دکتر نعمت الله فاضلی به تاریخ 27 مرداد 1400 در یادداشتی با عنوان «حرفی برای گفتن نمانده» مینویسد: " حکومت هنوز بعد از 43 سال نپذیرفته است که اداره مملکت باید به دست متخصصان و بر اساس دانش عقلی و علمی انجام شود" و در بخشی از یادداشت خود ادامه می دهد: "برای تمام مسائل سالهاست که دانش تولید شده و متخصص و صاحب نظر تربیت کرده ایم. اما دریغ از اندکی توجه به این دانشها و متخصصان. حکومت همچنان اندر خم موعظهگری، لفاظی و سخن پردازی های ایدئولوژیک و خیالپردازانه است. واقعا حرفی برای گفتن نمانده است. مانده است ؟! (https://t.me/DrNematallahFazeli/3091)
از نگاه این جامعه شناس برجسته کشور خطاهای فاحش سیاست های خرد و کلان حاکمیت چیزی نیست که از نظرها پنهان باشد.
به نظر من فارغ از این بحث که واقعا حرفی برای گفتن مانده یا نمانده، ماهیتا تولد و وجود یک مسئله در هر زمان در ارتباط با جامعه و سیاست، ما را به کنشگری و گفت و گو و نقد دعوت می کند و اساسا نمی توان سکوت اختیار کرد.
اگر چرایی این خطاها و بحران ها را ریشهیابی کنیم پاسخ را در همان اصرار و سماجت سیاستگذار در بی توجهی به دانش و متخصصان در همه خرده نظام ها می توان آشکارا دریافت؛ و ریشه آن را در چارچوبهای تنگ ایدئولوژی دولتی می بینیم.
از این منظر ، آموزش و پرورش از جمله نظام هایی است که طی سالیان متمادی آسیب دیده و همچنان با موعظه گری و خطابه پردازی اداره می شود.
چاره کار چیست؟! آیا صلاح در این نیست که شخصی در مقام وزارت قرار بگیرد تا نسبت به آموزش تقلیدی حساسیت نشان دهد و فرهنگ پرسش و نقد را حمایت کند؟
اکنون که فرصت برای انتخاب وزیر جدید آموزش و پرورش هست، از معلمان و همکاران عزیز میخواهم تا دیر نشده با نوشتن و رساندن نقطه نظرات خود به سیاست مداران، بنا بر توصیه دکتر فاضلی از آنها بخواهیم که بیشتر تامل کنند و گوشها و چشمهایشان را بگشایند.
متاسفانه سایه ایدئولوژی دولتی بر آموزش و پرورش ایران اجازه رشد و تحول به آن نداده و همچنان عقب مانده است.
اگر نیک به مسئله دقیق شویم، می بینیم ما از جهان عقب افتاده ایم؛ چرا که امروزه آموزش و پرورشی مقبول است که همنوا با تجربه های زیسته دانش آموزان باشد؛ اما افسوس و صد افسوس در ایران از گذشته تا به امروز محتوای آموزش و پرورش متاثر از چارچوبهای تنگ ایدئولوژی دولتی بوده است و به قول دکتر مقصود فراستخواه : «بیگانگی برنامههای درسی رسمی با زیست جهان دانشآموزان، عملا به بیگانگی غایات کلیشهای با حاجات وجودی، و به شکاف میان اهداف قالبی با امیال واحوال واقعی انجامیده است. » (ماهنامه آیین ،آبان 1389، ش32-33؛ صص23-25).
حال باید از خودمان بپرسیم آیا نباید از سیاستمداران بخواهیم در خصوص خطاها و عقب ماندگی ها در آموزش و پرورش پاسخگو باشند؟!
آیا وقت آن نرسیده از ایشان خواسته شود در بادی امر برای سپردن سکان وزارت آموزش و پرورش به کسی، شایسته و بایسته عمل نمایند؟
آیا نظام آموزش و پرورش وزیری را طلب نمیکند که پذیرای اندیشمندان مستقل، خبره های موضوع و کارشناسان آزاد، مجامع معلمان و نهادهای حرفه ای و تخصصی باشد تا به میدان بیایند و به نظام خط مشی گذاری های عمومی آموزشی در کشور کمک بکنند.؟
من به نوبه خود به عنوان یک معلم چند نکته را در انتخاب وزیر آموزش و پرورش برای سیاست گذاران و سیاستمداران یادآور می شوم:
شایسته است کسی سکان وزارت آموزش و پرورش را به دست گیرد که علاوه بر آشنایی به مسائل فرایندی از قبیل بودجه، مدیریت، کتب درسی، معلمان و ... ، به نتیجه و محصول نظام آموزش و پرورش ایران از حیث ویژگی ها، آسیب ها و آفت ها شناخت کافی داشته باشد.
- آیا وزیر پیشنهادی در گفتهها و نوشتههایش برای نظام آموزش و پرورشی که دانشآموزانش بیشتر از آن که مهارت خردورزی و اندیشیدن آموخته باشند، آموزش سکوت دیده اند، تامل و اندیشه کرده است؟
به نظر شما، آیا صلاح در این نیست که شخصی در مقام وزارت قرار بگیرد تا نسبت به آموزش تقلیدی حساسیت نشان دهد و فرهنگ پرسش و نقد را حمایت کند؟
- آیا شخص مورد نظر می تواند به تقویت و رشد نظام آموزشی آزاد مبتنی بر تعامل در برابر فرهنگ پیروی، انفعال و خمودگی همت گمارد؟
- پرورش شخصیت های مداراگر یکی از کارکرد اساسی آموزش و پرورش توسعه یافته است. با علم به این که نتیجه آموزش و پرورش در ایران، دامن زدن به کم تحملی و عدم مدارا با کسانی است که اندیشه دگر دارند؛ آیا وزیر مورد نظر ، به تربیت شهروندانی مداراجو و صبور باور دارد؟ سایه ایدئولوژی دولتی بر آموزش و پرورش ایران اجازه رشد و تحول به آن نداده و همچنان عقب مانده است.
- آیا وی باور دارد که تحول و پیشرفت جامعه در گرو متحول شدن نظام تعلیم و تربیت و بهبود شرایط و کیفیت کار معلم است؟ بر مبنای این اعتقاد، آیا این وزیر نسبت به استخدام نیروهای غیرمتخصص خارج از حوزه آموزش و پرورش (از جمله طلاب حوزه علمیه) در مدارس می تواند بی تفاوت باشد و چاره اندیشی نکند؟ آیا وی نسبت به دخالت نیروهای خارج از حوزه آموزش و پرورش در تدوین کتب درسی می تواند بی تفاوت باشد؟
- آیا وزیر مورد نظر، به آموزش و پرورشی که در شناخت واقعیت های امروزی جهان اختلال ایجاد می کند و سبب گمراهی معرفتی دانش آموزان می شود نگاه نقادانه و نظر اصلاحی دارد؟
- آیا وزیر مورد نظر، به نحو شایسته شادابی و شاد زیستن را در برنامه های مدارس مطالبه خواهد کرد تا از این طریق لذت زیستن و زندگی با کیفیت بر آموزش و پرورش ایران سایه بگسترد؟
خلاصه کلام، امید آن که نکات یاد شده تحت عنوان دغدغه های یک معلم، مقبول نهاد سیاست افتد و برای بازاندیشی در تصمیم گیری ها در نظر آید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان