نزدیک دو سالی است که آموزش در اکثر نقاط جهان متأثر از یورش کرونا به کما رفته است. اکثر کشورها در بدو کار به ناچار به آموزش الکترونیکی دست یازیدند، گروهی از کشورها آموزش را در پای کرونا ذبح نکرده و با رعایت فاصلههای هوشمند و سایر ابتکارات نو دست از آموزش حضوری برنداشته و تسلیم هژمونی غالب نشدند.
ایران از جمله کشورهایی است که مسئولان با وزش نسیم کرونا به سرعت به آموزش مجازی پناه برده و با دستپاچگی تمام سامانه دانشآموزی شاد را نیمبند راهاندازی کرده و عملا کلاسهای حضوری را به گروگان گرفتند.
واقعیت آنست که آموزش الکترونیکی تبعات مثبت و منفی زیادی برای سیستم آموزشی ما به همراه داشت؛ تسریع و تسهیل آموزش الکترونیکی، آشنایی و همداستانی تدریجی پا به پای خانوادهها با آموزش مجازی، درنوردیدن مرزهای زمان، مکان، جغرافیا و زبان در آموزش مجازی و همداستانی با دهکده جهانی و پدیده گلوبالیزیشن، استقرار آموزش مجازی و نتیجتا کنترل نسبی شیب تند کرونا، پیوست و پرداخت رسمی صدا و سیما به مقوله آموزش مجازی و.... از رهآوردهای مثبت آموزش مجازی است.
لوث شدن آموزش رسمی و سیستماتیک سنتی، ترک تحصیل درصد قابل توجهی از دانشآموزان در آموزش الکترونیکی، کمبود محسوس ابزارآلات آموزشی مجازی در مناطق محروم و کم برخوردار، تشدید آموزش طبقاتی و استخدام سامانههای مکمل و پیشرفته در مدارس غیردولتی و خاص، افزایش اختلالات روحی و روانی دانش آموزان در اثر محروم شدن از دیدار حضوری همسن و سالان خود، لوث شدن سیستم سنجش و رشد تصاعدی پدیده تقلب در امتحانات، پیشگامی دانشآموزان در آموزش مجازی و در نتیجه تنزل شأن و منزلت معلمان، آسیب دیدن چشم و بینایی معلمان و دانش آموزان در اثر چشم دوختن به صفحات مغناطیسی گوشی و تبلت، دخالت و اظهار فضل افراد فاقد صلاحیت در کار آموزش و بی اعتباری تدریجی شغل معلمی، بی سوادی ملموس دانش آموزان سال اول ابتدایی، عاصی شدن اولیا از حضور مستمر دانش آموزان در منزل، غیرقابل کنترل شدن رفتارهای دانش آموزان در شبکه های اجتماعی و... بخشی از آسیبهای جدی آموزش الکترونیکی است.
افزایش آمار ترک تحصیل
"آمار دانشآموزانی که در سالجاری ترک تحصیل کردند یا از حضور در مدرسه و کلاس درس بازماندهاند، آن قدر بالا رفته که مدیران استانی آموزش و پرورش برای نخستین بار در یک دهه جاری این آمار را اعلام و درباره علل آن صحبت کردند.
طبق اعلام آموزش و پرورش استان کرمان، ۴۵۱٠ دانشآموز کرمانی در مقطع اول متوسطه ترکتحصیل کردهاند و ۳۶۷۷ از ۶۵هزار کودک ۷ ساله برای ثبتنام در مقطع اول ابتدایی مراجعه نداشتهاند. همچنین در استان خوزستان ۴هزار و۵۰۰ دانشآموز ترکتحصیل کردهاند که بیشترین آمار متعلق به دختران است."
سه میلیون دانشآموز فاقد امکانات آموزش مجازی
"معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش ادامه داد: بیش از ۳ میلیون دانشآموز، ابزار آموزش مجازی را در اختیار ندارند و باید فکری برای آنها شود، اینکه بگوییم دولت پول دارد که موبایل بخرد تا این لحظه نتوانستیم کاری کنیم، منتظریم ببینیم مجلس در بودجه چهکاری را انجام میدهد و آیا عددی را به خرید تبلت اختصاص می دهد؟"
خیران و آموزش مجازی
"آموزش و پرورش برای تأمین تبلت دانشآموزان از بخشهای مختلف و خصوصی کمک گرفته است و بیش از ۲۰۵ هزار ابزار را خیّران خریدند که در اختیار قرار گرفت، با ۲۸ استاندار تفاهمنامه امضا کردیم تا بخشی از هزینه تأمین تبلت را تهیه کنند اما این تعداد مشکل را حل نمیکند ما باید برای ۱۵ میلیون دانشآموز برنامهریزی کنیم که کار سخت و مسیر پر سنگلاخی دارند"
استفاده گسترده از موبایل والدین در آموزش
"معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش اضافه کرد: برای تأمین تبلت دانشآموزان، طرح هدایت با شعار هر دانشآموز یک تبلت را داریم، ۱۵میلیون دانشآموز داریم و ۱۲درصد موبایل برای خودشان است، ۵۲درصد از موبایل مادر، ۱۲ تا ۱۷درصد از موبایل پدر و مابقی از سایر روشها مثلاً موبایل خواهر یا برادر و بستگان استفاده میکنند."
پدیده معلمان فاقد فعالیت مجازی
"مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش گفت: در راستای سیاستهای تشویقی برای کارکنان آموزشی و اداری و اقدامات قانونی در خصوص معلمان فاقد فعالیت، تعداد ۷۱۴۹ نفر برای تقدیر شناسایی و تعداد ۱۱۱ پرونده برای اقدام به هیات رسیدگی به تخلفات اداری معرفی شده است".
سخن آخر
امیدواریم با تسهیل واکسیناسیون عمومی به زودی شاهد بازگشایی حضوری مدارس باشیم تا بیش از این آموزش و پرورش قربانی کرونا ویروس نشده و فرهنگیان و دانشآموزان با استفاده از تجربیات گرانسنگ دوره کرونا ویروس در کنار آموزش حضوری از مواهب ارزشمند آموزش الکترونیکی نیز بهرهمند گردند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف خانه تأسیس شد، اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به ناصرالدین شاه گفتند تلگراف خانه بی مشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند.دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند، مجانی تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند. در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخ گویی نبودند.
سرانجام شاه دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: به فرموده شاه از امروز " حرف مفت زدن ممنوع! " و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.
یک هفته پیش در بخش خبری شبکه دوم سیما ، سردار پاسدار دکتر مسعود میرکاظمی رئیس جدید سازمان برنامه و بودجه گفت: آموزش و پرورش خلاف قانون احکامی را جهت همسان سازی صادر نموده است.
ایشان ظاهرا از قانون مدیریت خدمات کشوری بی اطلاع هستند، که این مبلغ فوق العاده ویژه است و ربطی به همسان سازی ندارد. این فوقالعاده ویژه به سایر دستگاههای تحت پوشش قانون خدمات کشوری چندین برابر آموزش و پرورش پرداخت شده است.
سردار میرکاظمی قبل از دولت معجزه هزاره سوم رئیس فروشگاه تعاونی اتکا بوده است و دارای تحصیلات مهندسی صنایع است. بنابراین اشراف لازم را بر مسائل اقتصادی و برنامه ریزی ندارد.
شاید به همین دلیل است که میگویند: تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.
وزاری کابینه نظامی، امنیتی و قضایی رئیس جمهور سیزدهم در چندین مورد در بحث حقوق باعث خشم کارگران و فرهنگیان شده اند. انگاری در یک هماهنگی آشکار قصد برانگیختن اعتراض این دو قشر زیر خط فقر را دارند. این چگونه متناسبی است که تورم سال ۹۹ را ۵۰ درصد اعلام کند و افزایش حقوق را ۱۵ درصد ؟
امام علی (ع) در عوامل چهارگانه سرنگونی حکومتها یک عامل را تقدیم الاراذل یا به کار گماردن انسان های غیر متخصص میداند، و هر چه از عمر کابینه جدید می گذرد بیشتر معنای آدمی را زبان فضیحه کند جوز بی مغز را سبکساری، میتوان درک نمود.
به دلیل در نظر نگرفتن تخصص است که افغانستان جنگ زده تورم دو و نیم درصدی و عراق در باتلاق جنگ داخلی تورمی نزدیک به صفر دارند ،اما ما در جدول تورم از آخر چهارمین کشور هستیم.
کارمندان ایرانی نیز اگر تورم صفر درصدی عراق را داشتند نیازی به افزایش حقوق نداشتند. اگر فرض مرکز آمار بر خط فقر ده میلیونی را صحیح بدانیم تمامی فرهنگیان زیر خط فقر قرار دارند.
به نظر میرسد دولت سیزدهم به جای خشمگین کردن جامعه فرهنگیان دو راه بیشتر ندارد یا من باب ظلم بالسویه عدل است حقوق بقیه کارکنان دولت را نیز کم کند. یا رو به تعامل با دنیا بیاورد و با کنار رفتن تحریم ها مشکلات فرهنگیان و مردم را حل کند.
برخی معتقدند یکی از راههای قانون گریزی مورد پذیرش نبودن قانون توسط جامعه است. چه دلیلی دارد که ضریب ریالی سال ۱۴۰۰ حقوق قضات و دانشگاهیان ۴۳۴۱ تومان و بقیه کارکنان ۳۰۴ تومان باشد. این تفاوت ۱۴ برابری را چگونه می توان توجیه نمود؟
حال که سردار میرکاظمی حرف از رعایت قانون می زند به چند ماده قانونی اشاره می کنم:
در ماده ۱۲۵ قانون مدیریت خدمات کشوری افزایش ضریب ریالی حقوق کارمندان را حداقل به اندازه نرخ تورم بانک مرکزی اعلام می کند.در سال ۹۸ تورم ۴۲ درصد افزایش حقوق ۲۰ درصد و در سال ۹۹ تورم ۵۰ درصد افزایش حقوق ۱۵ درصد و در سال ۱۴۰۰ فعلا تورم ۴۰ درصد افزایش حقوق ۲۵ درصد. این در حالی است که تورم غیر رسمی در سه سال گذشته چند صد در صد است.
از شما برادر قانون مدار خواهش می کنیم مطابق قانون مابقی این تفاوت را بپردازید.
دکتر نوبخت که همواره در اذهان فرهنگیان منفور خواهد ماند، در برنامه ششم توسعه در بند پ ماده ۲۸ افزایش ضریب ریالی حقوق کارکنان دولت را متناسب با نرخ تورم و آن را حاکم بر ماده ۱۲۵ قانون خدمات کشوری به تصویب می رساند.حال اگر سری به فرهنگ لغت بزنیم معنی متناسب ، مشابه و مانند، هماهنگ، موافق، برابر و همسان است . این چگونه متناسبی است که تورم سال ۹۹ را ۵۰ درصد اعلام کند و افزایش حقوق را ۱۵ درصد ؟ آیا جدیدا معنی متناسب در فرهنگ لغت تغییر نموده است؟
در برنامه ششم توسعه که در آخرین سال آن به سر میبریم در ماده ۶۳ بند الف -۲ تهیه نظام رتبه بندی معلمان و استقرار نظام پرداخت ها در قالب بودجه سنواتی مصوب شده است. راستی چه کسی مسئول اجرای قانون است؟ و چه کسی مسئول نظارت بر اجرای قانون؟ قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را این ور بوم زمستون اون ور بوم تابستون.
چگونه است ماده ۲۸ برنامه ششم قانون است اما ماده ۶۳ قانون نیست؟
پیشنهاد می کنم بیش از این باعث خشم جامعه نجیب فرهنگیان نشوید و رئیس جمهور محترم نیز من باب اوفوا بالعقود به وعده های خود در مورد آموزش و پرورش وفا کند.
شیخ اجل سعدی شیرازی در باب هفتم گلستان می فرماید: مردکی را چشم درد خاست ، پیش بیطار رفت که دوا کن. بیطار ( دامپزشک) از آنچه در چشم چارپای می کند در دیده او کشید و کور شد.حکومت به داور بردند گفت بر او هیچ تاوان نیست.
اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی.
مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آن که ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رای منسوب گردد. ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر بوریا باف اگر چه بافنده است نبرندش به کارگاه حریر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
استاد ناظر شرفخانهای (محمدرضا ملکپور) شاعر و عارف سهزبانه ساکن کرج در بیمارستان قائم کرج جان به جان آفرین تسلیم نمود.
رضا قاسم پور خبرنگار صدای معلم گزارش می کند :
« بنابر وصیت استاد مراسم تدفین بایستی در آذریایجان صورت گیرد.
بهترین مکان برای این امر شاید مقبره الشعرای تبریز باشد. در این صورت روح ناظر در کنار استادش شهریار آرامش بیشتری خواهد داشت، هر چند در شرفخانه مجسمه استاد برپا شده و خیابانی به نامش ثبت شده است و....»
به گواه صاحبنظران از شعرای معاصر و در قید حیات کشور، کمتر شاعر و پژوهشگر سه زبانهای قابل قیاس با استاد ناظر شرفخانهای شاگرد خلف استاد شهریار است. وی علاوه بر غور در علوم حوزوی، تحصیلات تکمیلی دانشگاهی درخوری داشته و در حوزه ادبیات عرفانی و آفرینشهای ادبی در سه زبان جهان اسلام از سرآمدان روزگار خویش است.
توشهی ما از بوستان پر طراوت و رنگارنگ استاد شرفخانهای پربار و وزین بوده و اشعار نغز و روحافزای این حکیم فرزانه بر روح و روان تشنه ادبدوستان آبشاری بالا بلند و تیماری مانا و دلانگیز است.
با خوانش دو شعر از استاد ناظر پا در تماشاگه راز و نیاز می گذاریم.
مرهم مهتاب
دل به سیلاب زدم گو ببرد آب مرا
مردِ آبم ، نسِزد بستر مرداب مرا
تپش قلب من از خاطر دریا نرود
هر چه با طعمه بدوزند به قلاب مرا
آه! من زخمی یک ظلمت هستی سوزم
برسانید کمی مرهم مهتاب مرا
باز هم خطبهٔ بیداری خورشید بخوان
ای خروس سحری! تا بپرد خواب مرا
"بستر من صدف خالی یک تنهایی است"
قصه - گو، باز از آن گوهر شبتاب مرا
"ناظر"م شاعری از شهر خدایان غزل
گم شدم در گذر حادثه، دریاب مرا!
نفسیم گلیر
قولاغیم سسده دیر، گؤزوم انتظار
اورهییم کؤکسومده تاپماییر قرار
ائله بیر یولدادیر بیر یاشیل باهار
آرزیلار باغیندان خوش نسیم گلیر
آللاها مین شوکور دیرییم، دیری
هله وار الیمین - قولومون گیری
دوشمانیم قاییدار اینانین گئری
گؤرسه کی دیرییم نفسیم گلیر
بیر عؤمور آغلادیم سسیم اولمادی
الیمدن یاپیشان کسیم اولمادی
کسیمدن الیمی کسیم اولمادی
ایندیسه مهربان او کسیم گلیر
"ناظر"م قوجالیق سالسا آیاغدان
دوشمهرم هئچ زامان دیلدن- داماغدان
گولوشو دوداغدان گوللو یاناغدان
هله ده یازماغا هوسیم گلیر
سخن آخر:
استاد حکیم ناظر شرفخانهای از آخرین بازماندگان نسل شاعران تغزلی عرفانی سبک کلاسیک بوده و به خاطر مطالعات عمیق و دقیقش با آثار نغز اکثر شعرای قدیم و جدید دمخور بوده و در استقبال از بزرگان فرهنگ و ادب پارسی، ترکی و بعضا عربی نظیرههای باشکوه و درخوری دارد. تعداد تألیفات و آفرینشهای ادبی وی دو رقمی بوده و از شاگردان مستقیم و طراز اول استاد شهریار هستند.
در ۷۰ سال حضور مستمر و مؤثر خود در قم، تهران و کرج علاقه مندان و دلباختگان بیشماری چون من دارد.
در پایان ضمن آرزوی شفای عاجل برای تمام بیماران کرونایی امیدوارم به زودی بشریت از چنگال ویروس منحوس کرونا رهایی یابد.
روح بلند حکیم ناظر شرفخانه ای این شاعر دردانه و عارف زمانه شاد باد.
پایان پیام/
عدم تحول خواهی و حاکمیت غیرانقلابی و محافظه کاری در تصمیم سازان و گردانندگان آموزش وپرورش مانع و سدی بزرگ در مسیر تغییرات اثربخش و اساسی و تعیین کننده و تحول خواهانه در نظام تعلیم و تربیت کشورمان می باشد.
تصمیم سازان ، برنامه ریزان و سیاست ورزان باید به این درک عمیق و راهبردی دست یازند که نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش و توجه کامل و پرداختن به آن تنها و اصلی ترین راه ممکن برای رسیدن به توسعه پایدار، عدالت اجتماعی، حل و پایان معضلات و مشکلات میهن است.
باید اذعان نمایند آموزش و پرورش هزینه نیست بلکه سرمایه است و سرمایه گذاری درآن یعنی ایجاد سازوکارهای اثربخش و موثر در برون رفت ازدغدغه ها و مشکلات مزمن و تاریخی جامعه وشکل دهی و پرداختن به شیوه های کارآمد و اساسی رشد و اعتلای کشور است.
آموزش و پرورش تحول خواه و نه ایستا و گردانندگان تحول گرا و برنامه ریزی و سرمایه گذاری باورمند و همه جانبه و در اختیار گذاردن تمامی آنچه که باید در مسیر و راه آن، گرانیگاه تحول و شدن های جدید و نقطه ی عطفی بر کنش و جهش تاریخی است، که باید در این عرصه رقم خورده و به منصه ظهور در آید. تمامی هم و غم و چاره اندیشی و بسیج امکانات و داشته ها باید متوجه آموزش و پرورش و به ویژه معلمان شریف و زحمتکش گردد که پیچ تاریخی موضوع شکل گرفته و نهادینه شده و بستر و جایگاه لازم جهت تحول خواهی و رنسانس در نظام تعلیم و تربیت کشور شکل گرفته و فراهم گردد.
تحقق بیانیه کارآمد و راه گشای گام دوم انقلاب و تحقق سند تحول و اجرایی شدن اسناد بالادستی و فرو دستی دراین راستا در امعان نظر و توجه و فراهم نمودن کلیه امکانات و همت ها برای تبدیل نمودن باورمند و راهبردی آموزش وپرورش به موضوع نخست کشور و جامعه است که باید بدون تعارف اذعان و اقرار نمود که در عمل و به واقع موضوع و دغدغه ی اصلی در کشور و در نزد تصمیم سازان و سیاست ورزان نبوده است . و این در واقع آغاز انحراف بزرگ در جامعه و کشور می باشد .
مبرهن است که مجلس شورای اسلامی و نمایندگان در خانه ملت و دولت و وزیران و تمامی نهادها و سازمانها و امکانات رفاهی و معیشتی باید و باید متوجه حال و روزگار معلمان شریف و زحمتکش گردد تا برای همیشه معضل و ناملایمات و نابه سامانی ها دراین راستا تمام و خیز و کنش تعیین کننده و بافرجام و راهبردی برای تعلیم وتربیت کودکان، نوجوانان وجوانان میهن عزیز اسلامی برداشته و فراهم گردد.
وجود عناصر تصمیم ساز و تحول خواه و شجاع در رأس وزارت خانه و در شورای انقلاب فرهنگی و همچنین شورای عالی آموزش و پرورش و حضور باورمندان دراین عرصه و کارزار می تواند بسیار نقش آفرین باشد.
تمامی فرصت ها و همه ی توان ها باید در خدمت آموزش و پرورش و در این زمینه وراستا قرار گرفته و هزینه گردد.
باید بدانیم و باور داشته باشیم که این نظام تعلیم و تربیت کشور با سکانداری و فرهیختگی و خط دهی و مشارکت فعال معلمان است که می تواند توسعه پایدار را در کشور رقم زده و جامعه و تاریخ ایران اسلامی عزیز را از هر گونه گزند و بدخواهی دشمنان و اهریمنان محافظت و صیانت نماید. تجهیزات و امکانات در هر شکل و شمایل قادر نخواهند بود تا جایگزینی مطلوب و اثربخش و تاثیر گذار به جای معلمان شریف و زحمتکش باشند ؛ این معلمان با انگیزه و توانمند و متعهد و دل سوز هستند که قادرند ارزشها و اهداف و آرمان های انقلاب شکوهمند اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی را تحقق بخشیده دانش آموزان و اولیا آنان را خصوصا و تمامی اقشار جامعه و مردم را عموما از تمامی پوچی ها و کژی ها حفظ و پاسداری نموده و امنیت پایدار و منافع ملی را تامین نمایند و با کارکرد مسئولانه خود نابه سامانی ها و انحرافات را درمان ومانع گردند.
انقلاب میجی تحولات و رخدادهای شکل گرفته در آموزش و پرورش مالزی و سنگاپور شاهد این معنا است که اگر آموزش وپرورش را سرمایه گذاری تلقی نموده و تمامی امکانات را مصروف به آن نماییم و توجه وعنایت لازم و منطقی را نسبت به معلمان شریف و زحمتکش مبذول نموده و در عمل و نه حرف آنان و کنش شان را باور داشته باشیم به تحقیق اتفاقات درخشانی در جامعه و تاریخ کشور و مردم شکل گرفته و روی خواهد داد . این رخ داد نیکو ور اهبردی و سرنوشت ساز نیاز به تصمیم ملی و اراده ملی دارد از صدر تا ذیل .
تمامی وزیران و تصمیم سازان و تصمیم گیران باید تلاششان برآوردن منویات و خواسته های معلمان شریف و زحمتکش باشد .
در بررسی اجمالی کارکرد گردانندگان آموزش و پرورش فعلی به اقدامات و خروجی هایی بر می خوریم که به سیمای آموزش و پرورش کشور تعدی نموده و چنگ انداخته است و به محملی برای به مسلخ بردن تعلیم و تربیت نسل نوجوان وجوان کشور تبدیل شده است. از هر جهت که می نگری نمادها، پیام ها و پیامدهای منفی و ضد تربیتی از وزارتخانه و اداره کل در تهران رویت شده و به چشم می آید وزارتخانه ای که درون دادهایش و برون دادهایش وماحصل و کارکردش باید افزایش اخلاق عمومی و نهادینه شدن مکارم و فضایل اخلاقی اسلامی و انقلابی در جامعه در میان فرهنگیان دانش آموزان و اولیا آنان باشد متاسفانه به ضد خود تبدیل شده و انعکاس دهنده ی زشتی ها وکژی ها شده است و شوربختانه مروج بد اخلاقی گردیده است.
از روش غیر اخلاقی و نامناسب هدیه تبلت به دانش آموز نیازمند و ذبح اخلاق و بردن آبروی او در انظار و عدم دقت کافی در سوالات انتخاب و تعیین رشته تا فقدان برنامه ی اثربخش در چاره جویی خیل دانش آموزان بازمانده از تحصیل، چانه زنی بازاری و غیرفرهنگی در خصوص مبلغ و محاسبه آن در موضوع غیر موظف و حق التدریس حذف حق التدریس معلمان شریف و زحمتکش در نیمه اول فروردین و نیمه دوم خرداد ماه و همچنین شهریورماه و...... درحالی که باید در سازوکار و راهکاری شرافتمندانه و منطقی و اخلاقی محاسبه و پرداخت گردیده و گردد.
گسترش روحیه بدقولی و بی اعتمادی و تعمیق استثمار و بهره کشی ناجوانمردانه در این راستا خود حکایتی جدا دارد که بازخورد و انعکاس آن در منظر و دید دانش آموزان و اولیای آنان به خصوص و در جامعه عموما سبب تنزل اخلاق و مناسبات انسانی و تباه کننده ی منافع ملی است .
زاویه گرفتن با عدالت آموزشی و تحصیلی ، بی توجهی به مناطق کم برخوردار از حیث آموزشی و تحصیلی، عدم توجه به کارکرد معلمان شریف و زحمتکش در منظر عده ای از تصمیم سازان و تصمیم گیران و بیکار تلقی نمودن آنان در حالی که به قضاوت و شهادت کار شناسان هر یک ساعت کار فکری برابر با شش ساعت کار یدی و..... است و باید اذعان نمود کار و فعل معلمان شریف و زحمتکش از مقوله کار فکری است و تعامل و راهبری آنان در کلاس های 35 نفره و بیشتر و کار در کلاس که با هیچ یک از خدمات ارایه شده در جامعه قابل مقایسه نمی باشد و حساسیت و ظرافت کار که بر هر انسان فهیم و مدرکی مبرهن و واضح می باشد می طلبد تا به گونه ای ویژه و خاص به امور معیشتی آنان نگریسته و پرداخته و منزلت آنان حفظ و ارتقاء یابد.
فقدان برنامه مشخص و عملی و توجیه پذیر در موضوع انتخاب رشته و هدایت تحصیلی ضعف جدی در آموزش های مجازی، فقدان عدالت حرفه ای، عدم مبارزه با فساد به صورت جدی در مدارس تعطیلی امورپرورشی و عدم وجود برنامه ها و سازوکارهای اثر بخش دراین زمینه، حاکمیت گعده ای و محفلی در بحث انتصابات فارق از شایسته سالاری، به سخره گرفتن و عدم جدیت در امر معیشتی رفاهی و منزلتی معلمان شریف و زحمتکش به خصوص در موضوع مزمن و تاریخی رتبه بندی معلمان، بسیار کم توجهی به مدارس دولتی ضعف کیفی آموزشی که در آزمون بین المللی تیمز خود را نشان داد، نداشتن برنامه جدی برای تغییر ساختار و کوچک کردن وزارتخانه و ادارات کل و مناطق آموزشی، فقدان اقتصاد در آموزش و پرورش و نبود سازوکار مناسب در جذب و اختصاص پنج درصد درآمد صنایع و شهرداری ها و عدم ارتباط مؤثر با بخش صنعت و خدمات و عدم رعایت کرامت انسانی و شغلی و امنیت آن در بین پرسنل شاغل در آموزش و پرورش و موارد عدیده ی دیگری که می توان به آنها پرداخت و حقیر به آن موارد ورود نمی نمایم تمامی بیانگر و تاییدی بر عنوان مطلب ارایه شده و تقدیمی اینجانب به خوانندگان عزیز و محترم می باشد .
به یقین با غور و دقت در مطالب موجزی که تقدیم گردید به بخشی از راهکارهای ارایه شده جهت برون رفت از معضلات در متن پی برده و در جایگاه و تدوین مطالبی دیگر می توان راه حل مشکلات را بیان نمود . آنچه مسلم است این است که حل مشکلات و معضلات آموزش و پرورش نیاز به نسخه ی کیهانی و فضایی نداشته و غیر قابل دسترسی نمی باشد، اراده و خواست ملی و به ویژه تصمیم سازان و سیاست ورزان را می طلبد که در یک حرکت ملی و انقلابی بخواهند و امکانات وتسهیلات لازم را برای برون رفت ار مسائل و مصائب آموزش و پرورش کشور فراهم نمایند. منابع و امکانات لازم موجود است مهم این است که با سعه صدر و مناعت طبع و فراخی وگشادگی دست به سراغ حل مشکل برویم و اراده لازم را در این راستا از خود بروز دهیم.
به امید آن روز.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در روزهای گذشته ، در شبکه های اجتماعی ، ویدئویی کوتاه از فردی منتشر شد که به مقابل اداره آموزش و پرورش در شهرستان لالی رفته و با بیان جملاتی کوتاه ، کتاب درسی مطالعات اجتماعی پایه نهم را به آتش کشید .
ماجرا از این قرار بوده که در این کتاب درسی مطلبی کوتاه در مورد مدیریت کشور ایران در مورد کرونا منتشر شده است .
در صفحه 52 این کتاب چنین آورده شده است :
« جمهوری اسلامی ایران با در اختیار داشتن امکانات و تجهیزات بهداشتی و درمانی پیشرفته و کادر درمانی متخصص، دلسوز و پرتلاش، توانست جزء کشورهای برتر جهان در درمان بیماری کرونا باشد. این در حالی است که در برخی کشورهای غربی حتّی از پذیرش و درمان بیماران مسن نیز خودداری می شد . »
همان گونه که قبلا نیز آمد ؛ « صدای معلم » گزارشی تفصیلی در این مورد و در نقد عملکرد سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش با عنوان " آموزش دروغ در کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم " در 31 فروردین 1400 منتشر کرد . ( این جا )
چگونه شده است که پس از گذشت این همه مدت فردی و یا افراد و گروه هایی تازه یادشان افتاده که چنین مطالب غیرواقعی در کتاب های درسی منتشر می شوند ، خود محل تامل بسیار است .
البته سابقه آتش زدن کتاب و یا محصولات فرهنگی منحصر به این دوره نبوده است .
من متوجه نشدم فردی که اقدام به آتش زدن کتاب کرده معلم است یا نه اما در پاییز سال 1393 هم پس از انتشار کاریکاتور روزنامه همشهری تعدادی از معلمان کرجی در حیاط مدرسه ، اقدام به آتش کشیدن روزنامه همشهری نموده و آن را در شبکه های مجازی منتشر نمودند . ( این جا )
همان زمان و پس از چنین رخدادی ، صدای معلم در گزارشی ضمن تقبیح چنین حرکتی نوشت :
« از نظر ما ، این گونه اقدامات بیش از هر چیز نشات گرفته از دو عامل است :
1- غلبه فرهنگ شفاهی بر فرهنگ نوشتاری و پژوهش که در این حالت ترجیح داده می شود کوتاه ترین راه برای پاسخ انتخاب شود .
2- راه یافتن فرهنگ خشونت " فراگیر و نهادینه شده " در جامعه به درون محیط تعلیم و تربیت و مدرسه که با ذات و فلسفه آموزش تضاد ماهوی دارد .
به باور ما ، ابزار و جنس کار یک " معلم " گفت و گو و انتقاد است و توسل به این گونه اقدامات سخیف و دون پایه ، شان و منزلت معلمان را بیش از پیش در نزد افکار عمومی و اصحاب اندیشه خدشه دار کرده و معلمان را گروهی " انتقاد ناپذیر و غیرمنطقی " در جامعه می نمایاند .
« « صدای معلم » از همه فرهنگیان و معلمان انتظار دارد در قالب گفت و گو و " نهضت قلم " پی گیر مطالبات و اعتراضات خویش باشند .
در خرداد ماه سال 1395 هم برخی دانش آموزان در برخی شهرها و در اعتراض به سخت بودن سوالات امتحان نهایی اقدام به آتش زدن کتاب های درسی خود کردند . ( این جا )
همان گونه که ذکر شد ، آتش زدن در محیط فرهنگی و اندیشگی آموزش و پرورش فقط منحصر به " کتاب " نبوده و در مدارس ابتدایی عروسک توسط مسئولان مدرسه و در برابر دیدگان دانش آموزان به آتش کشیده می شود . ( این جا )
در 12 آبان 1394 ، « صدای معلم » در گزارشی کوتاه به عملکرد پرتال وزارت آموزش و پرورش در انتشار آتش زدن پرچم کشور آمریکا اعتراض می کند ( این جا ) هر چند انتشار این گزارش موجب شکایت یکی از نهادهای نظامی و اطلاعاتی علیه این رسانه در دادسرای فرهنگ و رسانه می شود .
این کنش ها همه در محیطی مثل آموزش و پرورش اتفاق می افتند ؛ نهادی که بر اساس ذات و عملکرد و کارکرد خویش باید موسس و مروج فرهنگ مدارا ، اندیشگی ، گفت و گو ، تفکر و پرهیز از هر گونه خشونت باشد .
و حالا باز گردیم به همان موضوع آتش زدن کتاب در برابر اداره آموزش و پرورش .
آن چه برای من بیش از همه موجب تامل و البته تاسف عمیق شد حمایت بسیاری از معلمان و نیز شبکه های اجتماعی آنان از این کنش بدوی و فاقد منطق و خرد بود . به عنوان مثال فردی که خود را " دکتر معلم " می نامد در کانال تلگرامی ، این خبر را چنین منعکس کرد : جامعه سالم از افراد سالم تشکیل می شود .
#جانم_فدای_مردم_مظلوم_ایران
#کرونا
#دروغ
#کتابسازی
#غیرت
آتش زدن ساده ترین و راحت ترین کاری است که یک فرد می تواند در برابر یک خطا و یا مساله اجتماعی از خود نشان دهد چرا که این سنخ کارها اصولا نیاز به فکر کردن و ریشه یابی مساله ندارند و اکثرا به منظور تخلیه هیجان های انباشته شده صورت می گیرند .
کدام عقل سلیم و کدام منطق انسانی می تواند حرکت فردی را تایید کند که برای اعتراض به یک حرکت غلط اقدام به آتش زدن کتاب و روزنامه و... کند ؟ چگونه شده است که پس از گذشت این همه مدت فردی و یا افراد و گروه هایی تازه یادشان افتاده که چنین مطالب غیرواقعی در کتاب های درسی منتشر می شوند ، خود محل تامل بسیار است .
علی مرادی مراغه ای تحلیل گر تاریخ در این مورد می نویسد :
« کتابها خیلی آسیب پذیر هستند انگار، هر چیزی که زیباست، شکننده نیز است!
یادم می آید زمانی که رشته کتابداری می خواندم دو واحد درسی داشتیم به نام دشمنان کتاب، مانند قارچ ها، کپک ها، سوسک ها، انواع حشرات، مگس ها، موریانه ها، موش ها و غیره...اما اصلی ترین دشمن کتاب، خودِ انسانها هستند هنگامی که آتشِ جهل و تعصب اشان زبانه می کشد.
درست است که کتابهایِ بی مغز هم وجود دارند اما بدترین کتابها از سوی انسانهای خردمند تحمل می گردند ولی غالبا، بهترین کتابها از سوی متعصبین، تحمل نمی گردند! همیشه نیز تحت این عنوان که: مضر به حال جوانان و کودکان هستند، طعمه آتش ها می گردند، درست به همان جرمی که سقراط، جام شوکران نوشید!
پس، هر جا کتابی سوزانده می شود در آنجا ریگی در کفشی است و کفه ترازوی جهل و تعصب بر چراغ دانش و منطق چربیده.
در این شکی نیست که کتاب های بد نیز وجود دارند اما هیچ کتاب بدی نمی تواند انسانی را برای همیشه مسموم و گمراه کند چون همیشه فرصت هست که با کتابی دیگر، تولدی دوباره یابد، شکفته شود...
بنابراین، هر جا و به هر دلیلی و عنوانی، کتابی سوزانده می شود ریشه در تعصبات و خشک اندیشی دارد، ریشه در نشناختن انسان و استعدادهای بی پایان او دارد و اینکه، به انسان و استعدادهای او ایمان نداریم و کوچک و صغیرش می شماریم!
در اینجا، انسان به مانند شیشه ای فرض می شود که وقتی شکست دیگر برای همیشه شکست...! اما شکفتگی انسان در همین شکستن های مکرر است! چرا که رشد و استعلای آدمی همواره از دهلیزی از آزمون و خطا میگذرد...
متاسفانه اگر کتابی در تاریخ کتابسوزی نوشته شود قطورترین کتاب خواهد بود! تاریخ کتابسوزی در هر کشوری، نشان از جدال تنگاتنگ حماقت و دانایی است.
البته هرگز نباید تصور کرد که همیشه عوام، کتابها را می سوزانند بلکه بزرگترین کتابسوزی در آلمان نازی توسط دانشجویان طرفدار نازیها صورت گرفت! یا حتی می تواند دامن مورخِ برجسته ای (تاریخ مشروطه ایران) را هم بگیرد! یا فقیهی مشهور در اصفهان را که کتاب مثنوی معنوی را براینکه دستش نجس نگردد با چنگک می گرفت و به بخاری می انداخت!
هنگامی که الواح گلی قصر آپادانا توسط سربازان اسکندر در هم کوبیده می شدند یا وقتی که قتیبه ابن مسلم در خوارزم همه را از دم تیغ گذرانده سپس نوبت به سوزاندن کتابهایشان رسیده (ابوریحان بیرونی، آثارالباقیه عن القرون خالیه، ص 35) یا وقتی کتابها، هفته ها هیزمِ گرمابه ها شده مانند کتابخانه ری توسط محمود غزنوی یا کتابسوزی مغولها...همگی تجلیات شومِ تعصب و نابخردی هستند.
برخی کتابخانه ها مانند اسکندریه، چنان مقاوم بودند که چندین بار سوزانده شدند گویی یک بار سوزاندن کفاف نمی داده! در دوران معاصر هم در آذربایجان پس از سقوط فرقه دموکرات، ابتدا شروع به تخریب تابلوهای مغازه هایی شد که به ترکی نوشته شده بودند سپس نوبت به کتابها رسید! در همین زمان، در مهاباد قبل از رسیدن ارتش، خود مردم از ترس انتقام جویی حکومتی، آثار و کتابهای نوشته شده به زبان مادری خود را از بین می بردند و کارِ ماموران دولتی را آسان می کردند...!
در زمان ما سوزاندن کتابخانه تیمبوکتو توسط القاعده یا آتش زدن کتابخانه موصل توسط داعش و در آن طرفِ مهد آزادی نیز سوزاندن قرآن...
اما برهه های زیادی وجود دارد که خودِ مردم از ترسِ دشمنانِ کتاب، کتابهای خود را سوزانده یا چال و در گور کرده اند! هنگامی که انسانی فرهیخته از ترسی متعصبینِ جهالت، با دست خود کتابهایش را از بین می برد در واقع دست به خودکشی می زند، بخش دانایی و خردمندی اش را چال می کند تا در ظاهر شبیه و همرنگِ آن متعصبین گردد.
کتابسوزی با تمامی سوزاندنهای دیگر فرق دارد اینجا تنها چیزی سوزانده نمی شود اینجا خطری هولناکتر از آینده ای شوم می دهد اینجا شبیه شیهه اسبانِ قبل از خطر و زوزه سگان قبل از زلزله ای مرگبار دارد که از این هشدار به موقع، باید خردمندان قوم به خود آیند و بجنبند و متاسفانه غالبا دیر می شود...
سوزاندن کتاب در آلمان نازی در دهه سی رخ داد و سپس سوزاندن آدمها در دهه چهل!. اول کتابها و افکار سوزانده شدند سپس نوبت رسید به سوزاندن انسانها، داخائو، آشویتس...
پس در دهه سی با سوزاندن کتابها، باید خردمندان سرزمین کانت و گوته به خود می آمدند تا جلوتر نروند ، اما مردم آلمان موفق نشدند و در نتیجه، دنیایی از وحشت و جنون دررسید...
بین قدیم و جدید چندان تفاوتی نیست تنها به غفلتی بند است! در دوره هایی که تعصب و جهالت بر خرد و منطق چیره میگردد بلافاصله شعله های شومِ «فارنهایت 451» از راه می رسند...
پس، همواره باید مواظب بود و شیهه اسبان را پیش از رسیدن واقعه شوم ،جدی گرفت... »
حال پرسش جدی و قابل تامل آن است که آیا نباید این گونه حرکات را جدی گرفت ؟
جدی گرفتن نه از بابت آن که فرضا فرد مرتکب این عمل را بازداشت کرده و یا پرونده ای برای او دست و پا کرد .
تجربه نشان داده که این گونه امور مشکل و یا گرهی در جامعه خردستیز و عقل گریزی نمی گشایند ...
این که سیاست گذاران ، برنامه ریزان و تصمیم گیران به خود آمده و دست از کارهای غیرعلمی و فله ای و مدیریت های قجری و روزمره و سطحی بردارند و طرحی نو در اندازند و فکر آینده کنند .
در کنار آن هم ؛ معلمان ، روشنفکران و کسانی که دچار توهم برتری فرهنگی و نخبگی هستند به عقل خویش رجوع کرده و به چرخه لجاجت های خرد ستیز و عقل گریز که در سوی دیگر آن بردار ، سکوت و بی تفاوتی است پایان دهند .
جامعه سالم از افراد سالم تشکیل می شود .
جامعه ای که مطالبه گری با توسل به منطق و خرد در آن تعریف و تثبیت شده و در سایه سار آن سطوح بالا و فرادستان را به چالش های واقعی و جامع فرا می خواند نه آن که زورش را به موجود نحیفی مانند " کتاب " برساند و دیگران هم برایش کف بزنند و هورا بکشند .
نباید فراموش کنیم وضعیت کلی جامعه برآیند و جمع جبری افکار و کنش های افراد آن جامعه است .
گروه اخبار/
امروز صبح یکشنبه 14 شهریور ، جمعی از معلمان در برابر سازمان برنامه و بودجه و مجلس شورای اسلامی تجمع اعتراضی برگزار کردند .
این معلمان معترض که پلاکاردهایی را در دست داشتند نسبت به برخی مطالبات قانونی و صنفی مانند حذف فوق العاده ویژه معلمان ، عدم اجرای رتبه بندی معلمان ، سطح پایین حقوق و دستمزد ، تبعیض و... شعارهایی سر دادند .
برخی از این شعارها عبارت بودند از :
" حقوق ما سه میلیون ، هیات علمی سی میلیون "
" معلم بیدار است ، از تبعیض بیزار است "
" وزیر بی کفایت ، نمی خوایم ، نمی خوایم "
" زحمت برابر ، حقوق نابرابر "
" معلم داد بزن ، حقتو فریاد بزن "
" صدا و سیما کجاست ، حقوق ما زیر پاست "
لازم به ذکر است سازمان برنامه و بودجه در اقدامی غیرقانونی و تعجب برانگیز ، فوق العاده ویژه معلمان را از فیش های حقوقی آنان حذف کرد . این اقدام موجب اعتراضات فراوانی در شبکه های اجتماعی معلمان گردید .
پایان پیام/
دکتر نعمت الله فاضلی به تاریخ 27 مرداد 1400 در یادداشتی با عنوان «حرفی برای گفتن نمانده» مینویسد: " حکومت هنوز بعد از 43 سال نپذیرفته است که اداره مملکت باید به دست متخصصان و بر اساس دانش عقلی و علمی انجام شود" و در بخشی از یادداشت خود ادامه می دهد: "برای تمام مسائل سالهاست که دانش تولید شده و متخصص و صاحب نظر تربیت کرده ایم. اما دریغ از اندکی توجه به این دانشها و متخصصان. حکومت همچنان اندر خم موعظهگری، لفاظی و سخن پردازی های ایدئولوژیک و خیالپردازانه است. واقعا حرفی برای گفتن نمانده است. مانده است ؟! (https://t.me/DrNematallahFazeli/3091)
از نگاه این جامعه شناس برجسته کشور خطاهای فاحش سیاست های خرد و کلان حاکمیت چیزی نیست که از نظرها پنهان باشد.
به نظر من فارغ از این بحث که واقعا حرفی برای گفتن مانده یا نمانده، ماهیتا تولد و وجود یک مسئله در هر زمان در ارتباط با جامعه و سیاست، ما را به کنشگری و گفت و گو و نقد دعوت می کند و اساسا نمی توان سکوت اختیار کرد.
اگر چرایی این خطاها و بحران ها را ریشهیابی کنیم پاسخ را در همان اصرار و سماجت سیاستگذار در بی توجهی به دانش و متخصصان در همه خرده نظام ها می توان آشکارا دریافت؛ و ریشه آن را در چارچوبهای تنگ ایدئولوژی دولتی می بینیم.
از این منظر ، آموزش و پرورش از جمله نظام هایی است که طی سالیان متمادی آسیب دیده و همچنان با موعظه گری و خطابه پردازی اداره می شود.
چاره کار چیست؟! آیا صلاح در این نیست که شخصی در مقام وزارت قرار بگیرد تا نسبت به آموزش تقلیدی حساسیت نشان دهد و فرهنگ پرسش و نقد را حمایت کند؟
اکنون که فرصت برای انتخاب وزیر جدید آموزش و پرورش هست، از معلمان و همکاران عزیز میخواهم تا دیر نشده با نوشتن و رساندن نقطه نظرات خود به سیاست مداران، بنا بر توصیه دکتر فاضلی از آنها بخواهیم که بیشتر تامل کنند و گوشها و چشمهایشان را بگشایند.
متاسفانه سایه ایدئولوژی دولتی بر آموزش و پرورش ایران اجازه رشد و تحول به آن نداده و همچنان عقب مانده است.
اگر نیک به مسئله دقیق شویم، می بینیم ما از جهان عقب افتاده ایم؛ چرا که امروزه آموزش و پرورشی مقبول است که همنوا با تجربه های زیسته دانش آموزان باشد؛ اما افسوس و صد افسوس در ایران از گذشته تا به امروز محتوای آموزش و پرورش متاثر از چارچوبهای تنگ ایدئولوژی دولتی بوده است و به قول دکتر مقصود فراستخواه : «بیگانگی برنامههای درسی رسمی با زیست جهان دانشآموزان، عملا به بیگانگی غایات کلیشهای با حاجات وجودی، و به شکاف میان اهداف قالبی با امیال واحوال واقعی انجامیده است. » (ماهنامه آیین ،آبان 1389، ش32-33؛ صص23-25).
حال باید از خودمان بپرسیم آیا نباید از سیاستمداران بخواهیم در خصوص خطاها و عقب ماندگی ها در آموزش و پرورش پاسخگو باشند؟!
آیا وقت آن نرسیده از ایشان خواسته شود در بادی امر برای سپردن سکان وزارت آموزش و پرورش به کسی، شایسته و بایسته عمل نمایند؟
آیا نظام آموزش و پرورش وزیری را طلب نمیکند که پذیرای اندیشمندان مستقل، خبره های موضوع و کارشناسان آزاد، مجامع معلمان و نهادهای حرفه ای و تخصصی باشد تا به میدان بیایند و به نظام خط مشی گذاری های عمومی آموزشی در کشور کمک بکنند.؟
من به نوبه خود به عنوان یک معلم چند نکته را در انتخاب وزیر آموزش و پرورش برای سیاست گذاران و سیاستمداران یادآور می شوم:
شایسته است کسی سکان وزارت آموزش و پرورش را به دست گیرد که علاوه بر آشنایی به مسائل فرایندی از قبیل بودجه، مدیریت، کتب درسی، معلمان و ... ، به نتیجه و محصول نظام آموزش و پرورش ایران از حیث ویژگی ها، آسیب ها و آفت ها شناخت کافی داشته باشد.
- آیا وزیر پیشنهادی در گفتهها و نوشتههایش برای نظام آموزش و پرورشی که دانشآموزانش بیشتر از آن که مهارت خردورزی و اندیشیدن آموخته باشند، آموزش سکوت دیده اند، تامل و اندیشه کرده است؟
به نظر شما، آیا صلاح در این نیست که شخصی در مقام وزارت قرار بگیرد تا نسبت به آموزش تقلیدی حساسیت نشان دهد و فرهنگ پرسش و نقد را حمایت کند؟
- آیا شخص مورد نظر می تواند به تقویت و رشد نظام آموزشی آزاد مبتنی بر تعامل در برابر فرهنگ پیروی، انفعال و خمودگی همت گمارد؟
- پرورش شخصیت های مداراگر یکی از کارکرد اساسی آموزش و پرورش توسعه یافته است. با علم به این که نتیجه آموزش و پرورش در ایران، دامن زدن به کم تحملی و عدم مدارا با کسانی است که اندیشه دگر دارند؛ آیا وزیر مورد نظر ، به تربیت شهروندانی مداراجو و صبور باور دارد؟ سایه ایدئولوژی دولتی بر آموزش و پرورش ایران اجازه رشد و تحول به آن نداده و همچنان عقب مانده است.
- آیا وی باور دارد که تحول و پیشرفت جامعه در گرو متحول شدن نظام تعلیم و تربیت و بهبود شرایط و کیفیت کار معلم است؟ بر مبنای این اعتقاد، آیا این وزیر نسبت به استخدام نیروهای غیرمتخصص خارج از حوزه آموزش و پرورش (از جمله طلاب حوزه علمیه) در مدارس می تواند بی تفاوت باشد و چاره اندیشی نکند؟ آیا وی نسبت به دخالت نیروهای خارج از حوزه آموزش و پرورش در تدوین کتب درسی می تواند بی تفاوت باشد؟
- آیا وزیر مورد نظر، به آموزش و پرورشی که در شناخت واقعیت های امروزی جهان اختلال ایجاد می کند و سبب گمراهی معرفتی دانش آموزان می شود نگاه نقادانه و نظر اصلاحی دارد؟
- آیا وزیر مورد نظر، به نحو شایسته شادابی و شاد زیستن را در برنامه های مدارس مطالبه خواهد کرد تا از این طریق لذت زیستن و زندگی با کیفیت بر آموزش و پرورش ایران سایه بگسترد؟
خلاصه کلام، امید آن که نکات یاد شده تحت عنوان دغدغه های یک معلم، مقبول نهاد سیاست افتد و برای بازاندیشی در تصمیم گیری ها در نظر آید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اولین و ابتداییترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و گلایه در اتاق معلمان و در گفت و گوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است.
اگر معلمی در کل آدم ساکت و کمحرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت میکنند و از ظلم و ستم بر خود سخن میرانند.
در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک طومار اعتراضی گردد نیمی از شاکیان سر در گریبان میکنند و گلایهها یادشان میرود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامهای که هیچ خطری برایشان ندارد.
این نهایت ترس و محافظهکاری این دست از معلمان است و نشان میدهد که نظام گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعتپذیری را وارد نظام آموزشی نموده است این دسته از معلمان فقط نق میزنند و اصلا نباید روی شکایتهای آنان حساب باز کرد.
جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهرهمند گردند.
تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانشآموزان هم بد عمل میکنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره کرنش میکنند در مقابل دانشآموزان قلدری میکنند و سعی میکنند در کلاس اگر زورشان برسد دانشآموزان را رام و مطیع خود کنند.
اغلب به دنبال پر کردن فرم معلم نمونه هستند و جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.
این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نق زدن همیشه دست پر را دارند نمونههایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد میآورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده باشند که حقوق یک کارگر نگون بخت همسطح آقا یا خانم معلم است آه و ناله سر میدهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفتهاند.
این دسته از معلمان آنقدر ترسزده هستند که حتی جرات نمیکنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و میگویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است.
سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد از روی غرور و خودخواهی میگویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟
گویی اینان دنبال کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبهگری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی میماند.
به نظر میرسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمهکارآمد و ... آگاه نباشد ؛ معلمان نق زنی که دیگران را همراهی نمیکنند ناآگاه نیستند ؛ یا فرصتطلبند یا ترسو و محافظهکار هستند.
معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند.
خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهیبخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نقزدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند؛ آنها باید بدانند که میتوانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند.
این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.
اما معلمان فرصتطلب خطرناکند !
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح میدهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند و سخت میشود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر میدهند و با بیعملی خود ناامیدی را به جمع منتقل میکنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود.
اما با ترویج مطالبهگری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصتطلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمیگردد مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکلیابی مستقل.
هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد. باید با خود صادق باشیم اگر در تقسیمبندی فوق رویکردمان فرصتطلبی و خوشهچینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبهگری میترسیم صمد بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان دادهاست آنجا که میگوید :
همهاش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان میریزد.
کانال کانون صنفی معلمان