گروه اخبار /
دیروز استیضاح وزیر آموزش و پرورش در مجلس اعلام وصول شد و هفته بعد، علیاصغر فانی، وزیری که بعد از خودداری از تایید صلاحیت دو وزیر، به تایید نمایندگان مجلس رسیده بود نیز استیضاح میشود. اعلام وصول این استیضاح بعد از دو اخطاری بود که پیش از این مجلس به فانی داده بود. اصلیترین دلیل این اخطارها وضعیت مبهم کسانی بود که در آزمون استخدامی آموزش و پرورش پذیرفته شدهاند، اما این وزارتخانه توان استخدام آنها را ندارد. وزیر میگوید، تخلفات دولت پیشین در استخدامهای بیحساب و کتاب این بلا را بر سر آموزش و پرورش آورده است؛ تخلفاتی که در آن زمان با سکوت مجلس هیچ بازتاب خبریای نداشت.
گرچه در شش ماهه گذشته فرهنگیان اعتراضات گستردهای به وضعیت معیشت خود داشتهاند اما بسیاری از آنها معتقدند با رفتن فانی مجلس گزینه قویتری را برای تصدی این پست قبول نمیکند.
محمود بهشتیلنگرودی، سخنگوی پیشین کانون صنفی معلمان در این باره به فرهیختگان میگوید: «ضعف در بخشهایی از عملکرد فانی را انکار نمیکنم. اما معتقدم مجلس در بحث استیضاح صادقانه عمل نکرد و در حالی که در برابر تخلفات متعدد وزیر آموزش و پرورش دولت دهم ساکت بود، حال قصد استیضاح فانی را دارد. از نظر من در بحث استیضاح حسننیتی وجود ندارد. کسانی که طرح استیضاح را امضا کردند، نشان دادند در واقع مسائل و مشکلات آموزش و پرورش دغدغه آنها نبوده است. اگر معتقدند وزیر آموزش و پرورش ضعیف است در واقع مجلسیها بودند که با رد کردن گزینههای پیش دولت موجب حضور فانی در آموزش و پرورش شدند و به اعتقاد من امیدی هم نیست که با رفتن فانی مجلس به گزینه بهتری رای اعتماد بدهد.»
تغییر از دولت باشد نه تحمیل مجلس
محمدرضا نیکنژاد یکی دیگر از اعضای کانون صنفی معلمان این استیضاح را در این ایام، باعث آشفتگی نظام آموزشی میداند و به فرهیختگان میگوید انتخاب یک وزیر آموزش و پرورش شایسته میتواند تا حدی مشکلات را حتی در دستگاه آموزش و پرورش کم کند. محمدعلی نجفی که دولت در ابتدا او را بهعنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کرده بود و تاحد زیادی همدلی گسترده معلمان را به همراه داشت میتوانست تا حد زیادی از نارضایتیها بکاهد اما مجلس جلوی انتخاب او را گرفت.
او ادامه میدهد: «ما معلمان ترجیح میدهیم که اگر قرار است تغییری انجام شود خود دولت اقدام به ایجاد این تغییر کند، نه اینکه این تغییر از سوی مجلس به دولت تحمیل شود. ما معتقدیم ساختار عمومی مجلس نسبت به دولت نهم و دهم تغییری نکرده است. این در حالی بود که در برابر فعالیتهای شتاب زده دوره حاجیبابایی همین مجلس سکوت کرد.»
نیکنژاد ادامه میدهد: «رفتن فانی گرهای از مشکلات باز نمیکند. وضعیت آموزش و پرورش نیازمند نگاه حاکمیتی است، چراکه آموزش و پرورش مهمترین نهاد حاکمیتی است و کلید آینده درخشان کشور است و اگر این کلید در قفل بچرخد، پیامدهای درخشانی خواهد داشت.»
حرکتی سیاسی در آستانه انتخابات
اسماعیل عبدی، رئیس کانون صنفی معلمان به فرهیختگان میگوید: «مشکلاتی که در نظام آموزش و پرورش کشور وجود دارد حتی در دولت تدبیر و امید هم کم نشد. مطالبات عام آنان از میزان دستمزد تا وضعیت بیمه تکمیلی فرهنگیان به قوت خود باقی است. اما یکی از دلایل این مشکلات خود مجلس است. بعد از رد نجفی، فانی و تیمش برای کسب رای اعتماد از مجلس قولهایی را به مجلسیها دادند و انتصاباتی در برخی ادارههای آموزش و پرورش صورت گرفت و افرادی به راس کار آمدند که همسو با سیاستهای دولت نبودند. همین انتصابها ضربههایی را به مدیریت فانی وارد کرد. برخی نمایندگان به صورت گستردهای در انتصابات آموزش و پرورش دخالت کردند.»
او ادامه میدهد: «بسیاری از مشکلات جاری در آموزش و پرورش مربوط به این یکی، دو ساله نیست. از دورههای قبل وجود داشته و الان آن را برجسته کردهاند که مهمترین آن استخدامهای بیحساب و کتاب در دوره حاجیبابایی بود که حال مشکلاتی را برای استخدام معلمان پیشدبستانی و معلمان حقالتدریسی بهوجود آورده است، اما در آن زمان مجلس سکوت کرد. گرچه معتقدم عملکرد فانی ضعیف بود، اما حرکت مجلس در استیضاح او را حرکتی سیاسی میدانم که در آستانه انتخابات مجلس شکل گرفته است.» حالا باید دید در صورتی که استیضاح فانی به حذف او از دولت منجر شود، آیا این نمایندگان گزینه بهتری را برای تصدی این پست خواهند پذیرفت؟
نمایندگان جز شعارهای انتخاباتی برنامهای ندارند
اسکندر لطفی، یکی از اعضای کانون صنفی معلمان نیز به فرهیختگان میگوید: «در سال آخر دولت دهم و وزارت حاجی بابایی، سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی به کمترین میزان ممکن، طی سالهای گذشته رسیده است.
رقم ناچیز 1 / 4 درصد (7 میلیارد دلار از 500 میلیارد دلار) تنها سهمی بود که حاجیبابایی و تیمش در چانهزنیهای کسب بودجه به دست آورده بودند و به اذعان اهل فن، این رقم بودجه، آموزش و پرورش را در سطح فقیرترین وزارتخانههای آموزش و پرورش در جهان قرار داده است.»
او ادامه میدهد: «مجلس با رای عدم اعتماد بدونشک سیاسی به نجفی، محبوب فرهنگیان، اولین چالش جدی را به وجود آورد. بعد از آن فانی توانست اعتماد نسبی مجلسیان را کسب کند و بر کرسی وزارتخانهای نشست که برای نمایندگان مجلس، فقط انتخاب وزیرش، دقت نظر را میطلبید. این نمایندگان هرگز جز در شعارهای انتخاباتی و رسانهای، راهکاری اساسی برای برونرفت از وضعیت نامطلوب وزارت آموزش و پرورش نیندیشیده بودند.»
« اعتراض مدنی فرهنگیان » در تهران و سایر شهرها همزمان با بررسی لایحه بودجه سال 1394 و ابلاغ بخشنامه دولت درخصوص افزایش حقوق کارکنان ستادی دستگاه های اجرایی در کشور آغاز شد.این اعتراضات ، در سه سطح قابل بررسی است:
اول ؛ سطح صنفی که در نگاه نخست به نظر می رسد وجه غالب این رویداد است.نظام صنفی و سندیکایی در ایران با توجه به این که خاستگاه داخلی ندارد فاقد ویژگی های بومی است و تعریف دقیقی نمی توان درباره آن ارایه داد. سندیکاها در غرب که خاستگاه اصلی این نظام ها به شمار می روند ابتدا ، در کارخانه ها و محیط های کارگری شکل گرفته اند و سپس به سایر اصناف تسری پیدا کرده اند.ما قانون نظام صنفی در کشور داریم اما با کارکردهای مورد انتظار فاصله دارد.خواسته های صنفی باید از مجاری قانونی به دولت ها بازتاب داده شوند. در کشور ما ، رفتار دولت ها با اعتراض های مدنی متفاوت است. از برخورد قهری تا حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات ، طیفی از اقدامات تاکنون دیده شده است.
واقعیات متعددی در سطح رفتارهای صنفی فرهنگیان در ماه های اخیر وجود دارد: اولاً ، نظام سازمان یافته صنفی و سندیکایی رشدیافته تری در مقایسه با سایر صنوف در حوزه فرهنگیان مشاهده می شود.ثانیاً ، هم گرایی بالای فرهنگیان نشانه این است که عرصه فرهنگ از اثرگذاری و ظرفیت بالقوه اجتماعی و سیاسی بالاتری در ایران برخوردار است.ثالثاً ، همانند هر اقدام صنفی سازمان یافته ای ، رعایت چارچوب های قانونی از اصول اولیه اعتراض های مدنی است و این در ماه های اخیر به خوبی به نمایش گذاشته شده است.رابعاً ، بیان خواسته های یک صنف اثرگذار مانند فرهنگیان به واقع گرایی و محاسبات دقیق تری نیاز دارد. قانع سازی پارلمان و دولت به طور کامل- حتی اگر اصل موضوع را نیز بپذیرند - کار دشواری است و طرح و برنامه جامع و چندلایه می خواهد.خامساً ، شناسایی و بهره مندی از حمایت فرهنگیان پیشکسوت سرشناس که در قید حیات هستند و بسیاری از مدیران ارشد کشور را آموزش و پرورش داده اند به پذیرش خواسته های فرهنگیان کمک شایان توجهی می کند.
سطح دوم ؛ نظام اداری است. مواجهه فرهنگیان با مصوبات و رویه های اداری و مالی متفاوت در بخش های مختلف دولت نیازمند بررسی دقیق و همه جانبه ای است. این که در برخی بخش های اداری کشور ، حقوق و پرداخت های جانبی بالایی وجود دارد علاوه بر آموزش و پرورش مورد توجه سایر دستگاه های اداری دولت نیز هست و این که در کشورهای توسعه یافته به معلمان یکی از بالاترین دستمزدها را می دهند دردی از فرهنگیان دوا نمی کند.تا وقتی که آموزش و حوزه فرهنگ در نگاه مسئولان ارشد جامعه هزینه است و نه سرمایه گذاری ، در آینده این وضعیت همچنان ادامه می یابد.
فرهنگیان برای طرح خواسته های خود در نظام اداری با واقعیات متعددی مواجه هستند.اولاً ، نظام اداری ایران وارداتی ، آمرانه ، بومی نشده و غیرمنعطف است و برای غلبه بر این شرایط به یک انقلاب اداری نیاز داریم که اراده و گستره ای وسیع تر از حیطه یک دستگاه را می طلبد و باید بر روی آن کار کرد. نظام اداری ، محصول بوروکراسی وارداتی و نظام آمرانه پادشاهی در ایران است و تغییر آن به یک باره اتفاق نمی افتد.ثانیاً ، ارزش های انقلاب اسلامی مبنای هر تحول و برنامه جدیدی در این کشور باید باشد و فرهنگیان نیز برای پیگیری خواسته های خود از این قاعده مستثنی نیستند.ثالثاً ، انقلاب در نظام اداری به انسان های صبور ، پیشتاز و با برنامه نیاز دارد. حرکت های دفعی ، خلق الساعه و بدون برنامه محتوم به شکست است. رابعاً ، شناخت مسائل و رویه های اداری و مالی دولت ، مطالعه تطبیقی وزارت آموزش و پرورش با سایر دستگاه های اجرایی و بررسی وضع موجود از اهمیت خاصی برخوردار است.خامساً ، ترسیم وضعیت مطلوب و جایگاه مناسب برای فرهنگیان بدون تعیین آثار مستقیم و غیرمستقیم عملکرد نظام آموزشی بر رفتارهای اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی شهروندان امکان پذیر نیست.
سطح سوم ؛ بررسی قوانین و مقررات و نقش پارلمان است.مجلس شورای اسلامی در سلسله مراتب نظام سیاسی در ایران از جایگاه و اختیارات بالایی برخوردار است و هریک از بخش های جامعه سعی می کنند روابط نزدیک تر و موثرتری با پارلمان داشته باشند.فرهنگیان با توجه به جمعیت کثیری که دارند باید بتوانند روابط خود را با مجلس شورای اسلامی بازتعریف کنند.
در حیطه مسائل و نیازهای فرهنگیان و نقش پارلمان در رفع این مشکلات ، واقعیات متعددی وجود دارد: اولاً ، با فرض همکاری دولت ، لوایح پیشنهادی تهیه شده باید به تصویب کمیسیون های تخصصی مجلس شورای اسلامی برسند و پس از تایید کمیسیون اصلی به صحن علنی می آیند.ثانیاً ، به لحاظ خواسته های مالی فرهنگیان ، کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی پس از کمیسیون آموزش و تحقیقات نسبت به سایر کمیسیون های فرعی در حوزه آموزش و پرورش از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است.ثالثاً ، شناخت قوانین و مقررات ، ضعف ها و قوت های هرکدام و ارایه طرح های پیشنهادی برای جایگزینی با قسمت های ضعیف و یا جاهایی که قانون درباره آنها سکوت کرده است به تعامل ویژه ای با مجلس شورای اسلامی نیاز دارد.رابعاً ، استفاده از ظرفیت های رسانه برای انجام هرگونه اصلاحات قانونی به نگاه هنرمندانه ای برای همراه سازی مردم و سایر اقشار حقوق بگیر جامعه نیازمند است.فرهنگیان برای آگاهی بخشی و قانع سازی مردم ، دولت و مجلس شورای اسلامی به ظرفیت رسانه های مرکز ، محلی ، شبکه های اجتماعی و همچنین تعامل با رسانه ملی نیاز دارند. خامساً ، شورای عالی انقلاب فرهنگی
، سیاستگذار و رکن اصلی در حوزه فرهنگ و آموزش این کشور است.فرهنگیان باید بتوانند با این شورا ارتباطات سازنده ای در زمینه تدوین قوانین و مقررات موردنیاز برقرار کنند.
با توجه به ابعاد صنفی ، اداری و قانونی که درباره اعتراض های مدنی فرهنگیان برشمرده شد تردید نداشته باشید در خوش بینانه ترین حالات با این گونه رفتارها به عنوان یک بحران در همه کشورها مواجهه خواهد شد و مدیریت آن در دستور کار قرار خواهد گرفت تا ابعاد سیاسی آن از کنترل خارج نشود.از این رو ، پیشتازان و برنامه ریزان این گونه اقدامات ، باید بتوانند کانال های ارتباطی شفاف و مستقیم با دولت و مجلس شورای اسلامی و به ویژه بخش های امنیتی داشته باشند و در سال همدلی و همزبانی ، از ایجاد ابهام و اقدامات افراطی جلوگیری کنند.دولت از صدور بخش نامه هایی که به چندگانگی نظام پرداخت ها در دستگاه های اجرایی دامن می زند تا زمانی که اصلاحات لازم در نظام اداری صورت نگرفته و به تعبیر من انقلاب اداری واقع نشده باید خودداری کند.
فرهنگیان برای استفاده از ابزار رسانه به این واقعیت لازم است توجه داشته باشند که جامعه از اقشار متعددی تشکیل شده و فرهنگیان یکی از بخش های آن هستند و باید به انتظارت عمومی جامعه از دولت ، مجلس شورای اسلامی و رسانه ها در کنار خواسته های صنفی خود توجه کرده و آنها را نادیده نگرفته و حساسیت سایر اقشار را برنیانگیزند.انتظار عمومی مردم از دولت ، مجلس شورای اسلامی و رسانه این است که به حقوق تمامی اقشار جامعه نگاه همه جانبه داشته باشند ولی این به معنای نادیده انگاری و کم رنگ سازی یک رویداد صنفی در جامعه همانند اعتراض مدنی فرهنگیان نیست و ضرورت دارد با ملاحظات لازم به آن پرداخته شود.
رفتار موردانتظار از دولت و مجلس شورای اسلامی که دو طرف مذاکره کننده با فرهنگیان هستند این است که اجازه دهند خواسته ها به دقت و بطور مستند منعکس شود و راه طرفین برای قانع سازی یکدیگر باز باشد.اگر به زمان بیشتری برای حل و فصل این اختلاف و رفع مشکلات فرهنگیان نیاز است برنامه زمان بندی ارایه شود.دولت اگر مبنا را بر مذاکره با فرهنگیان گذاشته باشد این فرصت بسیار مناسبی است تا این قشر تاثیرگذار و آینده ساز بتوانند با شفاف سازی و مستندسازی خواسته های خود به قانع سازی طرف مذاکره کننده امیدوارتر از همیشه باشند.
من این چارچوب را با توجه به تجربه کار کارشناسی در سال های اول دهه هشتاد در ستاد وزارت آموزش و پرورش و باور فردی به نقش راهبردی فرهنگیان در جامعه ارایه کرده ام و فکر می کنم یک وزیر جامع الاطراف و چندین نماینده منتخب فرهنگیان در مجلس شورای اسلامی می توانند بخش مهمی از راه های ارتباطی فرهنگیان را با مراجع بالادستی و مراکز ذیربط برقرار کرده و اوضاع را به خوبی در آینده سامان دهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
محمد مهدی زاهدی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس و در پاسخ به این پرسش که «علت اصلی مطرح شدن استیضاح وزیر آموزش و پرورش چیست؟»، اظهار داشت: موضوع طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش به دلایل مختلف است.
وی با اشاره به برخی موضوعات اصلی تهیه طرح استیضاح آموزش و پرورش خاطرنشان کرد: موضوعات مدیریتی، انتصابات باندی و جناحی و استفاده از افرادی که شایستگی لازم را ندارند، بخشی از موضوعات استیضاح وزیر آموزش و پرورش است.
زاهدی افزود: وجود تفاوت فاحش بین حقوق فرهنگیان با دیگر دستگاهها، بیمهها و موضوع دانشگاه فرهنگیان از دیگر موارد مطرح شده استیضاح است.
وی در پاسخ به این پرسش خبرنگار فارس مبنی بر اینکه «آیا در خصوص مربیان پیش دبستانی و آزمون استخدامی نیز اشکالاتی وجود داشت؟»، تصریح کرد: این موضوع پیش از این نیز مطرح بود که پرونده وزیر آموزش و پرورش جهت بررسی به قوه قضائیه ارجاع شد.
رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه پیش از اعلام طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش، جلسات مختلفی در کمیسیون آموزش مجلس برگزار شد، گفت: راجع به تمامی موارد به وزیر آموزش و پرورش و معاون پارلمانی وزارتخانه تذکر داده بودیم که اگر این اتفاقات انجام نشود، مشکلاتی به همراه خواهد داشت.
زاهدی با بیان اینکه بنده از امضاء کنندگان طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش نیستم، اظهار کرد: در مجموع طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش با 64 امضا توسط هیأت رئیسه مجلس اعلام وصول شد و چهارشنبه هفته آینده با حضور فانی در مجلس جلسه استیضاح برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/
گروه اخبار / در ساختمان هرمی بهارستان هستند نمایندگانی که نه رای میدهند، نه نطقی میکنند، نه تذکری میدهند. در صحن علنی مجلس یا حضور پیدا نمیکنند و یا مشغول فعالیتهایی بیارتباط با تصمیمات مجلس میشوند. در جلسات کمیسیونی نیز تصمیمات را به دیگران واگذار کرده و در پاسخ خبرنگاران حول موضوعات و تصمیمات کمیسیون به راحتی ابراز بیاطلاعی میکنند.
گروه اخبار /
سید حسین نقوی حسینی نمایندگی مجلس را یک امر اعتباری تلقی می کند و اصالت خود را همان ۲۷ سال معلمی می داند؛ یکی از معدود معلمانی است که در تمامی مقاطع تحصیلی تدریس کرده است و حتی با وجود اینکه از ابتدای مجلس هشتم نماینده مجلس است هنوز ارتباط نزدیکش با معلمان و دانش آموزان را قطع نکرده است.
رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس می گوید اشکالات حوزه آموزش و پرورش را به خوبی می شناسد، جزئیات آمارهایی که ارائه می دهد نیز وجوه تازه ای را بر ما آشکار می کند که چرا الآن وضع معیشت معلمان مطلوب و قابل قبول نیست.
اولین سرپرست دانشگاه فرهنگیان ـ که قبلاً با نام مجتمع آموزشی پیامبر اعظم (ص) شناخته می شد ـ در سطوح مختلف شهرستانی و استانی و وزارتی کار کرده است و تربیت معلم را به خوبی می شناسد.
در هفته سرکشی به حوزه های انتخابیه، ظهر یک روز گرم بهاری در سایت «نماینده» میزبان نماینده مردم ورامین شدیم تا دغدغه های خودش و سایر نمایندگان مجلس در حوزه مسائل آموزش وپرورش را بشنویم و راهکارهای موجود را برای ما بازگو کند.
آنچه می خوانید حاصل بخشی از یک نشست صمیمی است که به موضوع فرهنگیان اختصاص داشته است.
* شما رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس هستید و مطمئناً نسبت به مسائل و مشکلات فرهنگیان اشراف دارید. لازمه حل مشکلات این قشر جامعه چیست؟
ما در آموزش وپرورش دو مشکل عمده داریم که باید حل شود. هر کس و هر دولت و هر جریانی که وزیر است باید این مشکلات را حل کند. اول اینکه نگاه دولت نسبت به آموزش وپرورش باید تغییر کند، شعار دادن فایده ندارد. حضرت آقا در اردیبهشت امسال در دیدار با معلمان ـ که من هم به عنوان رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس توفیق حضور داشتم ـ به نکته خیلی درستی اشاره فرمودند و آن هم این بود که این سرمایه گذاری است.
این نگرش که آموزش وپرورش مصرفی است و تولید ندارد، غلط است. این نگاه باید عوض شود. اگر ما با این نگاه آموزش وپرورش را ببینیم که داریم برای نسل آینده، برای آینده کشور سرمایه گذاری می کنید، آن وقت همه پول می گذارند و کمک می کنند. الآن متأسفانه این طور نگاه نمی شود. من با دولت ها هم کاری ندارم، هر دولتی نگاهش همین است که از آموزش وپرورش چیزی بیرون نمی آید و فقط هزینه می شود. خب اگر فقط هزینه می کنید این دانشمندان هسته ای و این نخبه ها از کجا آمدند؟ این وزرا و این نمایندگان مجلس از کجا آمدند؟ من اینجا می خواهم گلایه کنم که در پی اعلام مقام معظم رهبری و موضع شفاف ایشان، دولت هنوز هیچ قدمی برنداشته است. ایشان دولت را مخاطب قرار دادند و فرمودند: «دولت باید در این زمینه فکر کند و اقدام کند» ما تا الآن نه فکر و نه اقدامی ندیده ایم. یکی از نگرانی های فراکسیون فرهنگیان همین است. دولت برای تحقق منویات مقام معظم رهبری چه برنامه ای دارد؟ ایشان که نصیحت نکردند! به دولت ابلاغ کردند. ما هم منتظر اعلام برنامه دولت هستیم.
* مجلس نقشی در این اقدامات دولت دارد؟ لابد بدون قانون گذاری در مجلس کار اساسی نمی شود انجام داد.
نقوی حسینی: مجلس اعلام کرده و می کند که دولت هر برنامه ای بدهد حمایت خواهد کرد، ولی چون دخل وخرج در اختیار دولت است، این دولت است که باید پا پیش بگذارد.
نکته دوم این است که در خود آموزش و پرورش باید یک تحول اتفاق بیفتد. ما یک جوال دوز که به کسی می زنیم باید یک سوزن هم به خودمان بزنیم. آموزش وپرورش اشکالات اساسی دارد. الآن یک اشکال را من عرض می کنم.
ما ۱۳ میلیون دانش آموز داریم، ۲۶ هزار میلیارد تومان هم اعتبارمان است. این یعنی ما برای هر دانش آموز ۲ میلیون تومان خرج می کنیم. قوی ترین مدارس غیرانتفاعی تهران که برنامه های تقویتی و پرورشی شان در اوج است، مگر بیش از ۲ میلیون تومان می گیرند؟ پس معلوم است که در آموزش وپرورش اشکال وجود دارد. دولت برای دانش آموزی که در کلاس های درس روستای جوادآباد سر کلاس می رود سالانه ۵۰۰ هزار تومان هم هزینه نمی کند. پس این ۱.۵ میلیون تومان کجا می رود؟ گیر ما اینجاست. در آموزش وپرورش باید تحول اتفاق بیفتد.
ما یک میلیون و ۱۰۰ هزار فرهنگی داریم، اگر این عدد را بر ۱۳ میلیون دانش آموز تقسیم کنید متوجه می شوید که این طوری نمی شود آموزش وپرورش را اداره کرد. به گفته خود مسئولین وزارتخانه ما در شهر تهران ۳۵ هزار نفر مازاد داریم. کدام دستگاه در این مملکت نیروی مازاد دارد؟ یعنی ۳۵ هزار نفر معلم از حقوق بقیه معلم ها دریافت می کنند و از جیب بقیه می گیرند. این وضعیت ادامه پیدا کند شما هر میزان اعتبار را افزایش بدهید باز هم مشکل حل نمی شود.
اخیراً هم آقای وزیر گفتند می خواهیم ۵ هزار نفر را جذب کنیم. دستگاهی که با آمارهای متفاوت حداقل چند صد هزار نیروی مازاد دارد، می خواهد نیرو جذب کند. این چه توجیهی دارد؟ آنها باید بروند مازاد را برنامه ریزی کنند. گیر آموزش وپرورش اینجاست!
ما در قانون بودجه، الآن سه سال است که به دستگاه ها اجازه می دهیم که املاک، مستغلات و امکانات خودشان را یا تبدیل به احسن کنند یا تجاری سازی کنند و یا بفروشند.
عملکرد آموزش وپرورش در این زمینه صفر است بروند ببینند وزارت نفت و مخابرات که صفر نیست چه کار کردند! به عنوان مثال مرکز تربیت معلم شهید باهنر تهران، حدود ۳ هکتار زمین، ۲ هزار متر زیربنا و ۷۰ نفر پرسنل، فقط ۱۰۰ دانشجو را تربیت می کند. این اصلاً اقتصادی نیست. پول آب و برق و گاز و نگهداری ساختمان را هم که حساب کنیم خیلی زیاد می شود. بااین وجود ما ۸ مرکز مشابه این مورد فقط در تهران داریم، درحالی که یک پردیس کافی است. من وقتی مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم (ص) بودم در شورای عالی آموزش وپرورش مصوب شد که در هر استان یک پردیس دختران و یک پردیس پسران داشته باشند، در مجموع ۳۱ استان است که کلاً ۶۲ پردیس در سراسر کشور باید باشد. تا الآن حتی یک پردیس از ۱۱۴ پردیس را هم جمع نکردند! این ۱۱۴ پردیس پرسنل دارد، هزینه های آب و برق و نگهداری دارد. تمام هزینه این پردیس ها الآن از جیب معلم ها پرداخت می شود. انصافاً شرکت نفت اگر ۳ هکتار زمین سر چهارراه ولیعصر تهران داشته باشد، پرسنلش بیمه دندان نمی شوند؟
درمجموع ما باید برای حل مشکل آموزش وپرورش دو کار انجام بدهیم: اول اینکه نگاه دولت باید عوض شود. دولت باید بداند که هر چه پول بگذارد سرمایه گذاری است.
دوم اینکه خود آموزش وپرورش اقتصادش را دچار یک تحول کند و الّا اگر همه پول نفت را هم در شکم آموزش وپرورش بریزند مشکل حل نمی شود.
الآن فرهنگیان با بدترین وضع معیشتی روبرو هستند. معلم که نمی تواند برود کار دیگری انجام بدهد، نمی تواند دلالی کند؛ البته ممکن است برخی معلمان سراغ کار دوم هم بروند، کسی که حداکثر یک و نیم میلیون تومان حقوق می گیرد و حتی در دورترین نقاط باید ۸۰۰ هزار تومانش را هم برای اجاره خانه بدهد، چطور می تواند زندگی کند؟
من همین الآن که نماینده مجلس هستم، هفته ای به دو مدرسه سر می زنم. اول با دانش آموزان صحبت می کنم، بعدش هم پای درد دل معلمان می نشینم و همه مطالب شان را گوش می دهم. من در متن جامعه فرهنگیان حضور دارم و از دور شعار نمی دهم. معلم ها الآن انگیزه ندارند، معلمی در حال تبدیل شدن به شغل دوم است. تا الآن می گفتیم برخی معلم ها شغل دوم دارند، حالا باید بگوییم معلمی شغل دوم شان شده است. البته او چاره ای ندارد و مانند من و شما هزینه دارد، چون شرایط آموزش وپرورش خیلی بد است.
مجلس طرح رتبه بندی را پیشنهاد کرد، منتها در شورای نگهبان به بن بست اصل ۷۵ قانون اساسی برخورد کردیم. چون دخل وخرج کشور دست دولت است ما نمی توانستیم برای دولت هزینه درست کنیم. اینجا بود که قرار شد دولت لایحه بدهد و به وزیر گفتیم لایحه رتبه بندی را بیاورد. چهار ماه مانده به پایان سال ۹۳ قول داد و گفت «رتبه بندی را در دولت لایحه می کنیم و به مجلس می آوریم.» سه بار هم از تلویزیون مصاحبه کرد و همین را گفت که آخر اسفند لایحه رتبه بندی را به مجلس می آوریم. ما یک دفعه شنیدیم ۲۷ اسفندماه هیئت دولت «رتبه بندی معلمان» را تصویب کرد، اما نه لایحه!
وقتی گفتند رتبه بندی تصویب شد ما گفتیم این خیلی خوب است و آنچه منتظرش بودیم اتفاق افتاد. بعد دیدیم این لایحه نیست. فهمیدیم دولت سرش را زد، ته اش را هم زد، وقتی تبدیل شد به یک شیر بی یال و کوپال به نام رتبه بندی به آموزش وپرورش ابلاغ کردند.
در آن هم شرایط سختی را گذاشتند که اگر معلم ها این طور شوند، اگر آن طور شوند، فلان مقدار به حقوق شان اضافه می شود؛ و این طور شد که رتبه بندی دنیا نیامده سقط شد و چیزی به مجلس نیامد.
جمعی از نمایندگان طرحی را تهیه کرده اند که حدود ۱۴۴ نفر هم آن را امضا کردند. زمان ایجاد هسته طرح من حضور فعال داشتم، اما مکتوب شدن و امضا گرفتن طرح زمانی اتفاق افتاد که من در یک مأموریت سفر خارجی بودم. حالا اینجا من این را بگویم که معلم ها فکر نکنند من مخالف این طرح بودم ـ الآن در بعضی شبکه های اجتماعی انتقاد می کنند که چرا رئیس فراکسیون فرهنگیان این طرح را امضا نکرده است، درحالی که در همان هفته که من نبودم طرح مکتوب شد و امضاهایش جمع شد. ـ در این طرح قرار شده یک درصد مالیات از مصرف گرفته شود و این صرفاً به تأمین حقوق و مزایای معلمان اضافه شود. این افزایش یک درصدی مالیات ابعادی دارد که باید فضای کشور و تورم و گرانی در نظر گرفته شود.
الآن این طرح در چه مرحله ای است؟
نقوی حسینی: این طرح تقدیم هیئت رئیسه شده است و اگر به صحن بیاید نمایندگان قاطع رأی خواهند داد. منتها مشکل یک میلیون و صد هزار نفر باید حل شود، وگرنه اگر پنج درصد مالیات هم بگیریم فایده ای ندارد. (نماینده)
جام جم
گروه اخبار / ستاد انتخابات کشور با صدور اطلاعیه شماره 3 این ستاد دوره زمانی ثبت نام از داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی را اعلام کرد.
در صد سال اخير كسانی كه درباره مشكلات جامعه سخن گفتهاند و مطالعه كردهاند معمولاً مجموعه علل و عواملی كه باعث اين همه مشكلات علمی، بيچارگی و بدبختی و مسائل نظری برای جامعه شده است را بيشتر در سه محور كندوكاو كردهاند.
اولين محور، مداخله كشورهای خارجی، استعمار و انواع و اقسام سلطهطلبیها بوده است. دومين نكته رژيمهای سياسی حاكم و مساله سوم تلقی مردم از دين بوده است. اين سه عامل تاكنون بيشتر مورد تاكيد بوده است و بسته به ديدگاههای مختلف بر يكی از اين عوامل بيشتر تاكيد شده است. اگرچه معمولاً كسی هم نيست كه دو عامل دیگر را انكار كرده باشد.
اما مسالهای كه مهمتر از اين سه عامل است وضع فرهنگی مردم است. به تعبير ديگر ، آسيبشناسی فرهنگی مردم ايران و اينكه به لحاظ فرهنگی چه امور نامطلوبی در ذهن و ضميرشان راسخ شده است. بنابراين سخنان من به معنای انكار سه عامل ديگر نيست. ولی تاكيد بر اين است كه مهمتر ازآن، نگرشهای فرهنگی ماست.
در باب نگرشهای فرهنگی من يك تفسير دوگانه دارم. من معتقدم وقتی گفته میشود كه از ماست كه بر ماست و اينكه گفته میشود ما بايد از درون تغيير كنيم دو نوع تغييركردن مراداست كه من به يك نوع آن میپردازم.گاه وقتی گفته میشود كه «ما بايد عوض شويم» يعنی تا ما رفتار اخلاقی سالمی نداشته باشيم وضع مان بهبود پيدا نمیكند و اين نكته گفته میشود كه سود سرانجام و بالمآل همه در اخلاقی زيستن است. اين اخلاقی زيستن يكی از دو بخش مطلب محل اشاره من است. اما وضع فرهنگی تنها به بحث اخلاقی ما بستگی ندارد و به يك سری نگرشهای ذهنی هم بستگی دارد و من میخواهم به اين نگرشهای ذهنی بپردازم.
نگرشهای ذهنی اموری هستند كه آگاهانه يا ناآگاهانه در ما راسخ شدهاند و ما در همه كنشها و واكنشها تحتتاثير اين نگرشها هستيم كه لزوماً جنبه اخلاقی هم ندارد و برای تغيير آنها نبايد رفتار اخلاقی ما تغيير كند. برعكس اين نگرشها هستند كه اخلاق ما را به سمت ناسالمی میكشند. میشود اين نگرشها را تحت عنوان جامعهشناسی قوم ايرانی بحث كرد. اما موضوع بحث من درباره جامعهشناسی ايران معاصر نيست. به تعبير ديگر من به اين بحث كه شاخهای از جامعهشناسی و روانشناسی مربوط به اقوام است، نمیپردازم.از این رو اين سخنان را نبايد در عداد كتاب « روح ملتها »ي زيگفريد يا نوشته مرحوم بازرگان كه گفتند زيگفريد به روح ملت ايران نپرداخته و من به روح ملت ايراني ميپردازم تا نوشته كاملتري شود، قرار داد.
من بيست عامل را که به مسائل فرهنگي و نگرشهاي ايرانيان مربوط ميشود، احصاء كردهام. استدلالهاي من هم بر اين مطالب بيشتر دروننگرانه است. يعني مخاطب بايد به درون خودش مراجعه كند و ببيند كه در خودش چنين حالتي وجود دارد يا نه؟ و اگر وجود دارد ميتوان گفت این سخنان روي صواب دارد.
پيش داوری: اولين خصوصيتی كه در ما وجود دارد، پيش داوریهای فراوان نسبت به بسياري از امور است. اگر هر كدام از ما به درون خودمان رجوع كنيم پيشداوري های فراوان میبينيم. اين پيشداوریها در كنش و واكنشهای اجتماعی ما تاثيرات منفی زيادی دارد. معمولاً وقتی گفته میشود پيش داوری، بيشتر پيشداوری منفی محل نظر است ولیآثار مخرب پيشداوری منحصر به پيشداوری منفی نيست. پيشداوریهای مثبت هم آثار مخرب خود را دارد. از جمله خوشبينیهاي نابهجا كه نسبت به برخی افراد و قشرها و لايههای اجتماعیداريم.
دگماتيسم و جمود: نوعي دگماتيسم و جمود در ما ريشه كرده است. من اينباره كه چرا ملت ايران تا اين حد اهل جزم و جمود است، اصلاً تحقيقات روان شناختي و تاريخي ندارم. يعني واقعيت آن براي من محل انكار نيست اگرچه تبيينش براي من امكانپذير نيست. آنچه كه در ما وجود دارد كه از آن به جزم و جمود تعبير ميشود اين است كه باور ما يك« ضميمه »اي دارد. يعني اینكه ما معتقد باشيم كه فلان گزاره درست است، اين سالم است اما اگر معتقد باشيم كه آن فلان گزاره محال است كه درست نباشد؛ اين «محال است» انسان را تبديل به انسان دگمي ميكند و ما كمتر ميشود كه به چيزي معتقد باشيم و يك «محال است» منضم به اين اعتقادمان نباشد. به تعبير ديگر وقتي ما يك عقيده داريم كه «فلان گزاره صحيح است» يك عقيده دومی هم داريم و آن این است كه «گريزناپذير است كه فلان گزاره صحيح نباشد».
خرافهپرستي: ويژگي ديگر ما خرافهپرستي است هم خرافه در بافت ديني و مذهبي و هم در بافتهاي غير ديني و مذهبي؛ خرافه در بافت مذهبي يعني چيزي كه در دين نبوده و درآن وارد شده است. اما مهمتر اين است كه به معناي سكولار آن هم خرافهپرست هستيم. خرافي به معناي باور آوردن به عقايدي كه هيچ شاهدي به سود آن وجود ندارد ولي ما همچنان آن عقايد را در كف داريم.اين سه مساله را ميتوان سه فرزند «استدلال ناگرايي» ما دانست. هركه اهل استدلال نباشد اهل اين سه است بنابراين راهحل درمان اين سه، تقويت روحيه استدلالگرايي است.
بهادادن به داوريهاي ديگران نسبت به خود:
ما به ندرت در « من »ي كه از خودمان تصور داريم زندگي ميكنيم و هميشه توجهمان به «من» ي است كه ديگران از ما تصور دارند و هميشه ترازوي ما در بيرون ماست. اين بهادادن به داوريهاي ديگران علتالعلل يكسري مشكلات فرهنگي جامعه ماست.
همرنگي با جماعت: نكته پنجم ناشي از نكته چهارم است به اين معنا كه ما هيچوقت در برابر جمهوري كه با آن سروكار داريم نتوانستهايم سخنی بگوييم كه در مقابله با آن (جمهور) باشد و هميشه همرنگ شدن با جماعت براي ما مهم است.
تلقينپذيري: تلقين يعني رايي را بيان كردن و آراي مخالف را بيان نكردن و مخاطب را در معرض همين راي قرار دادن. هر وقت شما در برابر هر عقيدهاي نظر مخالفان آن را هم خواستيد نشان ميدهد كه تلقينپذير نيستيد. تلقينپذيري يعني قبول تكآوايي.
القاپذيري: القاپذيري به لحاظ روانشناختي با تلقينپذيري متفاوت است. در القا يك راي آنقدر تكرار ميشود تا تكرار جاي دليل را بگيرد. اگر من گفتم فلان گزاره صحيح است شما از من انتظار دليل داريد اما من به جاي اينكه دليل بياورم 200 بار فلان گزاره را تكرار ميكنم و كمكم ما فكر ميكنيم كه تكرار مدعا جاي دليل را ميگيرد. يعني به جاي اقامه دليل، خود مدعا تكرار ميشود و اين هنري است كه در « پرودياگاندا» يا آوازهگري وجود دارد. اينكه رسانهها وقتي در دست قدرتها قرار ميگيرند آنها خوشحال ميشوند به دليل وجود همين روحيهالقاپذيري در مردم است و الا اگر ملتي القاپذير نباشد هرچه كه رسانهها بگويند چون دایماً دليل ميخواهند كسي از به دست گرفتن راديو و تلويزيون اظهار خوشحالي نميكند.
تقليد: منظور من از تقليد نه آنست كه در فقه گفته ميشود. مراد، تقليد به معناي روان شناختي آن است. يعني اينكه من آگاهانه يا ناآگاهانه تحت الگوي شخصي باشم. يعني منخودم را مانند تو ميكنم و به تو تشبه ميجويم و تقليد، يعني من تو را الگو گرفتهام. آنچه كه در عرفان گفته ميشود كه تشبه به خدا بجوييد اگر اين كار را با انسانها انجام داديم تعبير به تقليد ميشود و اين تقليد هم در اديان و مذاهب و هم عرفان مورد توبيخ است.
تعبد: تعبد يعني سخني را پذيرفتن صرفاً به اين دليل كه فلان شخص آن را گفته است. يعني اينكه اگر این صورت استدلالي من ذهن من را آزار ندهد كه «فلان گزاره صحيح است چون فلان شخص گفته است: فلان گزاره صحيح است»، من اهل تعبدم. آيهاي در قرآن است كه معمولاً كمتر نقل ميشود «اتخذو احبارهم و رهبانهم من دونا...» كه در باب روحانيت نصاري و يهود است كه فراوان ميگويد كه يهوديان و نصاري روحانيون خود را ميپرستيدند من دونا... (به جاي خدا يا علاوه بر خدا). صحابي از امام باقر ميپرسد كه آيا واقعاً ميپرستيدند حضرت در جواب ميگويد هرگز اينگونه نيست؛ روحانيون مسيحي به مردم نميگفتند كه ما را بپرستيد و اگر هم ميگفتند كسي نميپرستيد. اما اينكه قرآن به آنها اين نسبت را ميدهد به اين دليل است كه رفتاري كه با خدا بايد ميداشتند با روحانيون خود داشتند. مجموعه عوامل دسته دوم ناشي از يك عمل واحد است و آن اينكه ما «زندگي اصيل» نداريم. زندگي اصيل به تعبير روان شناسان انسانگرا و به تعبير عرفا يعني زندگي براساس فهم و تشخيص خود. زندگي اصيل را فقط كساني انجام ميدهند كه دو سرمايه دارند؛ عقل در مسائل نظري و وجدان در مسائل عملي.
شخصيتپرستي: كمتر مردمي به اندازه ما شخصيتپرستند و شخصيتپرستي جز اين نيست كه شخصيتي خود را بر ما عرضه ميكند و خوبيهايي كه در زندگي اطراف خودماننميبينيم از سر توهم به او نسبت ميدهيم و او را به دست خودمان بزرگ ميكنيم.
تعصب: تعصب همافق با شخصيتپرستي است. تعصب به معناي چسبيدن به آنچه كه داريم و نگاه نكردن به چيزهاي فراواني كه نداريم. اگر من شيفته آنچه كه دارم شدم و فكركردم که جاي نداشتهها را هم برايم ميگيرد من نسبت به آن تعصب پيدا كردهام و اينجاست كه من نسبت به كساني كه به آن وفاداري ندارند دو ديدگاه پيدا ميكنم. گروهي خودي ميشوند و گروهي غيرخودي. قرآن خودي و غيرخودي را رد كرده است چرا كه درباره حب و بغض ميگويد وقتي با گروهي دشمنيد دشمني باعث نشود درباره آنها عدالت و انصاف را فراموش كنيد. درباره دوستي هم ميگويد هميت جاهليت شما را نگيرد. هميت جاهليت يعني اينكه چون فلاني از قبيله من است، طرف او را چه ظالم باشد چه عادل، ميگيرم. بهعبارت ديگر ويژگيهاي خود او مهم نيست بلكه ويژگيهاي تعلقي او مهم است.
اعتقاد به برگزيدگي: هر كدام از ما اگر به خودمان رجوع كنيم ميبينيم به نوعي فكر ميكنيم که به نوعي مورد لطف خدا هستيم. يعني درست است كه ممكن است وضع ما به مو بند باشد اما پاره نميشود و اكثر اهمال ها و بيتوجيها ناشي از همين نكته است. لاپينيس اصطلاحي داشت كه براي موارد ديگري به كار ميبرد. اين اصطلاح « هماهنگي پيش بنياد »بود به معني اينكه گويا همه امور از پيش حاصل آمده است. گويا ما اين هماهنگي پيشبنياد را راجع به خودمان قایليم.
تجربه نيندوختن از گذشته: پس از اقدامات انساندوستانه افرادي چون ماندلا واسلاوهاول و اقدامات انساندوستان كه در باب فرهنگي كردن سياست تلاش كردند، زياد شنيدهايم كه «ببخش و فراموش كن» يا «ببخش و فراموش نكن». اما داستان بر سر اين است كه اگر شما ببخشانيد و فراموش كنيد باز هم از همانجا ضربه ميخوريد. انسانهاي سالم كساني هستند كه در درون شان ميتوانند بزرگترين دشمنان خود را از لحاظ عاطفي ببخشايند، چرا كه از لحاظ عاطفي بايد بخشود اما از لحاظ ذهني نبايد فراموش كرد. اما متاسفانه ما عكساين عمل ميكنيم،از لحاظ عاطفي نميبخشيم و كينهجويي در ما زنده است اما به لحاظ ذهني فراموش ميكنيم چرا كه حافظه تاريخي ملت ما بسيار كند و تار است.
جدي نگرفتن زندگي: سقراط از ما ميخواست كه در عين شوخطبعي زندگي را جدي بگيريم ؛ كساني زندگي را جدي ميگيرند كه دو نكته را باور كنند:
1. باور به مستثني نبودن از قوانين حاكم بر جهان. دليل هر جدي نگرفتن مستثني دانستن خود از قوانين هستي است.
2. نسبتسنجي در امور
روان شناسان اصطلاحي دارند با اين مضمون كه انسان بايد بتواند وزن امور را نسبت به هم بسنجد. انسانهايي كه زندگي را جدي نميگيرند چيزهاي مهمتر را براي چيزهاي مهم رها ميكنند. فراوانند انسانهايي كه در طول زندگي خطاي تاكتيكي نميكنند اما خطاي استراتژيك عظيم دارند يعني كل زندگي را ميبازند اما در ريزهكاريها وسواس دارند.
ديدگاه نسبت به كار: ديدگاه كمتر مردمي نسبت به كار تا حد ديدگاه ما نسبت به كار مبتذل است. ما كار را فقط براي درآمد ميخواهيم و بنابراين اگر درآمد را بتوانيم از راه بيكاري هم به دست آوريم از كار استقبال نميكنيم. در واقع ما كار را اجتنابناپذير ميدانيم در حالي كه بايد ديدگاه مولوي را درباره كار داشته باشيم كه معتقد بود كار جوهر انسان است.
قایل نبودن به رياضت: رياضت در اين جا نه به معناي آنچه كه مرتاضان انجام ميدهند رياضت به معناي اينكه در زندگي همه چيز را نميتوان داشت. بنابراين بايد چيزهايي را فدا كرد تا چيزهاي باارزشتري را به دستآورد. قدماي ما ميگفتند دنيا دار تزاحم است يعني همه محاسن در يكجا قابل جمع نيست به تعبير نيما يوشيج تا چيزها ندهي چيزكي به تو نخواهند داد. در زبانهاي اروپايي قداست از ماده فداكاري است. عارفان مسيحي ميگفتند اينكه فداكاري و قداست از يك مادهاند به اين دليل است كه قداست به دست نميآيد مگر به قيمت از دست دادن چيزهاي فراوان. ولي ما ميخواهيم همه چيز را داشته باشيم. وقتي ديدگاه مان نسبت به كار آن گونه است نسبت به مصرف هم ديدگاه مان اينگونه ميشود و باعث ميشود دچار مصرفزدگي شويم. وقتي ما بحث مصرفزدگي را مطرح ميكنيم ميگویند كه شما از اوضاع جامعه و فقر خبر نداريد؛ بايد گفت مصرفزدگي يك ديدگاه است نه يك امكان. يعني فرد فقير هم در سویدای دل خود ميگويد كاش بيشتر داشتم و بيشتر مصرف ميكردم. كدام يك از ما براي آرمانهاي خود حاضر است به قدر ضرورت اكتفا كند. اين مصرفزدگي ما را به دنائت ميكشد. اگر ما بوديم و فقط ضروريات زندگي مجبور به كرنش كردن نبوديم.
از دست رفتن قوه تميز بين خوشايند و مصلحت: مردمي كه منافع كوتاهمدت را ببينند و قدرت ديدن منافع درازمدت را نداشته باشند در معرض فريبخوردگي هستند. دليل موفقيت سياستهاي پوپوليستي در كشور كه در يك سال اخير هم رواج پيدا كرده نديدن منافع درازمدت است. وقتي منافع بلندمدت ديده نشود منافع كوتاهمدت تامين ميشود به قيمت نكبت و ادبار درازمدت.
زيادهگويي: ما درست برخلاف آنچه كه در اديان و مذاهب گفته ميشود زيادهگو هستيم و پرحرف ميزنيم. نقل است كه عرفا هم در سكوت تبادل روحي داشتند اما ما ملت پرسخني هستيم و آسانترين كار براي ما حرفزدن است.
زبان پريشي: بدتر از پرسخني ما زبانپريشي ماست. زبانپريشي به اين معنا است كه انسان حرف خود را خودش هم متوجه نميشود يعني اگر تحليل روان شناختي در سخنان ما انجام شود اصلاً برخي جملات معنا ندارد. سخنان همه مانند شهركهاي سينمايي است كه در زمان فيلم پر از دژ و قلعه است اما وقتي فشار ميدهيم فرو ميريزد. به تعبير ديگر ، حرفهاي ما پشتوانه ندارد و همه ما از صدر تا ذيل ياوه ميگوييم و به همين دليل هم به لحاظ ذهني تا اين حد پريشانيم. كساني كه سرگرداني ذهني دارند اول بايد زبان خود را پالايش كنند. يعني بايد حرف را فهميده بزنند و از طرف مقابل هم حرف فهميده بخواهند. نوام چامسكي براي اينكه ثابت كند كه هر جملهاي كه قواعد نحوي و صرفي آن رعايت شده صرفاً بامعنا نيست جملاتي ميگفت بطور مثال ميگفت: وقتي ميگويند «پسر برادر مثلث ما عاشق بيضي شما شده است»، قواعد صرفي و نحوي آن رعايت شده اما بامعنا نيست.
ظاهرنگري: ظاهرنگري به دليل غلبه روحيه فقهي در دين بر كل كارهايمان سايه افكنده است. يعني به جاي آنكه ما به ارزش و انگيزه كار توجه كنيم فريفته ظاهر ميشويم. اين ظاهربينيها ما را براي ظاهرفريبي آماده ميكند. در هر جا كه اخلاق، عرفان و روان شناسي فداي فقه و ظواهر شود اين روحيه غلبه پيدا ميكند.
در پايان پيشنهادي دارم كه داراي دو نكته است:
اول اينكه در باب هر كدام از موارد مطرحشده فكر كنيم كه درست است يا نه. اگر درست است اول كاري كه بايد كرد اين است كه در شخص خودمان بررسي كنيم. يعني اينكه اين نكتهها را ذرهبين نكنيم و روي ديگران بگيريم بلكه اول ذرهبين را روي خودمان بگيريم. نكته دوم اينكه اگر مطالب گفته شده درست است روشنفكران و مصلحان اجتماعي به جاي اينكه هميشه مجيز مردم را بگويند و فكر كنند تمام مشكلات متوجه رژيم سياسي است ، بايد از مجيزگويي مردم دست بردارند و به مردم بگوييم چون شما اين گونهايد حاكمان هم آن گونهاند.
حاكمان زایيده اين فرهنگند؛ جامعهاي كه فرهنگش اين باشد ناگزير سياستش هم آن ميشود و اقتصادش هم آن ميشود. خطاست كه روشنفكران و مصلحان اجتماعي برای پيداكردن محبوبيت و شخصيت اجتماعي مجيز مردم را بگويند و بگوييم كه مردم هيچ عيب و نقصي ندارند. چرا كه رژيم سياسي وليده مردم است و رژيم سياسي بهتر به فرهنگ بهتر نياز دارد.
سیمرغ
موضوع انتظار فرج بقیة الله الاعظم (عج) یکی از عمده مسائل اساسی و حیاتی جوامع انسانی و به ویژه جامعه مسلمانان جهان می باشد. انتظار ظهور حضرت صاحب الزمان (ع) در معنی و مفهوم والا و در عمق و گستره آن که با خودسازی همه با ایثار، تعاون و مبارزه دائمی با استکبار و موانع رشد و کمال و سعادت انسان ها توأمان و عجین می باشد،پویایی و عروج ارزش های الهی، انسانی و زمینه ساز قسط و عدالت، آزادگی و حریت و نهادینه شدن اخلاق حسنه در جامعه می باشد. این چنین انتظاری است که مثبت تلقی شده و جامعه را از رکود و رخوت و انجماد و عقب گرد، رهایی بخشیده و از منظر رسول گرامی اسلام (ص) افضل اعمال شمرده می شود. در غیر این صورت، انتظار، انتظاری منفی و توخالی و تجریری قلمداد شده و سرنوشتی هولناک و اسفناک و دهشت آفرین برای جوامع بشری رقم خواهد زد.
لحظه شماری برای ظهور و قیام مهدی موعود آن یگانه منجی جهان بشریت از چنگال طواغیت و ستمگران و حرام خواران و مستکبران و عدالت ستیزان، اگر چه یک ایده آل از جنبه تعالی آن مطرح و تلقی می گردد اما هرگز به دور از واقعیت و تحقق عینی و تعین حقیقی و تجربی محاسبه نمی شود.
وقتی پای شناخت ایمان، یقین، اخلاص، صداقت و جهاد فی سبیل الله و مقاومت و صبر انقلابی و مستمر و ثمربخش به میان آید و انتظار، انتظاری تحرک آفرین، انتقاد ساز، اعتراض آمیز و مخالفت با وضع محافظه کار و خفت آور و رگه های تبعیض، بی عدالتی و فساد، رانت خواری، چپاول بیت المال و خلاصه مسیر، مسیر عصیان علیه مسلمان نمایی و راهزنی دین و مذهب و ناموس و شرف و غیرت باشد علاوه بر آن که وظیفه و تکلیف انسان آرمانی و ایمانی در عصر غیبت تحقق یافته و عبادت تلقی می گردد ، پروسه ارزشمند، تاریخ ساز، عدالت آفرین و احیاء اسلام و انسانیت فرج نیز محقق می شود. در چنین حالتی است که دجالان روزگار و مستکبران داخلی و خارجی و مهدی ستیزان و حقیقت گریزان، شکست خورده امحاء می گردند و مستضعفین زمانه و پابرهنه گان و محرومان و زجرکشیدگان به حقوق حقه و شایسته و بایسته خود در تمامی عرصه های مادی و معنوی و زمینی و آسمانی نائل می گردند.
اینجاست که آرمان شهر از حالت نا کجا آبادی و هپروتی و خیالی به در آمده و مدینه فاضله و یوتوپیسم در اشل گسترده و غایت القصوای خود رخ عیان می نماید. منتظران راستین و حقیقی امام زمان (عج) عدالت را در صفحه کتاب و کاغذ و زبان و شعار و یا برای جذب رای و کسب مقام و پست و ثروت و به عنوان پشتوانه غارت و دزدی و قدرت و اسلحه و عوام فریبی برنمی تابند. وقتی نام عدالت و حق بر زبان جاری و بر ورق نگاشته می شود، بایستی تداعی نام و یاد مقدس علی (ع) و مهدی (عج) در ذهن و قلب نقش بندد و خورشید رخشنده و تابناک اسلام و قرآن و تشیع برجسته و نمایان گردد، نه آن که قاسطین و ناکثین و مارقین جولان دهند و حق و حقیقت و عدالت را به مسلخ برده و قربانی امیال و آمال پلشت و بهیمی خود و حزب و باند و گروه خود سازند .
متاسفانه ما در حالی نیمه شعبان و سال روز میلاد آن یادگار پاک رسول ( ص ) و علی و حسین ( ع ) را جشن می گیریم و خویشتن را منتظر ظهور آقا می دانیم که آن حضرت به واسطه نیات و افکار و اعمال ناشایسته و گنه آلود و لقمه های حرام یا شبهه ناک و پشت هم اندازی ها ، فساد ، فحشا ، جنایات ، خیانت ها ، دروغ ها ، تهمت ها و بسیاری اقوال و رفتار و کردار ضد انتظار بسیاری از ما به اصطلاح مسلمانان آزرده خاطر و خشمناک گشته و اشک از دیدگان پاک و نورانی شان سرازیر می گردد ؛ حتی آن حضرت ، به یکی از مومنین و محبان خویش فرموده بودند گوئی این مردم و نمازگزاران اصلا امام زمانی ندارند ؟!
متاسفانه نه اعمال مان ، اعمال درست و حسابی و صادقانه و مخلصانه است و نه دعایمان ، دعای از درون و خالصانه و صادقانه و بی شیله و پیله ؟!
آنانی که مترصدند تا به ملاقات آن حضرت ( ع ) نائل گردند ، به قول آن عارف بزرگ و معلم ومربی اخلاق ، سعی می کنند به جای تحقق صرف این آرزو ، خود را مزکی و عامل به احکام خدا و قرآن و سفارشات پیامبر و معصومین ( ع ) و متخلق به اخلاق الله نمایند ؛ علاوه بر آن که ، حضرت صاحب الامر ( ع ) در جایی فرموده اند شما خودتان را اصلاح کنید ، ما خودمان به دیدار شما می آئیم !
نگارنده حقیر و امثال راقم این سطور اگر چنان چه نتوانسته ایم قدمی در راه اصلاح جامعه برداریم و موفق نشده ایم تا یار آن حضرت بوده و غباری از چهره نورانی و پاک آن معصوم زدوده و بر انبساط خاطر و تعجیل ظهور آن یادگار انبیاء و اولیاء خدا بیفزائیم ، لااقل با این اعمال و رفتار سخیف و زشت و ضد اسلامی مان بیش از پیش خون به دل آن امام همام ننموده و بر رنج و حرمان و غصه و کوه درد آن مضطرّ حقیقی در پیشگاه حضرت حق نیفزائیم .
امید که با تجدید نظر در فکر و عمل و روش زندگی خود ، بنده ای راستین و حقیقی برای خدا و مرضی نظر آن غائب حاضر و حاضر غائب و ختم اوصیای مهدی عزیز باشیم .
ان شاءالله
مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی ایران ،که این انقلاب را از سایر انقلاب های بزرگ جهان جدا می نماید،ماهیت و صبغه ی فرهنگی آن است .بنیانگذار انقلاب اسلامی از صدا و سیما به عنوان دانشگاه عمومی یاد می کند .صدا و سیما باید به عنوان رسانه ی ملی خواستار تحقق مطالبات ملی باشد، و بتواند به عنوان سرمایه اجتماعی که محل و مورد اعتماد ملی قرار بگیرد و نقش شایسته و بایسته خویش را در تحقق آرمان های انقلاب اسلامی و جامعه ای دموکراتیک ایفا نماید ، اما این رسانه ملی که با دارابودن سه هزار ساختمان در سراسر کشور؛ سهمِ هزار و 100 میلیارد تومانی از بودجه سال 94؛ جذبِ هزار و 300 میلیارد تومان از محلِ تبلیغات و زیرمجموعههای درآمدزا و نهایتا دراختیار داشتنِ دو هزار و 400 میلیارد تومان بودجه در سال و نیرویِ انسانیِ متشکل از دو هزار مدیر و 45 هزار کارمندی که 800 میلیارد تومان از این بودجه را گرداندنِ 121 شبکه رادیویی و تلویزیونی متاسفانه ثابت نموده است رابطهی چندان خوبی با اصلِ "مشتری مداری" ندارند و این رسانه ملی در تحقق اهداف ملی در رضایت مندی حداقلی به سر می برد.
تحلیل این امر به سواد رسانه ای و تخصص خارق العاده در ارتباطات نیازی ندارد.کافی است به بالای پشت بام ها رفته و دیش های ماهواره ای که برای استفاده از شبکه های غیر وطنی و گریز از برنامه وطنی را نظاره کنیم و به گفته مسوولان در شهر تهران حداقل 70 درصد از شبکه های ماهواره ای استفاده می کنند ؛و در خوشبینانه ترین صورت ، صدا وسیما 30 درصد ضریب نفوذ دارد و شبکه های ماهواره ای از 70 درصد مخاطبان بهره مند است و برخی از این شبکه ها ادعا می کنند که 40 تا 50 میلیون بیننده در ایران دارند ...
علمای ارتباطات چهار کارکرد تعریف شده برای رسانه جمعی قائلند: اطلاعرسانی، همبستگی اجتماعی، آموزش و سرگرمی.
متاسفانه رسانه ملی دغدغه ملی ندارد و ریزش مخاطب را مساله ای برای خود نمی داند و هزینه ای که از بیت المال صرف برنامه های بی هویت این رسانه می گردد ،پاسخگو نیست و در نتیجه در تحقق اهداف 4گانه فوق ناموفق عمل نموده است.
مردم از اطلاع رسانی این رسانه ناراضی اند و برای آگاهی از اخبار و اطلاعات به بی بی سی ، صدای آمریکا و رادیو فردا اعتماد بیشتری دارند. نکته تلخ داستان این است بسیاری از خبرهای صدا و سیما حالت رپورتاژداشته و مردم می گویند که صدا وسیما در بخش خبری نیز با تبلیغ شرکت ها به سود خود می اندیشد. صدا و سیما در تحقق همبستگی اجتماعی نیز موفق نبوده است. مسوولان صدا و سیما در این باور غلط سیر می کنند که همبستگی اجتماعی ،یعنی همه ی آحاد ملت یک جور فکر کنند و یک جور بپرسند و یک جور بخواهند . اما واقعیت و حقیقت این است که اگر ما شبیه هم فکر کنیم انگار هیچ کدام فکر نمی کنیم و مردم نمی خواهند چند نفر به عنوان قیم فکری و فرهنگی تصمیم بگیرند و نتیجه تصیمیم گیری رضایت حداقلی می باشد. رسانه ملی باید بداند که ایران کشوری است بزرگ با علایق و خواسته های متنوع و رسانه ملی برای توفیق خود به این تنوع اعتقاد داشته باشد.
صدا و سیما در بخش آموزش و سرگرمی کمترین توفیق را به دست آورده و با ساختن فیلم ها و سریال های پر هزینه اما کم مخاطب باعث رویگردانی مخاطبان از جام جم گردیده و این مخاطبان و تماشاگران به ِجم و شبکه های دیگری که با یک دفترِ کار و چند دوبلور و برنامهساز؛ در قدمِ نخست؛ رگِ خوابِ مخاطبان ایرانی را بهدست آوردند و فرهنگِ کشور را به سمتی که خواستند؛ و می خواهند سوق می دهند!
ترکیه با ساختن سریال هایی چون « حریم سلطان » توانست ترکیه را به جوامع دیگر بشناساند و میلیون ها گردشگر و توریست را جذب نماید و هزاران سرمایه گذار ! البته یکی از مهمترین بازار مخاطب شناسی ترکیه ، جامعه ایرانی است که در این راستا موفقیت مطلوبی را نیز به دست آورده است. درام و سریال های عشقی و خانوادگی سطحی و بی مایه که خانواده ایرانی را مورد هدف قرار داده است.
چرا مسوولان صدا و سیما نمی خواهند به جبران اشتباهات خویش بپردازند و در برنامه سازی به اهداف ملی به مشتری مداری اهمیت ویژه ای قائل شوند؟
اما محتوای محدودِ تولیدات، عدم خلاقیت ِسوژهها، چشمپوشی بر نیاز مخاطب، عدم وجودِ فضای انتقادپذیری، چمبرهی مدیران و کارمندانِ فاقد خلاقیت، وجودِ برخی خطوط قرمز که مقتضای یک کشور اسلامیست، درکنار خواب بودنِ مسئولان در زمانی که باید هوشیار میبودند؛ برخی از دلایلِ رسیدن به نقطهی فعلیست. همچنین شعارزدگی ،سیاست زدگی و سطحی نگری و بی برنامگی رسانه ملی و اینکه این رسانه فاقد یک برنامه استراتژیک است ،این رسانه را در انزوای بیشتر و ناکامی بیشتر می برد.
البته رسانه ای که خواب است می توان بیدارش نمود اما رسانه ای که خود را به خواب می زند هرگز !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید