صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور گروه اخبار /

اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور در کنگره پرسش مهر پانزدهم که امروز در سالن همایش‌های برج میلاد برگزار شد، اظهار داشت: در مقطعی به دلایل متعددی کشور در سال‌های 90، 91 و 92 دچار تحریم‌های ظالمانه‌ای شده بود و در داخل نیز به دلیل ندانم‌کاری و سوءمدیریت‌ها مشکلات روزافزونی به ملت وارد شده بود و در این شرایط آرامشی در کشور حاکم نبود و نقشی که دولت به معنای عام کلمه باید می‌داشت و ثبات را برمی‌گرداند، محقق نشد و مردم به آینده خود نگران بودند و نسبت به کارآمدی مدیران تردید پیدا کرده بودند.

وی با اشاره به سالگرد حماسه 24 خرداد گفت: در این زمان بود که گره به دست خود مردم باز شد و مسیر را طوری را رقم زدند که در داخل و خارج از کشور برگ جدیدی را رو کردند، و صحنه جدیدی  به نمایش گذاشتند. آن صحنه این بود که آنها نشان دادند، به آینده کشور و به تدبیر نیروی تربیت‌یافته جمهوری اسلامی ایران امیدوار هستند و نشان دادند که حرکت اعتدالی را پیش خواهیم گرفت و با دنیا تعامل خواهیم داشت و بر حل مشکلات فائق خواهیم آمد.

جهانگیری حماسه 24 خرداد را حرکتی آرامش‌بخش  عنوان کرد و گفت: نتیجه آن حرکت این بود که  در فضای بین‌المللی کسی با زبان تهدید با ما حرف نمی‌زند و با زبان تکریم با ما سخن می‌گویند و اگر هم تهدید شویم،  دنیا قبل از ایران پاسخ تهدید آنان را خواهد داد. با این ملت باید با زبان احترام و منطق صحبت شود.

معاون اول رئیس‌جمهور مهمترین حرکت دولت را بازگشت به قانون عنوان کرد و گفت: بنای دولت بر این است که قانون در کشور حاکم شود و هیچ کس خود را فراتر از قانون نداند. رئیس‌جمهور به عنوان کسی که منتخب مردم است و سوگند می‌خورد، باید از قانون اساسی حفاظت کند و به گونه‌ای مدیریت کند که دستگاه‌ها بر اساس قانون عمل کنند.

وی ایجاد القای حس دولت داری در مردم را یکی دیگر از اهداف دولت تدبیر و امید عنوان کرد و گفت: اینکه مردم احساس کنند، دولت دارند و این حسن دولت‌داری در مردم تقویت شود و اینکه دولت قادر است، با تدبیر مشکلات را حل کند از اهداف این دولت بوده است.

وی ادامه داد: طی سال‌های گذشته اتکا کشور به درآمد نفت زیاد شده است، به گونه‌ای که اگر در یک سال 20 تا 30 درصد قیمت نفت نسبت به سال گذشته کاهش می‌یافت، این روند به شدت در بودجه تاثیر گذاشته است. اما اگر دولت قادر باشد این کاهش‌ها را مدیریت کند و آثارش در زندگی مردم کم شود، مردم احساس می‌کنند؛ جایی هست که مسائل و مشکلات آنها چاره‌جویی شود.

جهانگیری با تاکید بر اینکه مدعی نیستیم که مشکلات را به خوبی مدیریت کرده‌ایم، اما به هر حال اقداماتی را در این راستا انجام داده‌ایم؛ گفت: این دولت تلاش داشت که برای آموزش و پرورش از نیروهای داخل خودش  فردی را انتخاب کند و وزیری را برگزیند که از بطن آموزش و پرورش باشد و مسائل را خوب بداند و تجربه‌اش زیاد باشد که در این راستا دولت دو نفر را که نفر اول آ‌قای نجفی بود، به مجلس معرفی کرد و مجلس قبول نکرد و بلافاصله آقای فانی را با سابقه بسیار درخشان معرفی کرد.

وی با دفاع از مدیریت وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: در این دو سال اقدامات بسیار زیادی و کارهای بزرگی در آموزش و پرورش انجام شد و گاهی اوقات در جلسات دولت زمانی که وی برنامه‌های محوری آموزش و پرورش را برای اعضای هیات دولت توضیح می‌داد، موجب تحسین سایر اعضا می‌شد. معتقدم؛ در آموزش و پرورش جمع همدلی با هم کار می‌کنند و قادر هستند؛ مسائل و مشکلات را حل کنند.

جهانگیری با اشاره به اینکه اعتبارات خوبی به آموزش و پرورش اختصاص یافته، گفت: بیشترین اتکا بودجه به نفت بوده است، به طوری که در سال 89،‌90 روزانه ما دو میلیون تا 2 میلیون و 300 هزار بشکه صادر می‌کردیم و پولش در داخل کشور تبدیل به بودجه می‌شد و در آن زمان قیمت هر بشکه بین 110 تا 120 و حتی تا 140 دلار فروخته می‌شد، اما روزی که دولت را تحویل گرفتیم، به دلیل تحریم، میزان فروش نفت ما به یک میلیون بشکه کاهش یافت.

وی ادامه داد: البته در سال 92 و بخشی از سال 93 هر بشکه از نفت ما 105 تا 110 دلار فروخته می‌شد و از اواسط سال 93 با کاهش بهای نفت، هر بشکه نفت را حدود 50 دلار می‌فروختیم و به همین تناسب درآمد دولت نیز کاهش یافته است.

معاون اول رئیس‌جمهور گفت: در سال 92 بودجه دولت 210 هزار میلیارد تومان بود و از این بودجه 14 هزار و 700 میلیارد تومان به آموزش و پرورش اختصاص یافت، اما ما در جلسات اول و دوم بودجه 210 هزار میلیارد تومانی را غیرواقعی اعلام کردیم و با مجلس هماهنگ کردیم که این بودجه به 150 هزار میلیارد کاهش یابد، اما با این حال بودجه آموزش و پرورش در سال 92، دو هزار میلیارد تومان دیگر افزایش داده شد.

وی با اشاره به بودجه سال 93 آموزش و پرورش گفت: در سال 93 ، 20 هزار میلیارد تومان به آموزش و پرورش پرداخت کردیم و در سال 94 نیز برای این وزارتخانه 25 هزار میلیارد تومان پیش‌بینی کرده‌ایم.

جهانگیری با بیان اینکه بنا داریم؛ رتبه‌بندی معلمان را از مهر ماه سال جاری اجرایی کنیم، گفت: امسال هزار و 350 میلیارد تومان و سال آینده 3500 میلیارد تومان بار مالی برای اجرایی کردن این طرح پیش‌بینی کرده‌ایم.

جهانگیری با اشاره به اینکه آموزش و پرورش بیش از اینها به اعتبارات نیاز دارد،اظهار داشت: برخی مطالبات سال گذشته این وزارتخانه مانده بود، اما با وجود شرایط سختی که داشتیم، معتقد بودیم که این مطالبات باید پرداخت شود.

وی با اشاره به اینکه انصاف نیست که این وزیر استیضاح شود، بیان کرد: باید از این وزیر و مجموعه آموزش و پرورش قدردانی شود و مورد تشویق قرار گیرند.

ایلنا

نامه معلمان پیمانی گروه اخبار /

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و اهدای احترام حضور نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی
ما مظلوم ترین معلمان پیمانی تاریخ آموزش وپرورش هستیم که از مسئولان آموزش وپرورش و  وزیر محترم نا امید شده ایم و دست یاری به سوی شما دراز کرده ایم .

 ما معلمان پیمانی استخدام ۱۳۸۹ هستیم که ناعدالتی بسی بزرگ در حق ما صورت گرفته است. در بهمن ماه سال ۱۳۹۱ ، در زمان وزارت دکتر حاجی بابایی بخشنامه ای مبنی برتبدیل وضعیت ما به رسمی آزمایشی به سراسر کشور ارسال شد،کارگزینی ها ی مناطق و نواحی از ما مدارک گرفتند و فرم گزینش پر کردیم که تبدیل وضعیت مان انجام شود، در برخی استان ها و مناطق کشور این تبدیل وضعیت صورت گرفت ولی در میانه ی راه و با حضور دکتر فانی در وزارت بخشنامه ی تبدیل وضعیت ما را کنسل کردند و این در حالی بود که استان یزد و برخی استان های دیگر تبدیل وضعیت را انجام داده بودند و ما عده ای مانده ایم که علاوه بر اینکه قانون را در مورد ما اجرا نمی کنند بلکه آقای فانی ما را به جرم اینکه در دولت قبل استخدام شدیم ، با انگیزه های سیاسی ما را بی سواد می خواند.


نمایندگان محترم !
به خدا قسم ما همه دارای مدارج بالای علمی و مدارک لیسانس و فوق لیسانس از بهترین دانشگاه های کشور هستیم و به هیج وجه سیاسی نیستیم ، جناب آقای دکتر فانی چرا و براساس کدام مدرک ما که با عشق در حال انجام وظیفه هستیم را بی سواد می خوانند؟

 چرا هیچ کدام از مسئولین وزارت آموزش وپرورش در مورد تبدیل وضعیت ما که هیچ گونه بار مالی برای دولت ندارد پاسخگو نیستند؟
اکنون ما تعدادی مانده ایم که پس از پنج سال هنوز پیمانی هستیم و صدای فریاد ما به جایی نمی رسد . اگر تاریخ استخدام آموزش وپرورش را ملاحظه بفرمایید هیچ گروهی به اندازه ی ما در انتظار تبدیل وضعیت نماندند.

 چند مورد را خدمت تان عرض می کنیم .
۱- پنج هزار معلم پیمانی سال ۸۶ فقط با یکسال سابقه رسمی آزمایشی شدند.
۲- معلمان شرکتی که در آزمون تیر ۹۰ پذیرفته شدند فقط با ۹ماه سابقه رسمی شدند.
۳- معلمان حق التدریس فقط با ۴ سال سابقه رسمی شدند.
۴- دانشجویان دانشگاه فرهنگیان از بدو ورود به استخدام رسمی در می آیند.
۵- همکاران مان در استان یزد با سه سال سابقه به رسمی آزمایشی تبدیل وضیت شدند.
امید است نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و کمیسیون آموزش در جلسه ای که با وزیرآموزش و پرورش دارند گره از این مشکل بازکنند.
جمعی از معلمان پیمانی


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مازندران

منتشرشده در نامه های دریافتی
دوشنبه, 24 خرداد 1394 07:35

ما بازنشستگان فرهنگی زنده ایم !

فرخنده قربانی مقدم بازنشستگان آموزش و پرورش از تبعیضی بزرگتر سخن می گویند. آنها می گویند بازنشسته های فرهنگی حتی از معلمین نیز وضعیت بحرانی تری دارند ، زیرا حقوق شان نسبت به شاغلین حداقل 500 هزارتومان کمتر است و پس از بازنشستگی نیز هیچ مزایایی به آنان تعلق نمی گیرد.آنان می گویند از دید مسئولین، بازنشسته آموزش وپرورش یک فرد مرده است و این را در رفتارشان و گاهی حتی گفتارشان می توان دید.
محمد قطب نويسنده فقيد مصري در كتاب جاهليت قرن بيستم مي‌نويسد:
"ابتدائي‌ترين راه تحقق ژاپن اسلامي رسيدگي به آموزش و پرورش است. بنابراين، ژاپن و ساير كشورهاي موفق، موفقيت خود را مديون آموزش و پرورش و قشر فرهنگي خود مي‌داند."


ما می خواهیم بگوییم آقای وزیر !

ما بازنشستگان فرهنگی زنده ایم!...

ببینید نفس می کشیم !

درحق معلمین جفا شده است و در حق بازنشستگان آنها جفایی بزرگتر. به عنوان مثال هم تراز و هم ردیف یک نفر در اداره برق با یک بازنشسته فرهنگی ،ماهی 3/700/000تومان حقوق بازنشستگی می گیرد در حالی که آن بازنشسته فرهنگی ماهی 1/100/000تومان حقوق می گیرد،این درحالیست که نطق هایی مبنی بر متعالی بودن فرهنگ و فرهنگی گوش مان را کر کرده است.
کسانی هستند که همیشه رئیس هستند و هیچ وقت بازنشسته نمی شوند ؛ اینان با خانه ها و ماشین های مجلل خود فخر می فروشند و مشکل مسکن، کار، ماشین، سربازی، ازدواج...ندارند ولی وقتی به فرهنگیان شاغل و بازنشسته می رسند؛ شروع به موعظه ، اندرز و نصحیت می کنند ...
تبعیض ها این قدر زیاد است که مابه جای هتل های چند ستاره مجانی و ویلاهای آن چنانی  ؛ غذاهای پرسی هزارتومان به تعداد فامیل ،در تابستان کلاس های آن چنانی با فضای آن چنانی تر برای مسافرت های مان می دهند که آن هم با هزار منت و البته برای غیر فرهنگیان هم استفاده از آن آزاد است !
فرزندان مان بیکار هستند و خودمان هم به واسطه شغل معلمی نه سرمایه و نه حقوق کافی داریم که دست آنها را بگیریم و در این زمانه که مخارج کمرشکن است، حداقل آنان را از زمین بلند کنیم ؛ این در حالیست که در سایر ادارات و سازمان های دولتی وقتی شخصی بازنشسته می شود این امتیاز و اولویت را دارد که فرزند خود را جایگزین کند و یا اصلا در همه حال فرزندان شان اولویت استخدام را در ادارات و سازمان های محل کار اولیایشان را دارند.
بعضي از آنها كه بعد از بازنشستگي به تحصيل ادامه دادند مدرك جديدشان در حقوق شان تأثير نمي‌گذارد در حالي كه بازنشستگي طبق قانون يك نوع شاغل بودن است..
اگر یک سال همایش ها کنفرانس ها سمینارها گردهمایی ها و...را برگزارنکنند و بودجه آن را در اختیار آموزش و پرورش بگذارند قطعا کسری بودجه آن برطرف و امکان خدمت رسانی به شاغلین و بازنشستگان بیشتر فراهم می شود...

آقای وزیر !

نمایندگان مجلس !

ما بازنشستگان را دریابید ...

منتشرشده در بازنشستگان
دوشنبه, 24 خرداد 1394 05:03

آخرین وضعیت کودکان شین آبادی

گروه اخبار /

آخرین وضعیت کودکان شین آبادی

هنوز صدای جیغ و فریادشان، در گوش کودکانه شان هلهله ای برپا می کند. ترسی که از شعله های آتش بخاری دارند را از دیو سیاه قصه های مادربزرگ ندارند. دخترکان گل به گونه انداخته دیروز و آتش به جان خورده امروز که در رفت و آمدهای شان به این سازمان و آن سازمان، برای شنیدن تنها یک هم کلامی خسته و وامانده شده اند. همان هایی که دیروز جلوی آیینه اتاق شان شانه بر مو می زدند و امروز رغبتی به آویختن آن هم ندارند. چروک های صورت شان، یادآور اتفاق تلخ دیروز است. تقصیر ما نیست که افکار عمومی همیشه فراموشکار است. اتفاقات و فجایع را به دست فراموشی می سپارد. بهتر است هرازگاهی سرکی بکشیم به تمام باورهای سوخته این دختران که آینده شان در میان شعله های آتش دیروز کلاس درس شان در میان غفلت ها و غفلت ها، به بازی روزگار گرفته شد.


مستمری مادام العمر دانش آموزان شین آباد
چندین روز پیش بود که خبری از استاندار آذربایجان غربی منتشر شد مبنی بر پرداخت مستمری به دانش آموزان آسیب دیده در حادثه آتش سوزی مدرسه شین آباد پیرانشهر. سعادت در گفت و گویی اظهار کرده بود که با توجه به پیگیری ها و دستورات اکید دکتر روحانی رییس محترم جمهوری مبنی بر حل مشکلات و برقراری مستمری به این دانش آموزان، اکنون به نظر می رسد این تلاش ها به ثمر نشسته و دایر شدن مستمری برای این دانش آموزان در دستور کار قرار گرفته است.

وی در ادامه صحبت هایش اظهار کرده بود: خوشبختانه برابر اعلام رئیس محترم امور اجتماعی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، با تصویب بودجه سال 94، اعتبار لازم در اختیار صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر قرار گرفته است و بر همین اساس از اول فروردین ماه سال جاری، پرداخت مستمری به دانش آموزان شین آبادی آغاز شده است. استاندار آذربایجان غربی همچنین اضافه کرده بود: با اختصاص این اعتبار دانش آموزان روستای شین آباد زیرپوشش بیمه اجتماعی روستاییان قرار گرفته و به صورت مادام العمر از مزایای مستمری این اعتبار بهره مند می شوند. در بحث مستمری مادام العمر هر سال ردیف بودجه ای مشخص می شود که از فروردین امسال این عزیزان مستمری خود را دریافت می کنند و امیدواریم شاهد حل برخی مشکلات کودکان شین آبادی در سال 94 باشیم. برخی... کلمه ای که نقش خود را به خوبی ایفا می کند. پرداخت مستمری چقدر می تواند از درد این کودکان و خانواده های شان بکاهد؟ سعادت اضافه کرده بود: امیدواریم با پیشگیری و بررسی های به موقع دیگر شاهد مسائل و مشکلات مختلف از جمله مشکل مدرسه شین آباد پیرانشهر نباشیم.


محاسبات مستمری از فروردین
و اما خبری که روز گذشته منتشر شد، حکایت از پرداخت مستمری به کودکان سوخته شین آباد، از تیرماه داشت. دکتر رسول خضری، نماینده آذربایجان غربی مجلس شورای اسلامی در این رابطه در گفت و گو با خبرنگار روزنامه ابتکار می گوید: این مستمری از فروردین ماه پرداخت نشده است. بلکه محاسبات آن با حضور وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی، صورت گرفته و قرار است از تیرماه سال جاری، به هر دانش آموز بین 600- 500 هزار تومان تخصیص پیدا کند. وی در مورد مستمری مادام العمری این دانش آموزان افزود: در حال حاضر مبلغ 8 میلیارد تومان، برای مستمری مادام العمری این دانش آموزان تصویب شده است. تمامی معوقات از ابتدای فروردین ماه محاسبه شده و در دستور پرداخت قرار گرفته است.


زمزمه های خلع از وکالت وکیل
پرداخت ها صورت گرفته یا نگرفته یا صورت خواهد گرفت در میان زمزمه های دیگر گم می شود. زمزمه هایی که حکایت از ناگفته ها و ناشنیده هایی در مورد وکیل دانش آموزان شین آباد دارد. صحبت های ضد و نقیضی که در مورد بودن یا نبودن وکیل این پرونده، رد و بدل می شود. مصاحبه هایی که وکیل این پرونده، حسین احمدی نیاز کماکان با رسانه های مختلف به عمل می آورد در صورتی که رجوع به مصاحبه منتشر شده در اسفندماه سال گذشته که پدر یکی از دانش آموزان شین آباد با خبرآنلاین داشته، پرده از این شک و تردیدها برداشت. مرادی پدر یکی از دخترکان شین آبادی به خبرنگار خبرآنلاین گفته بود: ما از نحوه‌ کار وکلایمان گلایه داریم و به همین دلیل به شکل رسمی اعلام می‌کنیم که از این به بعد بدون استفاده از این دو وکیل پیگیر پرونده‌ فرزندان مان خواهیم بود. شاکو شادکام پدر سیما در این خصوص تاکید کرده بود: ما تصمیم داریم خودمان روند پرونده را پیگیری کنیم چرا که وکیل ما تاکنون به شکلی که انتظار داشته‌ایم در دادگاه حاضر نشده و از سوی دیگر باعث رنجش خانواده‌ها هم شده است. تا امروز تصور می‌کردیم وکیل ما به صورت افتخاری این پرونده را پذیرفته اما با توجه به مشکلات پیش‌آمده و با گلایه‌هایی که از ایشان داریم ترجیح می‌دهیم خودمان مشکلات مان را پیگیری کنیم.


اولیا از وکیل ناراضی بودند
با توجه به اعلام رسمی اولیای دانش آموزان شین آباد، مصاحبه روز گذشته حسین احمدی نیاز با خبرگزاری ایسنا، این شبهه را ایجاد کرد که آیا واقعا وکالت وی در پرونده دانش آموزان شین آباد ادامه دارد یا خیر؟ دکتر رسول خضری در این باره به خبرنگار روزنامه ابتکار می گوید: من هم از اولیا شنیدم که خلع از وکالت وکیل پرونده را رسما اعلام کرده اند. چون از ابتدای امر، مساله از طرف دولت، وزارت بهداشت و آموزش و پرورش و کار و تعاون در میان بودند و طلب بودجه از طرف وکیل پرونده، ادعایی خارج از عرف بوده است. برای ما هم این موضوع جالب بود و در مجموع اولیا، نارضایتی خود را از حضور وی اعلام کردند و خلع از وکالت وکیل را خواستار شدند.


تراژدی بی پایان
دخترکان، یکی پس از دیگری در راه بیمارستان فاطمه زهرا (س) به رفت و آمد مشغولند. رفت و آمدی که جوانه هایی از امید را در دل کوچک شان به بار می نشاند. این رفت و آمدها به امید از بین رفتن ذره ای از چروک های قلب شان، از چندین سال قبل تا امروز ادامه دارد. تمامی تجمعات، تمامی درددل ها، تمامی تصاویر، تمامی نگاه ها به آیینه های ترک خورده با شنیدن خبر پرداخت مستمری، شاید التیام پیدا کند. 29 دانش آموز شین آباد، بیش از دو سال است که زهرخند آن روز سرد پاییز را به خوبی به یاد دارند. این آینده نزدیک که در هر مصاحبه یا خبری عنوان شده، به زودی می رسد. تیر ماه و دریافت مستمری 600-500 هزار تومانی...تنها مرهم درد سوزناک این دانش آموزان است.

تراژدی که با تکرار آذر و آذرها، مرور می شود و هیچ پایانی نخواهد داشت.

روزنامه ابتکار

دوشنبه, 24 خرداد 1394 04:34

چاره ای برای بحران منابع

نجات بهرامی کارشناس مسائل آموزش و پرورش قبل از هر استدلالی لطفا به این آمار نگاه کنید؛ الف  - سرانه تمام امسال آموزش و پرورش برای هر دانش آموز 1850000 هزار تومان بوده است.

ب- در سال تحصیلی  93-92 تعداد 1165126 نفر دانش آموز در مدارس غیردولتی سراسر کشور به تحصیل مشغول بوده اند. در این سال همچنین بیش از یازده درصد از کلاس های درس سراسر کشور در مقاطع مختلف تحصیلی در اختیار مدارس  غیردولتی بوده است.

چنانچه تعداد دانش آموزان مدارس غیردولتی در سال گذشته را در میزان سرانه پرداختی دولت به هر دانش آموز در مدارس دولتی ضر کنیم . رقمی معادل 2155250000000 به دست آید . این رقم میزان صرف جویی  دولت و آموزش و پرورش به خاطر وجود مدارس غیردولتی در کشور است  که با وجود مشکلات و دست اندازه های مالی، اجرایی، حقوقی و ... هنوز هم مشغول فعالیت هستند.  این میزان صرفه جویی را حتی می توان با بخش های اقتصادی و صنعتی مختلف مقایسه کرد که با عنوان غیردولتی فعالیت می کنند اما همواره از خوان دولت و وام های کلان و یارانه های متنوع برخوردار بوده اند. 

به ارقام بالا می توان استخدام تعداد زیادی پرسنل درجهت اهداف  خدماتی و آموزشی و ... را اضافه کرد که بار هر چند کوچکی از دوش دولت در زمینه استخدام و اشتغال بر می دارد.

حال سوال این است که در شرایطی که کشورهای توسعه یافته در مسیر کوچک شدن هر چه بیشتر دولت ها گام بر می دارند، چرا برخی کارشناسان و منتقدین،  این ضرورت مهم را با استناد به برخی اشکالات و ایرادات  موجود در این مدارس انکار کرده و یا به رشد بخش غیردولتی و مشارکت آن در آموزش و پرورش را با سوظن  نگاه می کنند؟

رویکرد کشورهای توسعه یافته به بخش غیردولتی در آموزش و پرورش، سابقه ای  طولانی دارد و به دهه های پایانی قرن بیستم بر می گردد.

آنتونی گیدنز ، جامعه شناس مشهور که سال ها مشاور آموزشی و فرهنگی نخست وزیر انگلستان  هم بوده است ، در کتاب جامعه شناسی خود نگاهی به دلایل رویکرد  دولت های انگلستان و آمریکا به بخش غیردولتی در آموزش و پرورش دارد و ناکارآمدی بخش دولتی در ارتقای کیفیت و موضوع هزینه های سرسام آور را از دلایل این رویکرد به حساب می آورد.  به عنوان مثال وی درباره  آمریکا و رویکردهای نظام آموزشی این کشور در دهه نود  چنین می گوید: طرفداران خصوصی سازی مدارس استدلال می کنند که مقامات فدرال آموزش و پرورش نشان داده اند که توانایی بهسازی مدارس کشور را ندارند. بنا به استدلال آنها ، نظام آموزش و پرورش بسیار اسراف کار و بوروکراتیک است. این نظام مبالغ،  هنگفتی از بودجه خود را صرف هزینه های مدیریتی غیرآموزشی می کند. این نظام های آموزشی، به دلیل حجم و وزن زیادی که در سطوح مدیریتی دارد، هرگز نمی توانند  انعطاف پذیر و نوآور باشند و بی کفایت را دشوار می توان کنار گذاشت ، زیرا اتحادیه های معلمان بسیار  نیرومند هستند. 

به ادعای حامیان  غیردولتی شدن مدارس چیزی که می تواند این مشکلات را حل کند،  تزریق  شاخصه های بخش غیردولتی  به این نظام است یعنی ؛ روحیه رقابت ، آزمایشگری و انگیزه .

شرکت های غیرانتفاعی  می توانند نظام های مدارس را کارآمدتر بگردانند  و با تکیه بر منطق بخش خصوصی به نتایج بهتری برسند. اگر پرداخت  حقوق معلمان ، تابع عملکرد آنها باشد.  جذب این مدارس می شوند و در آنها  باقی می مانند و معلمان ناموفق را به آسانی می توان برکنار کرد . رقابت در داخل و در میان مدارس به ارتقای سطح نوآوری منجر می شود و نیز مدارس خصوصی،  آزادی بیشتری برای تثبیت  نتایج آزمایش های موفقیت آمیز در اختیار دارند.

لازم به ذکر است که طبیعتا ورود بخش غیردولتی به آموزش وپرورش در ایران ، با کشوری چون آمریکا متفاوت است و ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و آموزشی ایران شاید با آنچه خصوصی سازی آموزش و پرورش خوانده می شود، سر سازگاری نداشته باشد. به عبارت دیگر ، قرار نیست آنچه که در صنعت و کشاورزی  انجام می شود، در آموزش و پرورش هم صورت گیرد.

همه ما می دانیم که این گونه  نیست  و کل محتوای آموزشی و سیاست گذاری ها و برنامه های درسی و حتی تربیت معلم و نیروی انسانی و نظارت بر عملکرد در مدارس غیردولتی برعهده دولت است. از این حیث  جای هیچ گونه نگرانی نیست . اما اگر بسیاری از والدین خواهان پرداخت هزینه بیشتر در قبال حضور فرزندان شان در محیطی خلوت تر و با کیفیت آموزشی  بهتر هستند و از این راه کمک بزرگی هم نصیب دولت و اقتصاد کشور می شود،  چرا راه را برای حضور بخش غیردولتی هموار تر نکنیم؟

پرتال وزارت آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 23 خرداد 1394 11:39

دانش‌آموزان موفق اما غمگين !

رقابت در نظام آموزشی ایران

اگرچه جدا كردن دانش‌آموزان براساس هوش و توانمندي‌هاي آن‌ها كار را براي سيستم آموزشي و البته معلم‌ها راحت‌تر مي‌كند، اما اين سيستم چندان براي دانش‌آموزان مناسب نيست.

امروزه در دنيا كمتر از جدا كردن دانش‌آموزان استقبال مي‌شود و سيستم‌هاي آموزشي به گونه‌اي طراحي مي‌شود كه همه بچه‌ها با سطح هوش و توانمندي‌هاي مختلف در كنار يكديگر به تحصيل بپردازند. همين امر نه تنها به ايجاد انگيزه و علاقه‌ دانش‌آموزان كمك مي‌كند، بلكه باعث مي‌شود آن‌ها از توانمندي‌هاي متفاوت‌ يكديگر سرمشق بگيرند و انسان‌هايي تك بعدي نباشند.

دانش‌آموزاني كه به دليل سيستم آموزشي مدرسه، فشار والدين يا فشار دروني خود تمام وقت خود را به درس خواندن مي‌گذرانند و همواره نگران شاگرد ممتاز بودن خود هستند، به مرور دچار خستگي و دل‌زدگي شده و استرس‌ آن‌ها روز به روز بيشتر مي‌شود.

رقابت با ديگران بايد در حد معقول و سالم باشد و بهترين رقابت اين است كه امروز خودمان را با ديروزمان مقايسه كنيم. يعني به جاي اين‌كه مدام با ديگران وارد رقابت مي‌شويم، سعي كنيم خودمان را قوي كنيم.

به‌طور مثال افزايش معدل يك دانش‌آموز نسبت به ترم قبل مي‌تواند يك موفقيت بزرگ و قابل تقدير باشد، حتي اگر آن دانش‌آموز شاگرد ممتاز نباشد.

در اين‌جا بد نيست اشاره‌اي داشته باشيم به كمال‌گرايي در افراد. كمال‌گرايي به دودسته تقسيم مي‌شود؛ كمال‌گرايي مثبت و منفي. هنگامي كه كمال‌گرايي فردي در جهت پيشرفت او باشد، كمال‌گرايي مثبت است، اما زماني كه كمال‌گرايي فرد در زمينه اموري دست‌نيافتني باشد، نه تنها باعث پيشرفت او نخواهد شد، بلكه به مرور موجب سرخوردگي مي‌شود و اين همان كمال‌گرايي منفي است.

به‌طور مثال دانش‌آموزي كه هميشه مي‌خواهد شاگرد اول باشد، يا مي‌خواهد در همه درس‌ها نمره بالا بگيرد، در صورتي كه به اين خواسته خود نرسد، ممكن است دچار يأس و افسردگي شود. همين يأس و افسردگي به مرور مي‌تواند باعث شكست‌هاي ديگري شود و اين شكست‌هاي پي‌درپي او را دل‌زده خواهد كرد.

گفتني است، دانش‌آموزاني كه وارد مدارس خاصي مانند مدارس تيزهوشان مي‌شوند، بيشتر از ساير افراد بعد از ورود به دانشگاه دچار سرخوردگي و يأس مي‌شوند، چرا كه اين دانش‌آموزان همواره مورد توجه قرار گرفته و مانند تافته جدابافته‌اي در جامعه با آن‌ها برخورد شده است و همين امر تا حدودي مي‌تواند باعث ايجاد غرور در اين بچه‌ها شود.

اين در حالي است كه بعد از ورود به دانشگاه گويي از دنياي ايزوله خود به ناگاه بيرون مي‌افتند و ناگزير بايد با واقعيت جامعه روبه‌رو شوند.

آن‌ها در دانشگاه ديگر تافته جدابافته محسوب نمي‌شوند و جايگاهي مانند ساير دانشجوها دارند. همين امر آن‌ها را دچار سرخوردگي و يأس مي‌كند.

اما داستان به همين‌جا ختم نمي‌شود. متأسفانه برخي از اين دانشجوها كه در دوران مدرسه به دليل فشار تحصيلي زماني را براي يادگيري ساير مهارت‌هاي زندگي مانند برقراري روابط متقابل با سايرين نداشته‌اند، ممكن است در دوران دانشجويي در اين زمينه ضعف داشته باشند.

شايد بپرسيد چه بايد كرد؟ آيا بايد نسبت به درس و تحصيل بي‌تفاوت بود؟ به‌طور حتم پاسخ منفي است، اما در قدم نخست بايد از رقابت‌هاي مخرب و بيش از حد پرهيز كرد.

در قدم بعدي ، بايد انتظاراتي معقول و درست از خودمان و زندگي‌مان داشته باشيم و در كنار درس و تحصيل به رشد ساير ابعاد خودمان در زندگي هم بپردازيم.

يادمان باشد با روحي خسته هرگز نمي‌توان موفق بود. بنابراين بايد به كاري كه انجام مي‌دهيم، عشق بورزيم و با علاقه و انگيزه درس و رشته مورد علاقه‌مان را بخوانيم، نه براي جلب توجه و تحسين ديگران. از سوي ديگر همه زندگي در موفقيت تحصيلي خلاصه نمي‌شود و بايد در كنار درس خواندن به تفريح و استراحت هم بپردازيم.

نشريه سرآمد ـ شماره يازدهم

منتشرشده در دانش آموز

مدرسه و اجتماع

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی


شعر فوق از سعدی شاعر بزرگ ایران سروده شده است که اهمیت ارتباط و هم دردی بین جوامع انسانی را متذکر می شود و به همین جهت در سر در سازمان ملل به نمایش گذاشته شده است.اگر ما مدرسه را به عنوان « موجودی زنده » تصور کنیم برای اینکه پویا و فعال باشد و بازخورد مناسبی با عوامل درونی و بیرونی داشته باشد ، باید بین اعضای آن همکاری قابل قبولی وجود داشته باشد.

در زیر اعضای مهم مدرسه ذکر شده است:

1-مدیر مدرسه
مدیر مغز متفکر یک مدرسه است که بر همه کارها نظارت دارد و پاسخگوی همه مسائل مدرسه است .اگر مدیر با تجربه باشد و شم مدیریت داشته باشد و بر اساس روابط یا نظر اداره انتخاب نشده باشد و نظر معلمان مدرسه در انتخاب او تاثیر داشته باشد،یکی از عوامل موثر در پیشرفت و پویایی مدرسه می باشد. اما امروزه متاسفانه سیاست بر همه جاها حتی مدارس تاثیر دارد و مدیران ادارات و پیرو آن مدیران مدارس بر اساس سلایق سیاسی انتخاب می شوند.مدیران باید بر اساس تجربه و لیاقت و فارغ از سلایق سیاسی انتخاب شوند زیرا تربیت فرزندان کشور بر عهده مدارس گذاشته شده و هر گونه خطا و سهل انگاری خسارات غیر قابل جبرانی بر جامعه خواهد گذاشت.

2-معاونان مدیر
هر یک از معاونان به عنوان بازوی مدیر،نقش خود را ایفا می کنند ؛ مانند معاون آموزشی،فن آوری،اجرایی و...
معاونان در وظایف تعیین شده برای آنان باید نقش فعالی داشته باشند و برای پیگیری مسائل درسی،انضباطی و ارتباط اولیاء دانش آموزان با مدرسه، دفاع از حقوق معلمان و ایجاد آرامش روانی نقش سازنده داشته باشند.اگر محیط مدرسه توسط آنان با نشاط و با نظم باشد، در پیشبرد اهداف آموزشی بسیار موثر است.

3-معلمان
معلم قلب یک مدرسه است.برای کارکرد بهتر قلب مدرسه نیاز است که از استرس و فشار روانی و مشکلات به دور باشد.باید به او احترام گذاشت و دولت و ملت قدردان زحماتش باشند و حقوق و مزایای کافی، امکانات کافی داشته باشد تا به کارکرد خود به نحو احسن ادامه دهد.

4-دانش آموزان
دانش آموز عنصر یادگیری است و بیشترین تعداد را در مدرسه دارد.دانش آموزان همانند مزارعی هستند که باید برای کشت یک محصول مناسب باشند.استعداد های آنها باید شناسایی شود و برای رشته خود انگیزه بالایی داشته باشند و درست هدایت تحصیلی شوند.باید محیط مدرسه را به عنوان خانه دوم برای آنها جذاب کنیم و همچنین آنها باید در برابر نتیجه کارشان،پاسخگو باشند.

متاسفانه امروزه به قدری قوانین به نفع دانش آموز است که هیچ گونه نگرانی بابت قبولی و رفتن به پایه بالاتر ندارد.باید آنها در برابر معلم و مدرسه پاسخگو باشند نه اینکه آنها را به حال خود رها کنیم.آنها نیاز به کارهای پرورشی دارند (اسم وزارتخانه آموزش و پرورش است) ، مشاورین محترم باید نقش موثری در تعامل با معلمان و دانش آموزان داشته باشند تا دانش آموزان برای فراگیری دروس آمادگی لازم را داشته باشند.

5-قوانین و مقررات
تصور کنید در شهر چراغ قرمز نباشد، ماشین ها پلاک نداشته باشند و پلیسی برای برقراری نظم وجود نداشته باشد.مدرسه هم مانند یک اجتماع کوچک است.بین همه اعضاء آن باید تعامل سازنده وجود داشته باشد.خیلی جای تاسف است وقتی صحبت از تنبیه می شود همه حتی برخی معلمان تصور می کنند تنبیه به معنی کتک زدن دانش آموز است. منظور از تنبیه یعنی آگاه کردن یک فرد به طوری که بتواند به راه صحیح هدایت شود.تنبیه می تواند به صورت های دیگری به غیر از تنبیه بدنی انجام گیرد مانند اخراج موقت از مدرسه، محرومیت از امتحان،دادن نمره انضباط پایین، ندادن نمره مستمر، معرفی به اداره و سایر روش ها انجام گیرد.این رسمش نیست که در مدارس فعلی دانش آموزان همه کاری انجام می دهند و برخورد مناسبی با آنان انجام نمی شود؟

وقتی که دانش آموزان به عوامل مدرسه از جمله معلمان حمله یا بی احترامی می کنند یا حتی به او آسیب می رسانند( یاد و خاطره شهید خشخاشی دبیر فیزیک بروجرد گرامی باد) واکنشی مناسب از طرف مدیر مدرسه، اداره، وزارت آموزش و پرورش مشاهده نمی شود ولی اگر دانش آموزی به خاطر آسفالت حیاط مدرسه آسیب می بیند قاضی محترم دبیر ورزش را به خاطر همین مسئله محکوم می کند یا مواردی که معلمان به خاطر فشار روانی بالا و عصبانیت کوچکترین عکس العملی نسبت به دانش آموز انجام می دهند،در اخبار و رسانه ها پخش می شود؟

6 -اولیای دانش آموزان
یکی از عوامل موفقیت دانش آموزان پیگیری مستمر وضعیت اولیا است.همچنین آنها در بهبود وضعیت انضباطی و غیبت دانش آموزان موثر هستند.لازم است که مدیران تعامل بیشتری با اولیای دانش آموز داشته باشند تا آنها به عنوان یکی از عناصر مهم نقش خود را ایفا کنند.

7-امکانات و آزمایشگاها
در همه مقاطع برخی دروس مانند علوم تجربی،فن آوری اطلاعات و مخصوصا هنرستان های فنی نیازمند امکانات کافی هستند.مخصوصا هنگام ثبت نام توسط مدیران محترم هنرستان ها( که به گفته معاون آموزش و پرورش 70 درصد مدیران هنرستان ها غیر فنی هستند) تعداد 25 دانش آموز را برخلاف استاندارد آموزش و پرورش در رشته های فنی ،ثبت نام می کنند بدون اینکه حتی یک سرپرست یا مربی کارگاه به هنر آموزان در نگهداری وسایل و کار عملی کمک کند!

8-سرایداران و خدمتکاران عزیز
که وظیفه نظافت و نگهداری از اموال مدرسه را بر عهده دارند.

در پایان نتیجه می گیرم بین اعضای هر موجوی باید ارتباط و تعامل وجود داشته باشد و عدم وجود آن باعث کاهش کارایی و بازده مناسب خواهد شد.


مدیریت محترم سایت سخن معلم

جناب آقای پورسلیمان
سلام
از شما و گروه سخن معلم به خاطر راه اندازی سایت تخصصی معلمان تشکر می نمایم.

بر خود لازم می دانم تجربیات خود را در اختیار سایت قرار داده تا مورد استفاده همکاران کشور و مسئولان آموزش و پرورش قرار گیرد.چند تذکر دارم که در صورت امکان در سایت اعمال نمایید:
1-نمایش ندادن نظر هایی که با عناوین نامناسب مانند شیپورچی و ... ارسال می شود که با شخصیت معلمان سازگاری ندارد.اگر یک بار نظرش را چاپ نکنیم موظف است با اسم مناسب نظر بدهد.
2-نمایش ندادن نظرهایی که با متن نامناسب با نویسنده خطاب می کنند.هر چند آزادی نظر و بیان محترم است، شما هم حرمت نویسنده را نگه دارید. نیازی نیست که این گونه نظرات را نمایش دهید.به طور مثال بنده در یک سایت چندین بار محترمانه و به دور از سیاست نظر دادم ولی نمایش ندادند.
3-متاسفانه بارها مشاهده شده که کلماتی که به دلیل تایپ و دقت نکردن نظر دهنده نامناسب است(مانند معلم معتل) شما همان را نمایش می دهید.چه اشکالی دارد ،آنها را تغییر دهید.
4- فضا را برای درج نظرات افزایش دهید.
از لطفی که همواره به بنده دارید و یادداشت من را در بخش ویژه قرار می دهید متشکرم.

محمدی

پاسخ سخن معلم :

دوست عزیز

جناب آقای مجمدی

1-سیاست این رسانه در جهت احترام و پاسداشت آزادی بیان است و ما سعی می کنیم که نظرات را تا جایی که مصداق اهانت ، فحاشی و... نباشد منتشر کنیم . هم نویسنده و هم نظر دهنده باید سعی کنند که با یکدیگر گفت و گو کرده و بیش از نقاط افتراق ، روی « جنبه های مشترک » تاکید کنند .

2-از آن جایی که روزانه صدها نظر در این سایت گذاشته می شوند امکان ویرایش ادبی و یا املایی آن ها وجود ندارد . دوستان باید سعی کنند که به دور از هر گونه شتاب زدگی و با تامل به « فرآیند تعامل  » روی آورند .

3-با توجه به حجم و تعداد بالای نظرات ، امکان افزایش تعداد کاراکترها  به بیش از 1000 وجود ندارد .

با سپاس

گروه سخن معلم

منتشرشده در یادداشت

سندرم کنکور در دنیای جدید،‌ مدرسه به یکی از کلیدی ترین نهادهای جامعه پذیری و آموزش تبدیل شده است. مدرسه به و مدرسه رفتن، فرآیندی مناسکی است که به دنبال تربیت و جامعه پذیر کردن نوآموزان فرهنگی است. آنچه که در بطن نظام های آموزشی مدرن از جمله مدرسه و دانشگاه بسیار برجسته و کلیدی محسوب می شود، فرآیند تربیت و جامعه پذیری است که در نهایت قرار است یک شهروند باهمه مهارت های فرهنگی لازم برای زیستن در جامعه و شهر امروزی داشته باشد. به همین دلیل مدرسه و دانشگاه را می توان آیین رازآموزی دانست، آموختن رمز و رازهای زیستن موفق و مطلوب در شهر و جامعه جدید. مدرسه یک فضای مناسکی است و دانش آموزی هم یک فرآیند و موقعیت مناسکی است.

مناسک آموزش در مدرسه در نظام های آموزش عالی تداوم و توسعه پیدا می کند. در نتیجه این دو نظام آموزشی (مدرسه و دانشگاه) در یک امتداد و در یک راستا قرار است عمل کنند. مرز میان این دو نیز یک آیین گذار به نام کنکور است. به همین دلیل برای درک مناسکی از آموزش در ایران باید آن را به مثابه یک نظام مناسکی در نظر گرفت که از مجموعه ای از مناسک خرد و کلان تشکیل شده و در این میان کنکور به عنوان یک منسک گذار، بسیار کلیدی است.

 طی دو دهه اخیر در ایران به دلیل عدم تناسب و تقارن ظرفیت های دانشگاه با تقاضاهای مخاطبان، شاهد سیل بزرگی از متقاضیان دانشگاهی بودیم، متولدینی که موج جمعیتی نامتقارن و نامتعادلی را در هرم جمعیتی ایجاد کردند. این مساله سبب شد که کنکور به عنوان معیار کلیدی برای سنجش کیفیت لازم برای ورود به دانشگاه به یک مقوله محوری تبدیل شود. تمرکز کنکور بر مولفه های کمی و تستی، ‌سبب شده کنکور بیش از آنکه به یک امر کیفی تبدیل شود، به یک مکانیسم کمی و مجموعه از مهارت های تست زنی تبدیل شود. محوریت کنکور در زندگی بخش اعظم دانش‌آموزان و نقش تعیین کننده آن در سرنوشت زندگی آنها به حدی وسعت یافت که می توان از سندرم کنکور در ناخودآگاه همه جوانان ایرانی تحصیل کرده صحبت کرد. این سندرم نه تنها نقشی کلیدی در گذارهای هویتی و تحولات سلسله مراتبی نوجوان و دانش آموز ایرانی بازی می کرد، بلکه به تدریج به یک شاه کلید مولفه های اصلی تعیین کننده در هویت او تبدیل شد. کنکور نه تنها یک مساله آموزشی است، بلکه به تدریج به مساله ای روان شناختی،‌خانوادگی، خویشاوندی، در لایه های عمیق به یک امر بنیادین در ساختارهای اقتصاد سیاسی و نظام های فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی تبدیل شد. کنکور گذرگاه رسیدن به بسیاری از امتیازات و مناصب و موقعیت ها شد، به چیزهایی که به گونه ای فرهنگی به عنوان نیازهای ضروری برای ما تعریف شده بودند، برای ازدواج، کار و منزلت اجتماعی به مدرک دانشگاهی نیاز هست، و هرچه مدرک بالاتری داشته باشید، امکان منافع و امتیازات بالاتری را دارید. به همین دلیل هم بود که به تدریج برای جوان ایرانی، هرچه که بوی موفقیت میداد، باید از طریق قول چراغ جادوی کنکور برآورده می‌شد.

این اهیمت سندرم کنکور به گونه ای است که فرآیند گسترده ای را در ساختارهای خانواگی و اقتصاد سیاسی کنکور ایجاد کرده، و مبین یک نزاع دائمی میان دو نیروی متضاد است: از یک سو، خانواده ها و خود فرد که به دنبال موفقیت در کنکور هستند و از سوی دیگر نهادهایی که از این نیازحیاتی،‌می خواهند بیشترین نفع اقتصادی را ببرند. منازعه میان این دو تمایل، هرچه بیشتر به گسترده تر شدن این سندرم منجر شد. دولت ها هم در این میانه یکی  به نعل و یکی به میخ می زدند. این سندرم گاه به طور بیست و چهار ساعته عمر یک جوان را برای یک یا دوسال می گرفت. غول کنکور برای سیر و سیراب شدن،‌عمر جوان را می طلبید، و سوء مدیریت های دولتی و سوء استفاده های نهادهای کنکوری، سبب شده که این سندرم بخش مهمی را در ناخودآگاه ایرانی پیدا کند، و تجربه کنکور جایی شد که شخصیت جوان ایرانی ساخته یا تخریب می شد. کنکور پل صراط کاذبی شد که هرکس مهارت تست زنی بالایی می داشت، یا ویژگی های روان شناختی برتری می داشت می توانست به بهشت تخیلی و توهمی آن سوی آن برسد، و در غیر این صورت وارد قعر جهنمی از سرکوفت ها و بی هویتی های بعد از پشت کنکور ماندن می شد. کنکور به مکانیسمی مناسکی تبدیل شد که از یک سو نابرابری ها آموزشی را تشدید می کرد (هرکس که پول داشته باشد تا کلاس کنکور برود و کتاب های آموزشی بخرد، می توان شانس موفقیت در کنکور داشته باشد)، و از سوی دیگر مکانیسمی شد برای بازتولید قدرت و مشروعیت بخشی نامشروع به آن.

به واسطه محوریت یافتن کنکور، مساله مهارت های تست زنی آن قدر اهمیت یافت که به تدریج کل ساختار آموزشی مدرسه را در برگرفت. بسیاری از مدارس و کلاس ها، ‌حتی در برخی موارد از دوره ابتدایی، معطوف به مهارت های تست زنی شدند، و گویی کل نظام آموزشی مدرسه طراحی و تنظیم شده است تا شهروند تستی یا شهروند تست زن تربیت کند. همان طور که مدارس نظامی قرار است افرادی با مهارت جنگیدن و کاربرد سلاح تربیت کنند،‌ مدراس ما نیز در نهایت قرار شد دانش آموزانی با مهارت تست زدن و کاربرد تکنیک های تستی تربیت کنند.

به تدریج این فروپاشی محتوایی مدرسه به واسطه کنکور، رشد کرد و آموزش عالی را نیز در بر گرفت. هرچند در ابتدا برای برخی از افراد، گذار از کنکور کارشناسی، کفایت مذاکره بر سر دست یابی میان منافع دانش آموز و جامعه را اعلام می کرد و دانش آموز از قیف وارونه کنکور رد شده بود و او کار را تمام شده می دانست. بعدها بچه غول های جدیدتری و اشکال جدیدی از این دیو کنکور متولد شدند، در مقاطع ارشد و دکتری. لذا این غول فسادآور و فاسد کننده، در مقاطع بالاتر هم خودش را بازتولید کرد. آنچه که این غول را هرچه بیشتر فربه و فربه تر می کند و از آن خون آشام مهیب تری می ساخت، اقتصاد سیاسی پس آن است.

مقاطع دانشگاهی، مبنایی برای ارتقای شغلی و کسب منزلت های اعتباری بالاتر و مهمتر از هم منافع بالاتر شد، از سوی دیگر بنگاهی های آموزش تست زدن و تستی شدن، هم به دنبال منابع جدید ثروت بودند. وقتی که مدرک گرایی بیانگر یک منبع مهم در نمایش و به رخ کشیدن سرمایه فرهنگی و سرمایه نمادین شد، ‌گذار از کنکور آیین گذار به این مدارج بالاتر شد. پسوند یا پیشوند دکتر، به نامی جادویی تبدیل شد که هزاران نفر به هزاران مکر و حیله به دنبال کسب آن شدند و حتی برخی از علمای دینی در سطح حجه اسلام و گاه آیت الله ها را نیز مرعوب و مقهور خودش کرد  و آنها نیز صفات سنتی دینی را د رمقابل صفات دکتر و ... استاد و دانشیار و ... کنار گذاشتند.

در نتیجه این فرآیندها، سندرم کنکور کل نظام آموزش مقدماتی و آموزش عالی را در خود بلعید و آنها را در باتلاقی از فروپاشی محتوایی فرو برد. از آنجا که نظام آموزشی به عنوان یک مناسک گذار قرار بود شهروند مطلوب را تربیت کرده و ارزش های جامعه را بازتولید و منتقل کند، به یک مناسک صوری و توخالی تربیت مبدل شد. هرچه بیشتر کیفیت، قربانی صورت و کمیت شد. همان طور که سندرم کنکور توانست محتوای مدرسه را قربانی مهارت تستی ودانش تستی کند، در مقاطع بالاتر هم کنکور عامل اصلی تشخیص سره از ناسره، یا خوب از بد شد. همه چیز در فرمالیسم تکنیکال کنکوری فرو رفت. نظام آموزشی توسط غول چراغ کنکور بلیعده شد.

وقتی همه چیز به این سندرم پیوند خورد، شبکه ای از میان برها و راه های میانه و گاه زیرآبی رفتن ها به وجود‌ آمد. با توجه به اینکه بازارهای سیاه، معمولا درآمد بیشتری دارند، مخاطبان و مشتریان آن هم هر روز بیشتر می شدند، بیشتری هم برای بازارهای فاسد آموزش عالی و کنکور شکل گرفت. از فروش سوالات کنکور که در اوایل دهه هشتاد رخ داد و تا شبکه عظیم مدارک نامعتبر  از دانشگاه هاوایی و بورسیه های جعلی و رانت های تحصیلی و.. . آنهایی هم که نمی توانستند، و اگر پول می داشتند برای فرار از این غول کنکور به کشور دیگری رفتند تا ادامه تحصیل بدهند. اما هرچه بود فساد کنکوری  که ساختار آموزشی ما را در خود فروبرد و یکی از منابع اصلی ناکارامدی این ساختار و بی کیفیتی آنست.

به نظر می رسد تحول جمیعتی به معنای کاهش مخاطبان و متقاضیان ورود به دانشگاه و شاید امید داشتن به اینکه حریصان مدارک دانشگاهی در نظام های اداری دست از سر مدرک گرایی بردارند، روزنه ای باشد برای بهبود آموزش عالی و فرورفتن غول کنکور به درون چراغ جادو.

اما مساله اصلی آنست که این غول بی شاخ و دم و متعفن، به وسیله همان هایی که با تقلب، رانت یا حتی جهش های فریبکارانه از مرزهای کنکور گذشتند و به مدارج عالی دست یافتند، و امروزه هیات علمی های متشخص و عالی مقام شده اند، بذرهای فساد و فروپاشی را در آموزش عالی کاشته است، آنهایی که به کمک حمایت های غیر علمی دیگران به منصب هیات علمی بودن رسیده اند، حال این غول فساد را در محتوای دانشگاه و ساختارهای آموزشی و علمی بازتولید می کنند، که نمونه های آن را می توان در استادانی دید که به تقلب و بی شایستگی حداقلی استخدام شده و ارتقا می گیرند.

این نکته از آن جهت اهمیت دارد که فرآیندهای بنیادین فروپاشی نظام آموزش عالی، که پیشتر در سندرم کنکور متجلی می شد و امروز شاهد افول ان هستیم،‌ در شکل جدیدی خودش را بازتولید کرده،‌ این شکل جدید همان سندرم هیات علمی شدن است برای همان هایی که بدون داشتن حداقل های لازم دانشجو دکتری و بورس داخل و خارج و ... شدند و امروز هیات علمی و استادان ارجمند دانشگاهی هستند. دیو سیاه فساد آموزش عالی به راه افتاده است، اما رستم دستانی نیست که بتواند شاخ او را بشکند. به همین دلیل باید از نوعی ناامیدی برای نظام آموزش عالی ایرانی صحبت کرد، که اگر هم روزنه های امیدی هست، ناشی از معدود استادان متعهد و عامل و عالمی است که به اخلاق علم پای بند بوده و معدود دانشجویانی که توانسته اند از دست این دیو جان سالم به در ببرند. مابقی هرکدام به نوبه خود زخم این دیو را بر روح و روان خود دارند.

سندرم فساد در نظام آموزش عالی که متاثر از عوامل داخلی و خارجی این سیستم است، هرچه بیشتر از کنکور فاصله گرفته و وارد فضای دانشگاه و به خصوص "هیات علمی های زورکی" شده است. تالیف کتاب و مقاله علمی و پژوهشی و مقاله آی اس آی در جلوی دانشگاه مادر ایران، یعنی دانشگاه تهران، نمونه هایی از این سندرم فساد هستند که هر روز عمیق تر می شوند و چون بخشی از دست اندرکاران این نهاد آموزش عالی، خود محصول این سیستم هستند،‌ لاجرم جرات مقابله و مواجهه را نه تنها که ندارند، بلکه خود دستی در دامن زدن به این رویه ها دارند.

سیستم دانشگاه نیز هر روز بیش از پیش سیستم ایمنی خودش را از دست می دهد، شاهد مثال آن هم استادان بسیاری است که تقلب های علمی آن آشکار شده، اما کسی یارای مقابله با آنها را ندارد و بلکه در برخی موارد ارتقا هم یافته اند.

این سرنوشت غم انگیز آموزش در ایران است که به واسطه سندرم کنکور و بعد هم شهوت مدرک گرایی، آموزش و پرورش و آموزش عالی را به ابتذالی عمیق و طولانی تبدیل کرده است.
انسان شناسی و فرهنگ

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 23 خرداد 1394 05:39

به داد دانش‌آموز برسید

افشین طباطبایی یکی از عوامل مهم در موفقیت تحصیلی دانش‌‌آموزان، حمایت و پشتیبانی والدین است. خانواده‌ها نقش مهمی در فراهم ساختن زمینه‌‌ی رشد و پرورش توانایی‌‌های فرزندان خود را برعهده دارند. والدین باید شادی گم شده در لابه‌‌لای سنگینی تکالیف درسی را به دانش‌‌آموزان بازگردانند و آرامش و اطمینان خاطر را در آن‌‌ها به‌‌وجود آورند و این جز در سایه نظارت دائم و منظم بر فعالیت‌‌های یادگیری، توجه به شرایط روحی و روانی و بررسی وضعیت درسی دانش آموزان در منزل و مدرسه امکان پذیر نیست. نظارت و پیگیری نباید به گونه‌‌ای باشد که استقلال و اعتماد به نفس را از فرزندان بگیرد.
دستوردادن و امرکردن و پیگیری همراه با سرزنش و تحقیر و توبیخ، یا مقایسه و سرکوفت جز افت تحصیلی هیچ ثمری نخواهد داشت. در سال های ابتدایی، این نظارت شاید حتمی باشد ولی با رسیدن دوران بلوغ و نوجوانی، برای نوجوانان خوشایند نیست که والدین مدام به آن‌‌ها گوشزد کنند که چگونه تکالیف‌‌شان را انجام دهند، یا مثل یک مفتش بالای سرشان بایستند.

نوجوان در این دوره احساس استقلال می‌‌کند و می‌‌خواهد به ارزش‌‌ها، ایده‌‌ها و نگرش او احترام گذاشته شود و چندان تمایلی به امر و نهی دیگران ندارد. ولی این بدان معنا نیست که حمایت و نظارت بر عملکرد او، کاملاً قطع شود، بلکه در این دوران نیاز به نظارت غیرمستقیم است، به گونه‌‌ای که دانش‌‌آموز حس استقلال عمل داشته باشد و حس بد از طرف والدین بر او القا نشود.
دانش‌‌آموزان پس از گذراندن دوره راهنمایی وارد مرحله بعد یعنی متوسطه می‌‌شوند که در آخرین دوره‌ آموزشی آنان محسوب می‌‌شود. نحوه‌ تدریس و آموزش در دوره‌‌های ابتدایی و راهنمایی می‌‌تواند کمک شایانی به نوجوانان در دوره‌ متوسطه بنماید، زیرا در آن دو دوره پایه علمی دانش‌‌آموزان گذاشته می‌‌شود و اگر پایه‌ علمی‌‌شان ضعیف باشد یا اصلا نمی‌‌توانند وارد متوسطه شوند یا با مشکل مواجه خواهند شد.
یکی از سال‌‌های پر خطر و حساس دوره متوسطه سال اول است. دانش‌‌آموزان سال اول متوسطه بیشتر مورد خطر قرار می‌‌گیرند زیرا تا بتوانند خود را با قوانین و اصول این دوره عادت دهند روزهای سختی را معمولا باید سپری کنند. در این سال دانش‌‌آموزان درس‌‌های عمومی می‌‌آموزند و حق انتخاب رشته را ندارند. نحوه دوست یابی در این سال تاثیر به سزایی در روند تحصیل و گرایشات دیگر آنان دارد. اگر دانش آموزان دوستان خوب و درس خوانی انتخاب نمایند باعث پیروزی آنان در این سال خواهد بود در غیراین صورت با مشکل مواجه خواهند شد.
هنگامی که نتوانیم دانش آموزان را درست تربیت و راهنمایی کنیم به‌‌طور قطع در سال‌‌های جوانی با معضلات و آسیب‌‌های متعددی مواجه می‌‌شوند. متاسفانه افکار غلطی که این روزها در ذهن جوان‌‌ها ریشه دوانده و فکر می‌‌کنند راه صد ساله را یک شبه باید طی کنند و از پله‌‌ اول به پله دهم رسید. چنین افکاری خطر و آسیب و زنگ هشداری برای جامعه است.
این افکار گاه نه تنها به ترک تحصیل می‌‌انجامد، بلکه به درآمدهای نامشروع و پول‌‌های کاذبی دامن می‌‌زند که از راه‌‌های نادرست و حرام با روحیات کاذب و روش‌‌های غلط به دست آمده است پول‌‌هایی که شاید چند صباحی فرد را راضی نگه دارد اما عواقب آن به شدت در زندگی پیش رو و ناملایمات آتی تاثیر خواهد گذاشت.
متاسفانه مسئولان به این مسئله نرسیده و باور نکرده‌‌اند که زمانه در حال تغییر است و ادبیات والدین دیگر راهگشا نیست. زبان نوجوانان و جوانان امروز زبان نوجوانان دهه‌‌های قبل نیست و راهکار و بیان خود را می طلبد. اگر با ادبیات خاصی که نشان دهنده و برخاسته از فرهنگ ملی و دینی خود نباشد به سراغ آنان برویم، وضعیت نابسامان این قشر جامعه‌‌ساز بیش از پیش به خطر می‌‌افتد چرا که هر روز متوجه حضور و نفوذ بیگانگان با فرهنگ‌‌های وارداتی‌‌شان بر جوان‌‌ها هستیم. متاسفانه زبان والدین الکن شده و دیگر تاثیر قابل توجهی بر ذهن و رفتار فرزندان خود ندارند. باید آستین‌‌ها را بالا زد و با آموزش و یادگیری و پیدا کردن زبانی نو مفاهیم با ارزش و غنی فرهنگی و دینی خود را به جوانان عرضه کنیم.

روزنامه آفتاب یزد

منتشرشده در دانش آموز

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور