دوره ی وزارت « مرتضی حاجی » وزیر پیشین آموزش و پرورش بود .
از اقدامات مهم او که با کار شکنی های جریان موسوم به « اصول گرا » به گل نشست و شکست خورد ؛ همانا ادغام معاونت پرورشی در معاونت آموزشی بود .
این حرکتی بود که حامل و واجد یک تئوری مشخص بود و آن این که « تربیت (Education ) » از « آموزش » جدا نیست و البته در جهان توسعه یافته امروز کاملا قابل دفاع که البته آن ممالک سال هاست از این مفاهیم عبور کرده اند اما ما هنوز اندر خم همان یک کوچه ایم .
آن زمان و در تایید این اقدام وزیر آموزش و پرورش یادداشتی در « روزنامه نوروز » نوشتم و از نگاه « یک معلم » به ابعاد و جنبه های مختلف آن پرداختم .
مربی تربیتی مدرسه ما آن مطلب را دیده بود . همین که مرا دید به من پرخاش کرد که این چرندیات و اراجیف دیگر چیست که می نویسید و....
ایشان حجم کاری مرا در نوشتن به « بیکاری » نسبت می داد .
من به او پیشنهاد کردم که « نقدی » بر این مطلب بنگارد و قول دادم که خودم در همان روزنامه منتشر می کنم هر چند این وضعیت از همان حد « حرف » بالاتر نرفت و موضوع ظاهرا خاتمه یافت .
خمیرمایه و سخن اصلی آن مربی تربیتی که بعدها به این جایگاه به « معاونت پرورشی » ارتقا یافت بدون آن که در مورد وضعیت آن آسیب شناسی شده و یا کارکردها ( Function) و یا رویکردهای ( Approach ) جدید و به روز برای آن تعریف و تبیین شود این بود که :
« وضعیت نیم بند موجود معلول همین حضور مربیان پرورشی در مدرسه هست و اگر مربیان تربیتی نبودند معلوم نبود که وضعیت چه می شد و نظام آموزشی به کجا می رسید و... »
جالب است که این ادعا می تواند توسط هر فردی و در هر سطحی تکرار شود که اگر ما نبودیم معلوم نبود که چه اتفاقات و یا وقایعی رخ می داد ...
این پارادایم غالب در جامعه ایرانی فقط معلول یک چیز است و آن هم نداشتن سیستم و یا مکانیزم صحیح ، علمی و قابل آزمون در فرآیند ارزیابی .
اگر نظام ارزیابی درست تعریف می شد و مهم تر از همه مجری و عامل باسواد ، دلسوز و مجربی داشت و به سیستم بازخورد می داد ؛ دیگر آن مربی تربیتی و سایرین نمی توانستند چنین ادعاهایی را مطرح کنند چرا که کارنامه واقعی هر کسی شفاف بود و سخن به گزاف و حاشیه گفته نمی شد .
بیان این مقدمه از آن جهت بود که به وضعیت یکی از ذی نفعان و البته اضلاع « آموزش » یعنی « معلم » پرداخته شود و مورد نقد جدی قرار گیرد .
اما پیش از ورود به بحث اصلی بیان این واقعیت تلخ ، اجتناب ناپذیر است و آن نهادینه شدن فرهنگ « پوپولیسم » و « بیگانگی با تفکر انتقادی » در جامعه ایرانی است .
بسیاری از معلمان فکر می کنند که افرادی مانند من و نیز از آن رو که خودش معلم است و مدیر رسانه ای متصف به نام « صدای معلم » است هر چه می نویسد باید در مقام وصف و تعریف معلم و یا پژواک دردهای انباشته ی این قشر در آموزش و پرورش و بیرون از آن باشد .
از نظر آنان ؛ معلمان مظلوم و ستم دیده اند و تا می توان باید علیه مقامات و مدیران و مسئولان نوشت و حمله کرد و قلم فرسایی کرد .
هر چند این معلمان در مقیاس وسیع حاضر به ایفای همین « نقش ( Role ) » هم توسط « خودشان » نیستند نخست آن که فاقد دانش و احاطه لازم و کافی بر موضوعات مورد نظر و چالش هستند و دیگر آن که فرهنگ سازمانی عافیت طلب نهادینه شده در این دستگاه موجب می شود که آنان این « ماموریت » از نظر آنان مهم و راهبردی را به دیگران حواله دهند .
و این در حالی است که اساسا فلسفه تاسیس « این رسانه مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران » تعریف و توسعه « تفکر انتقادی » و « گفت و گو » بوده و می باشد .
و تا زمانی که فرهنگ مطالبه گری و پرسش گری چه در آموزش و پرورش و چه در بیرون از آن شکل نگیرد و برای آن « مفهوم سازی » (Conceptualization ) نشود وضعیت در بهترین و ایده آل ترین فرض در همین حالت کنونی و روزمره باقی خواهد ماند . هیچ قانونی در مورد « آموزش مجازی » وجود ندارد و زمانی که برای کاری قانونی نیست نمی شود دیگران را مجبور به انجام و یا رعایت آن کرد .
بسیار می خوانیم و می شنویم که معلمان و حتی معلمان کنش گر در حوزه « رسانه » از کلاس های متراکم و پر جمعیت گلایه دارند و این که چرا تصمیم گیرندگان و برنامه ریزان با فرستادن آنان به کلاس های 40 یا 50 نفره عملا نقش آنان را در حد « یک مبصر کلاس » تنزل داده اند ؟
احتمالا این معلمان دستور العمل های صریح وزارت آموزش و پرورش را در مورد « تراکم مجاز کلاس ها » مطالعه نکرده اند که بدانند و آگاه باشند تشکیل کلاس ها در این مقیاس خلاف « قانون » است چرا که وزارت آموزش و پرورش خودش سقف آن را 35 نفر تعریف کرده است .
اما پرسش این است که چرا به فرض اطلاع از « قانون » باز هم این معلمان ترجیح می دهند حتی بر خلاف بخشنامه های وزارتی در این گونه کلاس ها حضور یابند ؟
در این جا پرسش هایی مطرح می شوند :
آیا با مدیر مدرسه و سایر ارکان آن رو دربایستی دارند ؟ و یا به قول خودشان « قصدشان » همکاری و معاضدت در جهت چرخیدن چرخ های مدرسه است ؟ این پارادایم غالب در جامعه ایرانی فقط معلول یک چیز است و آن هم نداشتن سیستم و یا مکانیزم صحیح ، علمی و قابل آزمون در فرآیند ارزیابی .
و یا آن که منافعی مطرح است و تعارض منافع موجب استمرار این وضعیت می شود ؟
آیا این گروه از معلمان به این مساله فکر می کنند که پذیرش وظایف و کارکردهایی فراتر از « قانون » موجب ایجاد توقعات اضافی و حتی انتظارات غیر معقول توسط سایر ذی نفعان آموزش و پرورش و نیز جامعه از آنان می شود ؟ جامعه ای که در آن هنوز مسئولیت پذیری ( Accountability ) مفهومی گنگ و غیر شفاف است و عموما افراد سعی می کنند وظایف شهروندی را به یکدیگر پاسکاری کنند .
اگر معلمی با اراده ی خودش و با آگاهی به چنین وضعیتی تن می دهد و به نقش مبصری تمکین می کند ؛ دیگر اعتراض و گلایه و ناله برای چیست ؟
حدود سه سال است که به دلایلی مانند « کرونا » و اخیرا « آلودگی هوا » و ... مدارس از مدار اصلی خویش خارج شده و در حالی که در همه نظام های آموزشی جهان ، « آموزش مجازی ( Virtual Learning ) » به عنوان یک ابزار مکمل به کار گرفته می شود اما در ایران کاملا جایگزین آموزش حضوری شده و البته باز هم علی رغم همه اعتراض ها و گلایه ها و ناله ها و شکایت ها و... باز هم معلمان در صف اول و در طیف وسیعی از آن استقبال می کنند . پرسش این است که چرا به فرض اطلاع از « قانون » باز هم این معلمان ترجیح می دهند حتی بر خلاف بخشنامه های وزارتی در این گونه کلاس ها حضور یابند ؟
این در حالی است که مطابق اظهارات دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش و نیز ملاحظه قوانین و آیین نامه های موجود در این مورد ، هیچ قانونی در مورد « آموزش مجازی » وجود ندارد و زمانی که برای کاری قانونی نیست نمی شود دیگران را مجبور به انجام و یا رعایت آن کرد .
و مهم تر از همه آن که ؛
هیچ قانونی به آموزش و پرورش و مدیران آن اجازه نمی دهد که در صورت حضور « قانون » به عنوان پشتوانه اجرای کار ؛ معلمان را وادار به استفاده از لوازم و وسایل شخصی مانند موبایل ، تبلت ، لپ تاپ و... برای امر آموزش نماید . اما وقتی که معلمان با اراده و آگاهی این وضعیت را می پذیرند - در حالی که آمارهای موجود نشان از فقر یادگیری گسترده به میزان حد اقل 50 درصد از فراگیران ، افت تحصیلی شدید ، ترک تحصیل ، به مخاطره افتادن سلامت جسمی و روانی و ده ها عارضه دیگر دارد – و کلاس های بی خاصیت آموزش مجازی را راهبری می کنند ؛ پرسش این است که مخاطب « این معلمان در اکثریت » دقیقا متوجه کیست و چه مطالبه و یا هدفی را پی گیری می کند ؟
شاید در این جا به همان استدلال مربی پرورشی مدرسه برسیم که وقتی ما هستیم ؛ وضعیت چنین است . اگر ما نبودیم معلوم نبود که چه می شد و چه فرجامی در انتظار ما بود .
در روزهای اخیر در حال مطالعه ی کتابی با عنوان « دیداری تازه با تاریخ » نوشته « محمد حسنین هیکل » روزنامه نگار شهیر مصری بودم .
ایشان در صفحه 181 از این کتاب چنین می نویسد که دقیقا توصیف حال ماست :
« یک ضرب المثل عربی می گوید : عاقل کسی است که نصیحت دیگران را بشنود . اما واقعیتی که در برابر ما قرار دارد ، صادق تر از هر گونه ضرب المثلی است که هیچ کس نصیحت پذیر نیست . »
نظرات بینندگان
مجلس طرحی داده که اگر تصویب شود دیگر حرف هم نباید بزنیم!؟ اگر این طرح در واقع ««اظهار نظر و انتقاد ممنوع»» را تصویب کنند از منظرگاه من اولین گام موثر برای سرنگونی نظام را - خواسته و یا ناخواسته - برداشته اند ؛ چون در آنصورت فساد و … فراگیر می شود و …
درود
این مجلس بود و یا نبودش فرقی نمی کند .
البته نقد را نمی توان متوقف کرد .
پایدار باشید .
چقدر ولنگاری تو این دیوانه خانه است
بیهوده نیست که فرهنگی برای این جامعه نمانده
درود
1- نخست آن که آموزش تعطیل بردار نیست .
اتفاقا و متاسفانه بر خلاف تصورات ما ، جامعه ایرانی نسبت به تعطیلات معلمان ذهنیت منفی دارد .
2- اگر یادداشت را با دقت مطالعه کرده باشید تاکید کرده ام که کلاس های بی خاصیت آموزش مجازی توسط خود معلمان پذیرفته و اداره می شوند و به همین سیاق کلاس های پرتراکم حتی بالاتر از استاندارهای وزارت آموزش و پرورش !
در این جا باید مخاطب خود را دقیقا مشخص کنید .
این جا مخاطب من معلمان هستند که وضعیت موجود را پذیرفته و عموما توجیه گر وضع موجود شده اند .
پایدار باشید .
وقتی مثل حرف شما به کلاس شلوغ بالاتر از 45نفر ،به بی امکاناتی و ناایمنی در کلاس وزنگ ورزش ، به ندیدن بخشنامه ها و بی اطلاعی و به طرح پاک دروغ که میخواهد تمام دانش آموزان گرامی حتی لاغرترین ها را چاق و کم تحرک خطاب کنند با نوشتن قد 1 متر بدون سانت و وزن دقیق و تمام مواردی که کاغذ بازی و عدد بازی مسخره است و با نداشتن سرویس بهداشتی سالم و تمیز برای معلم چه میشود نداشتن کامپوتری در مدارس برای معلم جهت ثبت نمره و طرح پاک شاد نشاط ارسال گزارش و...
دربازرسی عملکرد به ما لکه ها دروغین و افترایی کم کاریی زده میشود
پس وقتی جمع نیستیم و برای تقدیر نامه ای باهم خصومت ایجاد میکنیم هیچ نمیشویم