گروه اخبار/
انتشار عکسی از سوی وزیر آموزش استان کبک در کانادا به همراه ملاله یوسف زی، دختر پاکستانی برنده صلح نوبل با انتقاداتی همراه شده است.
خانم یوسفزی که روسری به سر دارد، نمیتواند براساس قوانینی که این استان درمورد پوشاندن سر دارد، در این استان آموزش دهد.
کبک اخیرا قانونی جنجالی را به تصویب رساند که براساس آن برخی از کارکنان دولتی از جمله معلمها نمیتوانند سمبلهای مذهبی خود مثل کیپا (کلاهی که یهودیان بر سر می گذرانند)، دستار و یا حجاب را در سر کار بپوشند.
این قانون شامل معلمان، نیروهای پلیس، قضات و برخی از کارکنان بخش خدمات عمومی میشود.
تصویب این لایحه اعتراضات زیادی را در این استان به همراه داشته است.
ژان فرانسوا روبرژ، وزیر آموزش استان کبک، گفته که او درباره دسترسی به آموزش و پیشرفتهای بینالمللی در این زمینه با ملاله یوسفزی گفت و گو کرده است.
برخی در شبکههای اجتماعی وزیر آموزش را به دلیل این عکس "ریاکار" خواندهاند.
خانم یوسفزی که حالا در لندن زندگی میکند در سال ۲۰۱۲ به دلیل مخالفت با ممنوعیت آموزش دختران از ناحیه سر هدف تیراندازی طالبان قرار گرفت.
او که اکنون ۲۱ ساله است در ۱۵ سالگی در منطقه سوات، زادگاهش در پاکستان که زمانی پایگاه پیکارجویان طالبان بود در حالی که سوار بر اتوبوس مدرسه بود، هدف حمله قرار گرفت.
ملاله یوسفزی در ۱۱ سالگی در وبلاگی بدون نام یادداشتهایی را برای بخش اردو بی بی سی درمورد زندگی تحت حکومت طالبان مینوشت.
اودر این وبلاگ مورد حق آموزش دختران در این دوران صحبت میکرد.
بی بی سی
موسسه نظرسنجی گالوپ، یک بنیاد بین المللی در حوزه پیماش و نظرسنجی اجتماعی است که در سال ۱۹۳۵ و توسط جرج گالوپ تاسیس شده است. اکنون بنیاد گالوپ دارای ۳۰ دفتر در ۲۰ کشور دنیاست. نظرسنجی در ساحت تربیت و مدرسه، یکی از اقدامات نسبتا جدید گالوپ است که از سال ۲۰۰۹ به اجرا درآمده و تاکنون بیش از ۵ میلیون دانش آموز در این نظرسنجی شرکت کردند.
نظرسنجی گالوپ از دانش آموزان (Gallup Student poll) یک ابزار پرسشنامه ای برای سنجش میزان سه ویژگی حیاتی در میان دانش آموزان ۱۱ تا ۱۸ سال است (پایه ۵ تا ۱۲). این ویژگی ها عبارتند از: امیدواری؛ مشارکت؛ سلامت.
در واقع، هدف این نظرسنجی دانش آموزی، شنیده شدن صدای اعتراض نوجوانان مدرسه ای در مقابل معضل پافشاری بر آزمون و فشار روانی قبل از اتمام مدرسه است. و به تبع آن، هدف این مطالعه کمک به ایجاد فضای آرام و خلق فرهنگ مثبت اندیشی در مدارس است.در حقیقت، نظرسنجی دانش آموزی گالوپ آشکار ساخته که حداقل ۵۰% شانس موفقیت شخصی و شغلی دانش آموزان در آینده، ناشی از قابلیت ها و مهارت های غیردرسی است. این مهارت ها را قابلیت های اجتماعی-هیجانی (Social-emotional Qualities) نامیده که شامل: امیدواری، کنجکاوی، پشتکار، مشارکت و همکاری، و سلامت روان است.
درنهایت، مجموعه این قابلیت ها را در ۳ شاخص خلاصه کرده است: امیدواری؛ مشارکت؛ سلامت.
امیدواری (Hope):
مجموع باورها و آرزوهای شیرین و انرژی های مثبت شخص راجع به آینده خودش است. امید، مشوق حضور منظم در مدرسه و کلاس درس؛ مشوق تلاش برای گرفتن نمرات بهتر؛ و مانعِ تکرار پایه و ترک تحصیل است.
مشارکت (Engagement):
به معنای درگیری فعال و مشتاقانه در فعالیت های مدرسه است. بالابودن حس مشارکت و همکاری در میان دانش آموزان، پیشرفت و موفقیت مدرسه را رقم می زند.
سلامت روان (Well-being):
یعنی راجع به زندگی خویش چگونه بیاندیشیم و نسبت به زندگی چه احساسی داشته باشیم. در واقع، سلامت روان داشتن به شکل احساس آرامش و خوشی، خود را نشان می دهد.
یافته های نظرسنجی گالوپ:
دانش آموزانی که سطح امیدواری بالا دارند؛ صاحب آرمان ها و ایده های متعدد و جذاب هستند و نسبت به آینده خود بسیار خوش بین اند. آنها می توانند بر مسایل و مشکلات پیش روی خود فایق بیایند و به اهداف و آرزوهای خود برسند.
دانش آموزانی که سطح مشارکت بالا دارند؛ اشتیاق بیشتری در مدرسه نشان می دهند و میزان پشتکار و پایداری آنها بسیار زیاد است. نتایج مطالعه نشان داده که تشویق و توجه به دانش آموز از جانب معلم، عامل اصلی بیدارسازی و فعالسازی حس مشارکت و همکاری در دانش آموزان است.
دانش آموزانی که سطح سلامت روان بالایی دارند؛ نوجوانان سرحال و شاداب هستند و اغلب لبخند بر لب دارند. آنها خوش بین بوده و آرامش دارند. نبود سلامت روان موجب پژمردگی نهفته در میان نوجوانان می شود.
نتایج پایانی پژوهش گالوپ اشاره به این واقعیت نادیده گرفته شده در ایران دارد که موفق بودن در آزمون قابلیت های اجتماعی-هیجانی, بهتر و با اطمینان بیشتر از آزمون های درسی و نمرات تحصیلی، موفقیت شخصی و شغلی (بویژه کارآفرینی) در آینده را پیش بینی می کند.
مؤسسه گالوپ
کانال دکتر سعید صفایی موحد
گروه دانش آموزی/
امروز 22 ژوئن دانش آموزان و کودکان در سراسر جهان در اعتراض به تغییرات اقلیمی باز هم به خیابان ها آمدند .
رهبر جنبش دانشآموزی «بچهها برای مهار تغییر اقلیم» یک دانشآموز ۱۶ ساله سوئدی است، گرتا تونبرگ که یک روز پیش از راهپیمایی ۲۴ اسفندماه (۱۵ مارس) نامزد جایزه صلح نوبل شد.
او اولین دانشآموزی است که در اوت ۲۰۱۸ سر کلاس درس نرفت و پلاکارد در دست به اعتصاب نشست و در کمتر از چند ماه، صدایش به سراسر اروپا رسید. سپس صدها، بعد هزارها و حالا دهها هزار دانشآموز دست به اقدامی مشابه زدهاند.
دومین اعتصاب جهانی دانش آموزان جمعه 3 خرداد برگزار گردید . ( این جا )
به گزارش دویچه له همه سیاستمداران روی خوشی به این اعتراضات نشان نمیدهند. برخورد فیزیکی یک وزیر بریتانیایی با یک فعال معترض اقلیمی به برکناری او انجامید.
با این حال آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان از جمله سیاست مدارانی است که از تجمعات زیست محیطی دانش آموزان حمایت و تمجید کرده است .
خانم مرکل در پیام ویدئویی هفتگیاش از کنشگران نوجوان پشتیبانی کرد و گفت: «از دانشآموزانی که برای حفظ اقلیم به خیابان میآیند و برای این امر میکوشند، به طور جدی حمایت میکنم.» او اقدام دانشآموزان را "ابتکار بسیار خوب" خواند و افزود: «اهداف زیست محیطی تنها زمانی محقق میشوند که پشتوانه اجتماعی داشته باشند.»
مرکل گفت که از خواست دانشآموزان مبنی بر کنار گذاشتن ذغال سنگ از چرخه مصرف آگاه است اما یادآوری کرد که برای دستیابی به اهداف زیست محیطی، باید جنبههای اقتصادی و اشتغالی را نیز در نظر گرفت.
صدراعظم آلمان دو سال قبل هم در کنفرانس تغییرات اقلیمی در بن گفته بود که میزان مصرف ذغال سنگ و به ویژه ذغال سنگ قهوهای، جایی ویژه در اهداف اقلیمی آلمان دارند اما جزئیات مربوط به حذف ذغال سنگ، از جمله در نظر گرفتن بهای مناسب برای سوختهای جایگزین، باید به دقت بررسی شوند.
« صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )
" در حال حاضر محیط زیست در جهان به یک موضوع مهم تبدیل شده است .
در ایران که از سوء مدیریت و بحران مدیران ناکارآمد همواره در رنج است ، بحران محیط زیست یکی از ابربحران ها می باشد اما تحرک خاصی حداقل در نظام آموزشی مشاهده نمی شود .
رسانه ها هم عموما با این گونه مسائل کاری ندارند و اولویت ها چیزهای مهم تر و مهیج تری هستند !
در 2 روز گذشته خبر اعتراضات دانش آموزی در سراسر جهان علیه پدیده تغییرات اقلیمی تیتر بسیاری از رسانه های جهان بوده است .
با وجود آن که شماری از وزرا در کشورهای مختلف نگرانی خود را از تعطیلی مدارس توسط دانش آموزان ابراز کردهاند اما در ایران و تاکنون مورد خاصی مشاهده نشده است .
وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان محیط زیست در این مورد سکوت کرده اند .
تشکل های دانش آموزی مانند سازمان دانش آموزی ، مجلس دانش آموزی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان و... انگار این اخبار و رویدادها را مشاهده نمی کنند .
در نظام آموزشی ایران دانش آموزان غالبا و زمانی که سطح سوالات امتحانی سخت باشد برای اعتراض به خیابان ها می آیند !
پایان گزارش/
گروه دانش آموزی/
25 اسفند 97 صدای معلم در خبری نوشت : ( این جا )
" اعتصاب یک دانشآموز حالا اعتصاب دهها هزار معترض نوجوان است
از استرالیا تا هند، از اروپا تا آمریکای شمالی، دهها هزار دانشآموز در دستکم دو هزار شهر در ۱۳۰ کشور دنیا ۲۴ اسفند (۱۵ مارس) به خیابانها آمدهاند تا از دولتهایشان بخواهند «اقدامی قاطع و سریع برای مهار گرمایش زمین و تغییر اقلیم» صورت دهند.
رهبر جنبش دانشآموزی «بچهها برای مهار تغییر اقلیم» یک دانشآموز ۱۶ ساله سوئدی است، گرتا تونبرگ که یک روز پیش از راهپیمایی ۲۴ اسفندماه (۱۵ مارس) نامزد جایزه صلح نوبل شد.
او اولین دانشآموزی است که در اوت ۲۰۱۸ سر کلاس درس نرفت و پلاکارد در دست به اعتصاب نشست و در کمتر از چند ماه، صدایش به سراسر اروپا رسید. سپس صدها، بعد هزارها و حالا دهها هزار دانشآموز دست به اقدامی مشابه زدهاند.
بنابر تازهترین برآوردهای دفتر تغییر اقلیم سازمان ملل متحد، تا دهه ۲۰۳۰، یعنی کمتر از ۱۲ سال دیگر، فعالیت صنعتی بشر باعث میشود تا زمین از آستانه ۱/۵ درجه سانتیگراد عبور کند. این آستانهای امن است که تا پیش از آن، کاهش سرعت گرمایش زمین و معکوس کردن روند آن، با استفاده از فناوریهای موجود، امکانپذیر است.
پس از آن، زمین همچنان به گرمتر شدنش ادامه خواهد داد.
این دانشآموزها میگویند تلاشهای چند دهه گذشته سیاستمدارها برای مهار تغییر اقلیم به نتیجه نرسیده است و آینده آنها در خطر است.
چون وقتی دوره تحصیل شان در مدرسه و دانشگاه تمام شود و بخواهند دنبال کار و زندگی بروند، زمین دیگر مانند امروز نخواهد بود.
آن هم در حالیکه میدانند شرایط زندگی هر سال سختتر از گذشته میشود."
« صدای معلم » در مطلبی دیگر و همزمان با بحران سیل در ایران نوشت : ( این جا )
" در حال حاضر محیط زیست در جهان به یک موضوع مهم تبدیل شده است .
در ایران که از سوء مدیریت و بحران مدیران ناکارآمد همواره در رنج است بحران محیط زیست یکی از ابربحران ها می باشد اما تحرک خاصی حداقل در نظام آموزشی مشاهده نمی شود .
رسانه ها هم عموما با این گونه مسائل کاری ندارند و اولویت ها چیزهای مهم تر و مهیج تری هستند !
در 2 روز گذشته خبر اعتراضات دانش آموزی در سراسر جهان علیه پدیده تغییرات اقلیمی تیتر بسیاری از رسانه های جهان بوده است .
با وجود آن که شماری از وزرا در کشورهای مختلف نگرانی خود را از تعطیلی مدارس توسط دانش آموزان ابراز کردهاند اما در ایران و تاکنون مورد خاصی مشاهده نشده است .
وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان محیط زیست در این مورد سکوت کرده اند .
تشکل های دانش آموزی مانند سازمان دانش آموزی ، مجلس دانش آموزی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان و... انگار این اخبار و رویدادها را مشاهده نمی کنند .
دو ماه پس از این اعتراض ؛ دانش آموزان امروز نیز به خیابان ها آمدند تا بار دیگر « صدای خود » را دولتمردان و سیاست گذاران برسانند .
گروه اخبار/
معلمین بیش از ۲۰ مکتب صبح روز شنبه ( 18 می ) در شهر فیروز کوه مرکز ولایت غور به دلیل پائین بودن معاشهای شان، دست به اعتصاب کاری زدند.
شماری از این معلمین میگویند که مقامات حکومتی در مرکز کشور همواره وعده افزایش حقوق ماهوار شان را دادهاند، اما تا هنوز در عمل هیچ کاری نکردهاست.
به گفته این معلمین، تا زمانی به اعتصاب شان ادامه میدهند که حکومت مرکزی به خواستهای آنها پاسخ مثبت و قناعت کننده دهد.
پنچگل نوری و میر احمد ابراهیمی دو تن از معلمین غور میگویند:
"ما به این خاطر جمع شدیم که حکومت افغانستان معاش معلمین را بلند ببرد تا معلمین با روحیه آرام وارد صنفها شوند، شما ببینید که اطراف پُر از شاگرد است معلمین اعتصاب کاری کردهاند و به داخل صنف نمیروند."
" و امتیاز معلم را زیاد کنند و توجه خاص را به خاطر معلمین به راه بیندازند و معلمین را بسیار سالها میشود که وعده و نوید میدهند اما هیچ عمل نمیکنند."
از سوی هم عبدالحی خطیبی، سخنگوی والی غور اعتصاب معلمین این ولایت را به جا خوانده میگوید:
"معلمینِ جزِ از کارمندان دولت هستند و مستحق حقوق بیشتر اند. اینها با مشکلاتی که از نگاه سرپناه و معاش کم که دارند نمیتوانند اولاد وطن را درست آموزش دهند."
با این حال فضل الحق نجات، آمر تدریسی و سرپرست ریاست معارف غور میگوید که آنان خواستهای معلمین مکاتب این ولایت را با مقامات مرکزی در میان میگذارند.
آقای نجات از تمام معلمین مکاتب این ولایت میخواهد الی برآورده شدن خواستهای شان به تدریس ادامه دهند تا در روند آموزش سکتگی وارد نگردد:
"اینکه ما توانسته باشیم معلمین را قانع بسازیم که به صنف برگردد این نیازمند یک مقدار کار است تنها به ریاست معارف نمیشود، بلکه مقام ولایت، شورای ولایتی و رسانهها باید خواست معلمین را به مقامات بلند پایه دولتی برسانند و امیدوار به این هستیم که وزارت معارف متوجه احوال شود و جریان را به ریاست جمهوری و وزرات مالیه برساند."
معلمین مکاتب غور در حالی دست به اعتصاب کاری زدهاند که چندی پیش نیز معلمین مکاتب در ولایت هرات اعتصاب کاری کرده و خواهان افزایش معاشات شان شده بودند.
مقدمه
فرا گرفتن از یکدیگر اصلی مهم برای تداوم نسل بشر است. این یاد گرفتن یا به طور تقلیدی و کپی برداری ، صورت می گیرد و هدف از آن پیاده سازی عین رفتار ، برنامه و عمل دیگری است و یا عالمانه و آگاهانه و با مطالعه و زمینه سازی و بومی سازی انجام می گیرد و یا هم با تلاش و کوشش افراد جامعه به تولید مستقل دانش و تجربه منتهی می شود. اگر به اوضاع کشورهای برتر آموزشی جهان دقت کنید ، آنان یا شق دوم فراگیری را به نحو احسنت و حتی بهتر از عملکرد کشور مبدأ ، عملیاتی ساخته اند و برای همین به موفقیت خیره کننده ای دست یازیده اند و یا با خلاقیت و سرمایه گذاری و مدیریت فوق العاده ، شق سوم را عینیت بخشیده اند. و ما هر وقت خواسته ایم به قصد تقلید از آنها طرح و برنامه ای را در کشور خود پیاده سازیم یعنی شق اول را تحقق بخشیم ، نتایج وارونه ای به نمایش گذاشته ایم ، چون ما بِسترها را مناسب سازی نکرده و یا آن طرح و برنامه را بر اساس شرایط و فرهنگ خود هماهنگ ننموده ایم .
در ادامۀ بخش نخست ( این جا ) که در آن به بررسی دلایل پیشرفت دو کشور برتر نظام آموزشی جهان یعنی کره جنوبی و ژاپن در دورۀ ابتدایی در سال 2017 پرداخته بودم ، حال به بررسی وضعیت آموزشی سه کشور برتر دیگر یعنی سنگاپور و هنگ کنگ و فنلاند در همین دوره و سال می پردازم.
3 - سنگاپور
" سنگاپور ، داستان موفقیت فوق العادهای به شمار می رود ، به طوری که توانست در کمتر از 50 سال ، از جزیرهای فقیر و فاقد درآمد و با آمار بالای بیسوادی ، تبدیل به کشوری بشود که در ردیف کشورهای توسعه یافته و پیشرفته قرار بگیرد. سنگاپور در دوران استعمار و پس از آن هم از وضعیت ستیز و اختلاف بین اقلیتهای قومی و دیگر اقشار جامعه رنج می برد و پس از استقلال و جدایی از مالزی در سال 1965، نخست وزیر سنگاپور (لی کوان یو) متوجه شد که آموزش و پرورش تنها راهی است که از طریق آن میتوان بر مشکلات جامعه سنگاپور غلبه کرد و عملا به ایجاد یک نظام آموزشی شایسته سالار پرداخت و این نظام هم مدل مورد نیاز محقق شدن سیاستهای اقتصادی مالزی را تشکیل داد که امروز به آن دست یافته است .
ویژگی بارز سیستم آموزشی سنگاپور ، وجود معلمان و مدیران با کفایت و مجرب و رهبران توانمند با توانایی ایجاد چشماندازهای بلندمدت است که آن را متمایز می کند. سنگاپور دارای نظامی آموزشی است که از سیستم 6.2.2 پیروی میکند و برنامه های درسیاش به خوبی تدوین شدهاند و معیارهای آن با روشهای نوین یادگیری و روشهای سنجش و ارزیابی همسویی دارند. سیستم حکومتی سنگاپور دستخوش بسیاری از جنبشهای اصلاحی شد ، که بارزترین آنها در سال 1997 و زمانی بود که که دولت دست به یک اقدام اصلاحطلبانه زد که با عنوان (مدل متمرکز بر توانایی سنگاپور) شناخته شد که هدف آن تأسیس مدارس جدیدی بود که ( مدارس تفکر ) نام داشت.
این مدل بر چهار محور متمرکز شده است که عبارتند از : استفاده از معلمان مجرب ، مستقل بودن مدارس ، لغو سیستم بازرسی ، تقسیمبندی مدارس به چهار گروه . سنگاپور در سال 2006 ، چهارمین اقدام اصلاحطلبانه را تحت نظام جدیدی با عنوان " آموزش کمتر ، یادگیری بیشتر" عملی ساخت و به لطف این دو سیستم آموزشی ، سنگاپور توانست در آزمونهای بین المللی به موفقیتی چشمگیر برسد و رتبه ای در سطح بالاتر در میان کشورها به خود اختصاص دهد. " (1)
وجوه متمایز :
1 - اگر دقت کنید همۀ کشورهای برتر آموزشی جهان تا حال از یک موقعیت درهم ریخته و استبدادی نظام سیاسی به گزینش سیاست توسعه نظام آموزشی دست یازیده اند. شرایط نامساعد نظام های سیاسی حاکم ، تنها مسیر رهایی آنان را در آموزش خلاصه کرده است. البته قبل از آن در برانگیختگی و بیداری افکار و عزم ملی در جهت انجام هر نوع اصلاحاتی که آنان را از وضعیت اسفبار دیکتاتوری و ظلم رهایی بخشد ، تلاش کرده اند. حداقل این فصل مشترک سه کشور بررسی شده تا حال است.
2 - به دلیل اِشرافیت مسئولان به اهمیت امر آموزش در سنگاپور ، رسیدن به اصلاحات جدید در کمتر از 50 سال ممکن گردیده است ، آن هم در کشوری که جزیرهای فقیر و فاقد درآمد و با آمار بالای بیسوادی ، بوده است !
3 - پس از استقلال و جدایی از مالزی در سال 1965، نخست وزیر سنگاپور (لی کوان یو) متوجه شد که آموزش و پرورش تنها راهی است که از طریق آن میتوان بر مشکلات جامعه سنگاپور غلبه کرد. چیزی که تا امروز هیچ مسئولی در کشورمان اهمیت آن را ندیده است و بدان ارجی درخور ننهاده است. ین شرط لازم و ضروری برای حیات بشری است اما کانال تزریق و یا تبلیغ آن در هیچ کشوری ، آموزش و پرورش نیست
آری ، تنها مسیر نجات ملل ، توجه زیربنایی به آموزش است. در کشور های برتر آموزشی ، آموزش و پرورش زیربنای سیاست های دولت را تشکیل می دهد و در کشور ما رو بناترین اصل ، آموزش است.
4 - نخست وزیر سنگاپور عملا به ایجاد یک نظام آموزشی شایسته سالار همت گماشت . سنگاپور نه تنها متحول شد که به طور هم زمان مدل مورد استفاده اش موجب ایجاد تحول در نظام آموزشی - اقتصادی کشور مالزی نیز شد. نظام آموزشی شایسته سالار ، یعنی استفادۀ بهینه از توانایی های تجربی و علمی افراد که به ایجاد خودباوری در دانش آموز و معلم و مدیر و هم چنین تقویت اراده و همّت و خلاقیت و استعداد همۀ افراد منجر شد.
5 - سیستم آموزشی در سنگاپور نسبت به سایر کشورها ، با وجود معلمان و مدیران با کفایت و مجرب و رهبران توانمند با توانایی ایجاد چشماندازهای بلندمدت متمایز میشود. تصور این که تمامی ایرادات فقط در معلم خلاصه می شود و یا در تربیت او و یا در کمبودها و یا در فرد مسئول غیرمتعهد و...... از سبب های برون افکن در جامعه ماست که ازرسیدن به اهداف اصلی ، ما را باز می دارد. آنان همه چیز را مکمل یکدیگر و ممتاز می پسندند و ما مسایل را منفصل از یکدیگر و در اتهام زنی به دیگری تعقیب می کنیم. ما در دور باطل علت یابی سرگردانیم ، اما آنها روزنۀ رهایی را در اعتلای آموزش باور کرده اند. آنان هر نوع پیشرفت فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و حتی سیاسی را در آموزش خلاصه می کنند و ما همۀ این موارد را فقط در سیاست جمع می زنیم . آنها رهایی یافته اند و ما در تداخل علل ، همچنان ناتوان مانده ایم.
6 - نظام آموزشی سنگاپور 6.3.3 است و معیارهای آن با روشهای نوین یادگیری و روشهای سنجش و ارزیابی همسویی دارند. بارزترین اصلاحات در سال 1997 و زمانی بود که که دولت دست به یک اقدام اصلاح طلبانه زد که با عنوان (مدل متمرکز بر توانایی سنگاپور) شناخته شد که هدف آن تأسیس مدارس جدیدی بود که (مدارس تفکر) نام داشت. نکته ای که حائز اهمیت است علیرغم تعدد اصلاحات انجام شده در کشور سنگاپور ، به جای تناقض و درهم ریختگی مدیریتی و یا ساختاری ، شاهد انسجام و وحدت رویه در انجام اصلاحات هستیم . اما چرا و چگونه نظام آموزشی ما با تزریق طرح های غیرهمسو و با اهداف متضاد ، دچار تناقضی آشکار و آشفتگی مخربی می گردد ؟ حلقۀ مفقوده در نحوۀ باور مسئولان ما نسبت به آنان قرار دارد. آنان اشتباه را قبول و ارادۀ جبران آن را دارند و ما هنوز با شهامت معترفیم که بهترین هستیم !
7 - ایجاد مدارس تفکر در سنگاپور ، از اهّم دلایل برتری آموزشی این کشور است که بر چهار محور تمرکز داشت : معلمان مجرب ، مستقل بودن مدارس ، لغو سیستم بازرسی ، تقسیمبندی مدارس به چهار گروه . اما ما اصولا با خود تفکر مشکل داریم چون تفکر در کشور ما فرآیندی ناخوشایند محسوب می شود و گاه حتی تصور مخرب بودن آن نیز حاکمیت دارد! معلم مجرب تربیت نمی کنیم ، مدارس که سهل است مدیران و ادارات ما هم مستقل نیست ، بدون سیستم نظارتی - بازرسی ، برخی از ما ایرانی ها دلیلی برای فعالیت جدّی نداریم و آقا بالاسر برای ما به منزلۀ اهرم حرکت است.
8 - سنگاپور در سال 2006 ، چهارمین اقدام اصلاح طلبانه را تحت نظام جدیدی با عنوان " آموزش کمتر ، یادگیری بیشتر" عملی ساخت . ما در تدوین کتب درسی ، وسواس شدیدی در آموزش کلی و بیش از حد مفاهیم را داریم . احساس می کنیم اگر دو را یاد دهیم اما میلیارد را آموزش ندهیم فردا او نمی تواند به وقت اختلاس و رشوه گیری و در کل مفاسد اخلاقی و اقتصادی ، صفرهای باد آوردۀ پول ملی را به شمارد ، لذا محتوای آموزش در کشور ما شدیدا درهم تنیده است که تجربه نشان می دهد راهی است که به ترکستان می رود. دقت کنید نظام جدید سنگاپور از سال 2006 تاکنون با عنوان " آموزش کمتر ، یادگیری بیشتر" بنا نهاده شده است یعنی با محفوظات صِرف ، به انباشت ظرفیت مغز نمی پردازند و به کودک فرصت بهره مندی از خلاقیت و استعداد و ذوق و علاقه را هم می دهند . یعنی باروری متزاید نظام آموزشی و ما در واقعیت ، نظام آموزشی خود را با انباشت یاددهی های بیشمار ناهمگن ، عقیم می سازیم .
9 - چهار دورۀ ممتاز اصلاح نظام آموزشی در سنگاپور یعنی :
الف - دورۀ قبل از جدایی از خاک مالزی .
ب - دورۀ بعد رهایی از تسلط مالزی در سال 1965 .
ج - دورۀ اصلاحی در سال 1997 و ایجاد مدارس تفکر.
د - دورۀ اصلاحی در سال 2006 با تعقیب هدف " آموزش کمتر ، یادگیری بیشتر" و تمرکز بر مدل استفاده از معلمان مجرب ، مستقل بودن مدارس ، لغو سیستم بازرسی ، تقسیمبندی مدارس به چهار گروه.
هر چهار دوره در راستای تکامل یکدیگر و به طور سیستماتیک انجام شده است و تناقضی در حرکت وجود ندارد. در سایۀ دو سیستم اصلاحی آخر یعنی بند " ج و د " ، سنگاپور توانسته است در آزمونهای بین المللی به موفقیتی چشمگیر برسد و رتبه ای در سطح بالاتر در میان سایر کشورها به خود اختصاص دهد.
10 - و مهمترین و آخرین شگفتی سنگاپور در کسب رتبۀ سوم جهان ، این است که تا سال 1965 ، جزوی از خاک مالزی بوده است اما اراده و عزم سنگاپور در امر آموزش ، نه تنها باعث ایجاد تحولات اساسی در این کشور شد بلکه به طور هم زمان مدل مورد استفاده اش موجب ایجاد تحول در نظام آموزشی - اقتصادی کشور مالزی نیز گردید.
سنگاپور کوچکترین کشور جنوب شرقی آسیا است. مساحت آن ۷۱۸ کیلومتر مربع کمی کوچکتر از بحرین است و جمعیت آن 5.293 میلیون نفر است.
4 - هنگ کنگ
" هنگ کنگ تا سال 1997 مستعمره انگلیس بود و یک نظام آموزشی بریتانیایی داشت ، اما پس از خروج استعمارگران در سال 2000 ، مقامات این کشور اقدام به تغییر نظام آموزشی کردند یعنی سیستم 6.3.3 و مقامات متوجه شدند که آموزش و پرورش ، دروازهای برای آینده است ، لذا به جای روشهای تلقین و حفظ مطالب درسی ، بر یادگیری تمرکز کردند. مقامات توجه ویژهای نسبت به قشر معلمین معطوف داشتند که این امر آنان را تشویق کرد تا تمام تلاش خود را برای امر تعلیم و تربیت به کار ببرند و در نتیجه باعث شد که آوازه معلمان بالا برود و به پای شهرت سوپراستارها برسد تا جایی که عکسهای معلمان را به نشانه تقدیر از آنها در خیابانها نصب می کنند. " ( همان منبع)
وجوه متمایز
1 - و باز استعمار و باز به خود آمدن ملت و دولتی دیگر . ظاهرا شرایط استعمار در طول تاریخ ، علیرغم اهداف سیاسی - نظامی استعمارگران ، به نفع و مصلحت ملل تحت مستعمره تمام شده است ! اصل قابل توجه : ارادۀ این ملل در تسخیر شرایط ایده آل و برتر ، قرار گرفته است و آنان به ابراز عجز و ناتوانی و مویه و زاری و شیون نپرداخته اند، آنان کپی برداری جاهلانه و مقلّدانه از دیگر کشورها نکرده اند ، آنان از تاریخ پیشرفت دیگر کشورها عبرت گرفته اند!
2 - فقط 18 سال از بیرون آمدن هنگ کنگ از زیر یوغ استعمار بریتانیا ، سپری شده است و شدت و حدّت فعالیت های اصلاحی و جبرانی در حد معجزه ، آنان را در رتبه چهارم آموزش برتر دورۀ ابتدایی قرار داده است ! ما هم چهل سال پیش از شرایط استبداد و ظلم به شرایط مطلوب تری روی آورده ایم و هنوز اسیر هزار پیچ در هم تنیدۀ مشکلات لاینحل هستیم .
3 - آنان متوجه شده اند که آموزش و پرورش ، دروازهای برای رسیدن به آینده ای روشن است. دین شرط لازم و ضروری برای حیات بشری است اما کانال تزریق و یا تبلیغ آن در هیچ کشوری ، آموزش و پرورش نیست. خمیرمایۀ اصلی آموزش و پرورش ما دین و تقویت ایدئولوژی است ، کارکردی که وظیفۀ دیگر نهادها و سازمانهاست . غفلت و بی اعتنایی ما نسبت به آموزش و پرورش دقیقا از تمامی نتایج آن در هر حیطه ای هویداست.
4 - به جای روشهای تلقین و حفظ مطالب درسی ، بر یادگیری تمرکز کردند . گلوگاه خطاهای مدیریتی ما در انتقال آموزش ، همین خطای محرز و آشکار ، دَمار از روزگار نظام آموزشی ما در آورده است و زحمات همۀ نیروها را بالاخص معلمان و دبیران را به باد هوا داده است. سه عامل مهم یعنی زمان ، انرژی و سرمایه از جمله موارد هدر رفت روش آموزش تلقینی و حفظی است.
5 - مقامات هنگ کنگ توجه ویژهای نسبت به قشر معلمین معطوف داشته اند که این امر آنان را تشویق کرد تا تمام تلاش خود را برای امر تعلیم و تربیت به کار برند و در نتیجه باعث شد که آوازه معلمان بالا برود و باز فاجعه ای دیگر در کشور ما . یعنی اصلا ندیدن معلم . یعنی حذف معلم از ردۀ شاغلان . یعنی با اختصاص کمترین حقوق مدنی و اجتماعی از او بیگاری کشیدن. یعنی گه گاه او را با تجمعات جلوی مجلس و سازمان بودجه و وزارت آموزش و پرورش دلخوش کردن . یعنی نادیده گرفتن 1700000 معلم و دبیر شاغل و بازنشسته و برای چندین هزار دانشجو معلم و 13 - 14 میلیون دانش آموز . مسئول بزرگوار ، قبول داشته باشید که ره رفته مقصد نهایی برای خردمندی و پیشرفت و تعالی کشور نیست.
هنگ کنگ ۲٬۷۵۵ کیلومتر مربع مساحت دارد و شهری است جزیرهای در جنوب چین با هفت میلیون و ۲۳۰ هزار نفر جمعیت.
5 - فنلاند
" فنلاند در طول دههها به دلیل منابع محدود، بحرانهای زیادی را متحمل شد، لذا دولت فنلاند از دهه هفتاد برای اصلاح اقتصاد کشور وارد عمل شد ، اما بحرانهای اقتصادی در دهه نود قرن گذشته میلادی و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، شدت گرفت و میانگین بیکاری به 20 درصد افزایش یافت که بالاترین نرخ بیکاری در کشور بود، دولت فنلاند متوجه شد که اصلیترین عامل رشد اقتصادی ، آموزش و پرورش میباشد، در نتیجه ، دولت استراتژیهایی را به کار بست که از 40 سال پیش ، کمک قابل توجهی به پیشرفت آموزش و پرورش کرده است ، از جمله:
* آموزش و توانمندسازی معلمان در دانشگاههای فنلاند.
* شرط داشتن مدرک کارشناسی ارشد.
* اعطای استقلال کاری به معلمان از جمله : حق انتخاب برنامه درسی با مشارکت دانش آموزان ، تدوین برنامه جامع ملی برای اصلاحات ، انجام اقدامات متعددی در خصوص ساختار مدارس و تبدیل آنها به برنامههای آموزشی به منظور ایجاد انگیزه در دانش آموزان جهت استفاده از مهارت های تفکر ، حل مشکلات و کار گروهی .
" اکثر مردم فنلاند در سال 2000 و هنگامی که متوجه شدند فرزندانشان به رتبههای برتری در آزمونهای بین المللی دست یافتهاند ، شوکه شدند و گفتند که این امر “ اتفاقی بوده است”، اما در سال های بعد یقین حاصل کردند که این پیشرفت ، بازتاب توسعه آموزش در فنلاند بوده است ، و به لطف پیشرفت آموزش و پرورش ، اقتصاد هم به تبع آن پیشرفت چشمگیری داشته و فنلاند به یک کشور اقتصاد رقابتی جهانی تبدیل شد." ( همان منبع )
وجوه متمایز
1 - عمده دلیل حرکت بسوی پیشرفت در نظام آموزشی ، محرکۀ اقتصادی بوده است چون در طول دهه ها به دلیل محدویت منابع طبیعی ، بحران های زیادی را شاهد بوده است. فنلاند از دهه 70 اقدام به اصلاحات نموده اما با فروپاشی نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی ، بحران های اقتصادی اش بیشتر و نرخ بیکاری به بالاترین حد یعنی 20 درصد رسیده است. علت تکرار این مطالب ، توجه به اهمیت شرایط آشوب و بحران و درهم ریختگی سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی جوامع و انتخاب مسیر رهایی آنان از کانال آموزش و پرورش است. نه انقلاب ، نه جنگ و نه برجام ، برای مسئولان ایرانی چنین ضرورتی را الزامی نساخته است و ملت همسو با آنان ، هنوز در سردرگمی وحشتناکی به سر می برند که شبیه به سر بردن فردی در کُمای چندین ساله است. ظاهرا ما حیات نباتی داریم نه انسانی ! چون این همه غفلت و گنگی سزوار ایران و ایرانی نیست.
2 - دولت فنلاند متوجه شد که اصلیترین عامل رشد اقتصادی ، آموزش و پرورش است ، مثل چهار کشور قبلی . در نتیجه ، دولت استراتژیهایی را به کار بست که از 40 سال پیش ، کمک قابل توجهی به پیشرفت آموزش و پرورش کرده است. اگر دقت کنید دولت وارد عرصۀ ایجاد تغییر شده است نه وزیر آموزش و پرورش . رئیس دولت ما ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز برعهده دارند و بهتر و بیشتر می بایست به این مهم واقف باشند! هیچ کشوری به رشد اقتصادی نرسیده است مگر آن که از اهرم آموزش و پرورش سود جسته باشد. ما اصلا متوجه تعاملات متقابل نظام های موجود در جامعه نیستیم . هر نظام برای خود مسیری در پیش گرفته است و در حال حرکت است. آموزش و پرورش باید به نظام اقتصادی نیروی کار کاردان و ماهر تربیت کند و نظام اقتصادی می بایست هر نوع امکان رشد و توسعۀ آموزشی را فراهم سازد ، با تخصیص بودجۀ مناسب و تأمین تکنولوژی آموزشی .
3 - آموزش و توانمندسازی معلمان در دانشگاههای فنلاند. اصولا دانش ، خرد ، تعقل ، اندیشه ورزی ، خلاقیت و تفکر ، انتقاد و مطالبه گری ، در دانشگاه موج می زند . محل تربیت معلم ماهر و مجرب فقط و فقط دانشگاه است و ما در مراکز تربیت معلم خود حتی با نام دانشگاه نیز کلی زمان و سرمایه و منابع را هدر می دهیم چون نتایج ارزنده ای حاصل نمی شود.
4 - شرط داشتن مدرک کارشناسی ارشد برای دورۀ ابتدایی در فنلاند و ما هنوز در تفکر برتری معلمان و دبیران با تحصیلات بالای کارشناسی و گاه حتی خود کارشناسی در تناسب تدریس به دوره های بالاتر هستیم و تصور ما این است که تدریس آب ، بابا برای من با تحصیلات کارشناسی ارشد یعنی حقارت شغلی و توهین به شعور برجسته ام.
خیلی وقت است که جامعه به سطح تحصیلات کارشناسی و یا لیسانس ، پاسخ خوشایند نمی دهد، چون سرعت و سطح دانش افزایش یافته و برای دسترسی به آن باید سطح تحصیلات افراد نیز بالاتر رود. همان طور که روزگاری دیپلم ارزشمند بود اما بنا به مقتضای زمان نه ارزشی برای آن باقی ماند و نه فاکتوری برای استخدام شمرده شد. اگر ما مصرف کنندۀ تکنولوژی هستیم و در برابر سرعت تغییرات به روز رسانی آن شگفت زده و درمانده ایم ، باید این مهم را هم بپذیریم که سطح دانش افراد باید بالاتر رود.
5 - اعطای استقلال کاری به معلمان از جمله : حق انتخاب برنامه درسی با مشارکت دانش آموزان ، تدوین برنامه جامع ملی برای اصلاحات ، انجام اقدامات متعددی در خصوص ساختار مدارس و تبدیل آنها به برنامههای آموزشی به منظور ایجاد انگیزه در دانش آموزان جهت استفاده از مهارت های تفکر ، حل مشکلات و کار گروهی . و ما با هزار طرح و بخشنامه و آئین نامه و تز و توجیه و..... دست و پای معلمان را در بتن ، سفت کاری می کنیم تا مبادا دست از پا خطا کنند و آزادی عمل داشته باشند . آنان اشتباه را قبول و ارادۀ جبران آن را دارند و ما هنوز با شهامت معترفیم که بهترین هستیم !
6 - از سال 2000 به بعد ، کشور فنلاند با کمترین فاکتور اما اساسی ترین شاخص پیشرفت ، توانست هم اقتصاد خود را رونق بخشد و به یک کشور اقتصاد رقابتی جهانی تبدیل شود و هم آموزش و پرورش را به ارتقا برساند.
فنلاند کشوری است در منطقه اسکاندیناوی در شمال اروپا . مساحت آن ۳۳۸٬۱۴۵ کیلومتر مربع ، هشتمین کشور در اروپا و پس از جمهوری کنگو شصت و پنجمین کشور در جهان است. این کشور ۵٫۴ میلیون نفر جمعیت دارد.
سخن آخر
تجربیات پنج کشور برتر در حیطۀ آموزش و پرورش ، نشان داد که این کشورها از مشکلات اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی فراوانی رنج میبردند، اما از طریق ایجاد سیستمهای آموزشی قوی که به رشد اقتصادی و اجتماعی این کشورها کمک کرد، توانستند توانایی های بسیاری بدست آورند و این امر باعث شد تا در ردیف کشورهای پیشرفته قرار بگیرند. دولت و ملت آنها همسو با یکدیگر خواستند و موفق شدند.
اصلی ترین وظیفه و سنگینی رسالت در جامعه ما نیز بر دوش دولت است که پتانسیل های نهفته را به فعلیت درآورد و اراده و تفکر اصلاح نظام آموزشی را در خود و ملت ، تقویت نماید. تا زمانی که آموزش و پرورش در جامعۀ ما به عنوان حلقۀ مفقودۀ رشد و توسعۀ اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و حتی سیاسی ، همچنان نادیده گرفته شود و متعاقب آن به نقش و جایگاه و اهمیت معلمان در ایجاد هر نوع تغییر شایسته و ارزنده، اعتقادی وجود نداشته باشد ، کشور ما در هیچ جنبه ای خصوصا در حیطۀ نظام آموزشی توانایی مطرح شدن در بین کشورهای مدعی را نخواهد یافت. باور کنیم که ما عقب مانده ایم چون از آموزش و پرورش غافلیم.
1) مطالب داخل گیومه عینا از این منبع آورده شده است : مرکز مطالعات و برنامه ریزی البیان – نگاهی به 5 نظام برتر آموزشی در جهان . 2017-12-24 - کد خبر 14899 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالعات علمی همواره نشان میدهد که موبایل تا چه حدی حواس را پرت میکند. به این خاطر تعدادی از مدارس در اروپا و امریکا میخواهند آن را قدغن کنند.
در جولای 2018 دولت فرانسه قانونی را تصویب کرد که به موجب آن گوشی های موبایل در مدارس ممنوع شد. بر طبق گزارش سی ان ان این قانون با مجموع 62 رای موافق در مقابل یک رای مخالف به تصویب رسید. مصوبه مذکور که از آغاز سال تحصیلی 2019-2018 به اجرا گذاشته شد سطح مقطع کودکستان تا پایه نهم را در بر میگرفت.
بعضی مدارس در ایالات متحده در حال وضع قوانین مشابهی به عنوان روشی برای کاهش حواس پرتی دانشآموزان هستند.
خانم رابین کوالو مدیر دبیرستان پورتیج در گفت و گو با رادیوی دولتی ویسکونسن میگوید: «موبایل همیشه حواس بچهها را پرت میکرد و همواره باعث به وجود آمدن مشکلات انضباطی و رفتاری میشد.» کوالو میگوید که مدرسه بیش از 200 گوشی موبایل در طول سال تحصیلی گذشته از دانش آموزان صبط کرده است و دانش آموزان و معلمان نتایج آن را به عینه میبینند.
او میگوید: «آنها دیگر حواسشان پرت نمیشود. گوشیهای موبایل دیگر دل مشغولی آنها نیست. آنها میدانند که نمیتوانند در کلاس موبایل داشته باشند. اگر این مورد سالها قبل حل شده بود ما دیگر نیازی به این مصوبه و وضع قانون نداشتیم.»
نیازی نیست که یک دانشمند وقتش را صرف این کند که به شما بگوید موبایل باعث حواسپرتی میشود، اما اگر میخواهید از یک دانشمند درخواست تاییدیه برای این موضوع بکنید پیدا کردنش کار سختی نیست. پژوهشها و مطالعات علمی پی در پی و متعدد نشان میدهد که این کامپیوترهای قوی که در جیب خود حمل میکنیم میتواند حتی حواس منضبطترین افراد بین بزرگسالان را هم پرت کند چه برسد به دانشآموزان.
یک مطالعه علمی که توسط دانشکده اقتصاد لندن منتشر شده تاثیرات ممنوع کردن تلفنهای موبایل در مدارس را روی نمرات آزمونهای دانشآموزان بررسی کرده است. محققان این مرکز دریافتند که دانشآموزان در مدارسی که در آنها موبایل ممنوع است نمرات بالاتری کسب کردند و دانش آموزانی که قبلا عملکرد ضعیفی داشتند بالاترین پیشرفت را داشتند. در نتیجهگیری این مطالعه آمده است: «محدود کردن استفاده از موبایل سیاست کم هزینهای برای کاهش «نابرابریهای آموزشی» است.
مطالعه دیگری که در مجله آموزش ارتباطات منتشر شده دریافت که دانش آموزانی که موبایل ندارند در چند حیطه متفاوت عملکرد بهتری داشتند. این گروه از دانش آموزان اطلاعات دریافتی را 62 درصد بیشتر در یادداشتهای خود مینوشتند و قادر بودند اطلاعات دقیق و جزئی از کلاس را بیشتر بیاد بیاورند و در سوالات تستی (چند گزینهای) نسبت به کسانی که به صورت فعال از گوشی موبایل استفاده می کردند یک حرف و نیم بیشتر (در سیستم نمره دهی حرفی) نمره کسب کردند.
پژوهشی که به وسیله دانشگاه شیکاگو منتشر شده نشان میدهد که حتی اگر گوشی های موبایل خاموش باشند، صفحهاشان به پایین بوده یا بلااستفاده در جای خود قرار گرفته باشند، تنها وجود و حضور فیریکی آنها توانایی شناختی و تشخیصی افراد را پایین میآورد.
بر طبق مرکز تحقیقاتی پیو (PEW Research Center) امروزه 95 درصد افراد بزرگسال امربکایی صاحب نوعی از موبایل هستند و 77 درصد آنها موبایلشان هوشمند (Smartphone) است. همچنین گزارش پیو میگوید که 95 درصد تینها (13 تا 19 سالهها) گوشی موبایل داشته یا به آن دسترسی دارند، و نیز 45 درصد از تینها میگویند که تقریبا بیشتر اوقات آنلاین هستند.
رشد و افزایش انفجاری وسایل الکترونیکی دستی و جیبی مانند موبایلها کلاسهای درس را در ایالات متحده و جهان عمیقا تغییر داده است. با این وجود در حالیکه محققان معتقدند گوشی موبایل به همراه اشکال دیگر تکنولوژی امکان و زمینه حواس پرتی را فراهم میکند، افراد دیگری قدغن کردن موبایل را ایجاد محدودیت و سازگاری بیش از حد توان تلقی میکنند و بسیاری ادعا میکنند که همراه داشتن موبایل در مدارس برای دانش آموزانی که نیاز دارند با والدین خود در تماس باشند میتواند مفید باشد.
در سال 2015 بیل دبلاسیو، شهردار نیویورک ممنوعیت موبایل در مدارس نیویورک را که توسط مایکل بلومبرگ شهردار قبلی به اجرا گذاشته شده بود برداشت. او میگفت که به مانند سایر والدین او و همسرش چرلین موبایل در اختیار فرزندانشان قرار میدهند تا با خانواده خود در تماس باشند. او همچنین نگرانی خود را از اینکه ممنوعیت موبایل به صورت ناعادلانه و نابرابر در مدارس اجرا میشود ابراز کرد.
دبلاسیو در سال 2015 گفت: «والدین باید بتوانند به بچه های خود زنگ بزنند یا به آنها پیام متنی بفرستند. رفع ممنوعیت احترام قائل شدن به خانوادههاست و این به اعمال و اجرای ناعادلانه در تعداد بسیار زیادی از مدارس محروم و نیازمند توجه که دانش آموزان را جریمه کرده است پایان خواهد داد. ما ابزارها و قابلیت انعطافپذیری را در اختیار معلمان و مربیان قرار میدهیم تا با احساس مسئولیت این تغییرات را ایجاد کنند.»
و بعضی دیگر نظرشان این است که موبایل به دانش آموزان کمک می کند که مطالب بیشتری یاد بگیرند. موافقان و طرفداران استفاده از موبایل در کلاس درس میگویند که استفاده از موبایل باعث میشود که دانش آموزان فراگیرانی مستقل و خودکفا شوند که قادرند از ابزازها و وسایل مدرن که در دسترشان است یا احتمالا در محل کارشان در دسترس آنها خواهد بود به نحو موثری برای یادگیری اطلاعات جدید استفاده کنند.
و سرانجام تعدای هم اظهار میدارند که اعمال ممنوعیت استفاده از موبایل به سادگی امکانپذیر نیست. آنیتا چارلز مدیر بخش تربیت معلم برای دوره متوسطه در کالج بیتس برای سالها کلاس های زیادی را مشاهده و تجزیه و تحلیل کرده است. خانم چارلز در سال 2017 در کتاب «کاوش در سوادها و مهارتهای جدید: طراحی، تئوری و دادهها در تحقیقات فرهنگی-اجتماعی» فصلی با عنوان «رابطه ای وجود دارد: بحث بر سر استفاده از موبایل در کلاس های دبیرستان» نوشته است.
او میگوید: «من متوجه شدم که وقتی مدارس تلاش میکنند که یک شیوه و خط مشی کلی و عمومی را به اجرا بگذارند همواره غیرقابل اجرا میشود. معلمان و دانش آموزان راهحلها و روشهایی بر غلبه بر مشکل و محدودیت یا دور زدن آن پیدا میکنند.»
منبع:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
آموزش ابتدایی و اهمیت برنامه ریزی برای آن بر هیچ کس پوشیده نیست . بیشتر افراد جامعه به تأثیر جامعه پذیری کودکان در دوران ابتدایی واقفند. تعیین هدف و جهت برای رسیدن به نتایج مورد انتظار و یا مطلوب از وظایف اصلی مدیران ارشد جامعه از جمله ریاست جمهور ، رئیس و نمایندگان مجلس و وزیر آموزش و پرورش است. شاید با مطالعۀ مختصری از همّت و ارادۀ آموزش ابتدایی در 5 کشور برتر جهان ، بتوانیم الگویی مناسبی برگزینیم و به تغییرات زیربنایی و اساسی ایجاد تغییر در نظام آموزشی بیندیشیم.
" پنج کشور در جهان وجود دارند که رتبه نخست را در زمینۀ آموزش ابتدایی ، دارا هستند و رتبه بندی این کشورها بر اساس ضریب همبستگی پیرسون در خصوص آموزش ، مهارتهای شناختی و پیشرفت تحصیلی جهانی صورت گرفته است ، که به نوبه خود ، برتری کشورها را بر اساس چندین آزمون بین المللی تعیین کرده است از جمله :
- سنجش بین المللی پیشرفت سواد خواندن و نوشتن (پرلز)
- سنجش روند بین المللی آموزش ریاضیات و علوم (تیمز)
- برنامه بین المللی ارزیابی دانش آموزان (پیزا)
ترتیب رتبه بندی ده کشور برتر جهان در دوره ابتدایی ، بدین ترتیب است : كره جنوبی ، ژاپن ، سنگاپور ، هنگ كنگ ، فنلاند ، بریتانیا ، کانادا ، هلند ، ایرلند ، لهستان .
بر حسب نتایج فوق الذکر ملاحظه می کنیم که چهار کشور برتر اول (کره جنوبی ، ژاپن ، سنگاپور ، هنگ گنگ ) از شرق آسیا ، در صدر این رده بندی قرار دارند و چهار رتبه نخست آن را به خود اختصاص دادهاند و پژوهشگران بر این باورند که دلیل پیشرفت کشورهای شرق آسیا ناشی از هماهنگ بودن وضوح اهداف و نظام آموزشی می باشد و همچنین با مورد توجه قرار دادن آزمونهایی که توانایی دانش آموزان را
در درک و کاربرد برنامه درسی به روشنی میسنجند. " (1)
در این بخش ، از 5 کشور رتبه نخست جهان در آموزش دوره ابتدایی در سال 2017 ، به بررسی چگونگی برتری دو کشور کرۀ جنوبی و ژاپن پرداخته ام.
1 - کره جنوبی
" وقتی ژاپنیها کره جنوبی را ترک کردند ، میزان بیسوادی در این کشور 78 درصد بود ، زیرا آموزش و پرورش محدود به ژاپنیها بود و تنها
عدۀ اندکی از کرهایها مجاز به تحصیل بودند و معلمان کره ای در مدارس کره جنوبی حضور نداشتند. و پس از خروج ژاپن ، کره جنوبی طی چند دهه کوشید تا یک نظام آموزشی نوین و مدرن را بنیان نهد ، که اکنون به عنوان قدرتمندترین نظام آموزشی جهان از آن یاد میشود.
سخت گیری و قاطعیت ، ویژگی بارز نظام آموزشی کره جنوبی است و میزان ساعاتی که دانش آموزان کرهای برای یک سال تحصیلی در مدارس سپری می کنند 1020 ساعت میباشد که میانگین آن 14 ساعت در روز و برای پنج روز در هفته است ، که این بالاترین نسبت در جهان است.
همچنین دانش آموزان کرهای نسبت به همسالان خود در سایر کشورها ، 22 دقیقه کمتر میخوابند. نظام آموزشی کره جنوبی در قالب 6.3.3 عمل می کند و از نظر ساختار کلی ، شباهت فراوانی با نظام آموزشی عراق دارد، اما در زمینه روشها و اقدامات با آن تفاوت دارد.
بیشترین مواردی که نظام آموزشی کره بر آنها تمرکز دارد عبارتند از : ریاضیات ، علوم ، و زبان انگلیسی . و با وجود این که آموزش و پرورش در کره جنوبی رایگان است ، اما والدین 25 درصد از کل درآمد خود را برای تدریس خصوصی فرزندان خود هزینه میکنند و به تبع آن دانش آموزانی که انتظارات والدین خود را برآورده نسازند ، به شدت تنبیه میشوند و عدم دستیابی دانشآموز به یک رشته دانشگاهی ، در حکم خیانت به خانواده تلقی میشود. لذا فشار سنگین و احساس نومیدی به دانش آموزان کره ای دست میدهد و منجر به خودکشی میشود." ( همان منبع )
ایرادات :
1 - متأسفانه افراط در نگرش دال بر ترجیح حتمی ادامۀ تحصیلات در دانشگاه ، که به نوعی کشور ما نیز بدان مبتلاست باعث افزایش خودکشی در این کشور گردیده است که ضعف بزرگی محسوب می شود. عدم قبولی از دانشگاه خیانت به خانواده محسوب می شود که قدرمسلم ، اثرات روانی جبران ناپذیری بر آنان می گذارد. سخت گیری بیش از حد و داشتن انتظارات غیرواقعی از توانایی های فردی ، همیشه نتایج مطلوب و خوشایندی از خود در جامعه نمی گذارد.
2 - بالا بودن ساعت آموزش روزانه به میزان 14 ساعت و در عرض 5 روز هفته ، از دیگر معایب نظام آموزشی این کشور است ، چون به تحلیل قوا و نیرو منجر می شود و جای تأمل دارد چون خارج از ظرفیت جسمی کودکان است.
وجوه متمایز:
1 - مسئولین در کشور کره جنوبی ، چگونه توانسته اند 78 درصد بیسوادی را ریشه کن کنند و امروز به چنین موقعیت ممتازی برسند؟
2 - اهمیت سه درس ریاضیات و علوم و زبان انگلیسی نیز گواه بر برتری پیشرفت امور فنی و مهندسی در کشور کُره است که تولیدات صنعتی آن در تمامی کشورهای جهان برای خود مصرف کننده دارد. اهمیت فراگیری زبان دوم بر هیچ ملتی شاید به جز ایران پوشیده نیست.
3 - نباید نقش حمایت کشور آمریکا از کره جنوبی را در قبال نفوذ نظام کمونیستی روسیه در کشور کره شمالی ، نادیده گرفت. استعمار و استثمار آشکار و یا فرهنگی و نظامی در اعصار گوناگون و در مناطق مختلف ، با وجود آثار تخریبی و تحقیری ، بیشتر اوقات جنبه های مؤثر مثبتی نیز بر جا می گذارد.( کشور ژاپن نیز پس از اشغال شدن توسط آمریکا پس از جنگ دوم جهانی ، پیشرفت کرده است.)
4 - علیرغم رایگان بودن تحصیل در این کشور ، اولیا 25 درصد از درآمد خود را برای تقویت وضعیت آموزشی فرزندان خود به تدریس خصوصی اختصاص می دهند. این مهم دقیقا یک ترجیح اختیاری برای آنان است و همانند مدارس ما این نوع آموزش های اضافی با رُعب و تهدید در مواردی همچون اگر در کلاس های فوق العاده و یا پیشرفته شرکت نکنید ، کارنامه داده نمی شود و یا از نمرات کلاسی کسر می شود و........ که دانش آموز با موقعیت اقتصادی نامناسب در چنین شرایطی احساس حقارت و بی نصیبی بنماید و این حس بی عدالتی را تا آخر عمر در ذهن و باور خود به خاطر بسپارد. امید که در مقام مقایسه با دو کشور کرۀ جنوبی و ژاپن به دلایل انجماد در نظام آموزش و پرورش ایران بیندیشیم . ما چرا نتوانسته ایم بعد از انقلاب و جنگ ، در جهت رشد و توسعۀ کمی و کیفی آموزش و پرورش کشور به توفیقی همه جانبه و مؤثر ، نائل آئیم ؟!
2 - ژاپن
" ژاپنیها در سال 1868، علیه حکومت خود قیام کردند ، زیرا آن را فاسد میدانستند. سپس دولت جدید پس از آن به اعزام هیئتهایی به چند کشور ، از جمله : انگلیس ، آلمان ، فرانسه و امریکا پرداخت تا از ایدههای آموزشی آنها مطّلع شوند و بدین ترتیب یک نظام آموزشی ژاپنی بر اساس ادغام ایدههای این کشورها با فرهنگ ژاپن ایجاد شد و ژاپن توانست تا آغاز جنگ جهانی دوم ، از ثمرۀ این نظام آموزشی بهره ببرد. پس از جنگ ، ژاپن اصلاحات آموزشی متعددی را آغاز کرد که توسعه اقتصادی و تکنولوژیکی ژاپن را تقویت کرد و ارتقا داد. نظام آموزشی ژاپن از سیستم 6.3.3 پیروی میکند و بر روشی آموزشی متمرکز است که به کار تیمی و حل مسئله متکی است و نه آموزش مستقیم ، و دانش آموزان برنامه های درسی مربوط به ریاضیات ، علوم و اخلاق را با درجه ای موازی برنامههای درسی اخلاق و علوم دانشگاهی فرا میگیرند ، که تأثیر مثبتی بر رفتار افراد جامعه داشته است و وجهه مدرسه به عملکرد آکادمیک و نوع تعامل آن بستگی دارد، به عنوان مثال ، اگر دانشآموزی قانون را نقض کند، معلم راهنما و کادر آموزشی مدرسه موظفند که رسما از مقامات عذرخواهی کنند. برخی تحلیلگران آمریکایی معتقدند که پیاده کردن نظام آموزشی ژاپن در آمریکا ، نسلی قوی را زیر نظر یک مؤسسه آموزشی قوی به وجود خواهد آورد و از مشکلاتی که مدارس آمریکا از آنها رنج می برند ، جلوگیری میکند." ( همان منبع )
وجوه متمایز :
1 - قیام علیه نظام فاسد حاکم که خود از اعتلای فهم و شعور برجستۀ یک ملت خبر می دهد. یعنی اراده و خواست برای تغییر دادن . که این نکته برای اصلاح هر امری و در هر بُعدی ، حائز اهمیت است.
2 - کشور ژاپن طی یک قرن و نیم ، توانسته است از اوج دیکتاتوری و استبداد و عقب ماندگی به اوج پیشرفت و ترقی و تعالی علمی و فرهنگی دست یازد.
3 - بلافاصله بعد قیام خود علیه رژیم فاسد ، به چهار کشور قدرتمند جهان یعنی انگلیس ، آلمان ، فرانسه و امریکا ، هیئت هایی اعزام نموده و از ایده های آموزشی آنان بهره مند گردیده است.
4 - آنان باور داشته اند که اگر کشوری بخواهد از هر حیث توانمند گردد ، ریشۀ این امر در آموزش برتر و ممتاز آنها نهفته است.
5 - هیئت های اعزامی فقط برای تماشا و سیر و سیاحت ، به این چهار کشور نرفته اند و با تجزیه و تحلیل دقیق ، نتایج را در کشور خود بدون هر نوع تعصب کورکورانه ، پیاده ساخته اند.
6 - بزرگترین عامل موفقیت ژاپنی ها در هر عرصه ای خصوصا آموزش که ترویج دهندۀ فرهنگ است ، جذب موارد جدید و ترکیب آن با فرهنگ خودی است. این مهم مانع خودباختگی و یا جذب مردم در فرهنگ بیگانه می گردد.اما ما با یک تکنولوژی وارد شده خانواده و فرزند و خویشتنِ خویش و وطن و ملت و فرهنگ و..... را یعنی همه چیز مان را قربانی می کنیم. برای همین آنان پیشرفته اند و ما ....
7 - برعکس مسئولان شتاب زدۀ ما که تصور می کنند آموزش یعنی حصول نتایج فی الحال ، ژاپنی ها طی 71 سال اطلاعات کسب کرده از چهار کشور را به تدریج در نظام آموزشی خود گنجانده اند. وزرای ما اصولا انتظار دارند طی چهار و یا هشت سال وزارت خود ، همه چیز را به آموزش و پرورش تزریق نمایند و اصلا نگران تداخل نتیجه ای و یا کارکردی آنها نیستند.
8 - پس از جنگ ، ژاپن اصلاحات آموزشی متعددی را آغاز کرد که توسعه اقتصادی و تکنولوژیکی ژاپن را تقویت کرد و ارتقا داد و ما پس از جنگ ، همانند فنر جمع شده که از مصرف کالاهای گوناگون داخلی و خارجی طی 8 سال محروم مانده ایم به مصرف گرایی و واردات کالاهای شیک و لوکس از کشورهای پیشرفتۀ جهان پرداختیم ، بعد سی سال ما همچنان وابسته ایم و از تولید غافل و ژاپنی ها با اصلاحات آموزشی به توسعۀ اقتصادی و تکنولوژیکی دست یافته اند.
9 - یقین سیستم آموزشی 6.3.3 را ما به تقلید از ژاپن و کرۀ جنوبی در کشور خود پیاده کرده ایم ، اما درجات توفیق آنان کجا و ما کجا ؟!
سیستم آموزشی آنان بر روش آموزشی متمرکز است که به کار تیمی و حل مسئله متکی است و نه آموزش مستقیم . یعنی سیستم آموزشی دانش آموز محور . و ما علیرغم پیروی از آموزش هوشمند در برخی از مراکز آموزشی ( چون تنوع جغرافیایی و محرومیت مناطق غوفا می کند )
هنوز آموزش مستقیم و یا معلم محور را در مدارس خود داریم. یعنی انجماد تفکر و خلاقیت دانش آموزان . یعنی تاریک و گنگ و مبهم ماندن تمامی ابعاد زندگی فردا برای ما ایرانیان.
10- برنامه های درسی مربوط به ریاضیات ، علوم و اخلاق را با درجه ای موازی برنامههای درسی اخلاق و علوم دانشگاهی فرا میگیرند ، که تأثیر مثبتی بر رفتار افراد جامعه داشته است. موازی بودن سطح آموزش در سه حیطۀ فراگیری دروس ریاضیات و علوم و اخلاق ، از دیگر مزایای نظام آموزشی ژاپنی هاست. آنان از افراط و تفریط به دورند و برای همین از اعتدال سیاست گذاری برخوردارند. غفلت ما از پرداختن به برخی از دروس و افراط در آموزش مفاهیم ایدئولوژیک ، امروز آموزش و پرورش کشور را با بحران های آموزشی و اخلاقی شدیدی مواجه ساخته است. مواردی چون تجاوزات جنسی ، مصرف سیگار و مواد مخدر و.... از جمله تبعات غفلت آموزش و پرورش در آموزش موازی تمامی علوم بالاخص مهمترین آنها نسبت به رشته های دانشگاهی است. مثلا حذف آموزش زبان انگلیسی از دورۀ ابتدایی با تعصب و بهانۀ غرب زدگی ! که فرزندان ما را از آموزش متناسب سن خود در فراگیری زبان دوم ، محروم می سازد. خانواده های دلسوز ناتوان اقتصادی و یا توانمند ، فرزندان خود را در مراکز آموزشی خصوصی به فراگیری زبان دوم مشغول می سازند ، اما اقشار محروم جامعه از این نعمت محروم می مانند. فراگیری زبان دوم در سنین پایین تر همانند تزریق واکسن در سن کودکی ، امری حیاتی است نه اختیاری . هر چند دین اسلام مردم را به اعتدال در هر چیز توصیه کرده است اما ظاهرا مردم دیگر سرزمین ها بالاخص ژاپنی ها در این زمینه ، موفق تر بوده اند!
11 - وجهه مدرسه در ژاپن به عملکرد آکادمیک و نوع تعامل آن بستگی دارد و آموزش و پرورش ما با آموزش عالی دو برادر ناتنی است که در دادن سرویس های مکمل آموزشی تنگ نظرند و هر دو تافته ای جدا بافته اند. برای همین معلمان به دانش روز مجهز نیستند و به دلیل عدم نیازسنجی جامعه برای رشته های گوناگون ، بیکاری در جامعه موج می زند و تحصیل بدون هدف و برنامه ریزی از مشکلات بنیادی جوانان این کشور است. تحصیل اجباری ، مدرک اجباری ، شغل اجباری ، زندگی اجباری و..... فرد در درجاتی از زندگی از وفور اجبار و عدم رغبت و رضایت فردی ، احساس خفگی می کند. تعامل آکادمیک با آموزش و پرورش ژاپنی ها ، باعث به روز شدن دانش و توانمندی دانش آموزان و معلمان می گردد. یعنی نیل به پیشرفت فرهنگی و اقتصادی و علمی . یعنی قدرتمندی ژاپن از هر حیث. آنان درخت گردو بودن آموزش و پرورش را باور کرده اند و ما هنوز در آموزش و پرورش خود به کشت دو فصل در سالانۀ پیاز و سیب زمینی ، مشغولیم. اعتقاد ما زود تند سریع به نتیجه رسیدن است و باور ژاپنی ها کشت نهال گردو برای دو سه قرن دیگر است.
12 - اگر دانشآموزی در ژاپن قانون را نقض کند ، معلم راهنما و کادر آموزشی مدرسه موظفند که رسما از مقامات عذرخواهی کنند. یک بار در این سایت گزارش خبری از معلمی گذاشته شد که معلم خط کش را دست دانش آموز ضعیف خود داده بود که او را برای اهمال کاری اش بزند. من نظر تحسین برانگیز گذاشتم و خوانندگان امتیاز منفی دادند و معترض شدند! ( این نگرش ما ایرانی ها برای نظافت مدارس توسط دانش آموزان نیز صادق است . مگر مدرسه مستخدم ندارد ! یک نگاه طلبکارانه که اجازۀ دگرگون شدن را به ما نمی دهد) .
باید باور کنیم که دانش آموز تنبل وجود ندارد ، اگر دانش آموزی چیزی را یاد نمی گیرد من معلم مقصرم . معلم برای آموزش باید همۀ راه های ممکن را بیازماید. همین سیستم نگرشی در ژاپن باعث شده است که امروز وزیر و یا نخست وزیر در صورت ارتکاب جرم و خطا ، استعفا داده و از دولت و مجلس و ملت عذرخواهی نماید. نحوۀ نگرش هر ملتی نسبت به مسایل ریز و درشت ، از آنان افرادی خاص می سازد که امروز تفاوت ها و ویژگی های آن را در مقایسۀ دو ملت ایران و ژاپن شاهدیم . ما چه بلایی بر سر دانش آموز درس نخوانده که نمی آوریم و نهایت رفتارمان نادیده گرفتن او از حقوق حتمی دانش آموزی در کلاس درس است و ژاپنی ها بجای مستتر ساختن دلایل نقض قانون مدرسه توسط دانش آموز از حیث اخلاقی و رفتاری و آموزشی ، معلم راهنما و کادر آموزشی مدرسه را مقصر می دانند و وظیفۀ او عذر خواهی از مقامات است نه دانش آموز ! ( هر چند که مطمئن هستم خود دانش آموز و حتی اولیای او نیز عذرخواهی می کنند ). ما در چنین شرایطی به برون افکنی از خود پرداخته و معلم و مدیر و ناظم و مشاور و..... هر کدام دیگری را متهم می سازند. عمده مشکل ما قبل از خود عذرخواهی ، عدم قبول ضرری است که بر پیکر آموزش و پرورش و یا سرنوشت دانش آموز و یا روند پیشرفت کشور وارد ساخته ایم ! ما اصولا تقصیر خود را انکار می کنیم و برای همین اصلاحی در امور مشاهده نمی شود.
13 - نکتۀ بسیار مهم و ارزشمند این که : بعد سال 1868 ، کشور ژاپن هئیتی برای مطالعۀ نحوۀ آموزش کشور آمریکا فرستاده است و امروز برخی از تحلیلگران آمریکایی معتقدند که پیاده کردن نظام آموزشی ژاپن در آمریکا ، نسلی قوی را زیر نظر یک مؤسسۀ آموزشی قوی به وجود خواهد آورد و از مشکلاتی که مدارس آمریکا از آنها رنج می برند ، جلوگیری میکند. این واقعیت ، عمق تأثیر فعالیت یک و نیم قرنی کشور ژاپن را در حیطۀ آموزش و پرورش نشان می دهد. امروز ژاپن از مجموع آموخته های خود از کشور آمریکا ، نیز جلو زده است . شاید برای همین دلایل ، تنها کشور و ملتی که لیاقت تعظیم جهانیان را دارد، ژاپن است.
امید که در مقام مقایسه با دو کشور کرۀ جنوبی و ژاپن به دلایل انجماد در نظام آموزش و پرورش ایران بیندیشیم . ما چرا نتوانسته ایم بعد از انقلاب و جنگ ، در جهت رشد و توسعۀ کمی و کیفی آموزش و پرورش کشور به توفیقی همه جانبه و مؤثر ، نائل آئیم ؟!
ادامه دارد..........
1 ) مرکز مطالعات و برنامه ریزی البیان – نگاهی به 5 نظام برتر آموزشی در جهان - 2017-12-24 - کد خبر : 14899 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خبرهای جسته و گریخته ای از افتتاح مدرسه یا کلاس های خاص اوتیسمیها در ایران به گوش میرسد که برای والدین دارای فرزندان اوتیستیک خبری خوشایند و میمون است:
در خرداد 1397 معاون برنامهریزی آموزشی سازمان آموزش و پرورش استثنایی از افتتاح نخستین مدرسه دخترانه اوتیسم در تهران در مهر ماه همان سال خبر داد. محسن غفوریان گفت: دانشآموزان مبتلا به اوتیسم در 25 مدرسه دولتی و 15 مدرسه غیردولتی مشغول تحصیل هستند که 300 کلاس خاص ویژه دانشآموزان اوتیسم در آنها دایر است. یکی از استاندارترین مدارس ما در اهواز است که با تجهیزات کامل به اتمام رسیده و کلنگ دومین مدرسه را هم در آنجا زدهایم.
معلمانی که با دانش آموزان اوتیسمی کار میکنند کاری بس پیچیده، سخت و حساس دارند و معمولا از واکنش و پاسخ ضعیف دانش آموزان اوتیستی به دروس و محرک های آموزشی و مشکلات ارتباطی و تعاملی با آنها سخن میگویند. کار تحسین برانگیز این معلمان از چشم والدین دور نمانده و بیشتر والدین زحمات آنان را ارج مینهند. اینجا در امریکا ترحم و دلسوزی را در چشمان مردم نمی یابید، آنچه می بینید درک و مهربانی است
اوتیسم را «در خودماندگی» و «در خود فرورفتگی» ترجمه کرده اند. مبتلایان به این بیماری با درجاتی که بر روی پیوستار یا طیف اوتیسم قابل شناسایی است، در سال های اولیه زندگی به نوعی از اختلال رشدی دچار می شوند که در تمام طول رندگی شان از عوارض آن رنج می برند.
دنیای اوتیسمی ها دنیایی متفاوت و خاص است: توجه چندانی به اطراف خود ندارند، رفتارهای تکراری از خود نشان می دهند، خیلی فعال هستند و از همه مهمتر توانایی های زبانی در آنها به طور کامل شکل نمی گیرد و ناتوان از برقراری ارتباط اجتماعی موثر هستند. اوتیسمیها مشکلات خاص خود را دارند: می توان از مشکلات بیرونی مانند رعایت حجاب برای دختران اوتیسمی یا برخورد، نگرش و نگاه مردم و همسایهها گرفته تا نیازها و رفتارهای خاص و بعضا مشکل آفرین آنها در داخل خانه را نام برد. بیشتر والدین و خانواده افراد اوتیسمی اظهار میدارند که مردم و مامورین درک و شناخت درستی از افراد اوتیسمی ندارند.
اگر چه از نشر مقالهای که در پی میآید مدتی میگذرد اما شاید اندکی در درک و شناخت بهتر مبتلایان به این عارضه به ما کمک کند. ترجمه این مقاله را که به قلم دنیس حسن زاده آژیری با عنوان «رنگی از رنگین کمان: چالشهای اوتیسم در ایران» در روزنامه گاردین چاپ شده و نگاهی دارد به وضعیت اوتیسم در ایران در زیر می خوانیم:
__________________________________________________________________________________
آگاهی دادن درباره اوتیسم و شناساندن آن در ایران از طریق برنامه های تلویزیونی و فعالیت های آموزشی در حال افزایش است. با این وجود خانواده ها بدون هیچ کمکی از بیرون با این بیماری دست و پنجه نرم می کنند و نگران آینده یعنی زمانی هستند که در قید حیات نباشند تا از فرزند اوتیستی آنها مراقبت کند.
یلدا نه ماهش بود که مادرش فریده حجتی ابتدا از بی قراری او نگران شد. وقتی یلدا 18 ماهه شد معدود کلمات و جملاتی را که می توانست ادا کند از دست داد، برای همین فریده او را به چندین دکتر نشان داد. مشکل عمده در ایران نبود منابع و امکانات برای خانواده هاست
یکی نارسایی شنوایی تشخیص داد و دیگری «عقب ماندگی ذهنی» و سومین دکتر گفت که از اختلال مغزی رنج می برد. یلدا سه سالش بود که بالاخره دکتری اوتیسم او را تشخیص داد.
فریده می گوید: « هرگز چیزی از اوتیسم نشنیده بودم، از دکترش پرسیدم که اوتیسم چیست. وقتی برایم توضیح داد احساس کردم دنیا به آخر رسیده است.»
این ماجرا مربوط به سال 1362 است. حالا یلدا 35 سالش است و با پدر و مادر خود در اصفهان زندگی می کند. او مبتلا به «سطح 3» اوتیسم است که عموما به عنوان نوع شدید اوتیسم شناخته می شود. یلدا به ندرت کلمه ای می گوید، با دیگران زیاد تعامل ندارد و نیاز به مراقبت مداوم دارد.
اوتیسم یک اختلال عصبی است که معمولا از نظر شدت و درجه روی یک طیف (پیوستار) درجه بندی می شود. این عارضه باعث بروز اختلالاتی در تفکر، احساسات، زبان و ارتباط با دیگران می گردد. ارقام موثقی از گستره و آمار آن در سطح جهان موجود نیست. سازمان بهداشت جهانی در سال 1392 اعلام کرد که بررسی ها نشان می دهد از هر 160 کودک یکی اختلال طیف اوتیسم دارد اما میزان گستردگی آن در مطالعات انجام گرفته به نحو چشم گیری متغیر می باشد.
ایران آماری رسمی از جمعیت اوتیسم خود ندارد. با این وجود سازمان بهزیستی کشور از افزایش آمار مبتلایان به اوتیسم در کشور خبر داده است. ندا اصغری، روانشناس بالینی که 9 سال است با کودکان اوتیست کار می کند به این خبر افزایش با دیده تردید می نگرد.
او می گوید: «چند نفر از آنهایی که اوتیسم تشخیص داده شده اند اوتیسم نیستند. بعضی مواقع کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه، وسواس یا با ناتوانایی های یادگیری برچسب اوتیسم می خورند. شخصا چندین مورد را شاهد بوده ام که ابتدا اوتیسم تشخیص داده شدند اما با گذشت زمان این تشخیص به اختلال نقص توجه یا بیش فعالی تغییر یافت.»
اصغری در درمانگاه پویه در تهران که خدمات روانشناسی و توانبخشی به بیماران می دهد کار می کند. او می گوید که بیماران اوتیستی می توانند توانایی های ذهنی خود را تحت مراقبت های تخصصی تقویت کنند، اما بعضی مواقع نگرش های والدین کمکی به این وضعیت نمی کند. دوستی تنها محدود به فضای مجازی نیست
اصغری توضیح می دهد که خانواده ها از قبول وضعیت فرزندانشان امتناع می کنند و بعضی فکر می کنند اوتیسم نوعی مرض است و باید درمان شود. آنها می خواهند فرزندشان مانند کودکان معمولی باشد. اما فرزندان آنها معلول نیستند و توانایی های خاص خودشان را دارند. در مواقعی این توانایی ها در سطح بالایی قرار دارد. اگر والدین این مساله را بپذیرند در این صورت ما می توانیم با فرزندان آنها کار کنیم و به آنها کمک نماییم تا توانایی های خود را بهبود بخشند.
اما همیشه پذیرش مساله مخصوصا زمانی که جامعه فاقد آگاهی در این باره است آسان نیست.
15 سال طول کشید تا فریده وضعیت دخترش را قبول کند. مواظبت از دخترش برای او کار آسانی نبود، چرا که او پرخاشگر بود و به کنترل و نظارت مستمر نیاز داشت. وقتی یلدا کوچک بود فریده او را به همه جا می برد اما به مرور که بزرگ شد کنترل او در بیرون و خیابان مشکل شد. فریده می گوید: «او بزرگ می شد و وزنش بالا می رفت و دیگر نمی توانستم کنترلش کنم.»
اما این تنها مشکل نبود. واکنش مردم هم فریده را عذاب می داد. او می گوید: «جامعه ما را به انزوا سوق داد. وضعیت یلدا را به قوم و خویش توضیح داده ام اما آنها متوجه نمی شوند. هنوز باورش برای آنها مشکل است که چه طور یک شخص می تواند ضریب هوشی معمولی داشته باشد اما نتواند صحبت کند.»
واکنش ها و برخوردها نه تنها فریده بلکه دختر کوچکترش ندا را هم متاثر ساخت. وقتی ندا دبستان می رفت والدینش برای او جشن تولدی ترتیب دادند و همکلاسی های او را به جشن تولد کردند. «فیس بوک خیلی به من کمک کرد و مرا از تاریکی بیرون کشید. هر وقت سرعت اینترنت اجازه می دهد وارد فیس بوک می شوم و درباره آخرین وضعیت یلدا می نویسم.»
فریده با صدایی گرفته می گوید: «بعد از جشن همکلاسی های ندا در مدرسه گفته بودند که خواهر ندا دیوانه است. وقتی به ندا فکر می کنم که از شنیدن آنچه همکلاسی هایش گفته اند چه احساسی ممکن است به او دست داده باشد خیلی ناراحت می شوم.»
خانم روحی ماندگاری پسری 23 ساله دارد که بر روی پیوستار (طیف) اوتیسم در طرفی قرار می گیرد که دارای تاثیرات شدید است. ماندگاری که سه سال پیش به آمریکا مهاجرت کرد، واکنش مردم در ایران را به یاد می آورد.
او می گوید: «همه در مدرسه فکر می کردند او دیوانه است. مسخره اش می کردند و بعضی موقع او را می زدند. آخر سر مجبور شدم او را از مدرسه بیرون بکشم و در خانه به او درس بدهم. و وقتی در خیابان بودیم مردم به او خیره می شدند، یا به دیده ترحم در او می نگریستند. اینجا در امریکا ترحم و دلسوزی را در چشمان مردم نمی یابید، آنچه می بینید درک و مهربانی است.»
واکنش ها در ایران از عدم شناخت و درک سرچشمه می گیرد. اما این وضعیت در حال تغییر است. در طول سال گذشته برنامه های تلویزیونی به نمایش درآمده و نمایشگاه های عمومی چندی درباره اوتیسم برگزار شده است. همچنین فعالیت ها و برنامه هایی آموزشی توسط سازمان های که در زمینه اوتیسم فعال هستند به اجرا درآمده است.
کیان دخت صالحی مادر احتشام 19 ساله می گوید که والدین اوتیستی باید با بردن فرزندانشان به بیرون به آموزش جامعه کمک کنند. اما او اذعان می کند که این، کار آسانی نیست.
او می گوید: «بیشتر این کودکان ویژگیهای فیزیکی و ظاهری متمایزی ندارند تا مردم تشخیص دهند که اختلال دارند. بنابراین وقتی با صدای بلند حرف می زنند یا جایی را به هم می ریزند مردم اغلب رفتار مناسبی در قبال آنها از خود نشان نمی دهند. وقتی احتشام کوچک تر بود بردن او به پارک را قطع کردم چرا که به محض ورود به پارک مردم آنجا را ترک می کردند. اما حالا او را با خود بیرون می برم و وضعیتش را به دیگران توضیح می دهم. بیشتر مردم درک و احساس همدردی می کنند.»
وقتی یلدا 12 سالش شد، فریده فهمید که نگهداری از او در خانه بسیار مشکل است. چون برای افراد اوتیستی هیچ مرکز نگهداری وجود نداشت او یلدا را به یک مرکز نگهداری و مراقبت از عقب مانده های ذهنی در تهران، حدودا 450 کیلومتر دورتر از خانه سپرد. یلدا از آنجا خوشش می آمد. بودن آدم ها در دور و برش او را خوشحال می کرد. او 6 سال در تهران ماند. والدینش به طور مرتب به او سر می زدند.
اما فریده احساس خوبی نداشت. او می گوید: «بعضی مواقع که سرزده به دیدنش می رفتم متوجه می شدم که کادر مرکز به خوبی از بچه ها مراقبت نمی کنند.»
در یکی از دیدارهایم یلدا رنگ پریده به نظر می رسید. او می گوید: «او وزن زیادی از دست داده بود. آخرین بار که 20 روز پیش به دیدارش رفته بودم می دوید و دوچرخه سواری می کرد. اما این دفعه عین یک جسد شده بود، حتی نمی توانست سرش را برگرداند.»
این هم یک مشکل دیگر بود. فریده یلدا را به اصفهان برگرداند. در خانه وقتی لباس های او را در می آورد 12 زخم عمیق در بدن او پیدا کرد. دکتری که زخم ها را معاینه کرد گفت که اینها زخم بستر نیستند. فریده زخم ها را به مرکز نشان داد اما مرکز هر گونه تخلفی را رد کرد. او علیه آنها شکایتی تنظیم کرد اما تلاش هایش ثمری نداشت. همیشه پذیرش مساله مخصوصا زمانی که جامعه فاقد آگاهی در این باره است آسان نیست
یلدا سه روز بستری شد و زمانی که برای بازیافت سلامت خود به خانه فرستاده شد فریده تصمیمش را گرفته بود. تا زمانی که مرکزی تخصصی برای نگهداری از افراد اوتیست وجود نداشته باشد یلدا در خانه می ماند. فریده می گوید: «بعد از 15 سال با اوتیسم او کنار آمدم و مراقبت از او را خودم بر عهده گرفتم.»
افراد اوتیست به آموزش ها و مراقبت های ویژه و تخصصی نیاز دارند که مستلزم به کارگیری تکنسین های توان بخشی، کارشناسان تغذیه، معلمان و مربیان و همچنین فیزیوتراپیست ها، متخصصان کاردرمانی و گفتاردرمانی می باشد. در حال حاضر مراکزی برای مراقبت روزانه از افراد اوتیست در کشور وجود دارد که تمام یا بعضی از این خدمات را ارائه می دهند. اما داستان هایی درباره ناکارآمدی کارکنان و اشتباهات آنها اینجا و آنجا شنیده می شود.
صالحی، مادر احتشام می گوید که پسرش را به مراکز نگهداری روزانه نخواهد فرستاد. او می افراید: «افراد مبتلا به اوتیسم خیلی فعال هستند و ممکن است همدیگر را بزنند یا هل دهند، پس باید کسی همیشه آنها را بپاید. من باید مطمئن شوم که پسرم صدمه ای نخواهد دید. دلم نمی خواهم صبح او را در مرکزی بگذارم و عصر بیام او را با یک پا یا دست شکسته ببرم.»
البته اوتیسم بار مالی سنگینی را تحمیل می کند. فریده می گوید که دارو و نظافت و وسایل تروتمیز کردن مانند پوشاک، حوله و غیره ماهانه دو و نیم میلیون تومان هزینه دارد. ویزیت دکتر و درمان را هم باید به حساب آورد. با در نظر گرفتن میانگین درآمد ماهانه یک خانوار ایرانی که دو میلیون و چهار صد هزار تومان در مناطق شهری و یک میلیون و دویست هزار تومان در مناطق روستایی است، والدین می گویند که هر کسی نمی تواند از عهده هزینه فرستادن فرزندش به مراکز توانبخشی و نگهداری روزانه برآید که هزینه ای اضافی معادل 2 تا 4 میلیون تومان را بر آنها تحمیل می کند.
شرکت های بیمه کمک چندانی نمی کنند. اصغری روانشناس بالینی می گوید: «در درمانگاه های دولتی، شرکت های بیمه 40 درصد از هزینه ها را پوشش می دهند، اما در صورتی که خانواده ها بیمه نباشند یا بخواهند فرزندانشان را به مراکز خصوصی ببرند تمام هزینه بر دوش خانواده است.»
به سبب نبود اعتماد و عدم توانایی در پرداخت هزینه ها، بیشتر خانواده ها در خانه از فرزندان خود مراقبت می کند. آنهایی که از عهده مخارج بر می آیند پرستار می گیرند.
سال ها بود که یلدا پرستار داشت اما در نه ماه گذشته والدینش خودشان به تنهایی از او مراقبت می کنند. در حال حاضر یلدا رژیم غذایی سختی دارد و والدین او می ترسند که یک پرستار نتواند دستورالعمل ها را رعایت کند. با داشتن پدری که دور از خانه کار می کند، مسئولیت اصلی بر دوش مادر یلدا است.
در طول 17 سال گذشته یلدا فقط چند بار از خانه بیرون رفته است. او وقتش را در داخل خانه و بعضی مواقع در حیاط سپری می کند، این یعنی مادرش به ندرت از خانه بیرون می رود.
فریده می گوید: «ما به معنی واقعی زندگی نکرده ایم، نمی توانیم جایی برویم، با مردم هم نمی توانیم معاشرت کنیم.»
او اضافه می کند: «من الان 58 سالم است. از نظر جسمی قادر به مواظبت از یلدا در خیابان نیستم.»
فریده سعی می کند در زمان حال زندگی کند اما نمیتواند به آینده فکر نکند و نگران است که او و شوهرش برای همیشه پیش یلدا نباشند.
«شوهرم بعضی وقت ها می گوید که ما برای مواظبت از او خیلی از کارافتاده شده ایم، شاید لازم باشد همه با هم از این دنیا برویم. کسی باید کاری انجام بدهد. باید مرکزی برای کودکان اوتیستی باشد. به عنوان یک مادر باید مطمئن شوم که وقتی سرم را روی زمین می گذارم این دختر به حال خود رها نخواهد شد.»
یلدا در بالکن خانه
بعضی والدین می گویند که دلشان می خواهد کشور را ترک کنند و به کشورهایی بروند که دارای مراکز نگهداری و مراقبت از افراد مبتلا به اوتیسم است. اما برای بسیاری این گزینه مناسبی نیست: هزینه بالایی دارد و شانس گرفتن اقامت در یک کشور خارجی با پاسپورت ایرانی پایین است. بعضی دیگر می گویند که تمایل دارند با هم کار کنند و به تاسیس مرکزی برای نگهداری و مراقبت از مبتلایان کمک کنند.
نقی مومنی از جمله این افراد است. او یک دانشمند زیست پزشکی در سوئد است که درباره منشا اختلالات های پیوستار اوتیسم تحقیق می کند. مومنی می گوید که مشکل عمده در ایران نبود منابع و امکانات برای خانواده هاست. او و تیمش برای تاسیس مراکزی برای اوتیسم در ایران در حال برنامه ریزی هستند و با مسئولین کار می کنند تا اطمینان حاصل کنند خدماتی که قصد دارند فراهم آورند، برای آنهایی که به آنها نیاز دارند ارزان بوده و آسان در اختیارشان قرار می گیرد و از عهده هزینه آن نیز برمی آیند.
او می گوید: «ما برای تاسیس مدارس و مهد کودک های خاص و مراکز نگهداری که تماما بوسیله متخصصان اوتیسم اداره خواهند شد در حال برنامه ریزی هستیم. مراکز ما قادر خواهند بود در سطح ملی و جهانی با مراکز دیگر در ارتباط باشند و به تبادل نظر بپردازند به طوری که خود را با آخرین پیشرفت های علمی در جهان بروز کرده و آنها را در اختیار خانواده ها و کارکنان قرار می دهیم.»
مومنی می گوید: «این مراکز به زودی تاسیس خواهند شد. ما هنوز تاریخ مشخصی را تعیین نکرده ایم، اما در آینده ای نزدیک راه اندازی خواهند شد.»
فریده سعی می کند امیدوار و مثبت بماند. وقتی خوشبینی اش کم رنگ می شود برای تسکین به شبکه های اجتماعی پناه می برد. بیشتر از یک سالی می شود که صفحه ای را در فیس بوک برای یلدا باز کرد و شروع به نوشتن داستان او کرد. او می گوید: «فیس بوک خیلی به من کمک کرد و مرا از تاریکی بیرون کشید. هر وقت سرعت اینترنت اجازه می دهد وارد فیس بوک می شوم و درباره آخرین وضعیت یلدا می نویسم.»
چند صفحه ای در فیس بوک خانواده های درگیر با اوتیسم را به هم مرتبط کرده است. آنها با هم صحبت می کنند، با همدیگر به مشاوره می پردازند و به یکدیگر روحیه می دهند. بعضی مواقع پزشکان و روانشناسانی به آنها ملحق می شوند.
از طریق فیس بوک بود که فریده با مومنی آشنا شد. مومنی که از طریق اسکایپ خدمات مشاوره ای رایگان به والدین می دهد رژیم غذایی خاصی را برای یلدا تجویز کرد. فریده می گوید که این رژیم، توانایی تمرکز او را بهبود بخشیده است.
چندین گروه در دیگر اپس های موبایل از جمله واتس آپ بوجود آمده است. بر خلاف سرعت پایین اینترنت در ایران، آنهایی که در ایران هستند به طور مداوم با پدر و مادرها در سرتاسر جهان در تماس هستند. روزانه صدها پیام در قالب آشنایی و ارتباط با اعضای گروه، راهنمایی، سوال، بحث درباره رژیم غذایی یا فقط گپ و گفتگو رد و بدل می شود.
فریده می گوید: «ما درک متقابلی از همدیگر داریم، وقتی می نویسم امروز خیلی خوشحالم چون یلدا توانست دفع کند، آنها می دانند که منظورم چیست.» دوستی تنها محدود به فضای مجازی نیست. سال گذشته یلدا دیدارکننده ای از امریکا داشت: رامتین 17 ساله که او هم اوتیستی بود.
«با مادر رامتین از طریق فیس بوک آشنا شدم. سال گذشته گفت که می خواهد دیداری از ایران داشته باشد و پرسید که می توانیم همدیگر را ببینیم. آنها به اصفهان سفر کردند و به خانه ما آمدند. ما باهم حرف زدیم و یلدا و رامتین با هم بازی کردند. من با افراد زیادی در ارتباط هستم: آنهایی که در خارج از کشور زندگی می کنند همیشه از من سوال می کنند که آیا به چیزی نیاز دارم تا وقتی به ایران می آیند برایم بیاورند.»
در خرداد فریده در فیس بوک خود نوشت: «سورپریز! امروز یلدا ناگهان به سراغ پیانوی دیجیتالی اش رفت و شروع به نواختن آن کرد. اولش به آن ضربه می زد اما بعد از پنج دقیقه با یک دست شروع به نواختن کرد.... اگر همینطوری ادامه دهد برایش یک معلم پیانو خواهم گرفت... میدانم روزی یلدا با یک شاهکار همه را شگفت زده خواهد کرد... دخترم واقعا یک هنرمند شده است.»
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش در همه کشورها حرف اول را میزند. آموزش اگر از همان ابتدا درست و اصولی باشد، همهچیز سر جای خودش قرار میگیرد. درواقع، آموزش اصلی از همان ابتدای کودکی باید آغاز شود تا فرد و اجتماع در سالهای بعد نتیجه آن را مشاهده کنند. آموزشی که بیشتر مدنظر ماست، از دوران پیشدبستانی و ابتدایی آغاز میشود و پس از طی مراحل مختلف آموزشی، دانشگاهها و مراکز آموزشی را دربرمیگیرد. در این میان، بودجههایی که دولتها بهطور سالیانه برای بخش آموزش تعیین میکنند، میتواند کمک زیادی به رونق این بخش و ارتقای سطح آموزشی در کشورها کند. اما در این میان، مقدار هزینهای که هر کشور صرف حوزه آموزش میکند متفاوت است و طبیعتا به همان اندازه هم آموزش در آن کشور پیشرفت کرده و باعث بالا رفتن سطح آموزشی مردم آن منطقه میشود.
مرکز آمار اتحادیه اروپا (eurostat) طبق طبقهبندی وظایف دولتی در چارچوب سیستم اروپایی حسابهای ملی، اطلاعاتی را درباره هزینه دولتی در بخش عملکرد آموزشی جمعآوری کرده است. این طبقهبندی، تقریبا تمام سطوح آموزشی از پیشدبستانی به بعد را شامل میشود. طبق آمار به دست آمده، کل هزینه دولتی که در سال ۲۰۱۷ در ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا صرف آموزش شده، مبلغی معادل ۷۱۵ میلیارد یورو یا ۴٫۶درصد کل تولید ناخالص داخلی (GDP) را دربرمیگیرد. اگر بخواهیم این مقدار را جداگانه بررسی کنیم، کشور ایسلند با ۷٫۵درصد از کل ۲۴ هزارمیلیارد دلار GDP رتبه نخست را در میان کشورها در زمینه هزینه اختصاص دادهشده به بخش آموزش دارد. بعد از آن، سوئد با ۶٫۸درصد از ۵۵۱ میلیارد GDP، دانمارک با ۶٫۵درصد از ۳۲۵ میلیارد GDP، بلژیک با ۶٫۳ درصد و استونی و لتونی با ۵٫۸درصد در رتبههای دوم تا پنجم قرار گرفتهاند.
در سطح ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا، هزینههای دولتی که به بخش آموزش اختصاص یافتهاند، نسبتی از تولید ناخالص داخلی است که بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۷ روند رو به کاهشی را نشان میدهد، بهطوری که بهطور نسبی از ۵٫۱ درصد از تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۳ به ۴٫۶ درصد از کل GDP در سال ۲۰۱۷ کاهش یافته است. این درحالی است که هزینههای دولتی در بخش آموزش نسبت به تولید ناخالص داخلی ۰٫۴ درصد کاهش داشته است. اما آمارها حکایت از آن دارد که بخش حفاظت اجتماعی و سلامت بالاترین میزان هزینههای دولتی را به خود اختصاص دادهاند، بهطوری که سهم آموزش از هزینههای دولتی از ۱۱ درصد در سال ۲۰۰۳ به ۱۰٫۲ درصد در سال ۲۰۱۷ کاهش یافته است.
در میان کشورهای آسیایی و منطقه، عربستان سعودی و کره جنوبی با اختصاص حدود پنجدرصد از کل تولید ناخالص داخلی (GDP) بالاترین درصد را شامل میشوند. ایران با ۳٫۷۹ درصد هزینه، اختلاف بسیار ناچیزی با ۳٫۸ درصد از کل GDP هزینههای آموزشی در روسیه دارد. ایران در مقایسه با ۴٫۹ درصد آمریکا حدود یک درصد اختلاف دارد. اما این مقدار در مقایسه با انگلیس بیشتر میشود و به حدود ۲٫۵ درصد کاهش میرسد.
ایران
طبق نمودارها، هزینهای که صرف بخش آموزش میشود در ایران، طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷ تغییر چندانی نکرده است. البته این میزان هزینه در سال ۲۰۱۰، ۳٫۷ درصد از کل ۴۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی (GDP) بوده است که تا سال ۲۰۱۵ روند رو به کاهشی داشته، بهطوری که در آن سال کل هزینه به ۲٫۷ درصد رسیده است. اما از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ با افزایش چشمگیری مواجه بودهایم، بهگونهای که این مقدار در سال ۲۰۱۶، ۳٫۳ درصد و در سال ۲۰۱۷ به ۳٫۷۹ درصد از کل GDP افزایش داشته است که ۱۵میلیارد دلار را شامل میشود.
عربستان
طبق آماری که از عربستان سعودی از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ در دسترس است، این کشور در سال ۲۰۰۰ حدود ۵٫۹ درصد از کل ۶۸۴ میلیارد دلار GDP را صرف آموزش میکرده که این مقدار، یک سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۱ با رشد روزافزونی به ۷٫۷ درصد رسید. اما از آن سال به بعد تا سال ۲۰۰۵ دچار روند نزولی شد و هزینه آموزش آن به ۵٫۴ درصد رسید. در سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ هزینهای که دولت این کشور در بخش آموزش صرف کرده، ۵٫۱ درصد است که ۳۴ میلیارد دلار را شامل میشود.
آمریکا
آمریکا از سال ۲۰۱۰ به این طرف با روند کاهشی هزینه در بخش آموزش روبهروست، بهطوری که در سال ۲۰۱۰ حدود ۵٫۴ درصد از کل GDP را صرف آموزش میکرد اما تا سال ۲۰۱۳ این روند کاهشی ادامه یافت در حالی که در سال ۲۰۱۴ کمی افزایش در این هزینه مشاهده شد، بهطوری که به حدود ۴٫۹۸ درصد از کل تولید ناخالص داخلی رسید. آمریکا در سال ۲۰۱۸ با ۲۱هزار میلیارد دلار GDP حدود هزار میلیارد دلار صرف آموزش کرده است.
روسیه
روسیه هم بهعنوان یکی از کشورهای منطقه، در سالهای اخیر دستخوش تغییراتی شده است. بعد از بارها کم و زیاد شدن میزان هزینههای آموزشی، در سال ۲۰۰۶ حدود ۸/۳ درصد از کل GDP را به آموزش اختصاص داده بود. در سال ۲۰۰۸ با افزایشی جزئی مواجه شد و ۴٫۱ درصد تولید ناخالص داخلی را صرف آموزش کرد. اما پس از آن با روند کاهشی روبهرو شد و این مقدار در سال ۲۰۱۲ به ۳٫۷ درصد از کل GDP رسید. هزینه صرف شده برای آموزش در سال ۲۰۱۵ به ۳٫۸ درصد رسیده است. روسیه با هزار میلیارد دلار GDP ۳۸ میلیارد دلار صرف آموزش کرده است.
چین
آخرین آمارها از این کشور نشان میدهد چین در سال ۲۰۱۶ بیش از چهار درصد از کل ۱۲ هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی خود را معادل ۴۸۰ میلیارد دلار صرف بخش آموزش کرده است. این مقدار در سال ۲۰۱۲، حدود ۴٫۲ درصد از کل GDP را شامل میشد. چین نسبت به سالها پیش روند رو به رشدی داشته است، بهطوری که چین در سال ۱۹۹۹ تنها ۱٫۸ درصد از کل GDP را به آموزش اختصاص میداد.
انگلیس
انگلیس جزء کشورهایی است که هزینههای بالایی را از درصد GDP صرف بخش آموزش میکند. این کشور در سال ۲۰۱۰ حدود ۵٫۷درصد از کل GDP را صرف این بخش میکرد اما از آن سال به بعد دچار روندی نزولی شد، بهطوری که در سال ۲۰۱۶ چیزی بالغ بر ۵٫۵درصد از ۲هزارمیلیارد دلار تولید ناخالص داخلی را که معادل ۱۱۰ میلیارد دلار است، صرف آموزش کرد.
ترکیه
در آماری که از این کشور وجود دارد، ترکیه در سال ۲۰۱۲، حدود ۴٫۴ درصد از کل GDP را صرف آموزش کرده و این روند به صورت خطی رو به کاهش بود که تا سال ۲۰۱۴ هم ادامه داشت. اما در سال ۲۰۱۵ با اندکی کاهش روبهرو شده و ۴٫۲ درصد از کل تولید ناخالص داخلی را در بخش آموزش هزینه کرده است که از کل ۸۵۱ میلیارد دلار GDP ۳۶ میلیارد دلار را شامل میشود.
آلمان
هزینههای صرفشده دولتی در بخش آموزش آلمان در سالهای اخیر تغییر چندانی نداشته و تقریبا در فرآیندی خطی تداوم داشته است، بهطوری که در سال ۲۰۱۰، ۴٫۹ درصد از کل GDP را صرف آموزش میکرد که در سال ۲۰۱۱ به ۴٫۸ درصد رسید و در سال ۲۰۱۲ بار دیگر به ۴٫۹ درصد افزایش یافت. اما تا سال ۲۰۱۴ همین روند ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۰۱۵ حدود ۴٫۸ درصد از کل GDP صرف آموزش شد. آلمان با ۴ هزارمیلیارد دلار GDP حدود ۱۹۲ میلیارد دلار به بخش آموزش اختصاص داده است.
ژاپن
ژاپن در سال ۲۰۱۰ هزینه ۳٫۶ درصد از کل GDP را صرف بخش آموزش میکرد. این روند با کمی افزایش در سال ۲۰۱۲ با ۳٫۶۹ درصد روبهرو بود. اما از آن سال به بعد با کاهش مواجه شد، بهطوری که در سال ۲۰۱۳ به ۳٫۶۶ درصد کاهش یافت. این فرآیند کاهش تا سال ۲۰۱۶ هم ادامه یافته بهطوری که در این سال به ۳٫۴ درصد رسیده است که با ۴ هزارمیلیارد دلار GDP ۱۳۶ میلیارد صرف آموزش شده است.
کره جنوبی
این کشور طبق آمار بهدست آمده در سال ۲۰۱۵ حدود ۵٫۲ درصد از کل هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی کشور را صرف بخش آموزش میکرد. اما در مقایسه با سالهای قبل، بالاترین مقدار هزینهای که صرف آموزش کرده به ۴۵ سال قبل یعنی به سال ۱۹۸۲ برمیگردد که ۶٫۰۷ درصد از کل GDP را به بخش آموزش اختصاص داده بود.
روزنامه فرهیختگان