صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

جایگاه تفکر نقادی و نظام استدلالی در نظام آموزشی ایران  به نظرمی رسد‌‌‌ مقوله نظام فکری و منطقی استد‌‌‌لال ؛ د‌‌‌ر روند‌‌‌ فراگیری د‌‌‌انش و کسب توانایی حل مسئله و خلاقیت بسیار مهم وبنیاد‌‌‌ی است .

د‌‌‌اشتن یک چارچوب منظم و سازمان یافته  استد‌‌‌لال ؛ حلقه مفقود‌‌‌ه ای است که د‌‌‌ر سیستم آموزشی و د‌‌‌انشگاهی و محیط‌های آکاد‌‌‌میک و علمی کشورما به شد‌‌‌ت  احساس می‌شود‌‌‌. د‌‌‌رتئوری‌های علمی پیچید‌‌‌ه نیز نوع نظام استد‌‌‌لالی‌ای که شما د‌‌‌رآن به تفکر؛ به‌خصوص د‌‌‌رباره سوالاتی که با چرا شروع می شوند‌‌‌؛ پرد‌‌‌اخته اید‌‌‌ می تواند‌‌‌ منجر به د‌‌‌اد‌‌‌ن پاسخ هایی متفاوت به پرسش‌هایی یکسان بشود‌‌‌. د‌‌‌ر صورتی که د‌‌‌ر بین این پاسخ ها فقط یکی قابل پذیرش است.

بامثالی د‌‌‌ر فیزیک نظری این مقوله را بیشتر توضیح می‌د‌‌‌هم. د‌‌‌ر نظام استد‌‌‌لالی فیزیک کلاسیک زمان مفهومی مطلق د‌‌‌اشته و یک بازه زمانی د‌‌‌ر تمام جهان و تمام چارچوب‌ها یکسان است؛ اما باعد‌‌‌م توفیق این نظام استد‌‌‌لالی د‌‌‌ر توضیح برخی پد‌‌‌ید‌‌‌ه های فیزیکی مانند‌‌‌ مد‌‌‌ارگرد‌‌‌ش عطارد‌‌‌ به د‌‌‌ور خورشید‌‌‌  و یا ماهیت و سرعت نور؛ اینشتین نظام استد‌‌‌لالی د‌‌یگری د‌‌‌ر فیزیک پد‌‌‌ید‌‌‌ آورد‌‌‌ (فیزیک نسبیتی) که تاکنون  د‌‌‌ر توضیح پد‌‌‌ید‌‌‌ه های اخترفیزیکی موفق پیش بینی و عمل‌کرد‌‌‌ه‌ است .

د‌‌‌رنظام  استد‌‌‌لالی اینشتین زمان نسبی بود‌‌‌ه و بازه‌های زمانی د‌‌‌ر همه جای هستی یکسان نیست . حال تاثیر این رویکرد‌‌‌ها را د‌‌‌ر باورهای عرفی و مذهبی حاکم برجامعه نیز مشاهد‌‌‌ه می کنیم که موجب پیش پند‌‌‌اری هایی می‌شود‌‌‌ که د‌‌‌ر روند‌‌‌ فراگیری د‌‌‌انش ناسازگاری هایی را د‌‌‌ر ذهن فراگیرند‌‌‌ه به وجود‌‌‌ می آورد‌‌‌ چرا که از قبل پاسخ هایی را به چراها و سوالات ذهن فراگیرند‌‌‌ه می د‌‌‌هد‌‌‌ که د‌‌‌رتناقض با آموختنی جد‌‌‌ید‌‌‌ قرارمی گیرد‌‌‌.

گام بعد‌‌‌ شیوه استد‌‌‌لال کرد‌‌‌ن است که باید‌‌‌ د‌‌‌رست و د‌‌‌ر مسیر د‌‌‌ست یابی به پاسخی صحیح و منطقی و مورد‌‌‌ پذیرش عقل سلیم باشد‌‌؛  به منظور کمک به حل مسئله د‌‌‌ر گام نخست و مراحل ابتد‌‌‌ایی  با پرسش سوالاتی از فراگیران و رساند‌‌‌ن آنها به تناقضاتی قابل فهم برای واد‌‌‌ارکرد‌‌‌ن شان به باز تفسیر تئوری‌های شهود‌‌‌ی و پیش پند‌‌‌اری هایشان که ازاین میان بتوان تکه های پازل را برای تکمیل آن و تشکیل تصویرنهایی استخراج کرد‌‌‌ .

به نظر می رسد‌‌‌ شیوه د‌‌‌رست استد‌‌‌لال و کشف روابط علی قابل فراگیری و به عنوان بخشی از فرآیند‌‌‌ یاد‌‌‌گیری و ارتقای د‌‌‌انش است. مجموعه علوم انسانی که نیازمند‌‌‌ توجه و بازنگری  اساسی د‌‌‌رپیشبرد‌‌‌ د‌‌‌یالکتیک و منطقی روند‌‌‌  آموزش و فراگیری نظریه ها و آموزه هاست و ضعف آن به شد‌‌‌ت موجب افت وتقلیل عرضه های این حوزه شد‌‌‌ه است د‌‌‌رحیطه علوم طبیعی یکی ازقوی ترین ابزارهای لازم برای این مقوله ریاضیات است چرا که ریاضیات خاکستری نیست؛ شفاف است .

د‌‌‌ر یک اثبات ریاضیاتی شما از بد‌‌‌یهیات با به کاربرد‌‌‌ن روش د‌‌‌رست استد‌‌‌لال به نتایجی قابل فهم برای عقل سلیم می رسید‌‌‌ .

د‌‌‌ر شیوه د‌‌‌رست استد‌‌‌لال کرد‌‌‌ن سلسله مراتب را هم باید‌‌‌ د‌‌‌رنظر د‌‌‌اشت. نظام استد‌‌‌لالی د‌‌‌ر توضیح یک پد‌‌‌ید‌‌‌ه و د‌‌‌رطی فرآیند‌‌‌ فراگیری د‌‌‌انش و پیشبرد‌‌‌ آن بسیارمهم است و بسیارد‌‌‌ید‌‌‌ه شد‌‌‌ه که د‌‌‌رمباحثات و مناسبات علمی و د‌‌‌ر طی آموزش و بازگویی یک پد‌‌‌ید‌‌‌ه یا قضیه علمی د‌‌‌رکشورهای د‌‌‌ر حال توسعه مانند‌‌‌ کشورما این مقوله مورد‌‌‌ توجه و پرورش قرارنگرفته است و د‌‌‌ر محیط‌های آکاد‌‌‌میک  نظام و چارچوب استد‌‌‌لالی د‌‌‌رستی مشاهد‌‌‌ه نمی‌شود‌‌‌ و نتیجه این نقصان هم عد‌‌‌م پرورش د‌‌‌انشجویان و د‌‌‌انش آموزان خلاق و طراح است .

روزنامه قانون

منتشرشده در یادداشت

فرهنگ مطالعه و پؤوهش  یکی از معضلاتی که در نوشته ها و پست های دوستان جوانم در دنیای مجازی می بینم متاسفانه " غلط دیکته ای " است.

اینکه نوشتار فارسی دشواری هایی دارد و مثلا چند شکل نوشتار برای یک صامت وجود دارد (مثلا س و ص و ث) توجیه خوبی نیست. چون این مشکلات در زبان های دیگر نظیر فرانسوی و انگلیسی و... هم کمابیش به چشم می خورد. مثلا در زبان فرانسه در بعضی کلمات بعضی از حروف نوشته می شوند اما خوانده نمی شوند !!

مشکل از جای دیگری منشا می گیرد که آن " عدم مطالعه ی نسل جوان " است. نسلی که کتاب نمی خواند و روزنامه نمی خواند و... چشمش به شکل درست کلمات عادت نکرده است. بسیاری از اشتباهات را از روی دست مطالبی که در اینترنت می چرخد کپی می کند و حتی یک بار در کتاب یا منبع قابل اتکایی به شکل صحیح آن کلمه برنخورده است.

از آن طرف وقتی مشکل تشدید می شود که می بینیم خود نسل جوان هم تمایل چندانی به درست نوشتن ندارد و در این سال ها تمام مطالبی که من درباره ی درست نویسی نوشته ام کمترین بازخورد را در بین مطالبم در اینترنت داشته اند و برعکس آن، یک عکس خنده دار از من با باجه ی تلفن افتاده، هزاران بار در بین مردم دست به دست شده و به اشتراک گذاشته می شود.

من فقط توصیه می کنم که کتاب زیاد بخوانید. رمان های خوب را بخوانید. کتاب های جامعه شناسی و روان شناسی و فلسفه را تنها نگذارید. شعر بخوانید و از خواندن هر قالب و جریانی خودتان را محروم نکنید. کتاب " غلط ننویسیم " استاد ابوالحسن نجفی را تهیه کنید و بخوانید و در خانه داشته باشید و مهم تر از همه آنکه گاهی از این تبلت و موبایل و لپ تاپ فاصله بگیرید و به کاغذ و کتاب و... پناه ببرید.

من خودم حتی اینجا که به کتاب دسترسی ندارم سعی می کنم شعرهایم را با خودکار روی کاغذ بنویسم و بنویسم تا از شکل نوشتاری زبان دور نشوم  و با خودم جلوی آینه حرف می زنم تا از نحوه ی درست گفتاری دور نیافتم.

یکی دیگر از مشکلات نسل جوان نداشتن اطلاعات عمومی است. مدرنیزاسیون وارداتی و تخصصی شدن امور در همه ی کشورها دارد خلاقیت را به نفع بازدهی نابود می کند و اطلاعات عمومی نسل جوان را کاهش می دهد. برای همین هم هست که ده ها نفر از نسل جوان روزانه از من سوال می کنند شغاد (با فتحه بر روی ش و بر وزن شراب) کیست که در ترانه ای به کار رفته است. نسل جوان من حتی یکی از معروف ترین داستان های شاهنامه یعنی مرگ رستم به وسیله ی برادر ناتنی اش را نخوانده است.

در انتها باید تصمیم بگیریم که از امروز نظام ارزشی متفاوتی خلق کنیم. لایک نشانه ی خوبی یک نوشته نیست. بسیاری از بزرگان هنر و اندیشه ی این سرزمین و حتی جهان، تعداد فالوورهای اینستاگرام و فیس بوک و هر چیزشان از چند هزار نفر فراتر نمی رود اما بازیکن های فوتبال و حتی بازیگران درجه هشت تلویزیون طرفداران چند میلیونی دارند. پس ارزش به راه درست و کیفیت مخاطب است نه تعداد آنها !

ادبیات کلاسیک را بخوانید. ادبیات امروز را بخوانید. شعر و داستان جهان را بخوانید. و بنویسید... هر روز بنویسید... حتی اگر در حد نوشتن خاطرات روزانه باشد. به جای گرفتن عکس سلفی (که البته هیچ اشکالی ندارد) تصویر را با کمک کلمه خلق کنید و بنویسید... در نوشتار هر کلمه ای که شک کردید با یک سرچ ساده در یکی از لغت نامه ها آن را چک کنید. مطمئن باشید در همین سرچ های ساده چیزهای بیشتری هم یاد خواهید گرفت.

این نوشتار را برای اساتیدم ننوشتم که از آنها همیشه آموخته ام. اینها را نوشتم که تلنگری باشد به خودمان که داریم ادبیات و هنر و زبانمان را از دست می دهیم و باید حواسمان باشد.

در انتها بگویم که خود من هم گاهی طرز درست نوشتار یک کلمه ی کم کاربرد یادم می رود. ندانستن عیب نیست. اینکه برای رفع نادانسته هایمان تلاش نکنیم عیب است.

منتشرشده در دیدگاه

گروه گزارش /

گفت و گوی گروه سخن معلم و حمیدرضا حاجی بابایی

همان گونه که قبلا نیز آمد ( این جا ) ؛ « گروه سخن معلم » بر اساس دکترین خود که تاسیس و تثبیت " تفکر انتقادی " و " گفت و گو "  است با صاحب نظران ، کارشناسان و مسئولان در سطوح مختلف به گفت و گو می پردازد .

این بار گروه سخن معلم  با  آقای دکتر حمیدرضا حاجی بابایی گفت و گو خواهد نمود .

مطابق روال سابق ، همکاران و فرهنگیان گرامی می توانند نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را حداکثر تا روز شنبه 3 / 11/ 94 برای ما ارسال فرمایند .

پایان پیام /

جایگاه هنر تئاتر در نظام تربیتی و آموزشی و جای تئاتر کودکان در نظام تعلیم و تربیتی  کارگردان بزرگ در یک گفت و گو گفته بود که در زمان کودکی اش دیدن یک تئاتر در سنندج  او را متحول کرده است ...

یادمان باشد که اکنون خود دکتر قطب الدین صادقی جهان وسیعی در تئاتر و ترویج فرهنگ انسان دوستی  از طریق همین هنر نمایش را به خود اختصاص داده است !

به نقل از گزارش خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا ) دكتر سعيد ناجي در نشست « فلسفه براي كودكان » سال ها پیش گفته بود: بررسی‌ها نشان مي‌دهد که کودکان فیلسوف‌تر از بزرگ‌سالانند و سوالات فلسفی آنان شاید هیچ‌گاه به ذهن بزرگ‌ترها خطور نكند، چرا كه شرايط آموزشي جوامع، روحيه پرسش‌گري افراد را با ارايه پاسخ‌های کلیشه‌ای و اصرار براي قبول آنان از ميان می برد.

این سخن دکتر سعید ناجی از اهمیت والایی برخوردار است و دروازه ی معرفتی دیگری به سوی ما باز نگه می دارد و آن هم متعلق است به جنبه ی عملی مسئله که آبشخور آن تفکری مبتنی بر انسانی زیستن وشکوفایی  و ترویج اخلاق های انسانی است.

یعنی پرسش مهم این جاست که آیا همان طور که کودکان (دانش آموزان ) ذهن نسبتا خالی از هر گونه پیش فرض کلیشه ای دارند آیا از لحاظ عاطفی و اخلاقی هم به همین شکل یا مشابه آن نیستند؟

کودکانی که وقتی به مرحله ی نوجوانی می رسند گاهی دست به قتل و سرقت و سایر بزهکاری ها می زنند آیا نمی توانستیم از طریق یک الگوی زیبای عملی آنها را از آن سیاهی ها دور نماییم. وقتی به عاطفه ی آنان و شکوفایی و توانایی شان در بروز رفتار و احساس و عواطف سالم توجه و الگویی عملی نداشته باشیم سر انجام عواطف آنان جز سرگردانی و کج روی می تواند باشد آن هم در دنیای امروزی که سر تا پا خشونت و بی رحمی و فساد موج می زند و برایشان الگو تولید می نماید.

گاهی فلسفه ی کودکان و اهمیت آن به عنوان راه خردورزی کودکان، راهی است که از نظریه و تئوری می گذرد اما در اینجا می خواهم توجه خوانندگان عزیز را به بعد دیگر قضیه جلب نمایم و آن هم توجه و اصلاح دانش آموزان به  فلسفه ای است که در عمل انسان مصداق واقعی خود را پیدا می کند .از قدیم تقسیماتی بوده برای فلسفه یکی فلسفه ی نظری و دیگری حکمت عملی و این دو جنبه یعنی تئوری و عمل دو روی یک سکه در نظر گرفته می شوند و هدف بعضی فلاسفه هرچه نزدیک کردن دنیای نظر و عمل است.

آموزش چگونگی تفکر متناسب برای کودکان از طریق آموزش تئوریک مهم است اما توجه به جنبه ی دیگر آن هم مهم است،جنبه ای که در بسیاری از اوقات (نه همیشه ) مهمتر است و تا حدودی زمینه ی رشد بیشتر آن دقیقا شبیه زمینی زراعتی که از لحاظ مساعد بودن خاک پذیرای بذر برای رشد و محصول دهی است.

کودکانی که از یافته های حکمت عملی برخوردار می شوند و الگویی عملی به طور مداوم آنها را همراهی نماید به طور شایسته تر و آماده تری می توانند تفکر عقلانی را در خود نهادینه نمایند. تو گویی هر چه کودکان لطافت روحی بیشتر و قلب پاک تر و مزین به رفتارهای معنوی اخلاقی را دارا باشند به همان اندازه هم آمادگی بیشتری پیدا می کنند برای تفکر عقلانی و آموزش چگونه فکر کردن.

آموزش چگونه زیستن از مجرای الگوهای عملی و آشنایی عینی با جهانی واقعی و یا متاثر از واقعیت می تواند در تئاتر  متجلی شود چون کودکان بیشتر از هر موردی دیگر به الگوی عملی و درست یک نوع رفتار انسانی محتاجند و کمتر مثل بزرگان بتوانند از شیوه های دیگر بهره بگیرند برای شناختن خوبی ها و زشتی ها و ناچار به راهنمایی و الگویی عملی نیازمند هستند و تئاتر با خصلت عملی بودن خود، تاحدودی این حفره ی خالی را پرمی نماید.

به نظر نگارنده ، مصداق و عینیت آموزش تفکر و اخلاقی زیستن در جهانی دیده می شود که تئاتر یکی از نماینده های پویای آن است.

ارسطو معتقد بود که تقلید زیباشناسانه از واقعیت، خود به مثابه ی خلق واقیت تازه است.اگر مثل ارسطو به قضیه نگاه کنیم  پس می توانیم تئاتر را به مثابه ی آفرینش جهانی واقعی نو در نظر بگیریم که کودکان با نگاه دوباره به آن جهان واقعی و تازه به ترغیب رفتارهای نیکوی انسانی برانگیخته شوند و از زشتی ها دور شوند ؛ چنانچه ارسطو هدف از هنرهای نمایشی را برانگیختن رحم و شفقت و ایجاد ناراحتی و غم در مقابل بدی ها و زشتی ها می داند...

ژیل دلوز فیلسوف معروف فرانسوی یک روز معتقد بود سینما نوعی اندیشیدن است از طریق تصویر. آیا نمی توان تئاتر را هم نوعی اندیشیدن دانست که از دیالوگ و رفتار و نور و صدا و ...تغذیه می کند به هدف واداشتن ما به اندیشیدن دوباره به جهان آفاق و انفس ؟

وقتی از تئاتر به عنوان شکلی از حکمت عملی سخن به میان می آید منظور فلسفه بافی و طرح تئوری فکری و فلسفی با زبان غامض نیست برای کودکان بلکه بی گمان تئاتر موفق برای دانش آموزان از راه همان نمایش رفتار و سایر عناصر نمایش به شیوه ای ظریف و متناسب دنیای کودکان که هم ذهن و فکر کودکان را تحریک کند و هم دل نازک و معصوم آنان را به زیبایی های کرامت انسانی پیوند دهد و زشتی ها را از دید آنان منفور نماید که در واقع وظیفه ی بعضی از مکاتب فلسفی هم رسیدن به چنین اهدافی است (مثلا عمل گرایی).

البته باید تئاتر کودکان هم از لحاظ سوژه و هم از لحاظ ساختار ( فرم ) آن چنان جذاب باشند که بتوانند توانای جذب کودکان و برانگیختن احساس لطیف آنان داشته باشند احساسی که هنوز آن چنان رنگ و بوی تزویر و دروغ و سنگدلی به خود نگرفته است.

تئاتر کودکان نباید تنها زیبایی ها را در خود پر رنگ نماید بلکه در کنار آن هم باید بتواند با ظرافت خاص دنیای کودکان ، زشتی ها و رذیلت ها و سیاهی ها را مجسم نماید تا دانش آموزان از طریق شناخت آنها  "شناخت از طریق اضداد" تا حدودی روح زیبایی ها را بیشتر درک نمایند ،البته در این میان توجه به یک عنصر دیگر مهم است آن هم عنصر ساختار یا فرم است.

از لحاظ ساختاری باید این مسئله را در نظر گرفت که تئاتر از طریق همین ساختارش نقض غرض را به دنبال نداشته باشد.گاهی نقض غرض از طریق  اجرای دیالوگ ها و حرکات و طراحی دکور و...صورت می گیرد یعنی از طریق دیالوگ و حرکات بازیگران و سایر موارد، ارزش های ثروت پرستی و ابتذال و تمسخر دیگران و رکیک بازی و رکیک گویی (کلمات و حرکات خلاف شأن و ادب) به طور مستقیم یا غیر مستقیم آموزش داده می شود.

امروزه اگر چه در زمینه ی تئاتر کودکان در مدارس و سایر مکان ها کار های موفقی انجام می گیرد و در جشنواره ها مطرح می شود اما بی گمان کافی نیست و نباید فقط محدود به جشنواره و اعطای جوایز به نمایش های موفق شود بلکه باید در اوقات دیگر سال اجراهای مختلف وجود داشته باشد و صاحب نظران این زمینه بیشتر در پیشرفت و گسترش تئاتر کودکان باشند و این کار زمینه را فراهم می کند که هنر نمایش در مدارس و...بیشتر مورد توجه قرار بگیرد .

جایگاه هنر تئاتر در نظام تربیتی و آموزشی و جای تئاتر کودکان در نظام تعلیم و تربیتی

شاید به سبب در نظر گرفتن ابعاد مهم و ظرافت کاری های تئاتر کودکان است که کمتر نمایشنامه نویسان بزرگ و کارگردانان سراغ تئاتر کودکان می روند چون روحیه و استعداد هنری خاصی می طلبد؛ و یا شاید چنین فکر می کنند که باید برای بزرگترها نمایش بنویسند و اجرا نمایند چون تئاتر جهانی است بیشتر مربوط به بزرگترها است و تنها آنها هستند که هنر و روح تئاتر را درک می کنند ؛ یا شاید احساس می کنند نوعی پس روی و پرستیژی آن چنانی ندارد که برای کودکان بنویسی و کاگردانی کنید که البته اثبات و مشخص نمودن علت بی توجهی نویسندگان بزرگ به تئاتر کودکان مشکل است ؛اما توجه به این حقیقت بدیهی دوباره لازم است چون این کودکان هستند که نسل آینده را مدیریت می کنند؛ نسلی که از همان کودکی و متناسب با دانش و بینش عمیق با هنر نمایش آشنایی پیدا کنند بی گمان الفت بیشتری با اخلاق معنوی و انسانی دارند.

باید بخشی از درس هنر هم که در مدارس تدریس می شود اختصاص داد به آشنایی کودکان در مورد هنر تئاتر و با جرأت می توان گفت که تالیف و تدریس و آشنا نمودن دانش آموزان با این هنر والا از گام های اولیه و اساسی است.

مورد دیگر توجه و اهمیت دادن به رمانهای معروفی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده اند تا بتوان با اقتباس از آنها نمایش نامه تاثیر گذار و زیبا خلق نمود. ممکن است به هر دلیلی از جمله حجم نسبتا زیاد کتاب یا علاقه نداشتن به خواندن رمان، کودکان موفق به خواندن آنها نمی شوند اما وقتی به کمک کارگردان ها بتوان آنها را به قالب تئاتر در آورد شاید تاثیر و کارای آنها دوچندان بشود.

تمام رمانی که آنها ممکن بود با سختی در چندین روز و در قالب کلمات نسبتا خشک و بدون روح بخوانند اما اکنون روح و دنیای همین رمان را به طور زنده و با تلفیق صداها و نور و حرکات زیبا و جاندار بازیگران نمایش نهایتا در زمانی نزدیک به یک ساعت و نیم، لمس می کنند.

به طور خلاصه در هر جا بحث آموزش و هنر و الگوها مطرح است همان جا باید تئاتر کودکان سخنی برای خود داشته باشد تا در راستی اهداف تربیتی گام موفق و کارآمد برداشته شود.

افلاطون در طراحی مدینه ی فاضله اش نهادینه کردن خوبی ها در دوران کودکی را پایه و اساس می داند و (البته به رغم مخالفت افلاطون نسبت به هنر) در این راستا آشنایی با تئاتر از همان دوران کودکی شاید بتواند نقش شایانی داشته باشد برای آشنا ساختن کودکان جهت تربیت و آشنا ساختن بیشتر با واقعیت های انسانی و تغییر و کمک به آنها برای تغییر دیدگاه و رفتار خود.

به هر تقدیر وقت آن است که با اطمینان ایمان بیاوریم به اینکه جای تئاتر کودکان در نظام تعلیم و تربیتی ما همچنان خالی است و گام های باید برداشته شود برای پر کردن همین حفره ی مهم حکمت عملی دنیای کودکان.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در آموزش نوین

نقد و پرسشگری معلمان در وزارت فانی و چرخه استبداد

با روی کار آمدن دولت روحانی فضای گفتمان و انتقاد کمی بهتر از قبل گردید به خصوص در آموزش و پرورش فضای فعالیت های صنفی که بعد از جرقه آغازین در دوران وزارت مظفر و حاجی خاموش شده بود با آمدن اقای فانی دوباره رونق گرفت و فعالان صنفی این موقعیت را پیدا کردند که در جهت بهبود اوضاع معیشتی معلمان و کیفیت آموزش وپرورش فعالیت کنند .

به نظر می رسد اکثر معلمان و کارکنان آموزش و پرورش به دلایل مختلف از فانی رضایت ندارند ، موضوع حتی رسانه ای شده و از طریق صدا و سیما انتقادات معلمان علی الخصوص در قضیه مطالبات پاداش و حق التدریس معلمان اطلاع رسانی گردیده است .

در این مقوله چند سوال مطرح می شود :

1- آیا فانی مجبور بود فضای باز انتقادات صنفی را به حدی باز کند که این طور مورد انتقاد قرار بگیرد ؟

2 - آیا سایر وزرا در دوره های وزارت شان قابل انتقاد نبودند و کار و فعالیت شان بی نقص بود ؟

3- علت هجمه همگانی بر وزیر آموزش و پرورش با اینکه همه می دانند عدم وجود اعتبار کافی فقط به ایشان بر نمی گردد چیست؟

4 - چرا علی رغم این همه انتقاد و فشار وزیر آموزش و پرورش با ملایمت و صبوری رفتار می کند ؟

قطعا دوستانی که این مطلب را می خوانند نگارنده را به طرفداری از فانی و دولت تدبیر و امید متهم خواهند کرد ...

اما باید عمیق تر نگریست !

سال هاست که حق و حقوق معلمان پایمال شده و حتی مطابق قوانین موجود به آن ها پرداخت نشده است .

سال هاست که همه از پسرفت آموزش و پرورش  ، بی سواد تر شدن دانش آموزان و بی انگیزگی آنان و افت اخلاق صحبت می کنند .

سال هاست که پاداش پایان خدمت معلمان با تاخیر کم و زیاد و به صورت قسطی پرداخت شده است .

آقای فانی هم مثل سایر وزرای آموزش و پرورش عملکرد موفقی و شایسته ای نداشته است اما به خاطر مقامش مانع انتقادات معلمان و مخالفان سیاسی اش نشده و هم اکنون مشاهده می کنیم که در همین سایت ، معلمان به راحتی و بدون ترس و وحشت وزیر آموزش و پرورش را با سخت ترین شیوه نقد می کنند اما وزیر آن را تحمل کرده و برای مسئولان این رسانه مشکلی ایجاد نمی کند .

دیده ایم و شنیده ایم در در زمان سایر وزرا کوچکترین انتقاد چه عواقب سویی برای نگارندگان آن داشت ؛ حتی اگر قبول کنیم که فانی ضعیف ترین وزیر آموزش و پرورش بوده است اما نباید فراموش کنیم که او از انتقادکنند گان خود حمایت کرده است و دهان حق گوی آنها را نبسته و قلم آنها را نشکسته است .

قطعا این میزهای ریاست زود گذر بوده و فانی هم خواهد رفت .

دیگری خواهد آمد و مشکلات آموزش و پرورش با شدت و ضعف در ادوار مختلف ادامه خواهد یافت .

اما شاید معلمان و فعالان صنفی همیشه این فرصت را نداشته باشند که آزادانه از یک وزیر انتقاد کنند ...


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 21 دی 1394 20:28

ما تربیت نشدیم ...

فلسفه آموزش و تربیت در ایران

 تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگ‌ترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرف‌شنو باشیم، صبح‌ها به همه سلام كنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم، دست در بینی نبریم و...

اما ساده‌ترین و ضروری‌ترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند.

کجا به ما آموختند که چگونه نفس بكشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار كنیم...؟

در كودكی به ما آموختند كه چموش نباشیم، اما پرسش گری و آزاداندیشی و شيوه‌های نقد را به ما نياموختند.

داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریكایی و برندۀ جايزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳می‌گوید: «اگر می‌خواهید بدانید كشوری توسعه می‌یابد یا نه، سراغ صنایع و كارخانه‌های آن كشور نروید. اینها را به‌راحتی می‌توان خرید یا دزدید یا كپی كرد. می‌توان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد كرد. برای اینكه بتوانید آیندۀ كشوری را پیش‌بینی كنید، بروید در دبستان‌ها؛ ببینید آنجا چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند. مهم نیست چه چیزی آموزش می‌دهند؛ ببینید چگونه آموزش می‌دهند.

اگر كودكان شان را پرسش گر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطر‌پذیر، اهل گفت و گو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشاركت جمعی و همكاری گروهی تربیت می‌كنند، مطمئن باشید كه آن كشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.»

از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزي» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است.

آیا باید در جوانی یا میان‌سالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شكل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟!

به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی می‌کند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر می‌رویم و وقتی به خانه برمی‌گردیم، چند خط نمی‌توانیم دربارۀ آنچه دیده‌ایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیده‌ایم».

همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی كه بر آهن وزیده است. اگر حرف مولوی درست باشد كه «فرع دید آمد عمل بی‌هیچ شک/ پس نباشد مردم الا مردمک»، باید بپذیریم كه آدمیت ما به اندازۀ مهارت ما در «نگاه» است.

جان راسکین، آموزگار بزرگ نگاه، در قرن نوزدهم می‌گفت: «اگر دست من بود، درس طراحی را در همۀ مدارس جهان اجباری می‌کردم تا بچه‌ها قبل از اینکه به نگاه‌های سرسری عادت کنند، درست نگاه کردن به اشیا را بیاموزند.» می‌گفت: «کسی که به کلاس‌های طراحی می‌رود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر و دقیق‌تر نگاه کند، هنرمندتر است از کسی که به طبیعت می‌رود تا در طراحی پیشرفت کند.» (آلن دو باتن، هنر سیر و سفر، ص269) 

اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم. انسانی که نمی‌‌تواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشی‌های غارنشینان نشان می‌دهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند.

من پدرانی را می‌شناسم كه در آتش محبت فرزندان شان می‌سوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمی‌شناسند، اما تا دهۀ هفتاد يا هشتاد عمرشان ندانستند كه فرزندانشان بیش از خانه و ماشین، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس می‌كرد و می‌بوسید و دست محبت بر سر و روی آنان می‌كشید.

بسیارند پدرانی كه نمی‌دانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم كنند، به اندازۀ یك‌بار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمی‌دهد.

در جامعه‌ای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل می‌بارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق دیگران را مراعات کنیم و مسئلۀ «حق و باطل» را به حقوق افراد گره نزنیم.

عجایب را در آسمان‌ها می‌جوییم، ولی یک‌بار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشده‌ایم.

نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دیدگاه

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

سخنی با مدیر سایت سخن معلم

تهران / سخنی با مدیر سایت سخن معلم و پاسخ مدیر سایت

منتشرشده در نامه های دریافتی
چهارشنبه, 11 آذر 1394 10:01

" سخن " و ارزش و جایگاه ویژه ی آن

ارزش سخن و بایدها و نبایدها  سخن گفتن و کلام و نطق یکی از عمده ویژگی ها و تمایزات انسان با سایر موجودات می باشد و این امتیاز و جایزه و موهبت و رحمتی است که حق باری تعالی به آدمی هبه و اهداء نموده است. آیه ی شریف و مبارکه ی قرآن "علمه البیان" نشانگر و بیانگر چنین عظمت و هنر پروری است.

امام علی (ع) این سلطان کلام و سخن در یکی از کلام ها و سخن های فراعقلی و علمی خود می فرمایند: « رساترین بلاغت ها آن است که گذر از فهم درست آن آسان و اختصارگویی آن نیکو باشد.»

کلام نباید پیچیده، غامض، نارسا و ملال انگیز و نسنجیده و بیهوده و لغو باشد. حق تعالی در کتاب نفیس و مقدس خویش قرآن کریم سخن لغو و بیهوده و چرند و پرند را نکوهیده و مورد سرزنش و ملامت قرار داده و همگان را از آن پرهیز داده است. مومنان واقعی و انسان های والا و ارزشمند و شریف و باوقار و دیانت و عاقل را کسانی می داند که "وعن الغوهم معرضون" آنان از لغو و بیهوده گویی اعراض می نمایند.

هماره بایستی سخنان فصیح و بلیغ را بر زبان جاری ساخت و حکیمانه و عالمانه و مدبرانه و سنجیده و حساب شده و با درایت سخن گفت.

شکسپیر می گوید:« سخن ناپسند، در گوش آدم احمق می ماند.»

مرحوم "علی شریعتی" معتقد بود: « گاه حرف و سخن ما در عمل است. در کوتاه سخن گفتن و در عین حال حکمت آمیز و درست و برحق و بر صراط حقیقت سخن گفتن.» دانشمندی به نام "لارشفوکولر" می گوید: « وقتی بطالت آدم را مجبور به صحبت نکند ، آدمی کم حرف می زند.» بزرگی چون "کنفوسیوس" را عقیده چنین بود که « بدون آگاهی از قدرت کلام محال است انسان را بتوان شناخت.» "شکسپیر" می گفت:« سخن بدون فکر هرگز به آسمان نمی رود.» "ویرژیل"می گوید: « حرف های پوچ، صدای بدون فکر هستند.» "هومر" معتقد بود: « در خور آدم شجاع است که با کلمات به جنگ بدی ها برود.»

در عظمت و ضرورت سخن حق و منطقی و ارزشمند "آشیلوس" می گوید: « حرف، پزشک روح بیمار است.» "هابز" می گوید: « حرف، پیشخوان مرد عاقل است» و "سلون" معتقد است:« کلمات بر دنیا حکومت می نمایند.»

خواجه عبدالله انصاری پیرامون اهمیت سخن حکیمانه و عالمانه و مدققانه و ضرورت توجه به چنین گوهر ناب و قیمتی می گوید:« جوینده گوینده است و یابنده خاموش.» گاه و به ویژه آن هنگام که انسان با احمق و نادان و فاقد شعور و دانایی و شخص کم ظرفیت و بدون جنبه مواجه می گردد و یا احساس می کند سخن گفتن او به مثابه ی ریختن درّ گرانمایه پیش پای خوکان و ددان می باشد و یا سخنگو با وجود احساس مسئولیت و شجاعت، شهامت، جامعیت و قابلیت اش احساس غربت می کند و طرف مقابل را لایق و شایسته ی ادراک حق و حقیقت نمی بیند، در چنین صورتی بنا به فرمایش مولا علی (ع) "الصمت حکمه" یعنی سکوت، حکمت است!

آری !

سکوت حکیمانه و نه هر سکوتی، بلکه آن سکوتی که خود منبع و اقیانوس و معدن سخن است و سرچشمه و تفسیر و تاویل و معنای تام و تمام حکمت و رحمت و هدایت می باشد.

"علی اکبر دهخدا" چه زیبا و نغز و سنجیده و هنرمندانه گفته است:« حتی با نگاه و اشاره نیز می توان سخن گفت.» در باب کنترل سخن و کلام و این که سخنگو و سخنور و دانا و حکیم بایستی سنجیده و حکیمانه حرف بزند و حرف و کلامش زوار در رفته و افسار گسیخته نباشد و او امیر سخن باشد و هر حرف و کلامی از مغز و زبان و دل او تراوش نکند و بلکه سازنده بگوید و سخنرانی نماید.

حکیمی به نام "امام محمد غزالی" چنین گفته است:« سعی کن برده سخنت نباشی، بلکه سخن را زیر فرمان خود داشته باشی.» و یا آنجا که می گوید:« هر کلمه ای که از دهان بیرون می آید، مرهمی است که بر زخمی می رسد یا خنجری است که دلی را می شکافد یا نسیمی است که دریای احساسات را به تلاطم می آورد. پیش از سخن گفتن تامل کنیم، شیدایی کلام، مانند نوای موسیقی لباس است که شاهد فکر را دلنشین تر و شورانگیزتر می کند. سخن شیوا، اندیشه را تابان می کند.»

از حکیم فرزانه و خدای سخن،" فردوسی" بشنویم که می گوید:« سخن را بسنج و به اندازه گوی، گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است.»

چه زیبا و مدبرانه و ذیقیمت است که سخن یک طرفه و مونولوگ نباشد، سخن که جنبه ی دیالکتیک و دیالوگ را لحاظ نماید ارزش دارد و دارای خواص و حالت سقراطی باشد. نیل به حق و حقیقت و دوری از جهل و خرافه و گمراهی و جزم اندیشی چیزی است که در سخن گفتن بایستی ملحوظ گردد. گام نهادن در مسیری که اشتراک لفظ و معنی را فراشد آورد و ضمن مراعات اصول رقابت مشارکت و تعاون، وحدت رویه را موجب گردد، از اصول وارکان سخن و کلام محق و اساسی و متین می باشد.

اندیشمندی به نام "حسین رحمت نژاد" می گوید:« سخن را چو بسیار آرایش کنند، هدف فراموش می شود.» البته در مقام سنجش، ارزیابی و تشخیص سره از ناسره و خوب از بد و خیر از شر و ارج گذاری سخن نیکو.

بیهقی زیبا گفته است:« هیچ سخنی نیست که به یک بار خواندن نیرزد.» سپس می گوید:« سخنی که ناخوش خواهد آمد، ناگفته به.» "شاملو" می گوید:« آن که دانست زبان بربست و آن که می گفت ندانست.» البته عنوان چنان طرح و پروسه ای جنبه ی مطلقیت ندارد و نسبی است و بستگی به شرایط و ظرفیت ها و جوانب دارد."وین دایر می گوید:« سخنی که با کردار، پشتیبانی نمی شود، اندرزی است پوچ و ناکارآمد.»

"اسکاول شین" گفته است:« هر آن چه از آدمی و سخن یا کردار، آشکار شود، یا بروز کند، به خود او باز خواهد گشت و هر چه بدهد باز خواهد گرفت.» در پرهیز از سخنان چاپلوسانه و سالوس گرانه و این که بایستی برای احقاق حق، رضایت الهی و هدایت انسان ها و رفع مشکلات و احتراز از بیهوده گویی و نیز در ضرورت آگاهی بخشی و روشنگری سخن گفت. "مونتن" می گوید:« گناه اصلی به گردن کسانی است که به جای پند دادن در تلاشند تا سخنی گویند که شما را خوش آید.»

مرحوم دکتر علی شریعتی در پاسخ کسانی که معتقد بودند وی با حرف سخن و نوشتن خویش ایجاد تلاطم می کند و یا به جای آن که لب کلام و مخلص کلام را از همان اول بیان کند و به اصطلاح حرفش راحت الحلقوم باشد! می گوید: مگر من هروئین و تریاک هستم که آرامش دهم و ایجاد تسکین نمایم و تخدیر کنم. من که مواد مخدر و مسکن نمی باشم. اتفاقا من آمده ام تا آرام ها را ناآرام کنم ! اشتباه نشود منظور ایشان، بر هم زدن نظم و مقررات و یا ایجاد آشوب نبوده، بلکه می خواهد بگوید لازمه ی ثبات و استقرار و نظم و وحدت و اتحاد راستین و حقیقی و جلوگیری از رخنه و شکاف و شکست، ایجاد احساس مسئولیت، تفکر، تامل، تدبر و حرکت و جوشش و تلاش و کندوکاو و ارزیابی و جهش فکری، ذهنی و کلامی و از سکون و انجماد و پوچی و انزوا به تحرک واداشتن می باشد.

"ژان ژاک روسو" این محقق، فیلسوف و متفکر بزرگ می گوید: « پیش از سخن گفتن، گفتارت را بسنج، چنان که پیش از کاشتن تخم، شخم می زنی.» "توماس کارلایل" گفته است: « آدمی را با باور او نسبت به چیزی زنده نگه می دارد نه گفت و گو بر سر چیزهای بسیار.»

در این که انسان بایستی مصمم و شجاعانه و با هدف و انگیزه مقدس و امیدوارانه سخن بگوید و از تهمت و کذب و اتهام و سنگ اندازی در مسیر حق و حقیقت و راستی نهراسد و رضای حق و صلاح جامعه و سعادت افراد را لحاظ کند "گاری آرتو" می گوید:« با قلب خود سخن بگو و نگران مباش که چه روی خواهد کرد با این نیت که بیشترین خیر و نیکی مردم را بخواهی، وارد عمل شو.»

از نیچه بشنویم که: « از آن چه با عظمت است یا باید هیچ نگفت یا با عظمت سخن گفت و با عظمت سخن گفتن یعنی دور بودن از آرایش و آلایش. آنچه آقای نیچه می گوید اوج و نهایت و غایت و کمال آن در کتاب آسمانی قرآن کریم و سخنان حکیمانه پیامبر (ص) و امامان هدی(ع) و احادیث نورانی و روایات معصومین و کلام بزرگانی چون حافظ، سعدی، جامی، سنایی، مولانا، سیدجمال الدین اسدآبادی، مطهری، بهشتی، امام(ره) ، چمران و ... ملاحظه و مشاهده می گردد که با آن عظمت روحی و معنوی و فلسفی و کلامی سر و کارشان با توده ی مردم و امت بود و به گونه ای سخن می گفتند که مردم کوچه و بازار هم متوجه گردند و سخن فقط در طاقچه و گنجه و قفسه نماند و به صحنه ی عمل وارد شود.

اشعار و سخنان ارزشمند و هشداردهنده و حکیمانه و در عین حال مردم گرایانه و ساده و روشنگرانه و کوبنده ی نسیم شمال در حوادث مشروطه و پس از آن نیز در همین چارچوب ارزیابی می گردد.

جالب است که ژان پل سارتر در سخنی انتقادی، هشداردهنده و آگاهی بخش می گوید:« مردم از هر چیز سخن می گویند به ویژه از آن چه درباره اش هیچ نمی دانند.» "آرتورشوپنهاور" بزرگ می گوید:« زبان، ارزشمندترین میراث یک ملت است.»

در ضرورت تطابق حرف با عمل و پرهیز از سخن بدون عمل و این که بایستی در جهت تحقق سخن و آرزو و انگیزه بایستی تلاش کرد "مارک تواین" می گوید:« در عمل ثابت شد که گفتن آسان و عمل دشوار است.»

"آلبرکامو"پیرامون تکلیف و مسئولیت سخن گفتن و سخن و کلام افراد خبیر و دانا و دارای احساس مسئولیت و آرمان و هدف والا و مقدس چنین می گوید:"« وجود نویسندگان و هنرمندان اگر تنها یک علت داشته باشد، آن علت چیزی نخواهد بود جز سخن گفتن به جای همه ی کسانی که نمی توانند سخن بگویند.»

در اهمیت سخن گفتن به وقت ضرورت "بزرگمهر" می گوید:« اگر کسی نه در وقت ضرورت سخن گفت، قدرتش شکسته می شود

آخرین سخن را باز از بزرگمهر نقل می کنیم: « در نظر مردم سخن سنج، ارزش سخن بیش از گنج است.»


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در آموزش نوین

کارکرد نظام آموزشی و نظام دانشگاهی در ایران  گروه اخبار /

سليمي گفت: نظام آموزش‌ و‌ پرورش و آموزش عالي تقليدي و ناکارآمد کشور، دانش‌آموزان و دانشجويان را به ماشين حفظ و آزمون دادن تبديل کرده که تنها هنر آنان تست زدن است.

حسين سليمي با بيان اين مطلب در نخستين نشست آسيب‌شناسي کرسي‌هاي نظريه‌پردازي، نقد و مناظره در دانشگاه اصفهان افزود: دانشگاه‌ نبايد صرفا محل توزيع و يا مصرف علم باشد، بلکه نظريه‌پردازي و توليد علم هم بايد در دانشگاه انجام شود.

وي افزود: نظريه‌پردازي و نقد و مناظره در علوم انساني داراي اهميت بيشتري است و بايد براي نقد مدرنيته ابتدا مباني و مبادي نظريات مدرن را بشناسيم.

عضو شوراي تحول و ارتقاء علوم انساني ادامه داد: تبعيت بي‌ چون و چرا از نظريات مدرن، جامعه دانشگاهي کشور را به ماشين ترجمه و تقليد از اين نظريات تبديل کرده است.

دکتر سليمي گفت: همه بايد اين سوال را از خود بپرسيم که چرا آمار ترجمه در جامعه دانشگاهي علوم انساني ما بيشتر از آمار تاليفات است؟

وي افزود: آمار تاليفات در دانشگاه علامه طباطبايي طي 2 سال گذشته بيش‌از 100 طرح براي برگزاري کرسي‌ها ارائه شده است.

رئيس دانشگاه علامه طباطبايي ادامه داد: 75 عدد از اين طرح‌ها قابليت‌ ارائه در کرسي مربوطه را داشتند و تا کنون 49 کرسي نظريه‌پردازي و بيش‌از 20 کرسي مناظره در اين دانشگاه برگزار شده است و اين در حالي است که در بخش برگزاري کرسي نقد هنوز اقدامي صورت نگرفته و در اين عرصه عقب هستيم.

ميزان


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور