انتقاد به معنای این است که چشمان مان را باز کنیم و ببینیم که آنچه امروز پذیرفته است، چون بدیهی و مسلم گرفته می شود، دیگر پذیرفته نخواهد بود، چون دیگر بدیهی و مسلم پنداشته نخواهد شد.
انتقاد یعنی کاری کنیم که حرکاتی که امروز ساده و آسان انجام می گیرد، دیگر به آسانی انجام نگیرد. از این رو، تمام ارزش ها، وجوه رفتاری، تعارض ها، تناقض ها، اصطکاک های فرهنگ، و به ویژه زبان، تفکر و ادبیات امروز را باید در معرض دید و نقد و قضاوت قرار داد.
در این اوضاع و احوال، انتقاد ریشه ای، از نظر هرگونه تغییری ضرورت قطعی دارد. تغییری که از حدود همان طرز فکر پیشین تجاوز نکند. تغییری که فقط به منزله ی شیوه ای برای سازگار کردنِ بیشتر همان افکار همیشگی با واقعیت موجود باشد، چیزی جز تغییر سطحی نیست. تغییر عمیق فقط در جو آزاد ممکن است صورت پذیرد. جوی که انتقاد دایمی نیروی محرکه ی مدام آن باشد.
تفکر انتقادی سبب شفافیت بیان می شود. به روشن گویی می انجامد. کلی گویی ها و کلی نگری ها و موضع گیری های ژله ای را که فرصت طلبان یا محافظه کاران دارند مردود می کند. الان بعضی ها حرف هایی می زنند که آن قدر کلی و مبهم و کشدار است که آدم نمی فهمد بالاخره مردم را به چی می خوانند. اما وقتی فکر انتقادی نهادی شد، کلام خواه ناخواه تعیّن پیدا می کند. هدف ها و برنامه ها و روش ها و گرایش ها مشخص می شود. از عوام زدگی ارزش ها و نظریه ها تا حد زیادی کاسته می شود.
حضور مردم فقط به تأیید های توده وار منحصر نمی ماند بلکه به مشارکت عمومی در تفکر و تصمیم تبدیل می شود.
کسانی از تفکر انتقادی زیان می بینند که تصور می کنند همه چیزشان درست و کامل است و مو لای درز پندارها و رفتارها و گفتارهاشان نمی رود. خود را حامل حقیقت مطلق می پندارند و مصون از خطا. اما در تفکر انتقادی همیشه جایی برای احتمال خطا وجود دارد. خطاها در مشارکت عمومی و خرد جمعی اصلاح می شود. بسط و نهادی شدن تفکر انتقادی الزاما در گروه بسط گفت و شنید است. یعنی باید اهل سؤال و توضیح و اقناع متقابل شد. یعنی من بتوانم آزادانه هر سؤالی را که به ذهنم می رسد بپرسم و دیگری هم بتواند آزادانه جواب یا توضیح بدهد یا توضیح بخواهد. از این رو فکر انتقادی هرگز از فکر آزادی جدا نیست.
کتاب تمرین مدارا (صفحه ی ١٠٣-١٠٢)
در نقل قولی ظریف از آدام کاهان درباره وضعیت آفریقای جنوبی قبل از پایان یافتن آپارتاید آمده است: زمانی که ما با مشکلات کمرشکن در کشورمان روبه رو بودیم، برای حل این مشکلات دو راه داشتیم:
یک راه حل عملی و یک راه حل معجزه آسا.
راه عملی اینکه همه زانو بزنیم و دعا کنیم تا چند فرشته از بهشت بیایند و مشکلاتمان را حل کنند!
راه حل معجزه آسا اینکه همه دور هم بنشینیم و گفت و گو کنیم و راهی برای حل مشکلاتمان بیابیم.ممکن است بگویید احتمالا در نقل قول اشتباه کرده ام و جای راه حل عملی و معجزه آسا را اشتباه نوشته ام. نه! دقیقا درست نوشته شده است.
نمی شود دگم بود. مستبد بود. گوش های سنگین داشت. گفت و گو نکرد اما انتظار داشت که مسیر سرنوشت ما تغییر کند گاهی روبه روی هم نشستن و در رابطه با مسايل و موضوعات گفت و گو کردن از طلب چند فرشته برای سروسامان دادن به اوضاع دشوارتر و معجزه آساتر است. این زمانی است که مهارت گفت و گو نداشته باشیم.
حسن قاضی مرادی جامعه پژوه سرشناس در کتاب شوق گفت و گو می گوید: چه بسیار با تک گویی و تک صدایی در جامعه مان مواجه هستیم و از آن رنج می بریم و [در عین حال] چه بسیار در عصر حاضر از لزوم گفت و گو در همه مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سخن گفته ایم. (برداشتی از نوشته درخشان دکتر مصطفی صفدری) بیاموزیم گفت و گو با شنیدن آغاز می شود. در حالی که ما از گفت و گو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن
تحلیل و تجویز راهبردی
در هر جمعی کوچک یا بزرگ؛ از خانواده و محله بگیرید تا شهر و کشور برای توسعه یافتگی نیازمند دو گام بلند هستیم:
تشخیص موضوعات راهبردی و توافق بر اقدامات راهبردی. حالا این اقدامات راهبردی در سطوح مختلف اسامی مختلفی به خود می گیرند مانند سیاست، استراتژی، راهبرد، پروژه های توسعه ای و ... اسامی مختلف اند اما توسعه مدیون این دو چیز است: اول اینکه ما مهم ترین مسایل خود را تشخیص دهیم و دوم اینکه بر راه حل های مواجهه با آنان تفاهم کنیم.
برای گام اول (= تشخیص موضوعات راهبردی)، باید نگاهی پیچیده، پویا و چندسطحی داشته باشیم و این نیازمند آن است که علاوه بر آنکه زبان گویایی داشته باشیم، گوش شنوایی هم داشته باشیم. مسایل پیچیده را نمی توان بر اساس فهم ساده و عوامانه و اولیه صورت بندی و فهم کرد.
گفت و گو شرط لازم برای تشخیص مسایل راهبردی است. تشخیص و تعریف دقیق مسایل راهبردی نیازمند چندجانبه اندیشی است و چندجانبه اندیشی نیازمند چندگویی است و نه تک گویی و تک صدایی.
برای گام دوم (= توافق بر اقدامات راهبردی) نیز نیازمند تبدیل منافع متزاحم به منافع متقابل هستیم. به زبان ساده تر دستیابی به شرایطی که اکثریت در آن برنده اند. یک بازی برنده برنده برنده پایدار. چرا نگفتم برنده-برنده و بیشتر کلمه برنده را تکرار کردم؟ چون در مناسبات اجتماعی تعداد بازیگران بیشتر از دو است. دستیابی به توافق (تبدیل تخاصم و تزاحم منافع به تفاهم و منافع متقابل) نیز نیازمند گفت و گو است.
حالا نگاهی بیاندازید به فهرستی از دغدغه های کشور و صادقانه بگوییم که در کشور ما در مورد کدام یک از این ها تفاهم و توافق ملی بر سر راه حل ها وجود دارد؟
بازار آزاد و نقش بخش خصوصی
رابطه با دیگر کشورها به ويژه آمریکا، عربستان و سوریه
آزادی های اجتماعی
نقش و جایگاه احزاب
آب و محیط زیست
جهانی شدن
بحران گفت و گو و تفاهم جدی است. چه کنیم و چه می توان کرد؟
1- بیاموزیم گفت و گو با شنیدن آغاز می شود. در حالی که ما از گفت و گو، گفتنش را بلدیم نه شنیدن.
2- گفت و گو را از خانواده شروع کنیم. حکمرانان آتی این کشور اکنون در دوران جوانی و نوجوانی به سر می برند. نسل قبلی در آموزش گفت و گو به ما کوتاهی کرد. ما در آموزش آن به نسل آینده ساز بعدی کوتاهی نکنیم.
3- گفت و گو را تمرین کنیم. به ويژه اینکه قضاوت خود را معلق کنیم. فعالانه گوش کنیم. یعنی در حین گوش دادن سعی نکنیم که دنبال جواب باشیم .
4- این جملات را به فرهنگ لغات خود بیافزاییم:
الف) حق با شماست. ب) من اشتباه کردم! ج) در این موضوع صاحب نظر نیستم یا اکنون تسلط کافی ندارم بگذارید بیشتر مطالعه یا تفکر کنم. د) نظر شما از نظر من بهتر است.
5- ساده (به دور از پیچیده گویی و قلنبه سلنبه گویی)، محترمانه (به دور از توهین و تحقیر و تهمت) و عقلایی (همراه با محاسبه و دلایل روشن و استدلال های مشخص) صحبت کنیم.
خداوند فرمود سرنوشت هیچ ملّتی را تغییر نمی دهم مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! فقط کافیست لحظه ای در این گفتار صریح و شفاف تامل کنیم. نمی شود دگم بود. مستبد بود. گوش های سنگین داشت. گفت و گو نکرد اما انتظار داشت که مسیر سرنوشت ما تغییر کند. پس برای حل مشکلات مان هم دعا کنیم و هم گفت و گو. هم خود را تغییر دهیم و هم خدا را بخوانیم.
شبکه استراتژیست
(با کمی تلخیص) :
۱- کنجکاوند و سعی میکنند در موضوعات مهم مطلع و آگاه باشند.
۲- خلاقانه پرسش مطرح میکنند. همواره از چراییِ امور سؤال میکنند و در پی آن هستند که ببینند چه دلیلهایی برای دفاع از یک عقیده یا باور وجود دارد.
۳- از مراجع و منابع معتبر استفاده میکنند و به مراجع و منابع معتبر ارجاع میدهند.
۴- وقتی که میخواهند چیزی را تفسیر کنند کل موقعیت و بافتار (کانتکست) را در نظر میگیرند.
۵- وقتی که میخواهند دربارهی موضوعی فکر کنند سعی میکنند اندیشیدنشان پیوند خودش را با موضوع اصلی از دست ندهد و حواسشان هست که دائم از این شاخه به آن شاخه نپرند.
۶- گشادهذهن هستند و نظرگاههایی که با نظرگاهِ خودشان تفاوت دارند را به نحو جدی مورد توجه قرار میدهند.
۷- استدلالها، دیدگاهها یا تبیینهای بدیل و متفاوت را جست و جو میکنند.
۸- اگر شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی به نفع یک دیدگاه وجود داشته باشد آن را میپذیرند و اگر شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی علیه دیدگاهی وجود داشته باشد آن را کنار میگذارند.
۹- وقتی که شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی برای رد یا قبول موضوعی وجود ندارد از داوری درباره آن پرهیز میکنند.
۱۰- تا آنجا که ممکن است در بیان موضوعات دقت را رعایت میکنند.
۱۱- به نقشِ داوریها، تعصبها و جانبداریهای شخصی در فرایندِ شناخت توجه دارند.
۱۲- وقتی با یک کلِ پیچیده و درهمتافته مواجه میشوند، برای درک آن با انضباط و ترتیب مشخصی با آن برخورد میکنند.
۱۳- هنگامی که میخواهند یافتههای خود را عرضه کنند، احساسات، سطح دانش، و میزانِ ظرافتِ اندیشه مخاطبشان را در نظر میگیرند.
۱۴- تواناییهای سنجشگرانهاندیشی (تفکر انتقادی) خودشان را در طیفِ وسیعی از موضوعات به کار میگیرند.
شبکه جامعهشناسی علامه
اختلاف در اینکه چه کسی بیشتر دیگری را دوست دارد بهترین اختلاف دنیاست.هيچ عقيدهاي برتر از شيعه نيست اما يك شيعه بايد بداند كه هر انسان سري دارد و هر سري مغزي و در هر مغزي عقيدهاي هست و هر عقيدهاي نيز مقدّساتي دارد،هرگز سعي نكنیم سري را سرسري بگيريم يا مغزي را شستشو دهيم يا به مقدّساتي اهانت كنيم.
کافیست که عقيدهي برتر را درست مطرح كنیم ، آنگاه آنهایي را كه شيعه نيستند را در فضاي محكمهي وجدان رها كنیم و برویم،آن هنگام كه در برابر وجدان خويش شرمنده شدند، خواهيد ديد كه چگونه با سر و مغز و دل روشن شده، به مقدّسات خود پشت ميكنند و به دنبال عقيدهي برتر ميدوند و نه تنها به اصل انتخاب و آزادی اکتفا نمی کنند بلکه حتی با اختیار کامل، انتخاب احسن خواهند داشت تا ضرر نکنند.
به وجوه مختلفی که غیر قابل رد هستند شیعه هستیم ،جهت اول اینکه: به طور مستقیم امامان ما از طرف خداوند انتخاب شدند و نه غیر مستقیم و جهت دوم اینکه: معلم آنها خدا بوده است و آنها عالم ترین مردم هستند و جهت سوم: عصمت ، البته برای سه گروه بیان ها لازم است که متفاوت باشد که یک دسته: افرادی هستند زنده دل و پیروان ثقلین و گروه دیگر: لجوجان و معاندان و گروه سوم: عموم مردم از هر کیش و دینی که هستند.
یک سوال و جواب و چندین دلیل برای برتری حضرت زهرا(س)
بهتر طلبی در ذات انسان است ، وجود یک الگو برای انسان ها که بهترین باشد ضروری است و حضرت زهرا بهترین زنان این عالم است.
ممکن است گفته شود که: دلایل شما چیست؟جواب این است: به دلایل مختلف که یک: عقلی است و دوم: نقلی و هر دو با هم وحدت و تناسب دارند و گرچه مکانت او در حد احصاء نیست و این خداست که برخی را بر برخی دیگر برتری داد اما به صورت کوتاه دلایل این است که به دو شکل می توان مطرح کرد، نخست اینکه: به صورت اجمالی و فهرست وار از اسباب و صفات روحی و نسبی بگوییم و از احسان و عدالت و سخاوت ها و زهد و ایمان و علمیت ها و... سخن گفته شود و دوم اینکه: دلایل تفصیلی بیان شود وشایسته همین است اما در اینجا تنها به شکل اول که اجمالی است چند دلیل مطرح می کنیم :
اول: برای حضرت زهرا (س) عصمت ثابت شده است درحالی که دیگر زنان این عالم معصوم نبودند و نیستند و فهم عقلایی می گوید که از هر نظر معصوم بر غیر معصوم برتری دارد.
دوم: خدا در قرآن آیاتی همچون آیه مودت و آیه مباهله و... را برای افضلیت و مدح او بیان فرموده است و درحقیقت مداح حضرت فاطمه(س) بعد از خدا و رسول دیگر ائمه (ع)بودند.
سوم: روایات و نصوص خاص فراوانی درباره برتری ایشان در منابع علمی اسلام موجود است.
چهارم: پیامبر اسلام (ص) پدر بزرگوار ایشان است و حضرت علی (ع) همسر او و حسنین(ع) فرزندان او هستند و ام ابیها لقب دارد و درشوهر داری و خانه داری و بچه داری و...نمونه و اسوه بود و حضرت فاطمه (س) حجت الحجج است.
پنجم: اقوال مطابق فطرت و بیانات از سر اخلاص ویژه ای که داشت و سیره و سبک زندگی او بیانگر شایسته عنوان برتری و عقیله را برای او دارد.
ششم: محور حدیث تعظیم و تکریم شده ی کساء و خود از اهل کساء بود.
هفتم: دشمنی با او دشمنی با خداوند و اطاعت از او اطاعت از خداوند است و به بیانی دیگر هرکس خدا را اطاعت کند و حضرت را عصیان کند اعمال او بی فایده است چون او غیر از آنچه خدا فرموده است هیچ نمی گوید.
هشتم: برای تثبیت امر ولایت از هیچ کاری فروگذارنبودند تا بهانه از بهانه گیران گرفته شود.
و نهم: با مرگ عادی از دنیا نرفت و شهیده است...
فاطمه شناس ترین شخص در این عالم پیامبر (ص) است
از زخم زبان ها و ابتر گفتن های سرزنش آلود که بگذریم می رسیم به حسادت ها که بر پیامبر بسیار بود و ازابتدا تا انتهای رسالت و حتی تا بعد از وفات رسول اکرم (ص) ادامه یافت و می گفتند که چرا او باید عمویش سید الشهدا باشد و پسر عمویش جعفر طیار در جنان و پسر عموی دیگرش بزرگ الاوصياء و نوه هایش سيد جوانان اهل بهشت و خودش سید الانبياء و دخترش فاطمه سيده النساء جهان شود و می گفتند اصلاً چرا باید معیار و میزان فاطمه باشد؟!
فاطمه شناس ترین شخص در این عالم پیامبر (ص) بود که درباره او می فرمود :پاره تن و عزیزترین افراد نزد من و نور چشم ومیوه دل من و قلب من و محبوب ترین و فدایش گردد پدرش و...،کافیست که بیشتر به سخنان گهربار او مراجعه شود تا که جایگاه حضرت فاطمه(س) را بیشتر بشناسیم.
به شخصیت هویت بخش نیازمند هستیم
گرچه کم و قصه ای پرغصه است اما باید گفت که در کتب مربوط به شیعه و سنی درباره هیچ زنی به اندازه ی حضرت زهرا (س) کتاب وسخن و مناظرات نوشته و گفته و برگزار نشده است لذا این جایگاه و مقام وعظمت و جلال و شكوه حضرت زهرا (س) را نشان می دهد که اینگونه مورد تکریم و تعظیم و مورد توجه قرار می گیردواین تاریخ است که به شخصیتی هویت بخش همچون حضرت فاطمه(س)نیازمند است.
او بهانه خلقت است پس اعتصام داشته باشیم و بگذار تا که امید ما به حضرت زهرا (س) باشد که ما را در بین دوستداران خود جای دهد و بگذار تا که اعمال خوب خود را نزد او به امانت بگذاریم و ثواب آنها را به او هدیه دهیم و روشن است که باید از اهل بیت عصمت و طهارت مخصوصاً حضرت زهرا(س)همچون فرزندی که از بیانات مادر خود تبعیت دارد متابعت کنیم و همچون شاگردی که پيروی از استاد خویش دارد تابع آنان و او باشیم و گرچه مودت لازم اما کافی نیست و تنها مودت اهل بيت(ع) نشان از تمسک و پيروی از آنان نيست بلکه باید در زندگی تابع حضرت فاطمه (س) و از او پیروی داشته باشیم.
نکته مهم این است که پاسداشت حرمت آگاهی در اتصال به امامت است و در کتاب دلائل الامامه صفحه 33 اینگونه از حضرت فاطمه (س) می خوانیم که:
« وطاعتنا نظاما للملّة و إمامتنا أماناً من الفرقه »یعنی، خداوند برای سامان یافتن امت و یکپارچگی آن، نخ تسبیحی قرار داد که دانه ها را به هم وصل می کند و آن پیروی از ما است و برای امنیت شما از پراکندگی ، امامت ما را قرار داد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
زمانه را آبستن ستم ها نکنیم
برای خودمان فکرکنیم قبل از آنکه دیگران برای ما فکری کنند
برای هفتاد سال چه می خواهیم؟!
زندگانی انسان ها در پنج ایستگاه
حجت الاسلام محمد ادریسی:
با توان و حضور خود زمانه را آبستن ستم ها نکنیم که دنیا زایشگاه غفلت های بی امان نیست. مشکل اول ما این بود که از آخر شروع کردیم.
كودكي زماني براي يادگيري در بازيهاست و نوجواني مكاني براي شناساسي معيارها و ملاكهاي خوب و بد است و جواني محلي براي بررسي مسائل و تجزيه و تحليل آنهاست و ميانسالي مرحلهاي براي افزايش داراييهاست و پيري جایي است كه اگر دورهي كودكي و نوجواني و جواني و ميانسالي را آنگونه كه شايسته است گذرانده باشيم، شاید درب هاي كمال و حکمت روبهروي ما گشوده شود.
مگر ما چقدر فرصت داریم؟! برای هفتاد سال زندگی چه می خواهیم؟ ! در کتابی آمارگونه این گونه نوشته بود که دانشمندان محاسبه کردند که يك انسان عادي زماني كه به سن 70 سال مي رسد:
7 سال براي درس و کتاب خواندن ، 15 سال براي كار كردن، 21 سال خوابيدن، 20 سال اوقات فراغت، 7 سال درحال انتقال ازجاي به جاي ديگر و همين انسان عادي در هفتاد سال خود 10 تن نان، 18 گاو سنگين وزن، 4000 كيلوگرم شكر و 1000 كيلو نمك را مصرف كرده ودر اين 70 سال 2900 میليون بار ضربان قلب داشته است و این خلاصه ای از زندگی آدمی در هفتاد سال است اما آیا ما فقط برای خوردن شکر و نمک و خواب و تفریح و درس خواندن و یا کار کردن در فرصت های محدودآفریده شده ایم!؟
برای بیش از هفتاد سال محدود آفریده شده ایم و باید ادامه راه را ادامه دهیم . بر افکار پوشیده نیست اما باید گفت: که پزشکان می اندیشند که چگونه سلامت و جسم تو را حفظ کنند و مکانیک ها می اندیشند که چگونه وسیله ای برای نفع بیشتر درست کنند و نجارها و آهنگرها می اندیشند که چگونه از چوب و آهن خانه ای بسازند و کسانی هم با فکر و افکار سرو کار دارند، حال فرض کنید که خانه ها ساخته شد ، وسیله ها و همه امکانات فراهم شد و جسم سالم اما افکار و عقاید خراب و نادیده گرفته شود اینها چه سودی خواهد داشت؟!
لذا برای خودمان فکرکنیم قبل از آنکه برای ما فکری کنند که پیامبر(ص) می فرمایند:
(حاسِبُوا اَنْفُسَکُم قبلَ اَن تُحاسَبُوا) خود را نقد کنید قبل از آنکه نقد شوید و از خود حساب بکشید قبل از آنکه دیر یا زود محاسبه شوید.
در بینش دینی به شکل کلی می توان حیات و زندگانی انسان ها را در پنج ایستگاه زندگی تقسیم و تصورکرد:
یک. حيات نفساني و شهوانی
دو. حیات عقلانی و عقلایی
سه. حیات ولائی و ایمانی
چهار. حیات معرفتی و عرفانی
و پنجم. حيات وحداني و عهده داری
حيات نفساني و شهوانی : درحيات نفساني آدمی برده دلم می خواهد ها و لذت های آنی است ، معیار و میزانی نیست پس باید آزاد از شهوت ها و تعلق ها و جاذبه های آن شد چون دستورات و سلطه بر زندگي را نفس دارد و این نفس است که با دیر راضی شدن ها انسان را مطيع و برده خود می سازد که نتیجه آن استکبار و خودبینی و منیت و جدایی ها است البته آن نفسانیات که باطنش و ظاهرش جلال و جمال است از حیات جداست.
حیات عقلانی و عقلایی: اوامر و نواهی و سیاست ها در این نوع زندگی با عقل است که با این پرسش ها بعد از بلوغ شروع می شود که برای چه آماده ایم ؟و باید با چه ها و که ها کار کنیم ؟ و به کدام مسیر بایست رو بیاوریم؟ و بهترین پاسخ و این بهره ها و منافع برای کسانی است که عقول ناقص خود را به عقل کامل بسپارند که نتیجه آن تجارت ها و مصلحت سنجی های گوناگون دنیوی و اخروی است و علم زیاد کننده عقل است پس عقل با علم زیاد می شود.
حیات ولائی و ایمانی : این زندگانی مرزآفرین است و خواسته ها و شکل گرفتن انسان در آن با ایمان است و پیوند او بر مبنای ولایت و بعد از شناختن و یافتن و باور کردن ها برای رهایی از حصار ها و بت ها و بت کده ها زیر بنا هایی لازم دارد تا به اوج خود برسد و نتیجه آن تکلیف شناسی است و تربیت شدن و تلاش مستمر برای بهتر بودن است که این حیات نتیجه فقه و تفقه است.
حیات معرفتی و عرفانی : این زندگانی بعد از آموزش عالمانه است و در آن هر آنچه از طرف حق است چه کم و چه زیادش زیباست چون به وحی گره می خورد و این شکل زندگی خیلی بالاتر از حیات نفسانی و عقلانی و ایمانی است ونتیجه اش سبقت گرفتن در بهترین ها و احسان و شفقت مستمر یعنی خوب ، خوبی کردن است.
حيات وحداني و عهده داری : این حیات فراتر از حيات عرفانی و معرفتی است و انسان غیر او هیچ نمی بیند و آدمی عالم را محضر دوست می داند و حضور او را همه جا حتی در خلوت ترین لحظات زندگی حس می کند پس وحشتی ندارد و عهده دار کارهای می شود که رضایت خالق و خلق را باهم دارد و طیبعی است که پس از حیات توحیدی دیگر حیاتی نباشد.
به دوزخ که رسید پرسید:دوستانم کجایند؟! شنید: وقتی مٌردی توبه کردند و این کوتاه ترین داستان غم انگیز است و کوتاه تر ازآن این است :خودش را بعد از مرگ شناخت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
راستش پاسخ به این سوال را نمیدانم. چرا روزهای اعلام شده جهانی دیگر، به نسبت با جدیت بیشتر دنبال میشود و گروههای اجتماعی دیگر از منافع دیده و شنیده شدن بیش و کم برخوردار میشوند؟ گرچه در آن زمینهها هم در حد مطلوب اتفاقی نمیافتد، اما بههرحال شرایط بهتری را شاهد هستیم.
آیا این واقعیت را نمیتوان بهعنوان یکی از مصادیق تبعیض بهشمار آورد؟ برای دولت جمهوری اسلامی ایران زیبنده نیست که امکان بهرهجویی از چنین فرصتی را برای معلمان فراهم نکند و بدین ترتیب در یک مناسبت جهانی نشان ندهد که معلمان حقیقتا از قدر و منزلت اجتماعی دستکم برابر با سایر حِرَف برخوردار هستند.
آیا با این استدلال احتمالی که هفته و روز معلم در تقویم ایران پیشبینی شده میتوان به حاشیه راندن این روز را توجیه کرد؟ نمیشود هر دو مناسبت را پاس داشت؟ یکی بومی و دیگری جهانی؟
چرا نباید معلمی و دقیقتر بگویم مساله تعلیم و تربیت دوبار در سال، آن هم در فاصله زمانی معقولی از یکدیگر (5 ماه)، بهعنوان مساله نخست یا مهم جامعه ما معرفی شوند و به این اعتبار نقدها و ارزیابیهای منصفانه متوجه شرایط آموزش و پرورش کشور و معلمان بشود؟ چه کسی از گفتوگوی انتقادی صریح و دلسوزانه ممکن است آسیب ببیند؟
از وزیر آموزش و پرورش انتظار میرود با بیانیهای صادقانه به طرح دیدگاهها و مهم تر از آن برنامههای وزارت متبوعش بپردازد و در این بزرگداشت سهیم باشد تشکلهای صنفی و علمی معلمان میتوانند پرچمدار این جریان باشند و با واکاوی ابعاد صنفی و البته علمی تعلیم و تربیت در کشور، حساسیت مثبت جامعه به مساله تعلیم و تربیت نسل جدید را بیش از آنچه که هست برانگیزند. گرچه از وزیر آموزش و پرورش انتظار میرود با بیانیهای صادقانه به طرح دیدگاهها و مهم تر از آن برنامههای وزارت متبوعش بپردازد و در این بزرگداشت سهیم باشد، اما بهتر است مناسبت جهانی مورد بحث در مهار تشکلهای یاد شده باشد و رخدادها مانند آنچه در هفته معلم شاهد هستیم محوریت دولتی پیدا نکند.
از دولتی که ریاستجمهور آن خود در زمره مروجان نگاه انتقادی به شرایط آموزش و پرورش کشور است انتظار میرود برای تغییر رویه و رفع موانع و محدودیتهایی که سبب کمرنگ شدن بزرگداشت مناسبت روز جهانی معلم میشود تلاش چشمگیرتری نشان دهد.
با آرزوی ایرانی آباد در سایه آموزش و پرورشی سرآمد.
روزنامه همدلی
گروه اخبار/
حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی صبح شنبه در آیین آغاز سال تحصیلی 97-1396 در هنرستان دخترانه شهید مدرس منطقه پنج تهران یاد و نام شهیدان کربلا و سالار شهیدان را گرامی داشت و اول مهر را به دانش آموزان، معلمان و مسئولان آموزش و پرورش تبریک گفت.
وی اظهارکرد: زنگ مدرسه در روز اول مهر به معنای شروع حرکت به سمت پله جدید است و اگر 12 سال تحصیلی را به منزله 12 پله در نظر بگیریم، هر سال پله ای را می یابیم تا در سال دوازدهم به سکویی برسیم که از آن یا برای دانش بالاتر یا برای فعالیت در جامعه خود را آماده کنیم.
رییس جمهوری گفت: سوال اول مهر امسال این است که تلاش کنیم محیط کلاس و مدرسه، محیطی این چنین باشد و در محیط مدرسه یکدیگر را تحمل کنیم.
روحانی افزود: وقتی کسی را هو می کنیم یعنی نظرش را تحمل نمی کنیم و وقتی به او اخم می کنیم یعنی افکار دیگری را تحمل نمی کنیم، در محیط مدرسه باید افکار دیگران را تحمل کنیم و به فکر دیگران احترام بگذاریم و این به دست معلمان و دانش آموزان است.
وی اضافه کرد: چه اشکالی دارد اگر پاسخ سوالی در کتابی آمده و دانش آموز با روش دیگری جواب داد به جای این که نمره منفی بدهیم او را تشویق کنیم چرا که خلاقیت به خرج داده است.
رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطر نشان کرد: محیط مدرسه باید محیط اخلاق و ادب باشد، بنابراین سوال این است که در محیط مدرسه افکار دیگران را تحمل کنیم و به آن احترام بگذاریم و این که چگونه اخلاق و ادب را تمرین کنیم.
روحانی در ادامه طرح سوال امسال گفت: با چه سبک می توانیم اخلاق و ادب بالاتر و تحمل بالاتر داشته باشیم؟
وی با بیان این که امیر المومنین (ع) در این زمینه سه جمله دارد، یادآور شد: اگر کسی سوالی بلد نیست، نباید خجالت بکشد و باید بگوید نمی دانم، دانش آموز نباید خجالت بکشد و نباید او را تحقیر کنیم و در جامعه اگر موردی را بلد نیستیم، بگوییم بلد نیستیم. دوم این که اگر چیزی بلد نیستیم خجالت نکشیم و بپرسیم. یاد گرفتن و سوال کردن حسن و راه پیشرفت است.
رییس جمهوری اضافه کرد: باید در زندگی تحمل داشته باشیم و افکار و نظرات دیگران را تحمل کنیم و اگر بتوانیم محیط مدرسه و کلاس را بهتر بسازیم، می توانیم عالم تر، اندیشمندتر، خلاق تر و ماهرتر برای کار و فعالیت در جامعه بعد از دوران تحصیل باشیم.
روحانی خطاب به دانش آموزان گفت: بی تردید در طول زندگی که امیدوارم زندگی طولانی و پربرکتی داشته باشید، در آینده خواهید دید که هیچ دورانی زیباتر و لذت بخش تر از دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه نبوده است.
وی ادامه داد: در حالی که در مدارس مشغول درس بوده، ممکن است فراز و نشیب و سختی هایی در زندگی تحصیل ما وجود داشته باشد یا برخی بگویند دو مرتبه اول مهر رسید و چه می شد یکی دو هفته دیگر به تعطیلات اضافه می شد که این ظاهر کار است و با گذشت زمان وقتی به گذشته بر می گردیم، حس می کنید که بهترین روزهای زندگی شما دوران تحصیل بوده است.
رییس دولت دوازدهم خاطرنشان کرد: برای این که مدرسه، هنرستان و دبیرستان بهترین باشد و بتوانیم در سال پایانی وقتی دوران متوسطه را ترک می کنیم، احساس کرده شرایط بهتری را برای حضور در جامعه داریم، به خیلی موارد از جمله برنامه ها، تلاش ها و کمک های دولت، تلاش های پدران، مادران، خانواده ها و معلمان وابسته است.
وی یکی از عوامل مهم رابطه معلم و دانش آموز، روابط دانش آموز در محیط کلاس و مدرسه با یکدیگر دانست و تاکید کرد محیط کلاس اگر امن نباشد، امن به معنای این که در یک کلاس مبادا یک دانش آموز مورد حمله جملات و سخنان دیگر دانش آموزان قرار بگیرد و محیط امن نیز به این معنا که دانش آموزی استعداد بیشتری دارد در محیط کلاس به دیگران فخر فروشی نکند و آن که درس را بهتر می فهمد احساس کند به شاگردی که به هر دلیل حرف استاد را به درستی نمی گیرد، کمک کند.
رییس قوه مجریه افزود: محیط امن به این معنا که به شکل، قیافه، نحوه حرکت، لهجه یکدیگر،نحوه سخن گفتن و راه رفتن یکدیگر خدایی ناکرده ایراد نگیریم یا چند دانش آموز یک دانش آموز را دست نیندازند.
روحانی ادامه داد: اگر چنین شد دانش آموز غم زده و تحت فشار روحی قرار می گیرد و دیگر محیط کلاس امن نیست و اگر خدایی ناکرده رفتار معلم ناصحیح باشد و اگر مسیری که از خیابان تا به منزل می رود، امن نباشد، و اگر در خانه رفتار پدر و مادر محبت آمیز نباشد، ناامنی دیگری به وجود می آید و درس خواندن برایش سخت و مشکل خواهد شد و نمی تواند این فرصت برای یادگیری بهتر استفاده کند.
رییس جمهوری تصریح کرد همه می دانیم که در کشور ما در بسیاری از زمینه ها جوانان، دانش آموزان و دانشجویان قدم های خوبی برداشته و در بسیاری از المپیاد ها برنده طلا شده اند و در بسیاری از مسابقات دانش آموزان جزو رتبه های برتر بودند و در دانشگاه های برتر، دانشجویان کشور مشغول تحصیل هستند و در مراکز مطرح علمی دنیا بسیاری از ایرانیان به عنوان نخبگان تلاش می کنند.
روحانی افزود: در عین حال وقتی به صد سال پیش کشور بر می گردیم و با کشورهای پیشرفته خود را مقایسه می کنیم، می بینیم نقایصی هم در کشور وجود داشته و ما بهترین استفاده را از سرمایه ها و منابع نکردیم.
وی اضافه کرد: دانش آموزان در کشور ما بعد از گرفتن دیپلم با فاصله دو سال بعد اگر دانشگاه نروند و مشغول کار عادی شوند، با دانش آموزی که در کشور پیشرفته درس خوانده و دیپلم گرفته مقایسه کنیم، می بینیم آن دانش آموز بعد از چند سال داشته هایش بیشتر از دانش آموز ایرانی است، چرا؟
رییس جمهوری خاطرنشان کرد: برای این که ما در کلاس عمدتا به غیر از هنرستان ها که کار و فعالیت و مهارت وجود دارد، کمتر در دبیرستان ها می بینیم و بیشتر می خوانیم و حفظ می کنیم تا در امتحان نمره خوب بگیریم یا تست را خوب بزنیم.
روحانی تاکید کرد: عملکرد ما حفظی است و به حافظه متکی است و با گذشت زمان همانند یخ در آب می ماند که «حفظیات» ما کاسته می شود بنابراین اگر به خلاقیت جوانان و نوجوانان تکیه کردیم، به جای این که مطلبی را بخوانیم تا حفظ کنند، به صورت سوال مطرح کنیم تا دانش آموز با فکر خود پاسخ دهد. چه بسا دانش آموز بهتر از کتاب جواب دهد و این باید نویسندگان کتاب درسی آموزش و پرورش باورشان شود که از آن ها بهتر در پاسخ سوال ممکن است تعدادی از دانش آموزان بهتر بیان کنند.
رییس جمهوری گفت بگذاریم بخش بزرگ کتاب درسی توسط دانش آموزان در طول سال های آینده نوشته شود و بگذاریم خلاقیت و مهارت در دانش آموزان زنده شود تا بعد از 12 سال یک کاغذ دست دانش آموز به عنوان مدرک ندهیم بلکه مهارتی یاد دهیم که هر جایی برود مهارت خود را به عنوان رشد و دوران متوسطه در محیط کار عرضه کند.
روحانی اضافه کرد ما دانش آموز را علاقه مند به کار در پایان 12 سال تحصیل، تحویل جامعه بدهیم و دانش آموز را یک جوان مهار و حداقل در یک رشته آماده کنیم و این اولین خواسته من از وزیر آموزش و پرورش بود که پایان 12 سال دانش آموز یک کار بلد باشد که اگر ادامه تحصیل نداد، بتواند وارد فعالیت اجتماعی شود.
وی تصریح کرد این مسئله به عنوان رسالت همه معلمان و مسئولان آموزش و پرورش و نویسندگان کتاب های درسی است.
رییس جمهوری همچنین ضمن عذر خواهی اظهار کرد: ممکن است قضاوت من تند باشد، دهه هایی که ما در دبستان و دبیرستان بودیم، در دهه 30 و 40، کتاب های درسی ما با امروز به غیر از آنکه جلد آن عکس و فونت آن عوض شده یا برخی عبارات آن تغییرکرده، چقدر تغییر کرده است.
وی اضافه کرد ماه محرم است و ماه سادگی و فداکاری و این را به فال نیک می گیریم که اول مهر امسال آغاز روزهای یادآوری ایثار و فداکاری سرور و سالار شهیدان توام شده است و باید خود را به گونه ای تربیت کنیم که برای کشور و اهداف و آرمانهایمان فداکار باشیم و از زندگیمان برای جامعه بگذاریم.
رییس جمهوری در پایان این مراسم از هنرستان دخترانه شهید مدرس به همراه وزیر آموزش و پرورش و مسئولان این وزارتخانه بازدید کرد.
( ایرنا )
پایان پیام/
گویی همه ی ما به این اوضاع و احوال رضایت داده ایم و فقط از سر رفع تکلیف گه گاهی زبان به انتقاد گشوده ایم تا به نوعی ازقافله ی نقادی عقب نمانیم/ ما معلمان! ما معلمان که الهه ی تغییر هستیم،اگر می بینیم که دولت به هر دلیلی آموزش و پرورش را در اولویت قرار نمی دهد؛ حداقل خودمان به این موضوع تن ندهیم و گمان نکنیم اگر قرار به نادیده گرفتن ماست پس ما بازنده دایمی این داستان خواهیم بود و محکوم به این سرنوشت هستیم و نمی شود کاری کرد/ سهم ما از این اوضاع آشفته چقدر است/ آیا با مهارت های ارتباطی و سواد رسانه ای آشنا هستم/ چقدر از تعطیلات تابستان برای به روز رسانی اطلاعتم استفاده کرده ام / چقدر به مهارتهای تخصصی و مورد نیاز حرفه ام همت گماشته ام/ ما باید با حرفه ای فکر کردن و عمل کردن، مطابق آنچه یک معلم در دنیای امروز به آن مجهز است خود را در سیستمی معیوب سرآمد کنیم و به متولیان امر بفهمانیم که تغییرات لازم و نافع جز ،از توجه واقعی و نه شعاری، به ما می گذرد/ برای سال تحصیلی جدید با فکری نو ،تازه تر از آنچه که در سالیان گذشته تجربه کرده ایم ،تغییر را از خودمان آغاز کنیم و باور کنیم که اگر ما بخواهیم هر مشکلی قابل حل است....
در مطالبی که بنده ملاحظه کردم از طرف مخالفان هیچ مطلبی ندیدم که موافقان را به یک جانبه نگری و جانبداری محکوم کنند اما در طرف مخالف مطالبی دیده می شد/ جنگ اول به از صلح آخر است چرا که همه دستاندرکاران نظام تعلیم و تربیت داشتن وزیرموفق و کارآمد را از آرزوهای خود می دانند و از هیچ تلاشی در جهت اجرای برنامه ای پیش رونده، بکر و خلاقانه فرو گذار نخواهند کرد/ سیاسیکاری نفوذ و رابطه بازیگرانی است که در آنیک بازیگر، بازیگران دیگر را وادار میکند به طریقی که خواست ملت نیست عمل کنند/ منتقدین با توجه به برنامههای وزیر و ناکارآمدی این برنامهها و از همه مهمتر طریقه اجرای آنان که هیچ سازوکاری برای آن تعریفنشده و صرفاً کلماتی روی کاغذ است احساس خطر نمودهاند که وقت و منابع تلف نشود/ رأی به وزیر رأی به برنامه و چگونگی و تضمین در اجراست و اشتباه در انتخاب وقت و انرژی و منابع را صرفاً اسراف کرده و در آینده باید کاسه چه کنم دست گرفت/ افراد و اشخاص در این مقوله مدنظر نیستند ؛ عملکرد و برنامهها و اجرا حرف اول را می زند/ نمیخواهیم مانند سنوات اخیر بخشنامهها و تصمیمات بدون کارشناسی عذابمان دهد و خاطر همکاران را آزرده کند