اکثر هموطنانی که به پایتخت های اروپایی به خصوص به کشورهای اروپای شمالی و مرکزی مسافرت می کنند در کنار نظم و ترتیب و ترافیک روان شهری پدیده مهم دیگری نیز نظر آنان را جلب می کند و آن دیدن زنان و مردانی و کودکانی با چهره آرام و شاداب و خونسرد ولی جدی و به قول امروزی ها ، «ریلکس» هستند .
بدون تردید آرامش شهروندان آن دیار که نظر هر تازه واردی به آن جلب می شود ؛ اتفاقی نیست بلکه نتیجه رفتار و کردار و احترام متقابل آحاد آن جامعه نسبت به هم است که در یک فرآیند تربیتی صحیح و همگانی از خانواده ها شروع و در مدارس و مراکز آموزشی بالاتر پیوسته تداوم داشته و زیربنای روابط متقابل آن جامعه با نشاط شده است .این رفتار و احترام صرفا در سلام و احوال پرسی و لبخند مصنوعی روزانه افراد خلاصه نمی شود بلکه ریشه ای بس عمیق تر دارد که ارتباط مستقیمی با ظرافت های عملی و رفتاری و گفتاری تک تک افراد در برخوردهای روزانه با هم و تعامل منطقی مدیریت شهری (به شمول همه ادارات و نهادهایی که در امور شهری مستقیما با مردم سروکار دارند مثل نیروی انتظامی و پلیس و...) آن شهر با شهروندان دارد ؛ در نتیجه افراد آن جامعه به تدریج آثار مثبت این سبک رفتار اجتماعی را دریافته اند و به آنها مقید هستند .تقید به این رفتار و کردارهای اجتماعی اصلا سخت نیست !
باورکنید ؛
ما هم می توانیم این گونه زندگی کنیم ؛ فقط کمی تفکر و گذشت و درک متقابل شهروندان از همدیگر می تواند خمیرمایه یک چنین جامعه ای باشد که با تمرین فردی و آموزش عمومی به راحتی قابل دسترس است.
صحبت از آرمان شهر صد درصد ایده آل و دور از دسترس در میان نیست بلکه باید دید آیا در همین شرایط و با همین اوضاع و احوال که به دلایل عدیده اجتماعی و اقتصادی هر کسی به نوعی گرفتار است ؛ می توان شاد بود ؟ و یا حداقل آرامش روانی دیگران را به هم نزد ؟
من فکر می کنم با ترک چند عادت و یا تغییر در چند رفتار ساده می توان چند گام زیربنایی به سوی هدف یعنی داشتن جامعه ای زنده و با نشاط برداشت .
رعایت حقوق همسایگان در محلی که ساکن هستیم
با گسترش آپارتمان نشینی به ویژه در مجتمع های مسکونی چند ده واحدی در شهرهای بزرگ الزامات رعایت محدودیت های ویژه در آپارتمان نشینی از مهم ترین گام های اولیه در احترام به حقوق دیگران است. باید بیاموزیم که سکوت و آرامش در یک مجتمع مسکونی الزاما منحصر به شب نیست بلکه ساکنین در تمام مدت شبانه روز به آرامش نیاز دارند و اصولا خانه و سکونت گاه همان طور که از تسمیه اش پیداست برای آرامش و استراحت بنا شده ؛ پس هر گونه سر و صدای غیرطبیعی در طبقات بالا و پایین از قبیل جا به جایی میز و مبل و کاناپه و کشیدن آنها روی سرامیک کف و یا بلند کردن صدای تلویزیون و سیستم های صوتی و یا استقبال و بدرقه پرسر و صدا میهمانان در راه پله و مشاعات که معمولا با خداحافظی های مکرر توام با همهمه و سر و صدای زیاد همراه است دیگر ساکنان را آزار می دهد. می توان با کمی صبر و حوصله میز و مبل را به جای کشیدن روی کف؛ بلند و آرام جا به جا کرد. می توان صدای سیستم های صوتی و تلویزیون را طوری تنظیم کرد که در محدوده واحد مسکونی خودمان قابل شنیدن باشد . ما هم می توانیم این گونه زندگی کنیم ؛ فقط کمی تفکر و گذشت و درک متقابل شهروندان از همدیگر می تواند خمیرمایه یک چنین جامعه ای باشد که با تمرین فردی و آموزش عمومی به راحتی قابل دسترس است.
می توان از مهمانان در داخل واحد مسکونی استقبال و یا آنها را بدرقه کرد و مراسم استقبال و بدرقه را به مشاعات و پارکینگ گسترش نداد؛ به همین سادگی !
جالب است که گاهی دیده می شود همسایه ای مزاحمت های خود را با این ضرب المثل توجیه می کند که حالا یک شب که هزار شب نمی شود ! این توجیه کاملا ناموجه است چون مخصوصا در مجتمع های مسکونی بزرگ اگر قرار باشد همه این گونه فکر کنند ؛ می شود همان هزار شب!
عدم رعایت این نکات به ظاهر ساده باعث می شود که قسمتی از ظرفیت روانی ساکنین در محل سکونت شان پر شود و این ناراحتی خود را ناخواسته به محل کا و یا نحوه رانندگی خود منتقل و منعکس کنند ؛ به عبارت دیگر آثار منفی چند سهل انگاری ساده ما در محل سکونت مان غیر مسقیم به جامعه منتقل شده است.
رعایت قوانین رانندگی در سطح شهر
یکی دیگر از عوامل موثر و مخرب روحیه شهروندان و تضعیف نشاط جامعه شهری ، رانندگی نامتعادل ما در سطح خیابان ها و معابر عمومیست.بدین معنی که جایی که باید تند برانیم آرام و جایی که باید احتیاط کنیم تند می رانیم. .در واقع نحوه رانندگی خود را نه براساس قوانین مصرح رانندگی و عرف معمول ، بلکه خود خواهانه و براساس نیاز و سلیقه خود و بدون رعایت حقوق دیگران انتخاب می کنیم. هر چه تخلف و سهل انگاری مان در رانندگی روزمره بیشتر باشد آثار منفی آن بر نشاط اجتماعی بیشتر خواهد بود ضمن اینکه دامن خود ما را هم خواهد گرفت .
اگر در خیابان دنبال آدرسی هستیم بدون رعایت وقت خودروهای پشت سرمان آهسته دنبال آدرس هستیم گویی خیابان ملک شخصی ماست.
اگر عجله داریم کاری به تابلوهای راهنمایی نداریم ؛ هر کار دلمان می خواهد انجام می دهیم.
گاهی یک سهل انگاری ساده در عدم استفاده از چراغ راهنما در گردش به چپ یا راست یا دور زدن؛ گره ترافیکی نا خواسته ای به رانندگان پشت سر خود تحمیل می کنیم چون آنها از نیت ما خبر ندارند و نمیتوانند به موقع تغییر مسیر بدهند و مجبور به توقف اجباری پشت سرما هستند!
برای خرید مایحتاج خود از وانت هایی که کنار خیابانها و بزرگراه ها متوقف هستند لازم نیست خودخواهانه به صورت دوبله کنار آنان پارک کنیم و از پشت فرمان قیمت بپرسیم و یا چانه زنی کنیم چون با این کارمان خودروهای پشت سری در انحراف مسیر ناگهانی با خطر تصاف روبه رو می شوند ؛ کافیست چندمتر جلوتر پارک و خریدمان را با حوصله انجام دهیم.
اگر راننده اتوبوس و کامیون هستیم و در داخل شهر مشغول رانندگی هستیم حق استفاده از بوق های گوش خراش بیابانی را نداریم ؛ باید خودرومان را به بوق های کم صدای شهری مجهز کنیم ؛ کاری که در قدیم اجباری بود!
باید بیاموزیم که پیاده روها جای پارک خودرو نیست و با این کارمان جان کودکان و سالمندانی را که مجبو به عبور از خیابان هستند را به خطر نیندازیم .
نکات زیادی را می توان به فهرست این رفتارهای ضد اجتماعی در نحوه رانندگی اضافه کرد.
در نهایت چیزی که قطعی ست این است که هر چه تخلف و سهل انگاری مان در رانندگی روزمره بیشتر باشد آثار منفی آن بر نشاط اجتماعی بیشتر خواهد بود ضمن اینکه دامن خود ما را هم خواهد گرفت .
رفتار صحیح و تعامل با مردم در ادارات
اگرکارمند دولت هستیم و به لحاظ وظیفه با ارباب رجوع زیادی سر و کارداریم خستگی و حجم کارمان نباید در برخورد با مراجعین تاثیر منفی داشته باشد . درست است ما کارمند دولت هستیم ولی خود دولت مستخدم مردم است و حقوق و دست مزد ما را از مالیات و سهم بیت المال شهروندان تامین می کند و در واقع ما با واسطه مستخدمین همین مراجعین هستیم ؛ پس اخلاقا موظفیم به حقوق و عزت نفس شهروندان احترام بگذاریم .
رعایت حق تقدم دیگران در اماکنی مثل صف مترو و یا مطب پزشکان و سایر اماکن شلوغ از ابتدایی ترین آموزه هایی ست که باید آموخته باشیم و قبول کنیم که وقت همه برای خودشان ارزش دارد و مردم مسئول تاخیر و تعجیل ما نیستند.
در گفت و گو و معاشرت با دیگران در تاکسی و اتوبوس و اماکن عمومی سعی کنیم ناخواسته عناوین و کلماتی که باعث تحقیر و تخفیف مطالب مان می شود را به کار نبریم! برای همه از پیر و جوان گرفته تا آشنا و غریبه از کلام فاخر توام با احترام یاد کنیم .
خلاصه ؛ داشتن یک جامعه با نشاط مستلزم رعایت نکات و ظرایف بسیاری است که که اگر چه در نگاه اول کم اهمیت به نظر می آید اما هر کدام به منزله یک تار از الیاف یک ریسمان می باشد که اگر مراعات شود این ریسمان جامعه را به سوی آرامش و نرمالیزاسیون به پیش می برد ولی اگر بر عکس باشد بی تعارف می شود همین جامعه ای که امروز می بینیم !
ضمن اینکه انبوه پرونده های قضایی ، انبوه مراجعان به پزشک قانونی به خاطر دعواهای خیابانی ، آمار بالای طلاق اگر چه تمام علت نیست اما بی ارتباط با این رفتارهای ضد اجتماعی هم نمی تواند باشد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
نمی شویم؟
همه چیز خارج از ما نیست. سرآغاز خیلی از موارد در درون خود ماست.
بهتر است قانون نویسان ابتدا خود
متمدن باشند تا انتظار متمدن شدن دور از ذهن نباشد.
وقتی افراد دگماتیسمی قانون را
می نویسند که خودشان تابع همان قانون نیستند( سیلی عنابستانی بر پلیس راهور مجری قانون) چگونه از افراد عادی انتظار می رود قدری ارزش انسانی انسانها را ارج نهند؟
اخلاقیات به عنوان خمیرمایه
فرهنگ ، حلقه پنهانِ رفتارهای غیرمتمدن و غیرموجه ما
ایرانی هاست.
چه در وطن و چه در کشورهای خارج.
قطعا اگر همه خود را موظف به اجرای درست قانون بدانند خود به خود تبدیل به فرهنگ میشود.
قطعا چون قانون شکنان به دفعات با قانون شکنی خود ملتفت شده اند که مجازات نمی شوند پس آن را رویه زندگی خود ساخته اند. البته منظور نظر جرم و عدم مجازات یقه سفیدهاست.
یعنی فرهنگ معکوس که عادی سازی شده است. یعنی شکستن حدود و ثغور حقوق فردی و اجتماعی، فرهنگ رایج شده است.
وقتی زباله زمین می اندازید از نظارت اجتماعی، خبری نیست اما اگر از زمین زباله جمع کنید نگاه های تحقیر آمیز مردم آزارتان می دهد.
وقتی از چراغ قرمز در روز روشن عبور می کنید و تصادف نمی کنید تحسین می شوید اما اگر ۱۱ یا ۱۲ شب پشت چراغ قرمز بایستید به شما می خندند.
هنجار به جای ناهنجاری
ارزش به جای ضدارزش
قانون قدرت اجرای ندارد. دور زدن قانون به دلیل شکنندگی آن ممکن است.
بهتر است هر یک از ما در هر جایگاهی واژگان" زرنگ و زرنگی" تعریفی مجدد و ژرفانگرانه ای بکنیم.
قوانین ما جامع و مانع تعریف نشده اند.
قدرت اجرایی همه گیر ندارند.
حدود آزادی ما علیرغم تصورمان خیلی بیشتر از جوامع دیگر است.
اگر امشب موفق نشدید فردا حتما تکرار را ببینید.
این حرص " من من " اول و حتما
کمک تان به من برسد مابقی گور بابام
صیغه متمدن بودن ایرانی هاست!
در بین مردم شهری، این منیّت
دهه هاست نرمالیزاسیو و در بین مردم روستا نیز چشم و دل مان روشن!
برای ما ایرانی ها در شرایط عادی مرگ خوب است اما برای همسایه، شرایط بحرانی را دیگر نگوییم بهتر است!
انسان متمدن در واقع فردی است که به چارچوب، مقررات و قوانین اجتماعی احترام گذاشته و آنها را رعایت میکند. فردی دارای حد و مرزهای شخصی است که نه به حریم دیگران تجاوز میکند و نه اجازه میدهد به حریم او تجاوز شود. انسان متمدن فردی است که تا حد زیادی یک سیر تکاملی از جامعهپذیری، اخلاق و خودسازی را طی کرده و هم در زمینه آداب و احترام اجتماعی و هم به لحاظ شخصیتی رشد یافته است. یکی از دوست داشتنیترین ویژگیهای فرد متمدن که نشانه و ناشی از رشد شخصیتی اوست تسلط او بر خشم خود است. انسان متمدن با خشم خود آشنا شده و به آن پاسخ مناسب داده و به جای پرخاشگری در جامعه، مسائل و مشکلات را از راههای صحیح خود حل میکند.
از دکتر محمود سریع القلم
مسؤول دبیرخانه شبکه مردمی اجرای فتوای حضرت امام خمینی در اعدام سلمان رشدی در همایش فتوای ماندگار، اظهار کرد: از اقدام شجاعانه جوان آمریکایی در جهت اجرای حکم تاریخی امام راحل صمیمانه تشکر میکنیم. اینکه با این اقدام خود یک چشم سلمان رشدی را کور و یک دست او را ناکار کرد باعث خوشحالی مسلمانان شد.
به گزارش فارس، وی بیان کرد: هر چند سلمان رشدی مردهای متحرک بیش نیست در همین راستا در جهت ارج نهادن به این اقدام شجاعانه حدود هزار مترمربع زمین زراعی با ارزش و حاصلخیز اهدایی مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ حسین زارعی طی مراسم ویژهای تحویل وی و یا نمایندهی قانونیاش میشود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از فرادید، در زمان قاجار، وقتی برای اولین بار گوجه فرنگی وارد ایران شد، مردم به آن «ارمنی بادمجان» میگفتند! پس از مدتی عدهای علیه این گوجه ملعون فرنگی تبلیغ میکردند به عنوان اینکه فرنگی است و حرام، مردم هم آن را نمیخوردند.
اما به مرور زمان حساسیتها درباره گوجه فرنگی کمتر شد و علمای دینی خوردن گوجه فرنگی را حلال اعلام کردند و مردم پس از مدتی به خوردن این گوجههای فرنگی، عادت کردند!
جواد آقاجان نژاد از خبرنگاران تبریزی سالها است که جلسات شورای شهر تبریز را پوشش میدهد؛ آقاجان نژاد از باغبان (نایب رئیس شورای تبریز) سوالی میپرسد که به این مسئول برخورده و به او حملهور میشود! منبع: دانشجو
عضو شورای شهر تبریز به صورت خبرنگار سیلی زده است، البته خواسته از او فیلم نگیرد و قصدش انداختن گوشی بوده که در کل ماجرا فرقی ایجاد نمیکند. ما مدیریت کل ارشاد استان صحبت کردم در راه استانداری بود و قرار شد پیگیری کند، با خبرنگار و مسئول خانه مطبوعات استان هم صحبت کردم.»