صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

مقایسه کیفیت آموزشی میان مدارس دولتی و مدارس غیردولتی در بحران کرونا

فراگیری ویروس کرونا در جهان موجب شد تا در هر کشوری برای تداوم آموزش و پرورش، تدبیری اندیشیده شود.
ایران نیز برای جا نماندن از قافله ی بزرگ دانش اندوزی به سمت طراحی اپلیکیشن خاصی به نام شاد رفت و تلاش کرد این برنامه بتواند دغدغه های جامعه را برای تداوم یادگیری مرتفع نماید.

اما بدون تردید آموزش مجازی نیازمند بسترهای متنوعی هم چون آموزش معلمان، امکانات و مواد آموزشی مرتبط، میزان دسترسی به اینترنت و پهنای باند ،هزینه های وابسته به این نو فرایند، سطح مشارکت دانش آموزان در اجرا ، تولید محتوای جذاب و...می باشد.

در کشور ما، متاسفانه طبقاتی بودن آموزش و پرورش، به طور کلی مدارس را در دو سطح دولتی و غیردولتی قرارمی دهدو این اشکال بزرگ سبب شده است تا از میزان عملکرد این دو نوع مدارس در ایام کرونا و آموزش های مجازی ، تحلیل های مختلفی صادرشود که اخیرا با نگاهی یک سویه و منفعت گرا، بر سنگینی کفه ترازوی غیردولتی ها نسبت به آموزش تاکید شده است!

باید توجه داشت که ماهیت آموزش در مدارس دولتی و غیردولتی از اساس با یکدیگر متفاوت است.

بی تردید ریزش ثبت نام سال جاری در مدارس غیردولتی موجب شد تا آنان در جست و جوی اپلیکیشن های متعدد برای آموزش های خود باشند تا هم توجیهی برای مبالغ دریافتی خود داشته باشند و هم برای سال آینده به نوعی سبب تمایزی با دولتی ها شوند، بلکه بتوانند اقبال دوباره برای روی آوری خانواده ها و فرزندانشان داشته باشند.

می دانیم ادامه حیات مدارس غیردولتی وابستگی صد درصدی به تامین مالی و شهریه های دریافتی آنان دارد که هر چقدر این منابع کمتر شود زیست این مدارس شبیه چشمه های کم آب در معرض نابودی قرار می گیرد. به طور کلی در سال تحصیلی جدید، کرونا توانست نقاب از رخ مدارس دولتی و غیر دولتی بردارد و اثبات کند که وقتی علم برای علم باشد تولیداتش توسعه مناسبات انسانی ،هم گرایی و تداوم علم است و زمانی که علم در سویی و تفکر مالی در سوی دیگر قرار می گیرد نهایتا پرنده ی علم نه شادابی دارد و نه می تواند پروازی مناسب و بدون انحنا داشته باشد.

بااین وصف در سال جاری این مدارس کوشش زایدالوصفی کردند تا در کورس آموزشی مدارس دولتی را پشت سر نهند ولیکن توفیق چندانی نداشتند.

علت عدم توفیق مدارس غیر دولتی در مواجه با مدارس دولتی، در مبحث آموزش نخست به بستر خاص آموزش مجازی برمی گردد آن هم به این علت که فکر و ذهن دانش آموز نتوانست خود را به سرعت با آن تطبیق صددرصدی دهد و گاه تعدد درگاه های تدریس در مدارس غیردولتی سبب آشفتگی روحی دانش آموزان شده است.

موضوع دیگر این است که آموزش را نمی توان با سماجت به فراگیر تزریق نمود بلکه او باید درجاتی از کشش را داشته باشد که مطالب درسی در ذهنش نهادینه شود و شوق یادگیری در وی به وجودآید.

مدارس غیرانتفاعی با هراس از پیامدهای کرونا به نظر می رسد دچاراسترس های مفرطی برای حفظ دانش آموزان خود شدند و همین امر موجب شد تا بکوشند با هجمه های متعدد آموزشی و نسنجیدن پیامدهای منفی آن برای فراگیر ،خود را کوشاتر و جدی تر از مدرس دولتی نشان دهند که اگر نگاه علمی شود می بینیم اتفاقا در این فعل و انفعالات دچار خطای محاسباتی شده اند.

آنچه در هر بحرانی حائز اهمیت است، حفظ آرامش مجموعه است و اگر در یک سانحه همچون زلزله این اصل فراموش شود میزان سرگردانی حادثه دیدگان و شکست برنامه های جبرانی چند صد برابر خواهد شد.

باید گفت در سال جاری آموزش و پرورش در بخش مدارس دولتی و برای یادگیری، مجموعا موفق عمل کرد.

آنان با محوریت پلتفرم شاد از تمامی مدارس دولتی خواستند تا محور یادگیری را بر آن و آموزش های تلویزیونی قرار دهند.

بی شک با این وحدت رویه در تدریس و ارائه، دانش آموزان در مدارس دولتی از سطح آرامش بیشتری برخوردار شدند و می دانستند که تنها راه یادگیری آنان در روی آوری به این دو کانال است.
از سوی دیگر مدارس و معلمان با درک درستی از اختلالات شاد ، ساعات و نحوه تدریس خود را مدیریت کردند تا شاهد کمترین تنش روحی برای فراگیران خود شوند.

از دیگر سو در مدارس عادی برای دانش آموزان محروم نیز تا حدود زیادی از ناحیه خیرین و مدیران مدارس همکاری صورت گرفت تا ولو خارج از ساعات آموزشی از مسیر درس و مدرسه جدا نشوند گرچه می دانیم در این بین همچنان کاستی هایی وجود داشته و دارد.

در ایام کرونا، هویت مدارس دولتی، آموزش برای آرامش بود و تمام توجه مدارس براین امر معطوف گردید تا حتی المقدور آمار ترک تحصیل دانش آموزان کم شود و با عنایت به گستره و حجم کارمی توان کارنامه خوبی برایشان صادرکرد.

مقایسه کیفیت آموزشی میان مدارس دولتی و مدارس غیردولتی در بحران کرونا

مدارس دولتی با نبوغ مدیران و معلمانشان توانستند اساس آموزش را در کشور پایدار نگه دارند و نقش خلاقیت معلمان مجرب مدارس دولتی در تولید محتوا و حفظ دانش آموز در محیط یادگیری مجازی بسیار درخور توجه و تقدیر است.

اگر بخواهیم بین مدارس دولتی و غیردولتی مقایسه ای در امر آموزش و پرورش داشته باشیم، میزان خلوص یادگیری در مدارس دولتی را بیشتر خواهیم یافت.

در مدارس دولتی دانش آموزان را به شدت همدرد هم می توان یافت که در گروه های کلاسی، انسجام عجیبی در آنان وجود داشت و با شناخت های متعددی که از هم داشتند در خیلی از مواقع نقش مونس و یاریگر را برای هم کلاسی های خود ایفامی کردند.

همچنین در این مدارس، مدیران ومعلمان با دریافت صحیحی از تبعات منفی کرونا و احتمال ترک تحصیل خیل وسیعی از دانش آموزان به طراحی الگوهای جامع و مفید برای سیستم خود نمودند. من جمله، امتحانات دوره ای سبک، اردوهای مجازی مفرح، مسابقات درون کلاسی، حمایت از دانش آموزانی که در معرض آسیب های اجتماعی قراردارند، برنامه های متنوع پرورشی و ورزشی مجازی .

همان طور که گفتیم مدارس غیردولتی در آتش کرونا، هراسناک عمل نمودند و این گونه پنداشتند که با افزایش بار تدریس و تکلیف می توانند سطح متمایزی با مدارس دولتی پیداکنند ،حال آن که با این کار علاوه بر دانش آموز، اولیای وی نیز گرفتارچالش هایی شدند که در اغلب موارد سبب آلوده شدن آرامش روانی آنان گردید.

بنابراین هر چند تنوع آموزشی سبب پیشرفت علم می گردد اما طبقاتی کردن آن هم مضراتی دارد که به سادگی نمی توان از آن ها عبور کرد.به عنوان مثال، آموزش در شرایط بحران در درجه نخست نیازمند این است تا برنامه های یادگیری مجموعا به سمت مشارکت، هم دلی و انسجام و تولید آرامش روانی پیش برود.

در این آیتم ها مدارس دولتی با وجود بضاعت مالی اندک توانستند چندین گام جلوتر از مدارس غیر دولتی قرارگیرند چراکه بضاعت واقعی آنان اندیشه و تجربه هایشان بود که توانست این توفیق را حاصل کند.

 به طور کلی در سال تحصیلی جدید، کرونا توانست نقاب از رخ مدارس دولتی و غیر دولتی بردارد و اثبات کند که وقتی علم برای علم باشد تولیداتش توسعه مناسبات انسانی ،هم گرایی و تداوم علم است و زمانی که علم در سویی و تفکر مالی در سوی دیگر قرار می گیرد نهایتا پرنده ی علم نه شادابی دارد و نه می تواند پروازی مناسب و بدون انحنا داشته باشد.

نکته دیگر در این مقایسه در حقیقت رشد انگیزه های درونی دانش آموزان برای آموختن است که در مدارس دولتی به سبب برخی جدیت ها و نبود رو در بایستی ها، یادگیرنده می کوشد با پتانسیل های فردی خود به توفیق برسد اما در مدارس غیردولتی به سبب فوج مطالب گسترده، تاب آوری دانش آموز کم و کم تر می شود تا حدی که نیازمند یاری اولیای خود می شود و در این درگیری ها،پرواز متکی به بال های خود را در آسمان دانش اندوزی از دست می دهد که خود می تواند باز تولید انواع آسیب های روانی باشد.

لذا بر مبنای این تحلیل درسال تحصیلی آینده مجددا شاهد ریزش ثبت نام در مدارس غیردولتی خواهیم بود که از هم اکنون آموزش و پرورش برای توسعه ی فضای های آموزشی خود می باید ب هطور جدی وارد عمل شود چرا که در شهرهای پرجمعیت این موضوع سبب مشکلات متنوعی برای مدیران مدارس و ادارات تابعه خواهد شد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مقایسه کیفیت آموزشی میان مدارس دولتی و مدارس غیردولتی در بحران کرونا

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 29 فروردين 1400 17:32

تراژدی " معلم ایرانی " !

داستان تلخ معلم ایرانی

هیچ جامعه ای فراتر از اندیشه معلمانش رشد نخواهد کرد. ( امیر کبیر)

در این جامعه برخی از کودکان در گذشته وقتی در مقابل سئوال شغل آینده خود قرار می گرفتند، معلمی را انتخاب می کردند. معلم یک الگویی معتبر و محترمی بود که می شد بدان تکیه زد. معلم شخصیتی اجتماعی بود که می دانست و می توانست. یعنی تفسیری معتبر بر شعر فردوسی بود: توانا بود هر که دانا بود/ ز دانش دل پیر بُرنا بود

از افعال ماضی استفاده کردم چون تلاطم نامهربانی ها و بی اعتنایی ها، این تلقی آرام بخش را چنان بالا پایین ساخت که انگاره های فکری جامعه و مردم و صدالبته خود معلمان نسبت به خودشان و شغل شان، دگرگون گشت.

برای این که بتوانید گروهی را از عرش بر فرش بنشانید، ابتدا باید ارزش های آنها را خدشه دار سازید. تا حدی که در درون گروه، پس لرزه های بسیار ایجاد گردد و هر یک از آنها انگشت اتهام به سوی یکدیگر اشاره روند و مفهوم ارزش لوث شده و اعتبارعملی خود را از دست بدهد. بعد جایگاه و منزلت آنان را با دیو فقر و فلاکت آنچنان مستتر سازید که سیاهی آن امکان تحقق هر روزنه ای برای تفکر و اندیشه را مسدود سازد. و بدین طریق آنان را تبدیل به افرادی محافظه کار، بی اراده و بی تفاوت خواهید کرد.

اگر عمده درد و رنج این گروه، احساس گرسنگی و عجز و ناتوانی در تأمین نیازهای حیاتی باشد، می توان با شعار امروز و فردا و یا اعتبار و بودجه نیست، چون زیاد هستید قانونا باید از حق و حقوق بالسویه خود با دیگر شاغلان محروم بمانید، به راحتی بر آنان رهبری کرد. و در نهایت وجود چنین قانونی نانوشته با تأثیری بسیار عمیق در ابعاد گوناگون زندگی تک تک اعضای گروه ، تمامی شیرازه سلامتی، امید، آرمان و آمال آنان را از هم می پاشد. سرانجام " مای معلمی " که روزگاری پیکری واحد بود تبدیل به شبه جزایری از هم گسیخته می شود که در آن برخی از جوانان تازه کار، پیشکسوتان خود را برای شکل گیری شرایط اسفبار و غیرموجه موجود، متهم می سازند.

امروز دیگر آن کودک رؤیای معلم شدن ندارد. چون معلمی که معلم بودن خود را باور ندارد و یا از وحدت و همبستگی در بین خود برای رسیدن به اهداف مشترک برخوردار نیست، چگونه می تواند الگوی شغلی مناسبی برای آن کودک باشد؟

اما چرا چنین شد؟

تا قبل از انقلاب تعداد مدارس شهرها در هر پایه ای به تناسب جمعیت دانش آموزی کشور محدود و انگشت شمار بود. اما بعد از انقلاب و با توجه به شعارهای جمعیتی و حمایت از زاد و ولد بیشترو تشویق جوانان به ازدواج علیرغم فراهم نبودن شرایط لازم، متوسط رشد سالانه جمعیت از 2/71% در سال 55 به 3/91% در سال 65 رسید. جمعیت حاضر از ظرفیت های واقعی جامعه پا فراتر نهاد و مدارس موجود پاسخگوی نیازهای آموزشی نگردید. و چون شعار هر آن که دندان دهد نان دهد خارج از قالب های واقعی جامعه بود دچار تناقض گردید و شروع کرد به نمایش عوارض منفی و مهار نشدنی از هر سوی. تعداد مدارس دوران قبل از انقلاب متناسب با رشد جمعیت جدید نبود. و جمعیت حاضر به فضای آموزشی بیشتری نیازمند بود.

از سویی دیگر بیشتر مدیران ما تصور می کنند که با ارائه ساده ترین راهکار و یا با دادن مُسکنی واحد برای هر دردی متفاوت، می توان مشکلات را برطرف ساخت. آنان گویی یک آمادگی سیستماتیک برای رفع هر نوع پیشامد پیش بینی نشده دارند. یعنی مدیریت بحرانی که خود بحران های جدیدی بوجود می آورد. آنان همیشه یک مشت دستورالعمل های از پیش آماده و تعیین شده برای هر نوع ناسازگاری درون و برون سازمانی در آستین خود دارند. و صد البته همه این راهکارها ساده ترین و ابتدایی ترین چیزهاست که در نگاه اول به ذهن آدمی خطور می کند. سیاستی مدام اصرار داشت که به معلمان و مردم بقبولاند که معلمان اوضاع معیشتی مناسبی ندارند و مفهوم خط فقر را عمومیت بخشیدند. تا حدی که همه و حتی فرزندان و دانش آموزان همان معلمان نیز بر چنین واقعیت تلخی اِشراف یافته بودند.

پس برای ایجاد هماهنگی با شرایط جدید رشد جمعیت، به تشویق مدیران مدارس برای اجاره ساختمان های خالی جهت آموزش پرداختند. طرحی جدید بود و عده ای همیشه داوطلب چنین خدماتی هستند. پس مدیران مدارس با سیاست پنهان، اما هدف دارِ وزارتخانه همسو شدند و راهکارهای سطحی ( روزمره ) مدیران آماده ارائه شد و با انداختن مسئولیت مالی تحصیل بر دوش مردم علیرغم اصل سی ام قانون اساسی، تحصیل رایگان به وادی فراموشی سپرده شد و به طور وحشتناک و قارچ گونه و در سریع ترین زمان، خانه های خالی با وعده منفعت بیشتر، تبدیل به مدارسی غیراستاندارد شد. راهروهای کوچک، باریکه زیر راه پله ها، آشپزخانه و زیرزمین این ساختمان ها همگی تبدیل به کلاس درس شدند.

انقلاب بزرگی در فضاسازی آموزش و پرورش کشور رخ داده بود. منتهی با این تفاوت که قبلا اجاره بهای مدارس استیجاری را آموزش و پرورش می پرداخت، این بار مسئولیت مالی آن برعهده مدیران افتاده بود و مالیات نیز پرداخت می کردند. و مدیران چون برای ثبت نام دانش آموزان شهریه ای قابل توجه به تناسب شرایط تورم هر سال تحصیلی دریافت می کردند، پس برای کسب منفعت مورد تأیید وزارتخانه، تعداد بیشتری از آنان تشویق به این کار شدند. تا دیروز که تعداد مدارس هر پایه تحصیلی در شهرها محدود بود، به طور معجزه آسایی رشد تصاعدی یافت .

چون در این قسمت داستان، گم گشتگی آموزش و پرورش حائز اهمیت است مختصری راجع به آن بخوانیم:
اولین مدرسه غیرانتفاعی با نامی متناسب با نیت اصلی خود به قرار زیر در مجلس شورای اسلامی تصویب شد:
" قانون تأسیس مدارس غیر انتفاعی روزنامه رسمی شماره 12842-10/1/1368 شماره 140120/ت 966 27/12/1367 وزارت آموزش و پرورش هیات وزیران در جلسه مورخ 13/12/1367 بنا به پیشنهاد شماره 28982/140 مورخ 11/11/1367 وزارت آموزش و پرورش، آئین نامه استقرار مدارس غیر انتفاعی موضوع ماده 12 قانون تأسیس مدارس غیر انتفاعی مصوب 5/3/1367 مجلس شورای اسلامی تصویب شد."

"قدرت اله علیزاده عضو شورای سیاست گذاری و نظارت بر مراکز و مدارس غیردولتی: ۱۱ درصد جمعیت دانش آموزی در مدارس غیردولتی تحصیل می کنند که اگر این مدارس نادیده گرفته شوند، بار سنگینی به دوش دولت تحمیل می ‌شود.

رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی با اشاره به این که بیش از ۸۵ درصد مدارس غیردولتی استیجاری هستند، گفت: با وجود افزایش اجاره بها، نمی توانیم بیش از نرخ تورم، شهریه را بالا ببریم.

مجتبی زینی وند با بیان این که شهریه مصوب مدارس غیردولتی با واقعیت تناسب ندارد، درباره شرایط مدارس غیردولتی و سختی هایی که از حیث تأمین منابع دارند، اظهار داشت: بر اساس آمار سال 97 این مدارس بیش از ۴۵ هزار میلیارد تومان صرفه جویی مالی برای آموزش و پرورش و دولت داشته است.
۱۶ هزار مدرسه غیردولتی وجود دارند و دولت برای هر دانش آموز حدود چهار میلیون تومان به طور میانگین هزینه می کند که به غیر از کمک های دولت به آموزش و پرورش در طول چند سال اخیر بابت تخصیص های ۱۱۰ درصدی هرساله اعتبارات تجهیز مدارس، معوقات و رتبه بندی است. و بیش از ۲۰۰ هزار نیروی شاغل در این مدارس فعالیت دارند و هزینه دولت برای اشتغال هر نیروی خدمات و صنعت مشخص است." (1)

بعدها در پی اعتراض اقشار مختلف مردم به خصوص قشر متوسط جامعه که بیشتر شامل حال فرزندان فرهنگیان بود، نام آن به مدارس غیردولتی تغییر یافت. که باز نام آن حکایت دولتی و رایگان نبودن تحصیل را یدک می کشید. در یک چشم برهم زدنی همه جای شهر پرشد از مدارس غیرانتفاعی. قدم به قدم شهرهای کوچک و بزرگ مدرسه بود. و چون مدارس محدود دولتی به دلیل فشار جمعیت لازم التعلیم، پاسخگوی فرزندان اقشار کم درآمد و متوسط به پایین جامعه نبود و مدارس دولتی دو و گاه سه شیفتی بودند و تراکم دانش آموز در هر کلاس بیش از 40 نفر بود، پس اولیای بیشتری راغب به ثبت نام فرزندان خود در مدارس غیرانتفاعی شدند. در این مدارس تعداد دانش آموز در کلاس اغلب زیر 20 نفر بود، شیفت ثابت صبح بود، دانش آموزان با معدل 19 به بالا ثبت نام می شدند، برای جذب و راضی نگه داشتن دانش آموز و اولیا، آنان را با نام کوچک صدا می زدند و روابط صمیمی اما غیرواقعی مابین اولیای مدرسه و دانش آموزان به وجود آمده بود. انتظارات و توقعات دانش آموزان و اولیای آنان به دلیل پرداخت شهریه از حد خود فراتر رفت و کادر مدرسه شدند بازیچه دست آنان. کادر مدرسه برای جلب رضایت بیشتر، مجبور به تظاهرات رفتاری غیرواقعی بیشتری شدند و به دوگانگی ارزشی و خودباختگی مبتلا شدند.

بر خلاف دیگر کشورها، تفاوت مدارس دولتی و غیردولتی در ایران فقط در پرداخت شهریه مشخص می شود. اما فقط این مدارس پاسخگوی جمعیت دانش آموزی نبود، پس مدارس دیگری با اسامی و نیّات متفاوت اما همسو تشکیل شد. 17 نوع مدرسه به وجود آمد که عبارتند از:
مدارس دولتی ، مدارس غیر دولتی، تیزهوشان، نمونه دولتی، هیأت امنایی، تربیت بدنی، معارف اسلامی، ایثارگران، دانش آموزان استثنایی، بزرگسالان، مدارس وابسته به نهادهای مختلف، مدارس سماء وابسته به دانشگاه آزاد. مدارس شبانه روزی. از راه دور، ماندگار، مدارس هوشمند، شبانه.

اما یک اصل مهم دیگری هم زمان با این روند نیاز به رشد سریع داشت و آن جذب معلم متناسب با تعداد دانش آموز و نوع این مدارس بود. پس مدیران خوش اندیش، دوباره راهکاری وصف حال، بدون هر نوع عاقبت اندیشی، ارائه دادند. یعنی جذب جوانان با عناوین گوناگون که هر یک خاصیت قانونی محدودیت زای خود را داشت. اما با استفاده از قدرتی که در دستان خود داشتند مقرّر ساختند که قول استخدام نمی دهند. پس بیش از چند دهه جوانان گوناگونی وارد عرصه و وادی آموزش کشور شدند. اهداف، نیّات و قصد آنان مشابه هم اما متفاوت ازهم بود.
عده ای از بیکاری فرار کرده بودند. عده ای به درآمد این فعالیت نیاز حتمی داشتند و یا بنا به دلیل رسیدن به استقلال مالی آمده بودند، عده ای هم به امید استخدام و داشتن شغلی ثابت و کسب درآمد دولتی و حق بیمه آمدند. بیشتر تحصیل کرده های دانشگاه ها بیکار بودند و می خواستند هیجان و انرژی جوانی خود را با نام فرد تحصیل کرده به طور مثبت مصرف کنند. جوانانی جویای نا م و کار.

هماهنگ با عناوین متعدد مدارس، کسانی که خود را معلم کلاس درس یافته بودند نام هایی متناسب با اسامی مدارس یافتند. چند سالی گذشت و طاقت جوانان از بی اعتنایی مسئولان نظام آموزشی به سرنوشت آنان، لبریز شد. کم کم صدای اعتراض و تجمع آنان نیز بلند شد و بر وزارتخانه ، مجلس و سازمان برنامه و بودجه و گاه دیوان عدالت اداری جهت تعیین تکلیف نهایی فشار وارد آوردند. عده ای نومید و از کار کناره گرفتند اما مابقی با امیدواری محکم ایستادند و هنوز بعد سه دهه بلاتکلیف و دست خالی هستند. دادن وعده های خوش خط و خال علیرغم اثبات بی رنگی حنای شان، هنوز امیدواری را در دل ها زنده نگه می دارد.

نظام آموزشی متوجه شده بود که فردی که به طور تخصصی برای امر معلمی تربیت نشده است نیز قادربه اداره کلاس های درس هست. یعنی این افراد مبصرانی شایسته هستند. به مرور کیفیت آموزشی و معلم حرفه ای با حذف رشته های دبیری دانشکده علوم تربیتی دانشگاه های سراسری و دانش سراهای مقدماتی تربیت معلم، قربانی کمیت جمعیت رو به رشد دانش آموزی و مدارس متعدد متناسب آنها گردید.

با تأسیس دانشگاه فرهنگیان بدون سنخیتی با دیگر دانشگاه ها، این معضل شدت گرفت. یعنی بالاخره نام دانشگاه را یدک می کشید و امید و حسرت قبولی از دانشگاه جوانان را حداقل در ابتدا پاسخگو بود اما چون متناسب با ساختار یک دانشگاه واقعی از هرحیث خصوصا نحوه جذب استاد و سطح مدرک او، نحوه جذب دانشجو، نحوه تربیت معلم و...... نبود، به زودی رنگ باخت و مورد انتقادات جامعه فرهنگیان و اساتید تعلیم و تربیت قرار گرفت. اداره آن طی سال ها توسط یک سرپرست و عدم تعیین ریاست دانشگاه، از علل بارزی برای ناموجه بودن این دانشگاه محسوب می شد. مسئولین این دانشگاه با اساتید حق التدریس، خود را از جذب نیروی ثابت دکتری و پرداخت هزینه بیشتر معاف کردند، پس از این سو نیز کیفت قربانی کمیت شد.

کلا محور کارکرد نظام آموزشی بر حول کمیت چرخید. دادن نمره غیرواقعی جهت بالا بردن آمار قبولین ادارات نواحی و مناطق برای رو سفیدی در برابر مدیران ارشد تبدیل به مسابقه ای پنهان در بین نیروهای ستادی شده بود که بر مدیران مدارس در این خصوص فشار وارد می آوردند. رقابتی ناسالم که مبنای ارزشیابی معلمان نیز گردید. و چون همه وجدان شغلی ندارند، عده ای در همسویی با اهداف اداری، نمره قبولی هم دادند. نمره غیرواقعی هم دادند. دفتر نمره را هم پر کردند. و چون سازوکار کیفی آموزش در میان این همه آشفته کاری، آسیب دیده بود پس آموزش، معلم، مدرسه و کلاس درس با بدنامی مواجه شد و جایگاه ارزشی معلم بار دیگر سقوط کرد.

از سوی دیگر سیاستی مدام اصرار داشت که به معلمان و مردم بقبولاند که معلمان اوضاع معیشتی مناسبی ندارند و مفهوم خط فقر را عمومیت بخشیدند. تا حدی که همه و حتی فرزندان و دانش آموزان همان معلمان نیز بر چنین واقعیت تلخی اِشراف یافته بودند. پس لرزه های ارزشی معلمان بیشتر و بیشتر شد. صدا و سیما نیز با پخش اخبار مستمر، به باور چنین واقعیتی دامن زد. و سوژه خنده آوری برای نمایش نامه های طنز و فیلم های سینمایی و سریال ها، به وجود آمده بود :

نمایش فقر زندگی معلمان.

داستان تلخ معلم ایرانی و تراژدی معلمان ایرانی

تا دیروز همه باور بر توانایی و برتری علمی او داشتند و کسی متوجه سرخ شدن صورت او با سیلی های بیشمار آموزش و پرورش نبود. اما امروز کوس رسوایی نواخته شده بود. هر چه تورم بیشتر می شد، برجستگی شرایط نامساعد زندگی معلمان نیز افزایش می یافت.

کار فقط در همین حد باقی نماند دستکاری حکم و فیش حقوقی معلمان نیز در دستور کار قرار گرفت. در گذشته برای این که بهانه هایی برای اضافه کردن حقوق معلمان وجود داشته باشد از عناوینی چون حق عائله مندی و اولاد، سختی کار، فوق العاده ویژه استفاده می شد. بعد مشاهده کردند که مجردین نیز حق عائله مندی دریافت می کنند و این بنا به اشتباه معماری شده است، پس آن را حذف کردند. بعد گفتند سختی کار مربوط به مشاغلی خاص و محدود می شود و معلمین را شامل نمی شود، پس آن را نیز حذف کردند. بعد برای فوق العاده ویژه نیز بخشنامه ای دیگر صادر کردند و معلمان از آن نیز معاف شدند.

رأی هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در مورد فوق العاده ویژه فرهنگیان
1 ) برقراری فوق العاده ویژه برابر بند ۱۰ ماده ۶۸ قانون مدیریت خدمات کشوری: در موارد خاص با توجه به عواملی از قبیل بازار کار داخلی و بین المللی، ریسک پذیری، تأثیر اقتصادی فعالیت‌ها در درآمد ملی، انجام فعالیت و وظایف تخصصی و ستادی و تحقیقاتی و حساسیت کار با پیشنهاد سازمان و تصویب هیأت وزیران امتیاز ویژه ای برای حداکثر (۲۵%) از مشاغل می باشد.

2 ) به موجب بند ۹ ماده ۶۸ قانون مذکور: در صورتی که بنا به درخواست دستگاه، کارمندان موظف به انجام خدماتی خارج از وقت اداری گردند براساس آیین‌نامه‎ای که با پیشنهاد سازمان به تصویب هیأت وزیران می رسد، می توان مبالغی تحت عنوان اضافه کار، حق التحقیق،
حق التدریس، حق الترجمه و حق التألیف به آنها پرداخت نمود.

بنابراین از آنجا که شرایط برقراری فوق العاده ویژه متفاوت با نحوه جبران کار اضافی می باشد، برقراری فوق العاده ویژه به جای حق‌التدریس جهت جبران حق الزحمه ساعـت تدریس اضافی فاقد وجاهت قانونی است و مجوز شماره ۵۵۱۴۲۴-۹؍۱۰؍۱۳۹۷ سازمان اداری و استخدامی کشور نیز در این خصوص به جهت مغایرت قانونی ذکر شده مستند به اصل ۱۷۰ قانون اساسی قابل ترتیب اثر دادن نیست. با توجه به مراتب بخشنامه مورد شکایت در حد ذکر شده مغایر با قانون است و مستند به بند ۱ ماده ۱۲ و ماده ۸۸ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۹۲ ابطال می شود. (2)

و امروز با گذشت چنین تلخنامه ای، ما معلمان در یک جبهه اما با اسامی گوناگون، شروع کرده ایم به ایجاد لرزش هایی در روابط همکاری فی مابین. قبلا مسبب اصلی شرایط نامطلوب زندگی همه ما دولت و زیر مجموعه آن بود، اما امروز نواهای جدیدی در تقابل قرار دادن معلمان تازه استخدام شده با معلمان باسابقه یا بازنشسته به گوش می رسد.

امروز تعدادی از ما فراموش کرده ایم که معلمان به طور کلی از شرایط مطلوب زندگی بهره مند نیستند. پس از چنگ زدن به ریسمان واحد، ملول گشته ایم و قصد جداسازی مسیر خود داریم. " مای معلمی " که پیکری واحد باید باشد در حال تجزیه ارزشی و نگرشی است. دو یا چند دستگی همیشه این گونه در یک گروه واحد ایجاد می شود. ابتدا خود را در مقابل عده ای از افراد گروه قرار می دهند، بعد به بیان تفاوت ها می پردازند، بعد کلمات ناخوشایند و ضدارزشی بیان می کنند. آنان فراموش می کنند که هم وطن، هم استانی، هم شهری، همکار و هم پیمان هستند و دیگر از وجوه مشترک سخن نمی گویند. تَرَک های بسیاری بر روابط آنان می افتد و احتمال شکستن حتمی است. و بدین طریق جایگاه و منزلت شغلی این افراد که تا دیروز به صورت خارج سازمانی، آسیب می دید اکنون درون سازمانی متزلزل می شود.

داستان تلخ معلم ایرانی و تراژدی معلمان ایرانی

( صمد بهرنگی و دانش آموزان )

اما همه ما در دو اصل کلاس درس و آموزش مشترکیم. در زیرخط فقری که همگی با درجاتی متفاوت اما بر اساس مدت سنوات خدمت خود در آن قرار گرفته ایم، مشترکیم. نام سازمانی ما یکی است هر چند اسامی گوناگونی داریم. حال چرا عده ای تازه کار تمامی قصورات وزارت آموزش و پرورش را بر دوش معلمان باسابقه می نهند، حیرانم!

در زیر مفاهیم و جملات ارزشمندی را تقدیم همه معلمان بزرگوار می کنم که مرزی برای سن آنان وجود ندارد. آنان از آغاز ورود به کلاس معلم هستند تا آخرین روز کلاس درس که بعد آن بازنشسته می شوند. با نام گذاری های کم ارزش، به مرزبندی وسعت عشق و ایثار خود نپردازیم که بیشتر از دیگران، خود ما و همه ما آسیب می بینیم. اگر از درون وحدت و یکپارچگی نداشته باشیم هم از بیرون ما را می شکنند و هم از داخل تَرَک برمی داریم. معلمی پیکری واحد است که من و شما اعضای آنیم.

به قول سعدی شیرین سخن:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

دو دستگی، چند دستگی ، نام گذاری های نو و بدعت های ناخوشایند، فقط به این پیکر واحد آسیب می رساند. قانون نویس و مجری قانون مشخص است، قرار نیست گروهی تقاص کاستی های گروه دیگر را در همین مجموعه بپردازد. خشم را می توان کنترل کرد. سوء تفاهم را می توان جبران کرد. شرایط زندگی را به جای زورگویی های غیرموجه می توان با تفکر و درایت، بهبود بخشید. اما زخم زبان درمانی ندارد. ناخالصی ها را پاک کنیم و با وحدت و یگانگی در احیای نقش " معلمی ارزشمند" بکوشیم.

اکنون با توجه به دیدگاه فقط چند تن و چند کشور نسبت به معلم، آنها را با جامعه خود مقایسه کنیم و معمای گم گشتگی جایگاه و منزلت معلمان را عمیق تر دریابیم:

ارسطو: کسانی که کودکان را به خوبی آموزش می دهند سزاوار احترام بیشتری نسبت به کسانی هستند که کودکان را به وجود می آورند. یک گروه به کودکان زندگی می دهند و گروه دیگر هنر خوب زندگی کردن را به آنها می آموزند.
کاوازاکی کارآفرین و بازرگان آمریکایی: اگر می ‌خواهید مجسمه ساز شوید و مجسمه‌ های بسیار بسازید، بهترین انتخاب آن است که مجسمه معلمان را بسازید، چرا که آنان قهرمانان جامعه هستند.
بیل گیتس کارآفرین، بازرگان، سرمایه‌دار، نیکوکار و مدیر ارشد اجرایی آمریکایی: اگر برایتان مهم است که فرزندانتان بهترین آموزش را ببینند، برایشان معلم عالی پیدا کنید نه مدرسه عالی.
در کره جنوبی : ارزش مقام معلم تا حدی است که معتقدند نباید پا بر روی سایه معلم گذاشت.
در ایتالیا : سه گروه نباید پشت چراغ قرمز بمانند: کادر آمبولانس. مأموران آتش نشانی. معلمان.
در فرانسه : ثروتمندان در محدوده شهرک فرهنگیان خانه می خرند تا به همسایگی معلمان افتخار کنند.
در آلمان آنگلا مرکل خطاب به پزشکان معترض : توقع نداشته باشید که حقوق شما از حقوق معلمانی که شما را تربیت کرده اند، بیشتر باشد.
در سوئد: اولین فرزندم پزشک است اما فرزند دومم فکر بهتری دارد، او می خواهد معلم شود.
انگلستان: این بچه نابغه است می تواند معلم باشد.

بیندیشیم که چرا چنین نگرش هایی در جامعه ما وجود ندارد؟ امیرکبیر بیش از یکصد سال پیش ، راه را مشخص ساخته است : هیچ جامعه ای فراتر از اندیشه معلمانش رشد نخواهد کرد. اندیشه ما تا کجا رشد می کند، جامعه ما نیز همانجا متوقف می شود.

1) خبرگزاری جمهوری اسلامی . کد خبر 83402893 . 29 تیر 1398.
2 ) بخشنامه " طرح معلم تمام وقت " توسط دیوان عدالت اداری ابطال شد" . 26 فروردین 1400. سایت صدای معلم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان تلخ معلم ایرانی

منتشرشده در یادداشت

انتقاد از دانشگاه فرهنگیان در مورد برگزاری دوره های مهارت آموزی مشمولین تبصره 10 ماده 1

علی رغم تجربه های موفق بسیاری از دانشگاه های تربیت معلم دنیا در آموزش مجازی، دانشگاه فرهنگیان در نوع خود برای این سبک آموزش ، حتی در مقابل دانشگاه های داخلی ، ناموفق به نظر می رسد و نارضایتی زیادی برای دانشجویان داشته است. از سطح پایین معماری نرم افزار و طراحی سایت به حاشیه رفته و نحوه ی اطلاع رسانی ضعیف به دانشجویان جدید الورود گرفته تا کیفیت و بار علمی کلاس های برگزار شده ، سرگردانی و دلزدگی را حداقل برای 55 هزار مشمول معرفی شده فعلی به این دانشگاه رقم زده است.

با وجود آنکه قلمرو تعلیم و تربیت نیروی انسانی از کانال این دانشگاه، همواره در کشمکش های مجلس ،دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی به یکی از پایه های اصلی سنجش کارآمدی در حوزه ی آموزش و پرورش مدنظر قرار می گیرد، لیکن کمبود نیازهای اساسی این دانشگاه در تأمین امکانات و رفاه دانشجویان، امتیاز خیلی خوب را برای این دانشگاه به نیاز به تلاش بیشتر مبدل کرده است.

ضربان قلب پورتال این دانشگاه در طی این چند ماه اخیر با عملکرد مشقت بارش، به شماره افتاده و دورانِ ناخوشی را برای خود و دانشجویان پدیدار و حداقل سه ماه ، در انتظار تحول در تنظیمات است. از نیمه ی اول بهمن ماه 1399که حدود 25497 نفر از نیروهای حق التدریس ، نهضتی و خرید خدمات به دانشگاه فرهنگیان به دور اول معرفی شدند، مشکلات رنگارنگی را از بدو ورود ،ثبت نام و شرکت در کلاس ها پشت سر گذاشتند. با استیلای علمی که از این گروه برای مسئولین دانشگاه فرهنگیان مهیا گشت، قطعا بایستی خطاها و شکست هایی که دانشجویان دور اول داشتند ، برای دور دوم، توفیق را بر می انگیخت و با غفلت در خدمات رسانی بهینه سپری نمی شد.

مقتضای دنیای امروز در شایستگی درگاه های علمی و بالاخص دانشگاه هایی که با تربیت نیروی انسانی برای دستگاه های اولویت داری چون آموزش و پرورش کانون توجه قرار می گیرند ، حداقل سر پا نگه داشتن روحیه و انگیزه دانشجویان به عنوان سرمایه های اجتماعی ، اطلاع رسانی و جلوگیری از هنجارهای نامناسب و برخورداری حداقلی دانشجویان به نقشه ی راهبردی برنامه های دانشگاه امری ضروری ست.

انتقاد از دانشگاه فرهنگیان در مورد برگزاری دوره های مهارت آموزی مشمولین تبصره 10 ماده 1

مع الاسف مهارت آموزان و هنرآموزان معرفی شده به دانشگاه ، در همه ی مراحل با دغدغه های ملال آور از سرگردانی در شناخت موقعیت و اطلاع از اوضاعی که در بحبوحه ی آن قرار گرفته اند ، علی الحساب وظایف اصلی و روزمرگی مدرسه و همین طور در قبال خانواده را تحت الشعاع قرار داده اند.

مدیران مدارس با استناد به نظرات والدین دانش آموزان نسبت به نیمه جان شدن فعالیت های کلاسی آموزگاران و مربیان سخت کوش در محل کار و جایگزینی آن با جلب رضایت دانشگاه و اساتید دوره ها ، یکنواختی سردی را در مدارس شاهد هستند.

مسلما معلمان حق التدریس، قریب به سه ماه است علاوه بر هول و ولای فراهم آوردن محتوای درسی برای کلاس های مجازی، به تولید محتوا برای کلاس های دانشگاه نیز مشغولند.

به رغم ناکامی های آموزش و پرورش در تعلیم و تربیت دانش آموزان و کمبود نیروی انسانی شایسته، ساماندهی حداقل 88 هزار نیرو طبق مصوبه 13 شهریور 1397مجلس شورای اسلامی به آموزش و پرورش سپرده شد. شوربختانه خرد جمعی ، فاجعه آموزش این نیروها بدون مدیریت و برنامه ریزی مناسب را مطابق با مفاد آیین نامه 30 شهریور 1398 به دانشگاه فرهنگیان سپرد که در پاسخگویی به مشکلات خود ، هنوز نوپایی را علت می دانند و تا به رشد و بالندگی برسد، زمان بسیار زیادی در چشم انداز دیده می شود.   سزاوار است مسئولین دانشگاه و متولیان حمایت کننده از قانون سراسر ایراد مجلس شورای اسلامی ، بارقه ی نگاه خویش را بر پرهیز از هرج و مرج و تنویر افکار عمومی قرار داده و به جای اعمال قراردادهای مرسوم شده در دستگاه ها برای رفاه حال صدرات و مشغول کردن افراد در دایره ی مشکلات خویش، خدمت به آنان را از عهده خارج نکنند.

با این روند ورشکسته، تعداد زیادی نیروی مسعود و معزول، با شاخص های متفاوت، به میدان رقابت وارد شدند.

صرف نظر از اثناء موجود ادارات در معرفی نیروها طبق امتیازات، دانشگاه فرهنگیان با وجود در اختیارگرفتن مشمولان، به طور مشخص می بایست ، مصدر و مرکز مقدمات دوره های مهارت آموزی را با حفظ حقوق دانشجویی در اختیار ایشان قرار می داد.

از جمله معضلات اصلی معرفی شدگان به دانشگاه ، عدم برقراری ارتباط موثر با پردیس ها ( به دلیل شرایط کرونا دانشگاه ها تعطیل است و کادر اداری و آموزشی دور کار و در محل دانشگاه حضور ندارند) و راه های ارتباطی با مراکز معرفی شده در اطلاعیه ی دانشگاه برای پاسخگویی به سؤالات ، مشخص نبودن ساز وکار مراحل ثبت نام و عدم بارگذاری کدملی برخی از معرفی شدگان و احراز هویت در سامانه و خطاهای مکرر در این بخش، اصرار بر رسیدن به جواب را واجب می کند.

علی رغم تاکید دانشگاه بر درج صحیح شماره همراه و آدرس ایمیل در فرم های ثبت نام، اطلاع رسانی در باب تکمیل و یا نقص مدارک و صحت پرداخت وجه شهریه، حداقل تا دو روز پس از ثبت نام برای دانشجویان هویدا نبوده و یأس از عدم امکان ورود مجدد ، ویرایش اطلاعات و اطمینان از قطعی شدن ثبت نام بر استرسشان افزوده است. شایان ذکر است با مشکلات زیاد سایت، تمدید شدن مهلت ثبت نام روشن نبوده و تذکر بر انجام آن قبل از پایان زمان تعیین شده ، مستأصل شدن و سلب آرامش را در دانشجویان قوت بخشید.

کارشناس مسئول ارتباط با پردیس دانشگاه ها مستقر در ادارات آموزش و پرورش نیز طول مهلت ثبت نام در مرخصی یا دورکار بوده و دسترسی به ایشان مقدور نمی باشد.

انتقاد از دانشگاه فرهنگیان در مورد برگزاری دوره های مهارت آموزی مشمولین تبصره 10 ماده 1

( حسین خنیفر - رئیس دانشگاه فرهنگیان )

 

 معرفی شدگان دور دوم، اغلب از تجربیات موفق و ناموفق معرفی شدگان دوره اول در شبکه های مجازی استفاده کرده و مسئولین دانشگاه تعهد و مسئولیت نسبت به پاسخگویی به آنان را منوط به نماینده کردن یک دانشجو از میان خود آنان بدون نظارت بر در جریان قرار گرفتن تمامی دانشجویان تحت پوشش ، معطوف داشته است.  

مقتضای شرایط منع رفت و آمد به دلیل بیماری کرونا به لحاظ اخلاقی حکم می کند، معاونت آموزشی و روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان و پردیس های آن ، خدمات مجازی نسبت به پاسخگویی به دانشجویان را از وظایف و مصلحت اندیشی خود بداند و با عدم واگذاری آن به واسطه ها ، اسباب سردرگم شدن دانشجویان مهیا نشود.

عیب مهم دیگر در تعهدات دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی علاوه بر عدم اطلاع رسانی به موقع و صحیح به دانشجویان، تغییر مداوم دانشکده های محل تحصیل ، تأخیر چند هفته ای تا تشکیل کلاس ها و واگذاری آموزش به دانشجویان است. مضمون برنامه های هفتگی که در دور اول ارائه شد و در متن آن از شنبه تا جمعه را به طور کامل به حضور در کلاس های درس منوط می کرد، بعد از چند هفته بلاتکلیفی ، تبدیل به جلسات رفع اشکال شد و دانشجویان موظف شدند فیلم های ارسالی را ببینند و اگر اشکالی دارند بپرسند. عملا کلاسی برگزار نشد. حضور در کلاس ها از شنبه تا چهارشنبه اختیاری و تنها حاضری زدن کافی ست. کلاس های روزهای پنج شنبه و جمعه برای کارهای عملی برگزار می شود که در این قسمت هم مهارت آموزان باید نمونه های طرح درس، تدریس، اقدام پژوهی ، درس پژوهی  و ... را با دانسته های خود، آماده و به اساتید مربوطه ارائه کنند.

عدم محاسبه دقیق زمان آزمون پودمان اول و حذف و اضافه محتوای دروس در منابع اعلام شده، منجر به تحریر جزوات متفاوت از سوی افراد مختلف با عنوان واسط دانشگاه و دانشجویان و وحشت  باز ماندن از نکات مهم درسی و سرازیر شدن هزینه های گزاف برای چاپ کاغذی منابع بر دوش دانشجویان شد.

سودجویی افراد مطلع از برنامه های دانشگاه به جای معاونت آموزش در خاموشی دانشگاه ، باعث تحمیل خسارات زیادی به مشمولین و اشتغال زایی و کسب درآمد برای دلالان گردید.

الزام در ارائه گواهی روان خوانی قرآن و مهارت های هفت گانه ICDL تا پایان دوره ی مهارت آموزی، پای تبلیغات مؤسسات و آموزشگاه های مجاز و غیر مجاز را نیز به میدان کشانده و برای اخذ گواهینامه در مدت کوتاه بدون شرکت در کلاس ها ، با مبالغ بالا اقدام به صدور گواهینامه کرده اند.

جدای از تقصیرهای دانشجویان در قبال این انتخاب ، اعتماد بی جا به هر رسانه ی اجتماعی ، سکوت و عدم مطالبه گری در باب اصلاح شرایط حاکم،  بُعد روانی مسئله و خطا رفتن دنشجویان به جهت اهمال دانشگاه و بی برنامگی مشهود در این وادی ،مسلما وقتی قرار باشد ظرف مدت دو ماه ، برای آمادگی در آزمون پودمان اول ، با این حجم از مطالب ، جزوات و فیلم ها، انتظار کمیت را داشته باشیم، افزون بر تهدید سلامت جسمی ، کیفیت آموزش در کلاس های درس به مخاطره می افتد. اولویت برنامه های مهارت آموزان در حال حاضر قبولی در آزمون ، جذب و استخدام است نه موضوع دیگری!

ترس دانشجویان از ابتلا به کووید 19و بازماندن از شرکت در آزمون نیز مطرح است و متأسفانه احتمال آنکه روز آزمون به دلیل اخلال در بازشدن سایت نتواند از تلاش و زحمت خود نتیجه بگیرند، می طلبد توصیه ی دانشگاه برای این مسئله نیز شنیده شود. آیا تکرار آزمون مقدور است؟ عاقبت و آینده ی شغلی دانشجویان در این شرایط چه می شود؟

علت تبعیض میان مهارت آموزان و هنرآموزان در لحاظ دروس فرهنگی (تاب آوری اجتماعی، گام دوم انقلاب و هنرهای تجسمی و ...) در آزمون پودمان اول و تفکیک این دروس در قالب آزمونی جداگانه برای هنرآموزان به چه علت بوده و پریشان نگه داشتن دانشجویان تا کی ادامه داد؟ مسئولان ذی نفع و ذی صلاح برای آسوده خاطر شدن اساتید و دانشجویان ، در متمرکز یا غیر متمرکز بودن آزمون به صورت استانی و سراسری چه موقع تصمیم گیری نهایی را خواهند داشت؟

سزاوار است مسئولین دانشگاه و متولیان حمایت کننده از قانون سراسر ایراد مجلس شورای اسلامی ، بارقه ی نگاه خویش را بر پرهیز از هرج و مرج و تنویر افکار عمومی قرار داده و به جای اعمال قراردادهای مرسوم شده در دستگاه ها برای رفاه حال صدارت و مشغول کردن افراد در دایره ی مشکلات خویش، خدمت به آنان را از عهده خارج نکنند.

امید است، مسئولین دانشگاه فرهنگیان با توجه به فصاحت کلام در بیان مشقت تحمیل شده به اکثر نیروهای حق التدریس، نهضتی و خرید خدمات ،ضمن قبولی وجود نقایص موجود در قانون و حقوق دانشجویی دانشجویان در دانشگاه فرهنگیان ، فرصت را مغتنم شمرده و نسبت به مشکلات مطرح شده ، به دور از پراکنده گویی ، وقت مصاحبه ای را منظور نموده و سؤالات متداول را با راهکارهای عینی پاسخ دهند.

محکم و صحیح کار کردن و متعهد بودن نسبت به آنچه می پذیریم ، عزت نفس ، صحت عقل و استطاعت اخلاق را در متصدیان هر شغل چون انصاف جلوه گر می کند. لذا حفظ آرامش و آسایش افراد را وابسته به استعمار در اجرای اوامر جبری نکنیم.

دانشجویان طبق ماده ی 46 اساسنامه حقوق دانشجویی ، « حق انتقاد و مطالبه گری  » ؛ می توانند از عملکرد مسئولان دانشگاه و سیاست ها و رویه های کشور انتقاد کنند و نقد خود را از مسیرهای قانونی از جمله نشریات دانشجویی ، شورای صنفی و رفاهی و تشکل های اسلامی بیان کنند.

انتقاد از دانشگاه فرهنگیان در مورد برگزاری دوره های مهارت آموزی مشمولین تبصره 10 ماده 1

انتقاد از دانشگاه فرهنگیان در مورد برگزاری دوره های مهارت آموزی مشمولین تبصره 10 ماده 1

انتقاد از دانشگاه فرهنگیان در مورد برگزاری دوره های مهارت آموزی مشمولین تبصره 10 ماده 1


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد از دانشگاه فرهنگیان در مورد برگزاری دوره های مهارت آموزی مشمولین تبصره 10 ماده 1

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

امروز شنبه 28 فروردین جمعی از معلمان فارغ التحصیل دانشسراها تجمع اعتراضی برگزار کردند .

نخستین تجمع ساعت 10 صبح در برابر دیوان عدالت برگزار گردید سپس این گروه از معلمان در برابر وزارت آموزش و پرورش جمع شده و با سر دادن شعارهایی خواهان رسیدگی مسئولان به " مطالبات قانونی " خود گردیدند .

یکی از این معلمان به « صدای معلم » گفت :

« آن زمان ما که به دانشسرا رفته و مشغول تحصیل شدیم وزارت آموزش و پرورش به ما تعهد داد زمانی که دوره دانشسرا تمام شد بلافاصله ما را استخدام کنند و آن دوره 4 ساله دانشسرا برای " سنوات خدمت " حساب شود .

تا سال 91 آن دو سال و نیم پس از آن که دانشسرا تمام شد در هیچ اداره ای ما نمی توانستیم مشغول به کار شویم چون نسبت به خدمت در آموزش و پرورش تعهد داشتیم .

سال 1391 ، دیوان عدالت اداری رای وحدت رویه را صادر کرد که آن چند سالی را که بیکار بودیم برای سنوات محاسبه نماید حتی پول بیمه آن چند سال را هم به حساب سازمان بازنشستگی پرداخت کردیم .

الان وزارت آموزش و پرورش می خواهد آن حدود 3 سال سنوات خدمتی را حذف کند و هم آن 4 سالی را که در دانشسرا تحصیل کردیم را حساب نکند .

این معلم معترض تصریح کرد که وزارت آموزش و پرورش به علت فقدان برنامه که اکنون با بحران کمبود معلم رو به روست به ما فشار می آورد .

وی در پاسخ به این پرسش که اقدام مسئولان وزارت آموزش و پرورش در برابر این خواسته شما چه بوده گفت که آقای لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش به ما گفته که در مجلس داریم روی آن کار می کنیم اما ما به این حرف ها اعتمادی نداریم .

تاکنون پاسخ مشخصی به این اعتراضات از سوی مسئولان وزارت آموزش و پرورش داده نشده است .

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

معلم دیگری به صدای معلم گفت :

« من سال 1372 ورودی تربیت معلم دانشسرای شهریار بودم . دو سال تربیت معلم طول کشید و سال 1374 باید استخدام می شدیم .

وقتی مراجعه کردیم به ما گفتند که در حال حاضر " ردیف استخدامی " نداریم .

حتی وزارت آموزش و پرورش متعهد شده بود که دو برابر آن یعنی 4 سال در این جا بمانیم و خدمت کنیم .

سال 74 تا 75 چون تعهد داده بودیم مجبور شدم به عنوان کارگر خدماتی اکباتان کار کنم .

بستگان ما به کنایه می گفتند که تربیت معلم خوانده ای که کارگر خدماتی شوی ؟!

کلی پی گیری کردیم و وزارت آموزش و پرورش به ما می گفت که برای تهران ردیف نداریم و اگر می خواهید به قزوین بروید .

آن زمان قزوین هم جزء تهران بود و مجبور شدم قبول کنم .

مرا به دورترین منطقه یعنی آوج فرستادند .

از لب جاده تا آن روستایی که تدریس می کردم 50 کیلومتر فاصله خاکی بود .

6 سال در آن منطقه محروم من درس دادم .

بعدا قزوین مستقل شد و به ما گفتند که شما دیگر نمی توانید به تهران برگردید و باید پنج سال بمانید تا به عنوان نیروی موقت فرم پر کنید .

سال ششم این فرم را تایید کردند .

پس از آن انتقالی گرفتم و به شهر قدس آمدم .

فقط به خاطر سوء مدیریت و فقدان برنامه ریزی این مسئولان سختی ها کشیدیم .

اگر نیرو لازم نداشتید چرا ما را از دبیرستان جذب دانشسرا کردید در حالی که می توانستیم در بهترین دانشگاه ها درس بخوانیم .

آزمون گرفتید و مصاحبه و گزینش و.. بعد بگویید ردیف نداریم !

این معلم معترض در برابر این پرسش که چند نفر وضعیت شما را دارند پاسخ داد : دقیقا نمی دانم اما در منطقه من حدود 60 نفر همین وضعیت را دارند .

مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ما می گویند که داریم پی گیری می کنیم که دیوان عدالت اداری رای را برگرداند اما من خوش بین نیستم .

به نظر من مقصر خود وزارت آموزش و پرورش است که به این طریق می خواهد کمبود معلم را جبران کند .

آن اول خدمت ما بود و این هم آخر خدمت ما .

معلمان معترض شعارهایی علیه مسئولان وزارت آموزش و پرورش دادند .

آنان خواهان استعفا و یا برکناری علی اللهیار ترکمن معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش شدند .

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

پایان گزارش/


تجمع اعتراضی معلمان فارغ التحصیل دانشسراها در برابر دیوان عدالت اداری و وزارت آموزش و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود
شنبه, 28 فروردين 1400 06:31

سودای سر بالا

سودای سر بالا و موانع توسعه یافتگی در ایران

«مر رسن را نیست جرمی ای عَنود
چون تو را سودای سر بالا نبود»

در دفتر سوم، مولوی مفهومی کاربردی را در قالب «سودای سربالا» مطرح می‌کند.
خاستگاه این تعبیر، وضعیتی است که کسی ته چاهی گیر کرده است؛ از بالا، بیرون چاه، برایش طنابی می‌فرستند تا او با آن خود را بالا کشیده و نجات یابد. ولی او این‌ کار را نمی‌کند. طناب را به‌دست نمی‌گیرد و از آن آویزان نمی‌شود. تعبیر و توصیف مولوی در مورد چنین شخصی آن است که او «سودای سربالا» ندارد.

وقتی کسی سودای سربالا و اشتیاق رهایی و میل به گریز و خیال جا‌به‌جا شدن را ندارد، هیچ عامل و زمینۀ دیگری نمی‌تواند او را نجات دهد و یا تأثیری در زندگی او داشته باشد. بیشتر شبیه کسی هستیم که حتی در آخرین لحظات غرق شدن نیز از دیگری می‌خواهد تا به‌جای او فریاد زند و تقاضای کمک کند. در حالی که «می‌داند» در حال فرو رفتن است، سودای رهایی و نای تحرک ندارد.

وقتی کسی عَنود است و عناد می‌ورزد و قصدی برای جنبیدن ندارد و سودای سربالا را در دل و دمِاغ خود نمی‌پرورد و ته چاه را خوش می‌دارد و با بیرون از چاه میانه‌ای ندارد؛ وقتی دستی به سوی «رسن» دراز نمی‌شود تا به آن بیاویزد، از دست رسن چه کاری برمی‌آید؟

تا کسی میل و تمنای خروج نداشته باشد همیشه داخل جایی که هست، خواهد ماند. برکشیدن خود، نیازمند تقلاست و اول شرط تقلا، سودای سربالاست. سودای سربالا نیز مستلزم برگرفتن نگاه از ته چاه و چرخاندن سر به سمت بالاست. تقاطعِ سودای سربالایی که در درون است با سری که به سمت بالا چرخیده است، رسن را به وسیله‌ای برای رهایی و بیرون آمدن از ته چاه بدل خواهد کرد.

واضح‌تر از این چگونه می‌شد یک آموزۀ مهم برای ترغیب و تشویق را در قالب واژه ریخت و عرضه کرد. وقتی خودت نخواهی و میلی در درونت نجوشد و فوران نکند، هیچ چیز به‌کارت نخواهد آمد.

می‌توان نگاه کرد و دید، اما نخواست و متمایل نشد. می‌توان شنید اما اعتنایی نکرد و نفهمید. می‌توان خواند و فهمید اما «دانسته» و «فهمیده‌شده» را به عمل گره نزد و قدمی به سمت جلو برنداشت.

آنچه که امروز در ادبیات مربوط به توسعه، پیشرفت، مدرنیته و مدرنیزاسیون مطرح است، تمامی آنچه که پیرامون عقب‌ماندگی تاریخی ما از روند توسعه و ترقی و جا ماندن از قافلۀ شتاب‌آلود جهان مدرن، مشروحاً گفته و شنیده می‌شود، با مفهوم «سودای سربالا» توضیح دادنی است.

سودای سر بالا و موانع توسعه یافتگی در ایران

کسی که مقیمِ ته چاه است، سرش را به بالا نمی‌چرخاند، دستش را به سمت رسن دراز نمی‌کند، نمی‌خواهد به وسیلۀ آن خودش را بالا بکشد، حتی آنانی را که آن بالا ایستاده و او را تشویق به تقلا می‌کنند به دیدۀ تردید یا تحقیر می‌نگرد، محکوم به عقب ماندن است، درجا زدن در همان تهِ چاه.

ما بیشتر «می‌دانیم» و کمتر «می‌خواهیم». علم ما نسبت به امور با میل ما نسبت به آنچه که باید بخواهیم، تطابق ندارد و هم‌عنان نیست. انبان ذهن ما مملوّ از اطلاعات است ولی در روح و روان ما میلِ سربالا یا وجود ندارد یا کم رمق است. بیشتر شبیه کسی هستیم که حتی در آخرین لحظات غرق شدن نیز از دیگری می‌خواهد تا به‌جای او فریاد زند و تقاضای کمک کند. در حالی که «می‌داند» در حال فرو رفتن است، سودای رهایی و نای تحرک ندارد.

ریشۀ این عدم تقارن و عدم تطابقِ «علم و میل» در کجاست و عنان آن به دست کیست؟

کانال آگورا


سودای سر بالا و موانع توسعه یافتگی در ایران

منتشرشده در یادداشت

عوارض تعطیلی مدارس ناشی از کرونا و بروز فاجعه نسلی

در تاریخ 29 مارس 2021 (نهم فروردین 1400) اجلاس مجازی وزیران آموزش و پرورش کشورهای عضو یونسکو با هدف بهبود آموزش و راهکارهای پیشگیری از عقب ماندگی تحصیلی دانش آموزان برگزار گردید .

این اجلاس روی ۳ محور اساسی متمرکز بود:
*  بازنگه داشتن مدارس، اولویت دهی و حمایت از معلمان
*  ترک تحصیل دانش آموزان و خسارت وارده بر یادگیری
* تحول دیجیتال و آینده ی آموزش


بر اساس گزارش مدیر کل یونسکو خانم اودری آزولی حدود ۱/۶ میلیارد دانش آموز یعنی ۹۱درصد کودکان واجب التعلیم جهان در اثر ویروس کرونا به تعطیلی کشیده شده اند. امروز پس از گذشت یک سال، دوسوم دانش آموزان یعنی حدود یک میلیارد نفر هنوز با تعطیلی مدارس دست و پنجه نرم می کنند.

عوارض تعطیلی مدارس ناشی از کرونا و بروز فاجعه نسلی

بحران اقتصادی اثرات نامطلوبی بر بودجه آموزش گذاشته است. حدود 100میلیون کودک با تعطیلی متوسط 15هفته کلاس درس در سراسر جهان ، خود را بدون کسب مهارت های اساسی خواندن می یابند.
11میلیون دانش آموز دختر شاید هرگز به مدرسه برنگردند.

بیماری کرونا سه اصل اساسی را در آموزش و پرورش کشورهای جهان اثبات کرد:
اصل اول: مدرسه غیرقابل جایگزین است . مدرسه جایی است که یاد می گیرید از شما حمایت می شود ، تغذیه می شوید و تعامل اجتماعی را یاد می گیرید.  یک راه حل این معضل توجه به معلمان و اولویت دادن به واکسیناسیون آن ها است .
اصل دوم: انعطاف تدریس در مدارس و آموزش نوآورانه در شرایط بحران های کنونی و آتی ملی و جهانی است.
اصل سوم: این که هیچ پرده یا نمایشگری جای فرآیند فراگیر یا معلم را نخواهد گرفت ، زیرا این معلم است که از طریق روش تدریس، آموزش های عاطفی و انسانی را به فراگیران می آموزد.

 بنابراین نیاز به احیای آموزش داریم و این تنها با بازگشایی مدارس و با رعایت نکات ایمنی امکان پذیر است و برای این منظور 100میلیون معلم و دست اندرکار آموزش می باید در اولویت واکسیناسیون قرار گیرند.

تعطیلی مدارس اثرات نامطلوبی روی دانش آموزان ، معلمان و والدین داشته است و عواقب آن ممکن است به نسل ها صدمه بزند.

 اختلال ناشی از این همه گیری، اختلال آموزشی نیست بلکه اختلال عاطفی نیز هست . همان گونه که اطلاع دارید دغدغه یک سال پیش ، دغدغه بسته شدن مدارس بود اما امروز چگونگی بازگشایی آن ها است.

- در 107 کشور جهان، مدارس کاملاً باز است که حدود 400 میلیون دانش آموز در آن ها مشغول به تحصیل هستند . در 30 کشور جهان مدارس بسته اند که 165 میلیون دانش آموز در آن ها اشتغال به تحصیل داشته اند و در 70 کشور جهان مدارس نیمه تعطیل هستند که 920 میلیون دانش آموز را تحت پوشش دارند.

 مدارس سراسر جهان حدود ۶/۵ ماه یعنی دوسوم سال تحصیلی را تعطیل بوده اند که نسل ما هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده است.

بسیاری از کشورها یعنی 133 کشور راه حل آموزش تلفیقی را طی 13-12 ماه گذشته در پیش گرفته اند و از تلویزیون ، رادیو و آموزش از راه دور (آنلاین) استفاده کرده اند اما عواقب این نوع آموزش ها در ماه های آتی و تا یکسال آینده چه خواهد بود؟

عوارض تعطیلی مدارس ناشی از کرونا و بروز فاجعه نسلی

تحقیقات یونسکو نشان می دهند که هر ماه یادگیری با این شیوه یعنی تعطیلی مدارس ، دو ماه به یادگیری در حالت عادی خسارت وارد می کند و این بسیار نگران کننده است.

طبق برآوردها 101 میلیون کودک و نوجوان به حداقل مهارت ها دست نخواهند یافت و 500 میلیون نفر دیگر در صورت تداوم بحران در معرض این خطر قرار خواهند داشت. پس ما به تعهد سرمایه گذاری و نیروی ویژه ای برای جبران این خسارت نیاز خواهیم داشت .

یک راه حل این معضل توجه به معلمان و اولویت دادن به واکسیناسیون آن ها است.

 از 14 تریلیون دلار اختصاص یافته به مبارزه با کوید 19 در سال 2020 تنها 2 درصد آن به آموزش اختصاص یافته است . ماموریت ما پیشگیری از بروز فاجعه نسلی است و این نیاز به نوعی همبستگی ملی و جهانی داریم و به عبارتی به یک ائتلاف جهانی نیازمندیم.

ارسال کننده : دکتر احد نویدی


عوارض تعطیلی مدارس ناشی از کرونا و بروز فاجعه نسلی

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور