ضعف بنیان های اندیشه و گرایشات نظری در جغرافیای ایران به شدت قابل ملاحظه است. اگرچه این ضعف مختص رشته جغرافیا نبوده و در دیگر علوم نیز کم و بیش ملحوظ است، به نظر می رسد در جغرافیا این ضعف ملموس تر است. گرایشات و مقوله هایی که جغرافیا را به عنوان علمی « کاربردی» مطرح ساخته و جغرافیای کاربردی را مطرح می کند این اندیشه را در برخی از جغرافی دانان و جغرافی خوانان ترویج نموده است که جغرافیای کاربردی نیاز حیاتی به رویکردهای فلسفی و نظری ندارد. این ادعا به دلایل متعدد قابل تردید است. ابتدا به جهت نقش نظریه ها و ایده های جغرافیایی که به هر تقدیر حتی در جغرافیای کاربردی محض نیز لازم بوده و به واقع چارچوب های نظری حتی در تحقیقات کاربردی میزان و چارچوبی برای فعالیتهای علمی است و این نظریه ها و فرضیه ها نیز اساساً توسط صاحبان اندیشه ها و مکاتب فلسفی طراحی و تبیین شده اند که عدم آشنایی به پایه های اندیشه و تفکر نظریه پردازان می تواند منجر به خطا در تحقیق و خط مشی آن گردد. گرایش انتخاب شده جغرافی دان نیز (چنانچه گرایش خاصی داشته باشد) به هر تقدیر حتی اگر تنها در انتخاب موضوع تحقیق کاربردی نیز باشد ، نیازمند شناخت رویکردهای آن گرایش انتخاب شده در موضوعات جغرافیای کاربردی است.
به راستی از مقالات و کتب اکثریت جغرافی دانان ایران نمی توان پی به تفکرات ایدئولوژیکی و گرایشات افراد برد ، اما در اینجا سؤال دیگری مطرح می شود. آیا اساساً خود این افراد در جامعه گرایشات مشخصی برای خود تعریف کرده اند؟ آیا شرایط جامعه ایران و محیط آموزشی، تربیتی ، سیاسی و ... در ایران به نحوی ترتیب یافته است که افراد ، حتی برای خودشان چارچوب تفکری و اندیشه ای خاصی را انتخاب نمایند؟ آیا اندیشه های اسلامی (برای کسانی که این اندیشه را در دستور کار خود دارند) جهت گیری مشخصی در برابر تفکرات نظام سرمایه داری آزاد و یا کنترل نظام سرمایه داری و گرایش به کنترل سرمایه داری دارد؟ این سؤالی است که هنوز به شدت در بین اندیشمندان اقتصادی مسلمان ادامه دارد. دلایل و شواهد بسیاری ذکر می شود که اسلام را طرفدار اقتصاد باز ذکر می کند و دخالت حکومت در اقتصاد و تعیین قیمت ها مجاز نمی شمرد و از سوی دیگر برخی اندیشمندان مسلمان نیز با دلایل و شواهد بسیار کنترل بازار توسط دولت را لازم ذکر می کنند و حتی برخی از آنان نگرش اسلام را به مقوله اقتصاد به گرایشات سوسیالیستی نزدیکتر می دانند تا به اقتصاد آزاد .
شخصاً بر این گمان ام که ضعف فلسفی حاکم در جغرافیای ایران در وهله اول ناشی از سردرگمی کلی حاکم در کلیت اندیشه فلسفی در جامعه ایران می باشد. گرایشات سرمایه داری و چپ گرا هر دو مذموم معرفی گردیده و اندیشه جایگزین آن هنوز در نگرش های اساسی به موضوعات دانش جهت گیری مشخصی ارائه نمی دهد. در فلسفه جغرافیای اسلامی استادان (فقید) دکتر عباس سعیدی رضوانی ( به ویژه با کارکردن در مقوله جغرافیای جهل و بینش اسلامی و پدیده های جغرافیایی، در جغرافیای ایران) و دکتر مصطفی مؤمنی ( به ویژه با کار بر روی موضوع اثرات « وقف» ) قدم هایی به یادماندنی را در این زمینه برداشته اند اما این مساعی به تشریح زمینه های تفکر اسلامی در دیدگاه های جغرافیایی کفایت نمی کند. یادگیری اساسا یک فعالیت اجتماعی و مشارکت در محیطی اجتماعی نظیر مدرسه زیر بنای یادگیری است.
« شبکه اندیشکده های توسعه منطقه ای »
انسان وابسته به طبیعت است ، آن را تغییر می دهد و خود بخشی از آن است ولی در همان حال به وسیله ی عوامل فرهنگی اش جدا از آن محسوب می شود. در علوم دیگر نظیر ، هواشناسی ، زمین شناسی ، بیولوژی، جمعیت شناسی ، جامعه شناسی و علم اقتصاد بخش هایی از عوامل محیط طبیعی و پدیده های انسانی مطالعه می گردد اما جغرافی دان آب و هوا ، جمعیت و صنایع را به خاطر نفس موضوع بررسی نمی کند بلکه آن ها را به عنوان مجموعه هایی می پذیرد که خصیصه های ناحیه ای را می سازند . از این رو می توان علم جغرافیا را به تعبیر دیگری تشریح نمود :
جغرافیا به همه ی پدیده هایی که با هم در داخل یک مکان و تحت شرایط و اصول معینی شکل می گیرند نظم و اعتبار می بخشد و روابط منطقی بین این پدیده ها برقرار می سازد. به بیان دیگر ، ترکیب عوامل بی روح و همساز طبیعی با پایگاه فرهنگ انسانی جنبش و خلاقیت جغرافیایی به وجود می آورد.
در قرآن 198 آیه در باره محیط زیست وجود دارد که بیشتر آن درباره زمین است. انسان دین دار هرگز دست به تخریب طبیعت نمی زند ، بلکه در جهت تداوم رابطه خود با محیط می کوشد و مخاطرات را می کاهد. در فلسفه اسلامی کل محیط پاک و منزه است و آیات خداوندی تلقی می شود و هر نوع بی نظمی یا فساد و بحران نتیجه عمکلرد انسان است. سرنوشت انسان و طبیعت به هم آمیخته است و چنانچه در جهت تخریب آن خواسته و ناخواسته قدم بردارد ، باعث نابودی خود می شود. شیعیان معتقدند که عدالت جزیی از اصول دین است. انتظار می رود در کشوری که اکثریت آن مسلمان و شیعه هستند ، نسبت به عدالت محوری بر طبیعت و جلوگیری از آسیب به آن همواره پیشگام باشند. بهترین کار این است که رفتار درست با محیط و طبیعت را یاد بگیریم و این مستلزم آن است که ابتدا به آن احترام بگذاریم.
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۲۹﴾
اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش[ آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست (۲۹)
بقره / 29
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۴۱﴾
به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را كه كرده اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند (۴۱(
روم /41
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «165 »
و اوست كه شما را جانشينان (يكديگر در) زمين قرار داد و درجات بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده، بيازمايد. همانا پروردگارت زود كيفر است والبتّه او حتماً آمرزنده و مهربان است.
انعام / 165
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ ﴿۶۱﴾
و به سوى [قوم] ثمود برادرشان صالح را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد براى شما هيچ معبودى جز او نيست او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد پس از او آمرزش بخواهيد آنگاه به درگاه او توبه كنيد كه پروردگارم نزديك [و] اجابت كننده است (۶۱)
هود / 61
فلسفه جغرافیا
تألیف دکتر حسین شکوهی
کتاب فلسفه جغرافیا و کتاب هایی مشابه آن در زمینه گیتا شناسی می تواند اطلاعات ما را از یافته های ارزشمند مورخان از آنچه برای ساخت امکانات طبیعی برای خود و آیندگان در نظر می گیریم یاری کند. لذا پیشنهاد می کنم مطالعه ای در این زمینه داشته باشید.
پدیده های جغرافیایی ، زاییده همه خصیصه های فرهنگ انسانی و متأثر از کلیه عوامل و شرایط محیط طبیعی است. پیوند و وابستگی میان ویژگی های فرهنگی – اجتماعی و اقتصادی هر جامعه ، یا مکان زندگی که آثار و تلاش های انسانی در آن زمینه ای مساعد می یابد اساس علم جغرافیا را تشکیل می دهد. از دوره یونان باستان ، چنین برداشتی از علم جغرافیا ، همراه با شکوفایی تمدن ها و تغییرات فکری جوامع انسانی ، بستر شایسته ای جهت توجیه فلسفی از علم جغرافیا بدست داده است.
اگر علم جغرافیا را علم برخورد انسان با طبیعت بنامیم می توانیم در سیر تکوینی آن سه دوره ی معین و مجزا تشخیص دهیم.
اول : دوره ای که در آن موضوعات جغرافیایی ، جنبه ی توصیفی داشته است.
دوم : دوره ای که مطالعه و کشف نظام معین و وضع قوانین جغرافیا مورد تأکید بوده است.
سوم : دوره ای که علم جغرافیا به همراه تئوری ها ، فکر ها و اندیشه ها ، در جهت رفاه اجتماعی جامعه بشری ، تغییر شکل سیمای محیط و دگرگونی محیط های زندگی را اساس کار قرار می دهد ، بی جهت نیست که از سال 1975 به بعد ، جغرافیای رفاه اجتماعی و شاخه های فرعی آن مثل جغرافیای خانه سازی ، جغرافیای نیاز های اساسی و جغرافیای تورم ، سهم و مسئولیت جغرافی دانان را در دستیابی ملت ها و جامعه ها به رفاه اجتماعی قابل پذیرش بیشتر می کند. چرا که امروزه ، اغلب قالب های اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی جامعه ها ، بر مدار فکری جغرافی دانان و آینده نگری آنها بنا می شود. از این رو ، در زمان ما ، بیش از هر زمان دیگر ، جغرافی دانان به رسالت و حقانیت حرفه خود در زمینه ی آماده سازی نواحی جغرافیایی جهت بهروزی محیط های انسانی مؤمن و معتقد می باشند.
از مفهوم محیط که غالبا در جغرافیا سخن به میان می آید می توان دو عنوان کاملا مشخص را استنباط کرد :
1- محیط اجتماعی شامل خانه ، مدرسه ، مسجد ، کلیسا و زمین های ورزشی که همه سنت ها ، رفتارها و عقاید شخصی افراد متأثر از آن است.
2- محیط طبیعی که نقش پذیری و شکل یابی چشم اندازهای جغرافیایی از آن بیش از محیط اجتماعی است.
با توجه به دو مفهوم بالا که از محیط گفته شد می توان گفت که هر موضوع جغرافیایی منشا و بنیادی اصیل دارد و از منابع سه گانه زیر بهره مند می گردد:
1- اطلاعات اجتماعی که از نهادهای پا بر جا و پر دوام فرهنگ بومی و قومی جامعه ها گرفته می شود.
2- پدیده های طبیعی که از قلمرو طبیعت دریافت می گردد.
3- قلمرو وسیع تر و گسترده تر که از رابطه ، وابستگی ، سازگاری و ترکیب مطلق دو قلمرو اولی و دومی به وجود می آید.
با درک مفاهیم فوق ، می توان گفت که فلسفه جغرافیا از عمومی ترین قوانین حاکم بر روابط انسان و محیط بحث و گفت و گو دارد.
به سخن دیگر ، فلسفه جغرافیا ، عبارت است از جهان بینی خاص از روابط جوامع انسانی و شرایط محیطی ، پیوند واقعیت پدیده ها با یکدیگر در جهت اشنایی با وحدت و تجانس ناحیه ای و بالاخره اصول و قوانین حاکم بر روابط انسان و محیط . مثل این است که فلسفه جغرافیا از وحدت نظام یافته ای سخن می گوید که در عین کثرت از وحدت و تجانس لازم بهره مند می باشد.
یادگیری اساسا یک فعالیت اجتماعی و مشارکت در محیطی اجتماعی نظیر مدرسه زیر بنای یادگیری است.
در هر کجا رد پای آموزش و پرورش احساس می شود. امیدواریم روزی مدارس ایران ، بهترین مکان برای یادگیری باشند.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.