«دانش سیاسی» که افلاطون و سقراط آن را «ارباب علوم» مینامند چیزی جدای آن چیزی است که امروز در دانشکدههای علومسیاسی کشور [سایر کشورها را نمی دانم] به دانشجویان آموزش داده میشود. علومسیاسی در جامعهٔ ما بیشتر «اطلاعات عمومی» است تا پرورش افرادی که قدرت اندیشیدن و پرسشگری و در انداختن طرحی جدید داشته باشند. اما دانش سیاسی مورد نظر سقراط و افلاطون، دانشی است که فرد را به انسانی پرسشگر تبدیل میکند که توان طرح سؤال در امور طبیعیشدهٔ سیاسی را دارد و به کنکاش در مورد چرایی، وظیفه و هدف وجودی و غایی مسائل سیاسی و حکومت و امثالهم میپردازد.
چیزی که امروزه در دانشکدههای علومسیاسی به دانشجویان تدریس میشود، بیشتر از آنکه سیاست و سیاستورزی و اندیشدن سیاسی باشد، انواع نظامهای سیاسی و آشنایی با سازمانهای بینالمللی و امثالهم است. اغلب واحدهای درسی که دانشجوی علومسیاسی میخواند، همان چیزهاییست که یک خبرنگار و رورنامهخوان حرفهای و دنبالکنندگان شبکههای خبری سیاسی با آنها آشناست. (بهعنوان مثال کسی که به مدت چهار سال مخاطب هر روزهٔ روزنامهٔ [مثلاً] شرق بودهاست، آگاهی و شناخت سیاسی او در بسیاری موارد بیشتر از کسی است که لیسانس علوم سیاسی دارد).
به متون و واحدهای درسی رشتهٔ علومسیاسی که مینگریم، میبینیم که هدف این رشته در بهترین حالت تربیت کارمند [آن هم برای خالی نبودن عریضه] برای برخی ادارات مانند فرمانداری ها و بخشداریهاست و کسی هم انتظاری از تبدیل شدن آنها به متفکر و اندیشمند سیاسی را ندارد.
اما باید توجه داشت، دانش سیاسی یا فهم تفکر سیاسی چیزی فرای شناخت انواع حکومتها و سازمانهای بینالمللی و شیوههای حکومت و امثالهم است. دانشجوی جامعهشناسی یا علومسیاسی باید بتواند به پرسش اساسی و وجودی چرایی سیاست و هدف سیاست بپردازد و با ذهنی انتقادی و پرسشگر به نقد تمام امور طبیعی پذیرفته شده در ساختار قدرت بپردازد.
دانشجوی علومسیاسی بیشتر از آنکه نام احزاب و جناحهای سیاسی ایران و آمریکا و... را بشناسد، باید بتواند به این پرسش که چرا در سپهر سیاسی ایران و جهان افرادی مانند ترامپ و احمدی نژاد و... ظهور کرده و به قدرت میرسند، پاسخ دهد.
علومسیاسی و جامعهشناسی و تاریخ و فلسفه صرفاً حفظ کردن متون و جزوههای [عمدتاً بیسروته اساتید] و پاس کردن واحدهای اعلام شدهٔ دانشگاهی نیست. علومسیاسی و فلسفه، علومی تزئینی و تقلید از دانشگاههای غربی نیستند. علومسیاسی و در کل علومانسانی آن کلیشهٔ مضحک «علوم ساده و حفظ کردنی» نیست. علومسیاسی و فلسفهٔ سیاسی نیاز به ذهنی خلاق و عمیق و تفکری انتقادی و مسئلهساز دارد و فارغالتحصیل این رشته باید توان پرداختن و تحلیل مسائل به دور از هیاهوهای رسانهای را دارا باشد.
اینکه دانشجو متونی را با حفظ کردن شب امتحانی و گاهی با تقلب پاس کند که کارشناس ادبیات و هنر و سیاست و تاریخ و جامعه و دارای ذهن و اندیشهٔ فلسفی نمیشود. حاکمیتِ چنین نگاه و گفتمانی بر علومسیاسی باعث شدهاست جامعهٔ دانشگاهی ما توان تربیت اندیشمند و نظریهپرداز سیاسی نداشته و هنوز پس از صدوبیست سال از مشروطه همچنان مسئلهٔ جامعه همان مسئلهای است که در عصر مشروطه مطرح شدهاست و چه بسا عقبگرد و پَسرفت هم داشتهاست.
@kharmagaas
گروه گزارش/
امروز و پس از ایراد سخنان موافق و مخالف نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مورد گزینه پیشنهادی ابراهیم رئیسی برای وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم ، مسعود فیاضی موفق به اخذ رای اعتماد نشد .
قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی آرای ماخوذه ی نمایندگان مجلس را در مجموع 260 عنوان کرد که از این تعداد 115 نفر موافق ، 140 نفر مخالف و 5 نفر ممتنع بودند .
بدین ترتیب ، دومین گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش باز هم قادر به کسب رای اعتماد توسط مجلس یازدهم نشد .
رئیس مجلس گفت : مهم ترین وزارتخانه ما ، تغییرات زیادی در وزیر داشته است . این هم به کشور آسیب می زند . هم به آموزش و پرورش آسیب می زند . ان شاء الله که جناب آقای رئیسی وزیر بعدی آموزش و پرورش را در کم ترین زمان ممکن معرفی کنند که مجلس در حقیقت بتواند بررسی خودش را انجام دهد .
ابراهیم رئیسی هنگام حضور در مجلس شورای اسلامی جهت دفاع از وزیر پیشنهادی اش گفت :
« نسبت به آقای دکتر فیاضی عرض بکنم ایشان کلاس را ، مدرسه را ، تعلیم را ، معلم را می شناسد . سال ها معلم بوده . هم معلم آموزشی بوده ، هم معلم پرورشی . محتوای درسی را می شناسد . فرآیند محتوای درسی را آشناست . با بسته های یادگیری ، با فیلم های آموزشی آشنایی دارد . بعضا خودش در این ارتبط مباشرت دارد برای تهیه این بسته های یادگیری .
نسبت به ستاد آموزش و پرورش ایشان مدیر کل بوده در ستاد آموزش و پرورش .
زیر ساخت های آموزش و پرورش در حوزه نوسازی مدارس تو بخش های مختلف همین طور آشنایی دارد .
آموزش مجازی را بعضا طراح بوده مثل سامانه رشد که الان سامانه شاد فعال است آن وقت قبل از این که این قضیه باشد در 98 ایشان طراحی کرده . منتهاش به عنوان شاد نبوده ، عنوان رشد را داشته و برنامه های کمک درسی .
مسئول فن آوری وزارتخانه در یک مقطع بوده . کسی که مسئول فن آوری باشد به بخش های مختلفی آشنایی دارد . با انتشارات ، چاپ و کتاب آشنایی دارد .
من می خواهم عرض کنم نسبت به کسانی که مطرح بودند در آموزش و پرورش ، ایشان شناختش نسبت به آموزش و پرورش از هیچ کدام از این عزیزان کم تر نبوده .
ما چهره های شاخصی داریم الحمد الله در مجلس که آن ها هم افراد شایسته ای هستند . مطلع هستند از وضعیت آموزش و پرورش . در بخش های دیگر هم داریم افرادی که مطلع اند و آموزش و پرورش آشنا هستند .
ایشان کسی هستند که یک شناخت دارد . دو برای آموزش و پرورش برنامه دارد . برنامه قابل ارائه دارد . برنامه قابل دفاع دارد . کارشناسان نشستند . نظرات ایشان و دیدگاه های ایشان را شنیدند و انطباقش با سیاست های کلان ، انطباقش با سند تحول ، انطباقش با اسناد بالادستی کاملن بررسی کردند در دولت .
عزیزان مجلس هم علی القاعده بررسی خودشان را دارند .
برنامه دارد . برنامه داشتن بحث مهمی است . هم شناخت دارد . هم برنامه دارد .
سه . ایشان تحول گراست . ما عزیرانی داریم دارای مدارک و مدارج عالی . سوابق خیلی خوب و تجربیاتی دارند در آموزش و پرورش . اما ما آنی که احرازش برای ما مهم است مساله این است که روحیه تحولی داشته باشد . روحیه تحولی بسیار برای ما مهم است . که اتفاقی بیفتد والا وضع موجود همین است که معلمان محترم گله مندند . والدین گله مندند . بعضا نمایندگان محترم انتظارات دارند . این که بشود این انتظارات را برآورده کرد و انتظارات هم در این دولت خیلی بالاست .
هر چه امیدواری بیشتر می شود به دولت ، انتظارات هم افزون می شود .
امیدواری کنارش ، انتظارات می آورد .
شما تو حوزه های انتخابیه می روید . مردم می بینید انتظاراتشان خیلی بالا رفته است . می گویید چر ا قبلا این حرف ها را مطرح نمی کردید ؟ می گویید نه ! چون الان مجلس و دولت و.. با هم هستید . بنشینید فکر کنید . مشکل را حل کنید . این انتظار مردم است . انتظار به حقی هم هست ... »
پیش از این وزرای پیشین آموزش و پرورش حسین مظفر، علیرضا علیاحمدی، سید محمد بطحایی و محمود فرشیدی در نامهای مشترک به نمایندگان مجلس شورای اسلامی نوشتند:
« درخواست داریم که در صورت صلاحدید و پس از ارزیابی توانمندیها و برنامههای آقای فیاضی، به ایشان فرصت بدهید تا در سمت وزیر آموزش و پرورش با مدیریتی جهادی ایفای مسؤولیت کند.
همچنین با توجه به مشکلات متراکم مدارس و آموزش و پرورش، از کمبود معلم و کتابهای درسی گرفته تا نابه سامانیهای آموزش حضوری و مجازی و تأخیر طولانی در عدم پرداخت حقالتدریسها و رتبهبندی و بودجه سال آینده و نظایر آن ضروری بهنظر میرسد که هرچه سریعتر وزیر آموزش و پرورش منصوب شود تا بتواند با حمایت و هدایت نمایندگان دردمند و دولت برای کاهش مشکلات چارهاندیشی نماید. »
« صدای معلم » در گزارش و یادداشتی به نقد برنامه های مسعود فیاضی پرداخت و آن را فاقد تعریف و عناصر سازنده یک برنامه ارزیابی کرد . ( این جا ) و ( این جا )
این رسانه متذکر شد : « برنامه ای که مسعود فیاضی به مجلس جهت اخذ رای اعتماد عرضه کرده اکثرا و غالبا حاوی کلی گویی ها ، مبهم نویسی ها و حتا تناقض گویی هایی است که به وضوح بر این ادعا صحه می گذارد که گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش اصولا و اساسا تعلیم و تربیت را نمی شناسد و بدین جهت در بخش « برنامه ها و اقدامات » هم دچار همان تسلسل و چرخه معیوب می شود و « برنامه » از ویژگی های ذاتی خود که مهم ترین آن « حل مساله » است تهی و درمانده می شود .
پایان گزارش/
گروه رسانه/
« صادق زیباکلام » استاد دانشگاه تهران در کانال تلگرامی خود نوشت :
« ابهام پیرامونِ جایگاهِ قانونیِ شورای عالیِ انقلابِ فرهنگی که همچنان نامشخص است به کنار، این شورا از قدرت و اختیارات نامحدود به علاوه میلیاردها تومان بودجه هم برخوردار بوده.درعین حال به هیچ ارگان، نهاد و مرجعی هم پاسخگو نبوده.
از صدر تا ذیلِ آموزش و فرهنگ، از پیش دبستان تا پسا دکترا را هم زیر نظر داشته، سیاستگذاری کرده و تعیین تکلیف نموده. در عین حال نه به مجلس و نه به هیچ ارگان و نهاد دیگری پاسخگو نبوده. ظاهراً فرض بر این است که هر تصمیمی اتخاذ نموده و هرسیاستی که اعمال نموده درست می بوده و نتایج ارزندهای برای فرهنگ، آموزش و پرورش و دانشگاههای کشور به بار آمده.
ای کاش برای یک بار هم که شده این شورا در ورای شعارهای پر طمطراق همیشگی، کلی گوییها و کلیشههای تکراری، می توانست بیلانی از عملکرد و دستاوردهای چهلساله اش ارائه می داد.
صدای معلم :
این رسانه ضمن تایید مواضع این استاد دانشگاه همواره و در دفعات مکرر در گزارش ها و نشست های رسانه ای وزارت آموزش و پرورش از فقدان پاسخ گویی و مسئولیت پذیری این نهاد فرهنگی سیاست گذار و تصمیم گیر انتقاد کرده و به جد خواهان برگزاری نشست رسانه ای شورای عالی انقلاب فرهنگی با خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش و پاسخ گویی نسبت به عملکرد خود گردیده است .
حجت الاسلام رئیسی ،مسعود فیاضی را به عنوان دومین گزینه پیشنهادی خود برای تصدی وزارت آموزش و پرورش معرفی نمود. قضاوت در این مورد که این گزینه نیز سرنوشتی همچون گزینه قبلی (حسین باغگلی ) می یابد و یا می تواند از سدَ رای اعتماد مجلس عبور کند هنوز زود است . هرچند شاید با توجه به نسبت فامیلی وی با برخی افراد تاثیرگذار در مجلس و حمایت قاطع تشکل های فرهنگیان احتمال زیادی در مورد رای آوردن وی وجود دارد .
تا کنون دو نفر از طرف رئیس جمهور برای تصدی سمت ریاست جمهوری معرفی شده اند که دو ویژگی مشترک داشته اند :
اول) خارج از بدنه آموزش و پرورش بوده اند . هرچند هر دو کوشیده اند خود را به بدنه آموزش و پرورش بچسبانند ولی سوابق مبهم و نامشخصی مثل 4 سال تدریس در دبیرستان و دو سال مدیر امور پرورشی بودن در یک مجتمع غیردولتی نشانه معلمی و یا حداقل آشنایی کارشناسانه با مقوله آموزش و پرورش و مشکلات بدنه آموزش و پرورش نیست .
دوم ) هر دو گزینه از یک مشرب و مذاق خاص به مقوله های آموزش و پرورش و فرهنگ برخوردارند . مشارکت موثر در طراحی طرح « صیانت از فضای مجازی » رویکرد وی را به مسائل فرهنگی نشان می دهد .
دولت می خواهد کشتیبانی بر آموزش و پرورش بگمارد که رویکردهای مطلوب دولت را اجرایی نماید ولی آیا هر فردی که به وزارت رسید کشتیبان آموزش و پرورش می شود یا نه ، مقوله ای دیگر است . با بررسی نحوه انتخاب وزرای پیشنهادی ، برنامه های آن ها و بررسی دغدغه دولت و وزرای پیشنهادی اش با دغدغه معلمان و جامعه ، تفاوت میان وزیر و کشتیبان قابل درک می باشد .
حسین باغگلی، گزینه قبلی وزارت آموزش و پرورش در سخنانی که در جلسه رای اعتماد مجلس بیان نمود بر چند نکته اساسی تاکید داشت : معلمان به شرایط موجود حقوق خود معترضند و امید داشتند که رتبه بندی کورسویی باشد که به نظر می رسد خزانه خالی دولت مانع از هرگونه افزایش حقوق خواهد شد .
اول ) «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» باید به صورت کامل اجرا شود و مشکلات فعلی آموزش و پرورش به دلیل عدم اجرای آن است .
دوم) باید در برابر «سند 2030 » به صورت کامل و شدید برخورد کرد ( بدون اشاره به اینکه جایگاه سند فوق در آموزش و پرورش چیست؟! )
سوم) باید دستاوردهای تربیتی خودمان را به سایر کشورها منتقل کنیم .
چهارم ) باید به نوعی تربیت بومی ( برای مثال تربیت ویژه دختران ) دست یافت .
بررسی برنامه 48 صفحه ای وزیر پیشنهادی جدید ( مسعود فیاضی ) نیز نشان می دهد همین رویکرد در برنامه های مسعود فیاضی نیز وجود دارد . رویکردهای موجود در برنامه فیاضی نیز بر مدار اجرای «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » می چرخد و بیشتر مواردی که به عنوان رویکرد بیان شده است ، خیال پردازی و شعار هستند ؛ برای مثال در بندهای مختلف بر تمرکز ویژه بر ارتقای مدرسه ، کارآمدی مدارس و مانند اینها تاکید شده است که یک معنا و کاربرد و هدف دارند اما برای وزانت دادن به برنامه ، در چند رویکرد تقسیم شده اند تا دست وزیر پیشنهادی پر نشان داده شود .
رفع آسیب حافظه محوری که وزیر پیشنهادی به عنوان یکی از اهداف خود می داند مقوله ای پیچیده تر از چند خط برنامه است که وزیر هم راهکاری برای آن ندارد .
وزیر پیشنهادی رویکرد خود را محوریت ارزش های انقلابی و آداب و سبک زندگی ایرانی اسلامی و تقویت هویت ملی می داند در حالی که در جای دیگر از تقویت تضارب آرا نام برده است و مشخص است که تضارب آرا فقط در محدوده موافقان یک گفتمان صورت خواهد گرفت .
وزیر پیشنهادی در برنامه خود به صورت آشکار نشان می دهد که با معضلات اساسی آموزش و پرورش آشنایی چندانی ندارد زیرا :
نمونه های فوق موارد کوچکی از برنامه چهار ساله وزیر آموزش و پرورش می باشد که نشان می دهد رویکرد دولت فعلی به آموزش و پرورش را باید در پس سخنان و برنامه ها تحلیل نمود :
الف) گفتمان محوری : دولت فعلی با معرفی افرادی با ذائقه فرهنگی خاص نشان می دهد که بیشتر گفتمان محور است و در نظر دارد گفتمان خود را در آموزش و پرورش پیاده کند .حاملان این رویکرد بر اصالت گفتمان در برابر واقعیت های موجود تاکید دارند و معتقدند که مشکل اساسی آموزش و پرورش فقدان پای بندی به گفتمانی است که نیروهایی در طراز تفکر انقلابی تربیت نماید . عصاره این گفتمان در « سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » ذکر شده است و حاملان این گفتمان صرف نظر از اینکه این سند چه میزان با واقعیت های موجود سازگار است و آیا قابل اجرا می باشد یا خیر ، فقط بر اجرای آن تاکید دارند و معتقدند با تغییر گفتمان و از طریق اجرای کامل و بی تنازل سند فوق الذکر مشکلات آموزش و پرورش حل می شود .
ب) آموزش و پرورش به مثابه ابزار : آموزش و پرورش از منظر حاملان رویکرد دولت فعلی بیشتر ابزاری است که به وسیله آن به اهداف مورد نظر رسید و بتوان نسلی نو و مطلوب دولت تربیت نمود . برای همین در گفته های گزینه های وزارت آموزش و پرورش اثری از نقش واقعیت های موجود ، مشکلات مدارس ، مسائل نیروی انسانی و ده ها مسئله دیگر دیده نمی شود و اگر گفته می شود در حد سخنان شعاری و برنامه های تکراری و رویایی است که بارها گفته شده است ولی اجرا نشده است لذا در برنامه های وزیر پیشنهادی نیز به صورت تکراری آمده است .
ج ) بی توجهی به واقعیت ها : تحولات عمیقی که در مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران در طول سال های گذشته رخ داده است از منظر رویکرد دولت فعلی قابل تغییر می باشند و باید در مسیر فکر و اندیشه دولت قرار گیرند .به این ترتیب مناسبات آموزش و پرورش باید ابزاری برای دست یابی به نسلی نو در طراز اندیشه های سند تحول باشد ولی مشخص نمی گردد که در صورتی که دانش آموزان به عنوان هدف سند با آن همراهی نکنند چه باید کرد؟ اینکه نسل امروز دانش آموزان چگونه می اندیشند و چگونه رفتار می کنند و تا چه حد با رویکرد دولت همراهی دارند نیز از نگاه برنامه های دولت امر بی اهمیتی است . نیازی به درک مسائل و مشکلات معلمان نیز حس نمی شود زیرا اعتقاد دارند با اجرای طرح هایی مانند رتبه بندی تا حدی اعتراض ها فروکش خواهد کرد .
د) مهندس فرهنگی بهتر از معلم است: وقتی وزیری برای تصدی وزارت آموزش و پرورش معرفی می گردد که خارج از بدنه آموزش و پرورش می باشدو نمونه کار وی «طرح صیانت از فضای مجازی » است؛ نشانه بارز آنست که حتی معلمان اصولگرای حامی دولت نیز از منظر دولت نمی توانند طرح های مورد نظر را در آموزش و پرورش را اجرا کنند . عدم معرفی وزیر توانمند و دارای سوابق مدیریتی در آموزش و پرورش و آشنا با این حیطه نشانه بارز نگاه ابزاری است که بیشتر از اینکه وزیری با تدبیر بخواهد، فردی می خواهد که آموزش و پرورش را مهندسی فرهنگی نماید و بتواند با اجرای طرح هایی همچون طرح صیانت از فضای مجازی در آموزش و پرورش عنان این وزارتخانه و دانش آموزان را در اختیار گیرد.
وزارت آموزش و پرورش از مشکلات فراوانی رنج می برد . معلمان به شرایط موجود حقوق خود معترضند و امید داشتند که رتبه بندی کورسویی باشد که به نظر می رسد خزانه خالی دولت مانع از هرگونه افزایش حقوق خواهد شد . از سوی دیگر بی عدالتی آموزشی و شکاف طبقاتی در آموزش و پرورش ، تفاوت فاحش سبک زندگی و بینش دانش آموزان با آموزش و پرورش رسمی ، وضعیت بغرنج مدارس دولتی ، کاهش کیفیت آموزش ، آمار بالای ترک تحصیل ، وضعیت بحرانی نیروی انسانی آموزش و پرورش را رنج می دهند ولی رویکرد شعار محور و مهندسی و ابزار گونه دولت به آموزش و پرورش در نظر دارد که بزرگترین وزارتخانه دولت وزیری داشته باشد که بیشتر گفتمان محور باشد و بتواند رویکرد های دولت را جامه عمل بپوشاند . این فرد هرچند ردای وزارت آموزش و پرورش را هم برتن کند ولی کشتیبان این کشتی نخواهد بود بلکه فقط در قامت وزیر عده ای را در سمت های مختلف منصوب می کند و پس از چندی در برابر خیل مشکلات و کوه واقعیت ها درمانده خواهد شد . این کشتی را کشتیبانی مدَبر لازم است که کهن مردی باشد کار آزموده .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بیش از بیست سال است ؛ آبان که می شود در مدارس شور و حالی بر پا می شود. بچه ها می گویند انتخابات شورای دانش آموزی است و همه برای کاندید شدن یا رای دادن به کاندیدای منتخبشان در تلاش و تکاپویی جدی هستند. نگاه که می کنی باور می کنی حرکتی در راستای تحقق دموکراسی زیر پوست کریه استبداد رایج در حال شکل گرفتن است ولی پای سخن دانش آموزان که می نشینی و مسائل را از نزدیک که می بینی تازه متوجه عمق فاجعه می شوی. تعلیم و تربیت در جامعه ای می تواند منشا اثر باشد که خود ابزار دست حاکمیت نباشد.
دانش آموزان در قالب انتخابات شورای دانش آموزی تمرین دموکراسی نمی کنند بلکه هر آنچه از دروغ و بی اخلاقی در سطح و بطن جامعه میآموزند همه را در این فرصت به ظاهر صلاح بازنمایی می کنند.
دانش آموزان درس هایی را که از جامعه گرفته اند خوب به خاطر سپرده اند. کاندیداها خوب می دانند که برای رای آوردن مجازند دروغ بگویند و وعده های تو خالی به مردم بدهند و یاد گرفته اند که عموم انسانهای مخاطب خود را بیخرد و بی شعور فرض کنند. آنهایی هم که کاندید نیستند درسهایشان را که از جامعه آموخته اند خوب پس می دهند. آنها سر صف میایستند و به شوی مسخره کاندیداها با دقت نگاه می کنند و علیرغم این که می دانند همه دروغ می گویند و هرگز اختیاری برای ایجاد هیچ گونه تغییری ندارند با کف و هورا مهر تاییدی بر تغافل و نادانی خود می زنند. گویی همه با هم در یک صحنه نمایش تمرین می کنند که چگونه در آینده ایفای نقش کنند.
( انتخابات شورای دانش آموزی - دبیرستان علامه حلی 7 تهران - 1 / 8 / 1398 )
برایتان از اولیای مدرسه بگویم که چگونه به درستی و دقت نقش شورای نگهبان را ایفا می کنند و هر کس که خوششان نیاید را خط می زنند.
این صحنه های دردناک را که ببینی و تا مغز استخوانت از درد تیر بکشد اگر اهل دنیای تعلیم و تربیت باشی به یاد "جان دیوئی" و افکار بلندش در ارتباط با دموکراسی و تعلیم و تربیت میافتی.
جان دیوئی صد سال پیش باور داشت اگر کودکانمان در مدرسه دموکراسی را تمرین کنند، در آینده جامعه ای بر مبنای دموکراسی خواهیم داشت. او باور داشت که سیاست از تعلیم و تربیت اثر می گیرد و لذا تعلیم و تربیت می تواند منشا همه تحولات جامعه باشد ولی این دیدگاه در جامعه ما کار نمی کند.
دلیلش مشخص است.
تعلیم و تربیت در جامعه ای می تواند منشا اثر باشد که خود ابزار دست حاکمیت نباشد. تعلیم و تربیت ابزاری منشا هیچ گونه تحول مثبتی نخواهد شد و هیچ دلیلی بهتر از این، اندیشه زدودن مدارس از سطح جامعه را تبیین نمی کند.
تا زمانی که تعلیم و تربیتی مستقل از سیاست و حاکمیت نداریم، حذف مدارس گزینه ای بهتر از حفظ آنها خواهد بود.
کافیست هر چه از بی اخلاقی به فرزندانمان آموختیم. رهایشان کنیم به راه خود بروند که بی شک اگر بر مسیری منطبق بر سرشت و فطرت پاک خود بروند کمتر از اکنون شرم و ننگ تربیت نسلی تهی از خرد و اخلاق را به دوش خواهیم کشید.
کانال خرد و بینش
جمیله علم الهدی در نشست تخصصی نقش آموزه های فلسفه صدرایی در فرآیند تربیت و یادگیری :
« نکاتی که امروز می خواهم خدمتتان عرض کنم مبتنی بر تجربه ای است که تا الآن داشتم. اولین اثری که من نوشتم سکولاریسم تربیتی بود. دو سه مقاله دیگر هم در این رابطه نوشته ام که از نظر صدرا برای تقابل با سکولاریسم تربیتی چه کار می شود کرد؟
الآن زمانی است که ما سکولاریسم تربیتی را نوشتیم و نگاهم به جریان قبل از انقلاب و اتفاقاتی که قبل از آن افتاده برمی گردد. البته یک میزگرد نقد هم در این رابطه گذاشتند که مدیر آن مجله ما را خیلی و مفصل مورد نقد قرار دادند یعنی حسابی پدر ما درآوردند و آن کتاب بیشتر ناظر بر گذشته بود .
از انقلاب اسلامی به بعد که چهلمین سال آن را می گذرانیم سکولاریسم نه تنها ادامه پیدا کرد بلکه بسیار پیچیده تر ادامه پیدا کرد.
این طور نیست که انقلاب اسلامی باعث شد که سکولاریسم حذف بشود یا جمع بشود. این یکی از ویژگی های انقلاب است همان طور که خودش دارد رشد می کند رقبای خودش هم پیچیده تر عمل می کنند. سکولاریسم تربیتی پیچیده تر شد... » ( 1 )
***
معرفی « مسعود فیاضی » به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش به مجلس از سوی ابراهیم رئیسی رئیس دولت سیزدهم – همان گونه که انتظار می رفت - با واکنش سرد و نیز مخالفت غالب و اکثریت بدنه آموزش و پرورش به ویژه کنش گران آموزشی مواجه شد .
عمده مخالفت ها و انتقادها حول چند محور بود . مشکل اصلی این است که در نظام آموزشی ما اصولا ، هویتی برای مدرسه تعریف نشده که بتوان برای آن حدود و ثغوری مشخص کرد .
نخست رابطه خویشاوندی ایشان با علیرضا زاکانی بود که سر و صدای زیادی هم ایجاد کرد .
دوم تحصیلات و حتی سابقه فعالیت ایشان که تناسب و تجانسی با علم تعلیم و تربیت نداشته است .
سوم سانسور و دستکاری ایشان در مورد مجلات رشد آموزش و پرورش بوده است . هر چند این گونه مجلات خریدار و یا مخاطب چندانی مانند سابق در آموزش و پرورش از سوی گروه های مختلف در آموزش و پرورش و مدارس ندارند اما این مساله به عنوان یک امتیاز منفی در کارنامه فیاضی تکرار می شود .
اما من مکتوب و یا نقدی در مورد برنامه 48 صفحه ای ایشان مشاهده نکردم .
نگاهی به سوابق و پیشینه فعالیت وزرای سابق آموزش و پرورش نشان می دهد که بسیاری از آن ها با وجود داشتن برنامه که مورد تایید مجلس شورای اسلامی قرار گرفته اما نه فرصت و نه توان اجرای آن برنامه را پیدا کرده اند و نه فرد و نهادی وزیری را به جرم عمل نکردن به برنامه و حرف هایی که زده مورد پرسش و شماتت جدی قرار داده است . آیا آقای فیاضی ، تیم کاری کارآمد و شهامت و اراده لازم برای اجرای قانون ذکر شده را دارد ؟
فقط کافی بوده وزیری جواب تلفن نماینده ای را ندهد و یا به درخواست های او در مورد حوزه انتخابیه نمایندگی بی محلی کرده و یا کم توجهی نشان دهد .
آن نماینده هم بلافاصله با همراهی افرادی همفکر و هم جنس خود با جمع آوری امضا و تهدید به استیضاح و با پوشش حمایت از مطالبات معلمان ، حرف های معلم پسند و عوام فریبانه و یا برخی رئوس برنامه و.... سرانجام وزیر آموزش و پرورش را وادار به تمکین در برابر خواست های خود کرده اند .
برنامه ای که مسعود فیاضی به مجلس جهت اخذ رای اعتماد عرضه کرده اکثرا و غالبا حاوی کلی گویی ها ، مبهم نویسی ها و حتا تناقض گویی هایی است که به وضوح بر این ادعا صحه می گذارد که گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش اصولا و اساسا تعلیم و تربیت را نمی شناسد و بدین جهت در بخش « برنامه ها و اقدامات » هم دچار همان تسلسل و چرخه معیوب می شود و « برنامه » از ویژگی های ذاتی خود که مهم ترین آن « حل مساله » است تهی و درمانده می شود .
علامت پرسش بزرگی که در ذهن من نقش بسته این است که در سوابق و یا رزومه آقای فیاضی بررسی کارشناسی بودجه های سالانه آموزش و پرورش ذکر شده است .
واقعا مدرک تحصیلی ایشان و یا حتی سوابق کاری وی چه ارتباط منطقی می تواند با تخصصی مانند بودجه و یا اقتصاد آموزش داشته باشد ؟ این چه بررسی کارشناسانه ای بوده که برون داد آن « کسری بودجه همیشگی » این وزارتخانه حتی به میزان سی تا 40 درصد بودجه مصوب بوده است ؟ و نقش ایشان در این میان چه بوده است ؟
آقای فیاضی به جای این کلی گویی ها می تواند به این پرسش اساسی پاسخ دهد که راهکار ایشان برای حل این معضل دائمی چیست ؟ به نظر می رسد معرفی باغگلی ، فیاضی و ... حاصل و عصاره یک نوع نگاه خاص به آموزش و پرورش است که مهم ترین ویژگی و خصیصه این نگرش ، ضدیت و تقابل با مدرنیسم است .
یکی از معضلات و حتی ناهنجاری های مدیران و مقامات ما در سطوح مختلف در کنار « کلی گویی » ، « گنده گویی » است .
به عنوان مثال ؛
آموزش و پرورشی که با بحران کمبود معلم در عدد بزرگی مواجه است ( بیش از 300 هزار ) و حتی قادر به تامین و تسویه مطالبات عادی معلمانش نیست . برای تامین این مطالبات گاهی اقدام به فروش سرمایه ها و دارایی های خود می کند . پاداش معلمان بازنشسته اش را بیش از 15 ماه است که پرداخت نکرده است . هنوز بیش از دو درصد از مدارس آن در قرن 21 از بخاری های نفتی برای گرمایش استفاده می کنند و حدود سی درصد مدارس آن مشکل ایمنی و امنیت دارند و ده ها مساله و معضل دیگر ؛ چگونه می خواهد و می تواند ظرف 4 سال آینده به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه و جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی دست یازد ؟
در حالی که به گفته جامعه شناسان و افراد صاحب نظر در این زمینه ، سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در ایران در مرتبه بحرانی و خطرناک قرار گرفته و دچار فروپاشی اخلاقی و اجتماعی شده است ؛ آقای فیاضی و همفکران وی دقیقا و مستند توضیح دهند که چگونه می خواهند و می توانند « تمدن نوین اسلامی » را بر کدامین پایه و فوندانسیون اجتماعی و تئوری علمی بنا کنند ؟
در برنامه آقای فیاضی آمده است :
« ده سال از زمان تصویب سند تحول بنیادین سپری شده است، اما به دلایل متعددی به مرحله اجرایی نرسیده است. یکی از مسائلی که در اجرای سند وجود دارد این است که در تمام این سال ها شاخص های قابل سنجش و ارزیابی در خصوص اهداف و راهكارهای سند تدوین نشده است تا معیاری برای میزان تحقق یا عدم تحقق آنها در مقام عمل باشد. »
پرسش من این است که آیا واقعا ریشه بحران و مشکلات آموزش و پرورش به سند تحول بنیادین باز می گردد ؟
آیا واقعا دلیل اجرا نشدن این سند فقدان شاخص های قابل سنجش و ارزیابی است و یا این که این سند ، اساسا متناقض و دچار تعارض های درونی و اعتباری بوده و قابلیت اجرا ندارد ؟
در برنامه گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش به « سهم نامناسب بودجه آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی کشور » اشاره شده است .
19 آذر 1399 ، علی اللهیار ترکمن معاون پیشین برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش های صدای معلم در مورد مسائل بودجه آموزش و پرورش کشور چنین می گوید : ( این جا )
« اگر بخواهیم عملکرد دولت را در این زمینه بسنجیم که برای آموزش و پرورش چه کار کرده است باید بگویم با توجه به این که ما تنها شاخص مالی مان وضعیت سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت است و هنوز نتوانسته ایم سهم آموزش و پرورش از GDP را محقق کنیم . در قبال رشد 5 / 47 درصد رشد 5 / 72 درصد برای بخش آموزش و پرورش در سقف همین مقدوراتی است که عرض می کنم یک رشد قابل قبول است اما متناسب با رشد نیازهای ما نیست . حتما نیاز به تقویت دارد . »
اللهیار ترکمن تحقق این مهم را نیازمند طی شدن فرآیندی دشوار ، زمان بر و آن را نیازمند همکاری همه دستگاه ها می داند اما آقای فیاضی در برنامه خود مشکل را سهم نامناسب تعریف می کند .
در بخش پرداخت مطالبات معوق معلمان مربوط به برنامه چنین آمده است :
رایزنی مناسب با رئیس محترم جمهور و نمایندگان محترم مجلس و سازمان برنامه و بودجه جهت تخصیص منبع لازم » در حالی که به گفته جامعه شناسان و افراد صاحب نظر در این زمینه ، سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در ایران در مرتبه بحرانی و خطرناک قرار گرفته و دچار فروپاشی اخلاقی و اجتماعی شده است ؛ آقای فیاضی و همفکران وی دقیقا و مستند توضیح دهند که چگونه می خواهند و می توانند « تمدن نوین اسلامی » را بر کدامین پایه و فوندانسیون اجتماعی و تئوری علمی بنا کنند ؟
این به آن معناست که آیا تاکنون وزرای آموزش و پرورش رایزنی های لازم و یا مکفی را با مقامات و دستگاه های مربوطه نداشته اند ؟
پس مشکل اصلاح ساختار بودجه آموزش و پرورش و ارتباط آن با ساختار کل بودجه در فرآیند برش های دستگاهی چگونه معنا پیدا می کند ؟
مشکل نهادهای فرهنگی موازی در کشور که بودجه های کلانی را دریافت می کنند اما به کسی پاسخ گو نبوده و در برابر عملکرد خود پاسخ گو نیستند را در کجا باید به آن پرداخت ؟
در برنامه آقای فیاضی آمده است :
«تمرکززدایی و توسعه مشارکت، تنظیم گری و مدرسه محوری
واگذاری بخش های مهمی از اختیارات ( مدیریت تقویم آموزشی ، مدیریت و تأمین زیرساخت) به شوراهای آموزش و پرورش استانی، منطقه ای و شهرستانی و مدارس . »
پرسش من از آقای فیاضی این است که آیا تاکنون قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش را مطالعه کرده است ؟
برنامه یعنی نقشه راه برای حل مساله .
آیا گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش می تواند تحلیل خود را از ناکامی و شکست قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش بیان کند ؟
این ها که بیان می شوند همگی قبلا در قانون آمده اند اما اجرا نشده اند .
آیا آقای فیاضی ، تیم کاری کارآمد و شهامت و اراده لازم برای اجرای قانون ذکر شده را دارد ؟
آقای فیاضی می گوید قصد دارد آیین نامه اجرایی مدارس را جهت مدرسه محوری و ارتقاء مدیریت آموزشگاهی به منظور ایجاد انعطاف و چابکی در تصمیم گیری و برنامه ریزی اجرایی و تبدیل مدرسه به عنوان کانون تربیت محله اصلاح کند .
آیا ایشان آخرین ورژن اصلاح شده آیین نامه اجرایی مدارس مصوب شورای عالی آموزش و پرورش را مطالعه کرده است ؟
هر چند از نظر من ، مشکل مدرسه فقط در محتوای آیین نامه و یا ساختار ارکان تعریف شده در آن نیست و بسی عمیق تر و وسیع تر از این گونه کاغذبازی ها و مغالطات دست و پاگیر اداری است .
مشکل اصلی این است که در نظام آموزشی ما اصولا ، هویتی برای مدرسه تعریف نشده که بتوان برای آن حدود و ثغوری مشخص کرد .
مدرسه از ابتدا آخرین ایستگاه ستاد آموزش و پرورش بوده که وظیفه ای جز اجرای بخشنامه ها نداشته و استقلال حرفه ای هم برای آن متصور نیست .
این هویت ناقص و فاقد اصالت به مرور زمان جزیی از فرهنگ سازمانی مدرسه و کارکنان آن شده و مدرسه را به قواره ای در حد یک « اداره کوچک و بی اختیار » تنزل داده است .
مدرسه اگر بخواهد صاحب چنین هویتی شود که دیگر نیازی به این همه تشکیلات عریض و طویل ستاد و مدیران ناکارآمد ، منفعت طلب و بی سواد نخواهد داشت . پرسش من از آقای فیاضی این است که آیا تاکنون قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش را مطالعه کرده است ؟
سخن آخر ؛
به نظر می رسد معرفی باغگلی ، فیاضی و ... حاصل و عصاره یک نوع نگاه خاص به آموزش و پرورش است که مهم ترین ویژگی و خصیصه این نگرش ، ضدیت و تقابل با مدرنیسم است .
این نگاه تصور می کند که می تواند با پروژه های خود ساخته و بدون قرینه هماهنگ با فرمول های توسعه ، هویتی آن چه مد نظرشان است را برای نظام آموزشی به عنوان شاکله اصلی جامعه ایدئولوژیک ، مطیع و بی درد سر تعریف و تبیین کنند .
فرآیند ورود روحانیون به مدرسه ها و آن چه در این بازه زمانی درباره آن نگاشته شده و هشدار داده شده می تواند بخشی از پروژه اسلامی کردن مدرسه ها همانند دانشگاه ها باشد .
فیاضی نباشد ، فرد دیگری حامل و عامل این تفکر خواهد بود .
اما آن چه نباید از نظر دور داشت این است که تجارب تاریخی و ملل دیگر به خوبی موید این مدعاست که چنین دخالت ها و کنش هایی در نهایت فقط فرآیند سکولاریسم و حتی سکولاریزاسیون را تبیین و حتی تشدید خواهد کرد .
( 1 )
چهارشنبه 5 تیر 1398 ، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی میزبان نشست تخصصی دکتر « جمیله علم الهدی » عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی با عنوان " نقش آموزه های فلسفه صدرایی در فرآیند تربیت و یادگیری " بود .
علم الهدی در این نشست مطالبی را در این حوزه بیان کرد .
در بخش پرسش و پاسخ ، صدای معلم پرسش هایی را خطاب به ایشان مطرح کرد .
متن کامل این نشست را می توانید مطالعه کنید :
در این نشست ، مدیر صدای معلم از خانم علم الهدی می پرسد :
« آیا فکر نمی کنید یکی از دلایل ناکامی تربیت دینی در نظام آموزشی ایران همین ایرادی است که شما به جهان بینی علمی وارد کرده اید و آن نگرش سیستمی است . »
وی در پاسخ به صدای معلم چنین می گوید : « اتفاقا می خواهم بگویم مشکل شما از آن طرف است. تربیت دینی هنوز نتوانسته تحقق پیدا بکند. ما در گوشه و کنارهایی آورده ایم. ما حجاب را آورده ایم ولی فلسفه اش را نیاورده ایم. فلسفه تعلیم و تربیت ما هنوز دینی نشده است. مثلا عمل ما در یک نقطه دینی شده است. یک فعلمان را در نقطه ای آمده ایم دینی کرده ایم. این چیزی که هست آن موزاییکی است که پدید آمده است . موزائیکی از فلسفه سکولار با رفتارهای دینی. این موزائیک، موزائیک ناسازگاری است. اگر شما شکست خورده می دانید من تربیت دینی در ایران را شکست خورده نمی دانم. چون واقعا یک اتفاق نیفتاده است. ناهمگن است .خیلی از مدارسی داریم که بسیار موفقند. خیلی از جریان های تعلیم و تربیت دینی داریم که خارج از مدرسه بسیار موفقند. »
متن کامل را مطالعه کنید : این جا
آیا خطر تحجرگرایی پیش روی وزارت آموزش و پرورش ایران قرار دارد؟
معرفی گزینه دوم برای وزارت آموزش و پرورش امیدآفرین نیست .
چرا یک زن برای وزارت آموزش و پرورش معرفی نشده است؟
آقای فیاضی دومین گزینه برای وزارت آموزش و پرورش در دولت رئیسیست.
با توجه به رزومه آقای فیاضی چند پرسش مطرح است:
آیا فیاضی در صورتی که رای اعتماد بگیرد توانایی آن را دارد که وزارت آموزش و پرورش را به سوی تحجر پیش نبرد!؟
آیا ایشان میتواند در برابر امر و نهی نیروهای نفوذی و خارج از حوزه از آموزش و پرورش دفاع کند؟
به نظر میرسد با توجه به حجم بیکاری در حوزه علمیه و حرص ولعی که از آن سمت برای به دست گرفتن آموزش و پرورش وجود دارد، حضور ایشان باعث شود تا خیل کسانی که تعلیم ندیدهاند به سوی آموزش و پرورش گسیل شوند؛ چنانچه چنین اتفاقی بیفتد، فاتحه آموزش و پرورش را در ایران باید خواند.
جناب آقای رییسی !
با توجه به حجم وسیع نیروهای باسواد و توانمندی که در وزارت آموزش و پرورش حضور دارند؛ جنابعالی به کدام افق نگاه کردید که دوباره فردی را معرفی کردید که بیشترین تحصیلاتش ریشه در حوزه علمیه دارد؟
آموزش های حوزه علمیه در جهان امروز کارآیی ندارد.
وزارت آموزش و پرورش نباید پایگاه تعلیمات فقهی شود. فقه خود هزاران مشکل دارد که باید حل شود. ورود نگاه فقهی به آموزش و پرورش خطرناک است. آموزش و پرورش نباید قربانی این نگاه بسته شود.
کانال دکتر خدیجه گلین مقدم
گروه اخبار/
پس از گذشت حدود دو و نیم ماه از سرپرستی علیرضا کاظمی سرانجام مسعود فیاضی به عنوان گزینه پیشنهادی دولت سیزدهم برای تصدی وزارت آموزش و پرورش با نامهای از سوی آیت الله سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری به مجلس شورای اسلامی معرفی شد.
مسعود فیاضی، برادر داماد علیرضا زاکانی، شهردار تهران است . پیش از این، زمانی که علیرضا زاکانی، رئيس مرکز پژوهشهای مجلس بود، آقای فیاضی را به عنوان معاون خود منصوب کرد که با انتقاد برخی نمایندگان سابق مجلس مواجه شد.
خبرگزاری فارس در گزارشی نوشت : « مسعود فیاضی متولد بهمن ماه 1354 در تهران است. او تحصیلات خود را در شهر تهران آغاز کرده و در سال 1373 وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته عمران شده است. وی 7 سال معلم و مدیر امور پرورشی و فرهنگی در مدارس متوسطه دوم بوده است. فیاضی از سال دوم دانشگاه، دروس حوزوی را نیز آغاز کرده و 9 سال دوره سطح و 15 سال دوره خارج را طی نموده است. در سال 1396 از طریق کمیسیون نخبگان بدون مدرک وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، پس از قبولی در آزمون جامع و دفاع از رساله دکتری با نمره عالی، با درجه استادیاری و در رشته فقه و اصول تحلیلی و اجتهادی عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در حوزه روششناسی و منطق فهم دین شده است. او اکنون در دانشگاه و حوزه تدریس میکند.»
آخرین مدرک تحصیلی فیاضی با آموزش و پرورش مرتبط نیست .
مروری بر تالیفات وی نیز نشان می دهد که با تعلیم و تربیت ارتباط چندانی ندارد .
پیش از این حسین باغگلی به مجلس معرفی شده بود که نتوانست سوم شهریور از نمایندگان مجلس رأی اعتماد بگیرد.
« حسین میرزانیا » در یادداشتی به تاریخ 30 آذر 1398 با عنوان « آموزش و پرورش ، توسعه یا انحطاط ؟ » در صدای معلم نوشت : ( این جا )
سید امیر موسوی در رشته توییتی از دلایل استعفای خود از کار در مجلات رشد آموزش و پرورش نوشته است . وقتی که این رشته توییت را خواندم باور نمی کردم که سیر نهاد آموزش و پرورش در ایران به چنین مرز هراس انگیزی نزول کرده باشد ! به طوری که از فرط ناباوری در انتظار تکذیب آن از سوی آقای موسوی یا مسئولی بودم ! ولی گویی این رنج نامه صحت داشته و همه در برابر آن سکوت اختیار کردند ! ( گرچه امیدوارم جماعتی برای فرافکنی در یک فرار به جلو اقدام به پاک کردن صورت مسئله نکنند ) .
سید امیر موسوی در توضیح شرایط پیش آمده برای خود می نویسد :
« دی ماه پارسال وزیر آموزش و پرورش وقت ( محمد بطحایی ) حاج آقا ذوعلم را به ریاست سازمان پژوهش منصوب کرد و ایشان هم اوایل امسال دکتر مسعود فیاضی را مدیر مسئول مجلات رشد کرد ... پس از این انتصابات سیاست های متحجرانه ای بر بخش وسیعی از آموزش و پرورش ( دفتر تالیف و مجلات رشد و ...) حاکم شد ...بدفهمی های مذهبی و ارزشی باعث اتلاف وقت عوامل تولید و حذف بعضی مطالب مفید از مجلات می شد... مثلا این که از کجا معلوم در این نقاشی ، دستی که دست این خانم را گرفته با او محرم است ؟!
کم کم کلمه ی" موسیقی" تبدیل به یک کلمه ی ممنوعه شد ! رمان ها همه رد می شدند . این عاشقانه است ! این تخیلی است ! این جنگ را منفی نشان داده ! .
در شعر مشکل داشتیم ، در طنز ، در مناسبت های ملی ، در تقریبا همه چیز ! تلاش کردم که با این گروه تازه وارد گفت و گو کنم ...
معتقد بودم که نگاه این دوستان هر چند رنگ و بوی دینی دارد ، ولی نتیجه ای جز گسترش ریاکاری و تحجر ندارد....چند ماه سخت و آزاردهنده را سپری کردم .... چند روز پیش مدیرمسئول علنا به من گفت : مرا شخص مناسبی برای رشد جوان نمی داند . به دلیل خط فکری و نگاه تربیتی ام ! دیدم چاره ای باقی نمانده.... به اتاقم برگشتم ، استعفایم را نوشتم ، کوله پشتی را برداشتم و رفتم » .
این روایت سید امیر موسوی است از یک واقعه ! واقعه ای بس هولناک که به گفته ی بزرگی " آنان که می خندند هنوز از هولناکی واقعه خبر ندارند " روایت ناخودآگاه به طرز عجیبی تداعی کننده سیستم های آموزشی بسته ، پلیسی ، ایدئولوژیک و آهنینی است که در کشورهای توتالیتر بلوک شرق و جهان سوم تجربه شد و بعد از چندین دهه بمباران ایدئولوژیکی و ایزوله کردن مردم کشورهای خود و نابودی منابع انسانی با شکست تحقیرآمیزی به پایان رسیدند.
آموزش و پرورش در ایران سالهاست که جولانگاه آزمون و خطای بسته ترین افکار سیاسی ، دینی و معرفتی شده است که معدل فکری آنها به اقلیتی محض در ایران تعلق دارد !
اقلیتی بسیار قدرتمند و پر هیاهو و پرنفوذ که می تواند در هر دولتی ( محافظه کار یا اصلاح طلب یا اعتدال گرا ) باورها و نگاه افراطی ، منحط و خردستیز خود را بر فرهنگ تحمیل کند و بی توجه به هشدار کارشناسان و تجربیات بشری بر امیال خود پافشاری کند و به تبعات این رویه ی خطرناک لحظه ای درنگ نکند ... »
پایان پیام/
گروه گزارش/
هنوز هیچ مقام مسئولی به گزارش « صدای معلم » با عنوان « چرا با معلمان و نمایندگان آنان گفت و گو نمی کنید ؟ اخراج یک معلم در آغاز سال تحصیلی در کارنامه دولت سیزدهم ثبت خواهد شد » ؛ پاسخی ارائه نکرده است . ( این جا )
«محمد حبیبی » در گفتوگو با «شرق» در این باره می گوید:
واقعیت این است که وقتی من در اردیبهشت ۹۹ زندان بودم، از طــرف وزارتخانه آموزش و پرورش حکم اخراج و بازخرید ثبت کردند. همان زمان من به همسرم وکالت دادم و به دیوان عدالت شــکایت کرد. آبان ۹۹ که آزاد شدم، پیگیری کردم و اسفند ۹۹ دیوان عدالت اداری حکم وزارتخانه را نقض کرد و اعلام شد که مستندات برای اخراج و بازخرید کافی نیست و باید مورد بررسی مجدد قرار گیرد. اردیبهشت ۱۴۰۰ حکم بازگشت به کار من زده شد. بعد از مدت ها توانستم دوباره به مدرسه برگردم و همه چیز تا مردادماه خوب بود. به کلاس درس می رفتم و مجدداً حقوق معلمی خودم را هم دریافت می کردم.
اما مرداد امسال هیئت تجدید نظر تخلفات اداری شعبه دوم من را خواستند و گفتند که پرونده باید مجدداً مورد بررسی قرار گیرد. در این مرحله دوباره همان اتهامات امنیتی را که من به خاطر آن زندان بودم، مطرح کردند و خواستند که دفاع کنم. دفاع من این بود که عفو خوردم و طبق قانون، عفو رهبری همه اتهامات را از پرونده پاک می کند؛ یعنی کسی کــه با عفو رهبری از زندان خارج می شود، دیگر اتهامات قبلی اش قابل استناد نیست. بر اســاس این نمی توان فرد را تحت فشــار قرار داد و مشکلی هم برای فعالیت های کاری اش بر اساس آن اتهامات سابق وجود نخواهد داشت. ضمن اینکه من به خاطر اتهامات، سه سال حبس هم کشیدم؛ یعنی اتهامی به من وارد شد، به خاطر آن سه سال در زندان ماندم و در نهایت هم با عفو رهبری آزاد شدم. از ســوی دیگر، چون اتهامات درباره مدرسه و شغل من نبود، ربطی به تخلفات اداری نداشت. با وجود این دو نهاد به طور موازی داشتند من را جریمه می کردند. هم زندان رفته بودم، هم کارم را از دست داده بودم. اتهامات من اجتماع و تبانی بود که فعالیت من در کانون صنفی معلمان را به عنوان مصداق این اتهام در دادگاه در نظر گرفته بودند. حال آنکه ما نامه ای داشتیم از مشــاور حقوقی حســن روحانی، رئیس جمهور سابق که کانون صنفی معلمان تهران یک تشکل قانونی است. مجوز وزارت کشور داریم و همین الان که با شما صحبت می کنم، نمایندگان صنفی معلمان تهران در جلسات با وزیر آموزش و پرورش شرکت می کنند و حضور دارند و اگر قانونی نبود، احتمالاً وزیر اجازه حضور آن نمایندگان را نمی داد. اسم ما هم به عنوان یک تشکل قانونی در سایت وزارت کشــور وجود دارد.
۲۰ مهرماه سال جاری دوباره با من تماس گرفتند، فهمیدم که بر اساس همان اتهامات دوباره حکم بازخرید و اخراج من را صادر کرده اند. طبیعی است که همه چیز برای من خیلی عجیب بــود. در حالی که دیوان عدالت اداری پیش تر این حکم را با مستندات هماهنگ ندانسته بود. من به سر کارم برگشته بودم و اوضاع به روال عادی برگشته بود، ناگهان گفتند که همان حکم قدیمی قرار است اجرا شود. با این شرایط من هم حالا باید مجدداً این روند را پیگیری کنم تا بتوانم دوباره حقم را پس بگیرم. از اسفند ۹۶ که بازداشت شدم تا همین الان که حدود چهار سال زمان برد، حقوق من کامل قطع بود. فاصله بین اردیبهشت تا شهریور ۱۴۰۰ فقط حقوق گرفتم. این ظلم مضاعفی است که به خانواده من هم وارد می شــود. بدون اینکه هیچ گناهی در این مسئله داشته باشند. متأسفانه هیئت های تجدیدنظر و تخلفات اداری هم گویا استقلال رأی لازم را ندارند که اگر داشتند قاعدتاً نباید مجدداً چنین حکمی داده می شد. لازم است که این استقلال حفظ شود؛ اما به نظر می رسد که این رأی ها بر اساس انصاف و عدالت نیست. وظیفه معاونت حقوقی این وزارتخانه در این پرونده دقیقا چیست ؟
از حبیبی پرسیدیم که در این سال ها چگونه امرار معاش کرده است؟ که در جواب می گوید :
« از زمانی که از زندان آزاد شدم، روی ماشین کار می کنم. رانندگی در تاکسی های اینترنتی چند سالی است که جایگزین معلمی شده است» ! »
پرسش «صدای معلم » از سرپرست فعلی آموزش و پرورش آن است که چرا در برابر این مساله سکوت کرده است ؟ چگونه است که در زمان وزارت فانی خانواده های معلمان زندانی با وزیر وقت آموزش و پرورش دیدار و گفت و گو می کردند و برخی معلمان اخراج شده با پی گیری ایشان به کار خویش بازگشتند اما آقای کاظمی حتا کوچک ترین سخنی در این مورد به زبان نمی آورد ؟
چرا باید معلمی که مورد عفو قرار گرفته است این چنین با او برخورد شود ؟
دلیل این همه فشار مضاعف بر خانواده یک معلم از سوی نهادهای مختلف امنیتی و قضایی چیست و قرار است با این اقدامات کدام مشکل از آموزش و پرورش و چالش های آن حل شود ؟
آیا با این تصمیم ها بر میزان اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی افزوده خواهد شد ؟
وظیفه معاونت حقوقی این وزارتخانه در این پرونده دقیقا چیست ؟
با توجه به اتمام زمان سرپرستی و مهلت قانونی معرفی گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش ، حل مساله این معلم اخراج شده نخستین آزمون برای سنجش میزان صداقت و پای بندی در برابر امنیت فرهنگی و جایگاه واقعی معلم فارغ از هر گونه شعار برای وزیر آینده خواهد بود .
پایان گزارش/