حاجی بابایی ازبازخورد منفی مصاحبه خود در بین معلمان شوکه شده است/ حاجی بابایی خودش خواسته بود که هر آنچه حاجی بابایی گفت منتشر شود/ اثبات ادعا به عهده مدعی یعنی حاجی بابایی و خبرگزاری فارس است/ خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش خبرگزاری فارس در تهیه این متن دخالتی نداشته اند/ اگر حاجی بابایی شرط کرده بود که مصاحبه را قبل از انتشار بازبینی و ویرایش کند ،اعتراضش موجه بود/ برخی مسئولان جوگیر می شوند و حرف هایی می زنند و بعدا تکذیب می کنند و یقه خبرنگاران را می گیرند
گروه رسانه و تشکل / همان گونه که قبلا نیز آمد ( این جا ) نشست فعالان صنفی – سیاسی و نیز فعالان تشکل های معلمان روز شنبه بیست و دوم اسفندماه در کانون تربیتی فرهنگی حر واقع در منطقه 11 تهران برگزار گردید .
در این نشست که نزدیک به 3 ساعت به طول انجامید ؛ دکتر محمدرضا عارف ، جمعی از منتخبان مجلس دهم و نیز تعدادی از شخصیت های فرهنگی و سیاسی حضور داشتند و به بیان دیدگاه ها و نقطه نظرات خود در مورد آموزش و پرورش و مسائل معلمان پرداختند که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم :
در ادامه « محمود رضا ضرغامی » منتخب راه یافته به دور دوم از حوزه بهبهان گفت :
" انسان محور توسعه است .زمانی که یک کشور در مسیر توسعه واقعی قرار می گیرد که به انسان بها بدهد .
پتانسیل منابع اصلی ما منابع انسانی هستند .معمولا معلمان انسان ها را در مسیر توسعه قرار می دهند .ما زمانی می توانیم ادعا کنیم که انسان توسعه یافته پرورش داده ایم که به معلم بپردازیم .
در حالی که معلمان از این بابت به شدت دل نگران هستند .
بنده در شهری کاندید شدم که رقبای سنگینی با ابزارهای مختلفی در صحنه انتخابات آمدند اما خوشحال هستم که مردم کسی را در صدر کاندیداهای خود قرار دادند که با کم ترین هزینه و شخصیت فرهنگی – معلمی توانست به این جایگاه برسد و این چیزی جز لطف الهی نبود .
خوشحال هستم بگویم که در مقطع ابتدایی تدریس کردم .در همه مقاطع تدریس کردم .
اما صادقانه بگویم : بیاییم در فراکسیون معلمان حمایت جدی از معلمان به عمل بیاوریم .خیلی از معلمانی که در این مدت در ارتباط بودند گلایه داشتند و می گفتند شما بعد از این که به مجلس رفتید فراموش کردید و فراموش می کنید که معلم بودید !
انتظار ما این است که در مجلس برنامه محور باشید .
آقای دکتر عارف فرمود ، فقط بحث مسائل معیشتی نیست . مشکلات در این زمینه زیاد است .نظام هماهنگ آن گونه که معلمان می خواهند و قانون می گوید اجرا نشده است .
ما بیشتر به منزلت معلمان نیازمند هستیم .
مردم تهران با کاری که کردند و مبتنی بر مشی اصلاح طلبی و اعتدال بود افرادی را روانه مجلس کردند که بتوانند منشا خیر و برکت برای ملت در همه زمینه ها باشد .
البته بنده به دور دوم راه پیدا کرده ام و فاصله نسبتا زیادی با نفر بعد دارم و امیدوارم که مورد حمایت تشکل های معلمان قرار بگیرم و بتوانیم کرسی دیگری را برای خدمت به معلمان و مردم ثبت کنیم ."
سپس « دکتر محمد قمی » منتخب مردم پاکدشت و ورامین گفت :
" 5 دوره در مجلس بودم و خانواده 5 شهید هستم .
دور گذشته من رای آوردم ولی مشمول لطف آقای احمدی نژاد شدم !
استاندار ، وزارت کشور و... همه تلاش شان را کردند که فلانی به مجلس نیاید !
علی رغم این که تخلفات زیاد بود اما توجه نکردند .
یک زمانی و در مجلس چهارم برای معلمان بحث کردم . وقتی صحبت از معلمان می شود می گویند معلمان زیادند .اگر فرضا حقوق هر معلم را یک تومان زیاد کنیم این همه معلم بودجه زیادی می خواهد .
من در جواب گفتم که معلمان زیاد هستند ولی زیادی نیستند !
با شعار کار معلم درست نمی شود !
باید دولت را مجبور کنیم که یک سری مصوبات برای معلمان داشته باشد .
الان وزارت امور خارجه ، وزارت نفت و... کارمندانی که مدارک لیسانس ، فوق لیسانس و دکتری دارند در کنار حقوق از مزایایی برخوردارند که معلمان برخوردار نیستند .
ما باید این نظم را که خود بی نظمی است به هم بزنیم !
ما باید در این رابطه منسجم شویم .
این که می گویند مقام و عظمت معلم و... همه جای خودش ! ولی اگر معاش نباشد معاد هم نیست .
معلمان باید در صحن مجلس و حتی پشت صحن مجلس باید بکوشند .
باید تلاش کنیم که حق و حقوق معلمان را برایشان داشته باشیم .
دوستانی که به دور دوم راه یپدا کرده اند و آن هایی که برای بار اول به مجلس می آیند جمله امام ( ره ) را در نظر داشته باشند .
امثال مدرس را به مجلس بفرستید .
مدرس که بود ؟ کجا بود ؟
مدرس علاقه ای به دنیا نداشت .مدرس مدافع ملت بود .مدرس شهامت داشت .
از طرف رضا شاه خدمت مدرس رفتند و گفتند آیا پول می خواهید ، بیشترین پول را می دهیم .
اگر مقام می خواهید بهترین مقام را به شما می دهیم .
مدرس گفت من این چیزها را نمی خواهم .
گفت من چیزی می خواهم که شما نمی توانید به من بدهید !
مدرس گفت اگر اصرار دارید بروید به رضا شاه بگویید که من می خواهم تو نباشی !
این را مقایسه کنید با مجلسی که در دور گذشته به جای نظارت بر بیت المال ، وقتی که بیت المال را چپاول کردند ، این آقای رحیمی که خودش معاون رئیس جمهور بود در فضای مجازی گفت :170 نماینده از من پول گرفتند !
مدرس کجا ! این نمایندگان کجا ؟!
نمایندگانی که باید نظارت کنند ، بیت المال غارت می شود !
پول می گیرند که بیت المال غارت شود !
ما باید تفکر مدرس و راه مدرس را در مجلس با شهامت دنبال کنیم . از هیچ چیزی جز خدا نترسیم .
برخی می آیند و می گویند می خواهیم این وزیر را استیضاح کنیم .
امضا کردیم .
می آیند و می گویند جان من ! به خاطر من ! بیا و امضایت را پس بگیر !
اول دقت کنید !
پای برگه ای که امضا کرده اید نباید امضا را پس بگیرید .
پای آن بایستید .
مجلس جای شجاعت و شهامت است .ما از طرف کسانی به مجلس راه پیدا می کنیم ، از طرف خانواده شهدا ، جانبازان ،کسانی که روی تخت بیمارستان افتاده اند ... ما باید از این ها دفاع کنیم و جز با فرهنگ مدرس با چیزی دیگری نمی شود .
در ادامه ، « رضا خواه » از فعالان صنفی معلمان گفت :
" ما در جلساتی که با سازمان برنامه و بودجه داشتیم مهم تریت چیزی که بر آن تاکید می کردیم " نگاه کردن " به آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد سرمایه ساز و نیز سرمایه ساز نیروی انسانی در جامعه و کشور است .
در دنیا دیگر چیزی به عنوان منابع معدنی و یا سرمایه های زیرزمینی و یا رو زمینی وجود ندارد .
کشورهایی مانند ژاپن و سنگاپور ، تایوان و هنگ کنگ و مالزی بر اساس سرمایه انسانی توانسته اند به مراحل بالای پیشرفت و تکنولوژی برسند .
در ایران چنین وضعیتی وجود ندارد .
تولید فن آوری بر عهده دانشگاه هاست . رتبه 26 را در مقالات علمی و فرهنگی داریم اما رتبه 135 را در تبدیل این منابع به فن آوری داریم .
برخی آن را به آموزش و پرورش مرتبط می کنند .
اما آموزش و پرورش وظایفی دارد تا بتواند دانش آموزان را به عنوان شهروند تربیت کند که این شهروندان منابع ملی را تخریب نکنند و یا محیط زیست را نابود نکنند .
باید در این پروسه به معلم و نقش او نگاه کرد .
یکی از مسائل این معلم سازمان آموزش و پرورش است که این سازمان نیاز به اصلاحات دارد .
معلم در این هرم آموزش و پرورش در پایین ترین سطح قرار دارد . در نظام 6 – 3 – 3 معلم نقشی ندارد .در این نظام ، کتاب نویسی ،در هیچ چیز مدرسه حتی در اداره آن نقشی ندارد .
در مدیریت ادارات و... نقشی ندارد .
پایین ترین نقش او در این هرم همان " معلم بودن " اوست .
در بخش معیشت ، معلم در پایین ترین سطوح جامعه قرار گرفته است .معلمی که در سال 85 اعتراض می کند تا قانون مدیریت خدمات کشوری اجرا شود اما توسط دولت های مختلف سوراخ سوراخ می شود و تبصره های مختلف بر آن زده می شود و در این تبصره ها کارمندان دولت مجزا از یکدیگر می شوند به طوری که معلم در سطوح حقوق بگیری باز هم در ردیف پایین ترین دریافتی هاست .
این معلم خواسته های صنفی و معیشتی دارد ، مطالبات منزلتی دارد و سرانجام برای او هزینه درست می شود مانند آقای بهشتی ،آقای عبدی ، آقای بداقی ، آقای باغانی ، آقای هاشمی و... که اکنون در زندان هستند .
یکی از بحث ها معلمان زندانی است دیگری بحث تشکل ها و مجوز آن هاست .
بحث میثاق نامه و نظام صنفی معلمان است .
مهم مشارکت معلمان در سیستم آموزش و پرورش است . این معلم نباید در پایین ترین سطوح تصمیم گیری در آموزش و پرورش قرار بگیرد و هیچ استفاده ای از او نشود ."
سپس " رضا کاکازاده " به نمایندگی از سازمان معلمان ایران گفت :
" سازمان معلمان ایران ، تشکلی صنفی – سیاسی به منظور ارتقاء سطح معیشت و منزلت معلمان در جهت ارتقاء شان و جایگاه الگویی معلم پی ریزی شده است .
با کمال افتخار به جبهه بزرگ اصلاحات معتقدیم و از جریانات اجتماعی انتظار نتایج خارق العاده را نداریم ، بلکه باور داریم گام به گام باید پروسه های رشد ، توسعه و آزادی را بیاموزیم .
این مفاهیم همه آموختنی است وجایگاه این آموختن و پرورش " مدرسه " است و معلم عنصر اصلی در این پروسه است .
بسیار از نقش پیامبری معلم و این که معلمان شغل شان شغل انبیاست سخن گفته شده است اما در این وقت کم به این نکته اشاره می کنم که برای جایگاه الگویی معلم باید کار فراوان کرد .
معلم شان و جایگاه الگویی خود را از دست داده است و تعلیم و تربیت پیشرفته و سازنده بدون وجود الگوهای نافذ و موثر غیرممکن است .
این که در قرآن فرموده است : " لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه " ضرورتی را در تربیت نشان داده است .
مولانا در دفتر ششم مثنوی اشاره ای به ماجرای گورکنی قابیل پس از قتل هابیل و آموختن آن از کلاغ دارد .
کندن گوری که کمتر پیشه بود
کی ز فکر و حیله و اندیشه بود
گر بدی این فهم مر قابیل را
کی نهادی بر سر او هابیل را
که کجا غایب کنم این کشته را
این به خون و خاک در آغشته را
دید زاغی زاغ مرده در دهان
بر گرفته تیز میآمد چنان
از هوا زیر آمد و شد او به فن
از پی تعلیم او را گورکن
وقتی که ما از منزلت سخن می گوییم برای این است که معلم در جایگاهی قرار بگیرد که مطلوب شاگردان باشد .بخواهند شبیه او شوند .
امروز کم تر جایی ، کم تر کلاسی را ما می بینیم که اگر معلم سوال کند چه کسی می خواهد معلم بشود ، کم تر دستی بلند می شود !
چون معلم در آن جایگاه نیست .
ما معیشت و منزلت را برای خود نمی خواهیم ، برای بهینه سازی و بازسازی نقش آسیب خورده خودمان می خواهیم .
اگر به فرض بعید ، وضع معلم در رفاه عالی بشود ، باز هم وضع دامش آموزان نیازمند و فقری که گریبان جامعه دانش آموزی را گرفته است را فراموش نمی کنیم .
ما با آن ها زندگی می کنیم .ریشه های قطور خشونت ، بزهکاری ،جرم ، استبداد و خودکامگی ، طلاق ،استرس و اضطراب های اجتماعی و... در مدرسه هست و در دست معلم است .
یک جمله هم به همکارانی که در شهرهای دیگر به دور دوم آمدند می گویم : ما شما را پاره تن این پیکره بزرگ عزیر و عظیم اصلاحات و مجلس اصلح می دانیم و تمام تلاش خود را برای وصل شما به این پیکره به کار خواهیم گرفت و به میمنت آن این سه بیت شعر از علامه اقبال لاهوری را تقدیم شما می کنم :
می شود پرده ی چشمم پر کاهـــــــی، گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهــــــی، گاهی
وادی عشق، بسی دور و دراز است، ولــــــی
طی شود جاده ی صد ساله به آهی، گاهــی
در طلب کوش و مده دامــــــــن امّید از دست
دولتی هست که یابی سر راهــــــی، گاهــی
پس از آن " محمد باسط درازهي " که از حوزه سراوان ، سوران و مهرستان سیستان و بلوچستان " به مجلس دهم راه پیدا کرده است به ارائه دیدگاه های خود پرداخت :
" بنده معلم هستم و مدرس دانشگاه ، رشته ادبیات و زبان انگلیسی فارغ التحصیل از دانشگاه بمبئی هندوستان .
مشخصه های استان من به شرح زیر است :
استانی که بالاترین درصد بی سوادی در کشور را دارد .
آن استانی که 13000 کمبود نیروی انسانی دارد تا به دومین استان محروم کشور برسد .
آن استانی که بیش از 120000 کودک از کودکان ایران اسلامی از تحصیل محروم اند .
و آن استانی که بیش از 70 درصد مدارس اش کپری هستند و بیش از 90 درصد کل مدارس استان غیراستاندارد هستند .
آری !
استان پهناور سیستان و بلوچستان ! پیشانی ایران !
هدف از این اشارات آن بود که در مجلس دهم گره های آموزشی کشور باز شود .
یک سوال طرح می شود : در خیلی از حوزه های انتخابیه من و شما تخصص ها و فوق تخصص های زیادی بوده اند ، مهندسان زیادی بوده اند ؛اما جامعه من و شما دست به دامان معلم شده است .
پناه و فریادش را به یک معلم رسانده است .
جای تشکر دارد که به یک معلم اعتماد شده است .
نکته بعد آن است که این مناطق بیشتر مشکلات آموزشی دارند .
در خیلی از کشورهای دنیا و یک قرن قبل به مقوله " آموزش " اندیشیده اند اما در کشور ما متاسفانه فکر می کنم آموزش جزء اولویت های ده به بالا باشد !
در خیلی از کشورهای دنیا ، آموزش و پرورش جزء اولویت های اول و یا حداکثر دوم و سوم است .کشورهایی مانند ژاپن ، آلمان و...
امیدوارم مجلس دهم فرصتی باشد تا خلاها و گره های آموزشی در کل کشور خصوصا در استان های محروم که محروم ترین آن استان سیستان و بلوچستان است حل شود .
امیدوارم در مجلس دهم ، هم فکر بودن و هم فکر کار کردن مبنای ما در مجلس دهم باشد .
امیدوارم مشکلات کشور با تدبیر حل شود .
آن واقعیت هایی که باید بیان شود را بگوییم .
در حوزه انتخابیه من با بیشترین محرومیت درصد مشارکت در انتخابات مجلس نسبت به کل کشور 85 درصد و در انتخابات ریاست جمهوری 84 درصد بوده است که بالاترین درصد در کل کشور بوده است .
امیدوارم این انسان های بی ادعا که با کم ترین ها می سازند و همراه و همگام نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند درک شان کنیم .
خصوصا آن طرف مرز که دو کشور نابه سامان افغانستان و پاکستان هستند و اگر ما این جوان ها را خوب حمایت و یا هدایت نکنیم آن طرف مرز فرصت های خطرناکی مانند گروهک ها و... وجود دارد .
باز هم امیدوارم مجلس دهم نقطه عطفی برای حل مشکلات کشور به ویژه مناطق محروم باشد .
سپس آقای « گلپایگانی » از حزب ندای ایرانیان گفت :
پیشتازان حماسه اسفند همانا فرهنگیان و معلمان هستند .
یکی از مهم ترین نکاتی که نظریه پردازان توسعه به آن توجه کرده اند رابطه سطح توسعه ملی و سطح توانایی های هر جامعه در زمینه استفاده از ذخیره های فرهنگ و دانش و مهارت های اجتماعی انباشته شده در طول تاریخ و میزان توانایی آن ها در به حداقل رساندن هزینه های ناشی از تکرار تجارب تاریخی و پرداختن هزینه های ناشی از آزمون و خطای بی فرجام بوده است .
به قاعده عقلی و کلی " گذشته ، چراغ راه آینده است " تعمیق به این مطلب شاید بسیار ارزش مند باشد ضمن آن که مهم ترین محور توسعه یک کشور توجه به جامعه فرهنگی و آموزش و پرورش است .
البته به شکل سوال همیشه در گفته های مسئولان ما در همه عرصه ها بوده و هست ،البته خیلی کم تر عمل می کنند .
تجربه کشورهای توسعه یافته نشان داده است هر کشوری برای رسیدن به اهداف توسعه پایدار دارای قابلیت های متنوعی و مزیت های نسبی است که اگر او توجه به آن ها غافل بماند هزینه های زیادی را تحمیل خواهد کرد .
کشورهای توسعه یافته به آموزش و پرورش به عنوان رکن توسعه پایدار برخورد کرده اند .
آموزش و پرورش مهم ترین سرمایه انسانی است و آن ها توانسته اند در اقتصاد ملی مهم ترین استفاده را ببرند .
اهمیت آموزش و پرورش در جوامع پیشرفته به حدی بوده است که رقم بسیار مهمی از بودجه کشور به آموزش و پرورش اختصاص پیدا کرده است .
به همین جهت بیشترین توجه را به سطح ارتقای معیشت و منزلت اجتماعی جامعه معلمان کرده اند.
در امریکا و ژاپن بودجه آموزش و پرورش در ردیف بودجه های امنیتی و نظامی است .آن ها اعتقاد دارند که آموزش و پرورش موتور توسعه و پیشرفت جامع است .
در کشور ما در سطح شعار خوب اما در عمل چیزی ندیده ایم !
مساله ناهنجاری های اجتماعی ، مشکلات اقتصادی ،پایین بودن سطح درآمد و... به بی توجهی به آموزش و پرورش بر می گردد .
مشکلات آموزش و پرورش را در چند دسته طبقه بندی کرده ام :
1- نگاه سنتی دولت مردان به مقوله آموزش و پرورش و فرهنگیان ؛ ما تازه می خواهیم به مسئولان بقبولانیم که توسعه پایدار چیست ؟
حتی در سند تحول بنیادین که دارای 280 بند است فقط 3 مورد به منزلت اجتماعی و وضعیت اقتصادی معلمان آن هم در حد یک اشاره پرداخته شده است !
برنامه و راهکار برای آن ندارد .
2- ساختار ناسالم آموزش و پرورش و عدم حاکمیت شایسته سالاری و نخبه گرایی است .
3- تنزل شدید منزلت اجتماعی فرهنگیان در جامعه و عدم توجه به مسائل آموزشی و فرهنگی است .
4- تبعیض آشکار بین پرداختی فرهنگیان با سایر کارکنان دولت و ظلم مضاعف ( البته همه می دانند اما در حد صحبت ! )
فاجعه است کسی با مدرک PHD و دکترای تخصصی که خودم باشم با 35 سال سابقه ، میزان دریافتی من کم تر از یک نیروی خدماتی با مدرک پنجم ابتدایی در یک اداره و سازمان دیگر است .
مسئولان هم فقط برای ما صحبت از محدودیت بودجه و تعداد زیاد معلمان می کنند !
ما در حزب ندای ایرانیان سند راهبردی را با کمک دوستان تهیه کردم که همه راهبردها ، خط مشی ها و... در آن تدوین شده است که در یک فرصت مناسب تقدیم دوستان منتخب خواهد شد .
در ادامه « مرتضی حاجی » وزیر اسبق آموزش و پرروش گفت :
رفتن و جداگانه لایحه گرفتن از دولت و به مجلس بردن مسیر طولانی دارد .
شاید یک سال و حتی دو سال یک پیشنهادی که کارشناسی و پخته شده است و به دولت ارائه می شود تا مسیر خودش را طی کند و در هیات دولت مطرح شود و یک لایحه بشود و این لایحه تقدیم مجلس شود زمان زیادی می برد .
زمانی هم که به مجلس می رود تقریبا همین زمان را می برد و از کمیسیون های مجلس طی می شود تا به صحن مجلس برسد .
اگر هم بخواهد به نتیجه برسد ماه های آخر دوره نمایندگی است .
تاکید من روی فرصت 5 ساله ای است که الان در مشخص شده و مجلس می خواهد درمورد آن تصمیم گیری کند .
درخواست من از دوستانی که انتخاب شدند و آن هایی که به دور دوم رفته اند و همت کنیم تا در دور دوم انتخاب شوند این است که این زمان موجود را در فاصله انتخاب تا شروع به کار مجلس از دست ندهید .
روی " چه باید کرد " ها فکر کنید .
آقای گلپایگانی اشاره کردند که روی راهبردها و راهکارها فکر کرده اند . این راهکارها کم کم باید به مصوباتی تبدیل شود .
سایر تشکل ها مانند انجمن اسلامی معلمان ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، سازمان معلمان ایران و... این راهبردها را تطبیق دهند و با قابلیت اجرایی آن توجه کنند . این مساله مهمی است .
صحبت هایی که این جا شد می توانید مشابه آن را هم در صحن علنی مجلس هم بکنید ، اما خروجی ندارد .
و یا در نهایت خروجی آن این است که گفته شود فلانی به مجلس رفت و یادی از ما کرد !
از دردهای ما گفت ، از کمبودهای ما گفت ، از مشکلات ما ، از مدارس کپری گفت ، از عقب افتادگی ها و... گفت ...
اما خروجی ، خروجی قابل توجهی نخواهد بود مگر آن که در دوره تصمیم گیری در همین دوره 5 ساله یک رد پای محکم و قوی از خود بر جای بگذاریم .
یک دوی امدادی حداقل بین مجلس و دولت از همین امروز که شورای نگهبان صحت انتخابات را تایید کند و شما رسما کاندیدای منتخب مردم شوید باید اتفاق بیفتد چون زمان کم داریم .
این 4 سال مثل برق و باد می گذرد ...
خواهش من از دوستان این است که روی برنامه تمرکز کنید .
برای این چه باید کردها ، نشست داشته باشید .
نمایندگان منتخب می توانند حتی فراخوان بدهند . یک اطلاعیه در رسانه ها و شبکه های اجتماعی و... بدهند که ما چه باید کنیم .
هر کس پیشنهاد بدهد و از این پیشنهادها موارد قابل قبولی پیدا می شود که قابلیت اجرایی دارد .
شما عملا دیگران را مشارکت داده اید و این که آموزش و پرورش به معلمان توجهی ندارد توسط شما باز می شود .
تعبیر من این است که دوران خواب و استراحت گذشت !
اگر چه برای معلمان و در طول خدمت شان خواب راحتی وجود نداشته است اما همین که آمدید و گفتید که می خواهید برای مردم کاری انجام دهید ، دولتی را کمک کنید که وارث ویرانی هایی است که عمدا و یا سهوا بر آن تحمیل شده است و باید این ها رفع شود و کشور مسیر پیشرفت و توسعه را پیدا کند و راحتی خود را کنار گذاشته ام و می خواهیم چه کار کنیم ؟
شما بگویید من چه کار کنم ؟
مساله دیگر که باید به عنوان فردی که مسئولیت های مختلف داشته ام بگویم این است که در مجلس کارها را اولویت گذاری کنید .
خودتان را هزینه هر کاری نکنید .کسانی هستند که می خواهند شما را به مسیری بکشانند و سخنی بگویید و مصاحبه ای کنید و نطقی ایراد کنید که این نطق برای مسیر اصلی که می خواهید دنبال کنید هزینه داشته باشد .
یک وقتی جوری نشود که مساله فرعی را برای شما اصلی کنند و مساله اصلی فرعی شود !
با شناخت مسائل کشور می توان این اهم و فی الاهم را مشخص کرد و به ترتیب اهمیت برای آن نیرو گذاشت و هزینه کرد .
غفلت بشود برخی از مسائل فرعی ممکن است حتی از سوی برخی دوستان مطرح شود و گرفتار کند و ممکن است تا آخر دوره کارایی شما را تقلیل بدهد .
مساله بعد این است لوایحی که می خواهد به مجلس بیاید که عمده ترین آن لوایح بودجه سالانه است . این ها محل تاثیرگذاری اش خارج از مجلس است .
داخل مجلس امکان اثرگذاری آن کم است .
اگر می خواهید اتفاقی در بودجه های سنواتی بیفتد باید قبل از آن که لایحه بودجه به مجلس برود اثرتان را بگذارید .
اگر لایحه بودجه به مجلس رفت بعید است حتی یک تا دو درصد در آن تغییر ایجاد کرد .
بنابراین آن چه برای رسیدن به هدف مهم است توسعه قدرت گفت و گو و لابی گری شما نمایندگان عزیز با ارکان دولت است .
برخی از ارکان دولت درجه نفوذ آن ها زیادتر است و برخی کم تر است ، مثلا رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی قدرت تاثیرگذاری اش بیشتر است برای آن که او پیش نویسی را تهیه و برای دولت می آورد .
در وزارتخانه ها آن کارشناسی که طرح اولیه را می آورد در خروجی آن نامه که به جایی ابلاغ می شود تاثیرگذاری اش زیاد است ، گاهی اوقات از مدیر کل و حتی وزیر زیادتر است !
چون او جهت را ترسیم می کند ، ممکن است ویراستارهایی صورت بگیرد اما چارچوب همانی است که از کارشناسی بیرون می آید .
بنابراین قدرت گفت و گو و تفاهم را با مدیران بخش ها زیاد کنید .
این فقط به وزیر آموزش و پرورش محدود نمی شود . بیشترین تاثیر را رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی ، معاون اول و رئیس جمهور و در مراتب بعدی برخی وزراء به لحاظ شخصیت فردی شان اثرگذارند .
ممکن است خود وزارتخانه نقشی نداشته باشد اما ممکن است به جهت ارتباطاتی که با رئیس جمهور دارد ، قدرت چانه زنی بالا دارد ،نفوذ کلام بیشتری دارد ،قدرت استدلال بهتری دارد بتواند اثرگذار باشد .
باید این ها را شناسایی کرد . به موقع با آن ها تماس گرفت ، جلسه گذاشت ، درخواست ها را مطرح کرد قبل از آن که آن شکل و یا چارچوب اصلی بسته شود تاثیرگذاری کرد .
بعد از آن می شود در مجلس دفاع کرد و به نتیجه رساند .
اما اگر بنشینیم و وقتی لایحه بودجه را آوردند بگویید چنین و چنان می کنیم ...
تازه در مجلس کمیسیون آموزش و تحقیقات ، کمیسیون برنامه و بودجه و کمیسیون تلفیق هستند . آن ها تصمیم می گیرند .
ممکن است شما در کمیسیون فرعی شما 20 یا 30 پیشنهاد مکتوب بدهید اما وقتی که پیشنهادها خوانده می شود ( ممکن است بگویند وقت نداریم و یا حوصله نباشد و... )به راحتی از آن ها می گذرند !
من تجربه نمایندگی ندارم اما با نمایندگان ارتباط زیاد داشته ام .
زمانی که استاندار ، معاون استاندار ، معاون وزیر و وزیر در دو وزارتخانه بوده ام اما دیده ام که نمایندگان چه می کنند .
خواهش آخر من این است یک موقع در مسیری قرار نگیرید که رئیس یک مدرسه را بردارید و فلان شخص را بگذارید !
فلان رئیس منطقه را بردار ، این فردی را که من می گویم بگذار !
این ها از همان پوست خربزه هایی هستند که شما را درگیر مسائل بسیار پیش افتاده می کند .
این تشکیلات آموزش و پرورش را آزار می دهد و این خوشنامی شما را زیر سوال می برد و شما را متهم می کند که در بده و بستان ها وارد شده اید !
از همان کسوت معلمی تان خارج نشوید .
شما می توانید ضوابط انتصابات را مورد پرسش قرار دهید ، پیشنهاد دهید تا اصلاح کنند .
اگر انتصابی شد که با آن ضوابطی که به شما نشان دادند تطبیق نمی کرد می توانید اعتراض کنید که از ضابطه عدول کرده اید .
اما حق تصمیم گیری مدیریت را خدشه دار نکنید .
هر چیزی در جای خودش زیباست .این که یک نماینده با صدای رسا از مدیر توضیح بخواهد و این که آن مدیر با استفاده از آن اختیارات بتواند درست تصمیم گیری کند و در مقابل تصمیمش پاسخ گو باشد .
بنده هم در خدمت شما در زمینه " چه باید کرد " ها هستم .
در ادامه آقای « نظریان » مدیر آموزش و پرورش منطقه 11 تهران گفت :
انجمن اسلامی منطقه 11 مفتخر است که میزبان سرمایه های خوب آموزش و پرورش است .
ما تشریف فرمایی شما خوبان را به فال نیک می گیریم .
جمع بندی ما آن است که تشکیل یک فراکسیون بسیار قوی ، با برنامه و مقتدر و منسجم و همدل در مجلس دهم ضروری است .
دوم آن که اولویت اول کشور ساخت موشک نیست ؛ اولویت اول مجلس دهم باید در عمل آموزش و پرورش باشد که امروز با بحران هویت مواجه هستیم .
دانش آموزان ما هویت ملی و اسلامی شان را از دست داده اند ، معلمان ما واقعا بی انگیزه شده اند .
اگر می خواهیم کشور را نجات دهیم اولویت اول مجلس دهم باید آموزش و پرورش باشد .
خانم « فاطمه سعیدی » در پایان ضمن اعتراض به این که وقتی را برای او اختصاص ندادند گفت :
ما برای سهمیه 30 درصدی زنان در لیست امید خیلی زحمت کشیدیم .
این جا باید از کسانی که 8 زن لیست امید را حمایت کردند تشکر کرد .اما متاسفانه در جلسه ای که بیش از 50 درصد کارکنانش زن هستند برای من وقت نگذاشتند !
من و همکارم خانم اولاد قباد !
این گلایه نیست !
می خواهیم این را به شما بگوییم که اگر این جا وقت ندادند در مجلس ما وقت می گیریم !
در پایان خانم « اولاد قباد » گفت :
در کانون فجر ( منطقه 9 ) مطالبات همکاران فرهنگی که شامل ارتقاء سطح معیشت و منزلت بود بیان کردم .
چیزی که برای من مهم است جایگزین کردن فرزندان فرهنگی به جای همکاران فرهنگی است .
در بسیاری از ادارات و وزارتخانه ها این جایگزینی را می بینیم .این را پی گیری خواهم کرد .
عزیزانی که به دلیل مطالبه حق از فرزندانشان به دور هستند .این برای من مهم است .
در خصوص تامین خدمات درمانی همکاران فرهنگی در حق ما اجحاف شده است .
آقای عارف گفتند که معلمی شغل انبیاست و اولویت اول انتخاب شغل فرزندان ما باید معلمی باشد اما این زمانی محقق خواهد شد که معیشت و منزلت معلمان را در مجلس دهم تحقق ببخشیم .
بتوانیم واقعا معلمان را به سطحی ببریم که افتخار کنیم : " معلمی شغل انبیاست " .
پایان گزارش/
گروه رسانه و تشکل/ صدای معلم ( سخن معلم ) قبلا گفت و گویی 5 / 5 ساعته با وزیر اسبق آموزش و پرورش ، حمیدرضا حاجی بابایی انجام داد . ( این جا ).
این گفت و گو به صورت کامل در صدای معلم منتشر گردید . پس از گذشت بیش از یک ماه از انتشار کامل این گفت و گو ، خبرگزاری فارس مجددا اقدام به انتشار متن این گفت و گو کرد .این خبرگزاری فارس در مطلب ویژه خود در بیست و هستم اسفند ماه ، صدای معلم را متهم به حذف بخش هایی از گفت و گو نمود.
« گروه صدای معلم » در مطلبی این اقدام خبرگزاری فارس را غیرحرفه ای و غیراخلاقی دانست و از آقای حاجی بابایی و نیز خبرگزاری فارس درخواست نمود که بخش های حذف شده توسط صدای معلم را منتشر کنند . ( این جا )
علیرغم گذشت هفته ها از این ادعا و درخواست صدای معلم برای اثبات مدعا ، پاسخی به این درخواست داده نشده است .
« گروه صدای معلم » تصمیم گرفت به منظور تنویر افکار عمومی و پیروی از اصل " بهترین سیاست صداقت است " مجددا تحلیلی بر این مساله داشته باشد که شما را به مطالعه دقیق این موارد فرا می خوانیم :
- اگر روزی مردم بشنوند که یک نفر در شیراز RPG به دست گرفته و تختجمشید را با خاک یکسان کرده، ابتدا خشمگین میشوند، اما وقتی میفهمند که آن فرد مهاجم «مهران مدیری» بوده، ناگهان خشمشان فرو مینشیند و لبخندی میزنند و میگویند: «مهران مدیری عشقه... دمش گرم! اگه محدودیتها بهش اجازه میداد، چهلستون اصفهان را هم میزد نابود میکرد... ایول! کارش خیلی درسته! میدونه داره چیکار میکنه.»
۲- بسیاری از منتقدان فنی و علمی «مهران مدیری»، در دو دهه اخیر ساکت بودهاند و هیچ نمیگویند، زیرا از ایستادن مقابل فردی که میلیونها طرفدار دارند، هراس دارند. آنها نگران هستند که از تعداد لایکهای فیسبوک و اینستاگرام خودشان کم شود و مورد حمله هزاران کامنت فحش قرار گیرند.
سکوت صاحب نظران باعث شد تا بعضیها در ذهن خود و دیگران از مهران مدیری یک مجسمه بزرگ بسازند که به لایک و حمایت بیپرسش نیاز دارد و باید شمشیر به دست گرفت و سر منتقدان او را از تن جدا کرد.
۳- این که در بیست سال اخیر چه کسانی از پشت پرده حامی مدیری بودند و چه نفعی از او بردند، پرسشی است که پاسخ آن برای بسیاری از مردم اهمیتی ندارد و رسانهها هم که نیازمند کلیک مخاطبان هستند تا آگهی بگیرند و در الکسا خود را بالا بکشند، تمایلی ندارند تا مهران مدیری واقعی را معرفی کنند و با جامعه طرفدارانش همراه شدهاند.
۴- مهران مدیری کسی است که با حمایت مدیران تلویزیون، طی دو دهه ذائقه مردم را تغییر داد تا دیگر «طنز واقعی» را درک نکنند و نفهمند و به جای آن هر کمدی بزن و بکوب آشغال و مزخرف و تقلیدی را «طنز» بدانند و به آن بخندند و برایش پول بپردازند و خیال کنند «طنز» به این معناست که نام مدیری یا یکی از دوستانش در تیتراژ آن باشد.
۵- این که گفته میشود «مهران مدیری» همواره با محدودیتهای بسیاری مواجه بوده و به دلیل شکستن خط قرمزها تحت فشار است، واقعیت ندارد و فقط برای فریب دادن قشر سادهدل جامعه مطرح میشود.
واقعیت این است که تاکنون در بسیاری مواقع خط قرمزها به نفع مدیری عقبنشینی کردهاند.
تمام متلکهای سیاسی که مردم در سریالهای او شنیدهاند، از فیلتر صداوسیما و وزارت ارشاد رد شده و کسانی که مسئول صدور مجوز پخش و اکران ویدئو هستند، همیشه میدانستند که چه میکنند.
پس مدیری هیچوقت قیچی سانسور را دور نزده، بلکه با آن ارتباط خاص و مخفیانه دارد.
۶- مهران مدیری معتقد است آنقدر بین جامعه شهرت و محبوبیت دارد که هر کاری را با هر انگیزه و کیفیتی انجام دهد، مردم مقابل او تعظیم میکنند و مسئولان فرهنگی هم به ناچار تسلیم سلیقه مردم میشوند. برای همین خود را قدرتمندترین چهره هنری در ایران میداند و البته داراییهای مالیاش را نیز با «بیل گیتس» مقایسه میکند.
۷- هرچند خیلی از طرفداران مدیری تلاش کردند تا گذاشتن نام «کوروش» روی یک سگ از نژاد دوبرمن را در مجموعه «عطسه» توجیه کنند، اما حقیقتی پشت این ماجرا پنهان است که در آینده فاش خواهد شد. مانند ویدئوی «بمب خنده» و تمسخر شبکههای ماهوارهای فارسی زبان که در آینده مشخص میشود چرا ساخته شد و چطور نسخه بدون تیتراژ آن به دست مردم رسید.
۸- اگر امروز میپرسیم چطور شده که خیلیها دست به کارهای خلاف میزنند اما از آن پشیمان نمیشوند، ریشه در چیزهایی دارد که تلویزیون به مغز آنها تزریق کرده است. «اردل» و «بامشاد» در سریال «نقطهچین» دو شخصیت منفی و خطاکار و گناهکار و مجرم ضد جامعه بودند که علیه هر کسی از دوست صمیمی گرفته تا همسر و پدر همسر و رئیس و مامور دولت و همسایه و صاحبخانه توطئه میچیدند و کلاهبرداری میکردند و دروغ میگفتند و پول میدزدیدند، اما یکبار هم از بابت انجام کارهای خلاف اجتماع و قانون پشیمان نشدند و همیشه از زندگی به این شیوه خوشحال و راضی بودند و در هر قسمت سریال به میلیونها مخاطب میگفتند: «در این مملکت باید دزد و کلاهبردار باشی تا زندگیات بگذرد. کسی هم با تو کاری ندارد. خیالت راحت باشد.»
۹ - کسی که در سریال «شبهای برره» پودری به نام «گرد نخود» را از راه بینی بالا میکشید، در حقیقت مصرف کوکائین و اثرات آن را به کودکان آموزش میداد و تبلیغ میکرد.
۱۰- برخی معتقدند شخصیت «ددی جابری» در سریال «نقطهچین»، استعاره یکی از چهرههای سیاسی مشهور ایران است. برای نمونه، زمانی که خبر میدهند در شهری پدریاش «جابرآباد» زمینی پر از سیبزمینی کشف شده و در نتیجه او پولدارتر میِشود، استعاره از کشف یک میدان نفتی جدید است.
حال آیا کسی باور میکند که مهران مدیری این متلکهای سیاسی و جناحی سنگین را بدون اطلاع صداوسیما علیه یکی از مسئولان پرنفوذ کشور مطرح کرده باشد؟
کانال تلگرامی فرورتیش رضوانیه
تجمع و تحصن بدون مجوز ماجراجویی سیاسی بود/ کانون های صنفی باید تابع قوانین عادی کشور باشند/ سازش ناپذیری ، زندان کشیدن ، بی اعتنایی به زندگی خود و رفاه خانواده، رفتار صنفی نیست/ استفاده از برچسب های امنیتی در منازعات داخلی کانون ها خطرناک است/ قرار بود کانون اتاق شیشه ای باشد / کانون تهران را چه کسانی اداره می کنند/ فعالیت صنفی، آرمان گرا نیست و نیازی به قهرمان ندارد/ تا سال 85 برخورد با اعتراضات معلم ها سهل انگارانه بود/ سنجاق کردن فرزاد کمانگر به کانون های صنفی، کانون ها را رایکال کرد/ از سال 87 ، کانون ها در طبقه بندی قرمز امنیتی قرار گرفتند/ دولت روحانی فرصت مناسبی برای بازسازی جایگاه کانون های صنفی ایجاد کرد
کارل مارکس در ایدئولوژی آلمانی مفهومی به نام لمپن پرولتاریا را معرفی می کند . لمپن ها دسته ای از مردم هستند که از طبقه خود فاصله گرفته و دیگر خود را متعلق به آن نمی داند و نیز در امر تولید دخالتی ندارند و به زعم مارکس دلالان و گدایان و کلاهبرداران از این قماشند .
تا سالیان سال مفهوم لمپنیسم با افرادی چون شعبان بی مخ ها ، اراذل و اوباش ، تبهکاران و قماربازان و فواحش و ... گره خورده بود اما امروز این مفهوم دست خوش تغییری بس بزرگ شده است .
طبق تعریف مارکس ، لمپن کسی است که خود را متعلق به طبقه خویش نمی داند و در تولید دخالتی ندارد . با این حساب ما با طیف گسترده ای از لمپن ها در هر کسوتی سروکار داریم یعنی لمپن کسی است که در حقیقت فقیر است اما به این فقر ، فقر فرهنگی هم اضافه می شود مثلا حسرت پولدار شدن ، با کلاس شدن و تظاهر به ثروتمند بودن خود از مظاهر لمپنیسم است .
به برکت تفکر مثبت این روزها همه به جای تولید ( در مفهوم عام به معنای تولید کالا ، خدمات و اندیشه ) در پی راه های میانبر هستند یعنی شما برای این که ثروتمند شوی باید مثل ثروتمندان رفتار کنی . خوب این دقیقا یکی از حقه های جامعه سرمایه داری برای تشویق به مصرف بیشتر است . دغدغه های طبقه کارگر ( که امروز کاملا این مفهوم تغییر پیدا کرده و کارگر هر کسی است که در امر تولید دخالت دارد ) باید دفاع از منافع طبقه اش باشد . با توجه به این تعریف حتی نویسنده و روشنفکری که از طبقه خویش سخن نمی گوید یک لمپن است ؛ نمود بارز این لمپنیسم در تضاد رفتاری روشنفکران نیز گاها به چشم می خورد ، این که روشنفکری باورهای سنتی را ابزاری در خدمت تحمیق توده ها می داند ولی در زندگی شخصی خود دقیقا از همین ها بهره می جوید ( تضاد حرف با عمل ) خود نمونه ای از رفتار یک لمپن است.
لمپن های امروز دیگر قمه و قداره به کمر نمی بندند ، فحش های آبدار هم نمی دهند اما خائن به طبقه خویشند . یک لمپن ممکن است رفتاری اعتراضی داشته باشد اما این اعتراض در قالب شورش و هتاکیست نه یک عمل آگاهانه و برای تغییر .
نمونه رفتاری که در قالب مثلا حمایت از مردم فرانسه و بلژیک کاربران شبکه های مجازی عکس پروفایل خود را به پرچم این کشورها تغییر می دهند یا با شنیدن خبر بیماری استاد شجریان کمپین های حمایتی درست می کنند مصداق بارز لمپنیسم است یعنی مطرح کردن خود به هر نحو! زیرا هیچ انسانی از کشته شدن یا بیمار شدن یک انسان دیگر خوشحال نمی شود اما این که شما مسائل اصلی طبقه خودت را به فراموشی بسپاری و با نمایشی درپی نشان دادن فرهیختگی خود باشی قطعا رفتاری لمپنانه است مثلا حق برگزاری یک کنسرت یکی از حقوق بدوی انسانیست و شجریان از کنسرت همنوا با بم به این طرف کنسرتی در ایران نداشته است و هیچ کس به این موضوع اعتراضی نکرده اما هم زمان با بیماری ایشان همه عکس پروفایل خود را به شجریان تغییر داده اند!
با این تعریف در حقیقت ، هر هنرمندی که دغدغه اجتماعی ندارد لمپن است .
لمپن ها ابزار خوبی برای سرمایه داران و دولت های توتالیتر هستند ، آنها چون فواحش نرخ دارند و در انتظارند که کسی این نرخ را پرداخت کند تا در همان جبهه شمشیر بزنند .
لمپن ها شیفته تایید هستند ، باید برایشان دست بزنید !
مرام گذاری و آئین زندگی انگلی بی شک از ابداعات ایشان است. برای یک لمپن فرقی ندارد که چه چیز و چه کسی را تایید می کند آنچه به او نفع می رساند خوب است آنچه بتواند بفروشد ، معامله می کند یعنی فرقی ندارد که کتاب می فروشد یا ملکی در شمال شهر ، حزب باد است و ...
و کلام آخر این که لمپنیسم درد امروز جامعه ماست .
لمپن ها بی درد هستند .دلشان جز به حال خود به هیچ چیزی نمی سوزد و در پس نمایش های دلالانه شان خود شیفتگی و دلواپسی موج می زند . و سوال این جاست که ما چه سهمی از تولید داریم ؟ ما چقدر به تعریف لمپن نزدیک هستیم ؟
وا کاوی مسائل و تحولات سال های اخیر آموزش و پرورش :
1- ظاهراً همگان در اصل وجود نابه سامانی و مشکلات عدیده در دستگاه رسمی تعلیم و تربیت کشور متّفق القول اند. هم دانش آموزان و اولیاء از وضع موجود ناراضی هستند و هم معلمان و کارشناسان تعلیم و تربیت. اهم مسائل و مشکلاتی را که آموزش و پرورش امروز ایران با آن مواجه است می توان چنین بر شمرد:
- وجود انواع ناهنجاری های روحی، روانی، عاطفی و رفتاری در میان دانش آموزان مدارس
- بی انگیزه بودن دانش آموزان و بی علاقگی آنان به دروس و مباحث کتاب های آموزشی
- نپرداختن به نیاز ها و خواسته های واقعی دانش آموزان و مهارت های لازم برای زندگی در تدوین سیاست ها و برنامه های آموزشی و تألیف کتب درسی
- طبقاتی بودن مدارس
- ضعف شدید اقتصاد آموزش و پرورش، عدم تحقق بودجه های پیش بینی شده برای آن و کسری بودجه دولت ها
- به حاشیه رانده شدن نگاه حرفه ای و علمی به آموزش و پرورش و حاکمیت نگاه سیاسی و غیر کارشناسی
- فرسوده بودن مدارس، کمبود فضاهای آموزشی مناسب و تراکم بالای کلاسها در شهرها و مراکز استان ها
- کمبود تجهیزات و امکانات آموزشی
- نارضایتی شغلی بالا در میان معلمان به خاطر پایین بودن حقوق و مزایای دریافتی به نسبت سایر کارکنان دولت و نامطلوب بودن شرایط محیط کار (مدارس و کلاس ها)
2-آنچه در آن اختلاف نظر وجود دارد علل و عوامل این مشکلات و نابه سامانی ها و چگونگی رفع آن ها است. معلمان و آموزگاران عموماً بی توجهی دولت های بعد از جنگ را عامل اصلی عقب ماندگی و مشکلات گریبانگیر آموزش و پرورش می دانند.
در مقابل، در میان اولیا و دانش آموزان هستند کسانی که معلمان و آموزگاران را در افت تحصیلی دانش آموزان و ناکارآمدی آموزش و پرورش ایران دخیل می دانند.
موضع گیری ها و مصاحبه های برخی از مسؤولین و نوع برخورد صدا و سیما با اتفاقات و مشکلات آموزش و پرورش در سوق دادن افکار عمومی به این سمت و ایجاد این باور حداقل در بخشی از جامعه ایران بی تأثیر نبوده است؛ تا جایی که معلمان زیاده خواه معرفی می شوند. حداقل یکی از دلایل عدم حمایت جامعه از حرکت های اعتراضی معلمان می تواند معلول وجود چنین نگاهی در بخش هایی از آن باشد.
3- بخش هایی از جامعه معلمان که به ضرورت حرکت های یکپارچه و سراسری برای بیان مشکلات و جلب توجه افکار عمومی جامعه به خصوص کارشناسان، صاحب نظران و تصمیم گیران نسبت به معضلات آموزش و پرورش و چاره اندیشی و رفع کاستی های موجود در آن پی برده بودند، به یمن رویکرد اصلاح طلبانه دولت های هفتم و هشتم، با اخذ مجوز های قانونی لازم نسبت به تأسیس تشکل های صنفی ( به معنی غیر سیاسی ) اقدام نمودند و از آن طریق به فعالیت های صنفی، بیان مشکلات و چاره جویی برای رفع آن ها پرداختند.
این تشکل ها به دلیل نداشتن تجربه لازم و مواجه شدن با انباشت مطالبات معلمان، خیلی سریع وارد فاز اعتراضات سراسری با رویکرد سلبی شدند و این امر موجب نگرانی و ایجاد حساسیت در نهادهای امنیتی شد اما مدارا و بردباری دولت هشتم مانع از برخورد قهری با فعالان این تشکل ها می شد.
با روی کار آمدن دولت نهم برخورد های امنیتی و قضایی با فعالان صنفی آغاز شد و تشکل های صنفی برای ادامه فعالیت خود و اخذ مجوز برای برگزاری تجمّعات و برنامه های اعتراضی با موانع جدی روبه رو شدند و این انسداد تا پایان عمر دولت اصول گرای دهم به شدت اعمال می شد.
هر چند با مشی اعتدالی و گفتمان اصلاح طلبانه دولت یازدهم به تدریج گشایش های نسبی به وجود آمد اما فضای فعالیت قانونی برای تشکل ها و فعالان فرهنگی هنوز با وضعیت مطلوب بسیاری دارد.
4- معلمان با استناد به اصل بیست و هفتم قانون اساسی که برگزاری اجتماعات و راه پیمایی ها را به شرطی که مسلحانه و مخل مبانی اسلام نباشد مجاز و برپایی اجتماعات و اعتراضات سراسری را حق قانونی خود می دانستند.
تشکل های صنفی که به شدت از طرف اعضای خود و عموم بدنه آموزش و پرورش جهت تحقق مطالبات انباشته شده به شدت تحت فشار بودند بدون توجه کافی به محدودیت های دولت، تصور می کردند با انتشار بیانیه سراسری و تهدید به تعطیلی کلاس ها، دولت و مجلس خیلی سریع و شفاف به مطالبات شان رسیدگی و اقدامات عاجل و مؤثر به عمل خواهند آورد اما چون اقدامات انجام شده را کمتر از حد انتظار خود دیدند برای تحت فشار قرار دادن دولت و مجلس به تحصن و تعطیلی کلاس ها و برگزاری تجمّعات سراسری روی آوردند.
5- ما معلمان همواره به سهم کمی که از امکانات و خدمات رفاهی و اجتماعی دریافت می کنیم به نسبت نقشی که در جامعه و بدنه دولت داریم، معترض هستیم.
تصور ما این بوده و هست که در جامعه از تأثیر گذاری بالایی برخورداریم.
یکی از دلایل روی آوردن معلمان به حرکت های اعتراضی سراسری در دهه گذشته همین تصور بود.
برخی گمان می کردند بی اعتنایی جامعه به مشکلات آموزش و پرورش ریشه در بی خبری مردم از اوضاع نابه سامان آن دارد و این بی خبری جامعه را ناشی از عدم پوشش مناسب اعتراضات معلمان در صدا و سیما و محدودیت های ایجاد شده برای مطبوعات در پرداختن به آن می دانستند.
بنابر این تلاش کردند اعتراضات خود را به گونه ای سازمان دهی کنند که صدای شان به گوش همگان برسد.
اما همه شاهد بودیم که جامعه نسبت به اعتراضات معلمان واکنش مثبتی نشان نداد و یا با بی تفاوتی از کنار آن گذشت...
این امر نشان می دهد که برآورد ما از جایگاه و میزان تأثیر گذاری مان در فضای امروز جامعه ایران دور از واقعیت بوده است.
اتفاقات و تجارب یک دهه گذشته دال بر این مدعا است که ذهنیت ما معلمان چندان با واقعیت ها و شرایط امروز جامعه ایران همخوانی ندارد و گرنه با وجود اعتراضات گسترده و اطلاع همه اقشار جامعه از بحران حاکم بر آموزش و پرورش، وضعیت آن امروز باید به مراتب بهتر از آن چه هست می بود.
اشتباه دیگر ما این بود که تصور می کردیم با حرکت های مدنی صرف می توانیم در کوتاه مدت به نتیجه مطلوب برسیم؛ غافل از اینکه بدون مشارکت مؤثر در قدرت امکان افزایش سهم مان از برخورداری های رفاهی و اجتماعی هم تراز با سایر کارکنان دولت را پیدا نخواهیم کرد.
در واقع ، علت برخورداری نسبتاً بالای سایر کارکنان دولت و برخورداری کمتر کارکنان آموزش و پرورش، به خصوص معلمان، به میزان و کیفیت حضور و تأثیر گذاری شان در ارکان قدرت و مراکز تصمیم ساز و تصمیم گیر بر می گردد.
6- نتیجه آن که ضروری است معلمان و تشکل های فرهنگیان جایگاه شان را در جامعه امروز ایران « واقع بینانه تر » ارزیابی نموده، قبل از هر اقدامی به بررسی راه های تأثیر گذاری در مراکز تصمیم ساز و تصمیم گیر (دولت و مجلس و دیگر نهاد های انتخابی) بپردازند.
در این صورت می توانند با اثبات نقش انکار ناپذیر خود در کم و کیف شکل گیری این نهادها و در راه یابی افراد به آن مراکز، قدرت چانه زنی خود را بالا ببرند ؛ آن گاه بسیاری از مشکلاتی که امروزه غیر قابل حل می نماید، قابل حل و مطالباتی که دور از دسترس به نظر می رسند، سهل الوصول خواهند شد.
به یاری خدا در بخش دوم این نوشتار، راه های تأثیر گذاری در مراکز تصمیم ساز و تصمیم گیر و چگونگی بالابردن قدرت چانه زنی معلمان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
پایان بخش اول
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه و تشکل /
همان گونه که قبلا نیز آمد ( این جا ) نشست فعالان صفی – سیاسی و نیز فعالان تشکل های معلمان روز شنبه بیست و دوم اسفندماه در کانون تربیتی فرهنگی حر واقع در منطقه 11 تهران برگزار گردید .
در این نشست که نزدیک به 3 ساعت به طول انجامید ؛ دکتر محمدرضا عارف ، جمعی از منتخبان مجلس دهم و نیز تعدادی از شخصیت های فرهنگی و سیاسی حضور داشتند و به بیان دیدگاه ها و نقطه نظرات خود در مورد آموزش و پرورش و مسائل معلمان پرداختند که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم :
گروه اخبار/ آیتالله هاشمیرفسنجانی در پیام نوروزی خود خطاب به مردم ایران، گفت: اینک در نوروز باستانی، یک بار دیگر، با هم میثاق میبندیم که به یمن قدوم این عید تحولآفرین که «احسن الحال» دعای قلبی همه ما در کنار سفرههای هفتسین است، حقیقت، صداقت، صلحجویی و احترام به خرد جمعی را جایگزین ناراستی، دروغ، جنگطلبی و خودمحوری میسازیم. متن کامل پیام آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی به شرح ذیل است:
گروه اخبار/ رهبر معظم انقلاب به مناسبت آغاز سال نو پیامی صادر کردند . متن کامل این پیام به شرح زیر است