صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
تفکر نقادانه میلی است شدید به جست و جوگری، کنار آمدن با عدم قطعیت، انس گرفتن به اندیشیدن، احتیاط و آهستگی در اظهارنظر و ادعا، آمادگی همیشگی برای تامل کردن و مواجه شدن با اندیشه های جدید، احتیاط در تعمیم دادن و نظم ساختگی برقرار کردن میان پدیده ها و دوری جستن از هرگونه فریب خود یا دیگران در اندیشیدن/ امروزه میزان گسترش مهارت تفکر نقادانه میان شهروندان، از معیارهای توسعه یافتگی کشورها محسوب می شود و در کشورهای توسعه یافته این مهارت به طور سیستماتیک در نظام آموزشی تدریس و تمرین می شود/ تواضع یا فروتنی فکری یعنی اینکه از محدودیت های دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم/ بسیارند اندیشه هایی که ما آنها را خطرناک با پوچ می دانیم و از مواجهه با آنها می ترسیم اما به لحاظ عقلانی موجه اند/ یکی از اهداف مهم تفکر نقادانه این است که افراد یاد بگیرند خودشان جای خودشان بیندیشند و زمام فرایندهای فکری شان را در دست بگیرند/ تفکر نقادانه هویتی برای ما می سازد که می توانیم بدان افتخار کنیم. تفکر نقادانه را به خاطر خودمان و جامعه ای که در آن زندگی می کنیم به کار گیریم و گسترش دهیم
 
تفکر نقادانه
«تفکر نقادانه میلی است شدید به جست و جوگری، کنار آمدن با عدم قطعیت، انس گرفتن به اندیشیدن، احتیاط و آهستگی در اظهارنظر و ادعا، آمادگی همیشگی برای تامل کردن و مواجه شدن با اندیشه های جدید، احتیاط در تعمیم دادن و نظم ساختگی برقرار کردن میان پدیده ها و دوری جستن از هرگونه فریب خود یا دیگران در اندیشیدن.»
عبارت بالا منتسب به فرانسیس بیکن (1625-1561) است؛ دانشمند و فیلسوف قرن هفدهم میلادی که او را یکی از بنیان گذاران علم مدرن می دانند. واقعیت این است که متن پیش رو نه درباره فلسفه است و نه قرار است مهارت تفکر نقدانه (Critical Thinking) را آموزش دهد. هدف معرفی جنبه ای کاربردی و عملی از فلسفه است که در اینجا منظور تفکر نقادانه است. اگرچه مهارت داشتن در تفکر نقادانه یکی از مهم ترین ویژگی ها و پیش نیازها در روش علمی است اما کاربرد آن بسیار وسیع تر از علم است. ما به این مهارت نه فقط در علم، در سرتاسر زندگی مان نیاز داریم.

یک رفع اتهام ضروری و تعریفی مقدماتی
شاید در وهله نخست وقتی با عبارت تفکر نقادانه مواجه می شویم معنای واژه نقد و انتقاد کردن به ذهن مان خطور کند که معنای منفی آن عیب جویی کردن و معنای مثبت آن جدا کردن سره از ناسره (خوب از بد) است، اما تفکر نقادانه ربط چندانی به معناهای بالا ندارد. تعریف خیلی مختصرش این است که تفکر نقادانه مهارتی است برای اندیشیدن به شیوه ای شفاف و عاقلانه به منظور انجام عملی یا بررسی عقیده ای یا اتخاذ تصمیمی.
واقعیت این است که فکر کردن مهارتی است آموختنی و به تمرین نیاز دارد. تفکر نقادانه ابزاری است برای درست فکر کردن. در واقع تفکر نقادانه با تاکید بر استدلال گرایی به دنبال بالا بردن سطح عقلانیت در جامعه است.
 
کسی که مهارت تفکر نقادانه را آموخته و تمرین کرده است، در امور زیر تواناست.
- با ساختار استدلال آشناست و می تواند اجزای مختلف استدلال اعم از پیش فرض یا مقدمه و نتایج را تشخیص دهد.
- می تواند نقاط قوت و ضعف یک استدلال را ارزیابی کند.
- خطاهای استدلال و مطالعات را می شناسد.
- با مسائل به طور سازمان یافته مواجه می شود و توانایی حل آنها را دارد.
- می تواند بخش های اصلی، کلیدی و مرتبط با نظر، ادعا یا یک باور را تشخیص دهد.
- می تواند باورها، ارزش ها و تصمیماتش را داوری کند.
- از نگاه های سیاه و سفید و یا صفر و یکی رهایی می یابد و می تواند نقاط ضعف و قوت یک دیدگاه یا بخش های درست و نادرست یک نظر یا یک باور را از هم تفکیک کند.
- می تواند برای مسائل پاسخ های متفاوتی از نظرگاه های متفاوت ارائه دهد.
- تفاوت بین امور واقع (Fact)، تحلیل و توضیح دلیل، تعریف و پیش فرض را تشخیص می دهد.
- خطاهای شناختی ذهن انسان را می شناسد و تلاش می کند با این آشنایی، خطاهای شناختی ذهنش را کمینه کند.
به طور خلاصه ، تفکر نقادانه به مجموعه ای از نگرش ها و مهارت های فکری اطلاق می شود که برای ارزیابی و محک زدن ادعاها و استدلال ها به کار می آیند. در تفکر نقادانه سعی بر این است که هر ادعا یا استدلالی پیش از پذیرفته شدن با استفاده از معیارهای معینی محک زده شود تا بتوان درباره عقلانی بودن یا نبودنش داوری کرد.

این یک مهارت است
باید  توجه کرد تفکر نقادانه مهارت است. مهارت امری است که برای یادگیری آن به تمرین نیاز است. مثلا مهارت رانندگی را در نظر بگیرید. کسی با خواندن کتاب آیین نامه رانندگی یا حتی خواندن 100 کتاب و مقاله درباره رانندگی، راننده نمی شود. برای راننده شدن اگرچه باید اطلاعاتی از طریق کتاب یا یک معلم کسب کرد، اما اصل کار، نشستن پشت فرمان و تمرین کردن است. مهارت ها هم معمولا بدین صورت هستند که با تمرین بیشتر در آن ورزیده تر می شویم.نقادانه اندیشیدن پس از آموزش های اولیه از طریق کتاب، معلم و کارگاه، به تمرین و ممارست نیاز دارد. چه بسا فردی ده ها کتاب در حوزه تفکر نقادانه خوانده باشد یا حتی آموزگار این مهارت باشد و در این عرصه بنویسد و با جزییات نظری آن آشنا باشد اما نتواند این شیوه از اندیشیدن را در زندگی اش عملی کند.
تفکر نقادانه فرآیندی است که برای بهبود در آن به تمرینی مستدام نیاز است. شاید برای بهره مند شدن از این مهارت باید در سراسر طول عمرمان تمرین کنیم و سعی کنیم مدام توانایی مان را در آن بهبود دهیم.
 
فقدان آموزش تفکر نقادانه در  نظام آموزشی ایران و عوارض آن
در فضای کسب و کار ایران اکثر کارفرمایان و مدیران از این شکایت دارند که دانشگاه های ایران فارغ التحصیلانی که توانایی حل مسائل جاری شرکت ها و صنایع را داشته باشند و بتوانند نقاط کلیدی امور پیچیده را تشخیص دهند، به جامعه تحویل نمی دهند در حالی که کشور ما با بحران نیروی تحصیل کرده بیکار مواجه است، اکثر سازمان ها از کمبود نیروی انسانی کاربلد گله مندند. البته این مشکل ابعاد گوناگونی دارد اما قطعا یکی از مهم ترین دلایل این ناکارآمدی فقدان آموزش تفکر نقادانه در نظام آموزشی کشورمان است.
امروزه میزان گسترش مهارت تفکر نقادانه میان شهروندان، از معیارهای توسعه یافتگی کشورها محسوب می شود و در کشورهای توسعه یافته این مهارت به طور سیستماتیک در نظام آموزشی تدریس و تمرین می شود. به عنوان نمونه می توان به امتحان GRE در کشور آمریکا اشاره کرد. GRE آزمونی عمومی است که در آمریکا و کانادا و بعضی از دانشگاه های اروپایی، متقاضیان ورود به تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری) باید در آن شرکت کرده و نمره ای خاص کسب کنند.یکی از مهارت های اصلی که در این آزمون ارزیابی می شود، مهارت تفکر نقادانه است. به عنوان مثالی دیگر، می توان به شرایط و پیش نیازهای استخدام در شرکت های بزرگ و معتبر جهان نگاهی انداخت. معمولا یکی از مهارت های (Skills) ثابتی که سازمان ها انتظار دارند فرد متقاضی از آن بهره مند باشد، در بسیاری از موقعیت های شغلی، از میکروب شناس آزمایشگاه بگیرید تا مدیر IT و محقق و نویسنده و مدرس، مهارت تفکر نقادانه است.

تفکر نقادانه به چه کار می آید؟
واقعیت این است که در دنیای امروزی ما حجم بسیار زیادی از اطلاعات و پیام از طرق مختلف دریافت می کنیم. شبکه های مختلف تلویزیونی، پیام های تبلیغاتی، روزنامه ها و مجله ها، شبکه های اجتماعی و غیره در حوزه های مختلف تخصصی در حال پیام رسانی به ما هستند. انبوهی از اطلاعات که فقط شاید بخش کوچکی از آنها با حوزه تخصصی ما مرتبط باشد و ما در آنها نظر تخصصی داشته باشیم. بسیاری از آنها با مقاصد گوناگون، استدلال های غلط ارائه می دهند، آمار فریبنده عرضه می کنند، دلایل بی ربط می آورند و اطلاعات را تحریف می کنند. بخشی از آنها شایعه یا شبه علم است و در واقع همین اطلاعات به باورهای ما شکل می دهد و در بسیاری از مواقع بر اساس آنها تصمیم می گیریم (مثلا خرید ابزاری خاص برای لاغری، دارویی برای ترک اعتیاد یا یادگیری زبانی خارجی در 72 ساعت).
شرایط وقتی پیچیده تر می شود که میان انبوهی از مطالعات و شبه علم و شایعات، اطلاعات درست و واقعی، اخبار واقعا علمی و استدلال های معتبر و صحیح هم وجود دارد و ما باید آنها را هم تشخیص دهیم. بدانیم شان و بعضی وقت ها بر اساس آنها عمل کنیم یا تصمیمی بگیریم. تفکر نقادانه مهارت درست استدلال کردن، خلاقانه اندیشیدن، برقراری ارتباط بهتر و موثرتر با دیگران و در نهایت تصمیم سازی بهتر را در ما تقویت کرده و چنین مهارت هایی تشخیص سره از ناسره را در مواجهه با انبوه اطلاعات آسان تر می کند.
 
تفکر نقادانه و فضیلت های فکری و اخلاقی
تقویت مهارت تفکر نقادانه علاوه بر اثرات بی شمار مثبت اجتماعی که دارد، به بعضی فضیلت های شخصی و فکری هم می انجامد که مهمترین آنها عبارتند از:
* فروتنی و تواضع فکری: بدین معنا که بدانیم و آگاه باشیم و اعتراف کنیم (و به این اعتراف پای بند باشیم) که دانستنی های بسیاری هستند که ما آنها را نمی دانیم. تواضع یا فروتنی فکری یعنی اینکه از محدودیت های دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم.
 
* شجاعت فکری: بدین معنا که آگاهی از لزوم مواجهه با انگاره ها، باورها، با دیدگاه هایی که به آنها عواطف منفی قوی داریم و هیچ گاه به طور جدی به آنها گوش نسپرده ایم. بسیارند اندیشه هایی که ما آنها را خطرناک با پوچ می دانیم و از مواجهه با آنها می ترسیم اما به لحاظ عقلانی موجه اند. از سوی دیگر بسیاری از نتیجه گیری ها یا باورهایی که ملکه ذهن ما شده اند، کاذب یا گمراه کننده اند. فهم این دو نکته ما را به شهامت فکری نزدیک می کند.

* نگاه همدلانه داشتن با دیدگاه های مختلف: بدین معنا که با استفاده از نیروی تخیل مان، خودمان را جای دیگران بگذاریم تا بتوانیم آنها را واقعا بفهمیم؛ البته فهمیدن دیگران لزوما به معنای پذیرفتن نظرشان نیست. برای نگاه همدلانه داشتن، باید از این گرایش خودمحورانه که در ما وجود دارد آگاه باشیم. ما معمولا مایلیم دریافت خودمان از باورها و اندیشه های خودمان را عین حقیقت بدانیم.

* استقلال فکری: بدین معنا که با عقل مان، کنترل باورها، ارزش ها و استنتاج های خودمان را در دست بگیریم. یکی از اهداف مهم تفکر نقادانه این است که افراد یاد بگیرند خودشان جای خودشان بیندیشند و زمام فرایندهای فکری شان را در دست بگیرند.
 
* پشتکار فکری: بدین معنا که دست یابی به فهم یا بینش عمیق مستلزم دست و پنجه نرم کردن با پرسش ها و ابهام هایی است که شاید هیچ کس پاسخ نهایی برای شان نداشته باشد. فضیلت پشتکار فکری مستلزم این است که از دست و پنجه نرم کردن با این پرسش ها و ابهام ها و دشواری ها نگریزیم و برای مواجهه با آنها وقت و انرژی بگذاریم.
 
* اطمینان به عقل و پای بندی به دلایل: بدین معنا که افراد تشویق شوند تا نیروهای عقلانی شان را پرورش دهند و از این طریق خودشان در موضوعات مختلف به نتیجه برسند؛ باور راسخ به اینکه انسان ها اگر به درستی تشویق شوند و پرورش پیدا کنند، می توانند یاد بگیرند برای خودشان بیندیشند، به دیدگاه های عقلانی دست پیدا کنند، نتیجه های معقول کسب کنند، منطقی و منسجم بیندیشند و یکدیگر را با دلیل اقناع کنند.
 
* فضیلت انصاف فکری: بدین معنا که تلاش کنیم با همه دیدگاه ها عادلانه و منصفانه برخورد کنیم و کمتر اجازه دهیم برخوردمان با برخی دیدگاه ها تحت تاثیر احساسات یا منافع خودمان (دوستان مان یا گروه یا قوم مان) قرار گیرد.

معرفی چند منبع فارسی
همان طور که در ابتدا اشاره شد، نوشته حاضر معرفی بسیار مقدماتی از مهارت تفکر نقادانه بود و در واقع به خود این مهارت ها و چگونگی کسب آنها نپرداخته است. خوشبختانه در سال های اخیر کتاب ها و مطالب بسیار ارزشمندی به فارسی در این حوزه ترجمه و تالیف شده است که به معرفی برخی از آنها می پردازیم:
 
* کتاب هنر شفاف اندیشیدن: اثر رولف دوبلی که نشر چشمه آن را با ترجمه عادل فردوسی پ1ور، بهزاد توکلی و شهر شهروز منتشر کرده است.
 

* کتاب راهنمای تفکر نقادانه: پرسیدن سوال های بجا، نوشته نیل بروان و استیوارت ام. کیلی که انتشارات مینوی خرد آن را با ترجمه کوروش کامیاب منتشر کرده است.
 
* کتاب تفکر نقاد: اثر ریچارد پارکر که نشر شهرتاش آن را با ترجمه دکتر اکبر سلطانی و مریم آقازاده منتشر کرده است.
و سخن آخر اینکه تفکر نقادانه هویتی برای ما می سازد که می توانیم بدان افتخار کنیم. تفکر نقادانه را به خاطر خودمان و جامعه ای که در آن زندگی می کنیم به کار گیریم و گسترش دهیم. یکی از مشکلات تفکر، خطای نسبت (Attribution Bias) است که یکی از انواع خطاهای شناختی ذهن به شمار می رود. در یک نمونه از این سوگیری ذهنی، انسان موفقیت هایش را به توانایی خودش نسبت می دهد و شکست هایش را به عوامل خارجی و برعکس. موفقیت های دیگران را به عوامل خارجی نسبت می دهد و شکست های آنان را به ضعف های خودشان! یکی از مهارت های تاکید شده در تفکر نقادانه، شناخت خطاهای ذهنی از این دست است.
 

- ماهنامه دانشمند

منتشرشده در دیدگاه

تفكر انتقادي جزئي از مهارت هاي ده گانه زندگي تلقي مي گردد و حتي در برنامه هاي پيش گيري از آسيب هاي اجتماعي به عنوان يك مهارت هاي بنيادي مطرح مي شود/ فقدان روحيه نقدپذيرى در جامعه ما و در پى آن در مديران سازمان ها موضوعى تاريخى است. در طول تاريخ ايران، مديران خود را ملزم به پاسخ گويى نمى دانسته اند/ گاهی رسانه ها و یا خود مردم عادی حرف هایی را به نام نقد منتقل می کنند و یا چیزهایی را به نام جواب نقد به هم می گویند که به نظر نمی رسد بتوان نام آن ها را نقد گذاشت و بیشتر به همان پرتاب گلوله آتش شبیه هستند/ حافظه تاريخي همكاران فراموش نخواهند كرد كه در دولت قبلي با اعتراض كنندگان چگونه برخورد شد و چه تبعيدها، محروم شدن از بعضي فعاليت ها و يا باز شدن پرونده هاي حراستي متوجه آن ها گرديد/ همكاران جرات طرح اعتراض ها و مخالفت هايشان را نسبت به عملكرد دولت به صورت صريح نداشتند/ در شرايط دولت فعلي انتقادات گسترده اي توسط كارشناسان و معلمان و حتي خود مسئولان متوجه اين نظام آموزشي مي گردد/ هيچ وزيري به اندازه آقاي فاني مورد اعتراض هاي گسترده اي قرار نگرفته است/ در دولت فعلي، اكثريت مديران قبلي، همچنان بر صندلي مديريت تكيه زده اند/ بدون هيچ نوع گرايش خاص سياسي و يا سليقه رفتاري بايد به مديريت اين رسانه وزين تبريك و دست مريزاد گفت كه مقاله هاي انتقادي همكاران در حوزه هاي مختلف آموزش و پرورش را بدون توجه به مكانيزم حذف و سانسور منتشر مي كنند كه سهم به سزايي در توسعه فضاي نقد و گفت و گو در آموزش و پرورش دارند ( اگر اين رسانه تحليلي در دولت قبلي با اين شرايط وجود داشت؛ عواقب آن قابل پيش بيني بود)

منتشرشده در یادداشت

ویژگی های تعلیم و تربیت در دوره مدرنیسم و پست مدرنیسم  " می خواهیم بدانیم در دوره مدرن و پسا مدرن ، تعلیم و تربیت به چه شکلی در می آید ؟
در بررسی تاریخی ، به یک دوره ماقبل تاریخ می رسیم . در این دوران ، انسان های ابتدایی می توانستند با خودشان ارتباط داشته باشند .
پس از آن ، دوره کشاورزی را داریم . در این عصر ، ما سازمان ها را داریم . در دوره جدید ( صنعتی ) به عصر نوآوری ها می رسیم . پس از آن به یک دوره شناختی می رسیم و پس از آن دوره اکولوژیک مطرح می شود . دوره " سینرژی " و دست آخر امگا دوره های بعدی هستند .
در دوره کشاورزی ، تصور آدم ها محدود ( ( local ) بوده است . ویژگی های قرون وسطی مشخصه این دوران است . به دوره صنعتی که می رسیم ، دولت های ملی شکل می گیرند و عصر روشنگری است . در آموزش یا دانشگاه ، خردگرایی اتفاق می افتد .
در دوره برتر به عصر دانش یا معرفت می رسیم . واژه " گلوبالیسم " برای علم در این دوره شکل می گیرد . دانشگاه ها اسم شان عوض می شود و کارکرد ترنسفورمیسم پیدا می کنند .
به عبارت دیگر ، اگر قبلا دانشگاه بر اساس عقاید ، مذهب و یا ایدئولوژی شکل گرفته بود بعدا خرد گرا می شود و در دوره آخر ، جایی برای انسجام و ادغام است .
در دانشگاه ، یک سری متدهای سنتی شکسته می شود و مرز بین خود و دیگری شکسته می شود . مرز بین طبیعت و فرهنگ ، مرز بین یک وجهی و جند وجهی ، واقعی و مجازی ، انسان و ماشین ، جاندار و بیجان و... شکسته می شود . حتی مرز ماتریالیسم تاریخی مارکس نیز شکسته می شود .
در جامعه ای که دانش محور است ، تعلیم و تربیت نیاز به سرمایه هایی دارد . این سرمایه ها می توانند مصرفی ، زبانی ، اجتماعی ، فرهنگی ، دانشی ، اجتماعی ، طبیعی و...باشند .
از نظر فرهنگی در پست مدرنیسم ، هر چیزی که اتفاق می افتد به آن شک می کنیم ، به روایات تاریخی شک می کنیم ، به قضایا شک می کنیم ، در حالی که در دوره مدرنیسم ، روایت استادانه پذیرفته شده بود . درپست مدرنیسم یا عصر جدید بر خلاف دوره قبل ، داشتن اصالت و هویت واحد رقیق تر می شود ، ایمان به اساطیر ، ایدئولوژی ، سلسله مراتب طبقاتی و اجتماعی که در دوره مدرنیسم پایه ای برای اتحاد پنداشته می شد در عصر جدید ، رنگ می بازد . در مدرنیسم ، طبقه بالا در مقابل پایین قرار می گرفت در حالی که در پست مدرنیسم ، سلطه طبقه بالا بر پایین رنگ می بازد .

از ویژگی های دیگر این دوره می توان به این موارد اشاره کرد : تعامل در پست مدرنیسم از طریق وسایط ارتباطی صورت می گیرد ، تصادفی بودن و سیالیت داشتن ، بازی گونگی ، کنایه زدن و چالش با جدیت های رسمی ، واژگون سازی جدیت ، پیوند ژانر های بی قید تا فرهنگ های ترکیبی و...
در مدرنیسم ، دانش دایره المعارفی داریم و آدم های سعی می کنند تا به کمال دست پیدا کنند اما در پست مدرنیسم ، زمانی که انسان ها احساس نیاز کنند به طرف آن می روند . دانش در مدرنیسم جنبه متمرکز داشت اما در دوره بعد از آن منتشر و توزیع می شود .
نقش مدرس ( معلم ) در پست مدرنیسم ، " تسهیل گرانه " است به خاطر تجربه ای که دارد و از این مجرا معرفت خلق می شود اما در مدرنیسم ، معلم انتقال دهنده معرفت بود .
در مدرنیسم ، مدرسین فرض می کردند که انسان دارای طرحی است که باید از طریق آزمون های موجود ، هوش او مورد آزمون قرار گیرد و سنجش شود اما در پست مدرنیسم ، این آزمون ها مورد سوال قرار می گیرد و تعریف هوش بر خلاف قبل ، خیلی گسترده تر می شود .
در تعلیم و تربیت سنتی ، یادگیری به صورت خطی ، پیاپی و مستمر است ، یک برنامه خاص برای همگان است ،یک مدرس برای چندین درس است ، حداقل تعامل وجود دارد ، طرف مقابل را نمی شناسیم ، پای بندی به یک درس ثابت وجود دارد که باید در زمان مشخصی به پایان برسد اما در دوره نوین ، یادگیری می تواند به صورت غیر مستمر و غیر پیاپی وجود دارد و دروس و برنامه ها با توان دانش آموزان سازگار و تنظیم می شود ، سلیقه های متفاوت وارد چرخه آموزش می شود ، یادگیری مدرس از دانش جو امکان پذیر است ، یادگیری دانش جو از دانش جو امکان پذیر است ، از شبیه سازی استفاده می شود و عدم پای بندی به زمان و مکان ثابت ار ویژگی های دوره نوین است .
در تعلیم و تربیت آینده ، همه یادگیرنده و دانش جو هستند ، دسترسی همگانی به فن شناسی ؛ رایانه ، اینترنت وجود دارد ، روند یادگیری بلند مدت ، بدون وقفه است . دسترسی فزآینده به مواد آموزشی در خانه ، محیط کار و... وجود دارد ، تقاضا برای تعلیم و تربیت در هر زمانی وجود دارد ، دانش جو محوری است ، حداقل کنترل از طریق مدرس صورت می گیرد ، مشارکت وجود دارد و نقش دانشگاه تامین ظرفیت برای یادگیری و نوآوری خواهد بود .
بر این اساس ، وقتی از توان مند کردن افراد صحبت می کنیم به معنای ارتقای ظرفیت های یادگیری است . باید تفکر را به انسان ها یاد بدهیم که بر اساس داده ها فکر کنند و خلاقیت داشته باشند ، اگر فقط سخنرانی کنیم و دانش جو را به قرائت محدود کنیم ، یادگیری منفعلانه می شود . باید گروه های مطالعاتی داشته باشیم . باید آزمایشگاه های مجازی داشته باشیم . باید تاکید بر خلق دانش باشد و نه بازتولید آن . باید که از خودشان ابتکار داشته باشند و داده ها را پردازش کند .باید دانش جو با اهداف یادگیری درگیر شود . باید بدانیم که نیازهای دانش جو چیست ؟باید دیدگاه های متفاوت برای بهره گیری از شیوه های گوناگون یادگیری در دسترس قرار داده شود .
وقتی راجع به شیوه های تغییر صحبت می کنیم باید بدانیم که اصولا تغییر مشکل است . آدم ها باید به چیزی که یاد می گیرند اعتقاد داشته باشند .
نتیجه گیری کلی و نهایی من این است که در عصری زندگی می کنیم که به سرعت در حال تحول است ، اقتضائات آن به سرعت دارد عوض می شود . وسائل جدیدی با خود می آورد که ما با آن ها می توانیم پارادایم های جدیدی را در تعلیم و تربیت پایه گذاری کنیم و این پارادایم ها ممکن است شکسته شدن فرهنگی باشد و در این جا نقش ها تغییر می کند . نقش استاد و یا معلم " تسهیل گر " است و هدف ساختن انسان های پرسش گر .

منتشرشده در دیدگاه

رسانه « صدای معلم » با هدف  تاسیس و تثبیت " تفکر انتقادی " و " گفت و گو "  به عنوان حلقه های مفقوده در چرخه نظام تعلیم و تربیت به وجود آمد/ اکنون به عنوان رسانه ای موثر و مستقل جای خود را در بین آموزگاران و مسوولان آموزش و پرورش و اهالی رسانه باز نموده است/ یکی از برتری های رسانه در فضای مجازی ایجاد رابطه دوسویه است/ واقعیت این است که  فعالیت رسانه ای چه از منظر تولید محتوا و چه از منظر مصرف محتوا  نیازمند سواد و آگاهی است/ مخاطبان در هر کامنتی و در هر ارتباطی با مسوولان ،رسانه ها و خبرنگاران  خود را عصبانی نشان می دهند / نمایش این عصبانیت میزان الحراره ای از وضیعت اجتماعی و اقتصادی جامعه است/ « جامعه عصبانی » که به مسوولان اعتماد ندارد. از سوی دیگر مسوولانی که این عصبانیت ها را نمی بینند و یا نمی  خواهند ببینند/ صدای معلم یک رسانه است و تنها تبیین مشکلات و آگاهی بخشی نظام فرهنگی از منظر رسانه ای ،رسالتی است که صدای معلم دارد/ معلمان فقط مساله معیشت  را از صدای معلم مطالبه می نمایند که گرجه معیشت مهم است اما مگر می توان در همه اخبار و تحلیل و یادداشت ها صرفا به آن پرداخت/ امید است در فضای مجازی و رسانه ای اندکی اخلاق رسانه ای را نیز رعایت نماییم

منتشرشده در یادداشت

نکاتی در مورد انتصاب عبدالرضا فولادوند و علیرضا کمرئی

انتصاب عبدالرضا فولادوند به جای علیرضا کمرئی در اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران در زمره ی تغییرات جدیدی است که از سوی وزارت آموزش و پرورش اعمال شده است؛به عنوان یکی از اعضای خانواده فرهنگیان شهرستان های استان تهران و به عنوان یکی از اولیاء (مادر) دانش آموزان شاغل به تحصیل در محدوده ی شهرستان های استان تهران در این رابطه نکاتی چند را به محضر مخاطبین سایت صدای معلم منعکس می نمایم:
1) نقد منصفانه و دلسوزانه همان طور که جناب آقای کمرئی در مراسم معارفه ی خود به عنوان مدیرکل شهر تهران فرموده اند، باعث رشد و تعالی می‌شود،و انصافاً آقای کمرئی بهترین عملکرد را در میان تمام مدیران کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تاکنون داشته اند و اگر نقدی در ارتباط با مدیریت برخی مناطق "خاص" و یا برخی انتصابات یا ابقاء افراد ناشایست می شود، مقصود زیر سوال بردن و تخریب عملکرد اخلاق مدار و اقدامات خوب و مدبرانه ی ایشان نیست و منظور اطلاع دادن نارسایی ها و کمبودها و نقصان های باقی مانده است که متأسفانه برخی تا کوچکترین نقدی مطرح می شود به دنبال منتقد می گردند تا حذف و نابودش کنند و این رویکرد به ویژه در همان یکی دو منطقه ای که هنوز رویکردهای سیستم دولت گذشته وجود دارد دنبال می شود و یا از سوی افرادی که از اساس با جریان اعتدال و تدبیر و امید تقابل داشته و همچنان در جای جای سیستم باقی مانده اند و از نظر لطف و اخلاق مداری و برحورد کریمانه ی مدیران کنونی بهره مند شده اند.

آقای کمرئی یکی از بهترین انتخاب های آقای فانی برای ادارات کل شهرستان های تهران و شهر تهران بوده اند و قطعاً در آینده در مجموعه ی شهر تهران نیز قدم های ارزشمندی را برمی دارند اما نقد و انتقال اطلاعات دقیق آسیب ها و موانع و مشکلات و سنگ اندازی ها و تنگ نظری ها و ...به ایشان و مدیران تصمیم گیر جهت اتخاذ تصمیمات بهتر ضرورت دارد و در این زمینه رسانه هایی همچون صدای معلم به دلیل عدم وابستگی به جریانات سیاسی و امکان ارائه نقد و نظر از سوی فرهنگیان و اولیاء دانش آموزان بدون اعمال سلیقه می تواند موثر باشد و البته جای آن دارد که جایگاه نقد منصفانه و دلسوزانه و امکانات مثبت فضای مجازی و سایت ها و وبلاگ ها برای مدیران سیستم از سوی مدیران کل نهادینه شود و نقد فرصت دیده شود و نه تهدید و همان طور که جناب کمرئی در مراسم معارفه ی خود رویکرد برنامه‌های شهر تهران، تلاش برای افزایش اعتماد عمومی و ارتقای منزلت و اعتبار معلمان در جامعه دانسته اند،این اعتماد عمومی میان جامعه ی مرتبط با آموزش و پرورش ایجاد شود که منتقد، امنیت شغلی، تحصیلی، معیشتی و روانی خواهد داشت و امنیت پس از نقد تأمین شود و تفکر نقاد و روح پرسشگر که شعار رئیس محترم جمهور محترم و دولت تدبیر و امید در آموزش و پرورش بوده است؛نهادینه گردد.


2) انتظار از آقای فولادوند در سمت مدیرکلی شهرستان های استان تهران این است که با تداوم و تثبیت اقدامات خوب انجام شده از سوی آقای کمرئی در شهرستان های استان تهران از جمله ترویج اخلاق مداری در کل مجموعه، پرهیز از اقدامات شتاب زده، عدم تأثیر پذیری از جریانات سیاسی و تشکل های فرصت طلب سهمیه بگیر، ممانعت از پرونده سازی و اقدامات غیرقانونی علیه نیروهای اصلاح طلب و اعتدال گرا که جای تقدیر و تشکر دارد؛ نسبت به فراهم نمودن امکان حضور نخبگان و مدیران توانمند با رویکرد اعتداگرایی و اصلاح طلبی در جایگاه های تصمیم سازی و تصمیم گیری، طراحی و ایجاد فرآیندی جهت مشارکت و شناسایی مدیران توانمندی که تاکنون مورد اجحاف قرار گرفته اند و از توانمندی های آنها به ویژه در مناطق بهره برداری نشده است و طراحی و اجرای سلسله نشست های آسیب شناسی و نقد دائمی عملکرد سیستم این فرآیند را تسهیل فرمایند و در ارتباط با معدود مناطقی (دو یا سه منطقه) که تاکنون رضایت همکاران از مدیریت و نحوه ی عملکرد آنها تأمین نشده است بازنگری فرمایند.
با آرزوی موفقیت برای آقای کمرئی در شهر تهران و آقای فولادوند در شهرستان های استان تهران و با سپاس از جناب پورسلیمان و صدای معلم که امکان انعکاس دیدگاه ها را فراهم نموده اند و آرزوی موفقیت دولت تدبیر و امید در اجرای سند تحول بنیادین و ترویج قانون مداری در رویکردها...


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 04 مرداد 1395 09:42

معلمان ؛ محکوم به تفکر؟!

بسیاری از ما در جمع های خودمانی و یا اجتماعاتی که فقط قرار است حرف‌های فی البداهه زده شود و در صورت بروز خطا به راحتی می‌توان آن را انکار کرد ؛ گوی سبقت را از همه می رباییم و شاید فرصت حرف زدن به دیگران ندهیم/ اما اگر از ما بخواهند حرف‌هایمان را بنویسیم ، از آن طفره می‌رویم/ با نوشتن بهتر می‌توانیم مقصودمان را منتقل کنیم / آموزش انشا هم در مدارس با همین هدف انجام می‌گیرد و بسیار ارزش مند است/ صرفا دوباره ارسال کردن مطالبی که به دستمان می‌رسد بدون هیچ گونه تعمق و دخل و تصرف در آن !/ ما هرگز نظر و سخنی در هیچ کدام از آن‌ها بیان نمی‌کنیم ، گویی هیچ کدام از آن‌ها به ما مربوط نمی‌شود/ اگر در جایی فرصت حرف زدن شفاهی برایمان فراهم شد می‌توانیم ساعت‌ها نظر دهیم که البته خود این نیاز به آسیب شناسی جدی دارد/ ما فرهنگی هستیم و از ما انتظار می‌رود مشکلات مان را به بهترین شکل فرهنگی حل کنیم/ از یک جامعه فرهنگی توقع رفتار متفاوتی وجود دارد/ بتوانیم از دیگران انتقاد کنیم بدون آنکه به آن‌ها توهین کرده باشیم/ ما زمانی می‌توانیم رشد کنیم و به یک قدرت متحد تبدیل شویم که روش گفت و  گوی سالم و مفید را حداقل در این فضای ایجاد شده که عمر جاودان هم نخواهد داشت فراگرفته باشیم

منتشرشده در یادداشت

در اغلب مدارس فقط بر مهارت های خواندن، نوشتن و حساب کردن تأکید می شود؛ درحالی که این مهارت ها ذاتاً دارای ارزش نیستند و در تعلیم و تربیت تهی از فضیلتند/ برای آنکه درآینده افرادی توانمند و دارای آزادی اندیشه و خلاق داشته باشیم باید آنها را از همان کودکی پرورش دهیمبا افزایش تفکر انتقادی می توان زمینۀ رشد جامعۀ انسانی را فراهم آورد/ ، بر اثر گسترش و توسعه مدارس و نظارت ضعیف بر آنها، عاداتی نامطلوب بر مدارس حاکم شده است/ حتی گاهی بسیاری از مربیان و معلّمان بر ضرورت حفظ این گونه عادات پا فشاری می کنند. ساکت نگاه داشتن شاگردان و مجبورکردن آن ها به تکرار مطالب، زمینه ی تعلیم و تربیتی را فراهم می کند که نه تنها تشویق شاگردان به فکر کردن در آن جایی نخواهد داشت، بلکه حتی گاهی در ذهن معلّمان نیز این باور را تقویت خواهد کرد که فکرکردن نظم جریان آموزشی را به هم خواهد زد/ یکی از مهمترین مسائل، تجدید بنای اندیشه ها و باورهای معلّم است /ارزش مدارس در تربیت انسان های فرهیخته استآزاد اندیشی، تفکر مستقل، روشنگری و فراهم بودن فضای عمومی آزاد برای ورود به بحث؛ از شرایط الزامی تفکرانتقادی است/ اولین و اساسی ترین مانع برای ایجاد تفکر انتقادی عامل فرهنگ است/ فرهنگ هایی که در آنها عنصر عقلانیّت، خرد محوری، بررسی علمی و منطقی، روحیۀ نقدپذیری و حقیقت جویی برخرافه پرستی و مطالعۀ سطحی و شتاب زده چیرگی داشته باشد، مستعد شکوفایی تفکرانتقادی و منطقی هستند/از نظر جامعه شناسان سیاسی و فرهنگی، به دلیل پیشینۀ وجود حکومت های استبدادی در دورۀ های تاریخی گذشتۀ دور در کشور ما، ظهور و تکوین فرهنگ خرد محور و عقلانی با موانع بسیار روبه رو بوده است

منتشرشده در پژوهش

کودک کتابی را با علاقه مطالعه خواهد کرد که میل به مطالعه آن داشته باشد/ موضوعات خیالی یا «مواد اولیه رویاها» ذاتاً برای کودکان جذابیت دارند/ کتاب کودک باید پیروی از قانون را تشویق کند/ کتاب هایی که قساوت، خشونت، ناشکیبایی، و تعصب نژادی را تبلیغ می کنند برای کودک نامناسب هستند/ کتاب کودک باید ارزش هایی مانند مهربانی، شکیبایی، صلح‌جویی، هم‌نوع دوستی، تمایل به مفید بودن، قبول مسئولیت و علاقه به سازندگی را ترویج کند/ کتاب کودک باید حقوق حیوانات و انسان‌ها را به رسمیت شناسد و سیمای مخفی مظالم را برملا سازد/ کتاب کودک باید  پیوندهای کودک با پدر و مادر را محکم‌تر کند/ از کتابخانه کودک به عنوان محلی برای تبلیغ نظر خویش یا رد نظر دیگران استفاده نکنیم/ کودکان لطیفه و تصاویر خنده‌آور را دوست دارند و به کاریکاتورها و کارتون‌ها شوقی فراوان دارند/ اشتیاق کودکان به کاریکاتور و کارتون احتمالا به دلیل آسان‌تر بودن فهم تصاویر در مقایسه با کلمات است / ادبیات کودک باید صریح، راحت، مشخص، قابل درک، روان و در صورت لزوم زیبا باشد/ بسیاری از کودکان از  آثار زیاده از حد ادیبانه گریزانند

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 معیارها و استانداردهای لازم برای انتخاب کتاب کودک  اساسی‌ترین هدف کتابخانه کودک، کمک به کتابخوان‌های خردسال است تا آگاهی و ادراک خود را درباره اطرافیان و جهان دور و نزدیک افزایش دهند و بیاموزند که چگونه مراحل رشد را بپیمایند و دریابند که گرچه نیاز به طی این مراحل در کودکی بیشتر احساس می‌شود ولی به محدوده سنی خاصی مقید نیست.

نباید اجازه داد کودک علاقه‌مند به کتاب خوب، تنها به علت نبود دسترسی به کتاب خوب  مجبور به خواندن کتاب‌های کم ارزش شود و برای انجام چنین عملی کتابدار باید با دیدی وسیع دست به انتخاب کتاب بزند و به منظور ایجاد رابطه صحیح با کودک باید ذخایر وسیعی از موضوعات و مواد قابل جذب و فهم را به وی ارائه داد.

کار با کودکان موفقیت‌آمیز نخواهد بود مگر این‌که افراد مسئول مشکل اساسی مربوط به کتابخانه کودکان را مورد بررسی قراردهند و پاسخ قانع‌کننده‌ای برای آن بیابند. این مشکل اساسی چیست؟ مشکل فقط این است که کودک کتابی را با علاقه مطالعه خواهد کرد که میل به مطالعه آن داشته باشد و این کتاب همان است که او را جلب می‌کند، در او نفوذ می‌کند، و او را برمی‌انگیزد.

از سوی دیگر ، «رشد» عبارت از جریان مداوم چیرگی بر موانع و مشکلات است.

همیشه باید به کودک فرصت داد و او را تشویق کرد تا به تدریج کتاب‌هایی را مطالعه کند که کمی بیش از حد ظرفیت اوست. البته فقط کمی بیشتر، زیرا کتاب نباید خیلی فراتر از حد استعداد کودک باشد در غیر این صورت چنین کتابی دشوار، خسته‌کننده و غیرقابل فهم خواهد بود. 

در مورد اصول انتخاب کتاب باید بگویم که کتاب ایده‌آل کتابی است که صرف لذت مطالعه آن خواننده را وادار کند گامی دیگر به درون دنیای ناشناخته بردارد؛ به عبارت دیگر کتابی است که در آن «موضوع» بعد از «شیوه بیان» مطرح می‌شود، به طوری که بیان جذاب و جالب آن بتواند خواننده را به سوی زمینه‌های تازه و بدیع سوق دهد.

سه معیار را می‌توان برای هر نوع کتاب و در هر سنی به‌کار برد؛ جوهر، صداقت، واقعیت. منظور از «جوهر» آن است که کتاب باید افکار، تجربه، یک ماجرای واقعی، اطلاعاتی معین، تصویرسازی، زیبایی یا تعدادی از آنها را در برداشته باشد که کتابی مفید تلقی شود و خواننده بتواند از آن آگاهی یا اندیشه‌ای کسب کند.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت کتاب باید منظوری داشته باشد.

غرض از «صداقت» نیز آن است که نویسنده آنچه  می‌گوید خود بدان اعتقاد داشته و صادقانه بیان کرده باشد. مقصود از صداقت این است که نویسنده «صمیمانه» بکوشد پیام خود را به خواننده برساند و کار خود و خواننده خود را جدی تلقی کند. در مورد حقیقت جهان را آن‌چنان معرفی کند که به نظر مردمی که در آن زندگی می‌کنند واقعاً چنان است.

چیزهای نادرست را نباید به عنوان درست به آنها ارائه داد تا کودک نتواند آنها را افسانه و غیرجدی تلقی کند. کودکان از چنین تحریفی سخت به‌خشم می‌آیند.

در عین حال یک کتاب «حقیقی» که مردم و زندگی را آن‌چنان که هستند نشان می‌دهد نباید عاری از هرگونه تخیل باشد زیرا موضوعات خیالی یا «مواد اولیه رویاها» ذاتاً برای کودکان جذابیت دارند و همان‌قدر برای آنان حائز اهمیت‌اند که برای بزرگسالان. مهم نیست که غیرواقعی را واقعی نشان دهیم بلکه چیزی که اهمیت دارد این است که واقعی را غیرواقعی ننمایانیم و برای واقعیت و حقیقت معیارهایی نادرست به وجود نیاوریم.

کلمه «معیارها» برآنم می‌دارد که در بحث خویش باز هم جلوتر روم. کتاب کودکان نه تنها در مورد واقعیت و حقیقت بلکه در مورد رفتار نیز باید معیارهایی درست بیافریند. سه‌یرز (Sayeres) در کتاب خویش به‌نام «راهنمای کتابخانه‌های کودکان» فهرستی کوتاه از شرایط و کیفیات کتاب مخصوص کودکان ارائه می‌دهد.

یکی از شرایط پیشنهادی او این است که کتاب باید پیروی از قانون را تشویق کند. این تنها یکی از معیارهایی است که در مورد طرز رفتار باید رعایت شود. آنچه ما می‌خواهیم پرورش دهیم عبارت از درست فکر کردن درباره مسائل اساسی است، و در این کار نمی‌توان شتاب به خرج داد.

کودک از همان زمان که با کتاب‌های مصور سر و کار پیدا می‌کند به‌طور آگاه یا ناخودآگاه از آنچه دیگران فکر می‌کنند و انجام می‌دهند تأثیر می‌پذیرد، و از آنچه مورد تصدیق یا تردید، رد یا قبول مردم واقع می‌شود، زمینه فکری برمی‌دارد، و بدین طریق گرایش‌های خود را پرورش می‌دهد.

کودک بسیاری از گرایش‌های نادرست را کسب نخواهد کرد مگر با خواندن کتاب‌های نامناسب. ما مسئولیم از دسترسی او بدین کتاب‌ها جلوگیری کنیم. از جمله این برداشت‌ها می‌توان قساوت، خشونت، ناشکیبایی، و تعصب نژادی را نام برد.

چیزهایی که باید مطلوب و موردپسند جلوه داده شود عبارتند از مهربانی، شکیبایی، صلح‌جویی، هم‌نوع دوستی، تمایل به مفید بودن، قبول مسئولیت و علاقه به سازندگی نه تخریب. به گفته سه‌یرز یک کتاب خوب نباید روابط سالم انسانی را به استهزا گیرد. کتاب باید حقوق حیوانات و انسان‌ها را به رسمیت شناسد، سیمای مخفی مظالم را برملا سازد و پیوندهای کودک را با پدر و مادر خویش محکم‌تر کند.

در مورد سانسور کتاب کودکان باید گفت که لازم است به درستی اعمال شود. به علاوه سانسور را نباید بیش از آنچه  در مورد کتاب‌های بزرگسالان اعمال می‌شود، به‌کار بندیم. در اینجا منظور من سانسوری است که ناشی از عقیده شخصی بوده و عاری از صداقت و بی طرفی است .

هرگز نباید از کتابخانه کودک به عنوان محلی برای تبلیغ نظر خویش یا رد نظر دیگران استفاده کنیم. در کتابخانه‌های عمومی باید امکان دسترسی به همه دیدگاه‌ها فراهم باشد و کتابخانه کودک نیز از این قاعده مستثنی نیست.

بار دیگر به شرایطی که سه‌یرز در کتاب خود ذکر کرده برمی‌گردیم. نخستین شرط او این است که کتاب کودک باید به صورت ادبی یا لااقل به زبانی درست نوشته شود. بدون تردید یکی از مهم‌ترین هدف‌های ما این است که کودک را از زبان خویش به عنوان مهم‌ترین، ارزشمندترین و زیباترین انتقال فکر و پرتو اطلاعات آگاه کنیم، به او بیاموزیم که چگونه می‌تواند به بهترین وجهی از طریق گفتن و نوشتن، دیگران را از شخصیت و افکار خویش آگاه سازد.

منظور از درست بودن آن نیست که از نظر دستوری صحیح باشد بلکه زبانی موردنظر است که صریح، راحت، مشخص، قابل درک، روان و در صورت لزوم زیبا باشد.

معیار دیگر سه‌یرز چنین است: کتاب باید از لطیفه و طنز مفهوم درستی داشته باشد. کودکان لطیفه و تصاویر خنده‌آور را دوست دارند و ما باید به گردآوری این‌گونه مواد که بسیار هم نادرند بپردازیم. کودکان مخصوصاً به کاریکاتورها و کارتون‌ها شوقی فراوان دارند.

یکی از نویسندگان که به بررسی علت این اشتیاق پرداخته دلیل آن را آسان‌تر بودن فهم تصاویر در مقایسه با کلمات می‌داند. اگر بخواهیم کودکان را از اشتیاق و اعتیاد شدید به تصاویر خنده‌آور بازداریم باید آثار طنزآمیز زیادی در اختیار آنان بگذاریم.

قفسه‌های کتابخانه کودکان باید هم شاهکارهای ملی و هم کتاب‌های خوب سایر کشورهای جهان را در بر داشته باشد. از این‌گونه کتاب‌ها باید به تعداد کافی در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد.  نگذارید کودک علاقه‌مند به کتاب خوب، تنها به علت نبود دسترسی به چنین کتابی به خواندن کتاب‌های کم‌ارزش مجبور شود.

با وجود این بیایید از به‌کار بردن واژه «ادبی» پرهیز کنیم. بسیاری از کودکان ـ نظیر تعداد کثیری از بزرگسالان ـ نه تنها به آثار زیاده از حد ادیبانه علاقه‌مند نیستند بلکه از آن گریزانند. در عوض به کتاب‌هایی که هیچ گونه ادعای «ادبی» بودن ندارند و ضوابط ویژه ادبیات در مورد آنها کمتر صدق می‌کند راغب‌ترند (البته به استثنای کتاب‌های خوبی که در این زمینه وجود دارد.) ما در صورتی خواهیم توانست با کودک رابطه صحیحی برقرار کنیم که ذخایر وسیعی از موضوعات و مواد قابل جذب و فهم او را به‌وی ارائه دهیم.

منبع : سایت کتابک (با ویرایش و تلخیص)

منتشرشده در آموزش نوین

معرفی کتاب در حوزه روش تدریس مبتنی بر تفکر انتقادی و یادگیری تیمی رقابتی روشی متفاوت در آموزش  تاکنون حدود 100 کتاب و مقاله نوشته ام که 80 تای آنها را غالبا در خارج از کشور چاپ و منتشر کرده ام. دلیل اینکه علاقه مند هستم آثارم را در خارج از کشور (در کشورهای غربی) چاپ و منتشر نمایم این است که قدر اندیشه ها و راهکارها و نوآوری های من را می دانند و بنابراین نه تنها کارشکنی نمی کنند بلکه هزینه چاپ هم از من نمی گیرند! به عنوان نمونه آخرین کتابم را که به معرفی روش تدریس منحصر به فردم می پردازد در آنجا چاپ کردم که 400 (چهارصد) دلار قیمت زدند و هم اکنون از طریق وب سایت آمازون و فروشگاه ها و سایت های بین المللی دیگر در حال فروش آن هستند. از این مسایل که بگذریم حقیقتا حیفم آمد که ترجمه تنها کتابم را که در ایران و در انتشارات جنگل تهران چاپ کردم و اتفاقا در آن کتاب هم از زاویه ای متفاوت به معرفی جامع روش تدریسم پرداخته ام در اختیار همکاران در ایران قرار ندهم.

بنابراین از طریق این مقاله به معرفی اجمالی این کتاب می پردازم تا شاید مسئولان آموزش و پرورش و حتی مسئولان آموزش عالی به اهمیت آن پی ببرند و به چاپ و نشر و توزیع آن کمک کنند.

برای شروع باید بگویم که من بر این باور هستم که اگر می‌خواهیم در شکل‌گیری و توسعه جوامع انسانی، شاد، مترقی و دموکراتیک و متمدن و درنهایت در شکل‌گیری صلح جهانی سهیم باشیم باید ترتیبی دهیم تا آینده‌سازان این مرزوبوم علاوه بر کسب مهارت‌های علمی، نورم‌ها و اصول و اسلوب و مهارت‌های دموکراتیک را نیز در کلاس‌هایشان کسب نموده و در خود نهادینه کنند.

به عبارت دیگر، کلاس‌های ما - که می‌توانند به‌صورت دموکراتیک اداره شوند - باید به ارتقای مهارت‌های اجتماعی، سبک‌های تفکر، نگرش و منش و شخصیت نسل فردا بینجامند.

همین‌طور شهروندان باید در طول زندگی آکادمیک خود در کلاس های ما متفکر، استدلال گرا، علت و معلول یاب، منتقد، خلاق، مشارکت‌جو و هم‌زمان اهل رقابت و آگاه به مسائل اجتماعی و به ویژه مسائل سیاسی نیز بار آیند تا قادر باشند با موفقیت با واقعیات دنیای پیچیده کنونی مواجه شوند و نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند.

روش تدریس این‌جانب که در کتاب :

Beyond the Present Methods and Approaches to ELT/Education:

The Crucial Need for a Radical Reform

 به آن پرداخته‌ام در این راستا طراحی و ارائه‌شده است.

همان طور که اشاره شد این کتاب 430 صفحه ای در سال 1391 توسط انتشارات جنگل جاودانه تهران چاپ شد و در دی‌ماه 1392 به مرحله نهایی جشنواره رشد تهران راه پیدا کرد و جزو 3 کتاب برتر کشور شد.

مهمتر اینکه وزارت آموزش و پرورش این کتاب ارزشمند را به تمام معلمان و دانشجو معلمان توصیه کرد. اما متاسفانه در آموزش و پرورش مشهد به هر دری زدم و هر کاری کردم تا بتوانم این کتاب را به همکاران معرفی نمایم، اجازه این کار را به من ندادند !

حتی با چاپ و انتشار ترجمه فارسی این کتاب تحت عنوان «یادگیری تیمی رقابتی: روشی متفاوت در آموزش» هم که در ذیل به معرفی آن می پردازم مخالفت کردند!

متاسفانه با برگزاری ورک شاپ و یا کلاس های ضمن خدمت هم  برای معرفی روش تدریسم به همکاران در مشهد – چه رسد در سراسر ایران - مخالفت کردند. این در حالی است که دو پروفسور در دانشگاه مینه ستای آمریکا و نیز یک استاد در دانشگاه تل آویو که روش هایی از خانواده روش تدریس من دارند – و اتفاقا روشهایشان دارای نواقص جدی ای هم هستند -  با حمایت دانشگاه هایشان در حال برگزاری ورک شاپ ها و معرفی روش تدریس هایشان نه تنها در کشورهای خودشان بلکه در سطح بین المللی هستند.

 و اما صفحه اول کتاب 300 صفحه ای (16 فصل) من که برای چاپ و توزیع به همکاری مسئولان نیاز دارد:

*** سال‌ها بی‌تفاوتی نسبت به ضعف مهندسی آموزش در نظام‌ ناکارآمد آموزش کشور برخی مسئولان اجرایی دلسوز را بر آن داشته است تا نسبت به عواقب ادامه این روند در عصر و شرایط حاضر به‌طورجدی هشدار دهند. محمدرضا سپهری رئیس پیشین موسسه کار و تأمین اجتماعی در مصاحبه‌ای اختصاصی تحت‌ عنوان «شیوه آموزشی دانشگاه‌ها علت بیکاری فارغ‌التحصیلان» از مهم‌ترین علل عدم جذب فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در بازار کار و نیز عدم موفقیت ایشان در محیط‌های کاری در سطوح ملی و بین‌المللی را در ناکارآمدی سیستم آموزشی کشور در تمامی سطوح به‌ویژه در دانشگاه‌ها در 1)  آموزش زبان انگلیسی و 2) آموزش مهارت کار گروهی ارزیابی کرده‌اند.

سپهری می‌افزاید: «ما باید به مسئولان دانشگاه‌ها و شورای عالی انقلاب فرهنگی هشدار دهیم که سیستم آموزشی زبان در کشور ما نادرست است و مهارتی را در فارغ‌التحصیلان ایجاد نمی‌کند».

این‌جانب در این کتاب، ضمن بررسی نقادانه دلایل ناکارآمدی سیستم‌های فعلی آموزش و تبعات مخرب آن‌ها در سطوح ملی و بین‌المللی، به آخرین مسائل و روش‌های تدریس در حوزه‌ی آموزش پرداخته‌ام. مهم‌تر این‌که پس از تجزیه‌ و تحلیل آخرین روش‌های تدریس که بر مبنای تعامل و بحث و گفتمان بناشده‌اند، به معرفی روش تدریس منحصربه‌فرد خود که بر پایه«تئوری آموزشی سیاسی»م طراحی کرده و ارائه داده‌ام پرداخته‌ام.

این‌جانب سعی دارم از طریق این روش تدریس، که مورد اقبال مجامع بین‌المللی نیز واقع گردیده است، به نهادینه کردن اصول دموکراسی در نسل فردا جهت ساختن فردایی آزاد و آباد بپردازم.

کسانی که با این روش تدریس (در مدارس، مؤسسات و دانشگاه‌ها) آموزش می‌بینند علاوه بر این‌که به «کاربرد دانش (زبان) در محیط‌های واقعی» مسلط می‌شوند مهارت‌های اجتماعی، سبک‌های تفکر، نگرش و منش و شخصیت خود را ارتقاء داده و «متفکر»، «استدلال گرا»،«علت و معلول یاب»،«منتقد»، «خلاق»، «مشارکت‌جو» و هم‌زمان «اهل رقابت» و «آگاه به مسائل اجتماعی» و به ویژه «آگاه به مسائل سیاسی»  بار می‌آیند و قادر خواهند بود نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند.

یادآوری می‌شود که این‌جانب در رساله فوق‌لیسانس (ایران) و دکترای (هندوستان) خود از برتری این روش تدریس بر روش‌های تدریس کنونی و نیز روش تدریس پروفسور جانسون در دانشگاه مینه ستای آمریکا دفاع نموده‌ام.

زمان آن فرا رسیده است که این روش تدریس را که بر مبنای آخرین یافته‌های علمی و عملی بوده و واقعیت‌های دنیای پیچیده امروز را در نظر گرفته است در کلاس‌های خود به خدمت بگیریم.باشد که با عمل کردن به پیشنهادهای ارائه‌شده در این کتاب شاهد تحولی بنیادین در سیستم‌ ناکارآمد آموزشی فعلی در تمامی سطوح باشیم.

 درصورتی‌که ورژن انگلیسی و یا پی دی اف (فارسی) این اثر را می‌خواهید با من تماس بگیرید.

سید محمدحسن حسینی

خرداد 1392 – مشهد مقدس

09153852599  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">/این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید / این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید 

معرفی کتاب در حوزه روش تدریس مبتنی بر تفکر انتقادی و یادگیری تیمی رقابتی روشی متفاوت در آموزش

معرفی کتاب در حوزه روش تدریس مبتنی بر تفکر انتقادی و یادگیری تیمی رقابتی روشی متفاوت در آموزش

معرفی کتاب در حوزه روش تدریس مبتنی بر تفکر انتقادی و یادگیری تیمی رقابتی روشی متفاوت در آموزش

معرفی کتاب در حوزه روش تدریس مبتنی بر تفکر انتقادی و یادگیری تیمی رقابتی روشی متفاوت در آموزش

منتشرشده در معرفی کتاب

این مدارس به زندان شباهت دارند/ رسالت ما صرفا آموزشی نیست و تربیتی نیز می باشد/ قرار است مدرسه ای با نگاه جهانی ساخته شود/ سیاست زدگی اولین مساله آموزش و پرورش است/ با تغییر کاربری می توان به تولید ثروت اقدام نمود / دانش آموزان بی هویت شدند و معلمان بی انگیزه . آموزش و پرورش باید در عمل اولویت نظام باشد/ مگر با معلمان ناکارآمد و بی انگیزه می توانیم تولید علمی را در جهان و یا حتی منطقه داشته باشیم/ سال 94 ؛بحرانی ترین و بدترین سال بودجه ای پس از انقلاب بود / فقط به ژنرالی برای تحقق این مطالبات نیاز داریم /انصافا یک مورد فرهنگ امنیتی در این منطقه نداریم و دولت تدبیر و امید با شعار امنیت فرهنگی توانسته اعتماد معلمان را جلب نماید و فرهنگ نقد و نقد پذیری را از خود شروع کند./ رسانه ها نسبت به آموزش و پرورش مسایل قالبی و کلیشه ای را مطرح می کنند/ صدا و سیما باید 90 فرهنگی داشته باشد و مسوولان آموزش و پرورش فقط تعریف و تمجید نشنوند/معلمان نقش مهمی در شادی و شادابی اجتماعی یک جامعه دارند/ آموزش و پرورش نیازمند کمک همه ی مردم و مسوولان و اهل نقد و نظر می باشد و از صدای معلم که در تحقق فرهنگ نقد و نقادی و در بیان مطالبات معلمان تلاش می کند ؛ صمیمانه تشکر می کنم و امیدوارم همچنان شما و آقای پورسلیمان و همکاران شما در این مسیر موفق و پایدار باشید

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور