تذکرة الاولیاء از گنجینه های زبان فارسی شمرده می شود.در این کتاب ، فریدالدین عطار نیشابوری به ذکر لطائف زندگی بزرگانی از تصوف و عرفان پرداخته است.محققان ،این کتاب را یکی از سه شاهکاری دانسته اند که قدرت و استحکام زبان فارسی را در کنار سادگی و شیرینی و لطافت به نمایش می گذارد.علاوه بر این، مطالعه این کتاب همچون زخمه ای است که موسیقی دل نواز حیات اخلاقی را به گوش جان می رساند.
زندگی اجتماعی ،نیازمند یادآوری مکرر و دائمی جنبه هایی از اخلاق و معنویت است که در آن پرهیز از غرور و نخوت و خودپسندی وحرص و آز، توصیه شده و مواردی حکایت گردیده که از مدارا و سلوک صادقانه و هم زیستی مشفقانه لبریز است.در شرایطی که زندگی یکنواخت و خسته کنندۀ شهری می رود تا از ما انسان ها ،موجوداتی سرد و بی روح ،همچون ماشین ،بسازد،رجوع به لطافت های موجود در تذکرة الاولیاء همچون در آمدن به فراخنایی است که افق گشوده اش را عشق پُر می کند و در آمدن به آن ،جانی دوباره به ما می بخشد.
برای نمونه در جایی از قول ذوالنون نقل می شود که می گوید:"به صحرا شدم،عشق باریده بود و زمین تر شده ،چنان که پای مرد به گلزار فرو شود،پای من به عشق فرو شد."عطار نه تنها با آفرینش هنری خود جهانی زیبا و پر از اعجاب را به تصویر می کشد،ماننداین صحنه هنری:"مالک وقتی در سایۀ درختی خفته بود،ماری آمده بود و یک شاخ نرگس در دهان گرفته و اورا باد می کرد".بلکه از ذکر بخشش و عطای بی حساب خداوند به بندگانش فرو نمی گذارد:"واسطه و علل و اسباب از میان برداشته است تا بدانند که عطای محض است."تصوف عاشقانه اولیاء ،گامی سترگ در مقابل جمود و خشک اندیشی هم بوده است.به همین لحاظ در سرتاسر تذکرة الاولیاء روحیه تساهل و گذشت موج می زند.
عطار در احوال اولیا تبعیض جنسیتی روا نمی دارد.وقتی به ذکر احوال رابعه (که یک زن عارف است)می پردازد،به ناچار سخن خود را با مقدمه ای می آورد:"اگر کسی گوید ذکر او در صف رجال چرا کردی،گویم که خواجۀ انبیا علیهم السلام می فرماید:خداوند به نقش روی شما نمی نگرد،کار به صورت نیست به نیّت است".و ادامه می دهد :"در توحید ، وجودِ من و تو کی مانَد تا به مرد و زن، چه رسد".و سخن خود را به کمال می رساند و می گوید:"رابعه در معاملت و معرفت مثل نداشت".
در تصوف صادقانه ای که عطار در جای جای زندگی اولیا به تصویر می کشد "اختلاف ظاهر و باطن و دل وزبان (را) ازجمله نفاق" می شمرد و نهایت زهد و خویشتن داری در اولیا را تا جایی به پیش می برد که می گوید اولیا "از جویی که سلطانیان کنده بودند"آب نمی خوردند.از قول سفیان ثوری می آورد:"بهترین سلطانان آن است که با اهل علم نشیند و ازیشان علم آموزد و بدترین علما آن که با سلاطین نشیند".
ما انسان ها همچنان که نیاز داریم به آسمان آبی، به رودخانه ای پاک، تا گاهی صورت خود را در شفاف و زلال آنها ببینیم، نیاز داریم به تذکرة الاولیایی که سیرت خود را هم مشاهده کنیم.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.