بخش اول: یک تحلیل مقدماتی از کنکور سراسری ۱۴۰۰
کنکور سراسری کارشناسی در رشتههای هنر، انسانی و ریاضی برگزار شده و در همین دو روز، با بررسی دفترچه سوالات ریاضی این رشتهها، متاسفانه برخلاف ادعای سازمان سنجش و مولفین کتب درسی، سوالات کنکور سراسری به هیچ عنوان رویکرد کتاب محور نبوده و کاملا واضح است که طراحان سوالات در حوزه آموزش ریاضی کلاسیک در وزارت آموزش و پرورش فعالیت نداشتهاند و اگر بودهاند از نحوه آموزش ریاضیات در مدارس عادی و دورافتاده، هیچ اطلاعی ندارند.
صرفنظر از ادبیات نامأنوس سوالات و ایرادات درچیدمان گزینهها، اشکالات فراوان دیگری نیز وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود :
عدم رعایت ساخت های پنجگانه آموزشی
چند سوال اول در بخش ریاضیات تمام رشتهها، چنان سطح دشواری دارند که دانشآموز را کاملا ناامید کرده و او را از ادامه پاسخگویی منصرف میکند.
سی سال است که در تمام دورههای آموزشی هم گفتهاند و هم گفتهایم که سوالات آغازین آزمونها باید از بخش قابل درک برای عموم دانش آموزان باشد در حالیکه سوالات آغازین درس ریاضی گروه علوم ریاضی، چنان دشوار است که بعید میدانم ما معلمان هم در پاسخ به آن دچار تردید نشویم.
۱. عدم رعایت چینش پلکانی سوالات
به هیچ عنوان نمیتوان هیچ منطقی در نحوه چینش سوالات یافت، چینش سوالات چنان آشفته و نامتعادل است که در هر بار سطحبندی سوالات به یک چینش جدید خواهید رسید.
بهوضوح روشن است که طراحان سوالات از این موضوع کاملا بیاطلاع بوده یا لااقل بیتوجه بودهاند.
۲. عدم توجه به شرایط پاندمی کرونا
کرونا بسیاری از فرآیندها را تغییر داد و نحوه ارائه خدماتِ مشاغل مختلف را دچار تغییرات فراوانی کرده و با گسترش کرونا از اسفند سال ۱۳۹۸ هم، دانش آموزان کنکوری امسال تقریبا نیمی از آموزش سهساله خود را به صورت غیرحضوری گذراندهاند و به گواه متخصصان آموزشی در دنیا، در سیستم آموزشی غیرحضوری، حداکثر ۶۰ درصد محتوای آموزش حضوری را میتوان انتقال داد. بنابراین انتظار داشتیم که طراحان محترم سوالات، حداقل این موضوع را مدنظر میداشتند که شوربختانه این موضوع هم نادیده گرفته شد.
۳. عدم توجه به ناهمگونی آموزش در سطح کشور
اختلاف هزینه تحصیل هم موضوعی است که بسیاری از دانشآموزان و خانوادهها را آزار میدهد، مدارسی داریم که کل هزینه سالانه آن مدارس به ده میلیون تومان هم نمیرسد و در مقابل مدارسی داریم که برای ثبتنام از هر دانشآموز بیش از پنجاه میلیون تومان شهریه دریافت میکنند. این حجم از بیعدالتی آموزشی، تقریبا در هیچجای دنیا مشاهده نمیشود.
۴. بیعدالتی آموزشی
در کشور مدارسی هست که کلاسهای درس در آن مدارس، با کمترین امکانات آموزشی برگزار میشود و گاهی دانشآموزان در یک سال، دبیران تخصصی هم ندارند، در مقابل در همین شیراز مدارسی داریم که دارای سالن آمفیتئاتر، سالن ورزشی، سینما، استخر و ... هستند.
عدم توجه به عدالت آموزشی در طراحی سوالات، ظلمیاست که با حذف دانشآموزان با استعدادِ روستایی و شهرهای کوچک از فرآیند این رقابت غیرسالم، تا سالها عواقب وحشتناکی برای کشور داشتهباشد.*
۵. عدم توجه به اهداف سنجشی
با بررسی اولیه از طراحی چنین سوالاتی در کنکور سراسری، میتوان چنین برداشت کرد که اهداف غیرسنجشی دنبال میشود و به سادگی میتوان ردپای موسسات آموزشی آزاد را رهگیری کرد و چنین شبههای ایجاد میشود که سوالات بهجز افزایش مشتریان چنین موسساتی، چه اهداف دیگری را میتوانست دنبال کند؟
۶. عدم توجه به اهداف تالیف کتب درسی
در تمام جلساتی که با مولفان کتب درسی و دفتر تالیف داشتهایم، یکی از مباحث و دغدغههای همکاران مدرس ریاضی، عدم توجه طراحان سوالات کنکور به محتوای کتب آموزشی است و از قضا مولفان همیشه چنین ادعایی داشتهاند که بر اساس هماهنگیهای انجام شده با سازمان سنجش و طراحان سوالات کنکور، قرار بر این بوده که سوالات دقیقا منطبق با محتوای کتب درسی باشد.
حالا سوال اینجاست که کدام یک از سوالات کنکور امسال در درس ریاضی، چنین رویکردی داشته است؟
پاسخ نویسنده متن: تقریبا کمتر از بیست درصد.
این هشدار ضروری است که باید منتظر باشیم که از سالهای آینده، معلمان ریاضی کتاب درسی را کنار گذاشته و شیوه آموزش غیراستاندارد موسسات آموزشی را در پیش خواهند گرفت.
نخواهی که ضایعشود روزگار
به ناکار دیده، مفرمای کار
بخش دوم : طراحان سوالات کنکور به هیچ قانونی پایبند نبودهاند به جز ... .
ذکر یک خاطره خالی از لطف نیست .
روزی که برای بررسی کتب نونگاشت ریاضی، با همکاران سرگروه های آموزشی استانها، جلسهای چند روزه با مولفین داشتیم در تهران، از مولف یکی از کتب ریاضی رشته انسانی پرسیدم: فلان صفحه کتاب با چه هدفی در کتاب آورده شده است؟
ایشان با بررسی اهداف کتاب، گفتند شاید برای حل تمرین خاصی بودهاست. در این جدال نابرابر بین سیستم آموزشی کشور و موسسات کنکور، بازنده قطعا دانشآموزان و خانوادههایی هستند که به سیستم آموزشی اعتماد کردند و فرزندان خود را تحت این سیستم آموزشی قرار دادهاند.
گفتم: لطفا بفرمائید کدام تمرین؟
بعد از بررسی تمرینات آن فصل متوجه شدند که در هیچ تمرینی از آن صفحه هیچ استفادهای نمیشود، گفتند: شاید اشتباهی رخ داده باشد.
با لحنی آغشته به طنز گفتم: آیا امکان ندارد که شما و مولف کتاب ریاضی دو تجربی، در یک اتاق بودهاید و پنکه پشت سر مولف کتاب ریاضی دو بوده و باد پنکه صفحه مورد نظر را قاطی برگه کتاب شما کرده و آن را چاپ کردهاید؟
همکاران کلی خندیدند و سال بعد آن صفحه حذف شد.
حالا و با بررسی سوالات کنکور، سطح دشواری سوالات و اشکالات فراوانی که در سوالات هست، میتوان پرسید: آیا امکان دارد که سوالات ریاضی کنکور سراسری با یک آزمون دیگر اشتباه شده باشد؟
یا: آیا امکان دارد که این نحوه سوالات در واقع یک تسویه حساب درون گروهی در یک مافیا باشد؟
برای بهتر شدن برخی ایرادات که فعلا با کمتر از ۲۴ از برگزاری کنکور سراسری، روشن شدهاند، برای هر دسته از ایرادات، فقط یک مثال آورده میشود.
۱. احتمال ارتباط طراحان آزمونهای مختلف و همچنین تشابه سوالات خاص با کتب موسسات، بسیار آشکار است.
سوال ۱۴۸ کنکور سراسری رشته تجربی، همان سوال ۱۵ ریاضی در کنکور دکتری نیست؟
سوال ۱۴۸ کنکور تجربی ۱۴۰۰: اگر a,b,c اعداد طبیعی یک رقمی باشند چند معادله درجه دوم ... وجود دارد که ... .
سوال ۲۵ کنکور دکتری در دفترچه کد 335B، دقیقا همین سوال، با همین گزینههاست و طراح محترم، حتی گزینهها را هم تغییر نداده و یا حتی جابهجا هم نکردهاند.
آیا میتوان طراح سوالات آن بخش از سوالات کنکور دکتری و سوالات ریاضی در کنکور سراسری رشته تجربی را یک نفر یا لااقل یک تفکر دانست آنهم با یک منبع خاص از سوالات؟!
تشابهات بسیاری با سوالات کتب و آزمونهای موسسات وجود دارد که به دلیل عدم انطباق آن سوالات با محتوا و سرفصلهای آموزشی و اهداف کتب درسی، آشکارا آن ارتباط قابل اثبات است اما اعتراف میکنم که به دلیل عدم توانایی مالی برای تقابل با موسسات در دادگاه، جرات نوشتن تشابه سوالات کنکور با کتب موسسات را ندارم. اگر کسی میتواند هزینه دادگاه و هزینههای مترتب بر آن را تقبل کند، اعلام کند تا من آن تشابهها را بررسی و با مسؤلیت او اعلام کنم.
۲. سوالات فراوانی از مباحث خارج از کتابها طراحی شده که مشابه سوالات کتب کمک درسی برخی از موسسات است و این موضوع باعث ایجاد شبهات فراوانیاست.
سوال. ۱۵۳ کنکور تجربی:
دو دایره ... و ... متقاطع هستند، معادله وتر مشترک این دو دایره کدام است؟
سوال ۱۵۵ تجربی از حوزه محتوای ارائه شده در کتب ریاضی، خارج است.
چندین سوال از سوالات درس ریاضی در رشته ریاضی نیز خارج از مباحث مطرح شده در کتب بود:
۱۰۹ دنباله بازگشتی
۱۱۴ مشتقپذیری تابع مرکب
۱۱۶ سوال نظام قدیم
۱۲۴ قضیه مقدار میانگین
۱۲۵ احتمال و جبرگزارهها
۱۳۲ قضیه اویلر برای تعداد مقسوم علیهها
۱۳۳ نمایش اعداد و مبنا
۱۴۴ ماتریس ترانهاده
۱۴۷ چندضلعی محاط در چندضلعی دیگر
و ...
دانشآموزان ممکن است مطالعات خارج از چارچوب درسی نیز داشته باشند و حتی دبیرانی نیز به دلایلی موضوع را در کلاس درس، تدریس کرده باشند اما هدف از برگزاری کنکور، سنجش دانستههای دانشآموزان در چارچوب کتب درسی و در چارچوب اهداف تالیف آن کتب است نه دانستههای دیگر. اگر این موضوع را در نظر نگیریم، باید بپذیرم طرح سوالات فیزیک هم در درس ریاضی بلامانع باشد.
این اتفاق نشان از دو موضوع دارد، اول اینکه طراحان سوالات هیچ اطلاعی از محتوای کتب درسی در سیستم آموزشی کشور ندارند و موضوع دوم اینکه، آنها خود را مقید به رعایت قوانین نمیدانند و از این پس باید شاهد تدریس هر موضوعی در کلاسهای درس باشیم که خواست موسسات آزاد کنکور است.
۳. وجود بیش از یک گزینه در سوالات و نمادهای خاص در طرح سوال، نشانهای آشکار از ناشی بودن طراح سوالات و همچنین گزارهای است دال بر عدم تسلط به مفاهیم کتاب درسی دارد.
به یقین میگویم که طراح سوالات ریاضیات گسسته و هندسه سه در کنکور سراسری، هرگز کتابهای فعلی را در مدارس عادی کشور تدریس نکردهاست و بر این مدعا دو دلیل دارم.
دلیل اول،
سوال ۱۴۰ کنکور سراسری در رشته ریاضی: در گراف زیر، مجموعه احاطهگر مینیمال کدام است؟
آشکارا دو گزینه ۲ و ۴ صحیح است و طراح سوال اطلاع ندارد که مفهوم مینیمم و مینیمال در کتاب ریاضیات گسسته با هم متفاوت است و با قصد سنجش دانستههای دانشآموز از مفهوم مینیمم، در سوال عبارت مینیمال را قرار داده و اگر سوال را چنین تغییر دهیم: در گراف زیر، مجموعه احاطهگر مینیمم کدام است، آنگاه گزینه دوم جواب سوال خواهد بود.
وجود چنین سوالاتی را نمیتوان به حساب اشتباه تایپی یا سهویِ طراح سوال گذاشت، بلکه شاهدی است بی عدم تسلط او بر موضوع مورد بحث.
شخصا حاضرم این موضوع را بهصورت حضوری و با حضور متخصصان حوزه ریاضیات، به طراح سوال اثبات کنم.
دلیل دوم، وجود سوالاتی مانند ۱۴۴ رشته ریاضی، در سوال ۱۴۴ از نماد ماتریس ترانهاده استفاده شد که هرگز در هیچ جایی از کتاب به آن اشاره نشده و از اهداف کتاب هندسه سه هم نیست، این اتفاق چه معنایی جز عدم اطلاع مولف از محتوای کتاب دارد؟
در مورد سایر کتب ریاضی هم، آمارههای بسیاری وجود دارد که ثابت میکند که طراحان سوالاتِ آن درسها، کتاب مورد نظر را تدریس نکرده و هیچ اطلاعی از روشهای سنجش و اندازهگیری ندارند.
۴. سوالاتی با اشکال ساختاری نابودکننده.
بسیاری از سوالات، دارای ایرادات محتوایی فراوان بودند که دانشآموز با مطالعه سوال، میتواند چندین برداشت از آن داشته باشد.
اشکالات سوالات گاهی از مرحله وحشتناک ایراد نگارشی بالاتر رفته و هیچ یک از گزینهها درست نیست. در سوالات ۱۵۰ و ۱۵۵ ، هیچکدام از گزینهها صحیح نیست.
شاید وجود یک سوال در کل کنکور سراسری که هیچیک از گزینههایش درست نباشند، اتفاقی قابل اغماض باشد اما وجود دو سوال با این ویژگی در یک درس آن هم در کنار یکدیگر، قطعا نشانه عدم تسلط طراح سوالات به موضوع است و این شائبه ایجاد میشود که جنابشان اصولاً مدرس چنین کتابی نبوده و هرگز در سیستم آموزشی کشور، چنین موضوعی را تدریس نکردهاست که این اتفاق نشانه شخمخوردن سیستم آموزشی کشور توسط سازمان سنجش است.
یکی از همکاران به مزاح گفت: این نوع طرح سوالات انگار تسویهحساب شخصیِ بین دو گروه خاص از مدرسین در تهران بوده باشد.
چنین نگرشی پر بیراه هم نیست، آیا نمیتوان یک سناریو را چنان تعریف کرد که دو گروه خاص که درآمدهای نجومی داشتهاند حالا برای حذف رقیب و دریافت سهم آنان از بازار، اقدام به انجام چنین کاری کرده باشند؟
یا حتی آیا نمیتوان تصور کرد که این اتفاق در طراحی سوالات، یک تسویهحساب بین دو موسسه آزاد کنکور است که یکی از آنها توانسته رقیب خود را از دسترسی به مسیر طراحی سوالات شکست داده و خود میداندار طرح سوال باشد؟
- این حجم از بیتوجهی به قانون،
- این حجم از دهنکجی به سیستم آموزشی کشور،
- این حجم از نادیده گرفتن شرایط تحصیل دانشآموزان تحت شرایط پاندمی کرونا،
- این حجم از عدم توجه به مناطق محروم و دورافتاده،
- و در نهایت این حجم از ناآگاهی طراحان سوالات نسبت به شیوههای سنجش و اندازهگیری، قطعا نمیتواند اتفاقی و عادی باشد.
گردش مالی موسسات کنکور در کشور را ۱۵۰ هزار میلیارد تومان هم برآورد میکنند که پنج برابر کل بودجه آموزش و پرورش در سال گذشته بودهاست . در این جدال نابرابر بین سیستم آموزشی کشور و موسسات کنکور، بازنده قطعا دانشآموزان و خانوادههایی هستند که به سیستم آموزشی اعتماد کردند و فرزندان خود را تحت این سیستم آموزشی قرار دادهاند.
حالا انتظار هجوم خانوادهها و اولیا برای استفاده از خدمات طراحان سوالات کنکور (ببخشید خدمات موسسات آموزشی)، باشیم که خود نشانی متقن بر مرگ مطلق نظام آموزشی کشور است.
با این تفاسیر، پیشنهاد میکنم تا همگی و با هم، فاتحهای بر جسد این نظام آموزشی بخوانیم.
بخش سوم: کنکور ۱۴۰۰ و تکلیف وزارت آموزش و پرورش
کنکور سراسری کارشناسی در حالی برگزار شد که تقریبا هیچ دانش آموزی از آن رضایت نداشت . تمام معلمان به تخلفهای آشکار از چارچوبها معترضند و تمام مولفین کتب درسی هم به عدم رعایت اهداف کتب درسی اعتراض دارند.
در این بین، برخی موسسات و مدرسان عزیز کرده صداوسیما هم معترضند، البته جنس اعتراض اینها با جنس اعتراض معلمان، خانوادهها و مولفین بسیار متفاوت است، چون این معلمان آموزش ندیده، اولین بار است که مورد بازخواست کسانی قرار میگیرند که میلیاردها تومان پول به آنها پرداخت کردهاند.آنها هرگز نمیتوانند از ۸۰ هزار میلیارد تومان گردش مالی بدون دردسر، بدون بازخواست و معاف از مالیات، چشمپوشی کنند.
مدرسین موسسات آزاد کنکور، چنان برآشفتهاند که حتی طراحان سوالات را ... خطاب میکنند. سال قبل یکی از همین مدرسان که در تمام سال تحصیلی توسط صداوسیما تبلیغ شده بود، در صدا و سیمای فارس حاضر شد و قرار بود سوالات زیستشناسی کنکور را بهطور زنده حل کند، اما مدرس آموزش ندیده، وقتی با سوالات مواجه شد، فقط زبانبازی نموده و حتی یکی از سوالات را هم نتوانست حل کند و از پاسخگویی طفره رفت.
در این میان، تنها نهادی که تا کنون هیچ عکسالعمل خاصی از خود نشان نداده و از قضا مسولیت اصلی موضوع را بر عهده دارد، وزارت آموزش و پرورش است.
برخی مدیران کل، از جمله مدیرکل آموزش و پرورش استان فارس، به شدت و با تمام توان در حال پیگیری موضوع هستند که خود جای قدردانی دارد.
کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی میتواند مرجع مناسبی برای پیشگیری از تکرار این اتفاق شوم باشد و شاید با تصویب یک آئیننامه محکم و با پشتوانه بتوان سازمان سنجش آموزش کشور را از این همه بیبرنامگی و حاشیهسازی برای خانوادهها برحذر داشت.
اما خواسته آشکار و منطقی ما معلمان بهویژه معلمان ریاضی و دانشآموزان کنکور ۱۴۰۰، موارد زیر است :
وزارت آموزش و پرورش بدون در نظر گرفتن ذرهای مصلحتاندیشی، به صراحت موارد زیر را اعلام کند:
۱. شماره سوالاتی که خارج از محدوده کتب درسی بودهاند.
مثال۱. سوال ۱۵۳ رشته تجربی از موضوع معادله وتر مشترک است که جز سرفصلهای هیچ یک از کتابهای ریاضی ۱، ۲ و ۳ نیست.
مثال۲. سوال ۱۴۷ رشته ریاضی مربوط به چندضلعیهای محاط در چندضلعی است که تعریف آن در هیچ یک از کتب وجود ندارد.
مثال۳. سوال ۱۴۴ رشته ریاضی مربوط به ماتریس ترانهاده است که از سرفصلهای کتب رشته ریاضی نیست و هیچ جایی به آن اشاره نشده است.
۲. شماره سوالاتی که از اهداف کتب آموزشی فاصله گرفته یا اصولاً هیچ هدفی را دنبال نکردهاند.
مثال۴. سوال ۱۵۴ رشته ریاضی که ظاهراً مربوط به سنجش موضوع هندسه و تشابه است در حالیکه حل این مسأله هیچ ارتباطی با اهداف کتابهای درسی ندارد چون حل دستگاه مورد نظر از سرفصلهای اهداف کتاب درسی نیست.
مثال۵. سوال ۱۲۷ رشته ریاضی، نماد بهکار رفته شده همان نماد سری نامتناهی است که به هیچ عنوان از اهداف تالیف کتب درسی نبوده است.
مثال۶. سوال ۱۳۴ رشته تجربی در واقع ورود به موضوع توابع ضمنی و حل معادلههای ضمنی است که اصولا هیچ اشارهای به آن در اهداف کتب درسی نشدهاست.
حل چنین سوالاتی، هرچند بسیار ساده است اما به دلیل خارج بودن از شمول اهداف کتب درسی، بسیاری از همکاران به آن نپرداختهاند.
۳. سوالات با سطح دشواری بالا، متوسط و کم.
سوالات بسیار زیادی در دفترچههای کنکور سراسری وجود دارد که حل آنها ضمن اینکه بسیار طولانی است، از سطح دشواری بسیار بالایی برخوردار است که در صورت دسترسی به آمار پاسخهای شرکت کنندکان، به نظر میرسد تعداد این سوالات از ۵۰ درصد کل سوالات بسیار بیشتر باشد.
مثال۷. سوالات ۱۰۱، ۱۰۲، ... تا ۱۰۶ که سوالات آغازین دفترچه تخصصی رشته ریاضی بودند، از سطح دشواری بسیار بالایی برخوردار بودند، بهگونهای که اغلب دانشآموزان با توجه تاریخچه آزمونهای گذشته کنکور سراسری، انتظار چنین مواجههای نداشتند و لذا تقریبا تمام دانشآموزانی که برای دروس تخصصی رشته ریاضی برنامهریزی کرده بودند چنان سرخورده شدند که بنا به اظهارات تعداد زیادی از دانشآموزان، تقریبا از ادامه بررسی سوالات دروس تخصصی منصرف شدند.
۴. شماره سوالاتی که ایراد نگارشی داشتهاند.
مثال۸. در سوال ۱۴۰ رشته ریاضی، در شکل داده شده، تشخیص حروف انگلیسی c و e تقریبا غیرممکن است مگر با توجه به چینش راسهای گراف داده شده.
مثال۹. نحوه نگارش سوال ۱۵۲ برای دانشآموزان رشته تجربی، چنان گنگ و نامفهوم است که چندین برداشت از آن ممکن است.
۵. *شماره سوالاتی که ایراد ساختاری داشتند مانند اینکه هیچ گزینهای درست نبوده یا بیش از یک گزینه درست داشتهاند.*
مثال۱۰. در سوال ۱۴۰، گزینههای ۲ و ۴ صحیح است و طراح سوال مورد نظر، تفاوت مینیمم و مینیمال را قطعا نمیدانسته است.
مثال۱۱. هیچیک از گزینههای سوالات ۱۵۰ و ۱۵۵ رشته ریاضی، صحیح نیست و دست برقضا، این سوالات از آن دسته سوالاتی است که راهحل های طولانی دارند و تصور اینکه بعد از یک صفحه پاسخ نوشتن، پاسخ استخراج شده، در میان گزینهها نباشد، ویرانگر و نابودکننده است.
۶. شماره سوالاتی که تعادل موضوعات درسی را رعایت نکردهاند.
مثال۱۲. در رشته تجربی حدود ۳۵ موضوع در سه کتاب ریاضیات دهم، یازدهم و دوازدهم وجود دارد که هشت سوال از سی سوال آزمون رشته تجربی، با مبحث رادیکال مرتبط بودهاند و پنج سوال هم با مبحث مثلثات، در مقابل از موضوعاتی مانند دنبالههای حسابی، دنباله هندسی، آهنگ تغییر و آمار توصیفی هیچ سوالی مطرح نشدهاست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این سوالی است که مدت هاست ذهن افسران جوان سپاه پیشرفت کشور را به خود مشغول کرده ، گویی بنا نیست ذهن معلم از معیشت آسوده شود و پاسخ به این سوال با رای و حکم قانونی اکنون در دستان وزارت آموزش و پرورش و معاونت مربوطه است.
سال ۹۸ بود که در یک اقدام عجیب دو بند از احکام حقوقی دانشجو معلمان ورودی ۹۴،۹۵،۹۶،۹۷ دانشگاه فرهنگیان حذف شد! مسئولین محترم مربوطه می توانند شفاف اعلام کنند بدون در نظر گرفتن بند حداقل حقوق (که صرفا یک بند موقت بوده) افزایش حقوق دانشجو معلمان پیشین و معلمان فعلی در آن سال دقیقا چقدر بوده و چه سنخیتی با مرّ قانون و تصویب نامه هیئت وزیران در آن سال دارد؟
و دانشجو معلمانی که جزو کارمندان رسمی و مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری محسوب می شدند به بهانه برقراری بند حداقل حقوق در احکام کارگزینی از این دو بند و به تبع افزایش حقوق و مزایای مربوط به آن محروم شدند (اقدامی که سبب شد پایه حقوق دانشجو معلمان در ابتدای استخدام به شدت تحت تاثیر قرار گیرد و ضعیف شود)، بندی که در بدو استخدام دانشجو معلمان ورودی ۹۴ و ۹۵ و نو معلمان حال حاضر از احکام حقوقی آنان حذف شد آنچه مبرهن است برقراری حداقل حقوق به هیچ عنوان توجیه و حتی بهانه مناسبی برای عدم اجرای قانون نیست (چرا که وقتی در اولین حکم قطعی برای نومعلمان فورا بند حداقل دریافتی حذف می گردد بایستی آن دو بند محذوف و در نظر گرفته نشده محاسبه می شد تا این ناحقی جبران می شد).
این اقدام سبب بروز اعتراض های متعددی شد تا آنکه اخیرا و پس از مدت ها بحث و بررسی و با پیگیری خصوصی و عمومی نومعلمان و دانشجومعلمان و مطرح کردن شکایت در دیوان عدالت اداری،این دیوان(در یک پرونده) رای به برقراری دو بند:
الف) تفاوت جزء ۱ بند الف تبصره ۱۲ قانون بودجه سال ۹۷
ب) تفاوت بند ی تبصره ۱۲ قانون بودجه سال ۹۸
برای شاکی پرونده داد اما باز هم وزارت درخواست ماده ۷۹ و تجدیدنظر کرد که دیوان عدالت اداری در یک رای قطعی وزارت آموزش و پرورش را مکلف به اجرای رای صادره کرد و با توجه به اینکه این رای سند اثبات حقانیت مطالبه دانشجو معلمان و نومعلمان است می توان نتیجه آن را به همه تعمیم داد و دانشجومعلمان و نو معلمان مشمول(دانشجو معلمان ورودی ۹۴ تا ۹۷) خواهان اصلاح هر چه سریع تر احکام حقوقی خود هستند تا بلکه بعد از چند سال به مطالبه به حق خود برسند.
از متولیان فعلی آموزش و پرورش انتظار می رود قبل از الزام قانونی، خود به اجرای مر قانون تن دهند و لااقل پس از گذشت بیش از دو سال به پیشواز اجرای عدالت برای دانشجو معلمان و نو معلمان (به دور از روال های بروکراتیک اداری و زمانبر) بروند و نسبت به اصلاح و صدور احکام مشمولین این دو بند اقدام کنند زیرا که این اقدام مطالبه و خواسته دانشجو معلمان و نومعلمان است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اقای وزیر
سلام
به نظر شما با ۹۰ هزارتومان (بله نود هزارتومان) در سال ۱۴۰۱ چه کارهایی می شود انجام داد؟
جمعه ۱۱ تیرماه مجری کنکور تجربی در شهیدستان کرج بودم.
دوشنبه هفته پیش از ساعت ۱۱ تا ۱۳ اداره برایمان جلسه توجیهی کنکور گذاشته بود.
از سه شنبه دنبال خواهش و التماس به همکاران برای همکاری در برگزاری کنکور با ۷۰ هزارتومان (البته حداقل با یکسال تاخیر در پرداخت) بودیم.
چهارشنبه با ماشین شخصی خود لوازمات پذیرایی کنکور (آب و کیک دانش اموزان) را از اداره تحویل گرفتیم و با ماشین شخصی خود به مدرسه منتقل کردیم و با هزار زحمت و هزینه کردن از آبرو و سرمایه اجتماعی خود بسته های آب را در یخچال سوپری محله جاسازی کردیم تا خنکای آب جسم و جان تب کرده کنکوری ها را تسکین دهد.
سیستم سرمایشی و صوتی مدرسه جوابگوی ۲۲۰ نفر در شرایط کرونا ویروس نیست و مجبوریم با ته مانده حساب مدرسه از بیرون اجاره کنیم.
کل پنج شنبه در حال آماده کردن سالن از چیدمان صندلی ها با فاصله کرونایی هوشمند، تامین نور، سرمایش، ضدعفونی و...بودیم.
جمعه از پنج صبح بیدار باش بوده و ساعت ۶ صبح همراه با ناظر به اداره مراجعه کرده و پس از یک ساعت علافی (بخوانید الافی) بسته سوالات کنکور همراه با یک نفر از خدمه نیروی انتظامی را با وسیله شخصی به مدرسه منتقل می کنیم.
تا هفت و نیم صبح مشغول پذیرایی صبحانه از همکاران از حساب خالی مدرسه هستیم.
از ۸ صبح تا ۱۳ جلسه کنکور را به بهترین وجه ممکن به کمک همکاران برگزار می کنیم . تنظیم صورت جلسات و تحویل بسته پاسخنامه به اداره (تماما با وسیله شخصی) تا ساعت ۱۵ طول می کشد.
به موارد فوق باید مجموعه استرس ها و مسئولیتهای پیش، حین و پساکنکور را الصاق نمود.
آقای وزیر ! خداوکیلی با ۹۰ هزار تومان آن هم پس از یک سال چند درصد از مجموعه عملیات فوق قابل اجراست؟
گیریم که برگزاری امتحانات نهایی به نوعی وظیفه سازمانی ماست.
آیا مسئولیت برگزاری تحمیلی انتخابات، کنکور، کارشناسی ارشد و ... (با حق الزحمه ای توهین آمیز که حتی کارگران مظلوم افغانی نیز از انجام آن ابا دارند) بر دوش ناتوان معلمان و مدیران مدارس می باشد؟
شنیدیم که سازمان سنجش پیشاپیش حق الزحمه برگزاری کنکور را به حساب آموزش و پرورش واریز کرده است.
مثلن بابت حق الزحمه مدیر حوزه ۴۰۰ هزارتومان نقدا به حساب آموزش و پرورش واریز شده است در حالی که مدیر بخت برگشته حوزه پس از ماهها انتظار و اعتراض ۹۰ هرارتومان به حسابش واریز خواهد شد؟
آقای وزیر !
این داستان تراژیک اسمش " توهین به شعور معلمان" نیست ؛ پس دقیقا نامش چیست؟!
اصولا ما معلمان اگر نخواهیم بیش از این به شعورمان توهین شود دقیقا دم کدام بزرگوار را باید ببینیم؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر بپذیریم که قلم نمادی جدی برای اندیشیدن و انتقال اندیشه است آنگاه می توان در باب دشمنان آن نیز سخن گفت. در باب همه آنها که در زمره تهدیدگران تفکر قرار می گیرند. اما آیا می توان برای قلم دشمن و تهدید در نظر گرفت؟ بلی! از این حیث که قلم و اندیشه با تغییر ذهن و رفتار، به ساختارهای اجتماعی و زیست سیاسی و اقتصادی جهت می دهد. این امر موجد منافع نو و از بین برنده منافع دیگری است این گونه دشمنان و تهدیدگران قلم پدیدار می شوند که به نظر می رسد در سطوح زیر قابل ارزیابی باشند :
١. "نهادهای قدرت" به عنوان شاخص ترین تهدیدگران قلم در جهان شناخته می شوند. تفکر و قلم آنجا که به افشاگری می پردازند، منافع اصحاب سیاست را به خطر می اندازند. روشنفکران و نظریه پردازان منبع ایجاد جنبش های اجتماعی فراوانی بوده اند که به تحولات سیاسی انجامیده است. تحولاتی که منافع سیاسی را تغییر داده است. از این جهت یکی از مهمترین منابع تهدید قلم در جهان، حکومت ها هستند. آلمان نازی و شوروی کمونیستی، دو نمونه شاخص بودند که بیشترین تهدید را علیه قلم رقم زدند. می توان بر این پنج گروه، رده ششمی نیز افزود به نام "توده". جمعیتی بزرگ که مخاطب پنج محور فوق است. در سبد مصرف آنها کالاهای فکری کمتری به چشم می خورد.
٢. "بنگاه های اقتصادی" در چند وجه می توانند منبع تهدید علیه قلم شمرده شوند.
٢.١. در سطح کلان با دستگاه های سیاسی در هم تنیده هستند و تفکری که به تضعیف منافع مالی آنها بیانجامد را حذف می کنند. ابزارهای مالی که در اختیار دارند به ابزار سرکوب ملحق می شود. تخریب محیط زیست در جهت منفعت طلبی بنگاه ها از این دسته است.
٢.٢. بنگاه های اقتصادی در سطح متوسط و خرد نیز می توانند منبع تهدید باشند. کالایی سازی دانش از جمله این موارد است که در جهت منافع مالی به تاسیس دانشگاه های بی کیفیت و صدور مدرک مبادرت می نمایند. آنها تهدیدگران تفکر و قلم هستند.
٣. "دانشگاه و دانشگاهیان" به طرز پارادوکسیکال سومین منبع تهدید علیه قلم هستند. نهادی که بناست مهمترین پایگاه تفکر و قلم باشد دچار کژکارکرد می شود و به نقیض خود می انجامد. این تهدید دو شکل دارد:
٣.١. شیوه های متصلب آموزشی است که یک دانشجوی کپی کار و مقلد تربیت می کند. فارغ التحصیلانی که توان و دانش یک متخصص را ندارند. اینگونه نهاد دانشگاه به یک تهدید علیه خود مبدل می شود.
٣.٢. تهدید دوم مربوط به مافیای گروه های دانشگاهی، حسادتها و زیرآب زنی هایی است که بین اساتید وجود دارد. به واسطه این روحیه، ورود نیروهای علمی جدید و متبحر بسیار دشوار می شود زیرا اعضای هیات علمی حلقه را تنگ نگه میدارند. آنها حضور یا ورود یک استاد خلاق و قوی را خطری برای خود می دانند که ضعفهایشان را هویدا می کند. آنها علیه او کارشکنی می کنند تا از حلقه حذف شود یا اساسا وارد حلقه نشود. در کشورهای توسعه نیافته همچون ایران این فساد بیشتر است. بر این اساس ، تنوع و چرخش نخبگان که لازمه تفکر و قلم قدرتمند است در نهاد علمی دانشگاه کمتر رخ می دهد. آنها تهدیدگران تفکر و قلم هستند.
۴. "لمپن های رسانه ای" منبع دیگر تهدید علیه قلم هستند. آنها پول می گیرند و مجیز می گویند. آنها پول می گیرند و فحش می دهند. مستمر در حال رصد دیگران هستند تا با زد و بند، پست دریافت کنند یا با باج گیری، درآمدی برای خود ایجاد کنند. تخریب رقبا از طریق انتشار اخبار زرد شایع ترین ابزار لمپن های رسانه ای است. آنها جایگاه قلم را به فحاشی فرو می کاهند. رسالت قلم را که روشنگری به نفع منافع عمومی، ترویج دانش و ارتقای معدل فرهنگی اجتماع است، زائل می نمایند. آنها تهدیدگران تفکر و قلم هستند.
۵. "نمایش دهنده ها" منبع نوظهور تهدید هستند که در جهان مجازی و شبکه های اجتماعی زیست می کنند. سلبریتی ها و خرده سلبریتی ها، شومن ها، "شاخ" های مجازی و... مخاطب را به موضوعات عمدتا سطحی هدایت می کنند. دغدغه هایی ایجاد می کنند که کمتر ارتباطی به تفکر و قلم دارد. سلبریتی هایی که ازدواج و طلاقشان تبدیل به گفتگوی همگانی و مساله روز می شود و شاخ های مجازی که با انواع چالش ها و حرکات نامتعارف میلیون ها مخاطب دارند. بقای آنها در گرو لایکها و کامنتهایی است که دریافت می کنند. آنها به طور بالقوه تهدید علیه تفکر و قلم نیستند اما هنگامی که تبدیل به "مرجع اجتماعی" و الگوهای فکری و رفتاری می شوند، تهدیدی جدی برای اندیشه خواهند بود.
۶. می توان بر این پنج گروه، رده ششمی نیز افزود به نام "توده". جمعیتی بزرگ که مخاطب پنج محور فوق است. در سبد مصرف آنها کالاهای فکری کمتری به چشم می خورد. هدیه دادن یا هدیه گرفتن کتاب جزو انتخاب هایشان نیست. دغدغه ای درباره مسائل اجتماعی ندارند و از صحبت کردن در اینباره بیزارند. آنها اطلاعات دقیقی درباره "رل" زدن فلان خرده سلبریتی دارند اما از متفکران، روشنفکران و محققان کشورشان بی اطلاع هستند. آیا انها نیز تهدیدگران تفکر و قلم نیستند؟ هستند.
در یک جمع بندی، اگر پیامبران را اصلاح گران اجتماعی جهان کهن بدانیم، روشنفکران و اصحاب تعقل، پیامبران جهان مدرن هستند. آنها راهبران فکری جامعه می باشند که با چراغهایی در دست راه را روشن می کنند. حضور آنها از هر طیفی و با هر نظریه ای مغتنم است. این تنوع اندیشه به تضارب آرا می انجامد و اندیشه را به شکل دیالکتیکی حرکت می بخشد. از این حیث حرکت رو به جلوی هر جامعه ای _تا حدود بسیار زیادی_ به ضریب اثرگذاری نخبگان فکری اش مربوط است.
جایگاه متفکران در یک جامعه و اینکه چقدر محترم شمرده می شوند ارتباط مستقیم دارد با روند توسعه در آن جامعه. نخبگان تفکر و قلم که ناگزیر از رویارویی با منابع تهدید ششگانه هستند. ای رویارویی گریزناپذیر است. ( کانال جامعه شناسی صلح )
* چهاردهم تیر ، روز قلم است .
" از همه چیز خسته ام از هر چیزی
ای کاش پولدار بودم و تعدادی دوست خوب داشتم
کاش کشور بهتری داشتم ، ای کاش آدم بهتری بودم
کاش کارهای خیر بیشتری داشتم به جای تعداد زیادی گناه
کاش خانواده بهتری داشتم و
آرزو دارم آرزویی نداشتم
اگر به عقب برگردم خودمو می کشتم در بچه گی
ای کاش می تونستم آزاد باشم
ای کاش می تونستم اونجور که دلم میخواد عمل کنم ای کاش...."
جمعه ۱۱ تیرماه شهیدستان کرج میزبان کنکور تجربی بود .
از کله سحر تا ساعت ۳ درگیر این آزمون نفس گیر و حواشی آن بودیم . وقتی آزمون تمام شد در شمارش پاسخنامه ها یکی کم اومد . مثلث خانواده، مدرسه و اجتماع هر سه در توفیقات و ناکامیهای آموزشی و تربیتی فرزندان ما دخیل هستند.
وای خدای من !
یعنی پاسخنامه رو از حوزه خارج کردند؟
بسیج شده و تمام اوراق را زیر و رو می کنیم تا اینکه پس از یک ساعت تقلا ، پاسخنامه ای را لای دفترچه سوالات پیدا می کنیم . ناگهان چشمم به یادداشت پشت پاسخنامه دوخته می شود.
یک پاراگراف با مداد به انگلیسی نوشته شده است :
به کمک اساتید زبان متن را ترجمه تحت الفظی می کنیم.
به قول آقای علی پورسلیمان ، « اوج ناامیدی و استیصال یک جوان ایرانی کنکور زده » :
بارش یاس، فوران احساسات منفی ...
به راستی کدامین پل ارتباطی را شکسته ایم که جوانمان در کشور و خانواده خود احساس خفگی و یاس کرده و دیوار آرزوهایش کوتاه و کوچه های احساسش رو به بن بست آرزوهاست ؟
دلیل این حجم از بی تابی و دلمردگی چیست؟
آیا مسیر خوشبختی لزوما از جاده کنکور و آن هم پزشکی می گذرد؟
مسئله چیست؟
این روزهای پر استرس کرونایی ، اخبار ناگوار حوادث شب امتحانی، حین و پساکنکوری تقریبا از چهار گوشه کشور به گوش میرسد. ایستهای قلبی، سکتههای ناشی از مصرف ریتالین، استرسهای حاد، افسردگی های شدید، بی اشتهایی، ضعف و بیهوشی سر جلسه امتحان، ضربان قلب، فشارخون، تیکهای عصبی، سردرد، تهوع، خواب آلودگی و... سکه رایج بازار آشفته آموزش میباشد.
برخی از خانوادهها ماههاست که خود را در آپارتمانهای تنگ و تاریک قرنطینه کرده و روح و روان و جسمشان طراوت و شادابی لازم را از کف دادهاند.
مشکل کجاست؟
دلیل این همه هرج و مرج روحی و روانی، التهابات کنکوری، اضطرابات امتحانی و... چیست؟
کجای کار ما میلنگد؟
کدامین پل ارتباطی ترک برداشته و چرا جادههای عاطفه به بنبست رسیده است؟
به گفته دکتر حریرچی در ایام امتحانات شاهد رشد پنجاه درصدی استفاده خودسرانه از قرصهای ریتالین و... برای رفع بیخوابی و افزایش تمرکز در امتحانات هستیم.
پنج درصد از دانشجویان و دانشآموزان سال آخر معتاد به مصرف ریتالین هستند.
ریتالین همانند قرص روانگردان اکس بوده و مصرف بیش از حد آن اعتیادآور است و عوارضی چون ضربان قلب، فشارخون، مشکلات معده، تیکهای عصبی، حرکات تکراری بیهدف، سردرد، خستگی، مشکلات گوارشی، تهوع و سکته مغزی را به همراه دارد.
استرس امتحانات و اضطراب کنکور
▫️استرس و اضطراب نوجوانان و جوانان حاصل از امتحانات در سالهای مدرسه و دانشگاه معطوف به فشار غیرمنطقی والدین، فشارات روحی و روانی معلمان و کلیت سیستم آموزشی، التهابات روحی و روانی به ارث رسیده از اجتماع، رسانههای گروهی، شبکههای اجتماعی، ماهواره ،گروه همسالان و از همه مهمتر حواشی کرونا ویروس میباشد.
چرایی استرس و عوامل استرسزا
به گفته روانکاوان ، استرس به معنای فشار و تنش روح و روان و واکنش بدن به آن میباشد. شرایط استرسزا میتواند عامل ایجاد افسردگی و اضطراب باشد.
حوادث پر استرس شامل پایان دادن به یک رابطه عاطفی طولانیمدت، از دست دادن شغل، طلاق، از دست دادن اعضای خانواده و نزدیکان، و تغییرات غیرمنتظره و بزرگ در زندگی است.
البته وجود استرس کنترل شده میتواند اثرات مثبتی در کمک به ارتقا و افزایش خلاقیتهای فردی داشته باشد. بالعکس استرس شدید و طولانی اثرات منفی فیزیولوژیکی، احساس خستگی ممتد، بیحالی، بیمیلی و افسردگی را به همراه دارد.
عوامل مؤثر در اضطراب امتحان
عوامل شخصیتی، اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی، آموزشگاهی و...، ترس از آینده، تصویر غیرواقعی از خود، پیشینه منفی، عوامل عاطفی و فیزیکی حین و قبل و بعد امتحانات، اعتماد به نفس پایین، شکستهای پیشینی اختلالات وراثتی و... قابل ذکرند.
روانشناسان از برنامهریزی، استراحت، خواب راحت، تغذیه سالم، تمرکز فکری، مثبتاندیشی، آرامش روحی روانی بهعنوان هفت قانون طلایی برای کاهش استرس یاد میکنند.
مدارس خاص
به دلیل غربالگری معیوب و انتخاب نادرست دانشآموزان تیزکوش به جای تیزهوش در مدارس خاص، در ادامه شاهد آسیبهای روحی و روانی شدیدی خواهیم بود. فشار روانی اولیا و مربیان به دانشآموزان برای کسب حد نصاب نمرات و معدل بیشتر، فشار بر دانش آموز برای کسب رتبههای جشنوارههایی چون خوارزمی و همچنین قبولی در رشتههای خاصی چون گروه پزشکی، از عوامل اصلی بروز استرسهای شایع میباشد.
چه باید کرد؟
مثلث خانواده، مدرسه و اجتماع هر سه در توفیقات و ناکامیهای آموزشی و تربیتی فرزندان ما دخیل هستند.
اگر دانشآموزی با تربیت خانوادگی نرمال و شرایط اجتماعی خوب به مدیر، معاون و یا معلم مسئلهدار برخورد کند، احتمال لغزش او افزایش خواهد یافت.
همچنین دانشآموز با خانواده و مدرسه سالم، در جامعهای مریض و آلوده، به راحتی نمیتواند از آسیبهایی چون اعتیاد اینترنتی، قرصهای ریتالین و... در امان بماند.
ضمن اینکه دانشآموز خانواده مسئلهدار، مشکل خود را به مدرسه منتقل خواهد کرد.
برای تربیت دانشآموزان مبتنی بر منشور حقوق شهروندی در هزاره سوم لازم است بین خانواده، مدرسه و اجتماع تعادل و تعامل مناسب صورت گیرد.
جامعه سالم متشکل از شهروندان سالم بوده و برای تربیت شهروند دولت باید هزینه در آموزش و پرورش را به مثابه سرمایهگذاری در آتیه کشور تلقی نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسید و به زودی دولت حجت الاسلام دکتر روحانی به کار خود پایان می دهد و دولت جدید که در همه زمینه ها به ویژه آموزش و پرورش رویکرد دیگری خواهد داشت کار خود را آغاز خواهد کرد.
دولت تدبیر و امید با سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان موفق به کسب رای مردم شد ولی خود را دولتی معتدل می دانست. هر چند در نهایت وضعیت گفتمان اعتدال و حدود و ثغور و برنامه های آن به ویژه در بخش آموزش و پرورش مشخص نشد .
در طول هشت سال گذشته سه تشکل اصلاح طلب فرهنگیان ( انجمن اسلامی معلمان ، سازمان معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ) به عنوان مهم ترین تشکل های فرهنگیان حامی دولت شناخته می شدند ولی هیچ گاه متنی که آموزش و پرورش مطلوب اصلاح طلبان و تفاوت آن بارویکرد اصولگرایان را نشان دهد از سوی سه تشکل اصلاح طلب فوق منتشر نگردید .
عمده وقت تشکل های حامی دولت در آموزش و پرورش در طول هشت سال گذشته صرف رقابت بر سر تصدی پست های وزارت آموزش و پرورش شد و فرصت مهمی برای بازاندیشی و نشر گفتمان اصلاحات از دست رفت .
تاکنون در مورد چیستی گفتمان اصلاحات در آموزش و پرورش کمتر تلاشی صورت گرفته است و لذا نیازمند توجه و واکاوی می باشد . واکاوی مفهوم گفتمان اصلاحات را در آموزش و پرورش زمینه چینی برای گفت و گو در آینده می باشد .
گفتمان چیست؟
گفتمان یکی از پرکاربرد ترین مفاهیم سیاسی جامعه ایران است که در بساری از موارد به عنوان گفت و گو به کار می رود در حالی که گفتمان معنای فارسی کلمه ( Discourse ) می باشد که در علوم اجتماعی ، فلسفه ، زبان شناسی کاربرد دارد و هم به عنوان نظریه و هم به عنوان روش مورد استفاده قرار می گیرد . اما آنچه در این جابه عنوان گفتمان مورد نظر است بهره گیری از آن برای فهم و تبیین پدیده های اجتماعی و سیاسی می باشد. شاید در یک معنا بشود گفتمان را یک نظام فکری دانست که رویکردها و جهت گیری ها آن نظام فکری را تعیین می کند .
« کلیت ساختاردهی شده که از عمل مفصل بندی حاصل می شود ، گفتمان نام دارد. گفتمان ها در واقع منظومه های معانی هستند که در آن ها نشانه ها با توجه به تمایزی که با هم دارند هویت و معنا می یابند. گفتمان ها تصور و فهم ما را از واقعیت و جهان شکل می دهند. بنابراین معنا و فهم انسان همواره گفتمانی و لذا نسبی است. » ( روش شناسی در علوم سیاسی ، سید صادق حقیقت ،1378دانشگاه مفید ، ص535) . آموزش و پرورش امروز به سرعت در حال تبدیل آموزش به عنوان یک کالای درحال خرید و فروش است ولی آنچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی دیده شده است آموزش را به عنوان یک حق در نظر گرفته است .
در هر جامعه ای با گفتمان های متفاوتی در عرصه سیاسی و اجتماعی روبه رو هستیم که هرکدام یک دستگاه ساختاردهی شده ( ایدئولوژی ، تفکر ، معرفت ) هستند و هر کدام دارای مجموعه ای از معانی می باشند که تمایز و هویت آن گفتمان را با سایر گفتمان ها نشان می دهد ؛ برای مثال اصلاح طلبان یک گفتمان محسوب می شوند که مواردی مثل آزادی ، دموکراسی و مانند این ها نقطه اصلی گفتمان آن را تشکیل می دهد و منظومه ای از معانی در حول آن شکل گرفته اند .
« ارنستو لاکلا » (1935 -2014) و همسرش « شنتال موف » ( 1343 ) ، دو اندیشمندی بودند که نظریه گفتمان را به همه ی امور سیاسی و اجتماعی گسترش دادند و کوشیدند با این نظریه جامعه معاصر را تحلیل کنند. « نظریۀ گفتمان این دو اندیشمند سیاسی، قابلیت فوق العاده ای در تبیین پدیده های اجتماعی و سیاسی دارد. این قابلیت، در سایۀ بهکارگیری مفاهیمی چون «مفصل بندی» به دست آمده است. مفصلبندی، کنشی است که میان عناصر مختلف مانند مفاهیم، نمادها، اعمال و...، چنان رابطه ای ایجاد می کند که هویت اولیۀ آنها دگرگون شده، هویتی جدید بیابند. از این رو هویت یک گفتمان، در اثر رابطه ای که از طریق عمل مفصل بندی میان عناصر گوناگون به وجود می آید شکل می گیرد. » ( «گفتمان، پاد گفتمان و سیاست»، محمدرضا تاجیک ص 46) .
در هر گفتمان ، « مفصل بندی » عناصر مختلف یک گفتمان را در یک منظومه سامان می دهد . مفصل بندی اصطلاحات زیادی به کنار می گذارد . هر گفتمان دارای یک اسطوره و عینیت اجتماعی نیز می باشد. از نظر لاکلا و موفه شرایط اجتماعی همواره بی قرار است و این بحران ها زمینه ظهور گفتمان های جدید را فراهم می آورند . در چنین شرایطی است که نظریه های اجتماعی برای تبیین مشکلات و ارائۀ راه حل، تولد می یابند و به عنوان بدیلی برای گفتمان موجود مطرح می شوند.
نظریه های اجتماعی، یک فضای آرمانی از جامعه ارائه میدهند که در آن از بحران ها و مشکلات موجود اثری نیست. از این رو نظریه ها را اسطوره نیز می نامند که یک عینیت جدید اجتماعی را در جامعه تبلیغ می کند که توان بسیج نیروها را دارد ؛ پس اسطوره ، « درصدد است تا پاسخی مناسب به بحران موجود ارائه کند .اسطوره ها به بازسازی آرمانی فضای اجتماعی می پردازند و از طریق مفصل بندی مجدد دال های متزلزل به دنبال ایجاد یک عینیت اجتماعی جدید اند ... » ( سید صادق حقیقت ، روش شناسی در علوم سیاسی ، ص547) آنچه در این بحث به آن پرداخته می شود یک عینبیت اجتماعی جدید است که با فهم گفتمان اصلاحات در آموزش و پرورش برساخته شود و به بحران های موجود جامعه ایران در آموزش و پرورش پاسخ دهد .
گفتمان اصلاحات و آموزش و پرورش
گفتمان اصلاحات ( با تعریفی که امروز به عنوان یک جناح در کشور شناخته می شود) به عنوان یک گفتمان در برابر گفتمان محافظه کار ( اصول گرا ) در دهه هفتاد شمسی ظهور و بروز پیدا کرد . استاد مصطفی ملکیان در تعریف اصلاح طلبی اظهار می دارد: « مراد من از اصلاح طلبی هواداری از تغییر اجتماعی با استفاده از روش دموکراتیک ، مسالمت آمیز و تدریجی است » ( تقدیر ما ، تدبیر ما ، مصطفی ملکیان ،تهران ، نگاه معاصر 1393 ص7) .
گفتمان اصلاح طلبی در برابر گفتمان محافظه کار به وجود آمده است و « کانون اصلی نزاع گفتمان اطلاح طلب و محافظه کار تقابل میان تجدد و سنت گرایی است . » ( قدرت ، گفتان و زمان ، سید علی اصغر سلطانی ،چ3،1391،ص167 ) تاکید گفتمان اصلاح طلبی بر تجدد در عرصه سیاسی منجر به برآمدن مفهوم « مردم » به عنوان نقطه مرکزی ( دال مرکزی ) آن گفتمان شد و مفاهیمی همچون اصلاحات ، جامعه مدنی ، آزادی ، قانون و توسعه سیاسی را حول محور مردم گرد آورد. ( همان ص 155).
نحله های متفاوتی در بین اصلاح طلبان وجود دارند ولی نقطه مشترک همه آن ها را باید باور به مردم و حکومت دموکراسی دانست . از میان مفاهیمی که بین معتقدان و نحله های جریان اصلاحات به عنوان اولویت های گفتمان اصلاحات به شمار می رود دو مفهوم ( دموکراسی ( حکومت مردم بر مردم ) و توسعه ( به معنای تجدد و رشد همه جانیه در کشور ) امکان بیشتری دارند که به عنوان نقاط مشترک همه حاملان گفتمان اصلاح طلب به شمار روند و در کنار آن از عدالت اجتماعی نیز با توجه به همه اختلاف نظرهایی که در مورد آن وجود دارد به عنوان ضلع سوم این گفتمان نام برد که بخش زیادی از اصلاح طلبان به آن معتقدند. در واقع جامعه مطلوب اصلاح طلبان که به عنوان عینیت اجتماعی خود آن را مطرح می کنند جامعه دموکرات ، توسعه یافته و با حداکثر عدالت اجتماعی است. تلاش اصلاح طلبان معطوف به آن است که از راه های مسالمت آمیز و تدریجی و در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی به آن جامعه دست یابند . بدین ترتیب ترجمان آموزش و پرورش مطلوب اصلاح طلبان را باید « آموزش و پرورش دموکراتیک ، توسعه گرا و عادلانه » نامید . این نوع رویکرد به آموزش و پرورش توان آن را دارد که به عنوان یک اسطوره در برابر بحران های فعلی آموزش و پرورش طرح گردد .
بهره گیری از مشارکت و عقلانیت جمعی برای حل تدریجی مشکلات نیز توسعه آموزش و پرورش را به ارمغان خواهد آورد .
آموزش و پرورش دموکراتیک
آلن تورن ( 1925 ) ، جامعه شناسی فرانسوی ، در کتاب خود « دموکراسی چیست » ؛ دموکراسی را « به عنوان آزادی حکومت شوندگان برای انتخاب حاکمانش در بازه های زمانی معین » ( دموکراسی چیست، آلن تورن ، سلمان صادقی زاده ، تهران ، نشر ثالت، 1399، ص 57) تعریف می کند و سه بعد آن را « نماینده بودن حاکمان » ( ص 58) شهروندبودن رای دهندگان ( ص 59) و آزادی انتخاب بدون ایجاد محدودیت ها ( همان ص 59) می داند و سپس به بیانی کوتاه ، آن را « نمایندگی منافع در پیوند با محدویت های قدرت و در چارچوب یک جامعه سیاسی معین » ( همان ص 60) بر می شمرد .
دکتر حسین بشیریه نیز در کتاب آموزش دانش سیاسی هفت نکته مهم دموکراسی را چنین می داند:
1. مبتنی بودن بر آرای عمومی
2 . ابراز آزاد افکار عمومی
3 . در مورد مسائل مورد اختلاف اکثریت عدید در نظر گرفته شود
4. وجود فضایی سرشار از نهادها و انجمن های مستقل و خودجوش و متعدد
5. کثرت گرایی اجتماعی
6 . نسبی گرایی ارزشی و اخلاقی
7. رعایت آزادی های اساسی از جمله آزادی ، بیان ، انجمن و قلم ( آموزش دانش سیاسی ، حسین بشیریه ، نشر نگاه معاصر ، چ هشتم ،1386 ، صص 162 و 163)
حال اگر بخواهیم با توجه به موارد فوق الگویی از « آموزش و پرورش دموکراتیک » را ترسیم کنیم ، باید آموزشی و پرورشی را در نظر گرفت که در آن حداکثر آزادی برای شهروندان جامعه مستقل از صاحبان قدرت در نظر گرفته شود تا حق انتخاب نوع تعلیم و تربیت خود را داشته باشند .در فضای آموزش و پرورش ، افکار عمومی آزاد و انجمن ها و نهادهای مستقل علمی موجود باشند و آزادی فکر و اندیشه معلمان و دانش آموزان به رسمیت شناخته شود و حداکثر حضور معلمان و اولیای دانش آموزان با رای گیری شفاف ، قانونمند و سالم برای حضور در مراجع تصمیم گیری از سطح مدرسه تا نهاد های عالی تصمیم گیری از قبیل شورای عالی آموزش و پرورش تامین گردد .
چشم انداز فعلی آموزش و پرورش باید بر مبنای « سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » باشد و کلیه اسناد و برنامه ها و متون باید مستند به سند فوق باشند . این سند هیچ گونه حقی برای انتخاب دموکراتیک را به رسمیت نشناخته است . همگان بر اساس این سند باید در چارچوب آن بگنجند و دانش آموزان و اولیای آن ها حقی برای انتخاب آزادانه و نقد نیز برخوردار نیستند .
معلمان نیز علاقه ای به کنش در عرصه آموزش و پرورش ، تشکل یابی ، پیگیری خواسته های زیربنایی از خود نشان نمی دهند . در بسیاری از موارد برخوردهای شدید با فعالان صنفی هزینه این نوع فعالیت هار ا افزایش داده است . در این شرایط ، بخش مهمی از ذینفعان آموزش و پرورش یعنی معلمان از صحنه غایب هستند.
دولت نیز در بسیاری از موارد مثل صندوق ذخیره فرهنگیان که سرمایه بین نسلی فرهنگیان است علاقه ای به بهره گیری از نظر و رای معلمان از خود نشان نمی دهد . انتخاب هایی مثل انتخاب نمایندگان معلمان در مدارس و مدیران در شوراهای آموزش و پرورش و نمایندگان مدیران و معلمان در شورای عالی آموزش و پرورش نیز تا حد زیادی با بی رغبتی معلمان روبه رو است و تلاشی برای احیای جایگاه های نمایندگی معلمان صورت نمی گیرد .
موارد فوق الگوی آموزش و پرورش دموکراتیک را با مشکل روبه رو می سازد ولی تا زمانی که معلمان جایگاه خود را به عنوان عنصر پیش برنده آموزش و پرورش نشناسند و برای دموکراتیک کردن آموزش و پرورش گام برندارند ، سخن گفتن از رفع مشکلات آموزش و پرورش و معلمان بی معنا خواهد بود .
آموزش و پرورش توسعه گرا
توسعه دارای تعاریف گوناگون می باشد ولی برای اینکه یک تعریف ساده و همه گیر در نظر گرفته شود؛ از تعریف دکتر محسن رنانی استفاده می گردد که توسعه را بدین ترتیب تعریف می نماید :
« توسعه یعنی رفتن به سوی یک جامعه انسانی که مسائلش را با بیشترین مشارکت و و کمترین هزینه حل و فصل می کند ، خواه مسئله تولید باشد ، خواه مشکل تولید باشد ، خواه چالش سیاسی باشد و خواه بحران اجتماعی . توسعه یعنی حاکمیت تدریجی عقلانیت جمعی بر فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی به جای حاکمیت سنت یا فرمان بر این فرآیندها. » ( ویژه نامه اقتصادی شرق ، آذر 1394،ص 4) بر این اساس ، آموزش و پرورش توسعه گرا باید دارای عقلانیت جمعی نیروهای تاثیرگذار و عامل آن باشد که کارشناسانه بر فرآیند آن حاکمیت داشته باشند و بتوانند مسائل آموزش و پرورش را با بیشترین مشارکت و کمترین هزینه حل و فصل کنند .
در این صورت یک فضای گفت و گویی بین اجزای مختلف آموزش و پرورش نیاز است که در آن معلمان ، کارشناسان و سیاستمداران در تعامل و تبادل نظر باشند و این فضا منجر به مشارکت گسترده اجزای ذی نفع فوق در جهت عقلانیت جمعی باشند .
