(برای تبدیل دلار به واحد پول کشورمان ، نرخ دلار به قیمت 21 مهر ماه 1398 برابر با 114.700 ریال محاسبه شده است .)
" معلمان سوئیسی یکی از بالاترین حقوق ها را در جهان دارند. به گزارش شمانیوز به نقل از ایسنا ، سوئیس یکی از بالاترین حقوقهای پرداختی به معلمان را در بین کشورهای جهان دارد و آن ها حتی با در نظر گرفتن مخارج زندگی ، حقوق بالایی دریافت میکنند. در شرایطی که متوسط حقوق سالانه پرداختی به معلمان :
* در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی ۳۲ هزار و ۸۱۶ دلار ( معادل 3.763.995.200 ریال ) بوده است ،
* این رقم برای معلمان مقطع ابتدایی به طور متوسط ۵۸ هزار و ۱۷ دلار در سال ( معادل 667.209.900 ریال ) ( سومین حقوق بالا در جهان پس از لوکزامبورگ و آلمان)
* و برای مقطع دبیرستان به طور متوسط ۸۲ هزار و ۲۲۲ دلار ( معادل 943.063.400 ریال ) در سال بوده است.
* در این مقطع ، تنها معلمان لوکزامبورگی با حقوق متوسط سالانه ۱۰۵ هزار و ۴۰۰ دلار در سال ( معادل 12.089.380.000 ریال ) ، درآمدی بیشتر از معلمان سوئیسی دارند.
البته با توجه به فدرالی بودن سوئیس ، میزان حقوق در مناطق مختلف این کشور یکسان نیست به طوری که حقوق سالانه یک معلم در مهد کودکی در شهر ژنو از حقوق یک معلم دبیرستانی در " گِراوبُوردن " بیشتر است.
از سوی دیگر اما به دلیل حساسیت زیاد جامعه به مسأله آموزش ، معلمی در سوئیس یکی از مشاغل پر استرس است به گونه ای که طبق اعلام دو انجمن بزرگ معلمان در سوئیس ، حدود ۴۰ درصد کل این افراد در سال ۲۰۱۷ دچار سطوح مختلفی از استرس بوده اند.
با وجود شرایط بسیار خوب معلمان در سوئیس ، این کشور با کمبود معلم روبه رو شده است و با وجود آن که سالانه به طور متوسط ۵۰۰۰ معلم جدید وارد مدارس میشوند، بسیاری از مراکز آموزشی با کمبود نیرو مواجه هستند. در سوئیس حدود ۳۰ درصد معلمان را مردان و ۷۰ درصد را زنان تشکیل می دهند.
لازم است بدانید که استخدام به عنوان معلم ، یکی از پیچیدهترین فرایندهای استخدام را در سوئیس دارد و علاوه بر تسلط کامل بر یکی از زبان های آلمانی ، فرانسوی یا ایتالیایی ، تسلط علمی فرد باید به تأیید وزارت آموزش این کشور برسد. همین مسأله باعث شده است شانس اتباع خارجی برای معلم شدن در سوئیس به حداقل برسد به طوری که تنها ۶ درصد معلمان شاغل در سوئیس دارای تابعیت خارجی هستند و از آن تعداد هم نیمی از معلمان دارای تابعیت آلمانی هستند."
چند نکته :
1 - حقوق من بازنشسته با 25 سال خدمت ، به مبلغ 25.000.000 ریال که در سال می شود معادل 300.000.000 ریال . ( و بازنشستگان وزارت نفت در همین کشور که به طور میانگین 150.000.000 ریال دریافت می کنند سالانه معادل 1.800.000.000 ریال حقوق می گیرند !!)
2 - شاید اگر حکومت کشور ما هم به صورت فدرالی بود ، از تمرکزگرایی شدید در هر حیطه ای بدون در نظر گرفتن پتانسیل های بالقوه و بالفعل رها می شدیم . همچنان که همگی تجربه کردیم ، خصوصی سازی نتوانست مشکلات اداری و سازمانی و ساختاری ابعاد گوناگون جامعه ما را درمان کند.
3 - "به دلیل حساسیت زیاد جامعه به مسأله آموزش ، معلمی در سوئیس یکی از مشاغل پر استرس است "و ما معلمان ایرانی به دلیل عدم اهمیت قائل شدن جامعه نسبت به خودمان بیش از حد انتظار ریلکس و آسوده ایم و تنها دغدغه عمیق و دردناک مان زیر خط فقر قرار گرفتن مان است.
4 - "با وجود شرایط بسیار خوب معلمان در سوئیس ، این کشور با کمبود معلم روبه رو شده است و با وجود آن که سالانه به طور متوسط ۵۰۰۰ معلم جدید وارد مدارس میشوند، بسیاری از مراکز آموزشی با کمبود نیرو مواجه هستند. " پس کمبود معلم آن چنان که ما بزرگنمایی می کنیم موضوع حاد خاص ایران نیست ،ظاهرا وزارتخانه با این بزرگنمایی ها قصد دارد تا اصل فراموش و فرع دغدغه خاطر خاص و عام گردد. اما نکته مهم ، نحوه مدیریت مسأله است که ما از آن غافلیم . آنان سالانه به طور مرتب بر اساس نیاز ، 5000 معلم جدید استخدام می کنند ، اما ما به جای اجرای این سیاست ، دست به اختراع انواع عناوین گوناگون بجای معلم در مدارس می زنیم اعم از حق التدریس و خرید خدمات و.....
5 - "در سوئیس حدود ۳۰ درصد معلمان را مردان و ۷۰ درصد را زنان تشکیل می دهند."در همین سایت بارها توسط برخی از همکاران ، به دلیل زیاد بودن آمار معلمان زن ، به حقارت و رضایت معلمان زن به دریافت حداقل حقوق و..... اشاراتی شده است . شاید چون جهان باور دارد که ظرافت و روحیات زنان برای تعلیم و تربیت کودکان به تبعیت از حس مادری ، نسبت به مردان کارسازتر است و آنان آستانه تحمل بالاتری نسبت به مردان دارند.
6 - " علاوه بر تسلط کامل بر یکی از زبان های آلمانی ، فرانسوی یا ایتالیایی ، تسلط علمی فرد باید به تأیید وزارت آموزش این کشور برسد." شاید اگر کشور ما نیز در جذب معلم ، فاکتور تسلط کامل به یک زبان خارجی را شرط می کرد ، دو اتفاق نیکو می افتاد : هر کس جرأت معلم شدن را نمی داشت و افرادی که می خواستند معلم شوند لزوما مجبور به یادگیری زبان دوم نیز می شدند. هر چند که امروز فاجعه برون سپاری زبان انگلیسی از آموزش دانش آموزان در مدارس ، تلخ نامه عمیقی را دل تاریخ آموزش و پرورش حک خواهد ساخت و آسیب های جدّی در ابعاد مبادلات و مراودات بین المللی برای جامعه ما وارد خواهد ساخت و نابرابری و بی عدالتی آموزشی را به علاوه دیگر فاکتورها بر جامعه ما تحمیل خواهد ساخت.
راستی با استخدام معلم به روالی که در کشور ما حاکم است لزومی به تأیید صلاحیت علمی معلمان وجود دارد ؟ یا کدام مرجع علمی در وزارتخانه قرار است این صلاحیت را تأیید نماید؟!
7 - فراموش نکنیم یک کشور برای این که بتواند سوئیس و لوکزامبورگ و آلمان امروز گردد ، می بایست گذشته بسیار سخت را با آزمون های بیشمار توأم با سربلندی و افتخار و عزت پشت سر بگذارد.آنان پتانسیل های بالقوه را به نیکویی بالفعل در می آورند و صلاحدیدهای عقلانی و منطقی را برای قانونگذاری و اجرا ، تعقیب می نمایند. آنان رفاه را برای کل ملت خود می خواهند و برای همین کشورشان رشد و توسعه می یابد . در این کشورها مخارج زندگی همسطح با درآمد، هر دو به میزان بالا تنظیم می گردد تا رفاه اجتماعی نصیب آحاد ملت گردد.
8 - بالا بودن حقوق یک مربی مهد کودک نسبت به یک معلم دبیرستانی در این کشورها ، اهمیت چند چیز را نشان می دهد : کودکان برای جامعه پذیری به مربیانی تأمین شده جهت تقویت عشق و علاقه و انگیزه برای خدمتِ بیشتر نیازمند. سختی کار کسانی که با کودکان زیر 6 سال کار می کنند غیرقابل انکار است و کودکان سرمایه های کلیدی و زیربنایی هر کشورند.
سخن آخر
و ما معلمان را زیر فشارهای سخت اقتصادی ، بی وجدان و تعهد و تعصب شغلی در جامعه تنها می گذاریم و با له کردن حیثیت او ، تلاش می کنیم توجیهی برای حداقل حقوق آنان داشته باشیم . ما آنان را خوار و ضعیف می سازیم تا زبان اعتراض و یا تصور زندگی در غیر شرایط فعلی را هرگز به مُخیّله خود راه ندهند. قانون بد را با قانون بد دیگر بدتر می سازیم و بجای پیشرفت به پسرفت اسفباری مبتلا می شویم.
تا شما قانونگذاران و مجریان قانون ، قدر و ارزش مرا در برده داری می بینید ، نظام آموزشی هرگز ره بجایی نخواهد سپرد.
باید در این جامعه معلم را از اول تعریف و خلق کرد. این ره که می رویم ما را به ترکستان خواهد رساند ، پس کاسه و کوزه ها را بر سر تنها یک فاکتور و بیشتر سر معلمان نشکنید که ما از نگرش سیستمی فرسنگ ها فاصله داریم.
ساختار فعلی مدیریت ما با استانداردهای جهانی و بین المللی مطابقت ندارد و عدم توسعه آموزشی با ساز و کار فعلی ، امری بدیهی و طبیعی است. این بنای یک قرنی که در تصورمان طی 40 سال به مَرمّت بیمارگونه آن پرداخته ایم عنقریب در حال ریزش است . بازسازی این نظام فقط با اعتماد و جذب افراد و تفکرات جدید ، ممکن می گردد. دقت کنید مَرمّت های جدید ، میزان و شدت تخریب را خواهد افزود.
منبع : سایت شما نیوز . کد خبر : 917807. ۱۳۹۸/۰۷/۱۹ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از تمام معلمان دنیا در طول سال فقط یک بار و آن هم در پنجم اکتبر تقدیر به عمل می آید.اما از معلمان ایرانی ، دو بار در سال یاد می شود.یکی در ابتدا و دیگر در انتهای سال تحصیلی.
شاید ایران تنها کشوری باشد که در آن با این دو روز، بیشترین حجم تجلیل و تکریم زبانی از معلمانش می شود ، در حالی که معلمان به گواهی شکوه و شکایات معمولشان ، کمترین فایده ملموس را از آن می برند.
خوشبختانه ایران یکی از حاضرین در جلسه ی تصویب روز جهانی معلم ( سال 1966) بوده است.جلسه ای که اتفاقا در آن نماینده امریکا حضور نداشت و لذا این روز قاعدتا نباید صبغه و سابقه استکباری داشته باشد. با این همه ف هنوز دست اندرکاران امر، هر ساله در آستانه ی این روز سکوت معنی داری پیشه می کنند.
اگرچه اجازه ثبت و ضبط آن در تقویم رسمی داده شده است اما هر سال از کوچکترین اشاره و نشانه ای در باب گرامی داشت آن خبری نیست.این همه اما در حالیست که همه چیز در دنیا به سرعت برق و باد ، در حال تغییر است و تن دادن به فرایند جهانی شدن، تنها گزینه ی ناگزیر ماست.
باور کنیم که حضور در دردهکده ی جهانی ، به دعوت استکبار جهانی نیست که بشود در باره ی آن توهم توطئه داشت .
روز جهانی معلم، فرصت خوبی برای تمرین مدارا و گفت و گوی تمدنهاست که دست برقضا ، مبدع و منادی آن کشور ایران بوده است.
به هر حال، حتی علی رغم میل باطنی ما، دنیا سخت در کار تربیت شهروند جهانی است و کشورها با وجود انکار و امتناع ایدئولوژی ها و سیاست های بومی خویش، نمی توانند از همسویی و همراهی با این بازی خود را کنار بکشند. پیشگامان این مسیر ناهموار، معلمانی هوشیار و بیدارند که سخنگویان فکری و فرهنگی جوامع خویش محسوب می شوند.معلمانی که جهانی بیندیشند و منطقه ای عمل کنند. معلمانی که نه فقط آزاد، که آزاده باشند.معلمانی که غم نان، امانشان را نگیرد و تکرار اعتراض ها و پیگیری های صنفی، آرامششان را بر هم نزند.معلمانی که زیادی نباشند حتی اگر که خیلی زیاد باشند.معلمانی که به تیر و طعنه ی چپ یا راست، رانده نشوند.معلمانی که از اصول گرایی یا اصلاح طلبی خویش به ستوه نیایند. معلمانی که اجازه ندهند يكي ديگر در درونشان بنشيند و بينديشد. و بالاخره معلمانی که از شوق آموزش ، دردمند باشند اما در بند نباشند.
در دنیا بیش از پنجاه میلیون معلم وجود دارد. برای استفاده ی شایسته و بایسته از این نیروی انسانی عظیم، باید تدابیری اساسی اندیشید.باید مدارس را به محیط های امن و با نشاط برای زندگی تبدیل کرد.باید در استخدام معلمان ، نه فقط به مدرک تحصیلی که به قابلیت ها و انگیزه های آنها توجه کرد. ترفیع معلمان باید نه فقط بر مبنای معیارهای اداری که بر پایه رفتارهای آموزشی و پرورشی آنها صورت گیرد.فرصت ها و مزایای حقوقی معلمان زن و مرد باید باهم برابر باشد.
شواهدی وجود دارد که در بسیاری کشورها، حقوق معلمان از حقوق مشاغل مشابه معلمی، کمتر است.پیامد این وضع، افت کیفی معلمان، فقدان معلمان ماهر به دلیل جذب شدن در سایر مشاغل و بی علاقگی عمومی در خلاقیت ورزی معلمان است.به طوری که چند شغلی بودن و ترویج تدریس خصوصی، عادت معمول معلمان در بسیاری کشورها گردیده است.
پوستر امسال روز جهانی معلم، مثل همیشه تامل برانگیز است.در یک فضای سفید، دایره هایی پراکنده شده اند.در مرکز هر دایره، نمای کره زمین دیده می شود که هفت دایره آن را در برگفته اند که نشان دهند ی هفت موضوع درسی مشترک در تمام مدارس آموزش و پرورش دنیا ( ریاضی، علوم تجربی، نقاشی، ادبیات، موسیقی، ورزش، و جغرافی) می باشند. گرد این دایره ها، دانش آموزان پسر و دختر نشسته اند. پشت سر این دایره ها، معلمان اند که دست در دست هم داده و نگران جمع بچه ها هستند و بالاخره در آخرین حلقه، آدمک های دیگری به عنوان مردم قرار گرفته اند که دست روی شانه های هم نهاده اند تا مراقب احوال معلمان باشند. در حقیقت همین حلقه آخر شعار مطرح در پوستر را فریاد می زنند که: بیائید معلمان را حمایت کنیم !
اما قصه پرغصه معلمان، حرف و حدیث تازه اي نيست. ديريست كه معلمان بر هويت ازدست رفته خويش مي گريند. حال از آخرين باري كه دانش آموزي درانشاء خويش ،معلم را به شمعي پرفروغ تشبيه كرد كه دانش آموزان به سان پروانه هايی بي قرار گرداگرد او طواف مي كنند، سالها گذشته است.ديگر بيداد اين همه بي عدالتي و واهمه ی وام و تنگناي تورم بازار،چندان امان معلمان را بريده است كه گويي از معلم بودن خويش به تنگ آمده اند. معلمان به خاطر کاری که انجام می دهند ،کمتر مورد تقدیر قرار می گیرند ولذا در برابر حمله و هجمه های عمومی آسیب پذیرترند.برای همین ، معلمان معمولا تمایل چندانی به نوآوری و تنوع در آموزش ندارند و یا حداقل آن را نشان نمی دهند. با این همه هستند معلمانی که سعی در دیگر گونه بودن دارند و حتی مورد تقدیر نظام آموزشی قرار می گیرند. این دسته در نگاه سایر معلمان ، قبل از آنکه به مثابه ی سرمشق های آموزشی محسوب شوند، تافته هایی جدابافته تلقی می گردند که پاره ای روابط به جای ضوابط ، در شکل دهی به رفتارشان موثر بوده است.بر اين ها ،عبورتند و نفس گير فناوري اطلاعات را نيز بايد افزود كه مربوط به كارمعلم است و اكنون او به خاطركيفيت تعليم وآموزشي كه پيش از اين ديده است، اصلاً خود را آماده و مهياي نه رقابت كه حتي استفاده از آن نمي بيند.بي اعتنايي وكم اقبالي مردم اين زمانه را به علم و دانش و معنويت هم بايد براين همه رنج افزود.
در نتيجه ی تركيب اين همه هول و بلا،منزلت و جايگاه معلمي و به تبع آن معلمان نيز، ازميان رفته است.این بدبیاری و ناکامی مختص جامعه ای خاص نیست و در اغلب کشورهای دنیا نگران کننده است .برای همین ،شعار امسال روز جهانی معلم نیز با توجه به این موضوع و احساس عمق فاجعه ای که جماعت معلمان را تهدید می کند، تدوین شده است. والا معلمان خود باید به حمایت اجتماع خویش و ریشه کنی علف های هرز جهل و نادانی آن به پاخیزند، نه آنکه دیگران به حمایت و یاریشان برآیند.این دعوت به حمایت از معلمان، چه بسا به مفهوم ترحم ـ و نه احترام ـ نسبت به حال معلمان تلقی شود که البته بسیار شکننده و مخرب است.
حكايت معلمان را از هر زبان و نژاد و در هر کشور و اقلیمی كه مي شنوي ، یک درد مشترک است.معلمان بهتر از همه به این درد آگاهند .بر همه ی دست اندركاران امر و نيز معلمان دردآشنا ، وظيفه است كه هرازگاهي حرفي ازآن هزاران در عبارت آرند . شايدگوشي بشنود و دلي به درد آيد وآستين همتي بالا زده شود.
طرح مسئله و عمق حادثه البته بدون احساسات تند از سوي معلمان هر جامعه و فارغ از شعار و تعارف از طرف مسولان سیاسی کشورها، شايد بتواند گره گشا باشد.در آن صورت ديگر نامزدهاي پارلمانی و رياست جمهوري هر کشور اجازه نخواهند يافت به آساني مشکلات معلمان را نردبان بالانشيني خويش قراردهند و بیهوده به آنها قول گره گشودن ازكارفروبسته شان بدهند.
ديگر معلمان در ميان بخشنامه هاي تازه رسيده ، تنها به جست و جوي حكم كارگزيني و فيش حقوقي نخواهند پرداخت.شبها ديگر تا دير وقت در برابر تلویزيون نخواهند نشست تا آدم بزرگي بيايد و مژده ی بزرگي بدهد.
ديگر غم نان و فكرمعاش برايشان مشكل اصلي نخواهد بود و در كنار آن به نيازهاي سطوح بالاي هرم مزلو هم مي انديشند.درآن هنگام معلمان چنان حضور و ظهوري درجامعه دارند كه همگان تازه به اين نكته پي خواهند بردكه:
معلم بودن كارساده اي نيست و كار همه كس هم نيست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
بحران معلمان اردنی بار دیگر امروز زمانی که دادگاه عالی اداری اردن حکم داد اعتصابهای معلمان پایان داده شود، وارد برهه سیاسی تاریکی شد. این حکم چند ساعت بعد از مخالفت سندیکای معلمان با پیشنهاد دولت درباره افزایش حقوقشان بود.
دادگاه عالی اداری اردن یکشنبه ( 7 مهر ) توقف اعتصاب نامحدود معلمان را که صبح امروز وارد هفته چهارم خود شد، اعلام کرد.
دادگاه اداری بنا به شکایت برخی شهروندان و والدین دانش آموزان حکم به پایان دادن به اعتصاب معلمان داد. دادگاه عالی اداری حمایت دستگاه قضا از تدابیر قوه مجریه یعنی دولت را تامین میکند و بنا به حکم قضایی دولت خودش را ملزم به اجرای حکمهای قضایی و حقوقی میداند.
صالح العرموطی، وکیل اردنی و عضو فراکسیون پارلمانی الاصلاح اعلام کرد، این حکم نهایی نیست بلکه یک حکم موقت است.
وی افزود: شروطی برای اجرا شدن حکم وجود دارد و باید ضمانتی برای جبران هرگونه ضرر ارائه شود.
دولت اردن پیش تر تصمیم گرفته بود حقوق معلمان را از ۲۴ تا ۳۱ دینار (حدود ۳۴ تا ۴۳ دلار آمریکا) براساس رتبه معلمها افزایش دهد.
این افزایش حقوق بدون توافق با سندیکای معلمان انجام شد که ادامه اعتصابها پس از دور جدید گفت و گو با وزارت آموزش و پرورش را اعلام کرده بود.
عمر الرزاز، نخست وزیر اردن اظهار کرد: این افزایش حقوق حداکثر افزایشهایی است که دولت میتواند اختصاص دهد.
الرزاز در ادامه گفت: از وزیر دارایی درخواست کردم بودجه لازم برای این افزایش حقوقها را تامین کند حتی اگر دولت مجبور به گرفتن وام شود.
نخست وزیر اردن افزود: این افزایش حقوقها هزینهای در حدود ۲۶ میلیون دینار را تحمیل خواهد کرد.
خبرگزاری رسمی اردن (پترا) اعلام کرد، امان در نشست روز شنبه خود افزایش حقوق معلمان بر اساس رتبههای آنها را تصویب کرد.
در مقابل اتحادیه معلمان اردن اینکه امان به صورت یک جانبه افزایش اضافه کارها بر اساس رتبههای کاری معلمان را اعمال کرده، ظلم خوانده و بر ادامه اعتصاب برای چهارمین هفته متوالی تاکید کرد.
ناصر النواصره، رئیس سندیکای معلمان اردن با اشاره به نقض حقوق و بازداشت معلمان در طول اعتراضات پنجم سپتامبر، عذرخواهی نکردن دولت از معلمان را تقبیح کرد.
النواصره افزود: دولت به صورت یکجانبه راهحلی را به ما تحمیل میکند و ما این اقدام را ظلم میدانیم.
رئیس سندیکای معلمان اردن درباره افزایش حقوقهای تایید شده از سوی امان گفت: ما این خرده ریزها را به دولت اردن میبخشیم، مبلغ مطرح شده ۱۰ درصد افزایش حقوق درخواست شده از سوی معلمان نبوده بلکه حتی از آن کمتر است.
او افزود: فعالیتهای ما ادامه دارند و برای هفته چهارم که اعتصاب جدیدی آغاز میشود، نیز برقرار هستند.
الرزاز پیشتر گفته بود که افزایش حقوقها از ابتدای اکتبر آتی در صورت برگزاری جلسات درس وارد مرحله اجرا خواهند شد.
سندیکای معلمان اردن با حدود ۱۴۰ هزار عضو به اعتصاب خود تا افزایش حقوق و محاکمه مسئولان حمله به دو معلم در جریان اعتراضاتشان در پنجم سپتامبر جاری ادامه میدهند.
انتهای پیام/
ایسنا
گرتا تونبرگ نوجوان سوئدی که برای مبارزه با تغییرات اقلیمی فعالیت می کند در سخنانی پرحرارت در برابر رهبران جهان در سازمان ملل، آنها را به ناکامی در این زمینه متهم کرده است.
او در اجلاس تغییرات اقلیمی سازمان ملل در نیویورک گفت: "شما با کلمات توخالی مرا از رویاهایم و کودکی ام محروم کرده اید. تازه من جزو خوش شانس ها هستم."
حدود ۶۰ رهبر جهان در این اجلاس یک روزه که آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد ترتیب داده شرکت کرده اند.
گرتا تونبرگ گفت: "هیچ چیز سر جایش نیست. من نباید اینجا باشم. من باید آن طرف اقیانوس الان در مدرسه باشم. در مقابل شما به ما جوان ها چشم امید دوخته اید. چطور رویتان می شود؟"
او که ۱۶ سال دارد و با قایق از اقیانوس عبور کرده تا در این اجلاس شرکت کند رهبران جهان را ترغیب کرد فورا اقدام کنند و گفت: "ما شما را زیر نظر خواهیم داشت."
او اضافه کرد: "مردم دارند جانشان را از دست می دهند. اکوسیستم ها یک جا در حال فروپاشی هستند. انقراض انبوه (گونه های زیستی) شروع شده. و شما فقط می توانید از پول و رشد بی وقفه اقتصادی حرف بزنید. چطور رویتان می شود؟"
"برای بیش از ۳۰ سال حرف علم در این باره هیچ ابهامی نداشته. چطور جرات می کنید به این موضوع پشت کنید، به اینجا بیایید تا بگویید به اندازه کافی تلاش می کنید، در حالی که هنوز هیچ اثری از سیاست ها و راه حل های لازم به چشم نمی خورد."
"شما می گویید صدای ما را می شنوید و از عجالت موضوع خبر دارید. اما صرف نظر از اندوه و خشمی که دچارش هستم نمی خواهم این موضوع را باور کنم، چون اگر واقعا اوضاع را درک می کنید و باز هم در اقدام کردن (برای حل این مشکل) ناکام می مانید، در آن صورت باید آدم های پلیدی باشید و من نمی خواهم این موضوع را باور کنم."
رهبران چه گفتند ؟
آقای گوترش که این اجلاس را ترتیب داده گفت که جهان "به یک حفره عمیق اقلیمی افتاده است" و باید فورا دست به کار شود.
او گفت: "وقت خیلی تنگ است، اما دیر نشده."
آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان گفت که کشورش تعهد خود برای مقابله با گرمایش زمین را دو برابر می کند و به ۴ میلیارد یورو می رساند.
امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه گفت که سازمان های بین المللی قول تخصیص ۵۰۰ میلیون دلار کمک دیگر برای حفاظت از جنگل های گرمسیری مثل آمازون را داده اند.
جاسیندا آردن نخست وزیر نیوزیلند گفت که اوضاع در کشورش "به تدریج درحال ورق خوردن است."
او گفت: "تولید ناخالص تصاعد ما در سال ۲۰۰۶ به اوج رسید، بیش از ۸۰ درصد برق ما از منابع تجدیدپذیر یعنی هیدروالکتریک و بادی می آید و ما یک برنامه بلندپروازانه را شروع کرده ایم."
"ما لایحه به صفر رساندن تولید گازهای کربنی را در پارلمان معرفی کرده ایم که هدف آن اطمینان از آن است که نیوزیلند زیر سقف ۱.۵ درجه سانتیگراد گرمایش که برای پرهیز از آب و هوای فاجعه بار در کشورهای همسایه ما در اقیانوس آرام لازم است می ماند."
گفته شده بود که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در این نشست شرکت نخواهد کرد اما او بدون اطلاع قبلی در این همایش حاضر شد.
دونالد ترامپ که برای شرکت در اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده، قرار بود همزمان با نشست تغییرات اقلیمی در جلسهای دیگر با موضوع آزادیهای مذهبی شرکت کند اما خبرنگاران از حضور ناگهانی او همراه با معاونش مایک پنس در نشست تغییرات اقلیمی خبر دادند.
آقای گوترش گفته تنها کشورهایی اجازه صحبت در این نشست را دارند که با برنامهای برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای به این اجلاس بیایند.
برزیل، استرالیا و عربستان از جمله کشورهایی هستند که در این نشست شرکت ندارند.
این نشست تنها چند روز بعد از آن برگزار میشود که میلیونها نفر در سرتاسر جهان برای شرکت در اعتراضها به بیتوجهی رهبران جهان به تغییرات اقلیمی، با رهبری فعالان جوان به خیابانها آمدند.
یک روز پیشتر دانشمندان و پژوهشگران هشدار دادند که نشانهها و پیامدهای گرمایش زمین در حال شدت گرفتن است.
سازمان جهانی هواشناسی (WMO) گفته است که میزان دیاکسید کربنی که در اتمسفر زمین منتشر میشود، در عرض چهار سال گذشته نسبت به چهار سال قبل از آن ۲۰ درصد افزایش یافته است.
دبیر کل سازمان ملل گفته است که انتظار دارد رهبران جهان با "برنامههای جدید و جاهطلبانه" برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای در این نشست شرکت کنند.
آقای گوترش میگوید خواستهاش این است که جهان از سوختهای فسیلی (مانند نفت و گاز) فاصله بگیرد و از سال ۲۰۲۰ به بعد از ساختن نیروگاههایی که با این نوع سوخت کار میکند، خودداری کنند.
نشست فوقالعاده سازمان ملل درباره تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین در حالی برگزار میشود که سال آینده موعد برگزاری اجلاس جهانی تغییرات اقلیمی است.
رهبران حدود شصت کشور از جمله نخست وزیر بریتانیا و رئیس جمهور فرانسه در این نشست درباره برنامههای خود برای مقابله با پیامدهای تغییرات اقلیمی صحبت میکنند.
اما موضوع حساس سوختهای زغالی باعث شده است که رهبران کشورهایی مانند استرالیا و ژاپن در این اجلاس حضور و وقت سخنرانی نداشته باشند.
با وجود این کشورهای دیگری مانند چین و هند با وجود آن که در زمینه توسعه ظرفیت سوختهای زغالی پیشرو هستند در این نشست وقت اظهار نظر خواهند داشت.
آقای ترامپ در ماههای اول ریاست جمهوریاش در سال ۲۰۱۷ اعلام کرد که قصد دارد آمریکا را از معاهده اقلیمی پاریس که دو سال پیش از آن امضا شده بود خارج کند. او میگفت توافق جهانی برای محدود نگاه داشتن افزایش دمای زمین به دو درجه، به ضرر کارگران آمریکایی در صنایع این کشور است.
با وجود این آمریکا هنوز روند خروج خود را از این معاده بینالمللی کامل نکرده است.
بی بی سی
( کلیپ را مشاهده کنید )
طی روزهای گذشته بسیاری از کشورهای دنیا در اعتراضات تغییرات اقلیمی شرکت کردند. اگر چه این اعتراضات بسیار دیر هنگام شکل گرفته است، اما میتواند منشا اثر بسیاری باشد. در این عرصه دانش آموزان کشورهای مختلف بسیار خوش درخشیدند. در ایران اما تاکنون هیچ تحرکی از سوی دانشآموزان دیده نشده است. این بی تحرکی و بیحالی دارای علل مختلفی است که مهمترین علت آن را میتوان دور بودن متولیان نظام تعلیم و تربیت از موضوعات مهم زیست محیطی، چون گرمایش زمین دانست.
جمعیت دانشآموزی ایران در حدود ۱۴ میلیون نفر است. چرا نباید وزارت آموزش و پرورش از این نیروی عظیم در جهت حفظ و سازندگی محیط زیست استفاده کند؟
همگام شدن دانشآموزان ایران در اعتراضات جهانی با دانشآموزان دنیا حداقل این حس قوی را در آنها ایجاد میکند که تنها نیستند و میتوانند به صورت جمعی به زمین کمک کنند.
آیا تعلیم و تربیت فقط این است که از اول ماهِ مهر تا آخر اردیبهشت ماه ۱۴ میلیون نفر دانش آموز هر روز به پشت میزهای مدرسه بیایند و به آنها تئوریات آموخته شود؟ آیا نمیتوان همزمان با آموزش تئوری، در میدان عمل نیز از این نیروی عظیم سرشار از انرژی بهره گرفت تا هم احساس بهتری نسبت به خود و هم تعلق خاطر بیشتری نسبت به زمین در آنها ایجاد کرد؟
موضوعات مهمی چون گرمایش زمین موضوعات کوچکی نیستند که وزارت آموزش و پرورش بخواهد به راحتی از کنار آنها عبور کند. گرم شدن کره زمین علل مختلفی دارد که مهترین علت آن فعالیتهای انسانی در عرصههای گوناگون است. آتش سوزی جنگلها، قطع درختان، نابودی پوشش گیاهی، دامپرویهای صنعتی، صنایع پتروشیمی، نیروگاه ها، صنایع تسلیحاتی، خودرودسازی و غیره همه از عوامل انسانی گرمایش زمین هستند که نیاز است دانش آموزان از آنها با خبر شوند.
از مدتها پیش گرمایش زمین حتی آیسبرگهای بزرگ قاره جنوبگان را نشانه رفته است و دیری نخواهد پایید که جنوبگان تمام یخهایش را از دست بدهد. این خطر بزرگ تنها یک نشانه از صدها نشانهایست که گرمایش زمین در آن تاثیر گذاشته است.
گزارش مؤسسه منابع جهانی در سال ۲۰۱۳ نشان داد که ۴۵۲۶۱٫۲۵۱۷ مترمکعب Co2 در جو زمین موجود است. بیتردید این مقدار طی ۶ سال گذشته بیشتر شده است. در این گزارش ۱۸ کشور بین ۲۵-۱٪، ۱۴۳ کشور ٪۱/. - ٪۰۱/.و ۲۴ کشور ٪۰۰/. تولید گاز گلخانهای دارند.
کشورهایی مانند چین (٪۲۵/۹۳) (رتبه اول) و آمریکا (٪۱۳/۸۷) (رتبه دوم) ،اتحادیه اروپا (٪۹/۳۳)، هند (٪۶/۴۳) روسیه (٪۴/۸۶) و ایران (٪۱/۵۸)، آلمان (٪۱/۹۸)، کانادا (٪۱/۶۳) از جمله کشورهایی هستند که پیشتاز در تولید گاز گلخانهای هستند.
بنابراین وزارت آموزش و پرورش باید بتواند از این بستری که در دنیا ایجاد شده است با برنامه ریزی درست پای دانشآموزان ایران را هم وسط این ماجرا بکشد و هیچ نهراسد. زیرا همگامی نظام تعلیم و تربیت ایران با جهان در اعتراض به تغییرات اقلیمی میتواند جایگاه ایران را در جهان ارتقاء دهد. هیچ معنای مناسبی متصور نیست که آموزش و پرورش ایران بخواهد خود را تافته جدا بافته از تعلیم و تربیت دنیا بداند. چرا؟ چون تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین با کسی یا کشوری شوخی یا تعارف ندارد، به علاوه ایران خود از جمله کشورهایی است که در تولید گازهای گلخانهای نقش موثری دارد
و خود نیز از قربانیان تغییرات آب و هوایی است.
این آسیب به زودی کل کره زمین را تحت تاثیر قرار خواهد داد، همان طور که چند دهه است که دامن ایران را گرفته است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
ساعاتی پیش بزرگترین راهپیمایی اعتراضی جهان در حفاظت از محیط زیست آغاز شده است. بیش از ۱۵۰ کشور در جهان اعلام کردهاند این تظاهرات در شهرهایشان برگزار خواهد شد. جنبشی اعتراضی برای هشداری اضطراری که گرتا تونبرگ سردمدار آن است.
گرتا تونبرگ ، نوجوانی شانزده ساله ، فعال محیطزیست سوئدی است. گرتا یک روز صبح تصمیم گرفت به جای رفتن به مدرسه و نشستن سرکلاس درس به تنهایی جلوی مجلس نمایندگان سوئد اعتراض خود را به نمایش بگذارد. تمام تلاش این فعال نوجوان محیطزیست در راستای ارتقای آگاهی جهانی در مورد خطرات ناشی از گرمایش زمین که منجر به تغییرات برگشتناپذیر زمین میشود بود.
در مدت زمان بسیار کوتاهی گرتا توانست نظر رسانهها را نسبت به خود جلب کند و کم کم دیگرانی هم در کنارش قرار گرفتند و با او همصدا شدند. پس از سخنرانی او در کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل در سال ۲۰۱۸ این جنبش رنگ و بویی بسیار جدیتر از قبل گرفت و معترضان همانند او هر جمعه تلاش کردند صدای خود را به گوش افرادی برسانند که در راس قدرت قرار دارند.
در سال ۲۰۱۹ حداقل دو اعتراض هماهنگ در چند شهر مختلف برگزار شد که بیش از یک میلیون دانشآموز در آن شرکت کردند. دانش آموزان و دانشجویان معترض از رهبران دنیا میخواهند تا برای افزایش دمای جهان قبل از آن که خیلی دیر شود، اقدامی انجام دهند.
گرتا تونبرگ با جسارتی مثال زدنی از همگان میخواهد که به نام علم و واقعیتهای علمی نسبت به آنچه که منجر به نابودی کره زمین میشود بیتفاوت نباشند. او در سفر اخیرش برای کاهش کربن با قایق خود را به آمریکا رساند. حرکتی که به شدت مورد حمله منکران گرمایش زمین قرار گرفت. در واقعیت اما این عمل گرتا از منش درونی شدهای نشأت میگیرد که به گواه پدر مادرش او برای گرفتن هر تصمیمی جهان را در اولویت قرار میدهد.
چرا آن قدر مهم است که (افزایش دمای زمین) را زیر ۱.۵ درجه سانتیگراد نگاه داریم؟ گرتا تونبرگ در پاسخ به این سوال میگوید:«زیرا این میزانی است که علم آن را برای پرهیز از بی ثبات کردن شرایط آب و هوا تعیین کرده است تا از زنجیره غیرقابل بازگشتی که از کنترل بشر خارج است، اجتناب شود. حتی در یک افزایش یک درجهای، شاهد از میان رفتن غیرقابل قبول زندگی و جان مردم هستیم».
گرتا تونبرگ، نوجوان فعال محیط زیست در هفته گذشته از سوی سازمان عفو بینالملل برنده جایزه «سفیر وجدان» در سال ۲۰۱۹ اعلام شد.
گرتا سرسختانه ایستاده که تا جایی که ممکن است دیگران را نسبت به فردایی که دیر خواهد بود مطلع کند. حالا او تبدیل به رهبر جنبشی اعتراضی شده که منکران گرمایش زمین نمیتوانند وجودش را انکار کنند.
یکی از مسائل کلیدی که در امتداد زندگی شاید حداقل یک بار هم که شده به فکر هر فردی خطور کرده و در مورد آن اندیشیده، این است که مدرسۀ ایده آل، چگونه مدرسه ای است؟ یا اگر در یک مدرسه چه امکانات و شرایطی وجود داشته باشد و معلم ها و کادر اجرایی چگونه باشند، ما آن مدرسه را محیط ایده آلی برای دانش آموزان خواهیم دانست؟
در مواجهه با این مسئله اولین راهی که ممکن است به ذهن هر مخاطبی برسد رجوع به آراء و دیدگاه های نظریه پردازان و متخصصان تعلیم و تربیت، جست و جوی نتایج پژوهش های ملی و بین المللی و یا بررسی و استفاده از تجارب دیگر کشورها است.با این وجود؛ مسیر علمی دیگری نیز و نیز وجود دارد. این که خود دانش آموزان مدرسۀ ایده آل را تعریف کنند و شاخص هایش را شناسایی نمایند. در این چشم انداز، دانش آموزان به مثابه افرادی در نظر گرفته می شوند که از نزدیکترین منظر با مدرسه مواجه شده و کمیت و کیفیت آن را با گوشت و پوست و استخوان خویش چشیده و دیده اند. در این سطح، تجربیات و روایت های دانش آموزان حاصل تعاملات چند لایه با کارگزاران آموزشی، کتابهای درسی، فضا و امکانات، روش های تدریس، و کلیۀ رفتارهای آشکار و پنهان موجود در میدان مدرسه است. بنابراین در این سطح، دانش آموزان بر اساس رویدادهای تربیتی تلخ و شیرین و برداشتها و قضاوت های منتج از جهان کودکانه، و نه تفسیرها و معیارهای بزرگسالانه، به تعریف و ترسیم مدرسه می پردازند.
از این رو، هدف نوشتار حاضر این است که با نگاهی پدیدارشناختی، به جهان دانش آموزان ورود پیدا کند، و تعریف مدرسۀ ایده آل را از پَس نگاه و تجارب ایشان کاویده و مورد بازنمایی قرار دهد. برای تحقق این هدف، سراغ دانش آموزان پسر ششم ابتدایی، در یکی از مدارس سطح استان اصفهان رفته ایم و در یک فضای خودمانی از آنها خواسته ایم نظراتشان پیرامون مدرسۀ ایده آل را بگویند و بنویسند. بنابراین در ادامه بخش هایی از نظرات و دیدگاه های دانش آموزان ارائه می گردد. مدرسۀ خوب مدرسه ای است که در آن معاون و ناظم پیگر حق و حقوق بچه ها باشند، نه این که فقط از والدین یا بچه ها پول بگیرند و هر روز به آنها دستور بدهند زودتر بروید سرکلاس، یا در زنگ های تفریح دنبال هم نکنید یا بازی نکنید. یک مدیر خوب باید دانش آموزان خوب و درس خوان را سر صف تشویق کند و جایزه بدهد و با بچه هایی که دعوایی هستند برخورد جدی کند .
تجربۀ رضا:
" مدرسۀ خوب مدرسه ای است که در درجه ی اول ساختمان مدرسه زیبا نقاشی شده باشد تا روحیۀ دانش آموزان را شاد و خوشحال کند. مدرسه طوری باشد که بچه ها تکالیف را در مدرسه انجام دهند و این کیف های سنگین را روی کول و دوش خود نکشند و هی هر روز آن را به خانه بیاورند و دوباره به مدرسه ببرد. بلکه کیف و کتاب در همان مدرسه بماند و تکالیف در همان مدرسه انجام گیرد ".
نظر ایلیا :
" مدرسۀ خوب مدرسه ای است که در آن معلم به موی بچه ها و لباس فرم آنها گیر ندهد و در عوض مطالب درسی را خوب توضیح دهد تا بچه ها یاد بگیرند. معلم بهتر است با دانش آموزان شوخی کند،علاقه های آنها را در درس دادن در نظر بگیرد و معلم چیزهایی که خودش دوست دارد را برای دانش آموزان اجبار نکند. بلکه آنها را آزاد بگذارد و اجازه بدهد تا دانش آموزان سر کلاس راحت تر باشند ".
روایت پرهام:
" مدرسۀ خوب مدرسه ای است که بتوانیم هر چقدر که می خواهیم بازی کنیم، با لپ تاپ کار کنیم و فیلم ببینیم. مدرسۀ خوب مدرسه ای است که زنگ های ورزش در آن زیاد باشد. همچنین زنگ هنر و نقاشی هم زیاد باشد. سر کلاس برای دانش آموزان آهنگ و فیلم و کارتون پخش شود و هر هفته دانش آموزان به اردو و شهربازی بروند و مسابقات سیب خوری و دیگر مسابقات وجود داشته باشد ".
نظر علی:
" بچه ها به شرطی مدرسۀ خود را دوست خواهند داشت که محیط مدرسه زیبا رنگ آمیزی شده و پر از گل و درخت باشد و دارای امکانات مدرن باشد تا یادگیری را برای ما آسان تر کند. بیشتر بچه ها به مدرسه علاقه ندارند چون بیرون از مدرسه چیزهای سرگرم کننده تری نسبت به درون مدرسه وجود دارد. اگر ما امکانات بهتری داشته باشیم و محیط شادتری داشته باشیم و یک سری سرگرمی میان درس ها داشته باشیم، آن وقت عالقۀ ما به مدرسه بیشتر می شود).
برداشت ابوالفضل:
" مدرسۀ خوب مدرسه ای است که زمین چمن و حیاط بزرگ داشته باشد، حتی پارکینگ داشته باشد تا ماشینهای معلم و مدیر مزاحم بازی بچه ها نشود. در مدرسه باید آزمایشگاه و کارگاه های پیشرفته وجود داشته باشد تا بشود آزمایشهای علوم را انجام داد. مدرسه باید یک پارک بزرگ پر از وسیله داشته باشد تا دانش آموزان آنجا بازی کنند. در مدرسۀ خوب معلم ورزش وجود دارد، چون معلم ها داوری را خوب انجام نمی دهند و بازی بلد نیستند و همیشه بین بچه ها دعوا می شود، مدرسه باید جعبۀ کمک های اولیه و امکانات بهداشتی و سلامتی مناسب داشته باشد تا دانش آموزان شاد باشند).
دیدگاه محمد:
" مدرسۀ خوب مدرسه ای است که امکانات خیلی خوب: مثل دستشویی خوب، میز و نیمکت خوب، تابلوی خوب، کامپیوتر خوب داشته باشد و در حیاط امکانات داشته باشد. مدرسه خوب باید تمیز باشد و ایمن ساخته شده باشد و دستشویی هایش تمیز باشد و آب خوری هایش مزه بد ندهد و کارگاه کامپیوتر داشته باشد ".
روایت آرش:
" مدرسۀ خوب جایی است که مدیر و معاون مهربان و خوش اخالق داشته باشد، و هر وقت که قول می دهد سر قولش باشد. آنها باید بیشتر به فکر دانش آموزان باشند و در مدرسه به نیازها و استعدادهای دانش آموزان توجه کنند ".
و در نهایت بهراد می گوید: مدرسۀ خوب مدرسه ای است که در آن معاون و ناظم پیگر حق و حقوق بچه ها باشند، نه این که فقط از والدین یا بچه ها پول بگیرند و هر روز به آنها دستور بدهند زودتر بروید سرکلاس، یا در زنگ های تفریح دنبال هم نکنید یا بازی نکنید. یک مدیر خوب باید دانش آموزان خوب و درس خوان را سر صف تشویق کند و جایزه بدهد و با بچه هایی که دعوایی هستند برخورد جدی کند).
کانلی و کالندینین (1990) به عنوان دو صاحب نظر برجستۀ تعلیم و تربیت باور دارند که مجموعه آگاهی های ما از جریان تعلیم و تربیت به واسطۀ گفت و گوها، داستانها و تجارب معلمان و دانشآموزان حاصل شده است. نکته ای که ویلیام آیرز، دیگر صاحب نظر تربیت نیز بر آن معترف شده است. آیرز نیز به درک و فهم موقعیت ها و پدیده های تربیتی از درون تاکید نموده و باور دارد این مهم در اغلب پژوهشها مغفول و فراموش شده است.
بر همین اساس آیرز برای جبران این غفلت و از قلم افتادگی پیشنهاد می کند به منظور انعکاس و عرضۀ دنیای دانش آموزان به همان سان که هست و ترسیم دنیا به همان فوریت و آنی بودنی که آنها می بینند و خلق پژوهش هایی معنادار که دانش آموزان در آن مشارکت داشته باشند، پژوهشگران می بایست با خود دانش آموزان کار کنند (فتحی واجارگاه، 1392). بنابراین با توجه به این تاکید و توجه، دغدغۀ نوشتار حاضر نیز ترسیم مفهوم مدرسۀ ایده آل بر اساس نگاه درونی، یعنی نظرات دانش آموزان بود. چراکه تعریف و معنای مدرسه، الزاماً آنچه معلمان می گویند یا آنچه متخصصان می نویسند، نیست، بلکه معنای حقیقی مدرسه آن چیزی است که دانش آموزان با آن مواجه می شوند، تجربه می کنند، به یاد می سپارند و با آن بزرگ می شوند تا در زمان و مکانی دیگر آنها را به زبان بیاورند و روایت کنند.
در تبیین و بررسی نظرات فوق، می توان اذعان داشت که دانش آموزان باور دارند مدرسۀ ایده آل، مدرسه ای است که فضای اجتماعی و روانشناختی آن آکنده از همدلی، همراهی، احساس امنیت، احساس حمایت، احساس درک متقابل و صمیمیت بین دانش آموزان و همۀ عوامل مدرسه است. در عین حال این احساسات و عواطف در بستر امکانات و تجهیزاتی قابل تجربه است که به کنجکاوی های دانش آموزان پاسخ دهد و استعدادهای آنها را بشکُفاند، مواردی چون: وجود کارگاه و آزمایشگاه، زمین های ورزش، پخش موسیقی و فیلم های آموزشی و غیره.
در عین حال، دانش آموزان مدرسۀ ایده آل را به مثابه بستری تعریف کرده اند که در کلاسهای آن میزها و صندلی های نو وجود داشته باشد، در و دیوارهای کلاس و مدرسه رنگی باشد، درخت، گل و فضای سبز در آن وجود داشته باشد و به سرویس های بهداشتی و آبخوری مناسب تجهیز باشد. افزون براین، در مدرسۀ ایده آل، راه برای تجربۀ شادی و بازی باز است. چنان که در ترازوی برنامه های درسی از بارِ دروس خُشک و انتزاعی کاسته شود و هر لحظه سایۀ معلم و مدیر و ناظم بر سر دانش آموزان سنگینی نکند. بنابراین دقیقاً در همین "تعریف" و "معنای مدرسه" است که "فرایند آموزش" با "توسعه" و "سطح توسعه یافتگی کشورها" پیوند می خورد.
در همین راستا، زمانی و نصراصفهانی (1386) بر مبنای مصاحبه با دانش آموزان و والدین و بررسی اسناد کشورهای آمریکا، کانادا، استرالیا و انگلستان به این نتیجه رسیدند که در این کشورها، فضاهای باز و وسیع برای بازی و جنب و جوش کودکان در نظر گرفته شده است. دانش آموزان در مدرسه از طبیعت و جامعه پیرامونش جدا نیستند. طراوت و سرسبزی محیط اطراف، شور زنده بودن و نشاط دوران کودکی را در آنها زنده نگه می دارد و محیط آموزشی را برای آنها جذاب و دلپذیر می کند. استفاده از فضاهای آموزشی جامعه برای آموزش و استفادۀ متقابل جامعه از فضاهای مدرسه، یکی دیگر از ویژگی های خاص این کشورهاست. همچنین در این مدارس، همه یا قسمتی از کف کلاس با موکت پوشیده شده است. برای برخی از دروس، دانش آموزان روی موکت دور هم می نشینند و بعضی از فعالیتهای کلاسی را انجام می دهند.
در جلوی در کلاس نیز محلی برای بیرون آوردن کفش دانش آموزان قرار دارد.کلاس ها خیلی بزرگ و میزها به شکل مربع- مستطیل است.
نکتۀ قابل توجه دیگر این است که، همۀ مواد، وسایل آموزشی و حتی کتاب و دفترچه های دانش آموزان در کلاس درس نگهداری می شود، بر خلاف مدارس ایران که بچه ها هر روز مجبورند مقدار زیادی کتاب و دفتر به مدرسه ببرند و بیاورند. در این کشورها، نیاز بچه ها در ابتدای سال از طریق مدرسه به طور مجانی تهیه می شود. همچنین در اغلب مدارس این کشورها، میز کامپیوتر، شبکه های رایانه ای، صندلی با چیدمان دایره ای، درختکاری ها و فضاهای سبز و بزرگی وجود دارند که مورد استفادۀ عموم مردم قرار می گیرند، همچنین امکانات کمک آموزشی شامل: انواع مواد، مدل ها، ماکت ها، کتاب ها، مجلات و وسایل آزمایشگاهی و کارگاهی که در قفسه های مستقر در کلاس چیده شده اند.
افزون بر این، یافته های مربوط به جو و فضای فرهنگی این پژوهش، نشان می دهد که شش عامل شامل: حس همدلی و همدردی، تعهد و مسئولیت شناسی، احترام، جو اعتماد، علاقه و انگیزه، و جوشادی و نشاط بر مدرسه حاکم است که همۀ این عوامل محصول مجموعۀ امکانات آموزشی مناسب و متناسب، برنامه های درسی و روابط والدینی حاکم در مدارس تحت مطالعه بوده است (زمانی و نصراصفهانی، 1386 ).
این در حالی است که در اغلب مدارس ایران، دانش آموزان، مدارس را غیر صمیمی، خشک و با یک نگاه حاکم و محکوم که محتوای زیاد و غیر کاربردی را به صورت صرفاً مکانیکی آموزش می دهد، معرفی می کنند. برای همین غالب مدارس امروزی محلی برای دور نگه داشتن شاگرد از واقعیت های خارج از کلاس درس است، در حقیقت مدرسۀ امروزی چیزی بیش از یک زندان تصنعی برای ذهن و جسم فراگیر نیست که فرد خود را فقط به منزله ی یک شیء یا همچون عنصری آماری و بر اساس موفقیت یا شکست تعریف می کند و بیگانگی و تنفر از مدرسه و کلاس محصول این چنین فضایی است (بینش و همکاران، 1393 :82 )
بنابراین، از آنجا که دوران مدرسه، با دوران تکوین و شکل گیری شخصیت دانش آموزان همراه است، در "کشورهای توسعه یافته" و "مدارس توسعه محور" سعی می شود بسترهایی فراهم گردد تا دانش آموزان در دل برنامه های درسی، رویدادهایی تجربه کنند که داستانهای برآمده از آنها مَحمِلِ مفاهیم توسعه باشد. فراگیرانی که امید، اعتماد، شادی، احترام، عشق، همدردی، همزبانی، گذشت، ایثار، یکدلی، صداقت، تفکر انتقادی، مسئولیت پذیری، انصاف، نوع دوستی، امانت، کار گروهی، اعتدال و نظم را می آموزند، زندگی خویش را نیز حول همین مفاهیم معنا می کنند و آیندۀ خویش را نیز بر اساس همین مفاهیم می آفرینند. اما در مدرسه ای که زیست تحصیلی فراگیران با آزمون های پی در پی، رقابت، مشق شب، فقر امکانات آموزشی، حافظه محوری، رتبۀ برتر شدن، کتاب های تست، تلقین، تحمیل، تحکم، نگاه بالا به پایین و سلطۀ معلم عجین است، دانش آموزان زندگی را صحنۀ بی رحمانه ای تصور می کنند که برای بقای خویش باید به هر بهانه ای از دیگران پیشی بگیرند فقط به فکر خویش باشند. برای این دانش آموزان مدرسه به مثابه محیطی است که در آن باید برای زندگی آینده تجهیز شوند، زندگی ای که از آن 'انسان زدایی' شده است. این طیف از دانش آموزان مدرسه را اغلب به عنوان محیطی تعریف و ترسیم می کنند که با اجبار وارد آن می شوند و با اکراه موضوعات درسی را یاد می گیرند، محیطی خشک که پیرامون آن را دیوارهای بلند احاطه کرده است و میان آن و خانه و جامعه راهی یک طرفه وجود دارد.
بر همین اساس برای این که توسعه بتواند مانند موادغذایی به جسم و جان دانش آموزان راه یابد، انتظار می رود بستر مدارس فعلی روز به روز به تعریف مدرسۀ ایده آل، چنان که دانش آموزان بر آن باور دارند، نزدیک شود.
در پایان سه نمونۀ دیگر از تعاریف و روایت های دانش آموزان پیرامون مدرسۀ ایده آل پیوست می گردد، به این امید که در سال های آتی شاهد رسیدن به معنای مدرسۀ ایده آل باشیم.
فهرست منابع :
بینش، مرتضی، کشتی آرای، نرگس، یوسفی، علیرضا و یارمحمدیان محمدحسین (1393 ). تجربه زیسته ی دانش آموزان از مدرسه: راهنمای عمل برنامه درسی. مجلۀ پژوهش های برنامه ی درسی . 4. (1(. 84-61.
فتحی واجارگاه، کورش (1392 ). برنامهدرسی به سوی هویتهای جدید: شرحی بر نظریات معاصر برنامه-درسی. تهران: انتشارات آییژ .
زمانی بی بی عشرت و نصراصفهانی احمدرضا (1386( ویژگی های فیزیکی و فرهنگی فضاهای آموزشی
Clandinin, D. J, & Connelly, F. M. (1990). Narrative, experience and the study of curriculum. Cambridge journal of education, 20(3), 241-253.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ یکشنبه 13 مرداد 1398 سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در سلسله نشست های " بزم اندیشه " میزبان دکتر عادل پیغامی استاد دانشگاه امام جعفر صادق ( ع ) با موضوع " کالبد شکافی سند 2030 " بود .
این استاد دانشگاه با 15 دقیقه تاخیر در نشست حضور پیدا کرد و بابت تاخیر خویش از حاضران عذرخواهی نکرد .
کارشناس علمی نشست دکتر سوزنچی ایشان را چنین معرفی کرد :
" دکتر عادل پیغامی چند سالی است که در حوزه اقتصاد با این جا همکاری دارند .آقای دکتر پیغامی دکترای علوم اقتصادی دارند ، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق هستند ، عضو برخی انجمن های بین المللی از جمله انجمن بین المللی مدرسان اقتصاد گیت ، انجمن بین المللی اقتصاددانان هترودوکس ، ایشان مدتی معاون آموزشی دانشکده اقتصاد امام صادق بودند الان هم معاون پژوهش آن دانشگاه هستند ، در زمینه های بین المللی فعالیت های بین المللی دارند .گفتند : نگویید این ها را اما من می گویم تا دوستان بدانند که ممکن است بپرسند ایشان که رشته اقتصاد هستند چه ربطی به سند 2030 دارد .از جمله کارهای ایشان برگزاری یک دوره بین المللی چندجانبه با مشارکت بانک توسعه اسلامی ، دانشگاه دافتروی لندن ، موسسه علمی آموزشی مارک فیلد لندن و دانشگاه بین المللی اسلام آباد و دانشگاه امام صادق است و آثار متفاوتی هم در زمینه های اقتصاد اسلامی ، هم در زمینه های اقتصاد مقاومتی ، هم در زمینه های مرتبط از جمله اقتصاد سیاسی جهانی ترجمه کتاب اقتصاد رسانه دارند .در عرصه های فرهنگی هم حضور جدی و فعالی دارند و رشته اقتصاد را کاملا اقتصاد محض نمی بینند .
عادل پیغامی در این نشست 50 دقیقه سخنرانی کرد .
پس از سخنرانی معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق ( ع ) و در بخش پرسش و پاسخ ، آقای باقری از کارمندان سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی مانع از طرح پرسش توسط مدیر صدای معلم گردید .
با این حال هنگام طرح پرسش توسط مدیر صدای معلم علی رغم آن که محتوای سوالات از متن سخنرانی انتخاب شده بود ؛ دکتر عادل پیغامی به کرات سخنان علی پورسلیمان را قطع کرد .
این استاد دانشگاه در ابتدای سخنرانی خویش گفته بود :
" طبیعتا عرایض بنده خیلی اطلاعات نمی خواهد به شما منتقل کند ، بیشتر همان بخش اندیشه و سوالات است که دوست دارم بزرگواران ذهنشان درگیر سوال بشود .
پیغامی تاکید کرده بود : " در عرض 45 دقیقه باید آن را بگویم و بیشتر دوست دارم گفت و گو و سوال و جواب باشد و با همدیگر گفت و گو کنیم و با هم بیندیشیم."
بخش پایانی سخنان عادل پیغامی به صورت مشروح در صدای معلم منتشر می گردد .
این سند 2030 در پانزده ساله دوم هم اجرا شد و هشت بند اول هم اجرایی شد. در این اجرائیات هم دولت های ما گزارش دادند به مجامع بین المللی تقریبا همه آن چه را که در این هشت محور در همه دنیا ارائه می شد اجرا شد .
این ها گایدلاین هستند ، پیشنهاد است ظاهرا اجباری در آن نیست. اجبارهایش نرم است و از هر اجبار سختی به نظر من پرنفوذتر و نافذتر . حتی در بعضی از زمینه هایش که ما مشارکت داشتیم مثلا از آن هشت محور در ام دی جی یک محورش فقرزدایی بود. الآن هم در هفده محور یک محورش فقرزدایی است. فقر زدایی را به یونسکو دادند . یونسکو هم به کشورهای اسلامی آیسسکو داد . آیسسکو غیر علنی اش شد آقای دکتر عباس صدری در ایران. دکتر عباس صدری برای فقرزدایی کشورها بنده را فرستاد.
بنده دقیقا در این مسیر به عنوان نماینده بین المللی انتخاب شدم رفتم به بنگلادش برای یازده کشور. برنامه های فقرزدایی آنها را گرفتم گفتم چه اقداماتی کردید ، بیایید نشان بدهید. برنامه های فقرزدایی خودمان را برایشان عرضه کردیم. بعد توصیه ها را به ایشان کردیم ، کاملا علمی کاملا نرم و رفتند کشورهایشان که برنامه هایشان را تغییر بدهند.
دومین کشوری که من را فرستادند آذربایجان بود . دوباره همه کشورهای آسیای میانه و افغانستان و آن یازده کشور همه جمع شدند با خود آذربایجان و سه روز برنامه هایشان را دیدیم و خود بنده برنامه فقرزدایی ام دی جی در آیسسکو نفر ناظر بودم . کارشناس جهانی شان بودم که بروم و به آنها پیشنهاد بدهم. در ای دی جی هم دقیقا 17 محور کلید خورده است. در برخی محورها ماخیلی عقبیم و در خیلی محورها ما خیلی جلو هستیم.
یک نموداری است به نام نمودار عنکبوتی ؛ حالا اگر بعدها دوستان خواستند من به سازمان پیشنهاد داده ام که این جلسات ادامه پیدا بکند من می خواهم روایت را بشنوید نه این که روی پاورپوینت ببینید می رویم به سمت دیدن اینها . نمودار عنکبوتی دارند دقیقا برای کشورهای مختلف می کشند که در چه مرحله ای هستیم در بخشی مراحل کارمان جلو است ولی در برخی نه. این دستورالعمل هایی که آنجا نوشته می شود هفده محور به چند تا هدف میانی تقسیم می شود ، هر کدام از این هفت هشت تا محور اهداف عملیاتی و پرفشینال تبدیل می شود و پرفشینال و عملیاتی برایشان فهرستی از گایدلاین نوشته می شود ؛ این می شود سند . برای هر کدامشان گاهی اوقات با اسناد 200 تا 300 صفحه ای مواجه هستیم . این به عنوان پیشنهاد آمده است.
در کشور ما متاسفانه به دلیل بی سوادی و به دلیل بهت زدگی و غرب زدگی مقابل همسایه ، مقابل مدرنیته ، مقابل کشورهای پیشرفته که هر چه آنها می گویند احتمالا خیلی چیز خوبی است ؛ این اسناد را می گیریم ترجمه فارسی می کنیم در یک فرایند بسیار محدودی از بومی سازی یک تغییراتی در آن می دهیم ؛ اول و آخرش یک آیه می چسبانیم ، با سیاست های کلی مقام معظم رهبری را هم تناسب اش را نشان می دهیم چون ظاهر اینها همین طور است . بسیاری از متونی که می خوانیم خیلی حرف های خوبی است ، هر چقدر می رود پایین تر و به گایدلاین ها می رسد تفاوت های ارزشی و بومی و محلی و فرهنگی خودش را نشان می دهد و کشورها جیغ شان در می آید ولی در اهداف بسیار خوبند. با سیاست های کلی اینها را ممزوج می کنیم به عنوان سند ملی ابلاغ می کنیم.
دستگاه فکری که باید بنشیند سند بنویسد مثلا همین سند تحول بنیادین بنده در مسیر نگارش اش بودم . من پنج سال عضو کمیسیون تعلیم و تربیت شورای انقلاب فرهنگی بودم . آنجا خدمت دوستان بودم ، در سند تحول بنیادین حضور جدی داشتم. بالغ بر دویست و چهل نفر از کارشناسان ما نظر دادند موافق و مخالف . خیلی نشست داشتند . آقای مهندس نوید یادم می آید که می گفت ویرایش سیزدهم ویرایش چهاردهم ... واقعا خیلی گفت و گوهای زیادی شده بود. ولی وقتی سند بین المللی می آید کافی است ترجمه کنید ، چهار کارشناس هم دور هم ظاهرش را بومی سازی کنند. کار خیلی راحت است و ما الآن با این مواجه هستیم که فهرستی از این گاین لاین ها در قالب نه سیاست کلی که این ها کار مجمع است ، در قالب انواع دستورالعمل ها و بخشنامه های دولتی به کشور می آید و سریان پیدا می کند. این هفده بند دارد در کشور کنتور می اندازد.
مسئولین ما هم از دو دولت قبلی تا دولت فعلی فرق نمی کند دقیقا در کنوانسیون ها رفت و آمد می کنند ، شرکت می کنند و گزارش می دهند و گزارش می گیرند ، کاملا مسیر دارد اتفاق می افتد.
یکی از اینها مسیری را طی کرد که کمی تیز بود. خیلی هم قرص بود. معاون اول رئیس جمهور آمدند و بخشنامه ملی کردند . آن تکه ای که بند هفدهم مربوط به آموزش و پرورش بود به شکل تیزی در کشور ابلاغ شد. مقدماتی طی شده بود و آن مقدمات تحقق پیدا نکرد و نتیجه اش این شد که بالاترین مقام سیاسی کشور رهبری، رهبر معظم انقلاب صدایشان در آمد والا بقیه آن هفده تا هم همان مسیر را طی کردند. به دو سه دلیل این جیغ درآورد و تبدیل به یک مسئله سیاسی در کشور درآمد. یکی این که ما سند تحول بنیادین داشتیم. کارشناسان زیادی در کشور در این سند حضور داشتند ، عرقی به آن پیدا کرده بودند خوب یا بد. من خودم جزء منتقدان سند بودم که قوت های خوب یا بد دارد. ولی بالاخره همان سند خوب ابلاغ نشد ، خوب اجرایی نشد ، بودجه ای که به آن داده بودند مدام پس می گرفتند . اینها هستند ، من دور از شما نیستم. بارها با آقای نعیمی صحبت کردیم در مورد این که مشکلات اجرایی سند تحول چیست و چرا در اجرا حمایت نمی شود. برعکس این سند آمد حسابی اجرایی بشود ، بدنه کارشناسی جیغ اش در آمد به دستگاه های مختلف ارجاع شد. مقام معظم رهبری هم انتقاد کرد .این شد سند 2030 کشور. ولی 2030 فقط این نیست این یک هفدهم 2030 است . خوب یا بد ! دقت کنید من قضاوتم را باید وارد مورد بشوم.کیس به کیس قضاوت کنید .عرض کردم 70 تا 80 درصد این حرف ها عالی است. مثلا یکی از این هفده مورد موضع عدالت جنسیتی است. ما مشکلات فراوانی در کشور داریم که واقعا عدالت جنسیتی در کشور ما رعایت نمی شود. فهرست بلند بالایی دارم از زنان مخصوصا زنان خانه دارد ،ختران. واقعا رعایت نمی شود . ما مشکلات زیادی داریم. و حتما باید جریانی راه بیفتد و عدالت جنسیتی را برایش کاری بکنیم. من در این زمینه مفصل حرف دارم. ولی وقتی سند 2030 می گوید یک مورد فقط یک هفدهم عدالت جنسیتی است بعد می نشیند اهداف می نویسد و گاید لاین هایش را می نویسد. آن گایدلاین ها بررسی می شود همین خرداد ماه شاخص های عدالت جنسیتی ابلاغ شد. دولت ابلاغ کرد. از کجا درآمد ؟ چرا درآمد ؟ کدام بدنه کارشناسی کشور در این عرصه حضور داشت ؟
بنده حداقل در دانشگاه الزهرا دو رساله دکترا مشاوره و راهنمایی کردم در مورد مقوله عدالت جنسیتی حوزه اقتصادی زنان خانه دار. برای تشخص پیدا کردن بیمه ای و حقوقی کار خانگی زنان. برای بازنشستگی زنان خانه دار نه زنانی که اشتغال دارند چون آنها بازنشستگی دارند. زنان خانه دار بیچاره هستند. خوب بنده و آن رساله دکتری و آن تیم علمی در دانشگاه الزهرا کجا مورد مشورت قرار گرفته ؟ هیچی. یعنی بعد درون زای علمی نداشت.
بنده کاملا موافقم و خیلی جاها به ما می گویند شما همیشه از اسناد بین المللی انتقاد دارید ... بله مقام معظم رهبری فرمودند ، عقل اقتضا می کند ، شاگردی می کنیم ، حرف خوب داشته باشند یاد می گیریم. خیلی چیزها باید یاد بگیریم. ولی این که چشم بسته برویم و اسناد آنها را بگیریم و ترجمه کنیم ؛ نه خیر با غیرت آدم نمی خواند ، با عقل آدم هم نمی خواند و در اجرا هم ما را دچار مشکل می کند. این کشور بالاخره ارزش هایی دارد. این کشور جامعه شناسی دارد ، تاریخ دارد. روان شناسی اجتماعی دارد. فرهنگ دارد ، ارزش هایی دارد. به هم می ریزد کشور.
خوب ابلاغ شد. یک هفدهم این سند در مورد استفاده از آبزیان است و استفاده از آبزیان را توصیه می کند به شرکت های در مقیاس بزرگ صنعتی به دلایل اقتصادی. خوب دوره گذارش را تعریف نمی کند باید کشور عقل داشته باشد تا تعریف کند. می گویم مگر مشکل از غرب و خارجی ها نیست آن گایدلاین هایشان خودشان می فهمند که شما باید در حدی دوره گذار را خودت تعریف کنید. درست است که یک جاهایی ارزش و اصول هایی می گذارد و شما را به لحاظ علمی محکوم می کند، به لحاظ نقد ولی اجازه هم می دهد که دوره گذار تعریف کنید. مثلا در مورد شیلات چند وقت پیش بحثش بود که چند شرکت چینی آمده اند و دارند ماهی خلیج فارس را می روبند ، در واقع جارو می کنند. این اجرای سند 2030 است منتها این بدترین شیوه آن است. مسئول مملکتی ما رفته و دارد آخرین خانه را اجرا می کند. آخرین خانه ای که خیلی باید مقدمات نهادی را طی بکند.حوزه شیلات ما در جنوب ایران و اقتصاد مردم جنوب ایران مبتنی بر ماهیگیری است. خانواده صبح به دریا می رود ، صد کیلو ماهی می گیرد می رود به بندر عمان و می فروشد . بنده با آنها زندگی کرده ام ولی سوار قایشان نشده ام .می خواستم از نزدیک آنها را ببینم. زندگی شان را می کنند و حالا به آنها می گویند تو خانواده اجازه نداری ماهیگیری کنید باید با مجوز فلان شرکت و فلان پیمانکار بروید و نمی توانید بروید چون استانداردهای لازم را از نظر شیلات برای کشتی ندارید پس کشور خارجی می آید و به آن مناقصه می دهید. مزایده می دهید. دقیقا سند 2030 در اینجا اتفاق افتاده است. منتها به نحو بسیار احمقانه ای اجرا شد. سند 2030 هفده محور دارد. فقط محور آموزش و پرورش نیست. متاسفانه وقتی در کشور می گویند 2030 فقط شامل آموزش و پرورش می شود. این یک اشتباه است.
نکته دوم، شما به عنوان سازمان پژوهش با همه این 17 محور سر و کار دارید ، باید داشته باشید. اگر نخواندید ، اگر در کتاب های درسی تان نسبن به این برنامه های هفده گانه ، تفاوت ها را اجرا نکردید از دنیا عقبید. محیط بین الملل ، محیط جهانی دارد عوض می شود ما اینجا تغییر نکرده باشیم. خوب می آیند و مانند سیل از روی ما رد می شود.
سوم، این هفده محور در بدنه های دولتی ما متاسفانه یا خوشبختانه البته بیشتر متاسفانه است دارد تبدیل می شود به برنامه های کشوری ،باز ما در این سازمان پژوهش بی خبر هستیم که چه تفاوت هایی باید در کتاب های درسی مان اتفاق بیفتد. و سومی که حرکت جهادی و انقلابی است و شماها را می طلبد که شما عاشقانه بیایید برای آینده این کشور ، آینده این نظام فکر بکنید آنجایی است که چگونه باید به فرزندانمان سواد تعاملات جهانی بدهیم . الآن سواد تعاملات جهانی در کدام بند از کتاب های درسی ما وجود دارد ؟
این بدبختی هایی که من می گویم که فلان مسئول بی توجهی می کند و احمقانه دارد اجرا می کند این مسئول زمانی دانش آموز بوده است . در کتاب های درسی سواد تعاملات جهانی به او نگفته اند . اینها هنوز به سواد تعامل جهانی نرسیده اند. روایت تغییرات جهانی نکرده اند و متوجه نیستند که کشورشان در این کشتی ، در این اقیانوس پرتلاطم جهانی چگونه باید حفظ بکند ، موفق بکند و تازه ارزش هایش را در خودش حفظ بکند.
بعد ما نسبت به این سندها که ابلاغ می شود باید موضع داشته باشیم . شما پیشرو هستید یا پس رو.
به نظر من جنس معلم ، جنس فرهنگی باید پیشرو باشد. شما باید بگویید کجای سند 2030 درست است یا نادرست ؟
حتی در کتاب های درسی تان باید اینها را به بچه ها ابلاغ بکنید. فرهنگ سازی کنید. اگر الآن مسئول اجرایی با امضای سیاسی و امضای اجرای اش، اجرایی می کند شاید بیست سال دیگر که بچه های ما بزرگ شدند دیگر این اجرایی نشود ؛ آنی اجرایی بشود که به نفع کشور باشد. آن اجرایی بشود که با ارزش های با نظام دینی ما سازگار است ، با نظام انقلابی ما سازگار است. این را شما باید خطش را بکشید.
اگر احساس کنید شما در بند شیلات و استفاده از آبزیان و منابع دریایی و منابع زمینی در آن هفده بند شما هیچ کاره هستید و شما صرفا مسئول حوزه تعلیم و تربیتش هستید این اشتباه است !
اینجاست که بنده عرض می کنم باید گروه های درسی نسبت به تک تک این هفده محور خودشان را سازمان دهی کنند ، هفده محور را بخوانند ،نقدش بکنند ، با سیاست های کلی کشور مقایسه بکنند ، گپ ها را پیدا بکنند و بعد آن چه که مطلوب است با یک نظام فکری ؛ چون سازمان پژوهش به تنهایی نمی تواند ، پژوهشگاه دارد پژوهشگاه باید در این زمینه بیاید.
آقا فرموده اند سازمان پژوهش قلب سیستم است، پژوهشگاه مغز سیستم است. بنده کسی بودم که جرات کردم در تلویزیون آمدم مخالفت کردم ، بعضی ها یادشان است. آقای حاجی بابایی هم خیلی ناراحت شد. گفتند اگر پیغامی آمد به سازمان صدا و سیما راهش ندهید !
چرا ؟ چون من روی خط آمده بودم چون حضوری قبول نکردند. گفته بودند اگر پیغامی به برنامه حضوری بیاید می گویم ، نیاید. من آمدم روی خط ، رفقایی در صدا و سیما داشتیم من را آوردند روی خط گفتند آقا پژوهشگاه را نباید با سازمان ادغام کرد. قلب را که با مغز ادغام نمی کنند.
بله من خبردارم نه این که بی خبرم. بلاخره من دارم راه را می گویم. مغز باید اینجا کار بکند. ارتباط خوبی با دانشگاه ها بگیرد ، با نهادهای ارزشی و انقلابی در فکر بگیرد چون حوزه های سکولار فراوانند ولی چیزی تحویل شما نمی دهند. ترجمه می کنند تحویل تان می دهند. گول می زنند. با حوزه های انقلابی باید ارتباط بگیرید و شما باید تعریف بکنید که نظام جهانی کجا می رود ؟ انقلاب اسلامی چه می خواهد ؟ این باید در برنامه های درسی و گروه های درسی منعکس بشود و بچه هایمان را برای آینده بسازیم.
آخرین جمله از حضرت علی (ع) که فرمودند: عدل اولادکم به غیر آداب زمانه .و ما بچه هایمان را باید برای دنیای بیست سال بعد بسازیم. بیست سال بعد تکنولوژی کجاست. فن آوری های اجتماعی کجاست. نظام حکمرانی جهانی کجاست. از الآن برای آن موقع باید فکر کنید. اگر کتاب ها بچه ها را برای 30 سال بعد آماده بکند بیست سال بعد کلاهمان پس معرکه است و این نیازمند یک حرکت عاشقانه است از سوی شما و اندیشمندانه از سوی شما .
به این سوالات بیاندیشید . حکمرانی افقی جهانی دارد می آید . سند 2030 هم به این شکل می آید . سند می آید می گذرد. یک بخش از آن می آید و می گذرد. این سند هم می آید و می گذرد .
15 سال بعدی ، 2045 . همین الآن کنوانسیون هایش دارد برگزار می شود. مجموعه های مختلف و دستگاه های اجرایی ما در مالیاتش ، در محیط زیستش ، در مسائل و مد لباسش دارند شرکت می کنند. لابی هایی که باید بکنید . دیپلماسی که باید داشته باشید فعالیت در این زمینه. اصلا تاکید است. بعد سند نوشته می شود ؛غیر مستقیم ابلاغ می شود آن موقع ما فریاد در می آوریم که وا اسلاما. از الآن باید به فکرش باشیم. آن موقع که آقای x ( این جا اسم نبریم ) از سفر برگشت و گفت بله نشستیم در کمیسیون مربوطه نسبت به مسائل جنسیتی در آموزش و پرورش صحبت های خوبی در این قسمت کردیم ؛ آن موقع نمی دانستید چه اتفاقی می افتد ؟ الآن معترض است. آن موقع که سند 2030 سر و صدا شد بنده گفتم اگر مقصری در این زمینه باشد اصول گرایان هستند چون در دوران آنها داشت لابی می شد ، و گفت و گو می شد و هیچ کسی مقصرتر از آن یکی نیست. عین همیم. همه به هم می آییم. منتها یک بدنه عاقله ای در این میان می تواند این جریان را متفاوت بکند.
این روایت من از 2030 بود و اتفاقی که دارد می افتد و دستورالعمل کاری است که سازمان پژوهش باید در پیش بگیرد.
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
آتاتورک و رضاخان در ملی گرایی و اقتدارگرایی بسیار شبیه هم اند. آتاتورک و رضاخان هر دو 93 سال قبل به عنوان رئیس جمهور و شاهنشاه انتخاب شدند. اما آتاتورک فلسفه و جامعه شناسی خوانده بود و با دورکیم، گوستاو لی بون، بوشر، هاگسلی و پیتارد آشنا بود(هانیوغلو، 2011) و رضاخان در تاریخ همیشه متهم به بی سوادی است، هرچند برخی گفته اند نامه ها را می توانست امضا کند. ناگفته نماند که رضا شاه نیز مانند آتاتورک نظام تعلیم و تربیت مدرن را در ایران با تاسیس وزارت معارف البته با تقلید از آتاتورک بنا نهاد. اما این دو شخصیت تفاوت اساسی در سیاستگذاری های آموزش و پرورش مدرن داشته اند. سیاست گذاری برنامه های درسی با کپی و تدریس کتاب های درسی خارجی در ایران، بدون فلسفه تربیتی، بدون فلسفه فرهنگی و اجتماعی و بدون رهیافت علمی و تخصصی پی گرفته شد و ما امروز می بینیم که چقدر نظام برنامه ریزی درسی ایران از تخصص و دانش بین المللی خالی است
در سال 1924 کمال آتاتورک درست یک سال بعد از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور ترکیه از جان دیویی فیلسوف مشهور تعلیم و تربیت آمریکا دعوت کرد که به ترکیه بیاید و نسخه جدیدی برای نظام برنامه درسی ترکیه جدید پیشنهاد کند.
جان دیویی دعوت آتاتورک را پذیرفت و در جولای 1924 به ترکیه آمد و به مدت چهار ماه در ترکیه ماند و در پایان گزارش مفصلی برای وزیر آموزش و پرورش ملی ترکیه نوشته (آتا، 2001) که رهنمودها و توصیه های وی عبرت آموز است.
تاکید اصلی دیویی در این توصیه نامه بر سه چیز استوار است:
تمرکز زدایی از برنامه های درسی و مشارکت مدیران محلی در تدوین برنامه های درسی، طراحی برنامه های درسی مبتنی بر مسایل جامعه و تحول در برنامه درسی تربیت معلم (دیویی، 1939).
آتاتورک به اعتقاد مربیان جدید ترک توانست بیش از پنجاه درصد از توصیه های دیویی را توسط مدیران آموزش و پرورش وقت، اجرا کند، به ویژه توانست نظام برنامه درسی دوره ابتدایی و نظام تربیت معلم کشور ترکیه را متحول سازد( اویگون، 2008). در این میان هنوز نظام آموزش و پرورش ترکیه خود را وام دار دیویی می داند.
از نظر متخصصان برنامه درسی در ترکیه، آتاتورک به خاطر تعلقات شدید ناسیونالیستی نتوانست پنجاه درصد از رهنمودهای دیویی را به ویژه در زمینه تمرکز زدایی و مشارکت مدیران و متخصصان محلی در تدوین برنامه درسی اجرا کند و این بخش از رهنمودها همچنان سرگردان و ناتمام رها شده اند(توران، 2000). هنوز کلید مهم ترین مسائل برنامه درسی ترکیه و شاید در معنایی وسیع تر کلید ناتوانی ترکیه در پیوستن به اتحادیه اروپا و حل بحران های ملی، بازگشت به رهنمودهای دیویی در سال 1924 باشد.
تفاوتی که در عملکرد و بینش این دو زمامدار می بینیم اولی مبتنی بر تخصص گرایی، درک حساسیت آموزش و پرورش، احترام به اندیشه های علمی و بین المللی و در مقابل خودشیفتگی، ساده انگاری، عدم درک حساسیت آموزش و پرورش، بی توجهی به اندیشه های علمی و بین المللی است.
سیاست گذاری برنامه های درسی با کپی و تدریس کتاب های درسی خارجی در ایران، بدون فلسفه تربیتی، بدون فلسفه فرهنگی و اجتماعی و بدون رهیافت علمی و تخصصی پی گرفته شد و ما امروز می بینیم که چقدر نظام برنامه ریزی درسی ایران از تخصص و دانش بین المللی خالی است. و چقدر تفاوت هست بین زمامدارانی که میراث فکری جهان را می خوانند و عمل می کنند و آنانی که خودشان بدون عنایت به میراث فکری تعلیم و تربیت و بدون مشارکت با دیگران فلسفه می بافند.
خالی از فایده نیست که مدیران آموزش و پرورش و اساتید دانشگاه ها گزارش بازدید دیویی از نظام برنامه ریزی درسی ترکیه را یکبار به عنوان یک سند علمی -تاریخی مرور کنند.
کانال نوفهم گرایی در مطالعات برنامه درسی