
هم زمان با تعطیلی مدارس ما به عنوان معلم شاهد سردرگمی خانواده ها و دانش آموزان هستیم که گاهی با خشونت فیزیکی و کلامی نیز همراه است.
طی ماه های گذشته این اتفاقات حزن انگیز آن قدر زیاد شده است که نمی توان آن را نادیده گرفت و به عنوان یکی از چالش های خیلی مهم آموزش و پرورش باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
کم تر از دو هفته پیش یک دانش آموز پایه یازدهم که در یکی از مدارس شهرستان خمیر تحصیل می کرد با پریدن از یک صخره به زندگی خود پایان داد.
مثل همیشه هیچ تحقیق و گفت و گویی از سوی آموزش و پرورش نه صورت گرفت و نه کسی به دنبال علت این نوع اتفاقات که شاید راه درمانی داشته باشد برآمد.
شب گذشته شانزدهم آذر یک دانش آموز پایه هفتم در بندرخمیر با چادر مادرش به گفته شاهدان خودش را حلق آویز کرده است و زندگی خود را خاتمه داده است.
این ماجرا هم به نقل از سایر دانش آموزان کلاس است که پریشان و سراسیمه شده اند و باز هم رد پای آموزش و پرورش در یافتن راه حلی برای پایان گرفتن این اتفاقات تلخ نیست.
حتی اگر ورود آموزش و پرورش را به چنین ماجراهایی فراتر از وظیفه بدانند باز هم آنچه طی این همه سال بر این دانش آموزان گذشته است بخش مهمی از آن حاصل یادگیری و تربیت در نهاد مدرسه بوده است.
مدرسه ای که نتوانسته طی 7 سال و طی یازده سال مهارت زیستن و حل مسایل زندگی را به دانش آموزان یاد دهد.
مدرسه نه مشاوری داشته است تا مدیریت بحران و مشکلات دانش آموز مورد بررسی قرار دهد و نه کسی حالات سخت روحی این بچه ها را دیده است.

در مدرسه تنها کوهی از درس بر دوش دانش آموز نهاده اند و ارزیابی هایی که تنها با نمره سنجیده شده است.
حدود سه هفته پیش در بندرعباس یک دختر 8 ساله خودش را در پشت بام خانه حلق آویز کرده بود. مثل همیشه هیچ تحقیق و گفت و گویی از سوی آموزش و پرورش نه صورت گرفت و نه کسی به دنبال علت این نوع اتفاقات که شاید راه درمانی داشته باشد برآمد.
خبرگزاری ایلنا از بندرعباس به نقل از سردار غلامرضا جعفری فرمانده نیروی انتظامی استان گفته است:
«مأموران طی اقدامات پلیسی به یکی از دوستان متوفی که دختری ۱۲ ساله است مظنون شدند. نامبرده ابتدا منکر حضور در صحنه حادثه شد اما با مشاهده ادله پلیسی بیان کرد که شب حادثه به منظور بازی به بالای پشت بام رفتیم و با توجه اختلافات شدید خانوادگی و از آنجا که تحت تاثیرخودکشی یکی از دوستان خود بودیم، تصمیم گرفتیم خودکشی کنیم.
سردار جعفری تصریح کرد: این دختر نوجوان در ادامه اظهاراتش بیان کرد، نخست من خودم را حلق آویز کرده که تحمل نکردم و خودم را نجات دادم ، سپس دوستم خودش طناب را دور گردنش پیچید و من نیز دو دور طناب دورگردنش پیچیده سپس طناب را به سمت بالا کشیدم تا بیحال شد که بادیدن وضعیت او ترسیده و برای نجات او اقدام کردم اما متاسفانه نتوانستم طناب را از گردنش باز کنم و از روی ترس محل را ترک کردم.»
این حوداث دلخراش نشان از وضعیت نامطلوب تربیتی و آگاهی و درک دانش آموزان از زندگی و مرگ است.

در « صدای معلم » پیشتر مطبی تحت عنوان « خودکشی دو دانش آموز بندرعباسی در مدرسه و سکوت مسئولان آموزش و پرورش !» منتشر شد ( این جا ) که همچون مرگ دانش آموز سیریکی بر اثر سقوط پایه والیبال هیچ واکنشی از سوی مسئولان به دنبال نداشت.
شاید مدیران آموزش و پرورش پرداختن به مسایلی از این دست را موجب هراس و استرس روحی دانش آموزان در رسانه ها اعلام کنند اما نکته تلخ این است که این ها دانش آموز بودند و در کنار دیگر همکلاسی ها مشغول تحصیل بودند.
قطعا جای خالی این دانش آموزان و سوالات بی شمار ذهن هم کلاسی های دیگر را درگیر خواهد کرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چند سالی است که پرسش از ماهیت حرکت های دانشجویی به سکه رایج بحث های منتهی به ۱۶ آذر تبدیل شده است. جنبش دانشجویی داریم یا خیر؟! مراسمی هم به مناسبت این روز در دوران پیشاکرونا و در دانشگاه های مختلف برگزار می شد. آیین هایی که به دلیل بیم از خالی ماندن سالن ها به دنبال بی اشتیاقی دانشجویان نسبت به شنیدن مباحث سیاسی به جشنواره ای شاد و سرگرم کننده تبدیل شده اند! اما در کنار این فراز و فرودها می توان پرسید که در دانشگاه ها و فضای دانشجویی امروز ایران چه می گذرد.
به نظر می رسد امروزه با ویژگی هایی از جمله آن چه در زیر می آید مواجه هستیم:
پویش به جای جنبش: درست بر خلاف دهه هفتاد خورشیدی که با حضور جنبش اجتماعی قدرتمندی مواجه بودیم که بر نقش دانشجوی سیاسی در تحقق جامعه مدنی، توسعه سیاسی و پاسخگو کردن حکومت پای می فشرد، امروزه مجموعه ای از پویش های دانشجویی بر مسائلی همچون محیط زیست، تجاری شدن دانشگاه، کالایی شدن آموزش، حقوق شهروندی و آزادی اکادمیک دانشگاه تمرکز یافته و می کوشند تا با برانگیختن حساسیت های عمومی نوعی تغییر همزمان در جامعه و حکومت را پیگیری نمایند!
صنف به جای سیاست: با افزایش هزینه های فعالیت های سیاسی دانشجویی هم اکنون بخش قابل توجهی از دانشجویان حمایت از فعالیت های صنفی را به عنوان روشی کم خطر تر و فراگیرتر برگزیده اند. اینکه بتوانند با پرداخت هزینه کمتر در بهبود زندگی ملموس دانشگاهی موثر باشند. اعتراض به پولی شدن آموزش عالی، سنوات آموزشی، کیفیت نازل غذا و خوابگاه ها، آیین نامه های پوشش و لغو برخی از مراسم دانشجویی از محور فعالیت های جدید صنفی در دانشگاه های ایران محسوب می شود!
آکادمی به جای دانشگاه: در حالی که در دهه های پیشین دانشگاه به عنوان کانون فعالیت های سیاسی معرفی می شد کمرنگ شدن جذابیت های سیاست در ایران امروز دانشجویان را به سمت و سوی تقلیل دانشگاه به آکادمی سوق داده است. رونق گرفتن فعالیت انجمن های علمی، کم رنگ شدن جلسات سیاسی، تلاش برای ارتقای رتبه علمی دانشگاه ها، برگزاری نشست های علمی مختلف در کنار تاکید بر اصل ضرورت استقلال آکادمی از قدرت و سیاست موجب بزرگ نمایی مقوله علم پژوهی در دانشگاه های امروز شده است. هر چند که دوری از سیاست موجبات اسارت آموزش عالی در کمند بازار و مناسبات آن را نیز فراهم آورده است!

فضای مجازی به جای فضای حقیقی: در حالی که جنبش های اجتماعی دهه هفتاد بیشتر به دنبال حضور در میدان های اجتماعی همچون اعتراضات خیابانی، تحصن های سیاسی، جلسات سخنرانی و اجتماعات حقیقی بودند، گسترش اینترنت و ظهور شبکه های اجتماعی امکان متفاوتی را برای شکل گیری نوعی فضای دانشجویی مجازی فراهم آورده است. فرصت نوینی که اگر چه از گرمای روابط چهره به چهره کنش گران تهی است ولی به دلیل فراگیری و آزادی نسبی توانسته به کانونی برای شکل گیری کمپین ها، دعوت از روشنفکران و رونق گفت و گوهای مجازی تبدیل شود!
جامعه به جای دولت: برخلاف دوره ای که سیاست ورزی محور دانشگاه تلقی می شد و حتی لیست های انتخاباتی از آن بیرون می آمد، امروزه شاهد فاصله گرفتن دانشگاه از جناح های سیاسی و نزدیک شدن به جامعه مدنی هستیم. حمایت از اعتراضات صنفی کامیون داران و معلمان، ایستادن در کنار دغدغه های زنان و فرودستان، خطاب قراردادن روشنفکران و نگاه انتقادی به اصلاح طلبی دولت محور از مهمترین شاخصه های دورانی محسوب می شود که می توان آن را عصر گذار از دولت به جامعه نامید!
نکته پایانی:
سیر تحولات دانشگاه در دو دهه اخیر نشان می دهد که گذار از سیاست به بازار (دهه هشتاد) و عبور از بازار به جامعه (دهه نود) نتوانسته به سرگردانی و بلاتکلیفی دانشگاه در ایران خاتمه دهد. در روزگاری که تنها یک نهاد آوانگارد با تلفیق دو ساحت روشنفکری- آکادمیک می تواند افقی جهت برون رفت از بحران های موجود پیش روی جامعه بگشاید متاسفانه دانشگاه ایرانی همچنان روزهایی سرشار از سرگردانی و بلاتکلیفی را تجربه می کند!
کانال مهران صولتی
گروه رسانه/

صبح امروز محسن حاجی میرزایی در دوازدهمین نشست از سلسله برنامههای گفت و گو با محور تحول که با حضور رئیس سازمان بازرسی کل کشور و جمعی از معاونانشان و اعضای شورای معاونان وزارت آموزش و پرورش، مدیران کل استانها و روسای ۷۶۰ منطقه آموزش وپ رورش سراسر کشور که از طریق ویدیو کنفرانس و شبکه شاد در برنامه حضور داشتند، برگزار شد به نکاتی در مورد آموزش در بحران کرونا پرداخته است .
گزارش این خبر در بسیاری از خبرگزاری ها منتشر شده است اما نکته مهم حذف بخشی از سخنان وزیر آموزش و پرورش در مورد « آموزش حضوری » در پرتال وزارت آموزش و پرورش است . ( این جا )
برخی خبرنگاران به حذف این اظهارات انتقاد کرده اند .
« محسن حاجی میرزایی » گفته است : ( این جا )
« همواره به ستاد کرونا گفتهایم خواستار آموزشهای حضوری هستیم چراکه برای برخی پایهها مانند پایه اول دبستان و یا واحدهای عملی رشتههای فنی و حرفهای و کاردانش، آموزش مجازی مشکل است. از طرفی هیچ نوع آموزشی جایگزین آموزشهای حضوری و مدرسه نیست زیرا دانشآموز در محیط مدرسه تنها آموزش نمیبیند بلکه فرایند تربیت او در مدرسه محقق میشود. »
این سخنان بعدا از پرتال روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش حذف شده است .
« صدای معلم » از ابتدای شیوع کرونا به وضعیت و روند برگزاری نشست های رسانه ای توسط وزارت آموزش و پرورش و خاصه روابط عمومی آن انتقاد کرده است .
آخرین گزارش به روز قبل و به نشست رئیس مرکز حراست در نشست کارکنان این مرکز با وزیر آموزش و پرورش باز می گردد . ( این جا )
این رسانه نوشت :
« مدت زمان زیادی است که وزارت آموزش و پرورش نشست های رسانه ای با خبرنگاران را تعطیل کرده و به جای آن روش غیرحضوری را برگزیده است .
این در حالی است که نشست های اداری و ستادی در این وزارتخانه و سایر ادارات کماکان به قوت خود باقی است .
طبق مصوبه چهل و چهارمین جلسه ستاد ملی مدیریت کرونا مورخ 24 / 8 / 1399 برگزاری جلسات در شهرهای با وضعیت قرمز با رعایت بقیه پروتکل های مربوطه مجاز می باشد .
این در حالی است که وزارت آموزش و پرورش از زمان شیوع کرونا برنامه مشخص و منسجمی برای تشکیل نشست های رسانه ای نداشته و حتی در وضعیت های غیرقرمز هم این گونه نشست ها را بدون پاسخ گویی و دلیل موجه تعطیل کرده است .
از سوی دیگر و بر اساس تجربیات و مشاهدات ، نشست های رسانه ای معمولا با عددی کم از این تشکیل شده است .
« صدای معلم » خواهان پاسخ گویی صریح و قانونی در این مورد می باشد . »
پایان گزارش/
گروه گزارش/

در خبرها آمده است که شورای نگهبان قانون اساسی علیه یک " معلم " شکایت کرده است .
آن چه از « رای دادگاه » مستفاد می شود دلیل این شکایت انتشار مطالبی در « وبلاگ شخصی » توسط « کاوس رکوفیان » معلم بهبهانی بوده است . علی رغم تعریف واحدی به نام " روابط عمومی " در ساختار شورای نگهبان ، وظیفه این بخش در ارتباط با رسانه ها و افکار عمومی چیست ؟
در این رای آمده است :
« با عنایت به محتویات پرونده شکایت شاکی ، گزارش و تحقیقات مرجع انتظامی ، قرار جلب به دادرسی و کیفر خواست صادره از ناحیه دادسرای عمومی و انقلاب ، اسناد و مدارک ارائه شده توسط نماینده حقوقی شاکی ، اقرار صریح و مقرون به واقع متهم به استناد مطالب ذکر شده در وبلاگ شخصی ، دفاعیات غیرموجه وی مبنی بر این که قصد تشویش اذهان عمومی نداشتم و هدف من انتقاد از نهادهای حاکمیت بود . طبق حدیث کلکم راع و کلکم مسوول عن رعیته . من هم به عنوان یک شهروند حق انتقاد از شورای نگهبان دارم . سایر قرائن و امارات موجود در پرونده بزهکاری متهم محرز و سیاسی می داند ، مستند به ماده 746 قانون مجازات اسلامی مصوب 1375 بخش جرایم رایانه ای مصوب 1388 با رعایت ماده 1 و 2 و 11 و 12 و 6 قانون کاهش حبس تعزیزی مصوب 1399 و ماده 18 و 37 و 38 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 با توجه به وضعیت خاص متهم و فقد سابقه کیفری موثر وی انگیزه وی از ارائه مطالب انتقادی در وبلاگ شخصی متهم را به پرداخت 5 میلیون ریال جزای نقدی محکوم می نماید ... »
پرسش « صدای معلم » از شورای نگهبان قانون اساسی آن است که جایگاه نقد و پرسشگری از نظر آن نهاد چگونه تعریف و تبیین می شود ؟

آیا اگر شهروندی نسبت به عملکرد و یا رویکرد آن نهاد انتقاد کند ، باید او را متهم به افتراء ، تشویش اذهان عمومی و... کرد ؟ پرسش « صدای معلم » از شورای نگهبان قانون اساسی آن است که بیان مطالب انتقادی توسط یک " معلم " با کدام مبانی اسلام و یا حقوق عمومی در تضاد و یا تعارض بوده است ؟
اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اذعان می دارد :
«در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می کند. "والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر". »
شورای نگهبان توضیح دهد که مردم چگونه و با چه ترتیب و شرایطی باید به تکلیف خود بر اساس " امر به معروف " و " نهی از منکر " عمل کنند ؟
اصل بیست و چهارم قانون اساسی تصریح می کند :

« نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می کند.»
پرسش « صدای معلم » از شورای نگهبان قانون اساسی آن است که بیان مطالب انتقادی توسط یک " معلم " با کدام مبانی اسلام و یا حقوق عمومی در تضاد و یا تعارض بوده است ؟
آیا با پاسخ گویی مسئولانه در برابر افکار عمومی جامعه و مردم به اقناع و رضایت دست می یازند و یا با شکایت و اقامه دعوی در مراجع قضایی ؟
علی رغم تعریف واحدی به نام " اداره کل روابط عمومی " در ساختار شورای نگهبان ، وظیفه این بخش در ارتباط با رسانه ها و افکار عمومی چیست ؟
آیا برای حصول یک جامعه سالم منطقی و بهتر نیست که مسیر پرسش گری و مطالبه گری برای شهروندان باز باشد و مسئولان و مقامات در هر سطحی خود را در برابر جامعه مسئول و پاسخ گو بدانند ؟
پایان گزارش/
گروه اخبار/
رئیس مرکز حراست در نشست کارکنان این مرکز با وزیر آموزش و پرورش از کسب رتبه نخست کیفی مرکز حراست آموزش و پرورش از بین ۲۷ دستگاه کشور خبر داده است .
« صدای معلم » ضمن تبریک به آقای دلقندی اما از ایشان و وزیر آموزش و پرورش پرسشی را مطرح می کند .
مدت زمان زیادی است که وزارت آموزش و پرورش نشست های رسانه ای با خبرنگاران را تعطیل کرده و به جای آن روش غیرحضوری را برگزیده است .
این در حالی است که نشست های اداری و ستادی در این وزارتخانه و سایر ادارات کماکان به قوت خود باقی است .
طبق مصوبه چهل و چهارمین جلسه ستاد ملی مدیریت کرونا مورخ 24 / 8 / 1399 برگزاری جلسات در شهرهای با وضعیت قرمز با رعایت بقیه پروتکل های مربوطه مجاز می باشد .
این در حالی است که وزارت آموزش و پرورش از زمان شیوع کرونا برنامه مشخص و منسجمی برای تشکیل نشست های رسانه ای نداشته و حتی در وضعیت های غیرقرمز هم این گونه نشست ها را بدون پاسخ گویی و دلیل موجه تعطیل کرده است .
از سوی دیگر و بر اساس تجربیات و مشاهدات ، نشست های رسانه ای معمولا با عددی کم از این تشکیل شده است .
« صدای معلم » خواهان پاسخ گویی صریح و قانونی در این مورد می باشد .

جامعه ایران در حال گذراندن یکی از سختترین دوران چند دهه گذشته است. در حالیکه دولت به دلیل تحریم و کاهش شدید درآمدهای نفتی قادر به ایفای بخش زیادی از تعهدات خود نیست، شیوع ویروس کرونا فشار زیادی به زندگی مردم وارد آورده است. در این شرایط دو موضوع برای اقتصاددانان نگران کننده است؛ یکی گرفتار شدن بخش زیادی از جامعه در تله فقر مطلق و دیگری تشدید نابرابری در حوزه آموزش و نگرانی اصلی این است که هر دو چالش، میتوانند فشار مضاعفی به نسل آینده وارد کنند.
تورم باعث کوچک شدن سفره مردم میشود و فقر کالری را تشدید میکند. فقر غذایی، وضعیت سلامتی افراد را به خطر میاندازد و بیشتر از همه کودکان در حال رشد در معرض خطر هستند. در عین حال کرونا باعث تعطیلی مدارس شده و عدم حضور کودک در مدرسه بهخصوص در دوره ابتدایی و پیشدبستانی و بهخصوص در مناطق کمدرآمد که خانواده سطح تحصیلی پایینی دارد و قادر به تأمین وسایل ارتباطی نیست، ریسک بازماندگی از تحصیل را افزایش میدهد. دور شدن از مدرسه برای پسرانی که در خانوادههای فقیر زندگی میکنند، باعث جذب زودهنگام آنها به بازار کار میشود و برای دختران نیز ریسک کودک همسری افزایش مییابد.
جامعه ایران طی ۹ سال اخیر، به طور مرتب با کاهش درآمد سرانه مواجه شده و چشمانداز ما رسیدن به درآمد سرانه کشورهایی مثل بنگلادش و پاکستان و هند است. نشانههای ورود جامعه ایران به دایره فقر را میتوان از تحولات مصرف خانوادهها رصد کرد. از جمله اینکه مصرف حقیقی خانودههای ایرانی در سه سال گذشته،دست کم سه درصد کاهش یافته اما ترکیب هزینههای مصرف خانوارها نشان میدهد کاهش رفاه بیش از سه درصد بوده است. آموزش مجازی جایگزین خوبی برای کلاس درس نیست چون کودکان کمتر میآموزند و عادت یادگیری را فراموش میکنند .
در این مدت بدون احتساب هزینه اجاره مسکن، مصرف حقیقی خانوارها حدود ۱۱ درصد کاهش پیدا کرده است.
متوسط مصرف ماهانه گوشت قرمز خانوار در سال ۱۳۹۹ نسبت سال ۱۳۹۰ نصف شده و نسبت به سال ۱۳۹۵ بیش از ۳۷ درصد کاهش یافته است.
متوسط مصرف ماهانه گوشت مرغ نیز نسبت به سال ۱۳۹۵ بیش از ۶ درصد درصد و نسبت به سال ۱۳۹۰ بیش از ۱۱ درصد کاهش یافته است.
متوسط مصرف ماهانه لبنیات نیز نسبت به سال ۱۳۹۵ بیش از ۱۴ درصد و نسبت به سال ۱۳۹۰ بیش از ۳۵ درصد کاهش یافته است.
متوسط مصرف ماهانه برنج خانواده ایرانی نسبت به سال ۱۳۹۵ بیش از ۱۲ درصد و نسبت به سال ۱۳۹۰ بیش از ۳۴ درصد کاهش یافته است.
به این ترتیب نرخ فقر از ۴/۱۸ درصد در سال ۱۳۹۶ به بیش از ۳۵ درصد در پایان سال ۱۳۹۸ رسیده است.فقر مطلق به وضعیتی گفته میشود که در آن افراد قادر به تأمین منابع ضروری برای ادامه زندگی نیستند.
اقتصاددانان میگویند جامعهای که با کاهش تنوع در مصرف مواد غذایی و از آن مهمتر در تامین نیازهای ضروری غذایی مواجه باشد آینده نگرانکنندهای خواهد داشت. مشکلات تغذیهای پیامدهای نامطلوب اجتماعی-اقتصادی و بهداشتی از جمله افزایش مرگومیر، ابتلا به بیماریها، افزایش هزینههای درمان، کاهش ضریب هوشی و قدرت یادگیری، کاهش توان کار و کاهش توان جسمی را به دنبال دارند و روند توسعه کشور را به مخاطره میاندازد.

نظام آموزشی با شعار «مدارس و دانشگاهها تعطیل است، اما آموزش تعطیل نیست » به جنگ کرونا رفته است. آموزش تعطیل نیست اما تحلیلگران نسبت به نتایج آن ابراز نگرانی میکنند. ارزیابی تحلیلگران این است که آموزش مجازی جایگزین خوبی برای کلاس درس نیست چون کودکان کمتر میآموزند و عادت یادگیری را فراموش میکنند؛ اما حتی این هم در دسترس خیلی از کودکان نیست و تعداد زیادی دانشآموز در روستاها و مناطقی زندگی میکنند که زیر ساخت لازم برای دسترسی به اینترنت و آموزش مجازی را ندارد.
علاوه بر این، خانوادههای فقیر زیادی وجود دارند که قادر به تهیه گوشی هوشمند ساده هم نیستند و نمیتوانند وایفای و اینترنت ساده برای تحصیل فرزندانشان فراهم کنند. به این ترتیب کودکان در خانوادههای فقیر از کودکان خانوادههای ثروتمند عقب میمانند. کودکانی که به مدرسه نمیروند با احتمال بیشتری در معرض سوءاستفاده، سوءتغذیه و مشکل سلامت روانی قرار دارند و حتی ممکن است برای همیشه از تحصیل باز مانند. ادامه این روند، میتواند پایههای علمی دانشآموزان را ضعیف کرده و در سالهای آینده باعث ترک تحصیل خیلی از آنها شود.
تجارت فردا

با شنیدن نام دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلم ، اهمیت و ضرورت آن در ذهن ما نقش می بندد و با شنیدن نام تربیت معلم، بزرگانی چون شادروان احمد آرام، فروزانفر و ... هم چنین بعد از انقلاب درخشان تر از دوران قبل انقلاب، شهیدانی چون رجایی و باهنر و ... در ذهن ما خطور می کند. واقعا چه باور و اعتقادی به این امر مهم داشتند که با تلاش و جدیت توام با علاقه قلبی در این مسیر قدم نهادند به طوری که با تمام کاستی ها و نواقص، آنچه امروز شاهد هستیم به یادگار گذاشتن این میراث گرانبها و مسئولیت سنگین ما در نگهداشت این سرمایه و انتقال آن به آیندگان. با توجه به نقش بی بدیل نیروی انسانی و معلم در رشد و توسعه جامعه و در اجرای راهکار 11 / 1 سند تحول بنیادین ، دانشگاه فرهنگیان در راستای استقرار نظام ملی تربیت معلم برای رویکرد آموزش تخصصی و حرفهای تربیت محور با تجمیع مراکز آموزش و پرورش در سال 1390 مصوب شد.
متاسفانه با گذشت تقریبا نه سال از این امر مهم، شاهد حال وخیم دانشگاه فرهنگیان هستیم که ریشه همه آن در سوء مدیریت دانشگاه فرهنگیان می باشد چرا که :
1) از بدو تاسیس تاکنون دانشگاه سه دوران مدیریتی را تجربه کرده است ( دوران آقای محبی نیا، مجلسی ها ؛ دوران آقای مهر محمدی، دانشگاه تربیت مدرس ؛ دوران آقای خنیفر، دانشگاه تهران) که هیچ کدام از تخصص و توام با تجربه معلمی بهره ایی نبردند و نهایت اینکه در تربیت معلم تحصیل کرده و در اولین فرصت با رخت کندن از لباس معلمی به آغوش وزارت علوم پر کشیدند.
(به قول جامی : ذات نایافته از هستی بخش. چون تواند که بود هستیبخش).
2) با توجه به اینکه هیچ کدام از این روسای دانشگاه و معاونان آنها به منظور مخاطب شناسی حتی یک ساعت تدریس ندارند ؛ چگونه می توان انتظار داشت از مراکز و پردیس های کل کشور اطلاعات درست داشته تا در فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری درست عمل کنند.
3) اساتید، مدرسان و کارکنان که باید حافظ این فرهنگ صد ساله باشند در فرآیند اخذ تصمیم های مدیریتی نقشی ندارند به طوری که شاهد هستیم اولا: مدیران استانی از اعضای غیر هیات علمی و گاها کارمند از سایر دستگاه ها انتخاب می شوند تا عضو هیات علمی ما را در آن استان مدیریت کنند. ثانیا: از سی مدیر میانی سازمان مرکزی حتی یک سوم آن هم از اساتید و عضو هیات علمی دانشگاه نیستند.

4) هیچ کدام از این مدیران واراداتی، با توجه به اهمیت استراتژیک دانشگاه فرهنگیان و نقش حاکمیتی آن خصوصا تاکیدات مقام معظم رهبری بر اهمیت و نقش استراتژیک دانشگاه فرهنگیان[1] حاضر نشده اند که به این دانشگاه انتقال یابند.
5) به دلیل وارداتی بودن مدیران، تصمیم ها سطحی بوده و در این مدت شاهد اجرای تصمیم و برنامه های راهبردی دانشگاه نبوده ایم به عنوان مثال: دانشگاه موظف است برنامه هایی اتخاذ و اجرا کند تا بیست درصد دانشجویان از نخبگان باشند در حالی که این عدد به دو درصد هم نمی رسد !

6) به دلیل وارداتی بودن مدیران دانشگاه، مدیران برای حفظ جایگاه خود، دانشگاه را محل تاخت و تاز احزاب و جناح های سیاسی کرده، به طوری که شاهد هستیم:
الف) مدیر استانی پس از عزل، در استانی دیگر به عنوان مدیر مشغول می گردد .
ب) به دلیل همراهی با نمایندگان، شاهد راه اندازی و تاسیس مراکز غیر قانونی در شهرها هستیم .
7) به دلیل وارارداتی بودن مدیران دانشگاه، تعلقی به دانشگاه نداشته و در حفظ و ارتقا جایگاه آن تلاشی ندارند به طوری که هر روز شاهد هستیم جایگاه دانشگاه تنزل پیدا کرده و شاهد واگذاری ماموریت دانشگاه به سایر موسسات آموزش عالی (نامه وزیر علوم به مقام معظم رهبری و تنزل جایگاه دانشگاه از امر مقدس تعلیم و تربیت به بنگاه کاریابی فارغ التحصیلان، پیام نور و ...) هستیم.
8) به دلیل سوء مدیریت مدیران دانشگاه هر روز شاهد حاشیه های بزرگتر از متن هستیم همانند ماجرای فروش کتاب خود به دانشگاه و تحمیل هزینه سنگین به دانشگاه، قرارداد چند میلیاردی با شرکت وابسته به معاون دانشگاه جهت تولید محتوای الکترونیکی، تبدیل وضعیت 13 نفر از اعضای غیر هیات علمی به هیات علمی در قالب تطبیقی و ...
از مقام عالی وزارت اموزش و پرورش تقاضا داریم با توجه به اینکه امر تربیت معلم تخصصی و مهارت محور بوده از ظرفیت و توان داخل دانشگاه برای مدیریت دانشگاه استفاده کند. چرا که تجربه را دوباره تجربه کردن ، نه تنها فقط هزینه بلکه در این امر مهم خسارت محض هست.
[1] : فرمایشات مقام معظم رهبری در اردبیهشت (هفته معلم) سال های 92، 93، 94، 95، 96، 97، 98، 99 و شهربور 99
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/

« تعطیلی مدارس » از ابتدای شیوع کرونا تاثیرات مخربی بر فرآیند آموزشی و تربیتی دانش آموزان گذاشته است .
زهرا وحدت شریعت پناهیعضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی می گوید ( این جا ) : « باید همانند سالهای پیش در ساعات خواب و بیداری و درس خواندن دانش آموزان نظم وجود داشته باشد و این نظم الزاما باید توسط پدرو مادر ایجاد شود و ساعات خاصی را نیز به ورزش کردن اختصاص دهند.
این متخصص تغذیه و رژیم درمانی کودکان، نسبت به چاقی دانش آموزان در دوران کرونا هشدار داد و گفت: کم تحرکی، تماشای تلویزیون، بازی با کامپیوتر و موبایل و فعالیتهای نشسته، الگوی غذایی نامناسب غذایی، باعث شده کودکان و نوجوانان ما روز به روز چاقتر شوند. »

ایرنا می نویسد : ( این جا ) : « بررسی های میدانی نشان داد که دانش آموزان قبل از شیوع ویروس کرونا جزو اقشار کم تحرک جامعه بوده که در شرایط جدید بر میزان کم تحرکی آنان افزوده شد.
ویروس کرونا و مجازی شدن فعالیت های آموزشی و خدماتی امروزه زندگی افراد مختلف جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده ضمن آنکه جنب و جوش بدنی را از کودکان و نوجوانان سلب کرده است.
دانش آموزان به دلیل وضعیت خاص زندگی شهری قبل ازشیوع ویروس کرونا درگروه سنی کم تحرک های بدنی و در معرض آسیب های جسمی و روانی بودند که با آمدن این ویروس روزهای سختی پیش روی آنان قرار گرفته است.
تا قبل از شیوع کرونا، در خانه و مدرسه همواره به دانش آموزان توصیه می شد که از فضای مجازی یا بازی های رایانه ای برای جلوگیری از کم تحرکی و سایرآسیب ها فاصله بگیرند اما اکنون آموزش آنان سوار بر موج فضای مجازی و الکترونیکی است و این قشر پای ثابت کلاس ها و بازی های مجازی هستند. »
مدیر اداره آموزش و پرورش منطقه 16 تهران می گوید : ( این جا )
« در طرح کوچ و طبق نظر کارشناسان و بررسی نتایج اولیه مشخص شده بیشتر دانشآموزان بهطور میانگین ۴ تا ۷ کیلوگرم دچار اضافه وزن و چاقی شدهاند و به همین دلیل باید برای رسیدن به وزن ایدهآل برنامه ورزشی و غذایی مناسب و مستمری پیش بگیرند.
وی از عمده مسائلی که باعث اضافه وزن دانشآموزان شده صحبت میکند و میگوید: «طبق گزارش کارشناسان حوزه سلامت، کم تحرکی و تغذیه نامناسب عمدهترین دلایل چاقی دانشآموزان در دوران کروناست. تا قبل از تعطیلی مدارس، دانشآموزان با طی مسیر خانه تا مدرسه و برعکس، شرکت در زنگ ورزش، نرمش صبحگاهی، بازی و تفریح و... تحرک کافی داشتند، اما در دوران کرونا کم تحرکی، استراحت فراوان و تغذیه نامناسب سراغ خیلی از بچهها آمده و باعث شده تا سلامتیشان به خطر بیفتد.»
رئیس اداره آموزش و پرورش منطقه۱۶ در پاسخ به این سؤال که آیا مشکل چاقی و اضافه وزن دانشآموزان تنها مربوط به دوران کروناست، میگوید: «خیر! این مشکل در هر زمانی اتفاق میافتد، اما طبق اعلام کارشناسان، موضوع چاقی و اضافه وزن در دوران شیوع کرونا سرعت بیشتری گرفته و از این نظر شناسایی عوامل چاقی و انتخاب راهکار مناسب برای درمان این عارضه در بین دانشآموزان اهمیت زیادی دارد.»
پالیزدار میگوید: «به گفته مسئولان ستاد ملی مبارزه با کرونا، میزان ابتلا و مرگ و میر ناشی از ویروس کرونا در افراد چاق بیشتر از دیگر اقشار است و به همین دلیل چاقی دانشآموزان در چنین شرایطی میتواند هشداری جدی تلقی شود.»
پس از گذشت حدود 9 ماه از تعطیلی مدارس ، مدیرکل دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از اجرای برنامه مشترک معاونت بهداشت وزارت بهداشت و معاونت تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش برای کنترل چاقی دانش آموزان خبر می دهد . ( این جا )
محسن حاجی میرزایی در مراسم افتتاحیه طرح کنترل وزن و چاقی دانش آموزان و افتتاح نمایشگاه آن که به صورت ویدئو کنفرانس برگزار شد ( این جا ) با بیان اینکه دو تا ۹ درصد هزینه های سلامت، صرف پیامدهای چاقی می شود که در دهه های اخیر افزایش یافته و بیش از دو برابر شده است، گفت: پدیده چاقی بین نیم تا ۱.۷ درصد از تولید ناخالص داخلی کشورها را هدر می دهد.
حاجی میرزایی تاکید می کند: اجازه ندهیم که تعطیلی آموزش حضوری، مانع اجرای شایسته و سنجیده این طرح شود. کسی که مسئول غربالگری و کنترل دانش آموزان است باید هر هفته کنترل کند و با مدارس و خانواده ها پیوند برقرار کند.

وی با اشاره به تغییر زیست بوم آموزشی در دوران کرونا، تاکید کرد که ارزیابی نهایی ما در پایان سال این است که آیا توانستیم مسیر جایگزین را به گونه ای بپیماییم که به نتایج مورد انتظار برسیم؟ اگر این مهم اتفاق نیفتد فرصت سوزی کرده ایم. همکارانم در استان ها روی تک تک دانش اموزان حساس و پیگیر وضعیت تک تک آنها باشند. لازم است همه دانش آموزان تحت غربالگری قد و وزن قرار بگیرند. »
به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش برنامه خاص و قابل اجرایی برای تعطیلی ورزش مدارس و عوارض ناشی از آن ندارد و همه توجه خود را بر روی "شبکه شاد " متمرکز کرده است . شبکه ای که به گفته بسیاری از معلمان حتی در آموزش مجازی دروس از مشکلات متعدد و زیر ساختی رنج می برد چه برسد به آن که بخواهد در حوزه های دیگر هم اثربخشی و کارایی داشته باشد .
نامه ی زیر توسط یکی از دبیران ورزش شهرستان سیل زده پلدختر برای « صدای معلم » ارسال گردیده است .
***

« آموزش و پرورش لرستان در این روزهای کرونایی هیچ برنامه ای برای ورزش دانش آموزی ندارد و ضعف این اداره کل در زمینه ورزش دانش آموزی کاملا مشهود است.
غیرحضوری شدن کلاس های درس و خانه نشینی دانش آموزان قطعا اثراتی سو بر جسم و روان دانش آموزان خواهد داشت و در این شرایط نقش دبیران ورزش در جهت کاستن این اثرات و آسیب ها به مراتب مهم تر از کلاس های حضوری است.
اگر تربیت بدنی آموزش و پرورش لرستان با مسئولیت پذیری، برنامه ریزی، تولیدمحتوا، نظارت مستمر و جدیت این موضوع را در دستور کار قرار دهد، نرمش و ورزش در خانه حداقل فعالیتی است که می توان آن را فرهنگ سازی کرد؛ همان طور که بسیاری از استان ها این کار را از ابتدای کرونا آغاز کرده اند و نرم افزار متنوعی در مارکت های اندروید برای ورزش و تناسب اندام وجود دارد.
متاسفانه تربیت بدنی آموزش و پرورش لرستان بیش از آن که به فکر ورزش دانش آموزی و ارتقای توانمندی ها و مهارت های دبیران ورزش باشد، سیاسی کاری و نمایش های رسانه ای را دنبال می کند.
ناگفته نماند سیاسی کاری مسئولان این حوزه در نوع خود جالب است!
این عزیزان عصرها پای ثابت گعده های اصلاح طلبی هستند و شب را در مصاحبت با اصولگرایان سپری می کنند تا هم صدارت خود تا پایان دولت روحانی را ضمانت کنند و هم در دولت بعد علم انقلابی گری و اصولگرایی را برافراشته کنند و جایی برای خود دست و پا نمایند.
پارادوکس مسئولان این حوزه، دامنه ای از شورای اصلاح طلبان تا موتلفه اسلامی دارد!
تعطیل شدن ورزش دانش آموزی در دوران کرونا همه ماجرا نیست؛ سیاسی کاری و شوآف های چندش آور، آسیب های جدی متعددی را در طول این سال ها متوجه ورزش دانش آموزی کرده است از جمله:
۱- کمبود سرانه فضاهای ورزشی سرپوشیده و روباز مثل استخرها،سالن های ورزشی چند منظوره و تخصصی و چمن های طبیعی و مصنوعی در رشته فوتبال
۲- کمبود تجهیزات ورزشی مناسب و استاندارد در مدارس و عدم توجه به این موضوع از سوی معاونت تربیت بدنی لرستان
۳- عدم برنامه ریزی برای دبیران ورزش در این بحران کرونا و عدم کنترل و نظارت بر عملکرد آنان.
۴- عدم استفاده از نیروی های صاحب نظر، متخصص و متعهد
۵-عدم فعالیت پرشور در کانون های ورزشی و نابود کردن چند رشته ی ورزشی در آموزش و پرورش
۶- عدم استفاده از نظرات و پیشنهادات نخبگان ورزشی در برنامه های حوزه تربیت بدنی
۷- ضعف جدی در جلب حمایت های بیرونی و متعاقبا عدم حمایت مسئولین وارگان ها و شرکت های دولتی و خصوصی از ورزشکاران مدال آور و تیم های ورزشی به خصوص در بخش بانوان و آقایان
۸- عدم توسعه ورزش همگانی درسطح استان
۹- کمبود پایگاه های تخصصی جهت پرورش قهرمانان ملی در رشته های مختلف ورزشی
۱۰- عدم حمایت واستفاده از پیشکسوتان فرهنگی در رده های مختلف ورزشی
۱۱- نداشتن پایگاه تخصصی و کادری مجرب جهت کشف استعداد ها در بین نوجوانان و جوانان به ویژه در مدارس
۱۲- عدم توانمند سازی مربیان پایه و داوران در رشته های مختلف ورزشی
۱۳- عدم سرکشی به مدارس و مناطق محروم استان
۱۳- عدم درآمد زایی و عدم شفاف سازی مالی در حوزه تربیت بدنی و وجود برخی ابهامات جدی در این زمینه
۱۴- استفاده از نیروهای سیاسی غیر متخصص در مدیریت ها جهت بزرگ نمایی های رسانه ای و تبلیغات گسترده
۱۵- تبلیغات محور بودن برنامه ها و عدم توجه به مسائل بنیادین در برنامه ریزی ها
۱۶- عدم اجرای برنامه های ابلاغی و مقتضی جهت التیام آلام دانش آموزان سیل زده و کارنامه بحث برانگیز در قضیه سیل
۱۷- دخالت مخرب و بر اساس منافع شخصی در انتخابات هیئت های ورزشی و عدم توجه به رشته تخصصی افراد در معرفی نماینده آموزش و پرورش در انتخابات هیئت های ورزشی استان و تهاتر حق رای با سیاسیون
در پایان از مسئولان محترم این معاونت خواهشمندیم در لابه لای جلساتی که با انجمن اسلامی معلمان، موتلفه اسلامی، مجمع فرهنگیان، جبهه پایداری و اعتدال و توسعه دارند،ساعاتی را هم به ورزش دانش آموزی اختصاص دهند که هم خیر است و هم ثواب!
اگر مدیرکل لرستان که سوابق قابل قبول و نسبتا قابل دفاعی در گذشته دارد بخواهد آموزش و پروش لرستان را مثل همتایان پیشینش قربانی سیاست زدگی کند معلمان سکوت نخواهند کرد.
از آقای نخعی که شخصی سالم و صالح است انتظار می رود افراد ناتوان و مساله دار را کنار گذاشته و برای رضای خدا افراد متخصص،توانمند،سالم و موجه را جایگزین کند تا پس از سال ها آموزش و پرورش لرستان رشدی حداقلی داشته باشد! »
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید