بازنشستگی، به بندری مه آلود می ماند که آن سوی دریای نفس گیر سیستم اداری واقع شده است. اسیران سیستم، خاصه در سال های آخر، همه فکر و ذکرشان در خلاص شدن از مقررات خشک و آزار دهنده ای که گرفتارشان ساخته است و آرزوی هر چه زودتر بازنشسته شدن و آزاد شدن و رفتن به میان آن بندر را دارند. اما این همه ماجرا نیست. ساکنان بندر ، خود در بند روزها و لحظه ها هستند و آرزو دارند کاش می توانستند شرایط را تغییر دهند و از این همه کابوس بیکاری و تنهایی و بیماری به در آیند.
آنها به ایجاد حس آرامش، دوری از تنش ها و حواشی سیاسی یا اجتماعی، سلامت بدن، افزایش منزلت، احساس کرامت ، حقوق کافی و بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی، نیاز دارند که البته تامین همه یا اغلب اینها وظیفه صندوق بازنشستگی و نظام بیمه محسوب می شود که اگر چه به قدر وسع و توان خود در این زمینه می کوشند اما به دلیل وضعیت وخیمی که بر صندوقهای بازنشستگی کشوری و لشگری حاکم است، این صندوقها بدون حمایت دولت نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. مشکلات معیشت و سلامت بازنشستگان بر قوت خود باقی است و علی رغم تمام سعی و تلاش های چهل سال اخیر، آن ها در شرایط و وضعیتی که در شأن و شوکتشان باشد، قرار ندارند.
و اما بازنشستگی به شکل معمول، میراث عصر مدرنیته است که ایده آن اول بار به توصیه بیسمارک ( صدراعظم آلمان ) در سال 1889 مطرح شد. پیش تر، یعنی در روزگار سنت و جای خالی صنعت، انسان در طبیعت بود و به طور طبیعی آن قدر کار و زندگی می کرد که مثل گیاه و به گاه زرد پژمرده شدنش، جای خود را به دیگری می داد. برای همین است که می بینیم اغلب تئوری ها و اختراعات تا یک قرن قبل، توسط کسانی عنوان شده اند که روزگار بزرگ سالی یا کهنسالی خود را می گذرانده اند. اکنون اما که ماشین به مثابه خلیفه انسان بر روی زمین ظهور کرده است،آدمی خیلی از حضور خود در محل کار لذت نمی برد و زود خسته و به اصطلاح بازنشسته می شود.البته این کناره گیری بیشتر از حیث سنی و سیستمی است. در این وضعیت، افراد بی آنکه بخواهند بازنسته می شوند حتی اگر قوای ذهنی و بدنی آنها ضعیف نشده باشد. صورت بدتر، بازنشستگی روحی است که در آن آدمی خود، خودش را بازنشسته می کند حتی اگر سابقه خدمت کمی داشته باشد. این نوع بازنشستگی زمانی اتفاق می افتد که فرد با فراموش کردن تاثیر و مسئولیت خویش، به زمین و زمان و بخت و سرنوشت لعنت می فرستند. از این منظر، بازنشستگی يك وقفه عميق را در زندگي فرد به وجود مي آورد. او از گذشته خود بريده مي شود و با وضعيت جديدي مواجه مي گردد. با اعلام زمان بازنشستگی، حس میكند كه همه چیز تمام شده است. به همین خاطر، سعی در پول در آوردن و خرید سهام و بالا بردن میزان داراییشان را وسیله ای میدانند كه در روزگاری پیری وکوری و تنهایی، حلال مشكلاتشان خواهد شد. این تلاش و تقلا گاه به قدری پرتنش و پردردسر میشوند كه فرد در این سالهای بزرگسالی، به جای آن که کار کند تا زندگی کند، زندگی می کند تا کار کند و در آمد داشته باشد. او اصلا فراموش میكند از چه چیزهایی واقعا خوشش میآید و دوست داشته در بچگی چه كارهایی بکند كه پدر و مادرش نتوانسته امكانش را برایش فراهم كنند.
انتقال از دوران اشتغال به بازنشستگی آسان نیست. خیلی سخت خواهد بود که زندگی حرفه ای و شغلی رها شود. برای مثال ، کارمندی یا معلمی که تا دیروز در ماموریت ها ،سمینارها و کلاس های مختلف شرکت می کرده و همه جا مورد توجه بوده است، می بیند اکنون در چشم بر هم زدنی همه اینها محو شده و اقتدار و ارزش و اثرگذاری آدمی از بین رفته است. گویی از سیاره ای کنده شده و به جای دیگری افتاده است.
این همه گفتیم تا گفته باشیم که بازنشستگی ، دلیل ندارد اما علت دارد. به بیانی دیگر، دلیلی ندارد آدمی خود را بی کار و کناره گیر تصور کند اما به علت های مختلف اداری سنی ناگزیر می شود.در این وضع دست هایی نامرئی او را بازنشسته می کنند اما او بازهم نباید خودش را بازنشسته کند؛ چرا که مغز و روح آدمی به حرکتی دائمی نیاز دارد تا به حالت طبیعی کار کند و نمیرد. در این برداشت ، بازنشستگي نه یک چالش که یک فرصت تازه هست و لازم است تا فرد، قلاب زندگی اش را به دلیلی وصل کند تا بتواند به واسطه آن، به حرکت ادامه دهد. دلیلی فراتر از کاری که در سی سال گذشته انجام داده است.دلیلی غیر از دستاورد های مادی و اداری سال های کار او و دلیلی مهم تر از انتظار کمک اطرافیان. به دلیل بی دلیلی. مثل کودکی که بی دلیل شاد و خونسرد است. هم چنان که تاریک ترین نقطه در اتاق، زیر روشنایی لامپ است، دم دست ترین پاسخ زندگی نیز درست در گوشه قلب ما جای گرفته است اگر بخواهیم بشنویم.
شاید در شب و روزهای تنهایی و حال گیر بازنشستگی، اغلب بازنشسته ها گمان کنند دیگر زندگی هیچ ارزشی ندارد اما وقتی به این نکته فکر کنند که هیچ چیز نیز ارزش زندگی را ندارد، کمی آرامشان خواهد کرد. این بشارتی می تواند باشد نه فقط برای بازنشسته ها که برای هر که با عنایت به اراده و نه حمایت اداره ، درپی آرامش درونی است. خاصه برای آنها که به گفته نیچه؛ چون چرایی در زندگی دارند، باهر چگونه ای خواهند ساخت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
امسال به دکتری فقط 800 هزار اضافه شد ولی به سیکل و دیپلم 4 تا 5 میلیون
آییننامههای اجرائی مورد نیاز این قانون در مواردی که مدت خاصی پیشبینی نشده است، حداکثر ظرف سه ماه پس از لازم الاجرا شدن این قانون تهیه میشود و به تصویب هیأت وزیران میرسد.