در دنیای امروز، فراوان از نسلهای z و آلفا گفته و شنیده میشود. از نسل آلفا، بهعنوان یک پدیده روبهرشد و بزرگترین نسل تا بهامروز، یاد و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۲۴ جمعیت این نسل به حدود 2 میلیارد نفر هم برسد که بیتردید درصدی از این جمعیت را جوانان و نوجوانان آینده ایران تشکیل خواهند داد.
در معرفی نسل آلفا گفته میشود، با وجود اینکه هنوز درصد قابل توجهی از جمعیت این نسل متولد نشدهاند، ولی با این حال، در آینده نهچندان دور، یعنی تا سال ۲۰۳۰ حدود ده درصد از نیروی کار آینده جهان را این جمعیت جوان بهخود اختصاص خواهند داد.
نسل آلفا که به تعبیری نسل نیتو (NITU) هم نامیده می شودند، در حال حاضر با ویژگیهای منحصر به فرد خود، دورههای نوجوانی و جوانی را سپری میکنند ؛ در امور فن آوری و دنیای دیجیتالی، از دانش و تبحر بیشتری نسبت به نسل پیش از خود برخوردارند.
همچنین از این نسل، تحت عنوان بزرگ ترین مصرف کننده یاد میشود؛ بههمین دلیل بسیاری از بِرندهای بزرگ جهان، در زمینه بازاریابیشان، علاوه بر نسل Z، بر روی ویژگیها و خواستههای احتمالی نسل آلفا متمرکز شدهاند. طبیعتاً اینکار، مستلزم شناخت دقیقتر و علمیتری از این نسل و نسلهای گذشته و آینده خواهد بود.
دلایل اصلی این تمرکز را بهطور خلاصه میتوان در ویژگیهای این نسل جست و جو کرد که در زیر بهبرخی از مهمترین آنها اشاره میشود:
- در بین جمعیت جهان، از هر 3 کودک دو تن از آنان به تلفنهای هوشمند دسترسی خواهند داشت که بسیاری از این کودکان، هوش دیجیتالی منحصر به فردی دارند.
- این نسل بهخوبی یاد گرفته است که چگونه از صفحات نمایش، برای انجام امور ضروری، مثل برقراری ارتباط با دیگران، یادگیری و بازی در سنین پایین و انتقال ارزشها استفاده کند و اطلاعات و تجربیات خود را در فرهنگهای مختلف به اشتراک بگذارد. ویژگیهای منحصر به فردی که در بسیاری از آن با نسل پیش از خود، یعنی نسل Z مشترک هستند، زیرا آنها هم با صفحه نمایش بزرگ شده و اشتراکات زیادی با این نسل دارند.
- هر دو نسل عمیقاً به پایداری و گرم شدن آب و هوا، تغییرات اجتماعی و اقلیمی و نیز سیاستگذاری و بازسازی جوامع در فضاهای عادلانهتر برای همه، اهمیت میدهند.
- بیشتر متخصصان امنیت سایبری، مدیران UX، خلبانان هواپیماهای بدون سرنشین، توسعه دهندگان بلاکچینها، طراحان دادهها، مهندسان واقعیت مجازی، مکانیکهای رباتیک، تکنسینهای خواب، افسران پایداری، اپراتورهای قطارهای بدون راننده، مدیران رفاه، متخصصان هوش مصنوعی و بسیاری از مشاغل مشابه، از بین نسل آلفا خواهند بود!
- هر چند هر دو نسل مذکور، اجتماعی تر و بصری تر از نسلهای قبلی خود خواهند بود و در دنیایی از تماسهای تصویری مکرر، در آستانه «متاوِرس» و افزایش محبوبیت فزاینده واقعیت مصنوعی، رشد میکنند؛ ولی بسیاری از کارشناسان بر این باورند که نسل آلفا، در مقایسه با نسل Z تفاوت قابل توجهی در سبک خرید و وفاداری به بِرندها ایجاد خواهند کرد . بنابراین، برای درک بهتر شباهتها و تفاوتهای این نسل با همتایان نسل Z خود، ابتدا باید والدین و جغرافیای فکری و رفتاری آنها را بهخوبی شناخت و درک کرد. بهعبارت دیگر، اگر بهدنبال یافتن یک تفاوت بزرگ و اساسی بین این دو نسل، یعنی نسلهای z وآلفا باشیم، بیتردید آن مربوط به ویژگیها و هویت والدین، محیط زندگی و روشهای تربیتی خواهد بود که این نسل با آنان یا درآن بزرگ شدهاند؛ یعنی پاسخ دقیق بهاین پرسش که والدین این نسلهای عجیب، چهکسانی هستند و چهویژگیهایی دارند، خودشان در چه شرایطی زندگی میکنند و خواستهها و علایق آنان کدامند!
- والدین نسل آلفا، اصطلاحاً «مینی هزاره» نامیده میشوند؛ زیرا معمولاً آنها از نسل هزارهها (millennials) هستند؛ درست همانطور که نسل هزارهها برای اولین بار وارد بازار کار شدند، این نسل نیز نگرشها و عادات جدیدی را برای فرزند پروری و تربیت نیروی کار به ارمغان خواهند آورد.
در اینجا و پیش از ورود بهمبحث اصلی، یادآوری این نکته بسیار مهم، از این جهت اساسی و تعیینکننده خواهد بود که بدانیم وقتی از ویژگی یا ویژگیهای مشترک یک نسل صحبت میشود، اساساً بدین معناست که ناخواسته، اهمیت بیشتر و نقش ویژهتر و حتی موثرتری برای « عوامل تربیت و توانمندی» و الگوهای تربیتی جامعه و همچنین اقتضائات زمانی و محیطی قائل هستیم تا عوامل ژنتیکی . بهعبارت روشنتر، با طرح این موضوع از بین عوامل ژنیتیکی و محیطی، اولویت را به عوامل محیطی دادهایم!
البته این رویکر جدید و نگرشهای اینچنینی، در بطن خود یک پیام نویدبخش و دلگرم کنندهای برای اصحاب تعلیم و تربیت و اهالی فرهنگ دارد و بهنوعی مهر تأییدی است بر نقش بیبدیل و تاثیرگذاری فوقالعاده این قشر عظیم در جامعه است.
اگر بر اساس یافتههای علمی و تجارب زیسته بشری، بپذیریم که محیط و اجتماع، بهویژه خانواده و والدین هم، حداقل بهاندازه وراثت، در تربیت انسانها نقش اساسی و تعیین کنندهای دارد، در شرایط کنونی، اندیشه پیرامون این موضوع حیاتی و توجه فوقالعاده نسبت بهاین مسئله راهبردی که متاسفانه سیر نزولی آن از چند دهه گذشته آغاز شده است، ضرورت تام مییابد:
1- درصد قابل توجهی از بهترین، خالصترین و نخبهترین جوانان کشور، در دوره دفاع مقدس جان عزیز خود را از دست داده و طبیعتاً از چرخه طبیعی فرزندآوری و تربیت فرزندان آینده و نیز بهصورت غیر مستقیم افراد جامعه خارج شدهاند ( حدود 220 هزار شهید که تقریباً همه آنها در سنین جوانی و میانسالی بودهاند).
2- در حال حاضر، بر اساس آمارهای رسمی، بیش از 4 میلیون نفر از تحصیلکردگان و افراد با سواد، فرهیخته و نخبگان جامعه، مهاجرت کرده و اگر زمینه فراهم شود، با این شرایط، بیش از 50 درصد از افراد مشابه نیز جلای وطن خواهند کرد! (البته بر اساس برخی از آمارهای غیر رسمی، آمار ایرانیان خارج از کشور تا 10 میلیون نفر هم میرسد!)
3- بسیاری از جوانان و نوجوانان، که اغلب تحصیلکرده و دارای هوشبهر بالایی هستند، بنا بهدلایلی، تمایل چندانی به ازدواج و تشکیل خانواده ندارند و اگر هم ازدواج کنند، رغبت چندانی به فرزندآوری و بهتبع آن تربیت آنان، از خود نشان نمیدهند و هیچ مشوقی، مثل حواله تحویل خودرو یا زمین و نظایر آن هم قادر نبوده و نخواهد بود این گروه را به دلیل سطح آگاهی و سواد و تحصیلاتشان، برای فرزندآوری و استمرار نسل ترغیب کرده و بر سر ذوق آورد!
4- بخشی از جامعه جوان کشور، که از قضا آنان نیز از میان تحصیلکردگان و روشنفکران جامعه هستند و هر روز بر اساس مطالعات و بررسیهای انجام شده، بر تعداد و درصد آنان افزوده میشود، خود را با روشهایی مثل ازدواج سفید، سرگرم کرده و عملاً از این جرگه خارج و از چرخه فرزندآوری و تربیت نسل کنار کشیدهاند.
5- اگر شایعه طرح «چینیسازی نسل ایرانی» توسط چشم بادامیها را هم نادیده بگیریم، بر اساس آمارهای اعلام شده، حدود ۸ الی۱۰ میلیون نفر از برادران و خواهران غیر ایرانی، بهعنوان مهاجران داخلی، مشغول «تولیدمثل» و تربیت فرزندان آینده کشورمان هستند؛ البته بیشتر تولید «مثل خودشان»، نه مثل ما که در خوشبینانهترین حالت، این نسل تلفیقیِ از تربیتیافتگان و نسل ایرانیخارجی، خواهند بود؛ این یعنی عملاً تغییر تدریجی و بدون سروصدای سبک زندگی، تغییر فرهنگ و نسل آینده کشور!
6- در کنار فهرست بلند بالایی از معضلات اجتماعی از قبیل آمار نگرانکننده بچههای طلاق و کودکان بد سرپرست، بیماریهای خودساخته بشر مثل کرونا، حملات بیولوژیکی در قالب دارو و غذا، آلودگی وحشتناک آب و هوا، اشاعه فرکانسهای مضر و عقیمسازیهای جمعیتی و تأثیر مخرب نوع تغذیه و مواد غذایی غیراستاندارد، بهاحتمال زیاد، در آیندهای نهچندان دور، ناگزیر خواهیم بود در کنار بررسی ویژگیهای نسلهایZ و آلفا، از نسل جدیدی در ایران اسلامی، تحت عنوان «نسل ساینا» نیز پردهبرداری کرده و با افتخار آن را با ویژگیهای منحصر به فرد خود، به جهانیان معرفی کنیم و فراوان پیرامون این نسل جدید و استثنایی بگوییم و بنویسیم! نکته قابل ذکر دیگری که باید، بیش و پیش از از سایر عوامل، پیرامون آن صحبت و هشدار صادر کرد، فراموش کردن نقش تعیینکننده و مسئولیت خطیر نظام آموزشی در مواجه و در صورت لزوم مقابله با این پدیده و پدیدههای مشابه یا خطرات احتمالی در آینده است.
شما موقعیتی را، در حدود ۲۰ الی۳۰ سال آینده، در ذهن خود مجسم کنید و حالت و افراد تربیت شده در چنین خانوادههایی را در نظر بیاورید که در آن، جمعیت قابل توجهی از این نسل و جوانان و نوجوانان کشور عزیزمان در تلاش برای شناخت دقیقتر والدین خود و بازیابی هویت خویش (درکنار گروه پرشماری از فرزندان طلاق، بد سرپرست و نسل ترکیبی)، تازه فهمیدهاند که پدران و مادرانشان، آنها را نه به دلیل استمرار نسل و بقای انسان و تعالی جامعه یا خدمت بههمنوع خود، بلکه صرفاً با هدف گرفتن یک قطعه زمین بیارزش یا حواله یک دستگاه «ماشین ساینا» یا چند صد میلیون تومان وام کم بهره بیخاصیت یا برخورداری از تخفیفات در مالیات یا در کل، به بهای گزاف، یعنی برای امرار معاش و پر کردن شکمهای خالی، تولید و پایشان را بهاین دنیا باز کرده و بدون هیچ تلاش هدف مندی برای تربیتشان، آنها را بهحال خودشان رها کردهاند!
نکته قابل تأمل و تاسفبارتر این است که فکر میکنید کدام یک از اقشار جامعه و با چه سطح سواد و میزان درک و هوشبهری و با چه سطحی از علم و فرهنگ و هنر و سیاست حاضرند در قبال گرفتن یک حواله ماشین یا یک تکه زمین، دست به چنین کار حیاتی، تعیین کننده و سرنوشتسازی بزنند؟
فکر میکنید در حالت طبیعی کفه ترازوی جمعیتی در آینده نهچندان دور، بهنفع چهکسانی و کدامیک از اقشار جامعه سنگینتر خواهد شد؟!
معمولاً کسانی که بهاین بهانه و بهدلایل مشابه بچهدار میشوند، فرزندانی شبیه خود را تربیت خواهند کرد؛ کسانی که معمولاً نسبت به تحصیل و تربیت فرزندان خود بی توجه و به اندک قوت لایموتی نیز قانعاند و با خدمات اندکی رضایت شان جلب میشود!
پدران و مادران نسل امروز، با تمام حساسیتها، ملاحظات و وسواسی که برای فرزندآوری و تعلیم و تربیت آنها داشتهاند، اغلب مورد بازخواست و شماتت فرزندان خود هستند که چرا و با چه منطقی، در این شرایط، آنها را بهدنیا آوردهاند!
حال تصور کنید ؛ آنچه بیش از همه جای نگرانی دارد، مسئله تربیت نسل امروز و فردا برای فرداهای خودشان هست که گویا حاکمیت با روزمرگی و بی تفاوتی، هیچ دغدغهای برای تربیت صحیح و آمادهکردن نسل برای آینده کشور ندارد.
نسل آینده کشور در کنار همه این مصائب، گرفتاریها و معضلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، اگر بدانند و بفهمند که پدرانشان در پی لقمه نانی، اسباب به دنیا آوردن و بدبختیشان را فراهم کردهاند، با آنان چه برخوردی خواهند داشت و با این احساس حقارت چگونه کنار خواهند آمد؟
اگر بر اساس الحاق نظریه داروین و ژنتیک، تحت عنوان «سنتز فرگشتی مدرن» و بسیاری از نظریهپردازان علم ژنتیک، تغییرات فیزیکی و رفتاری را بپذیریم و این موضوع را بر رفتارهای اجتماعی غلط و کجکارکردهای نظامهای موجود اضافه کنیم که «انتخاب طبیعی» را ممکن میسازد و تحت عنوان «جهش» در سطوح دیانای و ژنها رخ میدهد و از همه مهمتر، به باور «پوبینر» بهعنوان ابزار در دست و لازمی بدانیم که «فرگشت» توسط آنها دست به عمل میزند ؛ در این صورت مسئولیت سیر قهقرایی اصالت یا در خوشبینانهترین حالت تغییر جمعیتی و نسلی در کشورمان، به عهده چهکسی و کدام نهاد بیمسئولیتی خواهد بود؟
با استمرار این سیاستها و رویههای نادرست در ایران و با این بیتدبیریها، درک و فهم آن چندان دشوار نیست که بدانیم ممکن است این بی توجهی بهآداب و سنن اجتماعی، ارزشها، قوانین و در کل فرهنگ و تربیت اجتماعی آحاد جامعه و در یک عبارت روشن، «حکمرانی غلط»، در آینده میتواند چه بلای عظیم و خانمانسوزی بر سر این ملت و نسلهای بعدی کشور آورد!
اگر انسان متهم به تندروی نشود، با اطمینان میتوان گفت : این نوع حکمرانی، آگاهانه یا ناآگاهانه، نوعی نسل کشی یا در حقیقت «طرحی برای خالصزدایی» از جمعیت ایران بزرگ است که بهجای «شارِش ژن »ها و طی کردن روند «انتخاب طبیعی» و سیر تکاملی خود در راستای «بقای تندرستان»، بهزودی با پدیده شوم و غمانگیز «رانش ژن»ها و در نهایت با «هدم اصل اصلح» با نسلی تربیت نایافته، بیهویت و با هوشبهر پایین، مواجه خواهیم شد!
«از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت»
چند نکته تجویزی و راهبردی
در پایان، یادآوری این نکته نیز حائز اهمیت است که نویسنده به هیچ وجه قائل به برتری نژادی و ژن خالص هیچ قوم و نژادی نبوده و درصدد بیان حسن و قبح آن نیست و هیچ یک از موارد مطرح شده را جزء آینده محتوم نمیداند و بر این باور است که نیروهای اجتماعی و فرهنگ اصیل ایرانی و وجدان جمعی آنان، همواره بسیار قویتر و قدرتمندتر از مداخلات آگاهانه یا ناآگاهانه حکومتها و بسیار هوشمندانهتر از آنان عمل کرده و همواره عمل میکند؛ لذا چندان دور از ذهن نخواهد بود که برای حفظ سرمایههای فکری جامعه و نجات خود از زیستبوم نامناسب، در آیندهای نهچندان دور عرصه را سخت بر مسببان این وضعیت اسفبار و نگرانکننده تنگ کرده و برای نجات خود از شرایط نامناسب بهموقع خود دست بهاقدام عملی موثر خواهند زد که نمونه بارز آن را میتوان در مواجه ایرانیان با اقوام وحشی مغول و اعراب بیابانگرد و نظایر آن جست و جو و مشاهده کرد!
نگارنده، با علم به تاثیر جامعه جهانی و فن آوریهای جدید و پدیدههای نوظهور، بهویژه بارش مداوم و سیلآسای اطلاعات در فضای مجازی در شکلگیری و تغییر ویژگی نسلهای آینده، شکلگیری ایننسلها و نسل آینده را از منظر ژنتیکی چندان نگران کننده نمیداند و نگرانی از تغییرات ژنتیکی و از دست رفتن اصالت اقوام را، بهتعبیر یکی از صاحبنظران، یک حرف تاریخ مصرف گذشته میداند؛ چون کلاً آمیختگی اقوام و ملل جهان امروز به حدی زیاد است که تقریباً هیچ قوم و ملتی را نمیتوان، بهمعنی واقعی، اصیل و دستنخورده یافت؛ زیرا کل جهان متاثر از این ترکیب و آمیختگی ژنتیکی است و نباید خیلی نگران امتزاج اقوام و نسلهای بعدی بود، چرا که از قبل این اصالت به نوعی به یغما رفته است و چه بسا کشورگشائیهایی هم توسط ایرانیان شده و همین اتفاقات برای دیگر اقوام و ملتها نیز افتاده است.
این یادداشت صرفاً درصدد طرح موضوع و بهنوعی بیان مسئله امروز است تا شاید محققان، آیندهپژوهان و متخصصان امر، بهویژه در حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، جمعیتشناسی، روانشناسی اجتماعی، تاریخ و فرهنگ، اقتصاد و متخصصان علم ژنتیک و... به صورت نهادهای مردمی گرد هم آیند و با حساسیت بیشتری آن را بررسی و با شناخت دقیق فرصتها و تهدیدهای آتی، پیرامون آن اظهار نظر و راهکار ارائه کنند و با تمرکز بر چگونگی تربیت و مواجه با نسلهای آتی ؛ راهی برای تعلیم و تربیت غیررسمی برای مردم و خانوادهها باز کنند و صد البته نوعی هشدار به مسئولانی است که نسبت بهاین موضوع بیتوجه یا ناآگاهند یا خود را به تغافل زدهاند! معمولاً کسانی که بهاین بهانه و بهدلایل مشابه بچهدار میشوند، فرزندانی شبیه خود را تربیت خواهند کرد؛ کسانی که معمولاً نسبت به تحصیل و تربیت فرزندان خود بی توجه و به اندک قوت لایموتی نیز قانعاند و با خدمات اندکی رضایت شان جلب میشود!
نسل امروز و به خصوص نسل فردا، بیشتر از همه این مسایل، با حالت سرگردانی و بیهویتی، حتی فروش یا «معامله هویت» مواجه خواهند بود و این بی هویتی که هیچ نوع رشد یا زایشی در آن مشاهده نمیشود، اغلب بهدلیل نارضایتی و تقابل آشکار این نسلها با آموزهها و عملکرد ضعیف این حاکمیت بروز خواهد کرد.
نکته قابل ذکر دیگری که باید، بیش و پیش از از سایر عوامل، پیرامون آن صحبت و هشدار صادر کرد، فراموش کردن نقش تعیینکننده و مسئولیت خطیر نظام آموزشی در مواجه و در صورت لزوم مقابله با این پدیده و پدیدههای مشابه یا خطرات احتمالی در آینده است.
آنچه بیش از همه جای نگرانی دارد، مسئله تربیت نسل امروز و فردا برای فرداهای خودشان هست که گویا حاکمیت با روزمرگی و بی تفاوتی، هیچ دغدغهای برای تربیت صحیح و آمادهکردن نسل برای آینده کشور ندارد.
بهعبارت دیگر، طرح این پرسش ضروری مینماید که بدانیم در این عرصه، آموزش و پرورش تضعیف شده و نهاد نحیفتر از آن، یعنی نهاد تربیت در کشور، چه مسئولیت یا ظرفیتی برای بهدوش کشیدن بار عظیم این مسئولیت اجتماعی خواهد داشت و چگونه و با چهابزار و روشهایی خواهد توانست نسل آینده را برای مواجه با این معضلات و مسایل مشابه آماده کند؟
بیتردید آموزش و پرورش باید به جایگاه اصلی خود برگردد و از ابزار دم دستی سیاسیون خارج و بهعنوان پرچمدار اصلی اعتلای فرهنگ کشور در اولویت مردم و حاکمیت قرار گیرد و جایگاه و نقش بیبدیل خانواده، بهعنوان نخستین و با دوامترین عامل در رشد و شخصیت افراد، باید با هوشمندی کامل و سیاستهای عاقلانهتری از هر زمان دیگری مستحکم تر و پررنگ تر شود و حمایتهای هدفمند بیشتری دریافت کند.
«هر آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال»!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
طبقه بندی نسل ها از نسل بومرس تا آلفا براساس تحقیقات پیمایشی و کیفی با توجه به روبداد های تاریخی و تجربه های مشترک بین المللی انجام می گیرد نه ملی و مبتنی بر یک کشور خاص وبا اینکه از این نتایج در بازاریابی و.... استفاده می شود. اساس طبقه بندی ها نسلی مورد تایید اجماع متخصصان نیست. آقای عابدینی با ذکر مقدمه ای ناقص و ترجمه شده از ویژگی های دونسل z و a به یکباره بدون استناد یافته پژوهشی و صرفا با تمرکز بر فرهنگ و.. یک کشور یعنی ایران نسلی به نام "ساینا" را معرفی می کند و از همه غیرعلمی تر آن را به تربیت و نظام آموزشی مرتبط می کند . این گونه تحلیل ها غیرعلمی ، بیشتر از سنخ رمالی مدرن است . به پژوهش نه در حرف بلکه در عمل مقید باشیم
تشکر کردم چون این یادداشت درهم ریختگی غیرقابل قبولی دارد. شما از بعد جامعه شناسی و جسارتا بنده از بعد جمعیت شناسی، بدان اشاره کردم. پاراگراف ها کنار هم چیده شده اند اما ربط منطقی مابین آنها وجود ندارد.
جمعیتشناسی با حجم جمعیت و ترکیب و توزیع جمعیت سروکار دارد. این دانش به بررسی باروری، مرگومیر و مهاجرت میپردازد.
خودتان هم گفته اید:
بررسی ویژگیهای نسلهای z ، آلفا و «ساینا».
در علم جمعیت شناسی از:
انفجار جمعیت، رابطهٔ بین جمعیت و توسعهٔ اقتصادی، اثر تنظیم خانواده، تراکم شهرها، مهاجرتهای غیرقانونی،اندازه، ساختار و توزیع جمعیتها و تغییرات آنها در پاسخ به تولد، مرگ، مهاجرت و سالخوردگی میپردازد.
جمعیتشناسی در کمک به دولتها برای برنامهریزی توسعه و در بازاریابی کاربرد دارد.
فرگشت معکوس، نقش پررنگ انسان در تغییرات زیست محیطی
را گویند.
بنده متوجه عنوان مطلب نمی شوم.
بحران هویت فردی و اجتماعی که در بحث آورده شده از لحاظ قوانین تکامل، قرار است چه تغییر زیست محیطی بوجود آورد؟
منظور نویسنده از هرم جمعیتی، کدام ساختار جمعیتی است؟
آنچه که در حال تغییر است و خاص فقط ایران هم نیست، ویژگی های رفتار و شخصیت افراد است، نه ترکیب و توزیع جمعیت.
با محتوای متن، مشکلی نیست، تناسب و همخوانی عنوان با متن
را ملتفت نمی شوم. نویسنده محترم، قدری توضیح دهند تا روشن شوم. ممنون.
هند، مکزیک، روسیه، چین، سوریه،
بنگلادش، پاکستان، اوکراین، فیلیپین، دیاسپورا (کوپونتو) که یک قبیله هستند.
لازم به ذکر است، از نظر قدر مطلق تعداد مهاجران جدید، رتبه ایران در مهاجرت در جایگاه ۱۲ ام است.
(۱۰ آبان ۱۴۰۲).
ایران رتبه اول مهاجرفرستی ایران در منطقه OECD
درسال ۲۰۲۰ تعداد مهاجران جدید ورودی ایرانی به منطقه OECD، ۴۸ هزار نفر بوده که در سال ۲۰۲۱ با ۱۴۱درصد افزایش به ۱۱۵ هزار ورودی جدید در سال رسیده است. به این ترتیب ایران، رتبه اول مهاجرفرستی براساس نرخ رشد مهاجر جدید را ثبت کرده است.
رتبه دانشجوفِرستی ایران در سال ۲۰۱۹، از رتبه ۱۹ دنیا به رتبه ۱۷ در سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است و در سال ۲۰۲۱، رتبه هفدهم دانشجوفِرستی کشور ثابت مانده است. نرخ رشد دانشجویان ایرانی خارج از کشور در بازه ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۹ پایینتر از نرخ رشد دانشجویان بینالمللی در دنیا بوده است، اما در بازه زمانی ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ این نرخ برای کشور ایران بالاتر از نرخ جهانی بوده است.
در سوی دیگر، در ۱۲ سال اخیر، در مقاصد آمریکا، کانادا، استرالیا، بريتانيا و اتحادیه اروپا، که از جمله مقاصد اصلی مهاجرت ایرانیان محسوب میشوند، سالانه بهطور متوسط حدود ۱۲ هزار ویزا یا اجازه اقامت موقت و دائم کاری برای هموطنان ما صادر شده است.
مهاجرت ۱۰ میلیون نفر از کجا بدست آمده است؟
طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران، 762,۰۰۰ پناهنده در ایران زندگی می کنند که تعداد ۷5۰,۰۰۰ نفر از آنها افغانستانی و12,۰۰۰ نفر عراقی هستند. علاوه بر این، تخمین زده می شود که حدود 586،000 دارنده گذرنامه افغانستان با روادید ایران در ایران زندگی می کنند و گفته میشود که تعدادی از این افراد کسانی هستند که پیشتر دارای کارت آمایش بودهاند.
۸ تا ۱۰ میلیون غیرایرانی مهاجرت کرده به ایران ، از کدام منبع ذکر شده است.
حال ویژگی های هرم جمعیتی وارونه شده است یا خصوصیات جامعه شناختی و روانشناختی جمعیت ایران؟
رئیس ثبت احوال شهرستان تبریز با بیان اینکه ۴۵ درصد جمعیت استان در تبریز زندگی میکنند، گفت: جمعیت فعلی تبریز یک میلیون و ۸۵۷ هزار و ۸۷۷ نفر می باشد که از این تعداد 50.6 درصد مرد و 49.4 درصد زن هستند.
در حالت طبیعی ۴۸ درصد جمعیت را زنان و ۵۲ درصد را مردان تشکیل
می دهد اما این قانون کلی نیست و ویژگی های جمعیتی هر کشور تابع شرایط اقلیمی و سیاست های جمعیتی است. در تفسیر مثال بالا می توان گفت:
فرضیه اول) دخترزایی در تبریز بیشتر بوده است.
فرضیه دوم) مرگ و میر جنس مذکر بیشتر بوده است.
فرضیه سوم) مهاجرفرستی می تواند تناسب نسبت جنسی را برهم زند، که از تقسیم جمعیت مردان به جمعیت زنان به دست میآید و با ضرب آن در 100 بیانگر تعداد مردان در مقابل هر 100 زن
میباشد.
نسل z بیشتر چست و چابک و گستاخ یا جسورند تا باهوش.
یک دهم امکانات تحصیلی بیشتر آنان را نسل ما نداشت. به این نسل حق صحبت و اظهار نظر داده شده است و برای همین جسورند و حضور ذهن بیشتری دارند.
شما فقط بمباران اطلاعاتی این نسل را با نسل بنده مقایسه کنید. این نسل خواسته یا ناخواسته در معرض هجوم و اثرگذاری اطلاعات هستند.اما نسل ما برای دسترسی به معلومات تخصصی باید به کتابخانه می رفت و یا کتاب
می خرید.
در ضمن تربیت و تعلیم همین نسل z یا دیگری، برعهده ما در خانواده و مدرسه، نیست؟ پس چرا از کاشته خود ناراضی هستیم؟
یا چرا تحمل آرای غیر باور خود را نداریم؟
از کجا معلوم آنان درست عمل می کنند یا ما؟
در کل می خواهم عرض کنم همچنان که زمان پدیده ای ایستا نیست، رفتار و کنش و واکنش و شخصیت بشر نیز امری ثابت و لایتغیر نیست.
این تغییرات خاص ایران نیست. همه جای دنیا این نسل وجود دارد. منتهی مراتب مدیریت تربیتی آنان در خانه و مدرسه، کودکان را به سر منزل مقصود می رساند و تربیت عاطفی فلج کننده ما، آنان را لجباز و افسارگسیخته بار می آورد. آنان مهارت کنترل را در همراهی فرزندان بجا می آورند و ما که چنین مهارتی نداریم او را با نصایح مدام خود، عاصی می سازیم.
"تربیت و تعلیم برعهده خانواده و مدرسه نیست؟" منظورم برعهده هر دو است. اولش یک مگر قرار دهید جمله درست تر می شود.
خوب منظور اصلی بنده هم همان است که شما نوشته اید. یعنی خانواده و آموزش و پرورش و این نسل، علت و معلول یکدیگرند.
قرار بر سخنگویی هیچ کس و گروه نیست. یعنی کار بنده نیست. بنده به تفاوت نسلی از یک سو و به غفلت نظام آموزشی در مدارس و خانواده ها ، از سویی دیگر اشاره کرده ام.تشکر
فقط تلاش کردم بجای کوبیدن یک کودک یا نوجوان، متوجه سهم خودمان هم باشیم. یا یک سری از واقعیت ها را قبول کنیم.
لطفا دو پاراگراف آخر کامنت دوم بنده را دقیق بخوانید.
دانش آموزی ، در هم ریختگی و استیصال امر تعلیم و تربیت، همچنین حضور طلاب در مدارس است.