گروه گزارش/

رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در دیدار با نمایندگان تشکلهای دانشآموزی چنین می گوید : ( این جا )
«در امتحانات نهایی خرداد 1403، دانشآموزان پایه دوازدهم برای نخستین بار معلمان را ارزیابی میکنند و این نظرات را در ارتقای معلمان لحاظ میکنیم.
دانشآموزان در مواردی همچون نظم و انضباط کلاسی توسط معلم، صبوری او در مواجهه با دانشآموزان، قدرت انتقال مفاهیم و... نظر میدهند و براین اساس به معلمان کارنامه میدهیم که در ارتقای رتبه او نیز تاثیر دارد. آیا وزیر آموزش و پرورش نمی داند که تعیین محتوای کتاب های درسی بر خلاف جوامع توسعه یافته که معلم در تعیین محتوای آموزش اختیارات وسیع دارد ؛ یک امر حاکمیتی و ایدئولوژیک است و معلمان در سیاست گذاری بر اساس نیازهای آموزش و محیط نقشی ندارند چه برسد به دانش آموزان ؟
هسته آموزش و پرورش، دانشآموزان هستند و دانشآموز محوری در تالیف کتابهای درسی و تصمیمات مدیریتی مدنظر باشد » .
پیش از آن و در سوم بهمن 1402 نیز صحرایی در نخستین همایش بین المللی تعالی تعاملات خانواده و مدرسه، چالشها، الگوها و راهبردها چنین گفته بود : ( این جا )
« از سال آینده دانش آموزان یکی از عوامل ارزشیابی معلمان خواهند شد. استقرار ساز و کاری برای ارزیابی معلمان توسط خانواده هم از ضروریات امروز است » .

وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در 25 دی ماه سال جاری در اظهاراتی مشابه چنین بیان کرده بود : ( این جا )
« مدارس دولتی برای ما اصل است. در نظر داریم تنوع مدارس را کاهش و کیفیت معلمان را افزایش بدهیم. همچنین برای نخستین بار، در سه پایه متوسطه دوم دانشآموزان معلمان را ارزیابی خواهند کرد » .

خودانتقادی و گرفتن بازخورد از همه ارکان و اضلاع آن هم در یک نظام آموزشی قابل دفاع بوده و در صورت سیاست گذاری درست و ریل گذاری منطقی می تواند به ارتقای کیفیت آموزش و پویایی آن کمک کند . اما پرسش « صدای معلم » از وزیر و سایر مقامات آن است که چه کسی و یا افرادی قرار است بر کار مدیران ، نظارت موثر و کارآمد داشته باشند ؟
آیا اگر مدیر در سطوح مختلف نظام آموزشی فاقد سواد ، کارایی و بهره وری بود ؛ ساز و کاری برای برکناری او و جایگزینی آن با یک « مدیر بهتر و یا برتر » پیش بینی شده است ؟
در این مورد ؛ داور زمانخانی معلم ، شاعر ، نویسنده ، پژوهشگر و دبیر انجمن ادبی شیخ محمود شبستری به « صدای معلم » چنین می گوید : ( این جا )

« عضو تشکل معلمان ایران بودم . همان آقای بیت الله جمالی از طرف معلمان سراسر ایران انتخاب شد و مدیر کل آذربایجان شرقی شد. او را معلمان انتخاب کردند.
ببینید تشکل ها چقدر مفید بودند !
بازرس کل استان بود. در آن زمان تشکل ها حرمت داشتند ، احترام داشتند. اجازه می دادند فعالیت کنند. نه این که سرکوب شوند ، نه این که مزاحم بشوند و برچسب بزنند که چرا معلمان جمع شده اند ؟ »
آیا وضعیت ما نسبت به بیش از نیم قرن پیش چگونه شده است ؟
معلمان اگر مدیر ناکارآمدی را بر اساس معیارهای علمی و عملی نخواهند باید چه کار کنند ؟

وزیر گفته است که دانشآموز محوری در تالیف کتابهای درسی و تصمیمات مدیریتی مدنظر باشد .
وقتی خلاقیت و نوآوری یک معلم در کلاس درس و در حوزه « وبلاگ نویسی » منهای کنش های پوپولیستی و مبتذل تحمل نمی شود ؛ چگونه آن دانش آموزان می خواهند در تالیف کتاب های درسی و تصمیم های مدیریتی نقش ایفا کنند ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش نمی داند که تعیین محتوای کتاب های درسی بر خلاف جوامع توسعه یافته که معلم در تعیین محتوای آموزش اختیارات وسیع دارد ؛ یک امر حاکمیتی و ایدئولوژیک است و معلمان در سیاست گذاری بر اساس نیازهای آموزش و محیط نقشی ندارند چه برسد به دانش آموزان ؟

شاید اگر در حوزه آموزش همانند جوامع توسعه یافته ؛ به امر « نهاد سازی » توجه می شد و به جای کارهای سطحی ، روزمره و پوپولیستی در کنار تاسیس و تقویت « حوزه عمومی » در آموزش ؛ « صلاحیت های حرفه ای » از معبر « سازمان نظام معلمی » به عنوان یک نهاد تخصصی و منتخب تعیین و تبیین می شد ؛ امروز شاهد حضور مدیرانی با چنین سطح نازلی از تفکر و تحلیل در آموزش و پرورش نبودیم .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جای شما خالی بر روی صندلی پارک در حال نوشیدن چای بودم و ناخودآگاه چشمم به صفی طولانی از مورچهها افتاد که به شکل عجیب و معناداری حرکت میکردند. آنقدر محو شیوه زندگی و کارگروهی و تیمی مورچهها شده بودم که چایم سرد شد؛ اما در عوض باعث شد تا چند درس مدیریتی از مورچهها بیاموزم و مروری شود بر یافتهها و بافتههای مدیریتیام.
در زندگی مورچهها چند کلید واژه یافتم: همافزایی برای ایجاد ارزشافزوده. تقدم منافع جمعی بر منافع فردی. هر کس کار خود و مأموریت خود را بهدرستی انجام میداد. همه از راههای مختلف به دنبال رسیدن به یک هدف بودند که ما به آن هم پایانی میگوییم. وقتی در مسیر حرکت از روبه رو مورچهای به مورچه دیگر میرسید قدری با هم خوشوبش میکردند تو گویی انگار که اطلاعاتی را به هم منتقل مینمودند. همه مورچهها دنبال تحقق یک هدف و یک برنامه بودند و کسی به صورت جزیرهای کار نمیکرد.
مورچهها بهشدت به قوانین و مقررات جامعه خود پای بند بودند و کسی دنبال تنبلی و تن پروری و از زیر بار مسئولیت شانه خالیکردن نبود. مورچهها میدانستند که فقط در سایه تلاش و کوشش میشود آینده را ساخت و بنابراین ندیدم که مورچهای در گوشهای بخوابد. در این اثنا باغبان داشت گلها را آب میداد و ناگهان مقداری از مسیر حرکت مورچهها را آب گرفت و در کمال ناباوری دیدم که آنها مدیریت بحران کرده و بهسرعت مسیر جایگزین را طراحی و اجرا کردند.
در واقع آنها مسئله محور بودند و میدانستند که بروز مشکل پایان زندگی و ادامه مسیر نیست. آنها در حقیقت قائل به شورا و مشورت و خرد جمعی بودند تا بتوانند بهترین نتیجه را بگیرند فلذا طراحی مسیرهای جدید باعث شد تا برنامهها با کمترین تلفات و مدیریت زمان و کمترین هزینه دنبال شوند.

مورچهها خستگی ناپذیرند زیرا میدانند که ایستایی و توقف آنها را از دور رقابتها حذف میکند. با چشمان خویش دیدم که مورچهها در زمان حال زندگی میکنند و گذشته محور نبوده و از داشتههای موجود و هر آنچه که نظام خلقت و کائنات برای آنها در نظر گرفته شادند و خشنود.
مورچهها اهل غرغر کردن و نق زدن نبودند و به این اصل پای بند بودند که من در جامعه خود باید مسئولیت اجتماعی خویش را به نحو احسن ایفا کنم.
مورچهها حقوق شهروندی را رعایت میکردند و کسی لقمه دیگری را از دهانش بیرون نمیآورد.
موضوع سرمایه اجتماعی در بین مورچهها به طرز شگفتانگیزی رعایت میشد و آنها میدانستند که همه باید برای هم باشند؛ زیرا چو عضوی به درد آورد روزگار؛ دگر عضوها را نماند قرار.

مورچهها روابط عمومی بالایی داشتند و ارتباطات فردی میان آنها عالی بود. انتقال اطلاعات و دادهها کاملاً آزاد بود و گردش اطلاعاتی بدون فیلترینگ و محدودیتهای نادرست را میانشان ندیدم؛ چون فقط با گردش آزاد اطلاعات همه میدانستند چه باید کرد و این تهدید نبود.
مورچهها کار هماهنگ و طولی داشتند و کسی در عرض دیگری نبود همه باید یک زنجیره هدف غذایی را دنبال میکردند فلذا کسی بر کسی برتری نداشت و در واقع میان این صف از مورچهها کسی برابرتر یا بهترتر از دیگران نبود و این کمک میکرد جامعه مورچگان احساس عدالت داشته باشند.

پیدا بود که تقسیم کار میان مورچهها وجود دارد اما نفهمیدم که آیا سلسله مراتبی هم در کار است یا خیر. حیف؛ فرصت همنشینی بیشتر با مورچهها را نداشتم و زبان آنها را نمیفهمیدم؛ ولی بااینحال دمشان گرم نکتههای فراوانی را به من آموختند و یادآوری کردند که اگر ما انسانها آنها را سرلوحه فعالیتهای فردی؛ خانوادگی و سازمانی خویش قرار دهیم؛ قطعاً بسیاری از مشکلات ما حل و فصل خواهند شد. در نوع خلقت و آفرینش و شیوه زندگی حیوانات آموزههای بسیار خوبی وجود دارد برای ما انسانها که امید است مدنظر قرار گیرند.
به قول خداوند متعال در قرآن کریم: وَ إِن لَکُم فِی الأَنعَامِ لَعِبرَةً (سوره نحل آیه 66) . و همانا برای شماست در نوع آفرینش و زندگی چهارپایان؛ عبرت و درس.

آموزش و پرورش یکی از مهم ترین نهادهایی است که در جهت توسعه عدالت اجتماعی در سطح هر جامعه ای گام بر می دارد . آموزش و پرورش ایران نیز در طول سال های شکل گیری نظام نوین تعلیم و تربیت همواره داعیه دار پیگیری عدالت آموزشی بوده است . با پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به اهمیت عدالت در شعارهای انقلاب ایران ، آموزش و پرورش نیز جایگاه ویژه ای یافت از جمله اینکه بر اساس اصل 30 قانون اساسی دولت موظف به تامین آموزش رایگان تا پایان دوره متوسطه شد و بر اساس اصل 43 قانون اساسی ، تامین آموزش رایگان از جمله ضوابط اقتصادی کشور تعیین گردید .
در طول بیش از چهار دهه گذشته ، عدالت آموزشی از جمله شعارها و برنامه های وزارت آموزش و پرورش بوده است .
بر خلاف شعارهای فوق ، وضعیت فعلی عدالت آموزشی شرایط نامساعدی را پشت سر می گذارد .

بر اساس گزارشی که مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در دی ماه 1401 منتشر نمود بیش از 917 هزار نفر در سنین 6 تا 17 سال از تحصیل بازمانده اند و 279 هزار نفر نیز ترک تحصیل نموده اند . (بررسی روند ترک تحصیل و ادامه تحصیل در آموزش و پرورش ،گزارش شماره 18652 مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی ) . بر اساس این گزارش ؛ استان های سیستان و بلوچستان ، خراسان رضوی ، خوزستان ، آذربایجان غربی و کرمان دارای بیشترین آمار تارکان تحصیل هستند.
همچنین بیش از 500 هزار نفر از تارکان تحصیل در سال تحصیلی 1401 – 1400 در مقطع متوسطه دوم بوده اند .
آمار فوق بیانگر وضعیت وخیم دوره متوسطه دوم است . بخش وسیعی از دانش آموزان ترجیح می دهند که تحصیل را در دوره دوم متوسطه رها کنند و آینده خود را در مسیر دیگری بجویند .
آمار های بالا فقط بخشی از آمارهای موجود است که وضعیت وخیم عدالت آموزشی را نشان می دهند .

در برابر این آمارها ، برنامه های رسمی همچنان بر تلاش برای رشد عدالت آموزشی تاکید دارند . یکی از مهم ترین نشانه ای بارز بی عدالتی در آموزش و پرورش تنوع مدارس است . در حال حاضر 24 نوع مدرسه در ساختار نظام آموزشی ایران وجود دارند که عبارتند از : نظام آموز ش و پرورش به عنوان نهاد تولید بی عدالتی عمل می کند و بر بحران های اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه می افزاید .
- عادی دولتی
- شبانه روزی
- هیات امنایی
- عشایری
- نمونه دولتی
- شاهد
- ایثارگران
- قرآنی
- غیردولتی
- هوشمند
- تیزهوشان
- آموزش از راه دور
- مدارس وابسته به دستگاه ها
- ورزش
- استثنایی
- مجتمع های آموزشی و پرورشی
- مدارس ایرانی خارج از کشور
- بزرگسالان
- ماندگار
- دبیرستان های کار و دانش رشته بهیاری
- نمونه مردمی
- تعاونی
- اقلیت ها
( مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی ، گونه شناسی مدارس در نظام آموزش و پرورش با تاکید بر تحلیل اجتماعی پیامد های اجتماعی آن ، مورخ 11/12/1395 ، شماره مسلسل 15316)

مدارس غیردولتی ، آموزش از راه دور و تعاونی دارای مالکیت غیردولتی هستند . کلیه مدارس غیردولتی ، مدارس هیات امنایی ، نمونه دولتی و بزرگسالان به صورت قانونی شهریه دریافت می نمایند .
مدارس دولتی به دلیل به دلیل عدم حمایت دولت و عدم دریافت سرانه و کمک از دولت مجبور به دریافت کمک از اولیا ی دانش آموزان می باشند . نظام آموزشی فعلی ، نظام آموزش و پرورش را به نهاد تولید بی عدالتی در جامعه تبدیل کرده است . تنوع مدارس به شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش دامن می زند. وجود مدارس غیردولتی منجر به رشد کیفیت مدارس دولتی نشده است .
مدارس غیردولتی فقط با دریافت پول فعالیت می کنند و فاقد امکان دسترسی همگانی برای عموم می باشند .
مدارس شاهد و ایثارگران برای فرزندان شهدا و ایثارگران و افراد خاصی می باشند که امتیازات مدارس فوق را داشته باشند .
مدارسی مانند تیزهوشان ، ورزش و اقلیت ها و مدارس رشته های مختلف نظری ، کار و دانش و فنی و حرفه ای برنامه های آموزشی متفاوت دارندکه در مورد مدارس اقلیت ها و رشته های مختلف قابل پذیرش است .
تنوع موجود نشانه بارز بی عدالتی ساختاری در آموزش و پرورش را نشان می دهد .

درب بخش عمده ای از مدارس مذکور از جمله مدارس غیردولتی به روی عموم جامعه بسته است . برخلاف وعده های اولیه ، تاسیس مدارس غیردولتی موجب رسیدگی به مدارس دولتی نشده است . دولت نیز با تشکیل مدارس غیردولتی و عدم رسیدگی به مدارس دولتی ، بار آموزش را از دوش خود برداشته است .
نهایی شدن امتحانات پایه های دهم و یازدهم از جمله طرح های آموزش و پرورش است که بر بی عدالتی موجود می افزاید . بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی علاوه بر پایه دوازدهم ، امتحانات پایه های دهم و یازدهم رشته های نظری از سال تحصیلی 1403-1402 به صورت نهایی و کشوری برگزار می شوند . به این ترتیب نتایج امتحانات نهایی پایه های دهم و یازدهم نیز در کنکور تاثیر خواهد داشت . دانش آموزان در پایه دهم رشته علوم تجربی و ریاضی در 9 درس و در رشته علوم انسانی و معارف اسلامی در 11 درس امتحان نهایی دارند. همچنین در پایه یازدهم رشته علوم تجربی برای 11 درس، رشته علوم ریاضی 12 درس و رشتههای ادبیات و علوم و معارف اسلامی برای 12 درس امتحان نهایی دارند.

تصمیم گیری در مورد نهایی شدن امتحانات پایه های دهم و یازدهم بدون بررسی های لازم در حوزه عمومی و اظهار نظر و گفت و گوی فراگیر میان معلمان ، کارشناسان و صاحب نظران اتخاذ شده است .
مصوبات فوق بیشتر به یک آزمون و خطا شبیه است ؛ آزمونی و خطایی که ذهن و روح دانش آموزان را درگیر می کند و آسیب های فراوانی به همراه دارد و سرانجام با طرح دیگری جایگزین می گردد .

نهایی شدن پایه های دهم و یازدهم با توجه به کیفیت آموزشی موجود ، راه مدارس غیردولتی و انتشارات کمک آموزشی را باز می کند و آموزش را بیش از این « کالایی » می سازد .
با نهایی شدن امتحانات پایه های دهم و یازدهم ، تحصیل در رشته های نظری سخت می شود و به تدریج دانش آموزان مناطق حاشیه ای و محروم ترک تحصیل می کنند یا به سمت رشته های فنی و حرفه ای و کار و دانش هدایت می شوند. به این ترتیب ، مدارس نظری دولتی و غیردولتی در اختیار طبقات برخوردار تر جامعه قرار می گیرد .

بی عدالتی آموزشی در ایران امری فراتر از اشتباه برنامه ریزی و اجرای برنامه ها است . نگرش حاکم بر آموزش و پرورش با تنوع مدرسه و نهایی کردن امتحانات زمینه حضور پر رنگ صنعت کنکور و کتاب های کمک آموزشی را فراهم می سازد و با تنوع مدارس و بی اعتنایی به مدارس دولتی تعداد تارکان تحصیل را افزایش می دهد . این نگرش به دلیل عدم باور به عدالت آموزشی ، فرصت آموزش را از یک فرصت مادام العمر ، برابر و کیفی به یک کالای قابل خرید و فروش تبدیل کرده است . با شکل گیری و تقویت بازار آموزش ، قشر برخوردارتر از آموزش بهتر بهره مند می شود .
نظام آموزشی فعلی ، نظام آموزش و پرورش را به نهاد تولید بی عدالتی در جامعه تبدیل کرده است . تنوع مدارس به شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش دامن می زند. وجود مدارس غیردولتی منجر به رشد کیفیت مدارس دولتی نشده است .

افزایش نقش سرمایه در شکل گیری مدارس غیردولتی و فربه شدن صنعت کنکور از طریق نهایی شدن امتحانات پایه های دهم و یازدهم تبعیض در آموزش را افزایش می دهد .
همین عوامل به شکل گیری جامعه ای منجر می شود که بخش هایی از آن از فرصت آموزش کیفی محرومند و به حاشیه جامعه منتقل می شوند .
بدین ترتیب ؛ نظام آموزش و پرورش به عنوان نهاد تولید بی عدالتی عمل می کند و بر بحران های اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه می افزاید .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« ایران » از معدود کشورهای جهان است که به دلیل طبیعت شگفت انگیز و نیز مکان های تاریخی می تواند به یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین قطب های توریستی جهان تبدیل شود البته به شرط اگرهایی که به نظر می رسد اراده ای برای تحقق و عینیت بخشیدن به آن شرایط در حال حاضر مشاهده نمی شود .
این بار « صدای معلم » به « حمام تاریخی دانشوری » واقع در شهرستان شبستر در استان آذربایجان شرقی رفته و گفت و گویی را با یکی از همسایگان این بنای تاریخی انجام داده است .
مشاهده صحنه های داخلی این بنای ارزشمند واقعا رقت انگیز و تاسف آور است . البته این محدود به حمام دانشوری شبستر نیست و در بسیاری از مکان ها نبود نگاه ملی ، فقدان نظارت ، احساس مسئولیت و دلسوزی شدیدا احساس می شود .
البته قول و وعده های فراوانی پیش تر داده شده است .
28 شهریور 1400 ؛ معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی از تخصیص اعتبار برای مرمت حمام دانشوری از سوی شورای اسلامی شهر شبستر خبر داد. ( این جا )
علیرضا قوچی ضمن اعلام این خبر، گفت: به دنبال انعقاد تفاهم نامه چهارجانبه مشترک مابین این اداره کل، فرمانداری، شهرداری و انجمن خیران میراث فرهنگی شهرستان شبستر طی سال گذشته، با هدف مرمت و حفاظت از ابنیه و حمامهای تاریخی این شهرستان، مرمت حمام دانشوری در دستور کار قرار گرفت.
در راستای مرمت حمام دانشوری شهرستان شبستر، اعتبار مورد نظر از سوی شورای اسلامی شهر تخصیص خواهد یافت و این پروژه توسط شهرداری شبستر و تحت نظارت فنی اداره کل میراث فرهنگی استان اجرا خواهد شد.
بهگزارش ایسنا به نقل از روابطعمومی ادارهکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی آذربایجان شرقی، قوچی اظهار کرد: طی این پروژه اداره کل میراث فرهنگی استان بر نحوه خاکبرداری و سبکسازی بام حمام دانشوری که در این مرحله اجرا خواهد شد، نظارت خواهد داشت، همچنین از دیگر اقداماتی که پیرو این تفاهم نامه چهارجانبه انجام خواهد شد، تملک خانههای شناسایی شده و واجد ارزش تاریخی است که در دستور کار قرار گرفته است».
پیش از آن و در 29 آبان 1399 نیز مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آذربایجان شرقی از پیشبرد پروژههای مرمتی حمامهای تاریخی شهرستان شبستر در پی انعقاد تفاهمنامه چهارجانبه مابین ادارهکل استان، فرمانداری، شهرداری و انجمن خیران میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خبر داده بود . (این جا )
احمد حمزه زاده گفته بود : پس از حفاظت، مرمت و احیا حمام های تاریخی شهرستان شبستر، در راستای بهره برداری مناسب از این ابنیه تاریخی، کاربری فرهنگی و گردشگری زیر نظر میراث فرهنگی استان تعریف و توسط شهرداری شبستر مورد بهره برداری قرار می گیرد.
حداقل دو سال گذشته خبر خوب و یا تحولی دیده نمی شود .
این بازدید در آبان 1402 انجام شده و در پایان برخی تصاویر از حمام های تاریخی کشور ترکیه نیز به گزارش الصاق شده است .

با نزدیک شدن به زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی فضای شهر و معابر خصوصی و عمومی نیز به دست ستادهای این افراد افتاده است.
امروز دیدم بر درخت و میدان و حتی پایه چراغ راهنما نیز عکس زنان و مردانی رنگین آویخته شده است با شعارهایی که البته همه میدانیم واقعی نیستند و بهنوعی برابر با واژه Propaganda انگلیسی است!
تنی چند از مسئولان مرتبط با آموزش و پرورش نیز بر شاخه درختی یا در زیرگذر و پایه تیر برقی آویزان بودند!

برخی از متمایلان به «مجلس» را از میان عکسها میشناسم اگرچه در پستهای قبلی نیز کاری که بتوان عنوان «خدمت» بر آن نام نهاد انجام ندادهاند اما همچنان در پی خدمتگزاری به جامعه در منصبی دیگر هستند!
راست میدانیم چاپ این عکسهای رنگین و حتی شعارها و واژههای تبلیغی این بزرگواران نیز از خودشان نیست و به مدد اندکی یا هنگفتی «پول» و شاید سودای بازگشت بیشتری از این هزینه این روزها به تکاپو افتادهاند.

اگر بهآسانی این سرزمین آباد میشد که هرمزگان همچنان در شاخص های «فقر» و «بیکاری» و «ترک تحصیل» زبان زد نبود! معلمانی که صدای گله و ناله کردن و نارضایتی آنها از «دفتر مدرسه» فراتر نمیرود و حتی موقع گفت و گوی انتقادی پنجره اتاقشان را نیز میبندند نمیتوانند امید تغییر داشته باشند.
انتخاباتی که هر چهار سال یکبار برگزار میشود و اکنون دوازدهمین دوره آن فرامیرسد. در این میان بودهاند کسانی که در دوره هفتم، هشتم، نهم، دهم و یازدهم پیاپی از صندلی نمایندگی بلند نشدهاند و انتخاب مردم بودهاند!
شاید قصه غصهی هرمزگان ماجرای مدیران شیکپوش و اتوکشیدهای است که با پا گذاشتن در شبکهای از سفارشها و گروه بازیها به صندلی ریاست رسیدهاند و دریغ از اندکی واقعبینی و درک از شرایط سخت مجموعهی زیردستشان به دنبال سپری کردن حکم مدیریت خود هستند.

ماجرای همان ماجرای دوردست نشینانی است که تصمیمهایشان از برجهای بلند سرنوشت مردم صبور جنوب را نادیده میگیرد و حق و حقوق اهالی این دیار را بهراحتی میبلعد و از بندرعباس بزرگترین بندر ایران و قطب تجارت و اقتصاد کشور، بیکاری و بی شغلی سهم مردم میشود!
اما در این میان نقش «خبرنگاران»، «رسانهها» و اقشار آگاه جامعه چون «معلمان» باید با اهمیتی دوچندان به آن نگاه کرد.
در دفتر مدرسه که از همه چیز صحبت میشود وقتی پای انتخابات به میان میآید تنی چند از همکاران میگویند باید رأی نداد و برخی نیز عضو ستاد و گروه داوطلبی هستند و شروع به دفاع کردن میکنند.

رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش نیز در خبری اعلام کرده است ۱۸۵ هزار معلم در فرآیند انتخابات و رأیگیری مشارکت میکنند. ( این جا )
این هزاران معلم همانهایی هستند که در مدارس دولتی بر روی یک صندلی شکسته مینشینند و اگر اضافه تدریس داشته اند بعد از گذشت شش ماه هنوز دولت و وزیر به فکر پرداخت آن نیفتادهاند.

همان معلمانی که بیمه درمانشان با هیچ جا قرارداد ندارد، پول صندوق ذخیرهشان بر باد میرود و در این روزها از کمترین میزان احترام اجتماعی و خدمات رفاهی بهره میبرند.

اگر کسی برای تغییر و بهبود شرایط در خود احساس قدرت کرد و به هر طریقی رأی آورد و نماینده مردم شد وظیفه دارد برای رفع مشکلاتی که همه از آن باخبرند تلاش کنند و حرکتی از خود نشان دهد.
و از آن مهم تر مردم نیز باید فرهنگ «اعتراض» و «انتقاد» و «پیگیری» بیاموزند چنان که یک نماینده نتواند در دورههای پشت سر هم شعار دهد و عمل نکند.

معلمانی که صدای گله و ناله کردن و نارضایتی آنها از «دفتر مدرسه» فراتر نمیرود و حتی موقع گفت و گوی انتقادی پنجره اتاقشان را نیز میبندند نمیتوانند امید تغییر داشته باشند.
باید در کنار همایش «رأی اولیها» که همه دانش آموزان ما هستند به آنها یاد دهیم انتخابات نمادی از دموکراسی است و میتواند کلید پیشرفت و توسعه باشد به شرطی که هم در انتخاب و هم در پیگیری مسائل «بیتفاوت» نباشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

کلیپی در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده که خبر از اخراج دو « معلم بلاگر» به علت فعالیت شان در فضای مجازی می دهد .
این معلمان می گویند :
« این سکوت و بغض یه جایی باید شکسته می شد چون اخراج حکم عادلانه ای نبود .
ما تمام توانمون را گذاشتیم چون عاشق شغل مون بودیم و سعی کردیم متفاوت باشیم و بچه ها را عاشق مدرسه کنیم .
از لحظات تلخ و شیرین معلمی گفتیم تا به همه نشون بدیم که کار ما چقدر سخت و حساسه تا دیگه کسی نگه معلمان که کاری نمی کنند .... »
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش ضمن هشدار به معلم بلاگرها از آنها خواست تا حریم خصوصی دانش آموزان و همچنین نظام تعلیم و تربیت را خدشه دار نکنند؛ چراکه در غیر این صورت، برخوردهای قانونی روی میز وزیر آموزش و پرورش قرار دارد.

در این رابطه ؛ علی فرهادی ، سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در گفت و گو با رکنا در پاسخ به این سوال که رویکرد این وزارتخانه در برابر « معلم بلاگر » ها چیست؟ گفت: به همه این افراد اعلام می کنیم که رسیدگی به این موضوع روی میز وزیر آموزش و پرورش قرار دارد. ما می بایست از حریم خصوصی دانش آموزان صیانت کنیم. اختیار این حریم در دست اولیا و خود دانش آموز است. همچنین نظام تعلیم و تربیت نیز حریمی دارد که اختیار آن در دست وزیر آموزش و پرورش است و می بایست حفظ شود.
وی تاکید کرد: تولید هرگونه فیلم و تصویر از دانش آموزان و انتشار آن در فضای مجازی، ممنوع است. من به همه معلمان عزیز توصیه می کنم و هشدار می دهم که در برابر فضای مجازی و معلم بلاگری محتاط باشند چراکه اگر لازم باشد به جهت حفظ حقوق دانش آموزان برخورد قانونی خواهیم کرد. معلم باید در کلاس و در فرآیند آموزش آزادی و اختیار عمل داشته باشد و البته مکانیسم های نظارتی هم باید توسط نهادهای تخصصی مانند گروه های آموزشی و البته نهاد حرفه ای « سازمان نظام معلمی » بر اساس صلاحیت های حرفه ای و شایستگی های پداگوژیکی اعمال گردد .
فرهادی در پاسخ به اینکه اگر والدین نسبت به فیلم برداری از فرزندانشان مشکلی نداشته باشند، باز هم برخورد صورت خواهد گرفت یا خیر، گفت: ممکن است برخی والدین به ترک تحصیل فرزندانشان نیز رضایت دهند، آیا ما می بایست تابع چنین تصمیم نادرستی باشیم؟ پس حق آن دانش آموز که هنوز به همه حقوق خودش آشنا نیست و توان دفاع از خودش را ندارد چه می شود؟ بنابراین نظام تعلیم و تربیت و خانواده مسئولیت پذیر می بایست در این مسیر کمک کننده باشند.
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اینکه اگر این دسته از معلمان به هشدارها توجهی نکردند، برخوردهای دیگری نیز در دستور کار قرار دارد گفت: ما قانون رسیدگی به تخلفات اداری و آموزشی داریم و از این طریق به این موضوعات رسیدگی خواهد شد » .
پیش از این اظهارات ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « پیش به سوی ابتذال : از " معلم وبلاگ نویس " رسیدیم به " معلم بلاگرها " ؟! » تاکید کرد که کلاس درس حریم خصوصی هیچ کسی نیست .

این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران نوشت :
« کلاس درس در حیطه « حوزه عمومی » است و در حیطه مالکیت شخصی کسی تعریف نمی شود .
بارها و به کرات شاهد بوده ایم که گاف های معلمان در کلاس درس ، تمسخر معلمان ، صحنه های تنبیه شدن دانش آموزان و... توسط دانش آموزان و به صورت ناشناس فیلم برداری شده و در شبکه های اجتماعی اشتراک گذاری شده است اما کم تر کسی و یا نهادی اعتراضی در این مورد کرده است ».
وزارت آموزش و پرورش باید بداند که وبلاگ نویسی برای معلمان در جوامع توسعه یافته مسیری کاملا در جهت « توسعه ی حرفه ای » معلمان بوده و به یک رویه ی علمی و قابل قبول تبدیل شده است .

" در « وبلاگ نویسی » معلمان از محیط وبلاگ به منظور انتقال تخصص خود استفاده می کنند ، با سایر همکاران هم رشته ارتباط پیدا می کنند و تجارب یادگیری دانش آموزان شان را بهبود می بخشند .
وبلاگ نویسی به خلق فرصت هایی برای توسعه حرفه ای مستمر از طریق مباحثات هم زمان و تبادل نظرات با سایر معلمان می انجامد .

ارکان و اضلاع آموزش مانند دانش آموزان ، اولیای آنان ، همکاران و حتی جامعه می توانند با مراجعه به وبلاگ معلمان نظرات خود را با راهبر آموزشی و نیر تسهیل گر یادگیری به اشتراک گذاشته و به ارتقای کیفیت آموزشی و سطح یادگیری کمک کنند " . ( 1 )
وزارت آموزش و پرورش نمی توانند و نباید با وبلاگ نویسی معلمان برخورد حذفی و امنیتی داشته و همه چیز را بر اساس سلایق و خوشایندهای ایدئولوژیکی خود تفسیر و توجیه کنند .
آیا مقامات و تصمیم گیرندگان در وزارت آموزش و پرورش نمی دانند که لازمه ی آموزش غیرحضوری و مکمل آن همان محیط وبلاگ معلمان است که متاسفانه در ایران و نظام آموزشی اساسا تعریف نشده و همه چیز در مسیر « روزمرگی و ابتذال » پیش می رود ؟

معلم باید در کلاس و در فرآیند آموزش آزادی و اختیار عمل داشته باشد و البته مکانیسم های نظارتی هم باید توسط نهادهای تخصصی مانند گروه های آموزشی و البته نهاد حرفه ای « سازمان نظام معلمی » بر اساس صلاحیت های حرفه ای و شایستگی های پداگوژیکی اعمال گردد .

قرار نیست سلیقه و یا نگاه واحدی از بالا بر همه چیز حکم فرما باشد و یا به دنبال یکدست سازی و فربه تر کردن محتوای ایدئولوژیکی آموزش باشد .
« صدای معلم » خواهان توضیح و تنویر مسئولان وزارت آموزش و پرورش در مورد اخراج این دو معلم است .

اگر مسئولان وزارت آموزش و پرورش واقعا دلسوز و مدافع حقوق دانش آموزان هستند پیش از همه ، « منشور حقوق دانش آموزان » را که سال هاست در بایگانی خاک می خورد را به « قانون » تبدیل کرده و بر اجرای آن نظارت داشته باشند .
( 1 )
4 Benefits of Making a Teacher Blog (varthana.com)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

خیابانها، پلها، بزرگراهها و بناها شکافته، تخریب شده و فرو میریزند. خطوط آبرسانی و گاز مختل شده و حتی انفجار و آتشسوزی در خطوط انتقال گاز و نفت و جایگاههای سوخترسانی رخ میدهد. از حیث امنیت اجتماعی تنشهای جدی ایجاد شده و مهاجرت گسترده رقم میخورد. این تصویر کوتاه وحشتناکی است که کارشناسان محیط زیست از پیامدهای فرونشست زمین در ایران ارائه و نسبت به تشدید آن هشدار میدهند. آنها فرونشست زمین را نشاندهنده «مرگ یک سرزمین» میدانند :
«بیابان خالی» و «پایان زندگی در شهرها و دشتها».
و این تصویر وقتی وحشتناکتر میشود که به گزارش رسانهها، فرونشست زمین در پایتخت ایران 90 برابر حد بحران اتحادیه اروپا بوده و تهران، رکورددار فرونشست زمین در جهان است.
زنگ خطر سالهاست که به صدا درآمده، برخی مناطق خالی از سکنه شدهاند از جمله یک شهرک شش هزار نفری در اصفهان و در حالیکه فرونشست زمین، شهرها را میبلعد، گزارشها نیز محرمانه است و مردم دسترسی آزاد به این اطلاعات در مناطق محل زندگی خود ندارند.

در این ارتباط، روزبه اسکندری، کارشناس محیط زیست در گفتوگو با خبرنگار آنادولو ضمن ارزیابی علل و ابعاد فرونشست زمین در ایران و محرمانه بودن اطلاعات، به پیامدهای آن پرداخت.
وی درباره اظهارات رئیس سازمان نقشهبرداری ایران که اذعان کرده اطلاعات دقیق فرونشست زمین را بهصورت محرمانه برای مسئولان ارائه میکنند، گفت: علت محرمانه بودن اطلاعات دقیق فرونشست زمین در ایران را دولت با این منظور توجیه میکند که ممکن است آرامش روانی شهروندان را تحت تاثیر قرار دهد. با این استدلال که اگر شما بدانید منطقهای که در آن زندگی میکنید یا کشاورزی میکنید در خطر جدی فرونشست قرار دارد آن وقت ممکن است آرامش روانی شما به هم بخورد و البته نشان میدهد چقدر با توجه به دادههایی که سازمان نقشهبرداری و بقیه نهادها ارائه دادهاند خطر فرونشست در ایران جدی است.
اسکندری ادامه داد: البته مردم از حکمرانان خود میپرسند که دلیل این شرایط بحرانی چیست و چرا دولت اجازه داده که کار به اینجا برسد. بنابراین میشود گفت پاسخ گو نبودن مسئولان، به هم خوردن آرامش روانی مردم و جبران ناکارآمدی، یعنی پوشاندن ناکارآمدی توسط مسئولان را میشود دلیل محرمانه بودن این گزارشها دانست. اما در کشوری که عدالت محیط زیستی در آن نهادینه شده و دولتها به مردم پاسخ گو هستند، چنین چیزی را نمیبینید و دسترسی آزاد به اطلاعات وجود دارد. یکی از مشخصههای حکومتهای توتالیتر که اعتقاد به توسعه آمرانه دارند به جای توسعه پایدار، این است که اطلاعات ضروری و مهم و حیاتی را از جمله اطلاعات درباره فرونشست زمین از مردم پنهان میکنند.

این کارشناس محیط زیست در خصوص علل فرونشست زمین در ایران اظهار داشت: فرونشست زمین به عنوان پدیدهای که به تدریج صورت میگیرد و دلیل آن هم این است که منافذی در خاک که قبلا با آب پر شده و اشباع بودند یا سفرههای زیرزمینی زمانی که از بین میروند، سبب میشود که لایههای خاک روی هم فرونشست کنند و ما شاهد تغییر شکل زمین باشیم. این تغییر شکل گاهی خود را بهصورت فروچاله نشان میدهد و گاهی نشست یک منطقه وسیع. پیامدهای زیادی دارد اول اینکه باعث تغییر شکل زمینهای کشاورزی میشود. در بسیاری از موارد آبخوانها و سفرههای زیرزمینی پر میشوند یا از بین میروند و آن وقت دیگر قابلیت احیا را نخواهند داشت.
اسکندری افزود: فرونشست زمین بر روی سازهها نیز تاثیر زیادی میگذارد. به دلیل اینکه در زیر پی ساختمان جایی که شاهد انتقال نیروهای ساختمان شامل وزن و سایر نیروهای به زمین با بستر سخت هستید وقتی یک خللی ایجاد شود و نشست پیدا کند این سبب میشود که اجزای سازهای تابآوری خود را از دست بدهند و به شدت مستعد شوند برای تخریب. به اصطلاح تخریب پیشرونده در آنها اتفاق خواهد افتاد به همین دلیل است که به فرونشست، زلزله خاموش هم میگویند. بر جادهها و مسیرهای دسترسی نیز تاثیرات گسترده میتواند داشته باشد. میتواند سبب شکستن خطوط انتقال گاز، آب و برق شود و البته تاسیسات زیربنایی مهم مثل سدها، پلها، نیروگاهها را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.

نزدیک به نیمی از جمعیت ایران در مناطقی زندگی میکنند که خطر فرونشست زمین در آنها جدی است
وی در ادامه پیرامون اظهارات علی بیتاللهی، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات راه و شهرسازی ایران که گفته نزدیک به 49 درصد جمعیت کل این کشور در معرض فرونشست زمین هستند، تصریح کرد: این نکته نشان میدهد شرایط چقدر بحرانی است. نزدیک به نیمی از جمعیت کشورمان در مناطقی زندگی میکنند که خطر فرونشست زمین در آنها جدی است. این سبب میشود حدودا 11 درصد از مساحت ایران در این پهنه قرار گیرد که زیرساختها و کشاورزی را تحت تاثیر قرار میدهد.
این کارشناس محیط زیست افزود: وقتی با پدیده مثلا لولهزایی چاهها مواجه شوید، یعنی چاهی را که لوله آن را گذاشتهاید به خاطر فرونشست زمینهای اطراف بیرون بیاید، کارکرد آن چاه به مشکل میخورد. زمینها دچار تغییر شکل میشوند و این تغییر شکل زمین سبب میشود کشاورزی تحت تاثیر قرار گیرد و البته نکاتی که درباره تاسیسات زیربنایی اشاره شد.
اسکندری گفت: حال چرا به گفته مسئولان، بیشترین خطر فرونشست زمین متوجه تهران، خراسان رضوی و اصفهان است، به خاطر اینکه بارگذاری اضافهتر از توان سرزمینی در آنها صورت گرفته است.
استان تهران، استانی است که جمعیتی بیش از ظرفیت اکولوژیک خود را جای داده و این باعث شده که ما مجبور باشیم آب را از حوزههای دیگر بیاوریم و به مردم تهران بدهیم. به خاطر جمعیت زیاد آن تمرکز امکانات در شهرهای بزرگ صنعتی مثل اصفهان، تهران و مشهد سبب میشود که جمعیت زیادی به آن مناطق هجوم آورند و نیازهای آبی وقتی بازتعریف نمیشود با کمبود آب مواجه میشویم و مشکلاتی که مواجه هستیم. فلات مرکزی ایران که استانهای اصفهان، کرمان و فارس در آن قرار دارند از لحاظ تاریخی و اجتماعی مناطق مهمی هستند وقتی هجوم جمعیت از حاشیه شهرها و یا شهرستانهای اطراف به آنها صورت میگیرد، نیاز آبی بالا میرود و برای تامین آن مجبور هستید آب را با پروژههایی مخرب مثل انتقال آب بین حوضهای یا امثال آن در اختیار مردم قرار دهید و بهرهبرداری اضافهتری بکنید از آنچه باید از منابع آب زیر زمینی انجام دهید. گفته شده که اگر بیش از 40 درصد از منابع آب تجدیدپذیر در یک کشور استفاده شود آن کشور در مرحله تنش آبی است و میدانیم که این میزان در ایران بیش از 90 درصد است.

- اصفهان با بیشترین خطر فرونشست زمین مواجه است
وی در ادامه تصریح کرد: اصفهان بیشترین ریسک فرونشست زمین را دارد و دلیل عمده این است که در اصفهان صنایع آببر مثل صنایع فولاد مستقر بوده و کشاورزی در استان، کشاورزی نامتوازن است. به همین دلیل فشار بیشتر و بارگذاری بیشتری بر روی سفرههای زیرزمینی اصفهان از جمله حوضه برخوار و میمه صورت گرفته و این باعث شده شرایط آبی به مرحله بسیار پرتنشی برسد. به سازهها، اماکن و بناهای تاریخی اصفهان رسیده و ما این روزها شاهد آن هستیم که گزارشهای زیادی درباره وضعیت بحرانی مدارس استان اصفهان منتشر میشود. بسیاری از آنها ترکهای بزرگ عمدتا 45 درجه را تجربه کردهاند که ناامنی سازه را به همراه دارد و سبب شده که بسیاری از مدارس نیز تعطیل شوند.

اسکندری ادامه داد: وضعیت بسیار نگرانکننده است. از آنجا که سازههای تاریخی اماکن و بناهای تاریخی به روش بنایی اجرا شدهاند و اساسا طراحی نشدهاند برای اینکه زمین در زیر پای آنها خالی شود مشکل زیادی دارند و البته بحث مقاومسازی سازههای تاریخی بسیار سخت است و به راحتی سازههای کلاسیک که دارای ساختار درست هستند نیست.

وی همچنین درباره فرونشست مناطق اطراف دریاچه ارومیه گفت: زمانی که این تعادل بین سفرههای زیرزمینی و رودخانههایی که به دریاچه ارومیه میریختند به هم خورده و البته کشاورزی ناسازگار و ناپایدار و نامتوازنی که پیرامون دریاچه ارومیه انجام میشود سبب شده که چیزی نزدیک به صد هزار حلقه چاه را در اطراف دریاچه داشته باشیم و اینها باعث شده که آبها را از آبخوانهای حوزه دریاچه بیرون بکشند. زمانی که این اتفاق میافتد پدیده فرونشست رخ میدهد و البته این اندرکنش میان سفرههای آب زیرزمینی شیرین و آب شور دریاچه هم یکی دیگر از دلایل مشکلات آبی در آن منطقه است. کما اینکه تونلی که قرار بود برای انتقال آب رودخانه زاب کوچک زده شود از طریق سد کانی سیب، دیدیم مناطقی دچار فرونشست شدند و یکی از دلایلی بود که ستاد احیای دریاچه ارومیه در طرح آب رسانی و رساندن حقابه آن شکست خورد.

این کارشناس محیط زیست همچنین درباره تاثیر فرونشست زمین بر مساله مهاجرت گفت: زمانی که به عنوان یک کشاورز به خاطر کمبود آب، ورشکستگی آبی عملا زمینهای خود را از دست بدهید و شغل دیگری هم نداشته باشید، کمااینکه بسیاری از روستانشینان ما این بلا بر سرشان آمده، نتیجهاش میشود مهاجرت. مهاجرت با توجه به نداشتن امکان تمکن مالی بیشتر در حاشیه شهرها اتفاق میافتد یعنی یک کشاورز و روستایی که زندگی با کرامتی از طریق کشاورزی، باغبانی و دامداری داشته است، مجبور به مهاجرت به حاشیه شهرها میشود و مشکلات اجتماعی در پی آن افزایش مییابد.
به گزارش سازمان بین دولتی تغییر اقلیم (آی پی سی سی)، نزدیک به 60 درصد از مهاجرتهایی که صورت میگیرد به خاطر مسایل محیط زیستی از جمله خشکسالی است. کمااینکه ما حد فاصل سال 2006 تا 2009 در سوریه شاهد آن بودیم و دیدیم که این بحران محیط زیستی و خشکسالی یکی از جرقههایی شد که آتش جنگ داخلی را شعلهور کرد.

اسکندری درباره سیاستها و رویکرد حکومت ایران در خصوص مساله فرونشست زمین اظهار داشت: «حکمرانی ناکارآمد را شاهد بودیم. پنهان کردن اطلاعات مهم را شاهد بودیم و متاسفانه در جمهوری اسلامی همیشه به تامین منبع توجه شده تا اینکه به افزایش میزان بهرهوری در تولید محصولات کشاورزی و اصلاح روشهای مصرف آب و ترویج فرهنگ صرفهجویی پرداخته شود.
ایران با بحران بزرگ فرونشست زمین مواجه است. اگر حکمرانان و کارگزاران میخواهند این بحران را حل کنند باید یک اطلس جامع تهیه کنند از پهنه گسترده فرونشست زمین و اولویتبندی و ردهبندی کنند کجا شرایط بحرانی است کجا شرایط فوق بحرانی است و کجا شرایط کمی بهتر است. یک سیاست بلندمدتی را باید اجرا کنند و طرحهای بالادستی مثل آمایش سرزمینی و برنامههای توسعه را در تطابق با بحران آبی ایران قرار دهند. به تدریج فعالیتهای آبی را بر صرفهجویی متمرکز کنند. خودکفایی کشاورزی را کنار بگذارند و به مردم آموزش دهند که چگونه باید در مصرف آب دقت کنند.»

- اظهارات مسئولان آینده خوبی را برای ایران تصویر نمیکند
وی افزود: بعد بر اساس اولویت بندی و ردهبندی سازههایی که دچار آسیب شدهاند را مقاومسازی کنند. برداشت آب از دشتهای ممنوع بحرانی به سرعت متوقف شود. اگر لازم است چاهها را به صورت دایم یا موقت کور کرده و سعی کنند با روشهایی جدید مثل تغذیه مصنوعی آبخوانها یا روشهای قدیمیتر مثل ابخیزداری از نزولات جوی و بارشها سفرههای زیرزمینی را تا جایی که میشود احیا کنند و اجازه نفس کشیدن به سفرههای آب زیر زمینی و آبخوانها بدهند.
این کارشناس محیط زیست در پایان تاکید کرد: باید بپذیریم که اثرات تغییرات اقلیمی در ایران بسیار زیاد است. کشور ما از نظر تاریخی کشوری نیمه خشک و غیر مولد از لحاظ کشاورزی بوده و البته سیاستهای آبی و نیازهای آبی باید بازتعریف شود و در مواردی که مطرح شد، اصلاح انجام داد. اما متاسفانه اظهارنظرهایی که مسئولان کشور گاه و بیگاه میکنند و خشکسالی و وضعیت اقلیمی را گردن دشمن میاندازند، آینده خوبی را برای ایران تصویر نمیکند.
استانبول/ نرگس رضایی/ خبرگزاری آنادولو
***
- فرونشست خانهای در رباطکریم پرایدی را بلعید
بر اثر ریزش دهانهِ چاه فاضلاب در پارکینگ یک آپارتمان مسکونی در رباطکریم ، یک پراید در این چاله فرو رفت . این حادثه تلفات جانی نداشت .
گروه گزارش/

یکشنبه 30 بهمن 1401 ؛ « صدای معلم » در یادداشتی با عنوان : معلمان نباید راوی و اشاعه گر « پوپولیسم » و « لمپنیسم » با توجیه ایجاد مدرسه شاد باشند - مدرسه نه جای " سلام فرمانده " است ، نه " ساسی مانکن " و " نه گانگستر آمل " ... مدرسه ، مدرسه است ! نوشت : ( این جا )
« هر چه با خود اندیشیدم که پیام این آهنگ که برای دانش آموزان توسط این معلم جوان پخش شده چه بوده و اساسا این معلم با چه انگیزه و قصدی آن را با دانش آموزان اش بازخوانی کرده است ... به آن نرسیدم ؟ واقعا چنین مدلی برای مدرسه شاد را در کدام کشور می توان سراغ گرفت ؟ چرا در ارتقای شغلی معلمان و همان قانون نیم بند و ناقص رتبه بندی معلمان نباید به « تحرک اجتماعی موثر » و « پارامترهای تفکر انتقادی » اهمیت داده شود و معیار برای ارتقا فقط کاغذ بازی و ارائه نمایش های بیهوده باشد ؟
در کشورهای توسعه یافته حتی فیلم ها را هم بر اساس سن کودکان طبقه بندی می کنند و البته والدین هم در این زمینه نظارت لازم را انجام می دهند .
اما وقتی این صحنه ها را در کنار هم قرار می دهیم نخستین نکته ای به ذهن می رسد چه می تواند باشد ؟
جامعه ایران اگر بتوان مختصات یک جامعه را بر آن اطلاق کرد آمیزه ای از « افراط و تفریط » ها شده است .

قابل تامل آن که :
همان موقع ، تعداد قابل توجهی از حرکت این معلم استقبال کرده و برخورد با این معلم را نشانه ی فقدان آزادی بیان و برخورد با مدرسه شاد و با نشاط تلقی کردند .
به تازگی ؛ نظام آموزشی ایران با پدیده ای به نام « معلم بلاگرها » رو به رو شده است .
جوان آنلاین می نویسد : ( این جا )
یک دو سه، صدا دوربین حرکت!
فیلم ضبط میشود؛ فیلمی که سناریوی آن را معلم چیده است، بازیگران هم دانشآموزان هستند که بدون مزد و منت برای معلم شان کار میکنند. سوژه فیلم اما، اشتباهات طنزآمیز، تلفظ اشتباه کلمات و شیطنتهای بچههاست تا در نهایت این کار، تبدیل به کلیپی پربازدید شود، فالوور جذب کند و لایک و کامنت بگیرد. این گونه است که معلم کلاس به یک بلاگر تبدیل میشود و ممکن است با معروف شدن به درآمدی چند برابر درآمد آموزگاری برسد.

چند سالی میشود که تعدادی از معلمان به خودشان اجازه دادهاند دوربین موبایل شان را روشن کنند و به راحتی از اشتباهات و رفتارهای ناهنجار دانشآموزانشان فیلم بگیرند و آن در صفحه اجتماعی خود منتشر کنند؛ آنها اصطلاحاً معلم بلاگر هستند و به راحتی دانشآموزان را به نفع خودشان مصادره میکنند. هر چند قرار بود به عنوان محرم اسرار و معتمد خانوادهها و دانشآموزان به کلاس درس بروند و نقشی در نظام تعلیم و تربیتی کشور داشته باشند، اما حالا با انگیزههای مختلفی مثل درآمدزایی یا شاید هم دیدهشدن، حرمت این حریم امن را شکستهاند » .
در میانه ی این چالش اجتماعی ؛ برخی از « کلاس درس » به عنوان « حریم خصوصی » نام می برند در حالی که چنین نیست .

کلاس درس در حیطه « حوزه عمومی » است و در حیطه مالکیت شخصی کسی تعریف نمی شود .
بارها و به کرات شاهد بوده ایم که گاف های معلمان در کلاس درس ، تمسخر معلمان ، صحنه های تنبیه شدن دانش آموزان و... توسط دانش آموزان و به صورت ناشناس فیلم برداری شده و در شبکه های اجتماعی اشتراک گذاری شده است اما کم تر کسی و یا نهادی اعتراضی در این مورد کرده است .
شنبه 27 فروردین 1401 ؛ « صدای معلم » در یادداشتی با عنوان « «اولویت باید آموزش مهارت های زندگی و شهروندی به دانش آموزان باشد نه فصل رو کم کنی !» - مدیران ، ناظمان و معلمین قیچی به دست مراقب باشند ! " مدارس شیشه ای " در راهند ؛ چنین نوشت : ( این جا )

« پیش از آن که ویروس کوچک کرونا زندگی همه در ابعاد و شئون مختلف را تحت تاثیر و حتا تهدید قرار دهد و در حوزه آموزش ، مدارس را مدیریت کند کم تر کسی فکر می کرد روزی برسد که قبح و ممنوعیت ورود موبایل و یا تبلت به مدارس شکسته شود .
هنوز یادمان نرفته است که در بسیاری از مدارس پیش از کرونا ، اگر در کیف دانش آموزی موبایل یافت می شد با آن دانش آموز مانند " مجرمان و خطاکاران حرفه ای " برخورد می کردند و چه بسا ممکن بود عواقب زیان باری برای دانش آموز حامل موبایل به همراه داشته باشد .
اما در کنار مشکلات ، چالش ها و بحران های ریز و درشتی که این ویروس برای نظام آموزشی ما به ارمغان آورد و مهم ترین عارضه آن ، تعطیلی مدارس و لوث شدن آموزش خاصه در نظام آموزشی ایران بود اما همان گونه که ذکر شد ، موبایل از خط قرمز خودخوانده بسیاری از عوامل اجرایی مدارس رها شد .

در روزهای گذشته ، قیچی کردن موی دانش آموزان در حیاط یک مدرسه توسط ناظم ( معاون ) آن مورد توجه بسیاری قرار گرفت .
هر چند این گونه رفتارها ممکن است به کرات در سایر مدارس و محیط های آموزشی تکرار شوند اما این بار به مدد تکنولوژی عصر ارتباطات از تاریک خانه مدرسه و کلاس به بیرون درز کرد و بخشی از واقعیت های نظام آموزشی ما را نمایان ساخت ... »
بدون تردید ؛ بخش بزرگی از کاستن و یا اصلاح ناهنجاری های فرهنگی از مدرسه می گذرد و در این مسیر استفاده درست ، منطقی همراه با دریافت بازخورد از امکانات و تجهیزات عصر ارتباطات می تواند به ارتقای جامعه و سطح آن کمک کند .

در دهه های گذشته ، برخی از معلمان خوش فکر و خلاق از فضای « وبلاگ » برای بیان تجربیات ، مشاهدات و نیز انتقاد از وضعیت موجود استفاده می کردند اما به تدریج این پدیده ی خوب و تاثیرگذار که می توانست به تعمیق اصلاحات آموزشی در آموزش و پرورش ایدئولوژیک ما کمک کند و روزنه ای برای ورود عنصر « فکر » و « فرآیند اندیشه ورزی » در آن بگشاید جای خود را به برخی نمایش های مضحک ( Fun ) و عوام پسند داده بی آن که آورده و یا برون داد خاصی برای نظام آموزشی بیمار و فشل ما داشته باشد .

نرگس کارگری آموزگار و خبرنگار صدای معلم در این مورد چنین می گوید : بارها و به کرات شاهد بوده ایم که گاف های معلمان در کلاس درس ، تمسخر معلمان ، صحنه های تنبیه شدن دانش آموزان و... توسط دانش آموزان و به صورت ناشناس فیلم برداری شده و در شبکه های اجتماعی اشتراک گذاری شده است اما کم تر کسی و یا نهادی اعتراضی در این مورد کرده است .
« قبلا در یکی از یادداشت هایم تذکر این مورد را داده بودم.
حالا باید معلمان عواقبش را ببینند. بالاخص که برای معلم نمونه شدن و شرکت در انواع جشنواره ها به فیلم و عکس نیاز دارند.
وقتی بخشنامه ای برای تولید محتوا به معلم داده نشده است حالا باید تاوان کج فهمی های دانش آموزان را بدهد » .
پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که چرا باید قوانین و آیین نامه ها به گونه ای تنظیم شوند که وضعیت به آن جا برسد که به جای « معلم وبلاگ نویس » ، با انبوهی از « معلم بلاگر ها » مواجه شویم که فقط بیشتر به دنبال « دیده شدن » و « مطرح کردن خود به هر قیمتی » هستند ؟

نتیجه ی این همه سخت گیری و فیلترهای عقیدتی و خودسانسوری در «ساز و کار گزینش » چه بوده است ؟

« صدای معلم » بیش از یک دهه است که نسبت به عواقب فقدان تشکیلات تخصصی و حرفه ای معلمان یعنی « سازمان نظام معلمی » می گوید و می نویسد و هشدار می دهد .
طبیعی است که صلاحیت حرفه ای معلمان باید به طور دائم توسط این نهاد تخصصی مورد ارزیابی قرار گیرد و این وضعیت موجب ایجاد جایگاه و مرجعیت برای معلمان خواهد شد .

چرا در ارتقای شغلی معلمان و همان قانون نیم بند و ناقص رتبه بندی معلمان نباید به « تحرک اجتماعی موثر » و « پارامترهای تفکر انتقادی » اهمیت داده شود و معیار برای ارتقا فقط کاغذ بازی و ارائه نمایش های بیهوده باشد ؟
ممانعت از غلیتدن نظام آموزشی به دامن « ابتذال » نیازمند فکر و دلسوزی است .
پایان گزارش/
* فیلم برداری ( مخفی ) از از واکنش دانش آموزان به یک خانم معلم جذاب
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید