گروه گزارش/
از برگزاری انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی حدود 16 ماه است که می گذرد.
مجلسی که خود را انقلابی نامید و در بیانیهای « اقتصاد و فرهنگ » را مهمترین اولویتهای کشور و مجلس اعلام کرد.
نمایندگان یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی با شعارهای حمایتی از مردم به بهارستان رسیدند اما اکنون پرسش این است که این مجلس و نمایندگان که هزینه یک روز برگزاری علنی نشست های آن سر به میلیاردها تومان می زند در خانه ملت چه می کنند و برای مردم و کشور چه کرده اند ؟
در حالی که هر روز از قدرت خرید و توان معیشتی مردم کاسته می شود و سفره خانواده ها دائما کوچک و کوچک تر می شوند ، این نمایندگان به چه کاری مشغول هستند ؟
« دیماه سال گذشته بود که نمایندگان مجلس از طرحی سخن گفتند که از دیدگاه آنان در راستای سامانبخشیدن به فعالیت در فضای مجازی تدوین شده است اما برای مردم نشانی از محدودسازی و مسدودسازی فعالیت در فضای مجازی است. چرا این تشکل ها به عنوان بخشی از " حوزه عمومی " آموزش و پرورش ، « فرهنگ مطالبه گری و پرسش گری » را در جامعه تعریف و نهادینه نمی کنند ؟
از مسدودسازی پیامرسانهای خارجی تا ممنوعکردن فعالیت در بازار رمزارزها در این طرح دیده شده است. حال این طرح پرطمطراق با نام «طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی و ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی» که از همان ابتدا با انتقادات بسیاری مواجه بود، اکنون در نوبت رسیدگی در صحن علنی مجلس در روزهای پیشرو قرار دارد.
طرح مذکور برای تجربه دوباره حمایت از پیامرسانهای داخلی که با همه حمایتهای مالی نتوانستند جایگزین خارجیها شوند، تدوین شده و تلاش دارد با جرمانگاری استفاده از پیامرسانهای خارجی بیش از ۵۰ میلیون ایرانی (البته آمار دقیقی وجود ندارد اما تعداد کاربران ایرانی این پیامرسان بین ۴۰ تا ۵۰ میلیون تخمین زده شده است) کاربر تلگرام را که فیلتر شده و استفاده از آن غیرمجاز است، راهی زندان کند. » ( این جا )
پرسش « صدای معلم » از مجلس انقلابی یازدهم آن است که ارائه و پی گیری چنین طرح هایی در راستای تحقق کدامین " مطالبات مردم " صورت می گیرد ؟
آیا مطالبات و خواسته های مردم واقعا چنین چیزهایی هستند ؟
محمد باقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی چهارشنبه 12 آذر 1399 و در نطق پیش از دستور خود، با بیان اینکه کسری بودجه ام المصائب اقتصاد کشور است، گفت: مجلس مُصر به اصلاح ساختار بودجه است.
آنچه در نهایت باید به طور واقعی به آن توجه کنیم، عدم اتکا به نفت است که این مسئله همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری است چرا که اتکای بودجه به نفت، شرّ مطلق و تکیه بر باد است. » ( این جا )
پرسش این رسانه از مجلس انقلابی آن است که در این راستا چه کرده است ؟
آیا با شعار دادن ، ساختار اقتصاد کشور اصلاح می شود ؟
آیا این نمایندگان مجلس گزارش اکونومیست از وضعیت اقتصادی ایران را مطالعه کرده اند : ( این جا )
نمودار زیر ، پيش بيني اکونوميست درباره ميزان کسري بودجه ايران را نسبت به کل توليد ناخالص داخلي در سال های 1399 تا 1403 را نمايان مي کند :
آیا مجلس یازدهم و نمایندگان آن طرح کارشناسی و پایدار برای رفع این بحران های اقتصادی در سر دارند ؟
محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی چهارشنبه 30 مهر 1399 نشستی با برخی صاحب نظران و اعضای تشکلهای فرهنگیان داشت . (این جا )
قالیباف در نشست مذکور به مسائلی اشاره کرده و حرف هایی زده بود : ( این جا )
پرسش « صدای معلم » از آقای قالیباف آن است که نتیجه عملی آن نشست و حرف ها برای آموزش و پرورش و معلمان چه بوده است ؟
آیا اولویت اول قوه مقننه آموزش و پرورش بوده است ؟
کار تیم جوان جهادی نخبه که قرار بود طی آن « صدای معلمان » شنیده شود به کجا رسیده است ؟
چهار رویکرد شفاف سازی، هوشمند سازی، مردمیسازی و کارآمدسازی که رئیس مجلس قول آن را داده بود و قرار بود مطابق این رویکردها بر سیاستهای کلان ابلاغی آموزش و پرورش و آموزش عالی نظارت شوند به کجا رسیده است ؟
چرا این موارد به اطلاع افکار عمومی نمی رسند ؟
آن تشکل های فرهنگیان چرا سکوت کرده اند و چرا موارد مطروحه را مطالبه نمی کنند ؟
این بی تفاوتی و انفعال را باید چگونه تجزیه و تحلیل کرد ؟
چرا این تشکل ها به عنوان بخشی از " حوزه عمومی " آموزش و پرورش ، « فرهنگ مطالبه گری و پرسش گری » را در جامعه تعریف و نهادینه نمی کنند ؟
چرا نمی پرسند مجلسی که با شعار از حمایت از محرومان بر سر کار آمده است ، در این مدت چه کرده است ؟
پایان گزارش/
( نماینده طرقبه در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی اشعاری در مدح قالیباف و نمایندگان می خواند ! )
در حال حاضر قبولی در کنکور از رشته ها و دانشگاه های خاص برای دانش آموزان و اولیاء آنها اهمیت بسیاری یافته که باعث فشار و استرس زیاد دانش آموزان در طول مدت تحصیل در مدارس شده است و دانش آموزان تحت فشار والدین و عوامل مدرسه به جای داشتن روحیه پر نشاط، در یک نگرانی دائم به سر می برند. در این میان موسسات متعدد کنکور نیز بر این اضطراب ها و نگرانی می افزایند و به منظور کسب سود بیشتر بازاری کاذب به وجود آورده اند که نتیجه آن تحمیل هزینه ای گزاف برای داوطلبین کنکور و خانواده های آنهاست. برای رفع این معضلات یکی از طرح هایی که قرار است اجرا شود جایگزینی سوابق تحصیلی به جای نمرات کنکور می باشد. البته در حال حاضر تقریباً 90 درصد دانشگاه های کشور دانشجویان خود را بر اساس سوابق تحصیلی بر می گزینند و برای جذب آنها گاه دست به تبلیغات بسیار نیز می زنند. در قبولی از رشته های پرطرفدار نیز سوابق تحصیلی 30 درصد با تأثیر مثبت اعمال می شود، ولی برای پذیرش از این رشته ها که اغلب دانش آموزان خواستار ورود به آنها هستند آیا می شود سوابق تحصیلی را تا حد 60 درصد تأثیر قطعی جایگزین نمود؟
ابتدا باید گفت برای پذیرش در این رشته ها و دانشگاه ها ما باید بر اساس یک سری ملاکهای عینی، شفاف، قابل اندازهگیری و پاسخگو عمل کنیم، و استفاده از معیارها، استانداردها و ملاک های مبهم نه تنها اضطراب و تشویش داوطلبین را کاهش نمی دهد بلکه به افزایش نگرانی های آنها نیز دامن می زند.
کنکور هر چند سرنوشت یک دانش آموز را در چند ساعت پر التهاب رقم می زند اما شفاف و عینی بوده و عادلانه است، میزان دقت و سرعت داوطلب در پاسخ دادن به سوالات را می سنجد و باتوجه به ماهیت تستی آن مستقل از قضاوت ها و نگرش های تصحیح کننده است.
حال فرض کنید به جای آزمون کنکور نمرات آزمون های نهایی جایگزین شود ؛ با توجه به اینکه عملکرد مدارس و مناطق آموزش و پرورش را بر مبنای میزان قبولی دانش آموزان آنها از دانشگاه ها و رشته های خاص برآورد می کنند، چه تضمینی وجود دارد که شرایط اجرای آزمون توسط مسئولان مدارس یا مناطق به درستی رعایت شود؟ همچنین در زمینه تصحیح اوراق امتحانی و نمره دهی به آنها چنان که می دانیم ارزیابی سوالات تشریحی تاحدی تحت تأثیر قضاوت های شخصی افراد ارزیابی کننده قرار می گیرد ؛ چه تضمینی وجود دارد که همه مصححین به شیوه یکسانی عمل نمایند؟
آنچه که در این قانون نادیده گرفته شده نقش نمرات تراز در پذیرش دانشجویان دانشگاه هاست. بدون تردید آزمون کنکور برای داوطلبانی که از سال های قبل در پشت دروازه های ورود به دانشگاه ها مانده اند نیز برگزار می شود.
با توجه به اینکه ما مبنای یکسانی برای مقایسۀ نمرات این داوطلبان نداریم و در هر سال میانگین و انحراف معیار نمرات آزمون شوندگان مقادیر متفاوتی را در بر می گیرد و بر اساس آنها، نمرات استاندارد و نمرات تراز نیز متفاوت خواهد بود. حتی اگر نمرات تراز آن سال ها نیز مبنای مقایسۀ نمرات افراد باشد، باز به خاطر متفاوت بودن افراد آزمون گرفته شده در سال های متفاوت، نمی توان از آن به عنوان مبنای مقایسۀ برای نمره گذاری استفاده کرد.
به طور مثال شما 3 نفر را در نظر بگیرید که یکی در سال 1400، یکی دیگر در سال 1401 و نفر سوم در سال 1402 در امتحان نهایی درس فیزیک شرکت کرده و هر سه نمرۀ 16 گرفته اند ؛ آیا نمرات 16 هر 3 نفر باید به یک میزان در قبولی آنها نقش داشته باشد ؟ ممکن است ضریب دشواری سؤالات فیزیک در این سه سال یکسان نباشد و نمرۀ 16 داوطلبی که در سال 92 در آزمون نهایی این درس شرکت داشته در یک آزمون آسان تر و در میان آزمون دهندگان نسبتاً ضعیف تر به دست آمده باشد و نمرۀ 16 داوطلبی که در سال 94 در آزمون نهایی این درس شرکت داشته، در یک آزمون مشکل تر و و با حضور آزمون دهندگان قوی تر حاصل شده باشد.
با اجرای این طرح هرچند ما نقش سازمان سنجش را در زمینه سنجش و اندازه گیری اطلاعات و آموخته های دانش آموزان کم رنگ کرده ایم ولی در عوض این نقش را به یک دستگاه دیگر به نام آموزش و پرورش سپرده ایم و در حقیقت ، کنکور از بین نرفته بلکه متولی اجرای آن تفاوت پیدا کرده است و سایه کنکور بازهم بر سر دانش آموزان و والدین آنها خواهد بود و موسسات کنکور نیز این بار به جای آموزش تست زنی به آموزش شیوه پاسخ دهی به سوالات تشریحی خواهند پرداخت.
نکته دیگر در نحوه پذیرش دانشجو بر اساس سوابق تحصیلی بر اساس معدل است. اگر ما بخواهیم از بین کسانی که معدل های بالا دارند یک نقطه برش پیدا کنیم که افراد برتر را انتخاب کنیم این نقطه برش چه عددی خواهد بود؟ با توجه به اینکه در سنوات گذشته تأثیر سوابق تحصیلی درحد 30 درصد باضریب مثبت بوده است ولی اغلب دانش اموزانی که از رشته ها و دانشگاه های خوب پذیرفته شده اند و اتفاقاً معدل بالایی نیز داشته اند در جدول تأثیر سوابق تحصیلی با این جمله مواجه شده اند :
" فاقد تأثیرمثبت ".
دلیلش این است که در بین دانش آموزانی که متقاضی ورود به رشته ها و دانشگاه های برتر می باشند نقطه برش معدل نمره 75 / 19 بوده است. یعنی به خاطر اینکه اکثر دانش آموزان معدل بالا و نمرات خوبی کسب کرده اند نمی توان با سوابق تحصیلی قبولی یا عدم قبولی شان را از دانشگاه ها به درستی مشخص کرد چون اکثریت آن معیار را کسب کرده اند.
مسأله دیگری که ممکن است آموزش و پرورش را دچار چالش کند، تقاضای شرکت دانش آموزان در آزمون مجدد برای ترمیم و افزایش معدل است. باتوجه به اینکه کنکور هر سال یکبار برگزار می شود، اگر کسی سال قبل در کنکور پذیرفته نشود می تواند یکسال دیگر تلاش کند و در کنکور پذیرفته شود. حال اگر نمرات سوابق تحصیلی ملاک پذیرش دانشجو باشد هر داوطلبی که پذیرفته نشده ممکن است مجدداً تقاضای شرکت در آزمون های نهایی و ترمیم معدل را داشته باشد و با توجه به اینکه برای قبولی در دانشگاه ها و رشته های خاص معدل و نمرات بالایی لازم است ممکن است حتی کسانی که معدل نمرات آنها 50 / 19 نیز باشد مجددا درخواست شرکت در امتحانات و ترمیم معدل بدهند و آموزش و پرورش هر سال با حجم گسترده ای از اوراق امتحانی نهایی مواجه گردد که با توجه شرایط کمبود نیروی انسانی قادر به انجام آن نباشد. آنچه که در این قانون نادیده گرفته شده نقش نمرات تراز در پذیرش دانشجویان دانشگاه هاست.
دادن اختیار به دانشگاه ها در تعیین ملاک معدل برای ثبت نام که در حال حاضر نیز در ثبت نام برخی از دانشگاه ها اعمال می شود، مشکل دیگری است برای داوطلبینی که ممکن است در طول سال های تحصیل در دبیرستان به هر دلیلی نتوانسته اند به خوبی مطالعه کنند ولی پس از اتمام دوره متوسطه تصمیم به مطالعه و قبولی از دانشگاه گرفته اند. بدیهی است این دانش آموزان به خاطر پایین بودن معدل اگر هم بخواهند نمی توانند از رشته و دانشگاه خوب پذیرفته شوند مگر اینکه اکان مجددی برای ترمیم معدل باشد.
ابهام دیگری که برای دانش آموزانی که قرار است در سال 1402 و بعد از آن کنکور بدهند مسأله حذف دروس عمومی از کنکور می باشد. اگر قرار است دروس عمومی از کنکور حذف شوند و مبنای پذیرش در دانشگاه ها نمرات نهایی سال های 11 و 12 باشد دانش آموزان باید از پایه دهم برای آن برنامه ریزی کنند، یعنی آیا لازم نیست انواع کتاب های تست زنی را تهیه کنند و یا کتاب های پایۀ دهم را برای کنکور مطالعه نمایند. لازم است مشخص گردد که اگر قرار است برمبنای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی عمل شود، این ابهامات هر چه سریعتر برطرف گردد.
به نظرم ، با توجه به اینکه دروس عمومی عامل تعیین کننده ای در انجام کار حرفه ای نمی باشند یا باید به طور کلی از کنکور کنار گذاشته شوند و یا دانش آموز در دو مرحله، یک بار کنکور دروس عمومی را بدهد و یک بار کنکور دروس تخصصی را در مجموع نمرات آن دو آزمون ملاک پذیرش در دانشگاه ها باشد. حال اگر برای هر کدام از آنها دو سال هم اعتبار در نظر بگیرند بهتر خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چند روز دیگر شاهد برگزاری کنکور ۱۴۰۰ در مراکز آموزشی هستیم. بار اصلی برگزاری کنکور بر دوش آموزش و پرورش (بخوانید مدیران و معلمان کف مدارس) میباشد.
پارسال مجری دو کنکور در شهیدستان بودیم. چند روز قبل از کنکور رفتیم جلسه توجیهی برای شنیدن داستانهای تکراری و خط و نشان کشیدن سخنران مبنی بر اینکه اگر فلان اتفاق بیفتد دمار از روزگار مدیر فلکزده در می آورند و الی آخر....
از دو روز قبل مشغول آمادهسازی و ضدعفونی سالنها و البته روز قبلش هم دریافت ملزومات با وسیله شخصی خودمان و روز برگزاری کنکور هم از کله سحر تا پاسی از ظهر مشغول برگزاری کنکور بیحاشیه بودیم. بعد از ماهها آسمان تپید و زمین شکافت و ۹۰ هزار تومان به حساب مدیر، ۷۰ تومان به حساب مراقبین و ۳۰ تومان برای سخنگوی جلسه واریز گردید (به قول ترک ها ، یی بونون یاریسینی)
در حالی که فرهنگیانی که مستقیم با سازمان سنجش همکاری میکنند به خاطر نظارت خشک و خالی چندین برابر این مبالغ را نقدا همراه با کارت هدیه و امکانات جانبی دیگر با عزت و احترام دریافت میکنند.
این داستان تحقیر آمیز جاری بر برگزاری تمام انتخابات ها،آزمون های سمپاد و ...بوده و در تمامی این برنامه ها منزلت و معیشت معلمان متاسفانه در خانه خود مورد تاخت و تاز مسئولین درون و برون سازمانی قرار می گیرد.
گویا استفاده ابزاری از معلمان توسط سایر نهادها و توهین به شعور آنها حد و حصری نداشته و نخواهد داشت.
البته خالی از لطف نیست که بدانیم همین رؤسای دور و نزدیک خودمان نیز با توجه به میزان تقرب و ضریب نفوذ خود بابت بازدید چند ساعته از حوزههای کنکور و فیس و افاده به مسئولین برگزاری حوزهها مبالغ خوبی به جیب میزنند.
سؤالی که از رییس سازمان سنجش باید پرسید اینست که: دقیقا بابت برگزاری کنکور چه مبالغی به آموزش و پرورش پرداخت میشود؟
اگر این مبلغ دقیقا معلوم شود متوجه عمق استثمار دو وجهی از سوی سازمان سنجش و البته رؤسای آموزش و پرورش خواهیم بود، تا متناسب با جواب حضرات تصمیم مقتضی در خصوص نوع همکاری در برگزاری کنکور بگیریم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روز معلم کنونی واقعی و منطقی نیست و مسخ شده روز اصیل معلم می باشد. روز معلم همان طور که می دانید در اصل به بهانه مرگ دردناک ابوالحسن خانعلی در قبل از انقلاب به دلیل اعتراضات گسترده معلم ها به وضع معیشتی خود رخ داد. جریان این اعتراضات و وضع شدن روز معلم را به تفصیل در اینترنت و همچنین در خود سایت صدای معلم می توانید ببینید و بخوانید و نیاز به تکرار این داستان نیست و این واقعه از افتخارات قشر معلم در طول مدرنیته شدن آموزش است و قلب آن به نام فرد دیگری بدون منطق و بدون دلیل نامگذاری مناسب می باشد. این واقعه یادآور این موضوع است که حق و احترام معلم را باید پاس داشت و معیشت او را به بهترین شکل تامین کرد.
اما چرا می گوییم روز معلم را به اصالت خود بازگردانید؟
1- روز معلم یعنی روزی که مرتبط با معلم و آموزش و پرورش ایران باشد. حال سوال اینجاست آیا مرتضی مطهری یک معلم بود یا یک نهایت استاد دانشگاه یا یک حوزوی؟
پس با این اوصاف ارتباط دادن یک فرد غیر مرتبط با معلم و آموزگار مدرسه به روز معلم چگونه اتفاق افتاده است ؟
در اوایل انقلاب به دلیل افراط ها و اسلام آمیز کردن ظاهری همه چیز تا جایی که امکان دارد و همچنین قلب کردن هر چیزی به شکل اسلامی موجب شد هر چیزی که مرتبط به قبل انقلاب بود بر عکس شده و به سمت اسلام و حوزه قلب گردد.
و یکی از این افراط ها، قلب روز معلم می باشد. مگر ابوالحسن خانعلی کم کسی بود و آیا او معلم نبود؟! و یا او یک طاغوتی و یک غیر مسلمان و یک کافر و .... بود که روز معلم را از او تهی کردند و یک غیر معلم مدرسه و یک حوزوی جایگزین او نمودند. شاید با برچسب کافر و طاغوتی و .. می شد خانعلی را از این روز برداشت اما چنین دلایلی وجود نداشته است و می توان گفت دلیل روز معلم از واقعه مرگ خانعلی به واقعه شهادت مطهری بسیار افراط گرانه و نادرست بوده است و بدون مسما.
ابوالحسن خانعلی معلمی ساده و معمولی و بدون گرایش حزبی بود. همه احزاب از او تجلیل کردهاند، اما تاکنون هیچ حزبی ادعای وابستگی او را به خود نکرده است .
اما پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ و ترور مرتضی مطهری در یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، روز شهادت وی با یک روز تأخیر عنوان شد و تا دوازدهم اردیبهشت با نام او روز معلم شود.
2- نکته دوم در ایراد بر تغییر دلیل نام گذاری روز معلم، این می باشد که شهادت آقای مطهری اصلا در روز 12 اردیبهشت نبوده است که بر او اطلاق شده است بلکه روز قبل از این روز معلم، مرگ او اتفاق افتاده است و مشخص هست به عمد اعلام مرگ او به تاخیر افتاد تا بتوانند او را در روز معلم جایگزین ابوالحسن خانعلی گردانند. روزی که نشانه و یادآوری کننده حق خواهی و اعتراضات معلم ها و بیداری و در نهایت پیروزی این قشر بوده است. چه عمدی در قلب این روز وجود داشته است؟
3- نکته سوم علاوه بر معلم مدرسه نبودن آقای مطهری، مرگ ایشان هیچ گونه ارتباطی با معلم و معیشت او و مدرسه و ... ندارد.
به عبارتی اگر معلم بودن فرد را هم برای دلالت روز معلم کنار بگذاریم دست کم حداقل باید ارتباطی بین مرگ یک نفر به عنوان نام گذاری روز معلم، با وضع معلم یا نام معلم داشته باشد اما ما چنین استنباطی با شهید مطهری نمی توانیم داشته باشیم. بلکه او را بیشتر یک حوزوی و بعد نهایت یک استاد دانشگاه و .. شاید بتوانیم به حساب آوریم.
با توجه به استدلال های فوق تغییر دلالت روز معلم به شهادت مطهری یک حرکت افراط گونه و بدون دلیل منطقی بوده است و نیاز است بار دیگر این موضوع، مد نظر آنان که بر این تغییر قدرت اجرایی دارند قرار گیرد تا بار دیگر روز معلم به اصالت خود بازگردد و باعث یادآوری دلیل اصلی این نامگذاری گردد. در اصل این روز مرتبط به معیشت معلم و احترام معلم می باشد که یک کشته برای این موضوع داد و برای یادآوری این موضوع چنین روزی نامگذاری گردید اما شهید مطهری هیچ گونه ارتباطی با این موضوع ندارد.
پس، از متولیان امر می خواهیم، روز معلم را به اصالت خود باز گردانند؛ همچنین معلم ها روز واقعی معلم را می خواهند نه روز قلب شده و بی مسمای معلم را با شهادت مطهری؛ اگر حکومت بر یادآوری شهادت مطهری تاکید دارد چرا روز 11 اردیبهشت و یا یک روز دیگر را به او اختصاص نمی دهد و روز اصیل معلم ها را مصادره نموده است که هیچ منطق انقلابی هم پشت آن وجود ندارد.
نکته جالب توجه دیگر در این روز معلم این می باشد که حداقل در کنار نام مطهری هیچ گاه در این چهل سال از نام بانی اصلی آن صحبت نشده و احتمالا کمتر کسی حتی از معلم ها نام ابوالحسن خانعلی و این واقعه را شنیده باشد هر چند همینک به دلیل وجود اینترنت و اطلاعات موجود در آن بسیاری از حقایق روشن شده است.حتی در کتاب های تاریخ مدرسه هم به ندرت به این موضع اشاره شده است چرا؟
با موضوع اعتراضات معلم ها و مرگ یکی از آن ها در سال های قبل چه دشمنی وجود داشته است که این چنین حتی نام و خاطره آن را از یاد ها زدوده اند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
چندی پیش علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت اعلام کرد : ( این جا )
« حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند که اطلاعی ندارند و نمیدانند که بیماری دارند و باید خود را درمان کنند از طرفی حدود ۴۰ درصد مردم میدانند به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند اما فکر میکنند خودش خود به خود خوب میشود به همین دلیل به روانشناس، مشاور و روانپزشک مراجعه نمیکنند و تصور دارند با استراحت کردن، گل گاوزبان خوردن و… میتوانند خودشان را درمان کنند درصورتی که افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلالات خلقی و… جزء بیماریهای روانپزشکی است که فرد در صورت ابتلا باید از طریق مراجعه به پزشک، مداخلات دارویی و غیردارویی خود را درمان کند. » این همه انفعال و بی برنامگی و تعارف مسئولان به ویژه در وزارت آموزش و پرورش برای پرداختن به موضوع سلامت روان که هویت و موجودیت جامعه را هدف قرار داده است ناشی از چیست ؟
به تازگی ، « مهدی عیسی زاده » عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفته است : ( این جا )
« کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در بودجه سال ۱۴۰۰ برای همه اقشار آسیب پذیر اجتماعی از زندانیان و خانواده های آنان، مددجویان بهزیستی و کمیته امداد ردیف اعتباری در نظر گرفت و حتی ردیف اعتباری برای سلامت روان دانش آموزان هم تعریف شد چون از ۱۳ میلیون دانش آموز در سراسر کشور، پنج میلیون دانش آموز از نظر سلامت روانی مشکل دارند و باید ردیف اعتباری ویژه ای برای آنان در نظر گرفته می شد.
مهدی عیسی زاده افزود: زمان پیگیری برای لحاظ کردن ردیف اعتباری ویژه حاشیه نشینان در بودجه سال آینده از هم اکنون تا مهرماه است تا کمیسیون اجتماعی از طریق سازمان برنامه و بودجه و وزارت کشور آن را مطرح و پیگیری کند. »
این نماینده مجلس و نیز سایر مسئولان به علت و یا علل ابتلای پنج میلیون دانش آموز به اختلالات روانی اشاره ای نکرده اند اما پرسش این است که آیا جز این اختصاص ردیف اعتبار که البته مشخص نیست چه میزان از آن وصول خواهد شد ؛ برنامه مشخص و جامعی برای درمان و با پیش گیری برای کودکانی که در ابتدای زندگی خود هستند در نظر گرفته شده است ؟
سهم تعطیلی طولانی مدت مدارس و واحدهای آموزشی بر اثر کرونا در این بحران چه بوده است ؟
این همه انفعال و بی برنامگی و تعارف مسئولان به ویژه در وزارت آموزش و پرورش برای پرداختن به موضوع سلامت روان که هویت و موجودیت جامعه را هدف قرار داده است ناشی از چیست ؟
اول مهر ماه 1398 معاون سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور ضمن انتقاد نسبت به بیتوجهی نظام آموزش و پرورش جهت اجرای برنامههای سلامت روان دانشآموزان، میگوید: ( این جا )
اگرچه سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش در بحث تربیت به شش ساحت اشاره کرده است، اما میبینیم که جز توجه به بخش علمی، اساسا یا به سایر بخشها توجهی نمیشود یا با نگاهی کاملا تقلیلگرایانه به آن میاندیشند.
فریبرز درتاج در ابتدا ضمن بررسی آخرین وضعیت سلامت روان دانشآموزان گفت: باتوجه به اینکه پژوهش گستردهای از وضعیت سلامت روان دانشآموزان صورت نگرفته است، نمیتوان آمار دقیقی ارائه کرد، اما به طورکلی در میان دانشآموزان با برخی اختلالات روانشناختی همچون اضطراب، افسردگی و بیشفعالی مواجه هستیم؛ اختلالاتی که میتواند منجر به افت تحصیلی آنها شود.
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران می گوید: اگرچه حدود نیمی از اختلالات روانپزشکی در دوران بزرگسالی تشخیص داده میشوند، اما این اختلالات در دوران کودکی و نوجوانی به تدریج بروز مییابند، لذا پرداختن به موضوع سلامت روان در کودکی و نوجوانی و مدیریت مناسب مشکلات روانشناختی موجود، در این سنین از اهمیت بسزایی برخوردار است. »
پرسش « صدای معلم » از مسئولان وزارت آموزش و پرورش آن است که با توجه به چنین گستردگی اختلالات روانی در میان دانش آموزان ، برون داد و نتایج طرح " نماد " برای نظام آموزشی چه بوده است ؟
لازم است مسئولان در این رابطه شفاف سازی کرده و در برابر وضعیت جامعه پاسخ گو باشند .
پایان گزارش/
پروژهی کوثر فرهنگیان پاکدشت در آستانه ۲۰ سالگی خود قرار دارد.
پروژهای که تقریباً دو دهه پیش با واگذاری ۱۰۵۹ قطعه زمین به اعضای تعاونی مسکن فرهنگیان پاکدشت و اعضای تعاونی مسکن دادگستری این شهرستان کلید خورده و با توجه به پیشبینی احداث ۳ واحد مسکونی بر روی هر قطعه، قرار بوده به تدریج بالغ بر ۱۰ هزار نفر جمعیت را در خود جای دهد.
اما کسانی که از سال ۱۳۸۱ (تقریباً دو دهه پیش) در این پروژه سرمایهگذاری کردهاند، هنوز هم با اما و اگرهایی مواجهاند که حق احداث خانه بر روی زمینهایشان را از آنها سلب کرده و رویای خانهدار شدن را به کابوسی ناتمام برایشان تبدیل نموده است.
از میان ۱۰۵۹ عضو این پروژه، بالغ بر ۷۵۰ نفرشان فرهنگی هستند که بعضی از آنها سالهاست بازنشست شده و از دردسرهای دوران اشتغال آزاد گشتهاند اما از کابوس نابودی سرمایهیشان در این پروژه رها نشدهاند. بعضیها حتی در میانهی این انتظار ۱۹ ساله چهره در نقاب خاک کشیدهاند و آرزوی خانهدار شدن در این پروژه را به گور بردهاند. بعضیها ۱۹ سال پیش به فرزندان خردسال خود امیدِ خانهدار شدن در این پروژه را دادهاند اما هنوز هم در دوران ۲۰-۳۰ سالگی آنان خانه به دوشاند.
بعضیها میگویند اگر در طول این ۱۹ سال، تعلل و سهل انگاری و سنگاندازی افراد و ادارات مختلف نبود، سرپناهی در این شهرک رویاییشان برای جوانان دم بخت خود میساختند و آنها را روانهی خانههای استیجاری نمیکردند.
بعضیها هر روز چشم به راهِ نگاه مثبتی از سوی مسئولین مربوطه بوده و هستند که به احیای زمینشان در این پروژه کمک کند تا آن را بفروشند و برای دخترانشان جهیزیه تهیه کنند...
اما کُندی و تعلل و اما و اگر و برخورد سلیقهای و ابهامات قانونی و ناهماهنگی بین ادارات و سنگاندازیهای ناخواستهی برخی افراد و... باعث دو دهه فرصت سوزی در این پروژه شده و در طول این دو دهه -که معادل دو سوم حیات خدمتی یک کارمند و تقریباً برابر با یک سوم عمر طبیعی یک شهروند ایرانیست- چیزی جز یأس و ناامیدی و فسردگی و فرسودگی برای اعضای شوربخت این تعاونی به بار نیاورده است.
لازم به ذکر است که عملیات اجرایی این پروژه ۱۹ سال پیش بر روی زمینی به مساحت ۵۸ هکتار شروع و با طی مراحل قانونی و اقدامات فنی و تشریفات اداری در قطعات ۲۰۰ متری به اعضای تعاونی واگذار و ارزش ریالی آن به قیمت روز از آنان دریافت شده است. این زمین وسیع که ۱۹ سال است به شهرک کوثر نیز معروف است، در شمال شهر پاکدشت و متصل به محدودهی قانونی شهر و در حریم شهر واقع شده است و سالها قبل از تفکیک و واگذاری نیز به دلیل فقدان آب، غیرقابل کشت بوده و مناسبترین و اقتصادیترین وجه کاربری آن، کاربری مسکونی بوده که این امر، به تایید تمام دوایر و سازمانهای مربوطه نیز رسیده است.
نکتهی قابل توجه اینکه؛ این پروژه از نظر بسترسازی و طراحی شهری بهترین در پاکدشت است و میتوان گفت که طراحان اولیهی این پروژه، با نهایت دقت و با کمال ظرافت و آیندهنگری به طراحی این شهرک مبادرت کردهاند؛ اختصاص معابر عریض و فراخ که یکی از شاخصههای اساسی شهرکسازی مدرن محسوب میشود، در اینجا رعایت شده است. طوری که هیچ کوچه و خیابانی در آن نتوان یافت که پهنایش کمتر از ۱۲ متر باشد. همهی کوچهها و خیابانهای این شهرک ۱۲، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۲۰ و ۳۰ متریاند. لذا به جرأت میتوان گفت که به لحاظ تخصیص سهم سرانهی معابر عمومی، در میان تمام شهرکهای پاکدشت ممتاز است. فضای سبزی وسیع و فراگیر نیز در ضلع شمالی این پروژه در نظر گرفته شده است که تنیدگی فضای سبز با فضای مسکونی را نوید میدهد و نشان میدهد که بافت ارگانیک این شهرک از همان ابتدا مدّ نظر طراحان بوده و اصول اولیهی آن رعایت شده است. در حالی که در بعضی از کشورهای مدرن جهان حتی در مدت یک هفته شهرکی با تمام امکانات ساخته میشود، چرا باید فرایند مکاتبات در ایران ۱۹ سال به طول انجامد؟ چرا پاسخ به یک نامه یا تهیهی یک گزارش فنی یک ماه، دو ماه، چهار ماه و حتی بیشتر طول بکشد؟
نکتهی دیگر اینکه؛ تمام کوچهها و خیابانهای این شهرک بزرگ جدولگذاری و کفسازی شده است که مسلماً هزینههای مربوط به این خدمات نیز ۱۹ سال پیش و طی این دو دهه از جیب اعضای تعاونی مسکن فرهنگیان تأمین شده است. حتی بخشی از هزینههای تأمین آب شرب برای این شهرک نیز بر اساس بند ۵ صفحه ۲ سند موقت از اعضای تعاونی دریافت شده است.
گفتنیست که بالاخره بعد از این همه فراز و نشیب و دوندگی و یأس و امید و انتظار، در سال ۱۳۹۹ صدور جواز ساخت برای چندین ماه بلامانع بود و هیچ مشکلی از نظر صدور پروانه ساخت وجود نداشت و حتی تعدادی از مالکان نیز موفق به دریافت جواز ساخت شدند و تعداد معدودی از آنها حتی اقدام به احداث بنا نمودند.
اما در سال ۱۴۰۰ در حالی که فروش انشعاب آب به مالکان زمین در این شهرک طبق قرارداد مابین شرکت تعاونی و شرکت آبفا در حال انجام است، دوباره وضع مقررات منع صدور جواز ساخت از سوی شهرداری، امید مالکان زمین در این شهرک را تبدیل به یاس کرده است!
بد نیست این ماجرا را با چند سوال ساده از مسئولین محترم به پایان ببریم؛
- در مدت این ۱۹ سال که سرمایهی این فرهنگیان عزیز با انواع "اما و اگرها" و اِشکال تراشیها و عدم شفافیتها و اهمالکاریها و کُندی کار مسئولین و عدم هماهنگی بین سازمانها و... توقیف شده است، دنیا چه تحولاتی به خود دیده است؟
-در مدت این ۱۹ سال که سرمایهی ۱۰۵۹ خانواده در این پروژه معطل مانده، چه تعداد شهرک در ایران و جهان ساخته شده است؟
در مدت این ۱۹ سال که سرمایهی این شهروندان در این پروژه راکد و بلاتکلیف مانده است، قیمت مصالح ساختمانی چند برابر شده است؟ قیمت زمین و مسکن چطور؟
در حالی که در بعضی از کشورهای مدرن جهان حتی در مدت یک هفته شهرکی با تمام امکانات ساخته میشود، چرا باید فرایند مکاتبات در ایران ۱۹ سال به طول انجامد؟ چرا پاسخ به یک نامه یا تهیهی یک گزارش فنی یک ماه، دو ماه، چهار ماه و حتی بیشتر طول بکشد؟
- عمر تلف شدهی مالکان زمین در این انتظار ۱۹ ساله را به چه قیمتی میتوان احیا نمود؟
بالاخره آیا امیدی به خانهدار شدن مالکان زمین در پروژه کوثر بعد از دو دهه انتظار وجود دارد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به مناسبت سالگشت درگذشت دکتر علی شریعتی ضروری است تا یادی از آن یار سفر کرده نماییم.
مرحوم علی شریعتی یک ایرانی موحد و وطن دوست و کاراکتر و الیت برجسته ای بود که ضمن توجه به باورهای درونی و بومی گرایی همواره در صدد نوگرایی و نواندیشی بود و به اقتباس از اندیشه ها و دکترین های جهانی در زمینه های گوناگون مدنی، جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، هنر و فلسفه بود و لذا در عین آشنایی و همگرایی با نخبگان ایرانی و اسلامی با دانشمندان و اندیشمندان بزرگی نظیر گورویچ، لوئی ماسینیون، امه سزر، آندره ژید، اقبال، ژان پیاژه و مبارزانی چون بن بلا، و نهضت های آزادی بخش در الجزایر که علیه استعمار فرانسه فعالیت داشتند مراوده و همکاری داشت.
علی اگر از اگزیستانسیالیسم و ژان پل سارتر ، هایدگر و مکاتب منتسب به کانت و هگل سخن می گفت و علاوه بر شرق در غرب هم غواصی و تفحص می نمود ضمن ثبات جهان بینی و مکتبی که داشت اما به نوعی پلورالیسم و پلوتیسم منطقی و عقلانی و همبستگی و تاثیر و تاثر حکمی و فلسفی و جامعه شناختی و فرا ایدئولوژیک و افزون بر تجارب و یافته های انسان شناختی خود می اندیشید. این بدان معنی نبود که شریعتی به نوعی ایده و دکترین ژلاتینی زوار در رفته و بدون حساب و کتاب قائل باشد بلکه آنچه دکتر را می آزرد و رنج می داد دگماتیسم و جزم گرایی و تنیدن در خود و بریدن از جهان اندیشه ها و تفکرات و تئوری ها بود.
شریعتی به اقتباس و استنتاج و نقد عالمانه و بی غرضانه توامان می اندیشید. جاذبه شخصیتی و نواندیشی و سعه صدر و جامعیت شریعتی جوانان و حتی متفکران بزرگی را شیفته خود نموده بود. در قاموس فکری شریعتی جهاد بدون هجرت معنی نداشت و او همواره به "سیرو فی الارض ..." نگاهی عمیق داشت و انترناسیونال ، جهان وطنی و آگاهی بخشی در سطوح کلان ساختاری و مکتبی و انسانی و ارتباط فکری و اما نیستی در کل جهان و هم اندیشی با متفکران مطرح بین المللی و همچنین نجات محرومان و شلاق خوردگان و به زنجیر بسته شدگان زمانه دغدغه اصلی و زیر بنایی او بود.
علی در شناخت جامعه و تاریخ صرفا در فلسفه یونان و روم قدیم توقف نمی نمود و از اسطوره و افلاطون به دنیای آگوست کنت و دکارت ، جان هیگ، گوردون چایلد، گورویچ، هابرماس و حتی هگلیسم و مارکس نیز البته با تدقیق و منتقدانه نقب می زد و علاوه بر سیاست نامه خواجه نظام مالملک متون سفرنامه های متفکران معروف جهانی و محققانی نظیر ادوارد براون و ... را نیز به کندو کاو می نشست. از منظر شریعتی تاریخ نگاری و جامعه شناسی ابن خلدون منفک از جامعه شناختی ریمون آرون و غیره نبود.
جامع نگری و جامع الاطراف بودن شریعتی و تفکر و تعقل و تحقیق و نقادی عالمانه و منصفانه او بود که بسیاری از جوانان و حتی اندیشمندان سترگ وطنی و جهانی را به خود جلب نمود و همگان به علی به عنوان یک چهره فرابومی و جهانی ، آزاده، کنکاشگر، مسافر دنیای اندیشه ها و مکاتب و دکترین ها و قائدی در عالم ایده ها و تتبعات اندیشه ای و مجاهدی مهاجر و ظلم ستیز و عدالت خواه و مصلحی خیرخواه و ذوب در حق و حقیقت و آزادی و آزادگی نگریسته و عاقبت الامر او را که عمری از رحمت محمدی و عدالت علوی و شهامت حسینی سخن می گفت و می ستود و از ستم و بی عدالتی و نامردمی طواغیت زمان و شکنجه آزادی خواهان و مبارزان وطنی و جهانی، همچنان ققنوس فریاد برمی آورد در مسلخ عشق و شهادت، حلاج وار نظاره گر شدند.
روحش شاد، یادش به خیر و راهش پر رهرو باد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
تنها یک روز پس از مرگ دختران خبرنگار در نقدۀ آذربایجان، پنج سرباز معلم در دهشیرِ تفت جان باختند.
رکنا نوشت :
« خالدی، رئیس سازمان اورژانس کشور گفت : متأسفانه امروز صبح یک دستگاه اتوبوس در محور زاهدان – آباده در دهشیر یزد واژگون شد که در این حادثه پنج نفر کشته و ۳۳ نفر مصدوم شدند. تمامی مسافران این اتوبوس سرباز بودند که در حال اعزام به محل خدمت بودند.
یک منبع آگاه نیز خبر داد که تمامی سرنشینان این اتوبوس مشمولینی بودند که قرار بود به عنوان سرباز معلم در آموزش و پرورش خدمت کنند. این مشمولین اعزامیهای امسال بودند که از مهرماه بنا بود تا به عنوان معلم در محلهای تعیین شده ادامه خدمت سربازی خود را بگذرانند.
پلیس راه یزد علت واژگونی اتوبوس در دهشیر تفت را نقص فنی ترمز اعلام کرد.
رییس پلیس راه استان یزد گفت: علت اصلی واژگونی یک دستگاه اتوبوس روز پنجشنبه در مسیر دهستان دهشیر شهرستان تفت به استان فارس نقص فنی ترمز خودرو و ناتوانی راننده در کنترل وسیله نقلیه است.
در حالی که سازمان اورژانس یزد در گزارش اولیه خود اعلام کرد که در این حادثه پنج نفر کشته و ۲۸ تن زخمی شدند، در گزارش جدید خود احتمال داد که شمار فوتی ها افزایش یابد. »
اسامی این سرباز معلمان منتشر نشده است .
« صدای معلم » درگذشت این همکاران را تسلیت می گوید .
پایان پیام/