صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه اخبار/

آمار ابتلای دانش آموزان در مدارس به کرونا چقدر است

خبرگزاری خانه‌ ملت نوشت :

« محسن حاجی میرزایی در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرنگار  خبرگزاری خانه‌ ملت در پاسخ به این سئوال که آمار دانش آموزان مبتلا به کرونا چه تعداد است، گفت: هیچ گزارش رسمی مبنی بر ابتلای دانش آموزان در مدارس پس از بازگشایی مدارس از تاریخ 15 شهریورماه، وجود ندارد.

وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: البته هستند دانش آموزان زیر 18 سالی که مانند سایر افراد جامعه پیش از بازگشایی مدارس به کرونا مبتلا شده‌اند ولی ابتلای آنان ارتباطی به بازگشایی مدارس نداشته و ابتلای دانش آموزان در گزارشات وزارت آموزش و پرورش و در گزارشات وزارت بهداشت نیامده است. »

این خبر انعکاسی در پرتال وزارت آموزش و پرورش نداشته است .

پایان پیام/


آمار ابتلای دانش آموزان در مدارس به کرونا چقدر است

شنبه, 04 مهر 1399 12:16

مدرسه مهران

درباره مدرسه مهران

مدرسه مهران فقط جایی برای درس خواندن نبود. همه جنبه‌های زندگی در این مدرسه به دانش‌آموزان آموزش داده می‌شد. رفتار با دیگران، آداب تربیتی، مانند این‌که چگونه رفتاری داشته باشند، چگونه سنجیده سخن بگویند. این‌ها  محجوب‌ترین بچه‌ها را روی صحنه می‌کشاندند، نمی‌دانم چگونه، اما از تبحرشان بود. برای این کارها خانم مافی استعداد خاصی داشت.

مهران آن موقع بهترین مدرسه بود زیرا این دو همه نیروی‌شان را برای مدرسه گذاشته بودند. خیلی با حساب و کتاب معلم انتخاب می‌کردند و بدون آزمون، معلمی را سر کلاس نمی‌فرستادند. همواره در حال توصیه به معلمان بودند که رفتارشان متناسب با استانداردهای مهران شود.

درباره مدرسه مهران

آن‌ها تمام دانسته‌های خودشان را به آسانی در اختیار معلمان می‌گذاشتند و حتا با والدین بچه‌ها خیلی وقت صرف می‌کردند. نتیجه کارشان را هم اکنون نیز می‌توان دید. هنوز هم همه بچه‌های مهرانی سابق در هر کجای جهان یا ایران که باشند با هم در پیوند هستند. به خصوص وقتی که اول آبان هر ماه در خانه خانم و آقای مافی گرد هم می‌آیند. ببینید چه کششی وجود دارد که پس از سال‌ها هنوز این همه آدم می‌توانند دور هم جمع شوند و یاد آن روزها را گرامی بدارند، یاد آقا و خانم مافی را گرامی بدارند.

چیزی که برای من خیلی جالب بود، از نگاه آن‌ها، بچه من و بچه دیگری وجود نداشت. آن‌ها همه بچه‌ها را بچه خودشان می‌دانستند. رسیدن به چنین درکی، والایی می‌خواهد. هرکسی نمی‌تواند این‌طور باشد. خانم مافی را از زمانی که به‌یاد می‌آورم به عنوان یک مادر دل‌سوز بودند.

درباره مدرسه مهران

من خوب یادم هست که همیشه یک دامن و یک بلوز می‌پوشیدند و در طبقه سوم همان ساختمانی که ما پایین  آن درس می‌دادیم زندگی می‌کردند و سوگند و سوگل هم آن زمان کوچک بودند. خانم مافی همیشه به نوعی در همه کارها دست داشت، هم در مدیریت و هم در تنظیم برنامه معلم‌ها. اگر درس جغرافی بود، می‌آمد با بچه‌ها صحبت می‌کرد و نظر آن‌ها را می‌خواست که چه شیوه‌ای را برای آموزش می‌پسندیدند. در این کار هیچ زور و تحمیلی نبود. هرچه بود علاقه و انگیزه بود. آن‌قدر فضا خوب بود که چه دانش‌آموزان و چه معلم‌ها با اشتیاق به مدرسه می‌آمدند. این دو، تک‌تک آجرهای بنای مدرسه را با عشق و همدلی با بچه‌ها و خانواده‌های‌شان بالا بردند.

کتابک


درباره مدرسه مهران

منتشرشده در یادداشت

تعطیلی طولانی مدت مدارس چه آثار و عوارضی را در پی خواهد داشت

هر قدر تعطیلی مدارس طولانی تر شود و هر قدر نرخ فقر اقتصادی در جامعه افزایش یابد، این جا ماندگی به شدت افزایش خواهد یافت. 

۳/۵ میلیون که به آموزش مجازی دسترسی ندارند، اغلب دانش آموزان هم در مدارس دولتی درس می خوانند که پلتفرمهای یادگیری از راه دور موجود از کیفیت و‌ قابلیت حداقلی برخوردار نیستند، معلمها نیز از آمادگی لازم برای آموزشهای فضای مجازی برخوردار نیستند.

بنابراین کشورهایی مانند ما با فاجعه آموزشی روبه رو هستند.

آموزش و پرورش کشور ما با این مشکلات یک راه بیشتر ندارد :

تامین منابع مالی برای مدارس، سخت گیری و نظارت قوی بر اجرای پروتکل ها و افزایش تدریجی بازگشایی حضوری مدارس.

در غیر این صورت و با طولانی شدن این شرایط، آمورش و پرورش کشور با بحران کارآمدی روبه رو خواهد شد.

فقدان زیرساختها و پلتفرمهای مناسب و حداقلی برای آموزش مجازی عملا این رویکرد را برای آموزش و پرورش کشور ما بلا موضوع می سازد. ‌پس می ماند آموزش حضوری و تامین شرایط این نوع آموزش.

هزینه این روش بسیار کمتر از هزینه ای خواهد بود که اگر آموزش و پرورش در تامین شرایط و امکانات تعلل و کوتاهی نماید.

تعطیلی طولانی مدت مدارس چه آثار و عوارضی را در پی خواهد داشت


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تعطیلی طولانی مدت مدارس چه آثار و عوارضی را در پی خواهد داشت

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

ایا رعایت نکردن پروتکل های بهداشتی و شیوه نامه ها توسط مسئولین مدرسه یک تخلف اداری محسوب می شود و یا وصف کیفری و مسئولیت حقوقی دارد

همان گونه که در گزارش های پیشین صدای معلم نیز آمد ؛ برخی رسانه ها ، کانال ها و گروه ها در شبکه های اجتماعی با انتشار اخبار غیرواقعی سعی در ترساندن و ایجاد استرس و اضطراب در دانش آموزان و کادر آموزشی مدرسه و نهایتا تعطیلی مدارس را دارند .

برخی از این ها حتی پا را فراتر نهاده و دائما موضوع " مسئولیت داشتن " و نیز " عواقب قانونی " را برای کسانی بر می شمرند که اقدام به آموزش حضوری در مدارس می کنند .

این در حالی است که مطابق اعلام وزارت آموزش و پرورش ؛ اولویت با " آموزش حضوری " است و هیچ دانش آموزی را نمی توان از این " حق " محروم کرد .

ایا رعایت نکردن پروتکل های بهداشتی و شیوه نامه ها توسط مسئولین مدرسه یک تخلف اداری محسوب می شود و یا وصف کیفری و مسئولیت حقوقی دارد

یکی از این کانال ها به نام " اخبار فرهنگیان " در مطلبی با عنوان " تلنگر " چنین می نویسد :

« اگر دانش آموز یا معلمی به مدرسه برود و هر اتفاقی برايش بیافتد حتی در حد سرفه کردن، می توانند با استناد به ماده ۵۰۶ قانون مجازات اسلامی (موضوع تسبيب در جنايت) از مدیر ، معاون و دبيران آموزشگاه به محاکم قضایی شکایت کرده و درخواست دیه کنند.
اگر كودك يا كودكانى جز براى مدرسه از خانه خارج نشده باشند و خداى ناكرده در مدرسه و كلاس مبتلا به ويروس كرونا شده و در اثر اين بيمارى جان خود را از دست بدهند و خانواده آن دانش آموزان از معلم و كادر مدرسه (شامل مدير و معاونين و دبيران) در خصوص عدم رعايت صحيح پروتكل ها و با هدف اخذ خسارت و ديه و ... شكايت قضايى كنند و نظر كارشناسان دادگسترى نيز اين چنين اعلام گردد كه : كودك بر اثر عدم رعايت صحيح پروتكل ها در مدرسه و يا كلاس به ويروس مبتلا شده است، قطعاً در اين صورت محكوميتى قضايى سخت و مسئوليتى مدنى و پرداخت ديه در انتظار معلمان و دبيران و مديران و معاونين مدرسه خواهد بود. تعطیل کردن مدرسه ساده ترین و راحت ترین کار برای حل مساله است اما این کار بر اساس تجربیات جهانی و کارشناسی ، بهداشت روان دانش آموزان و عدالت آموزشی را در معرض خطرات و آسیب های جدی قرار می دهد که ممکن است اثرات بلند مدت آن بیش از بیماری کرونا باشد .
در بازگشايى مدارس با اين شرايط، در اين وضعيت و عدم وجود امكانات كافى براى رعايت پروتكل هاى بهداشتى خصوصاً در مناطق محروم و عدم توجه همه دانش آموزان به رعايت پروتكل ها در كليه مدارس شهر و روستا، همه مسئوليت مدنى بر عهده مدير و معاونين و كادر آموزشى مدرسه مى باشد.
لذا ادارات كل آموزش و پرورش بايد قبل از اعلام بازگشايى مدارس اول اين موضوع حياتى را تعيين تكليف كنند و اگر تصميم به حضور دانش آموزان به هر تعداد در كلاس را دارند ابتدا رسماً در مورد پاسخ گويى حقوقى و قضايى و همچنين قبول مسئوليت جانى دانش آموزان و در صورت لزوم، خداى ناكرده پرداخت ديه و موارد ديگر قبول مسئوليت نمايند.
همچنين مى بايست موضوع ماده ۵۰۶ قانون مجازات اسلامى در خصوص تسبيب در جنايت و مسئوليت هاى مدنى فوق الذكر ، به صورت كاملاً رسمى و حقوقى، از كليه معلمان، دبيران ، مديران و معاونين و موسسين و شاغلين در مدارس دولتى و غيردولتى، سلب مسئوليت گردد. سپس ادارات كل استان ها براى بازگشايى مدارس تصميم گيرى نمايند. »

در این زمینه ؛ " صدای معلم " گفت و گوی کوتاهی با " عادل عبدی " وکیل و مشاور حقوقی " داشته است .

این حقوقدان می گوید :

ایا رعایت نکردن پروتکل های بهداشتی و شیوه نامه ها توسط مسئولین مدرسه یک تخلف اداری محسوب می شود و یا وصف کیفری و مسئولیت حقوقی دارد

« این استنادات قانونی که در اینجا ذکر شده با موضوع کرونا ارتباط ندارد.

مدیران و معلمان بایستی طبق بخش نامه ها و پروتکل هایی که اعلام شده شرایط پذیرش دانش آموزان را فراهم آورند در غیر این صورت مرتکب تخلف اداری شده اند.

موضوع مسئولیت کیفری و اثبات آن به همین سادگی نیست تقریبا مثل آلودگی هوا .

آیا افراد یا وراث آنها می توانند از دستگاه هایی که مسئول کیفیت هوا هستندشکایت کنند و از آنها دیه یا خسارت بگیرند؟ مضافاکه نمی توان به طور دقیق مشخص کردکه آیا دانش آموز در مدرسه مبتلا به کرونا شده یا محل دیگری ؟

هیچ ابزاری برای اینکه مشخص کند یک نفر در کجا و یا به واسطه چه کسی مبتلا به کرونا شده وجود ندارد بنابراین شکایت کیفری اصلا مسموع نیست و انتساب آن به اشخاص تقریبا غیرممکن است .

رعایت نکردن پروتکل های بهداشتی و شیوه نامه ها توسط مسئولین مدرسه یک تخلف اداری محسوب می شود و فاقد وصف کیفری است. »

" صدای معلم " در گزارش های متعدد خویش به جد " بازگشایی ایمن مدارس "  را یک وظیفه اخلاقی و ملی برای همگان دانسته و بر این باور است که اصل در همه نظام های آموزشی بر آموزش حضوری است و آموزش های آنلاین فقط می توانند نقش " مکمل " را ایفا نمایند .

تعطیل کردن مدرسه ساده ترین و راحت ترین کار برای حل مساله است اما این کار بر اساس تجربیات جهانی و کارشناسی ، بهداشت روان دانش آموزان و عدالت آموزشی را در معرض خطرات و آسیب های جدی قرار می دهد که ممکن است اثرات بلند مدت آن بیش از بیماری کرونا باشد .

تعطیلی مدرسه فقط کارکردهای مغفول این نهاد را بیشتر در حاشیه می برد .

پرسش  " صدای معلم " از این دوستان آن است که آیا می توان برای " کسب محبوبیت " به هر طریقی اقدام کرد ؟

پایان گزارش/


ایا رعایت نکردن پروتکل های بهداشتی و شیوه نامه ها توسط مسئولین مدرسه یک تخلف اداری محسوب می شود و یا وصف کیفری و مسئولیت حقوقی دارد

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

در نخستین نشست رسانه ای رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به تاریخ دوشنبه 19 خرداد ، ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگاران در مورد مشکل توزیع کتاب های درسی در مدارس که سال قبل هم مسائل فراوانی ایجاد کرد ؛  تاکید کرد که " هیچ کتابی دچار تاخیر نخواهد بود " . ( این جا )

" صدای معلم " از رئیس سازمان چنین پرسش کرد :

« چرا در آموزش و پرورش اصل " آموزش " را برون سپاری می کنند اما این وزارتخانه حاضر نیست که فروختن کتاب را به بخش خصوصی برون سپاری کند ؟

آیا این منطقی است ؟

آیا کتاب فروختن که یک کار اجرایی دست چندم است در شان سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ، ادارات کل ، مناطق و مدارس است ؟

پاسخ ملکی به این سوال و انتقاد " سکوت " بود . »

« حسین معافی » نقدی بر عملکرد سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در این مورد نوشته است .

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه ی زیر توسط یکی از آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی برای صدای معلم ارسال گردیده است .

این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند.

منتشرشده در یادداشت

سهمیه استخدامی برای روحانیون و طلاب برای ادبیات فارسی و حفظیات بی مسئولیت

رؤسای هفت انجمن علمی علوم اجتماعی نامه‌ای به وزیر آموزش و پرورش نوشته‌اند و به مجاز شدن استخدام دانش‌آموختگان سطح 2 و 3 حوزه علمیه برای دبیری تاریخ و علوم اجتماعی اعتراض کرده‌اند. «چرا کسانی فکر می‌کنند قرار دادن دانش‌آموختگان رشته‌های غیرمرتبط – از جمله سطح 2 و 3 حوزه علمیه – در جایگاه تدریس تاریخ و علوم اجتماعی درست است؟» یک پاسخ، کاملاً روشن، صریح و مؤثر است:

رابطه قدرت. کسانی به پشتوانه قدرت به علم و تخصص توجه نمی‌کنند؛ اما ریشه دیگری هم دارد و فقط رابطه قدرت نیست.

قدرت از ترس آبرویش، مدعی نشاندن آدم‌های غیرمتخصص هر سطحی از علوم حوزوی به جای پرستار، پزشک، مهندس، برنامه‌نویس و ... نمی‌شود. قدرت می‌داند که افکار عمومی را نمی‌شود برای نشاندن غیرمتخصصان در جای پزشک و مهندس توجیه کرد، اما فکر می‌کند متخصص علوم دینی می‌تواند تاریخ و علوم اجتماعی هم تدریس کند، و به این ترتیب هر دو تخصص علوم دینی و علوم اجتماعی و تاریخ را کم‌اعتبار می‌کند. چرا؟

یک. یک کلمه حداقل از دوره دبیرستان در ذهن دانش‌آموزان می‌کنند: «حفظیات». هر دانش‌آموزی که درس نمی‌خواند، حال و حوصله ریاضی و فیزیک نداشت، صرف‌نظر از این‌که چه قابلیتی داشت، می‌گفتند «برود حفظیات بخواند.» ادبیات، تاریخ، جغرافیا، دینی، فلسفه، اقتصاد و علوم انسانی و اجتماعی را یک‌جا با این کلمه مزخرف «حفظیات» جمع می‌بستند و یک‌کاسه داخل گونی‌ای می‌ریختند که می‌شد روی دوش هر غیرمتخصصی گذاشت.

سهمیه استخدامی برای روحانیون و طلاب برای ادبیات فارسی و حفظیات بی مسئولیت

مورخ، جامعه‌شناس، فیلسوف، اقتصاددان‌ (یک کم کمتر چون با ریاضیات هم سروکار دارند)،‌ عالم علوم سیاسی، مردم‌شناس، ادیب، جغرافی‌دان و ... همه انگار حافظه‌اند، ذخائر حفظیات که از سر ناتوانی در علوم دیگر، چون نمی‌توانسته‌اند ریاضی یاد بگیرند، زیست‌شناسی و آناتومی و فیزیولوژی بفمند، سر از حفظیات درآورده‌اند.

از پیرمرد روستایی پرسیده بودند فلانی – از بستگانش - چه رشته‌ای می‌خواند، با بی‌میلی گفته بود «نمی‌دونوم، میگن عنقول و منقول می‌خونه.» (الهیات در دانشگاه تهران «معقول و منقول» نامیده می‌شد. معقول (فلسفه و حکمت) و منقول (فقه) را شامل می‌شد.)‌ برخی تصورشان درباره علوم انسانی و اجتماعی همین قدر ساده‌انگارانه است.

دو. مهندس ساختمان اگر اشتباه کند، مسئولیت‌ دارد؛ یک نفر می‌میرد یا چهار نفر زیر آوار می‌مانند؛ اما برخی در این فکرند که علوم انسانی و اجتماعی هیچ مسئولیتی ندارد؛ تاریخ را هر جور دلت خواست درس بده، هر چه دل تنگت می‌خواهد به اسم علوم اجتماعی بگو، فلسفه هم که متر و معیار ندارد، چه اهمیتی دارد و چه مسئولیتی؟

واژه «حفظیات» گمراه‌کننده است. جامعه‌شناسان، مورخان، روان‌شناسان و بقیه علوم اجتماعی و انسانی که حتماً در گام‌های بعدی سراغ‌شان می‌روند، چیزی حفظ نمی‌کنند، اگر هم ادیبان یا بقیه اصحاب علوم انسانی و اجتماعی چیزی حفظ کنند، به جهت «حفظیات» بودن این علوم و دانش‌ها نیست. اشتباه به عرض رسانده‌اند. این‌ها هم مثل بقیه علوم عرصه خلاقیت، تحلیل، مفهوم‌سازی، مدل‌سازی، پژوهش بی‌طرفانه، اخلاق علمی، تحلیل پیچیدگی و کار تجربی روش‌مند مبتنی بر آزمایش، مشاهده، تاریخ‌پژوهی و گردآوری دقیق داده و تولید اطلاعات است.

علوم انسانی و اجتماعی هم مسئولیت دارند، مسئولیت تمدنی دارند. هویت، تاریخ، عقل معاش و تدبیر سیاسی، توسعه، نظام‌سازی برای اداره حکومت، کرامت انسانی، اخلاق، آسیب‌های جامعه انسانی، معناسازی، و تدوین سازوکارهای اداره جوامع با این علوم است. تهی کردن این علوم، تهی کردن جامعه و عاقبت توسعه‌نیافتگی است.

شما شاید نمی‌شناسید، ولی ما دیده‌ایم که مغزهای علوم انسانی و اجتماعی جهان و ایران، اندازه بزرگان ریاضیات، پزشکی و مهندسی زحمت کشیده‌اند، خلاقیت داشته‌اند، برخی جهان را تکان داده‌اند، چیزی هم حفظ نمی‌کرده‌اند.

باور کنید فیلسوف، جامعه‌شناس، مورخ، اقتصاددان، روان‌شناس، روانکاو، استراتژیست سیاسی و بین‌المللی شدن، که کار علوم انسانی و اجتماعی است، آسان نیست، به اندازه بقیه علوم تخصص، کوشش، تجربه، استعداد و هوش می‌خواهد؛ درست همان گونه که متخصص فقه، اصول، الهیات و اندیشمند دینی بزرگ شدن به هوش، سخت‌کوشی، خلاقیت و حتی وارستگی نیاز دارد. علوم انسانی و اجتماعی «حفظیات بی‌مسئولیت» نیستند.

کانال محمد فاضلی


سهمیه استخدامی برای روحانیون و طلاب برای ادبیات فارسی و حفظیات بی مسئولیت

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

پرسش های صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش چرا آمار بیش از 50 درصدی آموزش حضوری در مدارس در کم تر از دو هفته به 10 درصد سقوط کرد

« محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش در یادداشتی که در روزنامه ایران با عنوان سال تحصیلی جدید و سخنی با مردم نگاشته است در 7 بند به تشریح سیاست‌ها و برنامه‌های وزارت آموزش ‌و پرورش برای اجرا در سال تحصیلی جدید پرداخته است . ( این جا )

  این مدل بازگشایی مدارس در کدام یک از کشورهای جهان جز ایران در حال اجراست ؟حاجی میرزایی می نویسد :

« خانواده‌های معزز در انتخاب شیوه آموزش فرزندان خویش که شامل حضوری، ترکیبی (حضوری و غیرحضوری) و غیر حضوری (تلویزیون و شبکه شاد) می‌باشد، مخیر بوده و حضور دانش‌آموزان در مدرسه نیز کاملاً اختیاری و به دور از هرگونه اجبار و اکراه است. »

نخستین پرسش " صدای معلم " از وزیر آموزش و پرورش آن است که به طور دقیق مشخص کند در حال حاضر در چند درصد مدارس آموزش حضوری در جریان است ؟

در گفت و گویی که  این رسانه با " رضوان حکیم زاده " معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش چهارشنبه داشت و متن کامل این نشست منتشر خواهد شد این پرسش مطرح شد .

حکیم زاده آماری اعلام نکرد .

اما ایرج حریرچی معاون کل وزارت بهداشت این میزان را 10 درصد اعلام کرده است . آیا وزیر آموزش و پرورش " اقتدار " لازم برای اجرای قوانین و مقررات مصوب و حتی سخنان خویش را دارد ؟

در گزارشی که صدای معلم ، سه شنبه 18 شهریور منتشر کرد ( این جا ) ؛  از قول وزیر آموزش و پرورش چنین آمده بود :

« این تصمیمات وزارت آموزش و پرورش نیست. تصمیم به آغاز تحصیلی در ۱۵ شهریور و تاکید بر آموزش حضوری تصمیم ستاد ملی کروناست و ما هم ملزم به رعایت آن هستیم.

بر اساس اطلاعات به‌دست‌آمده در چند روز گذشته بیش از 50 درصد دانش آموزان، به مدرسه آمدند و آموزش حضوری را انتخاب کردند و بقیه دانش آموزان آموزش مجازی و تلویزیونی را ترجیح دادند. ... »

چه اتفاقی افتاده است که آمار بیش از 50 درصدی به حدود 10 درصد تنزل کرده است ؟

پرسش های صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش چرا آمار بیش از 50 درصدی آموزش حضوری در مدارس در کم تر از دو هفته به 10 درصد سقوط کرد

" صدای معلم " در پایان به وزیر آموزش و پرورش هشدار داده بود :

« اگرچه سیاست های نابخردانه ، ایدئولوژی زده و نمایشی بسیاری از مسئولان آموزش و پرورش در سطوح و رده های مختلف سازمانی به فرآیند " مدرسه گریزی " و " مدرسه ستیزی " دانش آموزان دامن زده که نمونه اخیر آن در گزارش صدای معلم از نخستین روز بازگشایی مدارس در آموزش و پرورش استان البرز هویداست ( این جا ) و به نظر می رسد " کرونا " فقط بهانه ای برای فرار از " زندان مدرسه " باشد اما استقبال بیش از 50 درصد از خانواده های ایرانی از آموزش حضوری در مدارس می تواند نشانه بازگشت اعتماد ، عقلانیت و بازشناسی هویت حرفه ای مدرسه نزد آنان باشد به شرط آن که در سایه سیاست های آزمون و خطا ، روزمره و مدیریت ناکارآمد مسئولان وزارت آموزش و پرورش به سرنوشت فرصت سوزهای ویران گر مبتلا و استحاله نشود و گوش شنوایی برای " صدای تغییر " پای کار بماند .

پرسش های صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش چرا آمار بیش از 50 درصدی آموزش حضوری در مدارس در کم تر از دو هفته به 10 درصد سقوط کرد

پرسش دیگر این رسانه از وزیر آموزش و پرورش آن است که این مدل بازگشایی مدارس در کدام یک از کشورهای جهان جز ایران در حال اجراست ؟

در جامعه ی جنگ زده افغانستان که از توحش طالبان و داعش در امان نیست و مدارس و مراکز آموزشی در معرض آتش زدن و پرتاب مواد انفجاری قرار دارند اعلام شده با تصویب کابینه ابتدا دانشگاه‌ها و بعد از اول سنبله/ شهریور تمام مکاتب خصوصی و کلاسهای ۱۱ و ۱۲ مدارس دولتی باز شدند.

اما اکنون وزارت بهداشت افغانستان گفته که با وزارت آموزش و پرورش (معارف) بر سر طرح جدید کار می‌کند که علاوه بر کلاس ۱۱ و ۱۲ تمام کلاس‌ها در مدارس دولتی نیز دایر شوند.

تحلیل چنین وضعیتی این گزینه را به ذهن متبادر می سازد که در این کشور و سایر کشورها ، برنامه و اتاق فکری طراحی شده است و بر اساس واقعیات و دورنمای توسعه در حال پیاده شدن است .

آیا وضعیت نظام آموزشی ایران غیرقابل اعتماد تر از این کشور است ؟ به نظر می رسد " کرونا " فقط بهانه ای برای فرار از " زندان مدرسه " باشد اما استقبال بیش از 50 درصد از خانواده های ایرانی از آموزش حضوری در مدارس می تواند نشانه بازگشت اعتماد ، عقلانیت و بازشناسی هویت حرفه ای مدرسه نزد آنان باشد به شرط آن که در سایه سیاست های آزمون و خطا ، روزمره و مدیریت ناکارآمد مسئولان وزارت آموزش و پرورش به سرنوشت فرصت سوزهای ویران گر مبتلا و استحاله نشود و گوش شنوایی برای " صدای تغییر " پای کار بماند .

آیا نظارتی بر مدارسی که با تعداد کم دانش آموزان تشکیل می شود و متاسفانه برخی معلمان ، مدیران و کادر آموزشی با ترساندن دانش آموزان و حتی رفتارهای دفعی و " غیر حرفه ای "  قصد " تعطیلی مدارس " را دارند صورت می گیرد ؟

آیا اگر خانواده ای گزینه ی " آموزش حضوری " را انتخاب کرد نظارتی بر وضعیت مدارس از نظر پارامترهای آموزشی می شود ؟

حاجی میرزایی تاکنون و به دفعات بر اولویت داشتن آموزش حضوری در مدارس تاکید کرده است اما به نظر می رسد هنوز " صدای واحدی " از درون وزارت آموزش و پرورش و مدیریت های ستادی و اداری علی رغم تاکید دائم وزیر آموزش و پرورش مبنی بر اولویت بودن آموزش حضوری مشاهده نمی شود .

آیا این وضعیت " آشفتگی " موجب استفاده جریان های فرصت طلب و ضد آموزش و سلب اعتماد خانواده به نهاد آموزش نمی شود ؟

آیا وزیر آموزش و پرورش " اقتدار " لازم برای اجرای قوانین و مقررات مصوب و حتی سخنان خویش را دارد ؟

پرسش های صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش چرا آمار بیش از 50 درصدی آموزش حضوری در مدارس در کم تر از دو هفته به 10 درصد سقوط کرد

واقعا تدبیر و برنامه ی وزارت آموزش و پرورش برای جلوگیری از لوث شدن آپشن آموزش حضوری چیست ؟

آیا تلاش برای " بازگشایی امن مدارس " یک وظیفه اخلاقی و ملی برای همگان نیست ؟

پایان گزارش/


پرسش های صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش چرا آمار بیش از 50 درصدی آموزش حضوری در مدارس در کم تر از دو هفته به 10 درصد سقوط کرد

منتشرشده در گفت و شنود

دموکراسی واقعی از کجا آغاز می شودو نقش خانواده و مدرسه

در فرایند آموزش پرسش را قدر بدانیم

این تصاویر در ایران برای همه ما آشناست: به نانوایی می‌رویم، با فروتنی درخواست چند عدد نان می‌کنیم و معمولاً هم به نانوا نمی‌گوییم نان را برای من با چه کیفیتی بپز (کاملاً برشته،‌ یا نیمه‌برشته یا سفید یا خمیر). هر‌چه از تنور درآمد بر روی چشم می‌گذاریم و پولش را می‌پردازیم و می‌بریم. وقتی به مطب پزشک‌ می‌رویم خیلی فروتن می‌نشینیم تا پزشک از ما سؤال کند و اگر یکی دو تا سؤال داشته‌ باشیم با کلی شرمندگی می‌پرسیم و جرات هم نمی‌کنیم از پزشک بپرسیم فلان قرص برای کدام مشکل من است و فلان آمپول برای چه بود و آیا با توجه به اینکه فشار خون دارم، فلان دارو برای من ضرر ندارد؟ وقتی به شهرداری می‌رویم خیلی مهربان و سربه‌زیر درخواست خود را می‌گوییم و اگر مهندس شهرساز درخواست ما را رد کرد اغلب نمی‌پرسیم به استناد کدام آیین‌نامه یا کدام مصوبه؟ بلکه باز با فروتنی می‌گوییم حالا شما یک لطفی بکنید این کار را حل کنید. تصاویری از این دست در ساعت به ساعت زندگی ما ایرانیان قابل مشاهده است.

البته متقابلاً من هم که در نانوایی و مطب و شهرداری سربه‌زیر و فروتن هستم، در موضع شغلی خودم، حکومت می‌کنم؛ یعنی اگر فرضاً اپراتور تلفن اداره‌ای هستم، وقتی فردی تماس بگیرد و بیش از یکی دو سوال بپرسد، جواب سربالا می‌دهم و تلفن را قطع می‌‌کنم. اینها همه تصاویر جامعه‌ای است که افرادش انباشته از خوی و رفتار سلطه‌گری و دیکتاتوری هستند. در چنین جامعه‌ای همه افراد در هر موقعیتی در اغلب موارد محکوم و در موضع دست پایین هستند و فقط در یک مورد (جایی که مرتبط با شغل و مسئولیت خودشان است) حاکم و در موضع بالا هستند. بنابراین در جامعه سلطه‌گر، افراد در همه موارد محکوم و سلطه‌پذیرند و در یک موضع، حاکم و سلطه‌گر و چنین می‌شود که روح سلطه‌گری و سلطه‌پذیری در همه زندگی ما رسوخ می‌کند. چنین جامعه‌ای اگر هفته‌ای یک انتخابات هم برگزار کند، دموکرات و آزادمنش نیست. در چنین جامعه‌ای انتخابات بیشتر به یک نمایش می‌ماند و البته حاکمانش در انتخابات دخالت می‌کنند و کسی هم نمی‌تواند آنها را به دادگاه بکشاند.

حالا داستان را بر عکس کنید. اگر هر فردی فقط در یک موضع (جایی که موضع شغلی اوست و مسئولیت دارد) محکوم، یعنی پاسخگو باشد، آنگاه در همه موارد دیگر،‌ یعنی در تمامی مواضعی که با شغل دیگران سر و کار دارد، حاکم خواهد بود. در چنین جامعه‌ای هر فرد فقط در یک مورد محکوم و در اغلب موارد حاکم است و چه دلپذیر است زیستن در چنین جامعه‌ای. جامعه دوم قطعاً یک جامعه دموکرات‌تر و آزادمنش‌تر است. حتی اگر حکومتش پادشاهی باشد و هیچ انتخاباتی در آن برگزار نشود.

بنابراین دموکراسی واقعی ربطی به انتخابات ندارد.‌ انتخابات فقط یکی از شیوه‌های تجربه‌شده گردش قدرت سیاسی است؛ دموکراسی واقعی، آن مناسباتی است که در بین ما رواج دارد. یک پادشاه غیرمنتخبِ پاسخگو (مثل امپراتور‌های ژاپن)، قطعاً دموکرات‌تر از ژنرالی است که با انتخابات فرمایشی سرکار آمده باشد (مثل ژنرال السیسی در مصر).

دموکراسی واقعی از کجا آغاز می شودو نقش خانواده و مدرسه

پس دموکراسی تنها با یک تغییر کوچک در رفتار ما تحقق می‌یابد. یعنی اینکه بپذیریم در موضع شغلی خودمان، هرجا هستیم، پاسخ گو باشیم اما روحیه چنین پذیرشی کجا شکل می‌گیرد؟ در خانه و مدرسه. اولین پیامد یک نظام آموزشی‌ که در آن، معلم، گوینده صرف و دانش‌آموز شنونده صرف باشد، شکل‌گیری رابطه سلطه میان دانش‌آموز و معلم است. قاعده روان‌شناسی این است که دیکتاتورها در موضع ضعف، سلطه‌پذیر هستند و در موضع قدرت، سلطه‌گر و دیکتاتور خواهند شد. اگر در جامعه‌ای در همه بخش‌ها و همه مشاغل اداری و غیر‌اداری و همه تعاملات روزمره تا جایی که امکان دارد سلطه‌گری صورت می‌گیرد به دلیل آن است که در مدارس از کودکی به‌طور آشکار یا پنهان یا به‌ صورت رسمی یا ضمنی، سلطه‌پذیری آموزش داده شده است و در نتیجه همان کودکان، زمانی که به اولین دستاویز‌های قدرت مجهز می‌شوند، سلطه‌گری می‌کنند. برای نمونه آن معلمی که روی زمین، دور نیمکت بچه‌ها با گچ قرمز، خط می‌کشد و به کودکان می‌گوید حق ندارند پای خود را از این خط بیرون بگذارند،‌ نه نظم بلکه سلطه‌‌گری را آموزش می‌دهد.

 معلمان ما باید با همین تغییرات کوچک آغاز کنند و راه رهایی به‌سمت توسعه را باز کنند؛ آنگاه به‌زودی شاهد امواج تغییر و تحول بزرگ خواهیم بود. شاید در نگاه نخست رفتار و گفتار این طیف از دانش‌آموزان در کلاس‌های درس با نوعی نظم ظاهری و پذیرش همراه باشد اما باید گفت دانش‌آموزان پیش و بیش از کتاب‌های درسی از فضای حاکم در مدارس، برنامه‌های غیررسمی و فرهنگ آموزشی یاد می‌گیرند. آنها در چنین ساختاری، فرمان‌پذیری و تبعیت بی‌چون‌ و‌ چرا را یاد می‌گیرند، آنها یاد می‌گیرند کسی که در مدرسه قدرت و مرجعیت بالاتری داشته باشد می‌تواند نقش بیشتری در تصمیم‌گیری‌ها ایفا کند و آنها یاد می‌گیرند در مدرسه بسیاری از سؤال‌ها را نمی‌شود و نباید پرسید. در چنین فضایی، وقتی دانش‌آموزان نمی‌توانند آزادانه، رویدادها و اتفاقات را به پرسش بگیرند، وقتی نظرات و دیدگاه‌های دانش‌آموزان در فعالیت‌های جاری مدرسه جایگاهی ندارد و وقتی مدرسه، دغدغه‌ها و نیازهای بنیادی و طبیعی دانش‌آموزان را برنمی‌تابد و پاسخ نمی‌دهد، نه‌تنها میل و شوق یادگیری همچون بذر یک گیاه، درون جان کودکان خشکیده و از بین می‌رود بلکه مدرسه به محیطی تبدیل می‌شود که ارتباطی عمودی و یک‌سویه با مخاطبانش دارد و کارکردی غیر از قفس و تجربه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری نمی‌تواند برای دانش‌آموزان بیافریند.

بنابراین، مسئله مهم برای حرکت در مسیر توسعه این است که این رابطه یک‌ طرفه شکسته شود. در همین راستا پائولو فریره [۱] خیلی صریح می‌گوید: «در فرآیند تعلیم و تربیت روش سخنرانی به سلطه ختم می‌شود و روش گفت‌وگو به خلاقیت و خود‌شکوفایی منجر می‌شود.[۲] نسلی می‌تواند موجب توسعه باشد که در کودکی، گفت‌وگو را در فرآیندهای آموزشی دیده، چشیده و لمس کرده باشد». برای همین فریره باور دارد «نقطه رهایی‌بخش برای حرکت به سمت توسعه، شکستن چرخه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری در خانه و در مدرسه است[۳].»

برای لحظه‌ای هم که شده به کودکان خود نگاه کنید. تازگی، طراوت، معصومیت، نگاه نو به همه‌چیز و همه‌کس، کنجکاوی، معنا‌داری زندگی، حیرت، عشق‌ورزی، دیگر‌دوستی، جاودانگی، خلوص، آزادگی و آزادی، جاندارپنداری، معنویت، شور، سادگی، مهربانی، شفقت و هر آنچه که زیبنده عارفان، هنرمندان و فیلسوفان است در نهاد تک‌تک کودکان وجود دارد اما به محض اینکه همین کودکان پا به مدرسه می‌گذارند، مانند درختانی می‌شوند که تکانده شده باشند یا شب هنگام، طوفانی سهمگین را از سرگذرانده باشند و شکوفه و میوه‌ای بر شاخه‌هایشان باقی نمانده باشد. مدرسه و دیگر نهادهای آموزشی با کودکان چنین می‌کنند.

همه می‌دانیم هیچ‌کسی نمی‌تواند با کفشِ دیگری با آسودگی و راحتی راه برود. همه می‌دانیم روش نگهداری از گیاهان و گل‌ها متفاوت است و هر گیاه و گلی، دما و میزان آب متفاوتی را لازم دارد تا شکفته شود. همه می‌دانیم که حتی در بدن یک انسان، هر سلولی نقشه کوانتومی متفاوتی دارد و هیچ سلولی مانند دیگری نیست. حال چگونه انتظار داریم که می‌توانیم همه دانش‌آموزان را با یک روش و با یک قالب آموزش دهیم، چنان‌که به رشد همه آنها بینجامد؟ برای همین، تنها راه این است که آموزش را تبدیل به بستری برای گفت‌وگو کنیم و اجازه دهیم دانه‌های کودکی به روش خودشان شکوفا و بارور شوند. این، کلید رهایی برای حرکت به‌سمت توسعه است.

دموکراسی واقعی از کجا آغاز می شودو نقش خانواده و مدرسه

اما در ایران موضوع سلطه‌پذیری و سلطه‌گری بسیار شدید‌تر است چرا که رابطه سلطه از خانواده شروع می‌شود. ما عموماً در خانواده‌ها گفت‌وگو نمی‌بینیم زیرا در خانواده یک تقسیم کار سنتی شکل گرفته است و هر‌کسی کار خودش را می‌کند و نظر‌خواهی و گفت‌وگو شکل نمی‌گیرد. به همین دلیل،دقیقاً همین رابطه در مقیاس بزرگ‌تر در جامعه تکثیر شده است و تبدیل به رابطه سخنوری، موعظه و خطابه شده است. همه روابط در سطح جامعه یک‌طرفه و سلطه‌گرانه‌ است. یک جایی این رابطه باید شکسته شود تا این روابط سلطه‌گرانه از بین برود و مسیر رهایی به سمت توسعه باز شود. شکسته‌شدن این رابطه در خانواده بسیار مشکل است؛ تغییر رفتار والدین، اراده،‌ زمان و هزینه بسیار زیادی می‌طلبد و در شرایط امروزی با دغدغه‌ها و مسائل فراوانی که مادران و پدران با آنها روبه رو هستند و فرصت یادگیری و تغییر ندارند، چنین کاری مشکل‌تر نیز می‌شود. در مدارس از کودکی به‌طور آشکار یا پنهان یا به‌ صورت رسمی یا ضمنی، سلطه‌پذیری آموزش داده شده است و در نتیجه همان کودکان، زمانی که به اولین دستاویز‌های قدرت مجهز می‌شوند، سلطه‌گری می‌کنند.

در سطح مقامات سیاسی و جامعه نیز غیر‌ممکن است زیرا این مقامات نیز با همین ساختار پرورش یافته‌اند و در همین خانواده‌ها رشد کرده‌اند و امکان تغییر آنها وجود ندارد و تنها باید منتظر تغییر نسل سیاسی باشیم اما در نظام آموزش چنین تغییری ممکن است. فقط عزم، تعهد و صبر می‌خواهد.

چه اِشکالی دارد که معلمان به جای مشق شب، «موضوع شب» یا «قصه شب» داشته باشند و فردای آن روز همه دانش‌آموزان و معلمان با یکدیگر در رابطه با یک موضوعی گفت‌وگو کنند. از این تغییرات می‌توان شروع کرد. چه اِشکالی دارد بچه‌ها به جای انشاء، بیایند جلوی کلاس و از تجربه‌های خودشان با بقیه همکلاسی‌های‌شان گفت‌وگو کنند. از همین کارهای کوچک باید شروع کرد چرا که قله‌های بلند با گام‌های کوچک فتح شده‌اند. تجربه تاریخی به ما می‌گوید که معمولاً افرادی که می‌خواسته‌اند یک‌باره تغییرات بزرگ ایجاد کنند و انقلابی عمل کنند، خسارت‌‌های‌ سنگینی به جامعه خودشان زده‌اند. معلمان ما باید با همین تغییرات کوچک آغاز کنند و راه رهایی به‌سمت توسعه را باز کنند؛ آنگاه به‌زودی شاهد امواج تغییر و تحول بزرگ خواهیم بود.

در پایان، دوباره به نظرات فریره باز می‌گردیم تا بگوییم بیایید در فرآیند آموزش، «پرسش» را قدر بنهیم. پرسش، پرسش و باز هم پرسش. ما نیاز داریم به جای جواب‌ دادن، پرسش کنیم. ما نیاز داریم رویدادها را با هم کاوش و بررسی کنیم. ما نیاز داریم نیازها و دردهای‌مان را به هم بگوییم. ما نیاز داریم با هم صحبت کنیم. ما نیاز داریم یکدیگر را بشنویم. ما نیاز داریم کثرت و تفاوت‌های یکدیگر را بپذیریم و ما نیاز داریم با هم گفت‌و‌گو کنیم تا به توسعه برسیم.

دموکراسی واقعی از کجا آغاز می شودو نقش خانواده و مدرسه

به‌عنوان جمع‌بندی، ما شاخص های زیر را برای اندازه‌گیری «ظرفیت دموکراسی» در یک کشور معرفی می‌کنیم:

شاخص اول: تعداد دقیقه‌هایی که دانش‌آموزان ما در کلاس درس صحبت می‌کنند، نسبت به تعداد دقیقه‌هایی که معلمان ما در کلاس صحبت می‌کنند.

شاخص دوم: تعداد پرسش‌هایی که دانش‌آموزان از معلم و از یکدیگر می‌پرسند، نسبت به تعداد پرسش‌هایی که معلم از دانش‌آموزان می‌پرسد.

شاخص سوم: تعداد فعالیت‌های مشارکتی که در کلاس انجام می‌شود (مانند املای چند‌نفره، انشای گروهی، نقاشی گروهی و…)، نسبت به تعداد فعالیت‌های انفرادی که در کلاس انجام می‌شود.

شاخص چهارم: سرعت و اشتیاق دانش‌آموزان و معلمان هنگام ورود به کلاس و مدرسه، نسبت به سرعت و اشتیاق آنها هنگام زنگ‌خوردن و بیرون رفتن از کلاس و مدرسه.

شاخص پنجم: مقایسه امکاناتی که در سرویس‌های بهداشتی معلمان وجود دارد، نسبت به امکانات موجود در سرویس‌های بهداشتی دانش‌آموزان.

شاخص ششم: تعداد جلسات شورای معلمان و کادر آموزشی مدرسه، نسبت به تعداد جلسات شورای دانش‌آموزان که در طول یک سال تحصیلی در مدرسه برگزار می‌شود.

شاخص هفتم:میزان انعطاف و کیفیت میز و صندلی‌های مدیران و معلمان مدرسه، نسبت به میز و صندلی‌های دانش‌آموزان در کلاس درس.

شاخص هشتم: تعداد داستان‌ها و خاطراتی که معلمان در کلاس می‌گویند، نسبت به تعداد داستان‌ها و خاطراتی که دانش‌آموزان در کلاس می‌گویند یا در دفتر مشق می‌نویسند.

شاخص نهم: تعداد بازخوردهای توصیفی که معلم‌ها در دفتر مشق و کتاب‌ها می‌نویسند،نسبت به تعداد بازخوردهای توصیفی دانش‌آموزان و والدین.

و شاخص دهم: تعداد سؤالات امتحانی تستی، جای خالی و جورکردنی، در مقایسه با تعداد سؤالات تشریحی که یک معلم در طول یک سال تحصیلی طراحی و به اجرا می‌گذارد.

امیدواریم اکنون که ویروس مبارک کرونا، نظام آموزشی ما را به‌سمت کلاس‌های مجازی سوق داده است، معلمان گرامی فرصت بدهند تا کودکان ما از این بستر برای گفت‌وگو و هم‌شنوی استفاده کنند و دوباره کلاس‌های مجازی را به کلاس‌های سخنرانی و خطابه‌خوانی تبدیل نکنند.

از وزارت آموزش و پرورش نیز انتظار می‌رود در بستر نرم‌افزار «شاد» نیز امکان هم‌شنوی و گفت‌وگو میان معلمان، دانش‌آموزان و والدین را بیشتر فراهم کند و راه‌های ارتباط یک‌طرفه معلم با دانش‌آموزان را مسدود کند.

منبع : پویش فکری توسعه

منابع:

فریره،پائولو (۱۳۹۴).آموزش ستم‌دیدگان. ترجمه: احمد بیرشک و سیف‌الله راد. تهران: نشر اینترنتی رهایی.

پی نوشت: 

[۱]. Paulo Freire

[۲]. از نظر فریره آموزش بانکی به سلطه ختم می‌شود که مصداق آن روش سخنرانی است و آموزش رهایی‌بخش به آزادی ختم می‌شود که مصداقش روش گفت‌و‌گو خواهد بود. فریره بیان می‌کند: «ظرفیت آموزش بانکی در به حداقل‌رسانیدن یا نابودکردن قدرت خلاقه دانش‌آموزان و در برانگیختن ساده‌لوحی آنان به نفع ستمگران است که نه می‌خواهند راز جهان برملا شود و نه میل دارند که آن را دگرگونه ببینند. آموزش بانکی به‌وسیله رفتارها و کاربردهایی که هم‌اکنون برمی‌شماریم و بر روی هم جامعه‌ای ستم‌پیشه را منعکس می‌کنند این تضاد را حفظ و حتی تشدید می‌سازند:

۱. معلم می‌آموزاند و شاگردان آموزانده می‌شوند.

۲ . معلم همه‌چیز می‌داند و شاگردان هیچ نمی‌دانند.

۳ . معلم فکر می‌کند و شاگردان درباره‌شان فکر می‌شود.

۴ . معلم حرف می‌زند و شاگردان – با فروتنی – گوش می‌دهند.

۵ . معلم انضباط برقرار می‌کند و شاگردان منضبط می‌شوند.

۶ . معلم برمی‌گزیند و گزیده خود را تحمیل می‌کند و شاگردان، هم داستانی می‌کنند.

۷ . معلم عمل می‌کند و شاگردان با دیدن عمل معلم گمان می‌برند که عمل می‌کنند.

۸ . معلم محتوای برنامه را انتخاب می‌کند و شاگردان (که طرف مشورت نبوده‌اند) خود را با آن هماهنگ می‌سازند.

۹ . معلم قدرت معرفت را با قدرت حرف‌های خود که مقابل آزادی شاگردان قرار می‌دهد، خلط می‌کند.

۱۰ . در جریان یادگیری، معلم کارساز است در حالی که شاگردان فقط کارپذیراند.

عجیب نیست که مفهوم بانکی آموزش، آدمیان را موجوداتی تطابق‌پذیر و اداره‌شدنی می‌داند. هرچه دانش‌آموزان بیشتر برای ذخیره‌کردن امانت‌هایی که به آنان سپرده شده است کار کنند، کمتر به گسترش آگاهی نقادانه‌ای نائل می‌شوند که نتیجه مداخله آنان در جهان به‌صورت دگرگون‌کنندگان جهان تواند بود. هرچه کامل‌تر نقش منفعلانه را که به آنان تحمیل می‌شود بپذیرند خود را بهتر با جهان، بدین‌گونه که هست، مطابقت می‌دهند و دید پاره‌پاره شده‌ای از واقعیت را که در آنان رسوخ داده شده است، قبول می‌کنند.


دموکراسی واقعی از کجا آغاز می شودو نقش خانواده و مدرسه

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور