کيفيت زندگي کاري يعنـي نـوع نگـرش افـراد نسبت به شغل خود يعني اين که تا چه ميزان اعتماد متقابل، توجه، قدرشناسي، کار جالب و فرصتهاي مناسب براي سرمايهگذاري (مادّي و معنوي) در محيط کار، توسط مديران براي کارکنان فراهم شده است. درجه کيفيت زندگي کاري درون سازمان از طريق اندازه گيری رضايت، غيبت کم و انگيزه بالا در کارکنان برآورد ميشود. يکي از آفت هاي مهم مديريت، بي توجهي به کيفيت زندگي کاري کارکنان سازمان مي باشد و اين بی توجهی، اثر بخشي و کارايي سازمان را به شدت کاهش می دهد.
به دليل عـدم شناخت كافي مديران سازمان از کيفيت زندگي کاري، اين مقوله، تناسب و اندازههاي واقعي خود را در سازمان ها از دست داده است. کيفيت زندگي کاري يا کيفيت نظام کار يکي از جالب ترين روش هاي ايجاد انگيزش و راهگشاي مهم در طراحي و غني سازي شغل کارکنان است که ريشه در نگرش کارکنان و مديران به مقوله ي انگيزش دارد. ضرورت توجـه به کيفيـت زنـدگي کاري و بهبود آن، يک منطق دارد و آن هم اين است که قسمت قابل توجهي از عمر مفيد انسان ها در محيط کار سپري مي شود.
شاخص هاي بهبود کيفيت زندگي کاري عبارتند از:
1. خشنودي يا رضايت از کار.
2. مشارکت در کار (مانند حقّ اظهار نظر).
۳. کاهش حوادث و سوانح در کار.
۴. حقّ انتخاب (مانند شغل، سرنوشت، تاثيرگذاري و...).
کيفيـت زنـدگي کـاري پايين يعني اين که کارمند شغلش را صرفاً به عنوان وسيله ای برای رفع نيازهای اقتصادي مي داند و کارمندانی با چنين تفکر، غالباً وفاداري کمي به سازمان دارند و عموماً براي جبران كمبودها مجبور هستند دست به کارهاي ديگري نيز بزنند.
در يک نظـر سنجي بين المللـي که در کشورهاي مختلف انجام گرديده، 10400 نفر از کارکنان سازمان هاي مختلف مورد سؤال قرار گرفتندكه مهم ترين انتظارات اين افراد از محيط کارشان را مي توان در 5 مورد زير خلاصه نمود:
1 – برقراري تعادل بين کار و زندگي شخصي.
2 – داشتن شغلي که واقعاً لذّت بخش باشد.
3 – داشتن احساس امنيت و تامين آينده.
4 – داشتن حقوق و دستمزد مناسب.
5 – داشتن همکاران خوب.
در اکثر کشورها، مورد اوّل يعني توانايي برقراري تعادل بين کار و زندگي شخصي، مهم ترين عامل رضايت از محيط کار است. در تمامي کشورها فاصله قابل توجهي بين آنچه کارکنان مي خواهند و آنچه به دست مي آورند وجود دارد؛ به خصوص در مورد پرداخت حقوق، تعادل بين کار و زندگي شخصي و امنيت شغلي.
توجه به مطالب فوق در ارتباط با اهميت كيفيت زندگي كاري در فرآيند ارتقاي سطح اثربخشي، ضرورت توجه به موارد زير را در زمينه ايجاد و تقويت كيفيت زندگي كاري، بيش از پيش مورد توجه قرار مي دهد:
1. مطابقت نظام حقوق در سازمان با پرداخت حقوق در مشاغل ديگر
2. افزايش سطح ايمني محيط كار
3. فراهم كردن زمينه رشد و بالندگي براي كاركنان سازمان
4. منصفانه بودن رفتار مديران با كاركنان
5. ايجاد بستر مناسب جهت ابراز آزادنه انتقادات و پيشنهادات
6. فراهم نمودن جو عاطفي و رواني مثبت در محيط كار
7. توجه و تكريم رفتارهاي قانونمند در سازمان
8. فراهم نمودن جو اعتماد متقابل بين عوامل مديريتي و كاركنان
9. تسهيل شرايط ارتقاي شغلي براي كاركنان
10. كمك به كاركنان در ارتقاي سطح مهارت هاي زندگي
11. تسهيل در دسترسي كاركنان به اطلاعات
12. كاهش رقابت غير سازنده در سازمان
13. توجه به پويايي روابط درون گروهي در سازمان
14. نوسازي سبك سازماني مطابق با يافته هاي علمي و تجربي
15. انساني تر كردن كار با تكيه بر مديريت روابط انساني
16. فراهم نمودن امكانات رفاهي براي كاركنان
17. مشاركت كاركنان در تصميم گيري ها
18. ارائه بازخورد صحيح و موثر به كاركنان از عملكرد خود
19. كاهش تنش هاي كاري در سازمان
20. فراهم آوردن امكانات مرتبط با خدمات مشاوره و روان شناختي براي كاركنان
21. ايجاد فرصت پرورش مهارت ها و يادگيري مستمر در سازمان
22. واگذاري نقش ها و مسئوليت ها به كاركنان ازروي عدالت
23. مشخص بودن سيستم نظارت بر عملكرد كاركنان
24. حركت سازمان به سمت حرفه گرايي
25. تقويت حمايت خانوادگي سازماني
در آخر، آنچه مهم است؛ تاكيد بر اين نكته است كه توجه به هر كدام از فاكتورهاي مورد اشاره فوق مي تواند سطح كيفيت زندگي كاري را در محيط هاي آموزشي در راستاي رسيدن به هدف هاي سازماني، افزايش دهد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
توسعه یک تحول درونی و ذهنی است که از مادران و از خانه و مدرسه شروع می شود/ اگر بچه های امروز ما در مدارس این گونه بار نمی آیند مطمئن باشیم با نسل بعدی هم توسعه رخ نمی دهد/ برای سرمایه گذاری مشترک باید تمرین کنیم، باید بپذیریم که بخشی از حق کنترل مالکیت ما در سرمایه گذاری مشترک از دست می رود/ با یک کلاس نقاشی، بچه ها مشارکت، همکاری، گفت وگو، تعامل، صبر، تقسیم کار، نظم پذیری، نقدپذیری، سلسله مراتب، خطرپذیری، خلاقیت و مدارا را یکجا تمرین می کنند و با هم می آموزند/ اینها آن بچه هایی هستند که بعدا وقتی بزرگ شدند می توانند فرآیند توسعه جامعه خود را شکل دهند و سرعت ببخشند
پيشرفت لحظه اي علم و فناوري و توليد روزافزون اطلاعات در دنيا، موجب شکل گيري مفهومي به نام "دهکده جهاني" شد؛ مکاني که در آن فاصله زماني و مسافتي معنا ندارد و انسان قادر است از اطلاعات و اخبار روزمره به مثابه شيوع اخبار در يک دهکده به سرعت با خبر شود. نياز به يک زبان مشترک در اين دهکده به انتخاب زباني منجر شد که در طول فرآيندهاي تاريخي با اثرگذاري و ماندگاري بيشتري همراه بود و آن زباني جز زبان انگليسي نبود. با اين حال معاون شوراي عالي آموزش و پرورش معتقد است، سلطه زبان انگليسي در مدارس بايد کم رنگ و دو يا چند زبان خارجي در مدارس آموزش داده شود!
هماکنون براي آموزش ساير زبانهاي خارجي در مدارس کشور منعي وجود ندارد يعني قوانين موجود، آموزش زبان فرانسه يا اسپانيايي را منع نکردهاست. اما بايد به خاطر داشت هر سال در ايران ميلياردها ريال بودجه براي آموزش زبان انگليسي دانشآموزان در نظامهاي رسمي و غيررسمي آموزش هزينه ميشود، اما هم چنان بسياري از دانشآموزان، بي نصيب از همه آن چه از خود و نظام آموزشي انتظار دارند، نااميدانه در پي راهي براي يادگيري و بهره گيري از تلاشها و هزينههاي خود ميگردند.
روشهاي تدريس زبان در مدارس ما يك روش قديمي و بدون بازده است، اين معضل از مدارس آغاز ميشود و حتي در دانشگاهها و بسياري آموزشگاهها تداوم مييابد. سطح کيفي تدريس و آموزش زبان در مدارس بسيار پايين است و باعث عدم کاربردي بودن آموزش زبان انگليسي در مدارس و دانشگاههاي کشور شده است. مجرب نبودن معلمان زبان انگليسي و نداشتن دانش زباني مناسب و نيز آشنا نبودن به روش هاي تدريس نيز در اين امر تأثيرگذار است.
بشر در هيچ دورهاي اين چنين با حجم انبوهي از دادهها و اطلاعات مواجه نبوده است. در برههاي از تاريخ که عصر اطلاعات و ارتباطات ناميده ميشود، بهترين ابزار بهره گيري از كتابها، فيلمها، كلاسهاي آموزشي، نرم افزارهاي رايانهاي و پهنه گسترده اينترنت، زبان انگليسي است.در حالي که دليل افزايش علاقه به فراگيري زبان انگليسي در جامعه امروز، گسترش ارتباطات است معاون شوراي عالي آموزشوپرورش معتقد است بايد فرهنگسازي لازم صورت بگيرد تا افکار عمومي جامعه متوجه شوند انگليسي صرفاً زبان حاکم نيست و فراگرفتن ساير زبانها نيز داراي اهميت است.
کارشناسان آموزش درباره دلايل بازدهي پايين آموزش زبان انگليسي در مدارس معتقدند: آموزش زبان انگليسي در مراکز مربوط به آن بيشتر يک طرفه است. كتابهاي درسي زبان انگليسي در حال حاضر بسيار ناکارآمد و قديمي مي باشند. يکي ديگر از مشکلات در زمينه آموزش زبان، تعداد دانش آموزان در کلاسهاي درس است، با افزايش تعداد دانش آموزان در يک کلاس، معلم فرصت کمتري براي تمرکز بر يادگيري دانش آموزان دارد. عدم همخواني مطالب ياد گرفته شده در کلاسهاي زبان با مسائل و رويدادهاي محيط يکي ديگر از معضلات آموزش زبان مي باشد.
يكي از مهمترين دلايل كمتوجهي نظام آموزش و پرورش نسبت به آموزش مكالمه در زبان انگليسي ساعتهايي است كه براي آموزش زبان در مدارس در نظر گرفته ميشود. دليل ناقص ماندن چرخه آموزش زبان انگليسي در نظام آموزش و پرورش ما اين است كه ساعتهايي كه براي آموزش زبان در مدارس در نظر گرفته ميشود، بسيار اندك و حدود سه ساعت در هفته است ؛ اين در حاليست كه به گفته كارشناسان ، شرايط غيراستاندارد آموزش هم، مشكلات ناشي از اين كمبود وقت را تشديد ميكند. شش سال آموزش زبان انگليسي در بيشتر مدرسههاي ايران به اعتقاد بسياري از كارشناسان آموزش و پرورش و زبانشناسي تنها صرف وقت و اتلاف زمان به شمار ميرود.
بر همين اساس، كارشناسان ضعف دانشآموزان ايراني را در يادگيري زبان، تنها به فضاي آموزش رسمي مرتبط ميدانند و از دانشآموزان به عنوان افرادي علاقهمند به يادگيري زبان انگليسي نام ميبرند كه مشكلات متعددي چون استفاده از متدهاي آموزشي کهنه و بي توجهي به روش هاي آموزشي نوين در کتب درسي زبان،ناكارآمد بودن محتواي كتابهاي درسي زبان انگليسي و توجه نکردن به تمامي مهارت هاي يادگيري زبان هاي خارجه در امر آموزش،كمبودن ساعتهاي تدريس و حضور تعداد زياد دانش آموزان در کلاس درس از انگيزه آنان در يادگيري اين زبان كاسته است.
براي اصلاح ضعف سيستم آموزشي بايد هدف گذاري در آموزش زبان انگليسي در مدارس تغيير يابد.
تحول در شيوه آموزش به عنوان محور اصلي فعاليتهاي لازم در جهت کار آمد کردن آموزش زبان در ايران بايد مورد توجه جدي قرار گيرد.تغيير شيوه تدريس زبان و بهره گيري از الگوهاي جديد، به کارگيري معلمان توانمند، متخصص و با انگيزه، ايجاد انگيزه در بين دانش آموزان در کلاس، کارکردن بر روي هر چهار مهارت زباني و افزايش امکانات و استفاده از امکانات سمعي و بصري در مدارس از ابزارهای لازم برای اين تحول می باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
معلمان در اداره کلاس از روش های نوین مدیریتی استفاده کنند/ مدیریت کلاس اولین سطح مدیریت آموزشی است/ مدیریت آمرانه ، مدیریت مشورتی و مدیریت عدم مداخله سه سبک اداره کلاس / برای کار معلمی، طرح درس کافی نیست/مدیریت کلاس ساکت نگهداشتن دانش آموزان نیست/ دانش آموزان چیزی بیشتر از اسامی ثبت نام شده در دفتر کلاس هستند/ معلم نه با کلام بلکه با رفتار خود به سوال های دانش آموزان پاسخ می دهد / معلم بایستی دانش آموز را شناخته و توانایی های او را بشناسد و خود باوری و عزت نفس را در او افزایش دهد
20 سال پیش بود که برای اولین بار کلمه «سواد رسانهای» (media literacy) را در کنفرانسی در کره شنیدم اما با معنی بسیار متفاوتی، با معنیای که امروز در ایران از آن مراد است. در آن زمان منظور از سواد رسانهای آگاهکردن استادان مسن حوزه رسانه از ظهور و گسترش فناوریهای ارتباطی بود.
در این زمان کمکم ارتباطات از شکل سنتی خود در حال خارجشدن بود و نیاز بود استادان این حوزه با تکنولوژیهای رسانهای جدید آشنا شوند و اطلاعات خود از رسانه را براساس تغییر در شکل رسانه بهروز کنند.
همزمان و در اواخر دهه ٦٠ شمسی، زمانی که من در دانشگاه امام صادق (ع) مشغول تدریس بودم، با آقای غلامعلی حدادعادل آشنا شدم. آقای حداد به موضوعات حوزه رسانه بسیار علاقه از خود نشان میدادند و حتی در کلاسهای درس من در دانشگاه امام صادق (ع) شرکت میکردند. ایشان جزء اولین سیاستمدارانی بودند که به اهمیت موضوع رسانه و همچنین پیچیدگیهای مباحث ارتباطی آگاه شدند و بههمیندلیل از من خواستند تا درباره رسانه در دبیرستان ایشان سخنرانی کنم؛ اما پس از مدتی آقای حداد که آن زمان خود جزء معاونان وزارت آموزشوپرورش بودند، حس کردند که باید بحثهای مربوط به شناخت رسانه در کتب درسی دانشآموزان اضافه شود؛ بنابراین از من درخواست کردند که در زمینه سواد رسانهای متنی کوتاه در حد دو صفحه آماده کنم که در کتاب علوم اجتماعی دانشآموزان دبیرستان اضافه شد.
حتی یادم هست که در آن زمان دختر خودم هم که نوجوان بود درسی را که من به کتاب اضافه کرده بودم میخواند. از این اتفاق میتوان بهعنوان اولین باری یاد کرد که آموزش سواد رسانهای به دانشآموزان در ایران مورد توجه قرار گرفت؛ اگرچه این اصطلاح سابقهای بسیار طولانیتر دارد.
در سال ١٩٦٤ میلادی، «مارشال مکلوهان»، نظریهپرداز کانادایی ضمن پیشبینی آینده و خلق اینترنت که دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل میکند، اشاره کرده بود که در این دهکده سرعت و وسعت انتشار اطلاعات بهقدری زیاد است که لاجرم «زبالههایی» هم تولید میشود. بههمیندلیل نیاز است که افراد مصونیتی در برابر این زبالهها داشته باشند اما در عین تأیید ضرورت چنین مصونیتی باید توجه کرد که سواد رسانهای مفهومی مثل آزادی است که میتوان از آن برداشتهای متفاوت کرد. حتی استالین هم آزادی را میستود! و به نظرم اگر قرار بود معمر قذافی درباره سواد رسانهای حرف بزند، حتما میگفت سواد رسانهای یعنی ازبَربودن کتاب سبز من!
بههمیندلیل وقتی امروز داریم از اضافهشدن کتابی به اسم «تفکر و سواد رسانهای» به دروس دبیرستان صحبت میکنیم باید هم از بهترین و متخصصترین استادان حوزه رسانه برای تدوین این کتاب استفاده کنیم و هم از فارغالتحصیلان ارتباطات برای تدریس آن.
در غیراینصورت هرکسی ممکن است هر استفادهای از این درس بکند و این خطرناک است؛ اما نفس وجود درسی با اسم سواد رسانهای در میان دروس دانشآموزان که آنها را اول در برابر رسانههای داخلی و بعد در برابر رسانههای خارجی مصون نگه دارد، مفید است. امیدوارم این اتفاق بیفتد؛ اما یک سؤال؛ اگر سواد رسانهای اصطلاحی تخصصی و جهانی در حوزه رسانه است پس کلمه «تفکر» در ابتدای عنوان کتابی که قرار است در این حوزه تدوین شود، چه شأن نزولی دارد؟
روزنامه شرق
رفتارگرایی را نوعی نظریه ی روان شناختی دانسته اند که خط تمایزی با سیستم های فلسفی آرمان گرایی، واقع گرایی و عمل گرایی دارد. از آن جا که این مکتب معروف درباره ی طبیعت آدمی هم نظر خاص دارد، جامعه، ارزش ها، زندگی و ماهیت واقعیت را مورد بحث قرار می دهد و لذا وارد حوزه ی فلسفه هم می شود.
رفتارگرایی در ردیف فلسفه های تریبت معاصر قرار می گیرد و به زمان حال بیشتر توجه دارد و فلسفه و مکتبی پیشرفت گرا محسوب می شود. رفتارگرایان جهت یابی علمی عینی دارند. واقع گرایی، ماده گرایی و محیط گرایی از جمله مبانی و ریشه ها و ساختار این مکتب را رقم می زنند. رفتارگرایی در واقع، نوعی طبیعت گرایی و محیطی اندیشی است. زیرا انسان را بر پایه ی زمینه های عصب شناختی، تنکار شناختی (فیزیولوژیک) و زیست شناسی (بیولوژیک) می نگرد.
رفتارگرایان عقیده دارند که مفاهیمی از قبیل ذهن، هوشیاری و روح یادگار دوران پیش عملی هستند. از منظر آنان بدن انسان ماده است و رفتار او نوعی حرکت می باشد. بنابراین می توان آدمی را از نقطه نظر ماده و حرکت شناخت.
از جمله پیشگامان رفتارگرایی می توان به توماس هابز و پاولوف و سپس واتسون و اسکینر اشاره نمود. از دید آنان زندگی نوعی حرکت است و ماشین هم دارای زندگی است و موجود زنده – انسان نیز به منزله ی ماشین می باشد و از قوانین آن پیروی می کند. حتی طبیعت زیست شناختی زندگی هم مکانیکی است و با همان طرح می چرخد.
"رفتارگرایی، در چند جنبه با ماتریالیسم مکانیکی خویشی دارد. ماده گرایان و رفتارگرایان هر دو بر این باورند که ما طبق ساختمان طبیعی و بدنی خود، عمل می کنیم و اعمال یا کنش های بدنی به اشکال عینی قابل توصیف و پیش بینی انجام می گیرند.
آنچه مشخصا در وجود ما جریان دارد فرآیندهای تنکارشناختی (فیزیولوژیک) هستند. مثلا در مغز چیزی به نام روح وجود ندارد بلکه شامل یک عده فرآیندهای فیزیولوژیک و بیولوژیک است.(فلسفه جدید تربیت- علی اکبرنژاد- ص586)
به مرور زمان و بر اثر مطالعات و تحقیقات گسترده و عمیق تر مخصوصا پیامد نظریه ی پاولوف این چنین عنوان شد که موجود زنده (ارگانیسم) می تواند محیط خود را تغییر دهد و تغییرات پیدا شده را تقویت کند.
واتس روش خویشتن نگری را در روان شناسی رد کرد و آن را غیر علمی خواند و تنها روش یافتن مشاهده ای را برای مطالعه ی رفتار، پیشنهاد کرد. او محیط را نخستین شکل دهنده ی رفتار می داند و معتقد است که با کنترل محیط می توان رفتار افراد را شکل داد. او که در روان شناسی آمریکایی بسیار اثر گذاشت بر این باور بود که حواس تنها برای شناخت جهان نیستند بلکه ابزارهای هدایت فعالیت برای کسب موفقیت در زندگی نیز هستند. او مفاهیمی از قبیل هوشیاری، احساسات، رضایت خاطر و آزادی اراده را انکار کرد زیرا قابل مشاهده نیستند بنابراین نمی توانند مورد اندازه گیری علمی قرار گیرند.(همان منبع)
اسکینر، استاد روان شناسی دانشگاه هاروارد از جمله رفتارگرایان معروف و برجسته است که در توجیه و تبیین رفتار مانند سایر رفتارگرایان، محیط گراست و چگونگی آن را عامل تعیین کننده ی شکل رفتار می داند. در کتاب "تاریخ روان شناسی نوین" اثر شولتزدوان پی و سیدنی الن چنین می خوانیم: انسان جاندار، یک ماشین است و مانند هر ماشین دیگری در پاسخ به نیروهای خارجی (محرک ها) که بر او تاثیر می گذارند به صورتی قانون مند و قابل پیش بینی رفتار می کند. هم چنین به نظر اسکینر در درون موجود زنده چیزی که برای تبیین رفتار مفید یا لازم باشد وجود ندارد. ما به وسیله ی نیروهای محیطی جهان بیرونی و نه به وسیله ی نیروهای موجود در درونمان وادار به عمل می شویم.
اسکینر فرآیند یادگیری را اساس تربیت می داند و تربیت را تغییر رفتار به وسیله ی تقویت تلقی می کند. او بر این باور است که با تقویت اراده می توان مدارس و سایر نهادهای اجتماعی را کنترل کرد.
محورهای اساسی رفتارگرایی تربیتی را دو فرآیند یادگیری و تقویت می دانند.
نویسنده ی کتاب فلسفه ی جدید تربیت از نگاه رفتارگرایان چنین می گوید:
"...... اگر می خواهیم جامعه ی انسان که ترکیبی از اشخاص است از تعادل لازم برخوردار باشد و آن را ادامه دهد راهی جز این نداریم که از فنون علمی استفاده کنیم و دختران و پسران خود را با همان فنون تربیت کنیم. از جمله فنون تربیتی پیشنهادی رفتارگرایان برای آموزش- پرورش ، این است که در کلاس به جای افسانه ی تربیتی، روش های موثر مهندسی رفتاری را به کار ببریم و محصلان را در محیط کنترل شده ی الگویی قرار دهیم.
به رفتارگرایی، آزادی اراده ی انسان، افسانه ای بیش نیست و ما از سوی اشیاء یا اشخاص کنترل می شویم و همین کنترل است که رفتار افراد یا جامعه را شکل می دهد. (البته واضح است که چنین فرضیه ای، مطلق نبوده و نسبی تلقی می شود. زیرا همین که از ناحیه ی آنان سخن از تغییر، کنترل، تقویت، یادگیری، فراهم ساختن محیط مساعد یا دور کردن یا برطرف ساختن محرک های نامساعد و انتخاب و غیره به میان می آید دال بر آن است که هرگز نمی توان به رفتارگرایی صرف و جزمی بسنده کرد و از سایر مولفه ها غفلت نمود.)
مخالفان رفتارگرایی بر این عقیده اند که زندگی انسان و یادگیری او بسیار پیچیده تر از آن هستند که رفتارگرایان می پندارند و نمی توان تنها با مهندسی رفتاری مورد نظر ایشان رفتار زندگی آدمی را به شکل مطلوب درآورد. از سوی دیگر عمل شرطی سازی رفتار، همیشه و در همه ی موارد موفق نیست و نمی تواند آزادی اراده ی انسان را کاملا خنثی کند.
نقاط مثبت و کاربردی و خدمات رفتارگرایان را آن جا که بر علمی بودن و تلاش در جهت کنترل محیط و بهینه سازی روش های مهندسی رفتار و موفقیت قابل اندازه گیری، آموزش برنامه ای و ماشین تدریس و کمک به عقب ماندگان ذهنی و عضوی و رفع بسیاری از مشکلات تدریس و یادگیری از لحاظ وقت، سرعت و زمان تاکید می شود هرگز نبایستی به فراموشی سپرد.
اما با نظرات و انتقادات اندیشمندان و محققان دیگری من جمله انسان گرایان، وجودگرایان، روان کاوان، شناخت گرایان و امثال کارل راجرز و یونگ و به ویژه الهیون شرق و غرب به ویژه بلانشارد، آلکسیس کارل، کارلایل، کارنگی و دیگران چه باید کرد که نقطه نظرات انتقادی و عملیاتی و کارآمدی فراوان دارند!؟
وقتی بحث هدف مندی، غایت گرایی، انسانیت، عرفان و عقلانیت و حتی غرائز و معنویت پیش می آید آن گاه متوجه می شویم که نبایستی تک ساحتی به قضایا نگریست.
اگر صرفا از منظر علمی هم وارد شویم می بینیم علم به غایت و بی نهایت و کمال می نگرد و حرکت می کند و فراسوی رفتارگرایی متصور و تصدیق می گردد.
کارل لاجرز از جمله پیشگامان انسان گرایی چنین می نویسد: " با این که کمک های رفتارگرایی ارزشمند بوده است اما من معتقدم که گذشت زمان اثرات تاسف بار محدودیت هایی را که این مکتب تحمیل کرده است نشان خواهد داد. محدود کردن خود به ملاحظه ی رفتار های قابل مشاهده ی خارجی، مستثنی کردن ملاحظه ی تمامی معانی و مقاصد باطنی و جریان باطنی تجربه، در نظر من همچون بستن چشم در برابر حوزه های وسیعی است که انسان هنگام نظر افکندن بر دنیای بشر با آنها مواجه می شود....." راجرز در نهایت به وهم آمیز بودن کلیت نظریه ی رفتارگرایی اشاره می کند.( به نقل از کتاب تاریخچه و مکاتب روان شناسی)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
همان طور که مطلعید المپیک ریو در برزیل نزدیک است و قرار است پانصد هزار نفر از سراسر دنیا برای تماشای بازی های المپیک به بندر زیبا و توریستی ریو سفر کنند . سازمان بهداشت جهانی به خانم های باردار هشدار داده از سفر به ریو خودداری کنند کنند چون به علت شیوع زیکا در ریو صدها نوازد مبتلا به میکرو سوفالی نوعی عقب ماندگی شده اند و اپیدمی شدیدی در ریو به وجود آمده است .
سازمان بهداشت جهانی از سایر مسافران ریو خواسته است که موارد بهداشتی را دقیقا رعایت کنند و از گشت و گذار در مناطق پر جمعیت و فقیر نشین شهر پرهیز کنند و در هتل و زیر کولرهای گازی قرار بگیرند و از رابطه های ناسالم خودداری ورزند .
این سازمان می گوید همه چیز تحت کنترل است و خطری مسافران ریو را تهدید نمی کند اما یکی از محققان کانادایی معتقد است که باید سریعا محل بازی های المپیک را تغییر داد و یا به فصل دیگری موکول کرد چون احتمال ابتلا به این ویروس خطرناک ریسک بالایی برای مسافران ریو دارد و اینکه فکر کنیم توریست ها در اتاق هتل و زیر کولر قرار می گیرند و از گشت و گذار دست خواهند کشید امکان ندارد .
وی می گوید اپیدمی زیکا در ریو با ابتلای یک نفر شروع شده و دامنه آن گسترش یافته است و صدها نوزاد را آلوده کرده است .
حال در نظر بگیرید فر د یا افراد مبتلا به این ویروس به کشور خود باز گردند و چون در برخی از کشورها از جمله ایران پشه ناقل آن هم وجود دارد خطر بزرگی شهرها را تهدید می کند . اما کمیته برگزار کننده و سازمان بهداشت جهانی می گویند همه چیز تحت کنترل بوده و خطر زیادی مسافران را تهدید نمی کند اما هشدار های جدی سازمان بهداشت جهانی به توریست ها نشان دهنده خطرناک بودن احتمال ابتلا به این ویروس است .
در مناطق استوایی پشه های خطرناکی رشد و زندگی می کنند که یکی از معروف ترین گونه آن پشه دینگو یا دنگی است که معمولا در کشورهای جنوب شرق آسیا ، مالزی و هندوستان و برزیل و ...هر چند وقت اپیدمی بیماری درست می کنند که علایم ان شبیه سرما خوردگی اما بسیار کشنده می باشد و اگر فرد مبتلا در کمتر از سه روز به بیمارستان جهت مداوی خاص نرود جان خود را از دست خواهد داد .
چند سال پیش در مالزی اپیدمی 12 هزار نفری از گزیدگی پشه دنگی به وجود آمد .یکی از خصوصیات پشه دنگی این است که در آب اشامیدنی هم لارو گذاری می کند و مردم جنوب شرق آسیا معمولا همه وسایل آشپزخانه را کاملا خشک می کنند تا در محل زندگی خود دچار ازدیاد این پشه ها نشوند ؛ این پشه ها چهار نوع دارد که همگی به پشه های شکم سفید معروفند .
در کشورهای جنوب شرق آسیا معمولا هفته ای یک بار در شهرها درختان سمپاشی می شوند تا خطر گزیدگی و اپیدمی کم شود .بیماری حاصل از گزیدگی این پشه ها بسیار مسری است .بیشترین خطر گزیدگی در هنگام غروب و طلوع آفتاب و مناطق فقیر نشین و پر جمعیت رخ می دهد و در محیط در بسته کار کردن مداوم کولر گازی یا فن کویل ها باعث جلوگیری از حمله مرگ آور پشه خواهد شد البته پمادهایی هم وجود دارند که استفاده از آنها می تواند کمک کند اما قطعی نیست .
آیا با وجود خطر شیوع زیکا در سایر کشورها آن هم با فرا رسیدن فصل تابستان کمیته جهانی المپیک حاضر به تغییر محل برگزاری بازی های المپیک و یا به تعویق انداختن آن خواهد بود ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این تحلیل ها بیشتر بر مبنای حدس و گمان بوده و مبتنی بر دلایل متقن نیست همچنین از یک متدلوژی علمی و یا پژوهشی پیروی نمی کند ضمن آن که بن مایه ای از آموزه های پوپولیستی را درون خود جای داده است/ از مجموع 1068 رای ، 9 / 91 مخاطبان عملکرد این مرکز را ضعیف ارزیابی کرده بودند/ دکتر محمد علی نجفی خش مهمی از این وضعیت تاسف آور را متوجه بخش رسانه ای وزارت آموزش و پرورش نمود / چرا مدیریت محترم روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش که سابقه و تجربه یک دوره مدیر کلی در زمان وزارت آقای مرتضی حاجی را نیز در کارنامه خود دارد اکنون به چنین استنتاج عملیاتی رسیده اند
گروه رسانه /
« مهدی خلیلی » توانست در جشنواره رسانه های شهری و در بخش سرمقاله و یادداشت و مقاله رتبه برتر را از آن خود نماید .
این « عضو شورای نویسندگان صدای معلم » همچنین در سال 94 در جشنواره مطبوعات البرز توانست از مجموع یک هزار و 55 اثر 39 اثر رتبه سوم را کسب نماید .
« گروه صدای معلم » این موفقیت بزرگ را به ایشان و جامعه فرهنگی کشور تبریک می گوید .
پایان پیام /