گروه گزارش / فرخنده قربانی مقدم
به کانون بازنشستگان فرهنگیان که می روی، می بینی که هر بازنشسته ای به امید خبری تازه و خوب اطلاعیه های روی بردها را می خواند و گاهی به اتاق ها سر می زند تا شاید خبری از وام رابشنود و یا تسهیلاتی برای تهیه عصا و عینک و... ولی امروز روز خوبیست، روز تولد مولایمان امام زمان (ع) است و به همین مناسبت کانون شیرینی و شربت تهیه کرده و کام بازنشستگان فرهنگی را،که گرد سال ها زحمت و تلاش در چهره هایشان پیداست و بعضی با عصا،به امید گشایش کارشان،به این مکان آمده اند، شیرین می کند.
خبر خوب تر اینست که جشنواره ورزشی بازنشستگان در چند روز گذشته اجرا گردیده، که به همین دلیل گفت و گویی صمیمانه با سرکارخانم مهین قبه ای،مسئول تربیت بدنی در روزهای سه شنبه این کانون انجام شده است.
گروه اخبار /
همزمان با روز جهاني مبارزه با بدترين اشكال كار كودكان – ٢٢ خرداد - متوليان حمايت از حقوق كودكان و سياست گذاري براي كودكان در شرايط دشوار در نهادهاي حمايتي با نگاهي آسيبشناسانه به پديده كار كودكان در ايران، تاكيد كردند كه با وجود اقدامات انجام شده براي ساماندهي اين گروه از كودكان و تلاش براي پيشگيري از تحميل آسيبهاي بيشتر به آنان، فقدان بانك اطلاعاتي، توقف پيگيري اجراي بسياري از بخشنامهها و قوانين مرتبط با ممنوعيت كار كودكان و پنهان بودن بخش عمدهاي از كودكان كار از چشم بازرسان و ناظران اجراي قوانين از جمله دلايل رشد پديده كودكان كار و شدت يافتن شرايط دشوار براي آنان است.
ثريا عزيزپناه، يكي از اعضاي انجمن حمايت از حقوق كودكان، در ميزگردي كه ايسنا برگزار كرده بود با استناد به قانون كار ايران نسبت به مغفول ماندن حضور كودكان در كارگاههاي كوچك و زيرزميني هشدار داد و گفت: كارگاههاي كمتر از ١٠ نفر از نظارتهاي رسمي خارج هستند و دقيقا همين كارگاههاي كمتر از ١٠ نفر بستر مناسبي براي حضور كودكان و كار آنان فراهم كرده است؛ البته بايد در نظر داشت كه همين مكانها، محل مناسبي براي رشد آسيبهاي متعدد اجتماعي پيشروي كودكان به شمار ميرود. در ادامه اين ميزگرد امير محمود حريرچي، جامعهشناس با ارايه آمارهايي از كودكان بازمانده از تحصيل، سياستهاي آموزش و پرورشي دولتها از ديرباز تاكنون را مورد نقد قرار داد و گفت: طبق آمارهاي رسمي ٢٠ ميليون كودك ٧ تا ١٨ ساله در سن مدرسه، در كشور وجود دارد در حالي كه آموزش و پرورش در سال جاري تعداد دانشآموزان را ١٣ميليون نفر و به رواياتي ديگر ١٣ ميليون و ٦٠٠ هزار تن اعلام كرده است. حال بايد پرسيد ٧-٦ ميليون نفر ديگري كه در سنين مدرسه هستند چه ميكنند؟ طي دو سال گذشته ١٤٣ هزار نفر از كودكان در هيچ مدرسهاي ثبت نام نكردهاند كه از اين تعداد ٦٧ هزار نفر آنان در مقطع ابتدايي قرار دارند.
بر اساس قانون، كودكان تا ١٥ سالگي واجبالتعليم هستند؛ آيا با وجود چنين قانوني آموزش و پرورش كشور چنانچه دانشآموزي سال آينده در مدرسه، خود ثبت نام نكند اين مساله را پيگيري خواهد كرد؟
حبيبالله مسعودي فريد، معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي كشور كه در اين ميزگرد حضور داشت، ضمن يادآوري آييننامه ساماندهي كودكان كار و خيابان در كشور كه طبق آن دستگاههاي زيادي از جمله بهزيستي به عنوان دستگاه محور، شهرداريها، وزارت بهداشت، تامين اجتماعي، نيروي انتظامي، آموزش و پرورش و غيره كه متولي ساماندهي كودكان كار و خيابان هستند در اشاره به يكي از طرحهاي وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي در خصوص ساماندهي كودكان بازمانده از تحصيل و اختصاص اعتباري خاص به اين طرح و اجراي پايلوت آن در استانهاي فارس، خوزستان و سيستان و بلوچستان گفت: براساس آمارهاي آموزش و پرورش در استاني مانند سيستان و بلوچستان ٣٠ تا ٤٠ هزار كودك بازمانده از تحصيل وجود دارد و رسيدگي به اين امر در حال حاضر جزو مصوبات شوراي عالي رفاه است. شناسايي و پيگيريهاي آموزشي اين افراد عمدتا از طريق سازمانهاي مردم نهاد يا آموزش و پرورش انجام ميشود اما همچنان شناسايي و ثبت اين كودكان از مشكلات اساسي ما در ساماندهي آنان است زيرا بسياري از آنان مجهولالهويه و فاقد اوراق هويتي هستند و در صورت مجهولالهويه نبودن نيز اطلاعات صحيح را در اختيار قرار نميدهند.
وي ضمن بيان اينكه برخي مناطق مانند منطقه هرندي تهران، دروازه كازرون شيراز و شيرآباد زاهدان داراي آسيبهاي شديدتري هستند، گفت: در چنين مناطقي آسيبهاي بهشدت بيشتري حضور دارند و در صورتي كه كودك كار و خيابان در اين منطقه باشد و پدر و مادر نيز داشته باشد نميتوان وي را از خانوادهاش جدا و وارد مراكز بهزيستي كرد مگر آنكه بهطور قطعي از والدين آنان سلب صلاحيت شود. معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي كشور اظهار كرد: برآورد شده كه حدود ٧٠ هزار كودك خياباني در كشور وجود دارد؛ بايد بدانيم براي ساماندهي همين تعداد نيز اعتبار قابل توجهي لازم است و ٥٠-٤٠ ميليون تومان نيز پاسخگوي نيازهاي اين قشر نخواهد بود.
همچنين روزبه كردوني، مديركل دفتر امور آسيبهاي اجتماعي وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي روز گذشته در گفتوگو با ايلنا به مناسبت روز جهاني «لغو كار كودك» تاكيد كرد: از نيمه دوم سال ٩٢ كه وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي كار خود را آغاز كرد، نخستين جلسه شوراي ساماندهي كودكان كار و خيابان پس از هشت سال تعطيلي در آذر ماه ٩٢ تشكيل و چهار ماه بعد نيز جلسه دوم اين شورا برگزار شد و برگزاري نخستين نشست اين شورا بيانگر آن بود كه موضوع كودك در اولويت قرار گرفته است.
وي ادامه داد: بايد حساسيتهاي اجتماعي و اداري ايجاد ميشد كه وزير رفاه موضوع را به شورايعالي رفاه با حضور رياستجمهوري منتقل كرده و در اين شورا مصوب شد كه به اين گروه از كودكان براي ادامه تحصيل مشوقهاي تحصيلي داده شود، بهطور مثال مبلغي پول به آنها داده ميشود به شرط آنكه سركلاس حضور داشته باشند. لذا طرح پايلوت در چهار استان (خوزستان، البرز، فارس، تهران) اجرا شد. پيشبيني ما اين است كه طي برنامه پايلوتي كه در اين چهار استان اجرا شد؛ سه هزار نفر از كودكان بازمانده از تحصيل وارد چرخه آموزش شوند. در خردادماه، نتيجه طرح را مورد ارزيابي قرار داده، نقاط قوت و ضعف آن را مشخص ميكنيم و اين طرح را در چند استان ديگر گسترش ميدهيم. براي اجراي اين طرح سه ميليارد تومان از اعتبارات وزارت كار اختصاص داده شد و از اعتبارات بيروني استفاده نشده است.
روزنامه اعتماد
انتخاب رشته تحصیلی یکی از مهم ترین مسائل آموزشی هر کشور و در خور توجه ویژه نهاد آموزش و پرورش می باشد.
در کشورهای پیشرفته اهمیت بسیاری برای رشته علوم انسانی و تمام شاخه ها و زیر مجموعه های این رشته قائل هستند و معمولا بهترین و با استعداد ترین دانش آموزان و دانشجویان جذب رشته های علوم انسانی می شوند. در این کشورها، تحصیل در رشته های علوم انسانی؛ به ویژه جامعه شناسی، اقتصاد، فلسفه، روان شناسی و تاریخ خاص افراد بومی است و به ندرت دانشجویان خارجی در این رشته ها بورسیه می شوند. معمولا دانشجویان خارجی در رشته های علوم پایه پذیرفته می شوند.
نگاهی اجمالی به کتاب ها و مقاله هایی که در یک صد سال گذشته توسط دانشمندان اروپایی و آمریکایی در حوزه های مختلف جامعه شناسی، اقتصاد، فلسفه، روان شناسی ، تاریخ مدیریت آموزشی، برنامه ریزی درسی و.... به رشته تحریر درآمده و آشنایی با دیدگاه های نظری ارائه شده توسط فیسلسوفان، جامعه شناسان، روان شناسان واقتصادان ها و تاریخ دان ها و برنامه ریزان درسی کشورهای اروپایی و آمریکایی نشان می دهد، نهادهای آموزشی این کشورها با طراحی اهداف درسی سنجیده در حوزه علوم انسانی، در به ثمر رساندن نظریه پردازان بزرگ نقشی مهم ایفا کردند.
در ایران برخلاف کشورهای دیگر، به علوم انسانی که دغدغه انسان و زندگی در جامعه انسانی را دارد، بها داده نمی شود. نگرش حاکم بر نهادهای قانون گذار و اجرایی کشور ایران، در سی و پنج سال گذشته، توجه به علوم پایه و ریاضی و کم توجهی به حوزه های علوم انسانی بوده است. بر مبنای این نگرش حاکمیتی، نهادهای آموزشی کشور نیز رشته های علوم انسانی را مورد بی مهری قرار داده اند.
در نظر گرفتن معیار معدل و نمره در انتخاب رشته، و هدایت دانش آموزان ضعیف تر به رشته های علوم انسانی، هنر و .. و هدایت دانش آموزان برتر به رشته های ریاضی و تجربی، از جمله خطاهای بزرگ قانون گذاران آموزشی کشور است که نتیجه ای جز بی سامانی حوزه های اندیشه ورزی علوم انسانی نداشته است.
دانش آموزان برتری که برای تحصیل در رشته های تجربی و ریاضی هدایت تحصیلی می شوند همان نخبگانی هستند که در دانشگاه ها در علوم پایه تحصیل کرده و در نهایت با گرفتن بورسیه راهی خارج از کشور می شوند.
به طور متوسط ، افراد ضعیف تر جذب رشته های علوم انسانی شده و در دانشگاه، در رشته های مهم اقتصاد، جامعه شناسی، فلسفه، روان شناسی، تاریخ، برنامه ریزی درسی و.... تحصیل می کنند.
تاریخ به عنوان مادر همه رشته ها از اهمیت خاصی برخودار است. بسیاری از مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و.. ریشه تاریخی دارد و بدون اطلاع از این عقبه تاریخی یافتن راهکار برای مشکلات و مسائل مبتلا به کشورها ممکن نیست، در حالی که در دنیا فیلسوفان بزرگ در حوزه تاریخ قلم فرسایی کرده و درباب اهمیت این رشته به ارائه نظریه پرداخته اند، و درحالی که تعدادی از سیاستمداران برجسته روزنامه نگاران برجسته، اصحاب رسانه و تحلیل گران سیاسی و اجتماعی یا فارغ تحصیل رشته تاریخ هستند ویا یا بر تاریخ کشور خود و جهان اشراف کامل دارند، در ایران به این رشته کمترین بهایی داده نمی شود و به ندرت دانش آموزان برتر به رشته تاریخ جذب می شوند.
برای درک و فهم اقتصاد و ارائه راهبرهای اقتصادی جهت برون رفت از شرایط پیچیده اقتصادی ایران ومشکلات اقتصادی که گریبانگیر کشورمان هست، نیازمند اقتصادان های برجسته، خلاق و اندیشمند هستیم. اما تحصیل کرده های رشته اقتصاد که بر مبنای کمترین معدل ها پذیرفته شده اند، تا چه حد توان ارائه نظریه های اقتصادی دارند؟!
اهمیت بسیار فلسفه در دنیای غرب، موجب ظهور و رشد فلسفه های مدرنیسم، پست مدرنیسم، پسا پست مدرنیسم و .. شد، فلسفه هایی که با طرح شبهات اخلاقی بسیار دنیا را به تسخیر خود درآوردند، با وجود شرایط حاکم بر رشته انسانی در ایران، تاکنون چند فیلسوف نظریه پرداز تربیت شده اند؟! و چند فیلسوف ایرانی توانستند نظریه جدیدی ارائه کنند یا به پاسخگویی شبهات حاصله از اندیشه های پسا مدرنیسم و..... بپردازند؟!
به همین ترتیب در حوزه جامعه شناسی، چند جامعه شناس برجسته ایرانی توانسته اند دیدگاههای نظری در جهت حل مشکلات اجتماعی جامعه ایران ارائه دهند؟!
و در حوزه روانشناسی، چند روانشناس اندیشمند ایرانی، دیدگاه های جدید و سازنده ای در حوزه روان شناسی و روان درمانی ارائه کرده اند؟!
چند برنامه ریز درسی برجسته ایرانی در جهت حل مشکلات آموزشی ایران به ارائه دیدگاه و راهکار پرداخته اند؟!
با تمام آنچه تاکنون بر سر رشته های علوم انسانی آمده است، آیا از فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی کشور ایران انتظار نظریه پردازی و ارائه راهکارهای مفید برای حل معضلات اقتصادی، اجتماعی، فلسفی، روان شناسی ، برنامه ریزی درسی می توان داشت؟!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
ممکن است هر کدام از ما بیماری هایی مثل دیابت، فشار خون بالا، چاقی خیلی زیاد یا تنگی نفس داشته باشیم. برخی از ما آن قدر سیگار یا قلیان بکشیم که به کبد خودمان آسیب بزنیم و مشکلات ریوی پیدا کنیم، یا حتی با ناپرهیزی از خوردن غذاهای خیلی چرب باعث چاقی بیش از اندازه بدن مان بشویم. هیچ کدام از اینها به عدم توجه دولت و دستگاههای مربوطه برنمیگردد یا اگر آنها هم مقصر باشند، این بار نمیتوان نقش مردم را در عدم توجه به سلامت خودشان نادیده گرفت. زیرا که بزرگترین تفریح این روزهایمان رفتن به رستوران و زدن یك چلوكباب چرب به بدن است یا خوردن سوسیس و كالباس و پیتزا كه دیگر نیازی به ثابت كردن ضررهایش نیست!
شاید وزارت بهداشت تا حدودی در مورد بیماریهای واگیردار تاكیداتی داشته است،اما در مورد بیماریهای غیرواگیردار تعریف مشخصی توسط وزارت بهداشت انجام نشده است؛ بیماریهایی كه باعث مرگ میشوند، بیآنكه ایرانیها به آن توجهی كنند.«در شرایط گذار اپیدمیولوژیك بیماریها، هفت عامل خطر منشأ بیش از ۱۵۰ هزار مرگ سالانه در كشور معرفی میشوند، عواملی كه مردم كم و بیش با آنها آشنا هستند؛ سیگار، قلیان، تغذیه ناسالم، كم تحركی، چاقی، فشار خون، قند خون بالا و كلسترول خون بالا.»
عدم تحرک جوانان و نوجوانان
در سال های گذشته بود که با همکلاسی هایمان قدم زنان به سمت مدرسه می رفتیم و حتی دوچرخه سواری تا رفتن به مدرسه مرسوم بود ، تمام هم محله هایمان را می شناختیم و با خیال راحت مسیر خانه تا مدرسه را پیاده روی می کردیم. اما شیوه زندگی در امروزه تغییر کرده و به جای دوچرخه، سرویس های شخصی زیاد استفاده می شود. دانش آموزان از خانه بیرون می آیند و سوار سرویس می شوند و برای رسیدن به مدرسه 20 قدم هم بر نمی دارند.
این روزها در چهارچوب شهرنشینی دیگر بچه ها در آپارتمان ها به دنیا می آیند و در خانه های کوچک بزرگ می شوند. در اکثر خانه ها حیاطی برای دویدن و بازی کردن نیست. اکثر خانواده ها که برای تحرک فرزندان شان نمی توانند وقت زیادی بگذراند، تفریحات شان شده بازی های رایانه ای و گوشی موبایل و تبلت!
تغذیه نامناسب/ وقتی صداو سیما می گوید: بستنی از شیر بهتر است!
عادات غذایی ایرانیان تغییر كرده است، تغییری كه به سمت ناسالم بودن میرود. متاسفانه این روزها سبك غلط زندگی بلای جان ایرانیان شده است و در کنار این مسئله که فرهنگ خانواده ها برای تغذیه مناسب باید تغییر کند.
باید بگوییم از وزارت ارشاد تا بقیه سازمانها در تغییر سبك زندگی ایرانیان و اهمیت جان مردم مسئول هستند. اما وقتی صداوسیما به عنوان یك رسانه عمومی میآید و پفك، چیپس، نوشابه و بستنی تبلیغ میكند. وقتی میگوید: بستنی از شیر بهتر است! بستنیای كه با افزودنیهای غیرطبیعی درست میشود. دیگر چه انتظاری میتوان داشت؟
یكی دیگر از شیوههای غلط تغذیه در ایران موادغذایی كه در بوفههای مدارس توزیع میشود است كه گریبان دانشآموزان را گرفته است. در بسیاری از مدارس در سطح شهر، بوفههایی داریم كه موادغذایی ناسالم میفروشند، بهویژه در مدارس غیر انتفاعی كه نظارت بر آنها كمتر است، ساندویچ كالباس و سوسیس و حتی پیتزا در بعضی از بوفههای مدارس به فروش میرسد. فروش نوشابه در بوفههای مدارس چه معنی دارد جز این كه ترویج آشكار تغذیه ناسالم است.
وقتی در بسیاری از بوفهها شیر ندارند چرا باید نوشابه فروخته شود؟!
از خودمان شروع کنیم
زندگی ما تغییرات بسیاری کرده و متاسفانه بسیاری از این تغییرات منفی بوده و باعث آسیب زدن به بدنمان شده است. متاسفانه با اینکه مضرات قلیان را بارها و بارها شنیده ایم، قلیان جزء تفریحات مان شده است و با اینکه می دانیم سوسیس و کالباس از چه موادی ساخته شده است و عکس مواد اولیه آن را دیده ایم اما فست فود برایمان جزء لذیذترین غذاهاست!
باید از همین حالا شیوه تغذیه سالم و تفریح سالم را آغاز کنیم و به فرزندان مان یاد بدهیم که چگونه زندگی سالمی داشته باشند.
میگنا
اظهارات نسنجیده ، غیرعقلانی ، پوپولیستی و بعضا تبلیغاتی بعضی ازدست اندرکاران و تصمیم سازان درقوه ی مجریه و به خصوص در قوه ی مقننه درارتباط با تامین اعتبارات لازم جهت تامین حقوق حقه ی معلمان شریف از محل ها و طرق گوناگون مصداق بارز توهین و اهانت به فرهنگیان فرهیخته تلقی و ارزیابی می گردد ؛ مگر معلمان محترم گدا و متکدی می باشند که آقایان می خواهند و مدعی هستند که باید بچرخند و از این و رو آن ور تکه تکه جمع کرده و به حقوق معلمان معزز بیفزایند.
اخیرا یکی از نمایندگان در خانه ی ملت مطرح کرده است که از محل جمع آوری مالیات بر ارزش افزوده و با طرحی دو فوریتی بنا داریم مبلغی بر حقوق معلمان بیفزاییم ؛ به نظر نگارنده این مصداق روشن دفاع بد و بی احترامی به معلمان شریف بوده و سبب چالش و درگیری سایر اقشار به خصوص کسبه با معلمان و تتزل جایگاه رفیع و منیع معلمان درجامعه خواهد گردید و این اقدام در منظر و قضاوت جامعه ،معلمان را مسبب گرانی و افزایش تورم معرفی خواهد نمود.
نمایندگان ملت به خوبی از امکانات و اعتبارات فراوان موجود درکشور مطلع و آگاه می باشند و چنانچه اراده ای جدی ،اساسی و تعیین کننده در این عرصه و زمینه موجود باشد قادرخواهند بود به دور از سر و صدا و کنش های ژورنالیستی و تبلیغاتی و داخل بوق کردن از محل های مناسب به تامین آن پرداخته و نیازمربوط را برطرف نمایند. به تحقیق بعد از مشخص شدن محل های تامین اعتبارات لازم می توان درنشستی غیر علنی موارد را به تصویب رسانده و دولت را موظف به اجرا و عملیاتی شدن آن مصوبه نمود و در عمل نشان داد که برای معلمان نقش و جایگاه ارزشمند و راهبردی قائل می باشند.
براساس شنیده ها ، آقای رئیس جمهور به وزراء اجازه داده اند که مبالغ صرفه جویی شده دروزارت خانه ی خود را در همان وزارت خانه هزینه و مصرف نمایند ، به واقع یکی از راه ها و شیوه های تامین بودجه و تامین اعتبارات آموزش وپرورش و کسری اعتبارات آن می تواند هدایت مبالغ صرفه جویی سایر وزارتخانه ها و سازمان ها و نهاد ها به سوی آموزش وپرورش باشد و مبلغ صرفه جویی به آموزش و پرورش اختصاص داده شود.
امروز در جامعه 37نهاد و سازمان متولی امورات فرهنگی کشورمان می باشند ، چنانجه منصفانه به واکاوی و تحلیل عملکردی و خروجی کارکرد آنان بپردازیم ،بازخورد قابل ذکری را نمی یابیم ؛ با عنایت به اینکه این تعداد متولیان فرهنگی بالغ بر 6000 میلیارد تومان از بودجه ی سالیانه ی کشور را به خود اختصاص می دهند و آموزش وپرورش که متولی اصلی تعلیم و تربیت درکشور می باشد از این رقم هنگفت متاسفانه محروم می باشد. چنانچه رقم مذکور را به بودجه و سهم ریالی شهرداری ها در کلان کشور در بخش فرهنگی و همچنین بودجه ی صدا و سیما را به آن بیفزاییم مبلغی حدود 15هزارمیلیارد تومان می باشد ، آیا منصفانه است که این مبلغ بسیار هنگفت که بسیاری از آن ناشیانه به هدرمی رود به سوی آموزش وپرورش هدایت نگردد؟
سهیم شدن آموزش وپرورش کشورمان درسود شرکت های دولتی و خصوصی نیز می تواند راه کار دیگری در تامین اعتبارات مالی در آموزش و پرورش کشور باشد و کاستن منطقی و ضروری از بدنه ی ستادی غیرضرور در آموزش وپرورش نیز راه کار بسیار راهبردی و هوشمندانه ای درکاستن از هزینه ها است.
به تحقیق چنانچه اراده ای جدی و راهبردی در سیستم و نظام سیاسی و مدیریتی کشور برای حل مشکلات آموزش و پرورش شکل گیرد می توان با تدبیر و عقلانیت یکبار برای همیشه به مشکلات مالی و کسری اعتبارات وزارت آموزش و پرورش پایان داد و این مشکل و تهدید کشور را برای همیشه با افتخار و عزتمندی معلمان معزز و فرهیخته برطرف نمود.
گروه اخبار /
حسن رحیمپور ازغدی در نشست تعلیم و تربیت که توسط کمیسیون تعلیم و تربیت مجمع عالی بسیج مستضعفین برگزار شد، اظهار داشت: فیلسوفان معتقدند تعلیم و تربیت یعنی رساندن انسان به کمال.
وی افزود: محصول مدرسه و دانشگاه نباید انسانی تکبعدی باشد. به عنوان مثال فردی که از مدرسه و دانشگاه فارغالتحصیل میشود نباید صرفاً ریاضی یا فیزیک را به خوبی بداند. فردی که علومی همچون ریاضی، فیزیک و احکام را به خوبی میداند اما شرایط زندگی دینی، اخلاقی و اجتماعی را نمیداند به درد جامعه نمیخورد.
برخی از فارغالتحصیلان مدارس و دانشگاهها از کارگران روزمرد نیز ناکارآمدتر هستند
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: هماکنون فارغالتحصیلان از مدارس و دانشگاهها قادر نیستند ابتداییترین مسائل زندگی را حل کنند و حتی بسیاری از این افراد از کارگران روزمرد هم ناکارآمدتر هستند چرا که برخی از کارها را بلد نبوده و برخی از کارها را نیز حاضر نیستند انجام دهند.
رحیمپور ازغدی با اشاره به اینکه نظریهپردازان آموزش غربی تعاریفی را از انسان و زندگی ارائه کردند، ادامه داد: این نظریهپردازان روشهای تربیت کودک را نیز تعریف کردند. برخی از مبانی ارائه شده از سوی آنها نادرست است و میتوان آنها را نقد کرد که حتی خود غربیها نیز اقدام به نقد آن کردند.
وی عنوان کرد: 150 قانون قطعی در رابطه با انسان اجتماعی از سوی نظریه پردازان غربی ارائه شده است که هماکنون بسیاری از این قوانین از بین رفته و پس گرفته شده است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در غرب حتی برای غیرمستدلترین مبانی در حوزه نظریه آموزش و پرورش برنامه مینویسند اما ما در ایران چنین اقدامی را انجام ندادیم. در طول 30 سال گذشته چند بار برنامههای آموزش و پرورش ما تغییر کرده است. بدون هیچ بررسی اقدام به کپیبرداری از نظام آموزش غربی کردیم. البته بنده نمیگویم که نظام آموزش و پرورش اسلامی به صورت 100درصد باید با نظام آموزش و پرورش غرب و شرق در تضاد باشد.
رحیمپور ازغدی ادامه داد: نظامهای دینی و غیردینی در حوزه منابع و روشهای معرفت نقاط اشتراک و افتراقی دارند حتی پیامبران نیز نگفتند که هر آنچه که قبل از آنها وجود داشته باطل است. بلکه برخی موارد را تثبیت، برخی را منع و برخی را اصلاح کردند.
وی با اشاره به نظریات اسپنسر ادامه داد: طبق نظرات این نظریهپرداز غربی هدف در آموزش و پرورش آماده کردن دانشآموز برای نبرد در زندگی است. به نحوی که به او صدمه نخورد و جامعه نیز رشد کند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: باید در آموزش و پرورش بدانیم که چه افرادی را تحویل خواهیم گرفت و در آینده چه افرادی را باید به جامعه تحویل دهیم. به عنوان مثال در جامعه اسلامی فرد فارغالتحصیل از مدارس باید بتواند مشکلات شخصی خود را حل کند به گونهای که نه با جامعه درگیر شود و نه اینکه فریب سایر افراد را بخورد. فرد فارغالتحصیل از مدرسه باید در حوزه معاشرت با بستگان و آشنایان مسلط به روابط اجتماعی باشد.
ازغدی عنوان کرد: هم اکنون شاهد هستیم که برخی افراد مدرک دکترا دارند اما نمیتوانند کوچکترین مشکلات زندگی شخصی همانند تعمیرات وسایل خانه را انجام دهند.
وی افزود: آیا در نظام آموزش و پرورش تعریف کردیم که اگر فردی قصد دارد 5 یا 7 سال درس بخواند باید آموزشی متفاوت دریافت کند هم اکنون برای تمامی دانشآموزان آموزشهای یکسانی ارائه میشود. در حالی که باید به تناسب نیت افراد و اینکه آیا قصد ورود به دانشگاه را دارند یا خیر آموزشهای متفاوتی به آنها ارائه شود. در چنین شرایطی محتوایی که در سیستان و بلوچستان تدریس میشود قطعاً باید با محتوایی که به دانشآموزان تهرانی ارائه میشود تفاوتهایی داشته باشد.
چرا کرسیهای آزاداندیشی در خصوص وضعیت مدارس کشور برگزار نمیشود؟
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه هماکنون دانشگاهها بدون توجه به نیازهای جامعه اقدام به پذیرش دانشجو میکنند و افراد دارای مدرک را به جامعه تحویل میدهند، گفت: برخی از مدارس غیرانتفاعی سالانه 15 تا 20 میلیون تومان از خانوادهها دریافت میکنند در حالی که هر یک از انواع مدارس باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرند. هماکنون کدام نهاد باید وضعیت مدارس کشور را نقد کند؟ آیا نباید کرسی آزاداندیشی در این خصوص داشته باشیم که به این سوالات پاسخ داده شود بابت هزینههایی که در بحث آموزش فرزندان انجام میشود چه محصولی به خانوادهها و جامعه ارائه میشود.
رحیمپور ازغدی بیان کرد: سالانه صدها هزار متخصص علوم فنی از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند اما تعداد افرادی که بتوان به لحاظ اخلاقی به آنها اعتماد کرد، چند نفر است؟
وی با اشاره به اینکه هماکنون برخی از مسئولان کشور اعلام میکنند که کلید حل تمام مشکلات کشور رفع تحریمها است و این موضوع در دست غربیهاست، افزود: مسئولانی که این تفکرات را دارند محصول مدارسی هستند که دانشآموزان را با اندیشههای غربی تربیت میکنند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: برخی از نظریهپردازان غربی، نژاد شرقی را نژاد کارگر و نژاد اروپا را کارفرما میدانند و بر این اساس میگویند که نژاد کارگر نیاز به زاد و ولد بیشتری دارد به همین دلیل است که نژاد اروپایی که کیفی است و عمدتا کارفرما هستند تکثیر کمتری دارند.
رحیمپور ازغدی با بیان اینکه در مدارس ما دانشآموز از همان ابتدای ورود به مدرسه تا دوران دانشگاه عقده به غرب رفتن، غربیپوشیدن و غربی خوردن را دارد، یادآور شد: این زهری است که از 150 سال قبل در آموزش و پرورش ریخته شده است که نتوانستیم آن را حل کنیم.
وی خاطرنشان کرد: هماکنون در کشور یک طرز تفکر میگوید که مشکلات باید در داخل حل شود و میتوانیم آنها را حل کنیم و طرز تفکر دیگر میگوید که این مشکلات باید به دست خارجیها حل شود و کسانی که این تفکر را دارند در مدارسی که تحت تاثیر فرهنگ غرب بوده تربیت شدند.
تسنیم
فقط کسانی که Ram بالا دارند. ترجیحا 16 گیک ، بخوانند ( زندگی سخت تر از آن چیزی بود که فکرش را می کردیم. دنیای هر کسی، با دیگری فرق داشت و وسعتِ حریمِ خصوصیِ هر یک از ما، اختلافِ چشمگیری با دیگران داشت.
بهترین راه برای نزدیک شدنِ سلایق و تفکّراتِ این همه کودک، فقط و فقط آموزشِ به موقعِ پدران و مادران مان بود. طبیعی بود فرض را بر این بگذاریم والدین، برخلافِ معلمان، برای پرورش مان مُجدّانه تلاش خواهند کرد.
مُعلّمان تنها قشری بودند که هیچ اعتقادی به آن ها نداشته و ندارم ؛ (شرمنده به خدا ) ؛ زیرا اوّلاً از تخصّص کافی برایِ پرورشِ ما برخوردار نبودند و ثانیاً دانش آموزانِ متوسّطِ دورانِ خود بوده اند و این در حالیست که معلّمی، خلّاقیت شگرفی را می طلبد و این پارادوکسِ تلخ، تا چشم بر هم زدیم زهرش رابر اکثر ما ریخته بود. این نکته را نیز از یاد نبریم اساسی ترین دورانِ هر شخصی، بینِ سنینِ 2 تا 12 سال است که این دورانِ طلایی را متأسفانه زیرِ دستِ آن چنان معلّمانی به سر بردیم.
شاید اگر معلمان از لحاظ مادی به خوبی تأمین می شدند، آنها نیز تمامِ تلاشِ خود را برای شکوفاییِ ما می کردند ولی آنچه واضح است به گونه ای که نمی باید، پرورش یافتیم واین تربیت غلط را باید به پایِ آنها نوشت.
حسرت به دلمان مانده بود شبی با پدر یا مادرمان حرفی بزنیم؛ خورشید غروب نکرده به خواب می رفتند و طلوع نکرده به سمتِ کارِ سختِ همیشگی عازم می شدند. طبیعی است این چنین پدرانِ زحمتکش و سادّه ای فرصتِ تربیت اولادشان را ندارند و همین جا هم باید گفت در دنیایِ امروزی هیچ پسری نشان از پدر ندارد؛ پسری که نشان از پدر داشت مربوط به عهد باستان بوده است؛ لحظه به لحظه با پدر به شکار می رفت و در دوشادوشِ وی عُمر می گذراند و بدین سان خُلق و خوی پدر را اکتساباً به ارث می بُرد. اصالت را نیز قبول ندارم و به شدّت از این جمله ی تکراری و بی معنایِ "خانواده دار" بیزارم؛ در هر خانواده ای، خوب و بد وجود دارد، همان طور که در هر شهری خوب و بد وجود داشته است.
بارها خودمان به چشم خودمان دیده ایم در خانواده ای (جااُفتاده)، فرزندی پرورش یافته که راه را به خطا رفته و بالعکس، در خانواده ای مُتمرّد و بزهکار، پسری رشد کرده که برای کسی مشکلی ایجاد نکرده است.
در اینکه تربیتِ همه ی ما تحت الشعاعِ خانواده، مدرسه، محلِ سکونت و خیلی چیزهای دیگر بوده است شکّی نیست، ولی به اعتقاد بنده این معلّمین بودند که باندانم کاری های شان ما را بیچاره کردند.
پس از سال ها انتظار، بالاخره به سنِّ 7 سالگی رسیدم و با لباس هایِ کهنه ای که از برادر بزرگترم به ارث برده بودم، کفشی مندرس و پلاستیکِ سیاهِ دسته داری که قلم و خودکارم را در آن گذاشته بودم (فقر مادی خانواده ام) به سمت مدرسه شتافتم تا اوّلین روز تحصیلم را آغاز نمایم. تقریبا 40 نفری می شدیم. کلاس پُر بود از بچه هایِ قد و نیم قد، بعضی آشنا بودند و بعضی غریبه؛ بعضی شیک (بچه پول دارها ) و بعضی ژنده؛ بعضی خوشحال و بعضی بُغض کرده؛ بعضی شلوغ و بعضی هم مثلِ من آرام.
لحظه شماری می کردم تا معلّم مان بیاید و با او آشنا شوم. خیلی حسّ عجیبی است وقتی منتظری معلّمت را برای اوّلین بار ببینی.
بالاخره انتظار به پایان رسید و ناظم مدرسه وارد کلاس شد. با صدایِ بلند گفت :معلّم تان تا دقایقِ دیگر به کلاس خواهد آمد، با قاطعیّت ما را از بی نظمی بر حذر داشت و به دفتر رفت تا معلّمِ عزیزتر از جانمان را به کلاس بفرستدو... 12 سال دوران مدرسه با سرعت نور گذشت .
حالا من بزرگ شده بودم با مدرک پیش دانشگاهی.در آینه بزرگی که در خانه داشتیم به خودم نگاه کردم و موهایم را شانه زدم (مشغول تیپ زدن بودم - چون رفتار مدیران سه مقطع در مورد لباس پوشیدن و مو به شدت مرا عقده ای کرده بود) ؛ کودک درونم صدایم زد و گفت : مدرک پیش دانشگاهی ات مبارک . اسفند دود می کنم برای قیافه ات .اما سوالی دارم :
" نتیجه 12 سال درس خواندنت با این همه هزینه های صرف شده توسط دولت و خانواده ات چه بوده است ؟ می تونی به انگلیسی یا عربی خودت یا کشورت یا دین ات را به دنیا معرفی کنی ؟می تونی بگی فرق Email با Gmail چیه ؟ میدونی منظور از شعر - میازار موری که دانه کش است چیه ؟و هزاران سوال دیگر و من هیچ جوابی نداشتم..."
آری !
این بود سرنوشتِ کودکی که درست تربیت نشده بود...
آموزش ندیده بود که باید مسواک بزند تا بوی دهانش نیاید؛ آموزش ندیده بود که باید مطالعه کند تا حرف زدن یاد بگیرد؛ آموزش ندیده بود تا بداند پا را از حریمِ خود فرارتر نگذارد، آموزش ندیده بود . آموزش ندید و ندید و ندید...
آه !
آموزشِ ناصحیح چه کارها که نمی کنی... آینده به تو ربط داره...همه چی به تو ربط داره، معلم عظیظم روضط مبارک ( املا هم یاد نگرفتم - خودم استعداد نداشتم .نمی دانم خلاصه شکوفا نشد. حالا کاسه کوزه ها را سر معلم خوبم می شکنم . چقدر عقد ه ا ی ام ؟
بدرود - اریبهشت 94
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
همه ی ما به عنوان معلم و یا والدین دانش آموز ، در مورد این موضوع که اکثر دانش آموزان از تعطیلی مدرسه استقبال می کنند ، اتفاق نظر داریم . حتی گاهی اوقات وقتی دانش آموزان می شنوند که معلمی به دلیل بیماری نمی تواند سر کلاس حاضر شود و آنان تعطیل می شوند ، آثار خوشحالی در چهره ی آنان نمایان می شود یا وقتی به دلایل جوی مدارس تعطیل می شوند بچه ها بسیار شاد و خوشحال می شوند . البته خود ما معلمان نیز از تعطیل شدن مدارس خوشحال می شویم که همه ی این ها باعث تاسف است .
در این مختصر سعی خواهد شد که به بررسی برخی از علل این موضوع پرداخته شود .
دلایل متعددی برای این پدیده می توان بر شمرد که در ذیل به ذکر چند مورد مهم آن می پردازم .
از جمله این دلایل وی توان به شاد و با نشاط نبودن محیط فیزیکی مدارس، بی انگیزه بودن دانش آموزان و عدم احساس نیاز آن ها به یادگیری برخی دروس ، یکنواختی و کسل کنندگی برنامه کاری مدارس و روش تدریس معلمان و ... اشاره کرد.
در این جا به بررسی دلیل اول که شاد و با نشاط نبودن مدارس است می پردازم . بسیاری از مدارس در ایران به دلیل فرسودگی و قدیمی بودن و عدم تعمیرات و نوسازی به موقع از ظاهری فرتوت و کهنه برخوردارند . دکوراسیون داخلی آن ها نیز کاملا قدیمی و کهنه می باشد . نور داخل سالن ها و کلاس ها کم بوده و از تزیینات حداقلی نیز برخوردار نمی باشند .از امکانات ورزشی و آزمایشگاهی لازم نیز برخوردار نیستند.
در حال حاضر ، منازل بسیاری از دانش آموزان و معلمان بسیار شیک تر از مدرسه می باشد ، طبیعی است که حضور معلم و دانش آموز در چنین مدرسه و کلاسی با رغبت و اشتیاق نخواهد بود . لذا لازم است آموزش و پرورش با نوسازی مدارس قدیمی و بازسازی و نوسازی مدارس اقدام به تزیینات داخلی و رنگ آمیزی شاد با نقاشی های دیواری زیبا و عالمانه ، قرار دادن پوسترهای علمی آموزشی در سالن ها و کلاس ها و هر چه بیشتر فضای فیزیکی مدارس را شاد و با نشاط و شیک نماید .
برنامه مدارس نیز در حال حاضر یکنواخت و کسل کننده است . وظیفه ی معاونت پرورشی در این زمینه سنگین و جدی است . این معاونت بایستی در مدارس بسیار فعال تر باشد و با برگزاری مراسم شاد و با نشاط در ایامی که مناسبت های ملی و مذهبی شاد وجود دارد ، نشاط را به مدرسه تزریق کند ؛ اجرای برنامه ها ی موسیقی و تئاتر و مسابقات سرگرم کننده در مدرسه محیط مدرسه را برای بچه ها جذاب تر می کند . پخش موسیقی در زنگ های تفریح ، این اوقات را مفرح خواهد کرد . همچنین در هنگام تدریس برخی دروس نیز حتی معلم می تواند با پخش چند دقیقه موسیقی ملایم خستگی را از تن و روح دانش آموزان به در کند.
در پنج شنبه ها که اکثر مدارس تعطیل هستند ، می توان با برگزاری اردوی های تفریحی یک روزه به اطراف شهر یا روستا از طبیعت و جاهای دیدنی و تاریخی بازدید نمود تا هم تفریحی کرده باشند و هم در حین چنین اردوهایی تعامل درست با محیط زیست را یاد بگیرند و همچنین با آثار و ابنیه تاریخی بیشتر آشنا شوند .البته چنین اردوهایی برای معلمان به اتفاق خانواده نیز می تواند جالب و مفرح باشد. بخشی از هزینه ی این اردوها را خود دانش آموزان و معلمان می توانند پرداخت کنند.
از دیگر علل جذاب نبودن مدرسه این است که دانش آموزان، آموزش برخی دروس را غیر لازم می پندارند . به طور مثال دانش آموزان بسیاری هستند که دروسی مانند جغرافی ، عربی ، تاریخ و...را غیر مفید می دانند. شاید در برخی موارد بتوان به آن ها حق داد ولی به طور کلی وظیفه ی دبیران محترم این دروس این است که در جلسات اول لزوم و فلسفه یادگیری چنین دروسی را برای دانش آموزان تشریح کنند تا انگیزه و رغبت آنان در یاد گیری بیشتر شود تا با شوق و علاقه به سر آن کلاس ها حاضر شوند. استفاده از محتواهای الکترونیک (فیلم پاورپوینت و ...) در این زمینه ها می تواند مفید باشد .
روش تدریس سنتی و خسته کننده ما معلمان نیز می تواند یکی از دلیل جذاب نبودن مدرسه برای دانش آموزان باشد . هنوز هم بسیاری از معلمان از روش سخنرانی یک طرفه برای تدریس دروس استفاده می کنند. عدم تعامل دو جانبه معلم و دانش آموز در این روش باعث می شود . دانش آموز زود خسته و بی حوصله گردد و دیگر درس و مدرسه برایش جذاب نباشد .
در مقطع ابتدایی تدریس برخی دروس به صورت بازی و نمایش می تواند کلاس و درس را هرچه بیشتر جذاب نماید .طولانی بودن ساعات زنگ تدریس و مدرسه نیز خود باعث خستگی زیاد دانش آموزان و معلمان می شود . در دبیرستان ها و هنرستان ها از ساعت یک ربع به هشت تا حدود دو و نیم بعد از ظهر دانش آموز مجبور است در کلاس ها و کارگاه ها حضور یابد . در بعضی مدارس با اصرار مدیران ، زنگ های کلاس بیش از نود دقیقه و حتی تا صد دقیقه می باشد در حالی که بیش از هفتاد دقیقه نه دانش اموز کشش یادگیری دارد نه معلم توان تدریس . همین طولانی بودن ساعات تدریس نیز باعث می شود دانش آموزان اشتیاق چندانی به حضور در مدارس نداشته باشند. بهتر است ساعات تدرس هفتاد دقیقه بوده و ساعت پایان کار مدرسه یک و نیم باشد .
نحوه برخورد ما معلمان و مدیریت مدرسه نیز می تواند در در جذب دانش آموزان به مدسه موثر باشد . متاسفانه برخی همکاران اعتقاد دارند باید در مقابل خطاهای آموزشی و انضباطی دانش آموزان کاملا جدی و خشن بود ، در حالی که از لحاظ علمی خشونت در امر فرآیند آموزش و پرورش نتیجه مثبت ندارد و باعث عدم جذابیت مدرسه خواهد شد ، علی الخصوص خشونت در مقطع ابتدایی باعث تنفر دانش آموز از معلم و مدرسه خواهد شد و به سادگی این تنفر از بین نمی رود . مدیریت مدارس بایستی به این مسئله توجه ویژه داشته باشند و تنبیه ها بسیار حداقلی باشد . تشویق را بسیار بیشتر کنند به قول مثل قدیمی "درس معلم ار بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را"
امید است با گشایشی که در آینده نزدیک در وضعیت مالی و اقتصادی دولت به وجود خواهد آمد، آموزش و پرورش در اولویت قرار گیرد ، هرچند اجرای بسیاری از این تغییرات احتیاج به بودجه های آن چنانی ندارد و فقط همت و اراده از طرف متولیان امر تعلیم و تربیت را می طلبد تا مدارس را به محیط هایی تبدیل کنیم که همه عوامل از دانش آموز تا معلم با شوق و علاقه در آن حاضر شوند .
مطمئنا کار کردن در محیطی جذاب و با نشاط بهره وری و راندمان را نیز افزایش خواهد داد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / فرهنگیان و معلمان گرامی می توانند موارد تخلف از این بخشنامه را در قالب نامه برای گروه سخن معلم ارسال فرمایند .