پیش از شروع سال تحصیلی جدید که هنوز مشخص نیست به چه شکل و صورتی خواهد بود لازم است مسوولان و دست اند کاران نظری بیندازند به تجربه های کشورهای دیگر که به برخی از آن ها در این گروه و گروه های دیگر اشاره شده است . این تجربه ها گرچه نو هستند اما بی گمان ساعت ها بر روی آن ها فکر شده و گاهی هم آزموده شده اند .
متاسفانه در طول سال های گذشته تجربه نشان داده است مسوولان ما یا به این تجربه ها توجهی نکرده اند یا با بی رغبتی به آن ها نگریسته یا اصلا کل مطالب را بایکوت کرده اند .
کرونا و پسا کرونا یک امر جهانی است . امروز لازم است در هر زمینه از تجربه جهانیان آموخت . هر کس از این تجربه ها نیاموزد بی گمان در آتش جهل خود خواهد سوخت.
کشور خود ما هم چند ماهی آموزش پسا کرونایی را تحربه کرده و نقدها شنیده است ؛ اگر به این انتقادها و پیشنهاد توجهی نکند بی گمان نه تنها مسائل و مشکلات مطرح شده حل نخواهد شد بلکه مشکلات و مسائل جدیدی بر آن ها افزوده خواهد شد که طیق معمول به مسائل مزمن آموزش و پرورش این دفعه مسائل آموزش پسا کرونایی دچار خواهیم شد .
مسوولان ما باید بپذیرند که امور آموزش با نگاه و اندیشه پیشا کرونایی که بسیار هم نگاه و اندیشه کج و معوجی بود دیگر اداره نمی شود. اصل تغییر را باید سر لوحه کار های خود قرار دهند ، تا دیر نشده مدیرانی بر سر کار ها بگمارند که دارای بینش نو و علمی و توانا برای حل مشکلات پیش آمده باشند .
مدیرانی باشند دارای اندیشه مشارکت جویانه و مورد اعتماد ؛ متاسفانه اعتماد به مدیران میان مردم در سطح بسیار نازلی قرار دارد .
آزادی عمل و دوری از رفتارهای خودمدارانه ضد تغییر و نو آوری و خلاقیت است . امروزکه هر دقیقه اتقاق پیش بینی نشده ای در جامعه و مدرسه های کشور رخ می نماید مدیرانی می توانند از عهده حل یا کاهش مشکلات برآیند که آزادی عمل داشته باشند. اگر مدیری برای آب خوردنش هم از بالا دستی اجازه بگیرد بدون شک از عهده انجام امور ساده مدرسه هم بر نخواهد آمد ، چه رسد به مسائل مهم و پیش بینی نشده .
مدیران پسا کرونا باید مدیرانی باشند جسور و نو جوی نه محافظه کار و سست کردار. بی اعتمادی در سراسر دستگاه آموزش و پرورش حاکم است . ما سیصد دانش آموز را به مدیر می سپاریم اما اجازه فروش قراضه های انبار شده در اتاق ها یا گوشه ای از حیاط مدرسه را هم به وی نمی دهیم . این عدم اعتماد ، ضد نوآوری و خلاقیت در کارهاست .
آزادی توام با نظارت بنیاد عمل خلاقانه است که از مدارس ما غائبند. در آموزش پسا کرونا بیش از هر زمان دیگر به آزادی عمل مدیران و معلمان و والدین و دانش اموزان نیازمند است چون کار ها به صورت طبیعی و به روال پیشین پیش نمی رود و از این روی هر لحظه اقدام های نو ضرورت پیدا می کند .
نکته دیگر مشارکت والدین و اهل محل در امور مدرسه است . بدون مشارکت مردم در امور آموزش فرزندان خود کار آموزش و پرورش پیش نخواهد رفت . برای نمونه امروز خواندیم که در کشور آمریکا والدین به عنوان اعتراض به باز گشایی مدارس به خیابان ها ریختند و اعتراض های خودر ا مطرح کردند . در پسا کرونا خرد جمعی باید بر نظر های خودمدارانه و یکه تازی ارجحیت خواهد داشت .اصول و مبانی دیگری هم هست که باید پیش از بازگشایی و حین تحصبل باید در نظر گرفت که بماند برای پست ها ی دیگر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ساده ترین تعریف خبر بیان یک رویداد است که از آن بی خبر بوده ایم و توجه بیشتر مردم را به خود جلب کند. با در دسترس قرار گرفتن شبکه های ارتباطی متعدد امروزه ارسال خبرها به سهولت انجام می شود اما در ازدحام خبرها تشخیص خبرهای درست و نادرست نیز کار چندان آسانی نیست. بخشی از نادرستی خبرها به دلیل عدم شناخت و حتی قبول داشتن ماهیت رسانه و اعتقاد به شفاف سازی مسئولین است که در اختیار خبرگزاری ها یا روابط عمومی گذاشته می شود.
نگاهی گذرا به یک عنوان خبری در سال های مختلف سلب اعتماد افرادی را موجب می شود که خبر را عامل آگاهی بخشی جامعه و مبنای برخی تصمیم گیری ها می دانند.
برای روشن شدن این موضوع بازگشایی مدارس را در هرمزگان جست و جو می کنیم:
اول مهر 1389 خبرگزاری ایرنا این خبر را منتشر کرده است:
«بندرعباس- ایرنا- همزمان با آغاز بازگشایی مدارس و زنگ مهر بیش از ۳۸۰ هزار و ۹۳۵ دانش آموز استان هرمزگان صبح روز دوشنبه با حضور در سه هزار و ۵۸۵ واحد آموزشی این استان سال تحصیلی جدید(۹۸-۹۹) را آغاز کردند.» اما بیش از یکسال بعد یعنی 14 مرداد 1399 خبرگزاری جمهوری اسلامی تعداد مدارس هرمزگان را به نقل از مدیر کل این گونه اعلام کرده است: «به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خلیج فارس؛ موسی دادی زاده دیشب در گفت و گوی خبری افزود: از ۳ هزار و ۴۰۰ مدرسه استان، سه هزار مدرسه تا پایان مرداد ماه به شبکه ملی اینترنت متصل میشوند. وی گفت: ۱۶گروه در روستاها و شهرهای مختلف هرمزگان، کار اتصال اینترنت مدارس را به شبکه ملی برعهده دارند.»
با نگاهی به همین خبر می توانیم خبری دیگر را هم ببینیم در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۸۹که در خبرگزاری مهر منتشر شده است: «آخوندی در گفتگو با مهر: مدارس هرمزگان تا سال 92 هوشمند می شوند بندرعباس - خبرگزاری مهر: مدیر کل آموزش و پرورش هرمزگان گفت: مدارس ابتدایی به عنوان پایه در اولویت اجرایی طرح مدارس هوشمند قرار دارد.» نگاهی گذرا به یک عنوان خبری در سال های مختلف سلب اعتماد افرادی را موجب می شود که خبر را عامل آگاهی بخشی جامعه و مبنای برخی تصمیم گیری ها می دانند.
در خبر اول که مربوط به سال 98 است تعداد مدارس هرمزگان سه هزار و ۵۸۵ واحد گفته اند و در خبر دوم که مربوط به سال پیش رو است تعداد مدارس هرمزگان ۳هزار و ۴۰۰مدرسه عنوان شده است. با اینکه شاهد رشد چشمگیر آمار دانش آموزان نیز بوده ایم در خبر آخر هم به نقل از مدیر کل وقت گفته شده مدارس تا سال 92 هوشمند سازی می شود. از سال 92 تا 99 هفت سال گذشته است و هنوز 400 مدرسه هرمزگان به اینترنت و زیر ساخت های آن دسترسی ندارند.
از مدیر کل آموزش و پرورش هرمزگان در یک خبرگزاری خبر از کسب مقام های کشوری و اجرای موفق پروژه مهر است و یک خبرگزاری دیگر می گوید: «گمان نمیکنم هیچ کجای این پهنه گیتی منطقهای وجود داشته باشد که دختر دانش آموز حسرت عبور از کلاس ششم و رفتن به مقاطع بالاتر تحصیلی را داشته باشد، دانش آموز دختر در این منطقه تحصیل برایش تا کلاس ششم بوده و پس از آن به علت نبود زیرساخت آموزشی در منطقه ناچار است دست از تحصیل برداشته و به کارهای خانه بپردازد. این منطقه حتی یک دختر تحصیل کرده تا مقطع دیپلم هم ندارد که بتوان از وی در حوزه بهداشت و درمان و به عنوان بهورز استفاده کرد، همین امر موجب میشود نوگین و گیشدان شاهد روزهای تلخ و مشکلات فراوانی شود.»(خبرگزاری تسنیم 11تیر 99)
اما نکته عجیب در این میان عدم دقت خوانندگان و معلمان است که حتی یک نظر هم زیر خبرها ننوشته اند و یا نگاهی به آن نمی اندازند و یا برایشان بی اهمیت است.
در زمینه همین بی توجهی خوانندگان و حتی خبرنگاران این خبر خبرگزاری ایسنا را نیز ببینید که در ده ها خبرگزاری دیگر نیز کپی شده است:
«به گزارش ایسنا، محسن بیگلری در تذکری شفاهی در پایان جلسه علنی امروز (سهشنبه) به رییس جمهور، بیان کرد: آقای رییس جمهور توصیه میکنم شما و تیم اقتصادیتان از اتاقها بیرون بیاید و به صورت ناشناس در بین مردم حضور یابید. از میوه فروشی خرید کرده و ببینید که چه میزان قیمتها سرسام آور است. هر چند شاید شما سر از قیمتها در نیاورید، چون سیر از گرسنه خبر ندارد.
وی در ادامه گفت: «به قول سهراب سپهری "ای آدمها که در ساحل نشسته و شاد و خندان هستید یک نفر در آب دارد جان میدهد" ما هم باید این را بگوییم که دولتیها که با آمارهای غیر واقعی خود را دلخوش کردهاید، گروهی کارمند و کارگر در تورم ۶۰ درصدی دارند جان می سپارند.»
قطعا نیما بخش مهمی از شهرت خود را مدیون شعر آی آدم هاست که در این خبرگزاری بدون اشاره ای به نقل از نماینده گفته ی سهراب سپهری دانسته است!
برای اینکه خبرنگار متعهد داشته باشیم باید مخاطبی هم باشد که مسایل و دغدغه های جامعه برایش اهمیت داشته باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان لرستان نوشت : ( این جا )
« رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش گفت: جشنواره امسال خلاقیت لرستان با عنوان شوق مهارت بهترین گزینه برای دانش آموزان ابتدایی به جای شرکت در کلاس های یوسی مس محاسبات ذهنی و کانگورو می باشد.
معاون ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در گفت و گویی اختصاصی با بیان اینکه فعالیت موسسات یوسی مس محاسبات ذهنی و کانگورو کاملا مغایر و فاصله معناداری با اهداف نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش رسمی کشور دارد گفت: ما در دوره ابتدایی به دنبال تربیت و آموزش همه جانبه دانش آموزان هستیم در حالی که در این فعالیت ها که اهداف مالی نیز در آن دنبال می شود تنها یک بعد از آموزش مدنظر قرار می گیرد و اعتقاد داریم دانش آموزان ابتدایی را نبایستی در معرض رقابت و استرس بیش از حد مسابقات یوسی مس و... قرار داد.
وی در پایان به خانواده ها توصیه کرد فرزندان خود را بجای ثبت نام در این موسسات ، در برنامه های مورد تایید سند تحول بنیادین همچون جشنواره جابر ابن حیان و دومین جشنواره خلاقیت لرستان که به دنبال مهارت آموزی و نشان دادن استعدادهای دانش آموزان در زمینه های خوانداری، نوشتاری و مهارتی است سوق دهند .
گفتنی است دومین جشنواره خلاقیت امسال با رویکرد مهارتی و ویژه دانش آموزان سراسر کشور در لرستان برگزار می شود و تاکنون بیش از ۷۰۰اثر از ۱۹استان کشور به دبیرخانه جشنواره ارسال شده است . »
این نخستین باری نیست که معاون آموزش ابتدایی این وزارتخانه این حرف ها را می زند .
پیش تر " صدای معلم " در گزارشی به تاریخ 4 مرداد 1398 با عنوان " سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در مورد " کانگورو " شفاف سازی کند ! منافع و مصالح نظام آموزشی مقدم بر هر چیز دیگری است ! ( این جا ) نوشت :
« نخستین بار در بهمن 1397 بود که رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش درباره « نه به هدررفت استعدادها در مسابقات چرتکه» رسما اعلام کرد : ( این جا )
" کلا آزمونهایی مثل کانگورو و چرتکه و بحثهایی که بیش از حد به پرورش یک بُعدی مثلاً پرورش ذهنی در سن کودکی اهمیت میدهد، از نظر علمی خیلی قابل قبول نیست. نظارتی که وزارت آموزش و پرورش در این موارد تعریف کرده چه مختصاتی دارد ؟
آن تربیت متوازن که مدنظر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است با تأکید خیلی زیاد روی فرایندهای ذهنی در سن کودکی آسیب میبیند و این طرحهای ذکر شده از نظر علمی محل مناقشه است.
قبلاً هم اعلام کرده بودیم که چنین چیزهایی را برای کودکان تجویز نمیکنیم و با اقتضائات دوران کودکی همخوانی ندارد و پشت آن هم چون بحث اقتصادی است، خانوادهها را ترغیب میکنند که وارد آن شوند.
وی در پاسخ به این پرسش که این طرحها رقابت جهانی دارد، گفت: مگر هر چیزی که مسابقه جهانی دارد، مقبول است ولی باید دید رویه تربیتی در نظامهای آموزشی پیشرو، چه بوده است که در آنجا چنین چیزهای محل توجه نیست.
حکیم زاده پی نقظه نظرات و دیدگاه هایش را گرفت و آخرین بار در برنامه تلویزیونی پرسشگر در پایان هفته سوم تیرماه سال جاری که با موضوع «چالشهای تحول در برنامه ریزی درسی» روی آنتن شبکه آموزش سیما رفت تصریح کرد :
" اخیراً نامهای را با رئیس مرکز ملی سمپاد تهیه کردیم که به مدارس ابلاغ میکنیم و بر اساس آن کلیه آزمونهایی چون چرتکه و کانگورو و…که فقط روی تقویت قوای ذهنی تمرکز کرده و تربیت در آن مغفول است را غیرقانونی و ممنوع اعلام میکنیم. اگر خانوادههایی تا کنون آگاهی نداشتند حتماً باید این مسیر تغییر کند. اگر مدرسهای این آزمونها را اجرا کند کار غیرقانونی انجام میدهد. "
پی گیری های حکیم زاده در این مورد به مدت ها پیش بر می گردد ....
در زمان وزارت دانش آشتیانی معاون آموزش ابتدایی در نامه ای به وزیر وقت آموزش و پرورش نوشت .
در پایان رضوان حکیم زاده از وزیر آموزش و پرورش وقت درخواست کرده بود تا بررسی دقیق و همه جانبه نقش تاثیر آن آزمون بر یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ، دستور داده شود تا برگزاری آن توسط دانش آموزان متوقف شده و موارد زیر آورده شده بود :
1- همان گونه که اشاره شده هدف برگزاری مسابقه در دنیا ایجاد محیط شاد ، سرگرم کننده و شوق انگیز برای دانش آموزان در کنار والدین و دوستان می باشد اما در ایران به یک آزمون برای سنجش عملکرد دانش آموزان در ریاضیات تبدیل شده و به دلیل رسمیت آن از اهداف خود دور شده است .
2- این آزمون هر ساله با بخشنامه ای که توسط مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و با همکاری بخش خصوصی تنظیم و به استان ها ارسال می شود ، اجرا می گردد و معاونت آموزش ابتدایی به دلیل مخالف بودن با اجرای آن نقشی در این خصوص ندارد .
3- بر اساس بخشنامه مذکور مبلغی از دانش آموزان برای شرکت در این آزمون اخذ می شود که اعتراض خانواده ها را به همراه دارد .
4- برگزاری این آزمون زمینه ای برای فروش کتاب های آمادگی برای شرکت دانش آموزان در آزمون شده است . "
این سخنان در حالی بیان می شوند که مجوز این موسسات و فعالیت آن ها همگی توسط وزارت آموزش و پرورش صادر شده است .
به عنوان مثال ؛ " موسسه علمی آموزشی نواندیشان پرتو راه ابریشم " ( این جا ) موسسه ای است که مجوز فعالیت خود را از وزارت آموزش و پرورش دریافت کرده است . ( این جا )
این موسسه نماینده انحصاری طرح محاسبه ذهنی و چرتکه ای یوسی مس ( UCMAS ) می باشد که از سال 1390 و به گفته خودشان زیر نظر وزارت آموزش و پرورش فعالیت می کنند .
پرسش " صدای معلم " از مسئولان وزارت آموزش و پرورش و به ویژه معاونت آموزش ابتدایی آن است که اگر سطح علمی این گونه موسسات قابل قبول نیست چرا سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به آن ها مجوز فعالیت می دهد ؟
آیا با " توصیه " مشکلی در این نظام آموزشی حل می شود ؟
اگر قرار بوده فعالیت این موسسات غیرقانونی و ممنوع اعلام شود چرا این مهم انجام نشده است ؟
نظارتی که وزارت آموزش و پرورش در این موارد تعریف کرده چه مختصاتی دارد ؟
آیا این ها چیزی جز مدیریت جزیره ای در آموزش و پرورش را به اذهان متبادر می سازد ؟
نقش وزیر آموزش و پرورش در این میان چیست ؟
وضعیت مدیریت تعارض منافع که توسط محسن حاجی میرزایی مطرح و روی آن تاکید بسیار شد به کجا انجامیده است ؟
نقش نهادهای نظارتی مانند بازرسی ، حراست و... چیست ؟
جالب است بدانیم در یکی از نامه های اداری ( 2 ) مجوز کلاس های یوسی مس با مساعدت و توصیه معاون آموزش ابتدایی سبزوار انجام شده است .
( 2 )
پایان گزارش/
خبرنگاران به واسطه حضور در نشستهای خبری، نام و شماره تلفنشان در لیست روابطعمومی دستگاهها و ادارات مختلف موجود است. این لیست، یک کاربرد خیلی مهم دارد و آن اینکه، منبع مهمی برای تبریکهای روز خبرنگار به شمار میرود. تبریکهایی که با عبارات شمعوگلوپروانهای، از طریق سیستم به صورت باسمهای «Send to all» میشود.
البته برخی از خبرنگاران، شامل «تبریکهای ویژه» است و این یعنی، علاوه بر تبریک پیامکی، به احتمال زیاد، مدیر مربوطه با آن خبرنگار تماس گرفته و قربان و صدقهاش میرود.
اما خودمانیم، تمام این تبریکها، چه حضوری و شفاهی و چه پیامکی، در یک فضای تشریفاتی، مصنوعی و پرتکلف شکل میگیرد. به ندرت شده که از این تبریکها، ارادت و محبت خاصی دریافت شود.
تبریک روز خبرنگار، به یک «اقدام اداری» در استان آذربایجانشرقی تبدیل شده است. همانقدر خشک و بیروح. چیزی شبیه انبارگردانی آخر سال، تنظیم صورت جلسه هیئتمدیره، حسابرسی از کارپرداز، بازدید ماهانه از تاسیسات و امور دبیرخانهای.
اگر جز این بود و گرامیداشت این روز، در یک فضای بیتعارف و واقعی شکل میگرفت، هر خبرنگار آزادهای میتوانست در جواب تبریکهای فلهای بنویسد: «مدیر عزیز! قربان شکل ماهت، من نه خورشید آگاهیبخش جامعهام، نه سفیر معرفت. نه چراغ مهرافروز فرهنگم و نه سیمرغ آسمان اندیشه. حقیر، جوان خبرنگاری هستم که با وجود مشکلات صنفی لاینحل، صبح تا شب به دنبال چند کلمه حرف رک و راست هستم. اما شنیدن این چند کلمه از جنابعالی، به اندازه کندن الماس از عمق تاریکیهای معدن، سخت است.
این تعریفهای اغراقآمیز، پیشکش خودتان! همینکه تلفنها و پیغامهای خبرنگار جماعت را نپیچانید، همین که یک گفت و گوی چند دقیقهای را به یک بوروکراسی پیچیده تبدیل نکنید و همین که روابطعمومیتان را به سمت تعامل با خبرنگاران تشویق کنید، دلچسبترین تبریکهای هر روزه را به من هدیه دادهاید.
تبریز جوان
همهگیری کرونا، با تمام خسارتها، ناملایمنیها و محدودیتهایش، تجربه تلخ اما مفیدی است که ناتوانی بسیاری از متولیان برنامهریزی در آموزش و پرورش را نمایان کرد. گواه این مدعا، اخبار ضد و نقیضی است که روزانه از وزارتخانه و ادارات کل، در مورد نحوه آغاز سال تحصیلی آینده به گوش میرسد.هیچ کسی نمیداند که آموزش در سال آینده چه ویژگیهایی دارد و معلمان کدام شیوه علمی را باید در آموزش الکترونیک به کار گیرند. بسیاری از متولیان و مدیران در آموزش و پرورش، هیچ درکی از پیچیدگیهای هنر آموزش ندارند و شوربختانه همانها، در خفا و بدون حضور معلمان متخصص، تصمیمات میگیرند که ویران کننده است.مهمترین دلیل این از هم گسیختگی در مدیریت آموزش کشور، بیتجربه بودن آنان در تدریس است .
آیا میدانید که وزیر آموزش و پرورش، چند سال سابقه تدریس در کلاسهای درس را دارند؟ چگونه از وزیری که مشکلات آموزش را تجربه نکردهاند، انتظار داریم برای آموزش کشور، برنامه ریزی مناسبی داشته باشد؟
به نظر شما معاونین وزیر آموزش و پرورش، در مجموع چند سال سابقه تدریس در کلاسهای درس را دارند؟ البته تدریس در آموزشکدهها منظور نیست، چون به یمن حضور در وزارت و پستهای ستادی، همه آنها نویسنده و مدرس دانشگاه میشوند!
در یک مورد، یکی از وزرای آموزش و پرورش دوازده کتاب در زمان وزارت نوشتهاند درحالیکه تا قبل از وزارت هیچ کتابی ننوشته بودند!
اگر پرسیده شود که در سال آینده چه زیرساختی را برای ارائه خدمات آموزشی مهیا شده است؟ باید گفت: در واقع هیچ! تمام پاسخ وزارتخانه و ادارات کل برای آموزش الکترونیک، اپلیکشن نامسمای شاد است، اپلیکیشنی که در واقع هیچ کاربرد آموزشیِ بهتری نسبت به سایر اپهای رایگانی مانند واتساپ، ویچت، کاکائوتاک، وایبر و یا تلگرام ندارد و در بسیاری از موارد، از این اپها شدیداً ضعیفتر است.
معلمان توانمندیهای خود را در چهارماهه اسفند تا خرداد، کاملا نمایان کردند، استفاده از حداقلهای موجود در برخی موارد، شرمنده همکاران معلم میشدیم. از این دسته معلمان، می توان به موارد زیر اشاره کرد: معلمانی که به یخچالنویس مشهور شدند. معلمانی که با کمترین امکانات، بهترین خدمات را ارائه کردند.معلمانی که مانند حرفهایهای حوزه آموزش در دنیا، از امکانات آموزش الکترونیک و آنلاین استفاده کردند و تجربههای جدیدی را در اختیار دانش آموزان قرار دادند.معلمانی که سایتهای شخصی و خصوصی خود را به خیریههایی آموزشی تبدیل کردند.معلمانی که تمام این مدت، از امکانات شخصی خود برای تولید محتوای الکترونیکی استفاده کردند و میلیونها بسته آموزشی از قبیل فیلم، جزوه، صوت و ... تولید کردند. معلمانی که با تمام نواقص برنامه شاد، با نواقص و مشکلات آن کنار آمده و اپلیکیشنی را که قرار بوده یک محیط ارتباط معمولی باشد را به یک محیط آموزشی تبدیل کردند
نکته قابل تأمل در مورد تمام این معلمان، نادیده گرفته شدن تقریبا تمام آنها در برنامهریزی برای سال آینده است.
شنیده شده است که در یکی از استانها، اداره کل به جای مراجعه به توانمندیهای معلمان خود، با یکی از دانشگاهها و ستاد اجرایی فرمان امام قرارداد تولید محتوا بسته است! اینگونه تصمیمات جای بسی تعجب است، شما هم حق دارید اگر تعجب کردید!
از آنجا که انتقاد بدون ارائه راهکار، ارزشی ندارد، سه پیشنهاد ویژه برای سال آینده وجود دارد و بدیهی است که بدون حضور معلمان، هر پیشنهادی محکوم به شکست است.
پیشنهاد اول
آموزش و پرورش به نمایندگی از دولت، در تمام مدارس کشور، کلاسهای الکترونیک به تعداد مورد نیاز راهاندازی کرده و ابزار استفاده از فضای مجازی و اینترنت را در اختیار تمام دانش آموزان قرار دهد تا با شروع سالتحصیلی جدید و در صورت نیاز، معلمان با حضور در مدارس و دانش آموزان هم از منزل، با استفاده از امکانات مدارس، آموزش را به شیوه الکترونیک و پویا انجام دهند. بنا به اصل سیام قانون اساسی، این پیشنهاد بهترین گزینه است که با توجه به ناتوانی مسؤلین و تصمیم گیران کشور، نامحتملترین گزینه است.
پیشنهاد دوم
معلمان آشنا با سازوکار سایتها که در کلاسهای درس در حال تدریس هستند با کمک متخصصان کامپیوتر و کارشناسان راهاندازی و امنیت سایت، اقدام به راهاندازی مدارس الکترونیک در کنار بانکهای محتوای آموزشی نمایند که محتوای آن بر اساس مقاطع مختلف، پایههای مختلف و دروس متفاوت تنظیم شود تا در آغاز سالتحصیلی بتواند به عنوان جایگزین تعطیلی مدارس استفاده شود. در این شیوه باید نظرات معلمان گرفته شود نه کسانی که هرگز کلاس درس را تجربه نکردهاند.
پیشنهاد سوم
واگذاری تصمیم انتخاب شیوه آموزش به معلمان و اینهمه شعار و فریبکاری کنار گذاشته شود تا معلمان در شرایط اضطرار بتوانند شیوهای مناسب را جایگزین آموزش سنتی نمایند. معلمان بنا به احساس وظیفه خود، قطعا بار کوتاهیهای وزارتخانه و ادارات را نیز بر دوش خواهند کشید، هرچند میدانند که در نهایت فراموش شدگانند.
نکته حائز اهمیت این است که تحت هر شرایطی، هزینههای آموزش بر عهده دولت است، هرچند در سال گذشته معلمان و اولیا دانش آموزان، تقریبا تمام هزینههای آموزش الکترونیک را بر عهده داشتند و وزارتخانه فقط نمک بر زخم ما میپاشید.
و در نهایت،
زِ نادانی آمد گنهکاریم
گمانم که دیوانه پِنداریَم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
فلسفه اگزیستانسیالیزم در حوزه تعلیم و تربیت نقدهای جدی را متوجه ماشینیزم در آموزش و پرورش وارد کرده است. امروزه توجه به این نقدها به ویژه در زمینه مدیریت ستادی یا همان نظام اداری می تواند بسیار راهگشا باشد.
استاندارد سازی، مقوله بندی، توجه به ارتقای اقتصادی و ستم میانگین ،مهمترین نقدهای این رویکرد به آموزش و پرورش کنونی است.
استاندارد کردن فرایندی است که در اثر جریان یکپارچه سازی ،و با هدف یک شکل سازی مدیران شکل می گیرد.مدیرانی که یک شکل فکر می کنند، یک شکل حرف می زنند و یکسان عمل می کنند.استاندارد سازی گاه آن قدر افراطی عمل می کند که حتی ظاهر مدیران آموزش و پرورش را هم شبیه به هم می کند.مدیران کت و شلواری یقه بسته ای که در جلسات مثل هم حرف می زنند، مثل هم آمار می دهند و مثل هم مدعی هستند.مدیرانی که برای بقا در سیستم حتما باید یکسان بیندیشند.
مقوله بندی کردن یعنی دسته بندی کردن و جزیره ای عمل کردن است.مدیران آموزش و پرورش در بخشهای مختلف جزیره ای عمل می کنند.دوایر مختلف آموزش و پرورش با مرز بندی غیر منعطف و جزیره ای عمل کردن به نوعی گسیختگی و هدر بردن امکانات و کاهش بهره وری در سیستم اداری را دامن می زنند.
ارتقای اقتصادی گرچه فی نفسه امر مذمومی نیست،لیکن گسترش فرهنگ تبدیل موفقیت به نمره و نمره به عامل موفقیت در اقتصاد باعث جریان سازی مدیریتی به ویژه در حوزه کنکور شده است. نظام طبقاتی حاکم بر مدارس در راستای موفقیت بیشتر در کنکور ،با هدف کسب جایگاه برتر اقتصادی ،ریشه در حاکمیت این دیدگاه در بین مدیران کلان آموزش و پرورش است.گسترش روز افزون موسسات اقتصادی کنکور محور و گردش مالی عظیم آن ناشی از غلبه نگاه اقتصادی بر آموزش و پرورش است.
ستم میانگین یعنی اینکه شما نمی توانید متفاوت با جو غالب حاکم بر نظام مدیریتی دوام بیاورید.یعنی مدیران باید اساسا شبیه به هم باشند.ستم اکثریت یا ستم میانگین به مفهوم هم رنگ جماعت شدن است.در سیستم مدیریتی میانگین گرا، مدیران تحول خواه و روشن بین یا باید دست از آرمانهای خود بکشند و جذب سیستم اکثریتی شده و یا عطای حضور در پستهای مدیریتی را به لقایش ببخشند.گوهر متفاوت بودن در این سیستم خریداری ندارد.مدیران تحول خواهد خیلی زود از سیستم جدا می شوند و یا تحت تاثیر ساختار میانگین گرا دچار محافظه کاری می شوند و آرمانهایشان به حاشیه می روند.
لذا بر اساس نقدهای موجه مندرج در فلسفه اگزیستانسیالیزم به نظر می رسد چهار نقد بالا بر سیستم اداری ما وارد است.
روشن است که با این سیستم بسته مدیریتی که نسبتی با تحول خواهی برقرار نمی کند ،نمی توان انتظار تحول در بدنه آموزش و پرورش به ویژه تحول در مدارس داشت.
در سطح خرد نیز مدیران مدارس باید بر اساس دستورالعمل های دیکته شده همین نظام اداری تحول گریز عمل کنند. لذا نقدهای وارد به مدیران اداری بر مدیران مدارس نیز وارد است.
جریان تحول خواهی احتیاج به مدیران تحول خواه دارد که در ابتدا از فضای حاکم بر مدیریت امروزه ساختار شکنی کنند و تحول را به گفتمان مسلط در آموزش و پرورش مبدل کنند. امری که با توجه به اوضاع کنونی در کوتاه مدت چشم انداز روشنی برای آن متصور نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سال های سال است که این ارگان در مردابی از بی لیاقتی و بی تدبیری و بی برنامگی و بی سوادی گیر کرده است، ارگانی عریض و طویل که دخلش به خرجش نمی ارزد.
بوروکراسی قدرتمند حکومت در جان آن هم فرو رفته، و از معلم و دانش آموز جز اسمی در دفاتر و همینک در کامپیوتر ها چیزی نمانده است. چگونه توقع جامعه ای توسعه یافته خواهیم داشت.
وقتی به کشورهای توسعه یافته می نگریم مانند سنگاپور یا ژاپن و ... که از سطح پایینی به آنجا رسیده اند متوجه می شویم که دلیل اصلی پیشرفت آنها سیستم آموزشی آنها بوده است که سرمایه گذاری کلانی بر روی آن نموده اند.
اما در ایران این ارگان، به نظر می آید یک ارگان کم اهمیت است که هزار نوع استخدام و هزار شکل مدیریت و هزار طرح و برنامه دارد که خارج از افزایش کیفیت آموزش و پیشرفت این ارگان هست و به دنبال آن خارج از پیشرفت جامعه ایران است و تنها در جهت اجرای برنامه های ایدئولوژیک و حکومتی به خوبی عمل میکند.
یک سیستم آموزش خوب، باعث تولید نیروی انسانی خوب برای جامعه می شود و در نهایت باعث ایجاد ثروت و رفاه و دانایی در جامعه می گردد و برعکس آن نیز وجود دارد.
اما چه کارهایی می توان در جهت نجات آموزش و پرورش ایران انجام داد؟
اولین قدم تغییر نگاه حکومت به این ارگان به عنوان یک ارگان مادر و اولویت اول می باشد. به عبارتی بیشترین بودجه و بیشترین رسیدگی در بین وزارت خانه ها باید به این وزارت و ارگان تعلق گیرد بدون هیچ گونه بحث و جدل.
دومین قدم، برخورداری این ارگان از استقلال لازم جهت تهیه برنامه های لازم هست
سومین قدم استفاده از نخبگان و داناپیشگان و شایستگان این ارگان جهت مدیریت می باشد. به عبارتی لازم هست که هر چه سریع تر، سابقه سالاری و امتیازسالاری و چاپلوس سالاری از این ارگان رخت بربندد. برای مدیریت در ارگان آموزش و پرورش، می توان روش های متنوعی در نظر گرفت تا شایستگان بر مسند مدیریت بنشینند.
چهارمین قدم، گزینش و استخدام مشخص و بهینه و با کیفیت هست به گونه ای که بهترین های جامعه وارد ساختار آموزش گردند که هیچ چیز مهمتر از این موضوع نمی باشد.
پنجمین قدم، با توجه به اهمیت این ارگان و کارکنان آن که حالت مربیان و تربیت کنندگان جامعه را دارند نیاز هست که از نظر رفاه و درآمد در بهترین سطح جامعه قرار گیرند به گونه ای که وقتی گفته می شود شغل معلمی، جامعه نیز آن را در بالاترین سطح، درک و فهم کند.
ششمین قدم، اعتماد به معلم های سطح بالای استخدام شده تا فرزندان ایران را به بهترین شکل تربیت و آموزش دهند. اعتماد به آنها و دادن استقلال و آزادی و احترام در اندازه آنها لازمه مربی گری و معلمی می باشد.
به نظر نگارنده موارد فوق اصولی است که اگر در آموزش و پرورش ایران، اجرا شود، ممکن است ساختار آموزش و پرورش ایران نجات پیدا کند و به دنبال آن جامعه ایران نیز به سمت توسعه یافتگی قدم بردارد و در غیر این صورت ایران توسعه یافته توهمی بیش نخواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نزدیک " روز خبرنگار " که می شویم تازه مسئولان و مقامات یادشان می افتد که خبرنگاری هم هست .
در واقع ، حرفه ی خبرنگاری و روزنامه نگاری را باید در عداد مشاغل سخت و پر ریسک و خطر به شمار آورد به ویژه در جامعه ای که نه مردم و نه مسئولانش بهره و حظ کافی و وافی از " سواد رسانه ای " نصیب ندارند .
این سواد جز سوادهای چندگانه ای است که یونسکو آموختن آن را برای هر شهروند جهانی لازم دانسته است .
وارد شدن در حوزه رسانه آن هم در محیطی مانند آموزش و پرورش که منطقا و طبیعتا جنس کارش باید از " اندیشه " و " گفت و گو " باشد نیاز به بحث فراوان و واکاوی جدی دارد اما سعی می کنم به برخی نکات و گره های این " مساله " در طول نزدیک به 3 دهه که هم به عنوان " معلم " و هم " روزنامه نگار " فعالیت داشته ام اشاره ای هر چند مختصر داشته باشم .
بر اساس فرآیند خودانتقادی و خودارزیابی ابتدا از " خود " آغاز می کنم .
در طول مدتی که با خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش نشست و برخاست داشته ام به این استنتاج منطقی رسیده ام جز تعداد بسیار معدود و اندک بقیه افراد شاغل در این حوزه نقش " کارمندی " را ایفا می کنند درست مثل بسیاری از همکاران ما در مدارس که به جای نقش " معلمی " بیشتر کاراکتر کارمند بودن را بر دوش می کشند .
تقریبا می توان گفت هم خبرنگاران و هم معلمان در یک صفت مشترکند :
" محافظه کاری و ترس موهومی " . انگار این نخبگان مستقر در آموزش و پرورش فراموش کرده اند که اقتصاد آموزش و پرورش تابعی از اقتصاد کلان و البته متاثر از عواملی چون سیاست ، حکمرانی و... است اما آن ها سعی می کنند وارد این حوزه ها نشوند .
به ندرت در نشست های رسانه ای شاهد طرح پرسش های جدی ، صریح و تحلیلی از سوی خبرنگاران بوده ام .
بسیاری از آنان مانند معلمان که فاقد " طرح درس " هستند فی البداهه در نشست های رسانه ای حاضر می شوند بدون آن که مطالعه و یا پژوهش کافی و لازم در مورد موضوع نشست کرده باشند .
پرسش های مطروحه نیز به مثابه " مثل خاک شیر دکتر علی شریعتی " ( 1 ) معمولا به جایی بر نمی خورد و کسی را ناراحت و برآشفته نمی کند .
البته برخی از آنان در این زمینه خود را محق ، عالم و محاط بر موضوعات می دانند به ویژه اگر خبرنگار یک خبرگزاری پرطمطراق با اسمی دهن پرکن باشند .
همین موضوع آنان را در در نحوه فعالیت و جنس کار دچار" توهم ، خودبزرگ بینی و دگر نادان پنداری " کرده است .
به عنوان " مطالعه موردی " باید به گزارش اخیر صدای معلم پیش از روز خبرنگار اشاره کنم .
14 مرداد مراسم تودیع و معارفه « رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان » با حضور وزیر آموزش و پرورش و مسئولان ستادی و شورای معاونین در سالن اجتماعات ساختمان شهید رجایی وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید . ( این جا )
همان روز شورای معاونین و برخی مسئولان ستادی ماموریت پیدا کردند تا با حضور در خبرگزاری ها و برخی روزنامه ها از خبرنگاران آنان تجلیل به عمل آورند .
دلیل این کار هم از سوی وزارت آموزش و پرورش چنین بیان شد :
« در این راستا، و با هدف تجلیل و تحسین از مساعی رسانهای جامعهی خبرنگاران، وزارت آموزش و پرورش برای نخستین بار و با اتّخاذ شیوهای شایسته و البته نوین، در آئینی تحت عنوان «سلام خبرنگار» با پیشگامی وزیر و همراهی تمامی معاونان و مدیران ارشد ستادی و استانی این وزارتخانه، با حضور در محل خبرگزاریها و روزنامههای ملّی و استانی، با اهدای لوح سپاس، نسبت به نکوداشت تلاشگران عرصهی خبر در سراسر کشور، اقدام نمود.
شایان ذکر است آیین مذکور، با در نظر گرفتن شرایط فراگیری ویروس کرونا و با تقیّد به اجرای مصوّبات ستاد ملّی مبارزه با کرونا طراحی و اجرا شد . »
این رسانه در گزارشی انتقادی از این حرکت نوشت :
" نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که مسئولان این وزارتخانه به ویژه " روابط عمومی " دقیقا و مستند ویژگی های " این نگاه ژرف " را حداقل برای خبرنگاران و رسانه ها باز کنند و توضیح دهند .
بارها و در نشست های رسانه ای ، خبرنگاران از طیف های مختلف نسبت به عدم پاسخ گویی مسئولان این وزارتخانه شاکی بوده و به کرات بیان کرده اند که پاسخ تلفن و یا تماس آن ها داده نمی شود .
حتی فریبرز حمیدی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش که منطقا باید نماد پاسخ گویی و مسئولیت پذیری در این وزارتخانه باشد به گفته همکاران رسانه به تماس ها و پیام ها پاسخی نمی دهد !
یا معنای آن " ارزش ویژه " این گونه تعبیر و تفسیر می شود ؟
حتی گفته شده رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش حدود یک ماه نشستی را به صورت " گزینشی " با " رسانه های خاص " با موضوع همفکری و هم اندیشی برگزار کرده است .
آیا وزیر آموزش و پرورش در کنار خود این وقایع را نمی بیند ؟
این در حالی است که محسن حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش در آخرین نشست رسانه ای خود در پاسخ به پرسش " صدای معلم " به صراحت وزارتخانه ی خود را " وزارتخانه ی پاسخ گو " نامید و از عملکرد زیرمجموعه ی مدیریتی خویش دفاع کرد .
نگاهی به عکس های این مراسم نشان می دهد که تعداد قابل توجهی از مسئولان این وزارتخانه در این مراسم شرکت کرده اند .
پرسش « صدای معلم » آن است که آیا دعوت از چند خبرنگار بر سیاق پیشین و برگزاری مراسمی ساده و البته با رعایت دستور العمل های بهداشتی با کدام مصوبه ستاد ملّی مبارزه با کرونا مغایرت دارد ؟
آیا کرونا فقط در نشست خبرنگاران " تهدید " و " خطر " به شمار می آید ؟ تجارب نشان داده بسیاری از معلمان زمانی به رسانه روی می آورند که بحث " منافع و مطالبات شخصی " شان مطرح باشد .
آیا مسئولان از پرسش های خبرنگاران مستقل واهمه ای دارند ؟
( به نظر می رسد " کرونا " فرشته ی نجات برای پوشاندن و توجیه چاله های مدیریتی و مدیریت ناکارآمد برخی مسئولان این وزارتخانه بود ... ) ... "
این گزارش را به گروه واتساپی خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش ارسال کردم .
جالب است که دو خبرنگار از دوخبرگزاری ایسنا و شبستان در مورد این گزارش چنین گفتند :
خبرنگار شبستان :
« جالب این است جناب آقای پورسلیمان سالی که شما جزو تقدیر شدگان بودید این چنین تیتر زدید الان گویا جز این تجلیل شدگان نبودید یک گونه دیگر تیتر زدید.
تا بوده چنین بوده تا باد چنین بادا... »
پاسخ من هم به ایشان چنین بود :
« خانم بدخشان . سلام . من نبودم . همه بودند و تا جایی که می دانم همه از مراسم رضایت داشتند . این که مراسم تودیع و معارفه امروز بدون حضور خبرنگار برگزار شود و کلی نیروی ستادی باشد و سخنرانی کنند و بعد بگویند که ما به خاطر مصوبه ستاد کرونا مراسم تجلیل نگذاشتیم با کدام منطق می خواند ؟ »
و البته اضافه کردم :
« در توصیف " مقام خبرنگار " در آموزش و پرورش همین بس که به خاطر انتشار یک گزارش انتقادی از بحث " تعارض منافع " در دانشگاه فرهنگیان از آن جا به رسانه ی مربوطه چندین بار تماس می گیرند و با وقاحت تمام خواهان اخراج آن خبرنگار می شوند ... و پیدا کنید مقام خبرنگار را ؟! پایدار باشید . »
کامران رحیمی از دانشگاه فرهنگیان در گروه توضیحاتی را جهت شفاف سازی و تنویر افکار عمومی بیان کرد .
من هم در پاسخ ایشان گفتم :
« جناب رحیمی
در حسن نیت و صداقت شما تردیدی ندارم و امیدوارم روزی برسد که خبرنگاران این حوزه حرفه ای بوده و از ثبات و امنیت شغلی لازم برخوردار شوند .
روی صحبت من بیشتر با دوستان و افرادی است که رگ گردن شان برای گزارش انتقادی صدای معلم بالا می زند اما فراموش می کنند که در نزدیکی شان چه می گذرد و خود را به " ندیدن " و " نشنیدن " می زنند .
جایگاه هر فرد و گروهی در جامعه توسط خودشان رقم می خورد . »
گویا این انتقاد به مذاق خبرنگار ایسنا خوش نیامده و چنین گفت :
« سلام و خسته نباشید و تشکر از برنامه امروز.
انشالله روزی رو ببینیم که همه افراد در جایگاه حرفه ای خودشون قرار بگیرن. خبرنگار، خبرنگاری کنه. معلم، معلمی کنه و افراد برای هم نسخه نپیچنن و کسی کسی رو متهم به بی علمی نکنه در حالی که علمشو نداره . »
من بحث را ادامه ندادم اما پرسش من از خانم اسماعیلی و آقای ابوئی که سخن ایشان را تایید کردند و من را متهم به نداشتن " علم " کردند این است که این دوستان تاکنون چند یادداشت تحلیلی و مقاله ی انتقادی در مورد آموزش و پرورش و نقد عملکرد مسئولان نوشته اند ؟
البته این مورد مختص به ایشان نبوده و شامل حال بسیاری از خبرنگاران شاغل در این حوزه می شود .
اکثریت مطالب منتشره در این خبرگزاری ها و رسانه های مشابه به نقل خبر و انعکاس سخنان مسئولان اختصاص دارد هر چند این روش کار و فعالیت مورد پسند بسیاری از مقامات و مدیران آموزش و پرورش نیز به شمار می رود .
این گزارش ها خیلی به ندرت به عمق و کنه مسائل می پردازند . از این روست که از مدت ها قبل روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش نشست هایی را به صورت خاص و گزینشی با برخی رسانه ها و خبرگزاری ها تحت عنوان هم اندیشی داشته است و البته این نشست ها و محتوای آنان جایی هم منعکس نشده است .
این عدم شفافیت موجب طرح پرسش ها و ابهاماتی زیادی شده است که واقعا چنین جلساتی چه اهدافی را دنبال می کنند ؟
زمانی که هم در باشگاه خبرنگاران جوان یک خبرنگار گزارشی ساده با شیوه طرح پرسش از بحث تعارض منافع فرهنگیان در دانشگاه فرهنگیان مطرح می کند چندین بار از دانشگاه با خبرگزاری تماس گرفته و آن خبرنگار را تهدید و خواهان اخراج وی می شوند .
آیا آن حرکات نمایشی مسئولان در سر زدن گزینشی به برخی رسانه ها را باید بپذیریم و یا این حرکات که در تضاد صریح با اصول کار رسانه و مقوله آزادی بیان است و مانع کار حرفه ای خبرنگاران می شود ؟
چرا وقتی خبرنگاری این چنین مورد تهدید قرار می گیرد سایر همکاران وی که انگار اتفاقی نیفتاده و خیلی خونسرد و " بی تفاوت " از کنار ماجرا می گذرند ...
تبریک گفتن های متوالی و تعریف از یکدیگر توسط چنین خبرنگارانی قرار است کدام مقام شامخ و والایی را برای آنان ایجاد کند ؟
تجارب نشان می دهند اگر تهدید و تطمیع و ... هم کارساز نبود تحت " عناوین کلی " از آن رسانه شکایت می کنند .
اگر واقعا صداقت و مرامی هست باید این رویه ها اصلاح و تعدیل شوند .
بارها شده است که در نشست های رسانه ای همین خبرنگاران خبرگزاری ها از عدم پاسخ گویی و ندادن جواب به تلفن هایشان گله کرده اند اما این انتقادات غالبا انعکاس و جایگاهی در گزارش و خروجی خبر آن ها نمی یابد .
انگار این خبرنگاران به جای آن که حافظ " رکن چهارم دموکراسی " باشند کارشان مثل بسیاری از معلمان و افراد جامعه شده است " نق زدن " و " پشت سر دیگران حرف زدن " و " تکرار روزمرگی " .
چه باید کرد و منتظر چه تحول پشت پرده ای بود زمانی که حسادت ، دورویی و زیر آب زنی پیشه ی کار بسیاری از ما شده و جز " خود " همه را در احداث چنین وضعیتی مقصر می دانیم ؟
آیا با چنین رفتارهای مبهم ، دوگانه و عاری از صداقت و شفافیت باید انتظار داشته باشیم که معلمان و سایر ذی نفعان آموزش و پرورش به رسانه ها اعتماد کنند ؟
در این بخش ذکر خاطره ای از « محمدعلی نجفی » وزیر پیشین آموزش و پرورش خالی از لطف نیست .
حدود یک دهه پیش در نشستی که با میزبانی " تشکل های معلمان " تشکیل شده بود یکی از معلمان خطاب به آقای نجفی پرسید که چرا آموزش و پرورش و معلمان در اولویت نیستند ؟
نجفی پاسخی ساده و قابل تامل داد .
آدرس او روابط عمومی این وزارتخانه بود ...
و اما بعد دیگر قضیه به خود معلمان بازمی گردد .
کرونا و استمرار آن در حوزه ی آموزش نشان داد که معلمان از سواد رسانه ای بهره ی چندانی ندارند و حوزه فعالیت آنان در چند مورد خاص خلاصه شده است که می توان به سامانه ضمن خدمت و اخیرا " بورس " اشاره کرد .
هر چند در حال حاضر گروه هایی ایجاد شده اند که کار معلمان را ساده کرده و در برابر اخذ مبالغی به صورت نیابتی به جای معلمان " امتحان " می دهند .
تجارب نشان داده بسیاری از معلمان زمانی به رسانه روی می آورند که بحث " منافع و مطالبات شخصی " شان مطرح باشد .
گویا همه راه ها را رفته اند اما نتیجه نگرفته اند پس لاجرم تیری به سوی آن پرتاب می کنند .
هر زمان هم مطالبه ی آنان در حوزه " خاص " مرتفع گردید دیگر اصلا کاری به رسانه ندارند .
شتر دیدی ؟ ندیدی !
به عنوان مثال ؛ طیفی تحت عنوان " دکتر معلمان " اخیرا حرکاتی را جهت هم ترازی جایگاه شغلی و حقوقی خود آغاز کرده اند .
( نمی دانم این اصطلاح " دکتر معلم " را چه کسی ابداع کرده است ؟ از نظر من معلم یا معلم است یا معلم نما ! )
جالب است که این گروه با سایر مسائل مرتبط با حوزه آموزش و چالش های آن کاری ندارد .
زمانی هم علت را می پرسید مانند بسیاری از معلمان هرم مازلو و... را مطرح کرده و از تقدم مسائل معیشتی سخن می رانند .
انگار این نخبگان مستقر در آموزش و پرورش فراموش کرده اند که اقتصاد آموزش و پرورش تابعی از اقتصاد کلان و البته متاثر از عواملی چون سیاست ، حکمرانی و... است اما آن ها سعی می کنند وارد این حوزه ها نشوند . چه باید کرد و منتظر چه تحول پشت پرده ای بود زمانی که حسادت ، دورویی و زیر آب زنی پیشه ی کار بسیاری از ما شده و جز " خود " همه را در احداث چنین وضعیتی مقصر می دانیم ؟
بسیار اتفاق افتاده و شایع است که معلمان از " رسانه ای شدن مطالبات " خود توسط مسئولان و رسانه ها ناراحت بوده و معترض هستند .
اما اکثریت پیام ها ، درخواست ها برای پی گیری از مسئولان و اخذ پاسخ از آنان در رسانه های با حوزه ی آموزش را همین مطالبات تشکیل می دهند . در مدتی که رسانه ی صدای معلم را مدیریت می کنم به کرات و دفعات شاهد چنین رفتارها و وقایعی بوده ام .
خبرنگاران و رسانه ها هم به خاطر خاصیت پوپولیستی کار و فرهنگ و نرم رایج سعی می کنند که در پرسش هایشان بیشتر این نوع مطالبات را مطمح نظر قرار دهند و به قول معروف " کلیک خورشان " زیاد شود .
این جریانی دوسویه و مملو از دورویی و فریب است و هر دو طرف مقصر هستند اما هر یک سعی می کند توپ را به زمین دیگری پرتاب کند .
تا زمانی که این نگرش و نگاه غالب در رسانه ها و در ذهنیت ذی نفعان آموزش و پرورش ساری و جاری است نباید منتظر تحولی در وضعیت موجود بود و چه بسا وضعیت بدتر هم بشود .
نباید فراموش کرد که رسانه ، رسانه است و یک علم و مهم ترین کارکرد آن حافظ ارزش های دموکراسی به عنوان رکن چهارم آن است .
مهم ترین کارکرد رسانه حداقل در حوزه آموزش باید پرداختن به " حوزه عمومی " باشد که فعلا تعطیل است !
***
( 1 )
داستان آن دلاک (کارگر حمام) را حتما شنیده اید؟ در زمان قدیم که حمام های چهل ستون چهل پنجره بود- و حالا چیزهای دیگری جانشین آنها شده- دلاکها تمام علوم را دارا بودند و معمولا مورد مشورت همه ی شخصیت ها قرار می گرفتند، چون در یک حالتی مشتری در اختیار دلاک واقع می شد که کاملا تسلیم او بود، مدت حمام هم معمولا طولانی بود، بنابراین درد دلها و اسرار مشتری در ضمنی که دلاک مشغول کیسه کشیدن او بود باز می شد. یک روز یک مشتری در حالی که زیر دست دلاک بود ،با او درد دل می کرد و می گفت:
“مدتی است کمرم درد می کند و شبها نمی توانم بخوابم، هر دوایی هم که خورده ام نتیجه ای نداره …”
دلاک گفت:”اتفاقا دوای این خیلی ساده است شما یک سیر خاکشیر بگیرید و شب در آب نم کنید و بگذارید تا صبح خیس بخورد، بعد صبح ناشتا میل کنید، همین! مشتری هم اظهار تشکر کرد.
پس از مدتی باز مشتری گفت :”نمی دانم علامت پیری است! چشمم کم نور شده. دکتر می گوید باید عینک بزنی و عینک زدن هم برای من قابل تحمل نیست.نمی دانم چه بکنم، چشمم به خط قرآن نمی گیرد.دلاک بی درنگ حرف او را می برد و می گوید : اتفاقا امتحان شده، شما یک سیر خاکشیر بگیرید، شب نم می کنید، ناشتا پیش از صبحانه میل می فرمائید، سه شب این کار را بکنید افاقه می شود.
باز مدتی می گذرد و مشتری چند تا مرض دیگرش را می گوید دلاک باز هم همین خاکشیر را تجویز می کند. در آخر مشتری برای اینکه مسیر حرف را عوض کند می گوید: ”زندگی خیلی عوض شده، با همین حقوق و با همین درآمد چند سال پیش من یک زندگی مرفهی داشتم حالا درآمدهایی هم بر حقوقم اضافه شده باز هم هشتم گرو نهم است،به طوری که از چشم طلبکارها اصلا از خانه نمی توانم بیرون بیایم!” دلاک می گوید: ”یک سیر خاکشیر شما نم می کنید و…” مشتری اعتراض می کند که این چه جور دوایی است که هم به درد کمر می خورد هم به درد چشم می خورد و هم به درد قرض؟!
دلاک توضیح می دهد که سی سال تمام من هر شب یک سیر خاکشیر نم می کنم، صبح ناشتا می خورم و تا حالا هیچ بدی از آن ندیده ام!
یک نوع “تشیع خاکشیری”، مکتب خاکشیری، خاکشیریسم!!
_____
( سهراب شهید ثالث از یکی از ویژگی های بارز رفتار ما ایرانی ها که یحتمل همگی به وفور با آن مواجه شده ایم می گوید:《دو رویی》)
کلیپ را ببینید :