وزیر محترم آموزش آموزش و پرورش
جناب بطحایی
با سلام و تحیات !
سخنانی که در ذیل آمده، نکاتی است که این روزها جناب رئیس جمهور محترم ،"مدیران دولت تدبیر و امید" را مخاطب قرار داده است امیدواریم حضرتعالی تامل کنید و عملکرد خویش را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهید !
"کسی که از قانون عقب نشینی کند،صندلی اش بر او حرام است .
بار مسئولیت بر عهده بخش اجرایی است.
هر مدیری در برابر فشارها عقب نشینی می کند ،از دولت دوازدهم برود همان جایی که قرار است 5 یا 6 سال دیگر باید برود ."
دیدگاه بیشتر بزرگان تعلیم و تربیت این است که :
موجبات رشد فردی ، رفاه جمعی ، پرورش استعدادهای فردی ،تحکیم پایه های زندگی جمعی ، گسترش آرمان های دموکراتیک و ایجاد تفاهم میان افراد انسانی و ....تنها در سایه نظام تعلیم و تربیت صورت می گیرد ؛ اما آیا هر نظام تربیتی توانایی تحقق این گونه اهداف و آرمان های بشری را دارد ؟
بدون شک پاسخ این سوال منفی است و معتقدیم که حداقل باید امروز از دو نظام تربیتی سخن گفت که یکی همان اهداف بالا را پیگیر و به دنبال توانمند ساختن افراد و مجهز نمودن آن ها به آگاهی انتقادی برای روشنگری و نقد ایدئولوژی های حاکم و نهایتا رهایی افراد از جبرها و سلطه های موجود است که معلم تحول خواه و روشنگر و نیز دانش آموز منتقد و مشارکت جو و نظام تربیتی مبتنی بر مبانی انسانی و اصالت بشری ،تاکید بر گفت و گو و آزادی و رهایی از سلطه پذیری و نیز توانمندی فراگیران رادر درون ساختار خود اصل و مبنا قرار می دهد و گونه دگری هم نظام تربیتی است که به نوعی اقتباس از کشورهای استعماری در دولت های جهان سومی است که تاکید بر تمرکز حافظه و عادت دادن شاگردان به روش های مکانیکی محتوای دروس و حفظ و تکرار است تا بتوانند موجوداتی سازگار و رام شده و فرمانبردار و مطیع تحویل جامعه دهند .*اینک حضرتعالی را خطاب و مورد سئوال قرار می دهیم که :برنامه ها و راهبردهای جنابعالی در کدامین مسیر سیر می کنند ؟
آیا مجریان کنونی ستادی اساسا به برنامه معتقدند و یا قدرت کافی مدیریتی برای اجرا دارید ؟
به صورت مصداقی به برخی از نقاط ضعف مدیریتی این وزارت خانه و مجریان آن اشاره می کنیم که امیدواریم پاسخی اقناع کننده را دریابیم :
* آنچه که امروز در برخی استان های کشور مشاهده می شود این است که واگذاری سکان مدیریت آموزش و پرورش به دستان نمایندگان محترم شهرستان ها چیده می شوند نه شخص وزیر محترم ،به گونه ای که در استان های همچون لرستان و ایلام این پدیده کاملا عینی و واضح رخ داده و مدیر کل با تحصیلات عالیه و دارای برنامه و هدف را عزل و شخصی یا اشخاصی با مدرک فوق دیپلم و لیسانس ضمن خدمت را از میان 40 هزار معلم که 750 نفر آنان دارای مدرک دکترای علوم انسانی و تربیتی و 8400 نفر با تحصیلات کارشناسی ارشدکه از برترین مراکز علمی و دانشگاهی کشور فارغ التحصیل شده اند ،به عنوان سرپرست انتصاب می نمایند که این اقدام نشان از بی توجهی جناب وزیر محترم به علم و مبانی علمی و دانش و تخصص می باشد . واکنش وزارت و مسئولان آن در برابر این نقصان ها و کاستی ها و فراقانونی ها سکوت و سکوت ....بوده است که این امر جای تامل و سئوال دارد !
* جای تاثر و تاسف دارد که سرپرست موقت آموزش و پرورش لرستان طی این 2 ماه کنونی به علت عدم احاطه علمی بر دانش تعلیم و تربیت و فقدان برنامه نتوانسته اندکه جلسات ماهانه روسای آموزش و پرورش را برگزار و به تبیین برنامه ها و سیاست های ...بپردازند همچنین به علت ضعف شدید علمی و ناتوانی در اجرای جلسات با معاونین ایشان که غالبا از اساتید دانشگاه و تحصیل کردگان عالیه و دارای مقطع دکترا می باشند و لذا فهم کلام آنان بر ایشان بسیار سنگین و گران می باشد .
* به سبب ضعف علمی و نداشتن توانایی لازم شاهد غیبت مکرر ایشان در جلسات تخصصی و علمی که با حضور مدیران کل و مدیریت ارشد استان بوده ایم که می توان بعضا به عدم حضور ایشان در :
- جشنواره نوجوان و جوان خوارزمی با حضور معاون محترم سیاسی و امنیتی استان
- جلسات علمی هم اندیشی با سرگروههای آموزشی و مدیران دوره های مختلف تحصیلی
- جلسات تجلیل از برگزیدگان و نخبگان علمی و فرهنگی و رتبه های برتر کنکور ...
*عدم توانایی برگزاری مصاحبه و نشست با رسانه ها و مطبوعات و صاحبان مجلات تخصصی و آموزشی ،اشاره کرد .
* تنها بعد موفقیت ایشان "خوش خدمتی به نمایندگان جمنا و اصولگرا بوده تا جایی که برادران و دامادهای آنان را به عنوان سرپرستان آموزش و پرورش مناطق گماردند و باز در جهت رضایت آنان سایر نیروهای علمی و تخصصی را قلع و قمع نموده به مدد اینکه سکان کشتی طوفان زده تعلیم و تربیت لرستان را تا اعماق اقیانوس جهل و نادانی مدیریت کنند در حالی که "واکنش وزارت و مسئولان آن در برابر این نقصان ها و کاستی ها و فراقانونی ها سکوت و سکوت ....بوده است که این امر جای تامل و سئوال دارد !
جناب وزیر محترم !
این نکاتی را که به سمع و نظر حضرتعالی و سایر فرهنگیان کشور بیان گردید تنها یک از هزار مورد آسیب ها و تهدیداتی است که گریبان گیر آموزش و پرورش شده است و ان شاالله در مطالب بعدی سعی خواهیم کرد که به مسائل کلان آموزشی و پرورشی و تهدیدات فرا روی آن و قصور تیم مدیریتی جنابعالی و نیز تقسیم ساختار مدیریت این نهاد با نمایندگان سهم خواه در مجلس شورای اسلامی بپردازیم .
با پوزش و عذر خواهی از حضرتعالی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اخیراّ وزیر آموزش و پرورش در سفری به روسیه پیشنهاد داده است که زبان روسی در مدارس ایران آموزش داده شود. وی گفته است: «در بازدیدی که از یکی از مدارس روسیه داشتم، متاسفانه هیچ یک از دانش آموزان روسی شناختی از ایران نداشتند که ما امیدواریم با اجرای این طرح، روس ها شناخت بیشتری از ایران پیدا کنند.»
در این خصوص به عنوان یک معلم ذکر نکاتی را خالی از لطف نمی دانم:
1- زبان روسی با آنکه یکی از زبانهای رسمی در سازمان ملل متحد است که آن هم احتمالا به خاطر داشتن حق وتوی روسیه در شورای امنیت رسمیت یافته است، اما جزو زبان های زنده و پر کاربرد جهان به شمار نمی آید و از این لحاظ با 150 میلیون گویشور، زبان هشتم به حساب می آید. از آنجا که جناب وزیر این پیشنهاد را به منظور جایگزین کردن زبان دوم (انگلیسی) مطرح نموده، پس بر این اساس در آینده ممکن است شاهد افول زبان انگلیسی و رشد زبان روسی در کشور باشیم.
2- گفته می شود به دلیل آنکه بخش فضانوردی روسیه پیشرفته است، هرکس که بخواهد وارد رشته فضانوردی بشود باید زبان روسی را بلد باشد. شاید جناب وزیر خواسته است برای آن دسته از دانش آموزان ایرانی که مایل به سفرهای فضایی و ادامه تحصیل در این رشته هستند، تسهیلات فراهم نموده و اقدامی عملی نماید.
3- آقای وزیر با این پیشنهاد ساده اما تا حدود زیادی بحث برانگیز، پا در رکاب سیاسیون گذاشته و در جهت پولیتیزه کردن آموزش و پرورش گام نهاده است. از این لحاظ احتمالا دچار نوعی جوزدگی در خصوص روابط ایران با روسیه شده، خواسته که آموزش و پرورش را هم از برکات این نوع رابطه بهره مند سازد.
4- آقای وزیر احتمالا چون بیشترین زمان حضورش در وزارت را در حوزه معاونت مالی گذرانده و از این رو بیشتر با اعداد و حسابهای مالی سروکار داشته است، فلذا عجیب نیست که درک دقیقی از تاریخ نداشته باشد و لا اقل روایت تاریخی مندرج در کتاب های درسی دانش آموزان ایران را مطالعه کرده باشد. دانش آموزان ایرانی در همین کتابهای تاریخ غیر از تجاوز، حمله نظامی، تحمیل عهدنامه های ننگین، اشغال، تصاحب قلمرو سرزمینی و بدعهدی خاطره دیگری از روسها ندارند.
5- آقای وزیر همچنین اظهار امیدواری می کند که با اجرای این طرح، روسها شناخت بیشتری از ایران پیدا کنند! باید به عرض ایشان برسانم که دانش آموزان روسی، ایران را از طریق آموزش زبان فارسی نخواهند شناخت (زیرا مولفه های شناخت ایران تنها زبان فارسی نیست) بلکه آنان با مراجعه به تاریخ و گذشته کشور خود ایران را خوب می شناسند و می دانند که کشورشان از زمان پطر کبیر چه رویایی برای رسیدن به آبهای گرم جنوب در سر داشته است.
6- اگر این پیشنهاد جناب وزیر در قالب تفاهم نامه همکاری بین دو کشور عملی شود، آن وقت بایستی به فکر تربیت و استخدام هزاران معلم زبان روسی در آموزش و پرورش بود که در کسوت زبان آموزان روسی دل روسها را در حوزه تعلیم و تربیت هم به چنگ آورند! در عوض بایستی هزاران معلم زبان انگلیسی که اکنون در استخدام رسمی آموزش و پرورش هستند نیز بازنشسته و یا از کار برکنار شوند.
7- به نظر می رسد این حرف جناب وزیر بالبداهه و برای خالی نماندن عریضه گفته شده باشد از این رو بعید می نماید که در دستور کار سفرش بوده باشد؛ زیرا از تحلیل محتوای کلامش می توان فهمید که علت بر زبان آوردن این پیشنهاد، اظهار بی اطلاعی دانش آموزان آن مدرسه روسی از ایران بوده است. یعنی اگر دانش آموزان آن مدرسه روسی، اطلاع کمی هم از ایران داشتند، آن وقت وزیر محترم دیگر حرفی برای گفتن نداشت!
برای وزیر آموزش و پرورش، اندکی تأمل و مطالعه تاریخ آرزو می نمایم!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اشاره:
در دیماه ۱۳۹۶، فیلمی منتشر شد که احساسات بسیاری از مردم را برانگیخت. اینکه یک جوان تهرانی در وسط خیابان پرچم کشورش را آتش بزند و یا یک نوجوان همدانی پرچم کشورش را از میدان پایین بکشد و مردمِ اطرافش کف و سوت بزنند؛ اگر نگوییم در تاریخ سابقه نداشته است، دستِ کم بسیار نادر بوده است! قطعاً چنین هتک حرمتی به ساحتِ پرچم، قبل از مجازات نیاز به رفتارشناسی و جامعهشناسی هم دارد. آیا این افراد وطنفروش و بیغیرت بودند و یا در توجیه کارشان، این تکه پارچهی سه رنگ را پرچم خود نمیبینند؟
شاید آموزش و پرورش نیز در این واقعهی تلخ سهمی داشته باشد؛ شاید!
حال سوال اینجاست آیا در کشور ما نیز پرچم تا این اندازه تکریم میشود؟ کودک دبستانیِ ما با دیدن پرچم در مدرسه چه احساسی دارد؟ ایام دههی فجر بود و بچهها کاردستیِ پرچم میساختند. یکی از آنها به جای نماد «الله» از «شیر و خورشید» استفاده کرده بود. علت را جویا شدم و او از علاقهاش به پرچم قبلی ایران گفت و اینکه آرم «شیر و خورشید» را دوست دارد. خیلی تعجب نکردم چون این کودک، پیش از ورود به مدرسه در کانادا زندگی میکرد و احتمالاً در محافل ایرانیِ آنجا شیفتهی این پرچم شده بود. ضمن اینکه کودکان در سنین ابتدایی به نمادهایی چون شیر و خورشید علاقهی وافری دارند و مفهوم نماد کنونی پرچم را چندان نمیفهمند. این موضوع اما جای نگرانی هم داشت. چراکه «شیر و خورشید» اکنون یک نماد اپوزیسیونِ نظام و ضدانقلاب است و دلبستگی به آن، شاید دوری از «گفتمان انقلاب» را در ضمیر ناخودآگاه فرد جای دهد. وقتی یک مسئول رده بالای دولت از احیای «شیر و خورشید سرخ» سخن میگوید، انتظار بی اعتنایی به این پرچم در نسل چهارم و پنجم انقلاب، قطعا دور از ذهن نیست!
پرچم ایران و تغییرات آن یک قصهی خواندنی دارد. حدود ۱۷۰ سال پیش، نخستین پرچم رسمی ایران در مجامع بین المللی و در زمان صدارت امیرکبیر رونمایی شد. پرچم سه رنگی که در مرکز آن «شیر و خورشید» قرار داشت. این پرچم با کمی تغییرات جزئی تا نخستین روزهای پس از انقلاب اسلامی ایران، نماد هویت ملی بود. دهم اسفند ماه ۱۳۵۷، امام خواستار حذفِ نشان «شیر و خورشید» شد. اگرچه دولت موقت با برگزاری مسابقهای، نشان «مشت و ستاره» را جایگزین کرد اما نماد «شیر و خورشید» تا تیرماه سال ۱۳۵۹، همچنان بر روی اسناد دولتی به کار میرفت. همین مسئله اعتراض شدید امام (ره) در سخنرانی ششم تیرماه سال ۱۳۵۹ را به دنبال داشت. فردای آن سخنرانی، بنیانگذار انقلاب برای حذف آرم شاهنشاهی یک مهلت ده روزه تعیین کرد که در نهایت پرچم کنونی جمهوری اسلامی ایران در ۱۵ تیرماه ۱۳۵۹ از سوی شورای انقلاب تصویب شد. مراسم «تکریم پرچم» جزء برنامههای ثابت مدارس این کشور هاست. گویا «پرچم» و «سرود ملی» با نام مدرسه عجین شده است
اهمیت نماد ملی و پرچم تا این اندازه برای امام خمینی (ره) مهم بود که برای تغییر آن ضرب الاجل ده روزه تعیین کرد و مراتب نگرانی و اعتراض خود را در چندین سخنرانی اعلام کرد. این موضوع جای تامل و تفکر دارد، اینکه واقعا پرچم مهم است و فقط یک پارچهی رنگ شده نیست که در بعضی از مدارس ما حالت نیمهافراشته دارد و غبار و سیاهی روی آن توی ذوق میزند!
با جست و جوی عبارت School"" در اینترنت و یا تماشای چند فیلم هالیوودی که در آن دانش آموز و مدرسه حضور دارد، به خوبی در مییابیم که پرچم در مدارس کشورهایی همچون آمریکا از اهمیت بسیاری برخوردار است. ورودی هر مدرسه و در فضای کلاسها خصوصاً دبستانها، معمولا یک پرچم بزرگ و یا دو پرچم کوچک وجود دارد. همچنین مراسم «تکریم پرچم» جزء برنامههای ثابت مدارس این کشور هاست. گویا «پرچم» و «سرود ملی» با نام مدرسه عجین شده است.
حال سوال اینجاست آیا در کشور ما نیز پرچم تا این اندازه تکریم میشود؟ کودک دبستانیِ ما با دیدن پرچم در مدرسه چه احساسی دارد؟ در برنامهی درسی ملی، به موضوع «اهمیت پرچم» به عنوان نماد همبستگی و علامت «الله» که نشان حاکمیت و یگانگی خداوند است، چه مقدار پرداخته شده است؟ واقعا پرچم مهم است و فقط یک پارچهی رنگ شده نیست که در بعضی از مدارس ما حالت نیمهافراشته دارد و غبار و سیاهی روی آن توی ذوق میزند!
در فصل ششم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و راهکار (1/7) برای پرورش صحیح نسل آینده آمده است:
ایجاد ساز و کار برای تقویت انسجام اجتماعی و وحدت ملی و احیای هویت افتخارآمیز اسلامی-ایرانی با تاکید بر آموزش و اجرای سرود ملی و به اهتزاز درآوردن پرچم جمهوری اسلامی ایران در تمام مدارس
عبارت «هویت اسلامی-ایرانی» که بیش از پنج بار به جای «هویت ملی» در این سند تکرار شده است، پیام معناداری برای مدارس دارد. شاید تاکیدات چندبارهی امام (ره) در اوایل انقلاب و تغییر پرچمِ «شیر و خورشید» به پرچم کنونی، برای گذر از هویت صرفاً ملی به «هویت اسلامی-ایرانی» بوده است که امری لازم برای صیانت از وحدت ملی و انسجام اجتماعی است.
امید است که آموزش و پرورش با اتکا به سند تحول بنیادین خود زمینه ساز شکل گیری هویت یکپارچهی «اسلامی-ایرانی» دانشآموزان باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ رییس جمهوری گفت: هرکس در هر پست دولتی و هر رده مدیریتی طبق قانون اساسی و وظیفه شرعی دارای توانمندی و قدرت بالا است که باید به وظیفه خود عمل کند، اگر می ترسد و نمی تواند و از اخم این و آن هراس دارد، کنار برود.
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند
قومی که گشت فاقد اخلاق، مردنی است
" ملک الشعرای بهار "
در تابستان سال 95 که ماجرای " حقوق و یا فیش های نجومی " مردم و افکار عمومی را شوکه کرد نوشتم : ( این جا )
" ... ماجرای دریافت های نجومی برخی از مدیران ، افکار عمومی جامعه به ویژه اقشار آسیب پذیر جامعه را به شدت آزرده و وجدان عمومی را جریحه دار کرده است .
تا کی باید این وضعیت ادامه داشته و مردم و معلمان تماشاگر این " تراژدی تبغیض در فضای ابهام " باشند ؟ فرهنگیان و معلمان می پرسند دلیل و یا دلایل این گونه پرداخت ها چه بوده است ؟
وقتی بخش دولتی غالبا ناکارآمد و حتی هزینه زاست است و ارزش افزوده ای تولید نمی کند ؛ چرا باید این گونه حقوق های نجومی وجود داشته باشد ؟
آیا این گونه پرداخت ها بر اساس میزان بازدهی و عملکرد افراد در پست های مربوطه صورت گرفته است و یا آن که صرفا بر اساس پستی است که فرد مربوطه بر اساس رانت های مختلف اشغال کرده است و از مزایای آن منتفع است ؟ "
یک پرسش مهم شهروندان از حکومت شفاف سازی در مورد پرداخت ها و میزان دریافتی های مدیران بود .
در آن مقطع وقتی از " مهدی چمران ؛ رئیس شورای اسلامی شهر تهران " در مورد میزان حقوقش سوال شد چنین پاسخ داد :
" به هیچ کس نمیگویم چقدر دریافتی دارم حتی پدرم ! " ( این جا )
بر اساس برنامه ششم توسعه دولت موظف به شفافسازی حقوق وزرا و مدیران دولتی در سامانهای شده است که باید همه حقوق و مزایای مدیران و وزرا باید زیر نظر وزارت اقتصاد پرداخت شود . آیا حقوق ، مزایا و پاداش هایی که به یک مدیر و یا رئیس داده می شود به خاطر ارزش افزوده ای است که آن شاغل در پست مربوطه نصیب جامعه می کند و یا بر عکس ناشی از رانتی است که فرد آن سمت و یا جایگاه را اشغال کرده است و حاضر نیست حتی با وجود ناکارآمدی و نارضایتی مردم و افکار عمومی آن را ترک و یا واگذار کند ؟
اما اخبار و گفته های نمایندگان مجلس حاکی است که این کار تاکنون انجام نشده است و اساسا تاکنون چنین سامانه ای نیز طراحی و یا راه اندازی نشده است .
ابوترابی نماینده مجلس در این خصوص می گوید: نمایندگان در این رابطه از رئیسجمهور و وزیر اقتصاد به قوه قضائیه شکایت میکنند. طبق قانون برنامه ششم توسعه دولت مکلف بود سامانهای را برای شفافسازی حقوق مدیران و وزرا طراحی کند اما تاکنون این سامانه طراحی نشده است.
وی با بیان اینکه تعدادی از نمایندگان خواستار اعمال ماده ۲۳۶ آییننامه داخلی هستند، گفت: طبق این ماده از رئیسجمهور و وزیر اقتصاد درباره عدم اجرای این حکم از برنامه ششم به قوهقضائیه شکایت میشود و در صورت تصویب این گزارش در صحن، این شکایت به قوهقضائیه ارسال خواهد شد.
این نماینده مجلس خبر داده که علاوه بر این تعدادی از نمایندگان طرح سوال از وزیر اقتصاد را درباره عدم اجرای حکم برنامه ششم مبنی بر شفافسازی حقوق وزرا و مدیران دولتی امضا کردند که این سوال نیز اعلام وصول خواهد شد.
در ماجرای « افزایش ناگهانی قیمت ارز و سکه »که موجب نگرانی شدید بخش های کم درآمد و ضعیف جامعه شد مدیران اقتصادی و پولی وظیفه دارند توضیح دهند آیا وضعیتی که ایجاد شد و البته محصول ناکارآمدی و فقدان برنامه ریزی های لازم بود با حقوقی که دریافت می کنند هم خوانی و تطابق دارد ؟ اما ماجرا فقط به وزیر اقتصاد ختم نمی شود زیرا شنیده شده نمایندگان این بار روحانی را نیز می خواهند به مجلس بکشانند و از وی سوال کنند، هرچند پیش از این دو بار قرار بوده رئیس جمهور به مجلس برود و پاسخ سوال نمایندگان را بدهد اما هر دو بار قبل به بهانه های مختلف این موضوع لغو شده اما این بار شفاف سازی حقوق وزرا و مدیران دولتی احتمالا روحانی را به مجلس بکشاند.
محمدرضا صباغیان دیگر نماینده مجلس درباره طرح سوال از رئیسجمهور اظهار داشت: راهاندازی سامانه حقوق و پاداش و دریافتی مدیران و وزرا و مسؤولان در قانون برنامه ششم توسعه به دولت تکلیف شده بود و دولت باید تا پایان سال ۹۶ این سامانه را راهاندازی میکرد اما به تکلیف قانونی خود عمل نکرد.
نماینده مردم بافق و مهریز در مجلس ادامه داد: تعداد زیادی از نمایندگان سوال از رئیسجمهور درباره عدم اجرای حکم برنامه ششم مبنی بر راهاندازی سامانه شفافسازی حقوق و دستمزد و پاداش مسؤولان را امضا کردند." ( این جا )
نخستین پرسش آن است که چرا دولت مردان ، مدیران و روسا در برابر شفاف سازی مقاومت می کنند ؟
اولین فرضیه ای که به ذهن متبادر می شود این است که ممکن است مردم و افکار عمومی میزان داده ها و ستاده ها را در " ترازوی قضاوت و سنجش " قرار دهند .
ممکن است پرسش شود فلان رئیس و یا مدیری که چنین حقوقی دریافت می کند چه بازدهی داشته و یا چه عواید و منافعی را برای سیستم و جامعه تحصیل می کند ؟
بهره وری این فرد چقدر است که باید هزینه های فراوانی بابت حقوق و مزایا و پاداش و... را به خزانه عمومی تحمیل کند ؟
در کنار آن ؛ اگر یک سیستم نظارتی هوشمند ، قانون مدار و دلسوز وجود داشته باشد این گونه عدم توازن ها و حتی " فساد " را شناسایی کرده و جلوی ناکارآمدی را می گیرد .
نکته مهم و راهبردی این جاست که این " شفاف سازی " و محاسبه " داده ها و ستادها " نباید فقط منحصر به مدیران دولتی شود .
فرمول شفاف سازی باید به همه ارکان و اجزا تسری داده شود .
مطابق آمار ، هزینه برگزاری یک دقیقه جلسه علنی مجلس در سال 95 حدود 22 میلیون و 250 هزار تومان ، هزینه برگزاری یک ساعت جلسه علنی مجلس ، حدود یک میلیارد و 335 میلیون تومان و هزینه برگزاری یک روز جلسه علنی مجلس با احتساب 4 ساعت حدود 5 میلیارد و و 335 میلیون تومان است . ( این جا )
یک نماینده مجلس باید دقیق و شفاف توضیح دهد که به ازای حقوقی که دریافت می کند چه آورده ای برای مردم و جامعه اش دارد ؟
آیا قیمت تمام شده یک صندلی سبز در بهارستان با میزان کار انجام شده برای همه مردم ایران تناسب و هماهنگی دارد ؟
و یا دستگاه هایی که از شمول قانون مدیریت خدمات کشوری خارج شده اند نیز باید در این زمینه شفاف سازی کنند .
عملکرد باید به گونه ای باشد که این گونه جدا سازی ها اگر چه در عداد و شمار " تبعیض " است اما حداقل افکار عمومی را در این زمینه توجیه و " قانع " کند .
در ماجرای « افزایش ناگهانی قیمت ارز و سکه »که موجب نگرانی شدید بخش های کم درآمد و ضعیف جامعه شد مدیران اقتصادی و پولی وظیفه دارند توضیح دهند آیا وضعیتی که ایجاد شد و البته محصول ناکارآمدی و فقدان برنامه ریزی های لازم بود با حقوقی که دریافت می کنند هم خوانی و تطابق دارد ؟
حاجی دلیگانی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس می گوید :
معاون آقای سیف بالغ بر یک میلیارد و 200 میلیون تومان پاداش گرفته است؛ اما آقای سیف بلافاصله مجدداً او را به سرکار برمیگرداند؛ بدون اینکه این مبالغ (پاداش میلیاردی) برگشت داده شود و این معاون دوباره در همان سمت مشغول به کار شد. ( این جا )
محمد حسینی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه، با اشاره به پرداخت پاداش پایانخدمت نجومی در بانک مرکزی، گفته بود: ارقام نجومی بالای ٨٠٠ میلیون تومان از پاداش پایانخدمت و مانده مرخصی خودشان را دریافت کردند و عجیب این است که در ابتدای سال ٩٧ این افراد مجدد به کار خودشان ادامه دادند.
به راستی آورده و حاصل کار این گونه مدیران با حقوق های نجومی برای جامعه چه بوده و چه گلی به سر مردم و اقتصاد و آینده زده اند ؟
آیا حقوق ، مزایا و پاداش هایی که به یک مدیر و یا رئیس داده می شود به خاطر ارزش افزوده ای است که آن شاغل در پست مربوطه نصیب جامعه می کند و یا بر عکس ناشی از رانتی است که فرد آن سمت و یا جایگاه را اشغال کرده است و حاضر نیست حتی با وجود ناکارآمدی و نارضایتی مردم و افکار عمومی آن را ترک و یا واگذار کند ؟ نکته مهم و راهبردی این جاست که این " شفاف سازی " و محاسبه " داده ها و ستادها " نباید فقط منحصر به مدیران دولتی شود
چندی پیش خبری در مورد کاهش حقوق سیاست مداران لهستانی در پی اعتراضات عمومی صورت گرفت . ( این جا )
یاروسلاو کاچینسکی، رهبر این حزب اظهار کرده بود، حزبش متوجه واکنشهای عمومی شده و یادآور شد، پیشتر گفته بود که "برای پول وارد سیاست نمیشوید".
نتیجه منطقی این گونه پاسخ گویی ها و مسئولیت پذیری در برابر افکار عمومی و مردم افزایش اعتماد عمومی و ترمیم فاصله مردم و حکومت خواهد بود .
این موجب کاهش تنش ها و افزایش تفاهم ملی و نیز کاهش بحران ها و ابر بحران ها خواهد بود . یک نماینده مجلس باید دقیق و شفاف توضیح دهد که به ازای حقوقی که دریافت می کند چه آورده ای برای مردم و جامعه اش دارد ؟
تا کی باید این وضعیت ادامه داشته و مردم و معلمان تماشاگر این " تراژدی تبعیض در فضای ابهام " باشند ؟
در پایان به عنوان یک معلم و در جهت اصل " شفاف سازی " که رسانه ای را اداره می کنم فیش حقوقی خود را در معرض دید همگان به ویژه " رئیسان گران قیمت " می گذارم .
امید آن که شفافیت روزی جزئی از فرهنگ ایرانی شود چرا که تنها مرهم و داروی بیماری مهلک و کشنده " ابر بحران اعتماد " است .
در روزهای اخیر دو مورد از اعطای پاداشهای بازنشستگی نجومی برخی مدیران بانک مرکزی در رسانهها منتشر شده است. بر اساس اطلاعات موجود، تعداد دیگری از مدیران نیز در وزارتخانههای مهم اقتصادی کشور با پاداشهای درخور توجه در پایان سال ٩۶ بازنشسته شدهاند.
مهرداد لاهوتی نماینده مجلس، با اشاره به اخبار منتشر شده در خصوص پاداش بازنشستگی نجومی چند تن از مدیران بانک مرکزی و برخی دستگاههای اجرایی گفت: با توجه به تصمیم مجلس در قانون بودجه جهت تعیین سقف پاداش پایان خدمت؛ بازنشستگی خودخواسته مدیران با حقوقهای نجومی دور از انتظار نبود.
وی با بیان اینکه خبر دریافت پاداش پایان خدمت میلیاردی یکی از مدیران بانک مرکزی را نه تایید می کنم و نه تکذیب، گفت: در بودجه ۹۷ پاداش پایان خدمت محدود شده و سقف آن ۷ برابر حداقل حقوق است.
سال گذشته حداقل حقوق ۱٫۲ میلیون تومان بوده و طی ۳۰ سال این رقم ۳۶ میلیون تومان شده است و ۷ برابر آن حدود ۲۵۰ میلیون تومان میشود. این در حالی است که در سال ۹۶ سقف دریافتی برای پاداش پایان خدمت لحاظ نشده بود و مدیران میتوانستند با پاداشهای نجومی نیز بازنشست شوند.
لاهوتی ادامه داد، در سال ۹۷، هفت برابر حداقل حقوق حدود ۳۰۰ میلیون تومان است و هر فردی در سال ۹۷ بازنشست شود نمیتواند بیش از این رقم دریافتی داشته باشد. به این ترتیب تعداد زیادی از مدیران تصمیم گرفتند در پایان سال ۹۶ بازنشست شوند تا مشمول حکم قانون بودجه ۹۷ که همان تعیین سقف برای پاداش پایان خدمت است، نشوند.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با اشاره به اینکه تعداد بازنشستگی های خود خواسته در دستگاههای اجرای در پایان سال ۹۶ محدود نبوده و قاعدتا تعداد زیادی مدیران اجرایی برای اینکه مشمول حکم قانون نشوند، بازنشست شده اند، گفت: هیچ ایرادی به قانون مصوب مجلس وجود ندارد اما وقتی مدیری با حقوقهای ماهیانه بسیار بالا میبیند که بازنشستگی در سال ۹۷ ضرر ۷۰۰ میلیون تومانی برای او به همراه دارد، تصمیم میگیرد در پایان سال ۹۶ بازنشست شود.
درهمینباره، دلیگانی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه، با بیان اینکه رئیس بانک مرکزی در اواخر سال گذشته یکی از معاونان خود را بازنشسته کرد و به این معاون ٧٠٠ میلیون تومان بهعنوان پاداش پایانخدمت و ۵٠٠ میلیون نیز به عناوین دیگر مانند طلب مرخصیها و… پرداخت کرد، گفت: معاون آقای سیف بالغ بر یک میلیارد و ٢٠٠میلیون تومان پاداش گرفته است؛ اما آقای سیف بلافاصله مجددا او را سر کار برمیگرداند؛ بدون اینکه این مبالغ (پاداش میلیاردی) برگشت داده شود و این معاون دوباره در همان سمت مشغول به کار شد.
او افزود: به نظر میرسد اینجا (بانک مرکزی) انصاف رعایت نشده است. اگر آقای سیف این معاون را نیاز داشت، چرا او را بازنشسته کرد و اگر نیاز نداشت، چرا بعد از یک هفته که پاداش میلیاردی به ایشان داد، او را مجدد در همان سمت مشغول به کار کرد. این نشان میدهد مدیریت در بانک مرکزی وجود ندارد و عمدا مواردی مانند افزایش نرخ دلار را ایجاد کردند.
محمد حسینی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه، با اشاره به پرداخت پاداش پایانخدمت نجومی در بانک مرکزی، گفته بود: ارقام نجومی بالای ٨٠٠ میلیون تومان از پاداش پایانخدمت و مانده مرخصی خودشان را دریافت کردند و عجیب این است که در ابتدای سال ٩٧ این افراد مجدد به کار خودشان ادامه دادند.
تسنیم
من یک معلم ساده ام که اصلا نقش سیاسی ندارم . نه خطی و نه ربطی . اما نتوانستم به ماجراهای دوره هشتم مجلس دانش آموزی و اخراج تنها نماینده رسانه صدای معلم بی تفاوت بمانم چون دانشجوی جامعه شناسی هستم . پس بر اساس یک تعهد رشته ای - شغلی دیدگاه خود را بیان می دارم.
احراز بلوغ فکری و جسمی شرط بازی نقش سیاسی
جامعه پذیری افراد طی فرآیندهایی ابتدا در نهاد خانواده و سپس مدرسه شکل می گیرد. کودک و نوجوان با موقعیت سنی مشخص و توانایی هایی با آستانه معین در طی این جریان به فراگیری دانش و مهارت می پردازد. مقتضای سنی او به علاوه پتانسیل انرژی درون ، ایجاب می کند که به کنش و واکنش هایی پرجنب و جوش برای تخلیه انرژی بپردازد.
یک زمان به دلیل جوان بودن جمعیت و برای تحقق امکان شرکت کنندگان بیشتر در هر نوع انتخاباتی ، سن رأی دهنده 15 سال بود. خیلی دیر متوجه شدند که امر رأی دادن کم اهمیت تر از سن دریافت گواهی نامه رانندگی یا ازدواج نیست. هر چند پدیده حساس و رقت آور ازدواج زیر 18 سال هنوز دامن گیر دختران این مرزو بوم همانند خیلی از کشورهای توسعه نیافته هست.
اگر قصد پرورش افرادی ناب را داریم چرا آنان را درگیر بازی نقش های فرهنگی - اجتماعی - اقتصادی نمی کنیم؟ یک موجود انسانی برای نیل به بلوغ جسمی و فکری می بایست سنین مشخصی را پشت سر بگذارد. باید به مرحله تمیز و تشخیص برسد. باید حق امضاء داشته باشد . باید از کفالت پدر خارج شود. لذا مدتها یعنی تا سال 1388 ، نوجوانان ما با ذوق فرصت اولین شرکت در بازی نقش رأی دهندگان ، برای سرنوشت این کشور تصمیم گرفته اند . جامعه آماری ما با حضور افراد زیر 18 سال در این دوران صلاحیت اجتماعی و عقلانی لازم برای رأی دادن را نداشته اند. آنان بر اساس احساسات نوجوانی خود فعالیت واقعی سیاسی کردند نه بازی نقش سیاسی.
قطع یقین یکی از مشکلات ما افراد بالغ برای شرکت در هر نوع انتخاباتی ، نداشتن شناخت شخصیتی - اخلاقی و نوع مدیریتی است. ما بر اساس شنیده ها و نه دیده ها ، با توجه به نوع و حجم تبلیغات ، ژشت های آنان در بَنرهای رنگی ، یا شرکت در سخنرانی های آنان ، یا توجه به مخالفان و موافقان آنان و شعارهای داده شده ، به انتخاب نامزد مورد نظر مصمم می شویم و امر مهمی که تعهد این انتخاب را حساس تر و شدیدتر می سازد سهیم شدن ما با هر نوع تصمیم یا حرکت فردای آن فرد انتخاب شده است.گناه و خطای او ، گناه و خطای ما نیز محسوب می شود. اما نوجوان قادر به انجام این امور نیست. نوجوان خام اندیش و خام پندار و خام گفتار است ، لذا سختی انتخاب بزرگان برای اعتمادورزی ، عبرتی است برای ناتوانی آنان.
برقراری برخی فعالیت های اجتماعی همانند شرکت دانش آموزان در شوراهای دانش آموزی یا مجلس دانش آموزی ، نیز از این خامی و سرمنشأ بی انتهای احساسات ، بی بهره نیست. ظاهر ماجرا تربیت نیروهایی است که در آینده نقش سیاسی امروز بازی کرده را به فعلیت درآورند اما واقعیت یا باطن مسأله بسیار پیچیده تر از آن است که ما بخواهیم به تربیت نیروهایی در این زمینه بپردازیم.
سیاست امری غیر قابل پیش بینی است . سیاست بازی شطرنج در عرصه اجتماع است. شاه مهره های سیاست هر دَم با حرکت ناباورانه یا غیرقابل پیش بینی می توانند یک ملت یا قاره یا جهان را مات و مبهوت سازند. سیاست گاه نیازمند اتخاذ تدابیری است که شاید به نفع فقط اقلیت است و یا هم فقط بقای سیاستمداران. جهت فلش سیاست همیشه به نفع ملت کار نمی کند. ما با درگیر کردن دانش آموزان در این حیطه پیچیده ، به پرورش افکاری می پردازیم که خود می خواهیم و این یعنی سلب اراده و اختیار آنان. در ضمن ما توقع و انتظار بر عهده گیری حتمی نقش سیاسی در آینده را به این افراد می دهیم ، آیا همه آنان فقط با یک هدف تربیت و هدایت می شوند؟ یعنی طبق اصل تز و آنتی تز و سنتز ، احتمال وقوع نتیجه ای مافوق تصور یا پیش نویس سیاست ما وجود ندارد؟
به جای تربیت سیاسی 150 دانش آموز بهتر است مهارت زندگی کردن در تمامی ابعاد را به کل دانش آموزان کشور هدیه بخشیم.
حقیقتا مجلس دانش آموزی تمرین دموکراسی و آمادگی جهت ایفای نقش و پذیرش مسئولیت در آینده دانش آموزان و یا ایجاد خود باوری در آنان است ؟
اگر قصد پرورش افرادی ناب را داریم چرا آنان را درگیر بازی نقش های فرهنگی - اجتماعی - اقتصادی نمی کنیم؟ در این صورت هم اراده و اختیار خود را در انتخاب مسیر حفظ می کنند و هم به امر جامعه پذیری آنان کمک می شود و هم نه فقط به 150 نفر که برای تمامی دانش آموزان کشور اندیشیده می شود.
تمرین دموکراسی در مدارس با احترام به حقوق یکدیگر نیز ممکن می گردد. یا با ترویج تفکر انتقادی یا نقدپذیری معلم و دانش آموز. یا با ملموس کردن تنها روح بخش زندگی یعنی فاکتور آزادی . می توان کتب درسی را به جای فصل بندیهای خسته کننده مغز و روح و جسم دانش آموزان ، به نحوی طراحی کرد که آنان را به تفکر و تأمل و بحث واداریم و خودباوری آنان را تثبیت سازیم.
می توانیم با فرهنگ بومی و قومی دانش آموزان مهربانانه برخورد کنیم و همزیستی مسالمت آمیز را فرا دهیم. با این طریق می توان یک کشور را نجات داد. دموکراسی عملی را عینیت بخشید. به جای تهاجم یا تخاصم آنان علیه یکدیگر ، نوعدوستی و مهربانی و صلح را ترویج نمود. آنان بدین طریق می توانند مهارت های لازم برای فعالیت اقتصادی فردای جامعه را فرا بگیرند و کشور را از بحرانهای بسیار یا وابستگی اقتصادی رهایی دهند. تعهد آموزش و پرورش فراگیری اصول زندگی در تمامی ابعاد یعنی ارزشها و هنجارها و آداب و رسوم و قوانین و مقررات به کودکان و نوجوانان است نه فقط بخشی از آن. ما فقط هنر نصفه و نیمه تفکر سیاسی را به آنان آموزش می دهیم آن هم برای 0/000011 جمعیت دانش آموزی کل کشور. کاستی های امروز جامعه ما بهای سنگین بی توجهی ما به توانایی ها و پتانسیل های بالقوه کل دانش آموزان کشور است که هیچ گاه فرصت به فعلیت درآوردن آنها را نمی یابند. ایران برای تمام دانش آموزان آینده ساز است نه عده قلیل و در بُعد محدود.
یک خبرنگار نماینده تام اختیار ملتی است که به سیاست موجود رأی اعتماد داده است.
مسایل حاشیه ای مجلس دانش آموزی در کل ، بر افکار و باور آنان چه تأثیراتی می گذارد؟ صحنه هایی چون برخورد با نمایندگان رسانه ها ؟ تندگویی یا بدگویی به آنان در حضور نوجوانان ، چه ثمرات ارزشمندی دارد که باید به تحسین مجلس دانش آموزی بنشینیم؟ تجربه کردن آنچه که من معلم در سنین 30 - 40 سالگی آنها را کسب کرده ام برای نوجوان خام اندیش ، هیچ مخاطراتی در بر ندارد؟ اصل حیاتی و اولیه بشر تعامل اجتماعی خوشایند است و وقتی به آزار و ناسزا و تحقیر و اخراج فردی آن هم یک خبرنگار در جلسه منجر می شود ، چارچوب آن آسیب نمی بیند؟
در کل دنیا وجود رسانه ها و خبرنگاران در تمامی شرایط امری پذیرفته شده است تا گویای واقعیت ها باشند. آنان نمایندگان یک ملت هستند که از رخدادها بی خبرند یا از آنها به دورند. یک خبرنگار نماینده تام اختیار ملتی است که به سیاست موجود رأی اعتماد داده است. حتی آنان بر نمایندگان مجلس شورای اسلامی که انتخاب شدۀ همین ملت هستند نیز نظارت و کنترل دارند. خبرنگاران افشاگران رازهای سر به مُهرند تا مردم اطمینان خود به نظام سیاسی را از دست ندهند.
حال با اخراج یکی از این نمایندگان در مجلس دانش آموزی ، ما چه درس اخلاقی یا انضباطی به جمع 150 نوجوان داده ایم؟ یا با ادامه محرومیت شرکت همان رسانه در دوره نهم ،ما کدام خودباوری را در اعضای مجلس دانش آموزی احیا کردیم ؟ غیر از این که نحوه برخورد سیاسی را به او آموزش دادیم ، سرد و بی تعهد.
در دوره هشتم مجلس دانش آموزی ، اگر خلاف یا تخلفی صورت گرفته یا طرح وقوع خلاف و تخلفی بوده ؛ با استفاده از امر شهود و اکتشاف بهتر نبود به بررسی موضوع پرداخته می شد تا دانش آموزان حاضر نیز فرهنگ حل مسأله را فرا می گرفتند نه پاک کردن صورت مسأله را ، آن هم با شدت و برخورد غیردموکراتیک؟!
ما از طریق همین خبرنگاران و رسانه هاست که از دقایق رخدادهای تلخ و شیرین دوران انقلاب و جنگ مطلع می گشتیم و می گردیم . آنان بی باکانه در شرایط صلح و جنگ ، سازندگی و تخریب ، خوشی ها و تلخی ها را به تصویر و پوشش خبری می کشاندند تا من و شما در امنیت و آسایش بسیار جلوی جعبه جادویی به تماشا و تفکر و تعجب و هیجان بپردازیم.
آقای پورسلیمان به عنوان فردی که مورد بی مهری در بین دانش آموزانی قرار گرفته که شاید معلم یکی از آنهاست. حال قضاوت آن دانش آموز به جایگاه معلمی یا به نقش خبرنگاری ایشان چگونه باشد؟ در باور شما چنین صحنه های نازیبا چه اثراتی بر نماینده یک نسل در مجلس دانش آموزی می تواند بگذارد؟ نماینده ای که آموزش دهنده و تعمیم دهنده دیده ها و شنیده های مجلس دانش آموزی است؟
ما در اینجا یعنی سایت صدای معلم با مدیریت آقای پورسلیمان به ترویج آگاهی و فرهنگ حرفه ای خود مشغول هستیم و برخورد ناشایست دیروز عده ای با ایشان ادامه سریال مظلومیت شغل معلمی است که در همه جا دیوار کوتاه سیاستمداران و مدیران و مسئولان کشوری گردیده است . از شورای شهر تا مجلس از شورای نگهبان تا ....... همه در مقصر جلوه دادن معلم و آموزش و پرورش در تمامی مصایب یَدطولائی دارند.
قدری حرمت ، قدری انصاف ، قدری همدلی ، قدری تواضع می تواند دلها را یکی سازد و غمها را به فراموشی سپارد. فرهنگ زیبای ایرانی - اسلامی عذر می خواهم اشتباه کردم را فراموش نکنیم. شاید شما امروز با بیان فقط این دو کلمه جادویی به لطافت بهار بتوانید انگیزه و انگیزش های درونی مدیر یک سایت حرفه ای را احیا و تقویت سازید اما قطع به یقین دانش آموزان مجلس را نیز درس صداقت و پاسداری از ارزشهای والای انسانی می دهید چرا که سیاست در خدمت و اراده انسان است نه انسان در بند سیاست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه دانش آموزی/
امروز سه شنبه 28 فروردین ماه نهمین دوره انتخابات مجلس دانش آموزی و بیستمین دوره انتخابات شوراهای دانش آموزی با حضور مصطفی کواکبیان نماینده مرم تهران در مجلس شورای اسلامی، عباسعلی باقری مدیرکل، عبدالرسول کریمی معاون پرورشی و فرهنگی آموزش و پرورش شهر تهران، محمود علیگو قائم مقام سازمان دانش آموزی، علیرضا بیگی نژاد رئیس سازمان دانش آموزی شهر تهران و جمعی دیگر از مسئولان در کانون فرهنگی مفتح برگزار شد.
در نشست امروز از « صدای معلم » دعوتی به عمل نیامده بود .
موضوع « تقلب » و « تخلفات گسترده » در هشتمین دوره مجلس دانش آموزی نخستین بار توسط « صدای معلم » آشکار شد . ( این جا )
« صدای معلم » در 22 / 12 / 95 نوشت : " اخباری که توسط نمایندگان دانش آموزان کشور در اختیار صدای معلم قرار گرفته است حاکی از بروز تخلفات گسترده در هشتمین دوره انتخابات مجلس دانش آموزی است که گزارش کامل آن در صدای معلم منتشر خواهد شد . "
پیش از آن مدیر صدای معلم در مجلس دانش آموزی در بدترین و توهین آمیزترین شکل و در برابر دیدگان نمایندگان مجلس دانش آموزی کشور اخراج شد و اجازه شرکت در نشست روز بعد هم از ایشان سلب شد .
در بخشی از آن گزارش چنین آمده بود :
" ... آن ها دائما به مدیر صدای معلم گوشزد می کردند که کار بدون هماهنگی صورت گرفته است .
این در حالی است که نسخه ای از این گزارش در اختیار همه مسئولان حاضر در نشست قرار گرفته بود .
آن ها با توهینی بی سابقه کارت دعوت به این نشست را ضبط کرده و عودت هم ندادند .با وجود آن که هیچ یک حاضر به معرفی خود نشدند دائما تهدید می کردند که صدای معلم را وارد " بلک لیست " خواهند کرد !
« صدای معلم » در ششم فروردین ماه 1396 نامه ای به دانش آشتیانی وزیر وقت آموزش و پرورش در مورد وقایع مجلس دانش آموزی نوشت ( این جا ) اما متاسفانه پاسخی به این نامه داده نشد .
در گفت و گویی که « صدای معلم » با « مهدی فیض » معاون وقت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش این تقلب و تخلفات تایید شد و قول داده شد تا در تابستان سال 96 مجمع فوق العاده برگزار شود .
اما این کار هم هیچ گاه انجام نشد .
تنها واکنش وزارت آموزش و پرورش عذرخواهی با اما و اگرهای فراوان بود .
هیچ مدیر و یا رئیسی در وزارت آموزش و پرورش بابت این تقلب ها ، تخلفات و توهین به یک مدیر رسانه نه عزل شد و نه حتی جا به جا !
« محمد قائمی » سرپرست سابق نمایندگان مجلس دانش آموزی استان تهران در پاسخ به اظهارات « حمیدرضا کفاش » معاون سابق پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش ( این جا ) ضمن تایید این تخلفات و تقلب به صدای معلم گفته بود :
" ...دستاوردهای این مجلس از بین رفتن سرمایه اجتماعی به طوری که من به خانم محرابیان نماینده اقلیتها زنگ زدم گفتم چرا جلسات قطبی شرکت نمی کنید گفتند من نمی توانم با دروغ گوها کار کنم .
در کمال احترام باید به شما بگویم من و شما مسئول این فاجعه هستیم."
جالب این است که در نشست اختتامیه هشتیمن دوره مجلس دانش آموزی که در 4 اردیبشهت ماه برگزار می شود باز هم از " صدای معلم " دعوتی به عمل نیامده است .
حال پرسش از مسئولان وزارت آموزش و پرورش و به ویژه " سازمان دانش آموزی " آن است که تا کی می خواهید با "سرمایه های اجتماعی " و " اعتماد عمومی " بازی کنید و چوب حراج بر آن ها بزنید ؟
چه افراد و یا جریانانی مخالف " شفاف سازی " و " برخورد با آمران و گردانندگان آن تقلب و تخلفات " هستند و چرا با آن ها برخورد نشده است ؟
چرا وزیر آموزش و پرورش در مورد این وقایع سکوت اختیار کرده است ؟
آیا اگر رسانه ای از مسئولان انتقاد کند نتیجه اش " بایکوت " و " تحریم " آن رسانه خواهد بود ؟
پایان گزارش /
نماینده گرمی در مجلس از رییس جمهور خواست که هرچه سریع تر "مصوبه لغو آزمونها" را امضا کند/ می خواهند با فضاسازی رییس جمهور را تحت فشار بگذارند/ نامه میرزاده نظر شخصی او است نظر اعضای کمیسیون متفاوت است/ با وجود ادعا در نامه این نماینده مجلس به رییس جمهور نشانه چندانی از تخصص و تجربه و نگاه علمی دیده نمی شود/ نمایندگان مجلس برای ابراز نظرات خود نامه جمعی می نویسند و هرچه تعداد امضاها بیشتر باشد وزن سیاسی و اهمیت نامه آنها بیشتر است/ میرزاده برخلاف روش عالمان از خود تعریف می کند و خود را فردی دارای تجارب ارزنده و با تخصص تحقیقات آموزشی معرفی می کند/ میرزاده در نامه خود حداقل نیمی از مشکلات آموزش و پرورش را ناشی از آزمون مدارس خاص دانسته است/ آقای میرزاده به عنوان فردی با "تجارب ارزنده و متخصص در تحقیقات آموزشی" چرا این همه دیر متوجه این راه حل جادویی و حلّال عمده مشکلات آموزش و پرورش شده است/ می گویند آزمون مدارس سمپاد منشا انواع مفاسد و مافیا است اما نمی گویند حالا که قرار است سمپاد بماند به جای آزمون مافیازده و فاسد، از چه روشی برای جذب دانش آموز به مدارس سمپاد استفاده کنیم/ رئیس جمهور احتمالا می پرسد با حذف آزمون، از بین انبوه متقاضیان چگونه دانش آموزان دارای استعداد برتر را جذب کنیم/ یک روش ساده، قرعه کشی بین متقاضیان است که عقلایی نیست/ جذب دانش آموز از طریق طرح شهاب خنده دار است چون طرح شهاب مخالف تفکیک دانش آموزان است/در شرایطی که در مدارس دولتی،نه مجریان آموزش دیده داریم و نه فضای کلاس ظرفیت شناسایی 8 استعداد تک تک دانش آموزان را به معلم می دهد و نه همه معلمان حوصله این کارها را دارند، جذب دانش آموز مدارس سمپاد از طریق طرح شهاب خطا و مفسده اش از آزمون بیشتر است/ بطحایی تحت تاثیر دو معاون آموزشی خود شعری گفته است که اکنون در قافیه اش مانده است/ ابتدا قرار بود مدارس سمپاد دوره اول متوسطه ظرف سه سال برچیده شوند/ اندکی بعد متوجه شدند که انحلال مدارس سمپاد در اختیار شورایعالی آموزش و پرورش نیست چون تاسیس این مدارس مصوبه نهادهای بالادستی بوده است/ با یک قدم عقب نشینی به جای انحلال مدارس سمپاد "آزمون ورودی مدارس سمپاد و نمونه دولتی" را در سیبل حملات خود قرار دادند/ مصوبه را منتشر نمی کنند تا معلوم شود هدف چه بوده / معلوم نیست که ورودی های پایه هفتم امسال مدارس سمپاد را چگونه جذب می کنند/ فرضا آزمون بَد و مافیایی و اهریمنی! بسیار خوب، طرح آلترناتیو وزیر چیست/ آقای میرزاده از رییس جمهور می خواهد قبل از اینکه مؤسسات قدرتمندی که فرزندان و آموزش و پرورش این کشور را گروگان کسب و کار خویش نمودهاند و به استعمار کودکان و والدین و نظام تعلیم و تربیت مشغول هستند، مخالفت را جدیتر نمایند،مصوبه را امضا کند/ آقای میرزاده به جای این جملات بی معنا و احساسی و تهدید آمیز در راستای وظایف نظارتی خود از وزیر آموزش و پرورش بخواهد که با استفاده از اختیارات اجرایی خود و با کمک نهادهایی مانند حراست ، دست استعمارگران و گروگان گیران و منفعت طلبان را از آموزش و پرورش کوتاه کند/ مافیای کنکور و آزمون در داخل ستاد آموزش و پرورش پایگاه و عوامل نفوذی دارد، باید این پایگاه را از بین برد/ با وجود ادامه کار مدارس غیر دولتی و شاهد و هیات امنایی و سما و حدود 13 نوع مدرسه خاص ، با حذف آزمون سمپاد ، دست موسسات آزمون و کنکور کوتاه نمی شود