گروه رسانه/
آن چه در زیر می آید ؛ بررسی « زندگی و اندیشه شمس تبریزی با تکیه بر وجهه ی آموزگاری او » است که در فصل نامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی س 15 - ش 57 و در زمستان 1398 به کوشش طاهره قاسمی دانش آموخته ی دکتری و زبان ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا و علی محمدی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا منتشر گردیده است .
یادش به خیر
در دهه شصت در نیمکتهای سه نفره مینشستیم. سمت راستم یکی از خانزادههای مشهور و هم تختی دست چپ پسر استاندار وقت زنجان بود.
در آن سالها نه تبعیض خاصی بود و نه مهمتر از آن حس تبعیض!
فقیر و غنی، باهوش و کمهوش، روستایی و شهری ... همه و همه زیر یک سقف در یک کلاس و در یک مدرسه تنفس میکردیم.
عدالت بر باد رفته
عدالت آموزشی از زمانی زیر رادیکال رفت که مدارس رنگارنگ سمپاد، نمونه دولتی، هیأت امنایی، شاهد، غیر انتفاعی و ... با رشد قارچگونه خود هر روز بر گلوی نحیف عدالت آموزشی فشار آورده و عرصه را بر دانشآموزان عادی تنگ و تنگتر نمود.
در سیستم آموزشی فعلی متأسفانه با بیست و چند نوع مدرسه رنگارنگ و به شدت تبعیضآمیز مواجه هستیم که یک سر آن مدارس سمپاد و غیرانتفاعی بوده و سر دیگر آن مدارس کاردانش و کپَری است.
آموزش مفاهیم یا مهارت تستزنی؟
فارغ از تک تیراندازان و با فاکتور از استثنائات باید پذیرفت که سیستم معیوب آموزشی ما به تنهایی توان آمادهسازی دانشآموز برای مواجهه با سد کنکور را ندارد. لذا برای شکستن سد مرصوص کنکور و دست یافتن به رتبههای برتر و رشتههای خاص علاوه بر تحصیل در مدارس تاپ و طبقاتی لازم است با صرف هزینههای گزاف و بهرهگیری از سیستمهای کمک آموزشی و مؤسسات کنکوری مهارت تستزنی دانشآموز را بالا برد.
چرا که مهارتهای خواسته شده در جلسه کنکور تطابق چندانی با آموزش مدارس عادی دولتی ما ندارند.
مؤلفههای موفقیت در کنکور
گرچه پایگاه دادهها برای ارزیابی مؤلفههای موفقیت چندان روشن نیست، ولی با بهرهگیری کارشناسان از رگرسیون چند متغیره در بررسی مؤلفههای کنکور و میزان تاثیرات آن میتوان موارد زیر را در کنار فراهم کردن محیط مناسب و دنج خانواده در کنار پرداخت و تأمین هزینههای جانبی کنکور و همچنین آموزشهای مناسب مدرسه به موارد زیر اشاره نمود:
- نقش کلاسهای خصوصی در ارتقاء حدود ۲۰۰۰ رتبه
- آزمونهای آمادهسازی مناسب ارتقاء حدود ۷۰۰۰ رتبه
استفاده از کتب کمک آموزشی مناسب ارتقاء حدود ۷۰۰۰ رتبه را در پی داشته است.
سهم مدارس دولتی از رتبههای برتر
در میان اسامی چهل نفر از رتبههای برتر ۱۴۰۱ کنکور، لیست اولیه به صورت زیر است:
مدارس سمپاد: ۲۹ نفر
مدارس غیرانتفاعی خاص: ۹ نفر
مدارس نمونه دولتی: ۱ نفر
مدارس دولتی: ۱ نفر
به هر حال باید پذیرفت که در کسب رتبه مطلوب باید تمام قطعات پازل موفقیت جفت و جور گردد. از طرفی متأسفانه دسترسی به امکانات آموزشی برابر و لوازمات آمادهسازی کنکور به طور عادلانه در گستره کشور فراهم نیست و هر سال دامنه « چرخه فقر در کنکور » فراخ تر میشود.
به عبارت دیگر سهم مدارس عادی دولتی از رتبههای برتر کنکور به خاطر استیلای مدارس طبقاتی و الک شدن دانشآموزان مستعد چیزی در حد هیچ است.
مهارتهای مغفول در کنکور سراسری
به هر حال اسب چموش کنکور و مافیای اختاپوسی آن همچنان در تاخت و تازی بیامان بوده و بعید میدانم مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش مبنی بر حذف کنکور در سال ۱۴۰۲ عملی شده و زورشان بر سمبه پر زور مافیای کنکور فائق آید.
از عوارض منفی کنکور میتوان به سیر قهقرایی محتوای برخی از دروس اصلی و به حاشیه رفتن آنها اشاره نمود.
انتخاب رشته و هدایت تحصیلی
اصولا تحصیلات متوسطه و دانشگاهی کمک چندانی به شغلیابی فارغالتحصیلان نمیکند. لذا بسیاری از فارغالتحصیلان ما عموما نیازمند بازآموزی برای ورود به بازار کسب و کارند. البته نباید از نقش انتخاب رشته احساسی و همچنین هدایت تحصیلیهای هیجانی صرف نظر نمود. هدایت بی حساب و کتاب دانشآموزان به رشته تجربی و در محاق بردن هنرستانهای فنی و حرفه ای و کاردانش خیانت به نسل آتی است.
مهارتآموزی یا مدرکگرایی؟!
«مهارت ارتباطات موثر را بیاموز. ۵۰% موفقیت به ارتباطات موثر، قانع و همراه کردن دیگران و تاثیرگذاری روی آنان است. باید بلد باشی خوب حرف بزنی، خوب ارائه کنی، خوب گزارش بنویسی و خوب متقاعد کنی. مذاکره و ارائه موثر را خوب یاد بگیر.
مدرک مهم است، اما اکنون زمان مهارت است. آن زمان که ما درس میخواندیم تعداد مدرکدارها کم بود. پس هر کسی ارشد و دکترا داشت مزیت داشت. در زمان شما دیگر مدرک از مد میافتد کسانی باقی خواهند ماند که مهارت داشته باشند.»
مخلص کلام آن که:
فلسفه کنکور فعلی تسلیح دانشآموز به مهارت تستزنی در حداقل زمان است و دیگر هیچ. در حالی که اقتضائات بازار کار و همچنین الزامات آموزش در دانشگاه ارتباط معنادار و ملموسی با مهارت تستزنی ندارد.
متأسفانه حتی خیلی از دانشآموزان موفق در کنکور فعلی توانایی نوشتن یک نامه اداری منسجم، ساختارمند و موجز را ندارند و پس از ورد به دانشگاه و بازار کار در ارتباطگیری، مهارتهای مشارکت جویانه، نوشتاری، مسئولیتپذیری، تعهد کاری و... عاجز و کم فروغند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امروز در مسیر دوچرخه نصرت می آمدم. پشت من ردیف موتورهایی بودند که درخواست داشتند من کنار بزنم.
ناگهان یک موتور اسنپ فود در خلاف جهت آمد، این موتور پلاکش را دستکاری کرده بود.
موتورها در شهر خلاف می کنند و هر روز به شمار آنها افزوده می شود. بخش عمده این موتورها پیک هایی مانند اسنپ فود و اسنپ باکس هستند.
به پلیس پیشنهاد می کنم که استارت آپهایی مانند اسنپ و رستوران هایی که پیک دارند را مجبور کند که موتورهای آنها شماره ویژه روی باکس داشته باشند و مردم بتوانند به راحتی موتورهای خلاف را به اسنپ و یا پلیس گزارش کنند.
واقعیت آن است که پلیس در مورد موتورها به دلایلی که مشخص نیست کم آورده و عملا آنها را رها کرده است.
کاش پلیس درک کند که آسیب این موتورها چه از نظر به هم زدن آرامش مردم، چه از نظر آلودگی هوا، نظم ترافیکی و خلاف هایی که می کنند قطعا از پوشش مردم اهمیت بیشتری دارد. َ
شمار موتورهای خلاف به حدی است که شاید برای پلیس امکان کنترل آنها نباشد. لذا مسئول دانستن و مجبور کردن غولهایی چون اسنپ برای شناسایی آسان موتورهای خلاف باعث می شود که شمار موتورهای خلاف را کاهش داد.
مجبور کردن موتورها به نصب یک شماره روی باکس و حتی QR کد که بتوان با عکس براحتی موتور خلاف را گزارش کرد یکی از راههای کنترل آنهاست .
صفحه اینستاگرام
مرداد سال ۸۹ یادآور تایید کلیات سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی است و در حال حاضر که ۱۲ سال از عمر این سند می گذرد بسیاری از مفاد آن هنوز اجرایی نشده است!
در « بند ۴ فصل دوم » سند تحول، از تعلیم و تربیت تمام ساحتی دانش آموزان به صورت عادلانه و یکسان یاد شده که می بایست در همه نقاط کشور از خدماتی به صورت کاملا مشابه و یکسان برخوردار باشند ؛ آیا در حال حاضر ساحتهای تعلیم و تربیت در مدارس متنوع و مختلف بالسویه اجرایی شده است و به فرض جابهجایی دانش آموزان بین مدارس، آنها را از بعضی از خدمات آموزشی و تربیتی در این ساحت ها محروم نمیسازد ؟
در « بند ۷ فصل دوم » این مصوبه به نقش معلم به عنوان هدایت کننده در فرآیند تعلیم و تربیت و موثرترین عنصر در تحقق ماموریت های نظام تعلیم و تربیت اشاره شده است ؛ اما سوال اینجاست که با توجه به مصوبه رتبه بندی معلمان ، که آنها را بر اساس شایستگی های شغلی در پنج رتبه متفاوت قرار میدهد و با در نظر گرفتن تفاوت های فردی از جمله روشهای تدریس و یادگیری، آیا آنچه دانش آموزان در مناطق و مدارس مختلف و متنوع از معلمان خود فرا میگیرند به یک میزان است؟ و آیا تعمیق یافته های دانش آموزان در مدارس خاص و مدارس عادی دولتی یکسان است؟
چگونه میتوان بدون در نظر گرفتن آن چه که در سند تحول بنیادین از آن به عنوان « عدالت آموزشی » یاد شده ، دانش آموزانی که در یک مدرسه دولتی روستایی و حتی مدرسه عادی شهری درس میخوانند را بر جلسه امتحان نهایی نشاند که دانش آموزان مدارس خاص نشسته اند!
در « بند ۳ فصل پنجم » سند تحول بنیادین بر گسترش و تامین همه جانبه « عدالت آموزشی و تربیتی » تاکید شده است . آیا پس از گذشت ۱۲ سال از تایید کلیات این سند به بخشی از اهداف آن رسیده ایم؟ و آیا در ۵ سال آینده که قرار است « سوابق تحصیلی » دانش آموزان به میزان ۶۰ درصد در پذیرش دانشگاهها تاثیر قطعی داشته باشد آیا حداقلهای عدالت آموزشی محقق خواهد شد؟
بر اساس آخرین آمارِ پذیرفته شدگانِ کنکور سراسریِ سالِ ۱۳۹۹ که از رتبه های زیر ۳ هزار منتشر شده است، نشان میدهد بیش از ۸۰ درصد پذیرفته شدگان، از بین دانش آموزان مدارس خاص، همچون مدارس استعدادهای درخشان، نمونه دولتی ، شاهد و مدارس غیردولتی میباشند و همچنین سهم دانش آموزان مدارس عادی در سه رشته علوم تجربی، ریاضی فیزیک و انسانی تنها حدود ۷ درصد است!
این بدین معناست که برای یک آینده شغلی مناسب و زندگی با دغدغه کمتر و آنچه در سند تحول با عنوان حیات طیبه اشاره شده است، باید دانش آموزان در چنین مدارسی مشغول به تحصیل شوند یا به عبارت دیگر خانواده های آنها باید تمام تلاش خود را برای ثبت نام فرزندان خود در این مدارس متمرکز کنند که البته دستورالعمل ثبت نام اغلب مانع تحقق این امر می شود. چگونه میتوان بدون در نظر گرفتن آن چه که در سند تحول بنیادین از آن به عنوان « عدالت آموزشی » یاد شده ، دانش آموزانی که در یک مدرسه دولتی روستایی و حتی مدرسه عادی شهری درس میخوانند را بر جلسه امتحان نهایی نشاند که دانش آموزان مدارس خاص نشسته اند!
همچنان که مستحضر هستید یکی از مهمترین عواملی که در موفقیت دانش آموزان و آینده شغلی آنها تاثیر مستقیم دارد « محیط آموزشی » است و قطعا سهم برنامه ریزی متولیان آموزش و پرورش تاثیر چندانی در موفقیت این دانش آموزان ندارد زیرا در صورت مقایسه مدارس خاص و برخوردار با مدارس عادی و دانش آموزان آنها با در نظر گرفتن میانگین نمرات دروس نهایی و پذیرش آنها در کنکور به راحتی اختلاف فاحش در عملکرد این مدارس قابل مشاهده خواهد بود.
لذا حلقه مفقوده « عدالت آموزشی » است و تا زمانی که ابتدایی ترین شاخص های آن از « محیط آموزشی » گرفته تا « عوامل آموزشی و تربیتی» محقق و به طور کامل اجرا نشود اجرای مصوبه اخیر کنکور در حق دانش آموزان مدارس عادی بر خلاف سند تحول بنیادین بوده و فاصله آنها را از آنچه به عنوان حیات طیبه یاد میشود، بیشتر خواهد کرد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
من با سمت مسئول مجمع خیرین مدرسه ساز شهرستان ابهر با هشت سال فعالیت بدون آن که ادعای موفقیت در این جایگاه را داشته باشم از شما به عنوان متولی رسمی وزارت و سازمان می پرسم که :
مگر موفقیت و توفیق غایی سازمان در همه سطوح متکی بر هماهنگی درون بخشی و همکاری بین بخشی نیست و وظیفه شما به عنوان وزیر ،مدیران کل استانی و روسای شهرستانی سازمان ،به وجود آوردن چنین هماهنگی و همکاری نمی باشد ؟ پس چگونه است که در استان زنجان نه از هماهنگی بین بخشی خبری هست و نه اقدام و تحرکی برای همکاری بین بخشی موجود است ؟
حتما خواهید پرسید که چه شاهدی بر اثبات این ادعا وجود دارد ؟
اگر عنایت بفرمایید نمونه هایی را از حوزه ای که خودم مسئولیتش را بر عهده دارم تقدیم می دارم :
اول آن که از زمان تغییرات مدیریتی فرمایشی در شهرستان ابهر که با مداخله مستقیم نماینده منطقه و بدون توجه به اهداف و منافع سازمانی صورت گرفته بدون آنکه در ماهیت و تاثیرات آن وارد شوم ، مدیر جدید حتی به نامه مجمع خیرین مدرسه ساز مبنی بر کمک به فضای آموزشی شهرستان جواب نمی دهد و درباره علت آن هم توضیحی ارائه نمی دهد. مشخص هم نیست جریان این همه بی تفاوتی به دست راست سازمان نوسازی مدارس چیست؟
حال گیریم که منطق مدیر سازمان شما در شهرستان ابهر علمی و درست است ؛ آیا صحیح است که ایشان بدون توضیح ابرام بر تصمیم خود داشته باشد ؟
در صورت درستی تصمیم جناب رئیس ، به هم خوردن رابطه دو بخش از سیستم و قطع ارتباط کامل آنها برای سازمان چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت و روش انتقال مسائل و امور برای اتخاذ تصمیم چگونه خواهد شد ؟
چگونه است وقتی که معاونت شما و رئیس سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس به شهرستان تشریف می آورند رئیس هیئت مدیره مجمع خیرین مدرسه ساز را دعوت نمی کنند ؟ خروجی باید نسل قابل اعتنا و اتکا و توانمندی باشد که با وجود مدیران سهمی و رانتی چنین نیست .
من از اینکه دعوت نشده ام و نتوانسته ام در جلسه ای که باید حضور می یافتم از محل تعصبی که به حوزه تحت مسئولیتم دارم، ناراحتم. دلیل عدم دعوت را هم جویا می شوم جواب مدیر شما قابل تحمل است : « احتمالا به حضور شما نیازی نبوده است » .
وزیر محترم !
من قصد آن را ندارم که گلایه ای داشته باشم چون خودم را موظف به برجای آوردن و ظایف اخلاقی و حرفه ای خود می دانم و تدبیر شرایط و اداره امور مجمع را از طریق مراجعی چون فرمانداری به عنوان رئیس شورای آموزش وپرورش به انجام می رسانم اما برای من نحوه برخورد و ایجاد ارتباط رئیس منتخب شما این پرسش را ایجاد کرده است که :
متد مورد مراجعه او برای اداره مجموعه سازمان در شهرستان چگونه می باشد و اهداف آموزشی توسط ایشان چگونه ممکن است دنبال شود در حالی که او مثل بچه ها قهر می کند و راه ارتباطی را می بندد !
جناب وزیر !
به عنوان یک شهروند دغدغه مند در حوزه تعلیم و تربیت و بدون تعصب ناشی از هرنوع گرایشی ؛ استدعا دارم در بحث انتخاب مدیران آموزش و پرورش شهرستان ها کمی با جدیت و تعهد سازمانی وارد شوید ! زیرا که ادامه دخالت نمایندگان و تحمیل مدیران سهمی، بی تجربه و ظاهرساز و تابع محض کانون های قدرت فعال در سطح شهرستان ها قطع به یقین سازمان را با چالش های هزینه زایی روبه رو خواهد ساخت که تحملش شاید از عهده وزارت بر نیاید .
جناب وزیر
هیچ کدام از نهادهای دیگر بدون آموزش وپرورش به موفقیت نخواهد رسید ؛ ضمن حفظ جایگاه واقعی سازمان، نگاه همه مدیران آموزش و پرورش؛ باید علمی، تخصصی و حمایتی باشد و برای تحقق آن باید همه تلاش کنند.
باید به خاطر داشت که آمورش و پرورش از زمانی محوریت و مرکزیت خود در برنامه ریزی ها را از دست داد که:
مدیران آن از حضور جدی و مطالبه گرانه در مورد سهم واقعی آموزش و پرورش در جذب اعتبارات و حمایت ها خودرا کنار کشیدند و به نوعی باعث شدند که آموزش و پرورش جایگاه واقعی و بنیادین خود را از دست بدهد .باز احیای این موقعیت با این مدیران محفلی چندان ساده نخواهد بود .
جناب وزیر
وقتی خیل چند هزار نفری فرهنگیان همیشه کنار می ایستند تا نماینده و فلان مسئول و فلان جمع ذی نفوذ و محفلی و خود معتمد پندار برای آنها تعیین کنند نتیجه این خواهد بود که: در بحث انتخاب مدیران آموزش و پرورش شهرستان ها کمی با جدیت و تعهد سازمانی وارد شوید !
آموزش و پرورش همیشه سرجای اولش است و قدمی با این مدیران به پیش نخواهد گذاشت .
مدیری که از اهدای سماور این قدر به وجد می آید و آن را به عنوان رزومه رسانه ای می کند؛ نشانه ی پایین بودن افق فکری و سطح ضعیف مطالبات یک مدیر است.
اشتباه گرفتن نظام تعلیم و تربیت با مراکز خیریه آفتی است که گریبان تعلیم و تربیت و نسل دانش آموزی را خواهد گرفت. مدیری که اساسا در قاموسش آموزش و تربیت معنا ندارد ، طبیعی است که در دیدار با معاون وزیرش؛ چندمتر ایزوگام مطالبه بزرگی باشد !
جامعه فرهنگی باید از گوشه عزلت خود را بیرون بکشند و حضور قدرتمند، استخوان دار و متفکری از خود به منصه ظهور بگذارند .
صحن تعلیم و تعلم را وضعیت اسف بار آموزش و تربیت می آزارد . خروجی باید نسل قابل اعتنا و اتکا و توانمندی باشد که با وجود مدیران سهمی و رانتی چنین نیست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید