در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف خانه تأسیس شد، اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به ناصرالدین شاه گفتند تلگراف خانه بی مشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند.دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند، مجانی تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند. در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخ گویی نبودند.
سرانجام شاه دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: به فرموده شاه از امروز " حرف مفت زدن ممنوع! " و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.
یک هفته پیش در بخش خبری شبکه دوم سیما ، سردار پاسدار دکتر مسعود میرکاظمی رئیس جدید سازمان برنامه و بودجه گفت: آموزش و پرورش خلاف قانون احکامی را جهت همسان سازی صادر نموده است.
ایشان ظاهرا از قانون مدیریت خدمات کشوری بی اطلاع هستند، که این مبلغ فوق العاده ویژه است و ربطی به همسان سازی ندارد. این فوقالعاده ویژه به سایر دستگاههای تحت پوشش قانون خدمات کشوری چندین برابر آموزش و پرورش پرداخت شده است.
سردار میرکاظمی قبل از دولت معجزه هزاره سوم رئیس فروشگاه تعاونی اتکا بوده است و دارای تحصیلات مهندسی صنایع است. بنابراین اشراف لازم را بر مسائل اقتصادی و برنامه ریزی ندارد.
شاید به همین دلیل است که میگویند: تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.
وزاری کابینه نظامی، امنیتی و قضایی رئیس جمهور سیزدهم در چندین مورد در بحث حقوق باعث خشم کارگران و فرهنگیان شده اند. انگاری در یک هماهنگی آشکار قصد برانگیختن اعتراض این دو قشر زیر خط فقر را دارند. این چگونه متناسبی است که تورم سال ۹۹ را ۵۰ درصد اعلام کند و افزایش حقوق را ۱۵ درصد ؟
امام علی (ع) در عوامل چهارگانه سرنگونی حکومتها یک عامل را تقدیم الاراذل یا به کار گماردن انسان های غیر متخصص میداند، و هر چه از عمر کابینه جدید می گذرد بیشتر معنای آدمی را زبان فضیحه کند جوز بی مغز را سبکساری، میتوان درک نمود.
به دلیل در نظر نگرفتن تخصص است که افغانستان جنگ زده تورم دو و نیم درصدی و عراق در باتلاق جنگ داخلی تورمی نزدیک به صفر دارند ،اما ما در جدول تورم از آخر چهارمین کشور هستیم.
کارمندان ایرانی نیز اگر تورم صفر درصدی عراق را داشتند نیازی به افزایش حقوق نداشتند. اگر فرض مرکز آمار بر خط فقر ده میلیونی را صحیح بدانیم تمامی فرهنگیان زیر خط فقر قرار دارند.
به نظر میرسد دولت سیزدهم به جای خشمگین کردن جامعه فرهنگیان دو راه بیشتر ندارد یا من باب ظلم بالسویه عدل است حقوق بقیه کارکنان دولت را نیز کم کند. یا رو به تعامل با دنیا بیاورد و با کنار رفتن تحریم ها مشکلات فرهنگیان و مردم را حل کند.
برخی معتقدند یکی از راههای قانون گریزی مورد پذیرش نبودن قانون توسط جامعه است. چه دلیلی دارد که ضریب ریالی سال ۱۴۰۰ حقوق قضات و دانشگاهیان ۴۳۴۱ تومان و بقیه کارکنان ۳۰۴ تومان باشد. این تفاوت ۱۴ برابری را چگونه می توان توجیه نمود؟
حال که سردار میرکاظمی حرف از رعایت قانون می زند به چند ماده قانونی اشاره می کنم:
در ماده ۱۲۵ قانون مدیریت خدمات کشوری افزایش ضریب ریالی حقوق کارمندان را حداقل به اندازه نرخ تورم بانک مرکزی اعلام می کند.در سال ۹۸ تورم ۴۲ درصد افزایش حقوق ۲۰ درصد و در سال ۹۹ تورم ۵۰ درصد افزایش حقوق ۱۵ درصد و در سال ۱۴۰۰ فعلا تورم ۴۰ درصد افزایش حقوق ۲۵ درصد. این در حالی است که تورم غیر رسمی در سه سال گذشته چند صد در صد است.
از شما برادر قانون مدار خواهش می کنیم مطابق قانون مابقی این تفاوت را بپردازید.
دکتر نوبخت که همواره در اذهان فرهنگیان منفور خواهد ماند، در برنامه ششم توسعه در بند پ ماده ۲۸ افزایش ضریب ریالی حقوق کارکنان دولت را متناسب با نرخ تورم و آن را حاکم بر ماده ۱۲۵ قانون خدمات کشوری به تصویب می رساند.حال اگر سری به فرهنگ لغت بزنیم معنی متناسب ، مشابه و مانند، هماهنگ، موافق، برابر و همسان است . این چگونه متناسبی است که تورم سال ۹۹ را ۵۰ درصد اعلام کند و افزایش حقوق را ۱۵ درصد ؟ آیا جدیدا معنی متناسب در فرهنگ لغت تغییر نموده است؟
در برنامه ششم توسعه که در آخرین سال آن به سر میبریم در ماده ۶۳ بند الف -۲ تهیه نظام رتبه بندی معلمان و استقرار نظام پرداخت ها در قالب بودجه سنواتی مصوب شده است. راستی چه کسی مسئول اجرای قانون است؟ و چه کسی مسئول نظارت بر اجرای قانون؟ قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را این ور بوم زمستون اون ور بوم تابستون.
چگونه است ماده ۲۸ برنامه ششم قانون است اما ماده ۶۳ قانون نیست؟
پیشنهاد می کنم بیش از این باعث خشم جامعه نجیب فرهنگیان نشوید و رئیس جمهور محترم نیز من باب اوفوا بالعقود به وعده های خود در مورد آموزش و پرورش وفا کند.
شیخ اجل سعدی شیرازی در باب هفتم گلستان می فرماید: مردکی را چشم درد خاست ، پیش بیطار رفت که دوا کن. بیطار ( دامپزشک) از آنچه در چشم چارپای می کند در دیده او کشید و کور شد.حکومت به داور بردند گفت بر او هیچ تاوان نیست.
اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی.
مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آن که ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رای منسوب گردد. ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر بوریا باف اگر چه بافنده است نبرندش به کارگاه حریر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان