هميشه انسانهاي بزرگ و فداكار هستند كه براي نجات جان ديگران يا كمك به هم نوعان جان خود را به خطر مياندازند. به همين سبب نام و ياد اين افراد فداكار در ذهن مردم جاودانه ميماند. از اين گونه انسانهاي شريف و از جان گذشته در تمامي كشورها بسيار هست و شهروندان به وجود آنها افتخار ميكنند. در كشور ما بسيار هستند از اين انسانهاي بزرگ كه جان در كف اخلاص گذاشتند و ایثار کردند. مردان، زنان، كودكان و نوجوانان اين سرزمين رشادتها و دليريهاي فراواني كردهاند و زندگي اين انسانهاي فداكار سرمشق و چراغ راه ماست.
سه شنبه 25 ارديبهشت 92 « اميد عباسي » آتشنشاني كه از جانش گذشت و با اهدای ماسك خود به دخترك 9 ساله مانده در ميان شعلههاي آتش كه از ترس ميخواست خود را از طبقه دهم ساختمان مسكوني به بيرون پرتاب كند حياتي دوباره بخشيد. آتشنشان تهراني هرچند پيراهنش را آتش نزد، جانش را به آتش كشيد. ماسك اكسيژن خود را روي صورت دختر بچه قرار داد او را براي انتقال به محل امن به همكارش تحويل داد ولي خود دچار دودزدگي شديد شد و به علت مسموميت دچار مرگ مغزي شد. اميد عباسي نه تنها آن دختر بچه بلكه چند نفر ديگر را نیز با اهدای عضو از مرگ حتمي نجات داده بود. او از جان گذشته بود.
اخيرا نيز در جريان آتشسوزي در بندرعباس« بركت جوذري » آتشنشان غيور با از جانگذشتگي به ديگران حيات دوباره بخشيد. اميدعباسي و بركت جوذري در كلاس سوم ابتدائي فداكاري دهقان فداكار سرمشق زندگي شان بوده و الگو و سرلوحه زيستشان. اين دو حتما در مشق شب از روي دهقان فداكار نوشتهاند و اين كار را خوب انجام دادهاند كه فداكاري را سرمشق كردند. آنان لباس شان را آتش نزدند تا جان كسي را نجات دهند، جان شان را به آتش كشيدند تا زندگي دو دختر را در ميان شعلههاي آتش نجات دهند؛ دختركان مانده در میان اقيانوس دود و آتش.
اميد عباسي و بركت جوذري كه روزي در كلاس درس دهقان فداكار خواندند و الگويشان بود امروزه آتشنشانان فداكار شدند و لازم است در كتابهاي درسي رشادت و دليري و فداكاري آتشنشانان فداكار به كودكان امروز و فداكاران فردا آموزش داده شود تا دانشآموزان و بچههاي امروز با الگوهايي اينچنين ارزشمند آشنا شوند، چرا كه اين افراد لايق الگو شدن هستند. كاري كه اين آتشنشانان فداكار انجام دادند همانند رشادتهاي عزيزان مان در ميدان جنگ بوده است. اينها نيز جانبازي كردند. جانبازي و فداكاري از نشانههاي افراد باايمان است.
روزنامه آرمان
در حاشیه مطلب « کلید تحول در دستان شماست »
هین بگو که ناطقه جو می کند
تا به قرنی بعد ما آبی رسد
گر چه هر قرنی سخن آری بود
لیک گفت سالفان یاری بود مولانا
می گویند حضرت پورسلیمان یک سال و نیم نخوابیده است ؛ او در سایت سخن معلم گلی کاشت که به باغبانی آن مشغول است ، سخن معلم را به مثابه کودک نوپای به پرستاری اش می پردازد و سامانش می دهد ، آنانی که دستی بر آتش دارند می دانند او چه می کند ، پورسلیمان مطالب ارسالی را صفحه به صفحه ، جمله به جمله ، خط به خط ، نقطه به نقطه می خواند و با اینکه اغلب صاحبان قلم اختیار اصلاح و ویرایش به او داده اند او کمتر به متن نیشتر می زند و خراش می دهد . از معدود باغبان قیچی به دستی ست که از سلاحش به صلاح نمی پردازد مگر به استثناء ترین مورد ، هرس گل ها را به حکم عقل و منطق واجب بشمارد.
پورسلیمان در باغ « سخن معلم » با تلاش و کوشش و درایت شبانه روزی به میان باغبانان تعلیم و تربیت آمده و فکر و اندیشه آنان را در دنیای مجازی در سفره سار بوستان قلم در معرض نمایش و همایش قرار داده است .
شاهزاده مومن و مقدس « سر سخن » اسرار قلم هویدامی کند و بساط بلاغت و فصاحت می گستراند تا حریف بلاهت ، هیجان ، تقلید ، تعصب و سفاهت شود تا ترازوی « ادب قدرت ، ادب عدالت » را شاید میزان نموده و به بار بنشاند .
هم ترازو را ترازو راست کرد هم ترازو را ترازو کاست کرد
شهسوار سخن ، معلمان ، فرهیختگان ، صاحب نظران و اندیشمندان را در دنیای مجازی به دور هم جمع می کند و سپس به میدان « درون کاوی » روانه می کند تا برای قضاوت، نقد و پردازش عرصه " عملکرد " ، " رفتار " و برنامه های آموزش و پرورش در کانون بی طرفی و صداقت دام و تور بیاندازند تا کلید کشف خفایا و زوایای " اختلال و بیماری " را بشناسند و بستانند .
سخن معلم ساحل آلوده می شوید و در این راه چه پیچش ها در اندامش می افتد و چه غبارها بر چهره اش می نشیند ؛
این جهان همچون درخت است ای کرام
ما براو چون میوه های نیم خام
سخت گیرد خام ها مر شاخ را
زآنکه در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان
سست گیرد شاخها را بعد از آن
چون از آن اقبال شیرین شد دهان
سرد شد بر آدمی ملک جهان مولانا
وقتی ساحل از تلاطم و تموج به آرامش می رسد ، از زلالی ، ذخایر ،معادن ومنابع نمایان می شود تا بهره برداران و بهره وران ساحل تعلیم و تربیت و آینده سازان ، بدون تعارض ، تنافض و تضاد غیر منطقی در کنار معلمان دلخوش ، مشتاق ، علاقمند و توانمند خوشه چین معرفت باغ و بوستان اندیشه های ناب و نبوغ آمیز باشند.
پورسلیمان معتقد است هم آوایی ، همدلی ، و همداستانی معلمان و فرهیختگان در شناسایی غده چرکین عدم باور و اعتماد به « توسعه انسانی » در ادب دولت مردان و قانون نویسان از هیچ نهاد، سازمان و شخصی بر نمی آید مگر خود معلمان با کمک رسانه و تعامل و تعاطی اندیشه ها در ساحل گفت و گو باید این مهم را به سر انجام برسانند و این مرض و بیماری را از ریشه بخشکانند.
به آرشیو سایت بنگریم ...
در این یکسال و اندی زمان ، چه بوستانی برا انداخت از این همه آثار گهر بار و گرانبها چشم ها خیره می شود ، هر کدام از مقالات ، نظرات و چالش ها می تواند یک کتاب باشد برای بهره وری آحاد جامعه و آموزش و پرورش .
می دانیم وزیر علاوه بر مدیران کل ، مشاوران زیادی دارد که همه نظرات آنان (ضمن احترام به حضرات ) در کارکرد و در ارتقاء سطح علمی و توانمندی معلمان به اندازه 30 در صد خروجی سایت سخن معلم را ندارد ، اگر الکسا درست گرا داده باشد که سایت سخن معلم روزی میانگین هشت هزار بازدید کننده دارد این پیروزی بر مدیر و همکاران شان مبارک باشد ، آیا وزیر ، مشاوری شفاف تر و امین تر از این می تواند سراغ داشته باشد که به روز با معلمان سرزمینش ارتباط بگیرد ؟
آقای فانی !
مگر پورسلیمان می خواست شما را ببلعد که به او اجازه ورود به بارگاه خود نداده اید ؟
پیشنهاد می شود آموزش و پرورش خسته و وزیر خسته تر ، اگر معلمان را تشویق کند که در چنین حوزه ای به ارتباط با یکدیگر ، همدلی ، مشارکت و مشاورت بپردازند به نظر می رسد هم آموزش و پرورش به پویایی مضاعف برسد و هم معلمان هشیارتر و آگاه تر خواهیم داشت ، اگر هدف ها ، تربیت نسلی باشد که بتواند خود را از افراط و تفریط مصون بدارد و چاره کار بداند و خلاقیت و زیستن با هم و ایده آل را در خروجی خود داشته باشد .
و دیگر اینکه شورای سخن معلم به مناسبت دو سالگی اش همایش و یا برنامه ای را در نظر بگیرد ؛ مثل جشن حافظ « برگزاری همایش صنعت فیلم » بهترین مقاله ، دیدگاه شعر،اندیشه ، پیشنهاد؛ نه مورد قضاوت بلکه مورد همایش قرار بگیرد ، آن هم نه به هدف برتری ، بلکه ایجاد شور و نشاط و توجه بیشتر به همکارانی که از چنین رسانه ای اطلاع ندارند را تدارک ببینند تا اطلاع رسانی کارکرد این رسانه در بین معلمان و فرهیختگان همه گیر شود .
خوشبختانه سایت سخن معلم توانسته است در اکثر حوزه های آموزش و پرورش ورود پیدا کند ، روز به روز پویاتر و کامل تر شود ؛به نمونه هایی از خروار خرمن اندیشه اشاره می کنیم وبدوا از معلمان و فرهیختگان که سرایش اندیشه قلم شان در صفحه سخن معلم آراسته شده است سهوا و به جهت جلوگیری ازدرازای کلام ، نام نبرده ایم پوزش می خواهیم :
اگر به دل نوشته های دانش آموز قدیمی سمیرمی دقت کنیم ما را از ترسیدن بر حذر می دارد پس به سان محمد زارع سمنانی باید بگوییم من یک معلم هستم و چه جالب گفته است علیرضا راه پیما تهرانی معلم ابر رسانه ای که خاموش نمی شود و بدون معطلی هادی فرج تبار سقزی پاسخ می دهد که معلم سقف و ستون جامعه است آن را خراب نکنیم ، البته مجید کاظمی اصفهانی تذکر می دهد که آهای مسئولین ، آموزش و پرورش زیر بنای رشد و توسعه است و محمد رستمان مازندرانی معلمان را مدافعان فراموش شده می نامد و محسن محمد زاده اهوازی اولویت های آموزش و پرورش و آینده جامعه را برمی شمارد ، محمد داوری معتقد است روابط عمومی آموزش و پرورش هنجارشکنی قابل ستایشی انجام داده است اما علیرضا جدایی مدیر کل حوزه وزارت ، روابط عمومی را در قالب سازمان های دانش بنیان محسوب می کند ، ولی قادر باستانی حراج علم در میدان انقلاب را فریاد می زند و عباس فرجی پاسخ وزیر دولت یازدهم به سبک دولت دهم را نمی پذیرد ، زهره روحی کتاب مطالعات اجتماعی را نقد و بررسی می کند و گروه اخبار به مصطفی رحماندوست از آوردن قلیان در کتاب درسی ایراد می گیرد.
شعر و شاعری در سخن معلم از« آرزو های یلدایی » فاطمه سادات اشرفی زاده تا فاطمه ایازی روز بهانی « سفره دل گسترانیدیم » و فرخنده قربانی مقدم از سروده ی «چون مهر» و علی افشاری سمیرمی «چه بی نشاط بهاری» تا «بهاریه» حامد سام دلیری و «خانه تکانی خشتی و قدیمی» فرزانه دشتی و «باد بهاری» مهدی احمدی و معصومه حدادی با شعر زیبای «دریا تو موج عشقی» و «حیات طیبه» مریم پورسلیمان ، نمونه های از سیلان احساس زلال معلمان سرزمین مان می باشد.
عبدالحسین برزگر زاده تبریزی وزیر ما ، وزیر شما را می نویسد ، علی بهشتی نیا در قالب طنزانه به ظریف نامه حواله می کند و محمدی از مازندران افت شدید اخلاقیات در جامعه ... و جایگاه آموزش و پرورش را پرسش می کند و مزبان حبیبی با ساکنین خانه ی ملت نجوا می کند و محمد رضا نیک نژاد امکانات و در آمد های آموزش و پرورش را مورد برسی قرار می دهد و کامل حسینی گیلانی غصه تابستان و فرصت تجدید قوا را می خورد و رضا نهضت اصل صلاحیت وزیر را زیر گیوتین نقد قرار می دهد و رضا مرادی جفای حاجی بابایی در حق آموزش و پرورش را مورد بررسی قرار می دهد و دکتر محمد روزبهانی آموزش و پرورش ، معلمان و ترس از رسانه را می نویسد و مرتضی نظری داد می زند که نسل فردای ایران را فقیرتر تربیت نکنیم و دکتر زهرا بازرگان نقش مدرسه در پیشگیری از جرم را به روشنی تبین می کند ، میترا شکری سئوال می پرسد آیا ما تنبلیم ؟ و احمد حج فروش موانع خلاقیت در آموزش و پرورش را بر می شمارد ، طاهره نقی ئی بعضی اقدامات وزیر را با تدبیر و امید در تعارض می بیند و سعید شهسوارزاده چند روزی مانده به توافق ، جشن هسته ای را پیش بینی می کند و سعید دادرس از سردرگمی دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر می نالد و کامل حسینی دغدغه معلمان را تنها مسائل مادی نمی داند ، ناصر طالبی هزار نکته باریک تر از مو در باره معلم را به سخن معلم ارائه می دهد و جواد بروجردی آرامش و دلدادگی ، عباس حاتمی ارزش و انسان ارزشی را می نویسند و عبدا... افراسیابی جستاری در اندیشه هگل ، جلیل از کارت های هدیه رمضانیه ، محمد رضا سرگلزایی از منطق نق زدن و نقد کردن ، رویا عبدا... پور فرآیند آموزش فلسفه به کودکان از تئوری تا عمل را عرضه می دارند ، هفت قانون معنوی موفقیت از علیرضا هاشمی سنجانی ، الهام شریفی شیرازی معلمان زن و کنش صنفی از جنس زنانه و شهیندخت میان دشتی زنان معلم و نقش های چند گانه را می نویسند ، استاد غلامعباس توسلی نقد اعزام معلمان به خارج از کشور ، سید رازی طبیب کج سلیقگی ، شیرزاد عبداللهی گشت تعزیرات در مدارس ، فاطمه علیزادگانی از نقش مشاور و فاجعه حذف آن و عبدالجلیل کریم پور فریاد سکوت ، صدای باور معلمان را می نویسند ، علی غیاث آبادی فراهانی پیامد های خروج نخبگان از کشور را تذکر می دهد ؛ اما سخن معلم ما را با یک وبلاگ نویس غیر فرهنگی که به کار فرهنگی می پردازد ؛ فرهاد داودوندی بروجردی آشنا می کند و حسین خسروی از نفت تر و بانک تر می نویسد و اسماعیل عبدی راهکارهایی را برای آموزش " مقابله با افراطی گری " به دانش آموزان را ارائه می دهد و بهزاد الهی نیا تاثیر ورزش بر بهداشت فرهنگی جامعه را ، احمد شبانی بانه ای دلائل نمایندگان برای استیضاح وزیر آموزش و پرورش را تحلیل می کند و خالد توکلی یک بار دیگر فرهنگ را مورد توجه قرار می دهد و علی ترابیان زلیوا نورآبادی نقش بی بدیل فرهنگیان در سر نوشت انتخابات 94 را بررسی می کند و یعقوب رمضان زاده سیستم تبعیض زده را می نویسد و هادی ورمزیاری از اولین مدرسه زرتشتیان تهران یاد می کند ، فرشته آل حسینی " ما به سم رقابت تا مغز استخوان آلوده ایم " و رضا بصیری راد از صمد بهرنگی معلمی که قدر قلم را پاس می داشت ، فرخنده قربانی مقدم نسخه شفابخش اندیشه های شریعتی برای نسل جوان را ضروری می داند و ابوذر از تهران ، مجید کاظمی ، علیرضا سعید آبادی ، فرشاد علی یاری ، بهاء ساکت ، مهدیس مدنی ، سید مصطفی بیضایی یزدی ، مریم مهران راد ، محمد تقی سبزواری ، محمد عزیز مرزی سقزی ، سمیه جعفری ، شکرا... مسیح پور ، رضا خسروی بروجردی ، عزیز ا... بابلی ، منیژه غزنویان ، محمود جعفری ، علی محجوب ، اکبر رضا دوست ، کامیاب شرفشاهی ، منوچهر خدایی ، آزاد معلم ، علی افشارسمیرمی ، مهدی بهلولی ، حسین رفیعی زنجانی ، سید حسین موسوی و... وهمه کامنت نویس های خوش قلم و ده ها نوشته و اثر گهر بار و پند آموز که افتخار نامشان در این مقال نمی گنجد ، نمونه هایی از موفقیت چشمگیر در بوستان سایت « سخن معلم »و تعامل افکار و اندیشه های معلمان در یک دور هم نشینی مجازی به بار نشسته است را شاهدیم .
پورسلیمان با دقت و آگاهی عجیب مطلب « کلید تحول در دست معلمان است » را عنوان کرده است و به روشنی همکاری همه معلمان و اندیشمندان برای مشارکت بیشتر و تلاش برای آموزش و پرورش بهتر را در خواست نموده است شاید به قول سهراب " چشم ها را باید شست و جور دیگری باید دید "
به امید آینده ای درخشان برای مردم سرزمین مان
محمد رضا خورشیدی پاجی فعال فرهنگی مرداد نود و چهار
گفتم پسرم چرا دَرسَت را نمیخوانی!؟ گفت درس خواندن به چه درد میخورد؟ گفتم چرا نمیخورد؟ خودِ من از خانوادهای فقیر دانشگاه رفتم و الان هم دبیرم و زندگی متوسطی دارم. اگر چنین نبود باید کارگری میکردم و برای یک لقمه نان، جان میکندم. اما حالا یه آب باریکهای هست و زندگی با کم و زیادهایش میچرخد و از خیلیها بهتر زندگی میکنیم.
گفت مگر تو همکار عمو نبودی؟ گفتم چرا! گفت او ١٠ تا زندگی ما را میخرد! گفتم خُب، اما تحصیل، چیزهای دیگری هم به آدم میدهد. گفت مثلا!؟ گفتم اندیشه را میپروراند و دید را گسترش میدهد، روابط اجتماعی را آسانتر و فراوانتر میکند، انسان را با جهان آشناتر میکند، فرهنگساز است و اگر درست انجام گیرد، میتواند در طول زندگی کارآمد و سودمند باشد و...
اینها تنها بخشی از بهرههاییست که در درس خواندن هست و نصیب همه نمیشود. به خیالم تسلیمش کرده بودم! باز گفت عمو با پولی که دارد میتواند همه اینها را با هم داشته باشد!
برای شناخت جهان باید رفت و دید. او میرود و میبیند و یاد میگیرد. تو هم بنشین کنج خانه و بخوان و بخوان! کی بیشتر میآموزد!؟ پرسیدم فرهنگ چی!؟ آن هم خریدنی است؟ گفت تا آنجا که دیدهام در شرایط کنونی و از نظر فرهنگی، چندان تفاوتی میان تحصیلکرده و تحصیل نکرده وجود ندارد!
برای نمونه خودم دیدم که فلانی با اینکه تحصیل کرده یکی از بهترین دانشگاههای کشور است، زباله بر زمین میریزد و...
گفتم بچههای فامیل همه درس خواندهاند، خجالت نمیکشی، درس نخوانی!؟ گفت برای همین است که الان همه یا بیکارند و یا در رشتهای به جز رشته دانشگاهیشان، با شندرغاز دستمزد زندگی میکنند. پرسیدم درد تو کم پولی است؟ من که تا جایی که توانستهام تأمینات کردهام! گفت من نمیخواهم فشاری به تو وارد کنم. برای همین بیشتر به کار چسبیدهام و نمیخواهم آیندهام مانند دیگران شود.
قول میدهم در ٤، ٥سال آینده هم نگذارم تو کار کنی و زندگیات را هدر دهی! پرسیدم هدر!؟ گفت تو میخواهی در این سن وسال بنشینی و بخوانی و بنویسی، اما مجبوری برای حقوق ناچیزی که درآمد یک روز عموست! بر همه علاقههایت چشم بپوشی. گفتم اینجور هم نیست. همه تحصیل کردهها که زندگی بدی ندارند. مثلا فلانی که دکترای شیمی دارد و تلاش کرده و در رشته خودش سری شده است، دارد حسابی پول درمیآورد. گفت تو هم از میان همه پیامبران، چسبیدی به جرجیس! با یک گل که بهار نمیشود! دیدم هیچ جوره راضی نمیشود. البته پُر بیراه هم نمیگفت. اگر هدف از زندگی پول است، که راههای میانبُر فراوانی برایش هست، پس چرا آدم این همه در راهی که علاقهای به آن ندارد گام بردارد و زندگی را به سختی بگذراند!؟
من در درس خواندن و دانشگاه رفتن بسیار چیزها آموختهام که اکنون از آنها بهره میگیرم. اما نمیدانم چرا از پسِ راضی کردنش بر نمیآیم!؟ اختلاف نسلهاست؟ وضع اقتصادی بد و بیکاری شدید تحصیل کردههاست؟ ناکارآمدی آموزش است و ناتوانی آن در افزودن به دانسته و آگاهیهاست؟ اختلاف طبقاتی شدید در جامعه و نوکیسههایی که به روشهای گوناگون خانهها و خودروهای آن چنانی دارند؟...
هر چه هست راضی کردن نسل امروز برای درس خواندن و آموختن، در چهارچوب آموزشهای رسمی بسیار دشوار شده و پول در زندگیهایشان محوریت یافته است!
راه چاره چیست، نمیدانم!
روزنامه شهروند
تعدادی از مدارس به خصوص دبیرستان ها با دو نیت در تابستان ها کار می کنند؛ یکی رفع اشکال و تقویت بنیه علمی دانش آموزان و یکی کسب درآمد.
هدف اول را مدارس دولتی و غیردولتی هر دو دنبال می کنند، مخصوصا دولتی ها که معمولا تعداد دانش آموزان شان زیاد است و با حجم زیاد کتاب های درسی و زمان محدود آموزشی جور نیست. اما در مدارس غیردولتی باید اذعان داشت که نیت غالب، کسب درآمد است چون چرخ این مدارس به هر حال باید بچرخد و به صرفه نیست که در تابستان تعطیل باشند.
اما در این میان با مدارسی مواجهیم که از فرصت تابستان برای تدریس کتاب های سال آینده استفاده می کنند که البته این رغبت در مدارس دولتی به ندرت و در مدارس غیردولتی به وفور دیده می شود، مخصوصا برای دانش آموزانی که سال آینده باید در کنکور شرکت کنند.
در واقع استدلال این است که با مرور درس های سال آینده، در سال تحصیلی فرصتی برای تمرکز بر تست زنی و مرور نکات کنکوری ایجاد شده که از این رهگذر درآمدی نیز عاید مدارس می شود.
البته برخلاف کلاس های رفع اشکال تابستانی که واکنشی است به فرصت محدود آموزشی و جا نیفتادن برخی نکات درسی در طول سال (و می تواند فوایدی برای دانش آموزان داشته باشد)، تدریس زودهنگام کتاب های سال آینده یک چالش محسوب می شود.
علت این که دانش آموزی که مطالب درسی را زودتر آموخته یا با آنها آشنا شده در طول سال رغبتی برای آموزش و اشتیاقی برای یادگیری ندارد، مشکلی است که در دانش آموزان کلاس اولی که در دوره پیش دبستانی الفبا و اصل ریاضی را آموخته اند نیز دیده شده است.
اما مشکل اصلی وقتی بروز پیدا می کند که معلم تابستانی دانش آموزان با معلم آنها در طول سال تحصیلی متفاوت باشد و تفاوت در روش های تدریس، دانش آموزان را دچار سردرگمی کند.
جام جم
گروه اخبار /
در این اجلاس که روسا و مدیران آموزش و پرورش سراسر کشور گرد هم آمده بودند بازار روبوسی و دیدار گرم بود و مسوولان که بعضا شاید از اجلاس سال گذشته تاکنون همدیگر را ندیده بودند در گروه های دو یا چند نفره با هم خوش و بش می کردند.
سالن مرکز همایش های بین المللی برج میلاد مملو از جمعیت بود و گویا تمامی کسانی که به این اجلاس دعوت شده بودند حضور داشتند.
در ابتدای مراسم افتتاحیه یک گروه سرود دانش آموزی از خراسان رضوی با لباس های محلی به اجرای برنامه پرداختند که با تشویق حاضران همراه بود.
براساس برنامه ریزی انجام شده قرار بود بنابر رسم سال های گذشته رییس جمهوری سخنران اصلی مراسم افتتاحیه باشد که به دلیل حضور نیافتن دکتر روحانی به قرائت پیامی از وی قناعت شد و محمدباقر نوبخت معاون رییس جمهوری و رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی به سخنرانی پرداخت.
پس از پایان مراسم افتتاحیه و زمان تنفس، هنگامی که حاضران در جلسه دوم دیر حضور پیدا کردند، حجت الاسلام ناصری زنجانی معاون حقوقی و امور مجلس وزیر آموزش و پرورش از این بی توجهی گله کرد و گفت: در مدت سه روز برگزاری اجلاس نظارت بیشتری بر ورود و خروج افراد صورت می گیرد و کسانی که به موقع در جلسات حاضر شوند جایزه گرفته و افرادی که به هر دلیل دیر بیایند اسامی آنها قرائت می شود.
در ادامه جلسه و بعد از سخنرانی علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش، ناگهان جلسه از رسمیت خارج شد و مدیران و روسای آموزش و پرورش بنا به درخواست مجری کت های خود را در آورده و اقدام به نرمش و ورزش کردند که با این کار مدتی فضای جلسه تغییر کرد.
در حاشیه این اجلاس، ادارات کل آموزش و پرورش استان های مختلف کشور نیز با تشکیل غرفه سعی کرده بودند تا فعالیت ها و آداب و رسوم استان خود را به بازدیدکنندگان معرفی کرده و با توزیع شیرینی ها و تنقلات محلی از حاضران پذیرایی می کردند.
سی ودومین اجلاس روسای آموزش و پرورش کشور تا 13 مردادماه با برگزاری کارگروه های تخصصی ادامه دارد. ( ایرنا )
مهارت هاي زندگي توسط سازمان جهانی بهداشت، اين گونه تعریف شده است:
"توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و ضروریات زندگی روزمره کنار بیاید."(WHO،1994).
شاخص هاي ده گانه ي مهارت هاي زندگي كه توسط سازمان بهداشت جهاني تقسيم بندي شده است عبارتند از:
1- مهارت های خودآگاهی
2 – مهارت همدلی
3 – مهارت روابط بین فردی
4– مهارت ارتباط موثر
5 – مهارت مقابله با استرس
6 – مهارت مدیریت بر هیجان
7 – مهارت حل مسئله
8 – مهارت تصمیم گیری
9 – مهارت تفکر خلاق
10 – مهارت تفکر نقادانه
هدف ما در اين ياداشت اين است كه به وضعيت آموزش مهارت خودآگاهي در مدارس بپردازيم. خود آگاهي يكي از مهارت هاي مورد نياز در زندگي براي هر شهروند است. وقتي صحبت از مهارت مي شود منظور چگونگي انجام يك كار است. يك مهارت با آموزش ياد داده مي شود و با تمرين و تكرار دروني مي گردد. به عنوان مثال رانندگي يك مهارت است، فردي كه مي خواهد راننده شود بايد ابتدا اصول اوليه اين مهارت را بياموزد و به صورتي عملي تمرين نمايد تا بر آن تسلط يابد. هر شخص براي زندگي كردن در جامعه نيز نياز به يادگيري مهارت هاي اساسي زندگي در آن جامعه دارد. تا شخص مهارت هاي زندگي كردن در جامعه اي را نياموزد، نمي تواند به نيازها و خواسته هايش پاسخ دهد و همچنين در ارتباط با ديگران دچار مشكل خواهد شد. از اين رو در ابتدا وظيفه ي خانواده و سپس مدرسه است كه مهارت هاي زندگي را به فرد آموزش دهند تا در ادامه ي زندگي با چالش روبرو نشود.
جامعه ي امروز با جامعه ي گذشته متفاوت است و از اين رو مهارت هايي كه براي زندگي در اين جامعه نياز است با جوامع 100 سال پيش و يا قبل تر به كلي متفاوت است. خانواده ها و مدارس نبايد مهارت هايي كه براي زندگي در جوامع سنتي گذشته مورد نياز بوده را امروزه به كودكان و نوجوانان آموزش دهند، چرا كه كاربردي براي آنها نخواهد داشت. بهترين و كاربردي ترين مهارت هايي كه امروزه مي توان به كودكان آموزش داد ، مهارت هاي ده گانه ي توصيه شده توسط سازمان بهداشت جهاني است كه جنبه كاربردي تري براي جوامع امروزي از جمله جامعه ي ما دارد.
يكي از مهارت های ده گانه زندگي ،خودآگاهي است. خودآگاهي اين گونه تعريف شده است:" فرد بتواند نقاط ضعف و قوت ، خواسته ها، نيازها، تمايلات خود را بشناسد و تصوير واقع بينانه اي از خود داشته باشد ، همچنين حقوق فردي، اجتماعي و مسئوليت هاي خود را بداند" اين مهارت موجب می شود که فرد بتواند به سئوال مهم « من کیستم ؟ » جواب دهد.
سوال اين است ؛ آيا خانواده و مدرسه تونسته اند مهارت خودآگاهي را به كودكان و نوجوانان به درستي آموزش دهند ؟ آيا اكثريت كودكان و نوجوانان امروز جامعه ما از مهارت خودآگاهي برخوردار هستند؟
به نظر مي رسد كه خير.
خانواده به عنوان اولين نهاد و گروهي كه فرد به عضويت آن در مي آيد و وظيفه ی آن ،اجتماعي كردن فرزندان است كه متاسفانه نتوانسته امروزه به درستي مهارت هاي زندگي، از جمله مهارت خودآگاهي را به فرزندان آموزش دهد. در همان روز هاي اول مي توان فهميد ، اكثريت كودكاني كه وارد مدرسه مي شوند از خواسته ها و نيازهاي واقعي شان شناختي ندارند، نمي توانند نقاط قوت و ضعف خود را تشخيص دهند و نسبت به حقوق و وظايف فردي و اجتماعي شان در محيط بيرون از خانه هيچ گونه شناختي ندارند.
متاسفانه دانش آموزان خود را در محيط مدرسه و بيرون از خانه مسئول نمي دانند و به گونه اي در محيط مدسه رفتار مي كنند كه انگار همه بايد در خدمت شان باشند، از مدير ، معلم و ديگران ! در صورتي كه در بسياري از كشورها دانش آموزان خود را در قبال مدرسه و محيط زندگي مسئول مي دانند.
كودكان بعد از ورود به مدرسه در طول چند سالي كه در محيط مدرسه زندگي مي كنند و آموزش مي بينند باز هم به مهارت خودآگاهي دست پيدا نمي كنند. براي اينكه بفهميم يك سياست ، روش و عملكرد خوب است يا بد، مي توان به پيامدهاي آن نگاه كرد.
اگر پيامد يك برنامه و روش خوب باشد مي توان گفت آن برنامه، برنامه اي مفيد است ولي اگر پيامد و نتيجه عملي بد باشد، مي توان گفت كه آن كار ، كاري خوب نيست و اشتباه است. بر اين اساس مي توان از وضعيت پيامدها و نتايج آموزش مهارت هاي زندگي (از جمله مهارت خودآگاهي در دوره هاي مختلف آموزشي) نتيجه گرفت كه مدارس در اين زمينه همانند خانواده ها بسيار ضعيف عمل كرده اند.
دليل آن، وضعيت مهارت هاي زندگي و به خصوص مهارت خودآگاهي در فارغ التحصيلان دبيرستاني است. اگر وضعيت مهارت خودآگاهي در ميان دانش آموزان دبيرستاني و فارغ التحصيلان ديپلمه را بسنجيم با وضعيت بسيار ناگواري روبرو هستيم. امروز يك جوان ديپلمه آيا براي زندگي در جامعه ي امروزي به خودآگاهي مورد نيازش رسيده است؟ آيا به نقاط قوت و ضعفش آگاهي دارد؟ آيا نيازها و خواسته هاي معقول و چگونگي رسيدن به آنها را فراگرفته است؟ آيا تصوير واقع بينانه اي از خود و زندگي اش دارد؟ آيا حقوق فردي و اجتماعي خود را مي داند؟ آيا مسئوليت پذير است و مسئوليت هاي خودش را مي شناسد؟ آيا مي تواند به سوال من كيستم به درستي پاسخ دهد؟ آيا يك جوان ديپلمه 18 ساله مي تواند به تنهايي وارد جامعه شده كار كند و زندگي خودش را اداره نمايد؟
پاسخ به اين سوالات در اكثر موارد منفي است. تجربه ي زيسته ي بيشتر ما اين ادعا را تاييد مي كند. كودكان، نوجوانان و جوانان ما توسط خانواده ها و مدارس به قدر كافي آموزش نديده اند يا اشتباهي آموزش ديده اند.
از اين رو به نظر مي رسد خانواده ها و مدارس بهتر است روش هاي خود را تغيير دهند.
بايستي تمركز بيشتر بر آموزش مهارت هاي زيستن براي زندگي در جامعه ي امروزي باشد تا آموزش موارد و مهات هايي كه براي افراد مفيد نيست و به درد زندگي در جامعه ي امروزي نمي خورد.
« گروه سخن معلم » از سخنان مهم رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در مورد دو مساله مهم یعنی " مساله تبعیض " و " تلاش برای تغییر نوع نگاه به آموزش و پرورش " تشکر نموده و امیدوار است که در آینده نزدیک جامه ی عمل بپوشند .