلیل اصلی این تاریخ و هویت‌سازی برساخته و جعلی برای ایرانیان. ارائه‌ی این توضیحات بحثی است که در این نوشته فرصت پرداختن به آنها نیست.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تکلیف ما و تاریخ برساخته و نگاهی به تاریخ اشکانیان

جمعه, 22 خرداد 1399 13:29 خوانده شده: 1058 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +14 -1 --
علی 1399/03/23 - 12:19
دقیقا، چوخ دوغرو دییرسیز، هر شیین گره ک سندی اولا، البته هرودوت بالاخره بیر حدوداجا بعضی شیلری یازیب ولی گینه ده سندیتی یوخ،
پاسخ + 0 0 --
حسینی 1399/03/23 - 22:04
یاشا علی آقا. باعیشلارسیز فارسجا یازیرام، تورک اولمایان‌لاردا اوخوسون. دلایل بسیار متعددی می‌توان در بحث جعل جدید بودن کتاب موسوم به تواریخ هرودوت آورد. از مباحث مربوط به خط و ماتریال‌های مستلزم کتابت گرفته تا تحلیل محتوا. حتی در صورت شناسایی و قبول تواریخ هرودوت به عنوان یک اثر واقعا کهن و تاریخی، محتوا و فحوای مطالب آن ارزش تاریخی منطقی ندارد. زمانی که تواریخ هرودوت در اروپا مطرح شد، هرودوت را پدر تاریخ لقب دادند اما منقدین و مورخین اهل عقل و منطق، وی را پدر دروغگوی تاریخ لقب دادند
پاسخ + +2 -16 --
علی احمدی 1399/03/24 - 11:48
ظاهرا سایت صدای معلم، تریبون پان ترک ها و تجزیه طلبان ایران ستیز شده است و آقای سید مرتضی حسینی هم سخنگوی آنان.
نمی دانم ایشان معلم هستند یا نه. ولی اگر معلم هستند بدا به حال آموزش و پرورش که امثال ایشان مشغول تربیت کسانی می شوند که در آینده پرچم ترکیه و آذربایجان را در ورزشگاه ها بر می افرازند و سنگ دفاع از حکومت فاشیست ترکیه را به سینه می زنند.
مدیر محترم سایت صدای معلم!
به کجا چنین شتابان؟
پاسخ + 0 0 --
صدای معلم 1399/03/24 - 13:31
آقای احمدی

سلام !

صدای معلم یک رسانه مستقل و مردمی است و تریبونی برای همه فرهنگیان است .

تریبون شما هم می تواند باشد .

تریبونی برای منتقدان و مخالفان چون که مشی این رسانه تفکر انتقادی است .

پیشنهاد ما این است که به جای این برچسب زدن ها نفدی بر یادداشت و نظر ایشان بنویسید .

به نظر می رسد این روش یعنی تضارب آراء منطقی بوده و قدرت استدلال طرفین در اقناع مخاطبین راستی سخن و ایده آنان را نمایان خواهد ساخت .

( آزادی بیان حتی برای مارکسیست ها جزء شعارها و اصول انقلاب بود . )

افراط گرایی و دگماتیسم به همان اندازه مذموم و مخرب است که افکار ناسیونالیستی و شوونیستی وجود دارند .

از سوی دیگر در دهکده جهانی و جهان وطنی و با وجود شبکه های ارتباطی تاریخ مصرف این گونه افکار هم به پایان رسیده است .

پایدار باشید .
پاسخ + 0 0 --
سیدمرتضی حسینی 1399/03/24 - 22:38
فبشرعبادالذین یستمعون‌القول فیتبعون احسنه

آقای محترم!
از این ادبیات سخیف جنابعالی پیداست که یا فرهنگی نیستید یا به ناحق در این کسوت مبارک قرار دارید.
دوره این پروپاگانداها و شارلاتان بازی‌ها گذشته است.

اولاً که مطلب، نقدی تاریخی است که به کلی استفاده‌ی ایدئولوژیک از تاریخ چه به نفع ملیت فارس، چه به نفع ملیت تُرک و امثال آنها را نقد می‌کند که البته شما یا اصلا نخوانده‌اید، یا متوجه موضوع نیستید.

ثانیاً اگر هم صاحب این قلم حرفی از فرهنگ و هویت تُرگ‌های ایران زده باشم، دفاع از حقوق فرهنگی همه‌ی ایرانیان به ویژه ایرانیان غیر فارس و علی‌الخصوص تُرک‌ها را افتخاری برای خود می‌دانم که نشان می‌دهد وجدان انسانی و اخلاقی در من نمرده است تا به تضییع حقوق فرهنگی و زبانی میلیون‌ها ایرانی بی‌توجه بوده و بر ظلم و تبعیض صحه بگذارم.

دوست عزیز!
به وجدانتان رجوع کنید! چگونه است که کسانی که صد سال است فرهنگ و حقوق مسلم میلیونها ایرانی غیر فارس‌زبان را ضایع کرده و می‌کنند، فاشیست و پان‌فارسیست نامیده نمی‌شوند آما اگر کسی با انسانی‌ترین و مدنی‌ترین و فرهنگی‌ترین رفتار و بیان نسبت به این ستم و تبعیض ملی اعتراضی بکند، پان تُرکیست و چه و چه نامیده می‌شود؟ نه جانم! لکه‌ی ننگ خود را بر ما نمالید! لکه‌ی ننگ، آن فاشیسم آریایی- پهلویست که هویت اسلامی و زبانی ما ایرانیان به ویژه ایرانیان غیر فارس را زیر پا له کرد و متاسفانه شماها نیز هنوز بر آن طبل ننگ می‌کوبید!

تضییع حقوق فرهنگی و زبانی اقوام ایرانی نه تنها افتخار محسوب نمی‌شود، بلکه لکه‌ی ننگیست بر پیشانی مدعیان وطن‌پرستی! بانیان تجزیه‌ی ایران -که البته ایران ما برخلاف حماقت‌ها و خیانت‌های آنان پایدار خواهد ماند- آنانی‌اند که اکثریت غیر فارس‌زبان این ملت مسلمان را مهمانان ناخوانده و زبان و فرهنگشان را زبان و فرهنگ مهاجم و مزاحم می‌دانند
بساط این پروپاگانداهای جاهلانه را جای دیگری پهن کنید!

من ایرانی‌ام، مدافع ایرانم! اما نه ایرانی که شماها می‌خواهید که در آن یک زبان و هویت قاتل زبان‌ها و هویت‌های دیگر باشد! بلکه ایرانی که زیر بیرق جاویدان اسلام، مملکت اقوام مسلمانی است که هیچ تبعیض و ترجیحی بین آنها وجود نداشته باشد و همه‌ی ایرانیان اعم از تُرک، فارس، ترکمن، عرب، کرد، لر و بلوچ صاحبان حقوق و جایگاه فرهنگی و اقتصادی برابر باشند تا مبادا یک یا چند گروه بر اثر وجود تبعیض و محرومیت از حقوق فرهنگی و اقتصادی، از ایران دلسرد شوند. اینها حقایق بسیار مهم و لازم برای بقا و سربلندی ایران است که متاسفانه شماها یا درک نمی‌کنید و یا نمی خواهید درک کنید.

برای خودتان متاسف باشید که توان مطالعه‌ی یک مطلب انتقادی و منطقی را ندارید و به محض برخورد با مطالبی که برخلاف تعصبات ایران ویران‌کنِ حضراتی همچون شماهاست، شروع به دری وری گفتن می‌کنید. والله‌الهادی الی‌السبیل‌الارشاد
پاسخ + 0 0 --
سهند 1399/03/24 - 23:46
اصلا خوندی که چی نوشته اند؟
مردم به کنار، این حجم از رذالت و بی مایگی خودتون رو اذیت نمیکنه؟
پاسخ + 0 0 --
علی صادقی / مشاور 1399/03/25 - 00:24
جناب آقای احمدی!
با سلام
زنده یاد جبار باغچه بان:
« من مانند یک علف صحرایی
به وسیله ی باد و باران
و تابش نور آفتابِ آسمانِ ایران، سبز شده ام
و به رنگ و بوی ایرانیت خود افتخار دارم.
قدرت من، فکر من، ایمان من، همه ایرانی ست. »
پاسخ + 0 0 --
علی صادقی / مشاور 1399/03/25 - 00:25
ادامه:
زنده یاد احمدشاملو:
در آستانه
« ...
انسان زاده شدن، تَجَسُّد وظیفه بود، توان دوست داشتن و دوست داشته شدن
توان شنُفتن، توان دیدن و گفتن، توان اندُهگین و شادمان شدن
توان خندیدن به وسعت دل، توان گریستن از سُوِیدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوهناک فروتنی
توان جلیلِ به دوش بردن بار امانت و توان غمناک تحمّلِ تنهایی
تنهایی، تنهایی، تنهاییِ عریان
انسان، دشواری وظیفه است.
دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان دربَرکشَم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده، هر بَدرِ کامل و هر پگاه دیگر
هر قلّه و هر درخت و هر انسان دیگر را
رُخصت زیستن را دست بسته، دهان بسته گذشتم؛ دست و دهان بسته گذشتیم
و منظر جهان را تنها از رِخنه ی تنگ چشمیِ حِصار شرارت دیدیم
و اکنون آنَک دَرِ کوتاهِ بی کوبه در برابر و آنَک اشارت دربانِ منتظر!
... »
پاسخ + 0 0 --
امامی 1399/03/25 - 08:18
با سلام و احترام
و تقدیر و تشکر از عِرق تاریخی
جناب آقای حسینی،

چه ربطی دارید جناب آقای احمدی؟
قدری ظرفیت پذیرش وقایع تاریخی
را داشته باشید. نقش ترک ها در تاریخ
ایران و حتی جهان اجتناب ناپذیر است.
من هم ترک هستم اما از قرارداد ننگین ترکمانچای و گلستان ، به عنوان ننگین ترین
برهه برای وطنم یاد می کنم. کدام پان ترکیسم؟! از ترکیه و آذربایجان برای اتحاد
دو دولت و یک ملت شان و نگاه تحقیرآمیزشان به ایران و ترک های ایران طی ۴۱ سال اخیر نیز شدیدا رنجورم.

رفتار ۲۰۰ یا ۲۰۰۰ جوان هیجان زده و جو گرفته باشگاه ها در زمین فوتبال، نباید معیار و ملاک قضاوت شما یا دیگری باشد، خصوصا اگر معلم هستید.
تاریخ اگر در این کشور تحریف هم می شود،
تاریخ خوانان باید حق این علم را با
شفاف سازی و پرداختن مستمر بدان بپردازند. اگر من و شما از هویت ملی خود
بحث ، حمایت و دفاع نکنیم ، فردا ملت و کشور ایران ، چیزی برای بیان و بالندگی نخواهد داشت. سپاس
پاسخ + 0 0 --
امامی 1399/03/25 - 11:45
با پوزش تصحیح می شود:
چه ربطی دارد.......
پاسخ + 0 0 --
سلیمی 1399/03/26 - 18:41
اقای احمدی شما مطمئنید مقاله را خوانده اید؟؟ در این مقاله ایا بحثی از ترک و ترکیه بود؟ اگر خوانده بودید قطعا میدیدید که نویسنده به طور مستدل و منطقی به تاریخ نگاری هیجانی امروزی از سوی ترکان هم تاخته است. این مباحث چه ربطی به ترکیه و پان ترک دارد برادر؟! چرا وقتی کسی حرفی میزند که جول درخوری ندارید پای ترکیه را وسط میکشید؟ اصلا ترکیه الان در این نوشته کجای کار است؟؟؟ چه ربطی به ترکیه دارد این که هرودوت و کتابش جعلی هستند؟؟؟
پاسخ + +9 0 --
ناشناس 1399/03/26 - 06:42
در دوره های تاریخی غزنویان ، سلجوقیان ، خوارزمشاهیان و قاجاریان پادشاهان و سلسله های ترک تبار ایران بوده است . پس انکار ترک ها یا نادیده گرفتن آنها ، یعنی نادیده گرفتن واقعیت تاریخ ایران.
پاسخ + 0 0 --
حسینی 1399/03/26 - 09:11
متاسفانه این حضرات، تا این حد مرحمت نمی‌نمایند که حتی هویت واقعی تُرک‌های ایران را به رسمیت بشناسند و آنها را آذری می‌نامند! چون می‌دانند این همه تحقیر و توهینی که به سازندگان اصلی تاریخ ایران و بزرگ‌ترین ایران‌بانانان یعنی تُرک‌ها به ویژه در تحقیقات تاریخی، بی‌تردید سبب رنجش خاطر تُرک‌های ایران و آذربایجانی‌ها خواهد شد، به همین دلیل ماها را آذری می‌نامند که خود تحقیر و توهین است. بله دقیقا این حضرات این دوران تاریخ ایران را دوران تاریک و ترک‌ها را هم وحشی و خونخوار می‌نامند!
پاسخ + +1 -10 --
علی احمدی 1399/03/26 - 07:57
خوانندگان گرامی:
آقای حسینی که ادبیات بنده را سخیف خوانده است به ادبیات ایشان هم توجه بفرمایید:
«شارلاتان بازی‌ها، لکه‌ی ننگ،حماقت‌ها، ادبیات سخیف، پروپاگانداهای جاهلانه، دری وری و...»
البته راز عصبانیت آقای حسینی پیداست چرا که این جانب درست به هدف زده‌ام و ایشان این را می‌داند و گرنه همه با ادبیات این جماعت تاریخ‌ساز و قوم‌گرا و تجزیه‌طلب آشنا هستند. سال‌هاست که دانسته و ندانسته شعار ملیت‌های ایران سر می‌دهند و از « ستم و تبعیض ملی» دم می‌زنند. کدام ایرانی وطن‌پرستی به «ملیت فارس و ملیت ترک» باور دارد؟ کدام ایرانی وطن‌پرستی از جمله بزرگان آذربایجان - که پیشکسوت ایران‌دوستی و ناسیونالیسم ایرانی هستند - از «آذربایجان جنوبی»( عنوانی که آقای حسینی در یادداشت قبلی‌اش بارها آن را تکرار کرده بود) اسم می‌برند؟ هرکسی که آشنایی اندکی با ادبیات قوم‌گراهای تجزیه‌طلب داشته باشد می داند که سخنان آقای حسینی از کجا بلند می‌شود و ایشان و همفکرانش به دنبال چه چیزی هستند. فریب شعارهای اسلام دوستی و ولایت‌مداری آنان هم نباید خورد که پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشند.
پاسخ + +1 -10 --
علی احمدی 1399/03/26 - 08:08
جناب آقای امامی
چه کسی منکر نقش ترک‌ها و البته به تعبیر بنده آذری‌های شریف و شجاع در تاریخ ایران است؟ مگر می‌شود خورشید را انکار کرد؟ آذربایجان سر ایران است . از ادبیات جنابعالی کاملا مشهود است که دل در گرو ایران دارید ولی کسانی که «ملیت ترک» را در برابر «ملیت موهوم فارس» قرار می دهند، دنبال اهداف دیگری هستند و خواسته و ناخواسته در زمین پان ترک‌ها بازی می کنند که به تنها چیزی که نمی‌اندیشند سرنوشت ایران است. معیار من هم برای قضاوت به قول شما »رفتار ۲۰۰ یا ۲۰۰۰ جوان هیجان زده و جو گرفته باشگاه‌ها در زمین فوتبال» نیست که اگر این جوانان ناآگاه نماینده مردم نجیب آذربایجان بودند که دیگر از ایران و ایرانی اسمی و رسمی نبود. معیار من برای ایران‌دوستی آذربایجانیان، بزرگان آن خطه وطن‌دوست‌پرور است که جنابعالی و سایر دوستان بیش از هرکسی با نام آنان آشنا هستید.
پاسخ + 0 0 --
حسینی 1399/03/26 - 09:17
آذربایجان سر ایران است اما سری که زبانش را باید برید!! این است تاکتیک محیلانه‌ی کسانی که شما از مقلدان درجه چندم آنها هستید. این تعارفات توخالی و استحماری را رها کنید، همه‌ی ایرانیان باید از حقوق برابر برخوردار باشند، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اقتصادی. هیچ ایرانی نباید مورد طعن و تحقیر قرار گرفته و هویتش انکار و ضایع شده و سهمش از تاریخ ایران زدوده شود. هر وقت این قدر منطقی شدید که ما هویت و زبانی به نام آذری نداریم، این حق و حقوق را هم قبول خواهید کرد، هر چند بعید می‌دانم.
پاسخ + 0 0 --
امامی 1399/03/26 - 09:35
سلام
برخی از چیزها به دلیل تضاد ذاتی یا برخوردهای غلط سیاسی ، مقابل هم
بکار برده می شوند.
تضاد ذاتی چون سفید و سیاه
و دیگری چون قرار دادن ترک و فارس در مقابل هم.سیاست های غلط دوران مختلف ، باعث این تقابل گردیده است. کلاس اول دوم ابتدایی، کلاس ما قلّکی جلوی معلم بود
که اگر ترکی صحبت می کردیم باید دو ریال
داخل آن می انداختیم.
رسیدیم به دهه ۷۰، دبیر شیمی کلاس تدریس به زبان ترکی داشت.
یا نقش های دون پایه سریال ها و تحقیر
لهجه ترکی و لهجه قلمداد کردن زبان ترکی.
من ترک قادر به خواندن متون ترکی نیستم چون چنین اجازه ای بطور رسمی داده نشده است و بسیاری موارد دیگر. استعمار و یا استثمار ، شاخ و دُم ندارد.....
پاسخ + 0 0 --
امامی 1399/03/26 - 09:36
دو کشور ترکیه و آذربایجان از هم حمایت
می کنند اما دولت ما از ترک های خود خیر.
این برای کینه ای یا معترض بودن ترک ها
کافی نیست؟
کُردها هم مظلوم واقع شده اند، اما نقش ترک ها را در تاریخ ایران نداشته اند و در
امتداد مظلومیت سیاسی، به محرومیت
اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی نیز شدیدا
مبتلا شده اند و شاید دیگر اقوام نیز همچنین. تشکر
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1399/03/26 - 09:58
دولتها آذربایجان را بیشتر گاو شیردِه
می بینند تا دارای فرهنگ پرافتخار.
محصولات باغی ، زراعی، لبنی ، صنعتی،
و..... برای اقصی نقاط ایران و صادرات به
دیگر کشورها . اقتصاد آذربایجان را به تقویت و ارج گذاری فرهنگی آن ترجیح
می دهند. اما آذربایجان بدون فرهنگ اصیل
خود، سیب زمینی و پیاز و زردآلو و
سیب اش و..... مزه ندارد. تلفظ همه اینها با زبان شیرین ترکی آنها را مزه دار می کند.
پاسخ + 0 0 --
سهند 1399/03/26 - 22:41
آقای احمدی این جمله شماست:
"چه کسی منکر نقش ترک‌ها و البته به تعبیر بنده آذری‌های شریف و شجاع در تاریخ ایران است؟"
حین یک مکالمه با موضوع میهن پرستی، برای خودت این حق را قائل میشوی که چند میلیون هم وطن خودت را با تعبیر خودتان نام گذاری کنی و دم از میهن پرستی میزنی؟! این حق را چه کسی به تو داده؟ فاشیسم تا مغز استخوانت رفته، آنقدر که .... مطمئن باش آتش درو خواهید کرد.
پاسخ + +13 0 --
ناشناس 1399/03/26 - 12:07
آذربایجان سر ایران است، از جمله واژه های
استثماری و برای به استضاف کشاندن است که پوششی برای بی عدالتی علیه
ترک هاست.
ما نه سر که قلب ایران هم نمی خواهیم باشیم آن هم به دروغ، به ما ترک ها اجازه تدریس به زبان ترکی در مدارس را بدهید. ادبیات زبان ترکی را آموزش دهید و از القا و ارجحیت تربیت به زبان فارسی کودکان توسط والدین بپرهیزید. اگر حق و حقوق شایستگی های ترک ها و یا کردها و لرها و....... را به آنان نمی دهید، حداقل به زبان عربی استثمارمان نکنید.
حقوق انسانی و محترمانه حق تمامی ملل و اقوام است و فقط ترک ها مدنظر نیست.
همه ایرانیان با معیارهای فرهنگ قومی و محلی خود ، قابل احترام است.
پاسخ + +2 -2 --
ایرانشناس معلم 1399/03/28 - 18:35
طبق نسخه خطی "کتاب سفینه حاج بله" که در قرن هشتم نوشته شده است، مردم تبریز در آن قرن به زبان رایج امروز گفتگو نکرده اند، زیرا ترانه ها و ضرب المثلهای رایج در شهر را جمع آوری کرده و این کتاب اخیرا چاپ شده.در ضمن زبان آذری امروزی به آمیختگی و حضور عثمانی در دوره صفویان تا حدودی مرتبط است. پیش از صفویان ، با پایان تیموریان در آناتولی بیش از نیمی از ترکیه امروزی ترک نبوده اند، طرابوزان مسیحی بوده اند و دارای زبان یونانی، دیار بکر و شهر آمد وچند شهر دیگر کُرد نشین و با رسوم ایرانی که بعدها اوزن حسن در این شهر به فرمانروایی و در مقابل عثمانی با دولت یونانی طرابوزان ائتلاف و اروپاییان در همین زمان کمک می کنند که از پشت به عثمانی حمله کنند،در ادامه با روی کار آمدن صفویان و شکست شاه اسماعیل نفوذ عثمانی در شمالغرب ایران بیشتر می شود و عثمانی تا قزوین سالها تصرف می کند در غرب و بعد شاه عباس اول بعد از فارغ شدن از جنگ ازبکها دوباره سرزمینهای واگذار شده به عثمانی طبق قرارداد ۹۹۹ باز پس می گیرد.و کُردهای کلهر و زنگنه در میان ایلات ترکمان، نقش بسزایی در شکل گیری دولت صفویه داشته اند
پاسخ + 0 0 --
حسینی 1399/03/29 - 00:11
اصلا معلوم هست چه می‌گوئید و منظورتان چیست؟ اولا؛ زبانی به نام آذری نه وجود دارد و نه وجود داشته است. ثانیا؛ وجود یک زبان در یک منطقه آن هم بر اساس منابع مجهول و مجعول، سندی تمام و کمال بر تسلط تام و تمام آن زبان کذایی بیر یک منطقه نیست! بر اساس همین منطق که منطق نبوده و سفسطه است اما شماها به جای منطق نشانده‌اید، می‌توان گفت که زبان سراسر ایران در گذشته ترکی بوده است چون در تمامی استان‌های ایران حداقل چند روستای ترک‌نشین وجود دارد. ثالثا: با این کامنت‌های کذایی بحث را به انحراف نکشانید، اگر درباره مقاله‌ی من مطلب قابلی دارید عرضه نمائید وگر نه، آب را برای ماهی‌گیران اوپورتونیسم گل‌آلود نکنید
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1399/03/29 - 07:11
نفوذ زبات ترک آذربایجانی ما در کشور ترکیه در دوران صفویه کاملا مشخص است. ضرب المثل ها ،کنایه ها، ادبیات فولکوریک و........ رایج در زبان کشور ترکیه ، دقیقا منطبق با زبان ماست.در واقع آنان زبان ترکی
ما را بعلاوه برخی لغات فارسی و عربی کرده اند و گاه با برخی لغات فرنگی آمیخته و برای خود زبان اختراع کرده اند. اگر بیننده برنامه های کانال های گوناگون باشید ، متوجه می شوید. مثلا آنان می گویند
یک قِرآن هم ارزش ندارد و یا .........
پاسخ + +2 -1 --
ناشناس 1399/03/29 - 14:05
تا زمان آتاتورک زبان فارسی در ترکیه رایج بوده، شعر های روی کاشی ها در مساجد و حمامهای صد سال اخیر گواه این ادعاست، در ضمن در قرن هفتم مولوی در شهر ترک نشین امروزی قونیه ترکی سخنرانی نکرده و ترکی شعر نگفته حتما مردم آن شهر فارسی می دانسته اند به گفته افلاکی صاحب کتاب مناقب العارفین گاهی اوقات در پای مجالس بحث مولانا بیش از هزار نفرنشسته و گوش به وعظ این عارف ایرانی می داده اند با این سندها.... چه کار می کنید مبحث علمی نیاز به حجت و برهان و دلایل قوی دارد نه با احساسات نوجوانانه و ورزشگاهی راه به دهی نخواهی برد
پاسخ + 0 0 --
حسینی 1399/03/29 - 19:17
برادر جان با این مطالب مغلوط و مغشوش و بند کردن ناف کلام به چندین جمله‌ی نخ‌نما و شعار کوچه- بازاری وقت دیگران را نگیرید. اگر بحثی دارید به صورتی مستدل و در قالب مقاله عرضه نمائید تا مورد ارزیابی و نقد قرار بگیرد وگرنه با این مطالب درهم و برهم بئش از این کم‌سوادی و تعصب خود را به رخ دیگران نکشید! اطلاعات عالی در همین حد است که بگوئید ترکیه‌ای‌ها می‌گویند: یک قران هم ارزش ندارد!!!
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1399/03/31 - 07:18
آقای حسینی ، فردی تند مزاج هستید و آداب پاسخگویی نمی دانید. امیدوارم از این
تندی ، دانش آموزان تان بی نصیب بمانند.

این دو ناشناس ، یک نفر نیستند و یک قِران
فقط یک مثال بود ، چون حضور ذهن نداشتم. موارد بسیار زیاد هست.
قدری منطق و ملایمت خود را در پاسخگویی رعایت نمایید، ارزش
نوشته هایتان ، بیشتر به چشم می آید.
تقابل بین ترک و فارس ، برخاسته از متن شما نیست و سابقه ای طولانی حتی توام با درگیری و آشوب دارد.
برنامه فیتله ، یا برنامه های طنز و یا پرسشنامه های جهت دار دانشجویی و درگیری آنان و ورود فرمانداری و نیروهای انتظامی قبل و بعد از انقلاب در دانشگاه تبریز و........
پاسخ + 0 0 --
حسینی 1399/04/01 - 06:46
ضمن تشکر از انتقادات عالی. لطفا با پیش‌داوری حکم صادر نفرمائید، من به هیچ وجه آدم تند مزاجی نیستم اما با ملاحظه این سطحی‌نگری و برخورد عوامانه و درگیر شدن با این جدل‌های خارج از اسلوب بحث منطقی و علمی واقعا ناراحت می‌شوم. آخر شما مثال‌تان هم درست نیست برادر، ترکیه‌ای‌ها کجا می‌گویند: یک قران هم ارزش ندارد؟؟ تقابل فارس ترک نیست عزیز دل برادر، بلکه مقاومت و مقابله‌ی تُرک‌ها با یک تفکر و ایدئولوژی غیر انسانی و غیر اخلاقی است، ایدئولوژی پان ایرانیسم و شوونیسم فارسی که معتقدان به آن در بین خود تُرک‌ها هم کم نیستند و همچنین مخالفان و منتقدان آن در بین خود فارس‌ها. این تفکر خطرناک است. تقابل بین اقوام، جزئی است، بلکه مسئله‌ی اصلی تقابل اقوام غیر فارس ایرانی با یک ایدئولوژی و تفکر غیر اخلاقی و غیر انسانی است که بر تمامی عرصه‌های فرهنگی و فکری ما حاکم است و هویت و حقوق حقه‌ی آنها را به رسمیت نمی‌شناسد.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور