در سال ۷۶ و پس از انتخابات دوم خرداد با به وزارت رسیدن آقای حسین مظفر به جای آقای محمدعلی نجفی به یکباره سیلی بنیان کن مدیران نظام تعلیم و تربیت را از کجا کند و تغییرات هم رفت. مدیران را با این شعار که «پیام دوم خرداد را درک نکرده اند » از دم تیغ تغییر گذراندند.
من آن زمان وقتی مدیران آموزش و پرورش در شهرستان های استان خودمان را که در معرض تغییر قرار گرفتند نگاه می کردم می دیدم که این ها اصل داشته های ما در آموزش و پرورش هستند ؛ ترکیبی از تجربه و دانش مدیریتی و آدم هایی که سرمایه انسانی و اجتماعی ما بودند.
همین اتفاق و بلکه بدتر از آن در سال ۸۴ افتاد این بار با شعار مهرورزی! مدیران وقتی به صورت فله ای عزل می شدند گفته می شد که مورد مهرورزی قرار گرفته اند. آموزش و پرورش کشور دیگر کشش این سکته های مدیریتی پی در پی هر هشت سال یکبار را ندارد و این انقطاع تجربی باعث آشفتگی شدید در سیاست گذاری و اجرا می شود.
آقای احمدی نژاد همان اول گفته بود که می خواهد آموزش و پرورش را شخم بزند و منظورش هم تغییر از دم تا دم در مدیران آموزش و پرورش بود. مدیرانی که عزل می شدند و بین زمین و هوا معلق می ماندند و گاه تا ماهها تعیین تکلیف نشده و ابلاغ تدریس در یک مدرسه برایشان زده نمی شد.
همین اوضاع در سال های ۱۳۹۲ و ۱۴۰۰ هم تکرار شده است. البته با تفاوت هایی، مثلا در سال ۹۲ بسیاری از مدیرانی که آقای دکتر فانی منصوب کرد دیگر صفر کیلومترهای سال ۷۶ نبودند بلکه هشت سال مدیریت و هشت سال تاملات مدیریتی با خود داشتند. مدیرانی که در ۱۴۰۰ اکثرا پس از عزل بازنشسته شدند در حالی که هنوز آموزش و پرورش می توانست از توانایی آنها بهره بگیرد.
در هر یک از مقاطع ۷۶، ۸۴، ۹۲ و ۱۴۰۰، یک انقطاع مدیریتی بزرگ اتفاق افتاده و به ناگاه آموزش و پرورش از سرمایه کلان مدیریتی و حجم بزرگی از تجربه و توانایی تهی شده است.
روزنامه کیهان اخیرا نوشته که کشور با کمبود نیروی کارآمد در مدیریت روبه روست. من از مدیران مانده از دولت قبل در آموزش و پرورش می شنوم که می گویند علت کند شدن تغییرات در مدیران آموزش و پرورش هم این است که دست مدیران بالا دستی از جهت داشتن نیروی مناسب برای جایگزینی خالی است و مدتی وقت صرف می شود تا آدمی پیدا بشود که از حافظان وضع موجود نبوده باشد بعنی در دولت قبل مسئولیت نداشته باشد و جمیع عوامل ارضی و سماوی هم برای انتصاب او موافقت کرده باشند و گذر این زمان باعث نارضایتی طرفداران دولت می شود.
آنها معتقدند اگر اوضاع کشور به سامان نمی شود علتش این است که هنوز برخی از بانیان وضع موجود یعنی عوامل دولت قبل بر سر کار هستند و آنها در پیشبرد برنامه های دولت جدید کارشکنی می کنند.
واقعیت این است که آموزش و پرورش کشور دیگر کشش این سکته های مدیریتی پی در پی هر هشت سال یکبار را ندارد و این انقطاع تجربی باعث آشفتگی شدید در سیاست گذاری و اجرا می شود.
دولت جدید که تشکیل می شود وزیر آموزش و پرورش به جای این که ببیند چه کاری می خواهد بکند و برای اینکار چه عده و عدهای لازم است اول کمیته انتصابات تشکیل می دهد و قبل از این که برآوردی از مدیران موجود خودش داشته باشد اول آنها را عزل می کند!
امروز با یکی از مدیران با تجربه معزول صحبت می کردم می گفت ما را به عنوان پیران طاغوتی! عزل می کنند تا جوانان انقلابی را به جایمان بنشانند اما کسی که به جای منمنصوب کرده اند تجربه ای در مدیریت آموزش و پرورش ندارد و سن و سنوات خدمتش هم از من بیشتر است.
باید به شکلی این اعوجاج را علاج کرد. این بحرانی آست در نظام مدیریت تعلیم و تربیت.
فلان مدیرکل آموزش و پرورش که یک مقام اجرایی محدود است و یا از آن محدود تر مدیر آموزش و پرورش شهرستان چه نقشی در بنای وضع موجود کشور داشته که به عنوان بانی وضع موجود معزول می شود؟
وضع موجود آموزش و پرورش نارضایتی معلمان از وضعیت معیشت خودشان است ؛ خوب مگر مدیرکل این وضع را پیش آورده است؟ ضعف معیشت معلمان عمدتا ناشی از دو چیز است یکی این که آموزش و پرورش جزو اولویت های راهبردی کشور نیست و دیگر اینکه کشور در تحریم است و درآمد ناکافی است.
مدیران سطوح استانی و شهرستانی چه نقشی در شکل گیری این دو عامل دارند تا به عنوان بانیان وضع موجود از کار برکنار بشوند؟
حاصل این برکناری های دسته جمعی و انبوه این است که دیگر آدم مناسبی نمی ماند تا منصوب بشود و ِلذا صدای جریده کیهاننورد هم در می آید که کشور با کمبود نیروی کار آمد مدیریتی مواجه است.
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
کانال هفت جوش
نظرات بینندگان
البته مدیران معزول شده ی امروز خود محصول همین انتصابات هستند .حقیر در یکی از بزرگترین مناطق شهر تهران شاغلم که چند روز قبل از عید مدیر منطقه ی معزول شد که در چند ماه قبل حجم زیادی از دوستان و ...در پست های مختلف مدیریتی منصوب کرد.
شایسته است این نوع رفتارها هم نقد شود خصوصا در منطقه ی ۴ شهر تهران
لعن ونفرین بر غاصبین و فرد و امت و قانون حامی غاصب و تأییدکنندۀ غاصب