گروه تشکل ها/
تشکل های فرهنگیان شامل سازمان معلمان ایران ، انجمن اسلامی معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در نامه ای مشترک به رئیس قوه قضائیه و سرپرست وزارت آموزش و پرورش خواهان آزادی معلمان زندانی شدند .
در این نامه آمده است :
« در آستانه بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی جدید هستیم .
خواهشمند است نسبت به آزادی معلمان زندانی مخصوصا همکار گرامی آقای اسماعیل عبدی اقدام عاجل مبذول گردد . ایشان به استناد به بخشنامه 27 فروردین 98 قوه قضائیه مشمول عفو شده ولی متاسفانه هنوز در زندان است .
شایسته نیست در شروع سال تحصیلی ، معلمی به جرم حمایت از مطالبات فرهنگیان در زندان باشد . »
این تشکل های فرهنگیان در پایان آورده اند :
« از سرپرست محترم وزارتخانه تقاضای پی گیری موضوع و از رئیس محترم قوه قضائیه می خواهیم دستورات لازم را جهت اعمال تسهیلات برای آزادی همکاران در بند ما صادر نمایند . »
پایان پیام/
گروه گزارش/
22 شهریور ، از سوی سرپرست وزارت آموزش و پرورش بخشنامه «لغو سند یا بیانیه آموزش ۲۰۳۰» به ادارات کل آموزش و پرورش استانها ابلاغ شد .
در این رابطه ، پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، پیرو فرمایش مقام معظم رهبری(مدظله العالی) و ابلاغ مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، مبنی بر «لغو سند یا بیانیه آموزش ۲۰۳۰» سرپرست وزارت آموزش و پرورش، مصوبه مذکور را جهت اجرا به ادارات کل آموزش و پرورش استانها ابلاغ کرد .
کاظمی ضمن تأکید بر ممنوعیت اجرا یا استفاده از سند ۲۰۳۰، تصریح کرد: اسناد و مقررات حاکم و مبنای عمل در حوزه آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت کشور، صرفاً اسناد بالادستی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی و بهطور خاص «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» است و اسناد، بیانیهها و مقررات مغایر با سند تحول بنیادین و سایر اسناد بالادستی مذکور، لغو و کان لم یکن اعلام می شود.
وی تأکید کرد: مدیران کل آموزش و پرورش استان ها، مدیران مناطق و مدارس موظف اند با ایجاد کارگروه های تخصصی و برگزاری کارگاه ها، اجرای فعالیت های مکمل و فوق برنامه و انطباق کامل آن با اسناد تحولی، نسبت به تبیین و تشریح موضوع، اقدام نمایند.
سرپرست وزارت آموزش و پرورش تأکید کرد: مدیران کل آموزش و پرورش، معاونان پرورشی و آموزشی،بخش های نظارتی و کنترلی استان ها، موظف اند بر حسن اجرای این مصوبه، به طور مستمر نظارت داشته و با متخلفان برخورد قانونی نمایند . »
نخستین پرسش « صدای معلم » از سرپرست وزارت آموزش و پرورش آن است که سند و یا بیانیه آموزش 2030 در زمان کدام وزیر و یا سرپرست ابلاغ شده است که اکنون آقای کاظمی با استناد به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی دستور به لغو آن می دهد ؟
پرسش این رسانه از سرپرست وزارت آموزش و پرورش و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی آن است که در حال حاضر مصادیق اجرای سند 2030 در آموزش و پرورش کدام ها هستند ؟
اساسا چند درصد معلمان در مدارس کشور سند 2030 و حتی سند تحول بنیادین را می شناسند و آن را مطالعه کرده اند ؟
صدای معلم بارها در نشست های رسانه ای و در پرسش از مسئولان مختلف این پرسش را مطرح اما پاسخی دریافت نکرده است . اساسا چند درصد معلمان در مدارس کشور سند 2030 و حتی سند تحول بنیادین را می شناسند و آن را مطالعه کرده اند ؟
« صدای معلم » امیدوار است این گونه مواضع و سخنان و اقدامات نظیر آن چه که سرپرست وزارت آموزش و پرورش در بازدید از مرکز گزینش دانشجویان جدیدالورود دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی گفته بود ( این جا ) و موجب تعجب کارشناسان و نیز کنش گران آموزشی شد ؛ برای جلب اعتماد برخی محافل خاص جلب اعتماد رئیس جمهور و مجلس انقلابی برای معرفی خود به عنوان وزیر آموزش و پرورش نباشد .
علیرضا کاظمی 7 شهریور در بازدید از دو مرکز گزینش صلاحیت های عمومی و تخصصی دانشجویان جدیدالورود دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، که در دبستان سروش منطقه 2 و مرکز عالی دانشگاه باهنر، درحال فعالیت هستند گفته بود از مهم ترین نکات در گزینش دانشجویان جدیدالورود آشنایی و مأنوس بودن فرد با قرآن و نماز است.
پایان گزارش/
قانون منطقی که می باید در قانون اساسی ایران درج گردد : هر گونه سهمیه و رانتی در راه یافتن به دانشگاه یا هر مقطع تحصیلی و گرفتن مدرک و همچنین در به دست آوردن مناصب و مشاغل مورد قبول نیست و در صورت مشاهده مجازات دارد.
البته بر خلاف این قانون منطقی ما، می بینیم که رانتی به نام سهمیه از اوایل انقلاب در ایران قانونی و جاری و عادی شده است.
بسیاری آمده اند و گفته اند و به خود بالیده اند که فساد را بر می چینند؛ یکی می گوید دولت الکترونیک را گسترش می دهم؛ یکی می گوید با فاسدان با شدیدترین شکل برخورد می کنم و ....
اما مهمترین یا یکی از مهمترین دلایل فساد در دوره انقلاب اسلامی، قرار دادن سهمیه یا رانت در استخدام و تحصیل، به فراموشی سپرده شده است که البته از آن هایی که بر مسند تصمیم گیری نشسته اند جای تعجب ندارد چرا که خود آن ها نتیجه همین سهمیه و رانت ها هستند و اگر بخواهند به مقابله با این عامل بر آیند و از آن بد گویند ابتدا باید با خود مقابله کنند و خود را از کار برکنار کنند.
رانت های مختلفی در به دست آوردن امتیازات اجتماعی و اقتصادی و ... در اجتماع ایران به خصوص بعد از انقلاب اسلامی در ایران رواج یافته است. این امتیازات در ابتدا جهت تشویق وفاداران نظام جمهوری اسلامی بود که بعدتر تبدیل به قانون و سپس تبدیل به عرف گردید به شکلی که حتی مردم نیز آن را عادی می بینند و این بسی دردناک تر از قانون شدن آن است.
سهمیه های مورد استفاده بسیارند از سهمیه های بنیاد شهید و امور ایثارگران تا سهمیه های نهادهای نظامی و مذهبی و سیاسی و حتی کمیته امداد و بهزیستی و حتی سهمیه مناطق محروم و ....
هر کسی که از مقابله با فساد سخن می گوید اما از مشکل سهمیه در کسب مدارج علمی و سیاسی و حکومتی سخن نمی گوید به این معناست که او در پی مبارزه با فساد نیست بلکه او به ظاهر ژست مبارزه با فساد را گرفته است.
نمی گوییم افرادی که از سهمیه و رانت تحصیل و استخدام استفاده می کنند افرادی ناشایست هستند اما ممکن است افرادی شایسته تر از آن ها نیز باشند و آنها در مراتب پایین تری قرار بگیرد.
سهمیه و رانت در یک کشور یعنی تقلب و تبانی در کسب امتیاز تحصیل و استخدام و این موضوع یعنی ایجاد دکتر، معلم، سیاستمدار، نماینده، مهندس و ... تقلبی !
در بسیاری از کشورها ممکن است برای افراد مرتبط با جنگ و ... امتیازاتی برای دریافت امکانات اجتماعی، درآمد و ... بگذارند و یا اینکه تنها یک مستمری برای او در نظر بگیرند اما هیچ وقت به او و اطرافیان او این اجازه را نمی دهند که با رانت تحصیل و استخدام وارد ساختار اجتماع گردند چرا که هر عقل سلیمی این رفتار را عامل فساد و تباهی جامعه می داند.
در عجایب موضوع رانتی به نام سهمیه مطلب بسیار است ولی خواننده گرامی و هر ایرانی خود می داند چه خبر است و چه دردی است و نگارش این مقاله حسب تلنگری و یادآوری است بر اجتماع خود و آنان که داعیه دار عدالت و مبارزه با فساد می باشند.
مقاله دیگری در همین سایت را مطالعه کنید : ( این جا )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پسر جوانی با لباس مشکی که همه دگمه هایش از بالا تا پایین بسته شده است، با ریش و انگشتری در دست روبه روی دختر خانم جوانی نشسته و از او می پرسد:
چه ویژگی هایی را برای خواستگار خود می پسندید؟
دختر: مومن باشد و صداقت هم داشته باشد.
پسر می پرسد پول چی؟
دختر جواب می دهد پول مهم نیست. می توانیم هر دو کار کنیم و پول به دست آوریم ولی صداقت و اخلاق را نمی توان با پول به دست آورد. حق دانش آموزان است که از معلمانی با توان علمی و تخصص و تعهداتِ اخلاقی، برخوردار گردند.
انگار خیال پسرک کمی راحت شده و ادامه می دهد ... اگر خواستگار شما هم مومن و هم پولدار بود و شما معلم شدید و او از شما بخواهد که سرکار نروید چه کار می کنید؟
دخترک سعی می کند با چند جواب، جوانک را متقاعد کند که توان قانع کردن همسر آینده اش را در این شرایط دارد ولی آن پسرِ جوان اصرار دارد که دختر با داشتن شغل معلمی، نمی تواند مادرِ خوبی باشد و در صورت معلم شدن، یا مادرِ خوب بودن را از دست می دهد یا از نعمت داشتن شوهر محروم می شود! اینجاست که دختر خانم به عنوان نمونه، مادرِ خودش را مثال می زند که هم در آموزش و پرورش کار می کند هم مادرِ خوبی است.
این صحنه، نه صحنه خواستگاریِ یک پسر از یک دختر است و نه حتی مشاوره ازدواج، بلکه بخشی از مصاحبه ی ورود به دانشگاه فرهنگیان است.
چند روز پیش همکارم با خوشحالی از قبولی دخترش در دانشگاه فرهنگیان و مصاحبه سختی که از او گرفته شده تعریف می کرد و وقتی از نوع سوالات و پاسخ دخترش میگ فت حیرتم برانگیخته شد.
آیا برای یافتن انگیزه داوطلب برای رشته معلمی، سوالات مناسب دیگری وجود ندارد؟ آیا مصاحبه کنندگان، آموزش های لازم را دیده اند و رعایت حریم شخصی مصاحبه شوندگان برایشان مشخص شده است یا آنها نیز با یک سری سوالاتی از این قبیل گزینش شده اند!
بررسی انگیزه افراد برای ورود به حرفه معلمی یکی از مواردی است که صلاحیت آنان را مشخص می کند ولی به نظر می رسد همچنان سوالات عقیدتی و سیاسی دست و پاگیر این وزارتخانه عریض و طویل است. وزارتخانه ای که سهمی چشمگیر در تعلیم و تربیت فرزندان این سرزمین دارد.
گزینش نیروها بر اساس هم عقیده بودن با گزینشگران چه در حوزه دینی و چه سیاسی و چه فرهنگی، نه تنها به بدنه آموزش و پرورش لطمه جبران ناپذیری می زند بلکه اعتماد خانواده ها را نیز سلب می کند و هر سال، شاهد اقبال والدینی که توان مالی دارند به مدارس غیر دولتی خواهیم بود.
حق دانش آموزان است که از معلمانی با توان علمی و تخصص و تعهداتِ اخلاقی، برخوردار گردند. معلمانی که چه در علوم تجربیِ طبیعی و چه در علوم تجربیِ انسانی دارای علم و دانش کافی هستند و به امور اخلاقی ملتزم هستند.
چه بسا کسانی که از لحاظ عقیدتی و سیاسی با گزینشگران همسو باشند ولی نه توان عملی و نه شایستگی اخلاقی برای تصدی حرفه معلمی را داشته باشند.
شاید بهتر باشد به جای گلایه مندی از دانش آموزان که انگیزه ای برای درس و مدرسه ندارند و مطالب را طوطی وار می خوانند، گاهی سوزنی هم به خودمان بزنیم و از خود بپرسیم که نیروهایی که با دانش آموزان سروکار دارند چقدر توان و تخصص لازم را برای ایجاد انگیزه و تدریس دارند، میزان سرانه مطالعه شان چقدر است، چه میزان با علوم روز آشنا هستند، چه میزان قدرت تعامل دارند، و بررسی هایی از این قبیل.
پیشنهاد مشخص من برای مسئولین ذیربط گزینشِ علمی و اخلاقیِ گزینشگرانی است که جنسیت را مانعی برای اشتغال در حرفه معلمی می دانند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
اخراج « دکتر بیژن عبدالکریمی » از اساتید مستقل و باسواد حوزه دانشگاه از دانشگاهی که پسوند " اسلامی " را یدک می کشد ؛ واکنش ها و اعتراضات فراوانی را در محافل و مجامع مختلف برانگیخته است .
افراد و مقاماتی که در مناصب گوناگون نشسته اند به جای روی آوردن به فرآیندهای حذفی و کودکانه و دامن زدن به موج تنفر و خشونت نهادینه شده در جامعه ابتدا آستانه تحمل و میزان نقدپذیری خود را افزایش دهند .
به جای این ؛ صاحب نظرانی چون عبدالکریمی بر صدر بنشینند و زحمات آنان در نقد وضعیت موجود می باید که مورد تقدیر حکومت قرار گیرد .
« صدای معلم » ضمن تقبیح این کنش نابخردانه و عقل ستیز انتظار جبران و عذرخواهی مجریان این اقدام سخیف را دارد .
انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها بیانیه ای در این مورد صادر کرده است .
دو هفته ای است که افغانستان، با تمام بی صدایش، خود را در صدر اخبار جهان جای داده است.
امپراطوران رسانه ای جهان با گرد و غباری که به راه انداخته اند، می خواهند چهره کریه و زشت طالبان را پنهان کنند. البته این شیوه پروپاگاندای امپریالیسم رسانه برای اهالی سیاست چندان ناآشنا نمی نماید . ولی متاسفانه تازگی ماجرای افغانستان اینجاست که حاکمیت ها و نیروهایی از منطقه هم که با تحجر، دگماتیسم و اقتدارگرایی طالبانی همدل اند، در فلسفه بافی های بی پایه ای جهت تطهیر تروریست های دیروز که دست شان به خون مردم کوچه و بازار افغانستان اغشته است، در تحلیل های شان از طالبان با عنوان جنبش اصیل منطقه ای یاد می کنند !
حاکمیت اول طالب ها بر افغانستان با حضور فیزیکی امریکایی ها برافتاد و به دنبالش دولتی ناکارآمد و فاسد اما مورد حمایت همه جانبه متجاوزان روی کار آمد. دولتی که در تحولات اخیر نشان داد چقدر ضعیف بود و نمایشی.
خروج اشغالگران امریکایی از افغانستان همانند تجاوز ۲۰ سال پیش شان منشا شر بود. چرا که استیلای مجدد طالب ها بر افغانستان، ماحصل توافق سیاسی ترامپ با طالبان و اجرایی کردن ان توسط بایدن بود.
باری ، درست است که افغانستان را موج سیاه طالبانیسم درنوردیده است، اما در دل کوه های سربه فلک کشیده هندوکش، دره ای عمیق و باریک به نام پنجشیر هنوز تسلیم سیاهی نشده و چون شمعی کوچک اما پرفروغ می سوزد تا شاید سیاهی تحجر در سرزمین دره ها فراگیر نشود.
این یاداشت بر آن است که از اهمیت کنش کنشگرانی بگوید که تسلیم صحنه آرایی خطرناک آمریکایی ها در افغانستان نشده اند.
آری!
سخن از مدافعان دره پنجشیر است. سخن از مدافعان اسلام رحمانی در برابر مدعیانی است که یکی از خشن ترین قرابت ها از اسلام را دارند.
سخن از جنداللهی است که با عدوات اندک نظامی قصد اقامه سنت رحمانی رسول الله در مقابل جاهلانی را دارند که اقتدارگرایی را زیر لوای دین پنهان کرده اند.
مقاومت "جبهه ملی افغانستان " در دره پنجشیر صرفا یک پدیده نظامی و جنگی نیست. مقاومت مدافعان پنجشیری افغانستان سد سترگی است در برابر موج سیاه تمامیت خواهی و تحجر که هیچ وقعی به حقوق انسانی زنان، حقوق شهروندی مردم ،حق آزادی بیان و رسانه ، حقوق اقلیت ها و اقوام و مذاهب نمی گذارند. اما در عین حال مورد حمایت پنهانی مدعیان جهانی آزادی و حقوق بشر از یک سو و حاکمیت های اقتدارگرای منطقه از سوی دیگرند.
موج سیاهی که عملکرد ۲۰ ساله اش ثابت می کند که جز تباهی و نکبت و جهل را نمی توانند نمایندگی کنند.
آنان مدرسه و دانشگاه را بر نمی تابند. هنر و موسیقی و جامعه مدنی را دشمن می پندارند. آنان حق تحصیل و اشتغال و فعالیت اجتماعی را از زنان سلب می کنند.
از منظر من مقاومت مدافعان پنجشیری افغانستان بعد اخلاقی و آرمانی نیز دارد. در روزگاری که میدان داران جنگ تمدن ها ، دوگانه اسلام و غرب را دست مایه تاخت و تازشان به خاورمیانه کرده اند و داغ ننگ ترور و تروریسم را بر پیشانی بلند فرهنگ اسلامی ما زده اند و سال های سال است که از قِبل جنگ و برادرکشی در خاورمیانه چرخ کارخانه های اسلحه سازی شان را می چرخانند، شیران دره پنجشیر طرح نوی می حواهند در اندازند. رهبر جوان شان از آرمان ها، اندبشه ها و اشعاری می گوید که قرائتی زیباشناختی از اسلام و روایتی اخلاقمدار از مسلمانی به جهان ارائه می کند.
خلاصه آن که متجاوزانی که به بهانه جنگ با تروریسم اسلامی به منطقه ما لشکر کشیدند و به مردم منطقه وعده دادند که در انبان شان صلح ، آزادی و دموکراسی به ارمغان آورده اند، اکنون بعد از ۲۰ سال گروهی تروریستی را به نام امارت اسلامی به قدرت رساندند. تسلیم چنین سناریویی شدند ، در زمین واضعان و مجریان جنگ تمدن ها بازی کردن است. لذا فارغ از نتیجه بازی ، باید این صحنه آرایی خطرناک بر هم زده شود تا جهانیان ببینند و تواریخ بنویسند که اسلام دینی رحمانی است که در آن حقوق مردان ، زنان، کودکان، اقوام و اقلیت ها و مذاهب به رسمیت شناخته می شود.
و از قضای روزگار، امروز پرچم پاس داشت "کرامت انسان در اسلام" بر دوش شیران دره پنجشیر در دل کوهای هندوکش نهاده شده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
در 31 فروردین 1400 بود که « صدای معلم » در گزارشی با عنوان « آموزش دروغ در کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم » نسبت به بخشی از محتوای منتشر شده در این کتاب درسی در مورد بحران کرونا و ابعاد آن واکنش نشان داد . ( این جا )
در کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم صفحه 52 ، مطلبی آورده شده که قابل تامل است .
گفته شده است :
« جمهوری اسلامی ایران با در اختیار داشتن امکانات و تجهیزات بهداشتی و درمانی پیشرفته و کادر درمانی متخصص، دلسوز و پرتلاش، توانست جزء کشورهای برتر جهان در درمان بیماری کرونا باشد. این در حالی است که در برخی کشورهای غربی حتّی از پذیرش و درمان بیماران مسن نیز خودداری می شد. »
پس از اعتراضات فراوان در رسانه ها و شبکه های اجتماعی ، سرانجام و مطابق معمول این سازمان با تاخیر فراوان جوابیه ای صادر کرد . ( این جا )
در پاسخ سازمان پژوهش و برنامه ریزی چنین آمده است :
« به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، متن این اطلاعیه به شرح زیر است:
در پی درج موفقیت جمهوری اسلامی ایران در کنترل کرونا در کتاب درسی مطالعات اجتماعی پایه نهم چاپ 1399 انتقادها و گاه مواضع تندی توسط برخی افراد اتخاذ شده است. این سازمان با استناد به اظهارات و گزارشات ارائه شده توسط مسئولان وزارت بهداشت و ستاد مقابله با کرونا و تلاش های علمی جمهوری اسلامی ایران در کنترل کرونا و گزارشاتی که مستندات آن در رسانه ها نیز موجود است؛ در پی اقدامات موثر پیک اول کرونا طی سال 1398، که منجر به کاهش آمار فوتی ها به دو رقم نیز شد؛ در آن مقطع زمانی و با توجه به اینکه تحولات اجتماعی و موفقیتهای جامعه در کتاب های درسی باید منعکس شود؛ این دستاورد کشورمان در کنترل کرونا به دلیل همزمانی با روزآمد سازی کتاب درسی به اختصار در کتاب مذکور قید شده و در سال تحصیلی 1399 نیز در اختیار دانش آموزان قرار گرفت.
از آنجا که به هیچ وجه تداوم انتشار و جهشهای ویروس کرونا در پیک های متعدد قابل پیش بینی برای هیچ کشوری نبوده و نیست و متأسفانه این بیماری همچنان جان بسیاری از انسان های جهان را تهدید میکند؛ با مشاهده اوج گیری بیماری کرونا و عدم پیش بینی زمان و کیفیت مهار کامل این بیماری، این مطلب قبل از شروع انتقادهای اخیر و همزمان با روزآمدسازی سالانه مطالب، توسط کارشناسان این سازمان از کتاب درسی سال 1399 اصلاح و تعدیل و در چاپ جدید 1400 اعمال شده است. چرا باید این ادعاها آن قدر سخیف ، بی پایه و غیرعلمی باشد که فردی از فرط عصبانیت بخواهد آن را در برابر اداره آموزش و پرورش و در برابر دیدگان افکار عمومی اقدام به آتش زدن کتاب مربوطه نماید ؟
شایان ذکر است تعدیل این مطلب دلیل بر نادیده گرفتن تلاش کادر درمان، پزشکان و دانشمندان کشورمان نیست و قطعا نتایج و مستندات تلاش های آنها در کتاب های درسی درج خواهد شد . »
پرسش « صدای معلم » از سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش که ظاهرا باید جای قلب و مغز این وزارتخانه ایفای نقش نماید آن است که به جز اظهارات مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی از کدامین نهادهای معتبر بین المللی این ادعاها را تایید کرده است ؟
همان موقع ، این رسانه در گزارش خود نوشت :
« جداولی که در پایین ارائه می شوند مربوط به آغاز همه گیری ویروس کرونا یعنی اول اسفند 1398 است :
واحد اطلاعات اقتصادی مجله اکونومیست، مرکز امنیت بهداشتی دانشگاه و جان هاپکینز و موسسه غیرانتفاعی برنامه تهدید هستهای در گزارش مشترک "شاخص امنیت بهداشتی جهان" به بررسی آمادگی کشورهای مختلف برای مقابله با بیماریهای همهگیر میپردازند .
مطابق این گزارش آمادگی آمریکا در برابر چنین بیماریهای بیش از هر کشور دیگری است. بریتانیا، هلند، استرالیا و کانادا هم در رتبههای بعدی این گزارش قرار دارند.
در این گزارش ایران در میانه جدول، در رتبه ۹۷ از میان ۱۹۵ کشور بررسیشده قرار دارد.
یمن، کره شمالی و سومالی به عنوان ناآمادهترین کشورها معرفی شدهاند.
کره جنوبی و تایلند تنها کشورهای غیرغربی هستند که "وضعیت زرد" دارند و شاخص امنیت بهداشتی جهان اغلب کشورهای خاورمیانه و اروپای شرقی را مانند ایران در "وضعیت نارنجی" قرار داده است.
افغانستان، عراق و سوریه در کنار اغلب کشورهای آفریقایی "وضعیت قرمز" دارند.
البته ایران در مقایسه با کشورهای دیگر منطقه وضعیت خوبی ندارد و رتبهای پایینتر از ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس دارد.
مستندات مورد ادعای این سازمان که آن ها را به " رسانه ها " حواله کرده است کدام ها هستند ؟ آیا منظور رسانه هایی هستند که از اموال عمومی ارتزاق می کنند اما به کسی پاسخ گو نیستند ؟
هر چند طبیعی است که مسئولان و مقامات بخواهند کار خود را جامع و آینده نگرانه معرفی کنند اما آیا این مقامات تاکنون به قضاوت افکار عمومی و حوزه عمومی به آن اقدامات اندیشیده اند ؟
آیا سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ، کتاب درسی که مرجع میلیون ها دانش آموز و معلم و مخاطب در جامعه است را با کارکرد یک " وبلاگ " اشتباهی گرفته اند که سخن از به روز رسانی آن می کنند ؟
چرا باید این ادعاها آن قدر سخیف ، بی پایه و غیرعلمی باشد که فردی از فرط عصبانیت بخواهد آن را در برابر اداره آموزش و پرورش و در برابر دیدگان افکار عمومی اقدام به آتش زدن کتاب مربوطه نماید ؟ ( هر چند این اقدام شهروند ایرانی نیز مورد تایید نیست و در این مورد به آن پرداخته خواهد شد ).
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی دقیقا مشخص کند که در کدام بخش از جغرافیای نظام آموزشی ایستاده است و نسبت این سازمان با تحولات جهانی ، مطالعات تطبیقی و معیارهای توسعه پایدار بر اساس مدیریت علمی و صحیح منابع انسانی چیست ؟
با این وضعیت در برنامه ریزی ، سیاست گذاری و ریل گذاری قرار است به کدامین ارزش های انسانی و اخلاقی برای تربیت جامعه دست یازیم ؟
پایان گزارش/
"در دوران تصدی وی بهعنوان وزیر نفت، تصفیه مدیران ارشد صنعت نفت ایران انجام گردید، که طی مدت کمتر از ۱ سال، بیش از ۲۵۰ مدیر ارشد و کارشناس نفتی خانهنشین شدند. میرکاظمی در جایگاه وزیر نفت، به دلیل عدم تجربه، تخصص و آگاهی لازم، زنجیرهای از اشتباهات ریز و درشت را مرتکب شد، که در نهایت به برکناری وی از وزارت نفت انجامید.
تصمیمات نادرست میرکاظمی، در حوزههایی چون توقف سوآپ نفت، کاهش تولید نفت، تولید بنزین آلوده، برکناری مدیران عملیاتی، توقف پروژههای توسعه میدانها و کاهش تولید گاز ، ضررهای جبرانناپذیری را بر صنایع نفت و گاز و اقتصاد ایران وارد نمود."
( مسعود میرکاظمی - رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت ابراهیم رئیسی )
این بخشی از رزومه کسی است که امروز در مصدر معاونت رییسجمهور و رییس سازمان برنامه و بودجه دولت سیزدهم پرداخت چندرغاز فوقالعاده ویژه فرهنگیان را خلاف قانون خوانده و مانع پرداخت آن در مرداد ماه شد.
و اما جوابیه دکتر نوبخت به اظهارات دکتر میرکاظمی در خصوص فوق العاده شعل ویژه را باهم مرور می کنیم.
جوابیه دکتر نوبخت در مورد فوق العاده ویژه :
با سلام و احترام ،
« همان طور كه معلمان محترم استحضار دارند ؛
طبق مصوبه اسفند سال ٩٥ هيات وزيران همه دستگاه هاي اجرايي كه از افزايش تا ٥٠ درصدي امتيازات مواد ٦٥ ، ٦٦ و ٦٨ فصل دهم قانون مديريت خدمات كشوري استفاده نكرده بودند مي توانستند نهايتا با مجوز سازمان برنامه و بودجه از اين افزايش استفاده نمايند و اين سازمان در اسفند ٩٨ مجوز لازم را صادر نمود و همه دستگاه ها از اين افزايش به ويژه ٥٠ درصد بند ١٠ ماده ٦٨ برخوردار شدند .
اما آموزش و پرورش آن را با كسر افزايش هاي اعمال شده رتبه بندي به طور ناقص اجرا نمود كه با مجوز سازمان يك بار آن را در سال ٩٩ ترميم نمود و چون ظرفيت قانوني هنوز وجود داشت مقرر شد مجددا تا سقف ٢١ و ٢٧ درصد آن را تكميل نمايند و با استفاده از ظرفيت بند ط ماده ٢٨ قانون الحاق تامين اعتبار آن تكميل گردد. لذا اين اقدام نه صرفا در روزهاي پاياني دولت دوازدهم مطرح شد بلكه از اواخر سال ٩٨ كه مورد مطالبه معلمان محترم بوده و يكبار در سال ٩٩ ترميم و تكميل ان در سال ١٤٠٠ انجام يافت.
لذا نه تنها معلمان محترم شايسته چنين افزايشي بوده بلكه از نظر قانوني هم مجوز لازم براي اجرای آن وجود دارد. »
به گزارش کانال شبکه خبری بازنشستگان اينجانب به اراده دولت محترم سيزدهم در خدمت به كارمندان محترم به ويژه فرهنگيان شريف و استيفاي قانوني آنها اعتماد دارم و برداشتم اين است كه سوء ظني پيش آمده است لذا توصيه مي نمايم به طور منطقي و با استدلال در جلساتي با مسئولين ذيربط اين مطالبه مورد مداقه و مشكل حل شود .
فرهنگیان ستون ستادهای ابراهیم رییسی:
برخی از همکاران که بعضا به حق فکر میکردند که دولت تدبیر و امید در حقشان جفا و کوتاهی کرده است، با حضور مؤثر در ستادهای متکثر آقای رییسی ، دل در شعارهای عدالتطلبانه و مبارزه با فساد وی بسته بودند. ولی متأسفانه به نظر میرسد با توجه به اوضاع و احوال دولت، بودجه انقباضی و شواهد و قرائن موجود، آموزش و پرورش در دولت سیزدهم در حاشیه قرار خواهد داشت.
اولین نشانه در اثبات این مدعا معرفی جوانی بیتجربه و سرخوش از بستگان رییسجمهور برای ابر وزارتخانه آموزش و پرورش میباشد. گویا باغگلی جوان با مبنا قرار دادن چند مدرسه شسته و رفته وابسته به آستان قدس، قصد آن داشت تا وارد گودی شود که هیچ قرابت یا سنخیتی با تصورات خام یا نمونه مطالعاتی او نداشت.
مشابهین باغگلی به سختی میتوانند مدیریت یک مدرسه دولتی در آموزش و پرورش را عهدهدار شوند. ابعاد شخصیتی باغگلی دقیقا نشانگر حجم بیتوجهی دولت جدید به جامعه فرهنگیان میباشد.
این در حالیست که آقای رییسی سه روز مانده به انتخابات در جمع فرهنگیان میگفت دولت مردمی برای بالا رفتن سطح آموزش در کشور طرح رتبهبندی معلمان را به سرعت عملیاتی میکند و...
آقای آموزگار نسب از فعالان حوزه آموزش و پرورش در یادداشتی میگوید: هنوز پای رتبهبندی تمام و کمال به وسط نیامده، آموزش و پرورش در پرداخت همان اندک فوقالعاده ویژه به معلمان نیز عاجز مانده است.
درحالی که به استناد "بند (10) ماده 68 قانون م.خ.ک. براساس ترتیبات مندرج در جزء (5) بند الف تبصره (12) قانون بودجه سال 1400"پرداخت آن امری اجتنابناپذیر و غیر قابل اغماض است.
شتاب گرفتن خروج سالیانه بیش از 70 تا 90 هزار معلم بر اثر بازنشستگی همزمان با روند رو به رشد جمعیت دانشآموزی در دوره ابتدایی در کنار تحمیل استخدامهای برف انباری یا همان فلهای از سوی مجلس با زیر پا گذاشتن ابتداییترین نشانگر های تاثیرگذار مانند جنسیت، زیستبوم افراد، دانش تخصصی و بایستگیهای حرفهای، کمینه یا بیشینه سنوات تجربی آنان، تعادل و توازن نیروی انسانی شاغل در آموزش و پرورش را چنان دچار نابه سامانی کرده است که بیشتر مدعیان کار کشته مدیریت بر منابع انسانی را در آمپاس و تنگنا گذاشته و آچمز کرده است.
"بدیهی است با استقرار دولت سیزدهم، ابر بدهکاری مانند آموزش و پرورش که با چالش چهل ساله کسری 25 درصدی بودجه، در کنار دیگر معوقات و مطالبات بر زمین مانده معلمان از جمله پاداش و مرخصی ذخیره بازنشستگان، هزینه فوت و ازدواج، حقالزحمههای متعدد و دیگر بدهیهای اجتنابناپذیر دست و پنجه نرم میکند. برخی از این کاستیها بر اثر توأم شدن با مشکلاتی مانند کمبود 300 هزار معلم، تکرار دوگانه حضوری یا مجازی بودن آموزش در مدارس بر اثر همهگیری بیماری کرونا، اوج گرفتن گرانیها و تورم، تبعیض بین معلمان با دیگر کارکنان دولت در پرداختها، انتقادها بر شیوهنامه ساماندهی، نقل و انتقال نیروی انسانی، کم و کیف اجرای رتبهبندی و... برجسته تر گردیده است .
سخن آخر:
با توجه با مطالب مذکور به نظر شما جایگاه آموزش و پرورش و معلمان در دولت سیزدهم دقیقا کجاست؟
فرهنگیان علیالخصوص فعالان ستادهای انتخاباتی از چه مسیرهایی باید مطالبات منزلتی و معیشتی خود را بدون ایجاد حواشی غیرضرور پیگیری نمایند؟
اینها بخشی از سؤالاتی هستند که این روزها ذهن فرهنگیان را به خود معطوف و مشغول کرده است .
البته هدف از مرور مشکلات ایجاد یأس و نامیدی در جامعه بزرگ فرهنگیان نیست و در این مدت کوتاه از عمر دولت کارنامه دولت سیزدهم را نمیتوان و نباید در بوته نقد و انتقاد قرار داد، ولی چیزی که بدیهیست اینست که باید فاصله واقعیت و حقیقت را زیاد فراخ نگیریم و مطالباتمان را با واقعیتهای کف جامعه تنظیم کرده و البته با تمام قوا مطالبات انباشته را از مجاری قانونی پیگیری نماییم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پس از معرفی وزیر پیشنهادی رئیس جمهور جدید برای تصدی وزرات آموزش و پرورش حواشی زیادی مطرح شد . معرفی وی با واکنش منفی جامعه معلمان کشور روبه رو شد و همین واکنش منفی به نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز منتقل گردید . فشار بدنه معلمان به نمایندگان مجلس شورای اسلامی مهم ترین عامل عدم رای اعتماد به وی بود.
آیا با رای عدم اعتماد به وزیر پیشنهادی رئیس جمهور جدید مشکلات آموزش و پرورش مرتفع می گردد و آیا انتخاب وزیر از بدنه آموزش و پرورش ، بزرگترین دستگاه اجرایی کشور را به تعالی و رشد سوق دهد؟
در این مورد چند نکته قابل ذکر است:
نکته اول ؛ چرا "حسین باغگلی " برای وزارت آموزش و پرورش معرفی شد؟
در مباحث روزهای اخیر کمتر به این پرداخته شد که دلیل معرفی فردی مانند وی برای تصدی بزرگترین وزارتخانه کشور چیست؟ آیا معرفی کنندگان از عدم تسلط وی بر وزارتخانه اطلاعی نداشتند ؟ در حالی که در طول روزهای پس از انتخابات شاهد معرفی وزرای مختلف از طرف جریان های مختلف اصولگرا برای وزارت آموزش و پرورش بودیم .
به نظر می رسد شدت رقابت ها، رئیس جمهور را به سمت گزینه ای خارج از تشکل های اصول گرای فرهنگیان و در عین حال قابل اعتماد سوق داد . این دو عامل یعنی" نسبت با جریان های اصول گرای فرهنگیان" و همچنین "قابل اعتماد بودن" در معرفی گزینه های بعدی نیز تاثیرگذار خواهد بود .
گمان می رفت که باغگلی هر چند نسبتی با جریان های اصولگرای فرهنگیان ندارد ولی به دلیل نسبت گفتمانی می تواند موجب جذب رای نمایندگان مجلس شود؛ همان طور که در جلسه رای اعتماد رادیکال ترین نمایندگان اصولگرا با همین انگیزه از وی دفاع کردند و خواهان توجه به گفتمان و اندیشه های وی شدند .ولی تشکل های اصول گرای فرهنگیان نیز در فشار به نمایندگان برای عدم رای اعتماد به وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش سهم به سزایی داشتند و مسلما در انتخاب وزیر بعدی تاثیرگذارتر خواهند بود . وضع موجود آموزش و پرورش چگونه است که همگان نگران آنند و هیچ فردی یا نهادی هم مسئولیت آن را نمی پذیرد ؟
توجه به علت انتخاب باغگلی برای تصدی وزارت آموزش و پرورش روند انتخاب وزیر بعدی را نیز مشخص می نماید.
نکته دوم ؛ چرا باید به گفتمان باغگلی توجه کرد؟
سخنان باغگلی در مجلس شورای اسلامی زیر سایه چند اشکال جزئی در سخنرانی اش قرارگرفت و کمتر در مورد محتوای سخنان وی بحث و بررسی جدی انجام شد. در حالی که امکان این نوع خطاها برای هر فردی درهنگام سخنرانی وجود دارد .
باغگلی در سخنان خود بر چند امر مهم تاکید کرد:
اول ) « سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » باید به صورت کامل اجرا شود و مشکلات فعلی آموزش و پرورش به دلیل عدم اجرای آن است .
دوم ) باید در برابر "سند 2030"به صورت کامل و شدید برخورد کرد ( بدون اشاره به اینکه جایگاه سند فوق در آموزش و پرورش چیست؟ )
سوم) باید دست آوردهای تربیتی خودمان را به سایر کشورها منتقل کنیم .
چهارم ) باید به نوعی تربیت بومی ( برای مثال تربیت ویژه دختران ) دست یافت.
موارد فوق اصول گفتمان دولت جدید در زمینه آموزش و پرورش را تشکیل می دهند و حتی اگر وزیر دیگری از بدنه آموزش و پرورش معرفی گردد باید فصل الخطاب وی باشند .
گفتمان مدافع نکات فوق در هشت سال گذشته هم دست برتر گفتمانی را در وزارت آموزش و پرورش داشت .
سخنان فوق از سوی مدیران خرد کلان و آموزش و پرورش به کرَات بیان می شوند و درصورتی که مطلب خلاف آن ها بیان می شد ، با واکنش شدیدی جریان های قدرتمند اصولگرا روبه رو می گردید .
در طول هشت سال گذشته هیچ یک از مدیران خرد و کلان در وزارت آموزش و پرورش جرات نداشتند اندکی زاویه با سند تحول داشته باشد یا از امکان نقد آن نیز سخنی بگویند .
چند ایراد رایج کلامی یک فرد جوان و نابلد موجب می شود سخنان مهم وی دیده نشود و گفتمان فوق مورد نقد قرار نگیرد .
گفتمان جناب دکتر حسین باغگلی همان اندیشه ای است که همواره امور وزارت آموزش و پرورش را در سایه در دست داشته است و دارد و حال می خواهد مستقیماَ عهده دار تصدی امور شود. این گفتمانی است که از این پس با شدت بیشتری در پی عملیاتی نمودن نظرات خود خواهد بود.
باغگلی قربانی ناآشنایی اش با بازی های داخلی آموزش و پرورش شد و نفر بعد از تجربه بیشتر برخوردار خواهد بود و از سدَ رای اعتماد مجلس گذر می کند و اجرای بندهای فوق را پیگیری خواهد کرد .
نکته سوم ؛ وضع موجود یا واقعیت های موجود
جلسه بررسی صلاحیت وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش نکته ای جالب توجه داشت ؛ همه نمایندگان موافق و موافق وزیر پیشنهادی و شخص وزیر پیشنهادی از وضع موجود آموزش و پرورش انتقاد کردند. عده ای هم معتقد بودند چون وزیر پیشنهادی می خواهد وضع موجود را تغییر دهد مورد هجمه قرار گرفته است . وضع موجود آموزش و پرورش چگونه است که همگان نگران آنند و هیچ فردی یا نهادی هم مسئولیت آن را نمی پذیرد ؟
هر فردی درمورد وضع موجود انگشت اشاره به سوی دیگر می گیرد و دیگری را متهم می سازد. در این خصوص که وضع موجود آموزش و پرورش چگونه است و چرا به وجود آمده است مطالب فراوانی قابل ذکر هستند ولی گفتمان دولت تازه و وضع موجود آموزش و پرورش را با توجه به جلسه بررسی صلاحیت وزیر پیشنهادی می توان بررسی نمود . آموزش و پرورش در شرایطی قرار گرفته است که گسست کامل بین بدنه و واقعیت های موجود و و راس وزارت و برنامه های آن ها وجود دارد .
در مباحثی که در مجلس صورت گرفت ، واقعیت های موجود جامعه و آموزش و پرورش غایب بودند .
بزرگ نمایی سند 2030 که هیچ نقشی در آموزش و پرورش امروز ندارد و سخنانی مانند این بیشتر تلاش برای پوشاندن نقطه ضعف بزرگی است که حاملان گفتمان دولت در عدم شناخت وضع موجود و واقعیت ها دارند .
وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران تحولات عمیقی را درطول سال های گذشته تجربه کرده است و اینک ما با نسل جدید از جوانان نوجوانان روبه رو هستیم که با گفتمان های حاکم بر آموزش و پرورش فرسنگ ها فاصله دارند . گفتمانی که خود را داعیه دار تحول واقعی درآموزش و پرورش می داند درک و موضع مشخصی درمورد واقعیت موجود ندارد و فقط می کوشد با متهم کردن دیگران و بزرگنمایی سند 2030 وضع موجود را برگردن دیگری بیندازد.
واقعیت های موجود جامعه و آموزش و پرورش آن چنان تاثیرگذارند که قوی ترین وزیر و جریان نیز بدون توجه به آن ها نمی تواند هیچ تحولی را رقم بزند .
وضع موجود با بزرگ نمایی یک سند و تعدادی شعار و حرف های قشنگ قابل تغییر نیست. وضع موجود از واقعیت های موجود ناشی می شود وقابل نفی یا نادیده گرفتن نیستند . هر نوع تلاش برای اعمال برنامه ها بدون توجه به واقعیت های موجود به شکست و گسست بیشتر می انجامد .
گفتمانی که خود را مامور اجرای سند تحول می داند و وضع موجود را نیز ناشی از عدم اجرای آن می داند باید در ابتدا با کلامی شفاف و واضح نسبت خود و سند را با واقعیت های موجود مشخص کند .
سخنان حسین باغگلی در مجلس نشان داد که وی فاقد قامت و استطاعت کافی برای وزارت آموزش و پرورش است ولی بیشتر نشان داد او گفتمانی دارد که مطلوب دولت و مجلس است و برای همین منتقدان وی به گفتمانش نقدی نداشتند بلکه وی را فاقد تجربه کافی برای اجرای آن می دانستند .
اینکه وزیر با تجربه و قوی می تواند موجبات رشد و تعالی یک دستگاه را فراهم آورد نکته مهمی است ولی گفتمان وزیر است که خط مشی و رویکردهای وی را می سازد .
آموزش و پرورش در شرایطی قرار گرفته است که گسست کامل بین بدنه و واقعیت های موجود و و راس وزارت و برنامه های آن ها وجود دارد .
وضع موجود نیازمند فهم واقعیت هاست و گفتمان دولت جدید اگر بخواهد این واقعیت ها را ندیده بگیرد نمی تواند گامی در جهت مطلوب خود بردارد .
وزیر جدید جوان باشد یا با تجربه ، از بدنه آموزش و پرورش باشد یا از خارج از بدنه ، مهم است ولی گفتمان او و نسبت گفتمانش با واقعیت های موجود مهم تر می باشد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید