گروه اخبار /
گاهی از این ور پشتبام میافتیم و گاهی از آن ورش. گاهی برای تعطیل کردن زودهنگام مدارس سر از پا نمیشناسیم و گاهی برای بازگشایی زودتر از موعدش. نزدیکیهای خرداد تقریبا همه میخواهند پرونده سال تحصیلی را زودتر ببندند و به تعطیلات بروند، در تعطیلات تابستان هم عدهای تاب نمیآورند و پرونده سال تحصیلی نرسیده را باز میکنند؛ این حکایت افراط و تفریط است، یک جور چند دستگی در اداره مدارس و مدلی از چندپارگی در سیستم آموزشی ما.
ماه رمضان که تمام شد کم کم کرکره برخی مدارس بالا رفت. پیگیر که شدیم به غیردولتی ها و بعضی از مدارس خاص رسیدیم.
توجیه اینها استفاده از روزهای تابستان است و بازگرداندن دانش آموزان به مدرسه، بعد هم نشاندنشان در کلاس های مختلف، از جمله کلاس های درس. بعضی از خانواده ها از این وضع راضی اند، برخی اما نه، بعضی هم به برنامه مدرسه گردن نهاده اند بی این که موضع مشخصی داشته باشند.
برخی اما به این که مدرسه فرزندشان چند ماه زودتر بازگشایی شده و کلاس درس برپا کرده مباهات می کنند، به این امید که مدرسه ای با کیفیت را انتخاب کرده اند که بعد از تحمل کمی سختی، شیرینی موفقیت به کام فرزندشان خواهد ریخت .
دانش آموزان روایت می کنند
هر روز صبح ساعت 7:30 تا 14:30 بعدازظهر، یکی از دانش آموزان مدرسه ای خاص در تهران به مدرسه می رود تا در کلاس های فوق برنامه ای که مدرسه تدارک دیده شرکت کند. او از این تحصیل تابستانی ناراضی نیست، ولی نگران تکرار تجربه تابستان گذشته است که نکاتی در کلاس ها تدریس شد که قرار بود برای سال تحصیلی آینده به کار دانش آموزان بیاید، اما نیامد؛ او می گوید تابستان پارسال وقت مان تلف شد .
مدرسه این دانش آموز یکی از ده ها مدرسه ای است که دانش آموزان را تابستان ها به اجبار به مدرسه می آورند تا از یک سو، درس های سال گذشته را تکرار کنند و از سوی دیگر مروری بر درس های سال آینده داشته باشند تا از مهر تا خرداد، چیزی را بخوانند که فشرده اش را در تابستان خوانده اند .
دختری 11 ساله که دانش آموز یکی از مدارس غیردولتی تهران است نیز گرفتار همین سیکل شده، حتی زمانی که نوآموز دوره پیش دبستانی بوده است. او حالا هفته ای سه روز به مدرسه می رود و در حالی که مادرش می گوید رغبتی به درس خواندن در تابستان ندارد، اما به اجبار در کلاس ها حاضر می شود و ریاضی و علوم می خواند تا خواسته مدیر مدرسه برای یکدست شدن دانش شاگردان برای سال آینده برآورده شود .
این روایت ها حاکی از تحصیل اجباری تابستانه است که اگرچه بخش زیادی از خانواده ها به گمان تقویت بنیه علمی فرزندان شان به آن روی خوش نشان می دهند، اما خواسته قلبی همه دانش آموزان نیست. حتی پیگیری های ما نشان داد که به این وادی چاشنی ای از تخلف نیز زده شده که اصلش را زیر سوال می برد.
تخلف است
پاسخ کاملا صریح و شفاف بود، وقتی اتفاقات این روزهای برخی مدارس را در گفت وگو با سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران بازگو کردیم. مسعود ثقفی نامش را گذاشت تخلف اگر مدارس به اجبار، دانش آموزان را در کلاس های تابستانی ثبت نام کنند یا این که پا را فراتر بگذارند و درس های سال تحصیلی آینده را به آنها تدریس کنند، یعنی دو کاری که مدارس مورد نظر ما انجامش می دهند .
ثقفی می گوید مدارس آزادند برنامه های فوق برنامه آموزشی یا پرورشی برای تابستان داشته باشند، ولی به شرط دادن حق انتخاب به خانواده ها و به این شرط که برنامه های مصوب درسی را زودتر از موعد تدریس نکنند.
به گفته ثقفی، بخشنامه ای که این موضوع را برای مدیران شفاف سازی کرده نیز چندی پیش به مدارس ابلاغ شده، ولی شواهد نشان می دهد میل برخی خانواده ها برای تحصیل فرزندان شان در شرایطی خاص سیری ناپذیر است و برخی مدارس نیز به این خواسته پاسخ مثبت می دهند و تابستان مدرسه را طبق میل خویش می گردانند.
برقراری مدارس در تابستان به شرط ایجاد انگیزه
یک بار دیگر واژه تخلف شنیده شد وقتی ما با مجتبی زینی وند، مدیرکل مدارس غیردولتی آموزش و پرورش تماس گرفتیم. او نیز پرداختن به درس های سال آینده در تابستان را کاری خلاف دانست و فقط دایر کردن دوره های فوق برنامه آن هم به شرط اختیاری بودن و نیز تکرار دروس سال گذشته با هدف تقویت بنیه علمی دانش آموزان را (آن هم به شرط اختیاری بودن) مجاز اعلام کرد. او علت این سیاست گذاری را ایجاد انگیزه در دانش آموزان می داند تا اگر در درسی ضعف دارند و می توانند از فرصت تابستان برای تقویت خود استفاده کنند، انگیزه بگیرند و با شور و اشتیاق به مدرسه بیایند نه این که گرفتار اکراه شوند.
البته زینی وند می خواهد خیال مردم از بابت برخورد با متخلفان راحت باشد، حتی در گفت وگو با ما تاکید می کند که تاکنون هیچ موردی از تخلفات این چنینی به سازمان مدارس غیردولتی نرسیده، اما ما که پیگیر این سوژه بودیم مدارسی با این جنس تخلفات را یافتیم. این نشان می دهد که همیشه احتمال فرار از زیر ذره بین نظارت ها وجود دارد .
برنامه متراکم درسی، ملاک برتری مدرسه نیست
سرنخ باز شدن مدارس در تابستان و برقرار شدن کلاس های درس در آنها را که بگیریم و پیش برویم، ریشه اش را جایی به جز خانواده ها نخواهیم یافت. بیشتر خانواده ها، مدرسه بی تعطیلی، برنامه های متراکم درسی، ساعت های طولانی آموزش و رگبار کلاس های فوق برنامه را ملاکی بر کیفیت بالای آموزش در مدارس می دانند که علت استقبال از کلاس های تابستانه نیز همین است . اما تقریبا هیچ کارشناسی یک برنامه شلوغ درسی را ضامن موفقیت نمی داند که حتی مسعود ثقفی، سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران نیز این هجوم اطلاعات را منجر به سوءهاضمه آموزشی می داند که در شباهتی عجیب با سوءهاضمه گوارشی، مطالب آموزشی را پس می زند و از ازدیادش تهوع می گیرد .
پس درس خواندن در تابستان و تلاش برای پیشتر از موعد آموختن کتاب های درسی سال آینده کاری کم فایده و حتی بی ثمر است. برنامه های فوق برنامه مدارس نیز مشمول این قاعده می شود؛ چون سال ها رسم شده برخی خانواده ها فوق برنامه بیشتر را مساوی با کیفی بودن مدرسه می دانند و برای چنین مدارسی و این چنین کلاس هایی هزینه های سنگینی نیز می پردازند .
اما آنچه مصوب آموزش و پرورش است، این است: در دوره ابتدایی در کنار 25 ساعت تدریس هفتگی، هشت ساعت فوق برنامه، در دوره متوسطه دوم، 30 ساعت تدریس دروس مصوب و کمتر از 12 ساعت فوق برنامه و برای متوسطه دوم 12 تا 16 ساعت فوق برنامه در کنار 36 ساعت تدریس.
طبق این زمان بندی استاندارد آموزشی، مدارسی که گاه تا غروب آفتاب یا ساعت های عصر، دانش آموزان را به اسم فوق برنامه در مدارس نگه می دارند، کاری غیراستاندارد انجام می دهند، درست مثل مدارسی که موضوع این گزارش شده اند و با هدف جلو انداختن دانش آموزان خود از بقیه هم سن و سال ها، کتاب های درسی سال آینده را در کلاس های اجباری تدریس می کنند .
ویژگی های یک مدرسه خوب
امیر زنده نام - مشاور تحصیلی
مدرسه خوب، مدرسه ای نیست که ساعات بیشتری از شبانه روزِ دانش آموزان را بگیرد و با برنامه های فشرده ذهن بچه ها را خسته کند. یک مدرسه خوب که به کیفیت آموزشی فکر می کند قبل از هر چیز یک برنامه و استراتژی مشخص دارد؛ یعنی مدرسه ای که قصد اثربخشی دارد و می داند باید به کدام سمت برود و با چه روشی به هدفش برسد .
یک مدرسه خوب باید بتواند دانش آموزانش را پیروز کند که این پیروزی لزوما به معنی رساندن معدل همه دانش آموزان به عدد 20 نیست، بلکه ایجاد بستری است تا دانش آموزان با استعدادها و توانایی های متفاوت به آدم های موفقی تبدیل شوند.
در یک مدرسه خوب برای دانش آموزان ضعیف فرصت تلاش بیشتر و آموختن عمیق تر فراهم می شود و برای دانش آموزان قوی نیز مجالی برای تلاش ویژه تر. در چنین مدرسه ای مدیریت زمان بسیار مورد توجه است و چون هدفی مشخص در آن وجود دارد وقت دانش آموزان تلف نمی شود.
در یک مدرسه خوب و باکیفیت، فرآیند آموزشی و نقاط قوت و شکست دانش آموزان به صورت مستمر و دقیق ارزیابی می شود؛ چون این نیز یکی از لازمه های رسیدن به اهداف است.
در یک مدرسه خوب که برای موفقیت تلاش می کند، استرس وجود ندارد و اولیای مدرسه تولیدکننده فشار عصبی نیستند، در حالی که در بیشتر مدارس ما، نحوه برخورد معلمان در کلاس، تهدید دانش آموزان با نمره یا ترساندن آنها با اخراج اگر نمره مورد نظر مدرسه را کسب نکنند، دیده می شود که به شدت استرس زاست و اما ویژگی مهم یک مدرسه خوب این که فقط بر امور آموزشی متمرکز نمی شود و به پرورش نیز به اندازه آموزش بها می دهد؛ از جمله سلامت جسم دانش آموزان و پرورش قوه خلاقیت و حل مساله در آنها.
جام جم
گروه اخبار /
جعفر پاشایی در جمع فرهنگیان ملکان، افزود: اعتبار مورد نیاز برای اجرای این طرح تامین شده است.
وی اظهار داشت: اعتبار کشوری مربوط به رتبه بندی معلمان در شش ماهه دوم امسال ۱۳هزار و۵۰۰ میلیارد ریال می باشد و برای سال ۹۵ نیز ۴۰هزار میلیارد ریال اعتبار در نظر گرفته شده است که چهار درصد آن مربوط به استان آذربایجان شرقی است.
وی اضافه کرد: با وجود اما و اگرهایی که در رابطه با مشمولان این طرح مطرح می باشد، بیش از ۹۰درصد فرهنگیان به دور از کاغذبازی های رایج اداری مشمول اجرای این طرح خواهند بود.
مدیرکل آموزش وپرورش آذربایجان شرقی با بیان اینکه ۲۳ درصد بودجه کشور مربوط به آموزش و پرورش است، خاطر نشان کرد: ۹۹ درصد بودجه آموزش و پرورش نیز به پرداختی معلمان مربوط می شود و رفاه و تامین معیشتی آنان از الویت های کاری این اداره کل می باشد.
وی ادامه داد: علاوه بر اجرای طرح رتبه بندی معلمان در آینده شاهد افزایش میزان دریافتی آنان خواهیم بود .
پاشایی در ادامه بر ریشه کنی معضل بیسوادی در استان تاکید کرد و گفت: از لحاظ اعتبار هیچ محدویتی در این زمینه وجود ندارد و معاونت سوادآموزی اداره کل موظف شده است برای سوادآموزی والدین بیسواد اقدام کند.
وی با اشاره به اینکه ۵۵ درصد دانش آموزان استان در رشته علوم تجربی تحصیل می کنند افزود: متاسفانه علی رغم تاکید فراوان و زمینه جذب در بازار، دانش آموزان رغبت کمتری به رشته های فنی و حرفه ای دارند که باید معلمان برای رفع این مشکل پیش قدم شوند.
وی همچنین سال تحصیلی پیش رو را متفاوت از سال های گذشته دانست و اظهار داشت: سازماندهی نیروی انسانی موجود با توجه به عدم جذب نیرو و خروج ۴ هزار نفر از بدنه آموزش و پرورش استان امسال را از اهمیت ویژه ای برخوردارکرده است و باید طوری برنامه ریزی شود که حتی برای یک نفر دانش آموز نیز در دورترین نقطه استان معلم وجود داشته باشد .
مدیر آموزش و پرورش ملکان نیز در این نشست فرسودگی فضای آموزشی را یکی از مشکلات عمده شهرستان دانست و گفت: از ۱۵۰۰ کلاس درس مدارس ملکان ۸۵۰ کلاس تخریبی و غیرقابل استفاده هستند.
ایرج هاتفی افزود: بیش از ۷۰درصد مدارس ملکان بالای ۳۰سال قدمت دارند و آسیب پذیری آنها در برابر حوادث غیرمترقبه بسیار بالا ست .
وی خاطر نشان کرد: در ملکان هیچ گونه امکانات رفاهی نیز برای فرهنگیان وجود ندارد به طوری که نبود خانه معلم با توجه به موقعیت شهرستان و وجود مسافرین زیاد فرهنگی که اکثرا به استان های غربی مسافرت می کنند و مجبور هستند شب را در این شهرستان اقامت کنند، همواره مشکل ساز بوده است.
در استان آذربایجان ۴۶ هزار معلم وجود دارد که در ۸۵۰۰ مدرسه مشغول تعلیم و تربیت برای ۶۵۰ هزار نفر دانش آموز هستند.
در شهرستان ملکان ۱۹هزار دانش آموز، ۲ هزار فرهنگی شاغل و بازنشسته و ۲۱۵ مدرسه وجود دارد.
شهرستان ملکان با ۱۱۰هزار نفر جمعیت در فاصله ۱۵۵کیلومتری جنوب تبریز مرکز استان آذربایجان شرقی واقع شده است.
ایرنا
گروه گزارش / اجرای ساختار 6 - 3 - 3 و حذف یک پایه از دوره دوم متوسطه و متقابلا افزایش یک پایه در دوره اول موجب به وجود آمدن مشکلات و مسائل عدیده ای برای همکاران گردیده است .
این روند در حال حاضر به یک بحران تبدیل شده است . « گروه گزارش سخن معلم » در راستای نهادینه کردن فرهنگ گفت و گو و نقادی این بار با « مسعود ثقفی » مشاور ، سخنگو و رئیس روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران به گفت و گو پرداخته است .
متن کامل این گفت و گو را می خوانید
گروه اخبار /
شماره۵۴۷۵۶ /ت۵۰۸۷۵ هـ 4 / 5 / 1394 تصویبنامه در خصوص اقدام وزارت امور خارجه نسبت به افزایش پنجاه (۵۰%) درصدی فوقالعاده جذب وزارت امور خارجه
سازمان مدیریت و برنامهریزی کشورهیأت وزیران در جلسه 31 / 4 / 1394 به پیشنهاد شماره ۲۷۳۸۱۴۴/۸۱۰ مورخ 18 / 4 / 1393 وزارت امور خارجه و به استناد ماده (۶) قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت ـ مصوب۱۳۷۰ـ تصویب کرد:
وزارت امور خارجه مجاز است از ابتدای سال ۱۳۹۴ در قالب سقف اعتبارات مصوب و از محل منابع حاصل از صرفهجوییها، نسبت به افزایش پنجاه (۵۰%) درصدی فوقالعاده جذب آن دسته از کارکنان وزارت امور خارجه که مشمول قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت هستند، اقدام نماید.
معاون اول رئیسجمهور
اسحاق جهانگیری
گروه اخبار /
در حالی که رئیس اتاق اصناف ایران اعلام کرد سازمان امور مالیاتی بیشتر اظهارنامه های مالیاتی اصناف را قبول ندارد و در سال ۱۳۹۳، ۸۰ درصد از آن را رد کرد، معاون مالیات های مستقیم سازمان امورمالیاتی کشور گفت: اصناف در چهارماه نخست امسال ۶ درصد کل مالیات های کشور را پرداخت کردهاند.
حسین وکیلی افزود : این درحالی است که در همین مدت اشخاص حقوقی ۴۱ درصد و حقوق بگیران ۱۱ درصد کل مالیات های کشور را پرداخت کردهاند.
وی افزود : ۱۰ سال گذشته مالیات مشاغل دو برابر حقوق بود در حالی که رشد مالیاتی در بخش حقوق بگیران دو برابر شده است
.وی همچنین افزود: در سال ۱۳۹۲ مالیات دریافتی از مشاغل ۲۱۳۰ میلیارد تومان بود که در سال ۱۳۹۳ با ۲۰ درصد افزایش به ۲۶۵۰ میلیارد تومان رسید.همچنین علی فاضلی، رئیس اتاق اصناف ایران با اشاره به فعالیت یک میلیون و ۴۰۰ هزار واحد توزیع ، یکصد هزار بنگاه خدمات فنی و ۶۵۰ هزار واحد صنفی کوچک و متوسط در کشور گفت: از سال ۱۳۸۸ تاکنون مالیات اصناف همواره رو به رشد بوده است و مقایسه آن با افزایش مالیات حقوق پذیرفتنی نیست.وی افزود : ۶ و نیم میلیون شغل در اصناف ایجاد شده است و بخشی از مالیاتی که سازمان امور مالیاتی کشور معتقد است مالیات حقوق بگیران به شمار می رود، از این بخش است.
وی نبود شفافیت در فروش و مالیات اصناف را رد کرد و گفت: سازمان امور مالیاتی بیشتر اظهارنامه های مالیاتی اصناف را قبول ندارد و در سال ۱۳۹۳، ۸۰ درصد از آن را رد کرد.
ایسنا
اگر در فرصتي مناسب از چند كيلومتري تهران را نظاره كنيم، دود غليظي كه روي شهر را گرفته است، مي بينيد؛ خفگي مزمن، گونه هاي زرد، خستگي هاي جسمي و عصبي، سرطان و بيماري هاي ريوي و قلبي انتقامي است كه طبيعت از اسراف كنندگان مي گيرد. اغلب مردم تصور مي كنند كه فقط دود اتوبوس ها و كاميون ها گازوئيل سوز است كه ناراحتي و آلودگي مي آورد، هر چند دودهاي اين چنين آزاردهنده است، اما خطر اصلي مربوط به گازهاي سرب، ازت، اكسيده و گازكربنيك، بي رنگ و بي بويي است كه از دهانه اگزوز و صدها هزار اتومبيل هر روزه بيرون مي آيد و داخل هوايي مي شود كه زندگي همه ما، حيوانات و گياهان به آن بسته است و به همين دليل تنها مبارزه با دود اتوبوس و كاميون ها بي توجهي به مشكل اصلي بوده و يك نوع گمراهي است.
مسوولان و مدیران شهری با راه اندازی کمپین خط سفید و آسمان آبی و زمین پاک قصد دارند شهری زیبا با آسمانی آبی و زمینی قابل زیست و پاک برای شهروندان مهیا نمایند ؛ شهری که کمتراز آلودگی هوا اثری داشته باشد و خبری. شهری که در خوشبینانه ترین صورت از 10 روز هوای سالم برخوردار می باشد و آلودگی هوامشکلات گسترده ای برای شهروندان بوجود آورده است.
از خط سفید خیابان تا سبک زندگی خانواده
ما ملتي مسلمان و پيرو حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار هستیم. در روايات آمده است که حضرت محمد (ص) فرمودند: سوار، به راه سزاوارتر است تا پياده. و امام علي(ع) فرمودند: در جنگي همراه پيامبر بوديم. مردم ازدحام کردند و راه تنگ شد. پيامبر به شخصي دستور داد تا ندا دهد: «هرکس راه را بند آورد، هيچ جهادي نکرده است...» امام صادق(ع) نيز فرمودند: «هر کس بخشي از راه عبور مسلمانان را تباه کند، ضامن آن است» و امام موسي کاظم (ع) نيز ميفرمايد: « هنگامي که قائم ما قيام کند، ميگويد: اي سوارگان! از وسط راه و اي پيادگان از دو سو حرکت کنيد...» و اين احاديث و روايات در 1400سال پیش بيان شده است، درحالي که بسياري از کشورهاي جهان، هويت و پيشينهاي نداشتند؛ اما حالا ما آن همه هويت و اصالت را فراموش کردهايم و در فرهنگ حمل ونقل جزو عقبماندهترين کشورهاي جهان هستیم و در رفتار ترافيکي سخره عالم شدهايم!
به راستي چرا چنين است؟
به راستی ما را چه شده است که یکی از بی فرهنگ ترین مردم دنیا در رانندگی از آب درآمده ایم؛ به گونه ای که در کنار معرفی جاذبههای گردشگری در ایران، « هشدار جدی نسبت به رانندگی خطرناک ایرانیان » یکی از بخشهای جدایی ناپذیر کتابچههای راهنمای جهانگردان است؟
مگر ما چه گونه رانندگی میکنیم که فیلم رانندگی و نیز روش عبور عابران در ایران، تبدیل به یکی از انواع کلیپ های پربیننده و خندهدار در اینترنت با صدها هزار بیننده شده است و آبروی ایرانی را یک جا به حراج گذاشتهایم؟
هرچه هست، ما اصلاح ناشدنی نیستیم؛ وگرنه ایستادن خودروها در پشت خط عابرپیاده و نیز بستن کمربند ایمنی، امروز در میان ما فراگیر نشده بود... به نظر میرسد، یک عامل اساسی که چنین ما را گرفتار کرده، این است که در ایران اساساً از آغاز، کلمه «رانندگی» نادرست معنا شده است.... رانندگی در دنیا، یک امر « جمعی» است؛ اما در ایران یک امر« فردی » تلقی میشود. رانندگی در ایران یعنی«می خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان دیگر، « رقیب » من هستند و من نباید از رقبا عقب بمانم.... هر فضای خالی که پیدا شد، باید زودتر از دیگران آن را پر کنم. چنین است که رانندگی ایرانی، یعنی« چپاندن خودرو یا موتور در نخستین فضایی که خالی میشود »؛ یعنی« رفتن از هر راه ممکن نه از راه تعیین شده »؛ نتیجه این نوع رانندگی چنین تصویری است.
از سوی دیگر هرچند اتومبیل سالهاست وارد ایران شده، اما تعریف رانندگی، هنوز وارد کشورمان نشده است.
خط سفید و رانندگی صحیح :
رانندگی صحیح، نوعی مشارکت در یک امرجمعی است. این جریان عبور و مرور است که راننده را به مقصد میرساند نه به اصطلاح « زرنگی » او. « رانندگی صحیح » که نوعی مشارکت در یک امرجمعی است، به معنای « هدایت خودرو خود در جای صحیح در میان خودروهای دیگر» است. بنابراین، اینکه خودروی فرد درمیان دو خودرو جلویی جا میشود یا نه، تأثیری در روش رانندگی درست ندارد.... وقتی در جامعهای این نگرش به رانندگی حاکم باشد، یعنی هرکس پیش از آنکه به رسیدن به مقصدش بیندیشد، به دنبال مشارکت در حرکت جمعی خودروها باشد، این نظم در عمل چنین خود را نشان میدهد:
با این روش:
سرعت حرکت خودروها چند برابر میشود.
احتمال برخورد اتومبیل ها به شدت کاهش مییابد.
در صورت تصادف، با توجه به مسیر خالی در دو طرف، خودروهای پلیس و آمبولانس به سرعت به محل رسیده، راه را باز میکنند.
در صورت پنچرشدن یا خرابی یک ماشین، به علت وجود فضای کافی، راه بندان پدید نمیآید.
از همه مهم تر، رانندگان با اعصاب راحت، رانندگی میکنند. دیگر لازم نیست که آنان در هرلحظه، چهار طرف را مراقبت کنند تا مبادا سپر یا آینه اتومبیل کناری به اتومبیل شان برخورد کند یا از عقب کسی به آنان بزند. همچنین کسی که میخواهد در بزرگراه به راست بپیچد، از صدها متر جلوتر در مسیر تعیین شده، قرار میگیرد و خالی بودن باند کناری، او را به قانون شکنی نمیکشاند.( البته اعمال شدید قانون نقش خود را دارد که باید روش آن بررسی شود ).
حال اين سوال باقي است که آيا ما با وجود بيش از 20 هزار كشته حوادث رانندگي در سال، برنامهاي براي 10سال آينده داريم؟ بهتر بگويم که آيا شعار جهاني time for action را جدي گرفتهايم؟ شاید خط سفید و اجرای آن گامی مهم در ارتقای فرهنگ ترافیکی و تغییراتی اساسی در سبک زندگی از نوع اسلامی و ایرانی باشد.
از این رو دهه آینده برای جمهوری اسلامی ایران که به نسبت جمعیت خود، بالاترین میزان تلفات سوانح رانندگی را در جهان دارد، میتواند منشأ یک تحول بنیادین در نظام حمل و نقل زمینی باشد تا با برنامههای صحیح علمی و سرمایهگذاری مناسب برای کاهش آمار تصادف های رانندگی و ارتقای ایمنی جادههای خود اقدام کند.
خط سفید ، نماد انضباط رفتار شهری
مهم ترین تفاوت کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته « انضباط اجتماعی » است و خیابان های شهر نمایشگاه انضباط اجتماعی و کارنامه شهرنشینی و شهروندی یک ملت است.
خط سفيد به عنوان نماد انضباط بخشي ترافيکي مورد تاکيد مديريت شهري قرار گرفته است، متاسفانه حرکت نکردن خودروها بين خطوط، تجاوز خودروها و موتورسيکلت ها به گذرگاه عابر پياده، تردد عابران از عرض خيابان، استفاده نکردن از گذرگاه عابر پياده و ورودهاي غير مجاز به محل هاي ممنوعه و توقف در اين محل ها از جمله مواردي است که در شهر با آنها مواجه هستيم.
خط سفید چراغ قرمز قانون است و البته رعایت قانون در کشورهای پیشرفته تعارف نمی شناسد و وظیفه جمعی است که به قانون مقید باشند و قوانین راهنمایی و رانندگی را جدی بگیرند و البته تخلف از قوانین راهنمایی و رانندگی از سنگین ترین تخلفات در جوامع محسوب می شود .
هدف از پروژه خط سفید این است که خط سفید را قطع نکنیم، به آن پای بند باشیم و بدین صورت حقوق سایر شهروندان را ضایع نکنیم. این خط کشی ها افراد را در عبور و مرور راهنمایی می کند و اگر فردی به این علائم توجه نکرد، مشخص می شود. همچنین در این طرح هر آنچه که مربوط به عبور و مرور ترافیکی از جمله تابلوهای راهنمایی و رانندگی است، سامان دهی خواهد شد. اصلی ترین بخش پروژه خط سفید به فرهنگ سازی ترافیکی شهروندان برمی گردد.
تغيير الفباي مديريت شهري به معناي انعطاف هر چه بيشتر مديريت شهري در حوزه انساني و تمرکز بر ابعاد اجتماعي و فرهنگي است. ملاحظاتي که مي تواند برنامه هاي گسترده شهري را با توفيق همراه کند و به شهروندان بياموزد که موفقيت در زندگي اجتماعي امروز در گرو مشارکت همه جانبه است. گسترش نقش حمايت گري و پشتوانه هاي مادي و معنوي لازم از تمام نهادها و ارگان هاي دولتي براي اجراي طرح لازم و ضروری می باشد. اين امر نه تنها وظيفه دولت که توقع تمامي شهروندان است.
گره های کور خط سفید:
اجرای خط سفید از جنبه سخت افزاری و بستر سازی آن در خیابان از یک سو و از سوی دیگر ارتقای فرهنگی می باشد و نکته همین جاست که گره های کور خط سفید بخش فرهنگی آن است که دارای مشکلات عدیده ای می باشد.مثل ما مثل این داستان است که در ادبیات ایران زمین وجود دارد.
در ادبیات ایران داستانی وجود دارد به نام " لاک پشت و خرگوش" که گفتمان آن، پیش از مدرن و وابسته به دنیای سنت است. این داستان در کتاب درسی دوره دبستان نیز وجود دارد. تناقض تبلیغ رفتار لاک پشتی و کند در دنیای سرعت گرفته کنونی، موجب تناقص و عصبی در شهروندان ایرانی شده است.
تلویزیون، سینما، ویدئو کلیپ، اتومبیل های تندرو، ماهواره، موشک، هواپیمای سریعالسیر، اینترنت و… سرعت را به افراد دهکده جهانی ارائه می کند و انسان های خرگوشی را به سرعتی فراتر از خرگوش فرا می خواند و در اصل، جهان امروز، نماد خود را در دنیای وحش یوزپلنگ می داند که پرسرعت، شکارگر و چست و چالاک است؛ اما گفتمان رسمی ایران هنوز خرگوش را سرکوب و مبلغ لاک پشت است. رانندگان و شهروندان باور خویش را خود انتخاب می کنند، به همین علت رانندگان، سرعت خود را هرگونه که دوست دارند، تنظیم می کنند. یک آهنگ پاپ با ریتم تند و صدای بلند را می گذارند و نگرش خرگوشی خود را با سرعت زیاد و با بالابردن آمار تصادف ها بیان می کنند. ویراژ می دهند، بیکار می چرخند، ترمز ناگهانی می گیرند، مزاحم می شوند و می ترسانند و…. در سراسر اروپا شما یک مورد از این رفتارها را در رانندگی نمی بینید !
خیابانهای آنها باریک تر و ماشین هم بیشتر است. اما همه آرامند؟!
چون در زندگی قانون مند و آرام اند و انعکاس این قانون مندی در همه امور اجتماعی نمایان است.
خط های سیاه و سفید خط سفید
از منظر نگارنده فرهنگ سازی ترافیکی اجرای طرح خط سفید را دچار مشکل می کند زیرا؛
فرهنگ سازي، امري سهل و ممتنع است و اكنون ضرورت عمده در فرهنگ سازي ترافيك احساس مي شود. فرهنگ سازي يك نياز و ضرورت است نه ژست و تفنن اجتماعي. بنابراين نخستین گام در فرهنگ سازي اين است كه باورها و ديدگاه ما درباره اين مسأله تغيير كند؛ يعني مسوولان و سياست گذاران اجتماعي، سياسي و فرهنگي كه دغدغه مسائل شهري و ترافيكي دارند، بايد بدانند كه:
- فرهنگ و فرهنگ سازي امري تدريجي است و فرهنگ سازي ترافيك در كوتاه مدت ميسر نمي شود و فرهنگ سازي گام به گام و مرحله به مرحله به نتيجه مي رسد.
- فرهنگ سازي يك امر همگاني است. قطعاً اقدام های مسوولان شهري، بدون همراهي خانواده، مدارس، مساجد، رسانه ها و ... محال است.
- فرهنگ سازي نيازمند دانش فني است. براي فرهنگ سازي بايد از علوم ديني و مذهبي، روان شناسي، جامعه شناسي، مديريت، علوم سياسي، ادبيات و هنر بهره برد.
- فرهنگ سازي، امري سهل و ممتنع است. در جامعه اين تصور در ميان عوام و برخي از خواص وجود دارد كه فرهنگ سازي آسان است و فرهنگ سازي يعني اجرای يك يا دو كار نمادين؛ اما در منظر جامعه شناختي، فرهنگ سازي امري سخت و دشوار است و مهارت، دقت، حوصله و صبر فراوان مي طلبد.
- فرهنگ سازي بدون برنامه، موفقيتي به دست نمي آورد. برنامه ريزي مي تواند كوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت ارائه شود.
- آخرين مسأله در فرهنگ سازي اين است كه فعاليت هاي فرهنگي مي بايد با ارزشيابي همراه شوند و قطعاً با توجه به نكات بالا مي توان تغييرهای اساسي برای فرهنگ سازي ايجاد کرد، زيرا انسان آفريننده فرهنگ، پرورده فرهنگ، پروراننده فرهنگ و نيازمند فرهنگ است.
چندی پیش خبری خواندم از قول وزیر وزیر آموزش و پرورش مبنی بر کاهش 300 هزار نفری جمعیت معلمان . در این خبر وزیر محترم تنها چاره بهتر شدن وضعیت معیشت معلمان را رساندن جمعیت معلمان به 750 هزار نفر دانسته اند . با این روش حقوق و مزایای نداشته آن 300 هزار نفر به حقوق مزایای نداشته آن 750 هزار نفر اضافه می شود تا آن 750 هزار معلم خوشوقت، شاد و خرم، چست و چابک در کنار سایر اقشار مرفه جامعه زندگی کنند . از آن جایی که تیم وزیر آموزش و پرورش برای تغییر معیشت معلمان خیلی عجله دارند و ممکن است از هول هلیم در دیگ بیفتند و از آن جایی که چاره ای هم جز کاهش نیرو ندارند پیشنهاد می گردد وزیر محترم و اتاق فکر ایشان به مطلب زیر توجه نمایند.
در ابتدا یک سوالی ذهن مرا مشغول کرده است که ناشی از توهم اینجانب است و نیازی به پاسخ ندارد و آن اینکه مگر آموزش و پرورش، معلم و نیرو هم دارد ؟ اصلا همچین چیزی داریم؟ مگه میشه؟ من تا حالا فکر می کردم آموزش و پرورش خودرو است ، خودش از زیر بته درآمده و خودش رشد می کند، حالا اینکه وزیر اذعان دارد که آموزش و پرورش معلم دارد برای من و امثال من جای تعجب دارد.
اصلا جناب وزیر ؛ چرا به جای حذف 300 هزار نفر معادله را برعکس نمی کنید؟ به نظر شما اگر 750 هزار نفر حذف شوند بهتر نیست؟ من مطمئنم اگر معادله برعکس شود آن 300 هزار نفر باقی مانده خیلی خیلی وضع معیشت شان بهتر از آن پیشنهاد شما می شود.
در ضمن با اجرای پیشنهاد بنده و حذف شغل دوم معلمان هم 750 هزار فرصت شغلی ایجاد می شود، هم آن 300 هزار معلمی که در آموزش و پرورش می مانند، نجات پیدا می کنند و هم آن 750 هزار معلمی که از آموزش و پرورش رفته اند جزو نجات یافتگان خواهند بود.
به هر روی ، جناب وزیر اینکه شما فرموده اید چاره ای جز حذف 300 هزار معلم ندارید جای تامل دارد. واقعا چاره ای جز این ندارید؟ چرا به جای حذف راه حل بهتر و ساده تری برای بهبود معیشت معلمان استفاده نمی کنید؟ اصلا مگر معیشت معلمان بد است که شما می خواهید برای نجات 750 هزار نفر 300 هزار معلم را حذف کنید؟
به قول حجت الاسلام دکتر رفیعی "معلمان در ازای این حقوق استخدام شدند". خب کسی حق اعتراض ندارد که در ازای همین حقوق استخدام شدند. به جای حذف 300 هزار معلم، آموزش و پرورش را بدهید به امثال دکتر رفیعی ؛ اینها با همین بودجه و بدون کسری چنان چرخ آموزش و پرورش را می چرخانند که آب هم از آب تکان نخورد.
سزدم چو ابر بهمن که براین چمن بگریم طرب آشیان بلبل ، بنگر که زاغ دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چندی بعد از تمدید قرارداد وزارت آموزش و پرورش و شرکت بیمه آتیهسازان حافظ برای بیمه طلایی، مدیر بیمه مرکزی اعلام کرد که شرکت بیمه آتیهسازان حافظ دارای مجوزهای لازم از نظر این نهاد نيست، اما مسئولان به این بیمجوزی وقعی ننهاده و به دفاع از بیمه آتیهسازان حافظ استدلالها ارائه كرده و آسمان و ریسمان بافتند.
فرهنگیان ماندهاند که واقعا مسئولان آموزشوپرورش در راستای منافع آنها حرکت میکنند یا واقعا در معذورات قرار گرفته و ناچار به انجام تعهدی هستند که دولت قبل، به اجبار بر دوششان گذاشته است!
از دو منظر لازم است به بیمه طلایی فرهنگیان توجه شود؛ اول بحث اجرای بیمه طلایی و شرکت بیمه مجری و دیگری جوهر بیمه طلایی فرهنگیان.
نخست آن که دولت قبل و وزیر آن با همه ایرادتی که به آنها وارد است، عملکردشان در جهت بیمه طلایی در چند ماه اول اجرای آن قابلقبول بود. از آغاز بیمه طلایی هرگاه وزارت آموزش و پرورش احساس کرد که بودجه کم میآورد، از زیر تعهد خود شانه خالی میکرد و بار هزینهها را تماما به دوش فرهنگیان میگذاشت که رفتاری غیراخلاقی و حتی آزاردهنده بود. در ضمن هرگاه آموزش و پرورش سهم معهود خود را پرداخت نمیکرد، شرکت بیمه از بازپرداخت هزینه فرهنگیان خودداری میكرد و فرهنگیان در بازی دو سر زیان قرار گرفته میگرفتند.
اما در دولت فعلی با توجه به شعارهای انتخاباتی رئیسجمهور در بهبود وضعیت معیشتی فرهنگیان، بازهم بیمه طلایی سیر قهقرایی داشت و کار به جایی رسید که ماهیت بیمه طلایی فرهنگیان به واسطه اجرای بد، کاملا تغییر پیدا کرد و وجودش هم تا مرز نابودی پیشرفت! کما اینکه فعلا وضع به همین منوال است. زمانی که بیمه آتیهسازان به عنوان طرف قرارداد وارد گود شد ماهیت بیمه طلایی کاملا عوض شده و به بیمه تکمیلی ضعیفی تبدیل شد. برای نمونه این شرکت در اکثر شهرستانها نمایندگی ندارد و مراکز بهداشتی درمانی و مطبهای طرف قرارداد آن محدود به چند نمونه موردی است. زمانی که بیمهشده به این مراکز مراجعه میکند مجبور است هزینههایی را از جیب بپردازد و رسید آن را با هزار محنت به کسانی که واسطه نمایندگی هستند تحویل بدهد و منتظر بماند تا هزینه را با کسر و کسوراتی با هزار اما و اگر متعاقبا دریافت کند. حال اگر بیمه مقتدری طرف قرارداد بود همین بیمه ضعیف و کمعیار میتوانست بهتر عمل کند و با ازدیاد مراکز و مطبهای طرف قرار داد نیاز به کاغذبازی مجدد نبود.
بیشک قرارداد با بیمه ضعیف ماهیت بیمه را عوض کرده و گویا آقایان مسئول از این قضیه غافل مانده و در قرارداد با بیمه، این بند قید نشده است که خدمات قرار است طلایی باشد نه تکمیلی! یعنی بیمه به نوعی عمل کند که فرهنگیان هزینه را از جیب نپردازند و بعدا دنبالش کلی دوندگی کنند. همچنین وزارت آموزش و پرورش خود را به نوعی متعهد نمیکند که هرگاه بودجه کم آورد، کل هزینه را دوباره روی دست فرهنگیان بگذارد!
حال چند نکته قابل ذکر درباره ماهیت بیمه، شرایط کاری معلمان به نوعی است که بیشتر در معرض آسیب و بیماری هستند. اما هیچ حمایتی در ردیف بودجهای یا قانونی برای بیمه فرهنگیان به عنوان بسته حمایتی موردتوجه قرار نگرفته است. مسئولیت این کاستی به عهده وزیر آموزش و پرورش است. باید گفت تمام سهم فرهنگیان از بیمه سلامت کمتر از مالیات بر ارزش افزوده پرداختی فرهنگیان است. در بازی پرداخت و دریافت فرهنگیان و دولت، این فرهنگیان بودند كه متضرر شدند. آیا واقعا فرهنگیان در چنین شرایطی مستحق بیمه دندانپزشکی نبوده و نیستند؟ با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه میرسیم که اگر هر عضو خانواده فرهنگی در طول سال یک دندان عصبکشی و ترمیم كند چیزی به عنوان افزایش حقوق سالانه برایش باقی نمیماند. عینک که جای خود دارد!
به هر حال جسم معلم به واسطه کارش آسیبپذیر بوده و در صورت بیماری، فرزندان این جامعه هستند که آسیب میبینند. اگر مسئولان، بهویژه وزیر، برای بیمه طلایی فرهنگیان چارهای نیندیشند و صرفا به دنبال صرفهجویی ریالی از این محل باشند، ضرری جبرانناپذیر به پیکره اجتماع وارد خواهد آمد. در کنار همه اینها، شیوه اجرای بیمه به نوعی باشد که استفاده از آن موجب کسرِ شأن فرهنگیان نشود و نیاز به هزار کپی و کاغذبازی نباشد.
روزنامه قانون