گروه مدرسه «اعتماد»| در اينكه رويكردهاي جديد مديريتي و توسعه محور، اساس را نيروي انساني قرار ميدهد ترديدي نيست. در تقسيمبندي سرمايه نيز از نيروي انساني تحصيل كرده و داراي مهارت به عنوان ارزشمندترين سرمايه نام برده ميشود. تجربه كشورها و جوامع نشان داده است كه رمز و راز توسعه و پيشرفت برخورداري از منابع طبيعي و ثروت مادي نيست چرا كه بسياري از كشورها هستند كه با دارا بودن اين منابع به توسعه دست نيافتند اما اين تجربه نشان ميدهد كشورهاي داراي سرمايه انساني با كيفيت بر تمام موانع و مشكلات غلبه كردند. زنان به عنوان نيمي از جمعيت و بخشي از سرمايه انساني همواره بايد مورد توجه باشند. در اين ميان زنان تحصيل كرده و داراي مهارت از جايگاه ويژهاي برخوردارند هر چند بايد تلاش شود با تشويق دختران به تحصيل و كسب مهارت بر كيفيت اين سرمايه افزود، اما آنچه فوريتر است استفاده از سرمايههاي بالفعل موجود است. زنان معلم كه بيش از نيم ميليون از كارمندان دولت را تشكيل مي دهند و داراي تحصيلات عالي نيز هستند يك سرمايه اجتماعي ارزشمند بوده كه متاسفانه كمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. حضور تعدادي از اين نيروي ارزشمند در برخي از عرصهها آنچنان تحول ايجاد كرده كه ترديدي بر مفيد و موثر بودن آنها باقي نميگذارد. به همين منظور براي توجه دادن جامعه زنان معلم به ارزش و توانمندي خود و از طرفي تذكر به مسوولان بر آن شديم تا در گروه صفحه مدرسه به ابعاد اين موضوع بپردازيم و در قالب گفتوگو و چند يادداشت و گزارش ضمن توجه دادن به نقشهاي چندگانه زنان معلم به پتانسيلهاي پنهان اين نيروي ارزشمند نيز توجه كنيم و براي بهرهمندي از اين سرمايه مشكلات فراروي زنان معلم را به عنوان موانع شناسايي كرده تا مسوولان براي رفع آن تدابيري اتخاذ كنند. اميد ميرود با غلبه نگرش شايستهسالاري بر رويكرد جنسيتي زمينه ارتقاي زنان معلم فراهم شود.
زنان معلم و تشكلهاي معلمي
هرچند تعداد تشكلهاي معلمي به نسبت گستردگي معلمان در كشور معدود است اما با اين وجود متاسفانه حضور زنان معلم بسيار كمرنگ است، در حالي كه انتظار ميرود زنان معلم با حضور درتشكلهاي معلمي نقش و رسالت خود را كاملتر كنند. هرچند مشاركت زنان به طور كلي در ساير تشكلهاي صنفي و سياسي نيز دركشورمان كمرنگ است و اين مختص فرهنگيان نيست اما با توجه به اينكه بيشترين شاغلان زن در آموزش و پرورش حضور دارند و زنان معلم از تحصيل كردهترين زنان جامعه هستند اين يك انتظار معقول و منطقي است كه بايد مشاركت بيشتري داشته باشند. با اين وجود در برخي تشكلهاي معلمي زنان حضور موثري دارند، حتي تا ردههاي بالاتر صعود كرده و جزو اركان اصلي تشكل هستند، اين حضور كه زمينهساز ارتقاي جايگاه و نقش زنان معلم شده الگويي است براي ساير زنان كه تشكلها را يك فرصت پيشرفت و رشد و ترقي بدانند.
يكي از زنان عضو ارشد يك تشكل صنفي و سياسي در همين زمينه به «اعتماد» گفت: تجربه من كه بيش از ١٥ سال است با تشكلهاي معلمي همكاري ميكنم وچند دوره عضو شوراي مركزي نيز بودم نشان ميدهد با وجود محدوديتهاي موجود در مسير نهادهاي مدني از جمله نهادهاي معلمي، حضور در اين تشكلها درابعاد مختلف براي ما مفيد و موثر است چراكه اعتماد به نفس ما را افزايش ميدهد و بستري است براي تمرين شيوههاي دموكراتيك و مدني زندگي. تعداد زيادي از زنان معلم هستند كه اگرچه عضو تشكل خاصي نيستند اما بهشدت علاقهمند به كنشگري مدني، صنفي و سياسي هستند و در مقاطع مختلف در كنار معلمان وفعالان تشكلها قرار دارند و در عرصههاي مجازي و حقيقي به ايفاي نقش ميپردازند، وقتي پاي سخنان اين دسته از معلمان مينشيني دلايل مختلفي را براي عدم عضويت اعلام ميكنند. راضيه سرشتي يكي از معلمان فعال شيرازي در همين زمينه ميگويد: من تشكلي را كه با عقايد و روحياتم سازگار باشد پيدا نكردم واگر چنين تشكلي وجود داشته باشد به طور قطع عضويت و فعاليت تشكلي را بر فعاليتهاي فردي و فصلي ترجيح ميدهم. يك فرهنگي اهل يزد نيز بر اين باور است كه بايد يك تشكل فراگير كه همه معلمان عضو آن باشند تشكيل شود تا با مشاركت حداكثر معلمان از جمله معلمان زن مطالبات صنفي پيگيري شود و نظرات معلمان براي اصلاح و ارتقاي آموزش و پرورش از اين طريق به مسوولان انتقال داده شود. يك معلم مقطع ابتدايي هم كه علاقهاي به اين گونه از فعاليتها ندارد به «اعتماد» گفت: من نه وقت فعاليت را دارم و نه علاقهاي به اين گونه كارها دارم، تمام وقت من در مدرسه به تدريس ميگذرد ودر منزل هم به خانه داري. در واقع من دو شغله هستم وفرصت كار سوم را ندارم اگر بخواهم به اين فعاليتها بپردازم يا بايد از كار مدرسه يا از كار خانه بزنم كه حاضر به اين كار نيستم.
يك معلم، يك زن و يك روستا
چهره ی با نمكي دارد شبيه مادربزرگهايي است كه آدم دلش ميخواهد ساعتها بنشيند پاي صحبتهايش و از خاطراتش بشنود. خاطراتي كه به سالهاي دور برميگردد؛ به هفتاد و چند سال پيش... به مدرسههاي قديمي... دانشآموزان قديمي... معلمان قديمي و... به روزهايي كه نخستين معلم زن بخش آبادهطشك پا به آنجا گذاشت. اين مقدمهاي است كه يك خبرنگار در ابتداي گفتوگويش با يك معلم زني كه عمرش را با عشق به معلمي سپري كرده است نوشته و سپس به گفتوگو با او پرداخته است؛ گفتوگويي كه در بخش نخست اين معلم خود را اينگونه معرفي ميكند: «سال ١٣٣٩ ديپلم گرفتم و بلافاصله در آبانماه همان سال در آزمون معلمي قبول شدم و چون از منطقههاي اطراف براي روستاها تقاضاي معلم زن داشتند، قرعه فال به نام من افتاد بعد از قبولي در آزمون معلمي، با مادر و برادرم راهي آباده طشك شديم.» عذرا خوشنما كه نخستين زن معلم در اين روستا بوده است، در ادامه ميگويد: «پس از مستقر شدن در آباده، مدرسهاي به نام پروين اعتصامي تاسيس كرديم كه چهار پايه ابتدايي در آن درس ميخواندند. در آنجا من با وجود اينكه ٢٠ سال بيشتر نداشتم معلم چهار پايه ابتدايي بودم.» او از حال و هواي معلمي خود و اشتياق دانشآموزان اينگونه ياد ميكند: «من عاشق درس دادن بودم و دانشآموزان عاشق يادگرفتن، بهطوري كه بعضي از دانشآموزان با مادرانشان سر كلاس حاضر ميشدند و شبها هم به بقيه خانمها جداگانه در نهضت درس ميدادم.» بانو خوشنما در مورد موفقيتهايي كه كسب كرده نيز ميگويد: «در زمان اشتغالم، سه دوره به عنوان معلم نمونه شهرستان انتخاب شدم. به خاطر خدماتي كه ارايه داده بودم، در زمان بازنشستگيام نيز به عنوان معلم نمونه آباده طشك انتخاب شدم.»
دانشآموزان پسر و معلمان زن
آمارها نشان ميدهد بيشتر مدارس ابتدايي توسط معلمان زن اداره ميشود وتا پايان اين دوره دانشآموزان پسر توسط معلمان زن آموزش ميبينند؛ موضوعي كه نظرات مختلفي را در پي داشته است. برخي ايرادي به موضوع وارد نميدانند و عدهاي اين مساله را به ويژه در سه سال دوم آسيبزا ميدانند در همين زمينه محيالدين بهرام محمديان، رييس سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي گفته بود: متناسب نبودن نسبت جنسيت معلمان با دانشآموزان نگراني تربيت به «رنگ صورتي» را افزايش داده است.
محمديان ميافزايد: غلبه رفتارهاي زنانه و دخترانه در بين نوجوان و جوانان پسر از پيامدهاي فاصله گرفتن مدارس از تربيت متناسب با جنسيت و سازماندهي نامناسب نيروي انساني در دوره ابتدايي است. وي بر اين باور است كه: استفاده از زنان معلم در مقاطع ابتدايي براي دانشآموزان پسر منجر به رشد گرايشهاي زنانه و رفتارهاي « نامتجانس» با جنسيت مردانه در ميان اين دانشآموزان خواهد شد. به گفته وي دانشآموزان پسر از پايه سوم ابتدايي به بعد نيازمند برخورد با خلقيات مردانه هستند و در پايه پنجم و ششم ابتدايي هم حضور معلمان خانم در كلاسهاي درس براي آنان نيز مشكلزاست. اين مقام مسوول افزود: اگر آموزش و پرورش نتواند سامانه نيروي انساني و سازماندهي معلمان زن را اصلاح كند، معلم و دانشآموز، هر دو آسيب خواهند ديد. اين ابراز نظر در حالي صورت ميگيرد كه برخي كارشناسان و صاحب نظران بر اين باورند كه براي تربيت جنسيتي آنچه مهم است تركيب جنسيتي است نه جنسيت معلمان به اين معني كه تفكيك جنسيتي مدارس و غيبت يك جنس فضاي مدارس را تكجنسيتي كرده به همين دليل در مقطع ابتدايي هم پسران و هم دختران با معلمان زن بيشتر تحت تاثير غيبت جنس مخالف به گونهاي تربيت ميشوند كه تناسبي ميان ابعاد تربيت برقرار نميشود. در همين راستا رفتارهاي نوجوانان در مقاطع تحصيلي بالاتر وحتي رفتار جوانان در دانشگاه وقتي با جنس مخالف مواجه ميشوند غيرطبيعي وناهنجار است كه متاسفانه آسيبهاي فراواني را در ابعاد مختلف وارد ساخته است.
معلمي شغلي مناسب براي زنان جامعه
در خاطرههاي شيرين كودكي اغلب ما خانم معلم دوستداشتني مهرباني وجود دارد. اما آيا زندگي زنان معلم با مشكلاتي كه زن شاغل بودن و معلم بودن دارد، به شيريني خاطرات كودكي ما است؟ معلمي يكي از شغلهايي است كه بسياري از زنان آن را انتخاب ميكنند يا از سوي خانواده و جامعه به سمت آن سوق داده ميشوند. يكي از دلايل مناسبتر بودن زنها براي بعضي از مشاغل، مشابه بودن مهارتهاي آن با خانهداري عنوان ميشود. «زنها براي مشاغلي كه نياز به مهارتهاي مرتبط با مسووليتهاي خانگي دارد مناسبتر شناخته ميشوند ولي در بسياري از كشورهاي در حال توسعه چنين مشاغلي مناسب مردان نيز شناخته ميشود و از اين رو مشاغلي نظير آموزگاري در انحصار زنان نيست.» معلم ٥٠ساله با ٣٠ سال سابقه كار ميگويد: «من رشته نمايش دانشگاه تهران را رها كردم، آن زمان ميخواستم كار كنم و پدرم فقط محيطهايي مثل آموزش و پرورش را براي كار زنها مناسب ميدانست.» در جوامع در حال توسعه نگاه سنتي كه ارتباط با مردان غريبه را مناسب زنان نميداند منجر به گرايش زنان به شغلهايي كه در آن ارتباط با مردان محدود است، ميشود. «پايين بودن نسبت زناني كه در خاورميانه در مشاغل دفتري كار ميكنند با اين طرز فكر كه ممكن است در اين مشاغل زنان خود را در معرض ارتباط با مردان قرار دهند همراه است»
خانهداري مسووليتي مضاعف بر دوش زنان معلم
روي آوردن زنان به شغلهايي مانند آموزگاري نشاندهنده مقاومت زنان براي حفظ حضور خود در عرصه عمومي با وجود مسووليت آنان در ايفاي نقش سنتي خود در خانه و به عنوان مادر است. هنگامي كه از سوي مردان تلاشي براي انجام كارهاي خانگي صورت نميگيرد و سياستهاي دولتي و رسانههاي داخلي و خارجي همچنان كار خانگي را وظيفه زن ميدانند. تقسيم كار سنتي كه كار خانگي را بر عهده زنان ميگذارد، زنان شاغل را با مشكلاتي به خاطر كار مضاعف روبهرو ميكند. معلم ٤٠ سالهاي با ٢٠ سال سابقه كار ميگويد: «ما زنها فقط خودمان كارمان را انتخاب نميكنيم، من معلمي را دوست دارم ولي بسياري از همكارهايم به خاطر اينكه به كار خانه برسند اين شغل را انتخاب كردند چون كار در مدرسه تا ظهر تمام ميشود و وقت براي اينكه به كارهاي خانه برسند و مراقب بچهها باشند هست. ساعت كاري شغلهاي ديگر طولانيتر است. من خودم هيچ كمكي در خانه ندارم. همه كارها با خودم است.» طبق كليشههاي سنتي كه رسانهها و سياستهاي دولتي آن را تقويت ميكند، مادر وظيفه نگهداري از كودك را برعهده دارد. مادران معلم براي نگهداري از كودكانشان مشكلات زيادي دارند. مرخصي زايمان زماني ميتواند كافي باشد كه مهدكودكهايي براي نگهداري از نوزادان و كودكان وجود داشته باشد.حتي گاهي معلمان زن به خاطر آنچه وظيفه اصلي زن ناميده ميشود يعني مادري به طور كلي كار را كنار ميگذارند. يكي از اولياي مدرسه كه ٣٥ ساله است، ميگويد: «من دبيري خواندم. سال آخر دانشگاه ازدواج كردم و بچهدار شدم. همسرم معتقد بود كه بايد مراقب بچه باشم. بنابراين سر كار نرفتم. با وجود اينكه عاشق معلم شدن بودم. الان كه بچهها بزرگ شدند خيلي دلم ميخواهد كار كنم ولي ميگويند كه سنم زياد است.»
شغلي سخت و دستمزدي ناكافي
زنان معلم مانند همه زنان شاغل مشكلاتي دارند، مانند كار مضاعف به خاطر بر عهده داشتن كار خانگي، مشكلات نگهداري كودكان و...، اما بيشترين نارضايتي زنان معلم، اهميت قايل نشدن براي شغلشان است. به نظر همه مصاحبه شوندهها دستمزدها بسيار اندك و مزاياي كار در آموزش و پرورش كافي نيست. معلم ٥٠ ساله با ٣٠ سال سابقه كار ميگويد: «معلمها انسانهاي شريفي هستند. حوزه آموزش و پرورش را نميشود به دست هر كسي سپرد زيرا بچهها سرمايههاي جامعهاند. با همكارهايي كه صاحب انديشه هستند غناي فرهنگ در فضاي آموزش و پرورش نسبت به مجموعههاي ديگر بيشتر است. در چنين شرايطي كه حقوق يك معلم براي زندگي كافي نيست معلمهاي خوب و دانا كار نميكنند و معلمهاي ديگر هم به شغل دوم روي ميآورند. شغل دوم فضاي تعالي انسان را از ما ميگيرد.» واضح است با كار خانگي كه بر عهده زنان گذاشته شده آنها نميتوانند شغل دومي داشته باشند و اين مردان هستند كه با كار در شغل ديگري دستمزد بيشتري به دست ميآورند. حقوق ناكافي معلمها باعث ميشود زنان معلم به مردان وابسته شوند و استقلال مالي كه ميخواهند نداشته باشند.
اعتراضهاي معلمان زن به شرايط ناعادلانه كار
وضعيت نابه سامان معلمان باعث شد كه در چند سال گذشته شاهد اعتراضهاي معلمان براي به دست آوردن حقوقشان باشيم. در اين اعتراضها همواره زنان نقش مهمي داشتهاند. معلم ٥٠ ساله با٢٠ سال سابقه كار در اين باره ميگويد: «من در اين ٣٠ سال براي معلمها كمتر ديدم تلاشي صورت گيرد، هر كاري كه ميكنند براي عدالت نيست، نه افزايش حقوقها با نرخ تورم هماهنگي دارد و نه وعدهها به سرانجام ميرسد.»
نظرات بینندگان