صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

آیا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قابل اجراست

سند تحول بینادین آموزش و پرورش مهم ترین متن زیربنایی وزارت آموزش و پرورش است و کلیه فعالیت های آموزشی و پرورشی باید براساس این سند باشد .

 " سند تحول بنیادین آموزش و پرورش " از  دیدگاه تدوین کنندگان آن باید « به منزله چتری بر تمامی سیاست گذاری ها، تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های خرد و کلان آموزش و پرورش » باشد . از این رو این سند هم به تصویب شورای عالی آموزش  پرورش (29 بهمن تا اول اسفند 1388) و شورای عالی انقلاب فرهنگی ( شهریور 1390) رسیده است که دو مرجع تعیین سیاست های فرهنگی و آموزشی و پروشی کشور می باشند  و اسناد تحولی در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی  جمهوری اسلامی ایران باید برای  مبنای سند قرار گیرند . با توجه به تجربیاتی که در سال های گذشته در مورد تربیت دینی صورت گرفته است دخالت مستقیم  بیشتر باعث سرخوردگی جوانان شده است و تعریف چنین جایگاهی برای آموزش و پرورش بر وخامت شرایط فعلی خواهد افزود .

   سند تحول بنیادین آموزش و پرورش از سه بخش تشکیل می شود :

بخش نخست ، " فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران " نام دارد .

عنوان بخش دوم ،  " فلسفه تربیت رسمی و عمومی در  جمهوری اسلامی ایران " و بخش سوم نیز " رهنامه نظام تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران " است . 

در بخش های اول و دوم به مباحث فلسفی و زیربنایی پرداخته می شود و بخش سوم سند به قصد ریل گذاری برای اجرای سند تدوین شده است . 

مهم ترین دغدغه و هدف  تدوین کنندگان سند تحول بنیادین ایجاد تحول در آموزش و پرورش می باشد . وزرای آمورش و پرورش از زمان تصویب سند همواره به ارائه گزارش در مورد چگونگی اجرای آن پرداخته اند و منتقدین هم دلایلی عدم اجرای سند را ارائه می کنند ؛ برای همین سوال مهم تری  را باید پرسید که آیا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قابل اجرا است؟ 

سند تحول از زمان تصویب به عنوان یک امر الزامی و غیر قابل تغییر در بین مدیران و مسئولان وزارت آموزش و پرورش به شمار می رود و در کلیه مراسم رسمی مهم ترین تکلیفی که مدیران برای خود احساس می کنند ارتباط دادن فعالیت های خود به سند تحول می باشد .

آیا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قابل اجراست

تشکیل شوراها و کمیته های متعدد برای اجرای سند تحول هم از جمله دغدغه های مدیران وزارت آموزش و پرورش می باشد . در آینده  نیز  هر یک از مسئولان  وزارت آموزس و پرورش می توانند عملکرد خود را با استناد به  هریک از توصیه های بخش رهنامه سند موفق بدانند و منتقدان نیز با استناد به همان جملات عملکرد آن ها را زیر سوال ببرند .با تمام تلاش هایی که به منظور  اجرایی شدن « سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » صورت می گیرد ، دلایل زیر برای  غیر قابل اجرا بودن آن قابل ذکر می باشند:

اول – متفاوت بودن  چشم انداز  سند با  شرایط امروز جامعه ایران . سند تحول بنیادین تحول در آموزش و پرورش با درک متفاوتی از نیازهای اکثریت جامعه ایران تهیه و تدوین شده است و برای همین هیچ گونه اشاره ای به شرایط فعلی آموزش و پرورش و جامعه و ارتباط آن با شرایط مطلوب سند نمی شود .

از نگاه نویسندگان سند تحول آموزش و پرورش ایران آماده نیل به یک تعلیم و تربیت مبنتی بر « حیات طیبه » می باشد و فقط یک سند تحول باید به عنوان حلقه واسط آموزش و پرورش و شرایط حیات طیبه عمل نماید . برای همین در سند تحول تاکید می گردد که یکی از عوامل  مهم بروز ناهماهنگی و انسجام نیافتگی و در نهایت ناکارآمدی نظام فعلی تربیت رسمی و عمومی ایران فقدان یک فلسفه مدون و استوار و بومی می باشد که باعث شده است عموم اقدامات  اصلاحی و تحول جویانه در این نظام به نتایج دلخواه نینجامد یا کم اثر بماند و در عین حال تبعیت از الگوهای وارداتی و اقتباسی  نیز مشکل زا و بحران آفرینند.  ( مقدمه بخش دوم سند بند 3) .

آیا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قابل اجراست

در بیش از 300 صفحه که در خصوص فلسفه تعلیم و تریبت نگاشته شده است هیچ اشاره ای به شرایط  و بحران های جامعه امروز و شفاف سازی الگوهای وارداتی که آن ها را به وجود آورده اند نمی شود .  

جایگاه آموزش و پرورش در سند تحول دست نیافتنی و غیر اجرایی است . مشخص نیست نسبت سند با شرایط و مسائل امروز جامعه ایران چیست ؟ در حالی که در بخش پیوست 1 یکی از ملاحظات روش شناسی سند ، « فراهم آمدن زمینه علمی لازم ، برای حل مسائل جاری و آتی » عنوان می گردد ، نشانی از تعریف و شفاف سازی مسائل فوق مشاهده نمی گردد . حتی آزادی و اختیاری هم برای انتخاب دانش آموزان و اولیای آن ها پیش بینی نمی شود .

در شرایطی که جامعه ایران در حال تحول و دگرگونی می باشد و با سبک های متفاوت زندگی و تنوع و تکثر فرهنگی و اجتماعی روبه رو هستیم ؛ بخش های عمده ای از جامعه  که دارای سبک زندگی و دیدگاه های متفاوت هستند از چشم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش وجود ندارند .معضل افق متفاوت سند با جامعه ایران اجرایی بودن آن را محال ساخته است .

ماهیت سند تحول بیش از آنکه یک مصوبه قابل  سنجش باشد تلاش برای  سامان یک تئوری مستقل از امروز جامعه ایران  است . مهم ترین  راهکار نشان دادن تفاوت افق  سند و جامعه ایران این است که در مورد اهداف سند از اولیای دانش آموزان نظرخواهی شود تا تضاد واضح و مشخص چشم انداز سند و جامعه ایران مشخص گردد .

آیا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قابل اجراست

دوم – فقدان انسجام در سند . با مطالعه سند ، چشم انداز انسجام نیافتگی و از هم گسیختگی آن ملوس می باشد . نویسندگان سند تحول  خواهان دستیابی به یک تئوری بومی تعلیم و تربیت بوده اند ولی این تئوری بدون اینکه مقدمات و ملاحظات آن از جمله مباحث سنگین و همه جانبه تئوریک و مشارکت فعالانه  ذینفعان رعایت گردد به وجود نمی آید .برای همین مبنای استدلال سند در مورد اینکه حیات طیبه را به عنوان هدف نظام تعلیم و تربیت تعیین می کند مشخص نیست  .

نویسندگان سند در بخش روش شناسی تاکید دارند که از رویکردهای  تئوری پردازی و کاربستی صرف پرهیز داشته اند . نویسندگان سند  تاکید دارند که می خواهند واسطه ای بین مباحث نظری و واقعیت های نظام آموزش و پرورش  متناسب با خصوصیات مطلوب نظام آموزش و پرورش ایجاد نمایند ولی نقش واسطه ای سند بیش از هر چیز آن را به یک متن نظری نزدیک کرده است . مثلا مشخص نیست به چه دلیل هرکدام از زیر نظام ها باید چنین الگوهای نظری داشته باشند و ارتباط آن ها با فلسفه رسمی چیست ؟

سوم  - جایگاه آموزش و پرورش. سند تحول بنیادین با یک آیه قرآن آغاز می شود که مبنای رویکرد به جایگاه آموزش و پرورش را معنای آیه فوق مشخص می کند  . آیه 97 سوره نحل (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٩٧﴾ از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن است، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداش شان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می داده اند، می دهیم. )

مهم ترین مبنای نظریه پردازی و فلسفه رسمی سند تحول می باشد و بر اساس همین آیه شریفه نیز " حیات طیبه " به عنوان هدف نظام تعلیم  تربیت کشور قرار گرفته است . برهمین اساس در بخش سوم ( رهنامه ) نظام رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران به عنوان نهاد اجتماعی و فرهنگی سازمان یافته تعریف می شود که « به عنوان عالی ترین عامل انتقال ، بسط و اعتلای فرهنگ عمومی در جامعه اسلامی ایران ، مسئولیت فراهم آوردن زمینه نظام مند و عادلانه کسب آمادگی متربیان جهت تحقق مرتبه ای از حیات طیبه در همه ابعاد را برعهده دارد ...» .

بر اساس تعریف فوق جایگاه آموزش و پرورش آماده کردن زمینه حیات طیبه می باشد در حالی که بر اساس آیه 98 سوره نحل  حیات حیات طیبه زندگانی است که خداوند به مومنان شایسته اهدا می کند و حتی نقشی برای پیامبران برای آن ندیده است در حالی که سند تحول می خواهد آموزش و پرورش را درجایگاهی فراتر از پیامبران قرار دهد که مسئولیت آن ایجاد آمادگی برای حیات طیبه می باشد . ده ها آیه قرآن کریم وظیفه پیامبران را بشارت و انذار بر می شمرد . از این رو جایگاه آموزش و پرورش در سند تحول دست نیافتنی و غیر اجرایی است .

با توجه به تجربیاتی که در سال های گذشته در مورد تربیت دینی صورت گرفته است دخالت مستقیم  بیشتر باعث سرخوردگی جوانان شده است و تعریف چنین جایگاهی برای آموزش و پرورش بر وخامت شرایط فعلی خواهد افزود .

 با توجه به سه مورد بالا به نظر می رسد اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به سرانجامی نخواهد رسید و از این سند همچنان به عنوان یک وسیله برای رقابت های سیاسی  استفاده خواهد شد .

نقد جدی سند ، بررسی تجربیات گذشته و آسیب شناسی الگوهای انجام گرفته در عرصه تعلیم و تربیت زمینه ساز تدوین یک سند جدید ملی و با تعریف عقلانی و شفاف از سند فعلی خواهد شد .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آیا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش قابل اجراست

منتشرشده در یادداشت

مالیخولیای جمعی جامعه ایرانی توهم زندگی در گذشته طلایی و رویایی

این سخن کلیشه ای و پر تکرار که تاریخ تکرار می شود و ملتی که تاریخ نمی خواند محکوم به تکرار تاریخ است را شاید هیچ ملتی مانند ما ایرانیان تجربه نکرده است.

احتمالا روزی که میرزا رضای کرمانی جان به لب رسیده و زخم خورده از ظلم و استبداد، ناصر الدین شاه قاجار را به گلوله بست، خود را قهرمانی بزرگ و الگویی برای توده های ستم دیده ایران تصور می کرد، اما آنچه در واقعیت رخ داد تبدیل شدن شهر کرمان به منفورترین شهر در نگاه اکثریت مردم وقت ایران بود.

در این خصوص ناظم الاسلام کرمانی در کتاب بیداری ایرانیان می نویسد: "در تهران در خیلی محافل اشاره نمی کردم که کرمانی هستم چون مردم دید به شدت منفی به ما داشتند و مردم کرمان را به خاطر ترور شاه شهید «ناصرالدین شاه» توسط یک کرمانی نفرین می کردند." همان مردمی که به شدت از ستم و ظلم حکومت استبدادی شاه قاجار در رنج و عذاب بوده و در واقعه رژی به خیابان ریخته و کشته داده بودند در یک تغییر آنی و کوتاه مدت دلتنگ «شاه شهید» شده و حتی تحمل دیدن قیافه همشهریان قاتل شاه را نداشتند.

نوستالژی شاه مرده یا مخلوع پس از فتح تهران و برکناری محمد علی شاه هم تکرار شد. در تلاش های چندین باره محمد علی شاه برای بازگشت به قدرت، مردم بسیاری از نقاط ایران از مازنداران گرفته تا کرمانشاه او را یاری کردند و در رکاب او جنگیدند و علاوه بر کشتن بسیاری از مشروطه خواهان رنج ها و آسیب های بسیاری بر کشور وارد نمودند.

نوستالژی شاه مخلوع پس از کنار زدن احمد شاه قاجار (که بود و نبودش تاثیر چندانی در امور کشور نداشت) هم در بسیاری از نقاط ایران خود را نشان داد. این تصور «یا توهم» گذشته آرمانی از دست رفته در عمل راه هرگونه تفکر انتقادی و عقلانی را مسدود می کند.

پس از کنار رفتن سلسله قاجار هم بسیاری از توده ها سوگوار از دست رفتن یکی از بدنام ترین سلسله های حکومتی تاریخ ایران بودند و آشکار و پنهان به یاد شاهان قجری فاتحه و صلوات می فرستادند.

نوستالژی بهشت از دست رفته پس از تبعید رضاشاه و مرگ او در غربت هم دوباره سراغ مردم آمد و توده ها نسبت به رضاشاه هم همان حس شاه شهید و مظلوم که قدر او را ندانستند، پیدا کرده و در غم از دست دادن او داستان ها و افسانه های مختلفی ساخته و پرداختند.

پس از انقلاب 57 نیز مردم ایران نسبت به محمد رضا شاه و دوران حکومت او همین حس را پیدا کردند و مدام در گفتارهای خود از دوران پهلوی به عنوان عصر طلایی تاریخ معاصر ایران یاد کرده و از محمد رضا شاه پهلوی به عنوان "خدا بیامرز شاه" و خادم ملت و امثالهم یاد کرده و می کنند و گاهی رویای بازگشت سلطنت و حکومت شازده پهلوی را در سر می پرورانند.

وقتی به تاریخ معاصر ایران نگاه می کنیم رویای گذشته آرمانی در میان ما ایرانی ها با گذشت کمتر از چندین سال برگشته و همچون پتکی بر سر نسل های بعدی فرود آمده است.

ریشه این نوستالژی که از حسرت خوردن بر عصر هخامنشیان تا دوران احمدی نژاد را شامل می شود، عوامل فرهنگی بسیاری دارد که مهمترین آنها را باید در خردگریزی و احساسات گرایی و غلبه روحیه عرفانی و عاطفی بر تمام وجوه زندگی اجتماعی مردم و بیگانگی اکثریت با اندیشه و مطالعه جست و جو کرد. بسیاری از ما ایرانیان همیشه در گذشته زندگی می کنیم و این گذشته هر چقدر دورتر باشد آرمانی تر و رویایی تر به نظر می رسد.

مالیخولیای جمعی جامعه ایرانی توهم زندگی در گذشته طلایی و رویایی

از دوران احمدی نژاد، خاتمی، پهلوی، زند، افشار، قاجار و شاه عباس و.. تا بهترین دوران که امپراطوری های ایران باستان درگیر این گذشته آرمانی هستیم.

نوستالژی گذشته آرمانی که در هر برهه از تاریخ اذهان کثیری از توده های مردم را به خود جلب می کند، نشان از توهم زندگی در گذشته طلایی و رویایی است که ناگاه بر اثر طوفان حوادث یا حکمت الهی از دست رفته است.

این تصور «یا توهم» گذشته آرمانی از دست رفته در عمل راه هرگونه تفکر انتقادی و عقلانی را مسدود می کند.

توهم "نصف دنیا مال ما بوده" چنان در فرهنگ ایرانی نهادینه شده است که هیچ ایرانی توان ذهنی پذیرش موقعیت ایران به عنوان کشوری عقب مانده و جهان سومی در جهان امروز را ندارد و مدام به گذشته طلایی که از دست رفته است پناه می برد و با همان توجیه از پذیرش واقعیت امروزی خود گریزان می شود. توهم همه گیری که فکر می کند: «از اسب افتاده ایم نه از اصل» در واقع داشتن اسب و زین و کوپال را به عنوان یک واقعیت بدیهی پذیرفته است و حال در سوگ از دست دادن اسب در حال مویه و زاری است.

اولین نسخه برای علاج چنین مالیخولیای جمعی این است که دست محکمی بر پس گردن این جامعه «سوگوار گذشته» فرود آید و آنها را از خواب طولانی بیدار کرده و بفهماند که شما امروز در کجای دنیا قرار دارید و این قبری که بر سر آن گریه می کنید، هیچگاه هیچ مرده ای را به خود ندیده است.

کانال خرمگس


مالیخولیای جمعی جامعه ایرانی توهم زندگی در گذشته طلایی و رویایی

منتشرشده در یادداشت

دموکراسی و مطالبه گری

" رمزِ بقای استبداد، خاموشیِ اکثریت است" 

پل دانکن

 

 « چارپایی بود بر او کتابی چند   

چه داند آن فرومایه که هیزم بارش است یا دفتر

عالم بی عمل به چه ماند ؟ زنبور بی عسل

تحصیلات امروزی واقعا زمان شاه عباس صفوی ، کاروانسرا درست می کردند ، امروز دانشگاه درست می کنند !

این چه ... دانشجو چه ....

خبرنگار :

هدف شما از ثبت نام چیه ؟

 

شهروند کرمانشاهی :

هدف من اینه که گفتم : من نیامدم برای ریاست جمهوری . من صلاحیت ریاست جمهوری را ندارم . تحصیلات و...

 

خبرنگار :

برای چه اومدی ؟

 

شهروند کرمانشاهی :

برای این که هدف و پیامم را برسانم که من نماینده محیط زیستم . انجمن حمایت از حیوانات در استان کرمانشاه . چرا ما هنور حقوق حیوانات را رعایت نکردیم ؟ چطوری می خواهیم حقوق بشر رو رعایت کنیم ؟
عدالت اجتماعی یعنی گذاشتن هر چیزی به جای خودش ، نه بیشتر ، نه کم تر .

 

خبرنگار :

می گویند ما که داریم از محیط زیست و حقوق حیوانات حمایت می کنم ؟

 

شهروند کرمانشاهی :

هیچ گونه حمایتی به صورت ...

 

خبرنگار  :

برنامه شما برای حمایت از حقوق حیوانات و محیط زیست چیه ؟

دموکراسی و مطالبه گری

شهروند کرمانشاهی :

هیچ گونه حمایتی به صورت ...

برنامه اش این است که ما فرهنگ روستانشینان ... چرا دامپروری در  استان ما از بین رفته ؟ واقعا !

برنامه اش این است این زیاده خواهی و اون لذت طلبی ، اون جاه طلبی و اون غرور و منیت و این فدایم شوم ...همه شکل گرفته ...
بشریت تمام محیط زیست را از بین برده .

یعنی با هر حیوانی بشریت را مقایسه بکنید توهینی بر اون حیوانه !

 

خبرنگار :

تو کابینه تون ، رئیس سازمان محیط زیست کی میشه ؟

 

شهروند کرمانشاهی :

گفتم . من برای ریاست جمهوری نیامدم . صلاحیت ریاست جمهوری هم ندارم .

 

خبرنگار :

ثبت نام نکردید ؟

 

شهروند کرمانشاهی :

برای " سوژه خنده " آمدم !

ثبت نام هم کردم . چون شماها ... همین صدا و سیما و خبرنگارا می رید اون جا ، مثلا میلیاردها خرج یه فیلم طنزی می کنید که یه نفری بخنده ! دموکراسی بستر و زیرساخت مناسب می خواهد درست مانند نهالی است که کاشته می شود و برای ثمردهی نیاز به نگهداری ، زحمت و دلسوزی دارد .

من هم همشهریام بخندند ، کافیه !

 

خبرنگار :

یعنی اومدی که معروف بشی ؟

 

ثبت نام کننده :

من ... معروف شدن ندارد .

من به اندازه خودم معروفم .

من آمدم که صدام را برسم از محیط زیست .

رئیس جمهور آینده از محیط زیست حمایت بکند .

 

خبرنگار :

از کدام استان آمده اید ؟

 

شهروند کرمانشاهی :

از کرمانشاه  افتادم .

دیشب ... اتوبوس آمدم .

الان هم خسته ام . حال و حوصله ...

 

خبرنگار :

استراحت کنید ... »

اگر چه این مرد اهل کرمانشاه برخی کلمات و جملات را در اثر تعدد سوال های خبرنگاران و ژست تمسخر آمیز آنان ناقص ادا می کند اما کلیت پیام او حاوی معانی مهمی است که به نظر می رسد آن خبرنگاران با آن ذهنیت های بسته و کلیشه ای قادر به درک و هضم آن نیستند .

او با ادبیات خود برای مساله بسیار مهم و استراتژیکی آمده که حتی اکثریت این جامعه و مسئولان آن هم قادر به فهم و تفکر در مورد آن نیستند .

" محیط زیست " .

دموکراسی و مطالبه گری

در این جا قصد وارد شدن به این مساله مهم را ندارم چون موضوع چیز دیگری است اما به نظر می رسد آسمان در همه جای این سرزمین خشک و بی روح یک رنگ به نظر می رسد .

آن جا که در نشست رسانه ای یکی از پرسش هایم از معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش چنین است : ( این جا )

« در مورد شهدای مدافع حرم صحبت می شود ولی راجع به مدافعان محیط زیست خبری نیست . بسیاری تصور می کنند ناکارآمدی یک سیستم در ساختار معیوب نهفته است اما فراموش می کنند که ساختار یک شبه درست نشده و یک دفعه هم ناکارآمد نشده است .

 چیزی در مورد شهروند نمونه، حقوق شهروندی و مدنی، دفاع از محیط زیست مشاهده نمی شود . این در حالی است که به اذعان کارشناسان در حال حاضر و آینده نزدیک ، مهم ترین مساله در ایران ، بحران محیط زیست خواهد بود .

با این محتوا چگونه قرار است تفکر انتقادی در دانش آموزان رشد پیدا کند ؟

و چگونه قرار است به کشوری نمونه در منطقه تبدیل شویم ؟ »

و رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در پاسخ عنوان می کند که موضوع نشست ، " ثبت نام " است .

سایر خبرنگاران هم در سکوت  و بی تفاوتی و احتمالا در انتظار طرح پرسش های به قول خودشان " اختصاصی " بلکه صفحه خود را در حوزه آموزش و پرورش پر کرده و رفع تکلیفی بنمایند .

اما قرار است این دانش آموزان پس از گذر از خوان ثبت نام در این مدارس چه هدفی را دنبال کنند ؟ و اساسا آیا هدف از مدرسه رفتن و تحصیل کردن نهایتا وارد شدن و اتلاف عمر در همان کاروانسرای شاه عباسی است ؟

دموکراسی و مطالبه گری

و به قول آن مرد کرمانشاهی : " با هر حیوانی بشریت را مقایسه بکنید توهینی بر اون حیوانه ! "

از این موضوع که بگذریم به مساله مهم دیگری در ادبیات و محتوای این شهروند کرمانشاهی برخورد می کنیم .

این فرد خودش می داند که صلاحیت این مسند را ندارد و به درد آن نمی خورد اما چرا این همه زحمت سفر را متحمل شده است ؟ باید یاد بگیریم هر کجا و هر زمان تخلف و خطایی دیدیم ، همان جا و همان موقع روشنگری کنیم و بی تفاوت نباشیم ، اگر می خواهیم که چرخه بی فرجام " سکوت - شورش " استمرار نیابد .

می گوید آمده تا پیام و صد ایش را به جامعه برساند .

این دقیقا معنا و روح " مطالبه گری " است که البته به نظر می رسد نه آن خبرنگاران ، نه اکثریت جامعه و نه مقامات و مسئولان درکی از آن نداشته و این که حتی بخواهند زحمتی به خود داده و در مورد آن اندکی تفکر کنند .

در حالی که در کشورهای توسعه یافته که با سیستم " تحزب " اداره می شوند و " حوزه عمومی " در آن حرف اول و آخر را در سمت و سوی توسعه و سیاست گذاری می زند اما در ایران که چند هفته دیگر یک رویداد مهم و اثرگذار به وقوع خواهد پیوست هنوز افراد مدعی انجام وظایف منصب ریاست جمهوری هم مشخص نشده اند و این به وضوح فاصله ما را از سایر کشورها حتی در ساده ترین مسائل و موضوعات علی رغم ادعاهای بزرگ آشکار می کند .

هنوز وزن غالب جامعه ما درکی از مفهوم " مطالبه گری " ندارند و تصور می کنند که با رای دادن به یک نفر و یا رای ندادن ، جامعه حرکتی رو به جلو خواهد داشت .

دموکراسی و مطالبه گری

بسیاری تصور می کنند ناکارآمدی یک سیستم در ساختار معیوب نهفته است اما فراموش می کنند که ساختار یک شبه درست نشده و یک دفعه هم ناکارآمد نشده است .

پرسش این است ؛

 چگونه و طی چه فرآیندی به وضعیت موجود رسیده ایم ؟

آیا بهترین و ایده آل ترین ساختار هم در غیاب " شهروندان مطالبه گر و پرسشگر " به چه  سرانجامی خواهد رسید ؟

آیا هر فردی به تبعات و پیامدهای کنش و رفتار خویش آگاهی دارد ؟

آیا هر فردی به عنوان یک " شهروند " به اندازه خود و درکی که از محیط و پیرامون دارد برای بهبود اوضاع " احساس مسئولیت " می کند و یا تصور می کند وضعیت به خودی خود و با " معجزه " و " تقدیرگرایی " درست خواهد شد ؟

دموکراسی و مطالبه گری

بازار شبکه های اجتماعی به ویژه از نوع نوظهورش " کلاب هاوس " این روزها داغ است اما تجربه نشان داده است که این پرسشگری ها و پی گیری ها غالبا تا « شب انتخابات » است .

پس از آن انگار همه چیز مانند کشی که کشیده شده و رها می گردد ، به سر جای اولش بر می گردد .

برای اداره یک کشور بهترین ، کم اشتباه ترین و کم هزینه ترین مسیر همان « دموکراسی » است .

اما این روش نیازمند اقتضائات و الزاماتی است .

دموکراسی بستر و زیرساخت مناسب می خواهد درست مانند نهالی است که کاشته می شود و برای ثمردهی نیاز به نگهداری ، زحمت و دلسوزی دارد .

باید یاد بگیریم هر کجا و هر زمان تخلف و خطایی دیدیم ، همان جا و همان موقع روشنگری کنیم و بی تفاوت نباشیم ، اگر می خواهیم که چرخه بی فرجام " سکوت - شورش " استمرار نیابد .

* ( کلیپ ویدئویی را مشاهده فرمایید )

منتشرشده در یادداشت

انتقاد از حرکت و سخنان نمایندگان مجلس در مورد رتبه بندی معلمان

آقای دکتر زاهدی عضو محترم کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در آخرین اظهار نظر در مورد رتبه بندی معلمان اظهار داشته اند:

"در دانشگاه اینگونه نیست که فرد بعد از ۲۰ سال استاد تمام شود، ممکن است فرد ۳۰ سال هم سابقه خدمت داشته باشد اما در مرتبه دانشیاری باشد یا اینکه فردی در کمترین زمان ممکن به مرتبه استاد تمامی برسد."

همچنین در مورد تفاوت دریافتی بین رتبه ها بر این باور هستند که: رتبه بندی معلمان بنابر تعبیر جالبی مصداق یک مویز و چهل قلندر شده است که ظاهراً قرار است با بودجه اندک آن تمامی مشکلات مالی معلمان، بازنشستگان قبل از اجرای این قانون ، سرباز معلمان و حتی سرایداران محترم مدارس همگی حل و فصل شود!

"این توقع نباید ایجاد شود که در رتبه‌بندی همه به رتبه ۵ برسند. حتماً باید اختلاف حقوق بین رتبه یک تا ۵ وجود داشته باشد و شاید اختلاف ۳ برابری هم باشد."

در این مورد از آقای دکتر زاهدی که در رابطه با رتبه بندی معلمان نگاه مثبت و سازنده ای هم داشته اند این سوال را باید پرسید که در رتبه بندی مورد نظر شما «عملکرد» معلم را با چه معیار موثقی قرار است بسنجند که نتایج آن «یقینی» باشد و بر اساس آن به یک معلم سه برابر معلم دیگر حقوق پرداخت شود؟!

در مورد «دانش» معلم چطور؟!

اگر سنجه ها در رتبه بندی کیفی یا غیر دقیق باشند این امکان وجود دارد که بنا بر نظر افراد مختلف یا شیوه های گوناگون ارزیابی، نتایج متفاوت یا حتی ضد و نقیضی حاصل شود.

سوال این جاست که برای سنجش یقینی که نتیجه آن روایی و پایایی قابل اطمینان داشته باشد هم آیا فکری کرده اید؟!

انتقاد از حرکت و سخنان نمایندگان مجلس در مورد رتبه بندی معلمان

برای یک چنین ایده بلند نظرانه ای نیازمند زیر ساخت های آموزشی و پژوهشی مناسب هستیم.

در این مورد وضعیت را چطور می‌بینید!

آیا آقای دکتر زاهدی برای تربیت ارزیاب های خبره و دوری از بی‌عدالتی و نگاه شخصی در امتیاز دهی و همچنین تضمین کیفیت آزمون های سنجش «دانش » و «عملکرد» معلمان راهکارهای علمی ، مفید و موثری در ذیل قانون رتبه بندی دارند؟!

واقعیت های آموزش و پرورش می گویند :چون تشخیص تفاوت عملکرد بین معلمان کاری بسیار دقیق و تخصصی بوده و اساسأ تفاوت ها جزئی و ظریف است ، این رویکرد یا پیشنهاد تفاوت سه برابری در پرداختی معلمان به واسطه رتبه بندی فقط به نارضایتی عمومی معلمان _به استثنای چند درصد قلیل__ خواهد انجامید!

چندی پیش مجتبی بخشی پور دیگر نماینده مجلس نیز با انتقاد از مطرح شدن مباحثی در خصوص برگزاری آزمون برای اعمال رتبه بندی فرهنگیان گفت: اگر قرار باشد برای فرهنگیان آزمونی برگزار شود این سئوال مطرح می‌شود که آیا همین رویه در خصوص اعطای امتیازات مربوط به برنامه‌های مشابه در دانشگاه‌ها و سایر ادارات و سازمان‌ها انجام گرفته است؟

از نظر ایشان لایحه دولت دارای اشکالات مشهود و مشکلات عدیده‌ای است که باید هرچه زودتر رفع شود.

اما نکته قابل توجه در اظهارات این نماینده محترم مجلس آنجاست که ایشان در نقد لایحه ارسالی رتبه بندی معلمان می‌گویند :

"آن دسته از کارکنان اداری که بخش اعظمی از آنان معلمان و کادر آموزشی هستند و از مدارس به ادارات منتقل شده و در کارهای ستادی به کارگیری شده‌اند و همچنین سرایداران، معلمان حق‌التدریس و سرباز معلم‌ها، ظاهرا و بنا به اظهارات غیررسمی مسئولین ذی‌ربط، از مزایای رتبه‌بندی محروم هستند."

ایشان گله مند است که چرا کارکنان اداری، سرایداران، معلمان حق‌التدریس و سرباز معلم‌ها از مزایای رتبه‌بندی محروم هستند!

رتبه بندی معلمان بنابر تعبیر جالبی مصداق یک مویز و چهل قلندر شده است که ظاهراً قرار است با بودجه اندک آن تمامی مشکلات مالی معلمان، بازنشستگان قبل از اجرای این قانون ، سرباز معلمان و حتی سرایداران محترم مدارس همگی حل و فصل شود!

انتقاد از حرکت و سخنان نمایندگان مجلس در مورد رتبه بندی معلمان

ای کاش این دسته از نمایندگان محترم تببین بفرمایند که مثلاً چگونه معلم بازنشسته سال‌های گذشته را می‌توان اکنون و پس از بازنشستگی ارزیابی و تعیین رتبه کرده و از او در سالهای آینده انتظار ارتقاء رتبه را هم داشت ؟!

یا اینکه برای تعیین رتبه سرایداران زحمتکش مدارس و شیوه ارزیابی آنها و چگونگی ارتقاء رتبه آنها چه طرحی می توان ارائه و اجرا کرد؟!

اصلا از منظر این دسته از نمایندگان آیا سرایداران مدارس نیز قرار است مانند معلمان تعیین رتبه شوند یا روش دیگری را برای نیل به این منظور پیشنهاد می کنند؟!

مسئله ای که عمومآ در این قبیل اظهارات فراموش می شود این است که در صورت شمول بازنشستگان قبل از اجرای این قانون یا سرایداران و کارمندان اداره آیا نباید متناسب با جمعیتی که به این طرح اضافه می شود بر بودجه آن نیز افزود؟!

نکته دیگر اینکه در این صورت چه بسا لازم باشد عنوان «رتبه بندی معلمان» را نیز به «رتبه بندی کارکنان و بازنشستگان آموزش و پرورش» تغییر داد تا همه کارکنان را شامل شود!

انتقاد از حرکت و سخنان نمایندگان مجلس در مورد رتبه بندی معلمان

با نگاه جدی تر به این مسئله آیا بهتر نیست بودجه مورد نیاز برای حل مشکلات مالی سرایداران یا بازنشستگان را از محل دیگری به جز بودجه رتبه بندی معلمان تأمین کرد؟!

نمایندگان محترم که بعضاً برای به ثمر رسیدن رتبه بندی معلمان نگاه مثبتی هم داشته اند شایسته است در نظر داشته باشند قانون رتبه بندی معلمان که آثار و تبعات آن سال ها بر نظام تعلیم و تربیت سایه خواهد افکند ؛ قانون مهمی است که ضمن در بر داشتن مشوق های مالی مناسب باید مطابق با اهداف اعلام شده به جهت افزایش انگیزه شغلی معلمان بسیار منسجم، دقیق و بر اساس واقعیت های موجود مدارس نوشته و اجرا شود.

در این مورد بهترین راهکار برای درک واقعیت های آموزش و پرورش اولا برداشت صحیح از معنا و مفهوم رتبه بندی معلمان و سپس استفاده از نقد و نظر معلمانی است که چندین دهه تجربه تدریس در این نظام آموزشی را دارند.

شاید تنها از این طریق بتوان میان واقعیت ها و ایده آل های ذهنی پلی ساخت و در رتبه بندی به اهداف اعلام شده یعنی افزایش انگیزه و رضایت شغلی معلمان نزدیک تر شد !


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد از حرکت و سخنان نمایندگان مجلس در مورد رتبه بندی معلمان

منتشرشده در یادداشت

ترک تحصیل پنهان در بین دانش آموزان بر اثر بحران کرونا

سرانه دانش‌آموزی عبارت است از متوسط هزینه‌ای که توسط دولت طی یک سال مالی یا سال‌ تحصیلی، برای آموزش یک دانش‌آموز یا آموزش گیرنده در هر یک از دوره‌های تحصیلی اختصاص داده می‎شود.

جمع کلی اعتبارات آموزش پرورش و سازمان‌های تابعه آن با ردیف‌‌های متفرقه انتقال‌‌نایافته در قانون بودجه سال ۱۳۹۹ به میزان ۷۲ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان بوده که با رشد ۵۵ درصد در لایحه سال ۱۴۰۰ به بیش از ۱۱۳ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است.

آخرین آمار ثبت نام دانش آموزان در سال تحصیلی گذشته (بر اساس اطلاعات ثبت شده در سامانه سناد) ۱۵ میلیون و ۱۳۸ هزار و۵۲۳ نفر جامعه دانش‌آموزان را تشکیل می‌دهند .بنابر این سرانه دانش آموزی در ایران در سال تحصیلی ۱۳۹۹- ۱۴۰۰ تقریبا برابر با ۷۵۰۰۰۰۰ تومان است.یعنی کل هزینه ای که دولت برای هر دانش آموز در سال تخصیص می دهد با احتساب دلار ۲۵ هزار تومانی رقم ۳۰۰ دلار خواهد شد.

براساس آمار سازمان "همکاری‌های اقتصادی و توسعه"، میانگین سرانه دانش‌آموزی کشورهای دنیا، ۹۳۱۳ دلار است .یعنی متوسط جهانی  سرانه دانش آموزی ۳۰ برابر سرانه دانش آموزی در کشور ماست. این در حالی است که بیش از ۹۵ درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق پرسنل آموزش و پرورش می شود ، یعنی تنها ۵ درصد بودجه آموزش و پرورش سهم انبوهی از مشکلات و مسائل آموزش و پرورش می شود.

ترک تحصیل پنهان در بین دانش آموزان بر اثر بحران کرونا

در چنین شرایطی باید سطح توقعات از این نهاد را کاهش داد. چنین نظام تعلیم و تربیتی دیگر سرمایه ساز و تحول آفرین نخواهد شد ، حتی اگر بهترین اسناد تحولی را در اختیار داشته باشد .اکنون با هجوم ویروس کرونا و گسترش پاندمی آن ، این کمبودها بیشتر خود را نشان خواهند داد. فقر امکانات و منابع برای تقویت زیر ساختهای فن آوری و الکترونیکی مدارس ، آموزش مجازی را با مشکلات شدیدی روبه رو ساخته است. بخش بزرگی از دانش آموزان به ویژه در مقطع متوسطه به بهانه بسته بودن مدارس ، ترجیح می دهند به صورت تمام وقت و یا پاره وقت به سراغ کار بروند و به تحصیل در فضای مجازی کمتر رغبت نشان می دهند و این مسئله انگیزه های ترک تحصیل را تقویت می کند.

در شرایط فعلی به دلیل فراهم نبودن ابزار مورد نیاز و زیرساخت‌های لازم، به شاخصی برای عمیق‌تر شدن شکاف آموزشی و لطمه بیشتر به پیکر نحیف عدالت آموزشی شده است و  هم‌اکنون بخشی از دانش آموزان به دلیل دسترسی نداشتن به آموزش مجازی از چرخه تحصیل باز مانده اند. در سال های قبل به واسطه غیبت در مدرسه، مدیر و معلم متوجه ترک تحصیل دانش آموز می شدند و تلاش می کردند دانش آموز را بازگردانند، ولی الان شناسایی این دانش‌آموزان سخت شده است و این به معنای ترک تحصیل پنهان در بین دانش آموزان است که زوایای دیگری از این بحران را نشان می دهند.

از طرفی پاسخ گو نبودن نظام فعلی آموزش و پرورش در ایجاد فرصتهای شغلی برای دانش آموزان ، جذابیت های حضور آنها در فضاهای کاری و داشتن شغل پاره وقت را زیاد کرده است.گرچه آمار ترک تحصیلی ها به صورت جسته و گریخته داده می شود ولی آمار دانش آموزانی که به صورت تمام وقت در فضای مجازی مشغول آموزش هستند علامت سوالی است که باید پاسخ شفافی به آن داده شود.

ترک تحصیل پنهان در بین دانش آموزان بر اثر بحران کرونا

تجربه زیسته اینجانب به همراه تعدای از همکاران حکایت از شروع بحران و صدای زنگ خطر ترک تحصیل توده ای دانش آموزان به ویژه در شرایط کرونایی دارد.

بخش بزرگی از دانش آموزان به ویژه در مقطع متوسطه به بهانه بسته بودن مدارس ، ترجیح می دهند به صورت تمام وقت و یا پاره وقت به سراغ کار بروند و به تحصیل در فضای مجازی کمتر رغبت نشان می دهند و این مسئله انگیزه های ترک تحصیل را تقویت می کند.

اکنون گسترش ویروس کرونا باعث شدت گیری این بحران و عادی سازی آن توسط دانش آموزان می شود. بی توجهی به این موضوع و عدم سرمایه گذاری مناسب در زمینه آموزش و پرورش این بحران را به یک فاجعه تعلیم و تربیتی تبدیل خواهد کرد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ترک تحصیل پنهان در بین دانش آموزان بر اثر بحران کرونا

منتشرشده در دانش آموز

بی شعوری عریان و وندالیسم در مسیرهای کوهنوردی و طبیعت

این افراد (به ظاهر کوهنورد) را هر روز بارها و بارها در مسیر منتهی به کوه می‌بینم، داستان‌هایی داریم با این ها؛

آنچه بیشتر از همه آدم را حرص می‌دهد خودخواهی بی‌انتهای این افراد است. دست کم یک رفتار کوچک، حاکی از اندکی شعور هم در آنها دیده نمی‌شود که دل آدم را خوش کند. انگار که عمدا و با حداکثر دقت بی‌شعور ساخته شده‌اند.

در این گونه‌‌ی نه چندان نادر، همه جنس و ظاهر و عقیده‌ای دیده می‌شود. ابدا از ظاهر آنها نمی‌توانید متوجه چیزی بشوید. سنگ، گیاه، حیوان، انسان و آب از دست این‌ها در امان نیست. بسیار پر رو هستند و حتی گاهی اصرار دارند بی‌شعوری خود را به نمایش بگذارند و آن را نشانه cool بودن می‌دانند و البته آلودگی واژگانی و صوتی هم معمولا چاشنی اصلی است.

برای آنها حضور کودکان، خانم‌ها یا هر کس دیگری مهم نیست و با اصرار در هر بحث و جمله‌ای یکی دو واژه جنسی می‌گذارند .

یک زمانی زباله سازان و تخریب کنندگان، پنهان بودند، اما گونه جهش یافته آن جلوی چشم شما زباله پلاستیکی را به اطراف پرت یا به چیزی آسیب می زند!

بی شعوری عریان و وندالیسم در مسیرهای کوهنوردی و طبیعت

( پارک جمشیدیه - مسیر کلکچال )

 

نر و ماده‌ی این گونه، تفاوت رفتاری محسوسی ندارند. گاهی حتی خیلی هم خوشگل و خوش تیپ هستند اما چه سود که به قول رفقای آذری ما:

هیکلی چوخدو، شعوری یوخدو  ! ( هیکل فراوان ، شعور نیست ! )

نکته دیگری را عرض کنم. این بار که وارد کوه یا طبیعت شدید دقت فرمائید، تا با پدیده عجیبی آشنا شوید، آن هم لکه‌های سیاهی است که گله گله در طبیعت به چشم می‌خورد!

بله ! رد سیاه سوختن و سوزاندن. نمی‌دانم این را چه کسی در مغز مردم ما فرو کرده است که حتما باید موقع حضور در طبیعت، آتشی هم برپا شود. مرتب می‌بینیم که چگونه پوشش گیاهی ضعیف و فقیر کوه صرف آتش روشن کردن می‌شود، اعتراض هم که می‌کنید، می‌فرمایند شاخه و علف خشک هستند. مگر توان تولید طبیعت در یک محدوده خشک، سنگلاخ و کم آب چقدر است؟

بی شعوری عریان و وندالیسم در مسیرهای کوهنوردی و طبیعت

( کلکچال )

 

به خدا هیچ کجا و هرگز قانونی درباره لزوم پخت کباب در کوه و دشت، نوشته و مصوب نشده است. ساده‌ترین راه حل، بردن کپسول‌های کوچک گاز است.

شگفت این که، سراسر فضای مجازی پر است از طبیعت گردی، اما سهم آموزش و فرهنگ سازی تعامل با طبیعت در همان فضاها نزدیک به صفر است.

بی شعوری عریان و وندالیسم در مسیرهای کوهنوردی و طبیعت

حال چنانچه با این لکه های سیاه روبه رو شدید، سعی کنید روی آن را با خاک بپوشانید، کربن باقی مانده به تقویت خاک تا اندازه‌ای کمک می‌کند. حالا ما این را گفتیم، فردا نشود بهانه برای سوزاندن بیشتر. این را عرض کردم برای موقعی که دیگران این اشتباه را کرده باشند و شما بخواهید از زیان آن کم کنید.

بی شعوری عریان و وندالیسم در مسیرهای کوهنوردی و طبیعت

( کلکچال )

 

یک حسن دیگرش نیز از میان بردن الگوی بصری است. بسیاری از آدم‌ها ناخودآگاه جایی زباله می‌ریزند که پیش از آنها کسی زباله باقی گذاشته باشد. همین دیدن آثار آتش هم علاوه بر از میان بردن قبح این کار، باعث می‌شود دیگران نیز به فکر انجام چنین کاری بیفتند.

شک نکنید کوهنوردان بیشترین آسیب را از این گروه‌ها می‌بینند. گذشته از اینکه اینها وجهه کوهنوردان را خراب می‌کنند، باعث می‌شوند آنها از کار و تفریحشان بزنند تا رد پاهای آلوده را از طبیعت و کوه پاک کنند.

بی شعوری عریان و وندالیسم در مسیرهای کوهنوردی و طبیعت

( مسیر صعود به قله دارآباد - یال شن سیاه - تهران )

کانال کمپین مبارزه با بی شعوری


بی شعوری عریان و وندالیسم در مسیرهای کوهنوردی و طبیعت

منتشرشده در محیط زیست

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور