یعنی برای تفکر، قید و بند تعیین کردن. یعنی اگر شما می خواهید راجع به مساله ای تحقیق و تفکر کنید باید از یک سری اصل ها آن ورتر نروید. مثلا گفته می شود بله بروید فکر کنید و بعد بپذیرید ولی اگر رفتید و فکر کردید و به این نتیجه رسیدید که فلان امر معقول نیست، در این صورت اندیشه و انتخاب شما را گمراهی می خوانند و خودتان را هم گمراه!
چرا؟ زیرا افراد ایدئولوژیک اندیش، تفکری را تفکر می دانند که طبق اصول مطلق آنان باشد! اگر اندیشه ی شما از آن اصول فراتر رفت، آن دیگر تفکر نیست، گمراهی است ، کفر است ، بدعت است و خلاصه تفکر نیست.
در نزد چنین جماعتی، تفکر ذلیل شده است ، قالبی شده است. نُرم و فرم دارد که همگان می باید در همان فرم و نرم بيانديشند و همان اصول تعیین شده را تایید کنند وگرنه اگر کسی وارد ساحت اندیشه ی محض شود و قید و بند ها و قالب های مفروض را رعایت نکند، دیگر اندیشه نکرده است بل از راه راست خارج شده است و از حقیقت دست شسته است.
به همین جهت است که در تفکر ایدئولوژیک همه چیز طبق اصول تعیین شده بررسی و تجزیه و تحلیل و ارائه می شود. مثلا اگر قرار است راجع به تربیت سخن گفته شود، تربیت را طبق اصول مطلق تعریف می کنند.
اگر قرار است راجع به امر جنسی ارائه ای انجام شود، امر جنسی را بر اساس همان قالب ها ارائه می دهند.
در واقع تفکرشان از یک حد و مرزی آن ورتر نمی رود ؛ شهامت و جرات رفتن به فراسوی مرزهای تعیین شده که فکر را در بند می کند و از افق ها و چشم انداز های متفاوت و متکثر محروم و ممنوع!
و چون از چشم اندازهای متفاوت غافل است گمان می کند که تمام حقیقت نزد او است و بس لذا حکم به ضال و مضل بودن دیگری می دهد و او را غیر خودی و دشمن می انگارند. دشمنی که آمد است تا تفکر او را از قالب هایش خارج کند!
و خوب می دانید که برای کسی که به قالب و قید و بند و اسارت در قفس ایدئولوژی عادت کرده است و به آن عقیده و ایمان به مثابه ی نقطه ی امن زندگی اش می نگرد، تصورِ فهم دیگر و تفسیر متفاوت هولناک است و وحشتناک و غیر قابل قبول!
آلتوسر می گفت : تفاوت علم و ایدئولوژی در این است که علم جرح و تعدیل بر می دارد و ایستا نیست و سیال است و صیرورت دارد اما ایدئولوژی از اساس ایستا است و هیچ نقد و اصلاحی هم نمیپذیرد (ایدئولوژی معرفتِ نابسنده است)
و من اضافه میکنم که تفاوت فلسفه و تفکر اصیل با ایدئولوژی در این است نه تنها ایستا نیست و نه تنها جرح و تعدیل می پذیرد بل اصولا هیچ فرم ثابتی برای پاسخِ قالبی و بسته بندی شده دادن ندارد.
یعنی پرسشهایش از اساس مزاحم اند: (مزاحم بودن پرسشهای فلسفی تعبیر برایان مگی، فیلسوف زحمت کش و اهل دغدغه است)
- مزاحمِ عقیده ی بی پشتوانه ی عقلی
- مزاحم انسداد فکری و استبداد
- مزاحم شارلاتانیزم و اسهالیسم
- مزاحم عوام فریبی سیاسی و اجتماعی
- مزاحم خرافه و مروّجان جهل و...
فرق است بین ایدئولوژی در معنای جهان بینی و قاموس فکری با اندیشه ی ایدئولوژیک در معنای باید و نباید های فرقه ای و حزبی و سیستماتیک و تحمیل یک سری اصول مطلق و ارزش گذاری بر اساس آن اصول (و نه بر اساس شایستگی و نبوغ و تلاش و تخصص) در تفکر ایدئولوژیک همه چیز طبق اصول تعیین شده بررسی و تجزیه و تحلیل و ارائه می شود.
و همچنین ایجاد ثنویت هایی مثل خودی و غیر خودی و دشمن تراشی و تفرقه و...
ایدئولوژی در این معنا ایستا است ، سیال نیست برخلاف علم و فلسفه که هم سیال است و هم نقدپذیر.
ایدئولوژی در این معنا معرفتی نابسنده و دستوری است. فضایش فضایی پلیسی امنیتی است.
بنابراین وقتی می گوییم تفکر ایدئولوژیک ؛ اشاره به تفکری خشک و ایستا و منجمد و تحمیل گر می کنیم و وقتی می گوییم ایدئولوژی به مثابه ی قاموس فکری، اشاره به جهان بینی می کنیم پس باید بین این دو تفکیک قائل شد.
کانال ابوذر شریعتی - فلسفه
نظرات بینندگان
علم یا فلسفه نیز متکی هستند به پیش فرضها و در نتیجه ایدئولوژیک هستند.