صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

نقدی بر اظهارات علی اصغر فانی درباره دانشگاه فرهنگیان

آقای دکتر فانی مانند خیلی از اخلاف و اسلافش نقد بدون مطالعه انجام می دهد . ایشان طرح ۱۰۰۳۱ را نشنیده و نخوانده و نپرسیده ولی به خود اجازه می دهد به راحتی در رسانه و فضای مجازی نقد غیر مستند انجام دهد.

لذا نکاتی گذرا بر این اظهارات جهت تنویر اذهان تقدیم می شود :

1- منظور از ۱۰۰  در طرح ۱۰۰۳۱ که سال ۱۳۹۷ طراحی شد یعنی مناسبت ۱۰۰ سالگی تربیت معلم در ایران از زمان دار المعلمین ودار المعلمات است و نه ۱۰۰ هکتار .  عدد ۳۱ یعنی ۳۱ دانشگاه جامع تربیت معلم در هر استان (۳۱ استان) ویژه دانشجو معلمان خواهران و برادران با مدارس جوار برای کارورزی .

 چرا طرح ۱۰۰۳۱؟
چون در سال ۱۳۹۰ با تجمیع مراکز تربیت معلم ۹۸ پردیس و مرکز  از ۴۰۰ مرکز تربیت معلم پیشین باقی ماند و متاسفانه در اثر عدم حمایت از این مراکز بالاخص در زمان وزارت دکتر فانی در حال حاضر ۷۰ درصد فرسوده اند .

2- تجریه کشورهای مورد مطالعه نشان دهنده اهتمام آلمان،  ژاپن و روسیه و....به استقلال دانشگاه های تربیت معلم و اولویت بودجه ای آنهاست و طرح ۱۰۰۳۱ پیشینه مطالعاتی قوی و مجربی در دنیا داراست.

3- دکتر فانی در اظهاراتش انگشت روی کمبود معلم گذاشت که از مسببین اصلی اش خود ایشان بود و در زمان صدارت و وزارتش خصوصاً در ۵ سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ ، که بخشی مربوط به وزارت ایشان بود میزان پذیرش دانشجو معلم از ۲۱ هزار به ۳ هزار سقوط کرد.

4- و این زخم ناسور در دوران وزارت آقای بطحایی سر باز کرد و ایشان حمایت لازم را برای جذب ۲۵ هزار دانشجو در سال ۱۳۹۷ را نمودند که جای تشکر دارد.

5- حال اینکه ظرفیت این دانشگاه در ۳۱ استان ۲۵،۰۰۰ دانشجو در هر سال در ۲۴ رشته مورد نیاز آموزش وپرورش است و اگر طی سالهای ۹۲ تا ۹۶ متولیان امر هرسال ۱۵ هزار دانشجو پذیرش می کردند و به مرور هرسال فارغ التحصیل می شدند این فاجعه رقم نمی خورد .

حال سوال از آقای دکتر فانی این است:

نقدی بر اظهارات علی اصغر فانی درباره دانشگاه فرهنگیان

1- چرا دکتر فانی در زمان وزارت خویش به فکر تامین معلم از مسیرهای مورد نظر شان نبود ؟
۲. چرا آقای فانی و همفکرانش حدااقل برای تامین معلم حداقل از ظرفیت ماده ۲۸ استفاده نکردند ؟
۳. چرا آقای فانی در زمان وزارتش دستور مطالعات بین المللی در تامین معلم را صادر نکرد ؟
۴. این همه هجمه از طرف دکتر فانی و همکاران همفکرشان علیه این دانشگاه و تضعیف مداوم دانشگاه فرهنگیان ناشی از چیست؟
۵. دکتر فانی با عقبه تجربه آموزش و پرورش چرا حتی یکبار هم حاضر نبود محتوا و شاکله طرح ۱۰۰۳۱ را جویا شود تا گرفتار تله تئوریکی اظهارات بی سند نشود؟

کوتاه سخن اینکه ؛
چرا مدیران و مسئولینی مانند دکتر فانی تا زمانی که در راس هرم هستند کاری نمی کنند و بعد از دوران ریاست و وزارت در قامت نقاد حرفی و نه حرفه ای ظاهر می شوند؟

ما در دانشگاه تهران آمادگی مناظره رو در رو را با آقای دکتر فانی اعلام می کنیم .

صراحتا اعلام می دارم  اگر هم جناب آقای دکتر فانی خواستند ، هر کجا و هر وقتی آمادگی تام را برای مناظره دارم .
فاعتبروا یا اولی الابصار


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر اظهارات علی اصغر فانی درباره دانشگاه فرهنگیان

منتشرشده در یادداشت

روز جهانی معلم و دستاوردهای توران میرهادی بنیان گذار مدرسه فرهاد

به یاد توران میرهادی ، معلم بزرگ و پیشگام آموزش خلاق کودک مدار و آموزش و پرورش مشارکتی.

« روز معلم » را به همه‌ی دوستان و معلم های پرتلاش و آگاه شادباش می گویم.

توران میرهادی معلم چند نسل بود. او بود که روش و منش من و بسیارانی را اصلاح کرد و شکیبایی و پایداری و ایستادگی در برابر کوه مشکلات و کار آهسته و پیوسته را به ما آموخت.کسی که رهنمودش به ما این بود :

« از غم های بزرگ، کار بزرگ بسازید» .

کسی که تیرباران همسر قهرمانش، سرگرد جعفر وکیلی (کاش نامه های زندان این مرد بزرگ بازنشر می شد، تا مشخص می شد چرا جنبش ها و خیزش های فداکارانه ی مردم ایران همواره ناکام می ماند)؛ جعفر وکیلی در چند نامه ی واپسین روزهای زندگی کوتاهش ،به روشنی نشان می دهد که این نه فقط استبداد و نبود دموکراسی در قلمرو کلان، که بینش و روش های غیردموکراتیک در قلمرو تشکیلاتی نیروهای اپوزیسیون و منش جاه طلبانه و باندبازی و دسته بندی و دسیسه چینی، آفت بزرگ این جنبش هاست.

روز جهانی معلم و دستاوردهای توران میرهادی بنیان گذار مدرسه فرهاد

جوانمرگی برادرش فرهاد، غرق شدن فرزندش در سیل - آن هم پیش چشمانش- سرطان و مرگ همسر دومش، محسن خمارلو، در میانسالی و... همه را تاب آورد و زانو خم نکرد و چون کوه استوار ایستاد.

او که از نیروهای سیاسی موجود سرخورده و ناامید شده بود در پی راهی بود؛ راهی که دانش امروزین را با فرهنگ دموکراتیک و بینش و روش آموزش خلاق مشارکتی و غیر رقابتی به نسل جدید منتقل کند.

از این رو «مدرسه ی فرهاد» را پی نهاد و الگویی کارآمد را پیش چشم دیگران قرار داد.به این هم بسنده نکرد و در سال ۱۳۴۱ با جمعی از پیشروان آموزش و پرورش نوین، شورای کتاب کودک را بنا نهاد،که حدود شصت سال فعالیت درخشان و راهگشا را در کارنامه ی خود دارد.

از دید میرهادی، آموزش و پرورش قلب و مغز هر نظام اجتماعی است.

روز جهانی معلم و دستاوردهای توران میرهادی بنیان گذار مدرسه فرهاد

در اولین مجمع عمومی شورای کتاب کودک که در حضور استادان بزرگم میرهادی، نوش آفرین انصاری، زنده یاد یحیی مافی و...پیشکسوتان و همکاران شورایی -که همزمان شده بود با پیدایش داعش-با الهام از آموخته هایم از این بزرگان، در سخن آغازین گفتم :

« راه ریشه ای درازمدت مبارزه با تروریسم، تفنگ نیست ؛ فرهنگ است؛ یعنی تبلیغ و ترویج فرهنگ دموکراتیک به صورت بنیادین و از کودکی . دموکراسی و صلح با شیوه هم آموزی و همدلانه و گفت و شنودی در ذهن فعال کودک نهادینه می شود...».

توران میرهادی به ما آموخت داعش و تروریسم محصول فقر اقتصادی و فرهنگی و آموزش و پرورش ناکارآمد و نابسنده و فقدان دموکراسی در جوامع عقب مانده و سیاست های منفعت جویانه ی انحصارات نفتی و تسلیحاتی است که به جای تامین و تدارک امکانات آموزشی، اسلحه به خاورمیانه می فرستند.

صفحه اینستاگرام


روز جهانی معلم و دستاوردهای توران میرهادی بنیان گذار مدرسه فرهاد

منتشرشده در یادداشت
جمعه, 15 مهر 1400 12:04

ضریب هوش و ساختار سیاسی

آیا ارتباطی میان ساختار سیاسی و ضریب هوشی جامعه وجود دارد

«ژان پیاژه» اعتقاد‌ دارد که هر‌ چه درجایی تنوع (Diversity)، غنا (Richness) و پیچیدگی (Complexity) در زمینه اطلاعات بیشتر باشد رشد شناختی بیشتر است. بنابراین «جامعه باز» – آن‌چنان که «کارل پوپر» نام‌می‌نهد – باعث رشد فرهنگی یک جامعه می‌شود و «جامعه بسته اطلاعاتی» باعث پسرفت فرهنگی می‌شود.

نمونه چنین پدیده‌ای در چین و هونگ کونگ دیده‌شد. از دهه ۱۹۵۰ که جمهوری کمونیستی مائو در چین پیروز‌ شد فضای چین فضای «تک صدایی» و «سانسور اطلاعات» شد. (اکنون نیز به رغم تحولات اقتصادی هنوز چین به صورت تک‌حزبی اداره می‌شود و سانسور اطلاعات و فیلترشدن اینترنت در آن ادامه‌دارد!)

آیا ارتباطی میان ساختار سیاسی و ضریب هوشی جامعه وجود دارد

در همین‌حال قرارداد بین چین و انگلستان باعث‌شد که بندر هونگ کونگ تا سال ۲۰۰۰ میلادی خارج از حاکمیت مائوئیزم باقی‌بماند. نتیجه این شد که چند دهه پس از آن امید به زندگی (طول عمر مورد انتظار) در هونگ کونگ (همان ژن چینی) نزدیک به ۲۰ سال بالاتر از چین باشد. (کتاب مدیریت استراتژیک – فرد دیوید) و رتبه هوش (IQ) هونگ کونگی‌ها در جهان اول و رتبه چینی‌ها درجهان هشتم باشد! (این رتبه بندی را در سایت ویکی‌پدیا می توانید ملاحظه‌کنید)

جامعه تک‌صدایی افرادی را تربیت می‌کند که رشد شناختی پایینی دارند و از نظر پیاژه پایین‌بودن رشد شناختی یعنی «تفکر عینی» (Concrete) به جای «تفکر انتزاعی» (Abstract) .

سایت دکتر محمدرضا سرگلزایی - معلم و روان پزشک


آیا ارتباطی میان ساختار سیاسی و ضریب هوشی جامعه وجود دارد

منتشرشده در یادداشت

 سریال تکراری رتبه بندی معلمان سال هاست که بحث رتبه بندی معلمان مطرح است ولی هیچ گاه رتبه بندی که هم به جایگاه و منزلت هم به معیشت معلمان وابسته است اجرایی نشده و به معنای واقعی تحقق نیافته و هر بار که این موضوع مطرح شده فقط با کمی افزایش حقوق خاتمه یافته است. ولی چند وقتی است که دوباره این بحث در بین فرهنگیان، دولت و مجلس مطرح شده و آنچه خواسته­ ی واقعی فرهنگیان است اجرای کامل رتبه بندی به میزان افزایش حقوق به اندازه 80 درصد اعضای هیات علمی دانشگاههاست. ولی آنچه مجلس و کمیسیون آموزش اعلام می کند این است که در سال جاری بودجه لازم برای تحقق رتبه بندی کامل وجود ندارد و فقط می توان بخشی از آن را اجرایی کرد.

با توجه به درخواستهای مکرر فرهنگیان از مجلس و دولت در روزها و هفته های گذشته و امضای بیش از 200 نفر از نمایندگان مجلس برای بررسی اولویت دار لایحه رتبه بندی معلمان در صحن علنی مجلس، این لایحه قرار است در روز­های آینده در صحن علنی مجلس مورد بررسی قرار گیرد که این امر منوط به موافقت هیات رئیسه مجلس است.

در این راستا محمدرضا احمدی دبیر کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی درباره آخرین وضعیت بررسی لایحه رتبه بندی معلمان اظهار داشت: به دلیل اهمیت لایحه رتبه بندی معلمان و ایجاد انگیزه مضاعف به فرهنگیان جمع‌آوری امضای نمایندگان مجلس برای بررسی اولویت‌دار لایحه رتبه بندی معلمان صورت گرفته است تا سریعا این لایحه در صحن علنی مجلس بررسی شود.

احمدی گفت:‌ بودجه اجرای رتبه بندی معلمان هماهنگ شده است این در حالی است که قبلا این بودجه تا 15 هزار میلیارد تومان بود، اما با رایزنی‌های صورت گرفته اعتبار تخصیص یافته به 30 هزار میلیارد تومان رسید، ولی در مجموع بنا داریم که اجرای رتبه بندی معلمان سریعا و با هر بودجه‌ای آغاز شود، ضمن اینکه نباید اجرای این موضوع با تاخیر بیفتد.

وی با بیان اینکه اجرای رتبه بندی معلمان با 50 تا 60 درصد بودجه لازم بهتر از عدم اجرای ان است گفت: قرار است که رتبه بندی معلمان از 31 شهریور 1400 اجرایی شود و به زودی جزئیات آن هم در صحن علنی مجلس بررسی خواهد شد.

رامین کریمی نیا، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران و دبیر کارگروه صنفی معلمان کشور در گفت وگو با ایسنا، در رابطه با لایحه رتبه بندی معلمان اعلام می دارد: افزایش حقوق درنظرگرفته شده از این محل پاسخگوی نرخ تورم ایجاد شده و خط فقر که اعلام شده بالای ۱۲ میلیون است، نخواهد بود. و همچنین بارمالی اجرای رتبه بندی را مبالغی حدود ۱۶۰ تا ۲۰۰ هزار میلیارد تومان اعلام کرده بودند که اعداد واهی و غیردرستی است.

کریمی نیا افزود: طبق برآورد ما اگر قرار باشد همکاران ۸۰ درصد حقوق هیئت علمی همتراز را دریافت کنند، برای اجرای رتبه بندی در یک سال۶۰ تا ۷۰ هزار میلیارد تومان نیاز است. به عبارت دیگر اگر همکاران ما با آموزشیار مربی، مربی و استادیار همتراز شوند برای یک سال بین ۶۰ تا ۷۰ هزار میلیارد و برای نیمی از سال حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان نیاز است. برخی نمایندگان معتقدند که بودجه همسان سازی بازنشستگان این مبلغ را زیاد کرده، در حالی که بودجه همسان سازی بازنشستگان از محل صندوق بازنشستگی کشوری پرداخت می شود و اعتبار آن نیز در بند و تبصره ۲ قانون بودجه ۱۴۰۰ آمده و ۱۳۰ هزار میلیارد تومان به آن اختصاص داده شده و جدای از رتبه بندی است.

دبیر کارگروه صنفی معلمان کشور با بیان اینکه هرچقدر هم افزایش داشته باشیم باز هم با حقوق اساتید همتراز نمی شویم گفت: این در حالی است که زحمت معلم و ساعات کاری اش در هفته بیشتر از اساتید است.

کریمی نیا با بیان اینکه رتبه بندی به نفع رتبه های پایین تر می شود، اما ۳۸۶ هزار معلم در رتبه های ۴ و ۵ داریم که به شدت گلایه مند می شوند و حق هم دارند گفت: اجرای رتبه بندی ۱۰ سال به تعویق افتاده، این همه روی آن سروصدا و تبلیغ کرده اند. با اجرای این قانون، بی انگیزنگی خاصی را شاهد خواهیم بود. چون بودجه کم داشتند و با بودجه خواسته اند به طریقی همتزاری ۸۰ درصدی را اعمال کنند که اصلا به شیوه درستی تنظیم نشده و اگر قرار است اینطور اجرا شود مسکوت بماند بهتر است.

عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران افزود: پیشنهاد ما این بود که معلمان زیر لیسانس با آموزشیار مربی و دارندگان لیسانس و فوق لیسانس با پایه های متفاوتِ مربی در دانشگاه، همتراز شوند. معلمان دارای مدرک دکترا نیز با استادیارها همتراز شوند و این راه برای رشد و پیشرفت باز باشد.

وی ادامه داد: طبق پیشنهاد ما به عنوان مثال یک معلم فوق لیسانس با ۲۰ سال سابقه باید با یک مربی دانشگاه که ۱۶ میلیون تومان حقوق می گیرد تا ۸۰ درصد، همتزار شود. اکنون ۱۰ میلیون دریافتی دارد و به این ترتیب حقوقش به ۱۳ تا ۱۴ میلیون تومان می رسد. اگرچه این پیشنهاد هم کامل نیست اما منطقی تر است و قابل اجراست و محاسبه اش آسانتر است. بار مالی اش نیز برای شش ماه سال حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان می شود که قابل تامین است.

وی افزود: درخواست ما این است که یک یا دو تن از نمایندگان معلمان نیز در کارگروه تدوین آیین نامه اجرایی حضور داشته باشند.

سریال تکراری رتبه بندی معلمان
دبیر کارگروه صنفی معلمان کشور در پاسخ به اینکه «در کنار افزایش حقوق، هدف بزرگتر رتبه بندی، ارتقای صلاحیت های حرفه ای است؛ آیا سازوکار ارتقای معلمان به نحو درستی در این قانون دیده و اجرا خواهد شد؟» گفت: با این وضعیت خیر، هر طور بررسی کنید حقوق همکاران ما از بقیه دستگاههای کشور کمتر است، احکامشان مشخص است. معلم با ۱۵ سال سابقه برابر با نیروی صفرکیلومتر دستگاههای دیگر حقوق می گیرد و با این میزان کم افزایش حقوق، انگیزه ای برای رقابت و ارتقای صلاحیت باقی نمی ماند.

با این اوصاف شایسته است که مجلس و دولت انقلابی یکبار برای همیشه  بحث معیشت و رتبه معلمان را در اولین فرصت حل نماید و با این کار گام مهمی در بهبود وضعیت آموزشی کشور برداشته شود. امید­واریم که این بار نیز مانند دفعات گذشته این موضوع فقط با افزایش ناچیز حقوق همراه نشود و فرهنگیان به خواست واقعی خود که همانا اجرای کامل رتبه ­بندی است، دست یابند و اکران این سریال تکراری ناامید کننده، پایان یابد و به سالهای بعد موکول نشود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سریال تکراری رتبه بندی معلمان

منتشرشده در یادداشت

جایگاه وزیر آموزش و پرورش در کابینه و دلایل ناکارآمدی آن

راستش اگر فرصت برگشت به گذشته میسر می ‌شد برعکس خیلی از همکاران ناراضی از آموزش و پرورش باز پیشه معلمی را دنبال می کردم نه اینکه آموزش و پرورش تامین کننده مایحتاج زندگی بخور و نمیر ماست بلکه معتقدم برای ایجاد تغییرات مثبت تدریجی در جامعه، فعلن راهی بهتر و کوتاه تر از آموزش و پرورش سراغ ندارم.

با اینکه امیدی هم به آلاف اولوف دول و وزرا در خصوص بهبود اوضاع منزلت و معیشت فرهنگیان در قالب طرح(لایحه)رتبه بندی نیست.

یحتمل دولت مستقر و وزیر آتی نیز در این خصوص به سرنوشت اسلاف خود گرفتار خواهند شد.

 

حال خوبم آرزوست

حسین حسن زاده از فعالان فرهنگی که از مصاحبه و شکایت وزرا شاکیست می نویسد:

دیشب در برنامه پرسشگر که از شبکه آموزش پخش گردید پنج تن از وزرای سابق و اسبق آموزش وپرورش کشور دعوت حضوری و تلفنی برنامه بودند.

اخیرا هم که جناب فانی اظهار نطر نمودند همگی.....متفق القول...که...

"حال آموزش و پرورش اصلا خوب نیست."

حال سوال این است.... که...

اگر حال آموزش و پرورش کشور به اذعان عالی ترین مقام وزارتخانه خوب نیست چرا درمان نمی شود؟

جایگاه وزیر آموزش و پرورش در کابینه و دلایل ناکارآمدی آن

ناکارآمدی آموزش و پرورش بر اساس کدام سنجه؟

دکتر کلهر از صاحب نظران تعلیم و تربیت در اعتراض به ناکارآمد جلوه دادن آموزش و پرورش می گوید:

به نظر می رسد، یکی از عوامل کم کارآمدی نظام آموزشی، خود این آقایان هستند!

تخصص لازم را نداشتند.

نگاه سطحی و ایدئولوژیک به « تربیت» داشتند. سطوح مدیریت را با توجه به اهداف سطحی و منویات و تایید دیگران سازماندهی کردند.

تابع سفارشات بودند!

به شدت برای حفظ موقعیت خود محافظه کار بودند. اطلاعات و داده های واقعی از کف مدارس را به تصمیم گیران فرادست انتقال ندادند.

به کارنامه سازی و ارائه گزارش های سطحی بسنده کردند.

نخبگان را به دلیل ناآشنایی با پژوهش و اهمیت آن در آسیب شناسی و پیدا کردن راه حل های برون رفت از مشکلات قدر ندانستند، و اغلب آن ها، از بدنه آموزش و پرورش جدا شدند .

در هیئت دولت نماینده قوی نظام آموزشی نبودند و به درستی دفاع نکردند.

دومین عامل مهم کم کارآمدی آموزش ‌وپرورش، فقدان استراتژی برای توسعه پایدار و پیش رونده ملی است.

نظام آموزشی در دل برنامه های ملی بلندمدت و برای تامین شهروندان سالم و سرمایه های اجتماعی در کنار ۲۲ نهاد فرهنگی دیگر، معنی پیدا می کند!

آن های که می گویند؛ مرگ مدرسه و یا ناخوشی آموزش و پرورش، بر چه مبنایی چنین ادعای را می کنند؟! داده های را چگونه و در چه موقعیتی گردآور کرده اند؟! سنجه های معتبرشان کدام است؟!

با کدام اهداف و برنامه های طراحی شده و تحقق نیافته مقایسه می کنند؟

با این وجود، در مجموع آموزش و پرورش موفق تر از؛ حوزه های اقتصاد ( تورم دایمی)، خودروسازی اسقاطی، کشاورزی ورشکسته، محیط زیست، صنعت ( پراید)، رفاه اجتماعی، فرهنگ( باورها ، قدر قرب مداحان در برابر دانشمندان، اخلاق عمومی، حقوق شهروندی و ...) روابط بین الملل( دوستان ایران در دنیا)،  و ... است.

جایگاه وزیر آموزش و پرورش در کابینه و دلایل ناکارآمدی آن

 از ماست که بر ماست

دکتر سحرخیز منتقد برنامه وزاری روحانی بر این عقیده استوار است که مخاطبان منصف اگر مروری بر کارنامه سی و چند ساله شما داشته باشند زبان به تصدیق گشوده همنوا با ناصر خسرو خواهند سرود :

چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا ؛ ز که نالیم ؟! از ماست که بر ماست

با این بذر تردیدی که امثال جنابعالی در ارزیابی از عملکرد یا کارایی درونی و بیرونی آموزش و پرورش دولتی در اذهان دولتمردان کاشته آید بیمناکم اگر این میدان به میدان دار خام و بی تجربه ای سپرده شود با محیط شدن دوباره شما بر وی ، به کلی از حیز انتفاع ساقط شده ، همین مدارس نصف و نیمه ما نیز به بازار بورس یا خصوصی سازی سپرده خواهد شد.

به یاد ندارم تا زمانی که جناب روحانی بر ارگ ریاست تکیه داشت، دل به دریا زده این چنین بی محابا از روزهای سخت خویش پرده برداشته باشید تا بود همه تعریف و تمجید شنیدیم. امروز چه اتفاقی روی داده است؟!

می خواهید این روغن ریخته را نذر امامزاده ای کنید که قادر به هیچ کرامت یا معجزه ای نیست؟!

همه چیزمان شبیه همه چیزمان است

و نهایتا رضاقاسم پور می گوید:
همه چیزمان شبیه همه چیزمان است . کدام بخش دولت کارآمدتر از آموزش و پرورش عمل می کند؟ ضربه ای که خودروسازی اسقاطی به اقتصاد در حال احتضار و امنیت رو به زوال مان زده رستم بر فرق اسفندیار فرود نیاورده است. راستی محصول این همه دانشگاه دهن پرکن و زوار دررفته به چند؟

ما قطعات یک پازل معیوبی بیش نیستیم . ارزیابی عملکرد و سنجش محصولات صرفا در کنار و قیاس هم معنا پیدا می کند. الغرض آردمان بیخته و الک اویختگانیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جایگاه وزیر آموزش و پرورش در کابینه و دلایل ناکارآمدی آن

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد سخنان قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در مورد رتبه بندی معلمان

پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )

«به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، قاسم احمدی لاشکی؛ با تکذیب اعلام خبر میزان افزایش حقوق ناشی از اجرای طرح رتبه بندی معلمان، اظهار کرد: امروز به نقل از این جانب، مطلبی به کذب، پیرامون میزان افزایش ناشی از اجرای طرح رتبه بندی معلمان در فضای مجازی منتشر شد که ضمن تکذیب آن تصریح می کنم که مسئولان آموزش و پرورش، همواره در تلاش اند تا حق مسلم فرهنگیان، پیرامون طرح رتبه بندی معلمان را  که قریب به ۱۰ سال است به تأخیر افتاده؛ پیگیری و هرچه سریع تر به نتیجه رسانند.

احمدی لاشکی ضمن تشکر از مجلس، دولت و فرهنگیانی که در این زمینه صاحب نظر هستند؛ اذعان کرد: با وجود تمام تلاش های صورت گرفته، هنوز میزان دقیق ارتقای ارقام احکام حقوقی فرهنگیان مشخص نشده است و همچنان در حال رایزنی با نمایندگان ملت هستیم.

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد سخنان قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در مورد رتبه بندی معلمان

معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش با اشاره به این که لایحه ۹ بندی طرح رتبه بندی معلمان به زودی در مجلس مطرح خواهد شد، گفت: امروز تعدادی از نمایندگان خواهان بررسی سریع  این لایحه شدند و قرار است تا لایحه مذکور تا هفته آینده در صحن علنی مجلس مطرح شود.

لاشکی گفت: تاکنون رقم دقیقی از میزان افزایش احکام حقوقی ناشی از اجرای رتبه بندی معلمان، مشخص نشده  است و هدف ما از اجرای این طرح، در درجه اول ارتقای جایگاه و منزلت معلمان و فرهنگیان است. »

تیر ماه 1399 احمد عابدینی معاون شورای عالی آموزش و پرورش می گوید : ( این جا )

« هنوز بعد از گذشت چندین سال ، نوع نگاه ما به رتبه‌بندی صحیح نیست . یکی از مشکلات اساسی این است که رتبه‌بندی را معادل افزایش حقوق می‌دانیم به هیچ وجه در بحث‌های کارشناسی نمی‌خواهیم رتبه بندی را با معیشت معلمان گره بزنیم.

 اگر بُعد کارمندی را در نظر بگیریم مثل همه کارمندان دولت باید بحث معیشت فرهنگیان مورد توجه قرار بگیرد. اگر رتبه‌بندی را با افزایش حقوق گره بزنیم و معادل این بدانیم هر فردی در هر رتبه‌ای قرار گرفت باید حقوقش افزایش یابد که البته باید این اتفاق بیفتد، خطای راهبردی است و رتبه بندی را از مسیر اصلی خود دور می‌کند.

ما نباید یک کار ارزشمند را با بحث معمولی گره بزنیم . تلاش برای افزایش حقوق راهکار‌های متعددی دارد از جمله همسان‌سازی و حق معلمان است که حقوقشان افزایش پیدا کند و در طول تاریخ بنا به دلایلی به معلمان توجه نشده است. ما می‌گوییم چرا تحت عنوان رتبه‌بندی این اتفاق می‌افتد، رتبه‌بندی یک اتفاق خوب است که قرار است تحولی را رقم بزند و در کنار تمام مسائل مربوط به افزایش حقوق و کمی‌گرایی که در آموزش و پرورش وجود دارد رتبه‌بندی موضوعی است برای ایجاد تحول.

هدف در رتبه بندی ارتقای کیفیت تعلیم و تربیت است و نیم نگاهی هم به مسائل کمی داریم؛ چرا این را مطالبه نمی‌کنیم که مگر معلمان کارمند نیستند  ؟ چرا برای وزارت نفت، جهاد کشاورزی و... برای افزایش حقوق رتبه‌بندی اعمال نمی‌کنیم هرآنچه برای کارمندان دیگر انجام دادید برای معلمان هم باید انجام بدهید هرچند معتقدیم معلمی کارمندی نیست و راهبری آموزشی است. »

پرسش « صدای معلم » از همه مسئولان و تصمیم گیرندگان آن است که آیا همه ظرفیت های مغفول در « قانون عام » ( قانون مدیریت خدمات کشوری ) برای معلمان اجرایی شده است ؟

moalleman23esfand2

سرنوشت آن " قانون خاصی " که معاون پیشین برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش آن همه بر روی آن تاکید و اصرار می ورزید به کجا رسید ؟

به نظر می رسد در حال حاضر فلسفه اجرای نظام رتبه بندی معلمان مانند بقیه موضوعات " لوث " شده و به دعوا و مشاجره بر سر نرخ افزایش حقوق ناشی از اجرای رتبه بندی احتمالی تنزل یافته است .

15 فروردین 1400 ، « صدای معلم » در گزارشی با عنوان «  پس از 10 سال ... از صاحب نظران حوزه آموزش و پرورش برای " رتبه بندی معلمان " نظر می خواهند ؟! » نوشت : ( این جا )

« همچنان «مرجع ارزیاب» مورد توافق صف و ستاد در فرایند رتبه‌بندی و براساس امکانات و شرایط موجود غایب بزرگ است.

و اما سخن آخر در مورد مجری اصلی و مسئول در فرایند رتبه‌بندی معلمان است .

در این طرح و در سنجش صلاحیت آمده است: «فرایند مستمر گردآوری سازمان‌یافته اطلاعات، شواهد و مستندات مرتبط با شایستگی‌های کسب‌شده و نتایج عملکرد رقابتی معلم و بررسی آنها براساس سازوکارها، ملاک‎ها، معیارها و شاخص‌های مشخصی که توسط «هیأت‌های ممیزه موضوع بند «ک» این قانون تعیین و تصویب شده و توسط کانون‌های ارزیابی سنجیده می‎شود.»

این وضعیت پیش‌تر هم مطرح شده و ناکارآمدی حداقل در حوزه «متدلوژی» به اثبات رسیده است. نظارت بر کار معلمان و پایش کیفیت آموزش باید توسط «معلمان متخصص و کارآمد» در قالب تشکیلات تعریف‌شده مانند «سازمان نظام معلمی» صورت گیرد.

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد سخنان قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در مورد رتبه بندی معلمان

بی‌توجهی به این مسئله و استمرار نگاه اداری و آمرانه به قاعده اصلی آموزش، یعنی معلم و هویت حرفه‌ای او، نتیجه‌ای جز روزمرگی و سرخوردگی بیشتر نخواهد داشت . »

پرسش این است ؛

آیا بهتر نبود به جای این همه اتلاف وقت ، انرژی و منابع در این مدت ؛ مقدمات اجرای « سازمان نظام معلمی » را به عنوان یک تشکیلات حرفه ای معلمی و مستقل فراهم می کردید تا آن ها در مورد خودشان تصمیم بگیرند ؟

پرسش صریح این رسانه از همه مقامات ، برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان آن است ؛

چرا پس از گذشت بیش از یک دهه از طرح " سازمان نظام معلمی " توسط شورای عالی آموزش و پرورش و تصویب آن هنوز مسئولان در مورد گشایش این تشکیلات معلمی سوء ظن دارند و آن را عامدا مسکوت گذاشته اند ؟

چرا با معلمان و جامعه صداقت ندارید ؟

آیا ارتقای جایگاه و منزلت معلمان به این معناست که معلمان با ذهنیت افزایش جهشی حقوق ناشی از اجرای رتبه بندی معلمان در خیابان ها تجمع کنند ، عده ای بازداشت شوند و حتی در میان افکار عمومی ، معلمان به زیاده خواهی متهم شوند در حالی که هنوز همان قوانین ساده و مسلم مانند سایر کارمندان برای آنان اجرا نشده و " تبعیض " نهادینه شده در نظام پرداخت ها همچنان روح و روان معلمان را آزار می دهد ؟

پایان گزارش/


گزارش انتقادی صدای معلم در مورد سخنان قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در مورد رتبه بندی معلمان

منتشرشده در گفت و شنود

  بحران امر نمادین در نهاد آموزش ایران و چالش های آموزش و پرورش

اگر بپذیریم آموزش به عنوان یکی از مهمترین «مساله» های زندگی مردمان مطرح است آنگاه می توان در تعریف و تبیین این مسأله تعمق نمود. اما ابتدا باید بتوان به برجسته سازی وجوه مسأله پرداخت و آن را از «شر طبیعی شدن وخامت» نجات داد. شری که عموما دامن‌گیر «امر مکرر» می شود. در این راستا می توان حداقل به چهار نکته نظر داشت:

۱. نهاد؛

آموزش در زبان جامعه‌شناسانه اش به عنوان «نهاد» مطرح است. نهادها، سازوکارهای نظم اجتماعی هستند که رفتار گروه های انسانی را در چارچوبی مشخص راهبری می نمایند. اینگونه در متن اجتماعات بشری، نهاد آموزش همواره حاضر بوده است تا اعضای جامعه را برای زیستنی متناسب با آنچه «مطلوب و هنجارین» می داند، آماده نماید. عمده ترین سازمانی که جهان مدرن برای این امر تدارک دیده «مدرسه» است. مدرسه پس از خانواده‌ - به طور کلاسیک - مهمترین نهاد آموزش بشر برای زندگی اجتماعی‌‌ است. اهمیت نهاد مذکور در همین نکته نهفته است که اعضای جامعه متناسب با کیفیت آموزشی که دریافت می کنند به کنش اجتماعی‌‌ خواهند پرداخت. آنها «پیشبران» حرکت جامعه خواهند بود. شتاب رشد اجتماعی جوامع تا حد زیادی در گرو این پیشبران است که سبب ساز پیشرفت یا عقب افتادگی یک ملت در قیاس سایر ملل می گردد. نفوذ ارتباطی معلم در مناسبات قدرت و ساختار «کم عمق» است.

 

۲. امر نمادین؛

ژاک لکان با یاری جستن از دیالکتیک هگل و زبان شناسی سوسور به بازتعریفی از روانکاوی فرویدی دست زد که ابعاد اجتماعی مهمی دارد. او از سه نظم بنیادین نام برده است شامل امر خیالی، امر نمادین و امر واقعی. دومین نظم مذکور در اینجا مدنظر است.

امر نمادین شامل تمام چیزهایی است که ما معمولاً واقعیت می نامیم. از زبان و قانون تا ساختارهای اجتماعی. آنچه امر نمادین را برپا می کند زنجیره دلالت های زبانی ست. این زنجیره بر وجوه دال و مدلول زبانی قرار دارد. زبان که سرشار از نشانه‌هاست. این نشانه‌ها پیوستار هستند یعنی نظامی رابطه ای یا تفاوتی را نشان می دهند. به زبان ساده در این نظام همه تفاسیر نشانه‌ شناختی به هم پیوسته هستند ؛ فلذا نمی توان هیچ نشانه ای را فارغ از نشانه ای دیگر تفسیر نمود. آموزش به مثابه نهاد، شبکه ای سراسری است که امر نمادین را در ذهن مخاطب تدوین می نماید.

 

۳. تطبیق بیرونی؛

مدرسه چنان زادگاه امر نمادین است. مفاهیم در نشانه‌های خاصی تعریف شده و آموخته می شود. ارزش گذاری اجتماعی در این فرایند تحقق می یابد . کودک می‌آموزد که هدف های مشروع کدام ها هستند. کدام مسیرها تحسین می شوند و کدام توبیخ. زیستن از چه دالان هایی به امر «رستگاری/دلپذیری» می انجامد. در واقع فضیلت ها و رذیلت ها برای او در این مکان و زمان معنا می یابند. این معنایابی با جست و جوی مابه ازا های بیرونی همراه است. آموزش گیرنده به محیط نگاه می کند تا امر نمادین را بیابد. مثال های پیرامونی برای او حکم تثبیت گری را دارد تا آموخته ها را جایابی کند. ارزش های نمادین را تشخیص دهد و ارزیابی نماید. سیستم های آموزشی کامیاب همان هایی هستند که در تطبیق امر نمادین با مثال‌های محیطی موفق باشند. در این سیستم ها دانش آموز یا دانشجو در انطباق امر نمادینی که آموخته با وقایع روزمره و رویدادهای جاری اجتماعش موفق خواهد بود.

 بحران امر نمادین در نهاد آموزش ایران و چالش های آموزش و پرورش

۴. مخدوش شدن امر نمادین در نهاد آموزش ایران؛

با توجه به آنچه گفته شد می توان در چیستی امر نمادین در نهاد آموزش ایران سخن گفت. اینکه مدرسه چه مفاهیمی را برساخت می کند و نشانه های نهادینه شده در ذهن دانش پذیر چیستند. چالش عمده در اینجا ایجاد می گردد که دانش پذیر در تطبیق این نشانه ها با مثال های پیرامونی دچار تشتت است. «آموزگار» برجسته ترین امر نمادین در این دستگاه است. او مرجع و الگوی نظر و عمل است. فلذا جایگاه و اثر گذاری اش در ذهن کودک و نوجوان بالاست. به نظر می رسد جایگاه معلم ایرانی در سال‌های اخیر تنزل یافته است. این تنزل در دو حوزه طبقاتی و اجتماعی رخ داده است . 

حقوق دریافتی معلمان در نسبت استانداردهای معیشتی، در حداقل قرار دارد. مطالبات برحق آن ها در بهبود بنیادین دستمزد -که در قالب طرح «رتبه بندی» و دریافت معادل ۸۰٪ اعضای هیأت علمی تدوین شده- پس از سالها هنوز محقق نشده است. این امر تنزل طبقاتی و معیشتی برای معلم ایجاد نموده است.

همزمان می توان از تنزل جایگاه اجتماعی او نیز سخن گفت. این تنزل در نگاه دانش آموزان به شغل معلمی نمود دارد. نفوذ ارتباطی معلم در مناسبات قدرت و ساختار «کم عمق» است. او در قیاس با اقشار دیگر همچون اساتید دانشگاه، پزشکان، مهندسان، تاجران، مدیران اجرایی و حتی کارمندان سایر دستگاه ها ... دارای «قدرت نفوذ» کمتری است.

بحران امر نمادین در نهاد آموزش ایران و چالش های آموزش و پرورش

 فکت هایی چند از خودکشی معلمان به دلیل تضییقات مالی و اجتماعی‌‌ موید این مطلب و شدت بحران است. بحرانی که در مقامی فراتر از مولفه طبقه و شانیت، بحران در امر نمادین است.

مولفه های تشکیل دهنده این بحران متکثر است و ذهن دانش آموز را با ناهماهنگی هایی در ارزش ها، هنجارها، آرزوها، اعتمادها و نهایتا امید اجتماعی مواجه می سازد. آنجا که فضیلت آموخته شده در مدرسه را کمتر در ساختار عملا موجود می یابد. راست گویی، وفاداری، مهربانی، ادب، شجاعت، عدالت، توسعه، آزادی، ارزش دانش، انسجام جمعی، همدلی و غیره نمونه هایی از امر نمادین هستند که در استراتژی نهاد آموزش ایران، تعلیم داده می شوند. این گونه می توان به وسعت مسأله ای اشاره داشت که بحران امر نمادین نامیده می شود.

در یک جمع بندی بایستی تذکر داد که هرگونه استراتژی توسعه ملی بر شروطی استوار است که خروج از این بحران را مدنظر قرار دهد.

( این یادداشت پیش تر در نشریه « ایران فردا » منتشر گردیده است. )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بحران امر نمادین در نهاد آموزش ایران و چالش های آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

  «تمامِ ایرانیانی که اندکی آگاهی دارند، از عقب ماندگی کشور - به ویژه افول ایران از یک امپراتوری بزرگ و قدرتمند به دولتی ضعیف و کوچک - نگران شده‌اند. ریشهٔ انحطاط در کجاست؟ در اوایل قرن، روشنفکران می‌توانستند ادعا کنند که مقصّرِ اصلی، مستبدینی بودند که نفعی پنهانی در بی سوادی و جهلِ مردمِ کشور داشتند. امّا در حقیقت بیست سال پس از حکومت مشروطه ما نمی‌توانیم همان پاسخ را بدهیم. اکنون می‌دانیم که تقصیر اصلی نه بر گردنِ فرمانروایان بلکه فرمانبرداران است. آری، علّتِ اصلی توسعه نیافتگی در ایران و شاید در بیشتر کشورهای شرقی، تفرقه و اختلاف میانِ توده هاست

احمد کسروی

  در «علل اصلی عقب ماندگی»، روزنامهٔ پرچم، ۲ / ۷ //۱۳۲۱

 

تجمعات سراسری در کشور که با مطالبه « اجرای رتبه بندی معلمان » و با فرمول احتساب 80 درصد حقوق اعضای هیات علمی از چند هفته پیش آغاز شده بود فروکش کرده است .

این وضعیت پس از بازداشت و دستگیری « عزیز قاسم زاده » معلم گیلانی اتفاق افتاده است .

البته نظیر این وضعیت قبلا هم رخ داده و موضوع جدیدی نیست .

برخی از معلمان در شبکه ها و گروه های اجتماعی اعلام کرده بودند که در اعتراض به وضعیت بد معیشتی و اقتصادی خود دست از " آموزش مجازی " خواهند کشید .

این اعتراضات از زمانی وسیع تر و شدیدتر شد که خبر اختلاف نجومی در حقوق و مزایا میان معلمان و اعضای هیات علمی دانشگاه ها به صورت رسمی منتشر گردید .

پیش تر ، « صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )

چگونه است که در موضوع "«متناسب سازی حقوق اعضای هیات علمی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری با دیگر اعضای هیات علمی (غیر بالینی) شاغل در دانشگاه های زیر مجموعه وزارت بهداشت و درمان از آنجا که بسیاری از وزرا ،  نمایندگان مجلس و...  ذینفع  و ذی سهم ماجرا بودند قانون به فوریت تصویب ، اعتبار لازم تخصیص و  ابلاغ می شود که ناگهان حتی دریافتی استادیاران علاوه بر ضریب سال جاری حداقل پنج میلیون تومان افزایش می یابد و مطابق اظهار نظر معاون اداری، مالی و مدیریت منابع وزارت علوم میزان دریافتی اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها پس از همسان‌سازی پرداخت حداکثر  حدود ۳۳ میلیون و ۷۰۲ هزار تومان و حداقل حقوق نیز ۱۲ میلیون تومان می شود ( این جا ) اما وقتی نوبت به حداقل افزایش های قانونی حقوق معلمان می رسد ، موضوع " ابهامات " مطرح می گردد ؟

وزارت آموزش و پرورش از کدام رعایت عدالت در پرداخت ها به عنوان رویکرد دولت سیزدهم سخن می راند در حالی که حتی مفاد قانون برای معلمان اجرا نمی شود ؟ »

واقعا پرسش این است تفاوت میان کار یک استاد دانشگاه با یک معلم در آموزش و پرورش چیست ؟

استاد دانشگاه چه کاری انجام می دهد که که معلم انجام نمی دهد ؟

خروجی دانشگاه های ما چیست ؟

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

نسبت « دانشگاه » به عنوان مرکز پایش مساله و حل مساله در کنار  وجود این همه بحران در کشور و در زمینه های مختلف چیست ؟

آیا انتشار چند مقاله در برخی موسسات و مراکز علمی جهان که آن هم مشخص نیست واقعا آن استاد و یا عضو هیات علمی خودش نوشته را می توان به عنوان " تولید علم "  و یا " توان علمی " در نظر گرفت ؟

چند درصد از این اساتید مانند بیژن عبدالکریمی و یا مقصود فراستخواه شهامت انتقاد از وضعیت موجود را دارند و می توانند در جامعه " جریان سازی " کنند ؟ این در حالی است که روحیه کاسبی و فرصت طلبی به اکثر اساتید دانشگاه نفوذ کرده و روزمرگی در کنش های آنان حرف نخست را می زند .

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

من در این جا قصد نقد عملکرد بدنه هیات علمی دانشگاه ها را ندارم اما سخن من این است که تفاوت گذاری میان یک معلم و یک استاد در این سیستم ناکارآمد که به روز رسانی هم نمی شود فاقد مبانی منطقی و عقلانی است اما چه باید کرد که در ایران از دیر باز سرنا از سر گشادش نواخته می شود .

ورودی آموزش عالی همان خروجی آموزش و پرورش است .

امتداد نظام آموزشی ضعیف و ناکارآمد در سطح پیش دبستانی ، دبستان و متوسطه در کشور به آموزش عالی می رسد .

پس منطقی است که برای افزایش کیفیت دانشجویان باید روی دانش آموزان کار کرد .

نتیجه منطقی " مدرسه ناکارآمد " ، دانشگاه ضعیف و غیرکاربردی خواهد شد .

اگر قرار است تحولی در آموزش رخ دهد ؛ جهت این تغییرات باید از پایین به بالا باشد .

با این تفاسیر چگونه است که در بحث « رضایت شغلی معلمان » که حقوق معلمان می تواند یکی از پارامترهای مهم و تعیین کننده باشد ، چنین نابرابری هایی مشاهده می شوند و به مساله " تبعیض " هر چه بیشتر دامن زده می شود ؟

آیا نظام سیاست گذاری و تصمیم گیری کشور از چنین موضوع ساده ای بی خبر است ؟

 نظام بهرامی کمیل می نویسد : ( این جا )

« کارشناسان معتقدند مهمترین دلیل افزایش تصاعدی حقوق اعضای هیئت علمی؛ همزمان با افزایش بخور و نمیر حقوق معلمان این است که افراد تصمیم‌گیر و سیاست گذار در مراجع اصلی قدرت به‌ ویژه در مجلس، هیئت دولت، سازمان برنامه، شورای نگهبان و حتی رسانه‌ها عمدتا از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها هستند و معلمان حضور چندانی در این مراکز قدرت ندارند . »

با این حال تعداد قابل توجهی از نمایندگان مجلس را " معلمان " و یا افرادی تشکیل می دهند که خود پیش تر معلم بوده و یا تجربه معلمی داشته اند .

پرسش این است ؛

« معلمان » با توجه به ضریب نفوذ گسترده ای که در سراسر کشور دارند اما چرا نمی توانند جامعه و یا گروه های تاثیر گذار را نسبت به وضعیت خود " حساس " کرده و یا حداقل آنان را با خود در پی گیری مطالبات مدنی و قانونی همراه نمایند ؟ این پرسشی است که می باید در مورد آن تامل کرد و پاسخ به آن می تواند نخستین گام در رمزگشایی در  ابرچالش « نگاه به آموزش " در ایران باشد .

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

***

مروری بر دو سال تعطیلی مدارس بر اثر کرونا

در اوایل زمانی که کرونا مدارس را به تعطیلی اجباری کشاند و در 9 اردیبهشت 1399 در یاداشتی تفصیلی نوشتم : ( این جا )

و اما پرسش مهم و راهبردی که در این جا مطرح می شود این است که مسئولان شعارهای زیبا در مورد " مدرسه محوری " می دهند اما در عمل به آن وقعی نمی نهند ؛ اما چرا تحرکی از سوی معلمان و ارکان مدرسه برای تحمیل " هویت خود " و ابراز " استقلال حرفه ای " مشاهده نمی شود ؟

از زمان آغاز بحران کرونا بعضا معلمانی را دیده ایم که تحت عنوان " فداکار " مورد توجه مسئولان این وزارتخانه و به ویژه وزیر واقع شده اند .

*معلمی که تلفظ صحیح " آنلاین " را بلد نبود . آیا جامعه در برخورد با معلمان و مطالبات قانونی آنان بر اساس عادت دیرینه تعطیلات زیاد را همچنان به رخ شان نمی کشد ؟

*معلمی که از روی یخچال خانه اش برای دانش آموزان تدریس می کرد .

*معلم اهری برای جانماندن دانش آموزش از آموزش‌های تلویزیونی برای این دانش آموز یک دستگاه تلویزیون خریداری کرد . ( این جا )

* معلم ساوه ای که  حقوق یک ماه خود را برای تامین اینترنت دانش آموزان بی‌بضاعت اختصاص داد. ( این جا )

* معلمی که از روی تخت بیمارستان در حال تدریس آنلاین به دانش آموزانش در پرتال وزارت آموزش و پرورش مشاهده می شود . ( این جا )

* با اینکه خبر مرگ ناگهانی نوجوانش را به او دادند خانم معلم هرمزگانی حاضر نشد کلاس مجازی خود را ترک کند.  او با چشم‌هایی اشک بار اما با صلابت و استوار آن روز کلاس و تدریس مجازی خود را به پایان رساند و بعد از تدریس خود بود که عازم سوگواری و خاکسپاری جوانش شد."

* یک معلم هرسینی با وجود شکستگی هر دو دست همچنان به تدریش دانش آموزانش ادامه داده است. ( این جا )

* مدیر یکی از دبیرستان‌های روستایی ناحیه دو اراک برای دانش آموزان بی‌بضاعت آن روستا تلفن همراه هوشمند تهیه نمود. ( این جا )

* معلمی قزوینی با بیتوته در روستای محل ندریسش به استمرار جریان یادگیری تداوم می‌بخشد. ( این جا )

* معلم مشهدی با خرید یک دستگاه گوشی همراه برای دانش آموزش،  امکان حضور این دانش آموز در فضای مجازی و شبکه شاد را فراهم کرد. ( این جا )

 معلم ایثارگر نهاوندی با حضور در منزل دانش‌آموز بانیاز ویژه، آموزش دانش آموز خود را دنبال کرده است. ( این جا )

* معلم همدانی با تهیه گوشی هوشمند برای دانش‌آموز خود، زمینه بهره‌مندی او از آموزش‌های مجازی را فراهم کرد. ( این جا )

* یکی از معلمان شهرستان ساوه در اقدامی خیرخواهانه و در راستای همدلی مومنانه حقوق یک ماه خود را برای تامین اینترنت دانش آموزان بی‌بضاعت اختصاص داد. ( این جا )

و.....

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

از زمانی که اجبار و تهدید وزارت آموزش و پرورش برای نصب و عضویت در شبکه شاد روی معلمان افزایش یافته است ؛ اخبار فداکاری های معلمان نیز  در پرتال وزارتخانه سیر صعودی پیدا کرده است !

(وزیر آموزش و پرورش در توئیتی تاکید می کند: معلمان در بحران کرونا تا پای جان ایستاده‌اند ؛ اما علی رغم درگذشت ده ها معلم بر اثر بیماری کرونا حتی یک پیام تسلیت هم صادر نمی کند ! )

قطعا این گونه فداکاری ها و حرکات انسانی که توسط معلمان صورت می گیرد قابل چشم پوشی نیست و باید که مورد تقدیر قرار گیرد  اما پرسش نگارنده به عنوان یک " معلم " آن است که فرضا در جامعه ایرانی ارزش و جایگاه یک استاد دانشگاه نزد مردم و افکار عمومی بالاتر است و یا معلم ؟ علی رغم آن که جنس کارشان از نوع " آموزش " است .

آیا پس از آغاز بحران کرونا که دانشگاه ها را همچون مدارس به تعطیلی کشانده است ؛ این گونه صحنه ها را هم از سوی اساتید دانشگاه دیده و یا شنیده ایم ؟

استاد دانشگاهی که ساعت کاری اش به مراتب کم تر از معلم هم مدرک خودش در آموزش و پرورش است ، تراکم کلاسی اش قابل مقایسه نیست ، فرصت مطالعاتی با هزینه دولت برایش فراهم است ، حقوق و مزایایش اشل خاص خود را دارد و....

آیا جامعه در برخورد با معلمان و مطالبات قانونی آنان بر اساس عادت دیرینه تعطیلات زیاد را همچنان به رخ شان نمی کشد ؟

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

و یا بسیار کم اتفاق افتاده است که جامعه در کلیت خویش از مطالبات حتی قانونی معلمان حمایت و پشتیبانی کند ...

آیا وزیر علوم هم مانند وزیر آموزش و پرورش این گونه از استادان تقدیر و ستایش می کند ؟

« صدای معلم » در گزارشی به تاریخ 21 اسفند 1398 نوشت : ( این جا )

" موضوع اجرای بخشنامه افزایش 50 درصدی از محل فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری به وزارت علوم نیز کشیده شده است . کلید ما برای خروج از این بحران ، معلمانی فکور ، منتقد و حرفه ای هستند .

« منصور غلامی » وزیر علوم در نامه ای به « اسحاق جهانگیری » معاون اول رئیس جمهور  در تاریخ بیستم اسفند 1398 می نویسد :

" با تشکر از حمایت های همیشگی حضرت عالی از آموزش عالی کشور ، همان گونه که مستحضرید اخیرا معاون محترم رئیس جمهوری و رئیس سازمان برنامه و بودجه طی بخشنامه شماره  696488 مورخ  30 / 11 / 1398 در خصوص " امکان افزایش امتیازات فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری تا سقف 50 درصد برای کارکنان و دستگاه های اجرایی " صادر کرده اند ، در نتیجه اعمال این افزایش که در دستگاه های مختلف به اجرا درآمده است سبب اختلاف حقوق و مزایای کارمندان ستادی وزارت عنف و دانشگاه ها و مراکز آموزشی ، پژوهشی و فناوری با دیگر کارکنان شده است .

از این رو به استناد ماده 30 قانون برنامه ششم توسعه در خصوص برقراری عدالت در نظام پرداخت ، رقع تبعیض و متناسب سازی دریافت ها ، نسبت به تامین اعتبار آن مقرر شد موضوع تامین ما به التفاوت حقوق آن ها با کارکنان سایر دستگاه ها از طریق اصلاح ضرائب فوق العاده ها در دستور کار هیات های امنای دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی ، پژوهش و فناوری قرار گیرد .

بر این اساس تقاضا دارم دستور فرمایید . "

این مسائل در حالی مطرح می شوند که هیات علمی ها از قانون مدیریت خدمات کشوری مستثنی شده اند و  به صورت هیات امنایی اداره می شوند و در بودجه سالانه بر خلاف سایر کارکنان دولت که سقف افزایش حقوق تعیین می شود ، آنها از سقف حقوق معاف هستند .

انتظار می رود که رئیس جمهور و معاون وی ضمن توجه به مفاد قانون به درخواست های متعدد و نگرانی های به حق معلمان در موضوع اجرای بخشنامه فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری توجه کافی داشته و رتبه بندی را به احکام شغلی برگردانند .

ضمن آن که هنوز هیچ مقامی توضیح نداده است که با استناد به کدام قانون ، معلمان نمی توانند از " حق شغل حرفه ای " که در سند تحول بنیادین اجرای آن مورد تاکید قرار گرفته است بهره مند بوده و از مفاد قانون مدیریت خدمات کشوری که آموزش و پرورش تحت شمول آن است و معلمان به خاطر تصویب و اجرای آن سال ها قبل آسیب ها و هزینه های فراوانی را متقبل شده اند ؛ استفاده کنند ؟ تفاوت گذاری میان یک معلم و یک استاد در این سیستم ناکارآمد که به روز رسانی هم نمی شود فاقد مبانی منطقی و عقلانی است اما چه باید کرد که در ایران از دیر باز سرنا از سر گشادش نواخته می شود .

تبعیض های پیش آمده بر اثر اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری بین معلمان با کادر اداری و ستادی در وزارت آموزش و پرورش و نیز سایر دستگاه ها مورد قبول و رضایت معلمان نیست . "

واقعا برای من جای بسی تعجب و تاسف است که که وزیر علوم برای کارکنانش یک امر غیرقانونی انجام می دهد و آن این که می خواهد از مزایای یک قانون عام که سال ها خودشان و با اراده ی خودشان از آن خارج شده اند منتفع شوند اما وزیر آموزش و پرورش ما نه فقط قانون عام را برای معلمانش اجرا نمی کند بلکه معلمان را از مزایای منتفع شده پیشین هم محروم می کند !

اما در پرتال وزارت آموزش و پرورش این گونه پیام می دهد : ( این جا )

" با تعطیلی مدارس معلمان از هر تلاشی برای تداوم آموزش‌ها دریغ نکردند و ما شاهد ارائه خلاقیت‌های خوبی در این زمینه بودیم لذا در هفته بزرگداشت معلم تلاش و ایثارگری‌های آنان باید اطلاع‌رسانی شود. "

اگر وزیر آموزش و پرورش واقعا با معلمان صادق است ؛ همین قوانین را برای معلمان اجرا کند و در ضمن تکالیف خارج از " قانون " هم  بر آنان تحمیل و تکلیف نکند !

از مدرسه محوری هم که بگذریم ؛ آیا وزیر آموزش و پرورش ما هم به فکر معلمان و رضایت شغلی آنان هست و یا باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که  بزرگ ترین خریدار پوپولیسم در آموزش و پرورش خود " معلمان " هستند .

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

اگر نقصانی در " دیده شدن " معلمان در سیستم از سوی برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان هست ؛ در درجه نخست باید انگشت اتهام را به سوی خودمان یعنی " ما معلمان " بگیریم .

اگر مدرسه جایگاهی در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری ها ندارد ، مقصر مدیران و معلمانی هستند که بدون در نظر گرفتن استقلال حرفه ای مدرسه و هویت ذاتی آن حتی مصوبه شورای معلمان را نادیده گرفته و تمام قد مجری بی چون و چرای بخشنامه هایی شدند که نه تنها جایگاه قانونی و حقوقی نداشتند بلکه حتی فرصت تنفس ، خلاقیت و بازآفرینی را از " مدرسه " ستاندند .

در آخرین مورد ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : "  پرسش از عبدالرسول عمادی مشاور وزیر آموزش و پرورش در مورد " قانون " و " دیکتاتوری " ؟! " از رفتار آمرانه و خلاف قانون وزارت آموزش و پرورش در زمینه " شبکه شاد " انتقاد کرد . ( این جا )

عمادی به صدای معلم پاسخ داد که :

" معلمان و دانش آموزان برای عضو شدن در شبکه شاد هیچ اجباری ندارند . "

پیش از آن ؛ « وزارت آموزش و پرورش » در جوابیه ای که برای تسنیم ارسال کرده چنین آورده بود : ( این جا )

" در این راستا، وزارت آموزش و پرورش با لحاظ کردن حفظ امنیت و اطلاعات دانش‌آموزان و کارکنان آموزش و پرورش شبکه اجتماعی دانش‌آموزان ( شاد) را راه‌اندازی و طی شیوه‌نامه مورخ 10 فروردین 99 معاونت آموزش ابتدایی و شیوه‌نامه معاونت آموزش متوسطه جهت اجرا به استان‌ها ابلاغ کرد و در آن مدیران مدارس را الزام به راهنمایی، ترغیب و تشویق معلمان و نظارت بر فرایند آن کرده است (بند3-1 وظایف عوامل مدرسه در شیوه نامه معاونت متوسطه).

لیکن هیچ اشاره‌ای به تهدید و معرفی به هیئت رسیدگی به تخلفات نشده است همچنین تاکنون شکایتی مبنی بر تهدید معلمان و یا معرفی آنان به هیئت تخلفات به اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات واصل نشده است. " آیا می توان به این ها اعتماد کرد و پشت سر آنان برای پی گیری سایر مطالبات و حقوق ایستاد ؟

شایان ذکر است چنانچه شکوائیه‌ای به صورت مصداقی و با درج مشخصات مدیر منطقه یا واحد آموزشی ذکر شود در اسرع وقت از سوی این اداره کل مورد بررسی و پیگیری  قانونی قرار خواهد گرفت. "

پیش تر و بارها گفته شده است که این گونه الزام ها ، اجبارها و تهدیدها فاقد مبنای حقوقی و قانونی هستند اما قضیه آن جا تاسف برانگیز می شود که بسیاری از معلمان بیشتر بر اساس " ترس موهومی " ، رودربایستی و... عهده دار تکالیفی می شوند که به مرور زمان برای آن ها و البته آیندگان به صورت یک " نرم " و " قانون نانوشته " در می آید و دیگر کاری نمی توان کرد ...

کلید ما برای خروج از این بحران ، معلمانی فکور ، منتقد و حرفه ای هستند .»

و یا در مورد مساله " تبعیض " که همیشه ترجیع بند اعتراضات و انتقادهای معلمان در یادداشت ها و تجمعات اعتراضی بوده است .

آیا مساله تبعیض فقط در حقوق و پرداخت ها خلاصه می شود و یا شامل ابعاد و جنبه های دیگر هم می شود ؟

کرونا در کنار مشکلات عدیده ای که داشت از بسیاری ادعاهای بدون پشتوانه پرده برداشت .

به عنوان یک معلم سعی کرده ام که تفاوت میان حرف و عمل یا نباشد و یا در حداقل ممکن باشد .

پیش تر نوشتم : ( این جا )

کدام معلم ، کدام رسانه ، کدام تشکل و... در این مدت از این وضعیت انتقاد کرد ؟ آیا این جریان ها هنری جز " همرنگی با جماعت " از خود نشان دادند ؟  « در موردی که برای من در مدرسه محل تدریس ام پیش آمد و شرح ماقع آن قبلا  گفته شده است ( این جا ) ؛ وقتی اداره آموزش و پرورش منطقه 9 مشاهده کرد که نمی تواند از طریق بخشنامه های اداری و وزارتی متناقض پاسخ منطقی به مکتوبات من ارائه کند ؛ مدیر مدرسه را مجبور کرد تا با تشکیل " شورای  مدرسه " و گذراندن مصوبه نظر اداره را تامین و تایید کند !

این در حالی است که پس از گذشت 2 سال هنوز اداره آموزش و پرورش منطقه 9 نتوانسته است میلیاردها پولی که توسط کارمندش ، مریم شریفی مورد دست درازی قرار گرفته به صاحبانش عودت دهد و یا پاسخ قانع کننده ای به مال باختگان که اکثرا " معلم " هستند بدهد . ( این جا ) اما ظرف مدت بسیار کوتاهی و بر خلاف همین قوانین و آیین نامه های آموزش و پرورش امتحان مرا به فرد دیگری می دهند تا مبادا سر و صدایی بلند شود و طشت بی عرضگی و ناکارآمدی آنان از پشت بام بر زمین افتد . »

بارها و در گزارش ها و یادداشت های متعدد از چگونگی برگزاری آزمون ها توسط وزارت آموزش و پرورش انتقاد کردم .

در گزراشی چنین نوشته شد : ( این جا )

« زمانی که وزارت آموزش و پرورش به صورت شفاف و مکتوب عضویت دانش آموزان ، معلمان و مدیران مدارس در شبکه شاد را اختیاری و غیراجباری اعلام کرده است چگونه می توان معلمان را مجبور کرد امتحان را در آن محیط برگزار کنند ؟

... مگر می شود در یک مدرسه دانش آموزان دروس تئوری و نیز دروسی مانند حسابداری و... به صورت " حضوری " امتحان دهند اما در مورد سایر دروس وضعیت دیگری باشد ؟

مستند قانونی این تفاوت گذاری ها و درجه بندی های چیست و آیا می توان این گونه حرف ها را منطقی دانست ؟ »

در گزارش دیگری صدای معلم چنین نوشت : ( این جا )

وزارت آموزش و پرورش به استناد بند 16 شیوه نامه برگزاری امتحانات نوبت دوم در خرداد ماه 1399 و به شماره  139 / 140 به تاریخ 23 / 2 / 1399 با موضوعیت بازگشایی مدارس و ارزشیابی تراکمی ، برگزاری هر گونه ارزشیابی و آزمون از یکایک دانش آموزان را به صورت " حضوری " ممنوع اعلام کرده و آن را " غیرقانونی " دانسته است .

حتی معاون آموزش متوسطه اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران در نشست معاونان متوسطه شهر تهران سرپیچی از دستورات " ستاد کرونا " را جرم دانسته است .

هم زمان با شیوع گسترده بیماری کرونا ؛ وزارت آموزش و پرورش برگزاری آزمون در دو پایه نهم و دوازدهم را " مجاز " اعلام کرد .

البته ماجرا به این جا ختم نشد !

وزارت آموزش و پرورش مجوز برگزاری کلاس در آموزشگاه های آزاد و زبان را صادر کرد .

علاوه بر این و  هم زمان با شیوع موج دوم کرونا ؛ مرکز سنجش  وزارت آموزش و پرورش اقدام به برگزاری آزمون های مدارس خاص شامل فرهنگ ، البرز ، نمونه دولتی و سمپاد در پنج شنبه ها و جمعه های تابستان ( تیر و مرداد )  و با حضور دانش آموزان و کادر مدارس نموده است . آیا مساله تبعیض فقط در حقوق و پرداخت ها خلاصه می شود و یا شامل ابعاد و جنبه های دیگر هم می شود ؟

حتي شنيده شده است که مرکز سنجش و پایش وزارت آموزش و پرورش  اجراي آزمون هاي كارشناسي ارشد  سازمان سنجش را هم پذیرفته است .

پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که معنای تابع تصمیمات ستاد ملی مبارزه با کرونا همین است ؟

چگونه است که این وزارتخانه با سماجت و اصرار " غیرقانونی " به مدارس دولتی دیکته می کند که امتحانات باید و حتما به صورت " غیرحضوری " برگزار شود اما در مواردی که ذکر شد سیاست یک بام و دو هوا را در پیش می گیرد ؟

این درجه بندی و تفاوت گذاری ها بر کدامین مبناست و چه کسی باید پاسخ گوی این تناقض ها و تضادهای غیرمنطقی باشد ؟

آیا وزارت آموزش و پرورش نظارتی بر اعتبار و روایی آزمون های برگزار شده در شبکه شاد داشته است ؟

آیا این وزارتخانه خبر دارد که بسیاری از دانش آموزان در این مدارس دولتی به صورت " غیرواقعی " قبول شده و واقعا استحقاق ارتقا به پایه بالاتر را ندارند ؟

چه کسی و کدام مقام باید پاسخ گوی بی سوادی و کم سوادی دانش آموزان در آینده باشد ؟ »

آیا این رفتارها شامل " تبعیض " نمی شوند ؟ »

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

آیا تبعیض فقط در مساله معیشت خلاصه شده و چرا معلمان در برابر آن بی تفاوت بوده و واکنشی نشان ندادند ؟

واقعا پرسش این است ؛

کدام معلم ، کدام رسانه ، کدام تشکل و... در این مدت از این وضعیت انتقاد کرد ؟ آیا این جریان ها هنری جز " همرنگی با جماعت " از خود نشان دادند ؟

آیا می توان به این ها اعتماد کرد و پشت سر آنان برای پی گیری سایر مطالبات و حقوق ایستاد ؟

در این باب سخن بسیار است و تجارب زیسته فراوان .

یکی از سال های تدریس و در همان آغاز سال تحصیلی به کلاس رفتم .

به محض ورود ، صندلی معلم را در وضعیت زیر مشاهده کردم :

تحلیلی بر در دوران دو سال تعطیلی مدارس به خاظر کرونا و نقش معلمان در ایجاد جایگاه واقعی خود

پیش خود اندیشیدم وقتی دانش آموزان مرا روی این صندلی مشاهده کنند در مورد من چه فکری خواهند کرد ؟

حتی اگر من آراسته ترین لباس را هم بر تن کنم و تدریس خوبی هم داشته باشم ، آیا نشستن روی این صندلی موجب تمسخر برخی دانش آموزان نخواهد شد ؟

از کلاس خارج شده و به نزد مدیر مدرسه رفتم .

وضعیت را شرح دادم .

مدیر مدرسه مثل همیشه و بر سبیل عادت همه مسئولان گفت که پی گیری می کند و...

همان جا نشستم و گفتم تا زمانی که آن صندلی عوض نشود همین جا در خدمت شما هستم .

مدیر مدرسه وقتی دلایل و اصرار مرا دید ظرف مدت کوتاهی دستور داد که صندلی نو در کلاس مستقر شود .

و نکته قابل تامل آن بود که مدیر مدرسه تاکید می کرد که من نخستین معلمی در آن مدرسه هستم که معترض این مساله بودم .

این خبر به گوش سایر معلمان رسید .

کسی را به یاد ندارم که بابت این کار از من تشکر کند اما بازار توصیه ، نصیحت و اندرز داغ بود به ویژه آن هایی که سابقه بیشتری داشتند .

یکی می گفت که من اگر می خواستم در این 30 سال مثل شما رفتار کنم هر سال باید با مدیر مدرسه درگیر می شدم .

دیگری می گفت که آقا ! شما چقدر حساسید ! تا بوده همین بوده ! خیلی نباید سخت گرفت .

معلم دیگری می گفت کجای این مدرسه درست است که این یکی درست باشد .

یکی می گفت خانه از پای بست ویران است ...

دیگری می گفت مدرسه دولتی فقط برای استراحت کردن است و خیلی نباید اعصابت را برای این بچه ها خرد کنی .

هفته بعد این معلمان در دفتر تحصن کرده بودند .

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور