صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

صندوق ذخیره فرهنگیان و بورسی شدن برای شفافیت و نظارت بیشتر

در بازگرداندن مدیرعامل فراری بانک سرمایه به کشور و محاکمه عوامل فساد در بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان ،حالی جز مغبون بودن به ما فرهنگیان دست نمی دهد.
ضرر و زیان فرهنگیانی که با بازنشستگی از صندوق خارج شده اند ،در کنار شاغلین عضو تا امروز نه قابل انکار و نه به راحتی قابل جبران است!

موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان به عنوان یک بنگاه خصوصی (غیر دولتی و غیر عمومی) با هدف کمک به معیشت فرهنگیان خصوصا در زمان بازنشستگی شکل گرفت ولی این کوه تاکنون جز موش زایشی نداشته است. البته این مجموعه هرچند برای ما فرهنگیان آبی نداشته ولی بسیاری را صاحب «نان» نموده است.

در این مختصر قصد گذشته کاوی ندارم و نگاهم به آینده است البته آینده نزدیک یعنی ماه های آینده ،شمارش معکوس برای مدیریت مجموعه آغاز شده است .

ناگفته نماند نیک دل و مجموعه اش نسبت به سلف خود عملکرد بهتری داشته و کشتی بحران زده صندوق را به ساحل ثبات رسانده اند ولی این ثبات شرط لازم موفقیت است و هنوز محتاج شرط کافیست که در سطور بعد به اهم آنها می پردازم.

صندوق ذخیره فرهنگیان و بورسی شدن برای شفافیت و نظارت بیشتر

1- هیات امنای صندوق نقش سیاست گذاری دارد و حضور منتخبین فرهنگیان در هیات امنا یکی از تحولات مثبت در این دوره است. این اقدام باید با تغییر شرایط احراز نمایندگی و با افزایش تعداد منتخبین فرهنگی در هیات امنا تقویت شود و صاحبان اصلی صندوق بر صندوق حاکم شده و با به کارگیری نیروهای اقتصادی توانا ،اهداف صندوق را تحقق بخشند.


2- یکی دیگر از اقدامات قابل دفاع ، ورود شرکت های زیر مجموعه صندوق به بورس است که باید تا انتهای منطقی خود ادامه یابد.
بورسی شدن شرکت های تابعه (نه خود صندوق) منافع و مزایای بسیاری برای صندوق و در نهایت برای فرهنگیان به عنوان صاحبان اصلی این موسسه اقتصادی دارد.
یکی از مطالبات به حق و همیشگی فرهنگیان عضو صندوق ،محاسبه ارزش افزوده دارایی های موسسه و ارزش روز این دارایی هاست . تنها راه تحقق این خواسته ، ورود به بورس و بازار سرمایه است.
این ارزش افزده علاوه بر سودهای این سالها که شامل اضافه ارزش ایجاد شده در گذر زمان است که میزانش باید توسط نیروهای بازار تعیین شود و بازار بورس مناسب ترین فضا برای دست یابی به این هدف است.
البته بورس با شفافیتی که ایجاد می کند و زمینه نظارتی راکه فراهم می آورد ،مانع بروز بسیاری از انحرافات و تضییع حقوق فرهنگیان هم خواهد شد. و اگر این مهم به کمک هیات امنا محقق شده و پرداخت تمام داشته های عضو به هنگام بازنشستگی به صورت سهم (صد تومانی) از شرکتهای فعال در بورس پرداخت شود ،اوج مدیریت نیکدل ومجموعه اش را شاهد خواهیم بود.
معلمان و تشکل های فرهنگیان در طی نمودن این مسیر نقش بی بدیلی دارند و این مطالبه باید در صدر مطالبات معیشتی آنان قرار گیرد...
فرهنگیان بخواهند ،هیات امنا در مسیر تحقق آنها گام بردارد تا بهشت وعده داده شده ،بهشت شداد نشود.

کانال شخصی

صندوق ذخیره فرهنگیان و بورسی شدن برای شفافیت و نظارت بیشتر

( محمد امامی و هادی رضوی از متهمان اصلی پرونده فساد بانک سرمایه . فروردین 1399 جمعی از دست‌اندرکاران سینما و تلویزیون در نامه‌ای به حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی رئیس قوه‌ قضاییه خواستار آزادی محمد امامی تهیه‌کننده سریال‌های «شاهگوش» و «شهرزاد» شدند؛ در این میان نام هنرمندانی همچون کیانوش عیاری، نرگس آبیار، مهران احمدی، احمد مهرانفر، مجید صالحی، پیمان قاسم خانی، و... به چشم می‌خورد."- این جا )


صندوق ذخیره فرهنگیان و بورسی شدن برای شفافیت و نظارت بیشتر

منتشرشده در یادداشت

آموزش و پرورش و مساله عدالت و کالایی سازی آموزش

1.جان رالز  فیلسوفی  لیبرال  بود که به  اندیشیدن  پیرامون  عدالت و  اصول  آن  و نظریه پردازی در خصوص آن  پرداخت . وی  دو اصل برای عدالت پیشنهاد داد. اصل اول پیشنهادی وی  این  بود  که :

 « می باید ثروت از طبقات بالا به طبقات پایین  سرازیر شود و دولت به این منظور در برابر گرایش عمومی بازار به تمرکز ثروت موانعی ایجاد کند ، اما طبق اصل دوم عدالت ، این گونه توزیع ثروت و مداخله دولتی نباید از حدی فراتر رود که کارایی و تولید اقتصادی را کاهش دهد و به انگیزه  فعالیت  اقتصادی  افراد آسیب  برساند .  ( عقل در سیاست ، حسین بشیریه ، نشر نگاه معاصر ،1394، ص126).

رالز فیلسوفی لیبرال بود ولی به عدالت و انصاف توجه جدی داشت . از همین رو دفاع از عدالت فقط بر  دوش  نیروهای چپ گرا نیست. لیبرال ها نیز در باب عدالت اندیشیده اند و با توجه به اینکه عدالت یکی از مهم ترین  نیازهای زندگی انسان است در این مسیر تلاش نموده اند .

عدالت در عرصه های مختلف به ویژه آموزش و پرورش همواره مورد توجه اندیشمندان و صاحب نظران  بوده است  .

آموزش و پرورش و مساله عدالت و کالایی سازی آموزش

 2. در طول دو ماه گذشته چند اتفاق و رویداد مهم و قابل توجه رخ داد . سال تحصیلی 1399-1400 در سایه سنگین و مرگ بار کرونا آغاز شد و آغازی متفاوت را رقم زد .حتی  نسلی که روزهای سخت جنگ تحمیلی را به خاطر دارند و درس خواندن  زیر بمباران و موشک باران را تجربه کرده بودند  با آغازی متفاوت برای سال تحصیلی جدید روبه رو شدند . بازگشایی حضوری یا غیرحضوری مدارس در سال جدید مهم ترین چالشی بود که همزمان با آغاز سال تحصیلی در افکار عمومی به وجود آمد . عده ای استناد می کردند که باید از بازگشایی حضوری مدارس حمایت کرد و در برابر آن عده ای با توجه  به مشکلات بازگشایی مدارس و امکان شیوع گسترده تر بیماری کرونا خواهان بسط آموزش غیر حضوری بودند . فقدان زیرساخت های لازم و  عدم دسترسی تعداد زیادی از دانش آموزان به  فضای مجازی که میزان آن حداقل سه میلیون نفر تخمین زده می شود بر شدت این مشکلات افزوده است .

اتفاق دیگر خودکشی یک دانش آموز  11 ساله دراستان بوشهر که دلیل  عدم دسترسی به گوشی همراه عنوان شده است و نشانه بارز مشکلاتی است که جامعه به دلیل فقر و ناداری تحمل می کند . رخداد دیگر نیز اعلام نتایج کنکور سال 99 بود که براساس گزارش رسانه ها ، بخش زیادی از حائزین رتبه های آن  از محصلان مدارس غیردولتی و برخی مدارس خاص دولتی بودند . این سه رخداد درکنار یکدیگر نمایی از آموزش و پرورش امروز ما را نمایان می سازد . آموزش و پرورشی که در آن بحرانی همچون کرونا بخش زیادی از دانش آموزان را در ادامه تحصیل با مشکل روبه رو می کند . خانواده هایی که از تامین نیازهایی همچون گوشی همراه ناتوانند . ساختاری که برونداد آن در کنکور در خدمت قشر خاصی قرار دارد که از امکانات بیشتری برخوردارند . چه لزومی دارد که دولت از مدارس غیردولتی حمایت نماید و نیرو یا نیروهای موظف و  فضای  فیزیکی در اخیتار آن ها بگذارد در حالی که هزینه های فوق حق دانش آموزان مدارس دولتی است ؟

نمای فوق نشان می دهد آموزش و پرورش با تمام تلاش ها از حل بحران ناتوان است . تغییر دولت ها و افراد نیز در این آموزش و پرورش  تحول چندانی به وجود نمی آورد و فقط اندکی بر کم و زیاد شدن عقلانیت در رویکردهای اجرایی تاثیر می گذارد . 

  1. آموزش و پرورش امروز ایران یک  آموزش و پرورش  برمبنای  سرمایه داری لجام گسیخته  است . درواقع اگر دو اصل مربوط  به عدالت را لز  را  در  مورد آموزش و پرورش  به  عنوان  شاخص  در نظر بگیریم ، آموزش و پرورش در برابر گسترش سرمایه داری مقاومتی نمی کند  و فقط به اصل دوم عدالت وی پای بندی کامل دارد  . این در حالیست که عدالت اجتماعی به عنوان مهم ترین خواسته مردم ایران درانقلاب اسلامی در کنار سه شعار ( استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی ) قرارداشت . براساس اصل سی ام قانون اساسی  نیز « دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.»  ولی امروز با  هزاران مدرسه غیردولتی و آموزشگاه های رنگارنگ علمی و زبان و سایه سنگین موسسات کنکور و کمک آموزشی روبه رو هستیم که مناسبات آموزش و پرورش را را از یک نهاد فرهنگی واجتماعی  به یک " صنعت" تغییر داده اند . از ابتدای تشکیل مدارس غیردولتی در سال های پس از انقلاب  ، طرفداران آن مدعی بودند که تشکیل مدارس فوق بار سنگین آموزش و پرورش را کاهش می دهد و باعث توجه بیشتر به مدارس دولتی می گردد . نهاد متولی آموزش و پرورش به اشکال مختلف  می کوشد زمینه حضور سرمایه را در آموزش و پرورش  باز کند . تشکیل مدارس شتر گاو پلنگی مانند " مدارس هیات امنایی"  و  واگذاری  کلاس های پیش دبستانی به بخش خصوصی از جمله این موارد است  . همچنین بازگردن راه کسب درآمد برای آموزش و پرورش  ،  این نهاد را از وظایف اصلی خود دور کرده است .در حالی که مدارس دولتی کاملا فراموش شده اند و سال هاست سرانه  اندک دانش آموزی  نیز به مدارس پرداخت نمی شود و برنامه مشخصی برای ارتقای سطح آموزشی مدارس دولتی وجود ندارد. موارد فوق کارآمدی و مشروعیت نهاد آموزش و پرورش را در نزد جامعه ایران کاهش داده است و  در حال تغییر چهره آموزش و پرورش از یک نهاد فرهنگی و اجتماعی به یک بنگاه اقتصادی  می باشد .  برخلاف جامعه ایران که درطول سال های گذشته نشان داده است به عدالت اجتماعی حساسیت فراوانی دارد ؛ آموزش و پرورش  به صورت مداوم در سیطره  بیشتر اقتصاد سرمایه داری بی برنامه و لجام گسیخته قرار می گیرد .  از همین رو آموزش و پرورش امروز ایران یک آموزش و پرورش طبقاتی و غیرعادلانه شده است . ناعادلانه بودن آموزش و پرورش  مهم ترین  نقطه بحرانی این نهاد است که موجب انباشت بیشتر معضلات شده است .
  2. در حال حاضر با انباشت معضلات فراوانی در آموزش و پرورش روبه رو هستیم  که کرونا به بازنمایی آن کمک کرده است . ولی  بی عدالتی مهم ترین  معضلی است که  در ذهن مدیران آموزش و پرورش از جناح های مختلف به عنوان یک اصل پذیرفته شده است و در تمام سطوح مدیریتی  به عنوان یک رویکرد بدیهی  به شمار می رود . حال آنکه  هر نوع تحول در جامعه ایران در جهت اقتصاد مقاومتی ، رونق تولید ، اشتغال زایی و توسعه علمی بدون آموزش و پرورش کارآمد و توسعه یافته امکان پذیر نمی باشد . آموزش و پرورشی که با کاهش بی عدالتی ها به صورت مستمر در جهت کیفیت بخشی به عدالت  آموزشی و پرورشی حرکت  کند توان  تحول سازی در جامعه ایران را خواهد داشت . دکتر محمود سریع  القلم  در کتاب  " عقلانیت و آینده توسعه یافتگی در  ایران "  اصول  توسعه را « افت و توانایی های فکری – سازماندهی هیات حاکمه ، توجه به علم ، نظم ، آرامش اجتماعی  ، نظام قانونی  ، نظام آموزشی  و فرهنگ اقتصادی » برمی شمرد .از  منظر  وی ؛ «  از آنجا که توسعه ، بهره برداری از امکانات مادی و انسانی است با شناخت و روش و ابداع ارتباط نزدیکی دارد . شناخت بهترو عمیق تر امکانات و مشکلات ، طرح روش های نو جهت پیشبرد اندیشه ها و ابداعات علمی و صنعتی ، به سیستم آموزشی و پژوهشی پویا و مرتبط نیازمند است . » ( عقلانیت و توسعه یافتگی ایران، محمود سریع القلم ،مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه ،1386،ص58) این  پویایی باید در جهت بهره برداری از امکانات مادی و انسانی باشد  در حالی که روال آموزش و پرورش ایران تلاش در جهت بالقوه کردن همه امکانات نیست؛ زیرا در آموزش و پرورش طبقاتی فعلی عمده  تلاش ها در جهت آماده سازی فضا برای حضور موثر بخش خصوصی برای خدمت رسانی به  عده ای خاص می باشد  . همین روال طبقه متوسط و ضعیف جامعه ایران را نیز در مشقت قرارداده است که با تمام توان مخارج خارج از توان خود برای تحصیل فرزندانشان هزینه نمایند تا از این قافله عقب نمانند . در این شرایط پویایی در آموزش و پرورش به یک طنز شبیه است .

آموزش و پرورش و مساله عدالت و کالایی سازی آموزش

5. غیرعادلانه بودن آموزش و پرورش در شرایط فعلی به عنوان یک معضل اساسی از طرف جامعه معلمان ، گروه های سیاسی ، نخبگان و مدیران به رسمیت شناخته نشده است و در لابه لای ده ها معضل دیگر گم شده است . ادامه این روند نیز به سوداگری در آموزش و پرورش دامن می زند و نه تنها مانع بزرگی برای توسعه کشور می گردد که آسیب های روحی و ذهنی فراوانی به فرزندان جامعه ایران وارد می کند . لذا دفاع از اصل " آموزش و پرورش به عنوان یک حق " به منظور ایستادگی در برابر فضای فعلی یک ضرورت اجتناب ناپذیرمی باشد . حتی با تفکر لیبرالی هم روند فعلی آموزش و پرورش در ایران غیرعادلانه می باشد زیر ا همه چیز برای درآمد زایی مهیا است ولی مانعی بر آن اندیشیده نمی شود و لجامی بر سرمایه داری خشن موجود در آموزش و پرورش زده نمی شود .  آموزش و پرورشی که با کاهش بی عدالتی ها به صورت مستمر در جهت کیفیت بخشی به عدالت  آموزشی و پرورشی حرکت  کند توان  تحول سازی در جامعه ایران را خواهد داشت .

  1. آیه 188 سوره بقره تاکید دارد که ؛ « وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ » و اموالتان را در میان خود به باطل و ناحق مخورید. و آن را به عنوان رشوه به سوی حاکمان سرازیر نکنید تا بخشی از اموال مردم را [با تکیه بر حکم ظالمانه آنان] به گناه و معصیت بخورید، در حالی که [زشتیِ کارتان را] می دانید. (۱۸۸ ) علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق بر امضای مالکیت فردی توسط قرآن کریم تاکید دارد ( تفسیر المیزان ، علامه طباطبایی ، جلد2،دفتر انتشارات اسلامی ،ص 74) . مرحوم آیت الله طالقانی در تفسیر خود ( پرتوی از قرآن ) در تفسیر آیه فوق تاکید دارد : مالکیت به حق و حقیقی از آن خداوند و حق بهره مندی و انتفاع برای بندگان است و در حد احتیاج و خدمت و کار ....» ( تفسیر پرتوی از قرآن ، آیت الله طالقانی ،ج 2، شرکت سهامی انتشار ،1350،ص75) ایشان در کتاب اسلام و مالکیت خود نیز به اشاره به آیه فوق  و با توجه به کلمه "بینکم"  و تکرار ضمیر" کم "  استدلال می کند که « اموال از جهتی باید مورد تعلق و حق عمومی در میان باشد تا هرکسی در حد حق و استحقاق به آن ها دسترسی داشته باشد » ( اسلام و مالکیت ، آیت الله طالقانی ، ص 75) .برداشت از آیه فوق به عنوان عمومی شدن حق  و امکان دسترسی همگان از آن به قدر استحقاق را باید شامل آموزش و پرورش  نیز دانست که در شرایط فعلی یکی از مهم ترین نیازهای بشر می باشد .. از همین روست که  قانون اساسی  جمهوری اسلامی در اصل  چهل و سوم خود یکی از مهم ترین بنیان های نظام اقتصادی  ایران را  تامین نیاز های اساسی  جامعه  بر می شمرد که شامل  "مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه"  می باشد . ولی متاسفانه  سیاست ها و برنامه های در حال اجرا با آنچه در بند فوق آمده است تفاوت های اساسی دارد .آموزش و پرورش نه تنهابه عنوان یک حق در حال فراموشی است که آموزش و پرورش غیرعادلانه امری عادی دانسته می گردد   .
  2. « آموزش و پرورش به عنوان یک حق »  یک آرمان است که باید با توجه به شرایط موجود دستیابی به آن تا حد زیادی سخت و ناشدنی است . آموزش و پرورش غیرعادلانه آن چنان بر ذهنیت و تفکر  مدیران و صاحب نظران سایه انداخته است که راه دیگری جز آن را نمی بینند  . شاید  ارائه برنامه هایی در جهت عادلانه کردن آموزش و پرورش نخستین گام برای " آموزش و پرورش  به مثابه حق" باشد . پیشنهاد هایی که نیازمند بحث و بررسی می باشند . موارد زیر نمونه ای از پیشنهاد فوق  است:

آموزش و پرورش و مساله عدالت و کالایی سازی آموزش

الف)  چه لزومی دارد که دولت از مدارس غیردولتی حمایت نماید و نیرو یا نیروهای موظف و فضای  فیزیکی در اخیتار آن ها بگذارد در حالی که هزینه های فوق حق دانش آموزان مدارس دولتی است ؟ همچنین امکاناتی که در اختیار مدارس غیردولتی قرار می گیرد باید با نرخ آزاد محاسبه گردند .

ب) کلیه هزینه هایی که باید فعالیت مدارس غیردولتی  از دوش دولت برداشته می شود محاسبه و اعلام گردد و صرف مدارس دولتی مناطق کم برخوردار و محروم گردد .

آموزش و پرورش و مساله عدالت و کالایی سازی آموزش

ج ) درآمدهای  وزارت آموزش و و پرورش که از طریق اجاره اماکن و مانند این ها تامین می گردند به صورت کامل صرف ارتقای سطح مدارس غیر دولتی و تجهیز آن ها شوند .

د) طرح های کیفیت بخشی مانند " تعالی و تدبیر " مورد نقد و بررسی جدی قرار گیرند و از شکل مستند سازی و کاغذ بازی  خارج شوند . این طرح ها باید در خدمت  رشد سطح مدارس دولتی قرار گیرند و آثار و نتایج آن به صورت کیفی قابل سنجش باشند .

ه) وزارت آموزش و پرورش زمینه فعالیت موسسات کمک آموزشی را با تغییر کتاب های درسی و ساده سازی آن ها و انتشار همزمان و عمومی موارد لازم کمک آموزشی از طرف سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی کاهش دهد .

و) استاندارد مدارس تهیه و تدوین گردد و مدارس بر اساس استاندارد  فوق درجه بندی  شوند و  برنامه های لازم  برای  ارتقای درجه  مدارس تدوین و اجرا گردد .

ز)  نیروهای کیفیت بخش مدارس مانند معاونین مورد توجه قرار گیرند و  به ویژه در قربانی کمبود نیروی انسانی نگردند .

ح) در برابر تمکر منافع عده ای در مدارس غیردولتی و نفوذ آن ها در مدیریت آموزش و پرورش راهکارهای جدی پیش بینی گردند .

ط) یکی از مهم ترین اقدامات برای عدالت گستری در آموزش و پرورش  و زمینه سازی برای استفاده عمومی از این حق تلاش برای رشد سهم  آموزش و پرورش در تولید ناخالص داخلی است که به جز در برخی موارد مثل "دوره دوم دولت حجت الاسلام خاتمی" کمتر در مورد آن اهتمام شده است .

 واکاوی نسبت آموزش و پرورش و عدالت  زمینه ساز توجه بیشتر به  " آموزش و پرورش به  مثابه حق " می باشد .  حقی که همگانی  است و  زمینه ساز  رشد و توسعه کشور  می  گردد  و  اهمیت دادن به آن نیازمند گذر از مباحث فرعی و توجه به مباحث راهبردی می باشد .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آموزش و پرورش و مساله عدالت و کالایی سازی آموزش

منتشرشده در یادداشت

حس زندگی و فرهنگ مطالبه گری و سماجت

بلال خوردن بعضی‌ها را دیده‌اید؟

جوری می‌خورند که چیزی از بدنۀ آن باقی نمی‌ماند و از بالا و پایین، به یک ذره‌ هم رحم نمی‌کنند! نمونه‌های مشابه دیگری هم بین ما هست. نوشابه را خورده‌ایم؛ بطری را به قدری روی دهان‌ و لب‌ها نگه می‌داریم که مطمئن شویم قطرۀ دیگری نخواهد آمد! خوردن آب‌میوه‌های پالپ‌دار هم جالب است. آب‌میوه را تا ته خورده‌ایم، اما احساس می‌کنیم از تکه‌های آب‌میوه چیزی مانده است. با تکان دادن قوطی و بعد حرکت‌های شوک‌آور به آن، سعی می‌کنیم مطمئن شویم که چیزی را از دست نداده‌ایم! ظرف شیشه‌ای مربا یا عسل به آخر رسیده است؛ قاشق را داخل آن انداخته و طوری می‌چرخانیم که نزدیک است شیشه سوراخ شود! دیگر چیزی در تیوپ خمیردندان باقی نمانده است؛ تیوپ را طوری حلقه می‌کنیم و می‌پیچانیم که انگار داریم شیر می‌دوشیم. تا چیزی از آن خارج نشود، ول‌کن نیستیم!

حس زندگی و فرهنگ مطالبه گری و سماجت

* دارم فکر می‌کنم کاش این سماجت را در کارهای دیگر هم داشتیم. چه خوب می‌شد:
وقتی فکری مهمی به سرمان زد، آن را ته دنبال کنیم.
وقتی احساس کردیم چیزی را باید یاد بگیریم، تا یاد نگرفتیم، رهایش نکنیم.
وقتی کاری کوچک یا بزرگ را شروع کردیم، آن را تا ته برویم.
وقتی به هر دلیلی حس خوبی دست داد، مانند شیشۀ مربا آن‌قدر قاشق را داخلش بچرخانیم تا ذره‌ای هم از دست نرود.
وقتی به هر دلیلی حس بدی دست داد، مانند تیوپ خمیردندان آن‌قدر آن را بپیچیم تا قطرۀ آخرش هم بیرون بریزد و رها شویم.
وقتی چیزی را باید تغییر دهیم، به راحتی عقب‌نشینی نکنیم و کوتاه نیاییم.
وقتی احساس کردیم موضوعی را باید نوشت و اطلاع‌رسانی کرد، بدون تنبلی، توجیه و بهانه، شروع به نوشتن کنیم و نقطۀ پایان را بگذاریم.
وقتی با فرزند، همسر یا دوست و آشنایی مشکلی داریم، نگوییم «حالا ببینم چه می‌شود». صادقانه و صمیمانه تکه‌های ناگفته را بیرون بریزیم تا ته دل‌مان چیزی باقی نماند.
وقتی فرزندمان دارد تلاش می‌کند از چیزی سردربیاورد، وسیله‌ای را تعمیر کند، مسئله سختی را حل کند؛ نگوییم «ولش کن» و تشویق‌اش کنیم مطمئن شود همۀ راه‌ها را رفته است.
وقتی ...
فرصت‌های زیادی را در زندگی از دست می‌دهیم، کارهایی را خراب می‌کنیم و روحیه‌مان را دست می‌دهیم، چون تا ته نمی‌رویم!

گاهی حسِ زندگی، در سماجت و پایداری است.

کانال شوق تغییر


حس زندگی و فرهنگ مطالبه گری و سماجت

منتشرشده در یادداشت

وضعیت مدیریت بر تعارض منافع در آموزش و پرورش

فساد و ناکارآمدی ،کاهش سرمایه اجتماعی ،گسترش حس تبعیض و بی عدالتی، از پیامدهای زیان بار تعارض یا تزاحم منافع بر پیکره نظام اجرایی یک کشور است که اگر به درستی مهار یا مدیریت نشود سد راه توسعه و مانع پیشرفت جامعه خواهد بود.
تعارض منافع می تواند موجب درجازدن  و عقب ماندگی یک کشور در  صنعت ،کشاورزی ، پژوهش یا حتی آموزش تلقی شود.

 "تعارض منافع قرار گرفتن در شرایطی است که سبب می شود تصمیمات و اقدامات حرفه ای تحت الشعاع یک منفعت ثانویه قرار گرفته" ، خاستگاهی مناسب برای شکل گیری باندهای مافیایی مهیا شود.
وقتی می توان بر این بیماری غلبه یافت که  سیاست گذاری در دولت را به کسانی واگذار کنیم که در بخش خصوصی فعال یا ذینفع نباشند.
 به عنوان مثال اختیار انحلال مدارس نمونه دولتی یا تیزهوشان را نباید به وزیری واگذار کرد که خود یا بستگان درجه اول او مالک بزرگترین مدارس غیر دولتی در این کشورند.
نباید سرقفلی شورای عالی آموزش و پرورش به عنوان عالی ترین مرجع تصمیم گیری درباره آموزش کودکان لازم التعلیم را به کسانی سپرد که خود از نخستین صاحبان یا سهامداران مدارس غیر دولتی لوکس و لاکچری در شمال شهر تهرانند.

یا چگونه می توان از کسی که عضویت در شورای عالی بورس را یدک می کشد انتظار داشت بر فعالیت خود در کارگزاری بورس نیز نظارت کند.
چندی پیش کنگره آمریکا به دولت ترامپ اجازه داد تا با یک بسته 2000 میلیاردی از کسب و کارها در مقابل کسادی ناشی از بیماری کرونا حمایت کند مشروط بر آن که این کسب و کارها نباید به نحوی از انحاء (مالکیت ،سهام داری ،مدیریتی و ...) وابسته به ترامپ ، وزیرانش یا اقوام درجه یک آنها باشد. همه در برابر قانون مساوی باشند .

وضعیت مدیریت بر تعارض منافع در آموزش و پرورش
اما در ایران ، وام های چند صد میلیاردی  بدون وثیقه از دارایی های صندوق ذخیره یا بانک سرمایه و امثال آن ، تنها با یک تلفن ، کابین دختر یا سرمایه داماد سرخانه وزیری می شود که از حمایت پشت پرده برخودار است.
یا در ازای جذب دختر فلان مقام مسوول به عنوان هیات علمی دانشگاه ، به "طرفه العینی" صد میلیاردی از بودجه وزارت بهداشت بدون اذن وزیر ،به حساب دانشگاه سرازیر می شود.

از استخدام یک روزه نماینده الهیات خوانده در تخصص خانه وزارت نفت بگیر تا جذب قبیله ای بستگان در دیگر نهادهای دولتی، پرداخت هدیه (بخوانید رشوه ) به مدیر نهاد نظارتی حتی در حد پرداخت هزینه هتل اقامتی وی در شهرهای سیاحتی و زیارتی ، به کارگیری وزیری که همزمان با وزارتش، صاحب بزرگترین شرکت خصوصی در امر راه سازی یا برج سازی است.
 اتحاد ناظر و منظور درون یک شرکت یا صندوق سرمایه گذاری که سبب شده است جناب مدیرعامل همزمان رییس هیات مدیره آن مجموعه نیز باشد تا وزیری که در موسسه مالی یا صندوق ذخیره تحت فرمانش ،علاوه بر عهده دار شدن ریاست هیات امنا ، صدارت یا نایب رییسی هیات مدیره را نیز کماکان در اختیار دارد .

وضعیت مدیریت بر تعارض منافع در آموزش و پرورش

از برادر نماینده مجلسی که سهامدار شرکتی است که قرار است به زودی جاده خاکی حوزه انتخابیه جناب نماینده را آسفالت کند تا معاون وزیری که خود یا همسرش صاحب امتیاز بزرگترین مدرسه غیر دولتی است و به عنوان نماینده حاکمیت در سازمان مدارس غیر دولتی به جای" مو را از ماست کشیدن" ،فقط هارت و پورت تحویل مردم می دهد تنها بخش ناچیزی از نمونه های فراوانی است که در زیر پوست شهر در حوزه تعارض منافع  رخ می دهد.

 بهتر آن است به جای پرداختن به معلول  یا برپایی محاکمه های پرشمار و تکراری از ژن برتری های راشی و مرتشی یا اختلاسگر، هرچه سریع تر " لایحه مدیریت بر تعارض منافع" را به نقطه پایانی تصویب نزدیک کنید  البته مشروط بر آنکه همه در برابر قانون مساوی باشند از دختر بیکار و مظلوم فلان وزیر گرفته تا کارتن خوابی که آقا زاده ها با کارت ملی وی ، خودروی مازراتی وارد این کشور می کنند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

وضعیت مدیریت بر تعارض منافع در آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

چرا سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اولویت داشتن آموزش حضوری جدی گرفته نمی شوند

امروز یکشنبه وزیر آموزش و پرورش در حاشیه هشتمین نشست گفت و گوی هفته که با حضور وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات برگزار شد گفته است : ( این جا )

« به عنوان متولی آموزش و پرورش قطعا آموزش حضوری را بهترین آموزش و کارکرد مدارس را بسیار بالاتر از آموزش صرف می‌دانم. ارتباط چهره به چهره و ارتباط همسالان با هم ویژگی‌ها و شرایطی را برای دانش آموزان ایجاد می‌کند که قابل مقایسه با آموزش مجازی نیست.

چرا سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اولویت داشتن آموزش حضوری جدی گرفته نمی شوند

طبق اخبار دریافت شده در بسیاری از کشورهای اروپایی حتی با ممنوعیت تردد و قوانین سخت گیرانه مدارس باز است و دانش آموزان به صورت حضوری در مدارس آموزش می‌بینند. و تاکید ما هم بر آموزش حضوری در مدارس است  .

خانواده‌هایی که در این مورد نگران نیستند می‌توانند با رجوع به مدرسه و اطمینان از رعایت پروتکل‌های بهداشتی مدارس، اجازه حضور دانش آموزان در مدرسه و امکان برقراری آموزش حضوری را بدهند . »

« صدای معلم » تاکنون با انتشار ده ها گزارش و خبر و با استناد به تجربیات جهانی به ویژه کشورهای موفق و توسعه یافته بر ضرورت آموزش حضوری با آموزش و کنترل نکات بهداشتی تاکید ورزیده است و این تدوام مواضع اصولی و علمی وزیر آموزش و پرورش با وجود جو سازی های غیرعلمی و پوپولیستی که باوری به نقش بی بدیل مدرسه در ساختن جامعه و ترسیم نقشه راه توسعه پایدار ندارد  نشان از موقعیت شناسی و درک شرایط از وضعیت موجود  را دارد که موجب تقدیر است . چرا  اراده و شدت عملی که برای تعطیل کردن مدارس و دانشگاه ها اعمال می شود قابل مقایسه با سایر مراکز و نیز برگزاری مراسم مذهبی ، مسافرت ها و...   نیست و در بسیاری از موارد با چاشنی تعارف و تسامح آمیخته است؟

اما پرسش این رسانه آن است که چرا همکاران وزیر آموزش و پرورش در بخش های ستادی و مدیریتی این مهم را چندان جدی نمی گیرند ؟

چرا فرضا از میان شورای معاونین فقط دو معاونت یعنی آموزش ابتدایی و امور حقوقی و پارلمانی روی این مساله همواره تاکید می کنند ؟

چرا عملکرد مدیران کل آموزش و پرورش استان ها و نیز مناطق و ادارات که صدای معلم در گزارش های خود به آن ها پرداخته است با مواضع وزیر آموزش و پرورش هم افزایی  پیدا نمی کند و حتی خنثی هم می شود ؟

چرا بسیاری از  افراد شاغل در کادر آموزشی و اداری مدارس به صورت « نامحسوس و غیرمستقیم  » بر طبل تعطیل کردن مدارس هم چنان می نوازند و همچنان اقتدار و هویت مدرسه را نشانه گرفته اند ؟

چرا سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اولویت داشتن آموزش حضوری جدی گرفته نمی شوند

این رسانه پیش تر و در گزارشی در مورد مرگ دلخراش دانش آموز یازده ساله بوشهری نوشت : ( این جا )

« صدای معلم » قصد وارد شدن در جزئیات و حواشی این " واقعه تلخ " را ندارد اما نخستین پرسش این رسانه آن است که آیا زیرساخت های لازم و کافی برای آموزش " غیرحضوری " دانش آموزان فراهم بوده  که آموزش و پرورش اقدام به تعطیلی کلاس ها کرده است ؟

آیا امکان آموزش حضوری با رعایت تدابیر و پروتکل های بهداشتی مناسب و یا حداقلی فراهم نبوده است ؟

آیا فعالیت ده درصد باقیمانده در قالب آموزش حضوری آن قدر پُر ریسک و خطرناک است که که حق دانش آموزان و خانواده ها برای " آموزش و انتخاب مسیر آموزش " به هیچ انگاشته می شود ؟  در آخرین اظهار نظر ؛  سه شنبه 22 مهر ، معاونت حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش گفته است :

« رعایت پروتکل ها و دستور العمل های بهداشتی در مدراس انصافا خوب بوده واین از نتایج بازدیدها ونظارت های دوره ای مدارس است . »

این نظر پیش تر نیز توسط مسئولان وزارت بهداشت تایید و تصریح گردیده است .

کشمیری دبیر ستاد استانی مقابله با کرونا در استان بوشهر 9 مهر  با اشاره به فعالیت یک هزار و ۳۹۷ مدرسه در استان بوشهر گفت:

 شاخص رعایت پروتکل‌های بهداشتی در این استان نسبت به گذشته بهتر شده و در زمان حاضر ۸۴ درصد مدرسه‌های فعالی که دانش‌آموز می‌پذیرند دستورالعمل‌های بهداشتی را به طور کامل رعایت و ۹۰ درصد از ماسک استفاده می‌کنند .

دبیرستاد استانی مقابله با کرونا در استان بوشهر گفت: براساس گزارش وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی این استان در زمینه رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی به ویژه در اداره‌ها، مدرسه‌ها، بانک‌ها و حمل و نقل عمومی بهترین درصد را داشته است . »

اگر اظهارات این مقام و سایر مسئولان واقعیت دارد ، چرا باید بیش از 75 درصد مدارس این استان تعطیل شوند ؟

کدام اراده در داخل و خارج از آموزش و پرورش به دنبال تعطیل کردن مدارس است ؟

مطابق اعلام مسئولان وزارت آموزش و پرورش حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد کل دانش‌آموزان در دوران کرونا از امکانات آموزشی محروم‌اند هرچند  معاون برنامه‌ریزی آموزشی و توان‌بخشی «سازمان آموزش و پرورش استثنایی» در ایران اعلام می کند این رقم بالاتر است و بیش از ۴۰ درصد دانش‌آموزان به سیستم هوشمند و شبکه آموزش اینترنتی دسترسی ندارند .

وزارت آموزش و پرورش واقعا چه تدابیری برای آموزش بیش از 5 / 3 میلیون دانش آموز بازمانده از تحصیل در کشور تدارک دیده است ؟

چرا سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اولویت داشتن آموزش حضوری جدی گرفته نمی شوند

آیا با ارائه پاسخ های آماده و کلیشه ای مانند : " آموزش های تلویزیونی ، بسته های آموزشی ،  گسیل راهنمایان آموزشی و... " مشکل آموزش در این مناطق حل می شود ؟

آیا با این نمایش ها و تبلیغات ، افکار عمومی قانع می شوند ؟ طرح  مسائل انحرافی مانند اعتیاد به برخی برنامه ها و شبکه ها مانند مومو و... نیز تکرار برخی روش ها و تکنیک های کلیشه ای و از رده خارج بوده و  به نوعی پاک کردن مساله و آدرس غلط دادن برای انحراف افکار عمومی و فرار از پاسخ گویی است و چاره کار نیست .

اگر قرار بود با این نسخه ها مشکلات حل شوند چرا دانش آموزان باید چنین وقایعی را متحمل شوند ؟

مسئولان وزارت آموزش و پرورش به جای نوشتن پیام های بلند بالا و ویترینی به مناسبت " بهداشت روانی " که در حال حاضر در آن قرار داریم ؛ واقعا چه برنامه ای برای حل مساله " بهداشت روانی " در کنار تعطیلی بی دلیل مدارس دارند ؟

چرا این مسئولان و سایر مقامات در جاهای دیگر به این گونه مسائل علی رغم توصیه اکید سازمان های بین المللی مانند یونسکو ، یونیسف و.. بی توجهند و راه خود را می روند ؟

اگر تک مصرع حفظ « جان و سلامت » دانش آموزان که به اصطلاحی کلیشه و روزمره در ادبیات مسئولان تبدیل شده است ؛ آیا وجدان آنان از مرگ این کودک جریحه دار نشده است ؟ »

استانداری تهران برای سومین هفته  متوالی اقدام به تعطیل کردن مدارس کرده است .

چرا سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اولویت داشتن آموزش حضوری جدی گرفته نمی شوند

هنوز این مرجع قانونی به گزارش های صدای معلم پاسخی ارائه نکرده است . ( این جا )

تصریح و تاکید می شود که مطابق نظر مراجع ذی ربط در حال حاضر بیش از 90 مدارس تعطیل هستند .

آیا فعالیت ده درصد باقیمانده در قالب آموزش حضوری آن قدر پر ریسک و خطرناک است که که حق دانش آموزان و خانواده ها برای " آموزش و انتخاب مسیر آموزش " به هیچ انگاشته می شود ؟

پرسش صریح این رسانه از مسئولان و مقامات تصمیم گیر آن است که آیا اگر امکان آموزش حضوری در مدرسه فراهم بود باز هم شاهد مرگ دلخراش آن دانش آموز بوشهری بودیم ؟

چرا سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اولویت داشتن آموزش حضوری جدی گرفته نمی شوند

چه کسانی باید در برابر عوارض و پیامدهای تعطیلی مدارس در قالب کودکان بازمانده از تحصیل ، ترک تحصیل ، افت تحصیلی و مهم تر از آن بیماری های روانی مانند افسردگی ، خشونت و مهم تر از همه " خودکشی دانش آموزان " پاسخ گو باشند ؟

( طرح  مسائل انحرافی مانند اعتیاد به برخی برنامه ها و شبکه ها مانند مومو و... نیز تکرار برخی روش ها و تکنیک های کلیشه ای و از رده خارج بوده و  به نوعی پاک کردن مساله و آدرس غلط دادن برای انحراف افکار عمومی و فرار از پاسخ گویی است و چاره کار نیست )

چرا  اراده و شدت عملی که برای تعطیل کردن مدارس و دانشگاه ها اعمال می شود قابل مقایسه با سایر مراکز و نیز برگزاری مراسم مذهبی ، مسافرت ها و...   نیست و در بسیاری از موارد با چاشنی تعارف و تسامح آمیخته است؟

پیش از آن دیر شود ، فکری باید کرد .

پایان گزارش/


چرا سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد اولویت داشتن آموزش حضوری جدی گرفته نمی شوند

منتشرشده در گفت و شنود

مدیریت در آموزش و پرورش و سندرم مدیران نالایق

در شرایط کنونی ایران، آنچه در قحطی است وجود مدیر هست، ( مدیر به معنای واقعی)، البته افراد بسیاری، خرقه مدیر را بر تن کرده اند و خود را غالب نموده اند، افرادی که مدیریت را نه به معنای داشتن مسئولیت و کار سخت می دانند بلکه به آن، به دید مقام و صندلی راحت و داشتن امر بر و چاکر و پول بیشتر می دانند. نبود توان مدیریت و بی سر و سامانی کنونی در هر یک از قسمت های سیستم آموزش و پرورش ایران ناشی از همین مدیران و مدیریت می باشد. ( برای رفع ابهام منظور از مدیر، بالاترین مسئولان و مقام های دخیل در موضوع گرفته تا پایین ترین ها می باشد)

می توان گفت، ما نیاز به نخبه های مدیریتی داریم؛ افرادی متخصص و توانمند و متعهد و البته اگر در کلیت نظام، خواست و اراده ای برای بهینه کردن اوضاع وجود داشته باشد.کلیت نظام به خصوص از زمان انقلاب 57 به گونه ای چیده شد که افراد نالایق و ناشایست توان گرفتن مسندهای مدیریتی را داشته باشند. به عبارتی در تعریف مدیریت و صندلی های مدیریت نیاز هست که تغییرات بنیادینی به وجود آید؛ اگر قرار بر توسعه و بهینگی اوضاع باشد، دیگر نمی توان در مشاغل، به خصوص مشاغل موجود در آموزش و پرورش ایران، امتیازهای ایثارگری، رابطه بازی، گروه بازی، حزب بازی و میزان چاکری و خودی بودن را ملاک برتری افراد در انتخاب و گزینش و مدیریت دانست.

آن طور که از مدیران کنونی مشخص است ، به هیچ وجه تخصص و تعهد ملاک انتخاب آنها نبوده است و تنها رانت، پدرخواندگی، میزان ارادت ورزی و چاکری به شکل های مختلف و بازی های سیاسی ملاک انتخاب مدیران هست. ( برای اثبات این موضوع تنها کافی است به نتایج کاری این مدیران نگاهی کرد)

ما کاری به وزارتخانه های دیگر، کلیت حکومت و سیستم های اداری دیگر ایران نداریم، در اینجا در حال حاضر مقصود ما، آموزش و پرورش ایران هست. با توجه به مشکلات کنونی که برخی را لیست می کنیم؛ می توان گفت به طور قطع ما دچار مدیرمآبی و مدیران دروغین هستیم که به چنین وضعی رسیده ایم :

  • نبود احترام و شان در خور برای یک معلم که روز به روز این احترام کاهش پیدا می کند
  • نبود یک دستمزد در خور یک معلم
  • نبود یک روال استخدام قدرتمند و شایسته مدار
  • کتاب های درسی حجیم با صفحات کم سود برای جامعه و خسته کننده
  • وجود سیستم آموزش خشک و فرمالیته و فرمایشی
  • وجود سیستم آموزش ناشاد و افسرده و عصبی ساز
  • وجود سیستم آموزش ناکارآمد و عمر تلف کن و بیمار و خسته
  • وجود مشکلات جنسی و تجاوز جنسی
  • کمبود امکانات در اکثر مدارس کشور
  • نبود سیستم آموزش الکترونیکی مناسب
  • نبود هدفمندی مناسب در موضوع آموزش در مدارس و سردرگمی فارغ التحصیلان آن بعد از 12 سال تحصیل
  • نبود مدارس مناسب در بسیاری از مناطق روستایی و دور افتاده
  • کتاب زده کردن دانش آموزان به دلیل کتاب های حجیم و دیکته ای
  • ضعیف بودن در آزمون های رتبه بندی آموزشی جهان
  • ضمن خدمت های فرمایشی و پولی و در بسیاری مواقع بدون کارکرد آموزشی
  • تکیه آموزشی ایران بر روی حفظ مطالب بر عکس روش های متداول آموزش در سطح جهان (که بر روی افزایش خلاقیت و تفکر واگرا تاکید دارند)

و ....

همان طور که دیدید در یک نگاه کوتاه، این میزان از مشکلات پدیدار گشت، حال با کمی وقت،به احتمال زیاد، صدها مشکل از این سیستم آموزش و پرورش ایران نمودار خواهد گشت.

چه کسی یا کسانی، باید پاسخ گوی این میزان از مشکلات باشند ؟

چرا در موضوع بازگشایی مدارس کسی مسئولیت قبول نمی کند ؟

اگر کسانی که بر مسند نشسته اند؛ توان مسئولیت پذیری ندارند؛ پس چرا آنجا نشسته اند یا گذاشته اند بنشینند؛ آیا وقت آن نرسیده است که در کل خانه آموزش و پرورش ایران، یک خانه تکانی شود و افراد نالایق را از مسند های مدیریتی خارج کرده و بیرون بریزند.

سازمان ها از شالوده های اصلی اجتماع امروزی هستند و مدیریت، مهم ترین عامل در حیات، رشد و بالندگی یا نابودی سازمان هاست .

مدیریت در آموزش و پرورش و سندرم مدیران نالایق

مدیر، روند حرکت از "وضع موجود" به سوی "وضعیت مطلوب" را هدایت می کند و در هر لحظه، برای ایجاد آینده ای بهتر در تکاپوست .گذشته با تمام اهمیت و آموختنی هایش و با تمام تاثیری که می تواند بر آینده داشته باشد، اتفاق افتاده است و هیچ نیروی بشری، قادر نیست آن را دگر بار و به گونه ای متفاوت بیافریند ولی آینده در پیش است و قسمت مهمی از آن به آنچه " امروز" می گذرد ربط پیدا می کند .

از سخنی دیگر، در دنیای کنونی که با سیستم ها و نظام های فکری و اداری مختلف در حال اداره شدن هست، تمام جهان بر مبنای ساختاری علم گرا در حال رشد و ادامه دادن مسیر می باشد. اما آن چنان که پیدا هست ایران و به خصوص سیستم آموزش و پرورش ایران به هیچ وجه بر مدار علم گرایی حرکت نمی کند بلکه بر مدار علم زدایی گام بر می دارد و تنها ظاهر علمی به خود گرفته است؛ چرا که در نقاط مختلف جهان که با ضوابط علمی در حال حرکت هستند کمترین مشکلات و بیشترین کیفیت را در نظام آموزش و مدیریت خود دارند.

پس تمام شواهد نشان می دهند که مدیریت در ایران دچار عقب ماندگی هست و نیاز به تبیین و چاره ای علمی و عملی می باشد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مدیریت در آموزش و پرورش و سندرم مدیران نالایق

منتشرشده در یادداشت

نگاهی به پیش‌ نویس آئین‌ نامه اجرایی مدارس

خانم داوودی (سرگروه مدیران البرز) پیش‌نویس آئین‌نامه اجرایی مدارس را مدتی در گروه مدیران استان به اشتراک گذاشتند و درخواست مطالعه و اظهار نظر همکاران جهت خوانش و نقد پیش‌نویس جهت ارائه به استان معین (سمنان) گردید.
در طی دو روز هیچ کس نظری راجع به آئین‌نامه‌ای که قرار است با آن مدرسه خود را اداره کند نداد و لحظات پایانی دو نفر مطالبی را ارسال کردند.
واقعا ما مدیران و معلمان چرا این قدر نسبت به سرنوشت شغلی خود بی‌تفاوت هستیم؟ جالب‌تر آنکه ما معمولاً در همه زمینه‌ها نظر می‌دهیم به جز تخصص خود! و البته امان از فوروارد پست‌های بی سر و ته، بدون منبع و تکراری در گروه‌ها !

 پیش‌نویس آئین‌نامه اجرایی مدارس را تورق می‌کنیم؛ خدا بده برکت، هشت فصل و ۱۶۲ ماده و دهها تبصره. جالب است بدانیم قانون اساسی که برای اداره یک مملکت تنظیم و تصویب شده است تنها ۱۷۷ اصل دارد!
این پیش‌نویس نیمچه کتابی است برای خود که البته بیشتر از نصف آن مطالب تکراری و کلیاتی است که تنها برای خالی نبودن عریضه در پیش‌نویس گنجانده‌اند و بعضی جاها همانند سند تحول بنیادین کلی‌گویی و مبهمات می‌باشد.

انتطار می‌رود پس از خوانش مفاد و جزئیات این آئین‌نامه بتوانیم به سؤالات زیر پاسخی اقناعی و روشن بدهیم:
آئین‌نامه چقدر قابلیت اجرایی دارد؟
آیا اختیارات ارکان مدرسه برای پیشبرد اهداف آئین‌نامه کفایت می‌کند؟
آئین‌نامه در عرصه عمل (نه شعار) چه تاثیری در بهبود کیفیت اداره و فعالیت‌های مدارس خواهد داشت؟

حال با هم بخش‌هایی از آئین‌نامه را تورق می‌کنیم:

 فصل اول کلیات (مقدمه، تعریف، چرخش‌های تحولی مدرسه و...) بوده و شامل پنج ماده می‌باشد.
در ماده سوم قسمت ۳ فصل اول می‌خوانیم: برخورداری از قدرت تصمیم‌گیری در حوزه‌های عملیاتی در چارچوب فعالیتهای محلی، منطقه ای و ملی.
این ماده بسیار جالب و مترقی است. در واقع نیم نگاهی به پلورالیسم فرهنگی داشته و توجهی به مطالبات مردم مناطق گوشه و کنار کشور دارد، ولی در حوزه عمل آیا مدیری قدرت اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی در استان‌های غیرفارس را داراست؟ آیا محله‌محوری جایی در اداره و برنامه مدارس محلات مختلف با فرهنگها و خرده فرهنگهای رنگارنگ دارد؟
به نظر می‌رسد این ماده صرفاً شعاری و البته تزئینی است، چرا که طبق بخشنامه‌ها سقف مانور یک مدیر نهایتاً نامه‌نگاری به رییس ناحیه و منطقه خدمت خود است. چنین مدیری چگونه می‌تواند در تصمیم‌گیری منطقه‌ای و محله‌ای مؤثر واقع شده و آن را اجرا کند؟

 در بند ۵ همین فصل صحبت از ظرفیت پذیرش تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان و... غیره می‌باشد.
آیا سیستم بسته و مرکزگرای آموزش و پرورش ما در صحنه عمل اجازه پذیرش تفاوت‌های فردی را به معلم و مدرسه می‌دهد؟

نگاهی به پیش‌ نویس آئین‌ نامه اجرایی مدارس

 از نکات قوت این آئین‌نامه می‌توان به ماده ۵ (چرخش‌های تحولی در مدرسه) اشاره نمود؛ مانند چرخش از کارکرد آموزشی_ پرورشی به فرهنگی_اجتماعی، چرخش از رقابت به رفاقت و... آئین‌نامه چقدر قابلیت اجرایی دارد؟

در بحث اصول حاکم بر مدیریت مدرسه موارد روزآمدی چون عدالت آموزشی، شفافیت و پاسخگویی، تعادل و توازن، مشارکت، قانون‌مداری، کرامت انسانی، آزادی عمل، بهداشت و شادابی و... گنجانده شده است. انصافا تمام موارد مطروحه نوین و مترقی است، منتها سؤالی که مطرح است اینست که مثلاً مفهوم عدالت آموزشی و تربیتی در یک مدرسه دولتی پایین شهری دقیقاً چیست؟
در جامعه‌ای که مدارس آن طبقاتی و رنگارنگ و متناسب با حال و روز مالی و ذهنی افراد تفکیک می‌شود عدالت آموزشی چه صیغه‌ای بوده و چگونه باید این مفهوم متعالی رعایت و اجرا گردد؟
به نظر می‌رسد این آئین‌نامه همانند بخشنامه‌های یکطرفه اداره تا توانسته بار مسئولیت مدیران را اضافه کرده بی آنکه در بحث اختیارات و حق مدیریت تغییری ایجاد کرده باشد.

 همچنین از نقاط ضعف اساسی آن عدم واقع‌بینی در بودجه مدارس دولتی می‌باشد. منابع درآمدی مدارس در آئین‌نامه شامل سرانه مدارس، سهم از درصد شورای آموزش و پرورش و کمک‌های مردمی است. انصافاً در مدارس دولتی کدامیک از موارد فوق به طور نسبی قابل احصا می‌باشد؟ و مهمتر اینکه این همه مطالبه آموزشی و پرورشی با جیب خالی مدارس از مدیران واقع‌بینانه نیست.

به هر حال تدوین آئین‌نامه روزآمد، واقع‌بینانه، مختصر و مفید مطالبه مدیران بوده و اجرای بی‌تنازل آن باعث تقویت اصل مدرسه‌محوری خواهد شد، تا شاید اجرای این آئین‌نامه باعث رفع مسئولیت مدیران در قبال مسائلی مانند ثبت سامانه‌ای کتب و تهیه و توزیع آن در مدارس باشد. این در حالیست که طبق قانون مسائلی چون سرویس مدارس و تهیه و توزیع کتب اصولا ارتباطی به مدیر نداشته و وظایف تحمیلی و عاریتی می‌باشد و در واقع درگیر کردن مدیران مدارس با مستحبات به حاشیه بردن کیفیت‌بخشی آموزشی است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی به پیش‌ نویس آئین‌ نامه اجرایی مدارس

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه ی زیر توسط یکی از مخاطبان صدای معلم از شهرستان طارم زنجان برای ما ارسال گردیده است .

این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .

منتشرشده در یادداشت

نسبت فرهنگیان و معلمان با صندوق ذخیره فرهنگیان چیست و آنان سهامدار هستند یا سپردگذار

بعد از مسایل و مشکلاتی که در مورد اختلاس در بانک سرمایه پیش آمد ؛ بحث های زیادی در بین فرهنگیان مطرح شد که نسبت ما با صندوق ذخیره فرهنگیان چیست، آیا سپرده های ما در این اختلاس ها به یغما رفته است؟

پرسش هایی از این دست توجه عموم معلمان را به صندوق ذخیره فرهنگیان جلب کرد، و این قشر تلاش کردند که از ماهیت صندوق بیشتر سر در بیاورند. برای مدت ها پرسش جدی همه‌ی فرهنگیان این شد که آیا ما در این صندوق سپرده گذار هستیم؟ سهامدار هستیم؟ مالکیت داریم؟ شریک هستیم؟ یا....؟!

قبل از تلاش برای یافتن پاسخ این نوع پرسش ها باید یک پرسش اساسی مطرح کرد که آیا اصولاً صندوق ذخیره فرهنگیان یک شرکت سهامی محسوب می شود؟

نسبت فرهنگیان و معلمان با صندوق ذخیره فرهنگیان چیست و آنان سهامدار هستند یا سپردگذار

 ماده 1 اساسنامه  بیان می کند که:

«صندوق ذخیره فرهنگیان، موسسه دارای شخصیت حقوقی مستقل و استقلال مالی است که در قالب تبصره 63 قانون برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، تاسیس شده و در چارچوب قانون تجارت و سایر قوانین جاری کشور و با رعایت مفاد این اساسنامه فعالیت می‌کند. طبق تبصره 63 قانون برنامه دوم توسعه اقتصادی، وزارت آموزش و پرورش موظف است نسبت به تأسیس صندوق ذخیره فرهنگیان اقدام کند، فرهنگیان نیز می‌توانند ماهانه حداکثر تا ‌مبلغ پنج درصد (5%) حقوق و مزایای خود را به حساب صندوق واریز کنند. ‌دولت نیز موظف است همه ساله معادل مبلغ فوق را که به همین منظور در بودجه سالانه منظور می‌شود، به صندوق مزبور واریز کند. سهم‌الشرکه ‌فرهنگیان در هنگام بازنشستگی و ازکارافتادگی یا بازخریدی به آنان و در صورت فوت به وارث آنان مسترد می‌شود.»

بنابراین با این تعریف در اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان، مشخص است که این مجموعه، شرکت سهامی نیست. و معلم در این موسسه (نه شرکت) سهامدار نمی باشد. زیرا در تعریف سهامدار آمده است که، سهامدار شخصی است که می تواند سهام شرکتی که در بورس اوراق بهادار قرار دارد را خرید و فروش کند و در صورت افزایش یا کاهش ارزش سهام آن شرکت، ارزش سهام فرد سهامدار هم افزایش یا کاهش پیدا کند. گرچه در سنوات اخیر انتخاباتی برای ورود سه نفر از معلمان به هیأت امناء صندوق ذخیره فرهنگیان صورت گرفت و این سه نفر هم به عضویت هیات درآمدند ولی این اقدامات بیشتر جنبه نمایشی داشته و تغییری در ماهیت حقوقی و نحوه اثرگذاری معلمان بر صندوق ایجاد نکرده و نمی‌کند.

اما در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان، وضعیت این چنین نیست. به طوری‌که با افزایش ارزش سهام تمامی حدود چهل شرکت زیرمجموعه این هلدینگ در سنوات اخیر، ارزش سرمایه  تک تک اعضای عضو صندوق  افزایش محسوسی پیدا نکرده است. به عبارت دیگر یعنی معلمان نه در سود و نه در زیان و سایر نوسانات این صندوق مداخله داده نشده‌اند.

باید ما معلمان این واقعیت تلخ را بپذیریم که با وجود کسر حق عضویت در سنوات خدمتی از گذشته های دور تا کنون، در موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان و شرکت‌های وابسته به آن، در هیچ جایی سهامی به نام معلمان ثبت نشده است. این در حالی است که اگر در طی سالیان گذشته، این کسورات را شخصا تبدیل به سهام در بورس می کردیم، هم اکنون چند صد برابر آنچه در صندوق به عنوان سپرده به نام مان هست، دارایی می داشتیم.

 با نگاهی به ترکیب سهامداران شرکت‌های وابسته به موسسه صندوق ذخیره، ملاحظه می‌شود که اساساً قشر یا گروهی به نام معلم که سهامدار عمده این صندوق باشند در ترکیب سهامداران وجود ندارد. 

به عنوان مثال در بانک سرمایه که یکی از شرکت‌های وابسته به چندین شرکت تحت پوشش موسسه صندوق ذخیره است، نامی از فرهنگیان به میان نیامده است. بنابراین این ادعا که سهام این بانک یا دیگر شرکت‌های وابسته موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان، متعلق به معلمان است و با پول معلمان خریداری شده است ادعایی قابل توجه برای متولیان صندوق ذخیره فرهنگیان نیست.

رابطه بین معلمان و "موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان" صرفا سپرده‌گذار بودن است و معلمان تنها در موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان عضو سپرده‌گذار هستند و هیچ  مالکیت، شراکت، سهامداری، اعمال نظر و به طور کلی حاکمیتی نسبت به آن را ندارند. 

به عبارت دیگر معلمان نه تنها در بانک سرمایه، حتی در موسسه ذخیره فرهنگیان نیز هیچ حق مالکیتی ندارند، بلکه تنها یک مشتری محسوب می‌شوند که به‌صورت سپرده‌گذار (نه سهامدار و نه شریک) در آن عضو هستند و درصورتی که بخواهند از این صندوق خارج شوند، سود ناچیزی طبق نظر و محاسبه متولیان صندوق به آنها تعلق می‌گیرد.

گرچه در سنوات اخیر انتخاباتی برای ورود سه نفر از معلمان به هیأت امناء صندوق ذخیره فرهنگیان صورت گرفت و این سه نفر هم به عضویت هیات درآمدند ولی این اقدامات بیشتر جنبه نمایشی داشته و تغییری در ماهیت حقوقی و نحوه اثرگذاری معلمان بر صندوق ایجاد نکرده و نمی‌کند.

نسبت فرهنگیان و معلمان با صندوق ذخیره فرهنگیان چیست و آنان سهامدار هستند یا سپردگذار

باید تبدیل شدن صندوق ذخیره فرهنگیان به یک شرکت سهامی به صورت یک مطالبه ملی فرهنگیان درآید، به طوری‌که سهامداران اصلی یا حتی تنها سهامداران آن معلمان و فرهنگیان باشند. راه تحقق این مطالبه هم پیگیری های حقوقی و مدنی فرهنگیان خواهد بود.

سایت فانوس


نسبت فرهنگیان و معلمان با صندوق ذخیره فرهنگیان چیست و آنان سهامدار هستند یا سپردگذار

منتشرشده در اقتصاد

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور