روزی شاگردم به رسمِ شیطنت
گفت آقا ، زور می گویی به ما
گفتم اش از تو بعید است اکبری
این تفکّر از چه می باشَد ؟ چرا ؟
شهرتم پیچیده در هر مدرسه
اُسوه ام ، ضرب المثل ، انگشت نما
ره نمایم بر صراطِ مستقیم
هر کجا هر رهروِ گم گشته را
در سرَم اندیشه ایی نو پَروَرَم
از گذشته تا کنون از ایده ها
بر گزینم از میانِ ایده ها
بر ترین ها را ز رَمْل و از دعا
مستَنَد متقَن بدونِ مویِ دَرز
می کنم یک یک به مُخ هایِ شما
آزمایشگاه ِ اینجا را فقط
کرده ام آنگونه از جا ، جابه جا
یاد دادم آبِ سنگین را چه سان؟
وز چه سازند اولیا با بچه ها
با اورانیوم ، منگنز ، سُرب و مِتان
قیمت اندوزَند همچون کیمیا
تا نباشَد در مدارس ، مدرسه
مدّعی باشد چو ما دارَد بها
در کلاسم بچّه جان ، غیر از نفس
دیده یا بشنیده هستی یک صدا؟
افتخار این است ساکت کرده ام
یک جماعت را تماماً کلّها
دست بالا بُرد گفتم باز گو
هر چه باشَد در دلَت تا انتها
دست شویی دارَم آقا ، وارهان
یک دقیقه تا رَوَم بیت الخلا
گوئیا می گفت بر من در نهان
نا کسِ ، نالوطیِ ، شیطون بلا
راه کوتَه کن به ترکستان رَسَد
خاک بر سَر ، بر کلاسِ خود بیا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چه اشعار پر معنایی