صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

محمدرضا شعبانعلی

شریعتی: روشنفکری که انتخاب کرد « پیشرو » نباشد

نقد‌هایی که امروز به شریعتی وجود دارد، به مراتب بیشتر از تحسین و احترامی است که نسبت به او ادا می‌شود/ او فاقد یکی از «عادت‌های رایج روشنفکران» بود/ پیشرو به معنای این که روشنفکر، از فاصله‌ی زیادی که با سطح فهم و دغدغه‌های مردم دارد، لذت ببرد و احساس غرور کند. زندگی خودش را بکند و حرف‌های خودش را بزند و دیگران را «موظف» بداند که «بیشتر بخوانند و بفهمند و بزرگتر شوند» تا «لایق درک اندیشه‌ها و دغدغه‌های او» شوند/ شریعتی، ساده حرف زد و ساده نوشت. او در جلوی کاروان مردم راه نرفت/ رشد یک جامعه، در گروه رشد میانگین اندیشه و نگرش در آن جامعه است و کمتر فضایی را می‌توان یافت که روشنفکران پیشرو و دور از مردم، توانسته باشند تغییری جدی را در فضای جامعه خود ایجاد کنند/ پیام رفتار امروز ما، اگر تغییری بزرگ و جدی نداشته باشد، برای فرزندان مان مشخص است: «به زندگی خود فکر کنید و برای خود زندگی کنید که ما حتی نسبت به جنازه خدمتگزارانی که در مسیر توسعه و رشد، زیر دست و پایمان له می‌شوند نیز، ترحم نخواهیم داشت

دکتر علی شریعتی روشنفکری که با مردم زیست  از دکتر علی شریعتی، بسیار گفته‌اند و می‌گوییم. نام او جزو نام های بزرگ تاریخ معاصر ماست که تکرار و تکرر آن، هرگز در کلمات و پیام های ما، رنگ نباخته است. چه زمانی که شب‌هنگام، با نوشته‌های کویری او گریسته‌ایم و چه زمانی که با پیامک‌های طنزی که به نام او، دست به دست گشته، خندیده‌ایم.

در مورد شریعتی، بزرگان ما کم نگفته‌اند و کم ننوشته‌اند. آنچه این جا می‌خوانید یک تحلیل علمی دقیق و حرفه‌ای نیست. بلکه حرف‌های شهروندی است که مثل صدها هزار ایرانی دیگر این آب و خاک، لحظات تنهایی و ناامیدی خود را در کویر او قدم زده و اسلامیات و اجتماعیات او، عینک متفاوتی را برای نگاه به دین و جامعه، هر چند برای مدتی کوتاه، به او هدیه کرده است.

باید بپذیریم که نقد‌هایی که امروز به شریعتی وجود دارد، به مراتب بیشتر از تحسین و احترامی است که نسبت به او ادا می‌شود. شریعتی، در غبارآلوده‌ترین مقطع تاریخ معاصر ما، ایستاد و حرف زد. نوشت و خواند. او به تعبیر خودش سه گونه حرف برای ما داشت. اجتماعیات که دغدغه‌اش بود. اسلامیات که تلاشی برای تبیین روزآمد باورهای جامعه‌اش بود و کویریات، که چاهی بود که در آن، اندوه و تنهایی‌اش را فریاد می‌کرد.

 کمتر کسی را دیده‌ام که واژه‌ی روشنفکر را زیبنده‌ی او نداند. اما او فاقد یکی از «عادت‌های رایج روشنفکران» بود. بسیاری از روشنفکران جامعه‌ی ما، همیشه کوشیده‌اند پیشرو باشند. پیشرو نه به معنای «داشتن ذهن باز و اندیشه نو»، که این صفت، خود در واژه‌ی روشنفکر مستتر است و اگر به این معنا نگاه کنیم، صفت پیشرو، توضیحی واضح در وصف روشنفکری است.

منظور من از «پیشرو» در اینجا این است که یک روشنفکر، خود جلوتر از کاروان یک ملت بایستد و به سرعت جلو رود و خود را راهبر چنین کاروانی بداند. پیشرو به معنای این که روشنفکر، از فاصله‌ی زیادی که با سطح فهم و دغدغه‌های مردم دارد، لذت ببرد و احساس غرور کند. زندگی خودش را بکند و حرف‌های خودش را بزند و دیگران را «موظف» بداند که «بیشتر بخوانند و بفهمند و بزرگتر شوند» تا «لایق درک اندیشه‌ها و دغدغه‌های او» شوند. درست مانند کاروانی که از یک مسیر کوهستانی صعب و دشوار، به سمت قله می‌رود و کوهنوردی که با غرور و تبختر، بدون لحظه‌ای نگاه به پشت خویش، شتابان گام به پیش می‌نهد و می گوید که وظیفه‌اش باز کردن راه است و پیمودن راه، وظیفه پیروان است. کوهنوردی که اوج لذت را زمانی تجربه می‌کند که از گروه خود، چنان فاصله گرفته باشد که نقطه‌ای محو در دوردست افق به نظر بیاید.

تاریخ روشنفکری این آب و خاک، چنین افرادی را کم ندیده است. کسانی که کتاب می‌نویسند و فیلم می سازند اما اکثر مردم از درک آنها ناتوانند. کسانی که در برج عاج تفکر می‌نشینند و از “فهمیده نشدن” احساس غرور می‌کنند و پیروزمندانه می‌گویند که وظیفه‌ی ما اندیشیدن است و دیگرانی باید بیایند تا حرف‌های ما را بفهمند و آن را به زبان عامه مردم ترجمه کنند. بحث‌هایی که در کافه‌ها، خوانده می‌شوند و در همان جا نیز در لابه‌لای بوی قهوه و دود سیگار گم می‌شوند و به فراموشی سپرده می‌شوند.

با مروری کوتاه به نوشته‌های شریعتی، می‌توان فهمید که او به خوبی از توانمندی «پیشرو بودن» برخوردار بوده است. خوب می توانسته برای خود در گوشه‌ای بنشیند و با واژه‌ها، جمله سازی و فلسفه‌بافی کند. اما شریعتی، ساده حرف زد و ساده نوشت. او در جلوی کاروان مردم راه نرفت. او سال های پنجاه، در کلاس تاریخ تمدن، زمانی که دانشجویان با فریاد کلاس او را قطع می‌کردند و می‌گفتند که نباید فرصت نبرد مسلحانه را با مرور داستان های خاک خورده تاریخ تمدن، هدر داد، لبخندی می‌زد و به هزار زبان می‌گفت: اینکه بدانیم چه نمی خواهیم کافی نیست. باید ببینیم چه می‌خواهیم و چه چیزی بهتر از مرور مسیر تاریخ، خواسته‌ی تاریخی ما را مشخص خواهد کرد؟

شریعتی خوب می‌دانست و می‌فهمید که رشد یک جامعه، در گروه رشد میانگین اندیشه و نگرش در آن جامعه است و کمتر فضایی را می‌توان یافت که روشنفکران پیشرو و دور از مردم، توانسته باشند تغییری جدی را در فضای جامعه خود ایجاد کنند. فهرست روشنفکرانی که او می‌شناخت و نام می‌برد، عمدتاً کسانی بودند که با داستان و رمان و نمایشنامه و سخنرانی، عامه مردم را هدف قرار داده بودند. او خود نیز چنین بود.

شریعتی، در تمام سال های تاریک و غبارآلود، قلمش را همچون توتمی مقدس، در دست داشت و نوشت. از آزادی گفت و عدالت. از برابری و برادری. او در پس کاروان مردم روان بود و می‌کوشید کسی از این کاروان جا نماند. تلخی روزگار اینکه، آن کس که زخمی و خسته، کاروان اندیشه بخش بزرگی از جوانان این خاک را به جلو می‌کشید، در میانه راه، به خاک افتاد. ما رد شدیم و جلوتر رفتیم. دوراهی‌های زیادی را دیدیم و انتخاب‌های زیادی را انجام دادیم. امروز در نقطه‌ای از کوه ایستاده‌ایم که نه قله است و نه کوهپایه. راه به گذشته بسته است و نگاه مان در جست و جوی آینده. می پنداریم که راه‌ها را به تلاش خود آمده‌ایم و بیراهه‌ها را به هدایت او!

ما امروز چراغ به دستانی هستیم که ده‌ها پیچ بزرگ این مسیر را جلوتر آمده‌ایم و راه‌ها و چاه‌ها را بهتر دیده‌ایم. امروز، از نقطه‌ی بلندتر، بر محلی که او به خاک افتاد می‌نگریم و سخن گفتن و راه رفتنش را نقد می‌کنیم. نقطه‌ی آغاز مسیری که او طی کرد و سرانجام مسیری که او می رفت، بیشتر از گذشته معلوم است. راحت‌تر می‌توان به او خندید. راحت‌تر می‌توان او را نقد کرد. همچون کسی که دهانش را چهل سال بسته باشی و هنوز، سرسخت و بیرحمانه، آخرین جملاتی را که چهار دهه پیش گفته است نقد کنی.

امروز، برخورد ما با شریعتی،‌ بسیار آرام و بی‌صدا، درس بزرگی برای فرزندان ما خواهد بود. آنها از نگاه و نقدها و تمسخرهای ما، از پیام و پیامک های ما، می‌آموزند که کدام راه مطمئن تر است. اینکه در برج عاج خود بنشینند و زندگی کنند، یا اینکه بکوشند همراه مردم و در کنار مردم، راه بهتری برای زندگی کردن بیایند یا بسازند.

پیام رفتار امروز ما، اگر تغییری بزرگ و جدی نداشته باشد، برای فرزندان مان مشخص است: «به زندگی خود فکر کنید و برای خود زندگی کنید که ما حتی نسبت به جنازه خدمتگزارانی که در مسیر توسعه و رشد، زیر دست و پایمان له می‌شوند نیز، ترحم نخواهیم داشت».

شریعتی و شریعتی‌ها در مرگ و زندگی غریب خواهند بود. او در پایان نمایشنامه ابوذر، کلامی از پیامبر اسلام را در وصف ابوذر بیان می‌کند. کلامی که شاید بهتر از هر توصیف دیگری مناسب خود او نیز باشد: خداوند او را رحمت کند. تنها زندگی کرد. تنها مرد و تنها برانگیخته خواهد شد.( عصر ایران )

دکتر علی شریعتی روشنفکری که با مردم زیست

جمعه, 28 خرداد 1395 10:28 خوانده شده: 3227 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +2 0 --
ابراهیم نیک بخش 1395/03/28 - 12:53
سلام
چه به موقع این مقاله را گذاشتید زیرا فردا 29 خرداد سال روز 39 امین سال در گذشت دکتر علی شریعتی می باشد .خداوند روح ایشان و مرحوم پدرش استاد محمدتقی شریعتی و برادر همسرش شهید مهدی شریعت رضوی شهید 27 آذر 1332 دانشکده فنی تهران شاد باشد.
در سال 1356 یکی از دوستان ما بخاطر خبر در گذشت ناگهانی دکتر شریعتی مراسم عروسی خود را که در این روز بود بهم زد و مرسم عروسی را به هفته های بعد موکول کرد .
خداوند شما را در راه خدمت به فرهنگیان موفق بدارد
پاسخ + +9 0 --
بازنشسته مظلوم93 1395/03/28 - 15:22
اگررنده بود آلان درگوشه زندان بود
پاسخ + +2 -1 --
کهنه بازنشسته 1395/03/28 - 22:10
روشنفکر کسیت که درک زمان ومکان درزمان کند.
پاسخ + +3 0 --
اصلانی 1395/03/28 - 23:47
خداوند قرین رحمت کناد!!!
پاسخ + +2 -1 --
ناشناس 1395/04/12 - 20:28
شریعتی در دوره ای که ما نیاز به تکنولوزی و فناوری داشتیم دعوای ایدالوزی و عقیده راه انداخت ادمی بود که بسیار میل به حرف زدن داشت وعمل گرا نبود ودستگاه اطلاعاتی رزیم شاه ازاو به مانند سپری بر علیه کمونیست ها استفاده می کرد سپری که نتیجه ی عکس داد وشریعتی توانست جوانان را به روحانیون نزدیک سازد که در اخر وحدت میان انها به نابودی شاه انجامید
پاسخ + +2 0 --
احمد رندکدمانی امصل 1395/04/22 - 07:22
سلام
باید بین وظایف حوزه های علوم انسانی وفنی ومهندسی تفاوت قایل شد
شریعتی به وظیفه ذاتی وحرفه ای خودش عمل کرد؛ورسالت خویش را در دنیایی که می توانست لوکس زندگی کند وبه رفاه و برخورداریدبیندیشد وبه ثروت ومال اندوزی که انروز مملکت اسلانی قالبا مبتلایتد ،؛نیندیشید وبه قول خودش ،تجربه زندان وانفرادی را برگزید وراه هجرت ...
پاسخ + 0 -2 --
معلم 1395/05/02 - 20:24
گزیده ای ازسخنان آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت دکتر شریعتی:

به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست.

یعنی از شگفتی های زمان و شاید از شگفتی های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست.

بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی کنم که این اشتباهات کوچک بود
اما ادعا می کنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی می توانیم نام گذاریم، چهره شریعتی از برجستگی ها و زیبایی ها هم برخوردار بود.
پاسخ + 0 -1 --
احمدرضا 1395/06/13 - 14:23
شریعتی در زمانی نامناسب ، ظهور کرد و نهایتا" نظراتش مورد سوء استفاده فرصت طلبان قرار گرفت.
یکی از تعهدات روشنفکر این است که اقتضای زمان و مکان نظرات خویش را بداند تا ناخواسته آب به آسیاب دشمن نریزد.
شریعتی نمی تواند امروز از زیر بار آثاروپیامدهای نظرات و گفته هایش شانه خالی کند.
جامعه اکنون ، به اندیشه های شریعتی نیازدارد.مسئولیتی که افرادی همچون سروش به دوش می کشند.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور