استاد محمدرضا ملکپور با تخلص ناظر مشهور به ناظر شرفخانهای یکی از شاعران و صاحبنظران طراز اول معاصر ادب و زبان ترکی آذری است. وی شاعریست فاضل و ادیبی است که در فهم دقایق زبان و ادبیات ترکی آذری، فارسی و عربی دستی توانا دارد.سراینده منظومه بسیار زیبای اورومو دریاچهسی در میان ادب دوستان به ویژه دوست داران ادب غنی ترکی آذری از محبوبیت فراوانی برخوردار است و آنان که از محضرش استفادهها بردهاند از طرز گفتار و شیوه رفتارش بسیار نکتهها آموختهاند. استاد در فضیلت اخلاقی اهل اجتهاد است نه ادعا، و اهل تواضع است نه تفاخر.
استاد ناظر شرفخانهای اکنون در آستانه هشتاد و دو سالگی است هنوز هم دست به قلم بوده و لحظهای از مطالعه و سرودن شعر باز نایستاده است و مدام دیوان ترکی و فارسی منتشر شده خود را ویرایش مینماید.
از این استاد شعر و عرفان که با فروتنی مصاحبه را پذیرفتند، تشکر فراوان داریم و برای استاد آرزوی طول عمر با برکت داریم.
این گفت و گو در عصر روز دوشنبه چهارم شهریور ۹۸ در منزل استاد انجام گرفت.
*حضرت استاد؛ هدف از این گفت و گو این است که تا آن جا که فرصت برای ما مهیا باشد از جنابعالی استفاده ببریم، از جمله از زندگی شما به ویژه آن جا که مربوط به شعر و ادب و هنر میباشد. اگر ممکن است از آغاز تولد و دوران کودکی خود شروع بفرمایید:
ناظر شرفخانهای :
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
من متولد بندر شرفخانه، منطقه گونئی شهرستان شبستر آذربایجان هستم. تاریخ تولد بنده ۲۳ خرداد ۱۳۱۷ است. با تخلص شعری ناظر شرفخانهای. به قول مرحوم علی آذرشاهی "آتش" ناظر منهای شرفخانه برای شما شعر نخواهد خواند. کتاب گلستان را پیش شخصی به نام میرزا احمد خواندم و با عشق و علاقه وافر در دبستان دقیقی طوسی تحصیلاتم را ادامه دادم.
بر این ایمان دارم که شاعری، موهبتی است الهی و غیر ارادی و همیشه در دست خود انسان نیست.
در خردسالی قریحه شاعری در من هویدا شد، آن هم در خانوادهای مذهبی که مخالف موسیقی و حتی رادیو بودند.
اولین شعر من به زبان ترکی خطاب به مدیر و معلمانم در شهر شرفخانه بود:خانه دانی سالوندا مات - مات دوروب
بهشتی ده ائوده گؤزل توی قوروب
شیشوی ده تئل قویوب عینک ووروب ...
اول تا پنجم ابتدایی را در شرفخانه خواندم و ششم را در زادگاه مادریام دریان به پایان رساندم و بعد از آن عازم شهر تبریز شده در مدرسه طالبیه تبریز تحصیلات علوم دینی را آغاز کردم. مقدمات صرف و نحو را نزد آقای دانهافشان، صرف میر و جامی را نزد آقا سید زینال گرگری و سیوطی را نزد میرزا علیاکبر نحوی تبریزی آموختم. پس از چهار سال اقامت در تبریز رهسپار شهر قم شدم.
ابتدا در مدرسه حاج ملاصادق، حجرهای گرفتم و بعد از مدتی وارد مدرسه حجتیه و پس از آن در حوزه فیضیه تحصیلاتم را ادامه دادم.
از استادان به نام حوزه حضرات آیات اعتمادی تبریزی، سید محمد باقر سلطانی طباطبایی (داماد آیت الله صدر)، حاج شیخ احمد کافیالملکی، میرزا محسن دوزدوزانی و مرتضی بنی فضل و... کسب فیض کردم و از میان این اساتید بیشترین استفاده را از مرحوم آیتالله کافیالملکی بردم. به طوری که هنوز هم درس این استاد فرزانه در خاطرم مجسم است.
پس از اتمام سطح در درس خارج آیتالله سید کاظم شریعتمداری حاضر شدم. به دلیل روحیه تنوعطلبی با اشخاص و صاحبان ایدهها و طلبههای مختلف ترک، فارس، لر، عرب و کرد در ارتباط بودم.با آقاسید ابراهیم شبیری فرزند حاج سید احمد زنجانی و سید جعفر موسوی صفویزاده اردبیلی ارتباط شعری داشتم. با دکتر غلامحسین دینانی، سید محمد خامنهای همدانشکدهای بوده و معاشرت پیوسته داشتم.
در شهر قم انجمن ادبی مسعود را با حیدرعلی قلمداران، حسینی کارمند بانک قم، محمدعلی پروانه، سید یحیی برقعهای و... تأسیس و به صورت شورایی اداره میکردیم.
بعد از هجوم شاه به مدرسه فیضیه در سال ۴۲ شمسی، من نیز همچون استاد مطهری، دکتر دینانی، دکتر یثربی و... وارد دانشگاه تهران شدیم. قبل ورود به دانشکده الهیات مدت کوتاهی در مدرسه سپهسالار درس خواندیم و در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه تهران لیسانس گرفتم.
از اساتید دانشکده الهیات دانشگاه تهران که از وجود آنها بهره بردم؛ دکتر ابوالقاسم گرجی، دکتر ناظرزاده کرمانی، محدث اورموی، دکتر غفرانی، دکتر فیض و دکتر مهدوی دامغانی بودند. دکتر مهدوی علاقه زیادی به من داشتند. پس از اخذ مدرک فوق لیسانس فقه و مبانی حقوق اسلامی، در سال ۵۴ ساکن کرج شدم.
*استاد شما در هنر خوشنویسی به ویژه در خط نستعلیق و ثلث کار کردهاید و خط را زیبا می نویسید. درباره خط و اساتیدی که از آنها بهره بردهاید، قدری صحبت نمائید.
ناظر شرفخانهای :
از نظر من هنر مانند یک بسته یکپارچه میباشد و من در کنار شعر از دوران طفولیت دستی در هنر خطاطی داشتم و خط نستعلیق و ثلث را زیبا مینوشتم.
به دلیل مخالفت پدرم از پرداختن به نقاشی و طراحی پرهیز میکردم. در تبریز ذوق خطاطیم گل کرد و دور کتابها را مذّهب میکردم و در پیش برادران هریسی (حسن و حسین) که از اقوام ما بودند، خطاطی را آموزش دیدم و خط ثلث من در حوزه شهره عام و خاص بود.
در دوره بیکاری در تهران با خطاطی امرار معاش می کردم و در دورهای نیز در دبیرستانهای تهران؛ از جمله دبیرستان ارس، مجتمع شانزده آذر در کنار بزرگانی چون دکتر رفعییان، دکتر حس احمدی گیوی، عمادزاده اصفهانی مشغول تدریس دروس عربی و فقه بودم.
* اولین شعر رسمی را کی و کجا چاپ و منتشر کردید؟
ناظر شرفخانهای :
اولین شعرم تحت عنوان "یئرآلما" (سیب زمینی) در نشریه آذرآبادگان تبریز چاپ گردید.
من از خواندن اشعار نغز نظامی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ، جامی، فضولی بغدادی، هاتف اصفهانی و...از خود بی خود می شدم و کم کم شیفته و مفتون شعر و شاعری گشتم.
* درباره اولین دیدارتان با استاد شهریار نکاتی را بیان کنید.
ناظر شرفخانهای :
در تبریز که بودم به دیدار استاد شهریار رفتم و استاد با خوشرویی مرا پذیرفت و گفت: وقتی به سن و سال شما بودم به این خوبی شعر نمیگفتم. البته استاد با این سخن مرا تشویق کردند. استاد شهریار با دستخط خویش بیش از ده صفحه از اشعارش را برایم در دفترچهای تحریر کردند و نوشتند؛ تقدیم به نور چشمم آقای محمدرضا ملکپور.
*موقعی که در قم طلبه بودید شعر میگفتید؟
ناظر شرفخانهای :
در زمان تحصیل در حوزه علمیه قم هم شعرهای مرثیه به زبانهای ترکی، فارسی و عربی میسرودم که متأسفانه جمعآوری نکردم و در طول زمان از بین رفتند. ولی هنوز هم اشعار مذهبیام بین حوزویان خوانده میشود.
بعد ساکن شدن در کرج اوایل انقلاب انجمن ادبی فرخی یزدی را در منزل شخصی من با حضور زنده یادان حسین شیدائیان، فقیر، علومی تبریزی، آقای مرندی و... تأسیس کردیم. در سال ۵۸ شمسی اولین مجموعه شعرم با عنوان "زمزمهها" که در برگیرنده اشعار قبل از انقلاب من بود، چاپ و منتشر شد.
سپس مجموعه "حماسهها" که اشعار سیاسی و انتقادی بنده که قبل از انقلاب سروده بودم منتشر شد.
پس از تعطیلی انجمن فرخی یزدی، انجمن شعر و ادب در شهر کرج تأسیس شد که مرحوم آتش رئیس انجمن بودند و من هم در جلسات انجمن شرکت میکردم.
شبهای جمعه به صورت سیار در منزل بعضی شعرا و نویسندگان آذربایجانی مقیم کرج جلسات هفتگی داشتیم که در آن جلسات بعد از تفسیر قرآن، شعر شاعران حاضر در جلسه را نقد و بررسی میکردیم.
بعد از دو سه سال انجمن ادبی آذربایجان را با حضور مرحومین علی آذرشاهی "آتش"، آذر مازندرانی، خیرالله حق بیگی "ساپلاق"، مجید رافقوند و آقایان صمد مرادی، جواد حاج حسینی"سدید"، برادران حمیدی (نسیم و شائق)، حسین کوهستانی و ابراهیم رضازاده در سال ۱۳۷۲ در منزل من شروع به فعالیت نمود. در آن جلسه با نظر حاضرین و اصرار شادروان آتش، بنده به ریاست انجمن برگزیده شدم.
* استاد تعریف شما از شعر چیست؟
ناظر شرفخانهای :
شعر آن است که شورانگیز و خوشایند ادراک شعور آدمیزاد باشد. شعر یک احساس و الهام الهی است. شعر سخن ظریف و لطیفی است که شاعر با ادراک و شعور و با استخدام واژههای مناسب، مطلب خود را هنرمندانه بیان میکند.
اگر شعر خالی از فنون شعری باشد، بیارزش شده و به نظم تبدیل خواهد شد و در نظم درونمایه شعری وجود ندارد.
من به هنگام خواندن شعر حال به حال میشوم و البته اشعارم را اکثراً در سکوت شبها مینویسم و در الهامات و عوالمات درونی خود غرق میشوم. این یعنی همان عشق!
* نظرتان را درباره موسیقی بیان بفرمایید.
ناظر شرفخانهای :
از نظر من هنر یکپارچه بوده و موسیقی نیز هم خانواده با شعر میباشد. با نواختن آهنگ دردهای نهانی نوازنده بیان میشود. شاعر با نقاشی، طراحی همانند واژهها سخن میگوید.
موسیقی از منظری معجزه الهی و مکمل شعر میباشد.
* عشق سایه سنگین خود را بر شعر شما افکنده است، نظرتان درباره عشق و عرفان چیست؟
ناظر شرفخانهای :
سایه سنگین عشق در اشعار من کاملا مشهود و ملموس است.
* رابطه عقل، عشق و عرفان چیست؟
ناظر شرفخانهای :
عرفان یک برداشت نو از مطالب کهنه و تاریخ گذشته است.
* اوج لذت شما در شعر گفتن است، این لذت را بیشتر در چه قالبهایی میبینید؟
ناظر شرفخانهای :
اوج لذت من در سرایش شعر اکثراً در آفرینش غزل میباشد. هرچند سایر قالبها نیز لذت خاص خود را دارند.
شعر غلیان روحی بوده و از قلب میجوشد، با صنایع ادبی درآمیخته و هنرمندانه بیان میشود. اشعار من سرشار از صناعات ادبی (ایجاز، تکرار، اطناب، تشبیه، استعاره و...) میباشد.
*کدام شاعر یا شاعران بر شما تأثیر داشتهاند؟
ناظر شرفخانهای :
شاعر بیتعصبی هستم. ابتدا عاشق شعرهای منوچهر دامغانی شدم و ترجیعبند هاتف اصفهانی و نهایتاً خیام، نظامی، سعدی و حافظ.
آثار خوب و فاخر را بدون توجه به زبان و دین دوست دارم.
* از نظر روانی آیا با سرودن شعر رنج میبرید؟
ناظر شرفخانهای :
خوانش اشعار ملالآور، ملولم میکند، ولی خودم خالق شعر ملالتآور نیستم.
* شما تحصیلات حوزوی و دانشگاهی دارید. تأثیر این دو محیط تقریبا متفاوت را در شعرتان چگونه ارزیابی میکنید؟
ناظر شرفخانهای :
تحصیلات حوزوی و دانشگاهی مکمل هم بوده و مانند دو بال پرنده عمل میکنند. خوانش دروس حوزوی باعث استحکام علمی شاعر شده و باعث تسریع در ترقی و شکوفاییش خواهند بود و برعکس.
تحصیل در دبستان دقیقی (علوم جدید) باعث شد که من در مدرسه مذهبی طالبیه تبریز (علوم قدیمی) سریعتر رشد نمایم و در باز شدن ادراکات محیط ذهنی مؤثر است.
* ناظر شرفخانهای در تمام قالبهای شعری طبع خود را آزموده است، خود شما کدام قالبها را دوست میدارید؟
ناظر شرفخانهای :
قالبها همانند ظروفی هستند که هر کدام طالب غذای مناسب خویشند. من قالب شعرم را انتخاب نمیکنم، شعر قالب خود را خودش انتخاب میکند.
مثلا برای داستان قالب مناسب مثنوی است و برای تغزل و عشقورزی غزل مناسبترین قالب میباشد.
خلاصه اینکه قالب شعر را بیشتر موضوع شعر انتخاب میکند.
* پدر غزل شعر معاصر از نظر شما کیست؟ شهریار، حسین منزوی، سیمین بهبهانی و ...؟
ناظر شرفخانهای :
استاد شهریار با دو شاعر دیگر قابل قیاس نیست. شهریار شاعری مقتدر و بزرگیست و شعر شهریار در اوج قرار دارد.
* درباره شعر نو چه نظری دارید؟
ناظر شرفخانهای :
شعر نو را میتوان به دو گروه نیمایی و سپید تقسیم نمود. در شعر نیمایی موسیقی رعایت میشود و با شعر کلاسیک ما مناسبتی دارد، همانند پیام به "انیشتین" و "ای وای مادرم" استاد شهریار.
و در شعر نیمایی هم حتی نیما یوشیج به پای شهریار نمیرسد.▪️شاهکار شما از نظر خودتان کدام شعرتان است؟
* به نظرم مجموعه "اورمو دریاچهسی" در اوج است. این شعر گرچه متأثر از "سهندیه" شهریار سروده شده، ولی هویت مستقل و سبک جدیدی را ایجاد کرده است.
ناظر شرفخانهای :
شعر کلاسیک همانند خانههای ویلایی و حیاطدار بوده و شعر سپید بیشتر شبیه آپارتمانهای نقلی و تنگ و تاریک است.
شعر سپید محصول فرنگ می باشد.
* کدام شعرهایتان را بیشتر دوست دارید؟
ناظر شرفخانهای :
تمام شعرهایم فرزندان من هستند و هیچ کدام را بر دیگری ترجیح نمیدهم.
* استاد به کدام زبان، بهتر شعر میگویید؟
ناظر شرفخانهای :
خواه ناخواه در زبان مادری تسلط بیشتری بر شعر دارم و فارسی زبان دوم، و عربی زبان دینی من است.
احساسات طبیعتاً در زبان مادری بهتر و راحتتر منتقل میشود.
* چه انگیزهای شما را در پرداختن به شعر ترکی ترغیب کرده است؟
ناظر شرفخانهای :
زبان مادری است و باید به حرمتش جهد و خدمت نمود. رژیم پهلوی مانع نشر و رشد و نمو ادبیات ترکی شد و از این منظر زبان ترکی زبان مظلوم و البته دراماتیک و قدرتمندی است. در ترکی اشعار ظریفی دارم که بالاتر از اشعار فارسیام هستند. فولکلور، ضربالمثلها، تشبیهات و... در ترکی فوقالعاده میباشند.
* آیا شعر به سراغ شما میآید و یا شما به سراغ شعر میروید؟
ناظر شرفخانهای :
شعر را به خاطر شعر میگویم نه به خاطر افتخار و اشتهار.
* وطن در شعر شما چه جایگاهی دارد؟
ناظر شرفخانهای :
من اصولا وطن دوست هستم و حتی مواقعی که به امریکا و کانادا مسافرت میکنم دلم برای هموطنانم تنگ میشود.
* چرا دریا را برای مخاطب در منظومه اورمو دریاچهسی انتخاب کردهاید؟
ناظر شرفخانهای :
معتقدم به بلندای تاریخ و به حد کفایت چون کوه استقامت کردیم و اکنون وقت دریا شدن و عبور از کوه به دریاست. شعر اورمو دریاچهسی گرچه با الهام از سهندیه استاد شهریار میباشد، ولی به قول دکتر ثروتیان و یحیی شیدا هر کدام راه خود را میروند و جداگانه هستند.
* استاد آینده شعر فارسی و ترکی را چگونه ارزیابی میکنید؟
ناظر شرفخانهای :
با این پیشینه قوی ادبیاتی، معتقدم آینده روشنی برای شعر فارسی و ترکی رقم خواهد خورد.
البته برخی از شعرهای نسل جدید به سمت شعر نو میرود که برای سرایش شعرهای سطحی و به اصطلاح تلگرامی نیازمند زحمت چندانی نیست.
*جایگاه شعر هجایی را چطور؟
ناظر شرفخانهای :
شعر هجایی ترکی همانند اشعار مولوی، سعدی، حافظ، شهریار و... هرگز بوی کهنگی نمیدهند.
* پیوستگی شعر فارسی و ترکی را چگونه میبینید؟ کجا به هم پیوند و کجا ازهم جدا میشوند؟
ناظر شرفخانهای :
فکر میکنم زبان شعر ترکی و فارسی، هر دو در یک خط حرکت میکنند و پیوسته هستند و از همدیگر وام گرفته و گاهاً کمک کار همدیگرند.
کوتهفکران دنبال گسستگی و جداییاند، در حالی که پیوستگی زبانهای فارسی، ترکی و عربی جاودانه است.
شاعرانی همانند ملا محمد فضولی در سه زبان اصلی دنیای اسلام (ترکی، فارسی و عربی) شعر گفته و صاحب دیوان گرانسنگ میباشد و اشعارش پیشرو نسبت به زمان خویش است.
* استاد شهریار در جوانی، این دنیا را دنیای دروغین و فانی میداند. ولی شما در شعرهایتان بر عکس شهریار بیان میکنید، چرا؟
ناظر شرفخانهای :
در زندگی شاعر عواملی خارجی بر او اثر میگذارند که باعث می شوند روحش آزرده و خسته شود. شهریار از آن دسته شاعران است. در زندگی مشکلاتی داشته که در جوانی پیر شده و دنیا را بیوفا می داند. ولی من هر قدر سنم بالا میرود، بیشتر احساس جوانی میکنم:
"باخمایین قوجالیب دولمیشام یاشا
بو یاشیل مئشهنین شیرییم هله"
* چه توصیهای به شاعران جوان دارید؟
▫️توصیهام این است که حتما آثار شعرای قدیم را مطالعه کنند و از زیبایی آنها بهره ببرند. صنایع هنری و ادبی را رعایت کنند و سعی کنند شعرهای ماندگار، قوی و قدرتمند بسرایند.
* استاد از میان غزلهای فارسی و ترکی خود، از هر کدام یک نمونه را برایمان بخوانید:
غزل فارسی:
قفس مباش!گل نیستی اگر به چمن، خار و خس مباش
گر نیستی سرود قناری، قفس مباشزوجی برای زندگی دائمی گزین
معشوقه ی موقت هر بوالهوس مباشیکرنگی و صداقت و اخلاص پیشه کن
چون آبگینه، در گرو هیچ کس مباشزنبوروَش ز گرده گلها نصیب گیر
بر گرد هر زبالهی شیرین، مگس مباشچون شاهد ستاره به اوج فلک نشین
چون شاخسار خم همه را دسترس مباشای سارق تمامی امیّدهای من
گر رهزنی درون لباس عسس مباش ای روح ناتمیز خیانت دگر بس است
این قدر پایبند هوی و هوس مباشلبهایت از دروغ عفونت گرفتهاند
نزدیک من میا و مرا همنفس مباش
غزل ترکی:
جانیمی آل گئت!سنسیز نه یه لازیمدی بو جان، جانیمی آل گئت!
بیر جامی کی، مئدن بوشالا، داشلارا چال گئت!سینهم ائوی، گوز یوردو، اورهک مولکو سنین دیر
مئیلین هاراسا اوردا قوناق بیر گئجه قال گئت!یورقون، قوروموش، شاختا ووران بیر بوداغام من
نیلفر کیمی آچ قوللارینی بوینوما سال گئت!بیر سیمی قیریق، توز بوروموش سازه شبیهم
گل وارلیغیمین نغمهسینی سینهده چال گئت!
وار اینجی کیمی سینهده بیر قیرمیزی لعلیم
اینجیتمهسه آل، تاخ دؤشونه، دؤشده میدال گئت!
هرگز دئمیرم گئتمه، کی تقدیره نه تدبیر؟
آمما گئدیسن، من یازیغین فیکرینه دال گئت! بیر بیت یازیب "زعفری" کی عین عسل دیر
گل- گل دادیزیم لبلرینه، لبلری بال گئت!"ای کبک خرامان گلیسن کبک مثال گل
ای گؤزلری گؤیچک، گئدیسن مثل مارال گئت"!"ناظر" او یول اوستونده دوران سائله بنزر
بیر بوسه تَصدّق وئر اونا کؤنلونو آل گئت!
فهرست آثار استاد به زبان های فارسی، ترکی و عربی؛
الف) آثار فارسی:
۱- حماسهها (مجموعه شعر)، کرج.
۲- زمزمهها (مجموعه شعر)، کرج، ۱۳۵۸.
۳- مرهم مهتاب (مجموعه شعر)، انتشارات اندیشه نو، تهران، ۱۳۸۰.
۴- دیوان فارسی (شهر سپیده)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۴.
۵- شهر شاعرانه مهتاب (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۹.
۶- شکوفههای مخملی (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۹۴.
۷- جادوگری از نظر اسلام (پایاننامه دوره کارشناسی)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۹۵.
۸- کلیات دیوان فارسی (ویراست سوم)، انتشارات یاس بخشایش، قم، ۱۳۹۶.
ب) آثار ترکی:
۱- اولدوزلو دنیز (مجموعه شعر)، انتشارات معرفت گلزار، تبریز، ۱۳۷۲.
۲- شئهلی سحر (مجموعه شعر)، انتشارات اندیشه نو، تهران، ۱۳۷۷.
۳- ماهنیلی چای (مجموعه شعر)، قم، نشر نوید اسلام، قم، ۱۳۸۰.
۴- دیوان فارسی ناظر شرفخانهای، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۳.
۵- اورهک چیرپینتیسی (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۸.
۶- سون ایستکلر (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۹.
۷- حیکایهلر، طنزلر و یئنی غزللر (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۹۳.
۸- کلیات دیوان ترکی ناظر شرفخانهای (ویراست سوم)، انتشارات یاس بخشایش، قم، ۱۳۹۶.ج) آثار عربی:
راهنمای ادبیات عربی، ۲جلد، تهران، ۱۳۴۶.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
" شعر را به خاطر شعر میگویم نه به خاطر افتخار و اشتهار"
احسنت