در شرایط موجود ، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش سندی توسعه گرا نیست و جایی برای عقلانیت جمعی در آن دیده نشده است و کوشیده با یک تفسیر محکم و مصلوب ، نهاد آموزش و پرورش را در دایره ای محدود نگاه دارد . ساختارهای وزارت آموزش و پرورش نیز بر مبنای مشارکت گسترده معلمان ، صاحب نظران و ذینفعان برای حل مشکلات موجود ترسیم نشده است و آموزش و پرورش یک ساختار بالا به پایین صرف و بدون در نظر گرفتن مشارکت واقعی دارد . همین امر در مقابل حاکمیت تدریجی عقلانیت جمعی را گرفته است . ضمن اینکه هر حرف نو حتی دلسوزانه و مشفقانه نیز می تواند با برخورد حراست ها و پرونده سازی روبه رو شود و فضای هر گونه نقد و گفت و گو را مسدود سازد .
تشکیل نهادهایی مانند « سازمان نظام معلمی » می تواند به مثابه حلقه رابطی بین صاحب نظران ، معلمان و مدیران زمینه حاکمیت عقلانیت جمعی بر آموزش و پرورش را فراهم آورد که فعلا بایگانی شده است .
آموزش و پرورش عادلانه
جان رالز (1921 – 2002) فیلسوفی آمریکایی و لیبرال بود که کوشید صورت بندی جدید از عدالت ارائه دهد . وی کتاب هایی از جمله « عدالت به مثابه انصاف » ، « نظریه عدالت» و « لیبرالیسم سیاسی » دارد . از نگاه رالز ، « انصاف» تبلور عدالت انصاف است . انصاف به روش اخلاقی نیل به اصول عدالت گفته میشود و عدالت به نتایج تصمیمگیری های منصفانه.
وی دو اصل برای عدالت ارائه می دهد:
الف) هر فردی، باید حقی برابر نسبت به گستردهترین نظام جامع آزادیهای اساسی برابر داشته باشد که با نظام مشابه آزادی برای سایر افراد منافاتی نداشته باشد.
ب) نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی به دو شرط قابل قبول هستند: ۱) باید مختص به مناصب و مقامهایی باشند که تحت شرایط برابری منصفانهٔ فرصتها باب آنها به روی همگان گشودهاست. ۲) این نابرابریها بابد بیشترین سود را برای محرومترین اعضای جامعه داشته باشند .
مایکل والز ( 1935 ) فیلسوف دیگر آمریکایی نیز در کتاب خود ، « حوزه های عدالت در دفاع از کثرت گرایی و برابری » می کوشد ساختاری را ترسیم کند که در آن حداکثر برابری در برخورداری از موهبت ها در جامعه به وجود آید . از این رو ، او براین نکته تاکید دارد که باید بین حوزه های مختلف اجتماعی، استقلال وجود داشته باشد و باید بر فعالیت دولت در آموزش حد گذاشت ( حوزه های عدالت ، مایکل والز ، صالح نجفی ، نشر ثالث ، چ دوم ،1394 ، ص 376 ) . از نگاه والز ، « هر تلاشی در جهت تبعیض ریشه ای تر آموزش مدرسه ای از اغراض سیاسی ، توان مدرسه و توفیقش در نقش میانجی و سپس ارزش آموزش مدرسه ای به عنوان موهبتی اجتماعی را به تحلیل می برد. » ( همان ص 377) از سوی دیگر بر مبنای نظریه والز که خواهان دیوار کشیدن بین حوزه های مختلف زندگی اجتماعی است باید دیواری مابین سرمایه و آموزش کشید و کمترین حد دخالت را برای سرمایه در آموزش وجود داشته باشد . از این جهت باید برای دولت و سرمایه حدی برای دخالت در آموزش قراردارد .
اگر نظر مایکل والز را در کنار نظریه جان رالز قرار دهیم و ترکیب کنیم ، ضمن حد گذاری برای دولت و سرمایه باید هر شخصی به حد کافی از آموزش و پرورش برخوردار باشد که نافی حق آموزش و پرورش دیگران نیست . نابرابری های آموزش و پرورش به دو شرط قابل قبول است : اول باید مختص به مدارسی باشد که تحت شرایط برابری منصفانه باب آن ها به روی همگان گشوده است و این نابرابری ها بیشترین سود را برای محروم ترین اعضای جامعه داشته باشد .
این نگاه عادلانه به آموزش و پرورش یعنی کاهش شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش ضمن حفظ استقلال مدرسه و کاهش تعداد مدارس متفاوت مبتنی بر بی عدالتی ( مثل مدارس غیردولتی ، مدارس شاهد ، تیزهوشان ، نمونه دولتی و ....) . در این نگاه حتی در صورت پذیرش مدارس غیردولتی باید سود آن برای مدارس غیردولتی به صورت مشخص و واضح باشد . از این جهت ، آموزش و پروش عادلانه آموزش و پرورشی است که سرمایه در آن کمترین دخالت را ندارد و افراد به صرف داشتن سرمایه از امکانات بیشتری برخوردار نیستند . ضمن اینکه وجود تبعیض هایی مانند مدارس غیردولتی مشروط به این باشد که سود محرومان و طبقات آسیب پذیر از وجود چنین مناطقی مشخص باشد .
الگوی آموزش و پرورش عادلانه با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران سازگار است که بر اساس اصل سی ام آن ، « دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد» . همچنین براساس اصل چهل و سوم قانون اساسی یکی از ضوابط اقتصاد کشور تامین نیازهای اساسی برشمرده می شود که از جمله آن آمورش و پرورش می باشد . آموزش و پرورش امروز به سرعت در حال تبدیل آموزش به عنوان یک کالای درحال خرید و فروش است ولی آنچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی دیده شده است آموزش را به عنوان یک حق در نظر گرفته است .
در حال حاضر طرح هایی که در آموزش و پرورش با هدف سود آوری از امکانات و تجاری سازی انجام می گیرد، ضمن فسادزایی عملا دیوار سرمایه و آموزش را برمی دارد و نهاد متولی آموزش را درگیر امور تجاری غیرمرتبط می سازد . دولت هیچ گونه مبلغی به مدارس پرداخت نمی نماید و اداره مدارس کاملا بر عهده اولیا است که باید مبالغی را به عنوان کمک به مدرسه واریز نمایند . این شرایط بر بی عدالتی و طبقاتی شدن آموزش و پرورش افزوده است و موجب شده مدارس مناطق محروم با افت شدید کیفیت آموزشی روبه رو باشند . اتفاقی مانند همه گیری کرونا آسیب پذیری نظام آموزش و پرورش ایران را نشان داد که چگونه بخشی از دانش آموزان به دلیل نداشتن کمترین امکانات از فرآیند آموزش و پرورش کنار می مانند . ضمن اینکه درحال حاضر تنوع مدارس موجود در آموزش و پرورش به بیش از بیست نوع رسیده است . سیطره موسسات کنکور و کمک درسی بر آموزش و پرورش نیز روز به روز بیشتر می شود و در حال تبدیل آموزش و پرورش به عنوان یک تجارت می باشند .
الگوی آموزش و پرورش دموکراتیک ، توسعه گرا و عادلانه
اسطوره های هر گفتمان محصول بی قراری اجتماعی هستند و در پاسخ به بحران های جامعه پدیدار می شوند . فهم گفتمان اصلاحات در آموزش و پرورش به عنوان «آموزش و پرورشی که دموکراتیک، توسعه گرا و عادلانه » اسطوره ای می باشد که یک عینیت اجتماعی جدید را می سازد می باشد ، پاسخی به بحران هایی است که در آموزش و پرورش امروز ایران وجود دارد.
در برابر تکثر موجود در جامعه ایران نیاز به آموزش و پروشی دموکراتیک است که سبک های زندگی متفاوت و مختلف را در یک چارچوب مبتنی بر دموکراسی جمع کند و آزادی بیان و تشکل را در درون آموزش و پرورش تامین نماید . بهره گیری از مشارکت و عقلانیت جمعی برای حل تدریجی مشکلات نیز توسعه آموزش و پرورش را به ارمغان خواهد آورد .
استقلال آموزش در برابر دولت و سرمایه و کاهش سطح بی عدالتی در جامعه نیز منجر به آموزش و پرورش عادلانه خواهد شد که با قانون اساسی جموری اسلامی ایران سازگار تراست و خواسته های جامعه ایران را نیز تامین خواهد کرد .
در فضای فعلی که آموزش و پرورش با فضایی غیردموکراتیک ، غیرتوسعه گرا و غیر عادلانه روبه رو است الگوی " آموزش و پرورش دموکراتیک ، توسعه گرا و عادلانه " به مثابه اسطوره ای است که عینیت اجتماعی جدید را در برابر جامعه می گشاید ولی این الگوی کلی نیازمند دقت نظر بیشتر و بحث و گفت و گو می باشد تا ابعاد مختلف آن مورد واکاوی بیشتری قرار گیرد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید