گروه اخبار /
حمیدرضا حاجی بابایی در گفتوگو با خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس به معمای نگران کننده مشکلی اشاره کرد که مهر ماه امسال نمایان میشود و خواستار چاره جویی مسئولان شد.
وزیر سابق آموزش و پرورش اظهار داشت: قبل از مصاحبه باید بگویم ضمن تشکر از همه کسانی که زحمت اجرایی کشور را تحمل می کنند، به ویژه مدیران و معلمان عزیز و آرزوی توفیق برای دولت محترم؛ یک ماه است که به دنبال سیاه نمایی های مدیران آموزش و پرورش صبر کردم ولی تکرار این سیاه نمایی ها اجازه صبر بیشتر را نداد. ان شاءالله که کسی مکدر نشود.
وی ادامه داد: باز هم سنت سیاه نمایی ادامه یافت تا قدری از ناکامی ها را به ظاهر جبران کند و ما هم ناگزیر طبق عهد، به یک نکته کلیدی که چالش در نظام تعلیم و تربیت را به دنبال خواهد داشت و مردم، فرهنگیان و نظام از آن آسیب خواهند دید، اشاره می کنیم تا شاید چراغ راهی باشد برای مشکلی که پیش بینی می شود در مهرماه که شروع و بهار تعلیم و تربیت است، رونمایی شود.
حاجی بابایی اضافه کرد: این مشکل حاصل نگاه غیر تخصصی، غیرحرفه ای، سیاسی، شتاب زده و غیرقانونی به آموزش و پرورش است که هنگام تزلزل، بر فرافکنی و سیاه نمایی روی می آورد و ما سیاه نمایی به قبل را تحمل می کنیم ولی سیاه نمایی در مورد نظام را هرگز! به ویژه اجحاف به معلمان و نظام تعلیم و تربیت را بر نمی تابیم.
وی به مشکلی که مهر ماه نمایان می شود، اشاره کرد و گفت: معتقدم باید دورنمای مشکلی که مهر رونمایی می شود و زیان اصلی آن را جامعه و نظام پرداخت خواهند کرد، بیان شود تا چهار ماه برای درمان آن، زمان باشد و دولت تدبیر و امید هنرمندانه آن را تدبیر کند و اجازه ندهد آموزش و پرورش مانند دو سال گذشته با پاس دادن مشکلات به قبل یا سیاه نمایی از آن بگذرند و امید است که با حسن نیت به آن نگریسته شود.
* خصوصی سازی امروز و شرکتی کردن دیروز معلم، 2 روی سکه فروپاشی منزلت معلم
وزیر سابق آموزش و پرورش اظهار داشت: طرح خصوصی سازی آموزش و پرورش در مغایرت با سیاست های کلی نظام و سند تحول بنیادین و دیگر اسناد بالا دستی انجام پذیرفت که مشارکت مردم در اسناد بالادستی را واگذاری مدرسه به بخش خصوصی تفسیر کرد که البته با واکنش مجلس روبرو شد و مجلس آن را لغو کرد.
وی ادامه داد: این سیاست که دیروز، معلم را شرکتی کردن بود و امروز تحت عنوان مدرسه فروشی است، کاملاً مغایر با حاکمیتی بودن آموزش و پرورش و ارتقاء منزلت معلم است چون در حاکمیتی بودن معلم از روز اول باید استخدام رسمی شود و در خصوصی سازی، معلم باید روزمزد باشد و رمز موافقت و مخالفت با دانشگاه فرهنگیان همین موضوع است؛ به همین دلیل هجمه های سنگینی در رابطه با تبدیل وضعیت معلمان از شرکتی، حق التدریسی و غیره انجام پذیرفت و هزاران توهین نصیب آنان می شود.
حاجی بابایی توضیح داد: داستان از اینجا شروع می شود که وزیر آموزش و پرورش گفته اند «با ایجاد کلاس ششم 48 هزار نیرو نیاز بود که شتاب زده از بین دبیران دبیرستان ها، خدمتگزارها، آشپزها و راننده ها، بیسوادها، دوره ندیده ها و غیره تأمین کردند » و حملات بی امانی را به ده ها هزار معلم تبدیل وضعیت شده داشتند که بر اساس مصوبه مجلس و دولت انجام پذیرفته است.
وی افزود: فارغ از اینکه این سخنان چه آثار زیان باری بر نظام تعلیم و تربیت دارد، آن را زمینه ساز خصوصی سازی و شرکتی نمودن معلم کردند و با جملاتی مانند پیشخور کردن ردیف ها و ساماندهی نیروی انسانی، زیادی بودن معلمان، کسری بودجه و غیره زمینه واگذاری مدرسه را آماده کردند و حدود 1000 مدرسه را در فرصت شهریور و مهر و غیر قانونی واگذار کردند و هزاران معلم روزمزد تولید کردند.
وزیر سابق آموزش و پرورش اضافه کرد: آنها با طرح خصوصی سازی مدارس، تمام سیاست ها را با آن هماهنگ کردند و ساماندهی نیروی انسانی را نیز بر همین اساس شکل دادند؛ سیاستی که دغدغه کمبود معلم نداشت چون به هر میزان که معلم بازنشسته می شود، به همان میزان مدرسه را خصوصی می کرد و این، آن روی سکه، همان سیاستی است که طرفدار معلم شرکتی بود و می گفت «معلم استخدامی باز نشسته می شود و می رود و با یک سوم حقوق او کلاس را اداره می کنیم» و این دو سیاست یک روی سکه بود که نسبت به استخدام معلمان و تبدیل وضعیت آنها غضب آلوده می نگریست. و آنان را با القاب زیادی مورد بی مهری قرار می داد.
وی با بیان اینکه با مصوبه مجلس این باب بسته شد و صیانت از حاکمیتی بودن آموزش و پرورش رقم خورد، ادامه داد: این سیاست با بن بست روبرو شد و تفسیر های متعدد برای دور زدن آن هم با مقاومت مجلس روبرو شد که باید مدارس واگذار شده و معلمان و دانش آموزان مظلوم آن به دامن نظام تعلیم و تربیت برگردند.
* با این بن بست، اول مهر معمای جدیدی رو نمایی می شود
حاجی بابایی گفت: با این بن بست، اول مهر معمای جدیدی رو نمایی می شود و همه مشکلات را با غل و زنجیر به کلاس ششم و سند تحول بنیادین و معلمان استخدام شده مدیران قبل، و از همه مهمتر نظام، پیوند خواهد زد و مردم، معلمان و دانش آموزان، هزینه آن را پرداخت خواهند کرد.
وی توضیح داد: به همین دلیل لازم است به الطاف آقای وزیر و مدیران ایشان در رابطه با سیاه نمایی های جدید علیرغم میل باطنی ولی به دلیل تکرار سیاه نمایی، پاسخی منطقی داده شود تا از قبل معمای نگران کننده مهر، ریشه یابی شود تا مانند تعطیلی پنجشنبه و بیمه طلایی و آمارهای غلط و سریال کسری بودجه و غیره که با سیاه نمایی نسبت به گذشته، فرافکنی می شد و نخ نما شد، داستان دیگری گریبان نظام را نگیرد.
وزیر سابق آموزش و پرورش ادامه داد: برای راستی آزمایی این قبیل مطالب که فراوان است، فقط به یک موضوع از سیاه نمایی و اهداف آن اشاره می شود؛ آقای وزیر که همه مشکلات خود را متوجه کلاس ششم می کند، آیا می داند این ساختار «3ـ3ـ6» در اول مهر ماه 91 اجرایی شد و اغلب معلمان آن از معلمان پنجم تأمین شد و ده ها هزار معلم حق التدریس، شرکتی، کار معین و غیره که دارای تا 15 سال سابقه تدریس بودند، بر اساس مصوبه مجلس تبدیل وضعیت و به مناطق مورد نیاز اعزام شدند و 40 هزار نفر بر اساس آزمون 750 هزار نفری نیز در سال 90 به کارگیری شدند که به گفته وی، 116هزارنفر هستند. البته استثناء همه جا وجود دارد.
وی افزود: از سال 88 تا 92 حدود 160 هزار نفر بازنشسته شده اند که 50 هزار نفر آنها پیش از موعد است و در 4 سال گذشته 116 هزار نفر به کار گرفته شده اند که جز، 58 هزار نفر آنها، همه تبدیل وضعیتی هستند که طبق قانون مجلس 25 درصد آنها با معرفی بنیاد شهید از فرزندان شهدا و جانبازان بالای 50 درصد و بدون توجه به رشته تحصیلی آنهاست.
* در 8 سال، 214 هزار ردیف ذخیره کردیم
حاجی بابایی ادامه داد: ما طبق قانون و سیاست های کلی نظام ابلاغی مقام معظم رهبری اعتقاد داشتیم و داریم که آموزش و پرورش حاکمیتی است و بر اساس قانون هر معلم که باز نشسته می شود باید یک نفر جای او به کار گرفته شود ولی نمی دانم که آیا وزیر آموزش و پرورش هم اعتقاد دارد که معلم حاکمیتی است؟ چون می گوید وقتی سه نفر باز نشسته شود، یک نفر بیاید و بقیه مدارس را واگذار می کنند؛ با این روند و با ادبیات وزیر آموزش و پرورش، ما پیشخور که نکردیم بلکه 24 هزار ردیف برای آنها ذخیره کردیم و در 8 سال 214 هزار ردیف ذخیره کردیم.
وی با بیان اینکه اول مهر سال 91 ششم ابتدایی اجرایی شد و هیچ کلاسی بدون معلم نبود، افزود: به گفته وزیر آموزش و پرورش از سال 91 هر سال 180 هزار دانش آموز ابتدایی اضافه شده است که تا امروز 540 هزار دانش آموز می شود و باز هم به قول وزیر آموزش و پرورش، این تعداد سالی 15 هزار معلم می خواهد که 45 هزار نفر می شود ولی در این وزارتخانه هیچ استخدامی انجام نشده است.
* معلم برای 540 هزار دانش آموز جدید از کجا آورده شده است؟
وزیر سابق آموزش و پرورش ادامه داد: در سال 91 و 92 و 93 و 94 به ترتیب 27 و 28 و 33 و 40 هزار نفر یعنی 123 هزار نفر بازنشسته شده و می شوند که از 123 هزار نفر، 65 هزار نفر آنها معلمان ابتدایی هستند؛ حالا حساب سر انگشتی می کنیم. در ابتدایی 65 هزار بازنشسته به اضافه 45 هزار نفر نیاز به دلیل افزایش 540 هزار دانش آموز می شود یعنی 110 هزار معلم نسبت به زمان اجرای کلاس ششم، کاهش یافته است؛ حال سوال است که در حال حاضر اعلام می شود، همه کلاس ها معلم دارند! ولی زمان ما نداشتند. چه معجزه ای رخ داده است؟
وی ادامه داد: از طرفی در این سه سال نیروی جدید هم به کار گرفته نشده است. پس جای خالی آن بازنشسته ها چه شد؟ و معلم برای 540 هزار دانش آموز جدید از کجا آورده شده است؟؛ امیدوارم وزیر آموزش و پرورش به این معماها پاسخ دهد؛ ما «3ـ3ـ6» را اجرا کردیم، می گویند 48 هزار نیرو کم داشتند، از آن وقت تا الان 65 هزار معلم ابتدایی بازنشسته شده و 540 هزار دانش آموز ابتدایی اضافه شده اند که 45 هزار معلم می خواهد و می گویند صرفه جویی در حق التدریس هم کرده اند. چطور امروز کلاس خالی هم وجود ندارد؟ چطور مشکل را به سال 91 که زمان اجرای کلاس ششم بوده احاله می دهند؟
حاجی بابایی تصریح کرد: وقتی وزیر آموزش و پرورش با 110 هزار کاهش معلم، کلاس خالی ندارد، ما چطور سه سال قبل بدون کاهش، مشکل داشتیم؟ و از آشپز استفاده کردیم. نکند آشپزها بازنشسته شده اند؟ (با عذرخواهی از معلمان عزیز )
وی ادامه داد: اگر 100 هزار معلم به قول وزیر آموزش و پرورش، درست است، چرا می گویند در زمان اجرای کلاس ششم، معلم کم بوده و از آشپز استفاده شده است؟ اگر می گویند مازاد مربوط به متوسطه است، پس چرا کلاس ششم را محکوم می کند؟
* اسامی آشپزها را اعلام کنند!
وزیر سابق آموزش و پرورش در گفت و گو با فارس گفت: نکته دیگر اینکه چرا وقتی آقای فانی، وزیر آموزش و پرورش شد، آشپزها، خدمتگزارها، زیر دیپلم ها، بیسوادها، بی ضابطه ها ، رابطه ای ها و چندین عنوان معلم شکن را که ادعا کردند و کمر معلم را شکستند را تعیین تکلیف نکردند؟ اگر حرفشان درست است، اصلاح کنند.
وی افزود: بنده هم راضی هستم تا اسامی آشپزها را اعلام کنند. چرا اجازه می دهند، آشپز معلم شود و اگر اشتباه کردند، این معلم شکنی را با عذر خواهی پس بگیرند.
* وزیر آموزش و پرورش از مویدین تعطیلی معاونت پرورشی بودند
حاجی بابایی در واکنش به این جمله که «تعدادی از 5 هزار معلم قرآن استخدام شده، قادر به خواندن قرآن نیستند»، گفت: در مورد بیسواد خواندن 5 هزار نخبه قرآنی توقعی نیست چون وزیر آموزش و پرورش از مویدین تعطیلی معاونت پرورشی بودند؛ حداقل سکوت کردند.
*شرکت ها فامیل چه کسانی بودند؟
وزیر سابق آموزش و پرورش بیان داشت: در سال 1386 و سال 1390، مجلس مصوب کرد که به ترتیب 40 و 66 هزار حق التدریس استخدام شود. یکی از بندها این بود « دیپلم با 7 سال سابقه تبدیل وضعیت شود » و برخی تا 15 سال سابقه داشتند حالا سوال این است که این معلم چه زمانی وارد شده که در سال 86 و 90 دارای 7 تا 15 سال سابق بوده است؟ حتما باید قبل از سال 83 وارد شده باشد تا 7 سال سابقه داشته باشد و مگر آقای فانی آن زمان، معاون وزیر نبود؟ و بنده نماینده مجلس بودم.
وی ادامه داد: این معلمان، آن زمان یعنی در زمان معاونت آقای فانی، وارد آموزش و پرورش شده و استثمار شدند و آن زمان، بنده در مجلس، تجمع آنها را که از آموزش و پرورش ناراضی بودند، می دیدم و برای آنها با کمک نمایندگان قانون وضع کردیم.
حاجی بابایی اضافه کرد: بنده پر افتخار باید بگویم در دوره ای که وزیر آموزش و پرورش بودم، آنها را تبدیل وضعیت کردم؛ آیا این معلمان با 7 تا 15 سال سابقه و تحمل سال ها رنج معلمی، بی ضابطه و رابطه ای هستند(فامیل و قوم چه کسی هستند؟ البته بنده اعتقاد دارم هیچ کدام، بلکه شایسته اند.) یا آنهایی که در 1000 مدرسه به تاراج رفته و فروخته شده امسال به کار گرفته شدند؟
وی تأکید کرد: اگر فرضاً کسی در گوشه ای از کشور بی ضابطه به کار گرفته شده باشد، وظیفه وزیر آموزش و پرورش اصلاح است اما در حال حاضر مدرسه، معلم و دانش آموز، بی ضابطه، غیر قانونی، با رابطه و شتاب زده، توزیع شده است و بعد معلم 15 ساله را به باد انتقاد گرفته اند.
وزیر سابق آموزش و پرورش با طرح این پرسش که «چه کسی معلم شرکتی را تولید کرد؟ و معلم را تحقیر کرد؟ »، گفت: چرا باید بنده به دلیل انحلال شرکت ها و افتخار رسمی کردن این معلمان با مصوبه مجلس، مورد کم لطفی قرار بگیرم که البته به این کم لطفی هم به خاطر معلم، افتخار می کنم؛ راستی شرکت ها فامیل چه کسانی بودند که خون معلمان شرکتی را سر می کشیدند؟
* تعداد سرباز معلمان 2 برابر شده است
حاجی بابایی به موضوع سرباز معلمان اشاره کرد و گفت: وزیر آموزش و پرورش به کارگیری سرباز معلم را فاجعه قبلی ها می داند، پس چرا امسال با نیرو های مسلح پیگیری و تعداد سرباز معلمان را دو برابر کردند؟
* حدود 536 هزار نفر باید 12.5 میلیون دانش آموز دولتی را اداره کند
وزیر سابق آموزش و پرورش در گفت و گو با فارس بیان داشت: تعداد پرسنل آموزش و پرورش هنگامی که وزارت را تحویل دادم، 989 هزار نفر بود و بنا به گفته وزیر آموزش و پرورش و احکام کارگزینی 83 هزار نفر بازنشسته شده و 38 هزار نفر هم امسال بازنشسته می شوند و تعداد آنها به 868 هزارنفر می رسد.
وی اضافه کرد: مجموع «نیروی خدماتی 70 هزار نفر»، «مأمور به مدارس غیردولتی و دستگاه های دیگر 15 هزار نفر»، «شاغل در استثنایی 25 هزار نفر برای 80 هزار دانش آموز که کافی نیست»، «شاغل در ادارات حدود 30 هزار نفر»، « مدیر و عوامل اجرایی مستقل مدرسه حدود 180 هزار نفر» و «معمولاً مرخصی زایمان و بیماری های گوناگون مرخصی بدون حقوق و غیره در هر سال حدود 10 هزار نفر» تقریباً 330 هزار نفر است.
حاجی بابایی ادامه داد: پس حدود 536 هزار نفر باقی می ماند که باید 12.5 میلیون دانش آموز دولتی را اداره کند یعنی به ازای هر 25 دانش آموز، یک معلم است که وقتی در روستا یک دانش آموز سر کلاس می نشیند، کلاس های شهر 40 تا 50 نفره می شود.
وی افزود: بیان وزیر آموزش و پرورش که عنوان می کند «به ازای یک معلم 11 دانش آموز وجود دارد»، فضای کشور را علیه آموزش و پرورش منفی کرده است و بعضی آنها را زیادی و بیکار می پندارند؟ و برای مسئولان نیز تبیین کرده اند که 200 هزار معلم زیادی وجود دارد و اخیراً هم گفته اند با 750 هزار معلم باید با مدارس را اداره کنیم.!البته با صد هزار هم می شود داخل حیاط مدرسه کلاس تشکیل داد!
* تعداد زیادی مدرسه را دو نوبتی کرده اند
وزیر سابق آموزش و پرورش گفت: در حال حاضر به جای ده ها هزار کمبود معلم، (اضافه کار) می پردازند و تعداد سرباز معلم را دو برابر کرده اند و 970 مدرسه را به دیگران واگذار کرده اند؛ این در حالیست که تعداد دانش آموزان کلاس را افزایش داده و کلاس ها را ادغام کردند و تعداد زیادی مدرسه را دو نوبتی کرده اند یعنی زحمات قبل را از بین برده اند و همه اینها در شرایطی است که برای اول مهر 40 هزار نفر دیگر نیز خواهند رفت و هیچ جایگزینی هم ندارند.
وی افزود: دانش آموزان ابتدایی دولتی در سال تحصیلی 92-91 حدود 6310629 نفر و 273037 کلاس و تراکم کلاس23.11 نفر و در سال تحصیلی93-92حدود 6414821 نفر و 274376 کلاس و تراکم 23.3 و سال تحصیلی 94-93 حدود 6392597 نفر و تعداد کلاس 268648 و تراکم 23.8 شده است و در سال تحصیلی 95-94پیش بینی 6800000 نفر و 294244 کلاس با فرض تراکم 23.11 که سال تحصیلی 92-91بوده است ولی با توجه به کاهش 65 هزار معلم ابتدایی و افزایش 540 هزار دانش آموز، پیش بینی می شود که تراکم به حدود 30 برسد که باز گشت به 20 سال قبل است.
حاجی بابایی اضافه کرد: در دو سال گذشته به جای افزایش 30 هزار کلاس (به قول خودشان سالی 15 هزار کلاس برای هر سال 180 هزار دانش آموز جدید) برعکس کلاس ها را کاهش داده اند و 15 هزار کلاس هم سال آینده افزایش خواهند داشت که برای آن کاری نکردند و برای اول مهر علاوه بر ده ها هزار کمبود معلم که با اضافه کار و دو نوبته کردن، افزایش تراکم و غیره، جبران می کنند، 50 هزار کلاس خالی خواهند داشت که آیا زنگ خطر سقوط کیفیت نیست؟
* نظام رتبه بندی را بعد از ترمیم حقوق معلمان، نسخه شفابخش می دانیم
وزیر سابق آموزش و پرورش خطاب به مسئولان فعلی آموزش و پرورش گفت: مشکلات اول مهر آینده را به عهده مدیران قبل نگذارید. سند تحول بنیادین را متهم نکنید و یا تعداد دانش آموزان کلاس را افزایش ندهید. دانش آموزان را محترمانه تحویل مدارس خصوصی ندهید. اولیاء را ناخواسته بدهکار مدارس خصوصی نکنید. مدارس را دو نوبته نکنید. معلمان را شرکتی نکنید. آیا این آب در شیر ریختن و کم فروشی و گران فروشی به معلمان و دانش آموزان نیست؟
وی در پایان تأکید کرد: ما اعتقاد به حاکمیتی بودن آموزش و پرورش داریم و آموزش و پرورش را بزرگترین نهاد فرهنگی و مولد سرمایه اجتماعی و عزت مندی معلم را فقط به صورت استخدام رسمی قبول داریم و نظام رتبه بندی را بعد از ترمیم حقوق آنها، نسخه شفا بخش می دانیم زیرا این موارد در سیاست های کلی رهبر معظم انقلاب و سند تحول آمده است و همه ما موظف به اجرای آن هستیم.
انتهای پیام/
گروه اخبار /
بر اساس نظر رسمي معاون قوانين مجلس به معاون حقوقي و تفريغ بودجه ديوان محاسبات، شرط برخورداري از کمک هزينه عائله مندي يا اولاد براي مستخدمين دولت اعم از زن و مردم، داشتن همسر يا اولاد است و در صورتي که هر يک از علل موجده فراهم نباشد، برخورداري از حقوق مزبور غيرقابل تصور است.
بر اساس قانون مديريت خدمات کشوري، کارمندان زن شاغل و بازنشسته و وظيفه بگير مشمول اين قانون که داراي همسر نبوده و يا همسر آنان معلول و يا از کارافتاده کلي مي باشد و يا خود به تنهايي متکفل مخارج فرزندان هستند از مزاياي کمک هزينه عائله مندي بهره مند مي شوند.
اما يکي از مشکلاتي که در تفسير اين قانون در دستگاه هاي اجرايي وجود داشت اين بود که برخي ادارات با اشاره به کلمه عائله مندي و ذکر زنان بدون همسر، اين موضوع را به زناني که همسر خود را به هر دليلي از دست داده اند و فاقد شوهر هستند نسبت مي دادند نه زنان مجرد و لذا از پرداخت حق عائله مندي به زنان مجرد اجتناب مي کردند.
اما با پيگيري برخي مسئولان و استعلام هاي صورت گرفته، بالاخره در بهمن سال قبل مجوز رسمي پرداخت اين حق به همه زنان کارمند صادر شده است. بر اساس ابلاغيه سال 93 خزانه داري کل کشور به تعدادي از دستگاه هاي اجرايي تاکيد شده بود که پرداخت حق عائله مندي به کارکنان زن فاقد همسر بلامانع است.
در اين بخشنامه تاکيد شده بود که زناني مشمول مزاياي ياد شده مي باشند که ازدواج نکرده اند يا ازدواج کرده اند و از همسر خود جدا شده اند لذا با توجه به حکم هيات عمومي ديوان عدالت اداري، همه زنان مذکور از اين کمک هزينه عائله مندي برخوردار خواهند بود.
اما ظاهرا در تداوم اجراي اين موضوع، مشکلاتي پيش آمده است چراکه بر اساس نظر رسمي دکتر اميدوار رضايي معاون قوانين مجلس به معاون حقوقي و تفريغ بودجه ديوان محاسبات، شرط برخورداري از کمک هزينه عائله مندي يا اولاد براي مستخدمين دولت اعم از زن و مردم، داشتن همسر يا اولاد است و در صورتي که هر يک از علل موجده فراهم نباشد، برخورداري از حقوق مزبور غيرقابل تصور است.
در ادامه اين نامه که در پاسخ به درخواست سال 93 ديوان محاسبات کل کشور ارسال شده ، توضيحاتي درباره استفساريه بند 4 ماده 68 قانون مديريت خدمات کشوري در خصوص زنان کارمند داراي فرزند بيان شده است و به نظر مي رسد با اين اعلام رسمي مجلس به ديوان محاسبات، اين نهاد نظارتي درخواست خود را از مسئولان دولتي براي تعيين تکليف پرداخت حق عائله مندي به زنان مجرد و بخشنامه سال گذشته دولت پيگيري جدي کند .
صبحانه
پس از دوم خرداد 1376 رویکرد مردم نسبت به سازمان های مردم نهاد تغییر یافته و بحث " تشکل و تحزب " به صورت جدی وارد فرهنگ اجتماع و مردم گردید .
در این میان جامعه معلمان از این تحول بی نصیب نمانده و دو تشکل یعنی « سازمان معلمان ایران » و « کانون صنفی معلمان » مجوز فعالیت خود را از وزارت کشور اخذ نمودند .
بحث تشکل ها و کارکرد آن ها در وزارت آموزش و پرورش به صورت جدی و سیستماتیک از سال 1380 آغاز گردید .
در واقع ، پس از تجمع و اعتراضات بزرگ معلمان در 25 دی ماه 1380 که با مدیریت سازمان معلمان ایران صورت گرفت ، لزوم حضور فرد و یا جایگاهی به عنوان " رابط " میان تشکل های معلمان و وزارت آموزش و پرورش بیش از پیش شدت گرفت .
این جایگاه رسمی با عنوان " مشاور وزیر در امور تشکل ها " در زمان وزارت مرتضی حاجی ایجاد شد ، هر چند فردی که از سوی وزیر وقت آموزش و پرورش عهده دار این جایگاه گردید اصولا فردی خارج از حوزه آموزش و پرورش بود و متاسفانه نتوانست تعامل خوبی با تشکل ها و افکار عمومی معلمان برقرار کند .
با روی کارآمدن دولت نهم وضعیت کاملا تغییر کرد . احمدی نژاد اصولا جایگاهی برای تحزب و تشکل و مفاهیم جامعه مدنی قائل نبود و محمود فرشیدی نیز متاثر از این دیدگاه کلان ، این پست را از چارت اداری و تشکیلاتی وزارت آموزش و پرورش حذف کرد !
فرشیدی اصولا فکر کردن معلمان به تشکل ها را گناه می دانست و به علت این رویکرد منفی ، تشکل های معلمان بیشترین هزینه را در زمان وزارت ایشان متحمل شدند .
در زمان وزارت فرشیدی ،فعالان تشکل ها که نسبت به اجراء نشدن قانون مدیریت خدمات کشوری معترض بودند به انواع احکام قضائی و اداری محکوم شدند .
با این که سابقه حمید رضا حاجی بابایی در کسوت« رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس هفتم » در موضوع تعامل با تشکل ها ، رویکرد قابل دفاعی بود و ایشان حتی هم زمان با اعتراضات معلمان در سال 85 در میان معلمان معترض حضور یافته و از حرکت عدالت خواهی معلمان دفاع کرده بود اما به محض رسیدن به مسند وزارت ، همه چیز به فراموشی سپرده شد !
حاجی بابایی همچون وزیر سابق ، این جایگاه را احیاء نکرد هر چند سعی می نمود تا از رویارویی مستقیم با تشکل های معلمان بپرهیزد .
دوران نسبتا کوتاه وزارت علی احمدی ، جایی را برای داوری و ارزشیابی نمی گذارد هر چند او یک چهره دانشگاهی بود و سعی می کرد یک رویکرد علمی و تا حدودی اقناع گرانه نسبت به بحث تشکل داشته باشد اما در 8 سال دوران وزارت آموزش و پرورش در دولت احمدی نژاد ، مشاور وزیر در امور تشکل در محاق ماند .
با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید ، امید تازه ای برای احیای این جایگاه میان تشکل ها و فرهنگیان جان گرفت .
برخی از تشکل های معلمان در زمان سرپرستی فانی این موضوع را به عنوان یک مطالبه مطرح نمودند و قرار بر این شد تا این تشکل ها به انتخاب خود 3 نفر را به ایشان معرفی تا فانی یکی را به انتخاب خود برگزیند .
تشکل ها نیز سه نفر به نام های " علیرضا هاشمی سنجانی ( دبیر کل سازمان معلمان ایران ) ، عزت الله عباسی ( انجمن اسلامی معلمان ) ، و فرج کمیجانی ( مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ) را به فانی معرفی نمودند .
در این میان نماینده انجمن اسلامی معلمان از این گروه انصراف خویش را اعلام نمود و البته فانی در مورد 2 نفر دیگر موضع خاصی اتخاذ نکرد .
این وضعیت تا پایان زمان سرپرستی فانی و آغاز وزارت ایشان استمرار یافت .
وزارت آموزش و پرورش از آن تشکل ها خواسته بود تا افراد دیگری را معرفی کنند اما تشکل ها نیز بر مصوبه خود پافشاری نمودند .
سرانجام قرار بر این شد تا فانی به انتخاب خویش فردی را جهت این جایگاه معرفی کند و او کسی جز " عادل عبدی " نبود .
عبدی عضو مجمع فرهنگیان ایران اسلامی بود ، هر چند سابقه ی اداری و ستادی او در وزارت آموزش و پرورش بر سابقه معلمی اش چیرگی داشت .
او سال ها در هیات های تخلفات اداری و در بخش حقوقی آن خدمت کرده بود .
اکنون حدود 2 سال از وزارت فانی و نیز حدود یک سال از مدیریت عادل عبدی در جایگاه رابط تشکل ها با وزیر می گذرد .
در این مدت ، برنامه و یا راهبرد خاصی از سوی ایشان در جهت تثبیت و نهادینه شدن و یا حمایت قانونی از جایگاه تشکل ها در آموزش و پرورش ارائه نشده است .
به نظر می رسد تلاش عبدی در این جایگاه به پیش بینی و اجرای چند جلسه با مسئولان وزارتی و وزیر آموزش و پرورش محدود شده است .
هر چند گزارش های مبسوطی نیز از این نشست ها برای افکار عمومی فرهنگیان منتشر نشده و بعضا در حد انعکاس یک خبر کوتاه در پرتال وزارت آموزش و پرورش بوده است .
این در حالی است که هنوز برخی تشکل ها از دوران انقباضی دولت های نهم و دهم متحمل صدمات و هزینه های فراوان شده و عبدی برنامه ای را برای ترمیم و یا بهبود این وضعیت ارائه نکرده است .
مشاور وزیر می تواند در این زمینه یک " منشور صنفی " بر اساس یک " وفاق صنفی " تدوین کرده و آن را به اجماع همه تشکل های آموزش و پرورش بگذارد .
نکته مهم دیگر ، ضریب نفوذ حوزه کاری مشاور وزیر است .
به نظر می رسد که عبدی ارتباط خود را محدود به چند تشکل خاص کرده است و این در حالی است که مشاور باید با همه تشکل ها و جریانات در درون خانواده آموزش و پرورش تعامل و نشست داشته باشد .
به عنوان مثال ، در جلسه ای که روز سه شنبه ، 12 / 3 / 94 میان برخی تشکل ها و وزیر آموزش و پرورش برگزار شده است ، علاوه بر آن که در مورد آن اطلاع رسانی صورت نگرفته بود ، فلسفه حضور برخی تشکل ها هنوز جای ابهام و پرسش است .
در این نشست ، بعضا تشکل هایی حضور داشته اند که در این حداقل 2 سال یک بیانیه رسمی در مورد مطالبات معلمان ارائه نکرده و حتی در مورد استیضاح وزیر آموزش و پرورش علی رغم حمایت های پیشین خود سکوت اختیار کردند !
با وجود اعتراضات دامنه دار معلمان نسبت به وضعیت معیشتی خود در فاصله چند ماه هیچ گونه تحرکی از سوی افرادی که خود را نماینده یک تشکل و بخشی از افکار عمومی معلمان می دانند مشاهده نشد .
متاسفانه باید به این واقعیت تلخ اذعان نمود که فلسفه برخی تشکل ها ، فعال شدن در موسم انتخابات و استفاده از رانت افکار عمومی ( تشکل ) برای سهم خواهی و در اختیار گرفتن پست های اداری و ستادی است و این وضعیت موجب اعتماد سوزی و گسست بیش از پیش میان ستاد و صف در آموزش و پرورش خواهد شد و فلسفه والای تشکل ها را در حد " یک ماشین پست " در افکار عمومی فرهنگیان تنزل خواهد داد ...
پیشنهاد اینجانب به عنوان یک مدیر رسانه در آموزش و پرورش به آقای عبدی این است که با شناسائی فرصت ها و تهدیدها و نیز تدوین یک برنامه و مانیفست مشخص جهت تعامل سازنده میان همه تشکل ها و ستاد ، این جایگاه را فعال نمایند .
بهتر است ایشان در فواصل زمانی مشخص حهت تنویر افکار عمومی فرهنگیان ، گزارشی از عملکرد خود و تشکل ها را منتشر نماید .
ایشان رسالت سگینی را بر عهده دارد و با توجه به روحیه " تشکل گریزی " و حتی " تشکل ستیزی " بسیاری از معلمان باید از " اتاق فکر " برای تلطیف و تعدیل این سندرم اجتماعی بهره گیرد .
گروه اخبار / مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور تشکل های صنفی گفت : کارنامه فانی در حوزه تشکل ها در بین وزرای بعداز انقلاب بی نظیر است
می گویند در ابرقدرت شوروی سابق برای اینکه علایق شغلی دانش آموزان را بسنجند،آنها را در نمایشگاهی می بردند که دارای تنوع گوناگونی از صنایع بود و مثلا اگر دانش آموزی به سمت نقشه های ساختمانی می رفت علاقه او را به رشته معماری نشان می داد ، یا اسکندر مقدونی بعداز اشغال ایران و آتش زدن تخت جمشید و کتابخانه ها و غارت ایران وقتی از او پرسیدند چگونه ایران را برای همیشه عقب نگه داریم در جواب گفت: بگذارید هیچ کس جای خودش نباشد!
موارد ذکر شده اهمیت علاقه به شغل و در نتیجه موفقیت و پیشرفت در آن زمینه را گوشزد می کند.تصور کنید کسی به رشته ای علاقه نداشته باشد و بخواهد یک عمر با آن سر و کار داشته باشد !
در سال های دهه 60 و کمی بعد از آن هدایت تحصیلی دانش آموزان سوم راهنمایی به رشته های تجربی، انسانی، کشاورزی و صنعت انجام می گرفت و هر کسی با توجه به شرایط ،یکی از رشته ها را انتخاب می کرد ؛ اما امروزه وضعیت فرق کرده و دانش آموزان در سال اول دبیرستان به رشته های تجربی، ریاضی ، حرفه ای و کاردانش هدایت می شوند ، هر چند به دلیل مسئله اشتغال رشته های انسانی مانند اقتصاد،ادبی و غیره بسیار کم رنگ شده اند که خود خسران بزرگی برای یک جامعه محسوب می شود (فراموشی رشته های ادبیات،تاریخ و اقتصاد ) ؛ اما امروزه هدایت تقریب به نیمی از دانش آموزان به رشته های حرفه ای و کاردانش و مابقی به رشته های دیگر به شرح زیر انجام می گیرد:
1-هنرستان های کاردانش یعنی بی سواد پروری و شوربختانه جولانگاه دانش آموزان بی ادب و تنبل شده است که معمولا بدون دردسر با زدن چند تست قبول می شوند و اگر تئوری را قبول شوند ،معمولا قبولی عملی آن درس حتمی است (چند تست بزن 6 یا 8 واحد را پاس کن!) جالب اینکه کتابهایشان سخت تر و کامل تر از کتاب هایی است که دانشجویان در دانشگاه می خوانند !
مگر هدف از کار و دانش کار عملی بیشتر و کسب مهارت نبود؟
امکانات هم در بیشتر مواقع بسیار کمتر از تعداد دانش آموزان است .
در هنگام ثبت نام 25 دانش آموز برای یک کلاس توسط مدیران اکثرا غیر فنی انجام می شود و فشار سنگینی از این طریق به هنرآموزان بابت انضباط و کار عملی وارد می شود.
به نظر بنده این شیوه اداره نیمی از مقطع متوسطه ناقص و اتلاف وقت و سرمایه بیت المال است.قرار بود دانش آموزان کاردانش تا دیپلم به عنوان کارگر ماهر در کنار مهندسین فعالیت کنند اما به برکت راه اندازی قارچ گونه دانشگاه های غیر انتفاعی می توانند با داشتن ثروت، علم را تا مقطع دکتری در رشته خود به دست آورند؟!
2-هنرستان های حرفه ای تا حدودی وضعیت بهتری از نظر دانش آموزان و امکانات دارند که عمده مشکلات آن نداشتن مسئول کارگاه برای کمک به هنر آموزان برای هدایت کلاس های عملی است ؛ البته این مشکل در هنرستان های کار و دانش نیز وجود دارند ؛ اما دانش آموزان رشته های حرفه ای از نظر ارزش مدرک و ادامه تحصیل در وضعیت بهتری نسبت به کار و دانش قرار دارند و هنرستان های حرفه ای نیازمند توجه بیشتری هستند.
3-دبیرستان های متوسطه که رشته های تجربی و ریاضی دارند و در مدارس دولتی دانش آموزان خوب در آن ثبت نام می کنند (با شرط معدل و آزمون برای مدارس نمونه دولتی) ؛ این رشته ها تا مقطع دیپلم معمولا کارایی لازم را از نظر اشتغال بر خلاف رشته های فنی وحرفه ای ندارند و برای اشتغال باید تا مقطع لیسانس ادامه تحصیل دهند ( امروزه استخدام در همه جا حتی آموزش و پرورش زیر لیسانس امکان ندارد)
با رشته های ذکر شده باید بتوان دانش آموزان را به رشته های مورد علاقه خود هدایت کرد و برخی اوقات دانش آموزان به دلیل عدم آگاهی والدین و پرشدن رشته های پرطرفدار مانند برق،الکترونیک به اجبار به رشته هایی هدایت می شوند که هرگز به آن فکر نکرده یا علاقه نداشته اند و این موضوع تاثیر بدی را در آینده بر زندگی آنان خواهد گذاشت و یا مجبور به تغییر رشته و یا سرخوردگی ، ترک تحصیل و... خواهند شد.
در پایان نتیجه می گیریم که هدایت دانش آموزان به رشته های مورد علاقه در کارایی کلاس، نظم مدرسه، پیشرفت دانش آموزان،حل مشکل اشتغال تاثیر فراوانی دارد و باید والدین و مدیران مقاطع پایین قبل از انتخاب رشته ،با کمک مشاوران مدارس و بازدید از هنرستان ها دانش آموزان را مورد حمایت و هدایت قرار دهند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار / نمایندگان جمعی ازتشکل های معلمان با حضور در ساختمان شهید رجایی به مدت دو ساعت با وزیر آموزش و پرورش دیدار و گفت و گو کردند
گروه اخبار / وزیر آموزش وپرورش با اشاره به فاصله دریافتی معلمان نسبت به دیگر کارکنان دولت ، گفت: خواسته های معلمان را به حق می دانم و تلاش می کنیم با همدلی و همزبانی دولت و ملت ، آموزش و پرورش را به جایگاه شایسته خود برسانیم.
گروه اخبار /
روز سه شنبه دوازدهم خرداد نشستی با حضور برخی از تشکل ها با وزیر آموزش و پرورش برگزار گردید .
دراین نشست ، نمایندگانی از انجمن اسلامی معلمان ،کانون صنفی معلمان ، سازمان معلمان ایران ،مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، کانون مدرسان دانشگاه فرهنگیان ، انجمن کارشناسان حوزه ستادی حضور داشته اند .
هنوز از محتوای این نشست و مباحث مطروحه اخباری منتشر نشده است .
دعوتی از گروه سخن معلم برای شرکت در این نشست صورت نگرفته بود .
پایان پیام /
گروه اخبار / در پی انتشار گفت وگویی با علی پورسلیمان با عنوان « معلمان چه می خواهند » جوابیه ای از سوی وزات آموزش و پرورش به جماران ارسال شد.
به گزارش جماران، متن کامل این جوابیه، که به امضای علیرضا جدایی، رییس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، رسیده است بدین شرح است:
بیتعارف بگوييم، ما ايرانیها اهل گفتوگو نيستيم، اصلا توان گفتوگو نداريم، همينكه سر گفتوگو باز میشود، زورمان را بهكار میبريم تا نتيجه را به نفع خودمان بگيريم، يا با همان زورمان طرف را وادار كنيم فقط اطلاعات بدهد و سكوت كند.
ماجرای گفتوگو در خانوادههای ايرانی هم در همين روايت خلاصه میشود، مرد از سركار برمیگردد، زن گزارشی از روز را سر شام ارائه میدهد و مرد در حالیكه لقمه میجود گاهی سرش را تكان میدهد، كه فهميدم. غذا كه تمام میشود روند گزارشدهی هم خلاص میشود، بعد هر دو طرف گمان میكنند گفتوگو كردهاند.
دكتر مرتضی منادی، استاد جامعه شناسی دانشگاه الزهرا معتقد است كه خانواده ايرانی زمانی برای گفتوگو ندارد و حتی وقتی يك خانواده در كنار يكديگر به تماشای فيلم مینشينند، توانايی اين را ندارند تا موضوع فيلم را به گفتوگو گذاشته و تحليل كنند. او پژوهشي نيز با موضوع زمان گفتوگو در خانواده ايراني انجام داده كه بخشي از نتايج پژوهشش را در گفتوگوي زير ميخوانيد:
منظورتان از زمان گفتوگو چيست؟
ما دوتا تعريف در باره زمان داريم، يكي ترجمه تايم هست به معناي وقت يعني مجموعه لحظاتي كه قابل اندازهگيري است، مثلا زمان كلاس درس از 12 تا 2. اما زمان دوم كه ترجمه مومنت انگليسي است و در واقع تئوري زمان هم از اينجا آمده مجموعه لحظاتي است كه آدم به يك فعاليت مشغول است و ما در اين بحث آنرا زمان ميناميم.
تفاوت اين دو به قابليت اندازهگيری برمیگردد؟
ميتوان گفت كه اولي در دومي نهفته است، مثلا وقتي ما ميگوييم بليت سينما براي ساعت 6تا8 است اين ميشود وقت اما زمان از همان لحظهاي است كه من تصميم ميگيرم بروم فيلم ببينم و بليت ميخرم و بعد سر ساعت ميروم به سينما و فيلم را ميبينم و بعد از آن درباره فيلم حرف ميزنم و بهش فكر ميكنم و تا آن لحظهاي كه من به فيلم فكر ميكنم ميشود زمان كه اگر دقت كنيد در دل زمان وقت هم هست.اگر شما از يك نقاش بپرسيد چقدر وقت براي كشيدن يك تابلو گذاشته است؟ جواب ميدهد 18 ساعت كه اين ميشود وقت اما اگر عميقا از نظر تفكر «لوفر» بخواهيد به قضيه نگاه كنيد از زماني كه نطفه كشيدن اين نقاشي در ذهن نقاش بسته شده و مادامي كه به اين تابلو فكر كرده و مجموعه لحظاتي كه در مقابل اين تابلو بوده مجموعه تمامي اين لحظات ميشود زمان، بنابراين زمان، وقت كشيدن تابلو را هم در برميگيرد.
در خانواده ايرانی وقت گفتوگو نداريم يا زمان گفتوگو ؟
در خانواده ايراني وقت گفتوگو بسيار اندك است و بالطبع زمان گفتوگو بسيار اندك است.
در خانواده ايراني گفتوگو نيست گاهي رد و بدل شدن اطلاعات است، درست مانند جامعه، چيزي كه در جامعه ما وجود دارد اطلاع رساني است كه آن هم محدود است، ولي وقتي ما ميگوييم گفتوگو، به اين معناست كه تعاملي باشد يعني اين اطلاعاتي كه داده ميشود عكسالعملي صورت بگيرد، كه ما چنين چيزي نداريم.
در ايران ما خانوادهاي نداريم كه بروند سينما و بعد از ديدن فيلم بنشينند در يك جايي در مورد فيلم صحبت كنند. خانوادهاي كه برنامه تلويزيوني را ببيند و بعد بنشيند دربارهاش تجزيه تحليل كند، درباره برنامه حرف بزند و پيام سريال يا فيلم را بررسي كند، نهايتش اين هست كه ميگويند خوب بود قشنگ بود و خارج از اين چيز ديگري براي گفتن ندارند.
بنابراين متأسفانه پژوهش من در ارتباط با خانوادههاي تهراني نشان داده كه گفتوگو در خانواده ايراني كم است يا حتي ميتوان گفت كه اصلا گفتوگو وجود ندارد.
فكر میكنيد گفتوگو در بين ديگر گروهها با ارتباط غيرخانوادگی مثلا همكاران، دوستان و... بيشتر است؟
يك جامعهشناس فرانسوي معتقد است خانواده تبلور جامعه است. وقتي اوضاع در خانواده چنين باشد بنابراين در جامعه ما هم گفتوگو وجود ندارد يعني اگر خوب تعمق كنيم ما در محيطهاي كاري بين رئيس و مرئوس هم گفتوگويي نميبينيم، بين كارفرما و كارگر و كارمند هم گفتوگو وجود ندارد حتي ما در شيوههاي تدريس هم ميبينيم كه معلم محورند ؛ چه در سطح آموزش و پرورش و چه در سطح آموزش عالي استاد محور كه حالا در سطح آموزش و پرورش كتاب ملاك قرار ميگيرد و معلم اطلاعات را ميدهد و در دانشگاه جزواتي كه محصول 20، 30سال كار است يا يك كتابهايي كه منتشر ميشود و ميگويند اين كتاب درس است بنابراين در جامعه ما كلا گفتوگو كم است.
مشخصات اين گفتوگويی كه مد نظر شماست چيست؟ چه چيزی گفتوگو را از رد و بدل كردن اطلاعات جدا میكند؟
من اشاره كردم به تماشاي يك فيلم. براي اينكه موضوع را بتوانم روشن كنم، اشاره ميكنم به كار پژوهشي خودم. در كاري كه من درباره خانوادههاي ايراني، پدر مادرها و زن و شوهرها انجام دادم پرسشهايي را داشتم در رابطه با اينكه خارج از كار روزانهشان چه فعاليتهاي فرهنگي دارند. پرسشهاي من پيرامون اين بود كه چقدر تلويزيون ميبينند، چه برنامههايي ميبينند؟ اگر مطالعه ميكنند چه مطالبي را مطالعه ميكنند؟ اگر ماهواره ميبينند چقدر و چه برنامهاي؟ همچنين درباره فعاليت ديگري مثل ورزش، موسيقي و... سؤالاتي شده است و براساس اين پژوهش متوجه شدم كه زمان مطالعه ميان ايرانيان بسيار اندك است.
يعنی كمبود مطالعه روی گفتوگو تاثير منفی گذاشته است؟
يكی از عوامل تحريكبرانگيز برای فكر كردن، مطالعه است؛ وقتی كه مطالعه نيست بالطبع فكر كردن را ياد نميگيريم، ميانگين سرانه مطالعه ايرانيها چند دقيقه در سال است يعني مجموعه مطالعه دانشجويان، اساتيد، دانشآموزان، مردم عادي روزنامه خواندن همه و همه شده همان چند دقيقه در سال كه اين فاجعه است. براي پي بردن به عمق اين فاجعه مقايسه كنيد با كشوري مثل فرانسه كه زمان مطالعه 2ساعت در روز است. بنابراين وقتي كه ما در برابر تلويزيون قرار بگيريم فكر نميكنيم فقط ميبينيم و تمام ميشود.
اگر ما ياد بگيريم فكر كنيم طبيعتا ياد ميگيريم اظهار نظر كنيم. يكي از پرسشهايي كه من در پژوهشم مطرح كردم اين بود كه از زوجها ميپرسيدم آخرين كتابي كه خوانديد چه بود؟ و چرا اين كتاب را انتخاب كرديد؟ جالب است كه بدانيد در پاسخ به سؤالهايي درباره كيفيت كتاب جواب ميدادند: خيلي قشنگ بود. اما وقتي ميپرسيدم كه: چرا قشنگ بود؟ اينجا ديگر حرفي براي گفتن نداشتند، چرا؟ چون دليلي براي خوب بودن نداشتند و فقط اطلاعات را از كتاب گرفته بودند. شخصي كه كتاب را معرفي كرده گفته كه كتاب خوب است و همين نكته را انتقال ميدهند به ديگري.
پس اين همه پرحرفیها از كجا میآيد؟
يكي از دانشجويان دختر من يك پژوهشي انجام داد با اين موضوع كه خانمها وقتي دور هم مينشينند درباره چه چيزي صحبت ميكنند؟ اين پژوهش نشان داد كه در اين گفتوگوهاي زنانه، اطلاعاتي درباره مد، آرايش، وسايل خانه و به ندرت درباره روابط خود و همسرشان را رد و بدل ميكنند.
شما اينها را گفتوگو نمیدانيد؟
بهنظر من گفتوگو بايستي داراي يك محتوا باشد؛ يعني اينكه يك اطلاعاتي داده شود و طرف مقابل درباره اين اطلاعات تفكر كند، عكسالعمل نشان بدهد و اطلاعاتي را درباره آن موضوع بدهد كه موضوع كالبدشكافي بشود. اگر شما از زن و مردها (زوجها) بپرسيد كه: وقتي با هم صحبت ميكنيد درباره چه چيزي حرف ميزنيد؟ پاسخي كه ميدهند نشان ميدهد كه فقط اطلاعات ردوبدل ميشود، حتي گاهي حالت داد و ستد دارد؛ مثلا 2تا اطلاعات گرفتم 2 تا اطلاعات ميدهم. ولي چه استفادهاي از اين اطلاعات ميتوانم بكنم و چه فايدهاي براي من دارد اصلا مطرح نيست بنابراين ما وقت گفتوگو نداريم، ما در خانواده ايراني وقت اندكي براي دادن اطلاعات داريم؛ اطلاعاتي كه تحليل هم نميشود.
خارج از چارچوب خانه ايرانی، جامعه ايرانی هم از اين موضوع رنج میبرد؟
بله، ما در روزنامههايمان هم كمتر تحليل داريم. بيشتر روزنامههاي ما اطلاعات ميدهند ولي آيا افراد اين اطلاعات را در ارتباط با زندگي شخصيشان يا حتي اطرافيانشان تحليل ميكنند و استفاده ميكنند؟ من جواب ميدهم، خير، اين كار را نميكنند. مشكل اصلي جامعه ما در اين است كه ما فكور نيستيم.
شما در بخش نخست صحبتهايتان اشاره كرديد كه اطلاعاتي نيست براي صحبت كردن اما الان معتقديد كه اطلاعات تحليل نميشود و مردم اطلاعات را بسته بندي شده تحويل ميگيرند و تحويل ميدهند.
ببينيد من گفتم كه اطلاعات هست ولي مطالعه نيست الان هم تكرار ميكنم كه در سطح ايران اطلاعات زيادي در جامعه پخش ميشود. حجم اطلاعات زياد است، تحليل كم است و مردم هم ياد نگرفتهاند كه تحليل كنند ؛ بنابراين اطلاعات هم به دردشان نميخورد. چون مردم فكر نميكنند و تفكر انتزاعيشان قوي نشده نميتوانند اطلاعاتي را كه در دو مكان مختلف اما در ارتباط با هم هستند به هم وصل كرده و تحليل كنند.
مثلا وقتي براي طرح سؤال امتحان يك نكته را از يك بخش و نكته مرتبط را از فصل ديگري مطرح ميكنم؛ دانشجو نميتواند ارتباط بين اين دو را ببيند اما اگر از او بخواهيد كه هر يك از اين دو بخش را بهطور مجزا توضيح بدهد به راحتي از پس اين كار برميآيد. يك واو هم جا نميگذارد ولي نميتواند رابطه اين دو را كه در كنار هم نيستند اما كاملا به هم ارتباط دارند را پيدا كند.
روزنامه هموطن سلام