با اینکه بارها از زبان معلمان می شنیدم که معلمی، شغل پرزحمت، توانسوز و روان فرسایی ست، باور نمی کردم و شنیده های آنها را بزرگ نمایی و اغراق می پنداشتم. حتی روزی یکی از معلمان به سبب شیطنت دانش آموزانه ام در خطاب به من گفت: الهی! که معلم شوی .آن ایام به اقتضای کم سن و سالی مقصودش را در نمی یافتم ولی هم اینک که دانشجومعلمم ، می فهمم که چه نفرینی بر من روا داشته است!
گمان می کنم جمله ی ایشان بیانگر انواع استخفافی ست که در حق معلمان جایز شمرده اند. کاش ! خیلی زودتر از اینها به درک واقعی جمله ی معلمم پی می بردم. زیرا همان سالها را هم را کج می کردم و به سویی می رفتم که آینده ی زندگی و زندگی آینده ام جور دیگری رقم بخورد. آیا زندگی من هم باید مانند معلمان رنج کشیده ام با دغدغه های جانکاه و روان سوز سپری شود؟ چرا گوشی برای شنیدن مشکلات معلمان نیست؟ مگر معلمان مانند اقشار دیگر جامعه نیازهای مالی ندارند؟ چرا معلمان نباید عمر گرانمایه ی خود را به دور از این دغدغه ها و سرمشغولی های روح فرسا بگذرانند؟
دانشجومعلم بالقوه یک معلم است و دانشگاه فرهنگیان ، کانون اصلی نظام آموزش و پرورش و در سطحی گسترده تر ، سازنده و پدیدآورنده ی جامعه ای مطلوب و ایده آل. لذا باید از شعار دادن راجع به معلمان کاست و عملا گام های بلند و موثری برداشت تا شاهد ارتقاء جایگاه حقیقی و حقوقی آنان باشیم.
در اینجا می خواهم با ذکر نکاتی نشان دهم که تاکنون متاسفانه قدم های موثر و نافذی در جهت اعتلاءِ شان و قدر دانشجو معلم و دانشگاه فرهنگیان برنداشته اند.
* مکان و موقعیت فیزیکی برخی دانشگاه ها بسیار اسفبار است به گونه ای که دانشجو احساس می کند از مدرسه ای وارد مدرسه ی دیگر شده است. یعنی در نگاه نخست ، مکان و موقعیت دانشگاه موجب ذوق زدگی دانشجو می شود.کافیست سری به بعضی از موسسات دانشگاهی از جمله موسسه ی شهید بهشتی تهران ( ترمینال جنوب) ، موسسه آموزشی نوشهر، موسسه آموزشی آمل و...بزنید.
* فضای فرهنگی برخی از دانشگاه های فرهنگیان حتی از برخی مدارس هم پایین تر است ؛ فقدان کتابخانه مناسب.
* سطح پایین علمی در مقایسه با دانشگاه های دیگر. عدم به کارگیری استادان حاذق و متخصص و عالم. بارها از زبان دانشجومعلمان دانشگاه های شهرهای مختلف شنیده ایم که از معلمان ناکارآمد به جای استاد استفاده می کنند.
* عدم امکانات اولیه رفاهی تظیر تخت، تشک ، قالی، کمد، وسایل گرمایشی و خنک کننده، سالن غذاخوری مناسب ، حمام و سرویس بهداشتی. تفکیک جنسیتی در دانشگاه های فرهنگیان یعنی توهین به ساحت و منزلت والای معلمی .
* عدم برخورداری از کادر اداری و آموزشی مجرب و فرهنگ مند.
* ادبیات رفتاری و گفتاری نه چندان مطلوبِ بعضی از پرسنل دانشگاه با دانشجو. متاسفانه برخی رفتارهای نامناسب گردانندگان دانشگاه فرهنگیان سبب گردید که چنان رعب و هراسی بر دانشجو حاکمیت داشته باشد که حتی دانشجو نتواند نسبت به غذای دانشگاه معترض باشد. طبعا عدم توجه به خواسته های دانشجومعلمان عواقب خوبی نخواهدداشت و در درازمدت عوارض آن را در مدارس شاهد خواهیم بود.
* فقدان نشاط و سرزندگی در دانشگاه فرهنگیان. این قشر از معلمان آینده ، جوانند و پرانرژی. بنابراین نشاط و سرزندگی لازمه ی حیات آنها به ویژه در دوره ی دانشجویی ست. باید زمینه ای فراهم کرد که طراوت و شادابی به آنها برگردد. حاکمیت نگرش غلط دهه های گذشته بر فضای دانشگاه فرهنگیان جز ملالت و پژمردگی به بار نمی آورد.
* تفکیک جنسیتی در دانشگاه های فرهنگیان یعنی توهین به ساحت و منزلت والای معلمی . ضمنا عدم اعتماد به این قشر شریف و فرهیخته قطعا از دید روان شناسی، جامعه شناسی و علوم اجتماعی و انسانی آثار بدی بر آنان خواهد داشت. بنابراین اعتلا و ارتقاءِ کرامت انسانی باید وجهه ی همت این دانشگاه ها گردد.
* حقوق و معیشت دانشجومعلمان قوت لایموت است. آیا آنها با این حقوق اندک و ناچیز می توانند آینده ی روشنی برای خود تصویر کنند؟
با این مشکلاتی که برشمردیم ، آیا نگاه جامعه به معلمان ، دانشجومعلمان ، دانشگاه فرهنگیان و شغل معلمی مثبت است ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آیا می دانید که مدیر مخفف ۴ کلمه مردم آزار، دورو، یاوه گو و ریاکار است.
آیا می دانید که در کشور ما مدیر نه تنبیه می شود و نه برکنار می شود و فقط از سازمانی به سازمان دیگر می رود.(اصل بقای مدیران)
آیا می دانید که مدیران هوش بالایی در طراحی سیستم های خبرچینی و خبرکشی درون سازمانی دارند، مظلوم نما، بزرگ کننده مشکلات محیطی و بدل انداز هستند.
آیا می دانید خیلی از مدیران به جای مخ با مخچه فکر می کنند ؟
آیا می دانید که هر مدیر فردی نادان تر و نفهم تر از خودش را به عنوان زیردست انتخاب می کند تا نسبت به آن فرد احساس برتری کند ؟
ایا می دانید که بند فوق عامل عقب ماندگی صنایع و ناکارآمدی سازمانهاست ؟
آیا می دانید که مهمترین وظیفه یک مدیر به جان هم انداختن پرسنل یک سیستم است ؟
آیا می دانید که مدیران تعمدا" به طور مداوم از خود انرژی منفی ساطع می کنند که ظاهرا” جایی آن ها را آموزش های این چنینی می دهند تا محیط های کاری را آزار دهنده کنند ؟
آیا می دانید که مدیران خوش شان نمی آید کسی نظری بهتر از نظر مدیر ارائه دهد و اگر کسی چنین کاری را انجام دهد مورد خشم و غضب مدیر قرار می گیرد ؟
آیا می دانید مدیران جز مقدمات ناچیز از سیستم تحت امر خود هیچ اطلاعی ندارند و در عین حال همیشه طلبکار از عالم و آدم و دائما" نالان هستند ؟
آیا می دانید که بزرگترین آرزوی یک مدیر زندگی در امریکا، کانادا ، استرالیا و یا کشورهای اروپایی است؟
آیا می دانید که بزرگترین عامل ایجاد بیکاری و رکود مدیران هستند؟
آیا می دانید که مدیران از پیشرفت سازمان شان وحشت دارند و نگران وضعیت خودشان می شوند؟
آیا می دانید که مدیران هدفشان از شناخت نخبگان ایجاد مشکل و ناراحتی برای آنهاست تا در اثر ازار و اذیت ، نخبگان مجبور به ترک سیستم شوند و خیال مدیر برای باقی ماندن در پست مدیریت راحت شود ؟
آیا می دانید که بیشتر مدیران همانند دون کیشوت به هر چیزی که ببینند با چشم شک و بدبینی نگاه می کنند و اگر از یک موضوع و یا یک شخص خوش شان نیاید به آن موضوع یا شخص حمله می کنند ؟
آیا می دانید که خیلی از مدیران به دلیل ظرفیت پایین ذهنی خود، تمایل بالایی به کارهای سطحی با تعداد بسیار زیاد و ویترین چینی از این کارهای کم عمق دارند؛ لذا از پژوهش و تحقیقات، ارتباط بین صنعت و دانشگاه ، برنامه ریزی ، نظارت و پاسخگویی و مواردی از این جنس، بیزارند و هر کسی که به تحقیقات اصیل و مستند منجر به پیشرفت سازمان بپردازد چنان با کارشکنی و سنگ اندازی روبه رو می شود که از این کارش پشیمان شود؟
آیا می دانید که بیشتر مدیران کارهای بنیادین را به بهانه هایی نظیر تکراری بودن و عدم اولویت برای سازمان، نبود بودجه ، وجود محققین ارزان تر برای انجام کار و مواردی همانند، خوابانیده و مجری را منزوی و بایکوت کرده و علاوه بر اینها، چنان به حوزه مالی و حقوق و دستمزد فرد فعال در سازمان، لطمه می زنند که در معرض خطر اخراج قرار گیرد ؟
آیا می دانید که بیشتر مدیران به بهانه افزایش عملکرد سازمانی، به شدت به دنبال افزایش اختیارات سازمانی شان برای سرکوب و آزار نیروهای زیر مجموعه خود بوده و می خواهند که اختیار حقوق و مزایا و قرارداد کاری نیروها به طور مطلق در ید قدرت آنها باشد، تا هر موقع اراده کنند هرکس را که خواستند به راحتی اخراج نمایند؟
آیا می دانید که هر مدیر علی الظاهر تابع محض و بی قید و بند مقام بالادستی خود بوده و تا زمانی که جریان قدرت مقام بالادستی برقرار باشد، فرمانبرداری می کند اما با کاهش یا حذف جریان قدرت، اولین طغیان کننده بر علیه مقام بالادستی، خودش خواهد بود ؟
ایا می دانید اکثریت قریب به اتفاق مدیران توانایی سلوک واقعی شان با دیگران کم بوده و آستانه تحمل پذیری پایینی دارند، منافع فردی و برداشت های شخصی در اولویت کارشان قرار دارد، توان همسویی با برنامه های عمیق میان مدت و بلند مدت را ندارند و آمادگی عجیبی برای تامین منافع فردی حتی به قیمت نابودی سازمانی و از بین رفتن پتانسیل های نیروی انسانی سازمان در آنها دیده می شود ؟
آیا می دانید که مدیران از تحقیق، نظارت، آموزش و برنامه ریزی گریزانند و تمایل شدید به همکاری با کوتوله های سازمانی را دارند ؟
ایا می دانید که مدیران به شکل تیمی و باندی کار می کنند، تیم و باند آنها دارای سلسله مراتب مطلق (طبقه ای) است، علی الظاهر با ظاهری حق به جانب و خیرخواهانه ورود کرده و قصد اصلاح امور را دارند، انسان های دغدغه مند به نظر می رسند ، آنها مثل آهن ربا همدیگر را جذب کرده و با ساخت مجموعه الجزایر پراکنده ، مستقل و در عین حال مرتبط با یکدیگر، پهنه های ساختاری، سازمان های گوناگون و در کل عرصه نظام های اداری و مدیریتی را آلوده می نمایند.
و در آخر اینکه ایا می دانید مدیران با پسورد زیر وارد سازمان ها و صنایع می شوند:
آن کس که نداند و نداند که نداند
در پست ریاست تا ابد الدهر بماند
به گزارش روابط عمومی معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش به نقل از فارس، گودرز کریمیفر مدیرکل تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش اظهار کرد: اسکان تابستان 1399 در آموزش و پرورش به دلیل مبارزه با شیوع کرونا ویروس در سراسر پایگاههای پذیرش و مدارس مجری طرح اسکان موقت، تعطیل است.
وی ادامه داد: توصیه میشود که در راستای همراهی با تصمیمات ستاد ملی مبارزه با کرونا ، از سفرهای تابستانی پرهیز شود تا بتوانیم با شعار «در خانه بمانیم»، انشاءالله هر چه زودتر شاهد قطع ارتباط زنجیرهای کرونا بوده و همگی به صورت در سلامت هموطنانمان سهیم باشیم.
کریمیفر تصریح کرد: البته تعداد 400 مرکز رفاهی (خانه معلم) با تعداد 17 هزار تختخواب با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی نظیر استفاده اجباری از ماسک و دستکش، نصب محلولهای ضدعفونی، جانمایی تونلهای مه پاش در مبادی مراکز رفاهی، غربالگری مسافرین با تبسنجهای لیزری، استفاده از کاورهای بهداشتی یک بار مصرف، گند زدایی و ایزوله نمودن اماکن عمومی نظیر راهروهای خانههای معلم و سمپاشی مستمر سوئیتها در سراسر کشور، به مسافرین فرهنگی اعم از شاغل و بازنشسته ارائه خدمات میدهند؛ اگر چه تأکید میشود فرهنگیان ترجیحاً از هرگونه سفر غیر ضروری در وضعیت کنونی به خاطر ریشهکنی کرونا ، پرهیز کنند.
پرسش « صدای معلم » از مدیرکل تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش آن است با توجه به اعلام وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی قطعی مدارس سراسر کشور از 15 شهریور سال جاری تحت هر شرایطی ( این جا ) چرا آن پروتکل های بهداشتی که شرح آن در مورد خانه های معلم داده شده است در مورد " مدارس " اجرا نمی شود ؟
آیا واقعا این خانه های معلم به به مسافرین فرهنگی اعم از شاغل و بازنشسته اجاره داده می شود ؟
مشاهدات و تجربیات نشان می دهند که معمولا خانه های معلم به ویژه در شهرهای توریستی و پر رفت و آمد به مدیران و مقامات آموزش و پرورش اختصاص پیدا می کند و اعلام وزارت آموزش و پرورش در این موارد بیشتر غیرواقعی بوده و جنبه نمایشی و تبلیغاتی دارد .
متاسفانه همان گونه که در گزارش های متعدد صدای معلم در مورد سیاست های گزینشی و تبعیض آمیز این وزارتخانه در مورد بحث " آزمون ها " و " امتحان ها " آمده است ؛ وزارت آموزش و پرورش در این موارد شفاف نبوده و پاسخ گو نیست . ( این جا )
در گزارش این رسانه در مورد بحث آزمون ها آمده بود :
« پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که معنای تابع تصمیمات ستاد ملی مبارزه با کرونا همین است ؟
چگونه است که این وزارتخانه با سماجت و اصرار " غیرقانونی " به مدارس دولتی دیکته می کند که امتحانات باید و حتما به صورت " غیرحضوری " برگزار شود اما در مواردی که ذکر شد سیاست یک بام و دو هوا را در پیش می گیرد ؟
این درجه بندی و تفاوت گذاری ها بر کدامین مبناست و چه کسی باید پاسخ گوی این تناقض ها و تضادهای غیرمنطقی باشد ؟ »
آیا شعار " در خانه بمانیم " برای همه کاربرد دارد ؟
پایان گزارش/
بالاخره پس از فراز و فرودها و کشمکشهای نفسگیر بین آموزش و پرورش و ستاد ملی کرونا، نهم و دهم مرداد ۹۹ آزمون استعدادهای درخشان در سراسر کشور برگزار گردید.
در این فضای وحشتزای کرونا، شهیدستان کرج میزبان انواع و اقسام آزمونهاست:
(تیزهوشان، امتحانات نهایی، تغییر رشته و...)
ما نیز همچون سایر همکاران دستاندرکار آزمونها، تمام سعی مان بر رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی در آزمونهای نمونه دولتی و تیزهوشان بود.
با تمام این احوالات میشد نگرانی و تشویش کرونایی را در چهرهی تک تک عوامل اجرایی و شرکتکنندگان رصد نمود.
امیدوارم هموطنان درگیر آزمونها از این برهه حساس به سلامت عبور کرده باشند و برای دست و پا کردن ریش، سیبیلمان را نیز به باد ندهیم!
نکته جالب در آزمون تیزهوشان و البته نمونه دولتی امسال، غیبت بالای چهلدرصدی داوطلبان بود. در آزمون هفتم از ۲۰۰ نفر ۸۵ نفر و در آزمون دهم از ۲۳۰ نفر ۹۶ نفر غایب داشتیم. این نسبت تقریباً در سایر حوزهها نیز صادق است.
قطعا دلیل اصلی غیبتها ترس از ابتلا به کرونا ویروس میباشد، ولی باید قبول کرد که این تمام ماجرا نیست. هستند خانوادههایی که سلامتی روحی و روانی فرزندشان را به حضور در مدارس سمپاد به هر قیمت ترجیح میدهند.
در کنار توفیقات غیر قابل انکاری که مدارس سمپاد کسب نمودهاند، اشکالات اساسی نیز بر مدارس طبقاتی همچون سمپاد وارد است:
مدیران مدارس دولتی عمدتا بر این باورند که مدیریت بر مدرسهای که دانشآموز و معلم و ساختمان و خلاصه همه چیزش خاص و ممتاز بوده و حساب مدرسه گردش مالی میلیاردی دارد، خیلی راحتتر از راهبری مدارس دولتی عادی پاییندست جامعه با جیب خالی میباشد. از طرفی توهم دانایی و ممتاز و متمایز بودنی که بر دانشآموزان و کارکنان سمپاد دمیده میشود نیز از عوارض این گونه مدارس میباشد.
امروز در آزمون سمپاد این بزرگبینی و توهم دانایی در چهره برخی از شرکتکنندگان به وضوح قابل رصد بود.
از دیگر آسیبهای چنین مدارسی تهی کردن سایر مدارس دولتی از دانشآموزان ممتاز علمی و همچنین سرخورده کردن بخش قابلتوجهی از دانشآموزان سمپاد در چنین مدارسی است. به طوری که کسانی که پس از دوپینگ وارد چنین مراکزی میشوند، چون اصالتاً تیزهوش نیستند در میانه راه ترمز بریده و دچار مشکلات عدیده و افسردگیهای مزمن میشوند.
به نظر می رسد مهمترین نقدی که بر مدارس خاص سمپاد وارد است، کشف و شناسایی نخبگان علمی در این مجموعهها و تحویل دو دستیشان به دنیای متمدن میباشد. نگاهی بر خروجی فارغالتحصیلان سمپادها خبر از فرار سیستماتیک و تأسفبار مغزها و نخبگان ما دارد.
به هر حال به نظر میرسد که سیاست عمومی دولتها گسترش مراکز خاص آموزشی، دامن زدن و تشدید مدارس طبقاتی و توسعه سمپادها بوده و باقی مدارس دولتی تقریبا رها میباشند، و دولت عملاً نیازمندیهای خود را از خروجی چنین مراکزی گلچین کرده و سرنوشت اکثریت در مدارس دولتی به امان خدا سپرده شده است.
از طرف دیگر برنامههای مدارس خاص برای دانشآموزان مستعد، از منظر عدالت آموزشی با چالشهای جدی فلسفی و عملی روبه روست.
حکومت با تأسیس و بالا بردن تب مدارس خاص بیطرفی خود را نقض کرده و نقض این بیطرفی و نتیجتاً خالی شدن مدارس دولتی از استعدادهای برتر، منجر به تشدید چرخه فلاکت فرهنگی خواهد شد.
در مقابل عدهای نیز معتقدند که حضور دانشآموزان خاص در کلاسهای عادی باعث تلف شدن استعدادها و داراییهای معنوی مملکت خواهد شد.
ولی آنچه مسلم است در ارزیابی توفیقات و کامیابیهای سمپاد باید پیامدها و نتایجی که برای ذینفعان و مهمتر از آن در توسعه ملی داشته، نقد عالمانه و کنکاش واقعگرایانه صورت گیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید