نماینده دماوند و فیروزکوه در مجلس مورد سیل اخیر:
«با توجه به اینکه تعداد زیادی خودرو و افراد غیر بومی برای گردش به دماوند و فیرزوکوه آمده بودند نمی توان آمار دقیقی از تعداد مفقودین و فوتی های ناشی از سیل اخیر ارائه کرد»
بیش از ده روز است که از تمام رسانه ها و حتی پیامک گوشی اخطار داده می شود که احتمال وقوع سیلاب فراوان است و این چند روز سفر نروید و در آخر جماعتی را مشاهده می کنیم که پای بساط چای و کباب و قلیان در کنار رودها و مکانهای سیل خیز غافلگیر می شوند.
آدم یاد این خاطره منسوب به رئیس جمهور سابق فرانسه می افتد:
نقل است در سال ۱۳۵۵ ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه به ایران سفر میکند و شاه شخصا به استقبال او میرود و با هم در یک ماشین مینشینند. در آن زمان کتاب «به سوی دروازه های تمدن» در خارج چاپ شده بود. در ماشین، شاه در مورد کتاب صحبت میکند و توضیح میدهد که ما پل و جاده ساختیم و به دروازههای تمدن داریم میرسیم. در جایی در نزدیکی میدان انقلاب فعلی، گل کاری شده بود که دور این گل کاری حصار کشیده بودند. دستن خطاب به شاه میگوید: شما قدری تأمل کنید.در کشوری که مثلاً برای بیست هزار تومان گل کاری، دویست هزار تومان حصار میکشید که مردم گل ها را لگدکوب نکنند، حرف از توسعه زدن حرف صحیحی نیست. شما باید پول گل کاری و نردهکاری را روی منابع و سرمایههای انسانی صرف کنید. در کشور شما انسان ها باید توسعه یافته شوند» .
البته یک مقام سیاسی بلند پایه آن هم در دیدار با پادشاه یک کشور دیگر محافظه کارتر از آن است که این گونه میزبان خود را کنف کند و احتمالا این روایت جعلی است، اما حقیقت تلخی در آن نهفته است.
در کشوری که برای درمان مدفوع الاغ استعمال می کنند و آن را در بسته بندی های مجهز می فروشند .
در کشوری که پس از چند روز اخطار سیل باز عده بسیاری وسط حادثه حضور دارند و با اراده شخصی قربانی سیل می شوند .
در مملکتی که یاوه گویان و متوهمان مخاطبان بسیار بیشتری از اهالی اندیشه و کتاب دارند .
در مملکتی که نام امثال عباس تبریزیان مطرح می شود .
در مملکتی که از سیاست مدار تا فوتبالیست ملی پوشش با دعانویس و رَمال در ارتباطند .
در چنین مملکتی سخن گفتن از توسعه و آزادی و پارلمان و روشنگری حقیقتا سخنی بیهوده است...
( کلیپ :
رفتار عجیب یک کرمانی در سیل ؛ این فرد جان خود را از دست داد )
کانال خرمگس
گروه رسانه /
هنوز مسئولی به گزارش صدای معلم با عنوان « رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش دقیقا توضیح دهد معلمان باید چگونه " مطالبه گری " کنند تا بهانه به دست دشمنان نظام و انقلاب ندهند ؟ » ( این جا ) ؛ پاسخی ارائه نکرده است .
بخشی که بر اساس اصول منطق و علم ارتباطات باید نبض سازمان و عصاره و الگوی پاسخ گویی در برابر افکار عمومی و « حوزه عمومی » باشد .
مدت هاست که نشست های رسانه ای در این وزارتخانه تعطیل شده البته نه به بهانه « کرونا » که پیش تر توسط مسئولان و مدیران بیان می شد اما به نظر می رسد که روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش همچون بسیاری از بخش های این وزارتخانه برنامه ی مشخصی برای بهبود و نوآوری در امور مرتبط ندارد و کارها همچنان بر مدار « روزمرگی » می چرخد .
فرد و یا نهادی هم مدیران این بخش را به سبب وضعیت موجود مورد پرسش و یا بازخواست قرار نمی دهد .
پیش تر و به ویژه در زمان وزارت فانی اگر انتقادی از یک معلم در صدای معلم منتشر می شد مسئولان مربوطه احساس مسئولیت کرده به تکاپو می افتادند و مساله را تا حصول نتیجه مورد بررسی قرار می دادند .
بسیاری از اوقات پرتال وزارت آموزش و پرورش که به نوعی ویترین وزارت آموزش و پرورش و محلی برای انعکاس اخبار و رویدادهای این حوزه است از دسترس خارج می باشد .
البته هیچ فرد و نهادی هم برای این وضعیت نه توضیحی می دهد و نه عذرخواهی می کند .
« صدای معلم » بارها در گزارش های اختصاصی و در گزارش های متعدد خود نوشته است : ( این جا )
« چرا برخی از دوایر ستادی و نهادها و سازمان های مستقر در این وزارتخانه از برگزاری نشست رسانه ای طفره می روند .
جاهایی مانند صندوق ذخیره فرهنگیان ، مرکز برنامهریزی منابع انسانی و امور اداری ، اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران ، سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان ، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، معاونت حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش ، دانشگاه فرهنگیان ، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی ، ستاد همکاری های حوزه علمیه و آموزش و پرورش ، معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش ، انجمن مرکزی اولیا و مربیان وزارت آموزش و پرورش ، مرکز امور بین الملل و مدارس خارج از کشور ، اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش ، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ، سازمان مدارس و مراکزغیر دولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش و...
اساسا آیا در وزارت آموزش و پرورش میان مدیر پاسخ و غیرپاسخ گو تفاوتی هست ؟
وضعیت طوری نیست که بخواهند مانند سابق کرونا را بهانه کنند .
امیدوارم که مساله ترس از رسانه ها نباشد . »
پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش و متولی نهاد روابط عمومی در این وزارتخانه این است که چه کسی باید پاسخ گوی این وضعیت آشفته و فرار از پاسخ گویی و مسئولیت پذیری مدیران باشد ؟
پیش تر ، مصطفی بابایی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در سخنانی گفته بود :
« متاسفانه جریان های ضد انقلاب به دنبال سوءاستفاده از جایگاه معلم و ارائه هجمه های سنگینی به شأن و منزلت معلم هستند . فرهنگیان باید در شرایط فعلی هوشیار باشند و بهانه دست دشمنان نظام و انقلاب ندهند ».
توصیه « صدای معلم » به آقای بابایی این است که به جای نصیحت به معلمان بابت مطالبه گری حقوق قانونی شان فکری برای کارکرد واحد سازمانی و وظایف بر زمین مانده ی خود کنند .
هوشیاری در انجام درست و علمی امور با چاشنی تعهد و دلسوزی است .
همین !
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
وزارت بهداشت ایران روز جمعه، هفتم مرداد، از جان باختن ۵۴ نفر دیگر در یک شبانهروز گذشته بر اثر کرونا خبر داد .
بر اساس اعلام این وزارتخانه همچنین نزدیک به هشت هزار (۷۸۴۹) بیمار جدید در همین بازه زمانی شناسایی شدهاند .
از هفتههای پیش موج جدیدی از شیوع ویروس کرونا در ایران آغاز شده و بر اساس آخرین اعلام رسمی وضعیت ۵۷ شهرستان، قرمز و ۸۶ شهرستان، نارنجی اعلام شده است .
وزیر بهداشت به باشگاه خبرنگاران جوان می گوید : « کرونا مساله شخصی نیست و مردم در جامعه حضور می یابند، بنابراین نیاز است اقدام به تزریق واکسن کنند. می طلبد مراسمهای عزاداری محرم در محیط باز برگزار شود و در محیط بسته نیز تهویه مناسب باشد تا از انتشار ویروس جلوگیری شود . »
اما وزیر کشور اعلام می کند برگزاری هیاتها در فضای بسته مشکلی ندارد .
وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به یک خبرنگار که عنوان می کند با توجه به شیوع کرونا آیا برنامه ی خاصی برای بازگشایی مدارس مد نظر هست و این که تمهیداتی اندیشیده شده یا نه ؛ چنین پاسخ می دهد :
« به رسانه های عزیز بارها عرض کردم آخرین جایی که تعطیل می شود « مدرسه » هست و اولین جایی که در همه گیری ها چه ملی و چه جهانی باز می شود مدرسه است . نظام آموزشی بحران زده ما بیش از این توان و تحمل شوک ناشی از تعطیلی و تکرار تجارب شکست خورده ای مانند شبکه شاد در مدارس عادی دولتی را که اکثریت مدارس را تشکیل می دهند ندارد .
مدرسه باید آخرین جایی باشد که تعطیل می شود و اولین جایی باشد که باز می شود . البته ما باید رعایت کنیم . در آخرین جلسه کرونا روز شنبه مصوب شد که سال آینده مدارس و دانشگاه ها حضوری خواهند بود و با قوت هم حضوری خواهند بود . اگر موردی باشد ستاد کرونا اعلام می کند و ما هم تابع این ستاد هستیم . »
جنس این گونه سخنان تکراری و کلیشه ای است و در طول دو سال تعطیلی مدارس بر اثر بحران کرونا هم بارها از زبان وزیر وقت آموزش و پرورش شنیده شد اما تغییری در اوضاع حاصل نشد .
به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش بی توجه به سرعت شیوع کرونا برنامه و یا برنامه ریزی مشخصی برای سال تحصیلی جدید ندارد و بیم آن می رود تا همچون گذشته و تحت تاثیر عوامل حاشیه ای و غیرمسئول همان وضعیت سابق باز تولید شود .
تاکنون وزارت آموزش و پرورش و نهادهای ذی ربط گزارش مدون و مستندی از پیامدها و عوارض دوسال تعطیلی مدارس مانند افت تحصیل ، ترک تحصیل ، بهداشت روان و... ارائه نکرده اند اما آن چه بدیهی و محرز است آن است که نظام آموزشی بحران زده ما بیش از این توان و تحمل شوک ناشی از تعطیلی و تکرار تجارب شکست خورده ای مانند شبکه شاد در مدارس عادی دولتی را که اکثریت مدارس را تشکیل می دهند ندارد .
سیاست وزارت آموزش و پرورش در آن دو سال ، حضور اختیاری دانش آموزان در مدارس بود که این مساله به شدت موجب « لوث شدن » آموزش گردید اما به نظر می رسد که وزارت آموزش و پرورش از آن تعطیلی طولانی مدت مدارس درس نگرفته و همچنان غرق در روزمرگی منتظر تصمیم نهادهای خارج از آموزش و پرورش در مورد سرنوشت و آینده میلیون ها دانش آموز و معلم است .
واقعا این پرسش مطرح است که چرا واکسیناسیون دانش آموزان نباید اجباری باشد و همچون حضور آنان در مدارس اختیاری تلقی گردد ؟
قرینه ی این جنس حضور دانش آموزان در مدارس در کدام یک از نظام های آموزشی جهان یافت می شود که یوسف نوری به عنوان وزیر آموزش و پرورش به تجارب جهانی در مورد بازگشایی مدارس اشاره دارد ؟
نظام آموزشی بحران زده را دریابید !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
باز سیل آمد، مدیران، عکس های یادگاری
پاچه های غرقه در گل، بر سبیل پاچه خاری
از مدیریت نداند جز همین در آب رفتن
آب های راکد اما، بعد از آن آب جاری
می رسد بحران و بعدش می رسد آن مرد بحران
تا ز بحران باز سازد مستند های اداری
یک کلیپ تازه از احساس مسئولیت خود
یک دو عکس دسته جمعی شاخص مردممداری
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان
می رسد باید که راه رفتنش را وا گذاری
خانه کردی در مسیل و سیل صاحب خانه ات شد
لاجرم این خانه آخر دست مالک می سپاری
سیل می آید که گوید با زبان غرش خود
ای مدیر بی لیاقت مانده ای در بی عیاری
می رود این سیل و با خود می برد نقد عیارت
تا که بنشاند تو را بر مسند بی اعتباری
( سیل امام زاده داود و حضور « علیرضا زاکانی » شهردار تهران )
کانال هفت جوش
«آبله» یکی از مرگ آورترین بیماریها بوده ، به قول دکتر پولاک پزشک ناصرالدین شاه ، «آبله یا جدری باعث مرگ و میر فراوان کودکان و در نتیجه در تقلیل جمعیت سهم اصلی و اساسی دارد».
کشف ادوارد جنر یعنی مقابله با آبله، وقتی به ایران آمد مدت زیادی، جهل و خرافات مانع پیشرفت آن شد.
مقابله با آبله را ابتدا پزشکان انگلیسی از استانبول آورده در تهران در سفارت انگلیس شروع کردند و در عرض یک ماه، سیصد طفل را آبله کوبی کردند، زنان با کودکان خود در سفارت صف کشیده بودند.
اما مخالفین در شهر شایعه کردند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان می شود!
مخالفان، فراشان شاهی را به درِ سفارت فرستادند و آنان هر زنی را که برای آبله کوبی می آمدند جلوگیری می کردند، بهانه اشان این بود که پدران باید اطفال را بیاورند نه مادران. همین باعث کاهش مراجعین شد.
(مجله یادگار - سال چهارم - شماره 3 - آبان 1326.ص69)
در سال 1234محمدعلی میرزا دولتشاه، والی کرمانشاه نیز شخصی ارامنه به نام آوانس مرادیان را مامور تلقیح آبله به مردم کرمانشاه کرد. وی مردمِ شهرهای همدان، تهران، کاشان، اصفهان و جلفا را مایهکوبی کرد اما خرافات مردم، همواره سد راه او بود مخالفان می گفتند:
«تلقیح یک نوع مبارزه با خواست خدواند و تقدیر الهی است»!
در روزنامه وقایع اتفاقیه این خبر آمده:
«در ممالک محروسه ناخوشی آبله عمومی است که اطفال را عارض می شود و اکثری را هلاک می کند یا کور و معیوب می شوند . اشخاصی که در کودکی این آبله را بیرون نمی آورند در بزرگسالی بیرون می آورند و به هلاکت می رسند...اطبا، چاره این ناخوشی را این طور یافته اند که در طفولیت از گاو آبله برمی دارند و به طفل می کوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون می آورد و بی زحمت خوب می شود . اولیای دولت کسانی برای یاد گرفتن این شریف گماشته اند که بعد از آموختن به جمیع ممالک محروسه مامور نمایند که هر ولایتی جمیع اطفال خود را مردم بیاورند و آبله شان را بکوبند و از تشویش و هلاکت و عیب آسوده کردند»
(وقایع اتفاقیه شماره سوم مورخه جمعه19ربیع الثانی1267)
کار خوب پیش نمی رفت، مردم وحشت داشتند به طوری که در عرض 28 روز از ماه ربیع الاول سال1267فقط 330 نفر زیر آبله کوبی رفتند.
(همان، شماره 4 مورخه جمعه2 ربیع الاول سال1267)
به امیرکبیر خبر دادند مردم نمی خواهند واکسن بزنند . امیر فرمان داد هر فردی که حاضر نشود، آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه دهد. طفلکی فکر می کرد با ضرب و زور می توان حریف خرافات شد! روزنامه وقایع اتفاقیه می نویسد:
«چون که منظور امنای دولت علیه در تعیین نمودن اطبا و غیره به جهت آبله کوبی در کل شهرهای ایران این بود که ناخوشی آبله در این ولایت کم کرده و بلکه از تفضلات الهی این بلیه در این دولت علیه به سبب مواظبت صاحبان اطفال و اطبای آبله کوب، به طور آسان و خوب بالمره رفع شود و قرار گذاشتهاند که اگر کسی بچه خود را آبله نکوبد، مورد مواخذه دیوانیان بشود...»
و عجیب اینکه برخی که پول داشتند، حاضر شدند پنج تومان جریمه را بدهند اما از آبله کوبی نکنند!. و بسیاری دیگر در هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان می شدند یا از شهر بیرون می رفتند...
جهل مردم باعث شد در کل تهران و روستاهای پیرامون آن تنها ۳۳۰ تن آبله کوبی گردند!
روایت کتاب آگهی شهان در این مورد بسیار تلخ و باورنکردنی است:
«روزی پاره دوزی را که طفلش به آبله مرده بودند آوردند. امیر گفت ما که آبله کوب مجانی فرستاده ایم. گفت ندانستم. فرمود پنج تومان جرم دهد گفت ندارم ، دست در جیب کرد پول به او داد و فرمود به صندوق جریمه بده حکم برنمی گردد، چنان کرد، چند دقیقه بقالی را آوردند که طفلش مرده بود با او نیز همین مقاوله و همان معامله شد . پس از رفتن آن دو فقیر، امیر مانند زن جوان مرده زار زار گریست، در آن حال میرزا آقاخان رسیده سبب گریه پرسید امیر گفت: خبر مرگ دو اولادم را آورده اند، میرزا آقاخان متوحش شد که میرزا احمدخان پسر امیر مرده، ملازمان به او گفتند: دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از آبله مرده ...
میرزا آقاخان جسورانه گفت: این گریه برای دو شیرخوار بقال و چقال است؟!.
امیر گفت: تمام ایرانی ها اولاد حقیقی منند و من می خواهم نسل ایرانی چندان شود که زمین را فرا گیرد چرا باید جاهل باشند که بر اثر آبله نکوبیدن بمیرند؟»
(بنگرید به: کتاب آگهی شهان...صص50-51)
کانال تاریخ تحلیلی ایران
ساعت 11 صبح اول آذر سال 93، محسن خشخاشی 43 ساله در حال تدریس درس فیزیک در دبیرستان پسرانه حافظی در خیابان 45 متری بسیج شهرستان بروجرد بود که دانشآموز 15 ساله وارد کلاس شد.
دانشآموز نوجوان بدون هیچ حرفی به سمت نیمکتش حرکت کرد. معلم از او خواست به دلیل غیبت غیرموجه از دفتر نامه بیاورد که پسر نوجوان به طرفش حمله ور شد و با چاقویی که همراه داشت، ضرباتی به گردن و سینه معلم وارد کرد و گریخت. پیکر نیمهجان معلم به بیمارستان شهید چمران منتقل شد، اما تلاش پزشکان برای نجات جان او موثر واقع نشد و معلم فیزیک جان خود را از دست داد . ( این جا )
سعید رضا برخورداری، وکیل خانواده معلم به جامجم گفت: متهم، قتل معلمش را پذیرفت و اعلام کرد که ناراحت است. او زمانی که عصبانی شده، چاقویی را که همراه داشته از جیبش بیرون آورده و ضربهای به گردن او زده و فرار کرده است. همین کارش باعث شده آقا معلم فوت کند. او مدعی بود چاقویی که همراه داشته، کارد میوهخوری بوده اما چنین نبوده و کاردی که او از آن استفاده کرده، کارد میوهخوری نبوده است.
وی ادامه داد: متهم ناراحت بود اما از اولیای دم درخواست بخشش نکرد. فقط پدر متهم بود که از خانواده مقتول خواست فرزند خطاکارش را ببخشند. این در حالی بود که قضات دادگاه از او خواستند صحنه جنایت را برایشان بازسازی کند. متهم مقابل حاضران جلسه و قضات دادگاه، نحوه چاقو زدن و قتل معلم مدرسهاش را بازسازی کرد. بعد از آن قضات دادگاه به اخذ آخرین دفاع از متهم پرداختند که او نیز گفتههای پیشین خود را تکرار کرد.
این بار هم از اولیای دم تقاضای بخشش نکرد.
متهم به کانون بازگشت داده شد و قضات شعبه وارد شور شدهاند تا در زمان قانونی حکم مربوط به پرونده را صادر کنند.
برادر مقتول نیز به جامجم گفت: همچنان برای قاتل برادر معلمم در خواست قصاص داریم. این پسر نوجوان بیآنکه به انجام کارش و آینده آن بیندیشد، برادرم را مقابل چشمان دیگر دانشآموزان و سر کلاس درس بیرحمانه به قتل رساند. او از صحنه حادثه فرار کرد و حتی نماند تا بفهمد چه بلایی بر سر برادرم آمده است. فرار کرد و به تهران آمد و خود را تسلیم نکرد تا اینکه پلیس او را بازداشت کرد.
دراین جلسات، متهم یکبار هم از خانوادهام تقاضای بخشش نکرد. از مسئولان قضایی میخواهیم، رای قاطعانه در این پرونده صادر کنند تا دیگر هیچ دانشآموزی به خود اجازه ندهد چنین بیرحمانه جان معلمی را بگیرد و امنیت جامعه را به خطر بیندازد . »
اما اخبار حاکی است که خانواده معلم فقید « محسن خشخاشی » قاتل را بخشیده اند .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« محسن خشخاشی معلم فقید بروجردی که در کلاس درس از سوی دانش آموزش با ضربات چاقو کشته شد، پس از تایید حکم قصاص نفس قاتل در شعبه 31 دیوانعالی کشور، با رضایت بدون قید و شرط خانواده این معلم فقید، درس دیگری از ایثارگری و گذشت خانواده بزرگ فرهنگیان را مشق کردند . »
نخستین موضوعی که برای من همیشه جای تامل و پرسش جدی بوده این است که چه عاملی موجب می شود تا قاتل یک معلم با وجود غلط بودن نفس کار و بی منطق بودن عمل که موجب قطع حیات فردی شده و « وجدان عمومی » را جریحه دار کرده بابت این کار عذرخواهی نکند ؟
آیا قاتل محسن خشخاشی فکر می کرده کار درستی انجام داده و عدالت را برقرار کرده است و یا صرفا از روی غلیان احساسات کودکانه فاقد منطق و عقلانیت در یک فرآیند « لجباز محور » و برای فرونشاندن آنی خشم افسار گسیخته ی خود و این که همسالان و اطرافیان او نگویند که « کم آورده » و... مرتکب چنین کنش احمقانه و جهالت محوری شده است ؟ وزارت آموزش و پرورش اگر واقعا با خشونت زاویه دارد و آن را مضر به حال جامعه و آینده ی آن می داند و صداقتی دارد ، فقط با عواملی که در مدارس و واحدهای آموزشی و به بهانه های مختلف اقدام بر سر بریدن حیوانات می کنند ، برخورد جدی کند . جالب است بدانیم در این زمینه دستور العمل وزارتی هم صادر شده اما کسی به آن اهمیتی نمی دهد .
بارها و از نزدیک شاهد بوده ام که در این اجتماع ، فرد و یا افرادی دچار کار اشتباه و خلاف قانونی شده اند اما نه تنها متوجه کار نادرست شان نبوده اند بلکه معمولا و با ژستی طلبکارانه و حق به جانب با افراد دیگر و متضرر رفتار کرده اند .
چرا برای بسیاری از ایرانی ها ، عذرخواهی بابت کار خطا و خلاف شان ؛ از سخت ترین و شاق ترین کارها به شمار می آید ؟
این گونه « رفتارها » از کجا ناشی می شوند ؟
آیا در جوامع دیگر و به ویژه از نوع « توسعه یافته » این گونه افراد « رفتارهای توحش محوری » را از خود بروز می دهند ؟
آیا بروز چنین رفتارهایی در یک اجتماع و عمومیت یافتن آن دال بر « صغارت فکری » افراد آن جامعه نیست و این که هنوز کلیت جامعه به بلوغ لازم عاطفی و روانی دست نیازیده است ؟
بسیاری اوقات می بینم و می شنوم که جامعه در کلیت خود برای توجیه چنین رفتارهایی دنبال « علت » می گردند و معمولا این تحلیل ها و توجیهات معمولا سر از « اقتصاد » و « معیشت » در می آورد .
آیا اگر فرضا در هر جامعه ای وضعیت اقتصادی خراب باشد مجوز و یا چراغ سبزی برای افراد می شود تا دزدی کنند ، خشونت بورزند ، حقوق انسانی و شهروندی یکدیگر را بدون هر گونه حد و مرزی پایمال کنند و... ؟
این چیزها چگونه وارد فرهنگ عمومی این کشور شده اند ؟
برای من تنها فرضیه و یا احتمال قوی که می تواند وجود داشته و با واقعیت هم خوانی داشته باشد این است که هم « خانواده ایرانی » و هم « مدرسه ایرانی » به قول معروف « تعطیل » هستند و از کارکردهای خود در حوزه « تربیت » کاملا تهی شده اند .
از سوی دیگر ؛ تنها کاری که اجتماع می تواند در این میان انجام دهد نه تصحیح این رفتارها بلکه هم پوشانی و رسمیت دادن به این رفتارهای نا به هنجار ، غیر اخلاقی و غیر انسانی و استمرار آن ها است .
از آن جا که فضای مطالبه گری منطقی و مستمر در فرهنگ و حوزه عمومی ما هم تعریف نشده است ؛ حاکمیت و یا دولت هم فشار و یا اجباری برای اعمال اقتدار قانون و صیانت از « قراردادهای اجتماعی » از خود نشان نمی دهد و وضعیت دائما به سوی « بدتر شدن » پیش می رود .
اما وزارت آموزش و پرورش در این میان چه کاره هست ؟ چرا برای بسیاری از ایرانی ها ، عذرخواهی بابت کار خطا و خلاف شان ؛ از سخت ترین کار به شمار می آید ؟
آیا وظیفه این وزارتخانه لاپوشانی ریشه های این خشونت ها و روی آوردن به تبلیغات بی مایه و کارهای نمایشی است ؟
این وزارتخانه ای که پس از 8 سال این چنین خانواده محسن خشخاشی را مروج صلح و ایثار و از خودگذشتگی معرفی می کند ؛ آیا در این مدت خبری از این خانواده گرفته است ؟ این که فرضا این خانواده با تنها حقوق به جای مانده از مرحوم خشخاشی و در این وانفسای تورم چگونه روزگار می گذرانده است ؟
البته جای شکرش باقی است که حداقل دبستانی به نام معلم فقید خشخاشی نام گذاری شد . اما پرسش این است که ؛
این آموزش و پرورشی که این گونه و دائما سنگ معلمان فداکار و ایثارگر را بر سینه می زند ؛ چرا در میانه ی کثرت بی حد و مرز اسامی مذهبی و دینی نباید مدارسی به نام این عزیزان نام گذاری شود؟
( مراسم بزرگداشت معلم فقید « محسن خشخاشی » که در زمان وزارت فانی برگزار شد و جز وزیر آموزش و پرورش و هیات همراه و برخی فعالان و کنش گران صنفی اما بسیاری از معلمان در آن شرکت نکردند و اکثریت صندلی های سالن خالی بودند )
29 آبان ماه 1394 جمعی از فرهنگیان و معلمان با نوشتن نامه ای که در « صدای معلم » منتشر گردید ( این جا ) ؛ ضمن بزرگ داشت اول آذر ماه ، سال روز درگذشت معلم فقید « محسن خشخاشی » ؛ ضمن هشدار نسبت به تبعات خشونت در جامعه و مدرسه و مشکلاتی که در مدرسه سبب ساز خشونت است پیشنهاد دادند که این روز « نه به خشونت در مدرسه » نام گذاری شود. برای من تنها فرضیه و یا احتمال قوی که می تواند وجود داشته و با واقعیت هم خوانی داشته باشد این است که هم « خانواده ایرانی » و هم « مدرسه ایرانی » به قول معروف « تعطیل » هستند و از کارکردهای خود در حوزه « تربیت » کاملا تهی شده اند .
آنان نوشته بودند :
« ما ضمن تسلیت دیگر بار به خانواده ی محترم زنده یاد محسن خشخاشی در نخستین سالگرد جان باختن این عزیز، به دولت پیشنهاد می دهیم که روز یکم آذر ماه سال را « روز نه به خشونت در مدرسه » بنامد .
همچنین در این زمانه ای که خشونت شوربختانه دارد روز به روز چهره ی عریان خودش را در سطحی جهانی نمایان تر می سازد و مبارزه ی فرهنگی با آن از ضرورت بیشتری برخوردار می شود از فرادستان آموزش و پرورش می خواهیم که برای افکار عمومی روشن سازند که :
1- از سال گذشته تاکنون برای جلوگیری از بروز خشونت در مدرسه، چه برنامه هایی را به اجرا درآورده اند؟
2- توضیح دهند که چگونه طرح هایی همچون کم کردن یک چهارم از فرهنگیان رسمی کشور که مشغول اجرای آن هستند را می توان در راستای کاهش خشونت در مدرسه ها ارزیابی نمود و نه افزایش آن ؟
این وزارتخانه و سایر نهادهای بودجه بگیر و مدعی ساختن فرهنگ برای مدیریت خشونت در مدرسه و تربیت خانواده چه برنامه ای فارغ از شعار و تبلیغات دارند ؟
وزارت آموزش و پرورش اگر واقعا با خشونت زاویه دارد و آن را مضر به حال جامعه و آینده ی آن می داند و صداقتی دارد ، فقط با عواملی که در مدارس و واحدهای آموزشی و به بهانه های مختلف اقدام بر سر بریدن حیوانات می کنند ، برخورد جدی کند . جالب است بدانیم در این زمینه دستور العمل وزارتی هم صادر شده اما کسی به آن اهمیتی نمی دهد .
نباید فراموش کرد زمانی که خشونت و خشونت ورزی در یک جامعه « عادی سازی » شده و حتی « تقدیس » شود ؛ عوارض این سندرم خانمان سوز دامن همه را فرا خواهد گرفت .
خشونت در وجوه مختلف در این جامعه با سرعت و شتابی باورنکردنی در حال اشاعه و گسترش است .
اگر تدبیری صورت نگیرد ؛ فردا بسیار دیر خواهد بود اگر فردایی باشد .
بی تردید نقش سما در کمک به صحن تعلیم وتربیت باتوجه به شرایط موجود فضاهای آموزشی منطقه ، به یاری گرفتن و پای کار آمدن دانشگاه آزاد اسلامی واحدابهر باشش واحد آموزشی جدید در دانشگاه در سال تحصیلی هزار و چهارصد و هزار و چهارصد و یک علاوه برشش واحدآموزشی قبلی درپایه های
- ابتدایی دوره اول ودوم دخترانه و پسرانه
- دوره متوسطه اول دخترانه و پسرانه و
- دوره متوسطه دوم دخترانه و پسرانه
باری از دوش آموزش و پرورش برداشته است. این مسئله زمانی اهمیت پیدا می کند که مدارس ما چه درسطح شهرستان و استان و کشور از حال و روز خوبی برخوردار نیستند. رفع نواقص و مشکلات فیزیکی مدارس زمانبر و وقت بسیاری از مدیران و مسوولان مدارس را می گیرد که باید در اختیار آموزشی و پرورشی و تربیتی دانش آموزان باشد.
باید اذعان داشت که بسیاری از مدارس ما استانداردهای لارم را ندارند و نیازمند بازسازی و مقاوم سازی و ایمن سازی است و ساخت مدارس جدید را می طلبد. بسیاری از مدارس ما عمری بالای چهل و پنجاه سال دارند که اهتمام ویژه ای را در سطح ملی می خواهد. پس می باید اقدام بانیان این حرکت ارزشمند را ستود.
تلاش برای جذب بیش از دوهزار و ششصد دانش آموز در سال جدید آموزشی در سطح کشور یک ره آوردی بی نظیر برای مرکز ابهر خواهد بود و با اقدامات تبلیغی خوبی که در ابعاد مختلفی در سطح منطقه صورت می گیرد دور از انتظار نیست. این توفیق حاصل نشده است جز به همت مدیریت سما و عوامل اجرایی و کادر آموزشی این مرکز که در طول سالهای متمادی زحمات طاقت فرسای را تحمل کردند و اینک به عنوان رئیس دانشگاه آزاد واحد خدمت می کنند .
از زمانی که حقیر به عنوان رئیس انجمن اولیاء و مربیان در مدت شش سال در این مرکز شاهد تلاشهای ارزشمند تک تکشان بودم تا از چهارصد دانش آموز به نقطه قابل اتکای امروزی برسانند که بسیاری از مراکز استانها با آن گستردگی جمعیتی نتوانسته اند.ان شاءالله با کیفیت آموزشی بالا و استفاده از معلمان جوان و با انگیزه مسلط به تکنولوژی آموزشی روز در کنار نیروهای باتجربه آموزش و پرورشی گام های بلندی برای تعالی ساحت های آموزش و پرورش بردارند.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر یکی از بزرگترین و بهترین دانشگاه های کشور در سالهای دور با دانشجویانی بالای هفده هزار با ابنیه ی بسیار است ؛ حال که با کمبود دانشجو روبه رو است این مدارس بهترین تصمیم ازسوی متولیان این دانشگاه بود و از سویی دانش آموزان از الان با حال و هوای دانشگاه و ترسیم افق آینده تحصیلی خود بهتر کنار خواهند آمد.
آگاهان حوزه تعلیم و تربیت درجریانند از سال هزار و سیصد و نود به بعد اقبال دانشگاه های آزاد اسلامی رو به افول گرائید. بدهی های انباشته، حقوق هئیت علمی و عوامل اجرایی و ستادی و حراستی، دارایی و مالیات و بیمه تامین اجتماعی و هرینه های جاری معضلاتی هستند که پیش روی مدیران این دانشگاه هاست. قطعا با توجه به روحیه ای که از ریاست واحد ابهر سراغ داریم همان طوری که در جذب دانش آموز در سما در بین مراکز سما کشور بارها خوش درخشیدند و به گواه ناظران، سمای ابهر جزو اولین ها در کشور هستند. امیداورم با رفع مشکلات و چالشهای موجود که نتیجه دوران کروناست شاهد تعالی و پویایی این مدارس باشیم.
رقابت بین مدارس غیر انتفاعی و انتظارات اولیاء نیازمند کارآتر کردن روش های آموزشی، تعهد و التزام به ارائه خدمات کیفی به دانش آموزان و جلب رضایت اولیاء و دانش آموزان است.
باتوجه به مشکلات موجود در فضاهای آموزشی در سطح منطقه، انتظار می رود با کمک اداره کل آموزش و پرورش استان زنجان متولیان دانشگاه نسبت به افزایش این پایه های تحصیلی در ساختمان های موجود خود از جمله در منطقه گلشهر که هیچ آموزشگاهی در این ناحیه نیست اقدام کنند و نسبت به ایجاد و افتتاح هنرستانهای فنی و حرفه ای، کشاورزی در کنار پایه های تحصیلی ریاضی و تجربی و انسانی به خاطر موقعیت صعنتی و کشاورزی منطقه کمر همت ببندند .
ستون خیمه انقلاب فرمودند:
« آموزش و پرورش باید انسان هایی"دانا، توانا، خردمند، پرهیزکار، پاکدامن، کارآمد، شجاع، هوشیار و اهل اقدام" تربیت کند » .
اقدامات ارزشمند صورت گرفته در - سمای- ابهر در راستای بیانات رهبری معظم بوده است.
با رصد اقدامات صورت گرفته، جدای از هر گونه حب و بغض و جانبداری، مومنانه معتقدم همه عوامل مدیریتی و اجرایی سما تلاش مضاعفی کرده اند به عنوان یک شهروند و اولیاء دانش آموز و درگیری مسائل آموزشی و پرورشی به اعتبار حضور هشت ساله در هئیت مدیره مجمع خیرین مدرسه ساز و مدرسه یار شهرستان ابهرمنت دار تلاش های صورت گرفته هستم.
امیدوارم با شناختی که از ظرفیت های جناب دکتر سیاوش طاهری دارم ، شاهدگسترش و توسعه این نوع مدارس در منطقه باشیم چرا که مدارس سما پیشتاز بستر سازی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و هم کمک به رفع مشکلات ناشی از کمبود مدارس در منطقه هستند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید