کیتی رایلی، گزارشگر روزنامه تایم در مطلبی با عنوان «Why Dropping Out of School Could Actually Help Your Kid, According to One Education Expert» که در وبسایت تایم منتشر کرده، نوشته است: سِرکِن رابینسون، از آن دسته افرادی بوده است که همیشه در درس و مدرسه عالی هستند، رابینسون پس از پایان دوره دکتری، بیش از ۱۰ سال به عنوان استاد دانشگاه در حوزه آموزش و پرورش تدریس کرده، هدایت کمیسیون ملی خلاقیت، آموزش و اقتصاد را در انگلستان برعهده داشته، و به پاس خدماتش در دنیای هنر از ملکه انگلستان لقب شوالیه دریافت کرده است.
با این همه، اکنون یکی از فعالترین مدافعان روشهای غیرسنتی در آموزش است، روشهای پرورش خلاقیت و حمایت از دانشآموزانی که برگههای گزارش عملکرد و آزمونهای استاندارد جوابگوی نیازهایشان نیست. او به دختر خودش اجازه داد در ۱۶ سالگی دبیرستان را رها کرده و برنامه تحصیلی مخصوص خودش را در پیش بگیرد و به والدین دیگر هم توصیه میکند که آموزش غیرسنتی یا حتی ترک مدرسه را مدنظر قرار دهند، چهبسا که شاید بهترین راه برای فرزندشان همین باشد. البته باید توجه داشت که از نظر رابینسون، که خودش از مدافعان آموزش عمومی است، چنین راهحلی مناسب همه نیست.
او در مصاحبهای با تایم میگوید؛ من خودم در مقطع دکتری تحصیل کردهام. کتاب مینویسم. استاد دانشگاه بودهام. چنین نیست که خارج از این سیستم ایستاده باشم و به آن انتقاد کنم، ولی به این نکته نیز اشاره میکند که نظام آموزشی فعلی پاسخگوی نیازهای بسیاری از مردم نیست.
به اعتقاد او؛ ما درکی بسیار محدود از هوش را مبنا قرار دادهایم، و گرچه عملکرد دانشگاهی به نوبه خود مهم و برای علاقهمندانش سودمند است، اما نباید بهمثابه تنها مقیاس ذکاوت در نظر گرفته شود.
رابینسون والدین را تشویق میکند به آنچه تا کنون تحصیلات خوب میدانستند، از نو بیاندیشند و روشهای متفاوت یادگیری را برای فرزندانشان به کار بگیرند. همچنین از آنها میخواهد در تغییر نظامِ آموزشیِ فعلیبکوشند، نظامی که به اعتقاد او نتوانسته خود را با نیازهای قرن بیست و یکم تطبیق دهد. اینها همه موضوعات اصلی کتاب جدید اوست که با عنوان «شما، فرزندتان، و مدرسه؛ بهترین مسیر آموزشی را بیابید» منتشر شده است.
رابینسون میگوید: اغلبِ پدر و مادرهایی که با آنها صحبت کردهام گرفتار این تفکر اشتباه هستند که برای رسیدن به عالیترین نتایج، بهترین کار این است که مداوماً فرزندشان را تشویق کنند که بالاترین معدل را بگیرند و به برترین دانشگاهها راه پیدا کنند. بحث من این است که مسیرهای منتهی به موفقیت بسیار متنوعاند، ولی این روزها دیگر به اندازه کافی امتحان نمیشوند.
رابینسون که سخنرانیاش با عنوان «آیا مدرسه خلاقیت را نابود میکند؟» با ۵۲ میلیون بازدید همچنان پربازدیدترین ویدئو در تِد است، معتقد است: تعداد بالای آزمونهای استاندارد در مدارس، اولویتدهی به رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات در برابر رشتههای علوم انسانی، حد بالای استرس و نگرانی در میان دانشآموزان، و رویهای که به سمت تکالیف بیشتر و ساعات استراحت کمتر پیش میرود، بسیار مشکل آفرینند.
برخی از دست اندرکاران آموزش، از جمله بتسی دواس، وزیر وقت آموزش ایالات متحده، با این توجیه که والدین باید قدرت بیشتری در تصمیمگیری راجع به تحصیلات فرزندشان داشته باشند، از طرحهایی مانند آزادی انتخاب مدرسه، یا مدارس پیمانی حمایت میکنند. رابینسون معتقد است یک مدرسه خوب، فارغ از اینکه دولتی، خصوصی، یا پیمانی باشد، باید برنامه آموزشی گستردهای را ارائه دهد که زبان و ادبیات، ریاضیات، علوم، هنر، علوم انسانی، پرورش جسمانی و مهارتهای زندگی از جمله بینش مالی و علوم تغذیه را دربر بگیرد. او والدین را تشویق میکند که در صورت فقدان چنین گسترهای، به جای تحمیل یک نظامِ آموزشی ناکارآمد به بچهها، با همکاری معلمان و مدیران موسسه آموزشی فرزندشان به رفع این نواقص در خارج از محیط مدرسه اهتمام ورزند، یا به کلی روش آموزشی نوینی را در پیش بگیرند.
به گفته رابینسون؛ لازم است مطمئن باشید که فرزندانتان اساساً در مدرسه خوشحال هستند. فرزندان ما پیوسته نشانههایی بروز میدهند که بیانگر علایق و شخصیتشان است. مثلاً ممکن است همۀ بچهها با لِگو بازی کنند، ولی آن بچهای که یک سازۀ کامل و پیچیده میسازد، احتمالاً در آینده معمار موفقی میشود. همه بچهها ممکن است نقاشی کنند، ولی آنکه قرار است در آینده کاریکاتوریست شود، احتمالاً تمام حاشیه دفترچههایش پر از طراحیهای پرنکته است.
کِیت، دختر رابینسون، که اکنون مشاور نوآوری در آموزش است، در بچگی عروسکهایش را ردیف میکرد و به آنها درس میداد. اما در زمان مدرسه با ساختار سنتی آموزش مشکل پیدا کرد. او در سخنانی از دشواریهای حضور در محیط بسیار رقابتی دبیرستانی در لسآنجلس یاد میکند، مدرسهای که در آن، همه دانشآموزان در آرزوی راهیافتن به دانشگاههای آیوی لیگ بودند و اگر در آزمونی نمرۀ کمتر از ۹۵ درصد میگرفتند، واقعاً گریه میکردند.
در ۱۶ سالگی والدین کیت به او اجازه دادند مدرسه را رها کرده و به دنبال شغل، کار داوطلبانه، یا مسیر آموزشی دیگری برود. او در دورههای مختلفی از جمله جواهرسازی و خیاطی شرکت کرد، در کلاسهای روانشناسی کودک در کالج عمومی شهر ثبتنام کرد، در دورههای تکمیلی دانشگاه یوسیالای به تحصیل در آهنگسازی پرداخت و در این صنعت مشغول به کار شد. خودِ کیت در اینباره میگوید: زندگیام تازه شروع شد. هرچه میتوانستم جذب کردم. بسیار آموختم. گویی نور زندگی دوباره به من برگشت، و دوباره شادمان شدم. همه چیز از لحظهای که مدرسه را رها کردم شروع شد.
طبق آمار وزارت آموزش آمریکا، در سال ۲۰۱۲، حدود ۱.۸ میلیون کودک آمریکایی در خانه آموزش میدیدند، این تعداد در مقایسه با سال ۱۹۹۹، که اولینبار چنین گزارشی تهیه شد، بیش از دوبرابر شده است. رابینسون پیشبینی میکند که محبوبیت این روش در کنار روشهایی مانند «آموزشِ بدون مدرسه»، همچنان افزایش خواهد یافت. روش بدون مدرسه نوعی روش آموزش بیساختار است که علایق کودک را مبنا قرار میدهد. به اعتقاد رابینسون، اگر کودک شما مدرسه را دوست ندارد، دیگر به خلاقبودن علاقهای نشان نمیدهد، یا هیچوقت خوشحال و هیجانزده از مدرسه برنمیگردد، همه این نشانهها ممکن است حاکی از این باشد که روشهای دیگر آموزشی احتمالاً برای او مناسبترند.
دربارۀ تحصیلات عالی نیز رابینسون به والدین توصیه میکند که به جای سیستم سنتی ۴ساله دانشگاه، گزینههای جایگزینی از جمله برنامههای فنیحرفهای، طرحهای مرتبط با کارآفرینی و «سالهای فاصله (سالهای وقفه بین اتمام دوره آموزش متوسطه و ورود به دانشگاه)» را نیز در نظر داشته باشند.
به گفته رابینسون؛ تمام حرف من این است که دیدن و شناختن هویت راستین فرزندانمان بسیار لذتبخشتر از تصور آنچه ما آرزو داریم، است و میدانم رسیدن به این نقطه همیشه آسان نیست، والدین طبعاً بهترینها را برای فرزندشان میخواهند، و اغلب تصور میکنند فرزندانشان با پیروی از نظامهای جاری بهترین نتیجهها را خواهند گرفت.
با این همه، اکنون یکی از فعالترین مدافعان روشهای غیرسنتی در آموزش است، روشهای پرورش خلاقیت و حمایت از دانشآموزانی که برگههای گزارش عملکرد و آزمونهای استاندارد جوابگوی نیازهایشان نیست. او به دختر خودش اجازه داد در ۱۶ سالگی دبیرستان را رها کرده و برنامه تحصیلی مخصوص خودش را در پیش بگیرد و به والدین دیگر هم توصیه میکند که آموزش غیرسنتی یا حتی ترک مدرسه را مدنظر قرار دهند، چهبسا که شاید بهترین راه برای فرزندشان همین باشد. البته باید توجه داشت که از نظر رابینسون، که خودش از مدافعان آموزش عمومی است، چنین راهحلی مناسب همه نیست.
او در مصاحبهای با تایم میگوید؛ من خودم در مقطع دکتری تحصیل کردهام. کتاب مینویسم. استاد دانشگاه بودهام. چنین نیست که خارج از این سیستم ایستاده باشم و به آن انتقاد کنم، ولی به این نکته نیز اشاره میکند که نظام آموزشی فعلی پاسخگوی نیازهای بسیاری از مردم نیست.
به اعتقاد او؛ ما درکی بسیار محدود از هوش را مبنا قرار دادهایم، و گرچه عملکرد دانشگاهی به نوبه خود مهم و برای علاقهمندانش سودمند است، اما نباید بهمثابه تنها مقیاس ذکاوت در نظر گرفته شود.
رابینسون والدین را تشویق میکند به آنچه تا کنون تحصیلات خوب میدانستند، از نو بیاندیشند و روشهای متفاوت یادگیری را برای فرزندانشان به کار بگیرند. همچنین از آنها میخواهد در تغییر نظامِ آموزشیِ فعلیبکوشند، نظامی که به اعتقاد او نتوانسته خود را با نیازهای قرن بیست و یکم تطبیق دهد. اینها همه موضوعات اصلی کتاب جدید اوست که با عنوان «شما، فرزندتان، و مدرسه؛ بهترین مسیر آموزشی را بیابید» منتشر شده است.
رابینسون میگوید: اغلبِ پدر و مادرهایی که با آنها صحبت کردهام گرفتار این تفکر اشتباه هستند که برای رسیدن به عالیترین نتایج، بهترین کار این است که مداوماً فرزندشان را تشویق کنند که بالاترین معدل را بگیرند و به برترین دانشگاهها راه پیدا کنند. بحث من این است که مسیرهای منتهی به موفقیت بسیار متنوعاند، ولی این روزها دیگر به اندازه کافی امتحان نمیشوند.
رابینسون که سخنرانیاش با عنوان «آیا مدرسه خلاقیت را نابود میکند؟» با ۵۲ میلیون بازدید همچنان پربازدیدترین ویدئو در تِد است، معتقد است: تعداد بالای آزمونهای استاندارد در مدارس، اولویتدهی به رشتههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات در برابر رشتههای علوم انسانی، حد بالای استرس و نگرانی در میان دانشآموزان، و رویهای که به سمت تکالیف بیشتر و ساعات استراحت کمتر پیش میرود، بسیار مشکل آفرینند.
برخی از دست اندرکاران آموزش، از جمله بتسی دواس، وزیر وقت آموزش ایالات متحده، با این توجیه که والدین باید قدرت بیشتری در تصمیمگیری راجع به تحصیلات فرزندشان داشته باشند، از طرحهایی مانند آزادی انتخاب مدرسه، یا مدارس پیمانی حمایت میکنند. رابینسون معتقد است یک مدرسه خوب، فارغ از اینکه دولتی، خصوصی، یا پیمانی باشد، باید برنامه آموزشی گستردهای را ارائه دهد که زبان و ادبیات، ریاضیات، علوم، هنر، علوم انسانی، پرورش جسمانی و مهارتهای زندگی از جمله بینش مالی و علوم تغذیه را دربر بگیرد. او والدین را تشویق میکند که در صورت فقدان چنین گسترهای، به جای تحمیل یک نظامِ آموزشی ناکارآمد به بچهها، با همکاری معلمان و مدیران موسسه آموزشی فرزندشان به رفع این نواقص در خارج از محیط مدرسه اهتمام ورزند، یا به کلی روش آموزشی نوینی را در پیش بگیرند.
به گفته رابینسون؛ لازم است مطمئن باشید که فرزندانتان اساساً در مدرسه خوشحال هستند. فرزندان ما پیوسته نشانههایی بروز میدهند که بیانگر علایق و شخصیتشان است. مثلاً ممکن است همۀ بچهها با لِگو بازی کنند، ولی آن بچهای که یک سازۀ کامل و پیچیده میسازد، احتمالاً در آینده معمار موفقی میشود. همه بچهها ممکن است نقاشی کنند، ولی آنکه قرار است در آینده کاریکاتوریست شود، احتمالاً تمام حاشیه دفترچههایش پر از طراحیهای پرنکته است.
کِیت، دختر رابینسون، که اکنون مشاور نوآوری در آموزش است، در بچگی عروسکهایش را ردیف میکرد و به آنها درس میداد. اما در زمان مدرسه با ساختار سنتی آموزش مشکل پیدا کرد. او در سخنانی از دشواریهای حضور در محیط بسیار رقابتی دبیرستانی در لسآنجلس یاد میکند، مدرسهای که در آن، همه دانشآموزان در آرزوی راهیافتن به دانشگاههای آیوی لیگ بودند و اگر در آزمونی نمرۀ کمتر از ۹۵ درصد میگرفتند، واقعاً گریه میکردند.
در ۱۶ سالگی والدین کیت به او اجازه دادند مدرسه را رها کرده و به دنبال شغل، کار داوطلبانه، یا مسیر آموزشی دیگری برود. او در دورههای مختلفی از جمله جواهرسازی و خیاطی شرکت کرد، در کلاسهای روانشناسی کودک در کالج عمومی شهر ثبتنام کرد، در دورههای تکمیلی دانشگاه یوسیالای به تحصیل در آهنگسازی پرداخت و در این صنعت مشغول به کار شد. خودِ کیت در اینباره میگوید: زندگیام تازه شروع شد. هرچه میتوانستم جذب کردم. بسیار آموختم. گویی نور زندگی دوباره به من برگشت، و دوباره شادمان شدم. همه چیز از لحظهای که مدرسه را رها کردم شروع شد.
طبق آمار وزارت آموزش آمریکا، در سال ۲۰۱۲، حدود ۱.۸ میلیون کودک آمریکایی در خانه آموزش میدیدند، این تعداد در مقایسه با سال ۱۹۹۹، که اولینبار چنین گزارشی تهیه شد، بیش از دوبرابر شده است. رابینسون پیشبینی میکند که محبوبیت این روش در کنار روشهایی مانند «آموزشِ بدون مدرسه»، همچنان افزایش خواهد یافت. روش بدون مدرسه نوعی روش آموزش بیساختار است که علایق کودک را مبنا قرار میدهد. به اعتقاد رابینسون، اگر کودک شما مدرسه را دوست ندارد، دیگر به خلاقبودن علاقهای نشان نمیدهد، یا هیچوقت خوشحال و هیجانزده از مدرسه برنمیگردد، همه این نشانهها ممکن است حاکی از این باشد که روشهای دیگر آموزشی احتمالاً برای او مناسبترند.
دربارۀ تحصیلات عالی نیز رابینسون به والدین توصیه میکند که به جای سیستم سنتی ۴ساله دانشگاه، گزینههای جایگزینی از جمله برنامههای فنیحرفهای، طرحهای مرتبط با کارآفرینی و «سالهای فاصله (سالهای وقفه بین اتمام دوره آموزش متوسطه و ورود به دانشگاه)» را نیز در نظر داشته باشند.
به گفته رابینسون؛ تمام حرف من این است که دیدن و شناختن هویت راستین فرزندانمان بسیار لذتبخشتر از تصور آنچه ما آرزو داریم، است و میدانم رسیدن به این نقطه همیشه آسان نیست، والدین طبعاً بهترینها را برای فرزندشان میخواهند، و اغلب تصور میکنند فرزندانشان با پیروی از نظامهای جاری بهترین نتیجهها را خواهند گرفت.
وی میافزاید: دقت کنید و ببینید چه چیزهایی علاقه فرزندتان را برمیانگیزند، اگر دائماً مجبورید آنها را در مسیری که مشتاقش نیستند هل بدهید، لازم است تجدید نظر کنید.
نظرات بینندگان
یکی از نقطه ضعفهای آموزش و پرورش اینست که مزاحم آموزشهای مفید و مردم پسند میشده و شاید میشود
هر ابر روندهای بازگشتپذیر و عینیّتپذیر نیست
مدرسه یکی از ابزارهای آموزش است و نه تمام آن و نه همیشه یا قطعاً بهترین آن
یکی از نقطه ضعفهای آموزش و پرورش اینست که مزاحم آموزشهای مفید و مردم پسند میشده و شاید میشود
هر ابر روندهای بازگشتپذیر و عینیّتپذیر نیست