از گابریل گارسیا مارکز نقل شده است:
"باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفتهای، تحویل دهی، خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچهای سرسبز، خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی، و اینکه بدانی حتی اگر فقط یک نفر، با بودن ِ تو سادهتر نفس کشیده است، این یعنی تو موفق شدهای!"
در دنیای پُرهیاهوی روزگارمان با پیچیدگیهایی گاها تفسیرناپذیر، آنچه که بیش از هر امری شایستهی پرسشگری، سخت گیری و رصدی پیوسته و مدام و دقیق و بیپرواست، امور و تعهدات "اخلاقیِ" انسانی است که در گیر و دارِ روزمرّگی و تحت سیطرهی عادت با اقتضائاتِ لاجرمِ بقاء و تنازعِ بقاء، بیش از هر دورانِ تاریخیِ دیگری مستعدِ عدول از مدار "اخلاقیات" است. به دیگر سخن، بر آگاهان و اندیشمندانی که در جوامعی مبتلا به فشارهای ناشی از تندباد بحرانهای جور وا جورِ اقتصادی و معیشتی داعیهی روشنگری و روشنفکری دارند، فرض است که از زیبندگی و حقانیّت چانه ناپذیر این گوهر بیبدیل بشری به انحائی پاسداری، آن را به صیقل صداقت و نیکویی جلا دهند و در هر محفل و جمعی چراغی از این گفت و گو را روشن سازند تا مبادا اخلاق و مناسبات اخلاقی در غوغا و هیاهوی گیج و گنگ مصائب و آوارهای اجتماعی به بهای ملاحظات و مصلحت اندیشیهایی دون و پَست از تاملهایی ژرف پوشیده بمانند و یا اینکه به بوتهی فراموشی سپرده شوند تا روزگار بر روالی مطلوب، محکوم و تسلیم بگذرد! فراموش نکنیم مقولهی اخلاق و پای بندی به اصول اخلاقی از تاملی و تردیدی و سپس پروایی آغاز میشود .
در اینجا اما تمرکز این یادداشت بیش از وجوه فراگیر و دامنهدار اخلاق و اخلاقیات در عرصههایی وسیع از داد و ستدها و جدلهای اجتماعی، بر آن وجهی از اخلاق است که کسب و کار و حرفه را شامل میشود و البته در لایهای از آن، اخلاق حرفهای میان اهالی فرهنگ و متولیان تربیت و آموزش مُراد نوشته است.
باری شاید مُضحک باشد در این دنیای غبار گرفتهی عبوس با بیرحمیهای طاقتفرسایش، به جای سُخن از نان و آب، دَعوی اخلاق اقامه کرد و فریاد زد :
ای اهالی علم و ادب و فرهنگ، در میان این همه دغدغههای ریز و درشت و واقعی و ساختگی آیا فارغ از مسئولیتهای تکلیفی و یومیه، جایگاه و مجالی برای اخلاق و تقویت مبانی آن ابتدا نزد خویش و سپس میان نسلهای بعدی قائل هستید؟!
از دیگر سوی اما موضوع اخلاق در حوزهی فرهنگ و دانش و زندگی حرفهای متعلقین و منسوبینِ این دو عرصه، به سبب بیمبالاتیهای سهلانگارانهی ابواب جمعی آنان، اگر نگوئیم مغفول مانده و ره به بیراهه برده است، لااقل میتوان ادعا کرد در محاق فرو رفته است. حال آن که روشنفکران و صاحبان علم و فرهنگ نیز مانند دیگر اقشار اجتماعی، شدیداً نیازمند نقد اخلاقیاند. اما پیش از بسط موضوع و حساسیتهای پیرامون آن شاید نیاز باشد بپرسیم آیا مگر اساسا حوزهی دانش و دانشگری از چه بایدها و نبایدهای اخلاقی مستقل از اخلاق عمومی باید بهرهمند باشد، و حتا ورای آن چه ضرورتی وجود دارد که این حوزه از فعالیتهای حرفهای را جدا از گسترهی اخلاق در بستر عمومی جامعه مورد تفسیر و تعقیب جدی قرار داد. به علاوه اگر قائل به نگاهی ویژه با مولفههایی مستقل برای اخلاق حرفهای در محدودهی آموزش همگانی و مدرسهای هستیم، این مولفهها چه مختصاتی در عرصهی اخلاق عمومی را تحت شمول خود قرار میدهد ؟
آیا میتوان موضوعاتی کلان نظیر نقش علم در تخریب محیط زیست، تاثیر فن آوریهای نوین در ایجاد آلام روانی و گسستهای عاطفی خانوادهها، حضور پُر آسیب و پُرمخاطرهی دستاوردهای علمی در دقایق بشر و عملکرد مُخرّب یافتههای علمی را در صحت، سلامت و زیست تمام گسترهی حیات بر گُردهی دانش و صاحبان آن سوار کرد یا اینکه موضع این پرسشها چنان مبهم و مشوه است که میتوان در پس هزاران توجیه موّجه خزید و خود را مبرّا دانست ؟
پاسخ جامع به این پرسش البته نیازمند گفتوگوهایی نظریهپردازانه و بحثهایی عمیق و جدی از سوی کارشناسان امر است و صرفا در اینجا برای ایجاد همگرایی در بحث و پیشگیری از گستردگی دامنهی موضوع ذهن خود را معطوف به آن بخشی از فعالیتهای صاحبان آموزش علم و دانش میکنیم که در بستری ناصواب موجب زایش فرهنگهای نادرست و در دراز مدت منشاء آسیبهای اجتماعی جبرانناپذیری میشود. از آن قسم میتوان به این موضوع بسنده کرد که آیا میتوان در حیطهی زندگی حرفهای ، افراد را مخیّر به گزینشهای قائم به فرد در استحصال مقصد و مقصود نمود و در این چارچوب نیز ایشان را فارغ از تمام پویشها، غلیانها، تنازعات و تکاملات اخلاق و بینیاز از اتکا به یادگاریهای کُهنه و صُلب ترجیحات اخلاقی موظف به پاسخگویی در خصوص خیر و برکت و قیاس اثربخشی زندگی حرفهای خود کرد ؟
آیا به جا نیست اگر بپرسیم اِی اهالی فرهنگ و آموزش درنگی داشته باشید که آثار و خیر و شرّ فعالیتهایی که به آن میپردازید چه مسیری از توسعهی کیفی و کمّی و آرزوهای تمدنی جامعه را هموار میسازد، کدام بخش از مُخاطرات اجتماعی را میکاهد و چه وجهی از آرزوها و آمال جامعه را برآورده میسازد ؟
گامی رو به جلوتر، بپرسیم اخلاق، چشماندازهای انسانی و آرمانهای اخلاق در کجای این تکاپو به نظاره ایستاده است و چه بخشی از این مشغلهها و سازگاریها و هماوردیها برای توسعه و تفوق و قدرت و معاش و بقاء برای اخلاق و بر مدار اخلاق است ؟
آیا سمت و سوی فعالیتهای حرفهای ما مراتبی از قدرشناسی و خودشناسی را به عنوان شاخصی برجسته و قابل تامل از فرهنگ علمی و اجتماعی توشهی راه کرده است و آیا کرسی نشینیهای پُر رنگ و لعاب روزهای شُهرتمان، در آستانهی ایوان دانایی و درایت پیشینیانمان رنگی از خضوع و خشوع به بَر دارد ؟
آیا در این فرصتِ محدودِ نقشآفرینیهایِ حرفهایِ گرانبهایمان مجالی برای آزمودن، فهم و تفسیرِ چگونگی اثرگذاری افعالمان، که از قضا محل معاشمان هم شده است، در احوالات مردمان روزگارمان قائل هستیم ؟
آیا اساسا جایگاهی برای غور در آلام اجتماعی مردمان روزگارمان به عنوان یکی از ملزومات قوام دانش و فرهنگ خویش و به تبع آن افزایش سودمندی و نافذتر کردن اثر تخصصمان در مقام اجرا لحاظ میکنیم و فراتر از آن برای رسیدن به فهمی درست و مستقل از آمال جامعه به چه میزان از روح و وقت و آرزوهای خود چشمپوشی میکنیم ؟
تا چه اندازه بروز تخصصمان در نقشآفرینیهایمان آلوده به خودنمایی، تبلیغ خویش و فراهم آوردن بازاری برای مصرف محصولات کذایی (مصداق این روزیاش تولید محتوای بیرنگ و بدقوارهی الکترونیکی!) است و اخلاق و اخلاقمداری در کجای این مسابقهی پرشور قرار دارد ؟
تا چه حد حواس اهالی فرهنگ و پیشقراولان روشنگری تکنولوژیهای به ظاهر نوین آموزشی به این مهم بوده است که تکاپوهای شکل گرفته نزد مدیران بالادستی در ساماندهی فرایندهای آموزش در قالب تولید محتوای آموزشی، ملازمتهایی از اخلاق حرفهای را به همراه داشته باشد ؟
نُخبگان عرصهی آموزش عمومی کشور تا چه میزان در ترسیم خطکشیهای اخلاقیِ اصول آموزش و رعایت استانداردهای اخلاق حرفهای در کاربست شیوههای متنوع آموزش کوشیدهاند و چگونه خود را مقید به تدوین مرامنامه و ایجاد وفاق و اتفاق نظر در پایبندی به فضیلتهای علم و اخلاق در جبههای فراگیر از آموزش عمومی کشور کردهاند ؟
فراموش نکنیم مقولهی اخلاق و پای بندی به اصول اخلاقی از تاملی و تردیدی و سپس پروایی آغاز میشود و اغلب در نُخستین درنگ محل رجوع این پروا نه اصول بُنداشتیِ اخلاقگذاران، بلکه وُجدان مُجریانِ هر فعلی است. در واقع آنگاه که فعلی از فردی سَر میزند، آن فعل دامنهای از تاثیرگذاریها را در محیط پیرامون-با هر وُسعتی-موّاج میکند و مَحمِلی برای تصمیمگیریها، انتخابها و رویهسازیها فراهم میآورد و از این روی پروایی از صواب یا ناصواب آن امر نزد فاعل-بدون دخالت عنصری خارجی- ظهور مییابد و این بیقراری دانسته یا نادانسته در ساحت اخلاق پدید میآید. قرار از آن روی حاصل میگردد که آن فعل با خطکشیهای عُرفی اخلاق همسوییهایی داشته باشد، وگرنه آتشی میشود در جان آدمی!
آیا ما اهالی علم و علمورزی اساسا پروا و درنگ و موضع و نظر و واکنشی پیرامون دامنهی وسیعی از رویههای نادرستی که برخلاف تجربه، تعقل، تفسیر و تلقیهای علمی، اغلب رایج و محمل بسیاری از تصمیمات و هزینههای بیجا میشوند و اخلاق حرفهای ما را نشانه میروند، داریم! یا آنکه خود نیز درگیر جریان حاکم شده و به دنبال نمدی برای معاشمان هیزمی بهر این آتش فراهم میکنیم ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.