سنت است که هر سال، همزمان با سالروز شهادت استاد مطهری، روز معلم را گرامی می داریم. قطعاً اختصاص روزی برای بزرگداشت معلمان، سنتی ارزشمند و فرصتی مناسب برای اندیشیدن دوباره به آموزش و آموزشگر و آموزگار است. بعید می دانم کسی از بین ما باشد که در مقام والای معلم و آموزگار تردید داشته باشد. شاید انتظار برود که من هم، چند کلامی در مدح معلم و معلمی و مقام معلم بنویسم. اما اجازه بدهید که از این قسمت – نه به دلیل کم اهمیت بودنش، بلکه به دلیل تکراری بودنش – عبور کنم و به این بهانه، نکات دیگری را – که البته آنها هم جدید نیست – تکرار کنم.صنعت آموزش در کشور ما، فرصت بزرگی برای رشد داشته است. مردمانی که برای آموزش و یادگیری احترام قائلند و کتاب و نوشتن، هزاران سال، بخشی از فرهنگ شان بوده و هنوز هم، تصویر کتابخانه های بزرگ و مملو از کتاب، در نگاهشان زیبا و فریبا است. مردمی که در نخستین برخورد با کودکان و نوجوانان، بلافاصله پس از احوال پرسی، برای ادامه دادن گفت و گو، می پرسند که «کلاس چندمی؟».
مردمی که اگر کسی درس کارشناسی خواند، بلافاصله پس از تبریک گفتن، می پرسند که: برنامه ات برای ادامه تحصیل چیست؟در نگاه اول، اینها ویژگی های خوب و مثبتی به نظر می رسد. چنین جامعه ای ظاهراً باید در اوج مسیر رشد و تعالی باشد. اما هر انسان منصف و دلسوزی می پذیرد که چنین نیست. درست می گویند که مسیر جهنم را با نیت های خیر سنگفرش کرده اند و به نظر می رسد که ما واقعاً در حوزه ی آموزش در چنین مسیری هستیم.حدس زدن ریشه ها دشوار نیست. تعداد آنها هم محدود نیست. دیوارهای ورود برای صنعت آموزش کوتاه است و سرمایه چندانی نیاز ندارد.
از سوی دیگر، در جامعه ی ما، شکل حرفه ای آموزش شناخته شده نیست و استاندارد مشخصی برای آن وجود ندارد. بخش بزرگی از جامعه ی ما، نه استانداردهای بین المللی آموزشی را تجربه کرده اند و نه آنها را شنیده اند. چنین است که سنجش کیفیت آموزش برای آنها تقریباً امکان پذیر نیست. آنها هم که در این زمینه بررسی یا مطالعه کرده اند، عمدتاً به جای تکنولوژی آموزشی (تکنولوژی به معنای عام آن می گویم) برایمان ایدئولوژی آموزشی به ارمغان آورده اند: تقلید نافهمیده ی الگوهای شرقی و غربی در آموزش.
اصرار برای آموزش از طریق کار تیمی، در فرهنگی که کار تیمی بخشی از الگوی ارزشی آن نیست و در گذاری شگفت انگیز و نوسانی ناپایدار از جمع گرایی سنتی به فردگرایی افراطی است. اصرار بر سبک های هیجان زده و ترکیبی از فریاد و نمایش و انگیزش به عنوان ارائه ی حرفه ای و ده ها مثال دیگر که حوصله ی بیانش نیست. آنها که دیده اند می دانند و آنها که تا کنون این فضا را درک نکرده اند، بعید است در آینده نزدیک هم درک کنند.
حاصل این ایدئولوژی آموزشی، فرهنگی از آموزش است که با نگرش و فرهنگ ما چندان سازگار نیست. فرض کنید یک فیلم هالیوودی را ببینیم. بعد همان داستان را برداریم با هنرمندان ایرانی و با امکانات ایرانی و در لوکیشن ایرانی اجرا کنیم و تماشاگر ایرانی هم، به ذوق اینکه شاهد داستانی بین المللی است، هیجان زده به این فیلم نگاه کند. در برخورد با بسیاری از کلاس ها و درس ها و سمینارها و دوره های رسمی دانشگاهی از کارشناسی تا دکترا، لااقل در نگاه من، چنین وضعیتی مشاهده می شود.طبیعی است که ریشه ها متعدد هستند. بخش قابل توجهی از سازمان ها هم قرار نیست ارزش افزوده جدی ایجاد کنند ، یا اگر قرار است ایجاد کنند به اتکای نیروی انسانی نیست. چنین است که نیروی انسانی آموزش دیده، بخشی از دکوراسیون داخلی سازمان یا نمای بیرونی آن محسوب می شود. بگذریم از اینکه اگر قرار به جذب نیروی انسانی حرفه ای و توانمند و اثربخش باشد، در استعدادیابی و سنجش توانمندی ها هم ناتوانیم. چون خودمان در همین فرهنگ آموزشی رشد کرده ایم و وارث ضعف های آن هستیم. پس علی الحساب به مدرک مدرسه و دبیرستان و دانشگاه اعتماد می کنیم. هیچ کس ما را به خاطر استخدام یک مهندس یا کارشناس ارشد یا دکتر که بی عرضه و بی لیاقت و بی شعور است، ملامت نخواهد کرد. اگر هم کسی حرفی زد، بار مسئولیت از دوش ما برداشته شده و می توانیم نقدی بلند بالا بر سیستم آموزشی داشته باشیم. چنین می شود که من برای واحد طراحی کارخانه، به سراغ یک دیپلم یا فوق دیپلم فنی باتجربه و تحول آفرین نمی روم. چون اگر اشتباه کرد بار اشتباه بر دوش من است. به سراغ کسی میروم که هزاران ساعت در نظام آموزشی ما آموزش دیده و انبوهی مدرک رسمی و غیررسمی دارد و مدرک ارشد و دکترا دارد و حالا، از او می خواهم که برایم یک واحد طراحی نوآور و تحول آفرین تاسیس کند. غافل از اینکه آنچه او را به این مقام در نظام آموزشی کشور رسانده است، دقیقاً محافظه کاری و واپس گرایی و ترس از تحول و تغییر بوده است!
البته فقط ماجرای نظام رسمی آموزشی نیست. امثال من هم که در کنار سیستم آموزشی رسمی، دوره های آموزشی برگزار می کنیم یک درد مضاعف برای این کشور محسوب می شویم. ما که ترجیح می دهیم به جای هدایت جامعه مخاطب در مسیر درستی که به آن باور داریم، در مسیری که مخاطب از ما می خواهد جلو برویم.
چنین می شود که در حلقه ای واپس گرا گرفتار میشویم و هر روز هم از روز قبل مستهلک تر می شویم. آن قدر در طول این سالها از همکاران مدرس خودم شنیده ام که: این خوب است. اما مخاطب نمیفهمد! این درست نیست اما مخاطب از شنیدنش لذت می برد! این عنوان مسخره است اما به هر حال این مردم برایش پول می دهند! یا اینکه: اصلاً آمده اند حال شان خوب شود، مهم نیست چه بگوییم! که با خود می گویم: اگر این باور واقعی ماست، چرا در صنعت آموزش باقی مانده ایم؟البته پاسخش را می دانم. صنعتی با هزینه اولیه ی کم، با سود نسبتاً خوب و با مشتریانی که چون استاندارد واقعی آموزش را نمی دانند یا پایین بودن کیفیت آموزش را پذیرفته اند، برای پرداخت هزینه های ما، مشکلی ندارند.
خوشبختانه ما هم نه مهندس هستیم که ساختمان مان بریزد و خودرومان منفجر شود. نه پزشک هستیم که بیمار زیر دست مان بمیرد. ما معلم هستیم. این شهوت پول پرستی و جذب مخاطب و محافظه کارانه به دنبال جمع رفتن (به جای جسورانه پیشاپیش جمع رفتن) خوشبختانه اثرات مشهود کوتاه مدت ندارد. آینده ی کسانی را خراب می کنیم (یا درست نمی کنیم) که در زمان پیری شان، نیستیم و مرده ایم و دست شان به ما نخواهد رسید. ما امثال مطهری و شریعتی نیستیم که یکی به خاطر معلم بودنش تکه تکه شد و دیگری به خاطر پذیرش مسئولیت پیشتاز بودن در عصری تیره و غبار آلود، حاضر شد در زندگی و پس از مرگ، انتقاد منتقدان را به جان بپذیرد.
خودم را از این جامعه و اتهامات مبرا نمی دانم. شاید تنها جراتم این بوده که دو سال از آموزش فاصله گرفته ام و در جست و جوی راهی هستم که وقتی معلم صدایم می کنند، درون خودم نشکنم و خجالت نکشم. هنوز هم آن را – آن طور که دوست دارم – پیدا نکرده ام.نمی خواهم این متن را با تحلیل و نتیجه گیری مشخصی به پایان برسانم. حرف هایی بود که دنبال بهانه ای برای گفتنش می گشتم و اینجا جای خوبی بود. فضای فرهنگی کشور ما به شکلی نیست که انتقاد از حرفه ها و مشاغل به سادگی پذیرفته شود.
گفتم شاید به عنوان کسی که با افتخار و البته بدون شایستگی، چند سالی است لقب معلم را به دوش می کشد،خودم انتقاد از حرفه ی خودمان را انجام دهم. شاید مقاومت احساسی کمتری ایجاد کند و دعوتی برای اندیشیدن بیشتر باشد به این وضعیت اسف باری که گرفتار آن شده ایم…
پی نوشت۱: کاش روزی بشود که آموزشگران از بین ما رخت بربندند و آموزگاران جایی برای تنفس پیدا کنند.
پی نوشت ۲: من به طور مشخص در این نوشته، به فضای آموزش دانشگاهی و آموزش آزاد اشاره داشته ام. هر انسانی با حداقل انصاف، خواهد پذیرفت که معلمانی که در صنعت آموزش قبل از دانشگاه در مقاطع مختلف زحمت می کشند و اتفاقاً مظلوم ترین و محروم ترین هم هستند، نمیتوانند مخاطب این گلایه ها باشند.
ما هنوز نیاموخته ایم که به معلم دبستان، بیشتر از استاد دانشگاه احترام بگذاریم و طبیعی است که با چنان فرهنگی به چنین نفرینی دچار شده ایم.
سایت شخصی
" وزیر آموزش و پرورش گفت: بر اساس احکام جدید، حقوق دریافتی معلمان از ۱۶۰ تا۶۰۰ هزار تومان افزایش خواهد یافت و ۱۴ % افزایش حقوق کارکنان در سال ۹۴ نیز به آن اضافه می شود.
علی اصغر فانی در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری صدا و سیما از صدور احکام رتبه بندی معلمان از اول مهر خبر داد و افزود: براساس این طرح معلمان به رتبه های پایه ارشد ، خبره و عالی تقسیم می شوند و در صدد افزایش مهارت های حرفه ای خود برمی آیند. "
جای بسی تاسف و تعجب است که آقای فانی در جایگاه رفیع وزارت آموزش و پرورش سخنانی را بر زبان جاری می کند و در رسانه های عمومی اعلام می نماید که هنوز هیچ حکمی در رابطه با آنها صادر نشده و وعده آقای وزیر وقتی بیشتر تعجب آور می شود که خود در مصاحبه با خبرگزاری صدا و سیما می فرمایند: « در صورت اصرار مجلس شورای اسلامی برای قانونی شدن این طرح دولت این آمادگی را دارد که طرح را برای تصویب به مجلس ارائه کند.» یعنی هنوز خود آقای وزیر هم قطعا نمی داند که چنین پرداختی برای معلمان انجام خواهد شد ؛ حال جای سوال است که:
1 - آقای وزیر چرا وعده غیر عملی می دهید و برای طرحی که هنوز به تصویب مجلس هم نرسیده و قرار است تازه از اول مهر ماه اجرایی شود از الان مصاحبه می کنید و خبر را رسانه ای می کنید؟
2 - آقای وزیر اگر شما به فکر معلمان هستید ؛ لطفا یک گزارشی از معاونت مالی وزارت خانه بگیرید تا متوجه شوید معلمان در طول سالیان گذشته چقدر طلب دارند، آیا وقت آن نرسیده که نسبت به پرداخت آنها اقدام عاجل صورت گیرد؟
3 - آقای وزیر می گویند بر اساس این طرح معلمان به رتبه های پایه ارشد ، خبره و عالی تقسیم می شوند، جای تعجب است طبق آیین نامهای که آموزش و پرورش برای تصویب به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کرده، بر اساس آن چهار رتبه « مربی معلم »، « استادیار معلم »، « دانشیار معلم » و « استاد معلم » برای معلمان در نظر گرفته شده است. این مغایرت جای سوال و توضیح دارد.
4 - البته در وزارت خانه ای که افزایش حقوق معلمان از زبان معاون پرورشی وزارت خانه اعلام می شود نه از طرف معاون مالی وزارت خانه بیش از این هم انتظاری نیست.
5 _ اگر طرح رتبه بندی می خواهد اجرا شود چرا از اول فروردین 94 اجرایی نمی شود؟
تکلیف معلمانی که تا اول مهر ماه 94 بازنشسته می شوند چه خواهد بود؟ چرا نباید آنها از این طرح بهره مند گردند؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
محمد حسن قدیری ابیانه که به زعم خود ،کارهای بسیار مثبتی درطول خدمت ۳۵ ساله اش به ویژه در وزارت خارجه انجام داده ، و با حقوق ۲٫۷۰۰٫۰۰۰دو میلیون و هفتصد هزار تومانی اش ( قابل تردید)، ضمن گذران امور زندگی روزمره خود و خانواده اش در پایتخت!،سرپرستی ۸ کودک محروم از نعمت پدر را نیز پذیرا شده است ،در اظهاراتی عجیب ،جهت دار و قابل تامل، آن هم در آستانه روز معلم که همه از بزرگان ، دولت مردان و مجلسیان،سعی در التیام آلام فرهنگیان دارند، و لااقل با وعده هایی که در رسانه ها شاهدیم، سعی در پذیرش خواسته منطقی و کاملا قانون مند فرهنگیان دارند، حرکت خود جوش و غیر سازمان دهی شده ی معلمان ،جهت نیل به حق و حقوق قانونی وصنفی خویش را، که در چند سال اخیر به شدت مورد غفلت قرار گرفته و این امر، مورد تائید کلیه مسئولان عالی رتبه ی اجرائی کشور ،از جمله رئیس سازمان برنامه و بودجه، وزیر آموزش وپرورش و… می باشد و همه معتقدند تفاوت فاحشی ومعنا داری ،بین حقوق و مزایای کارکنان دولت و معلمان ایجادشده است و دولت مصمم است ،با برنامه ریزی ،در یک بازه زمانی حداکثر ۵ ساله ،این تفاوت را نه به طور کامل، که به حداقل کاهش دهد، و در این زمینه حق رابه معلمان می دهند ، حرکت های اعتراضی توام با سکوت معلمان را سازماندهی شده توسط بیگانگان ،و دعوت کنندگان و نیز شرکت کنندگان در آن را مامور یا فریب خورده اجانب می داند ضمن این که باید به ایشان متذکر شد که تجمع یک امر پذیرفته شده در قانون مدنی ما می باشد والبته در تمامی تجمعات صورت گرفته اخیر بر قانون مداری، ولایت مداری ، و پرهیز از اقداماتی که موجب سوء استفاده بیگانگان گردد ،تاکید شده و این مهم نیز رعایت گردیده، به طوری که گسترده ترین تجمع اعتراضی حتی در یک مورد به کشمکش با پلیس منجر نشده است ،و اما ،جناب قدیری ،تمام اندوخته و دانشی که امثال شماها دارید مرهون تلاش و از خود گذشتگی های همین معلمان است ،اگر علم و آگاهی به احادیث و روایات معتبر و متعدد در پاسداشت استاد ندارید که یک نمونه اش، کلام منور مولی الموحدین علی (ع) که اتفاقا روز ولادت ایشان با کمال افتخار امسال مقارن شده است با روز معلم ، فرمودند ( من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا) هرکس به من سخنی بیاموزد مرا بنده خویش نموده است، در همین ارتباط ،شما را ارجاع می دهم به سخن آنگلا مرکل ،صدر اعظم آلمان، چند وقت پیش ظاهرا در سال گذشته، تعدادی از اصناف آلمان از جمله پزشکان ،مهندسان ،وکلا و… در ارتباط با پائین بودن دستمزدشان نسبت به قشر فرهیخته (معلمان)، تجمعی اعتراضی برگزارمی کنند ، و خواهان ارتقاء دستمزد در حد معلمان می شوند، صدر اعظم در جمع معترضین حاضر و فقط با یک جمله پاسخ ایشان را داده، و معترضین سرافکنده بر می گردند و آن جمله ای نبود جز این که ، چگونه راضی می شوید،حقوق کسانی که شما را به اینجا رسانده اند از شما کمتر باشد.
البته نمی دانم آقای ابیانه چرا در ابتدای اسفندماه که اکثر دستگاه ها ۳۵ درصد و بانک ها به گواهی رسانه ها و با امضای جناب نوبخت بین ۴۶۰تا ۸۰۰ هزارتومان افزایش حقوق داشتند قلم فرسائی ننموده اند، احتمالا ایشان از آن قماش افرادی هستند که زیاد بودن تعداد معلمان را به زیادی بودن ایشان تعبیر می نمایند و البته شاید هم با این شیوه اعتراض مکتوب خود را از پائین بودن دستمزدش فریاد زده است!
و البته توهم توطئه برای اولین بار نیست که از زبان امثال جناب ایشان ساری و جاری می گردد،اما دردناک تر اینست که امثال ایشان با حضور سی و چند ساله در وزارت خارجه سیاست خارجی ما را به این روز انداخته و هم اکنون نیز سعی در به قهقرا کشاندن فرهنگ مملکت را دارند.
متن اظهارات جناب قدیری ابیانه ،(دایه دلسوزتر از مادر ) عینا و بدون کم وکاست بر گرفته از سایت شخصی ایشان در معرض دید مخاطبین فهیم جهت قضاوت قرار می گیرد آیا به واقع معلمان زیاده خواه وآب در آسیاب دشمن ریزند ، آیا تسلیم شدن در مقابل فرق و دم برنیاوردن از آموزه های دین مترقی اسلام است و….؟
سخنی با معلمان شریف ایران پیرامون تجمعات کنونی
سلام
دوستان معلم
بنده تجمع معلمان در شرایط کنونی برای افزایش حقوق و تهدید به اقداماتی در آینده را به ضرر کشور و دور از شأن معلمی دانستم. در " سایت سخن معلم " نظراتی درج شد که مطلب زیر پاسخ آنها است.
متن به شرح زیر است:اولا روز معلم را گرامی می دارم و برای همه معلمان کشورمان رفاه دنیوی و سعادت اخروی و توفیق روز افزون برای خدمت به اسلام و نظام اسلامی و توفیق مقابله با استکبار جهانی آرزو می کنم و اما بعد مثل اینکه شنیدن حرف حق فریاد برخی ها را بلند کرده است.
بنده در شرایطی که دولت مرتب بدهی به بار می آورد و حقوق را افزایش می دهد بارها صحبت کرده ام.
معتقدم دولت باید شرایط اقتصادی را مطرح کند تا مردم توقعات شان را با امکانات کشور تنظیم کنند.
افزایش حقوق ها در شرایط کنونی به نظرم بیشتر با هدف انتخاباتی و جلب نظر کارمندان است. هر چند کشور را بدهکارتر می کند و این وضعیت اقتصاد کشور را رو به سقوط می برد.
تقاضای افزایش حقوق در شرایط فعلی کشور را به صلاح نمی دانم هرچند رعایت عدالت در حقوق را منطقی می دانم.
اما مسئله این است که در باره معلمان عده ای سعی می کنند کار را به اعتراضات و تجمعات و حتی مثلا عدم تصحیح اوراق امتحانی و لطمه به دانش آموزان بکشانند.
این اقدامات در شرایط فعلی سم مهلک و خیانت به کشور است. خیانت شاخ و دم ندارد.
اما خواسته اید از حقوق بنده مطلع شوید.
بنده فوق لیسانس معماری و دکترای علوم استراتژیک دارم .
کارشناس عالی هستم و گروهم ۲۰ است (بالاترین گروه اداری).
۳۵ سال سابقه کار دارم.
با دو دور سابقه سفیری و نیز معاونت دفتر ریاست جمهوری که همتای معاون وزیر است.
کارمند رسمی وزارت امور خارجه و دیپلمات این کشور هستم.
همه اینها را با سابقه کار تحصیلات و گروه و درجه کارشناسی و امثالهم خودتان مقایسه کند.
حقوق بنده حدود ۲۷۰۰۰۰۰ (دومیلیون وهفتصد هزار)تومان است.
هرگز در عمر کاری ام ،برای افزایش حقوق چانه نزده و اقدامی نکرده ام. هر چند با چهار فرزند نیازهای خود را داشته ام.
هرگز دست به تحصن و تجمع برای افزایش حقوق نزدم .
هرگز به دلیل تفاوت حقوق با سایر دستگاه ها برای خود گلایه ای نکرده ام. هرچند از عدالت در تنظیم حقوق دفاع می کنم.
برای دریافت یارانه هم هرگز ثبت نام نکرده ام.
همین الان هم برای تأمین برخی از هزینه های فقرا مبلغی را ماهانه بابت هشت نفر به کمیته امداد می دهم.
PDF کتاب هایی را که نوشته ام روی سایت شخصی ام گذاشته ام و خواسته ام در مقابل دانلود هر کتاب مبلغ هزار تومان به صندوق صدقات کمیته حضرت امام (ره) یا به مسجد محل پرداخت کنند.برادران و خواهران عزیز معلم، به جای تعصب و لجبازی سعی کنید شرایط کشور را درک کنید.
بسیاری از معلمان عزیز در شرایط جنگ از جانشان گذشتند.
شما نباید در شرایط جهانی فعلی دست به تجمع بزنید.
خیلی از شما گلایه می کنید که چرا مسئولان به نظرات کارشناسی توجه نمی کنند و خود را عقل کل می پندارند.
آیا خود شما این گونه عمل نمی کنید؟!
بنده با ۳۵ سال سابقه در سیاست خارجه با مدرک دکترای علوم دفاعی استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک به شما عرض می کنم که این گونه اقدامات به ویژه در شرایط کنونی به زیان کشور و به نفع دشمن تمام می شود.
اگر تقاضای اضافه حقوق نیز دارید راهش تجمع و تهدید نیست.
ممکن است بگوئید این تحلیل را قبول ندارید. در این صورت شما هم مثل کسانی هستید که نظرات کارشناسان را قبول نمی کنند و خود را عقل کل در همه امور می دانند.
قشر معلمان قشری پر جمعیت هستند و معمولا افراد طوری صحبت می کنند که خوشایند معلمان قرار گیرد تا مثلا در انتخابات رای آنها را به خود جلب کنند.
خدمتی که بنده می توانم انجام دهم با دلیل و منطق به معلمان عزیز عرض کنم این نوع اقدامات سازمان دهی شده از سوی بیگانگان است.
آنهایی که معلمان را به تجمع فرا می خوانند و یا شرکت می کنند یا مأمورند و یا فریب خورده هر چند دلسوز کشور.
اگر باز هم با شنیدن این مطالب بر موضع اشتباه خود اصرار دارید باید عرض کنم که متاسفم که چنین افرادی بخواهند فرزندان ما را تربیت کنند.
این مطلب به نقل از سایت دکتر قدیری ابیانهhttp://ghadiri.ir/ می باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / رئیس سازمان مدارس غیردولتی، توسعه مشارکتهای مردمی و خانواده با اشاره به اینکه متاسفانه در تهران تخلفاتی چون دریافت شهریه 20 میلیون تومانی از سوی مدارس به ما گزارش شده، از اولیا خواست تا در هنگام ثبت نام به وب سایت سازمان مدارس غیردولتی مراجعه و شهریه مدارس را در آنجا مشاهده کنند.
گروه اخبار/
محمود فرشیدی متولد ۱۳۳۰ شهر مشهد است که در تابستان ۱۳۴۸ مدرک مهندسی شیمی خود را در مقطع کارشناسی کسب کرد. اخراج از دانشگاه به دلیل فعالیت های ضد رژیم طاغوت بخشی از زندگی نامه فرشیدی را به خود اختصاص داده و بعد از پایان خدمت سربازی هم فعالیت در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز، سه بار دستگیری توسط ساواك و گذراندن هشت ماه در زندان عادل آباد شیراز را در سوابق خود دارد.
همچنین مدیرکل صدا و سیمای کرمان و مدیرکل آموزش و پرورش کرمان با حکم شهید باهنر بخشی از سوابق اجرایی اوست تا اینکه در دولت محمود احمدی نژاد (دولت نهم) به عنوان وزیر آموزش و پرورش از مجلس رای اعتماد گرفت اما در آذرماه ۸۶ کنار گذاشته شد. از سوابق فرهنگی فرشیدی می توان به تدریس در مدارس شیراز و تهران (سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی)، مدرس هنرستان صنعتی جابربن حیان و طراح سئوالات امتحانات نهایی (سالهای ۱۳۶۹- ۱۳۶۴)، مؤسس و مدیر مجتمع آموزش معلم در منطقه ۲ آموزش و پروش تهران، مؤسس و دبیر كانون تربیت اسلامی، دبیر سازمان فرهنگیان، سردبیر نشریه زمزمه و عضو هیئت مدیره هنرستان صدا و سیما، عضو هیئت امنای جامعة الرضا(علیه السلام) و نگارش صدها مقاله در حوزه مسائل فرهنگ و تعلیم و تربیت اشاره کرد.
محمود فرشیدی در گفت و گو با خبرنگار مهر در مورد برخی از اما و اگرها و چالش های موجود در مدیریت آموزش و پرورش سخن گفت.
* موضوع رتبه بندی معلمان ماه های زیادی است که مطرح است و حالا ابلاغ شده آیا اصل رتبه بندی را قبول دارید؟
اصل این رتبه بندی صحیح و منطقی است.
* چرا پس این قدر طولانی شد و دیر به ابلاغ رسید؟
احتمالا به دلیل محدودیت بودجه بوده است.
* پس درجه بندی معلمان را به نفع معلمان می دانید؟
مانند نظام دانشگاهی که استادیار، استاد تمام و غیره داریم می توانیم استادیار معلم، دانشیار معلم و غیره داشته باشیم و این خوب است. امیدواریم در اجرای طرح هم به نفع معلمان باشد.
* گروهی از دبیران و مدیران مدارس معتقدند ماهیت و کیفیت کتاب های درسی با توجه به پیشرفت جامعه و همچنین روش تدریس و نظام حاکم در آموزش و پرورش موجب شده تا دانش آموزان بیسوادتر شوند؛ این را قبول دارید؟
روش های قدیمی ما در آموزش و پرورش جاذبه کمتری دارد اما اگر بر اساس سند تحول بنیادین پیش برویم موفق می شویم. چرا که تحول بنیادین نگاه دیگری به آموزش و پرورش دارد و به نوعی انسان بر اساس تراز اسلام را تربیت می کند. اما در مورد موضوع کتاب ها و تدریس باید گفت که تحولات جهان سریع تر از اقدامات ما حرکت می کنند. در گذشته دانش آموز فرزند خانه و مدرسه بود و امروز همان دانش آموز فرزند رسانه شده و این رسانه با خانه و مدرسه رقابت می کند. این یعنی هنوز نتوانسته ایم تحول بنیادین را محقق کنیم. یعنی اینکه جاذبه های درسی کمتر شده است.
* در تحقیقات و گزارش های میدانی که در مدارس داشتیم به برخی معضلات چون بی احترامی دانش آموز به معلم، اعتیاد در مدارس، اعمال خلاف عرف و اخلاق و برخی آسیب های جدید برگرفته از ماهواره و فضای مجازی برخوردیم، این نشان از چیست؟
این ریشه در تفکر دارد. باید در کل جامعه، موضوع فرهنگ سازی شود و این مصادیق را در جامعه هم شاهد هستیم. متاسفانه فرزند سالاری در کشور ما نهادینه شده در حالی که در غرب چنین نیست. پدر و مادر از روی محبت نمی خواهند فرزندشان سختی بکشد و از گل نازک تر بشنود اما فرزند عزیز است و تربیت از فرزند عزیزتر و این را باید والدین بدانند. به اعتقاد من باید وزارت آموزش و پرورش به وزارت تربیت تبدیل شود و نقش تربیتی به معلم بازگردد. الان معلم در موضوع تربیت فعال باشد یا نه تنبیه یا تشویقی تعیین نشده است برای همین شاهد آسیب های اجتماعی برگرفته از جنگ نرم در مدارس هستیم.
* چرا آن زمان آمار دانش آموزان معتاد را اعلام نکردید؟
به دلیل قداست آموزش و پرورش
* گزارش هایی که به آن دست پیدا کردیم نشان می دهد معلم ها هم بی خیال شده اند و کاری به کار دانش آموز بی انضباط، معتاد یا سیگاری و هتاک یا تنبل ندارند.
به همکارانم حق می دهم. امروز مدیران مدارس مدیران تبسم هستند یعنی فقط لبخند می زنند. دلیل آن هم این است که معلم هیچ اختیاری از خودش ندارد. یک تنبیه بدنی سر از رسانه در می آورد و این جایگاه معلم را از بین خواهد برد. حالا اگر دانش آموز محیط درس را به هم بزند معلم چه اختیاری دارد؟ یعنی اینکه به هیچ عنوان اختیار معلم و مدرسه تدوین نشده است. اگر دانش آموزی چاقو کشید و معلم را تهدید کرد یا کشت برای پیشگیری باید چه کار کرد؟
* مانند ممنوعیت استفاده از تلفن همراه که زور مدرسه نرسید و اگر هم گوشی دانش آموز را بگیرند هیچ حمایتی از معلم و مدرسه نمی شود!
بله همین طور است. اقتدار معلم فراموش شده و واقعا به منشور حقوق معلم و مدرسه نیاز داریم.
* البته این موضوع در موارد دیگر هم رخ می دهد. به عنوان مثال دانش آموز می داند نمره اش را می گیرد و قبول می شود و ابزاری برای تجدید و رفوزه شدن نیست. همین جایگاه دبیر را متزلزل کرده است.
معلم تمام قدرتش نمره و تشخیص علمی میزان سواد دانش آموز است. اگر نمره دست معلم باشد معلم از وزیر بالاتر می شود. همه ما باید دست معلم و مدرسه را بگیریم اما برعکس شده است دست و پای معلم را می بندیم.
* شاید دلیلش این است که مدیران مدارس یا ادارات آموزش و پرورش کمی سیاست زده شده اند؟ البته در درد دل های معلمان هم این نکته بود. سیاست بازی در آموزش و پرورش جزئیات را تحت الشعاع قرار می دهد.
مقام معظم رهبری خطر سیاست زدگی در آموزش و پرورش را گوشزد کرده اند. باید گفت که بعد از روحانیت معلمان مهمترین نقش در پیروزی انقلاب را در مدارس به دوش کشیدند. به اعتقاد من دو تیغه قیچی یکی اقتصادی و دیگری مسائل سیاسی به آموزش و پرورش فشار آورده است. این موضوعات در دولت هشتم هم بود.
* ۶۰ نماینده مجلس لایحه استیضاح وزیر آموزش و پرورش را به دلیل نقاط ضعفی که دارد به هیئت رئیسه ارائه کرده اند شما چه نقاط ضعفی را رصد کرده اید؟
سیاسی شدن آموزش و پرورش، معیشت معلمان و عدم اجرا یا محقق نشدن سند تحول بنیادین نقاط ضعف وزارتخانه است.
* یعنی استیضاح شود خوب است؟
حق مجلس است. مصلحت فرد مهم نیست. مجلس من را استیضاح کرد.
* یعنی زمان وزارت شما سیاسی کاری نبود؟ سفارش به شما نشد؟
من قاطع دفاع می کنم. تحت هیچ گونه فشاری نبودم. هرکه را معرفی می کردند به کمیته انتصابات محول می کردم.
* وزرای بعد شما از شما مشورت خواستند؟
فقط آقای حاجی بابایی یک مورد جلسه گذاشت. همین
* مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش همیشه علت ناکامی ها را مشکلات اقتصادی می دانند زمان شما چه مشکلی بیشتر بود؟
اقتصادی
* پس کلا باید گفت آموزش و پرورش وزیر اقتصادی داشته باشد؟
معاونت اقتصادی لازم دارد. امکانات و تسهیلات خوبی دارد. مثلا بانک توسعه اگر سهامش برای وزارت آموزش و پرورش بود موفق می شد اما سهام را به افراد عادی فروختند. وقتی من بیمه معلم را زدم می دانستم به نفع وزارتخانه است و جیب به جیب است.
* یعنی با امکانات موجود وزارتخانه می توان پولدار شد؟
بله حتما. مثلا ما مدارس و زمین هایی در بهترین نقاط کشور حتی تهران و خیابان ولیعصر داریم که می توان برج ساخت و برای معلمان مسکن سازمانی ساخت. مثلا فقط ۱۰ هزار مترمربع مدرسه در خیابان ولیعصر داریم.
خبرگزاری مهر
در قسمت اول از رابطه تنگاتنگ و مشترك اولياء و مربيان ، در زمينه آموزش و پرورش نوجوانان و جوانان و نقش اولياء دانش آموزان در مشاركت و همراهى با مسولين و مربيان و بهره بردارى از اين ارتباط در زمينه بسط و گسترش امور آموزش و پرورش و عبور از تنگناهاى مالى وادارى ، سخن به ميان آمد ، اما متاسفانه وقتى از همكارى اولياء و مربيان و مشاركت هاى مالى و آموزشى گفته مى شود ، معمولا دريافت شهريه هاى اجبارى و كمك هاى مردمى غير داوطلبانه كه منجر به ايجاد شكاف و فاصله هر چه بيشتر ميان اولياء و مربيان گرديده و شان و منزلت اجتماعى و فرهنگى مديران و معلمين را پايين آورده و آنها را در معذورات مالى و اخلاقى قرار خواهد داد مورد توجه قرار مى گيرد .
آنچه مسلم است ، در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه حاصل خون شهدا و مجاهدت هاى مردم و خصوصا قشر فرهيخته فرهنگى مى باشد ، تحصيل را در كليه مقاطع رايگان اعلام و دولت را موظف به ايجاد و فراهم نمودن زمينه تحصيل كليه آحاد جامعه و دريافت هر گونه وجهى بابت تحصيل از ايرانيان را ممنوع اعلام نموده است و باتوجه به اين موضوع هرعمل و يا قانونى كه برخلاف آن صورت گيرد ، خلاف قانون اساسى و مغاير با اهداف اوليه انقلاب اسلامى مى باشد ، البته در قانون اساسى هيچ مخالفتى با مشاركت هاى مردمى ( اختيارى و بدون هرگونه اجبار ) نگرديده كه نياز به برنامه ريزى و ايجاد راه حل هايى براى اين موضوع مى باشد كه در اين مقاله تا حدى به اين موضوع و راه حل هاى آن خواهيم پرداخت .
موضوع آموزش و پرورش رايگان تا حدودى مانند بحث يارانه ها و چگونگى پرداخت آن و اينكه به چه كسانى بايد پرداخت گردد مى باشد زيرا به نظر مى آيد تحصيل رايگان نيز به نوعى پرداخت يارانه تحصيلى به اقشار گوناگون جامعه مى باشد و متاسفانه در بخش تحصيل نيز همين كلاف سردر گم و بى برنامگى موجود بوده كه بزرگترين لطمه آن نيز به قشر محترم و فرهيخته فرهنگى و دانش آموزان بي گناه خورده و موجب بى اعتمادى و دورى اولياء و مردم از مدارس و حضور اجبارى آنان در عرصه علم و فرهنگ خواهد شد .
در حال حاضر آنچه كه از مشاركت هاى مردمى برداشت مى شود در دو مقوله خلاصه مي گردد :
١- خيرين مدرسه ساز كه تعداد آنها بسيار قليل و اهداف برخى از آنها تا حدودى مبهم و ناشناخته است ؛ گرچه عمل آنها بسيار خداپسندانه و قابل تقدير است .
٢- مدارس غير دولتى كه متاسفانه علي رغم هزينه نمودن ، وقت گذارى ، صرف بودجه ، نيروى انسانى درآموزش و پرورش و تعداد قليل اين مدارس به اهداف واقعى خود نرسيده و فقط مو جب متمايز شدن بخش هاى گوناگون جامعه و پايين آمدن سطوح آموزشى و ادارى در مدارس و ايجاد جامعه طبقاتى و خصوصا جدا كردن فرزندان مسولين و ثروتمندان از اقشار متوسط و پايين جامعه و عدم درك كاستي ها و اختلاف بهره ورى هاى آموزشى و فرهنگى جامعه گرديده است .
اما ببينيم مشاركت هاى مردمى ، چگونه بايد باشد كه ما اشتباهات گذشته را در اين زمينه تكرار ننموده و موجب ايجاد فاصله هر چه بيشتر ، ميان اقشار گوناگون جامعه و متوليان آموزش و پرورش نشويم ؛ به عبارتى با مشاركت مردمى برنامه ريزى شده و تام و تمام كه بدون اجبار و اكراه بوده وحاصل آن يك شراكت سودمندانه و استفاده از توانايي ها و امكانات قشر توليد كننده علم ( مديران ادارى ، آموزشى و معلمين ) مى باشد ، در حقيقت موجب ارتقاء مالى ، آموزشى و ادارى آموزش و پرورش و عدم اجبار و اكراه در مشاركت مردم و به عبارتى تبديل يك رابطه (باخت - باخت ) به يك ارتباط (برد - برد ) ميان مردم و متوليان آموزش خواهيم گرديد .
در قسمت سوم به چگونگى مشاركت مردم ( با اختيار و برنامه ريزى شده ) در آموزش و پرورش و توليد علم و نحوه مشاركت نهادهايى مانند شوراهاى شهر و روستا ، بانك هاى خصوصى ودولتى ، شهرداري ها و خيرين و .... پرداخته ، چگونگى ارتقاء سطوح مالى ، ادارى و آموزشى را در آموزش و پرورش ، ارتقاء شان و منزلت فرهنگيان و در نهايت ، تبديل آموزش و پرورش از يك سازمان مصرف كننده و هزينه ساز به يك نهاد توليد كننده ، در آمد ساز و خودكفا خواهيم پرداخت .
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مدرسه طبیعت در واقع تلاشی است برای اینکه فرزندان این مملکت بهخصوص بچههای ٥ تا ٩ ساله، بهطور خودانگیخته عاشق مواهب طبیعی و جذب موهبتهای سرزمینشان شوند. تلاش مان این است، همانطور که آنها وقتی کلماتی مثل پدر، مادر، مهربانی و عشق را میشنوند و احساس مثبتی پیدا میکنند، با شنیدن کلماتی چون درخت، زمین، آب، هوا، بلوط و هوبره هم به جای حس بد، حس خوشایندی را تجربه کنند و یادشان باشد که خلق این محیطزیست و این جانوران حکمتی داشته و ما باید تلاش کنیم که همه زیست مندان از موهبت زندگی در خورشان بهرهمند شوند. این سواد محیطزیستی است که کمک میکند مردم یاد بگیرند چطور در عین اینکه نیازهای طبیعیشان را مرتفع میکنند، محيطزیست را هم دوست داشته باشند و از آن حفاظت کنند. ما فکر میکنیم این نقصی بود که نظام آموزشی داشت و توانایی حفاظت از محیط زیست را در کنار همه تواناییها به دانشآموزان و مدیران آینده ارایه نمیکرد. ما فکر میکنیم تجربه طبیعت درقالب مدرسه طبیعت میتواند این تلاش را شروع کند که بچهها نیمروز در طول هفته بتوانند به محیط طبیعی بروند و تحت نظارت مربی خودشان از نزدیک موهبتهای طبیعت را لمس کنند. در این زمینه با سازمان محیطزیست هم هماهنگی کردیم که بچهها بتوانند از محیطهای حفاظتشده حیاتوحش و مناطق طبیعی دیگر دیدن کنند و ضمن آموزشهای مستقیم و غیرمستقیمی که میبینند، لحظات فرحبخشی را در طبیعت تجربه کنند.
ما پیشبینی کردیم که نظام آموزش و پرورش به سمت نظام مدارس جم (مدارس جامع محیط زیست) تغییر جهت دهد. قرار نیست درسهای جدید مثل درس محیطزیست به درسهایشان اضافه شود بلکه قصد داریم ٥٦هزار معلم با کمک سازمان محیطزیست و NGOها آموزش ببینند و هرکدام یک تسهیل گر محیطزیست شوند.
به این معنا که معلمان علوم، ریاضی، تاریخ و... ضمن درس دادن شان به مثالهای محیطزیستی بپردازند و بچهها از این طریق بهطور غیرمستقیم درگیر مباحث و ملاحظات اخلاقی محیطزیستی شوند. هدف مان این است که در پایان دوره متوسطه که بچهها دیپلم میگیرند یاد بگیرند متناسب به اقلیم شان چه روش زیستی را انتخاب کنند که هم طبیعت سرزمینشان را حفظ کنند و از آن لذت ببرند و هم نیازهایشان را تأمین کنند.
بنابراین تصمیم داریم که این دورههای محیطزیستی را هم برای معلمها و هم والدین بچهها برگزار کنیم. همچنین یک پکیج آرمانی داریم که سازههای مدارس جم هم محیطزیستی شوند. یعنی مدارسی که از مواد پلاستیکی استفاده نمیکنند و بدون کاغذ آموزش میبینند و از مبدأ تفکیک زباله را یاد میگیرند. همچنین لازم است برای مدارس شیرآلات هوشمند تهیه شود و فضای سبزی که با کمترین میزان آبیاری دستی بتوانند فضایی محیطزیستی را برایشان بسازند. همچنین بچهها یاد میگیرند از حیوانات و پرندگان کنارشان حفاظت کنند و به آنها آزار نرسانند و این مجموعه کاملی میشود که رفتارشان هم با توجه به سازهای که در آن هستند در راستای حفاظت از محیطزیست است.
ما پیشبینی کردیم که با حضور خیرین مدرسهساز و اسپانسرهایی که وجود دارد و پیشگامی مدارس غیرانتفاعی بهتدریج این مدارس را در کشور گسترش دهیم. الان ٣٠ مدرسه محیطزیستی در تهران و برخی از شهرها فعالیت میکنند و علاوهبر آن موسسات خصوصی هم فعال هستند.
با توجه به اینکه هم آقای فانی و هم خانم ابتکار اراده کردهاند که این اتفاق بیفتد و آقای حدادعادل هم قول دادهاند نهایت تلاششان را برای این ماجرا انجام دهند، دورنمای مثبتی داریم.
امسال در مهرماه، ٦٠ مدرسه جامع محیطزیستی در مقاطع پیشدبستانی و متوسطه اول و دوم و در دخترانه و پسرانه راهاندازی میکنیم و بعد از آسیبشناسی و بررسی عملکرد با بهبود منشور مدارس این ایده را در سطح کشور اعمال میکنیم.
روزنامه شهروند
گروه اخبار / در ماههای اخیر اخبار مختلفی از تجمعها و اعتراضهای صنفی فرهنگیان و معلمان به گوش میرسید. در شرایطی که این اعتراضها از سوی دولت به حق خوانده شده است، شاید حضور رئیسجمهوری در آیین نکوداشت مقام معلم بتواند آبی بر آتش انتقادهای به حق معلمان به شرایط نابه سامان شان باشد